سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۵/۰۹

آدینه: 9/4/1388 (زمان: 00:02 بامداد)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: تقاضا داریم برای بازنشر مطالب انتشار یافته درین "وبلاگ" نام و نشانی منبع اصلی را ذکر نمائید. متشکریم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یاران، همرزمان و هم میهنان عزیز بامدادتان گرامی باد. دقایقی از نیمه شب گذشته است و ما بامداد آدینه را آغاز کرده ایم.
حدود سی و چند ساعت گذشته، ساعاتی دردناک، پرالتهاب،و همچنین امیدوار کننده برایمان بوده است. حدود سی و چند ساعت پیش (چهارشنبه شب) با از دست دادن دو برادر و یک خواهر بسیار عزیز و نیک سرشت و میهن پرست (که شرح آن را قبلن نوشته ایم) دلهایمان بسختی خونین گشت اما در رثای یاران خویش نگریستیم، همانگونه که یار عزیزمان دکتر بحری قبلن برایمان نوشته و ما را پند داده بود که:
با از دست دادن یاران و همرزمان؛ زانوی غم به بغل نگیرید بلکه آنان را در فکر و قلبهایتان زنده نگاهدارید و جای خالی آنها را با همرزمانی دیگر پر نمایید زیرا که تا پیروزی چند صباحی بیش باقی نمانده است..
و ما دقیقن به این پند و اندرز پربها عمل کرده ایم و می کنیم. از دیشب، دقایقی پس از نیمه شب نیز تا این لحظه که دوباره دقایقی پس از نیمه شب و آغاز بامداد آدینه است، باز هم دردها و نگرانی های تازه ای برایمان رخ داده زیرا که، در همایش های دیروز (بین ساعت 4 پس از نیمروز تا 9 شب) در هر گوشه ای از تهران بزرگ، یاران و همرزمان ما حضوری فعال داشتند که در نتیجه گروهی زخمی و مضروب و چند تنی نیز گرفتار شده اند که برای رعایت مسایل امنیتی برای آنان و خانواده هایشان از نام و نشان آنان گفتگویی نمی کنیم. بهرروی، آدینه ای جدید را آغاز کرده ایم، آدینه ای که مانند دیگر روزها و شبها برآنیم که به راه خویش ادامه دهیم. تا سرنگونی رژیم مفلوک و درمانده دجالان دین فروش از پای نمی نشینیم و خسته نمی شویم و نومید نمی گردیم و از تحرک باز نمی ایستیم زیرا که:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما، عدم ماست
پست امروز را با دو ویدیو، یکی مربوط به اعتراضات مردمی ساعاتی پس از نیمروز دیروز (پنجشنبه) و دیگری ویدیویی از اعتراضات دیشب (چند ساعت پیش) با این امید که ساعات آینده تا بامدادی دگر، ساعات سرنوشت ساز و تعیین کننده برای ما و تمامی هم میهنان ما باشد.
*****
فیلمی از تظاهرات دیشب (دو ساعت پیش)- این اعتراضات شبانه بیش از همایش های روزانه رژیم منفور را بلرزه در آورده است:
***
فیلمی از تظاهرات دیروز مردم در اعتراض به رژیم پلید و خون آشام
*****
بچه ها کلاس آواز دیگه تعطیله
شعری از حمید پناهی، استاد ندا آقا سلطان
**
بچه ها کلاس آواز دیگه تعطیله
دل استادش شکسته س ...
پنجه هاش مرده و بسته ست ...
اون لباش ساکت و خسته ست
دیگه آواز نمی خونه
دیگه شعر و شاعری رو مرهم زخمای کهنه نمی دونه
زور که نیستش نمی تونه نه که اون دلش نخواد..
نمی تونه نمی تونه که دیگه آواز بخونه
اما امروز به شما درس می ده..
نه که سازی بزنه یا که آواز بخونه
درس امروزش ردیف نیست..
ابی و عارف و ویگن یا که تحریر ظریف نیست
درس امروزش، هجاست
هجای نونه
حرف نون تو زبون شیرین فارسی ضامن جونه
نون امروز کلاس یه کمی فرق داره
آخه این نون عزیز غرق در خونه
تن زخمی ش رو زمین افتاده و
قد رعناش همه گلگونه... اون چشاش به آسمونه
همه تون می شناسیدش
درس امروز کلاس ما نداست، ندای آقا سلطونه
مامانش زهره خانومه باباشم علی آقاست
داداشش محمده خواهرش هم که هداست
همه چشماشون به راست گریه هاشون پا به جاست
اما سختی ش دردسر هاش رو دوش آقا رضاست
اون بهم گفت که رضا براش باباست
رضا جون دست مریزاد خسته نباشی همه کارات بی صداست
آره درس ماست نداست که سکوتشم صداست
سایه ش اینجاست سایه ش اونجاست آره درس ما نداست
مثل اسمش یه صداست این صدا تو گوش ماست
نه تا امروز نه تا فردا تا قیامت بین ماست
دیگه اونو نمی بینیم آخه اون پیش خداست
میون فرشته هاست
یه صداست آخه درس ما صداست
*****
3دقیقه پس از 45 روز
سایت دولتی تابناک - كدخبر: ۵۷۵۶۱
تاريخ: ۰۹ مرداد - زمان: ۰۰:۰۱
بعد از حدود 45 روز از زمان بازداشت مصطفی تاج‌زاده، وی شب گذشته با منزل تماس گرفت و نزدیک به 3 دقیقه با همسرش صحبت کرد.به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس«پارلمان‌نیوز»، فخر السادات محتشمی پور، همسر تاج‌زاده، در صفحه فیس بوک خود اینگونه می‌نویسد:«بالاخره بعد از 45 روز صداشو شنیدم، ولی نمی‌تونست جواب سئوالامو بده، گفت میام بیرون می‌گم. حال و احوال و این حرفا. گفتم مردم همه تو صحنه هستند و همه دنبال کار شماها. ما همه خوبیم تو خوب باشی .خدارو شکر صداش خوب بود خداکنه همه خوب باشن خوب خوب. باید به همه کسانی که سراغشو می گیرن لحظه به لحظه خبر بدم که تماس گرفته به مادرش گفتم یک ملت دعاگوی پسر شما و همسر من بودن و خدا باماست.»همچنین تاج زاده در این تماس کوتاه در مورد سلامتی برادرزاده خود پرسیده است این درحالی است که برادرزاده‌اش همان شب بازداشت وی به رحمت خدا رفت.
*****
خشونت در مراسم "یادمان" برای ندا آقا سلطان در بهشت زهرا
مادر ندا در پارکی در نزدیک منزل در روز چهلم ندای ایران در تنهایی به سوگ دختر ناکامش نشست
به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، امروز تجمع مسالمت آمیز هزاران نفر از مردم تهران در قطعه 257 بهشت زهرا که به مناسبت چهلمین روز کشته شدن ندا برگزار شده بود، به خشونت کشیده شد و نیروهای انتظامی امنیتی مانع پیاده شدن آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی از ماشین و حضور آنها در مراسم شدند. مادر ندا آقا سلطان؛ هاجر رستمی مطلق، که قبلا اعلام کرده بود که برای اولین بار مراسم عزاداری ندا را به مناسبت چهلمین روز درگذشتش بر سر مزار او برگزار خواهد کرد، در آخرین ساعات شب گذشته اعلام کرد که به دلایلی خود و خانواده اش به بهشت زهرا نخواهند رفت. طبق اطلاعات رسیده به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، حتی مادر ندا همچنان به دلایلی در محل کشته شدن ندا، که هر پنجشنبه در آنجا حاضر می شود و شمع روشن می کند، حضور نیافته اما در پارک نزدیک محل زندگی خود رفته و به یاد دخترش شمع روشن کرده است.در طی چندین هفته گذشته، مردمی که هر روزه اجساد عزیرانشان را تحویل می گیرند بی آنکه کسی پاسخگوی مرگ آنها باشد، درصدد برگزاری مراسم عزاداری بودند و به مناسبت چهلمین روز درگذشت ندا آقا سلطان از طریق شبکه های اجتماعی برای حضور بر سر مزار او با هم قرار گذاشته بودند. آقایان موسوی و کروبی که تقاضای آنها برای گرفتن مجوز برگزاری مراسم عزاداری بدون سخنرانی و شعار با مخالفت وزارت کشور مواجه شده بود اعلام کرده بودند که در مراسم چهلم ندا آقا سلطان شرکت خواهند کرد. طبق گزارش های رسیده به کمپین بین المللی حقوق بشر نیروهای انتظامی و امنیتی که از ساعت ها پیش از برگزاری مراسم تمام محوطه بهشت زهرا را پر کرده بودند، با تهدید از حضور آنها در میان مردم جلوگیری کردند.همچنین گزارش های رسیده حاکی است که مردم از ساعت ها قبل از شروع برنامه برای حضوربر سر مزار ندا در حرکت بودند. اولین بازداشت ها در ساعت 2 بعد ازظهر قبل از حضور جمعیت شروع شد. در میان افراد بازداشت شده جعفر پناهی و همسر و دختر او و سه زن مسن ذکر شده اند. با فشار جمعیت، هزاران نفر از مردم موفق به حضور در قطعه 257 شده و مراسم عزاداری را برگزار کردند. در ساعت حدود 7 بعداز ظهر در حالی که مردم همچنان تمایل به ماندن داشتند، با حمله شدید نیروهای انتظامی مستقر در بهشت زهرا مواجه شدند که از گاز اشک آور استفاده کرده و با باتوم به ضرب و شتم مردم پرداختند. هنوز اطلاعات بیشتری از میزان خشونت وارده به دست کمپین نرسیده است. هادی قائمی؛ همآهنگ کننده کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در مورد حوادث امروز گفت:"برای هیچکس قابل باور نیست که فرزند کسی را بکشند و بعد هم بدون اینکه پاسخگو باشند به هر روش ممکنی خانواده را وادار کنند که سکوت کند و از برگزاری یک مراسم ساده برای فرزندش محروم شود." هادی قائمی تاکید کرد که "حضور امروز مردم در بهشت زهرا نشان می دهد که مردم در احقاق حقوق خود بسیار مصر هستند. ومسئولین به جای پافشاری برای ادامه جنایت به استناد توهمات باطل خود، باید هر چه سریعتر این واقعیت را درک کنند و صدای مردم را بشنوند."کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران با توجه به ادامه جنایات و عمق این جنایات و عدم پاسخگویی مسئولین، باز هم بر حضور هر چه سریعتر هئیت حقوق بشر سازمان ملل متحد به ریاست دبیر کل سازمان ملل در ایران برای توقف خشونت و بررسی حوادثی که تاکنون در ایران اتفاق افتاده است، تاکید می کند.
*****
خبرهایی از اوین: محمدرضا جلایی‌پور مجرم است، چون مردم اللّه اكبر می‌گویند!
خبرهای رسیده از زندان اوین حكایت از این دارد كه بازجویان بند 209 زندان اوین از محمدرضا جلایی‌پور درباره‌ی اللّه اكبر گفتن‌های شبانه مردم بازجویی كرده‌اند.
به گزارش موج سبز ، بازجوها جلایی‌پور را متهم كرده‌اند كه طرح اللّه اكبر گفتن شبانه‌ی مردم بر بام منازل، کار او بوده است و این كار از نظر بازجویان مخل امنیت ملی است.
بر اساس این گزارش، محمدرضا جلایی‌پور نیز با نقل حدیثی از كتاب بحارالانوار، اتهامات بازجویان را رد کرده و این كار را به معنای عمل به سفارشات امامان شیعه عنوان كرده است.
یک فعال سیاسی در این باره می‌گوید: متاسفانه امروز در حكومت دینی پیروان فرقه‌ی مصباحیه، زندان كه علی‌القاعده جای كسانی است كه اشاعه‌ی فحشا می‌دهند، میزبان پاك‌ترین نخبگان این كشور به جرم اللّه اكبر گفتن شبانه‌ی مردم است.
طبق گزارش‌های رسیده به موج سبز آزادی، تنها زندانی حاضر در بند 209 که همچنان در سلول انفرادی است و مجاز به هیچ ملاقات یا حتی دیداری با دیگر زندانیان نبوده، محمدرضا جلایی‌پور است. او تاکنون هیچ‌کدام از اتهاماتش را نپذیرفته و با این حال ،خبرها از استقامت و روحیه‌ی بسیار خوب محمدرضا حکایت می‌کنند.
گزارش‌های رسیده نشان می دهد محمدرضا جلایی‌پور یک بار برای حدود 25 روز بدون هیچ بازجویی در سلول انفرادی محبوس بوده است، و در شرایطی كه دادستان تهران ادامه‌ی بازداشت فعالان سیاسی را به بهانه‌ی تكمیل تحقیقات توجیه می كند، روشن نیست ادامه‌ی بازداشت این فعال سیاسی با 25 روز حضور در انفرادی بدون بازجویی، چه توجیهی دارد.
*****
هوشیار باشیم و فریب نخوریم
فريبا داوودي مهاجر
‏در حالی که تاکنون صدها نفر در بازداشتگاههای جمهوری اسلامی ایران تحت شکنجه و فشارهای سخت روانی و جسمی قرار گرفته اند، به گونه ای که آوازه آن، همه ایرانیان در داخل و خارج کشور وفعالان حقوق بشر را نگران کرده است ، علی خامنه ای دستور تعطیلی یکی از آن ها را صادر کرد. بازداشتگاهی که بسیاری از افراد پس از بازداشت از آن جان سالم به در نبرده و در اثر شکنجه به شهادت رسیده اندومسوولان بازداشت و نگهداری این شهدا نه تنها حاضر به هیچگونه پاسخگویی به خانواده ها نیستند بلکه از هر گونه عزاداری و تشییع پیکر این شهدا ممانعت می کنند. البته من نمی دانم که علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی با چه انگیزه ای دستور تعطیلی این باز داشتگاه، سوله کهریزک، را صادر کرده است آنهم بدون آنکه این شکنجه گران و بازجوها تحت پیگرد قانونی قرار بگیرند ، اما بخوبی میدانم که ملت سبز ایران اگاه است که مشکل برخوردهای وحشیانه با زندانیان، با بستن یک باز داشتگاه حل نمی شود چرا که همان برخوردها و همان روش ها از سوی افرادی که به نام حفظ نظام و ارزش ها از هیچ جنایتی خودداری نمی کنند ادامه دارد. چنانکه سردار عبداله عراقی فرمانده سپاه محمد رسول اله ـ به نقل از خبرگزاری فارس ـ میگوید با کسی تعارف نداریم هرکسی جلوی نظام بایستد با او برخورد میکنیم و سپاه و بسیج بر اساس فرمان رهبری وارد صحنه می شوند. مشکل، وجود تفکرخشونت طلبی است که به خود حق می دهد از هر روشی و بدون تعارف برای برخورد با منتقدین استفاده کند به گونه ای که بسیاری از خانواده ها ی شهدا پس از دیدن پیکر شهدا از کبودی ها و پاره گی های بدن عزیزانشان که حاکی از شکنجه است به وسیله افرادی خبر می دهند که بدون شک از انواع و اقسام بیماری های روانی رنج می برند چرا که هرگز یک انسان سالم به لحاظ روانی نمی تواند مرتکب چنین اعمال وحشیانه ای شود. تاریخ و حافظه تاریخی ملت ایران چنین رفتارهای غیر انسانی را فراموش نخواهد کرد؛ رفتارهایی که سربازان اسراییلی و بازجویان آنها را در برخورد با زندانیان رو سفید کرده است و جالب آن است که نماینده رهبری در شورای امنیت ملی میگوید جمهوری اسلامی با پشتوانه 40 میلیون رای مردم با اقتدار از قدرت مردم در عرصه های مختلف پاسداری می کند.یعنی هم رای مردم را مصادره میکنند و هم به واسطه آن مردم را می کشند وتحت فشارو بازجویی و تعقیب قرار می دهند و فکر میکنند که مردم مشتی جاهل هستند که با بستن یک باز داشتگاه فریب خورده و از پیگیری حقوق از دست رفته و خون های ریخته شده دست برداشته و به سادگی گذشت و هر آنچه را که اتفاق افتاده فراموش کنند. سعید جلیلی نماینده رهبری در شورای امنیت ملی در اظهار نظرمضحک دیگری از دموکراسی و ضرورت حفظ آن صحبت میکند و می خواهد با نام دموکراسی با مردمی که برای محترم شمردن رای خود به خیابان ها آمده اند برخورد کند و می گوید اصول ارزشی و قواعد دموکراسی اجازه نمی دهد که کسانی با عبور از قانون ، مشارکت و آرای مردم را انکار کنند و کارگزاران نظام موظف به پاسداری از دستاوردهای ملت هستند که حتما یکی از این دستاوردها آرای ربوده شده مردم است ، آرایی که احمدی نژاد با کودتای نظامی و با همکاری چکمه پوشان آن را مصادره و یکسره مشروعیت و مقبولیت نظام را زیر سوال برده است. آنچه امروز بر ملت ایران واجب است، هوشیاریست. هوشیاری می تواند از فریب ملت ایران به وسیله نظامیان و نیروهای امنیتی که هر روز نقشه ای جدید برای ملت ایران طراحی می کنند جلو گیری کند. هوشیاری می تواند سیاست نفوذ و انهدام را که هر روز با سناریوها و چهره های مختلف سعی در تفرقه میان ما دارند را افشا کند. هوشیاری می تواند راههای جدید و مسیر های نوین وغیر خشونت آمیز رابه ما نشان دهد. هوشیاری می تواند ما را از انهدام درون گروهی دور، و به سمت انسجام و وحدت هر چه بیشتر سوق دهد. هوشیاری به ما قدرت عکس العمل به موقع در باره اخبار غلط و جریانها و موجهایی می دهد که رقیب اطراف ما، هدفمند به راه می اندازد. هوشیاری به ما کمک میکند سناریوهایی که به قصد کنترل ما در اتاق های فکر کودتاچیان طراحی شده با شکست مواجه شده و ما را در مسیر درست اهدافمان قرار دهد. آنچه بدیهی است ما بیشماریم ، نمی ترسیم و با هم هستیم.
*****
این کدام دین است که چنین اجازه‌ای به پیروان ولایت می‌دهد؟
چند نمونه از برخورد‌های غیر انسانی با منتقدان

گزارشات، مستندات، شواهد و قراین انکار ناپذیر از رفتارها و برخوردهای نه تنها غیر اسلامی، بلکه غیر انسانی ماموران رسمی و غیر رسمی با منتقدان و مخالفان حکایت می‌کند. هرچند برخی از این گزارش‌ها به دلایل اخلاقی و یا امنیتی قابل انتشار نیست، ولی چند مورد زیر را برای نمونه از ما بپذیرید و حق بدهید که بپرسیم: این کدام دیانت، کدام انسانیت، کدام ولایت و کدام سیاست بیگانه با عدالت است که اجازه‌ی چنین رفتارهایی را با منتقدان می‌دهد.
1. آقای علوی از اعضای مسن نهضت آزادی است. او دیشب در حالی از زندان آزاد شد که برادر خود را چند روز قبل از دست داده بود. در این مدت وکیلش بارها تلاش کرد تا این فعال سیاسی زندانی بتواند برای آخرین بار با برادرش که در آستانه‌ی مرگ بود، دیدار کند. اما این دیدار مجاز نبود، چرا که آقای علوی در بازجویی‌ها مقاومت کرده و به خواسته‌های بازجویان تن نداده بود. نیاز به گفتن نیست که این مقاومت، آزار و اذیتی ناگفتنی را برای این پیرمرد زندانی در پی داشت.
2. عبدالفتاح سلطانی، از وکلای سرشناس دادگستری است. چند سال قبل او دستگیر شده بود، مدتی طولانی در زندان انفرادی بود و سعید مرتضوی به طور علنی او را متهم به «جاسوسی» کرد. اما این جاسوس ساختگی و البته اعتراف نکرده، همچون دیگر جاسوسان دست‌ساخته‌ی جمهوری اسلامی نظیر رکسانا صابری، سیامک پورزند و ...، چیزی نگذشت که از زندان آزاد شد؛ چون اتهام وی تنها هدفی تبلیغاتی است. و اما حالا؛ او این بار هم زندانی شده است، به اتهامی نامشخص. خواهر این وکیل زندانی، روز چهارشنبه از دنیا رفت. اما او حتی اجازه نیافت برای لحظه‌ای در مراسم تدفین خواهرش حضور پیدا کند. ماموران امنیتی زندان اوین که از سعید مرتضوی دستور می‌گیرند، به وی اجازه‌ی حضور در این مراسم را ندادند. هرچند این احتمال هم وجود دارد که در میان 50 زندانی سیاسی باشد که گفته می‌شود قبل از سر رسیدن نمایندگان مجلس برای بازدید از اوین، به اصفهان منتقل شده‌اند.
3. مصطفی تاج زاده دیروز برای اولین بار بعد از 45 روز با همسرش تماس گرفت. آنطور که خانم محتشمی‌پور در وبلاگش نوشته، یکی از مهمترین دغدغه‌های تاج‌زاده در این صحبت کوتاه چند دقیقه‌ای، حال برادرزاده‌اش المیرا بوده است. المیرا از مدت‌ها قبل درگیر بیماری بود و تاج‌زاده قبل از رفتن به زندان، خبر داشت که پزشکان گفته‌اند المیرا رفتنی است. او این جمله را شب آخر قبل از دستگیری، از پزشک المیرا شنید؛ شبی که از بیمارستان به منزل آمد و ساعتی بعد دستگیر شد. او در تماس دیروز با همسرش از حال المیرا پرسیده، و جواب شنیده: نگران نباش، جایش خوب است، و گفته: می‌دانم که فوت کرده، من نگران برادر داغدارم هستم ...
4. چندی پیش میرحسین موسوی با گروهی از استادان دانشگاه جلسه داشت. بلافاصله پس از این جلسه و در همان محل، بیش از 70 تن از استادان دانشگاههای تهران و اعضای انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها دستگیر شدند. چند نفر از خانم‌هایی که در این جمع حضور داشتند، پس از دستگیری، در اعتراض به بازرسی کیف ها و اموالشان توسط نیروهای مرد، تذکر می‌دهند و خواهان بازرسی کیف هایشان توسط ضابط زن می‌شوند. اما ماموران جمهوری اسلامی - با تاکید بر روی واژه‌ی اسلامی - در پاسخ به این اعتراض، خطاب به این خانم‌ها می‌گویند: اگر لازم باشد، شما را خودمان بازرسی بدنی هم می‌کنیم.
5. چندی پیش قرار بود مراسم ختم محسن روح‌الامینی در مسجد بلال صدا و سیما برگزار شود، هرچند برنامه از ترس حضور سبزها منتفی و با حاضران در محل نیز با خشونت تمام برخورد شد. در آن زمان برخی از اهالی خیابان ولیعصر در حوالی صدا و سیما، به خبر دادند که برخی نیروهای لباس شخصی و بسیجی در تعقیب کسانی که قصد داشتند در مجلس ختم محسن روح الامینی در مسجد بلال شرکت کنند، به صرف یک احتمال و با این بهانه که این افراد در منزل ساکنان این محل پناه گرفته‌اند، بدون اجازه، از دیوارها و بالکن منازل وارد خانه‌ها شدند و در شرایطی که برخی خانه‌ها متعلق به خانم‌های متشرعی بود که در آن زمان در منزل خود بی‌حجاب بودند و لباس خانه به تن داشتند، حضور لباس شخصی‌ها برای ایشان ایجاد مزاحمت و وحشت کرد و شرایطی پیش آمد که می‌توان حدس زد.
6. ...
حالا حق نداریم این اسلام بی‌سلام و این ایمان ضد انسان و این ولایت بری از عدالت و این نظام بی‌نظم و نظام را بیگانه بپنداریم و خود را با آن غریبه بدانیم؟ آیا این بود آنچه از مرام علی به ما می‌آموختند، و آیا از آن مرام، اکنون جز نام و کلام، چیز دیگری هم باقی مانده است؟
*****
آنچه از پی می آید، مطلبی است نوشته شده توسط یکی از هم میهنان گرامی مقیم آمریکا که برایمان ارسال کرده اند:
شبکه لابی رژیم ایران و رهبری جنبش در آمریکا
نوشته: حسن داعی
http://www.iranianlobby.com

روز شنبه 25 جولای، هزاران نفر در دهها شهر جهان برای همدردی با مردم ایران گرد هم آمدند. اما آنچه در آمریکا گذشت و تلاشی که از سوی لابی رژیم ملایان برای کنترل و هدایت این جنبش انجام گرفت، یکی از برگ های سیاه مبارزات ایرانیان در خارج از کشور است. در آغاز از خوانندگان درخواست میکنم که به این ویدئوی کوتاه نگاه کنید.1 بابک طالبی، یکی از بنیانگذاران شورای نایاک، در حال رهبری تظاهرات واشنگتن است. نایاک، لابی رژیم ایران در آمریکاست.2 در این ویدئو، مشاهده میکنید که طالبی برای اخراج هموطنانی که با پرچم ایران حضور یافته اند دست به دامان پلیس می شود. تریتا پارسی، رئیس نایاک نیز در تظاهرات حضور دارد.
این حادثه شرم آور یک نمونه مجزا و منحصر بفرد نیست. در لس آنجلس، علیرغم آنکه دهها هزار ایرانی مخالف حکومت و مخالف همین لابی زندگی میکنند، تظاهراتی در صحن دانشگاه انجام گرفت که گرداننده آن مازیار جبرانی بود. وی عضو هیئت مشاوران نایاک می باشد. صدالبته، اکثر شرکت کنندگان در این تظاهرات، هیچ شناختی از نایاک و رابطه جبرانی با آن نداشتند. در سانفراسیسکو نیز دوستان تریتا پارسی که در کمیته برگزاری تظاهرات حضور داشتند، تلاش زیادی کردند که وی جزو سخنرانان این گردهم آئی باشد. این امر با مخالفت دیگران روبرو شد و امکان پذیر نگردید. به اینهمه، بایستی حضور مکرر خود تریتا پارسی در برنامه های مختلف رادیوئی و تلویزیونی شبکه های مهم آمریکا را اضافه نمود.
سازماندهی اکثر تظاهرات در آمریکا و برخی از کشورهای اروپا در اختیار گروهی بنام "اتحاد برای ایران" بود که مسئول اصلی آن هادی قائمی است.3 هادی قائمی خودش نیز یکی از اعضای هیئت مدیره شورای نایاک (به رهبری تریتا پارسی) بوده است. قائمی مدتی نیز برای سازمان "دیدبان حقوق بشر" کار میکرد. یکی از گردانندگان مهم این سازمان حقوق بشری، گری سیک بوده که از طرفداران کارکشته و پر و پا قرص نزدیکی به ملایان میباشد.4
هادی قائمی در کادر برنامه های نایاک در سال 2004 به ایران رفت و با سازمان نیمه دولتی"همیاران" به همکاری پرداخت. همیاران که در ظاهر یک سازمان غیر دولتی است، توسط حسین ملک افضلی که بیش از 15 سال (منجمله در دوران احمدی نژاد) معاون وزیر و عضو کابینه دولت ملایان بود تأسیس شد. همکاری نایاک با همیاران به پیشنهاد و تصویب وزارت خارجه رژیم انجام گرفت. از سال 2002 تا 2006،نایاک مجموعا صدها هزار دلار از بودجه های کنگره آمریکا را دریافت نمود که عمدتا برای همکاری با سازمان همیاران در ایران منظور شده بود.5
باید از قائمی پرسید که چگونه می توان در یک زمان، هم با سازمانی که ساخته و پرداخته دولت ایران است همکاری کرد و هم در مورد نقض حقوق بشر در ایران نیز گزارشی بیطرفانه و منصفانه منتشر نمود. از گذشته پر بار هادی قائمی میگذریم و به امروز میرسیم. وی، رئیس و گرداننده اصلی سازمان "کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران" است که در پایان سال 2007 براه افتاد. این سازمان در کمتر از یکسال نردبان ترقی را بالا رفت و به جایگاه امروزی خود یعنی یکی از گردانندگان تظاهرات در آمریکا رسید.6
تأسیس کننده اصلی این سازمان حقوق بشری یک بنیاد هلندی بنام Foundation for Human Security in the Middle East میباشد که مسئول آن فرح کریمی است.7 فرح کریمی که ساکن هلند است، یکی از بنیانگذاران رادیو زمانه میباشد که با بودجه هلند بکار خود ادامه میدهد.8
کنترل جنبش در خارج از کشور ومحدود کردن آن در چهارچوب نظام
هدف اصلی لابی رژیم کنترل جنبش در خارج از کشور و رهبری آن بگونه ای است که نه تنها هم سطح یا جلوتراز جنبش داخل کشور نباشد، بلکه با پائین آوردن سقف مطالبات، ترمزی برای جنبش گردد. در این نوشته کوتاه، با هم به بررسی اظهارات تریتا پارسی و دوستان وی می پردازیم تا با بخشی ازاین هدفها آشنا شویم. در گزارشات مفصل بعدی، این اهداف را بطور گسترده تر مورد بررسی قرار میدهیم.
اولین هدف لابی رژیم، جا انداختن این دروغ است که مردم ایران خواهان تغییر رژیم نیستند و این حکومت بی ثبات و متزلزل نیست و از همین رو، بایستی کماکان سیاست مماشات و زد وبند با آخوندها را ادامه داد. بعنوان مثال، در گزارشی که چند ماه پیش توسط تریتا پارسی، هادی قائمی، گری سیک و عده ای از کار کشته گان سیاست مماشات با آخوندها برای اوباما نوشته شد، اولین مسئله ای که مورد اشاره قرار گرفت همین با ثباتی کل نظام بود:9
" سوال: آیا رژیم ایران شکننده است و شرائط برای تغییر رژیم فراهم است؟
پاسخ: در واقع می توان گفت که در ایران، هیچ حمایت جدی برای تغییرات خارج از قانون اساسی وجود ندارد. درست است که مردم ناراضی اند اما همین مردم بخوبی به یاد دارند که پس از انقلاب چه اوضاعی در ایران بود، یعنی بی قانونی، اعدام های دست جمعی و مهاجرت صدها هزار نفر و جنگ با عراق. مردم نتایج سیاست های آمریکا برای تغییر رژیم در عراق و افغانستان را دیده اند و اصلا دلشان نمی خواهد که این بلا بر سرشان بیاید."
در همین رابطه، فرانسيس فوکوياما که استاد تریتا پارسی، مرشد و حامی وی در واشنگتن است به صحنه آمده و چند روز پیش در مقاله ایکه در وال استریت ژورنال نوشت تأیید میکند که مردم ایران نه خواهان تغییر رژیم اند و نه خواهان تغییر قانون اساسی:10
" مسلما ترجيح براين است که يک قانون اساسی براساس مدل دمکراسی غربی در ايران حاکم شود که در آن آزادی مذهبی ، دولتی سکولار و حق حاکميت مردم و نه حکومت خدا و دين ، به رسميت شناخته شود. اما براساس تمام شواهدی که وجود دارد چين تحولی در قانون اساسی ايران فعلا هدف معترضان نيست. اصلاح طلبان و ميرحسين موسوی طرفدار ادامه نظام جمهوری اسلامی هستند و خواست اصلی آنها تقويت عناصر دمکرايتک و جلوگيری از دخالت نهادهای انتصابی مثل شورای نگهبان و يا مراکز قدرت نظامی در روند انتخابات و احترام به مبانی قانونی است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران که در اولين سال های انقلاب تصویب شده، ظرفيت های لازم برای تبديل شدن به راهنمايی جهت استقرار حاکميت قانون و موازين دمکراتيک را داراست."
جلوگیری از حمایت آمریکا از جنبش مردم ایران
هدف دیگر لابی رژیم، جلوگیری از حمایت آمریکا از جنبش مردمی در ایران است. بهمین منظور، سعی میکند که موضعگیری آمریکا در حد محکوم کردن خشونت ها باقی بماند و در مورد مسئله اصلی، یعنی جنگ این رژیم قرون وسطائی با مردم ایران موضعی نگیرد. تریتا پارسی و دوستان وی سعی میکنند تا جنبش داخل کشور را به یک "دعوای" انتخاباتی تقلیل دهند و از اوباما میخواهند که جانب هیچکدام از طرفین "دعوا" را نگیرد. "پارسی" در مقاله ایکه نوشته میگوید:11
"محکوم کردن خشونت ها (از طرف اوباما) با حمایت از یکی از طرفهای این دعوای انتخاباتی فرق میکند. مردم ایران به اعضای نایاک گفته اند که مایل به این نیستند که آمریکا خودش را درگیر این نزاع کند. مردم میخواهند که آمریکا استفاده از خشونت توسط دولت را محکوم نماید."
همانطور که ملاحظه میفرمائید، گویا آنچه در ایران اتفاق افتاده فقط یک نزاع انتخاباتی است که خود طرفهای دعوا تکلیف آنرا مشخص میکنند و احتیاجی به دخالت آمریکا یا دیگر دولت های جهان نیست. با نگاهی به یکی دیگر از موضعگیریهای نایاک میتوان منظور آنان را بخوبی باز شناخت. چند روز پس از آغاز قیام در ایران، عده ای از مهمترین نمایندگان کنگره، قطعنامه ای ارائه کردند که وحشیگری رژیم را محکوم کرده و به روشن ترین شکل به دفاع از حقوق مردم ایران بر میخاست. یکی از مسئولان نایاک با اظهار تأسف می نویسد: "این قطعنامه احتمالا با اکثریت قاطع به تصویب میرسد که متاسفانه در نقطه مقابل سیاست های کاخ سفید قرار میگرد. تاکنون، پرزیدنت اوباما خیلی احتیاط میکرد که در این دعوای انتخاباتی جانب هیچیک از طرفین دعوا را نگیرد." 11
همانطور که ملاحظه میشود، هدف لابی رژیم این است که سمپاتی و همدردی مقامات آمریکا در حد اظهار نظر محدود بماند و به هیچ نتیجه عملی منجر نگردد. یکی از شگردهای تبلیغاتی که همیشه مورد استفاده دوستان رژیم قرار میگیرد این است که اگر ایالات متحده از فرد یا جریانی در ایران حمایت کند به دولت بهانه ای برای سرکوب آنان میدهد. این استدلال به چند دلیل بی پایه و پوشالی است. اولا نمی توان بدلیل عکس العمل یک رژیم سفاک از حمایت از مردم سر باز زد. ثانیا مگر اتفاقات همین یک ماه نشان نداد که علیرغم مثلا بیطرفی اوباما، از همان روز اول، رژیم هر که را دستگیر کرد عامل آمریکا و انگلیس معرفی نمود؟ کار بجائی رسید که حسین شریعمتداری حتی رحیم مشائی یعنی معاون احمدی نژاد را نیز عامل آمریکا معرفی کرد.
مهمتر از همه، اگر اسامی کسانی که این استدلال را در آمریکا همیشه تکرار میکنند روی یک کاغذ بنویسیم و فعالیت آنان در رابطه با رژیم آخوندی را نیز جلوی نام آنها بگذاریم، آنوقت بسادگی متوجه خواهیم شد که اصولا این استدلال توسط کسانی تبلیغ میشود که اتفاقا طرفدار سرسخت نزدیکی به ملایان اند و نگرانی اصلی این افراد این است که مبادا زد و بند های آشکار و پنهان با حکومت ایران متوقف گردد.
معرفی اپوزیسیون تبعیدی و حمایت عملی آمریکا بعنوان دو تهدید اصلی جنبش
یکی دیگر از راهکارهای تریتا پارسی و دوستان وی برای جلوگیری از حمایت آمریکا از جنبش مردم، همان داستان شناخته شده ای است که طی چهار سال گذشته به اجرا در آمده است. در این مدت، لابی رژیم با کمک گیری از گروههای ضد جنگ آمریکائی موفق شد تا تحت شعار جلوگیری از جنگ و با تمرکز حمله خود روی جرج بوش و سیاست های بظاهر خصمانه وی، افکار عمومی را نسبت به خطر احمدی نژاد و خامنه ای فریب دهد و با جلوگیری از اتخاذ سیاست های جدی بین المللی در مقابل رژیم موفق گردید که هم برای برنامه اتمی ملایان 4 سال وقت بخرد و هم به دست اندازی این حکومت در کشورهای منطقه کمک کند.
اکنون، همان سناریو به کارگردانی تریتا پارسی و همان بازیگران ظاهرا صلح طلب با هدف عقیم کردن جنبش مردم ایران بار دیگر تکرار میشود. این بار گویا خطر اصلی که جنبش را تهدید میکند، اپوزیسیون تبعیدی و حامیان نئوکان آن در آمریکا است. به چند نمونه نگاه کنیم. حدود یکماه پیش، تریتا پارسی و همپالکی وی بنام رضا اصلان، با خوش خیالی، مقاله ای در نشریه فارین پالیسی نوشتند و خبر مرگ زود هنگام جنبش را به اطلاع مردم و مقامات آمریکا رساندند. به بخش های کوچکی ازاین مقاله نگاه میکنیم که بخوبی گویای اهداف مرحله ای لابی رژیم در آمریکاست. در این مقاله که عنوان آن "پایان آغاز" است، پارسی و اصلان روی سه نکته تأکید میکنند: مردم خواهان تغییر رژیم نیستند، جنبش داخل کشور رو به افول است و خطر واقعی که در کمین نشسته، مصادره جنبش توسط گروههای اپوزیسیون خارج از کشور است که اهدافشان با اهداف مردم در داخل کشور متفاوت است:13
" قیام مردم ایران که پس ازانتخابات شروع شد، احتمالا در حال مرگ زودرس میباشد. دولت احمدی نژاد موفق شد تا یک حرکت مردمی گسترده را به اعتراضات پراکنده کوچک در اینطرف و آنطرف تبدیل کند. آنچه از این حرکت مردمی بجای مانده چیزی بدون رهبری و بدون سازماندهی است که خطر دزدیدن آن توسط گروههای خارج از کشوری نیز وجود دارد.
در واقع، تظاهراتی که درایران پس از انتخابات به وقوع پیوست یک قیام دانشجویان و روشنفکران و یا قیام عناصر ضد رژیم از شمال شهر تهران نبوده است. در عوض، مردمیکه که به خیابانها ریختند بیشتر شامل کسانی بود که به رژیم وفادار بوده و منفعت شان نیز در این است که این رژیم پایدار بر سر جای خود باقی بماند....
گروههای اپوزیسیون خارج از کشوری که اهداف سیاسی شان با تظاهرکنندگان داخل کشور متفاوت است سعی میکنند تا خلا موجود در رهبری جنبش را پر کنند. (بسیاری از این گروهها از مردم خواسته بودند که در انتخابات شرکت نکنند) این فرصت طلبی باعث خشم اپوزیسیون در داخل کشور شده و این حرکت را سرقت جنبش میدانند."
بقیه مقاله نیز به خطر سرقت جنبش توسط گروههای خارج از کشوری و حمایت نئوکان های آمریکا از آنها اختصاص یافته است. درحالیکه مدتهاست اوباما به کاخ سفید رفته، لابی رژیم هنوز روضه ضد نئوکان خود را ادامه میدهد. حمید دباشی یکی از گردانندگان اصلی اعتصاب غذا در نیویورک، در مصاحبه با بی بی سی نگرانی اصلی خود یعنی دزدیده شدن جنبش و حمایت آمریکا از این دزدان را بیان میکند:14
"سوال: به اعتقاد شما اقدامات مهم بعدی که معترضین ایرانی لازم است در دستور کارشان قرار بدهند چیست؟
"تظاهرات داخلی و خارجی، تظاهرات خیابانی، نوشتن مقالات، باز کردن حوزه عمومی برای بحث آزاد و سازنده، بخصوص در خارج از ایران. ندادن فرصت به برخی فرصت طلبان که این آب را گل آلود فرض می کنند و می خواهند از آن ماهی بگیرند. این آب، گل آلود نیست. این آب، زلال و زیبا و شفاف وحیات بخش است. برای کسانی که در خارج از ایران هستند، وظایف خطیری است هست مثل:رسوایی سازمانهایی که از دولت آمریکا پول می گیرند که ظاهرا دموکراسی و حقوق بشر را در ایران ترویج دهند و در واقع، بدترین دشمنان حقوق بشر و دموکراسی در ایران هستند. همچنین ممانعت از تحریم اقتصادی ایران، چرا که ضررش مستقیما متوجه مردم ایران می شود. علاوه بر اینها، تلاش گسترده برای ممانعت از حمله نظامی به ایران که اولین قربانی اش این نهضت سبز است. خطر حمله نظامی اسراییل یا آمریکا به ایران، خطری جدی است و چنین حمله ای، مساوی سرکوب نهضت سبز و قتل و کشتار آزادی خواهان ایران است."
همانطور که مشاهده میشود، نگرانی اصلی این افراد بیشتر سیاست های آمریکاست. این نگرانی را میتوان به روشنی در اعلامیه ای مشاهده نمود که سه تن از صلح طلبان آمریکائی در حمایت از اعتصاب غذای نیویورک نوشته اند. راس میر حکیمی (گرداننده اصلی تظاهرات سانفرانسیسکو) شان پن (هنرپیشه) و ریس الریک (نویسنده و روزنامه نگار چپ) در نامه ایکه نوشته اند، ضمن آنکه مخاطبین ایرانی خویش را نادان تصور کرده اند، بصورتی باورنکردنی همان مطالب بی پایه ای را تکرار میکنند که ساخته و پرداخته لابی رژیم ایران است. با خواندن بخش کوچکی از نوشته این سه نفر متوجه میشویم که نگرانی اصلی این افراد نه جنبش دموکراسی در ایران، بلکه "نیات شوم آمریکا" و "نقشه های امپریالیستی" کاخ سفید است:15
"در سفری که در سال ۲۰۰۵ به ایران داشتیم ما (شان پن و ریس ارلیک) با بسیاری از ایرانیان کوچه و بازار مصاحبه کردیم. مردم با ما بسیار مهربان بودند اما مخالفت شدیدی با سیاست‌های آمریکا بر علیه کشورشان داشتند. ما از مراسم نماز جمعه که در آن ده هزار نفر شعار "مرگ بر آمریکا" سر می‌دادند دیدار کردیم. بعد از نماز همان شعارگویان ما را برای نهار به خانه‌هایشان دعوت کردند. این تضاد تا امروز که این کشور درگیر مهمترین تحول (و قیام) اجتماعی از زمان انقلاب ۱۹۷۹ است ادامه دارد. ایرانی‌ها بر علیه سیستمی استبدادی برخاسته‌اند اما حاضر به دخالت دولت آمریکا نیستند."
جلوگیری از حمایت عملی آمریکا از جنبش مردم ایران
شان پن و الریک، پس از این روضه ضد آمریکائی، به نکته اصلی پیام خود میرسند که گویا مردم ایران هیچ احتیاجی به کمک هیچ کس ندارند و باید در مقابل گرگ های آخوندی تنها بمانند:
"پرزیدنت اوباما در برابر تصمیمات بسیار دشواری قرار دارد. او اگر با شدت بسیار بر علیه احمدی نژاد سخن گوید، متهم به دخالت در امور داخلی ایران می‌شود و اگر به اندازه‌ی کافی اعتراض نکند، دست راستی‌های آمریکائی او را متهم می‌کنند که در برابر احمدی نژاد کوتاه آمده است. واقعیت این است که آمریکا توانائی اندکی دارد که بتواند بر جنبش خودبرانگیخته و عظیمی که برای تغییر به راه افتاده تاثیر گذار باشد. و نباید هم (تاثیرگذار) باشد. در سال ۱۹۵۳ سازمان سیا دولت محمد مصدق را که به صورتی دمکراتیک به روی کار آمده بود سرنگون ساخت و شاه دیکتاتور را به قدرت بازگرداند. دولت بوش تلاش کرد که با در اختیار گذاشتن بودجه و مسلح کردن گروه‌های مخالف دولت تهران در میان اقلیت‌های قومی، این دولت را سرنگون سازد.دولت آمریکا چه از نظر اخلاقی (انسانی) و چه از نظر سیاسی هیچ حقی ندارد که به ایرانیان بگوید چه باید بکنند. ایرانی‌ها خود کاملاً قابلیت تصمیم گیری برای خود را دارند."
آیا مردم ایران نگران امر و نهی آمریکا به خود هستند یا برعکس، انتظار دارند که هم آمریکا و هم دیگر دولت های جهان آزاد یکپارچه به حمایت از جنبش دموکراسی خواهی شان برخیزند؟ آیا تا کنون در هیچ کجای دنیا شنیده اید که تبعیدیان و مردم مترقی این کشورها از دولت های خارجی بخواهند که به یک ملت تحت ستم کمک نکنند؟ این نیز از معجزات آخوندی است. به همین ترتیب، حمید دباشی در مصاحبه خود هنگام اعتصاب غذا در نیویورک گفت: "ما به نمایندگی از طرف همه ایرانیان خارج از کشور در اینجا هستیم... مردم ایران از اوباما هیچ توقعی ندارند جز اینکه فقط ناظر این حرکت باشه. حرکت جنبش مدنی ایران به هیچ پولی احتیاج نداره، به هیچ دولتی احتیاج نداره."16
معلوم نیست که کدام دسته از مردم به اطلاع حمید دباشی رسانده اند که مردم ایران به حمایت دولت های آزاد جهان احتیاجی ندارند؟ چه کسی به ایشان مأموریت داده تا از اوباما بخواهد که فقط نقش ناظر را بازی کند؟ این همان داستانی است که خود رژیم طی چهار سال گذشته با خرج میلیونها دلار جا انداخت. همان دروغی است که لیلا زند (برگزار کننده تورهای زیارتی به ایران برای صلح طلبان طرفدار رژیم) در یکی از تظاهرات ضد جنگ در آمریکا فریاد کشید:17
« هم سنگران من در ایران میخواهند که همه در آمریکا صدایشان را بشنوند. آنها میگویند که ما باندازه کافی باهوش هستیم و میتوانیم تصمیم بگیریم. آنان فریاد میکشند، با صدای بلند و صریح میگویند که لطفا آینده ما و رویای ما را ویران نکیند. آنان فریاد میزنند: لطفا ما را حمایت نکنید.»
البته دوستان لیلا زند یعنی لابی ملایان، سالهاست با خرج صدها و میلیونها دلار، در دالان های کنگره و سنا و کاخ سفید بدنبال این است که آمریکا هرچه بیشتر به رژیم آخوندی امتیاز بدهد و به گفته تریتا پارسی، خاورمیانه را نیز با ملایان تقسیم کند. ظاهرا، از نظر لابی رژیم، نرمش آمریکا در مقابل رژیم حاکم بر کشورمان و افزایش بسته های تشویقی به ملایان امری است پسندیده اما حمایت آمریکا از مردم ایران امری است مذموم که بایستی اکیدا از آن پرهیز شود.
برخورداری از حمایت های مالی بنیادهای ریز و درشت چه در آمریکا و اروپا و همچنین بهره گیری از حمایت های سیاسی در آمریکا اگر برای اصلاح طلبان حکومتی باشد، امری است حلال اما اگر همین دولت ها و بنیادها بطور جدی به حمایت از جنبش مردم ایران برای آزادی برخیزند، حرام است و ناپسندیده.
پایان بخش اول
توجه:
ما: "جنبش همبستگی دانشجویان ایران"، با آن که بدلیل محدودیت های رسانه ای مانند جراید یا تلویزیونهای خارجی در مورد فعالیت های "لابی یست ها یا مامورین رژیم" در خارج کشور نمی توانیم نظریه شفاف و روشنی داشته باشیم اما بیش از 99% از نوشته فوق را در مورد تجزیه و تحلیل شرایط خاص داخل ایران تایید می نماییم و با شفافیت و بروشنی اعلام میداریم که لااقل جامعه دانشجویی و تحصیل کردگان و قشر جوان ایران که بیش از 60% جمعیت ایران را تشکیل میدهند، نه بخاطر موسوی نه بخاطر کروبی و یا هرکس دیگری که از سوی دژخیمان اشغالگر به ما معرفی شدند قیام و خیزش نوین را برپا نکردیم و بپا نخاستیم، بلکه هدف اصلی ما سرنگونی سیستمی بنام حکومت دینی در میهن است.
اما یک در صد هم با محتوای ناگفته و ناشناخته ی مطلب فوق مخالف هستیم و آن اشاره به دخالت آمریکا یا هر دولت دیگری در ایران است. اگر منظور از این دخالت، دخالتی نظامی باشد که میهن ما را نیز مبدل به عراق یا افغانستانی دیگر نماید؛ ناگزیر خواهیم بود در برابر هر متجاوز خارجی، بخاطر عِرق ملی و میهنی بجای مخالفت با رژیم؛ از آنان پشتیبانی نماییم زیرا هرگز اجازه نخواهیم داد که مانند آنچه که در عراق پیش آمد، یک سرباز خارجی به خواهران و مادران و همسران ما تجاوز نماید یا آنان را به گلوله ببندد و سپس به میهن خویش رجعت داده شود تا در دادگاههای آمریکا یا هرکشور دیگری محاکمه و مجازات شود.
امیدواریم که منظور هم میهن بسیار گرامی مااز دخالت آمریکا یا دیگر کشورها، دخالت نظامی نباشد.
***
یادداشت ها:
1. ویدئیوی تظاهرات واشنگتن
http://www.youtube.com/watch?v=och26QdEEF8&feature=channel_page
2. برای مطالعه در مورد شبکه لابی رژیم ایران در آمریکا به سایت http://www.iranianlobby.com/ بروید. مقاله اصلی در اینمورد را با کلیک روی این لینک مشاهده فرمائید http://www.iranianlobby.com/page1.php?id=7
3. اتحاد برای ایران
http://united4iran.org/about
4. گری سیک از اعضای مدیریت دیدبان حقوق بشر http://www.sipa.columbia.edu/academics/directory/ggs2-fac.html
5. برای شناخت بیشتر از این موضوع، مقاله انگلیسی من را مطالعه فرمائید: http://english.iranianlobby.com/page1.php?id=16&bakhsh=ARTICLES
6. کمپین بین المللی برای حقوق بشر در ایران
http://persian.iranhumanrights.org
7. http://www.bridgingthegulf.org/menu-main/bridgingthegulf/boardmembers/
8. فرح کریمی و رادیو زمانه http://en.wikipedia.org/wiki/Radio_Zamaneh موسسه Press Now و رادیو زمانه http://www.comminit.com/en/node/133950/2754
9. پروژه سیاست خارجی آمریکا
http://americanforeignpolicy.org/files/experts_statement_on_iran.pdf
10. مقاله فرانسیس فوکویاما
http://www.radiofarda.com/content/f3_fukuyama_Iran/1788032.html
11.
http://www.niacouncil.org/index.php?option=com_content&task=view&id=1454&Itemid=2
12. http://niacblog.wordpress.com/2009/06/18/post-election-iran-as-it-develops/ "
13. مقاله تریتا پارسی و رضا اصلان
http://www.foreignpolicy.com/articles/2009/06/26/the_end_of_the_beginning
14. مصاحبه حمید دباشی، سایت بی بی سی http://www.mizanpress.com/index.php?option=com_content&view=article&id=3023:2009-07-19-06-35-18&catid=6:2009-04-01-10-24-33&Itemid=66
15. نامه حمایت سه تن از صلح طلبان از اعتصاب غذای نیویورک http://news.iran-emrooz.net/index.php?/news1/18858/
16. مصاحبه تلویزیونی حمید دباشی با بی بی سی http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/07/090722_ir88_hunger_strike_ny.shtml
17. نوشته ای از لیلا زند
http://forpeace.net/blog/leila-zand/oct-27-speech-enough
*****
در میان صدها پیام و ایمیلی که تا این لحظه (حدود ساعت چهار بامداد) برای ما ارسال گشته، ایمیلی داریم از یکی از یاران بسیار گرامی مقیم خارج از میهن که ایشان لینک فیلم یا ویدئویی زیبا را برایمان ارسال کرده اند که نتوانستیم آن را دانلود کنیم تا مانند سایر ویدیوها مستقیم در سایت ما تماشا کنید بنابراین، با کلیک کردن بروی لینک زیر این ویدئوی زیبا را که ابراز همبستگی گروه ضد فاشیسم ایتالیا؛ از خیزش ملت ایران است ببینید. بشما توصیه می کنیم حتمن این ویدیو را تماشا کنید:
*****
اوریانا فالاچی و زندان "غیراستاندارد"
نوشابه امیری

من 57 سال دارم؛ و بیش از 48 سال سابقه کار. از بچگی گوینده رادیو بودم. از 16 سالگی، در مدرسه روزنامه دیواری درست می کردم. تکلیفم هم از اول روشن بود: اوریانا فالاچی ایران خواهم شد!
این فقط یک آرزو نبود؛یک تصمیم بود. یک عزم. پس به دانشکده روزنامه نگاری رفتم، کار کردم، نترسیدم، رفتم در دل حوادث. روزنامه نگار شدم. تا شاه در قدرت بود، به عنوان یک روزنامه نگار، حرف دل مردمان را نوشتم. انقلاب هم که شد، "خبر" را در گوشه گوشه مملکت دنبال کردم. به پاریس رفتم. با آیت الله خمینی مصاحبه کردم. همان جا بود که از سر عشق به میهن و نگرانی برای آینده، از آقای خمینی پرسیدم:آیا ایران از زیرچکمه استبداد به زیر نعلین استبداد می رود؟ پاسخ او به این سئوال منفی بود؛اماآینده سرنوشتی غیر از این پیش روی ما ایرانیان نهاد.
درست چند ماه بعد از بازگشت آیت الله خمینی به ایران، روزنامه ها بسته شد و ما به اتهام وابستگی "طاغوت" از روزنامه هایمان، از خانه هایمان، بیرون شدیم. یک سال بعد همسرم به زندان رفت و شش سال و دو هفته را در زندان هایی گذراند که آقای خمینی قول بستن آنها و تبدیل شان به دانشگاه را داده بود. او در زندان جمهوری اسلامی، تحت شکنجه "اعتراف" کرد که جاسوس"غرب" بوده و درگیر توطئه کودتا. او پیش ازرسیدن به مرحله اعتراف، روزهای بسیار مجبور بود به جای حرف زدن، "واق" بزند. بازجویانش با او مثل سگ رفتار کردند. سگی که برای "متنبه" شدن باید هر روز دوستانش را در تابوت هایی می دید که شکنجه گران، در آنها محبوس شان کرده بودند. دراز کش؛ بدون نور. آن روزها کسی نگران زندان و شکنجه نبود. هیاتی تشکیل نمی شد و مادران در خانه ها به "عزا" می نشستند.
اما من که هم گوینده بودم و هم روزنامه نگار، راهی برایم نماند جز کشتن "نام". رفتن به عمق بی نامی. جایی که اصولا دیده نشوم. ما یا باید می مردیم یا دیده نمی شدیم. وضعیتی که سال های بسیار دوام آورد. با این حال اوریانا که جایی در عمق قلبم، خانه کرده بود، همیشه این امید را به یادم می آورد که روزی از "زندگی" بگویم و "دیگر هیچ".
تا دوم خرداد رسید؛اوریانا فالاچی وجودم زودتر از من پرید وسط ماجرا. دوباره روزنامه نگاری؛دوباره تنفس؛دوباره بودن. خوب بودن. دیگر روسری اجباری را فراموش کرده بودم؛میهن، رنگی انسانی می گرفت، قتل های زنجیره ای بود، اما بیانیه وزارت اطلاعات هم بود که به یادمان می آورد می توان در انتظار پاسخ بود...
این دوره، کوتاه بود. زمان زیادی نگذشته بود که در دفتر سعید مرتضوی، دادستان الگوی جمهوری اسلامی، بازجویی پس می دادم. چادرسیاهی بر سرم کرده بودند که بوی نفرت می داد؛بوی استبداد. بوی زندان. و به من می گفتند:
ـ چه کسی گفته تو روزنامه نگاری!عنصر نامطلوب وابسته به رژیم شاه و مزدور غرب.
زیر چادر آهسته اشگ می ریختم، بی آنکه قاضی جمهوری اسلامی ببیند، اما صدای دلاور اوریانا فالاچی از دهانم بیرون می آمد که:
من روزنامه نگارم. مزدور نیستم. عاشق میهنم هستم. و چنین نیز خواهد بود.
قاضی اما به سخنان من گوش نمی داد، با تلفن صحبت می کرد؛در همان مکالمات تلفنی و دستورهایی که از آن سوی خط می رسید، سرنوشت "متهمانی" مانند من روشن می شد.
ـ شما عامل غربید. جاسوس. مزدور. فاحشه
و اندکی بعد در زیرزمین های اداره اماکن، که مشق اول راه اندازی سوله کهریزک بود، در برابرخپله مردی عقب مانده با مشت هایی همیشه گره شده، باید جواب می دادم:طرح تهاجم فرهنگی را با چه کسانی می ریزید؟برای انقلاب مخملی از جانب چه کشورهایی حمایت می شوید؟
دوباره ممنوعیت از حضور در عرصه مطبوعات؛نه فقط مطبوعات که همه جا. حتی برای آنکه دوباره کار گویندگی ام را از سر بگیرم و سخن گفتن به جای سوسک ها و موش ها را. مدیر دیگری مانند مرتضوی، صدایم را هم ممنوع کرد. بعد هم هجوم مامورانی بدون حکم به خانه ام؛ضبط اموالم و از همه بیشتر هفت هزار جلد کتابی که حاصل سال ها، کتاب خوانی من و همسرم بود.
چنین بود که یک روز، بدون برنامه قبلی، خودم را در فرودگاه اورلی پاریس دیدم. یک پناهنده سیاسی!
یکی در میان هزاران. آدمی بی نام. پرت شده بودم به اعماق جامعه ای که در آن نه نامی داشتم نه کاری، نه آینده ای. اوریانای وجودم، سخت غمگین بود. اوریانای ایتالیایی در اوج شهرت، در بستر بیماری کتاب می نوشت و من با اوریانای وجودم، دنبال کار در "مک دونالد" می گشتم برای ادامه زندگی!
اوریانا فالاچی سرطان گرفته بود، اما این من بودم که می مردم. مرگی که نه "حق" بود، نه پذیرش آن آسان. چنین بود که دوباره به اوریانای وجودم چنگ زدم و برخاستم. با کمک همسر و دوستانم که آنان نیز سرنوشت هایی مشابه داشتند، دوباره برخاستیم. روزنامه الکترونیکی روزآنلاین را راه انداختیم و دوباره در کوتاه مدت، قلم به کار افتاد. نوشتیم و نوشتیم. روزآنلاین موفق شد. از این شهرک مهاجر نشین پاریسی هم با آیت الله منتظری مصاحبه کردم هم با احمد باطبی. کار کردم. کار. و دوباره لبخند را دیدم که بر لبان اوریانای وجودم نشست. نه!ما تسلیم نمی شویم. ایران کشور ماست، خانه ماست، حق ماست و ما دوباره آن را به دست خواهیم آورد.
تا دوباره موسم انتخابات شد، دوباره رای دادن، دوباره گفتن از آزادی میهن. از راه دور می دیدم که فرزندان میهنم برخویش پارچه سبزی می بندند و یکصدا از آزادی می گویند. تماشای همه اینها از دور، دردناک بود اما امید بخش، نیرو بخش. و در دفتر خاطراتم نوشتم:ما به ایران باز می گردیم. ایران سبز. ایران آزاد.
اما باز نشد. کودتا شد. یک کوتوله سیاسی، یک دروغگو، صاحب یک خنده زشت و پلید، برنده انتخابات اعلام شد. ما به خیابان ها ریختیم. با سکوت و با سربندهای سبز. ما فریاد زدیم:رای من کو؟و به یکدیگر دلگرمی دادیم که:نترسیم، نترسیم، ما همه با هم هستیم.
جواب فریاد ما، گلوله بود؛ گلوله است. گلوله هایی که تنها قلب و سر را نشانه می گیرند. باز، ما هر روز مردیم و می میریم؛در چشمان باز ندا، در خون سهراب، در سینه خونین اشکان که سه گلوله برآن نشست؛در گریه سعید حجاریان؛ در تن زخمی و جان تحقیر شده صدها دانشجوی میهن مان که در خواب و در خوابگاه های دانشگاه ها، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند ودر زیرزمین های وزارت کشور، به آنان جیره کتک هر روزه دادند و آب را به روی آنان بستند. و این مردن ادامه دارد.
حالا آقای خامنه ای، که ردای ولایت دائمی برتن خویش و فرزند می دوزد، دستور تعطیلی یک بازداشتگاه غیرقانونی، آن هم به علت "غیراستاندارد بودن" راصادر کرده ست. لابد ذوب شدگان در ولایت هم دل هاشان خوش که رهبر "فرزانه" به میانه آمده و تصمیمی "اسلامی" گرفته است. همین؟! آیا این دستورات از سر استیصال، بردل های داغدیده مادرانی که فرزندانشان در سوله کهریزک، هر روز مردند و زنده شدند و آخر نیزپیکرهای پاک و جوان شان، پر از خون های لخته شده، در دل خاک آرمید، مرهم است؟
نخیر آقا!رهبر مسلمین جهان؛ ولی مطلقه فقیه؛حالا دیگر باید سوله حکومت کودتاچی تعطیل شود تا دل ما آرام گیرد. حالا آنان که فرزندان ما را به "لیسیدن" مستراح های کهریزک واداشتند، باید در محضر قانون حاضر و تنبیه شوند تا ریش ریش دل ما، خنکا گیرد. آمران قتل ها و شکنجه ها باید بر صندلی اتهام و در دادگاه هایی قانونی به پاسخگویی بنشینند تا پدر امیر جوادی فر، از عزایی که او را در بهت فروبرده، به درآید...
نه آقا! آقای خامنه ای! ما با این دستورات به خانه باز نمی گردیم. ما هستیم تا شما هستید. ما هستیم تا احمدی نژاد و مرتضوی و حداد و سرداران رنگ و وارنگ شما هستند. این همه رنج نکشیدیم که شما "فرمان" تعطیلی یک گوانتاناموی اسلامی رابه علت "غیراستاندارد بودن" صادر کنید و ما بگوییم سپاس. دعوا از این مرحله گذشته است.
بله؛ اوریانا فالاچی ایتالیایی مرد؛ جسد او را در میهنش دفن کردند و با احترام. من اما با اوریانایی که همچنان در من زنده است و می نویسد و می خروشد، در یک شهرک مهاجرنشین فرانسوی، هر روز با همه جان باختگان میهن ام، می میرم و زنده می شوم. می نویسم و می گریم. می نویسم. ما می نویسیم. ما می ایستیم.
خواننده ای از سر مهر برایم نوشته:تو اگر در ایتالیا یا فرانسه یا آمریکا به دنیا آمده بودی، دختران ایتالیایی و فرانسوی و آمریکایی آرزو می کردند "نوشابه امیری" باشند. کریستین امان پور می گفت: کاش من "نوشابه امیری" شوم.
او می گوید و من گریه می کنم. برای آن نوشابه امیری که در میهنش، مزدور و جاسوس و فاحشه خوانده شد. برای آن دخترکی که می خواست در میهنش بمیرد؛اما امروز جایی دور، هر روز خبر مرگ امیر و ندا و سهرابی را می شنودکه مشتی آزادی می خواستند و چند مثقال احترام و هرکدام شان نیز می خواستند کسی بشوند؛ کسی مثل اوریانا فالاچی. آن دخترکی که برغم همه این دردها، هنوز اوریانای وجودش زنده است و هر روز به او نهیب می زند: ما روزی میهن مان را پس خواهیم گرفت. ما روزی آواز آزادی خواهیم خواند. ما روزی در میهن خود به خاک سپرده خواهیم شد و خواهیم دید که مردمان، گل های سرخ برخاک مان خواهند گذاشت به احترام. ما روزی در کنار جوانان میهن مان، سرود سبزی ایران را خواهیم خواند. آن روز، آنان که با ما و جوانان ما چنین کردند، از پس دیوار بلند زندان هایی "استاندارد" سرود خوانی ما را خواهند شنید. سرود آزادی. سرود ایران.
*****
گرگها یکدیگر را میدرند...!
گفتگوی سایت سحام نیوز با مهدی کروبی
کروبی: اين مردم ديگر عقب نخواهند نشست
**
از حادثه اي بگوييد كه عصر پنج شنبه در بهشت زهرا شما شاهد آن بوديد و اين گونه تاثر شما را برانگيخته است.
هنگامي كه به بهشت زهرا رسيديم به سمت قطعه حركت كرديم كه در همان حال مي شنيدم كه مردم مي گويند ما را مي زنند . در همان حال ديدم كه مزار ندا را محاصره كرده اند و نمي گدازند كه به آنجا برويم . به محض اينكه از ماشين پياده شدم جمعيتي به سمت من آمدند و شعارهايي سر مي دادند مبني بر اينكه راي ما را گرفتن و حالا كتكمان مي زنند در همين حال نيروهاي مستقر به سمت مردم هجوم مي آوردند و انها را متفرق مي كردند و گاز اشك آور در هوا پخش شده بود من هم ايستاده بودم و حلقه اي دور من بود . من شاهد ان بودم كه با مردم برخوردهايي شديدي صورت مي گرفت و حتي چنان به زنان حمله مي كردند . تنها به حوادثي كه روي مي داد تماشا مي كردم و فاتحه مي خواندم . در همان حال شاهد ان بودم كه مردم را كتك مي زنند و به حلقه اي كه دور من بود نيز رسيدند و به انها هجوم آوردند به طوري كه يكي از پاسداراني كه همراه من بود و از نزديكان من را كتك زده اند . هركسي كه فكر مي كند من قصد دارم كه براي نفع شخصي صحبت كنم و با به جنجال سازي بپردازم مي تواند به دفتر من بيايد و بدن هاي كبود اين افراد را مشاهده كند .
آيا به شما هم تعرضي صورت گرفت ؟‌
نه به من ضربه اي نخورد چرا كه اين دوستاني كه اطراف من بودند اجازه نمي دادند كه به من نزديك شوند در همان حال به من گفتند كه تا شما اينجا بايستيد اينها با مردم اين گونه برخورد مي كنند شما برويد تا شايد مردم هم متفرق شوند و از من مي خواستند كه سوار بر ماشينم شوم . ولي من در همانجا ايستاده بودم و با تاثر و تعجب نگاه مي كردم و تنها قرآن مي خواندم . در همان زمان به اين فكر مي كردم كه ما چه وعده هايي داده بوديم و چه حرف هايي زده شده بود و چه مي خواستيم و چه شد . وضعمان به گونه اي شده است كه اكنون شاهد ان هستيم كه جمعي به دور بنده حلقه بزنند كه مرا كتك نزنند و اين واقعه اي كه هيچ گاه در ايران شاهد ان نبوديم . اين حادثه مرا به ياد حادثه اي انداخت كه در سال 66 در عربستان سعودي شاهد ان بوديم زماني كه به ما حمله ای شد و آنجا نيز اطرافيان مرا مي زدند و البته يك ضربه هم به من خورد . هر چند که در حادثه روز پنج شنبه ضربه ای به من نخورد . االبته آن حادثه در كشوري بيگانه روي داده بود ولي اينك حادثه ای در كشور خودمان روي مي دهد و بر سر مزار كساني كه به خاطر اعتراض به نتيجه يك انتخابات كشته شده اند و تنها خواسته شان اين بوده كه مي گفتند چرا ما را به انتخابات دعوت كرديد و حالا كه آمده ايم راي ما چه شده است ؟ با مردم برخورد می کنند .
شما كه خود شاهد اين حوادث بوديد چه پيامي را مي توانيد به مسئولان چنين برخوردهايي بدهيد ؟
مي خواهم در اين مصاحبه پيامي را به كساني كه غير از ما فكر مي كنند برسانم . آنها كه فكر مي كنند اگر مردم را ببرند و كتك بزنند و دندان ها و سر و كله شان را بشكنند و تحت شكنجه و آزار انها را بكشنند مي توانند شرايط را آرام كنند . من به اين افراد دلسوزانه هشداري مي دهم و مي گويم كه پنبه غفلت را از ايادي دولت و اطرافيانش از گوششان بيرون آورند و گزارش وضع موجود را به صورت واقعي به مقامات بالا و بزرگان نظام منتقل كنند . اصلا مي گويم كه به حرف ما كه از نظر شما شكست خوردگان انتخابات هستيم و فكر مي كنيد كه به خاطر اين شكستي كه بر ما تحمیل شده است اين گونه حرف مي زنيم توجهي نكيند ، ولي به چاپلوس ها و جيره خواران ، كساني كه اين روزها شلوغ كاري مي كنند و سعي در تخريب چهره برخي از بزرگان نظام دارند ، كساني كه از گرفتن اعتراف ها سخن مي گويند ، كساني كه مي گويند راي صفر بوده است ، اناني كه اعلام مي كنند در اين مدت تنها 30 درصد نيروها را به خيابان ها آورده اند ، اناني كه با هلي كوپترها بر بالاي بازداشت گاهها اعمال قدرت مي كنند و فرمان مي دهند ، دوستاني كه معتقدند به آنها وحي نازل مي شود و يا كساني كه معتقدند من و موسوي در باغ وحش را باز كرده ايم نیز توجهي نكنيد بلكه به حرف صاحبان انديشه و فكر كه در درون حاكميت هستند و از طيف خودتان مي باشند توجه كنيد . فضايي را ايجاد كنيد تا مراجع تقليد ، مدرسين دانشگاه و حوزه ، روحانيت مبارز ، روحانيون معتدل ، ارتشي ها و نيروهاي سپاهي ، صاحبان فكر و انديشه كه حتي برخي از آنها از طيف خودتان هستند حرفشان را بزنند . البته فضايي ايجاد شود كه چنانچه انها حرفي را در انتقاد از وضع موجود زدند فورا انها را وابسته به بيگانه و يا استحاله شده از نظام نخوانيد بلكه به نقد ها دلسوزانه انها گوش فرا دهيد . من امروز مي گويم كه پرونده همه در آينده اي نه چندان دور آشكار خواهد شد و مشخص مي شود كه هر كسي چگونه حرف زده است .
به نظر شما آيا برخوردهاي خشن كه طي اين روزها با مردم شكل گرفته است موجب برقراري آرامش دركشور مي شود و يا به تشديد و ملتهب كردن شرايط كمك مي كند ؟
انچه من در اين روزها شاهد بودم حامل عزم و اراده جدي اقشار مختلف مردم براي احقاق حقشان است . اين مردم هنگامي كه كتك مي خوردند حتي دو انگشت خون آلود خود را بالا مي گيرند و مي گويند به مبارزه ادامه مي دهند . مردم را گرفتن و كتك زدن موجب خاموشي آنها نمي شود شايد عده اي از مردم عقب نشيني كنند ولي اين فشارها فضا را بدتر مي كند و به شكل گيري حوادث ناگواري مي شود . برخي از آقايان فكر كرده اند كه با راه اندازي جنجال و هياهو و صحنه سازي در تلويزيون و كشتار مردم مي توانند شرايط را تغيير دهند . اين مردم ديگر عقب نخواهند نشست من به هر جايي كه مي روم چه عروسي و چه عزا مردم تاكيد مي كنند كه تا آخر ايستاده اند.
*****
تجمع گسترده دیروز مردم در شهرهای مختلف همزمان با تهران
در حالی که دیروز در نقاط مختلف تهران به مناسبت چهلمین روز درگذشت شهدای راه آزادی تجمع و اعتراضات متعدد شکل گرفت، خبرهای رسیده حاکی از آن است که در شهرهای بزرگ نیز اعتراضات و تجمعات مردم برگزار شد.
مردم شهر مشهد در پارک ملت جمع شده و شعارهایی همچون "دولت کودتایی / ننگت باد ننگت باد"، "نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم"، "مرگ بر روسیه" و شعارهایی بر علیه برخی از مسئولین نظام سر دادند که نیروهای یگان ویژه و لباس شخصی ها با آنها درگیر شدند. همچنین شاهدان عینی از بازداشت چند نفر در این درگیری ها خبر داده اند. دیروز نیروهای انتظامی و بسیجی جهت جلوگیری از هر تجمعی در شهر مشهد حضور داشتند و هنگام جمع شدن مردم با موتور از میان تجمع کنندگان عبور کرده و آنها را متفرق می کردند.
در شهر اصفهان نیز مقابل هتل کوثر و در پارک روبروی آن جمعیت نسبتا زیادی با سر دادن شعار« دولت کودتا، استعفا استعفا و مرگ بر دیکتاتور» تجمع کردند. ماشین های در حال حرکت نیز نیز با بوق های ممتد و نشان دادن علامت پیروزی به یکدیگر با عابرین اعلام حضور می کردند.
ماموران و لباس شخصی های بسیاری در سطح شهر اصفهان حضور داشتند و سعی می کردند با همکاری نیروهای یگان ویژه مردم را متفرق کنند ولی با این وجود مردم در پارک تجمع کردند. همچنین در خیابان های منتهی به سی وسه پل ترافیک شدیدی شکل گرفت و مردم از هر فرصتی برای بوق زدن استفاده می کردند.
در منطقه کیانپارس شهر اهواز نیز مردم تجمع کرده و علیه دولت احمدی نژاد شعار می دادند. پلیس معترضین را متفرق و تعدادی را نیز دستگیر کرد.
از صبح دیروز در شهر شیراز نیز نیروهای امنیتی در سطحی گسترده حضور داشتند و حالت نظامی بر شهر حاکم بود. اما مردم در پارک آزادی و فله گاز این شهر تجمع کرده و سرود یاردبستانی خواندند. پلیس به تجمع کنندگان حمله و آنها را متفرق کرد. خیابان های منتهی به فلکه گاز نیز بسته شده بود.
*****
نگاهداری دکتر احمد زید آبادی در مکانی نامعلوم
آرش معتمد
در حالیکه بیش از یک ماه از دستگیری دکتر احمدزیدآبادی می گذرد،خانواده وی هنوز اطلاعی در مورد محل نگاهداری او ندارند و همسرش،مهدیه محمدی به روز می گوید "در تماس تلفنی مشخص بود که تحت فشار شدید است".
احمدزیدآبادی بعد از انتخابات 22 خرداد توسط نیروهای امنیتی دستگیر وبه مكان نامعلومی انتقال داده شد. وی از آن پس تنها دو سه مورد با خانواده اش تماس تلفنی داشته که همین تماس ها نیز بر نگرانی آنها افزوده است؛چرا که به گفته همسرش "كاملا مشهود بود كه او زیر فشارشدیدی قرار دارد."
همان طور که همسرزید آبادی از مكان زندانی شدن او بی اطلاع است وتاكنون همه مراجعات وی برای یافتن اطلاعاتی در این زمینه بی اثر بوده، سیف زاده وكیل وی نیز هنوز درباره اینكه موفق به دیدار با موكل خود شده یا نه اظهار نظری نكرده است.
این در حالی ست که نمایندگان مجلس وقتی روز سه شنبه پایشان به زندان اوین رسید،از "فعالان سیاسی بازداشت شده" خبری نبود و بعد مشخص شد همه آنهاچند ساعت قبل به جای دیگری منتقل شده اند.
همزمان کاظم جلالی، مخبر کمیسیون امنیت ملی هم پیغام آورده که "فعلاً منتظر آزاد شدن فعالان سیاسی" نباید بود. سخنگوی کمیته پیگیری مسائل بازداشت شدگان اخیر در مجلس شورای اسلامی به نقل از مرتضوی تصریح کرده است: افرادی که هنوز در بازداشتند نه جزء معترضان، بلکه جزء اغتشاشگران هستند.
کاظم جلالی با اشاره به دیدار هیات 10 نفره مجلس با دادستان تهران، گفته است: قاضی مرتضوی تاکید کرده است تمام افرادی که در حال حاضر در زندان هستند "اغتشاشگرند" و "اسناد و مدارک کافی وجود دارد که در تخریب اموال عمومی و ایجاد التهاب نقش داشتند."
براساس این گزارش، دادستان تهران در این دیدار بازداشت شدگان اخیر را به دو دسته تقسیم کرده است: دسته ای که "اتاق فکر اغتشاشات و جریانات اخیر بودند" و دسته دیگر که "نقش میدانی در اغتشاشات داشتند... و حتی برخی از آنها دارای سلاح گرم و سرد بودند."
قاضی مرتضوی همچنین ضمن ارائه گزارشی از نحوه نگهداری و نوع اتهامات دستگیرشدگان و "اسناد و دلایل خود"، به اعضای کمیته پیگیری مجلس قول داده است روند دادرسی افرادی که اتهامات سنگین دارند "هرچه سریع تر" انجام شود و این افراد "با داشتن وکیل و همه ضوابط قانونی در دادگاه حاضر شوند."
با این همه هنوز هیچیك از وكلای متهمان موفق نشده اند با موكلان خود تماس بگیرند. احمد زید آبادی از این جمله است که وضعیتش نگرانی شدید خانواده وی را موجب شده است.
**
آخرین گزارش: تماس تلفنی احمد زید آبادی پس از یک ماه بی خبری مطلق
ادوارنیوز: سرانجام بعد از سی روز بی خبری مطلق، دکتراحمد زید آبادی دبیر کل سازمان دانش آموختگان ایران با خانواده اش تماس تلفنی گرفت. به گزارش خبرنگار ادوارنیوز، خانم محمدی همسر احمد زید آبادی با تایید تماس تلفنی وی از نامساعد بودن حال همسرش خبر داد و نسبت به سلامتی زیدآبادی ابراز نگرانی کرد. آقای زید آبادی در تماس کوتاه با منزل از محل بازداشت خود ابراز بی اطلاعی کرده است و در جواب سوالات همسرش پاسخ های کوتاه و نامشخصی داده است.برخی شنیده ها حاکی است احمد زید آبادی توسط نهادی به جز وزارت اطلاعات بازداشت شده است.
*****
علیرضا داوودی دانشجوی دانشگاه اصفهان چند ماه پس از آزادی درگذشت
خبرنامه امیرکبیر: علیرضا داوودی دانشجوی دانشگاه اصفهان روز دوشنبه پنج مردادماه و به فاصله چند ماه پس از آزادی از زندان در سن 26 سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.
داوودی دانشجوی رشته حسابداری دانشگاه اصفهان و سردبیر نشریه دانشجویی خاک و از دانشجویان طیف چپ آزادیخواه و برابری طلب در اصفهان بود.
وی طی فعالیت در دانشگاه از تحصیل محروم شده و در 24 بهمن ماه 87 همزمان با بازداشت محمد پورعبدالله در تهران، در شهر شاهین شهر اصفهان بازداشت می شود. هنگام بازداشت مآمورین امنیتی محل زندگی او را مورد تفتیش قرار داده و وسایل شخصی وی را نیز ضبط کردند. داوودی در تاریخ 5 اردیبهشت 88 با قرار وثیقه 100 میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
علیرضا داوودی پس از آزادی از زندان به دلیل شکنجه و آزار روحی و جسمی در زندان، دچار افسردگی شده بود. به گزارش خبرنامه امیرکبیر وی از حدود 20 روز پیش به دلیل مشکلات جسمی و روحی در بیمارستان بستری شده بود که بر اثر ایست قلبی فوت کرد.
محمد پور عبدالله دانشجوی رشته شیمی دانشگاه تهران نیز از 24 بهمن ماه در بازداشت و در بند مالی زندان قزل حصار و در شرایط و محیط نگران کننده نگهداری می شود. برای محمد پور عبدالله در تاریخ 20 مهر وقت دادگاه تعیین شده است و او در حال حاضر به صورت بلاتکلیف زندانی است.
درگذشت علیرضا داوودی را به خانواده محترم وی و تمامی دانشجویان تسلیت می گوییم.
*****
مادر سهراب اعرابی: سهراب در راه آزادی، مظلومانه و ناجوانمردانه کشته شد
مادر سهراب اعرابی در بهشت زهرا و در چهلمین روز شهادت ندا آقا سلطان به همراه برادر سهراب اعرابی شرکت کردند. مادر سهراب اعرابی در سخنان خود گفته که فرزندش در راه آزادی، مظلومانه و ناجوانمردانه کشته شد. همچنین برادر سهراب اعرابی از حضور مردم در این مراسم تشکر کرد. در زیر فیلم مربوطه را مشاهده نمایید:

*****
دیدار فعالین دانشجویی و اعضای ستاد 88 شهرستان بابل با اشکان ذهابیان
جمعی از فعالین دانشجویی و اعضای ستاد 88 بابل با حضور در منزل اشکان ذهابیان یكی از دانشجویان بازداشت شده در مازندران، از حال او عیادت كردند.
اشكان ذهابیان دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد است كه در تاریخ 26 خرداد در تحصن دانشگاه مازندران همراه با ضرب و شتم شدید، توسط نیروهای امنیتی و سپاه بازداشت شد. او كه در آغاز بازداشت، خبرهایی مبنی بر در كما بودن وی منتشر شده بود، پس از یك ماه بازداشت هفته ی گذشته آزاد شد. اشکان ذهابیان که در مدت بازداشتش مورد شكنجه و ضرب شتم شدیدی قرار گرفته است و مدتی را در بیهوشی گذرانده، در حال حاضر نیز از وضعیت جسمانی مساعدی برخوردار نیست.
در این دیدار اشکان ذهابیان با تاكید بر ادامه روند مسالمت آمیز اعتراض، یاس، بیم و نامیدی را آفتی برای اصلاح کشور دانست و قشر پیشرو جامعه (دانشجویان) و مردم را به ادامه راه برای اصلاح کشور دعوت کرد.
وی با آرزوی آزادی تمام دانشجویان و فعالین سیاسی بازداشت شده از دوستان و فعالینی كه در مدت بازداشتش پیگیر وضعیت سلامتی او بودند تشكر كرد.
از میان ده ها دانشجویی كه در مدت دو ماه گذشته توسط نیروهای امنیتی مازندران بازداشت شده اند، تعداد زیادی از این دانشجویان مورد شكنجه ی فیزیكی و ضرب و شتم شدید اداره اطلاعات شهرستان بابل و اطلاعات سپاه این استان قرار گرفته اند. اكثریت این دانشجویان بازداشتی پس از آزادی، مورد درمان پزشكی و بستری در مراكز درمانی به دلیل عفونت و جراحت قرار گرفته اند.
*****
یاد بعضی نفرات...
شادی صدر

الان درست دو روز است كه بیرون آن دیوارهای بلند لایه لایه ام. دو روزپیش این موقع در راهروی دراز طبقه پایین 209، با چادر زندان و چشم بند، نشسته بودم، منتظر كه كسی بیاید و مرا از در بیرون ببرد و بعد از 12 روز بگوید: چشم بندتونو بردارید! و این، یعنی آزادی كه در تمام آن روزها، چهره آبیش پیدا نبود. در تمام آن روزهایی كه در سلول راه می رفتم و به دریا فكر می كردم. دختری كه مثل همه بچه های دنیا، مادرش را انتخاب نكرده است.در تمام آن روزها، صبح و ظهر و شب به خودم می گفتم: تو، كارت را انتخاب كرده بودی اما او انتخاب نكرده بود كه مادرش فعال جنبش زنان باشد، كه از صبح تا شب در حال دویدن باشد و شب هم پای كامپیوتر خوابش ببرد. او انتخاب نكرده بود كه مادرش برای بار دوم از 209 سر در بیاورد؛ جایی كه نه رفتنت به آن به اختیار خودت است و نه بیرون آمدن از آن؛ مكان تعلیق و حس فلج كننده ناتوانی مطلق. زندانی بودن در جایی مثل 209 مقوله ای است كه وقتی مادر بودن را به آن اضافه می كنی، رنج شكل دیگری پیدا می كند، شكلی كه توضیحش سخت و بسته به حال هر لحظه ات تغییر یابنده است. یک لحظه به خودت می گویی اصلا مگر به خاطر دریا نبود که کار در حوزه زنان را شروع کردی؟ مگر به این خاطر نبود که بهش قول دادی آینده ای بهتر را برای او درست خواهی کرد؟ حالا چه شده؟ مگر از همان روز اول نمی دانستی که داری در راه قلعه سنگباران قدم می گذاری؟...لحظه بعد که دیوارهای انفرادی فشار می آورند و نور کور کننده چراغ همیشه روشن سلول و گرمای مرداد تهران بدون هیچ وسیله خنک کننده ای یادت می آورد شبهاست که نتوانسته ای بخوابی، خشمی وصف ناپذیر از این همه بی عدالتی تمام وجودت را پر می کند و از خودت می پرسی: چرا دختر من باید هدف این همه بی عدالتی باشد؟!... اما عذاب وجدان های مادرانه گاهی تسکین می یابند وقتی با پروانه در آن سلول عمومی روبه رو می شوی که بعد از 15 سال مصیبت و خشونت، با دندانها و بینی شکسته، از شوهر/پسرخاله اش طلاق گرفته و دو دختر 9 و 13 ساله اش را گذاشته پیش پدری که هم پول دارد و هم خانه و هم شغل، و خودش، بی شغل و بی تحصیلات، به خانه پدری برگشته، جایی که 6 نفر در آن با هم زندگی می کنند. پروانه را در خیابان دستگیر کرده بودند و اتهام او هم مثل اتهام من اقدام علیه امنیت ملی از طریق تحریک به اغتشاش و تمرد از دستور پلیس بود. او هفته ها بود دخترانش را ندیده بود، نه به خاطر این که در زندان بود بلکه به خاطر اینکه حضانت بچه ها با پدرشان بود و او هم آنها را برده بود در شهرستانی دور پیش مادرش. روزها و روزها در آن گرمای کشنده داخل سلول که از کولر، تنها صدای یکنواخت و عذاب آور کانالش را دارد که از بالای تمام سلولها می گذرد تا به اتاق زندانبانان برسد، به دریا فکر می کنم و همه دختران و مادرانی که از دیدن هم و بودن با هم محرومند. اما یاد و فکر دیگرانی هم هست که به قول نیما یوشیج، زنده ام می دارد*؛ آنهایی که نزدیک و غیرقابل دسترسند، و آنهایی که دور و غیرقابل دسترسند.
نزدیکان نزدیکم، جایی در سلول کناری، یا سلولهای راهروی پشتی، روی موکت یا پتوهای سربازی دراز کشیده اند و بدون قلم و کاغذ، با خراش ناخن، روزهای زندانشان را روی دیوار، علامت می گذارند: شیوا نظرآهاری، موکلم که حتی وقتی بیرون بودم، کار چندانی در بی پاسخگویی دادسرای انقلاب از دستم برابش بر نیامد، ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگاری که می دانم خوردن آب از دستشویی سلول چقدر برای بیماری گوارشی اش خطرناک است، مهسا امرآبادی که نمی شناسمش اما شنیده ام باردار است و می دانم شرایط پراضطراب بازداشت و حالت تعلیق و فقدان مطلق اطلاعات که در تمام فضاها، قوانین و روابط حاکم بر 209 جاری است، تا چه حد برای یک زن باردار ضرر دارد و خیلی های دیگری که می شناسمشان یا نامهایشان را در روزنامه ها خوانده ام.
یاد نزدیکان دورم، آنهایی که آن طرف دیوارها با رنج هایم رنج می کشند و ثانیه های نگرانی را نفس می کشند، زنده ام می دارد. خانواده ام، که می دانم از خواب و خوراک و کار و زندگی افتاده اند، می دانم که بین اوین و دادگاه انقلاب سعی صفا و مروه می کنند هر روز، وکلایم که برعکس بیشتر وکلا، به جای اینکه دنبال پرونده های نان و آب دار باشند، رنج شنیدن جوابهای سربالا را تحمل می کنند و خسته نمی شوند، دوستانم در ایران و همه جای دنیا که با اطلاع رسانی لحظه به لحظه شان، بی آن که بدانم، خیلی ها را در رنج من، رنج خود و رنج همه زندانیان شریک ساخته اند. شراکتی که اساسش پیوند و همبستگی میان آدمهایی است که مهر و لطفشان مثل زرهی در تمام آن لحظات سخت مرا در برگرفته بود. شراکتی که در نهایت، آزادی مرا آورد.
الان درست دو روز است که درهای 209 پشت سرم بسته شده، چشم بندم را تحویل گرفته اند و چادر زندان را پشت در اوین پس داده ام و بیرون آمده ام، جایی که هیچکس منتظرم نبود. جایی که خیلی ها اما منتظر بودند. منتظر پسر و دختر و هسرانشان که قرار بود آزاد شوند. جایی که همه از تو می پرسیدند: عزیز ما را ندیدی؟! و من بارها و بارها قانون چشم بند، قانون سکوت و قانون فقدان اطلاعات را توضیح دادم. وقتی از پله ها پایین می آمدم می دانستم این پله ها را، سایه زیر پل جلو اوین را و تاکسی دربستی را که سوارش شدم، مدیون خیلی ها هستم. خیلی ها که یاد همه شان، امروز و فردای مرا روشن می دارد؛ همه آنهایی که یاد مرا و یاد همه زندانیان سیاسی را زنده نگه داشتند و می دارند.

* نیما یوشیج می گوید:
یاد بعضی نفرات
روشنم می دارد
*****
مرتضوی یک‌تنه بر قوه قضائیه حکومت می‌کند
گزارش‌های رسیده حاکی از آن است که در آخرین روزهای حضور هاشمی شاهرودی در قوه قضائیه، سعید مرتضوی به پشتوانه‌ی حمایت‌هایی از سوی رهبر اوباشان همچنان در این قوه یکه‌تازی می‌کند و هیچ کسی هم در برابر قانون‌شکنی های او امکان مقاومت ندارد.
دست‌اندرکاران امر قضا و منابع درون قوه قضائیه اظهار می‌دارند که در سالهای اخیر در قوه قضائیه همواره دو رئیس داشته است: آیت‌الله هاشمی شاهرودی و سعید مرتضوی. اما در ماههای اخیر که ماههای آخر ریاست آقای شاهرودی بوده و مشخص شده که او به زودی این پست را واگذار خواهد کرد، به دلیل پشت‌گرمی مرتضوی به عناصری در بیت رهبری و احتمال حضور و حمایت بیت از وی در آینده بلندمدت، قدرت او در قوه قضائیه پیشی گرفته و خواستهای او در دستگاه قضایی به اجرا در می‌آید.
این گزارش حاکی است، به همین خاطر و با وجود مخالفت بدنه و بخش عمده‌ای از مقامات قضایی با رفتارهای مرتضوی، به دلیل پشت‌گرمی‌های وی به حمایت‌های خارج از دستگاه قضایی، حتی مقامات مافوق دادستان تهران یعنی دادستان کل یا دادگستری و ... قدرتی در برابر اراده وی ندارند و از همین روست که در حوادث اخیر نیز تلویحا مقامات قضایی از مسئله بازداشت‌ها و آنچه در بازداشتگاه‌ها می‌گذرد، از خود سلب مسئولیت می‌کنند.
آنطور که شنیده شده، مرتضوی تنها نماینده دستگاه قضایی است که به همراه مقاماتی از حفاظت اطلاعات سپاه و دیگر نهادهای امنیتی و نظامی، از جمله میثم طائب، در مورد بازداشت‌ها و روند پیشبرد پرونده زندانیان و اعتراف‌گیری‌ها و دیگر سناریوها تصمیم‌گیری می‌کنند.
گفته می‌شود در سال‌های اخیر نیز هرجا مرتضوی با حرکتی خلاف نظر خود در دستگاه قضایی مواجه می‌شد، با هماهنگی هائی از درون دستگاه خلافت و متهم کردن افراد مقاومت‌کننده به وابستگی به ملی- مذهبی ها، جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب، به نحوی جلوی آن حرکت را می‌گرفته و مانع پیشرفت آن فرد در دستگاه قضایی می‌شده یا زمینه عزل وی را از سمتش فراهم می‌کرده است.
*****
خبرهایی از اوین
خبرهای ویژه از اوین یا درباره‌ی زندانیان آن به دست ما رسیده است که در ادامه می‌خوانید.
خبر اول اینکه منابع موثق اعلام کرده‌اند چندتن از زندانیان سیاسی جوان‌تر در ساختمانی خارج از اوین که فاصله‌ای 15-20 دقیقه‌ای با اوین دارد، نگهداری می‌شوند.
خبر دوم اینکه یکی از خانم‌های آزاد شده از اوین، خبر داده که از سلول کناری، صدای سمیه توحیدلو را به همراه چند نفر دیگر می‌شنیده که روحیه‌ی خوبی داشته‌اند و با هم سرود دسته‌جمعی می‌خوانده‌اند.
خبر سوم اینکه سعید نورمحمدی، عضو جوان جبهه مشارکت، پس از 29 روز بالاخره با خانواده‌اش تماس تلفنی داشته و از سلامتی خود خبر داده، اما نسبت به اتمام یا عدم اتمام بازجویی‌هایش ابراز بی‌اطلاعی کرده است.
خبر چهارم هم اینکه علی وفقی، عضو سابق دفتر تحکیم وحدت دانشجویی نیز در دو روز اخیر با همسرش ریحانه حقیقی ملاقات داشته است.
و خبر پنجم هم اینکه سمیه نصرتی، خبرنگار پارلمانی که جریانات اخیر دامن‌گیر او هم شده بود، از زندان آزاد شد و اولین نوشته‌ی خود را پس از آزادی، در وبلاگش منتشر کرد.
*****
سنای آمريکا تحريم صدور بنزين به ايران را تصويب کرد
سنای آمريکا با تصويب يک طرح تازه خواستار منع خريد نفت‌خام از شرکت‌هائی شد که به ايران بنزين و ساير فراورده‌های نفتی صادر می‌کنند. اين طرح برای اجرائی شدن نيازمند تصويب مجلس نمايندگان و امضای رئيس‌جمهور است.
تحريم شرکت‌های تامين‌کننده‌ی بنزين و ساير فراورده‌های نفتی پالايش شده‌ی مورد نياز ايران، قبلا نيز، چند بار به وسيله‌ی برخی از سناتورهای آمريکائی مطرح شده بود. طرح تازه، اگر به تصويب مجلس نمايندگان و امضای رئيس‌جمهور برسد، دولت آمريکا را از خريد نفت شرکت‌های تحريم شده، برای تامين ذخيره‌ی انبارهای استراتژيک خود، منع می‌کند.

ايران نيازمند بنزين خارجی
ايران، به عنوان يکی از بزرگترين توليدکنندگان نفت‌خام، به دليل عدم سرمايه‌گذاری در نوسازی و گسترش پالايشگاه‌های داخلی، ۴۰ درصد بنزين مورد نياز خود را از کشورهای ديگر وارد می‌کند.
هدف آمريکائی‌ها از تحريم شرکت‌های تامين کننده‌ی بنزين ايران آن است که بر فشارهای اقتصادی بيافزايند تا جمهوری اسلامی از تعقيب برنامه‌ی غنی‌سازی اورانيوم چشم‌پوشی کند. دولت باراک اوباما، در هفته‌های اخير برای اعمال فشار بر ايران زير فشار سناتورها قرار گرفته است.
پيشنهاد تحريم بانک مرکزی
حدود ده روز پيش، سناتور جان مک‌کين، رقيب جمهوری‌خواه اوباما در مبارزات انتخاباتی، از رئيس‌جمهور خواست که در صورت شکست تلاش‌های ديپلماتيک، بانک مرکزی ايران را مشمول تحريم کند. در اين اقدام، سناتور جان کابل از حزب جمهوری‌خواه و سناتور ليبرمن از حزب دموکرات، پشتيبان جان مک‌کين بودند.
سه سناتور آمريکائی، اجرای پيشنهاد خود را در صورتی ضروری دانستند که جمهوری اسلامی ايران تا زمان تشکيل نشست سران گروه ۲۰ حاضر به بازگشت بر سر ميز مذاکره نشود يا تا آن زمان برنامه‌ی غنی سازی اورانيوم را متوقف نکند. اجلاس سران هفت کشور صنعتی و روسيه، در تازه‌ترين نشست خود، تا اواخر سپتامبر به جمهوری اسلامی مهلت دادند.
کمک به شکستن سد سانسور
سنای آمريکا روز سوم مردادماه (۲۵ ژوييه) امسال نيز، با تصويب طرحی ديگر خواستار تخصيص ۲۰ ميليون دلار بودجه برای مقابله با سانسور اينترنت در ايران شد. سناتورها طرح خود را "قانون قربانيان سانسور در ايران" نام نهادند. از ميان پنج سناتور تهيه کننده‌ی طرح، جان مک‌کين گفت: «همزمان با تلاش رژيم ظالم ايران برای محدود کردن ايرانيان، طرح ما به ايرانيان کمک می‌کند که با استفاده از راديو، تلويزيون و فن‌آوری جديد اينترنت و ارتباطات، محدوديت‌ها را کنار بزنند.»
*****
دیگرآثار شجریان از صدا و سیما پخش نمی شود
در پی اعتراض و شکایت استاد محمدرضا شجریان نسبت به پخش آواز و موسیقی آثارش از شبکه‌های صداوسیما در ماه گذشته و شکایت او از معاون صدا، محمدحسین صوفی گفت: «از این پس حتی در ماه رمضان صدای محمدرضا شجریان از شبکه‌های رادیویی پخش نمی‌شود».
معاون صدا که رییس اسبق مرکز موسیقی صداوسیما نیز بود در گفت‌و‌گو با ایسنا با اظهار این که «برای تولید برخی از آثار استاد شجریان سازمان صدا و سیما و بعضی دیگر خود ایشان، هزینه کرده‌ است» گفت: «با این حال از این پس هیچ یک از این دو دسته آثار از رادیو پخش نمی‌شود».
پنجم مرداد ماه 88 محمدحسین آقاسی- وکیل محمدرضا شجریان- با اشاره به شکایت موکلش از معاون رادیو رییس سازمان صداوسیما و روزنامه‌ی کیهان گفته بود: «بازپرس پرونده از صداوسیما مجوز پخش آثار استاد شجریان را درخواست کرده است».
او با استناد به ماده 23 قانون حمایت حقوق مولفان و مصنفان به ایسنا گفته بود: «صوفی را از جهت این‌که معاون رییس سازمان صداوسیما بوده و تمام موسیقی‌های قابل پخش در این سازمان در زمان تصدی او با تایید وی در اداره متبوعش پخش می‌شده، شکایت کردیم و در شکواییه اعلام کردیم از ایشان و هر کسی که تصمیم به پخش آثار استاد شجریان گرفته، شکایت داریم».
این اقدام در پی نامه‌ اعتراض آمیز 25 خرداد ماه استاد آواز ایران به عزت‌الله ضرغامی-رییس سازمان صدا و سیما- صورت گرفت که در بخش‌هایی از آن آمده بود:« اینجانب در سال 1374 نیز اعلام کردم راضی به پخش آثار خود از صدا و سیما نیستم. مجددا تقاضای خود را تکرار کرده و تاکید می کنم آن سازمان هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و شایسته است به حکم شرع و قانون سریعا کلیه واحدهای آن سازمان از پخش صدا و آثار من خودداری کنند».
پیش از این نیز شجریان در نامه‌یی به علی لاریجانی- رییس وقت سازمان صدا و سیما- از او خواسته بود به شبکه‌های مختلف رادیو و تلویزیون دستور دهد به جز دعای «ربنا» و مثنوی افشاری - که در ایام ماه رمضان و هنگام افطار از شبکه‌های مختلف روی آنتن می‌رود، از پخش آثار دیگر او خودداری کنند.
استاد آواز ایران در این نامه‌ آورده بود: «سازمان صدا و سیما موظف است برای پخش آثار هنرمندان از آنان کسب اجازه کند و حقوق مادی آثارشان را هم برای هر نوبت پخش آثارشان رعایت کند».
این در حالیست که مهرماه سال 86 کرم رضا پیریایی- رییس سابق مرکز موسیقی- در نشستی مطبوعاتی با بیان این که با استاد شجریان نیز مشکلی نداریم، گفته بود: «استاد ناراضی نیستند و در طول شبانه روز، رادیو پیام کارهای استاد شجریان را پخش می‌کند».
*****
پیامی از میان ایمیل های دریافتی
فخرالسادات محتشمی پور
من مادرم، مادر سهراب مادر ندا مادر همه فرزندان ایران
من مادر سهرابم
مادر ندا
مادر اشکان و محسن و کیانوش و رامین و محمدهای این خاک زرخیزِ ایرانِ پاکِ اهورایی
مادر همه گل های پر پر شده سرزمینم
من مادرم، مادر صلح مادر صبح مادر سپیده مادر سحر
من باغبانم
باغبان این گلستان پر گل و ریحان
حالا که دست پلید اهرمن گل های با نشاط باغ مرا از ریشه می کند
انگار قلب من است که پاره می شود با هر هجوم
و هر ضربه باتوم همه وجودم را نشانه می رود
کاش تن من به حجم همه ضربه های دژخیمان ستبر بود
و سپر می شد مقابل همه این تیرهای هدفدار که نشانه رفته است قلب فرزندانم را
کاش به شماره روزها، نه لحظه های عمرم زره می شدم بر این پیکرهای ظریف نوگلانم
تا مصون بمانند از تیغ کین
کاش کلام من می توانست آهن ها را ذوب کند و این دل هایی را که سنگ است نرم
و کاش نبودم و نمی دیدم به نام دین فرزندان این دیار را جان می گیرند
و آب حیات را از آنان دریغ می کنند
کاش
من مادرم مادر سمیه و سعیده و زویا
مادر سعید و محمدرضا و شهاب
و مادر همه دختران و پسران دربند که جرمشان بستن مچ بندها و سربندهای سبز است
سبزی در دیار من هرگز جرم نبوده است و نیز کاشتن بذر امید!
حالا در مصاف حق و باطل این اهریمن است که می بازد
و شب می رود تا بساط سیاهی را برچیند از خانه ما برای مهاجرت به دیار جاهلانِ خاموش
ما بیداریم و سکوت را به ثمنِ بخس فروخته ایم
زبان سرخ ما سبزی وجودمان را به جهانیان ابلاغ کرده است
ما سبزیم و جاودانه و عربده های سپاه جور در گوشه گوشه این زمین پاک
تنها برگی است دیگر بر حقارتشان
و خروش سبزهای سرزمین من سندی بر جاودانگی آزادگی تا همیشه
من مادر همه سبزهای ایرانم
همه سبزهای این دیار کهن
و نامم را فرشتگان خدا انتخاب کرده اند
من مادرم و بذر امید را تا آخرین ذره از توان در دل فرزندان ایران خواهم کاشت
من مادرم
ایستاده می میرم تا ایستادگی آخرین درس باشد برای فرزندانم
فرزندان ایران
*****
خبرگزاری فارس: اردوگاه اشرف تغيير نام يافت
محسن حكيم مشاورسياسي رئيس مجلس اعلاي اسلامي عراق در گفتگو با خبرگزاري فارس به تلاش‌هاي دولت عراق در زمينه اعمال حاكميت خود در اردوگاه اشرف اشاره كرد و گفت: اردوگاه اشرف پس از تسلط كامل نيروهاي عراقي به نام پادگان عراق جديد تغيير نام يافته است.وي با بيان اينكه اهداف از پيش تعيين شده دولت عراق محقق شده است، افزود: سايت امنيتي كه قرار بود در پادگان قرار گيرد نيز مستقر شده است.
دولت عراق رسماً اعلام كرده كه با هر گونه شورش و تخطي از قانون قاطعانه برخورد خواهد كرد و به هيچ وجه اجازه قانون‌شكني به ساكنان اين اردوگاه را نخواهد داد.مشاور سياسي عبدالعزيز حكيم با اشاره به وضعيت حقوقي ساكنين اين پادگان، اظهارداشت: اعضاي گروه مجاهدین هيچگونه حقي نسبت به حضور در اين اردوگاه ندارند و دولت عراق نيز هيچ گونه تكليفي دراين قبال آنها همچون اعطاي حق پناهندگي ندارد.
حكيم با بيان اينكه قطعنامه‌هاي سازمان ملل همچون 1773، 1816 و ساير كنوانسيون‌هاي بين‌المللي و قانون اساسي عراق ضرورت اخراج هر چه سريع‌تر اين افراد را مشخص كرده‌اند، اظهار داشت: بين دو دولت ايران و عراق تلاش‌هايي براي انتقال تعداد زيادي از آنها كه خواهان بازگشت به ايران هستند صورت گرفته است تا مكانيزم‌هاي مناسبي طراحي شود و همچنين رايزني‌هاي گسترده‌اي نيز با 12 كشور اروپايي در حال انجام است تا 912 نفر از اعضاي اين گروه را كه تابعيت يا اقامت اين كشورها را دارند سريع‌تر از عراق اخراج كنند.وي با ذكر اينكه تاكنون 12 شكايت قانوني عليه اعضاي مجاهدین در دادگاه‌هاي عراق صورت گرفته و حكم جلب و پيگرد قانوني آنها صادر شده است، يادآور شد: دولت عراق موظف است آنها را به دادگاه عراق تحويل دهد كه علاوه بر آن امكان طرح دعاوي بي‌شماري نسبت به عملكردهاي اين گروه كه در طول حضور خود در عراق داشته‌اند نيز وجود دارد.
اين سياستمدار عراقي با اشاره به اظهارات مقامات آمريكايي در خصوص اقدام دولت عراق در پادگان عراق جديد، گفت: عراق طبق حقوق بشردوستانه سياست روشني را در اين زمينه دارد و جاي هيچگونه نگراني از سوي هيچكس نيست چرا كه دولت عراق پايبند به حقوق و تعهدات بين‌المللي است.
حكيم با اشاره به تحت پيگرد بودن 100 نفر از اعضاي اين گروه توسط دولت جمهوري اسلامي ايران گفت: ساير اعضاي سازمان مجاهدین از عفو دولت ايران برخوردار هستند كه در طول سال‌هاي گذشته نيز حدود 500 نفر از اين افراد به ايران بازگشته و كاملاً مورد عفو قرار گرفتند.وي ادامه داد: ‌صليب سرخ جهاني و وزارت حقوق بشر عراق به ايران آمده و با خانواده‌ها و خود اين افرد ملاقات‌هايي داشته‌اند كه در اين ملاقات‌ها اعضاي بازگشته رضايت كامل خود را از برخورد مقامات جمهوري اسلامي ايران ابراز كرده بودند.
مشاورسياسي رئيس مجلس اعلاي اسلامي عراق در پايان خاطرنشان كرد: مجاهیدین خلق بر طبق قوانين بين‌المللي و همچنين قوانين داخلي عراق يك گروه تروريستي و در جنايات رژيم صدام كاملاً شريك هستند بنابراين بايد هر چه سريع‌تر خاك عراق را ترك كنند.
*****
نوع رابطه "عنتری نژاد" و "سیدعلی گدا"...!!
فضله پراکنی های عنتری نژاد در جمعی از مزدوران و شیخان و "گرگ های هار" بارگاه خلافت. برای شنیدن و تماشای پرت و پلاگوئی های این جانی بالفطره و بیمار روانی اینجا کلیک کنید.
*****
فرمانده نیروهای بسیج سپاه از بازگشایی دانشگاهها در هراس است
بی بی سی : فرمانده نیروهای بسیج سپاه پاسداران ایران با اشاره به نزدیک بودن زمان بازگشایی دانشگاه ها، در مورد احتمال بروز "تقابل" هشدار داده است.
حسین طائب، جانشین فرمانده سپاه در بسیج روز پنجشنبه۸ مرداد (۳۰ ژوئیه) در دانشگاه مشهد با اشاره به اینکه مخالفان دولت به دنبال رهبری "جریان سبز" خود هستند، گفت: "تکلیف ما در این موضوع آگاه سازی و بالا بردن آگاهی های خود است. مراقب باشید که آنها پروژه تقابل را کلید نزنند و در این دام گرفتار نشویم".
او گفت: "هنگام بازگشایی دانشگاه ها باید وظیفه خود را در این باره انجام دهیم و نباید به فرعی برویم".آقای طائب در مورد حوادث روز ۲۵ خرداد که تعدادی از معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران در آن کشته شدند گفت: "اغتشاشگران به پایگاهی که مرکز گردان بود و صدها سلاح در آن وجود داشت حمله کردند، اگر سلاح ها به دست آنها می افتاد، مگر می شد آن را جمع کرد"؟فرمانده نیروهای بسیج افزود: "بیش از ۵۰ کوکتل مولوتف به این مرکز پرتاب شد و افرادی با اسلحه به سوی این مرکز شلیک کردند که در این واقعه هم نیروهای بسیجی برای دفاع از خود و هم آن افراد تیراندزی کردند".آقای طائب گفت که این حادثه "کشته داد" و باعث شد که معترضان به اهداف خود برسند: "اما آنها در ۱۸ تیر موفق به گرفتن کشته از جمعیت خود نشدند".
او به مخاطبانش در مشهد هشدار داده است: "نباید بگذاریم که فضا به سمتی که آنها تعریف کرده اند برود".اظهارات آقای طائب در شرایطی منتشر می شود که در گزارش های منتشر شده از درگیری های روز پنجشنبه در تهران نشان چندانی از حضور نیروهای بسیج یا سپاه و برخورد آنها با معترضان دیده نمی شود و به نظر می رسد متفرق کردن تظاهرکنندگان روز پنجشنبه به نیروی انتظامی سپرده شده بوده است.همزمان گزارش هایی از تشکیل یک هیأت ویژه از سوی شورای عالی امنیت ملی و به دستور آیت الله علی خامنه ای منتشر شده است که قصد دارد با خانواده های کشته شدگان و آسیب دیدگان در حوادث اخیر دیدار کند.
به نظر می رسد با توجه به دعوت میرحسین موسوی از معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران مبنی بر استفاده از اعیاد مذهبی ماه شعبان برای ادامه اعتراضات و در پیش بودن مراسم تنفیذ و تحلیف محمود احمدی نژاد و همچنین بازگشایی مدارس و دانشگاه ها، مسئولان انتظامی و امنیتی ایران در صدد کاستن از شدت تنش های احتمالی هستند.
احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان هم در خطبه های نماز جمعه روز ۹ مرداد تهران با اشاره به نزدیک بودن نیمه شعبان گفته است: "نباید در این اعیاد به منظور جشن و سرور دست به کارهایی زد که حرمت ها شکسته شود و به واسطه آن خدا و ائمه اطهار ناراحت شوند".
*****
نتایج اولیه کنکور 88 اعلام شد
واحد مرکزی خبر(صدا و سیما)
کدخبر: 40049 - تاریخ 9 مرداد 88 - زمان: 21:02
رئیس سازمان سنجش آموزش کشور گفت: نتایج اولیه آزمون سراسری 1388بر روی پایگاه اینترنتی این سازمان به نشانی www.sanjesh.org قرار گرفت.
به گزارش واحد مرکزی خبر ، عبدالرسول پورعباس افزود: امسال 996 هزار نفر در کنکور مجاز به انتخاب رشته شده اند که از این تعداد حدود 550 هزار نفر در دوره‌های روزانه، شبانه، پیام نور و موسسات غیرانتفاعی پذیرفته خواهند شد.وی گفت: داوطلبان مجاز به انتخاب رشته از چهارشنبه 14 مرداد یا پنجشنبه 15 مردادبه مدت سه روز فرصت دارند انتخاب رشته نهایی کنند.
رئیس سازمان سنجش افزود: از یکشنبه 11 مرداد سامانه انتخاب رشته مجازی (250 رشته پیشنهادی) برای کمک و مشاوره به داوطلبان در انتخاب رشته نهایی بر روی پایگاه اینترنتی این سازمان گشایش می یابد. پورعباس با اشاره به اینکه هم اکنون دفترچه راهنمای انتخاب رشته بر روی پایگاه اینترنتی این سازمان قرار گرفته است گفت: داوطلبان مجاز به انتخاب رشته می توانند از طریق این دفترچه ها، اطلاعات لازم را درباره رشته های تحصیلی در زیرگروه‌های مختلف، ظرفیت پذیرش در هر رشته و نحوه گزینش دانشجو به صورت بومی در کنکور، کسب کنند که البته این دفترچه ها از فردا در مراکز پستی کشور توزیع می شود.
نتایج نهایی کنکور در نیمه دوم شهریور اعلام می‌شود.آزمون سراسری 1388 در روزهای 4، 5 و 6 تیر با شرکت یک میلیون و 227 هزار داوطلب در 5000 حوزه امتحانی برگزار شد.
*****
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ