ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: تقاضا داریم برای بازنشر مطالب انتشار یافته درین "وبلاگ" نام و نشانی منبع اصلی را ذکر نمائید. متشکریم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دو جانباخته دیگر از تبار آزادیخواهان و سربداران
جواد با عجله خودش را به جمعیت پریشان میرساند و با تاسف مشاهده می کند که فرد کشته شده پسر عمویش سجاد است.
خبرگزاری هرانا : حسین اکبری یکی دیگر از جوانانی است که پس از بازداشت شدن توسط نیروهای امنیتی در اعتراضهای روزهای پس از انتخابات ایران، کشته شده است.
این در حالی است که تا تاریخ 30/4/88 و با پیگیری خانوادهاش از طریق دادگاه انقلاب و بازداشتگاه اوین و دیگر بازداشتگاههای موجود در تهران، هیچ اطلاعی از سرنوشت وی یا محل نگهداریاش در دست نبود.
در روز 31/4/88 با تماسی که با خانوادهاش گرفته شد، از آنها خواسته شد تا به بیمارستان امامخمینی، برای تحویل گرفتن جسد فرزند خود مراجعه کنند و با مراجعهی آنها مشخص شده است که دلیل کشته شدن وی بر اثر ضربهی مغزی بوده و روی بدن او آثار متعدد باتوم دیده شده است. همچنین تاریخ دقیق شهادتاش مشخص نیست.
*****
شادی صدر آزاد شد
میدان زنان: شادي صدر ساعتي پيش پس از 11 روز بازداشت از زندان اوين آزاد شد. او در حالي به خانه بازگشت كه به خانواده اش گفته شده بود ساعت 6 بعد از ظهر امروز آزاد مي شود. خانواده شادي كه براي رفتن به پيشواز او برنامه ريزي مي كردند وقتي او را پشت در ديدند خوشحال و شوكه شدند.
به نظر مي رسد شادي صدر به اين دليل چند ساعت پيش از زمان گفته شده آزاد شده كه دوستان و خانواده اش مقابل در زندان تجمع نكند.
خبرگزاری فارس در یک خبر حیرت انگیز مدعی زنده بودن ندا آقا سلطان شد.
فارس در خبر خود نوشت: پس از انتشار خبر همكاري خبرنگار شبكه BBC در قتل نداآقاسلطان و انعكاس وسيع آن توسط رسانههاي داخلي و خارجي و بعد از پخش گزارش تلويزيون در اين زمينه كه تلويحاً خبر را تأييد ميكرد، شواهد جديدي در اين زمينه به دست آمد. بنابراين شواهد، پس از اعلام خبر كشته شدن خانم ندا آقاسلطان در تهران فردي به همين نام در يونان اعلام موجوديت كرده و در تماسي با سفارت ايران در يونان و وزارت خارجه اعلام كرده كه زنده است! وي همچنين گفته كه عكسهايي كه در شبكههاي ماهوارهاي و برخي از سايتها منتشر شده است عكسهاي وي است! اين خانم اعلام كرده كه براي پيگيري اين موضوع به زودي به تهران خواهد آمد. از سوي ديگر فردي كه در آخرين لحظات زندگي خانم آقاسلطان بالاي سر وي بوده و تنفس مصنوعي داده فردي به نام آرش حجازي است. وي متولد 1349 و مترجم آثار پائولوكوئيليو در ايران ميباشد. وي دو روز پس از قتل دلخراش آقاسلطان به انگليس رفته و در آنجا طي مصاحبهاي با BBC ضمن ابراز برخي موارد، مدعي شده كه با اين مصاحبه من ديگر در ايران جايي ندارم و قادر به سكونت در آنجا نيستم؛ نامبرده داراي برخي سوابق سوء سياسي در ايران نيز ميباشد. حضور چنين فردي با اين سوابق و سفر فوري وي به لندن دو روز پس از قتل آقاسلطان و مصاحبه وي با BBC از جمله موارد مشكوك و ابهامات پرونده قتل ندا آقاسلطان است كه بررسي آن توسط نهادهاي مسؤول ميتواند گرهگشاي بسياري از سؤالات باشد. این در حالی است که خانواده ی ندا نیز خبر از کشته شدن وی داده و برای او مراسم های متعددی گرفته اند.
*****
حمله نيروهاى ضربت و پليس ضد شورش عراق به اردوگاه اشرف
تازه ترین خبرها از عراق به نقل از منابع عراقی حاکی از آن است که ارتش عراق کنترل اردوگاه اشرف را در دست گرفته است.
پیشتر سایت سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت گزارش داده بود که روز سه شنبه نيروهاى پليس عراق، به قرارگاه اشرف حمله کردند. بر همین اساس در ورودى اردوگاه اشرف نیروهای عراقی با باتون و ميلههاى فلزى آرماتور به ضرب و شتم مجاهدين پرداختند.
بر همین اساس در ورودى اردوگاه اشرف نیروهای عراقی با باتوم و ميلههاى فلزى آرماتور به ضرب و شتم مجاهدين پرداختند. این گزارش حاکی از زخمی و دستگیر شدن بسیاری از ساکنین این اردوگاه است.
بر اساس گزارش سایت مجاهدین خلق تعداد مجروحين دم به دم اضافه مىشود و بسیاری كه در مقابل لودر ياخودروهاى پليس ايستاده بودند، مجروح شدهاند.
پیشتر مریم رجوی، رئیس "شورای ملی مقاومت ایران" گفته بود که بعضی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران که در اردوگاه اشرف در عراق سکونت دارند، حاضرند با شرایطی به ایران باز گردند.
مریم رجوی، روز یکشنبه ۴ مرداد (۲۶ ژوئیه) با انتشار بیانیه ای در رم، چند شرط برای بازگشت ساکنان اردوگاه اشرف به ایران تعیین کرد.
بر اساس بیانیه خانم رجوی، چنانچه حکومت ایران در "نامه ای رسمی" خطاب به [سازمان] ملل متحد، صلیب سرخ بین المللی و دولت های آمریکا و عراق، متعهد شود که اعضای سازمان مجاهدین خلق در صورت بازگشت به ایران "از دستگیرى و تعقیب و شکنجه و اعدام و هرگونه پیگرد و پرونده سازى قضایى مصون هستند و از آزادى بیان برخوردارند"، ساکنان اردوگاه اشرف به ایران بازخواهند گشت.
مریم رجوی نوشته است که تعهد ایران باید توسط چهار مرجع یاد شده "تأیید و تضمین" و به ساکنان اردوگاه اشرف ابلاغ شود.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت در مقدمه بیانیه خانم رجوی نوشته است که مفاد این بیانیه ۱۰ روز پیش در اردوگاه اشرف به اطلاع مقام های آمریکایی و عراقی رسیده است.
مقامات دولت عراق از زمان به عهده گرفتن مسئولیت اردوگاه اشرف در اواخر تابستان سال ۲۰۰۸ تا کنون بارها اعلام کرده اند که ساکنان این اردوگاه باید خاک عراق را ترک کنند.
به گزارش بی بی سی اردوگاه اشرف در شرق استان دیاله عراق در نزدیکی مرز ایران واقع است و به گفته مقامات عراقی بیش از ۳۴۰۰ تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در آن ساکن هستند.
در زیر به فیلمی در حمله نیروهای پلید عراقی به هم میهنان ما (ولو آن که جزو مجاهدین خلق - یعنی حامیان سابق ملایان باشند) خوب نگاه کنید و ببینید مشتی عرب سوسمارخور، چطور وحشیانه به آنان آزار میرسانند:
شمسالواعظین در پاسخ به سؤال مجری برنامه، خانم منتهی الرمحی که پرسيد، بسياري از ناظران امور ايران این سؤال برایشان مطرح است که آيا احمدي نژاد واقعا با يک بحران دست به گریبان است، یا اینکه براي منحرف کردن اذهان عمومی از بحران واقعي با اصلاح طلبان و حوادث پس از انتخابات چنين تظاهر می کند، گفت: احمدی نژاد با تکيه بر ارگاني که از وي پشتیبانی ميکند، دست به ايجاد بحرانهاي ساختگي میزند، تا بدین ترتیب بتواند اذهان را از بحران واقعي ناشی از انتخابات رياست جمهوري به سوی یک بحران ساختگي منحرف کند، براین اساس به برخي اقدامات و حتي رفتارهای متضاد روي آورده است .احمدينژاد گاهي با استناد به پايگاه اجتماعي خود که به اعتقاد وی منبعث از قدرت است به مواجه با پارلمان ميپردازد، و گاهي نيز عليه اعضاي دولت خود موضعگيري ميکند، بخصوص اقدام اخیر وی برضد دو تن از وزيران کابینهاش که اتفاقا از اعضاي بسيار مهم دولت هستند، در اين راستا میباشد .شمسالواعظين در ادامه افزود: احمدينژاد، وزير اطلاعات را متهم به آن کرد که در رویدادهای پس از انتخابات به طور ناموفق عمل کرده است و در نتیجه اژهاي را از کار برکنار کرد، وزير فرهنگ و ارشاد نيز متهم به ناتوانی شده است زیرا نتوانسته است نظر شمار بيشتري از هنرمندان و فرهنگيها را براي حمايت از محمود احمدينژاد جلب کند، زیرا روشنفکران در انتخابات از ميرحسين موسوي حمايت کردند، به همين دليل براي سرکوب مخالفان خود در دولت، پيش از سرکوب مخالفان در خارج از دولت اقدام کرده است، احمدينژاد براي انحراف اذهان عمومي از اصلاحطلبان و بحران اصلي، سعی دارد تفسير دگرگونی ارایه دهد زیرا حتی در داخل اردوگاه خود نیز تنها و يا بسيار ضعيف است، به همين علت چنین بحرانهایی در نتیجه عملکرد احمدينژاد و سیاستهای وی درمیان محافظهکاران ميانهرو بروز کرده است.
شمسالواعظين درباره مواضع رئیس پارلمان ایران در قبال رئیسجمهور ایران گفت : علي لاريجاني رئيس پارلمان برغم اينکه نسبت به حمایت آیتالله علی خامنهای وسپاه پاسداران از احمدینژاد مطلع بود با این همه تقريبا موضع گيري شجاعانه ای در برابر احمدي نژاد اتخاذ کرد، با آنکه رئيس پارلمان عضو موسسه نظامي بوده است، ولیکن انسان ميانهروی است و سياستهاي انعطافپذیری در برابر جامعه بينالمللي و گفتگو با گروه پنج بعلاوه يک داشت، لذا علل این بحران را چنين میتوان تفسير کرد که ناشی از غرور برخاسته از پشتوانه مردمی است که احمدینژاد تصور میکند از آن برخوردار است.
این کارشناس امور ایران افزود: رهبري قبلا برای رئیس جمهور شدن ناطق نوري تلاش کرده بود، اما انقلاب صامت، محمد خاتمي را برای مدت هشت سال انتخاب کرد و رهبري از آنچه براي ايران مناسب مي ديد دور شد، پس از آن بود که موسسه نظامي پا به عرصه سياست گذاشت و احمدينژاد را روي کار آورد.
*****
کانون مدافعان حقوق بشر: مانع مرگ جوانان در بازداشتگاهها شوید!
از بازداشتگاهها و زندانهای ایران هفتههاست که گزارشهای نگران کنندهای مبنی بر «شکنجه و مرگ» گروهی از معترضان به نتیجه انتخابات منتشر میشود.کانون مدافعان حقوقبشر از مقامهای ایران است که مانع مرگ جوانان در بازداشتگاهها شوند و در اسرع وقت، تمام دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات را آزاد کنند.
مقامهای جمهوری اسلامی در واکنش به این گزارشها اعلام کردهاند که بازداشتگاه کهریزک را به دستور آیتالله علی خامنهای به خاطر دارا نبودن «استانداردهای» لازم تعطیل کردهاند.
کانون مدافعان حقوق بشر که از سوی شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل اداره میشود، از مقامهای ایران مصرانه خواست که بازداشتگاههای «غیر قانونی» را تعطیل کنند و شرایط نگهداری زندانیان را «قانونی و برخوردار از حداقل شرایط انسانی بنماید.»
کانون مدافعان حقوق بشر همچنین اعلام کرد که تعداد بازداشتشدگان و جانباختگان حوادث اخیر بیش از آمارهای رسمی است و بازداشت افراد بدون «احضاریه» و برخلاق «قانون اساسی» صورت گرفته است این کانون با تاکید بر اینکه «هنوز» برای نجات جان انسانهای «بیگناه دربند» دیر نشده، از مسئولان درخواست کرد با آزادی این افراد به «تخلفات» صورت گرفته رسیدگی کرده و از کلیه آسیبدیدگان نیز دلجویی کنند.این بیانیه، بازداشتهای گسترده فعالان سیاسی، مدنی و رسانهای را به «نفع» ملت ایران و منافع ملی ندانسته و به مسئولان جمهوری اسلامی یادآور شده است که پخش «اعترافات» از برخی دستگیرشدگان «مغایر» با موازین قانونی و بینالمللی است که «خسارتهای» جبران ناپذیری خواهد داشت.
کانون مدافعان حقوق بشر همچنین اعلام کرد که تعداد بازداشتشدگان و جانباختگان حوادث اخیر بیش از آمارهای رسمی است و بازداشت افراد بدون «احضاریه» و برخلاق «قانون اساسی» صورت گرفته است.
در بیانیه کانون اشاره شده که برخی از بازداشتشدگان بیش از یک ماه است که هیچ تماسی با خانوادههای خود نداشتهاند و برای برخی دیگر نیز «پروندهسازی» شده است.بهزاد نبوی و مصطفی تاجزاده دو فعال سیاسی هستند که از زمان بازداشت تاکنون با خانوادههای خود تماسی نداشتهاند و محمدعلی دادخواه وکیلی است که به گفته کانون مدافعان برای او «پروندهسازی» شده است.
درخواست آزادی وکلا و روزنامهنگاران گروهی از وکلا و روزنامهنگاران نیز امروز چهارشنبه، خواستار آزادی وکلا و روزنامهنگارانی شدهاند که در حوادث اخیر بازداشت و در زندان به سر میبرند.
حدود ۱۵۰ وکیل دادگستری در بیانیهای که به همین منظور صادر کردهاند، خواستار آزادی سه وکیلی هستند که هفتههاست زندانی شدهاند.عبدالفتاح سلطانی، محمدعلی دادخواه و شادی صدر سه وکیلی هستند که امضاکنندگان این بیاینه خواستار آزادی فوری آنها شدهاند.وکلای امضاکننده این بیانیه، اعلام کردهاند که مسئولیت جانی وکلای دربند، بر عهده قوه قضائیه و وزارت اطلاعات استاین بیانیه در زمانی منتشر شد که شادی صدر همچنان در بازداشت بود. رسانهها امروز سهشنبه از آزادی وی خبر دادهاند.این وکلا اعلام کردهاند که مسئولیت جانی وکلای دربند، بر عهده قوه قضائیه و وزارت اطلاعات است.
بیش از ۲۰۰ روزنامهنگار نیز با انتشار نامهای از آیتالله محمود هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضائیه خواستار آزادی «بیقید و شرط» همکاران زندانی خود شدهاند.این روزنامهنگاران در نامه خود خطاب به آقای شاهرودی نوشتهاند که «حساب خود را از قانونشکنان جدا کرده و اعتماد مردمی را به دستگاه داد گستری بازگردانید.»در ایران، براساس اعلام سازمان گزارشگران بدون مرز، بیش از ۴۱ روزنامهنگار در حوادث پس از انتخابات بازداشت شدهاند که ۲۵ تن از آنها هنوز در زندان به سر میبرند.
*****
مطهری: تعطیلی کهریزک کافی نیست؛ قاتلان را مجازات کنید
خبرگزاری مهر: نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با تاکید بر اینکه "دغدغه خامنه ای در مورد حفظ حقوق متهمان و دستور ایشان برای تعطیلی بازداشتگاه کهریزک مایه دلگرمی دلسوزان انقلاب شد" گفت: «آنچه که اکنون اهمیت فراوان دارد، شناسایی فوری و معرفی افراد مقصر در مرگ زندانیان حوادث اخیر مثل مرحوم روح الامینی است».
علی مطهری، در گفتگو با مهر در خصوص دستور رهبر انقلاب برای تعطیلی بازداشتگاه کهریزک گفت: «این دستور خیلی خوب مایه دلگرمی مردم و علاقهمندان به نظام و انقلاب اسلامی است».
وی افزود: «اما انتقادی که از مسئولان وجود دارد این است که چرا باید کار به جایی برسد که رهبر شخصاً وارد این قضایا بشوند، آیا اگر نهادها و دستگاههای ذیربط خودشان حقوق مردم را رعایت می کردند، امروز نیاز به ورود رهبری بود»؟
مطهری با اشاره به اینکه رعایت حقوق مردم از سوی نهادهای مختلف نظام باید نهادینه شود، اظهار داشت: «اکنون آنچه که بیش از تعطیلی بازداشتگاه کهریزک اهمیت دارد، شناسایی و معرفی افراد مقصر در مرگ زندانیان حوادث اخیر مثل مرحوم محسن روح الامینی است. معرفی و مجازات این افراد خطاکار، می تواند بهترین اقدام بازدارنده برای جلوگیری از این اقدامات غیرقانونی و غیر انسانی باشد».
نماینده مردم تهران خاطر نشان کرد: «اگر صرفا به تعطیلی یک بازداشتگاه بسنده شود، مجدداً افراد مزبور به کار خودشان در جاهای دیگر ادامه میدهند و چیزی عوض نمیشود».
*****
گرگها یکدیگر را میدَرَند...!!
**
مدارک تحصیلی دانشگاه هاوایی در انگلستان هم غوغا آفرید
سایت دولتی تابناک - كدخبر: ۵۷۳۷۶
تاريخ: ۰۶ مرداد ۱۳۸۸ - 23:۰۹
ماجرای دانشگاه هاوایی ایران که به بسیاری از مقامات قضایی کشورمان مدارک تحصیلی دکترا اعطا کرده بود به انجمن وکلای انگلستان و اسکاتلندیارد این کشور راه یافته و به اصطلاح "رقابت وکلا" را ایجاد کرده است.به گزارش خبرنگار "تابناک"، وکیل ایرانی آقای شاهرخ میراسکندری متهم به استفاده بدون اجازه از هزاران پوند پول موکلین خود، برای هزینه های دفترش بنام "دین اند دین" و همچنین صورت حسابهایی به میزان یک میلیون پوند بدون تسویه آنها شده است.بر پایه این گزارش، آقای شاهرخ میراسکندری 48 ساله که خود را وکیل کانون وکلا اعلام کرده اکنون توسط مقامات اسکاتلندیارد تحت نظر قرار گرفته و مدرک تحصیلی او که از دانشگاه هاوایی ایران در جزیره کیش کسب گردیده است اکنون در "انجمن وکلای انگلستان" به حال تعلیق در آمده است.
به گزارش روزنامه انگلیسی "دیلی میل" آقای میراسکندری ادعا کرده که مدرک دکترای خود را از دانشگاه هاوایی در دهه نود میلادی کسب کرده است.در همین حال یک وکیل ایرانی دیگر عضو انجمن وکلای بریتانیایی که در مقابل گروهی از وکلای برجسته که از آقای میراسکندری در دادگاه دفاع می کردند قرار داشت به خبرنگار روزنامه "دیلی میل" گفته است که سوابق آکادمیک آقای میراسکندری دارای نقاط تاریکی است و ادعای ما اینست که مدرک دکترای وی براساس تحصیلات واقعی و فراگیر کسب نشده است.یکی دیگر از تخلفات آقای میراسکندری این است که در سال 1991 میلادی در کالیفرنیا محکوم شده است و این محکومیت را وقتی که می خواسته به عنوان یک وکیل در انجمن وکلای انگلستان فعالیت کند را رسما اعلام نکرده است.دانشگاه هاوایی ایران که توسط شخصی به نام قاسمی تاسیس شده بود و بیشترین فعالیت خود را در دهه هفتاد شمسی در شهرهای تهران و کیش به انجام می رساند با دادن مدارک جعلی و تقلبی از شعبه اصلی خود در ایالت هاوایی آمریکا بسیاری از مدیران ارشد نظام جمهوری اسلامی ایران را برای پشتیبانی و وجاهت بخشیدن به فعالیتهای خود تشویق به گذراندن واحدهای در این دانشگاه می نموده است و از شعبه آمریکایی خود به آنان مدارک فارغ التحصیلی دکترا اعطا می کرده است.در این بین مدیرانی از قوه قضائیه نیز متاسفانه در دام این موسسه جعلی افتاده بودند که هنوز هم آثار آن از سیستم قضایی کشور زدوده نشده است.
**
نامه تند تشکل سیاسی باهنربه احمدی نژاد
سایت دولتی تابناک - كدخبر: ۵۷۳۸۴
تاريخ: ۰7 مرداد ۱۳۸۸ - 12:5۵ بامداد
جامعه اسلامي مهندسين درباره تحولات سياسي اخير به محمود احمدينژاد نامه سرگشاده نوشت.به گزارش ايسنا در متن اين نامه آمده است: ملت ايران پس از حضوري بيهمتا و افتخارآفرين در انتخابات رياست جمهوري دهم در روزهاي اخير، با حيرت شاهد حوادثي خارج از تصور هستند. در اين كوتاه برآنيم تا درد دلهاي مردم، رنجنامه حاميان و دغدغههاي دلسوزان را با شما در ميان بگذاريم.
جناب آقاي احمدينژاد حتما ميدانيد كه دليل اقبال به حضرتعالي، برافراشتن پرچم احياء گفتمان امام(ره) و انقلاب، تبعيت از ولايت فقيه و پيگيري مسير خدمترساني صادقانه به خلق خداست. بيشك در موج شبهه افكنيهاي ايام رقابتهاي انتخاباتي، اگر نبود تدبير رهبر معظم انقلاب براي شفافسازي و ايجاد فضاي رقابتي عادلانه و مساعي معظمله بر حق مسلم مردم كه همانا دانستن همه حقايق است، قطعا انتخابات چه به لحاظ پرشماري حضور و چه به لحاظ نتيجه آن مسير ديگري را طي ميكرد. اما آنچه امروز شاهد آن هستيم همگان را بهتزده كرده است.
آقاي رييسجمهور بارها عنوان داشتهايد كه از ميان گروههاي سياسي برنخواستهايد، سري به جمع اعضاي فعال ستادهاي انتخاباتي خود بزنيد تا روشن شود هنوز براي آنان تفهيم نشده كه چگونه دستور صريح رهبري در مورد عزل معاون اول حضرتعالي يك هفته بيپاسخ ماند و يا پاسخي كه پس از انتشار نامه دريافت شد، اين پرسش برجاست كه چگونه باز هم ايشان عزل نميشوند، ولي برخي وزراء به دليل اعتراض به تعلل در اجراي دستور مقام ولايت توبيخ و عزل ميشوند.
آقاي دكتر، نامه خود را به مقام معظم رهبري بار ديگر مطالعه فرمائيد تا دقيقا متوجه شويد چرا حاميان شما در ستادهاي انتخاباتي امروز با دلي شكسته و چشماني پراشك انگشت تعجب به دندان گرفتهاند. آيا آمادگي داريد در ميان آنان حاضر شويد و ناگفتهها را از چشمان آنان بخوانيد.
جناب آقاي احمدينژاد چنانچه دقت فرموده باشيد رهبر معظم، صلاح شما را در اين ديدند كه با عقلانيت سياسي مصالح خود را تشخيص داده و مانع سرخوردگي حاميان شويد و بدين ترتيب آن به آسياب دشمنان خارجي و برخي معاندين داخل نريزند و زمينههاي بروز اختلافات جديد را فراهم ننماييد. اما به نظر ميرسد با انتخاب جناب آقاي مشايي به سمت رياست دفتر رييسجمهور اين دغدغهها را بر طرف ننموده باشيد و باز هم مصالح خود را در نظر نگرفته باشيد.
آقاي دكتر ظاهرا امروز شما تمايل داريد متكلم وحده باشيد و صداي كسي را نشنويد؛ لذا به عنوان وظيفه شرعي، انقلابي و قانوني، خود را موظف ميدانيم كه صداي مردم را به شما برسانيم.
آقاي دكتر جدا ميخواهيم كه ولايتپذيري خود را ثابت نماييد مردم ما با ولايت عهدي ديرين دارند و خارج از اين مدار با هيچكس عهد اخوت نبستهاند و تجربه نشان داده كسانيكه ابتدا به هر بهانهاي زاويه محدودي با علماي دين پيدا ميكنند سرانجام تشكيل هستهاي از فرقههاي انحرافي را پايه ميگذارند. ما جدا نميخواهيم حضرتعالي خداي ناكرده از ريشههاي آراء خود غافل شده و ماجراي آقاي مصدق در رويارويي با روحانيت، توهم استظهار به راي ملت كه در اوان انقلاب نيز توسط بنيصدر تكرار شد براي شما هم پيش آيد.
جناب آقاي احمدينژاد انتظار ملت ايران توجه ويژه حضرتعالي به جايگاه علماي ديني است حتما واقف هستيد كه انقلاب اسلامي بر موج دينخواهي مردم ايران به ثمر نشست كه شاخص آن تبعيت از قائد بزرگ امام خميني(ره) بود و امروز معيار آن تبعيت محض از مقام عظماي ولايت است؛ لذا در فضايي كه به دنبال اقدام خارج از مصحلت جنابعالي در نصب معاون اول رييسجمهور فراهم شده و موجي از شبههها و مسائل انحرافي توسط مخالفين شما دامن زده ميشود، از شما ميخواهيم نسبت خود را با ولايت فقيه به عنوان جوهرساختاري جمهوري اسلامي مشخص نماييد.
آقاي رييسجمهور همانگونه كه بيش از اين نيز در نامه خصوصي به حضرتعالي نگاشته بوديم، دغدغه دلسوزان نظام حركتهاي بدون بصيرت است كه امروز پيامدهاي آن را شاهد هستيم. اگرچه ذكر اين نكته تكرار مكررات است ليكن جا دارد توجه جنابعالي جلب شود كه استمرار حمايت ملت از شما منوط به بازسازي فضاي اطاعت بيقيد و شرط از ولايت فقيه است و خروج از اين مسير پيامدهاي ويژه خود را در پي خواهد داشت.
آقاي رييسجمهور ميزان حمايت ملت ايران از مسئولين به نسبت تبعيت آنها از ولي فقيه است.جناب آقاي احمدينژاد مطالبه ديگر مردم از شما پس از اطاعت مطلق از ولي فقيه كارآمدي بيشتر دولت است كه خود شما بارها و بارها بدان تاكيد كرديد و بيشك كارآمدي دولت دهم در گرو تدبير در فضاي بيتنش و اميدبخش و توام با سعه صدر مناسب مقام و مسووليت است و اين مهم در گروه بهرهگيري از تمامي ظرفيتهاي كشور است.لذا مطمئن باشيد دوستان شما و همانهايي كه در انتخابات سينه سپر كردند، ملت ايران و تمامي اصولگرايان، اينك رفتارهاي جنابعالي را با دقت و حساسيت با دو شاخص تبعيت مطلق از رهبري انقلاب و كارآمدي تعقيب مينمايند.
*****
خبرگزاری مهر: قبل از بازدید نمایندگان مجلس زندان ها را خالی کردند
نمایندگان مجلس شورای اسلامی دیروز در حالی از زندان اوین بازدید کردند که چند ساعت قبل از آن، فعالان سیاسی و مطبوعاتی زندانی در اوین به زندان دیگری منتقل شده بودند. این کار پیش از این نیز سابقه داشته و گردانندگان مجموعه امنیتی ـ قضایی جمهوری اسلامی بارها برای مخفی نگهداشتن وضعیت زندانیان از دید بازرسان داخلی و خارجی،آنان را به نقاط نامعلومی منتقل کرده اند.
پیش از این انتظار می رفت نمایندگان مجلس با چهره های سرشناس زندانی دیدار و گزارشی از وضعیت آنان در زندان ارائه دهند، اما نمایندگان نتوانستند با هیچ یک از فعالان سیاسی و مطبوعاتی که پس از کودتای 22 خرداد بازداشت شده اند دیدار کنند. در بازدید روز دوشنبه نمایندگان مجلس از زندان رجایی شهر نیز، آنها نتوانستند با هیچ زندانی سیاسی دیدار کنند. کریم عابدی، نماینده طبس گفته است که اصولا در زندان رجایی شهر، بندی به نام زندانی سیاسی وجود نداشته است.
داریوش قنبری، سخنگوی فراکسیون خط امام مجلس هم خبر از انتقال بازداشت شدگان کهریزک و اوین به زندان اصفهان داده است. گفته می شود برای اینکه بازداشت شدگان سیاسی و مطبوعاتی با نمایندگان مجلس ملاقاتی نداشته باشند به زندان اصفهان منتقل شده اند.
روزنامه اعتماد در مورد حضور هیات هفت نفره مجلس در اوین نوشته است: گفتنی است در پی بازدید روز گذشته هیات 7 نفره نمایندگان از مجلس، 140 تن از بازداشت شدگان پس از انتخابات آزاد شده و نمایندگان اعلام کرده اند که 150 بازداشتی بعد از انتخابات در زندان اوین باقی مانده اند. محمد توسلی،از رهبران نهضت آزادی از جمله کسانی بود که دیروز آزاد شد.
*****
شکنجه گر پرونده قتل های زنجیره ای، مامور اعتراف گیری
سینا حسینی
به گزارش منابع آگاه در تهران، مسوولیت اعتراف گیری از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب و نیز برخی از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت به جواد عباسی کنگوری معروف به "جواد آزاده" (یا آملی) سر تیم شکنجه بازداشت شدگان پرونده قتل های زنجیره ای سپرده شده است.
جواد آزاده، تحت نظر احمد سالک، از نمایندگان رهبری در حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران، وظیفه شکنجه مصطفی تاج زاده، بهزاد نبودی، فیض الله عرب سرخی، محسن امین زاده، عبدالله رمضان زاده و سعید حجاریان برای واداشتن آنها به اعتراف ساختگی را بر عهده گرفته است. سالک همچنین عضو هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات شورای نگهبان است که چند هفته پیش، وظیفه رسیدگی "بی طرفانه" به شکایات کاندیداهای معترض به تخلفات انتخاباتی را به عهده داشته است. مسوولیت جدید جواد آزاده، پس از آن به او سپرده شده که بازجویان قبلی، پس از چند هفته شکنجه رهبران اصلاح طلب، موفق به در هم شکستن مقاومت آنان نشده و در تکمیل مستندات مورد نیاز دولت برای مرتبط ساختن اعتراضات انتخاباتی به خارج از کشور، ناکام مانده اند.
منابع مطلع تاکید دارند که شخص رهبر جمهوری اسلامی بر لزوم اعتراف گیری از این افراد به هر قیمت ممکن تأکید کرده و به همین علت در پی ناکامی بازجویان قبلی، پرونده به جواد آزاده سپرده شده که تخصص وی در شکنجه بی حد و مرز برای کسب اعترافات ساختگی از متهمان است.
این در حالی است که به نوشته سایت نوروز، بر اثر شکنجه های شدید تیم بازجویی از اصلاح طلبان سید مصطفی تاج زاده در بیمارستان شهید مدرس بستری شده و کلیه هایش به واسطه تحمل ضربات سنگین کابل به شدت آسیب دیده است.
شکنجه گر جدید اصلاح طلبان کیست؟
جواد آزاده همان کسی است که پیشتر، فهیمه دری نوگورانی همسر سعید امامی (اسلامی) از متهمان قتل های زنجیره ای نیز زیر نظر او چنان شکنجه شد که به علت از کار افتادن هر دو کلیه خود در بیمارستان بقیه الله تهران بستری گردید. پس از آن بود که با علنی شدن شکنجه های انجام شده زیر نظر تیم بازجویی پرونده قتل ها و با دخالت خاتمی و هاشمی شاهرودی، پرونده از دست آزاده و همکارانش گرفته شد.
متعاقب این برخورد، جواد آزاده با انتشار یک جزوه هشتاد صفحه ای معروف، به تشریح اعترافاتی پرداخت که زیر شکنجه، حتی از سرسخت ترین کارکنان وزارت اطلاعات و برخی منسوبین آنها گرفته بود و وجه مشترک آنها، اعتراف به فساد اخلاقی و انجام قتل و عملیات تروریستی زیر نظر سرویس های جاسوسی بیگانه بود.
در فیلم تکان دهنده ای که بعدها از جلسات بازجویی از همسر سعید امامی به بیرون از بازداشتگاه وزارت اطلاعات راه یافت و نشان دهنده شکنجه وحشتناک نامبرده برای اعتراف به کثیف ترین موارد فساد جنسی و خیانت بود، سر تیم بازجویان همان جواد آزاده است که در فیلم با اسم مستعار "آملی" از وی نام برده می شود. در پی انتشار این صحنه ها و ادعای محمدنیازی، رییس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح مبنی بر گزینشی بودن این تصاویر، افشاکننده اصلی فیلم سه ساعته شكنجه متهمان قتلهاي زنجيرهاي طي نامهاي به يكي از مسؤولان نظام كه نسخهاي از آن به مجلس و ساير دستگاههاي اطلاعاتي-امنيتي ارسال شد، هر نوع دخل و تصرفي را در ضبط اين فيلمها به شدت رد و تاکید کرد که بازجويي از متهمان- به ويژه متهمان زن- داراي صحنههايي بسيار وحشتناكتر بوده است كه در فيلم موجود نيست.
مهدي رياحي، از پرسنل وزارت اطلاعات و از بازداشت شدگان پرونده ي قتل هاي زنجيره ای، پس از آزادی از زندان روایتی را در جمع عده ای از حامیان سعید امامی نقل کرده است که بازخوانی آن، پی بردن به شیوه بازجویی جواد آزاده را بهتر امکانپذیر می کند: "فقط يك صحنه را بگويم كه در حالي كه پاي من تاول زده بود و كيسه ي خون شده بود، از شلاق هايي كه 2 نصفه شب تمام شده بود، از اتاق تعزير آمدم و نمي توانستم راه بروم . با زانو راه مي رفتم . يكي از آنها به اين آقا جواد آزاده گفت كه آقا جواد، اين راببريم بهداري پوست پا را بچينند خون را تخليه كنند. گفت نه، مي بريم در اتاق با شلاق خالي مي كنيم . بردند با همان حالت پاهاي من را بستند به تخت و با كابلي كه زدند خون پاشيد كه لباسهاي خودشان نجس شد. توي اون شرايط كه پاهاي مرا اونجوري مي زدند ، تمام كبود شده بود و توي دمپايي نمي رفت و باد كرده بود مي آوردند دوباره دستبند"قپوني" مي كردند . قپوني تمام مي شد برمي گشتيم اتاق تعزير ...به من فشار قپوني خيلي زيادي مي آوردند . يه جوري مي شد كه از 2 ساعت و نيم ، دوساعت و ربع كه مي گذشت با اينكه من توان جسمي ام در حد خودم خوبه بي هوش مي شدم... باور كنيد اين دستهاي من اينقدر كه از پشت به هم نمي رسيد، جواد آزاده ، اون مجتبي و احمد (احمد نیاکان" یا "تفتازانی"، از اعضای تیم بازجویی) بعضي وقتها سه نفري دستهاي منو مي كشيدند كه صداي استخوانهايم در مي آمد. تا اينكه اين قپوني را جا بندازند ...در اين شرايط دست و پا حتي نماز هم نمي تونستم بخونم ... اصلا انگار ما كيسه بوكس يك آدم بوكسوريم كه ميخواد تمرين كنه .... مي گفت اين دفعه محكم تر بود يا دفعه ي قبل. مي زندند و تمرين مي كردند. حالتهاي مختلف با مشت خودش . اصلا نه بازجويي مي كردند نه چيزي . طوري شده بود كه مثلا از آنجا رد مي شد در رو باز مي كرد مي آمد مي گفت وايسا يك چك تراپي دارم! واي مي ايستاد 20 تا 30 تا سيلي محكم مي زد به توی دلم مي زد . با لگد مي زد با مشت مي زد خسته مي شد و مي رفت بعد يكي ديگر مي آمد مي گفت در دلت نزدند؟ دوباره مي زد. بعد كه باز شد نمي توانستم راه بروم مي گفت افتادي؟ دوباره مي خواباند 30 تا ديگه مي زد ..."
مهدی ریاحی در جای دیگر در مورد هدایت تیم بازجویی جواد آزاده از جانب نهادهای مافوق می گوید: "روي قتلهاي زنجيره اي خودشان مي گفتند ما يك شبكه كشف كرده ايم كه تنها كار مثبتشان قتل اين چهار نفر بوده، گور پدر آنها . البته مي دانستند كه من هيچ دخالتي در آن هم نداشتم . فقط مستمسكي بود براي دستگيري. اصلا تفهيم اتهامي ، بازجويي چيزي در اين باره حداقل در مورد من نشد... حالا چه كاري را مي خواستند تحت عنوان پرونده ي قتلهاي زنجيره اي بكنند آنچه ر اكه ما يقين داريم اينكه كار ديگري بود ... يك خطي بعد از ارديبهشت 78 وارد مي شود اينكه چه كسي دستور داده مهم است . چون جواد آزاده شلوارش را هم بدون هماهنگي نمي تواند بالا بكشد. الان هم همين طور است چطور جرات كرد اين طور با پرسنل وزارت اطلاعات برخورد كند. يعني برخوردي كه با منافقين و تروريستهاي محارب نشده بود..."
پس از افشای شکنجه متهمان پرونده قتل های زنجیره ای، جواد آزاده به همراه چهار تن دیگر از اعضای تیم بازجویی از وزارت اطلاعات اخراج شدند که عبارت بودند از: "علی اکبر باوند" معروف به "مجتبی بابایی" یا "امیری" ، "احمد شیخها" معروف به "احمد نیاکان" یا "تفتازانی"، مصطفی منتظری معروف به "فرقانی" یا "شربیانی"، و"مهدی قوامی هنر" معروف به "قوام".
این افراد پس از اخراج در مورد انگیزه های خود برای شکنجه شدید متهمان و منحرف کردن کامل مسیر پرونده قتل ها بر مبنای اعترافات ساختگی مورد بازجویی قرار گرفتند. در جريان بازجويي های جدید، وقتي از جواد آزاده پرسيده شد که به چه حقي اين همه زندانيان خود را براي کسب اعتراف دروغ شکنجه کرديد، پاسخ آن بود که وقتي مقام رهبری گفتند که قتل ها قطعاً کار عوامل بيگانه بوده، براي ما تکليف شرعي ايجاد شد آن قدر آنها را بزنيم تا به عامل بيگانه بودن اعتراف کنند، و مگر می توانستیم اعترافی مغایر با تصریح رهبر از آنان بگیریم.
این سخن در شرایطی گفته می شد که در پي قتل هاي زنجيره اي سال 77 و دستگيري عوامل اجراي اين قتل ها، آيت الله خامنه اي، در جريان يک سخنراني علني گفته بود: حتم بدانيد کساني که اين قتل ها را انجام داده اند نيروي نظام نبوده و عامل بيگانه هستند.
با پایان دوره ریاست جمهوری خاتمی و روی کار آمدن احمدی نژاد، جواد آزاده و همکارانش دو باره دعوت به کار شدند و به انجام وظیفه در حلقه های اطلاعاتی مسوول برخورد با مخالفان دولت پرداختند.
اکنون، با سپرده شدن مسوولیت بازجویی اصلاح طلبان برجسته به جواد عباسی کنگوری معروف به جواد آزاده ، به نظر می رسد وی یک بار دیگر مسوولیت اخذ اعترافات بر مبنای تحلیل های رهبر جمهوری اسلامی ایران را به عهده گرفته است.
این در حالی است که آگاهان از ساختار درونی وزارت اطلاعات تاکید دارند جواد آزاده، حتی در میان عناصر "راست" این وزارتخانه – به خاطر "خیانتی" که به عقیده آنها بر سر پرونده قتل ها با شکنجه همکاران خود مرتکب شده – به شدت منفور است. به تاکید این آگاهان، حتی بسیاری از افراطی ترین نیروهای وزارت که سعید امامی را "شهید" می دانند، به خاطر رفتار جواد آزاده با سعید و همسرش، خود را مترصد فرصتی برای تسویه حساب با نامبرده دانسته اند. در چنین شرایطی، تبدیل شدن آزاده به تکیه گاه اصلی اثبات اتهامات "نظام" علیه اصلاح طلبان، از همین ابتدا اعتبار بازجویی های نامبرده و همکارانش را حتی در سطح وزارت اطلاعات به زیر سوال برده است.
*****
احضار و تهدید حسن اسدی زیدآبادی عضو شورای مرکزی سازمان
ادوارنیوز: حسن اسدی زیدآبادی، عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران از سوی وزارت اطلاعات احضار شد. دبیر کمیته حقوق بشر سازمان ادوار تحکیم وحدت در جریان این احضار در رابطه با ادامه فعالیت کمیته پی گیری بازداشت های خودسرانه تهدید به بازداشت شد. گفتنی است پیش از این نیز برخی دیگر از اعضای شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران احضار و تهدید به بازداشت شده بودند، این درحالی است که بیش از 40 روز از بازداشت احمد زیدآبادی و عبدالله مومنی دبیرکل و سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران میگذرد.
*****
تداوم بازداشت غیرقانونی جمعی از اعضای هیات علمی دانشگاه تهران
با گذشت بیش از یک ماه از بازداشت جمعی از اساتید دانشگاه تهران از وضعیت آنها هم چنان اطلاعی در دست نمی باشد.
دکتر حسینعلی عرب، دانشیار و رئیس بخش فارماکولوژی دانشکده دامپزشکی، معاون اسبق سازمان دامپزشکی کل کشور و عضو اسبق شورای مدیریت دانشگاه، دکتر علی اصغر خدایاری، استادیار گروه معدن دانشکده فنی، دکتر چوبینه از اعضای هیات علمی دانشکده علوم پزشکی، دکتر تاجرنیا از اساتید دانشکده دندان پزشکی دانشگاه تهران و دکتر عبدالله رمضان زاده عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی، از جمله اساتیدی هستند که یک ماه از بازداشت آنان در زندان اوین می گذرد.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، پس از تحصن و اعتراض گسترده اساتید دانشگاه تهران به حمله بیرحمانه نیروهای انصار حزب الله با حمایت نیروهای امنیتی و اطلاعاتی به کوی دانشگاه تهران، تعدادی از اساتید معترض بازداشت شدند.
دکتر داود سلیمانی، استادیار دانشکده الهیات و دکتر علی محقر، دانشیار دانشکده مدیریت، معاون اسبق وزارت کشور و نیز دکتر حسین خالصی از دیگر اساتید بازداشت شده دانشگاه تهران هستند. بیش از 70 استاد دیگر نیز از دانشگاه های مختلف تهران، پس از دیدار با میرحسین موسوی بازداشت شدند که تعدادی از آنان ظرف 24 ساعت آزاد شدند ولی تعدادی از آنان هم چنان در بازداشت بسر می برند.
گفتنی است، دکتر علی اصغر خدایاری، استادیار دانشکده معدن دانشگاه تهران و نیز معاون دانشگاه تهران در زمان وزارت دکتر معین، و از اعضای ارشد حزب مشارکت است که پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم بازداشت شده است. او در زمان دولت اصلاحات معاون اداری دانشگاه تهران بود که در جریان وقایع مربوط به 18 تیر و حمله وحشیانه نیروهای لباس شخصی به کوی دانشگاه تهران، یکی از حامیان اصلی دانشجویان بود. تداوم بازداشت این استاد دانشگاه با توجه به بیماری همسر وی نگرانی ها را در این خصوص افزایش داده است.
دکتر عبدالله رمضان زاده، از اعضای ارشد حزب مشارکت نیز در 25 خرداد ماه در میدان سپاه پس از ضرب و شتم فراوان بازداشت شد. وی در طی این مدت از هرگونه ملاقات و ارتباط با خانواده خود محروم بوده است و گزارش های رسیده حاکی از فشارهای شدید جسمی و روحی بر وی می باشد.
*****
بيانيه جدید سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران:
مسئول قتلها و شکنجههای اخیر، رئيس دولت نهم و حامیان او هستند
ملت شريف ايران
امروز ديگر کشته شدن زندانيان و دستگيرشدگان وقايع اخير در زندان ها براثر تعذيب و شکنجه به امری عادی تبديل شده است. به کرات خبر درگذشت يکی از زندانيان در رسانهها منتشر میشود و خانوادهای با شنيدن خبر فوت عزيزی در زندان داغدار میگردد.
علاوه بر اين، اخبار هولناکی از رفتار با دستگيرشدگان وقايع اخير در زندانها به خصوص در زندان کهريزک به گوش میرسد که بیشباهت با گزارشهای زندان گوانتانامو نيست. با کمال تأسف شواهد و قرائن و گفتههای شاهدان عينی آزاد شده، مؤيد اخبار مذکور است. اين همه و نيز نقض آشکار حقوق شهروندی، اعمال سانسور عريان بر رسانهها و ... هزينههای سنگين و غير قابل جبرانی است که ملت و کشور بايد برای استقرار دولتی غيرقانونی و تحميلی بپردازد. آنچه درد ناشی از فجايع اخير را غير قابل تحملتر میسازد اين است که اين فجايع در نظامی رقم میخورد که برآمده از مردمیترين انقلاب جهان است و به نام دفاع از دينی صورت میپذيرد که پيامبرش به پيامبر رحمت و شفقت شهره است و به نام پاسداری از دستاوردهای انقلابی انجام میپذيرد که مسالمتآميزترين و انسانیترين انقلاب قرن بيستم به شمار میآيد. اين امر خود انحراف و فاصله عظيم امروز ما را از اهداف و آرمانهای اصيل ملت در انقلاب اسلامی ايران به نمايش میگذارد.
آنچه را که امروز از نقض حقوق شهروندی، سانسور، بلاموضوع شدن انتخابات و هدم اساس جمهوريت نظام و به خصوص شکنجه و نقض آشکار و علنی بديهیترين و ابتدايیترين حقوق زندانيان و بازداشت شدگان مشاهده میکنيم، اموری غير مترقبه و غير قابل پيشبينی نبودند. مروری بر نطقها و مشروح مذاکرات مجلس ششم در بررسی لوايحی نظير لايحه جرم سياسی و حقوق زندانيان و سخنرانیهای متحصنان و متن استعفاهای نمايندگان مجلس اصلاحات به روشنی نشان میدهد که اصلاح طلبان از همان سالها وضعيت فاجعهبار کنونی را پيشبينی کرده و میکوشيدند با وضع قوانين لازم و اصلاح امور مانع از وقوع آن شوند. آن تلاشها از جمله تصويب طرح جرم سياسی و طرح منع شکنجه و حق برخورداری متهمان از وکيل در مراحل مختلف بازجويی با در بسته شورای نگهبان مواجه شد و نمايندگان اصلاح طلب مجلس ششم به خاطر اين مساعی از سوی محافظهکاران آن زمان و اصولگرايان امروز متهم به تمرکز بر مسائل بیاهميت و حاشيهای و غفلت از مشکلات اقتصادی جامعه شدند. اگر آن روز همه جريانهای سياسی به رغم اختلاف افکار و سلايق در حمايت از تصويب طرح جرم سياسی و ضرورت رعايت حقوق زندانيان و منع شکنجه با يکديگر همداستان میشدند، و اقدام شورای نگهبان را در مخالفت با منع مصاديق شکنجه محکوم میکردند و خواهان محو اشکال مختلف تعذيب و آزار زندانيان میشدند، اگر آن روزها همه گروه و جريانهای سياسی و نهادهای مدنی در اعتراض به قتل زهرا کاظمی در زندان با هم يکصدا میشدند و بر مجازات عاملان آن تأکيد میکردند، اگر کشته شدن مظلومانه دکتر زهرا بنیيعقوب با توجيه بهانه ندادن به دشمن با سکوت معنادار گروههای سياسی مخالف اصلاحات مواجه نمیشد، امروز شاهد شيوع پديده شکنجه و قتل بازداشت شدگان در زير شکنجه نبوديم.
با کمال تأسف امروز نيز گروههای به اصطلاح اصولگرا و وابسته به جريان حاکم نسبت به اين جنايت آشکار حساسيت نشان نمیدهند. آنان در حالی از کنار اين جنايت بیاعتنا و به سکوت میگذرند که در تبليغات گسترده و سازمانيافته خود اصلاح طلبان و طرفداران ميرحسين موسوی را به عدم تمکين در برابر قانون متهم میکنند و چنان خود را شيفته و دلبسته حاکميت قانون معرفی میکنند که حتی پيشنهاد خيرخواهانه آقای هاشمی رفسنجانی مبنی بر آزادی بازداشت شدگان وقايع اخير را به بهانه مغايرت با ضوابط قانونی در رسيدگی به جرم برنمیتابند. اخيراً تنها تعداد انگشتشماری از نمايندگان وابسته به اين جريان، آن هم بعد از اين که آثار اين پديده شوم را در خانواده و فاميل و ميان دوستان خود مشاهده کردهاند، به صرافت تذکر و سؤال از مسئولان افتادهاند. به رغم اين همه، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران اقدام نمايندگان مذکور را به فال نيک گرفته و اميدوار است نمايندگان مذکور در اين حرکت به تذکری نمايشی و از باب رفع مسئوليت بسنده نکنند و به مبارزه اصولی با پديده شکنجه بپردازند. به عنوان يک پيشنهاد، اين نمايندگان برای اثبات عزم و اراده خود به دوستان داغديده خويش و صدها خانواده داغدار، در اولين گام میتوانند طرح تحقيق و تفحص در باره رفتار دستگاه امنيت و اطلاعات کشور و بخشهای اطلاعاتی نهادهای نظامی و انتظامی با دستگيرشدگان وقايع اخير و وضعيت زندانهای رسمی و غير رسمی محل نگهداری آنها را به مجلس ارائه دهند و حداقل در مجلس، صف خود را از حاميان شکنجه و قساوت جدا کنند و در صورت تصويب طرح، در سريع ترين زمان ممکن نتيجه اين تحقيق و تفحص را به اطلاع مردم برسانند.
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران دولت غيرقانونی کنونی را که اعضای آن عموماً سابقه ای در مبارزات سالهای پيش از انقلاب ندارند، شايسته خطاب نمیداند، اما به آن دسته از مسئولان در حاکميت که سهمی در مبارزات سالهای پيش و پس از انقلاب داشتهاند، متذکر میشود کمی به خود آيند، آيا اين وضعيت اسفناک همان چيزی است که میخواستيم و فرزندان برومند و آزاده ملت، زندانها و شکنجههای رژيم شاه را برای تحقق آن تحمل میکردند؟ آيا اين وقايع هولناک همان چيزی است که رشيدترين فرزندان اين ملت برای آن در جبهههای جنگ خونشان بر زمين ريخته شد؟ خطاب ما به آن مسئولانی است که شکنجه و سلول انفرادی زندان شاه را تجربه کردهاند؛ آنان چگونه میتوانند از کنار وقايع هولناکی که اکنون در زندانها در جريان است به آسانی بگذرند و وجود شريفترين فرزندان اين ملت را در سلولهای انفرادی و در مکان نامعلوم و شرايط سخت با آرامش مشاهده کنند؟
خطاب ما به مراجع بزرگوار و عالمان راستينی است که ملت از مشروطه تا کنون آنها را همواره در کنار و حامی و مدافع خود ديده است، آيا توجيهی شرعی برای سکوت در برابر اين فجايع که بيش و پيش از جمهوريت، اسلاميت نظام را به محاق برده است، وجود دارد؟
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران به عنوان تشکلی که همواره خود را به حمايت و دفاع از آرمانهای ملت در انقلاب اسلامی ايران ملتزم دانسته است، ضمن محکوم کردن شديد شکنجه و قتل تعدادی از بازداشت شدگان وقايع اخير، و ابراز همدردی با خانوادههای کشته شدگان، رئيس دولت نهم، وزرای کشور، دادگستری و اطلاعات را مسئول اين فجايع میداند و خواهان رسيدگی جدی به اين پديده شوم و معرفی و مجازات هر چه سريع تر آمران و عاملان شکنجه و قتلهای اخير در زندانهاست.
سازمان همچنين خواهان آزادی هرچه سريعتر و غير مشروط کليه بازداشت شدگان وقايع اخير است و اعلام میکند دولتی که از انتخاباتی غير قانونی و غيرمشروع برآمده و تحکيم پايههای قدرت خود را با دستگيری و بازداشت هزاران تن و اعمال شکنجه در زندان و داغدار کردن صدها خانواده مظلوم تمهيد میکند، هرگز نمیتواند فرجامی نيک را انتظار داشته باشد.
*****
اولین جمعبندی از پاسخهای شما به فراخوان
صدها ایده اعتراضی برای روزهای تنفیذ و تحلیف
در پاسخ به فراخوان ایدههای اعتراضی برای روزهای تنفیذ و تحلیف، صدها ایده برای ما ارسال شده که تلاش کردیم در سریعترین زمان ممکن به جمعبندی و خلاصه کردن آنها بپردازیم. پیشنهادات برای بررسی آسانتر در چند سرفصل کلی طبقهبندی شدهاند و در زیر هر سرفصل نیز سعی شده که ایدههای پرطرفدارتر در ابتدا قرار گیرند. بدین ترتیب با حذف موارد مشترک یا مشابه تا حد ممکن و اشاره به عناوین کلی، به حدود 200 عنوان ایده رسیدهایم که در ادامه میبینید.
اگر ایدهای هست که از این فهرست جا افتاده و فکر می کنید طرح آن به تکمیل بحثها کمک میکند، تنها تا صبح فردا (پنجشنبه) فرصت دارید و پس از آن ایدهها در مهلت بسیاری محدودی در سایت به بحث گذاشته خواهند شد. نیاز به تاکید نیست که هیچیک از این ایدهها فعلا مورد تایید نیست و همهی آنها برای باز شدن باب بحث منتشر شدهاند.
از اینکه به خاطر حجم بالای پیامها نتوانستیم به هیچیک از ایمیلهای ارسالی برای فراخوان، پاسخ دهیم و از دوستان تشکر کنیم، عذر میخواهیم. اگر ایده یا نکتهی خاصی دارید که در بین ایدههای منتشر شده چیزی شبیه آن را نمیبینید، میتوانید با ایمیل سایت تماس بگیرید. با این حال خواهشمندیم برای آنکه خواندن متن ایمیلها دشوار و کند نشود، دوستان به طور بسیار خلاصه خبر یا نظر یا پیشنهاد خود را مطرح کنند و مؤکدا از ارسال ایمیلهای پینگلیش پرهیز کنند.
همچنین از دوستانی که برای طراحی پوستر یا تهیهی کلیپ با ما تماس گرفتهاند، یا دوستانی که این قابلیت را دارند، درخواست میکنیم منتظر به نتیجه رسیدن این بحثها نمانند و با توجه به فضای کلی ایدههای مطرح شده، هرچه سریعتر دست به کار تولید آثار خود برای تنفیذ و تحلیف شوند. بدیهی است همانطور که در این مدت هم دیدهاید، تنها آثاری قابلیت انتشار در سایت موج سبز آزادی را دارند که طبق تاکید مهندس موسوی، خلاقانه، امیدبخش، غیر ساختارشکنانه و مسالمتجویانه باشند.
از همهی دوستان میخواهیم به محض اعلام شروع گفتوگو دربارهی ایدهها، در بحثها شرکت کنند و توجه داشته باشند که برای جمعبندی نهایی ایدههای مربوط به هفته بعد و روزهای تنفیذ و تحلیف، حداکثر تا پایان روز جمعه فرصت داریم. از دوستان میخواهیم از آن پس دیگر به ارسال ایدهها به ایمیل سایت نپردازند و صرفا در فضایی که برای بحث و نظرخواهی دربارهی ایدهها ایجاد شده، دربارهی آنها گفتوگو کنند. طراحان هر ایده میتوانند در بخش نظرات دربارهی ایدهی خود توضیحات لازم را ارائه دهند و یا در برابر انتقادات از ایدهها دفاع کنند.
همچنین تلاش ما این است که اهم پیشنهادات و ایدههای مطرح شده را در اختیار رهبران جنبش سبز نیز قرار دهیم.
پیشنهاد برای روزهای قبل از تنفیذ (9 تا 12 مرداد)
اعلام عزای عمومی به مدت یک هفته
پوشیدن لباس مشکی
آغاز یک اعتصاب سراسری در هفته دوم مرداد
پیشنهاد به موسوی برای اعلام عزای عمومی
روشن نگه داشتن چراغ خودروها در روزهای تنفیذ و تحلیف
همهجا از کلمات کودتا و رفراندوم و عکس شهدا استفاده کنیم
میرحسین موسوی بیانیه بدهد و دعوت به اعتصاب کند
شدت دادن به شعارها در پشت بام ها
اعلام مشخص وقت متفاوت و جدید برای الله اکبر گفتن در شهرستان ها و روستاها (زمان تنفیذ، زمان تحلیف و ساعت 9 شب این دو روز پیشنهاد شده) همچنین شعارهای یاحسین میرحسین یا مرگ بر دیکتاتور، بسته به فضای عمومی منطقه، پیشنهاد شده
شماره تلفن دفتر نمایندگان مجلس در سایت منتشر شود تا تماس بگیریم و امر به معروف کنیم
از سران اصلاحات بخواهیم یک دعوت مشخص داشته باشند برای تجمع اعتراضی در روز تحلیف و خودشان هم بیایند
افرادی که قصد همراهی با اعتراضات را دارند و به نخبگان سیاسی و فکری و مذهبی و علمی و هنری و ... دسترسی دارند، رایزنی کنند و از آنها بخواهند که از حرکت مردم اعلام حمایت کنند.
تماس با علمایی مثل آیتالله طاهری و آیتالله بیات و ... و درخواست از آنها برای حضور در جمع مردم معترض در دو روز سرنوشتساز
تولید آهنگهای غمانگیز یا حماسی دربارهی دولت کودتایی
راهاندازی بخشی در سایت برای جمعآوری کلیپهای برگزیده دربارهی تنفیذ و تحلیف و علیه احمدینژاد
از اول هفته، دستبندها و نمادهای سبز رو احیا کنیم و در بهکارگیری آنها جرئت به خرج بدهیم
به دست گرفتن تسبیح های سبز در کل هفته
از اول هفته، تماس مکرر با روابط عمومی صدا و سیما و درخواست بازگشت به دامن ملت
موج سبز آزادی برای طراحی پوستر فراخوان بدهد و بهترینها را در سایت بگذارد
فایلهای pdf یک صفحهای درست شود و در سایت گذاشته شود برای پرینت گرفتن
یک هفته تحریم هواپیما و قطار
تحریم یک هفتهای بانکها و ادارات دولتی
تحریم نمایشگاههای تجاری توسط صاحبان مشاغل
رساندن سریع خبر ایدههای اعتراضی به شهرستانها از اول هفته
استفاده از پیامک برای اطلاع رسانی
تماس با همه برنامههای پخش زنده تلویزیون و رادیو و اعلام مخالفت با دولت کودتا
تحت فشار گذاشتن نمایندگان اقلیت برای اعلام اعتراض آنها در زمان تحلیف احمدی نژاد
نامه به اعضای خبرگان رهبری و درخواست از آنها برای تکذیب نامهی جعلی
از علما پیام تسلیت بگیریم برای استقرار دولت کودتا و مرگ جمهوریت، یا حداقل برای شهادت فرزندان میهن
نامگذاری هفتهی دوم مرداد به عنوان هفتهی سیاه یا هفته ننگ
تقاضا از گوگل برای تغییر لوگو در آن دو روز به رنگهای سبز و سرخ به نماد حمایت از مقاومت در ایران علیه کودتا
تهیه پوسترهای حاوی شعار علیه دولت کودتا و عکس شهدا و پخش آن در شهرها
ایجاد خاموشی در روزهای 12 و 13 و 14 مرداد رأس ساعت 9 شب
اعتصاب عمومی از یک هفته قبل از تنفیذ
ساختمانهای بزرگ را رنگ سبز بزنیم
شعارنویسی در عابربانکها و باجههای تلفن و غیره با ماژیک سبز
ارسال پیامک «احمدی نژاد رئیسجمهور من نیست، شما چطور؟»
گسترش شعارنویسی بر روی اسکناسها
بیرون کشیدن پول از بانکهای دولتی از ابتدای هفته
گسترش تبلیغات برای تحریم شرکتهایی که به صدا و سیما آگهی میدهند
فشار افکار عمومی بر همه مسئولان آزاده و غیر وابسته نظام برای عدم حضور در مراسم تنفیذ
بوق ممتد اتوموبیلها در یک زمان مشخص در روز
تجمه در بازار هر شهر، تا بازارها عملا به اعتصاب کشیده شوند
لوگوی وبلاگها را سیاه کنیم یا یک نوار سیاه در گوشه صفحه وبلاگها بگذاریم
ریختن کاغذهای سبز در خیابانها در زمان تجمعات یا حتی روزهای عادی
حضور در اولین بازی فوتبال در استادیوم آزادی (جمعه 9 مرداد تورنمنت چهار جانبه)
فریاد الله اکبر در ساعات غیر از شب در معابر عمومی و بر فراز پشت بام منازل
هک کردن همه سایتهای دولتی در آستانه تنفیذ و تحلیف، به خصوص توسط ایرانیان خارج از کشور
از هنرمندان، ورزشکاران، استادان دانشگاه و ... بخواهیم علیه استقرار دولت کودتا بیانیه بدهند
تحت فشار قرار دادن کسانی که ممکن است بخواهند در مراسم تنفیذ شرکت کنند
علامت تیک سبز یا وی (پیروزی) روی همه تابلوهای شهر حک شود
استفاده از شبنامه برای اطلاع رسانی
تجمعات برقآسا در روزهای قبل از تنفیذ و تحلیف
تظاهرات هر روزه در خیابانها از آغاز هفته
تماس تلفنی با رفسنجانی، خاتمی، ناطق، حسن روحانی و ... برای اینکه بگوییم در مراسم تنفیذ و تحلیف شرکت نکنند
استفاده از فضای نسبتا امن BRT برای اعلام اعتراض در یک زمان مشخص
همه زنگ موبایل خود را الله اکبر کنند و آن را در مترو و اتوبوس به صدا درآورند
آویزان کردن کفشهای رنگ شده به رنگ سبز در خیابانها
اعلام تجمع در 10 نقطه تهران در ساعت 3 بعد از ظهر تمام روزهای هفته و عدم شرکت در آنها یا تنها شرکت در یک روز در یکی از آن محلها با قرار اینترنتی چند ساعت قبل در سایت موج سبز آزادی
از ابتدای هفته گلدانهایی را با روبان سبز در خیابان ها بگذاریم
هر شب ساعت 9 طرح خاموشی اجرا شود
شکایت خانواده شهدا از/ به رهبری نظام
درخواست موضعگیری علیه کودتا در تماس با ایمیل سازمانهای بینالمللی و شخصیتهای سیاسی و مذهبی
تولید فیلم و آهنگ و کلیپ با مضامین سیاسی و مذهبی و توزیع گسترده آنها به صورت سیدی و بلوتوث
با بازیگران سریالهای خارجی تلویزیون (مخصوصا جومونگ) تماس بگیریم، فیلم فجایع اخیر را برایشان بفرستیم و بخواهیم موضع بگیرند و با مردم ایران اعلام همبستگی کنند
از آیتالله منتظری بخواهیم رای ملت به آقای موسوی را تایید و تنفیذ کند
از آقای موسوی بخواهیم برنامه حضور خود را در مجامع عمومی در طول هفته و خصوصا در شب نیمه شعبان اعلام کند
یک نفر از تک تک شهدا پوستر درست کند تا در سایت بزنید، زیرش هم بنویسد: به کدامین گناه کشته شدند؟
حضور در بازار تهران، از ظهر روز دوشنبه یا سه شنبه و ترغیب بازاریان برای پیوستن به اعتصاب
روزنامهنگاران شماره تلفن همراه نمایندگان اصولگرا را منتشر کنند تا از آنها بخواهیم مدافعان حقوق ملت باشند
بلوتوثهایی تولید و در مترو و بین مردم دست به دست شود
از آنجا که همه بانکهای دولتی شاید ممکن نباشد، پول ها را در این هفته از یک بانک مشخص خارج کنیم تا ورشکست شود. پیشنهادم بانک ملی است.
هجرت عمومی به قم و تحلیف موسوی با حضور ملت
معرفی 50 مسجد در سراسر تهران و چند مسجد در هر شهرستان برای حضور در طول هفته برای آگاهسازی مردم و در نیمه شعبان برای مشارکت در جشن با سمت و سوی ضد کودتا
پیشنهاد برای صبح روز تنفیذ (13 مرداد)
نامگذاری روز تنفیذ به نام روز نحس، روز ننگ یا روز نکبت ملت ایران (مانند روز نکبت فلسطینیان)
راهپمایی همگانی با ماشین در مسیرهای از قبل تعیین شده
ایجاد ترافیک و بند آوردن خیابانها در آن دو روز
زنجیره انسانی با عنوان پاسداشت آزادی به دور میدان آزادی تهران و میدان آزادی در همه شهرستانها
عزای عمومی در روزهای 12 و 13 مرداد و آویختن پرچم سیاه جلوی خانهها و مغازهها و پارچه سیاه در کوچهها
اعتصاب و نرفتن به سرکار در روزهای 12 و 13 مرداد
پخش صدای قرائت قرآن (اذا الشمس کورت عبدالباسط) در همه جای شهر و در زنگ موبایلها
در روز تنفیذ، حضور مردم در خیابانها از 7 تا 10 صبح و از 5 تا 8 بعدازظهر
صبح دو روز تنفیذ و تحلیف با توجه به رادیو، در لحظه اعلام حکم تنفیذ یا آغاز سوگند احمدینژاد، همه اتومبیلها در خیابانها ایست کنند
روزنامهها در روزهای تنفیذ و تحلیف چاپ نشوند یا تیترهای تند اعتراضی داشته باشند
تجمع در همه کشورهای دنیا در برابر سفارت روسیه و اعتراض به کودتای روسی در ایران
پر کردن خیابانها با استفاده از پوشالهای سبز و کاغذ رنگی سبز
فرستادن بادکنکهای سیاه به هوا
بستن نوار سبز به آنتن ماشینها و افراشتن پرچم سبز بر سر در مغازهها در آن دو روز
گسترش اعتراضات به همه جای تهران و تجمع در میادین دور از مرکز شهر
روزه سیاسی در روزهای تنفیذ و تحلیف
کسبه از این دو روز مغازهشان را به بهانه مسافرت تابستانی تعطیل کنند
طرح برگ خزان: در روز تنفیذ، عکس احمدینژاد را به زمین بریزیم و زیر پا بگذاریم.
شناسایی شرکت کنندگان در جلسه تنفیذ به عنوان خائن به ملت
همه در روز تنفیذ در میدان آزادی تهران جمع شوند، از تهران و شهرستانها
در زمان تنفیذ، حضور آقای موسوی و مردم در میدان آزادی و پیمان عمومی با موسوی برای ادامه حضور در صحنه
ماشینها و مغازهها در زمان تنفیذ و تحلیف رادیو قرآن را روشن و صدایش را بلند کنند
تحصن جلوی صدا و سیما در آن دو روز
تجمع در صبح روز تنفیذ در بازار تهران
راهاندازی کاروان ماشین با بوق ممتد و نشانهای سبز
حضور در حرم امام در روز تنفیذ برای تایید موسوی و سپس حضور در بهشت زهرا برای تجدید پیمان با شهدا
تجمع در روز تنفیذ در برابر بیت رهبری
تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم از صبح روز تنفیذ
خانهنشین شدن و خالی کردن شهر در روزهای تنفیذ و تحلیف
حضور در جلوی منزل موسوی و تقدیم حکم تنفیذ از سوی ملت به وی
همه در روز تنفیذ در میدان آزادی تهران جمع شوند، از تهران و شهرستانها
نماز وحشت دستهجمعی در جایی خارج از شهرها در زمان تنفیذ
به هوا فرستادن یک میلیون بادکنک سبز در یکی از آن دو روز
اگر به طور ناگهانی قرار مراسم تنفیذ یا تحلیف عوض شد و عقب افتاد، برنامه ما تغییر نکند
پیشنهاد برای عصر روز تنفیذ و شب تحلیف
پیادهروی خانوادگی تهرانیها در بعدازظهر روز تنفیذ (شب تحلیف) و قرار برای فردا در بهارستان
حضور سبزپوشان مشهدی در حرم امام رضا و سبزپوشان شیرازی در حافظیه، عصر روز تنفیذ و شب تحلیف
عصر روز تنفیذ حوض وسط پارکها را به علامت استقرار خونین دولت کودتا، با جوهر سرخ رنگ کنیم
جشنوارهی بادبادکهای سبز در یک زمان مشخص (عصر تنفیذ)
پاشیدن رنگ سبز به خیابانها، مخصوصا خیابانهای اطراف بهارستان
زنجیرهی انسانی در بعدازظهر روز دوازدهم به دور بهارستان
انداختن کیسههای پر از رنگ سبز در میدان بهارستان و دور مجلس که وقتی ماشینها از رویش رد میشوند، بترکد
شب تحلیف، تجمع جلوی محل سکونت اکثر نمایندگان (برج اسکان) و شعار و درخواست از آنها برای عدم شرکت در مراسم فردا
استفاده از شیپورهای کاغذی در زمان الله اکبر گفتن در پشت بام
استفاده از منورهای سبز در شبهای 13 و 14 مرداد و نیمه شعبان
به هوا فرستادن بادکنکهای سبز در عصر روز تنفیذ
همراه کردن یک فرستنده کوچک اف ام موج ثابت با بادکنک برای دریافت شعارها با میکروفون و پخش آن از رادیو
بستن خیابانهای اطراف بهارستان از عصر روز تنفیذ برای جلوگیری از تردد خودروها در صبح روز تحلیف
عصر روز تنفیذ حضور پرتعداد خودروها در مسیر اتوبانی چمران، حکیم، ستاری، همت برای قفل کردن شبکهی بزرگراهی تهران
(عصر روز تنفیذ) فستیوال صدا: ایجاد سر و صدا در ساعت 7 شب با ترقه و وسایل دیگری که در چهارشنبه سوری به کار گرفته میشود
روزنامهها اگر نتوانستند اعتصاب کنند یا از کودتا بنویسند، درباره دولت و تنفیذ و تحلیف هم چیزی ننویسند و تیتر بیربط دربارهي آب و هوا بزنند
قطع برق با تدبیر و هماهنگی بیشتر در کل کشور در ساعت 9 آن شب
به جای تلاش برای قطع برق، در یک زمان مشخص همه چراغ خانهها و مغازهها را خاموش کنیم.
مردم از شب قبل از تحلیف در بهارستان بمانند برای استقبال از احمدینژاد
نوشتن علامتهای سبز در همه مسیرهای منتهی به بهارستان از شب قبل که فرصت پاک کردنش نباشد
همه در یک ساعت در یک اتاق آرام تمرکز کنند و به حکومت انرژی منفی بفرستند (نفرین شب تنفیذ)
تهیه شبرنگ سبز و استفاده از آن به همراه بادکنک در شب های 13 و 14 مرداد
استقبال از احمدینژاد با خالی کردن چند کامیون کود در اطراف بهارستان در نیمهشب تحلیف
قطع سیمهای آبی و قرمز چراغ های چهارراه ها تا به رنگ سبز درآیند!
کوبیدن بر طبل و سنج و قابلمه و ... و ایجاد سر و صدای زیاد در شب تحلیف
گوشیهای تلفن ثابت را به مدت پنج دقیقه برداریم، تا سیستم های مخابرات دچار اختلال شود
پیشنهاد برای روز تحلیف (14 مرداد)
تجمع میلیونی در بهارستان از صبح روز تحلیف
زنجیره انسانی سکوت در خیابانهای منتهی به بهارستان
حضور در خیابانها از ساعات اول صبح، ساعت 6 یا 7 صبح
هجوم مردم در روز تحلیف از شهرستانها به تهران و شرکت در تجمع بهارستان
در صورت پراکنده شدن از بهارستان، حرکت به سمت میدان شهدا و تجمع در آن
نامگذاری روز تنفیذ به عنوان روز نکبت (همانند فلسطینیها) و روز تحلیف به عنوان روز مرگ جمهوریت
تاکید گسترده سایتها و وبلاگها بر روی این نکته که 14 مرداد روز حقوق بشر و کرامت انسانی هم هست
پخش قرآن از خانهها و ماشینها در آن دو روز
شعار بدهیم که نمایندگان به میان ملت بیایند
تماس گسترده با سایت پارلمان نیوز، بخواهیم نمایندگان به خواست ملت پاسخ مثبت بدهند و در زمان تحلیف ساکت ننشینند
دو شعار پیشنهادی: نه تنفیذ نه تحلیف ملت نمیپذیرد؛ دولت کودتا، استعفا استعفا
نگذاریم فضای بهارستان خشن شود، با استفاده از عروسک و صورتک و بادکنک و ... فضای بهارستان یا هرجای دیگر که جمع میشویم را کارناوالی و به یاد ماندنی کنیم.
پاشیدن رنگ سبز به محوطه جلوی در ورودی مجلس با تخم مرغ های سبز و گلولههای رنگی
به هوا فرستادن کبوترهای سبز رنگ
پرتاب گلولههای سبز حاوی رنگ روغن به خیابانها
تهیه توپ پلاستیکی سبز و پرتاب آن به محوطه مجلس در روز تحلیف
پرتاب فلفل سبز به محوطه مجلس
استفاده از سوت در بهارستان و استادیوم
عروسکهای دلقکواری از رئیس جمهور منتصب بسازیم و به بهارستان بیاوریم
حکم علما مبنی بر عدم مشروعیت دولت را پرینت بگیریم و در بهارستان به دست بگیریم
چاپ جمله معروف امام: من توی دهن این دولت میزنم، بر روی کاغذ و بالا گرفتن آن در روز تحلیف
عکس کریه احمدینژاد با ضربدر بر روی آن در تجمعات این دو روز در دست معترضان باشد
حضور گستردهی خودروها در خیابانها و ایجاد ترافیک در روز تحلیف
چاپ و توزیع احادیثی از پیامبر اکرم در خصوص حاکمان جور
خیابانها را با نوارهایی به رنگ سبز پر کنیم
بچههای هیئتی با پرچم های سبز یا حسین و یا ابوالفضل به بهارستان بیایند
پلاکارد بنویسیم: تبریک خس و خاشاک به دشمن این خاک، احمدی نژاد
هیچ کس در روز تحلیف در خانه نماند و همه به خیابانها بیایند، با با ماشین یا در اطراف مجلس و یا هرجا که هستند با هم بحث و گفتگو کنند و دولت کودتا را رسوا کنند
از صبح نشستن در مقابل مجلس (بهارستان) روی زمین و در سکوت کامل، ممانعت از ورود افراد به درون مجلس
از صبح روز تحلیف، نشستن در کف خیابانهای منتهی به بهارستان (از پل چوبی تا پایین و از میدان استقلال تا میدان شهدا)
اهدای گل سرخ به ماموران پلیس و لباس شخصی و تبریک انتصاب احمدی نژاد به آنها
به برق زدن اتوها در لحظه سوگند خوردن احمدی نژاد (در صورت پخش زنده)
حتی اگر مغازهها امکان تعطیلی ندارند، در دو لحظهی تنفیذ و تحلیف کرکرههای خود را برای دقایقی پایین بکشند
ادامهی تجمعات در عصر روز تحلیف در 10 نقطه تهران و میدانهای مشخصی در همه شهرستانها
دعا برای آزادی ایران و آرامش جهان در ساعت 9 شب روز 14 مرداد
در روز تحلیف در بهارستان بادکنکها و کبوترهای سبز به هوا بفرستیم
تبدیل تجمع بهارستان به رفراندوم میلیونی در خیابان
استفاده از سرود برخیزید ای شهیدان راه خدا در تجمع تحلیف
پخش خرما و حلوا و در دست داشتن گل رز زرد، گل میخک و گلایول سفید با روبان مشکی در روز تحلیف
قرآن به سر گرفتن در روز تحلیف در بهارستان
پوشیدن کفنهای سبز رنگ مزین به آیات قرآن
اعلام تشکیل کابینه توسط آقای موسوی
زنجیره انسانی در روز تحلیف در یک خیابان مهم شهر مثل آزادی
طراحی و هوا کردن بالنهای کوچک سبز با عکس موسوی یا یک شعار
نماز جماعت در خیابانهای مهم و مسدود کردن خیابانها
اعلام تشکیل کابینه سایه به عنوان دولت سبز امید توسط مهندس موسوی
تجمع جلوی منزل میرحسین موسوی در روز تحلیف
پیشنهاد برای نیمه شعبان
نیمه شعبان را تبدیل کنیم به روز سبز شدن ایران
در چراغانیهای نیمه شعبان فقط از چراغ سبز رنگ استفاده کنیم
پخش شربت و شیرینی سبز رنگ (با افزودنیهای مجاز و باقلوای سبز یزدی) در روز نیمه شعبان در خیابانها و محلهها
مشهدیها در حرم امام رضا دعای خلاصی اسرا بخوانند، شیرازیها در شاهچراغ و بقیه در امامزادههای مهم هر شهر
برگزاری دعای کمیل توسط احزاب و گروههای رسمی در همهی شهرها همانند سه تجربهی اخیر در تهران
شکلات و شیرینی را با نمادهای سبز و تراکتهای ضد کودتا بستهبندی و توزیع کنیم
روز نیمه شعبان به درختها نوار سبز ببندیم و تراکتهای سبز در خیابانها بریزیم
یک قرار جمعی در شب نیمه شعبان (عصر روز 15 مرداد، فردای روز تحلیف)
حضور گسترده در مسجد جمکران، با توجه به پخش زنده تلویزیونی و سخنرانی مراجع در آنجا
نیمه شعبان سبزپوشان در امامزاده صالح تجریش جمع شوند
پوشیدن لباس سبز در روز نیمه شعبان
تحریم جشن نیمه شعبان و سیاه پوش ماندن در آن روز
تجمع و عزاداری جلوی زندان اوین
اجرای طرح خاموشی سبز همزمان با چراغانی نیمه شعبان
روز پنجشنبه نباید عزا بگیریم، باید شاد باشیم که توانستیم دولت کودتا را رسوا کنیم
چه کسی جرئت دارد به لامپهای سبز چراغانی امام زمان حمله کند؟
راهاندازی کارناوالهای شادی به بهانه نیمه شعبان و سر دادن شعار الله اکبر و شعارهایی علیه دولت کودتا و استفاده ابزاری حاکمان از دین و امام زمان.
پیشنهاد برای روزهای بعد
ادامه تجمعات سکوت و ایجاد ازدحام در نقاط خاص شهر در روزهای بعد از تحلیف
برگزاری دعای کمیل در مساجد و تکایا برای آزادی زندانیان
روزنامهنگاران تشویق شوند به اعتصاب در روز خبرنگار
روز 17 مرداد تجمع جلوی اوین برای آزادی خبرنگاران زندانی
روزنامهها در روز شنبه 17 مرداد در اعتراض به سرکوب مردم معترض به انتخابات چاپ نشوند
روز 28 مرداد تجمع در نقاط اصلي شهر (ونك، وليعصر، هفت تير، امام حسين، فاطمي، پارك دانشجو، آزادي)
تجمع در روز 17 شهریور در میدان شهدا
راهپیمایی در مسیر متفاوت با اعلام رسمی در روز قدس (با شعار نفی خشونت در همه جا)
پياده روي سراسري در تمام كشور هر هفته روزهاي جمعه ساعت 10 تا 11 صبح
پیشنهادهای متفرقه
برنامه ویژهای برای دیدار عمومی با زندانیانی که آزاد میشوند، ترتیب دهیم.
تهیه یک سی دی مثل نود سیاسی از همه اتفاقات بعد از انتخابات
تحریم پیامک اصلا درست نیست. باید از آن استفاده کنیم برای اطلاع رسانی
تهیه CD حاوی مواضع علما و سران اصلاحات و فیلمهای منتشر شده در خصوص کشتارها
ساختن بازیهای فلش و بازی برای موبایل درباره رئیس دولت کودتا
تولید ویروس کامپیوتری بیخطر و بیضرر با نمادها و شعارهای جنبش سبز
آقایان موسوی و کروبی از طریق این سایت برای مردم پیام زندهی ویدئویی بفرستند
حضور در نماز جمعه های بعدی و نه فقط نماز جمعه هاشمی
سفارش خودروهایی با رنگ سبز به کارخانجات خودروسازی و پیگیر بودن برای آن
هرچه بیشتر عکس و فیلم از لباس شخصیها بگیریم برای شناسایی و رسوایی آنها
حضور مستمر در استادیوم آزادی از آغاز فصل جدید لیگ فوتبال (15 مرداد)
*****
نمایندگان مجلس از بند زندانیان سیاسی در گوهردشت دیدن نکردند!
شهرزاد نیوز: اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس روز دوشنبه از بند یک و بند شش زندان گوهردشت دیدار کردند. بند چهار که مرکز نگهداری زندانیان سیاسی در این زندان است، مورد بازدید قرار نگرفت. پیش از ورود اعضای کمیسیون امنیت به بند یک، یکی از زندانیان سیاسی این بند به نام بهروز جاوید تهرانی که در اثر اِعمال خشونت مجروح شده بود، به سلول انفرادی بند 5 منتقل گشت. او از 23 تیرماه در اعتراض به شکنجههای شدید در اعتصاب غذا به سر میبرد و وضعیت جسمانی وخیمی دارد.
به گزارش خبرگزاری مهر، محمد مهدی شهریاری، عضو این کمیسیون، در این رابطه گفت: دیدار انجام شده ربطی به بازداشتشدگان اخیر نداشت.
زندان گوهردشت (رجایی شهر) بزرگترین زندان خاورمیانه است.
*****
اتهامات سنگین علیه بازداشت شدگان
ایرنا: محاکمه عوامل اغتشاشات اخير تهران از هفته آينده آغاز مي شود. کيفرخواست تعدادي از متهمان شرکت در اغتشاشات خياباني تهران جهت محاکمه آنها از سوي دستگاه قضايي صادر شده است. براساس اين گزارش در نخستين مرحله از محاکمه متهمان به طراحي و اجراي تحرکات خرابکارانه، کيفرخواست حدود 20 تن از عناصر برهم زننده نظم و امنيت مردم صادر شده و آنها به اتهام ارتکاب جرايمي نظير ارتباط مستمر با گروهک تروريستي نفاق، بمب گذاري، حمل سلاح گرم، حمل نارنجک جنگي، حمله هدفمند به نيروهاي انتظامي و بسيجيان، حمله هدفمند به مراکز دانشگاهي و نظامي، ارسال تصوير براي رسانه هاي دشمن، سازماندهي اوباش و اغتشاشاگران و ايراد خسارت به اموال و اماکن دولتي و عمومي اعم از تخريب و تحريق بانکها و منازل مسکوني محاکمه خواهند شد. در اين مرحله آمران شورش هاي پس از انتخابات محاکمه نمي شوند، بلکه برخي آثار و نتايج طراحي سناريونويسي آنها به عنوان دستورالعمل اغتشاشات روشن خواهد شد. در ميان متهمان به مشارکت در شورش هاي خياباني افراد مرتبط با گروهک منافقين و بهائيت حضور دارند.
*****
گزارش فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده از مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین صدها تن از خانواده های قیام اخیر مردم ایران از صبح امروز تجمع کردند و نسبت شرایط مبهم عزیزانشان و ادامه بازداشت آنها دست به اعتراض زدند.
با توجه به اعلام مسئولين دادگاه انقلاب مبني بر آزادي 140 نفر از دستگير شده ها با قرار كفالت و يا وثيقه امروز تعداد زيادي ازخانواده ها كه بيش از 200 نفر بودند از ساعت 8 صبح به دادگاه انقلاب مراجعه كردند و نگران از وضعيت عزيزانشان در انتظار اعلام اسامي بودند به خصوص پدران و مادران و همسراني كه در اين مدت هيچ خبري از عزيز خود نداشتند و نمي دانستند كه آيا زنده است يا نه با چشماني پر اشك در انتظار اعلام اسامي بودند خانواده ها فكر مي كردند امروز اسامي زيادي براي تعيين كفالت و آزادي اعلام مي شود كه نزديك به ساعت 10 صبح تنها اسم 30 نفر براي قرار كفالت اعلام شد ..با اعلام اين تعداد اسم ، خانواده ها به خشم آمدند و و چه در داخل و چه بيرون دادگاه انقلاب خامنه اي را به باد ناسزا گرفتند و مي گفتند اين هم اسلامشان چقدر دروغ .چقدر انتظار .چقدر توهين و تحقير ..دو سرباز كه در بيرون دادگاه انقلاب بودند خانواده ها را با فرياد از جلو درب ورودي دادگاه انقلاب دور مي كردند. .در مقابل زندان اوين هم حدود 100 نفر از خانواده ها نگران و چشم انتظار ايستاده بودند و همچنان خواهان ملاقات عزيزانشان بودند اعضاي خانواده دستگير شده ها دو گروه شده بودند يك نفر به دادگاه انقلاب و يك نفر به زندان اوين مراجعه كرده بودند تا شايد در يكي از اين دو مكان اسم عزيز آنها تاييد شود.وضعيت مادراني كه در اين مدت از فرزند خود هيچ خبري نداشتند به شدت تاسف بار بود .مادري عصا بدست و در حالي كه در راه رفتن او را كمك مي كردند با چشماني اشك بار به درب دژباني امد و با خشم خواهان خبري از فرزند خود بود اما هيچ كس جوابگوي اين مادر نبود به در مي كوبيد و مي گفت اگر فرزندم را كشته ايد اگر مسلمانيد حداقل جنازه او را تحويلم دهيد.خانواده ها با ديدن اين صحنه به خشم آمدند و و مي گفتند خامنه اي ، احمدي نژاد اميدواريم به عزاي تك تك بچه هايتان بنشينيد اميدواريم هر چه زودتر سرنگون شويد و رو سیاهي تان را ببينيم.
لیست اسامی جدیدی از دستگیر شدگان اخیر قیام مردم ایران جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم انتشار می یابد. 1- حامد پناهي 26 ساله ليسانس الكترونيك از شنبه 30 خرداد كه در اعتراضات شركت كرده هيچ گونه خبري از وي نيست 2- شيدا آقا بيگي 23 ساله فوق ديپلم گرافيك از شنبه 30 خرداد هيچ گونه اطلاعي از وي نيست 3- محمد شرافتي 28 ساله ليسانس كامپيوتر از چهارشنبه 3 تير هيچ خبري از وي نيست4- محمد رضا يونسي 30 ساله شغل آزاد پنجشنبه 18 تير در انقلاب بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص5- روزبه مرادي 27 ساله دانشجوي فوق ليسانس مديريت پنجشنبه 18 تير بازداشت و سه روز بعد از دستگيري از زندان اوين با خانواده وي تماس مي گيرند و دستگيري او را اعلام مي كنند اما تا كنون خود با خانواده تماس نگرفته و همچنان نگران وضعيت سلامتي او هستند.6- صادق غياثي 26 ساله جمعه 26 تير در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده7- سعيد تالشي 21 ساله ديپلم شنبه 30 خرداد در شادمان بازداشت و به اوين منتقل شده8- احسان حاجي زاده 24 ساله دانشجوي حقوق دوشنبه 8 تير در تهران پارس بازداشت و به كهريزك منتقل و سپس به اوين منتقل شده9- آرمان نظام دوست 31 ساله ليسانس عمران پنجشنبه 18 تير بازداشت و به اوين منتقل شده10- عليرضا بابايي 26 ساله فوق ديپلك كامپيوتر پنجشنبه 18 تير در امير آباد بازداشت و به اوين منتقل شده11- كامران هنرور 27 ساله ليسانس حسابداري جمعه 26 تير با يورش نيروهاي لباس شخصي به منزل وي براي بار دوم بازداشت و به اوين منتقل شده12- هومن باقر پور 20 ساله دانشجوي هنر چهارشنبه 3 تير در بهارستان بازداشت و به اوين منتقل شده13- حسام الدين قاضي 28 ساله ليسانس مديريت دولتي جمعه 26 تير در ولي عصر بازداشت و به اوين منتقل شده14- فرشيد عليزاده اردبيلي 25 ساله دوشنبه 1 تير در جنت آباد بازداشت و به اوين منتقل شده15- بهروز نيازي 32 ساله فوق ديپلم برق جمعه 26 تير در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده16- مرتضي مرتضوي 23 ساله ديپلم پنجشنبه 18 تير در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده17-بيژن ميرزايي 29ساله ليسانس شيمي يكشنبه 31 خرداد هنگام گفتن الله اكبر در پشت بام نيروهاي لباس شخصي به منزل وي يورش برده و وي را بازداشت و به اوين منتقل كرده اند.18- نادر جوادي 25 ساله پنجشنبه 18 تير بازداشت و به كلانتري 148 منتقل و سپس به اوين منتقل شده19- محمد حسام حسيني19 ساله ديپلم هنر شنبه 30 خرداد در آزادي بازداشت و تا كنون هيچ اطلاعي از وي نيست اما نام ي توسط زندان اوين تاييد شده20- اشكان حقيقت نظر 27ساله جمعه 26 تير در ولي عصر توسط لباس شخصي ها بازداشت و به اوين منتقل شده21- امير زندي 25 ساله شغل آزاد يكشنبه 31 خرداد در تهران پارس بازداشت و به اوين منتقل شده22- علي احتشام 29 ساله فوق ليسانس رياضي پنجشنبه 18 تير در وصال بازداشت و به كلانتري 148 منتقل و سپس به اوين منتقل شده23- امير محمودي 22 ساله دانشجوي كامپيوتر جمعه 26 تير در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده24- حسين فراهاني 27 ساله سه شنبه 30 تير در هفت تير بازداشت و به اوين منتقل شده25- ناصر طالبي نجف آبادي 31 ساله جمعه 26 تير در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده26- فرهاد كبيري 22 ساله دانشجو پنجشنبه 18 تير بازداشت و به كهريزك منتقل و سپس به اوين منتقل شده27- شايان مطهري 28 ساله كارمند شركت خصوصي پنجشنبه 18 تير در امير اباد بازداشت و به اوين منتقل شده28- امين ميثاقي 28 ساله ليسانس علوم اجتماعي جمعه 26 تير بازداشت و به اوين منتقل شده
در روزهای اخیر شاهد تحویل پیکرهای جانباختگان راه آزادی به خانواده های آنها هستیم که اکثر آنها در زیر شکنجه های وحشیانه و قرون وسطائی نیروهای تحت امر ولی فقیه علی خامنه ای جان خود را تقدیم راه آزادی مردم ایران نمودند. قتل زندانیان بی دفاع در شکنجه گاهها توسط نیروهای تحت امر ولی فقیه علی خامنه ای یک جنایت علیه بشریت می باشد و می باید آمرین و عاملین آن دستگیر و به مجازات برسند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به جان دستگیر شدگان قیام مردم ایران که در معرض خطر جدی قرار دارند شدیدا هشدار می دهد و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار اعزام یک هیئت تحقیق بین المللی برای بررسی وضعیت دستگیر شدگان و تحقیق در مورد آمرین و عاملین جنایت علیه بشریت در ایران است.
*****
یادمان چهلمین روز جانباختن "ندا" و دیگران
*****
اذعان نماینده مجلس به وجود بازداشتگاه در وزارت کشور
خبرنامه امیرکبیر: پس از گذشت نزدیک به یک ماه و نیم از افشای شکنجه گاه در ساختمان وزارت کشور و شکنجه دانشجویان بازداشت شده کوی دانشگاه تهران در آن مکان، کاظم جلالی مخبر کمیسیون امنیت ملی مجلس به وجود بازداشتگاه در ساختمان وزارت کشور اذعان کرد.
جلالی نماینده مجلس امروز در جمع خبرنگاران اعلام کرد که در مورد «بازداشتگاه طبقه منفی 4» که در وزارت کشور اطلاعاتی به کمیته پیگیری مسائل بازداشت شدگان اخیر رسیده است که در حال بررسی آن هستند. اظهارات سخنگو این کمیته در شرایطی صورت می گیرد که در بامداد 25 خرداد پس از حمله نیروهای لباس شخصی و انتظامی به کوی دانشگاه بیش از 200 دانشجو به این زیرزمین در وزارت کشور منتقل شدند. دانشجویان در ساعات اولیه بازداشت نمی دانستند در کجا به سر می برند اما پس از آزادی از محل نگهداری که در طبقه منفی چهار وزارت کشور واقع شده خبر دادند. خبرنامه امیرکبیر در 2 گزارش در تاریخ های 28 خردادماه و 9 تیرماه وجود این شکنجه گاه ها در وزارت کشور و شکنجه دانشجویان کوی دانشگاه در این مکان را گزارش کرده بود اما در همان زمان خبرگزاری فارس و یکی دیگر از سایت های حامی دولت به تخطئه این گزارش پرداختند. طبق گفته های دانشجویان آزاد شده رفتار صورت گرفته با آنان در این بازداشتگاه غیرانسانی بوده و طی مدت بازداشت مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار گرفتند و حتی آب و غذا به آنها نمی دادند. این دانشجویان همچنین اعلام کردند که نیروهای لباس شخصی در هماهنگی کامل با نیروهای انتظامی و گارد ضدشورش به کوی دانشگاه تهران حمله کردند و در بامداد 25 خردادماه پس از ضرب و شتم دانشجویان بسیاری از آنان را به وزارت کشور منتقل کردند. کاظم جلالی همچنین در مصاحبه خود اعلام کرد که با 200 نفر از بازداشت شدگان اعتراضات به نتایج انتخابات دیدار کرده اند و در عین حال درخواست دیدار با 50 نفر دیگر را که ازچهره های سیاسی و روزنامه نگاران هستند، داده اند که با آن موافقت نشده است. وی همچنین اظهار کرده «با کسانی که در رابطه با بازداشت شدگان اخیر دچار تخلف شده اند برخورد خواهد شد.» پیگیری های صورت گرفته در مورد وضعیت زندانیان تنها پس از مرگ فرزند روح الامینی در بازداشتگاه کهریزک صورت جدی به خود گرفته است و کمیته مزبور در حال پیگیری دستگیرشدگان است. جلالی در ادامه نیز از آزادی سعید حجاریان اظهار بی اطلاعی کرده است و تأکید کرده که قوه قضائیه اعلام نموده برخی گروهک ها در مدیریت بحران نقش داشته اند. جلالی دیروز اعلام کرد که 143 نفر از بازداشت شدگان آزاد شده اند و در حال حاضر 150 نفر در بازداشت به سر می برند. اما در پی مراجعات خانواده ها و وکلای صورت گرفته به دادگاه انقلاب مسئولین اعلام کرده اند طی یک ماه گذشته نزدیک به پنج هزار نفر بازداشت شده اند.
*****
داود صدری را تیرانداز پایگاه مقداد کشت
در پی انتشار تدریجی اسامی شهدای وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری، هویت یکی دیگر از این کشته شدگان روشن شد: داودصدری؛ 25 ساله. او روز 25 خرداد و در پی شلیک گلوله از بام پایگاه بسیج مقداد، جان خویش را از دست داد. داوود صدری 25 ساله، تکنیسین برق در شامگاه 25 خرداد در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم در میدان آزادی تهران و درپی شلیک گلوله از بام پایگاه بسیج مقداد در ابتدای بزرگراه جناح به شهادت رسید. پیکر نیمه جان وی به همراه 17 مضروب دیگر به بیمارستان رسول اکرم تهران منتقل گردید و ساعاتی بعد بر اثر شدت جراحات وارده ناشی از اصابت گلوله به قلب و طحال وی درگذشت. خانواده وی در همان ساعات اولیه به جستجوی فرزند خود پرداختند ولی تا 5 روز پس از آن تنها با اظهار نظرهای ضد و نقیض مسئولین امر در خصوص نحوه کشته شدن، ضاربان و محل نگهداری جنازه وی مواجه گردیدند. علی جمالی عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران و از بستگان داوود صدری در گفتگو با "روز" می گوید: "خانواده صدری از همان لحظه شنیدن خبر به بیمارستان مراجعه کردند اما مسئولین بیمارستان از هرگونه پاسخگویی در خصوص وضعیت وی امتناع کردند. حضور نیروهای امنیتی در بیمارستان رسول اکرم مشهود بود و پس از مدتی خبر فوت داود صدری به خانواده وی اعلام شد ولی از تحویل جنازه ایشان خودداری نمودند." گفتنی است از 18 زخمی که در 25 خرداد به این بیمارستان منتقل شده بودند 8 نفر فوت کردند. جنازه این 8 نفر به پزشکی قانونی کهریزک منتقل شد، اما پیگیری خانواده های این قربانیان برای تحویل جنازه تا مدتها بی نتیجه ماند. جمالی می گوید: "سرانجام پس از 5 روز پیگیری شبانه روزی در 31خرداد جنازه داود صدری به خانواده وی تحویل و تحت تدابیر امنیتی در امامزاده ابراهیم کرج به خاک سپرده شد؛ و درحالی که داوود روز 25 خرداد به شهادت رسیده بود، گواهی فوت صادر شده به تاریخ 31 خرداد است." مسئول کمیته سیاسی سازمان ادوار تحکیم وحدت می افزاید: "متاسفانه نحوه برخورد حاکمیت با معترضین بیگناهی که با دست خالی در راهپیمایی مسالمت آمیز 25خرداد شرکت کرده بودند و حجم بالای کشته شدگان، مجروحین و بازداشت شدگان، نشان از آستانه تحمل اندک جمهوری اسلامی در مواجهه با منتقدان وضعیت موجود دارد.اینکه شروع اولین اعتراضها به نتایج یک انتخابات و نه مخالفت با کلیت نظام بیش از 30 کشته (بنا بر اظهارات مسئولین ) بر جا گذاشته، خود شاهدی بر این مدعاست." جمالی همچنین به تهدیداتی اشاره می کند که موجب تاخیر در افشای جزییات بیشتری از نحوه شهادت داود صدری شده است. گفتنی است مراسم چهلمین روز شهادت داود صدری در ساعت 16 روز جمعه 9 مردادماه در مسجد امام علی (ع) واقع در فاز 3 شهرک اندیشه- بلوار آزادی برگزار می گردد.
*****
برای روزنامه نگاران در بند، و برای همکار شريفم احمد زيدآبادی
سهيل آصفی
تلاش برای آزادی روزنامه نگاران زندانی يک مبارزه صنفی نيست. دفاع از آزادی اطلاع رسانی و در عين حال دفاع از حق دانستن است. يادآور اين امر است که بدون آزادی مطبوعات، آزادی و بدون مطبوعات مستقل و کثرت گرا دمکراسی وجود ندارد، اين مبارزه بايد امر همگان باشد.از بيانيه سازمان گزارشگران بدون مرز "در دفاع از آزادی مطبوعات"
روزهايی که شماره می شوند ، خبر است از بند، بند و تکرار. به طنز می برد يا به هر چيز ديگر، بازی،اين بار بازی ديگری است که فصلی تازه را از پس مطالبات تاريخی انقلاب مشروطيت و انقلاب بهمن در سال ۵۷ بر بلندای رنگين کمانی از هر آنچه که بايد، پيش روی ما قرار داده است.
اينجا اما سر آن ندارم که بر تحولات اخير ريز شوم. سخن را کوتاه می کنم در سطوری چند بياد روزنامه نگاران در بند ايرانی و بياد همکار شريف و آزاده ی در بندم احمد زيدآبادی که هنوز خانواده و جمع همکاران چشم به راه و دلنگرانند و در طول اين مدت بازداشت تنها يک بار امکان تلفن زدن به مدت کوتاهی به او داده شده است.به ياد همگانی که در بندند و بويژه روزنامه نگارانی که تنها جرم آنها کمک به گردش آزاد اطلاعات و فرا رفتن از دريچه های مسدود خبری بوده و هست. به کدام جرم؟! به جرم کلمه. از صوراسرافيل و دهخدا تا حيدر مهرگان و تا روزهای تکراری اکنون که دور تسلسلی را به ذهن می آورد ناگفته و ناشنيده. دورانی در تاريخ روزنامه نگاری ايران رقم خوردند که نوشته و نانوشته ی آنها هنوز تو را با خود همراه می کند. روزهايی پيش با همکار عزيزم جواد طالعی در بن، سخن از شب های شعر گوته بود، سخن از رحمان بود و سخن از اعتصاب تاريخی مطبوعات در آستانه ی انقلاب که فصلی ديگر را رقم زد و تصفيه ی کيهان در اندک زمانی پس از پيروزی بهمنی و همه ی حواشی ماجرا که هنوز سخن آنگونه که بايد از آن نرفته است. ما در کجای جهان ايستاده ايم؟!
فصل ديگر اما، پس از همه ی اين فراز و فرودها و به خزان نشستن فصل پر جنب و جوش روزهای کيهان پس از انقلاب بهمن در سال ۵۷و نيز خرداد ۷۶ ، فصلی بود که با تولد روزنامه ی "شرق" آغاز شد. روزنامه ای که تا آن زمان چنين رنگارنگی و تکثر را با نقش و کلام امروزی بر دکه ها ننشانده بود. "شرق" با تکاپوی بسياران، در دامان بخشی از اصلاح طلبان دينی و مسلمانان نو ليبرال زاده شد اما اين همه مانع از آن نبود که بخشی از دگرانديشان ايران نيز که از امکان داشتن هر گونه تريبون و نشريه ای محروم هستند گوشه ايی از آن را نگيرند و در روزنامه ی نوليبرال های دينی تا آنجا که مجالی فراهم می شد از "بامداد" نگويند و از "انسان ماه بهمن"، از ده شب شعر در انستيتو گوته ياد نشود و اينکه برادر همچنان "کاکلش آتشفشان" است. از "مزدک بامدادان" و از... از بزنگاههايی در تاريخ انقلاب و از روزگار رفته ی دهها روشنفکر و اديب و شاعر و فعال سياسی که پرداختن چنين بی پرده به آنها در زير تيغ تيز سانسور، شکستن خطی از سکون و انفعال بود که شکست.
بياد دارم بارها و بارها بازتاب های هريک از نوشته هايم در "شرق" را چه آن زمان که هاشمی رفسنجانی روزهايی پس از چاپ يکی از مقالاتم در مورد سوقصد مشکوک به او در اول انقلاب و نيز فصل تاريخی کشتار مطبوعات و توقيف "آيندگان" در مردادماه ۵۸ در نطقی از آنانی گفت که در نشريات کشور فکر می کنند "انقلاب مال آنها بود" و "موذيانه" مشغول عوض کردن تاريخ هستند. تا ده ها نامه و گزارش رسيده از مردم در سراسر ايران به سرويس تاريخ که احمد زيدآبادی سکاندار آن بود. آنجا مکانی بود و روزنه ای تا مقطعی مشخص و محدود برای قلم زدن "دگرانديشان" . "شرق" فرصتی بود برای نوشتن در مدت زمانی محدود. در ميانه ی اين فرصت ها بود که ساعت ها در سرويس تاريخ روزنامه که جايی ديگر بود و با تحريريه ی سياسی فاصله داشت با احمد زيدآبادی حرف می زديم. جدل می کرديم. می خنديديم و اميدوار بوديم به روزی ديگر. آنجا بود که واژه به واژه ی مقالات مرا می خواند تا گزکی به دست آقايان داده نشود و نيز از فيلترهای تنگ و نمور شورای سردبيری رد شود. تا تيتر را انتخاب کنيم،تا تصويری را که می خواهيم انتخاب کنيم .صفحه ام را ببندم و در انتظار سخنی ديگر در روز پا بزای.
و کار ادامه داشت . امير پا به پا می دويد و احمد زيد فضايی ديگر به تحريريه ای می داد که شوق تحول و خلاقيت از آن می باريد. هر روز روزنامه ای آراسته می شد بسان کودکی که روز نو را آغاز می کند . "ياس نو" نيز به ميانه بود و شوق نوشتن بر پا. هر بار که مطلبی بود و از بستن صفحه ام در "شرق" از ميدان آرژانتين بر می گشتم شور با من بود. صدا با من بود. اميد را نقش می زدم و انتظار برای چاپ شدن کاری ديگر و سخن گفتن از چيز ديگری در بستری که امکان و روزنه ای کوچک از کار حرفه ای روزنامه نگاری در آن مهيا بود. شکستن سدی ديگر شايد ، يادآوری تاريخی که چون برق و باد پرشتاب گذشت، در انسداد خبری و بی روزنگی اکنون.
در سراسر ايران هر آنکس که به دنبال روزنه ای از تنفس بود محصول کار جمعی روزنامه نگاری حرفه ای ايران را هر روز صبح در دکه انتظار می کشيد. مهم نبود که تعداد روزنامه نگاران دگرانديش و سياسی آن به انگشت دست هم نمی رسيد.مهم نبود که خودی و غير خودی سنت حاکم اين جنس از روزنامه ها دينی نوليبرال در جمهوری اسلامی است و پس از دوم خرداد، شيوه شده است. مهم اين بود که هنوز در گوشه ای و با وجود حجم غريب سانسور می شد قلم زد در روزنامه های چاپی.مهم، امکان و روزنه ای بود برای نوشتن . برای گفتن. برای گوشه ای و اشاره ای به تاريخ معاصر ميهن ورای ادبيات رايج و دلخواه حاکم. که صفحه ی ما گل سر سبد روزنامه بود. گوشواره ها ،اغلب از صفحه ی تاريخ بود هر چند که کليت روزنامه هرگز به روزنامه نگاری مستقل و دگرانديش روی خوش نشان نداد که به هر حال "غبر خودی" بود.
صفحه ای که احمد زيدآبادی سکاندارش بود کاسبی نمی کرد. او تلاش می کرد که فکر کند با نگاه و انديشه ی خود به جهان. و نمودار اين تفکر در مطالبی بود تا مقطعی از روزنامه ی شرق که الزاما از جنس بينش و تفکر او نبود و حتی در سويی کاملا مخالف از باورهای او قرار داشت، اما بر صفحه می رفت.
زير تيغ تيز سانسور حکومتی و دو خردادی بود که ما باز نفس می کشيديم و شوق نوشتن سطری و شطری انگيزه ی هر روزمان بود.پس با او می شد کار کرد. احمد زيدآبادی اصول و پرنسيب کاری خود را داشت. او از جنس انحصار طلبان بی مايه ای نبود که با استفاده از حجم غريب سانسور رسمی می خواهند که طرف ديگر انديشه را حذف کنند تا به ايدئولوژيک ترين روش ها "ايدئولوژی" را بکوبند برای نشر آنچه خود در نبود ميدان برای آلترناتيو انديشگی در ميهن، در انحصار گرفته اند. او خوب می دانست که اساسا دگرانديشان ايران نشريه ای از آن خود ندارند. تريبونی ندارند. او از معدود همکاران من بود که چنين با فراغ بال نشر انديشه ی ديگر را تاب می آورد.
هنوز می شد که روزنامه نگار مستقل در روزنامه ای قلم بزند. تا ساعت های پايانی شب با شوق و ذوق مطالب را آماده می کرديم. آنسوتر سرويس عکس بود و تکاپوی بچه ها و ديگر سو خلاقيت سرشار فيروزه مظفری و ديگر همکاران، نقش تحول می زدند با هر کارتون خود به مقالات و گزارش های ما.
اينجا اگر چه در سرويس سياسی مانند همه روزنامه های ديگر از آن جنس، همچنان مرز "خودی" و "غير خودی" با شدت و حدت رعايت می شد و نيروهای لائيک و دگرانديش و چپ امکان و مجالی برای حضور مستمر در سرويسی که سکاندارش همکار عزيز در بند ديگرم عبدالرضا تاجيک است را نداشتند اما باز روزنه ای بود و باز امکانی برای اينکه تو با مخاطبت سخن بگويی.
ما در بسياری از موارد از روزنه ای ديگر تحول را رج می زديم اما تلاش می کرديم که همديگر را بشنويم. ما تلاش می کرديم که همديگر را بشنويم و اين خطی بود که تا سلول تاريک بند ۲۰۹ در زندان مشهور اوين ادامه داشت. صدايی بود رسا صدای سلول بغل دستی. صدای روزنامه نگار در بند ديگری سعيد متين پور که از انسان می گفت و از آزادی. هر بار که امکان داشت که سخنی بگوييم اندک از دريچه ی کوچک با سعيد. تا افسر نگهبان بيايد و دريچه را ببنند که چرا "ارتباط" گرفته ايم ، غافل از اينکه تمام درد ما خلاء"ارتباط" است و تا سخن نگوييم گره از کار بسته باز نخواهد شد.
بر آنم که آرامش و صبوری و نقش شرافت زيدآبادی در ميانه ی فصل کاسبی های رايج نمونه است. سيمای صبور و استوار احمد زيدآبادی خود مثالی است روشن از شرافت تاريخی روزنامه نگار ايرانی که در هر بزنگاهی ايستاد و بهای ايستادن را نيز با جان و دل پرداخت. حالا او و بسياری ديگر از همکاران ما در بندند.چرا که تلاش داشتند که ازموانع سنگين پيرامون عبور کرده و وظيفه ی حرفه ای خود که همان کمک به روند گردش آزاد اطلاعات و نقد و تحليل پيرامون است را انجام دهند. آنها را به بند کشيده اند. به کدام جرم؟! به جرم کلمه؟! می دانيم که طبق اصل ۱٩ اعلاميه جهانی حقوق بشر هر فردی حق آزادی عقيده و بيان دارد و اين حق مستلزم آن است که کسی از داشتن عقايد خود بيم و نگرانی نداشته باشد و در کسب و دريافت و انتشار اطلاعات و افکار، به تمام وسايل ممکن بيان و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.
احمد زيدآبادی بود که در ساعات ديروقت عصرهای روزنامه، عصرهای گس پاييزی، زمستانی و هرم سوزان مردادی، گزارشی برای بی بی سی می نوشت. روبه رويش نشسته بودم و مشغول بازنويسی و بازنويسی و خودسانسور مقاله ام برای انتشار. سری که بلند می کردم او را می ديدم در ميانه ی غم نان که شرافت اوست که چگونه موشکافانه با باور خود و جهت فکری اش به کنکاش مسائل جاری می رود. او را می ديدم که جز ايران ،که جز آزادی، هيچ سودای ديگر به سر ندارد. اگر حضور او نبود در روزنامه ای که سکان و اداره اش همچنان بر محور "خودی" و "غير خودی" دور می زد، امکان تحمل دگرانديشان در آن صفحه ممکن نبود. هر چند سر آخر چنين نيز شد و مجال ادامه ی همکاری تنگ و تنگ تر و سپس ناممکن. که فصلی ديگر را از کار حرفه ای در فضای سايبر تجربه کردم.
احمد زيدآبادی را آخرين بار و پس از آزادی از زندان، روزهايی پيش از بدرود با ايران در مجمع عمومی انجمن صنفی روزنامه نگاران ايران ديدم که گرد يکديگر آمده بوديم برای حفظ خانه ای که بايد ورای دعوای "محافظه کار" و "اصلاح طلب" خانه ی روزنامه نگاران می شد. بيکار بودم و عملا در هيچ يک از روزنامه های موجود جايی برای من نبود. نه امکان ادامه ی تحصيل بود و نه کار برای روزنامه نگار مستقل و دگرانديش ايرانی. و زيد مرا که آشفته و پريشان بودم آرام می کرد و می گفت روزی نه چندان دور است که روزنامه ای آزاد خواهيم داشت. همگان روزنامه خواهند داشت. بايد کار کرد و بايد نوشت. او را با اتومبيلم تا خانه اش همراهی کردم. "کاشفان فروتن شوکران" و صدای بامداد در هرم آن تابستان ما را همراهی می کرد. اين در و آن در سخن به ميانه بود. غافل از اينکه ديدار واپسين در ميهن است. زيد می گفت از همه ی پيشرفت ها از اينکه اتفاق در درون جامعه روی داده است که کسی را يارای ايستادگی در برابر آن نيست.
حالا احمد زيدآبادی و جمع بزرگی از همکاران ما را به بند کشيده اند.روزنامه نگاری ايران همچون جمع بزرگ تحول خواهان، بيش از صد سال است که در تکاپوست. حالا باز ورد زبان اوين نام نامهاست. نام "زندانی" که اوج فرياد است و هر دم در ياد....
روزهای مکرری است که همسر و فرزندان احمد زيدآبادی و بستگان همه ی همکاران و زندانيان سياسی ديگر چشم به راه هستند و دلنگران. روزی نيست که چشممان به تصويری زيبا از جوان به خون خفته ی ديگری دوخته نشود و روزی نيست که دلنگرانی مادران بی پناه ما را با خود به آستانه ای از تاريخ نبرد که اميد به تحول در بطن خود می پرورد.
و اين بهای شرافت روزنامه نگار ايرانی است. حالا او که مدام از تو بازخواست می کند يک طرف ايستاده است و تاريخی از تحول خواهی و جانفشانی سويی ديگر. سيل کلمات، کلمات و نوشته ها. آنها غافلند . آنها نيم نگاهی نيز شايد که به تاريخ نکرده اند و يا شايد که می دانند و ناگزيری راهيست که در پيش گرفته شده است . شرافت را به بند کرده اند و همه جايی به توان پر شماره تر می شنويم که "تقوای ما خاموشی نيست." صدای روزنامه نگار در بند ايرانی که به چيزی جز گردش آزاد اطلاعات و حرکت در مسير تحول تاريخی نمی انديشد، خاموش شدنی نيست. صدای روزنامه نگار در بند ايرانی ،نماد شرافت اين روزهای ماست. ما را دريابيد.
*****
خبرگزاری فارس: سردار عراقی: کشته شدن ندا آقا سلطان کاملا برنامهريزی شده بود، با کسی تعارف نداريم هر کس که جلوی نظام بايستد با او برخورد میکنيم
به گزارش خبرنگار سياسی خبرگزاری فارس، سردار عبدالله عراقی فرمانده سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ در جمع تعدادی از دانشجويان دانشگاههای تهران، پس از ذکر خاطراتی از اجرای عمليات بيتالمقدس و رمضان در سال ۶۱ به سوالات آنها که عمدتاً معطوف به حضور و نقشآفرينی نيروهای بسيج در اغتشاشات اخير تهران بود، پاسخ گفت.
عراقی در پاسخ به سوال دانشجويی که پرسيد نقش سپاه در برخورد با اغتشاشهای پس از انتخابات رياست جمهوری چه بود، گفت: سپاه پاسداران و بسيج بر اساس تعريف قانون اساسی، حافظ انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن هستند و هر کجا انقلاب تهديد شود، سپاه و بسيج بر اساس فرمان رهبری وارد صحنه میشوند. وی با تعريف سه وضعيت "سفيد " (امنيت و آرامش کامل)، "زرد " (اغتشاشات و ناآرامیهايی صورت میگيرد اما نيروی انتظامی میتواند با اغتشاش مقابله کند) و "قرمز " (شرايطی که دامنه اغتشاشها در شهر گسترش يابد، ادارات دولتی، بانکها و تأسيسات شهری تهديد شود و نيروی انتظامی به تنهايی نتواند با اغتشاشگران برخورد کند) در وضعيت نظم و امنيت شهر گفت: در حوادث اخير رياست جمهوری ما شاهد هر سه وضعيت در تهران بوديم، البته عليرغم تجمعات طرفداران نامزدها تا شب ۲۱ خرداد آرامش کامل بر فضای شهر تهران مستولی بود. فرمانده سپاه تهران بزرگ با بيان اينکه پيشبينیهای ما از سه وضعيت "برد موسوی "، "برد احمدی نژاد " و "کشيده شدن انتخابات به دور دوم " خارج نبود، اظهار داشت: البته مصاحبهای که آقای موسوی در روز انتخابات انجام داد و در رسانههای غربی بازتاب وسيعی داشت، القای نادرست پيروزی به طرفدارانش بود. سردار عراقی بروز اغتشاشها و ناآرامیها را در شرايطی که پيروزی در انتخابات به طرفداران القا میشود، طبيعی خواند و گفت: متاسفانه گروه طرفداران آقای موسوی با القای شبهه، شعار میدادند که باخت موسوی يعنی تقلب در انتخابات! و طرفداران آقای موسوی باور کردند که اگر در انتخابات پيروز نشوند حتماً غل و غشی در جريان برگزاری آن اتفاق افتاده است، اما برآوردهای نمايندگان نامزدها و نهادهای مختلف نتيجه ديگری را نشان میداد. اين برآوردها حاکی از تفوق آرای موسوی در تهران و برتری رأی احمدی نژاد در کشور داشت. وی با اشاره به تجمعات طرفداران موسوی در روز ۲۲ خرداد گفت: وقتی هواداران اين نامزد فهميدند رأی نامزد مورد علاقهشان کمتر است عصر جمعه شروع به تجمع مقابل وزارت کشور کردند و آتشزدن سطلهای زباله و تخريب بانکها از همان روز کليد خورد. اين درگيریها عصر روز ۲۳ خرداد هم ادامه داشت اما اين مرحله وضعيت "زرد " بود که وظيفه مقابله با آن برعهده نيروی انتظامی بود. فرمانده بسيج تهران در ادامه حضور نيروهای بسيج در ناآرامیها را مشروط به تقاضای کتبی نيروی انتظامی و مصوبه شورای عالی امنيت ملی دانست و گفت: عصر روز ۲۳ خرداد با گسترش دامنه اغتشاشات، نيروی انتظامی تقاضای ورود نيروهای بسيج را مطرح کرد که ما نيز تعدادی از بسيجيان را اختصاص داديم و زير نظر نيروی انتظامی وارد عمل شدند. سردار عراقی افزود: با گسترش درگيریها در روز ۲۴ و ۲۵ خرداد، نيروی انتظامی اعلام کرد بسيج بايد وارد عمل شود که پيرو آن بسيج روز ۲۶ خرداد به ماجرا ورود پيدا کرد و از روز ۲۷ خرداد تهران به طور کامل به فضای امن بازگشت. فرمانده بسيج تهران با اشاره به حمله اغتشاشگران به پايگاه ۱۱۷ بسيج در خيابان آزادی و پايگاههای درگير در تهران گفت: اسناد موجود نشان میدهد ۵ هزار نفر در سه و نيم ساعت به يک حوزه بسيج (پايگاه ۱۱۷) حمله کردند، به طوری که در چند ساعت حجم انبوهی از سنگ و شيشه به ضخامت ۷۰ سانت کف حياط اين حوزه را پوشاند. وی با بيان اين که استعداد نيروی انسانی حاضر در پايگاه ۱۱۷ کم بود، اما صدها قبضه سلاح در اين مقر وجود داشت، گفت: من در مکالمهای که با فرمانده اين حوزه داشتم گفتم درهای پايگاه را ببنديد و خودروی پايگاه را به سمت در هل بدهيد تا در ديد معترضان هم نباشيد اما متأسفانه معترضان نردهها را کندند، در را شکستند و خودروی بسيج را آتش زدند. فرمانده سپاه تهران بزرگ گفت: من به نيروهای آن جا دستور دادم درها را از داخل ببندند و به پشت بام بروند. فرمانده حوزه ما، آن جا برای متفرق کردن مردم ۳۰۰ گلوله مشقی شليک کرد (صداهای معترضان در فيلم مشهود است که میگويند گلولهها مشقی است) اما متأسفانه برخی از معترضان با وجود فرياد فرمانده بسيج که میگويد اين جا پايگاه نظامی است به سمت اسلحه خانه هجوم آوردند که دو نفر کشته شد. در حالی که اگر درايت و صبوری فرمانده ما نبود احتمال گسترش فاجعه میرفت. سردار عراقی افزود: من همانجا به فرمانده پايگاه ۱۱۷ گفتم اگر همهتان شهيد شويد مراقب باشيد به مردم تلفاتی وارد نشود. وی کشته شدن يک مادر و فرزندش در اين حادثه را بیارتباط با تيراندازیهای نيروهای بسيج خواند و گفت: شواهد و قرائن و نظر کارشناس قضايی نشان میدهد زاويهای که گلوله از محل شليک به تن مادر و فرزندش اصابت کرده با زاويه تيراندازی نيروهای ما کاملا متفاوت است، البته ما در همين حادثه ۱۰ قبضه سلاح از منافقين کشف و ضبط کرديم. فرمانده بسيج تهران در پاسخ به سوالی رفتار غفلت زدهها بعد از فصل الخطاب مقام معظم رهبری را يادآور شد و گفت: متأسفانه روز ۳۰ خرداد، آن گروه سياسی بسيار دير اقدام لغو تجمع کرد و جمعيتی در حدود ۱۰ هزار نفر در خيابان انقلاب و مناطق اطراف شکل گرفت که با وجود تذکر ناجا و بسيج جمعيت به حضور خود در خيابانها اصرار داشت. وی افزود: برای متفرق کردن جمعيت از گاز اشک آور استفاده شد و وقتی جمعيت به سمت کارگر شمالی هجوم آوردند باران سنگ و کلوخ که قبلا به صورت سازماندهی شده به نقاط درگيری و پشتبامها انتقال يافته بود بر سر نيروهای بسيج باريدن گرفت که طی آن ۶۰۰ نفر از نيروهای ما دچار جراحت شدند که از اين تعداد هنوز ۲۰۰ نفر در بيمارستانها بستری هستند. سردار عراقی با اشاره به کشته شدن ندا آقا سلطان در جريان اغتشاشهای بعد از انتخابات گفت: اين حادثه در يکی از خيابانهای فرعی اتفاق افتاد و هيچ کدام از نيروهای بسيج يا انتظامی در متن حادثه حضور نداشتند، البته نوع فيلمبرداری قتل ايشان نشان میدهد که حادثه کاملا برنامهريزی شده بود. وی درباره آمار شهدای بسيج در حوادث اخير تهران گفت: تاکنون ۹ نفر از نيروهای بسيجی به شهادت رسيدهاند و برخی ديگر نيز در وضعيت وخيم به سر میبرند. فرمانده سپاه تهران بزرگ افزود: همان طور که بزرگان ما گفتند اين فتنه، فتنه عظيمی بود و تشخيص حقايق را برای بسياری از سياسيون، علمای بزرگ و خدمتگذاران به انقلاب و دفاع مقدس سخت کرد. سردار عراقی تاکيد کرد: ما با کسی تعارف نداريم و هر کس که جلوی نظام بايستد با او برخورد میکنيم. وی در ادامه به وارونه جلوه دادن حقايق در رسانههای خارجی پرداخت و گفت: با توجه به گسترش ماهوارهها، دشمن به راحتی ارادهاش را در خانههای ما اعمال میکند در حالی که متأسفانه ميزان روشنگری رسانههای ما ناکارآمد و عمليات روانی دشمن قوی است.
*****
با لغو مراسم یاد بود در مصلای تهران اعلام شد:
کروبی و موسوی بر مزار جان باختگان حوادث اخیر حضور می یابند
مهدی کروبی و میرحسین موسوی با حضور بر مزار کشتهشدگان روز ٣٠ خرداد به مناسبت چهلمین روز درگذشت آنان خاطرهشان را گرامی میدارند.
به گزارش گروه سیاسی آفتاب، پایگاه خبری حزب اعتمادملی به نقل از دفاتر کروبی و موسوی اعلام کرد، مهدی کروبی و میرحسین موسوی با حضور بر مزار جان باختگان حوادث اخیر در کنار خانوادههایشان یاد و خاطره آنان را گرامی میدارند.
بر اساس این گزارش، این مراسم عصر پنج شنبه (فردا) ساعت ١٦ بر سر مزار جان باختگان حادثه ٣٠ خرداد برگزار میشود.
گفتنی است، پیش از این کروبی و موسوی برای ساعت 18 روز پنجشنبه نیز فراخوانی را جهت حضور در مصلی تهران منتشر کرده بودند.
*****
مهندس آذر منصوری:بترسید از روزی که مظلومان و ستمدیدگان یار و یاوری جز خداوند نداشته باشند
بی خبری کامل از وضعیت برخی از زندانیان/ تداوم بازداشتهای غیر قانونی / لغو روزنامه صدای عدالت / تشکیل جبهه سیاسی مهندس موسوی و موضوع رفراندوم از مهم ترین موضوعات مصاحبه معاون سیاسی دبیر کل جبهه مشارکت با سایت نوروز بود.
آذر منصوری در گفت و گو با خبرنگار نوروز با ابراز نگرانی از وضعیت دکتر سعید حجاریان، عبدالله رمضان زاده، مصطفی تاج زاده، محسن میردامادی، صفایی فراهانی، محسن امین زاده و سایر اعضای دستگیر شده جبهه مشارکت و دیگر بازداشت شدگانی که هیچ اطلاعی از آنان در دست نیست گفت: هر اتفاقی که برای هر یک بازداشتی های اخیر بیفتد مسئولین دستگاه قضایی و امنیتی و شخص احمدی نژاد و حامیان در قدرت او باید پاسخگوی آن باشند.
وی با اشاره به اینکه هیچ اطلاعی ازسید مصطفی تاج زاده در دست نیست تصریح کرد این رفتار نقض آشکار قانون و اخلاق و عدالت هست که خانواده این عزیز در فشار شدید روانی ناشی از این بی خبری 40 روزه هستند .
معاون سیاسی دبیر کل جبهه مشارکت با ذکر این جمله امام محمد باقر(ص) که فرموده بترسید از روزی که مظلومان و ستمدیدگان یار و یاوری جز خداوند نداشته باشند ضمن ابراز همدردی این حزب با خانواده هایی که عزیزانشان را در پی اعتراض های اخیر از دست داده اند این رفتار را مصداق بارز ظلم و ستمگری قلمداد کرد .
او همچنین از ارسال نامه ای به رئیس قوه قضاییه برای برخورد و خاتمه دادن به این بی قانونی ها از طرف جبهه مشارکت خبر داد.
آذر منصوری ضمن اعتراض به لغو امتیاز روزنامه صدای عدالت گفت این روزنامه را در شرایطی از انتشار محروم می کنند که اصلاح طلبان کمترین رسانه ای برای رساندن صدای خود به مردم ندارند. در حالیکه امام خمینی بیشترین توصیه را به تحمل صدای مخالف داشتند .او این اقدام را در راستای تکمیل کودتای انتخاباتی انجام گرفته تفسیر نمود.
عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در ادامه تشکیل جبهه سیاسی توسط مهندس میر حسین موسوی را اقدامی مثبت در جهت تداوم اصلاحات در کشور ارزیابی و تاکید نمود این جبهه می تواند در ساماندهی مطالبات مردم به ویژه در شرایط موجود تاثیر گذار باشد و این مطالبات را با هزینه کمتری متحقق سازد. این فعال سیاسی ضمن رد این که این جبهه نیاز به مجوز دارد تصریح کرد:"طبق قانون تشکیل این جبهه نیاز به هیچ مجوزی از طرف مراجع قانونی ندارد همانطور که جبهه های دیگری نیز با عناوین مختلف تشکیل شده است."
معاون سیاسی دبیر کل مشارکت در پاسخ به این پرسش که نظر شما در خصوص رفراندوم که توسط آقای خاتمی و تشکل مطبوعش مطرح شده چیست گفت:یکی از ظرفیت های قانون اساسی در کشور ما موضوع رفراندوم است و مسئله غریبی نیست که برخی آقایان اینچنین در قبال آن واکنش منفی از خود نشان می دهند.رفراندوم ظرفیتی است که اتفاقا در صورت اجرای آن مشروعیت هر دولتی تثیبت می شود و هر دولتی که ادعا می کند مورد اقبال مردم است نباید نسبت به این موضوع آلرژی داشته باشد. همان طور که در بسیاری از کشور های دموکراتیک از آن استفاده می شود."
منصوری رفراندوم را از این حیث در شرایط فعلی قابل اجرا می داند که کشور در وضعیتی بحرانی قرار گرفته و مقاومت در برابر خواست مردم و قانون در حال تبدیل شدن به یک رویه است. عضو دفتر سیاسی جبهه مشارکت برگزاری رفراندوم را یکی از راههای برون رفت از شرایط فعلی کشور و نظام ارزیابی نمود.
او در پایان خواستار خاتمه دادن به همه رویه های غیر قانونی شد که در کشور در حال انجام است.
*****
بيانيه جبهه مشاركت در مورد جنايات اخير و راه هاي برون رفت از بحران موجود
عكس العمل ديرهنگام مسئولان ارشد نظام، در حقيقت مهلت يك هفته اي براي ادامه جنايت و پاك كردن آثار جرم بود
نوروز:جبهه مشارکت ایران اسلامی با صدور بیانیه ای ضمن ارائه راهکارهایی برای برون رفت از این بحران، تعلل مقامات ارشد نظام را مهلتی برای پاک کردن آثار جرم و ادامه جنایات در محلهای دیگر ارزیابی کرد.
به گزارش نوروز، متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحيم
فجايع جنايت آميز اخير در حق فرزندان برومند ايران و جوانان سرافراز ميهن اسلامي كه با اعلان شهادت محسن روح الاميني گوشه اي كوچك از آنها بر ملا شد، قلب انسان های آزاده را به درد آورده است، به گونه اي كه واكنش همه مقامات مسئولي را كه عملا از خود سلب مسئوليت مي كردند نيز برانگيخته است.
با آغاز عمليات كودتاي مخملي عليه مردم و جمهوريت نظام و سركوب گسترده سياسي و اجتماعي، بارها و بارها توسط شخصيت هاي دلسوز كشور، گروه هاي سياسي و فعالان اجتماعي و خانواده هاي عزيزان در بند، اين روند جنايت بار مورد اعتراض واقع شد و با نامه نگاري ها و بيانيه ها و ديدارهاي حضوري، عواقب غير قابل جبران اين سناريوي كثيف تذكر داده شد.
از همان روز اول كاملا مشخص بود كه طبق يك برنامه ريزي مشخص و با فرماندهي افرادي خاص قرار است با شديدترين اعمال و رفتار و از جمله شكنجه هاي وحشتناك در تمام محل هاي بازداشتي، با ايجاد رعب و وحشت مانع از تداوم ايستدگي مردم در برابر كودتا شوند.
اولين آزادشدگان بازداشتي با بدن هاي كبود و آثار جراحت و ضرب و شتم شديد كه در موارد زيادي منجر به آسيب هاي جبران ناپذير جسمي هم شده بودبه ميان خانواده هاي خود باز گشتند. آنها كه در طول بازداشت خود مورد هتاكي و فحاشي هم واقع شده بودند و از جمله با كتك و شلاق در صف هاي منظم حتي مجبور به فحاشي به خود و ناموس خود نيز مي شدند و يا روي بدن آنها بنزين ريخته و ساعت ها در هواي گرم تابستاني در زير آفتاب نگه مي داشتند يا مجبور به ليس زدن كاسه توالت كلانتري شده اند در زمان بازگشت نزد خانواده خود حامل اين پيام نيز بودند كه در صورت پي گيري قانوني اين ماجراها حساب آنها با كرام الكاتبين خواهد بود.
زماني كه مشخص شد عزيزاني چون سهراب اعرابي، محمد كامراني و امير جوادي نيز زنده و سالم دستگير شده اند و بدن شكسته و بي جان آنها كه آثار شكنجه بر آنها مشخص بود به خانواده آنها تحويل شد باز هم فرياد يا للمسلمين خانواده آنها و فعالان سياسي به جايي نرسيد و جواب مسئولان اصلي كشور جز اين نبود كه ما كاره اي نيستيم، غافل از آنكه اين پاسخ بي معني ذره اي از مسئوليت آنها در وقوع اين جنايات كم نمي كند.
عكس العمل ديرهنگام و ناقص رييس قوه قضاييه و ساير مسئولان ارشد نظام و در حقيقت مهلت يك هفته اي براي ادامه جنايت و پاك كردن آثار جرم همچنان سبب نگراني عميق مردم ايران است.
شكنجه و خشونت رسمي از سوي ماموران و طبق اطلاعات واصله از سوي بعضي فرماندهان كه خود مستقيما با كابل و شلاق به جان دستگيرشدگان مي افتند، منحصر به يك يا دو بازداشتگاه نيست. تمام كساني كه از محل هاي مختلف آزاد شده اند بر وقوع اين حوادث در تمام اين محل ها و با شيوه هاي يكسان و مشابه شهادت مي دهند و مشخص شده است كه از لحظه دستگيري و حتي در زمان انتقال از محل دستگيري به بازداشتگاه اين ضرب و شتم آغاز مي شود و تا لحظه پايان ادامه دارد.
سكوت 5/1 ماهه مسئولان كشور در برابر اين جنايت ها عملا مويد اين است كه سناريوي كودتا شكست خورده است. آنها به دنبال آن بودند تا طرح قديمي خود را كه تصفيه وسيع نيروهاي سياسي و تسويه حساب هاي شخصي با كساني كه در 12 سال گذشته خواب آسوده را از اقتدارگرايان گرفته بودند، تحت لواي انقلاب مخملي و با محمل ارتباط با بيگانه و با تابلوي اغتشاش و آشوب، عملي و كامل كنند و چون هيچ سند و مدرك محكمه پسندي نداشتند تنها اميد آنها دستگيري هاي وسيع بود كه بتوانند با فشارهاي طاقت فرساي جسمي و روحي بر اساس اعترافات ساختگي و اقرارهاي كاذب، سناريوي خود را تكميل كنند و آنگاه با شوهاي تبليغاتي و صداوسيمايي و با بمباران افكار عمومي، پيروزي كودتا را اعمال كنند. اما اينك پس از 45 روز اين سراب دروغين، تشنگان قدرت را به مهلكه انداخته است و با حجم عظيمي از جنايت روبرو كرده كه چه بخواهند و چه نخواهند و چه بدانند و چه ندانند، تمام طراحان و عاملان سناريوي كودتاي مخملين را كه اينك به خونبارترين كودتاي تاريخ ايران تبديل شده است، در گرداب خود فرو مي برد.
اگر به واقع كساني از اين جنايات منزجر باشند و به عمق فاجعه پي برده باشند، تنها راه اثبات مخالفت آنها با اين روند اقدامات زير است:
1- عزل و محاكمه همه آمران، فرماندهان و عاملان اين جنايات از جمله عزل و محاكمه كسي كه با قتل زهرا كاظمي در زندان، بنيانگذار قتل هاي زنداني بوده است و امروز متاسفانه يكي از محورهاي اصلي اين جنايات است.
2- آزادي همه زندانيان بي گناه و از جمله زندانيان سياسي كه طبق اطلاعات واصله، وضع برخي از آنها از جمله آقايان سعيد حجاريان، بهزاد نبوي، مصطفي تاج زاده و فيض الله عرب سرخي نامعلوم و نگران كننده است.
3- فراخوان عمومي از تمام بازداشت شدگان براي طرح شكايت خود در مرجعي عادل و قانوني و تضمين امنيت و سلامت آنها
4- آزاد گذاشتن رسانه هاي جمعي براي انعكاس اخبار اين جنايات، مصاحبه با آسيب ديدگان، رهبران سياسي و اجتماعي، وكلا و حقوق دانان
5- بررسي و رسيدگي سيستماتيك به علل و نحوه شكل گيري سازمان جنايت و نقش ايده پردازان و طراحان اصلي اين روش ها كه زماني در وزارت اطلاعات سازمان دهنده قتل هاي زنجيره اي و مجريان تئوري "پيروزي بر اساس وحشت" بودند و امروز به نظر مي رسد در نهادهاي ديگر لانه كرده اند.
6- پذيرش مسئوليت از سوي همه دست اندركاران ارشد قضايي، فرماندهان نيروي انتظامي و سپاه و بسيج با حداقل كاري كه مي توانند بكنند يعني پوزش و عذرخواهي از مردم به خاطر غفلت و قصور خود.
7- تعهد به شفاف سازي فضاي سياسي، رعايت قانون، برخورد با همه متعديان به حقوق مردم در هر سطح و مقام و در هر زمان و مكان و التزام به عدم تكرار اين فجايع در آينده
جبهه مشاركت ايران اسلامي ابعاد فاجعه را گسترده تر از آن مي داند كه در كوتاه مدت و با اقدامات تسكيني و تبليغي بتوان احساسات و عواطف جريحه دارشده ملت را ترميم كرد. اقدام اوليه و اساسي در اين راه بازسازي اعتماد مردم به حاكميت است كه جز با سقوط دولت كودتا و بازگشت به رويه هاي قانوني امكان پذير نخواهد بود.
جبهه مشاركت ايران اسلامي
*****
خروج میلیاردها دلار پول نقد و طلا از ایران به ترکیه
*****
وجود برخی برخوردهای سیاسی
برخورد با سایتهای خبری ربطی به قانون جرایم رایانهای ندارد
سایت دولتی تابناک - كدخبر: ۵۷۴۲۴ - زمان: ۱8:۳۷
به هر تقدیر، قانون جرایم رایانهای پس از گذشت بیش از چهار سال و سیر مشکلات به سرمنزل رسید و آمادگی خود را برای مقابله با موضوعات روز اعلام داشت، هرچند در زمان ارایه لایحه مربوطه که دارای شکل خاصی بود و هماکنون به صورت دیگری ظاهر شده، شاید علت آن سیر این راه طولانی است. در هر صورت از کسانی که پیگیر موضوع و به تصویب نهایی رساندن این راه طولانی هستند، باید قدردانی کرد، چرا که در عصر حاضر، شاید پاسخگویی بسیاری از مشکلات و مسائل مرتبط با عناوین مجرمانه رایانهای باشد.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، فضای سایبر همواره در حال نوسان و تغییرات است و به همین علت، میتوان یکی دیگر از علل تفاوت و یا اصلاح قانون کنونی را با قانون قبلی همین مسأله برشمرد، چه آنکه در روزهای اخیر رسانهها به ویژه رسانههای خارجی به بخشی از آن بیشتر پرداختهاند و ابعاد سیاسی به آن دادهاند و حتی تصویب کل این قانون را مرتبط با رخدادهای اخیر و حتی فراتر از آن، فلسفه تصویب این قانون را برای مقابله با ناآرامیها دانستهاند.
در همین زمینه، یک منبع آگاه به خبرنگار «تابناک» گفت: قانون جرایم رایانهای که چندی پیش به تأیید شورای نگهبان رسیده و توسط رئیس جمهور نیز برای اجرا ابلاغ شد، در سال 83 و در دولت هشتم به مجلس ارایه گردیده و در آن زمان مشتمل بر 73 ماده بوده است و تنها در مبحث سوم آن به عنوان جرایم علیه امنیت ملی اشاره کرده است که آن هم درباره افشا و یا دسترسی غیرمجاز به اطلاعات طبقهبندی شده در حال انتقال و یا موجود در سیستمهای رسانهای یا مخابراتی حامل داده است.
این مقام آگاه با انتقاد از جوسازیها و شانتاژهای رسانهای و سیاسی صورت گرفته پس از ابلاغ قانون رسیدگی به جرایم رایانهای و ارتباط این قانون به برخوردهای انجام گرفته در فضای اینترنت و سایتهای اینترنتی و در پایان، ربط دادن همه این مسائل با ریاست جمهوری و انتخابات و دولت، گفت: متأسفانه، برخی سیاسیون و چهرهها بدون هیچ گونه مطالعه قانون مذکور با شانتاژ رسانهای و سیاسی اقدام قابل تقدیر، اما کمی دیر دولت و مجلس را برای ساماندهی و برخورد جرایم این فنآوری روز دنیا را زیر سؤال برده و قصد سوءاستفاده از فضای سیاسی موجود برای بهرهبرداری سیاسی و حزبی داشته و دارند.
وی ادامه داد: این قانون هیچ ارتباط زمانی و محتوایی به برخورد و یا پیگری حقوقی و قضایی با سایتهای خبری ندارد و حتی این نقیصه این قانون نیز به شمار میرود، چرا که جرایم رایانه و سایبری (اینترنتی) دو حلقه مرتبط با هم بوده و جدایی آنها از یکدیگر در برخی موارد مشکل است.
وی در ادامه با اشاره به کمیته تعیین مصادیق تعیین شده در قانون جرایم رایانهای ادامه داد: در بخش دیگری از این قانون نیز به مقوله جدید کمیته تعیین مصادیق برمیخوردیم که در موادی به آن اشاره شده است:
در ماده 21 ارایه دهندگان خدمات دسترسی را موظف کرده است بنا بر ضوابط فنی و فهرست مقرر از سوی کمیته تعیین مصادیق موضوع ماده 22 محتوای مجرمانه را که در چهارچوب قانون تعیین شده است اعم از محتوای ناشی از جرایم رایانهای و محتوایی که برای ارتکاب جرایم رایانهای به کار میرود را فیلتر کنند، در صورتی که عمداً از فیلتر محتوای مجرمانه خودداری کنند، منحل خواهند شد و حتی در صورت غیر عمدی بودن موضوع و بی احتیاطی یا بی مبالاتی، زمینه دسترسی به محتوای غیرقانونی را فراهم آورند، به جزای نقدی در مراحل نخست و دوم و در مرحله سوم به تعطیلی تا سه سال محکوم خواهند شد.
در ماده 22 نیز قوه قضائیه را موظف کرده است تحت ریاست دادستان کل کشور و در محل دادستانی کمیته تعیین مصادیق تشکیل شود. اعضای این کمیته وزیر آموزش و پرورش، ارتباطات و فنآوری اطلاعات، دادگستری، اطلاعات، علوم، فرهنگ، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، رئیس صداوسیما، فرمانده ناجا و با نماینده آنان و یک نفر خبره در فن آوری اطلاعات و ارتباطات به انتخاب کمیسیون صنایع مجلس و یک نفر از نمایندگان عضو کمیسیون قضایی و حقوقی به انتخاب کمیسیون یا دشده و تأیید مجلس شورای اسلامی است و همچنین در ماده 33 ارایه دهندگان میزبانی را مکلف کرده است به محض دریافت دستور کمیته و یا دستور مقام قضایی مبنی بر وجود محتوای مجرمانه در سامانههای رایانهای خود، از ادامه دسترسی به آن جلوگیری کنند و در صورت تمرد از اجرای مصوبه و یا دستور قضایی منحل خواهند شد.
وی در پایان خاطر نشان کرد: فارغ از موارد فوق، تصویب این قانون برای آغاز و اجرای آن را میتوان به فال نیک گرفت، چرا که تا اندازهای میتواند پاسخگوی ناهنجاریهای موجود در فضای سایبری باشد، چه آنکه در این برهه از زمان ایجاد امنیت و آرامش و تعیین خطوط قرمز برای ارایه دهندگان و خدمات میزبانی و خدمات دسترسی و کاربران و مراجعان و نیز محدود کردن فعالیت افرادی است که به گونهای بخواهند از این علم پیشرفته روز استفادههای غیرقانونی کنند، هرچند ممکن است نواقصی نیز در این قانون باشد که اجرایی شدن و گذشت زمان، آنها را نشان خواهد داد.
گفتنی است، پیش از این، برخی افراد سیاسی، تصویب و اجرای قانون جرایم رایانهای را در راستای سرکوب سایتهای اینترنتی و ایجاد خفقان در کشور! خوانده بودند که رسانههایی چون «العربیه» با بهرهگیری از این اظهارنظرها همچنان در پی القاي همین مسأله هستند.
*****
فرضیه "عدم تعادل روانی"
حسين باستاني
اجازه دهید با هم چند خبر آشنا را که در روزهای چهارم و پنجم مرداد ماه جاری رخ داده اند مرور کنیم: 1- خبرگزاری های رسمی کشور خبر دادند که رییس جمهور وزرای ارشاد و اطلاعات را بر کنار کرده است. 2- رسانه های حامی دولت یادآور شدند که با برکناری دو وزیر، کابینه از حد نصاب می افتد. 3- سایت ریاست جمهوری اعلام که تنها وزیر اطلاعات برکنار شده است. 4- وزیر ارشاد نوشت که "ابلاغ نخست" رییس جمهور را "جدی گرفته" و بنابراین به کار خود ادامه نمی دهد. 5- دفتر رئيس جمهور اعلام کرد از نامه وزیر ارشاد به رييس جمهوري "استنباط استعفا نمي شود" و "اگر فرض بر استعفا باشد اين استعفا از سوي رييس جمهوري پذيرفته نشده است".
توجه داشته باشید که همه اتفاقات فوق، تنها در عرض "دو روز" رخ دادند. در مورد دلیل آنها هم، روایت کاملاً یکسانی توسط منابع خبری محافظه کار نقل شده است: در جلسه 31 تیر هیأت وزیران، وزرای ارشاد و اطلاعات از احمدی نژاد به خاطر تعلل در اجرای فرمان رهبری در برکناری رحیم مشایی از سمت معاون اولی رییس جمهور انتقاد کرده اند. واکنش محمود احمدی نژاد به این انتقاد، برکناری سریع هر دو وزیر بوده، اما سپس متوجه شده که طبق اصل 27 قانون اساسی (که تصریح دارد در تعویض نیمی از اعضای کابینه، دولت به رأی اعتماد مجدد نیاز خواهد داشت) تعویض دو وزیر ادامه کار دولت او را غیر قانونی خواهد کرد. در نتیجه، تصمیم گرفته یکی از دو وزیر برکنار شده را به سر کار خود برگرداند حتی استعفای او را هم نپذیرد...
آیا همه تشنج های رخ داده از زمان انتصاب مشائی تاکنون، قسمتی از یک نقشه پیچیده برای منحرف کردن افکار عمومی از انتخابات مخدوش 22 خرداد بوده است؟ برای کسانی که چنین نظری دارند احترام قائلیم و شاید هم حق با آنها باشد. اما به طور کلی، به نظر می رسد در شرایطی که دولت احمدی نژاد در حال کشمکش برای جا انداختن "مشروعیت" دولت خود پس از انتخاباتی مخدوش است، هر گونه تحولی که نشان دهنده بحرانی بودن وضعیت این دولت –به ویژه در میان مدافعان آن – باشد، پیش از هر چیز باعث بالا رفتن روحیه مردم معترض و پایین آمدن انسجام حکومت می شود. اما حتی این هم، همه داستان نیست. می توان موضوع را از زاویه ای دیگر نیز دید و آن اینکه آیا اصولاً تا این حد حساب کردن بر روی "پیچیدگی" و "تعقل" آقای احمدی نژاد و همکارانش، واقع بینانه است؟ به عبارت دیگر، آیا احمدی نژاد موجودی چنین برنامه ریز است که باید برای تمام کارهای او، به دنبال یافتن اهداف و انگیزه های پیچیده و حساب شده باشیم؟ احتمالاً نه.
اجازه دهید مثالی بزنیم: در دوران مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری 84 ، احمدی نژاد در هنگام تعریف زندگی گذشته خود گفت که پدرش در سال 72 "بر اثر حادثه تصادف فوت کرده است". ده ماه پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری، رییس جمهور دوباره اعلام کرد که پدرش فوت کرده است. متعاقباً تمام مقام های مملکتی به او تسلیت گفتند و در مجلس ختم "پدر رییس جمهور" شرکت کردند و خود محمود احمدی نژاد هم به عنوان صاحب عزا در مجلس حضور یافت. آیا ممکن است پدر او دوبار فوت کرده یا آنکه وی در قبل و بعد از ریاست جمهوری خود، از فوت دو نفر به عنوان پدر خود خبر داده باشد؟ قطعاً نه. پس چرا محمود احمدی نژاد چنین دروغی را گفته است؟ وقتی رییس جمهور در مورد موفقیت های دولت خود دروغ می گوید، می توان به راحتی دلیل این کار را فهمید. اما برای دروغ گفتن در مورد مرگ پدر هم مفعت سیاسی مشخصی وجود دارد؟
مثال دیگر: جای تردید نیست که محمود احمدی نژاد در سال 84 ادعا کرده است که امام زمان در عرض دو سال آینده ظهور خواهد کرد. این خبر به طور علنی توسط حسن روحانی رییس اسبق شورای عالی امنیت ملی ایران و رسول منتجب نیا نایب رییس حزب اعتماد ملی هم بیان شده است. در نگاه اول، می توان این طور فرض کرد که احمدی نژاد با اهداف سیاسی – مثلا برای آن که اقدامات دولتش را مقدمه ظهور امام غایب تلقی کند - چنین ادعای غریبی را مطرح کرده است. اما در این میان، یک نکته مبهم باقی می ماند: چرا احمدی نژاد در سال 84 نگفته بود که امام زمان مثلا چهار یا پنج سال دیگر ظهور می کند؟ چرا او باید از ظهور امام در دو سال بعد سخن می گفت، که نادرستی آن در همان دوره اول ریاست جمهوری وی قابل اثبات بود؟ آیا برایش مهم نبود که نادرست از آب درآمدن پیش بینی او، باعث انگشت نما شدنش در حلقه های درون نظام پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بشود؟...
اینجاهاست که فرضیه نگران کننده ای تقویت می شود: عدم تعادل روانی محمود احمدی نژاد. بیان این فرضیه، نه برای توهین به نامبرده، که برای هشدار در مورد احتمالی است که بسیاری از رفتارهای محمود احمدی نژاد را به گونه ای خطرناک توضیح می دهد. اگرچه آقای احمدی نژاد مشکلی با بیان مطلب کذب ندارد، اما به احتمال قوی مثلاً وقتی از ظهور امام زمان در عرض دو سال سخن گفته، واقعاً دچار این ذهنیت بوده که راست می گوید و از عالم غیب و وقایع آینده خبر دارد. به همین ترتیب، وقتی وی در اقدامی محیرالعقول از فوت پدر خود در دو زمان مختلف سخن گفته، باید احتمال داد که این کار را نه از سر برنامه ریزی برای کسب منافع مشخص، که به علت عدم تعادل روانی انجام داده باشد.
اجازه دهید یک بار دیگر به فیلم معروف اظهارات آقای احمدی نژاد(کلیک کنید و ببینید) در ملاقات با آیت الله جوادی آملی را در مورد ظهور یک هاله نور در اطراف وی در هنگام سخنرانی در سازمان ملل متحد نگاه کنیم. به نظر می رسد او واقعاً در هنگام بیان چنین ادعایی، دچار این خیال است که در سازمان ملل، همچون مقدسین در هاله ای از نور قرار داشته. اما حتی اگر فرض کنیم که وی دچار این خیال نبوده و با بیان چنین سخنانی قصد داشته عامداً آیت الله جوادی آملی را فریب بدهد، سوالی دیگر مطرح می شود: آیا کسی که در این توهم است که می تواند به آیت الله های قم بقبولاند که نوری الهی پیرامون او وجود داشته، دارای وضعیت روانی طبیعی است؟ مشکل بتوان به سوال فوق جواب مثبت داد.
چنین ابهاماتی، در مورد بسیاری از دیگر رفتارهای آقای احمدی نژاد نیز وجود دارند. در همین فقره اخیر تشنجات ایجاد شده بر سر انتصاب مشایی و برکناری وزرا نیز، می توان رفتار رییس جمهور را از زاویه ای متفاوت – با توجه به ابهامات موجود در مورد تعادل روانی وی- مورد تحلیل قرار داد.
آیا احمدی نژاد نمی توانست قبل از برکناری دو وزیر، تعداد کل وزرای تعویض شده دولت خود را بشمارد تا متوجه شود با دست خود در حال از رسمیت انداختن کابینه است؟ لابد می توانست. اما ظاهراً به خاطر عصبانیت از آن دو، چنان تعادل خود را از دست داد که متوجه این مساله نشد.
آیا احمدی نژاد نمی توانست بفهمد که اگر رهبر جمهوری اسلامی ایران از او حمایت بی مرز نمی کرد و مستقیماً با معتقدان به تقلب در انتخابات درگیر نمی شد، امکان نداشت که وی بتواند به مقام ریاست جمهوری برسد؟ لابد می توانست. اما ظاهراً با گذشت شش روز از صدور دستور رهبر در مورد برکناری مشایی، هنوز در ذهن نامتعادل وی محاسباتی نامفهوم در جریان بود که مانع می شد تا واکنشی علیه پدر عروس خود نشان دهد، و تنها پس از انتشار علنی آن دستور بود که بناچار به ولی نعمت خود تمکین کرد.
آیا احمدی نژاد نمی فهمید که با ارتقای مقام رحیم مشائی به سمت معاون اول رییس جمهور - در حالی که مراجع تقلید قم، 50 نماینده از 88 نماینده مجلس خبرگان و 200 نماینده از 290 نماینده مجلس شورای اسلامی خواستار تعویض وی از پست ریاست سازمان گردشگری شده بودند - چطور همه را علیه خود بسیج خواهد کرد؟ ظاهرا در فضای ذهنی او، مرزهای واقعیت و خیال چنان در هم ریخته که حتی انجام چنین محاسبه ساده ای هم ممکن نبوده است.
لازم به تأکید مجدد است که تمام آنچه ذکر شد برای توهین به احمدی نژاد نیست. اما نمی توان از بیان این هشدار به مسوولان جمهوری اسلامی چشم پوشید که سرنوشت خود را به دست فردی سپرده اند که عدم تعادل روانی او، بیش و پیش از هر چیز حکومتی که آن مسوولان مجبور به حفظش هستند را تهدید می کند. آیا رییس جمهوری که به واسطه یک عدم تعادل آنی، تصمیمی در مورد وزرای خود می گیرد که دولت او را نابود می کند، فرد قابل اعتمادی برای مدیریت موضوعات پیچیده ای چون پرونده هسته ای یا بحران امنیتی ایجاد شده پس از انتخابات است، که به سرنوشت نظام جمهوری اسلامی گره خورده اند؟
می توان فهمید که نهادهای ارشد حکومت ایران، به دلایل واضح مایل به پذیرش تقلب گسترده در انتخابات 22 خرداد نیستند. اما جا دارد که این نهادها متوجه باشند که با ایستادگی بر سر ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، که در دو ماه گذشته هفته ای یک بحران "عظیم" برای نظام ایجاد کرده، جمهوری اسلامی در متفرق ترین، بحرانی ترین و متزلزل ترین شرایط در سه دهه حیات خود قرار گرفته است.
حتی اگر رهبر ایران قادر به کوتاه آمدن در مورد نتایج انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیست، هنوز راه هایی برای حل آبرومندانه بحران اخیر وجود دارد. آیت الله خامنه ای می تواند با ملاحظه وضعیت روانی ویژه آقای احمدی نژاد، به همان شیوه که در مورد مشایی عمل کرد، از رییس جمهور بخواهد که برای مصالح عالی نظام از پست ریاست جمهوری استعفا دهد. این تصمیمی است که با توجه به تنش های بی سابقه ای که آقای احمدی نژاد با نهادهای نظام ایجاد کرده، امکان توافق بر سر آن در سطح حکومت، کاملاً وجود دارد. با استعفای محمود احمدی نژاد، بدون آن که رهبر مجبور به اذعان به تقلب در 22 خرداد شود، انتخابات ریاست جمهوری خود به خود تجدید خواهد شد. در انتخابات جدید، حتی نهادهای نظام برای ایجاد نکردن تصور "شکست" خود می توانند از نامزدهای اصلاح طلب انتخابات گذشته بخواهند که از کاندیداتوری مجدد خودداری کنند. کاندیداهایی که با ایستادگی بر سر حفظ جمهوریت نظام، وظیفه تاریخی خود را انجام داده و رییس جمهور شدن یا نشدن شان، تفاوتی در جایگاه آنان در جامعه ایران ایجاد نخواهد کرد.
در چنین شرایطی، برگزاری انتخاباتی مجدد – و این بار تحت نظارت واقعی نمایندگان افکار عمومی تا کار به تنشی عظیم تر پس از انتخابات نکشد - می توان کشور را از بحرانی که از 22 خرداد تاکنون دچار آن شده است نجات دهد؛ اگر هنوز عزمی برای حل عقلانی مشکلات وجود داشته باشد.
*****
خودسوزی یک جانباز دیگر به دلیل ... ؟!
سایت دولتی تابناک - كدخبر: ۵۷۴۵۷
تاريخ: ۰۷ مرداد ۱۳۸۸ - ۲۰:۴۵
یکی از جانبازان هشت سال دفاع مقدس امروز چهارشنبه در مقابل چشمان مسئولین بنیاد جانبازان قم اقدام به خودسوزی کرد.به گزارش "تابناک" جانباز متعهد و انقلابی، "اکبر گائینی" ساکن شهر مقدس قم، به دلیل بی توجهی و عدم رسیدگی موثر مسئولین بنیاد جانبازان این شهر، به ستوه آمده و اقدام به خودسوزی کرد.بنابر این گزارش مهدی گائینی برادر بزرگتر وی در گفت و گو با خبرنگار ما ضمن اعلام خبر فوق گفت: وی طی سالهای پس از جنگ با اعتقاد به اینکه حضورش در جبهه ها معامله با خدا بوده، هیچ گاه پیگیر مسائل جانبازی خود نبوده و با وجود موج گرفتگی شدید و سوختگی قسمتهایی از بدنش، تا زمانی که توانایی کار کردن داشته اقدام به گرفتن درصد جانبازی خود نکرده بود.وی افزود: برادرم از چندی پیش و به دلیل از کار افتادگی و فشار ناشی از بیکاری و مشکلات اقتصادی، پیگیر گرفتن درصد جانبازی خود شده بود که به دلیل ضعفهای قانونی و نیز بی توجهی مسئولین مربوطه، کار وی انجام نشده و با وجود کامل بودن پرونده پزشکی او، مسئولین بنیاد از حل مشکل او سر باز زده اند.وی همچنین افزود: او پس از این همه رفت و آمدها و با توجه به ضعف شدید عصبی ـ ناشی از موج گرفتگی در زمان جنگ ـ نهایتا امروز در مقابل چشمان مسئولین بنیاد جانبازان قم و در جوار کریمه اهل بیت(س) اقدام به خودسوزی کرد. بنابر این گزارش وی که صاحب زن و دو فرزند است، هم اکنون بر اثر شدت جراحات وارده در بخش مراقبتهای ویژه ـ CCU ـ بیمارستان نکویی قم بستری است.وی در پایان خطاب به مسئولین گفت: چرا این اتفاق باید بیفتد، اینها که شما به واسطه وجود نازنين شان در رأس حكومت نشسته ايد باید به كجا پناه برند؟ اگر باور داريد به فريادشان برسيد.
*****
"اگه می تونید جواب شهدا رو بدید"
سایت دولتی تابناک - كدخبر: ۵۷۴۵۸
تاريخ: ۰۷ مرداد ۱۳۸۸ - ۲۱:۰۸
یکی از کاربران "تابناک" در پیامی آورده است:چیزی که بعد از 26 سال زندگی امروز فهمیدم این بود که آیا آسمان همه جا همین رنگ است!!!
26 سال دارم اما به اندازه یک پیرمرد 50 ساله غم زندگی رو دوشمه، پدر من مثل خیلی از هم نسلی های من یک بازنشسته است با حقوقی که حتما خیلی ها می دونن که به وسط برج نرسیده تمومه.امروز فهمیدم تو این کشور رنگ آسمون خیلی فرق میکنه فهمیدم من که عمرمو سر درس خوندن گذاشتم امروز چیزی جز حسرت نصیبم نشده.روی صحبتم با رییس جمهورمه با بزرگای مملکتم!تا کی جوونایی مثل من باید حسرت داشتن یه زندگی متوسط رو داشته باشن تا کی ؟؟؟؟؟؟
اگه پدرم سال 62 سر کار خودش می موند و برای دفاع از افرادی که الان وقتی می خوای ببینیشون یا باشون حرف بزنی باید شاخ غول رو بشکنی جبهه نمی رفت شاید الان منم می تونستم با خیال راحت درسمو بخونم نه اینکه فکرم همه مشغول امرار معاشم باشه.آقای رییس جمهورمی خوام اگه میتونید جواب من رو بدید اگه می تونید، هیچ قصدی برای نوشتن این نامه نداشتم اما وقتی دیروز نتونستم خودمو نگه دارم و بغض بیست و چند سالمو جلوی پدرم شکستم، وقتی اشکای پدرمو دیدم امروز باعث شد این مطلبو بنویسم.آقای رییس جمهور فقط می خواستم اینو بگم که در حق جوونای کشورت کوتاهی نکن، امروز خوشحالم از اینکه بگم افتخار میکنم چنین پدری دارم و این تصمیم رو گرفتم که به جایی برم که آسمونش رنگ دیگه ای باشه به هر جایی که جوون 26 ساله فوق لیسانس از یک دانشگاه دولتی مطرح رو روی سرشون بذارن نه اینکه با بی احترامی از هر اداره ای با یه نگاه هرزه بیرون بندازنش.امروز خوشحالم از اینکه پدری دارم که حاضر نشد آخرت خودشو به دنیای شما بفروشه. بله آقای رییس جمهور اگه می تونید جواب بدید جواب امثال من رو که با هزار امید می خواستن کاره مملکتشون بشن اما الان بیکار هستن.اگه می تونید جواب شهدا رو بدید...!
والسلام
*****
3 یار همرزم ما توسط عمال رژیم کشته شدند
توجه: در نهایت تاسف دقایقی پیش (در ساعت 10:40 دقیقه امشب،چهارشنبه هفتم امرداد ماه) یاران ما تلفنی گزارش دادند که سه تن از مبارزین جنبش ما که از اعضای "گروه اعدام های انقلابی" می باشند در حمله ای ناموفق برای اعدام یکی از مزدوران بسیار خطرناک رژیم، با شلیک محافظین او؛ جان باختند و به صف جانباختگان و سر بداران میهن پیوستند.
گزارش تکمیلی درین مورد را پس از دریافت جزییات، در "پست" بعدی خویش که پس از ساعتی، یعنی آغاز بامداد پنجشنبه هشتم امرداد ماه انتشارش آغاز خواهد گردید، برای هم میهنان و همرزمان و یاران خویش انتشار خواهیم داد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ