سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۴/۰۱

دوشنبه: یکم تیرماه 1388 (ساعت 8:30 بامداد)
چه کسی پاسخی بر این خشم دارد؟


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویدئوی زیر را یاری گرامی برایمان از آمریکا فرستاده و نشانگر صحنه ای از بیدادگری رژیم هار و وحشی "ولایت وقیح" است که در تلویزیون "اسکای نیوز" برای جهانیان به نمایش در آمده:



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سه روز عزای عمومی ...!!!!
پیامی از سوی یار گرامی ما: رضا بحری
ولیعهد سابق خمینی ملعون؛ یعنی آشیخ حسینعلی منتظری که خود یکی از عاملین برپائی جمهوری ظلم و جور و فساد در میهن ستمدیده ما می باشد "شکر میل فرموده" و برای این که نشان دهد که از مرده هم بو و خاصیتی بر می خیزد "فتوا" داده که از روز چهارشنبه (پسفردا) تا آدینه، سه روز در مملکت عزای عمومی اعلام و برقرار شود.
من می خواهیم به این شیخ سفیه با فریاد بگویم:
ای حضرت شیخ مجنون، چرا باید برای شیرزنان و آزادمردانی که برای برچیدن بساط رمالی و فریبکاری هم ریشان و همپالکی های تو جان عزیز و گرامی خود را مایه نهاده اند عزا بگیریم؟

حضرت شیخ آیا ملایان بیسواد و خرفت، شمایانی که از لحظه زاده شدن تا زمان بدرک واصل گشتن با خروارها افکار پوسیده در قعر چاههای عمیق افکار خویش که متعفن تر از چاه مستراح است زیست می کنید، بجز عزا داری و غصه و گریه و شیون آیا چیز دیگری نیاموخته اید که به این ملت شرافتمند و غیور هدیه کنید؟

ای شیخ نادان ما از عزا و عزاداری و گریه و شیون خسته شده ایم، آیا میخواهید بر ما دل بسوزانید و یا با ما اعلام همدردی و همبستگی نمائید، بروید گورتان را از این میهن آریائی، سرزمینی که جایگاه کوروش ها و داریوش ها و کاوه های آهنگر است گم کنید. شما ملعونان و شعبده بازان و گزافه گویان دیگر در شأن و مقامی نیستید که حتا با این ملت ابراز همدری کنید چه رسد آن که به نشانه این همدردی اعلام عزای عمومی نمائید.

خدا می داند که بیست و اندی سال پیش، اگر دیگر مرتاضان و چپاولگران و دریدگان، تو را از مقام ولایتعهدی خمینی ملعون محروم نمی ساختند و امروز تو بجای خامنه ای پفیوز بر "ملک جم" حکمران و یکه تاز بودی، در چنین موقعیتی چه می کردی...!

فکر میکنی مردم فراموش می کنند که توی ملعون با دیگر پلیدانی چون خودت؛ این رژیم فساد و کینه و ظلم و ستم را بر ایران و ایرانی تحمیل کردید؟

از سوئی دیگر جناب "میرحسین موسوی" نیز که در بازداشت خانگی بسر میبرد پیام فرستاده که از امروز مردم به نشانه خشم و درد و اعتراض خویش به دولت سرکوبگر، در خیابانها با چراغ های روشن رانندگی کنند.
اگرچه که رانندگی با چراغ روشن در روز، در دنیای آزاد و دموکراتیک هیچ معنای خاصی ندارد که حتا نشانه نهایت احتیاط در بکار بردن و راندن یک اتومبیل محسوب می گردد اما در مملکت فلکزده ما، این هم شده نوعی نشانه اعتراض و اینک این آقای لولو سرخرمن هم به اتکای همین رسم و روش غیرمعمول برای ابراز اعتراض چنین پیامی می فرستند...!

هم میهن، از سه روز پیش یعنی شنبه خونین، نهضت و قیام ما وارد مرحله جدیدی گردیده که دیگر نیازی به قیم و دستور دهنده و از آن مهمتر؛ نیاز به پرده پوشی ندارد، فریب هیچ یک از این فتواها و دستورات را نخورید.

ما از دست دادن صدها همرزم، هم سنگر و هم میهن خویش را؛ اگرچه در دل و در تنهائی خویش خون می گرییم اما در انظار و دید این دیوصفتان جشن خواهیم گرفت... عزاداری نخواهیم کرد... غم ما را، خم شدن کمرهایمان زیر بار غم از دست دادن همرزمی، یاری، رفیقی و یا هم بالین و همبستری را این پلیدان خون آشام نباید نظاره کنند.
در مورد رانندگی با چراغهای روشن از بامداد امروز؛ حرفی نیست اگر دلتان می خواهد با چراغ روشن رانندگی کنید اما نه به نشانه درد و غم بلکه به نشانه جشن و پیروزی، زیرا که تا پیروزی چند گامی بیش باقی نمانده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای آزادی- وبدئوی زیبا و پراحساسی از رضا بحری
" ندا", برای زندگی کردن چقدر باید بمیریم ؟
قاتل را همگان می شناسند, قاتل سید علی خامنه ای نام دارد و لباس پیامبر اسلام اورا درون خود پیچیده است.
تجلی حیوانیت انسان است , گرگ انسان است . آمده است تا شادی و آزادی را ذبح کند و خورشيد زندگي‌ را بزیر بکشد.
سرانجام جهان واپسین تپش قلب آزادی را از پشت بلور اشک دید. ندا در تظاهرات روز شنبه کشته شد ,کسی که مرگ را نمي‌شناخت و معناي آن را گویی نمي‌دانست. جهان سیمای او را دید , سیمای سفيد و شفاف انسانی که برای دست یابی به ذره ای آزادی به خیابان آمده بود .جهان پیکر خونین ساقه‌ي معطر و ترد آزادی در ایران را , با چشمانی حیرت زده تماشا کرد . ندا آمده بود تا در گردونه‌ي عشق و آزادی به مهر و دوستی هلهله کند و ندای آزادی سر دهد. قاتل را همگان می شناسند, قاتل سید علی خامنه ای نام دارد و لباس پیامبر اسلام اورا درون خود پیچیده است. تجلی حیوانیت انسان است , گرگ انسان است . آمده است تا شادی و آزادی را ذبح کند و خورشيد زندگي‌ را بزیر بکشد. آمده است تا مهربانی و انسانیت را خرد کند. بي‌قلبی که پروانه‌هاي گلگون عشق را در درون سينه‌هاي مهر گردن می زند؟ با قمه آمده است تا گردن نازك و زيباي مهربانی و عشق و شادی و آزادی ، و سيب بلورين شان را,شقه کند. ندا کشته شد من اما هنوز می خواهم بدانم در آن لحظه‌هاي دردناك كه زندگي درون سينه‌اش پَرپَر مي‌زد به چه فكر مي‌كرد، و چشمان اش، آن روشناي مهر و عشق به کجا خيره مانده بود, به ابرهاي تيره‌ي خشم و نفرت و بی عدالتی كه به سوي اش مي‌آمدند يا به رنگین کمانی که لابلای پلک های اش مهربانی و عشق و آزادی را نقش می زدند ؟ می خواهم بدانم به چه فكر مي‌كرد؟ نگاه اش كه جهانِ معصوميت بود، و کلام اش ندای آزادی اما فریاد می زد :" چرا؟ چرا؟ من فقط ذره ای آزادی را فریاد کردم , ذره ای آزادی "و هنوز چشم‌های جهان خيره‌ي دهان اوست, تا شاید بار دیگر غنچه های لبان سرخ اش را بگشاید و آزادی را فریاد کند . ومن بادیدن چند باره ی آخرین نفس تو, از پشت بلور اشک فریاد می زنم : مگر تو چه كرده بودي ندا؟ که بي‌قلب، پروانه‌هاي گلگون عشق را در درون سينه‌هاي پر مهرت گردن زد؟ به من بگو ندا آن هنگام به چه می اندیشیدی ؟ به بارش گلبرگ‌هاي رنگين چشم‌هاي خواهرانت يا توفان شكوفه در نگاه برادرهايت؟ به چه مي‌انديشيدي ندا، به نرمه بال‌هاي تُرد پروانه‌اي كه هنوز بر سر انگشتانت بود، به چه؟ تو كه جز عشق و مهرباني و آزادی كلامي نگفته بودی , بگو، بگو، به چه فكر مي‌كردي؟ تو كه جزآزادی واژه‌اي ديگربر زبان و ذهن نداشتی .زبانه ی آزادی , بگو، به چه فكر مي‌كردي؟، تو كه معناي كينه را نمي‌دانستي، فقط مهر و دوستي را مي‌شناختي غنچه‌ي پَرپَر من ، گُلِ من.من , و ما تو را مي‌بينم ,تو آيا مرا و ما را مي‌بيني؟ پرنده‌ي كوچك، پرنده‌ي بال و پَر شكسته‌ام، گنجشكك سر بريده‌ام، مرا و ما را مي‌بيني؟ مرا كه قطره اشكي شده‌ام براي تو، قطره‌ي اشكي .ندا , به من بگو , برای زندگی کردن چقدر باید بمیریم ؟
مسعود نقره کار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۲ نظر:

جعفر گفت...

ما حکومت شاهنشاهی شما را هم نمی خواهیم

ناشناس گفت...

پیامی از سوی یکی از طرفداران جنبش همبستگی دانشجویان ایران برای این جفر آقا ( یا جعفر آغا..!!) که حرف مفت نوشته:

ای مردک نامرد آیا از میان مطالب درج شده درین وبلاگ نمی فهمی که اینها هیج اعتقادی به سلطنت و سیستم پادشاهی نداریم؟
مگر شاهان کمتر از آخوندهای پفیوز به این ملت ظلم و ستم کرده اند؟
این جوانان و مبارین جان برکف فقط معتقد به سیستمی سکولار و مردم سالار هستند که ملت در محیطی داموکراتیک تصمیم گرفته و اختیار و زمام امور را به شخصی میهن پرست بسپارد... همین و بس. این خیلی بی انصافی است که چنین جوانان پرشوری را با یاوه نویس هایت دل چرکین کنی.
ازین پس وقتی خواستی پیام بنویسی اول خوب مطالب را بخوان و بعد قضاوت کن نه این که از روی نادانی و با چشم بسته هر مزخرفی که خواستی بنویسی.