سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۴/۰۱

دوشنبه: یکم تیرماه 1388 (ساعت 4:03 بامداد)

دو ویدئوی زیبا و دلگرم کننده و امید دهنده از هنرمند چیره دست، یار و پشتیبان و حامی بسیار گرانمایه ما جناب آقای دکتر رضا بحری همراه با سروده های زیبای ایشان و دکلمه این سروده ها با صدای گرم و مهربان خود ایشان:
وطن یعنی عشق...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای شیخک ملعون..!!!!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای تماشا و لذت بردن از سایر کارها و ویدئو کلیپ های ملی و میهنی یار گرامی ما جناب بحری روی لینک زیر کلیک کنید:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ساعت حدود پنج بامداد روز دوشنبه یکم تیرماه است. دیروزدر فاصله ساعتهائی که امکان استفاده از ارتباط اینترنتی را قطع کرده بودند، ده ها مطلب و گزارش و نگارش تهییه کردیم که عاقبت وقتی در ساعت 9 شب ارتباط برقرار گردید برخی از آنها را بتدریج انتشاردادیم.
دلم می خواست بقیه آنچه را هم که منتشر نشده بود اینک انتشار دهم ولی یاران و همکارانم می گویند:
"فلانی، بس است. آنها دیگر کهنه شده اند و هم این که اگر اینها را می خواهی برای این ملت شریف و مبارز انتشار دهی که خودشان نقش آفرینان آن بوده اند و همه چیز را می دانند و اگر قصدت آن است که برای هم میهنان خارج از این مرز و بوم و یا جهانیان انتشار دهی، که آنان نیز بطور قطع و یقین تا کنون آنچه را که ما نتوانستیم گزارش دهیم و روی دستمان مانده؛ از منابعی دیگر تا کنون دریافت کرده اند . پس چرا اینقدر حرص می خوری...!!!"
بله همکارانم درست می گویند. مقصود اصلی ما اطلاع رسانی برای عزیزان داخل میهن است که آنان خودشان دیروز و پریروز را پشت سرنهاده و اینک چند ساعتی است که هریک به گوشه و خانه و کاشانه و لانه ای پناهیده اند تا ساعاتی استراحت نموده و تجدید قوا نمایند که اگر با بردمیدن سپیده امروز باز هم غوغا و خیزش و شور و هیجانی بر شهر سایه افکن گردد، نیروئی تازه برای ادامه "راز بقا" داشته باشند.
هم اینک بیاد همکار دلیر و سرپرست بیباک تشکیلاتمان "پریسای" شیرزن افتاده ام و دلم هم برای او میسوزد و هم خوشحالم که او چند روزی پیش از آن که شاهد این صحنه های فجیع باشد؛ کشته شد.
او را نیز از مقابل خانه اش، زمانی که می خواست وارد شده و همسر و دخترک پنج ساله اش را پس از یکروز طولانی و خسته کننده درآغوش کشیده و برایشان بگوید که "روزش به خوبی و موفقیت" سپری گشته و به شب رسید، نامردان ربودند و 24 ساعت بعد جنازه مثله شده اش با دشته ها و قداره های ابلیسان رژیم جهنمی را در بیابان پیدا کردیم.
و اینک وقتی فکر می کنم می بینم ظرف این سه روزه ده ها، صدها و شاید هزاران آزاد مرد و شیرزن مشابه "پریسا" را که پیوسته قلبش برای این آب و خاک می تپید، همانند او با نامردی و بیرحمی با چاقو و دشنه و تبر و یا شلیک گلوله هایشان از نعمت هنوز بیشتر ماندن و بیشتر زیستن و بیشتر به میهن خدمت کردن محروم ساخته اند.
و هنوز هم، نامردان و دشنه بدستان و چاقوکشان بدنبال شکارهای تازه ای هستند. بدنبال پریساها و یا "پنج یار" همرزمی که سه روز پیش در مخفیگاه قبلی ما با ضرب و شتم بردند و در زیر شکنجه زبانهایشان را گشودند و رمز ورود به سایت ما را گرفته و سایت قبلی ما را مسدود ساختند و سپس آنان را نیز مثله مثله کردند.
تنها نکته افتخارآفرین و غرور برانگیز این است که نه "پریسا" و نه آن "پنج یار" دیگر ما، هیچ کدام علی رغم و به بهای از دست دادن جان گرانبهای خویش حتا یک نفر از ما و یا یکی از هسته ها و یا سایر همراهان و یاران خویش را "لو" ندادند و مرگ را برآدم فروشی ترجیح دادند....
دیروز در آنسوی مرزها، در دنیای آزاد، "روز پدر" بود و از آنجائی که "پریسا" همیشه یار و همرزم گرامی ما "رضابحری" را به هنگام تماسهای تلفنی اش از ایران به آمریکا، پدر یا باباجان خطاب می کرد، افسوس می خورم که چرا ما دیروز با آن که لااقل سه بار با ایشان تماس تلفنی داشتیم حتا یک نفر از ما به فکرش نرسید که بجای پریسا، به او روز پدر را تبریک بگوئیم...!! از خود سوآل می کنم آیا هیچ یک از آنانی که در دنیای آزاد ادعای ایرانی بودن و دوستی با این مرد شریف را دارند، زنگی به ایشان زدند و یا ایمیل و پیامی برایش فرستادند تا روز پدر را باو تبریک بگویند؟ تردید دارم... زیرا که شنیده ایم و دیده ایم که ایرانیان در خارج از این مرزهای پرگهر، حتا چشم دیدن یکدیگر را ندارند چه رسد دیگری را که شاید بهتر و برتر از آنان است؛ بنابراین خودم در انتهای این غم نامه ام می نویسم:
"ای یار عزیز و گرانبهائی که برای همگی ما، اما بخصوص برای "پریسا" در حکم پدری ارزشمند بودی و هستی؛ روزت مبارک اگرچه که می دانم و اطمینان دارم در رثای دخترت "پریسا" به سوگ نشسته ای، اگرچه که به ما پند میدهی در رثای آنان که رفتند غم مخورید بلکه در فکر زندگان باشید".
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ نظری موجود نیست: