سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۵/۲۹

پنجشنبه: 29/5/1388 (زمان - 00:03 بامداد) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یاران، همرزمان و هم میهنان درود بر شما و بامدادتان گرامی باد. دقایقی پس از نیمه شب چهارشنبه و آغاز روز پنجشنبه است و ما مشغول تدارک و انتشار نخستین "پست" امروز خویش می باشیم و از این لحظه تا ساعت 24 نیمه شب فردا، مطابق معمول؛ بی وقفه در خدمت عزیزان هستیم تا آخرین خبرها و مطالب را بدون در نظر گرفتن این نکته که از سوی کدام منبع و طیف و دسته و مرام و گروهی انتشار می یابد، و فقط باین دلیل که حاوی خبرها و گزارشاتی در مورد وقایع میهن عزیزمان است بدون هیچگونه تحریف یا جبهه گیری خاصی برایتان انتشار دهیم زیرا که بجز گروهی معدودی که این شیوه خبررسانی را قبول ندارند و معتقدند ما حتمن باید خود را وابسته به گروه و جمعیت و مرامی خاص نماییم، اکثر هم میهنان با منش و مرام و شیوه ما موافق هستند و این شیوه خبررسانی را تایید کرده اند و ما همیشه تابع نظریات و خواسته های اکثریت هستیم؛ ضمن آن که به نظریات و انتقادات و یا حتا هتاکی های مخالفین روش خویش احترام نهاده و برایشان آرزوی هدایت بسوی واقع بینی و پذیرش دموکراسی می نماییم.
*****
پيشرفت جبهه بي اخلاقي
عماد افروغ
مي توان با قطعيت گفت که توسل به راه هاي اخلاقي مدت هاست براي پاسخ دادن و گفت وگو با طيف خاص نزديک به قدرت پاسخگو نيست، زيرا راه هاي اخلاقي و مذاکره در فضايي کارساز است که اخلاق ارزش محسوب مي شود اما اخلاق براي اين طيف سال هاست که مرده است. ترور گسترده شخصيت ها نشان از اين دارد که اين افراد ماشه تفنگ خود را به سمت وجهه ديني و اخلاقي جامعه ما نشانه رفته اند و نه يک بار که هر روز اخلاق را کشته اند و زير پا له کرده اند.شايد براي همين هم اين بار براي برخورد با طيفي اينچنيني که کيهان و کيهانيان پرچمدارش هستند، راه ديگري را انتخاب کرده ام. اين بار مصرانه حق و حقوق خودم را عطف به نظام قضايي مي کنم، زيرا معتقدم به رغم همه افت و خيز ها هنوز استقلال راي براي اين قوه باقي مانده است و شايد بتوان به عنوان يک ملجأ در برابر اين ميزان از بيداد به دستگاه قضايي پناه برد. هر چند سناريوي شنيع تخريب و ترور شخصيت هاي فرهنگي، سياسي و انقلابي پروژه يي ريشه دار است و به صحنه کشاندن ريشه هاي واقعي و منبع اصلي آن کار آساني نيست اما من هنوز در اين کشور اندک اميدي براي رسيدگي به اين بيدادگري ها دارم. پروژه تخريب از يک سيستم کلي تغذيه مي شود و هر کس گوشه يي از آن را گرفته است و عملياتي مي کند و در اين ميان حسين شريعتمداري و اطرافيانش بازيگران اصلي اين خيمه شب بازي هستند. سال هاست که اين بازي ادامه دارد، هر بار با خواندن اخبار صفحه دو و سرمقاله هاي شريعتمداري و ديگر يادداشت هايي که در اين بولتن منتشر مي شد، دلم به درد مي آمد اما از شما چه پنهان اولين بار درد اين دروغ پراکني ها را زماني تا عمق وجود حس کردم که شريعتمداري نام مرا هم به ليست سياهش افزود و نوک تفنگ ترورش را به سمت من هم نشانه رفت. جريان نخبه سوزي در کشور چهار سال است که با چنان قوتي پيگيري مي شود که بيش از هر چيز شبيه پاکسازي و تهي سازي جامعه از نخبگان شده است. کيهان و طيف هاي نزديک به آن در کمال اعتماد به نفس سراغ چهره هايي مي روند که کارنامه روشني دارند، اما آنچنان همه چيز را به هم ربط مي دهند و سناريونويسي مي کنند که دل هر شنونده يي را به درد مي آورد از اين ميزان سبوعيت. اما من اين بار سکوت نخواهم کرد. مدير مسوول اين روزنامه بايد پاسخگو باشد زيرا من از فرد معلوم الحالي که نامش پاي يادداشت آمده شکايتي ندارم که او تکليفش روشن است. نويسنده يادداشت از آن دست افرادي است که آزادي مشروطش را تنها با اين شرط کسب کرده است که در پروژه آنها همکاري کند و از يک فرد که اختياري از خود ندارد و به هرآنچه مي گويند بايد تن بدهد، انتظاري نيست. زيرا انسان مستقل هرگز وارد اين بازي نمي شود که اين سرسپردگي از هر اسارتي بدتر است. از سوي ديگر ترجيح مي دهم با کوک کننده اصلي اين جريان ها در دادگاه روبه رو شوم، زيرا فتنه ها جاي ديگري است. شايد حتي اين پرونده نتيجه يي هم نداشته باشد اما به شما مي گويم اين بي نتيجه ماندن هم خود يک هدف است، زيرا ديگر به اين ترتيب تکليف خود را روشن مي کنم و از همه چيز دست مي شويم، زيرا اميد به سراب بارها بدتر از قطعيت يک خشکي و بيابان مطلق است.من هنوز اميدوارم، زيرا مواردي را ديده ام که دستگاه قضايي مستقل عمل کرده است و من اميد خود را از دست نداده ام، البته هنوز، چرا که مي دانم گويندگان اين هجويات و اباطيل هيچ مدرکي عليه من در دست ندارند. مدت هاست که با گفت وگو و توصيه به اين افراد گفته ام اين باب را ببنديد، زيرا کسي نمي تواند مرا متهم به سهم خواهي کند؟ اصلاً چه سهمي؟ چرا من بايد فکر کنم در دستگاه رئيس دولت مستقر جايي بايد داشته باشم؟ که از ابتدا هم موضع نقادي داشتم. کي و کجا خودم را سربازي اجرايي و صفر نشان داده ام که نشان مي دهد با اين خصوصيات مي توانم در دستگاه رئيس دولت پستي از وزارت به دست بياورم. آيا نوع مکالمه و محاوره من شبيه ادبيات دولت مستقر بود يا اينکه موضع گيري هايم اين افراد را دچار شبهه سهم خواهي کرده است؟ من تا مشخص شدن راي دادگاه منتظر مي مانم که اين آقايان مدرکي مستدل دال بر سهم خواهي ارائه کنند. قرار بود 30 سال پيش در اين کشور سياست را اخلاقي کنيم، اما در اين چند سال به سمت و سويي مي رويم که روز به روز اخلاق سياسي تر مي شود و آن هم سياستي از جنس غيرانساني و کثيف؛ اخلاقي که قرباني ميزهاي قدرت مي شود و هر آن کس هم بر اين فضا نقدي وارد کرد متهم به سهم خواهي مي کنند و مي گويند اين يکي چون سهمش را نگرفته، نقد مي کند. کدام سهم؟ مگر چيزي از آن خود داريد که بايد با ديگري تقسيم کنيد؟ هر کس در هر پستي در اين کشور امانتدار مردم است و نه غاصب، که اين رويه بوي غصب مي دهد و نه امانتداري. در عين حال مي دانم که فاصله گرفتن و دشمني اين طيف با هر کسي براي او آبرو مي آورد، همان طور که در اين چند روز و پس از مقاله مذکور، آبروي من نزد خداوند و ملت چند برابر شده است. چهار سال منتقد دولت اصلاحات بودم و از تندروي هايشان ايراد مي گرفتم اما هرگز لحظه يي اين ميزان از حرمت شکني عليه من صورت نگرفت، هر چند که دانشگاه تربيت مدرس را ترک کردم اما هيچ وقت شبنامه ها و هتاکي هاي اينچنيني عليه من صورت نگرفت. همه اينها براي من عبرت است و درس اخلاق که بايد در گذشته خود تجديد نظر کنم. اکنون ناراحتم از اينکه گاهي موضعي گرفته ام که ظاهراً به نفع رئيس دولت وقت تمام شده است، که حالا بايد شاهد برخورد اين گفتارهاي زشت و هتاکانه باشم که حالا بنده را متهم به سهم خواهي بکنند. چه سهمي؟ سهمي نيست که اگر هست، تام و تمام براي خودتان نگه داريد که من هرگز در قيامت ياراي پاسخگويي ندارم و نمي توانم در مقابل خداوند متعال به دليل شراکت در اين سهم از خود دفاع کنم و شرمنده باشم. باز هم مي گويم دنيايي ديگر هست و قيامتي و پاسخگويي، يادتان باشد. جوهره انقلاب ما اين نبود آقايان و شما آن را درک نکرده ايد و حالا قدم در اين راه بي بازگشت گذاشته ايد و در تاريکي فرو مي رويد.
*****
دفاع، حق نخست
محمدعلي دادخواه
اين مقاله را محمد علي دادخواه پيش از بازداشت خود نوشته بود و در جريان ملاقات با خانواده اش در زندان خواسته است چاپ شود.
و خداوند انسان را آفريد، به او آگاهي و شعور بخشيد و برترين امانت خويش را به او سپرد؛ امانتي که زمين و آسمان از پذيرش آن امتناع کرده بودند. اين گونه بود که انسان مختار شد تا در محدوده اندک عمرش از صحاري شقاوت تا آسمان سعادت گزينش کند و در فاصله جبري حيات و ممات به حق ثابت کند که اشرف مخلوقات است. هنوز ديري نپاييده بود که برخي از اين ناطقان مختار سر به عصيان برداشته و دست به شورش زدند و همه چيز را منکر شدند، حتي خدا را، و خدا در موضع بازپرسي و پرسش و پاسخ و داوري هرگز حق «دفاع» را از انسان سلب نکرد و به وي رخصت آن داد که در مقام مواخذه، از خود و اعمالش به دفاع برخيزد و اين برترين موهبتي است که از ناحيه جبروت الهي به انسان ناسوتي هديه شده است تا بتواند از کار، روش و منش اش با دليل و استدلال به دفاع برخيزد. پس دفاع حقي است طبيعي که از ناحيه خالق براي مخلوق به رسميت شناخته شده است. از اين رو هيچ مخلوقي نمي تواند حقي را که خداوند براي انسان در نظر گرفته، از همنوع خويش دريغ ورزيده و آن را سلب يا محدود کند. اين اصول بنيادين که ريشه در فطرت آدمي دارند، در تمامي نظام هاي حقوقي به عنوان والاترين ارزش ها در سرلوحه قوانين اساسي نگاشته شده و بر اجراي صحيح و دقيق آنها تاکيد شده است به گونه يي که سيسرون در اثر معروف خود زير عنوان «جمهوريت» بيان مي دارد؛ «قانون واقعي، مبتني بر عقل سليم و موافق با طبيعت که در همه جا نافذ و ثابت و جاودان است وجود دارد که بايد به فرامين آن گردن نهاد. اين قانون منبعث از نهاد الهي است لذا نمي توان پيشنهاد لغو آن را داد و مجاز به انحراف از آن نيستيم... اين قانون در رم و آتن يکي است و از امروز به فردا تغيير نمي کند و هر کس از آن اطاعت نکند از خويشتن خويش گريخته و فطرت انساني را ناديده گرفته است.» در فقه اماميه دفاع از قلمرو مستقلات عقليه مورد بررسي و کنکاش قرار گرفته. عقل حکم مي کند در صورت مواجهه با خطر به دفاع برخيزيم، مضافاً اينکه عدم ايجاد فرصت و مهلت دفاع براي وکيل مدافع عامل خسران و ضرر موکل است که دقيقاً اين امر مغاير اصل لاضرر است بي گمان اهميت اصل مذکور به نحوي است که نمي توان جايگاه آن را در امر قانونگذاري ناديده انگاشت. از اين روست که گرچه در فقه اماميه جنگ و جهاد را از دوش زنان برداشته اما دفاع و پاسخگويي را بر آنان تکليف کرده اند که اين امر نشان دهنده اهميت موضوع دفاع است.در کلام باري تعالي نيز به تکرار نسبت به سنت هاي غيرقابل تغيير و غيرقابل تبديل اشاره شده است و يکي از اين حقوق و سنت هاي ثابت و لايتغير حق دفاع است که قانونگذار توجه خاصي نسبت به آن مبذول داشته است به گونه يي که به رغم اينکه در اصل 36 قانون اساسي اعلام داشته است «حکم به مجازات و اجراي آن بايد تنها از طريق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.» در باب دفاع بر اين قاعده تخصيص زده است به گونه يي که مطابق ماده 61 قانون مجازات اسلامي- تحت شرايطي- دفاع از نفس، عرض، ناموس و مال را از عوامل موجهه جرم قلمداد کرده است لذا اصولاً دفاع امري است مشروع و معقول که مقبول تمامي جوامع بشري واقع شده و در اصل 35 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز چنين آمده است «در همه دادگاه ها طرفين دعوا حق دارند براي خود وکيل انتخاب نمايند و اگر توانايي انتخاب وکيل را نداشته باشند بايد براي آنها امکانات تعين وکيل فراهم شود.» لذا بيان اين مطلب در قانون برتر نشان دهنده اهميت وافر حق دفاع است. اهميت قانون اساسي نسبت به ساير قوانين، منبعث از دو عامل صلاحيت برتر واضع و شيوه خاص تجديد نظر در آن است. قانون اساسي در اکثر حکومت هاي مردم سالار به منزله پيماني است ميان ملت و دولت براي حفظ اساس حکومت و جلوگيري از تجاوز دولت به حقوق و آزادي هاي فردفرد اعضاي يک ملت، از اين رو هيچ مدونه يي نمي تواند برخلاف قانون اساسي وضع شود و اصلي از اصول قانون اساسي را فسخ يا ابطال کند. لذا در فراز و نشيب وضع هر قانوني بايد به اصل حسن نيت توجه خاص مبذول شود به نحوي که وجدان اجتماعي و سياسي مردم در فرآيند آن احساس ايمني و آرامش کند. قانون تکامل طبيعي نيز اين امر را تداعي مي دارد که قانون تکامل جامعه را در نفس خود به همراه دارد. جاي نگراني است که به رغم آنکه قانون آيين دادرسي کيفري مصوب 1335 وفق ماده 112 خود به متهم حق داده بود که در مقام تحقيقات مقدماتي يک نفر وکيل دادگستري را به همراه داشته باشد، اما در قانون اخير اين حق به صراحت از متهم سلب شده است. به نظر مي رسد قانون سابق مترقي تر از مدونه فعلي است؛ قانوني کاملاً مغاير با اصل 35 قانون اساسي. با توجه به اينکه قانون عادي توان معارضه با قانون اساسي را ندارد وضع چنين ماده يي اصولاً غيرعقلي و دور از منطق حقوقي است. بي گمان شيوه خاص بازنگري در قانون اساسي نيز مويد اين مطلب است که دادرسان و مجلس قانونگذاري نمي توانند با تفسير اصول قلمرو اجراي اين قانون برتر را محدود سازند. اطلاق اصل که با هيچ شرطي مقيد نشده مويد اين امر است که «دفاع» به وسيله «وکيل» از ضروري ترين ارکان يک دادرسي عادلانه است. وکيل طلايه دار احقاق حق است و با آگاهي از قوانين و مقررات و اصول حاکم بر ارزش ها مي تواند چراغ راه محاکم شود و جلوي سوءاستفاده هاي احتمالي و تضييع حقوق کساني که خود را در معرض خطر ديده اند را بگيرد. پيچيدگي روابط اجتماعي که تخصصي شدن امور جهان امروزي را در پي داشته است به هيچ روي نمي پذيرد که در مواجهه با يک امر تخصصي، کارشناس را حذف کنيم. وکالت ريشه در عدالت دارد و از اين روست که خداوند در مقام بيان والاترين صفت خويش از زبان بندگان آزاد و وارسته مي فرمايد؛ «حسبنا الله و نعم الوکيل». پس وکالت حرفه يي است خدايي و خداوند خود را بر همين عنوان ياد کرده است. گفتني است خداوند در کلام وحي بارها به اهميت و منزلت وکالت تاکيد کرده و در آياتي چند از قرآن مجيد به رسول اکرم(ص) يادآور شده است که وکيل نيستي، تنها ابلاغ کلام وحي بر تو واجب شده است.» با اين وصف چگونه مي توان اين امر را توجيه کرد که قانونگذار به رغم دستور شارع و صراحت اصل 35 قانون اساسي در تبصره ماده 128 قانون آيين دادرسي کيفري اعلام مي دارد؛ «در مواردي که موضوع جنبه محرمانه دارد يا حضور غيرمتهم به تشخيص قاضي موجب فساد شود و همچنين درخصوص جرائم عليه امنيت کشور، حضور وکيل در مرحله تحقيق با اجازه دادگاه خواهد بود.» اصولاً هر ابجدخوان حقوقي مي داند که قانون عادي نمي تواند برخلاف قانون اساسي وضع شود و يکي از حقوق طبيعي را از انسان سلب کند. زماني که در بارگاه الهي که احکم الحاکمين و خير المسوولين است، مي توان به چون و چرا نشست و در پاسخ هر استعلامي داشت که چه نيتي داشته و چه تحريکي او را بر اعمالش واداشته. چگونه مي توان پذيرفت که در دادگاه ناسوتي که مصون از خطا نيست، نتوان به چون و چرا نشست و به دفاع از انساني پرداخت که در مقام مواخذه قرار گرفته است؟ در تاريخ مشروطه ايران مي خوانيم مجلس شوراي ملي در سوم شعبان 1325 ه.ق در پاسخ بعضي از علما به اين سوالات که معناي مشروطه چيست و مراد از حريت و آزادي چيست و محدوده اين آزادي تا کجاست اين گونه پاسخ مي دهد؛ «معني مشروطيت حفظ حقوق ملت و تجديد حدود سلطنت و تعيين تکليف کارگزاران دولت است بر وجهي که مستلزم رفع استبداد و سلب اختيارات مستبدانه اولياي دولت بشود و مراد به حريت، در حقوق مشروعه و آزادي در بيان، مصالح عامه است تا اهالي مملکت مثل سوابق ايام گرفتار ظلم و استبداد نباشند و بتوانند حقوقي را که از جانب خداوند براي آنها مقرر است مطالبه و اخذ نمايند.» بنابراين تصويب تبصره ماده 128 قانون آيين دادرسي کيفري نه تنها مغاير با اصول حقوقي و اصل 35 قانون اساسي است بلکه با روح قانون اساسي نيز مغاير است. اصل نوزدهم قانون اساسي اشعار مي دارد؛ «مردم ايران از هر قوم و قبيله که باشند از حقوق مساوي برخوردارند و رنگ و نژاد، زبان و مانند اينها سبب امتياز نخواهد بود.» در واقع اصل نوزدهم قانون اساسي گوياي اين مطلب است که همه افراد اعم از حقيقي و حقوقي،از حقوق يکساني برخوردارند و هيچ وجه مميزه يي بر يکديگر ندارند، حال آنکه در تبصره 128 قانون آيين دادرسي کيفري آمده است درخصوص جرائم عليه امنيت کشور يعني جرائمي که به طرفيت دولت مطرح مي شود حضور وکيل با اجازه دادگاه خواهد بود. بي ترديد موضوع دفاع هنگامي حساس تر مي شود که طرف متهم دولت باشد چون عموماً اعمال اراده و اقتدار دولت ها با حقوق فردي انسان ها در تقابل است. بنابراين محدود کردن آزادي ها براي حفظ حکومت ها لازم و ضروري است اما اين محدوديت نبايد به اندازه يي باشد که به ايجاد حکومت مطلقه منجر شود و ملت نتواند جلوي سوءاستفاده دولت را بگيرد. چون خواه ناخواه دولت از امکانات و اختيارات بيشتري نسبت به افراد ملت برخوردار است و بر اين مبنا هر گاه دولت طرف متهم قرار گيرد از امتيازات بيشتري برخوردار خواهد بود بنابراين براي حفظ حقوق و آزادي هاي فردي بايد حداقل امکانات در اختيار متهم قرار داده شود تا بتواند از خود دفاع کند. در اين باره بايد گفت؛ وضع تبصره ماده 128 قانون آيين دادرسي کيفري مغاير با اصول و عرف هاي مورد قبول در اکثر جوامع امروزي است. به راستي کدامين وجدان بيدار مي پذيرد که در يک طرف دعوا، دولت با تمام قدرت و نيرو و اقتدار بايستد و در سوي ديگر متهم در موضع دفاع حتي از همراهي وکيل نيز محروم باشد؟ آيا تصويب چنين تبصره يي با اصل 19 قانون اساسي تطبيق مي کند؟ گذشته از همه اينها مگر نه اينکه اصل 14 قانون اساسي بيان مي دارد؛ «به حکم آيه شريف لاينها کم الله عن الذين لم يقاتلوکم في الدين و لم يخرجوکم من ديارکم ان تبتروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين» دولت جمهوري اسلامي ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غيرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامي عمل و حقوق انساني آنان را رعايت کنند. اين اصل در حق کساني اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نکنند. بنابراين اصل مزبور نسبت به رعايت حقوق انساني حتي در مقابل افراد غيرمسلمان نيز تاکيد ورزيده و تنها استثنايي که به اصل مزبور وارد شده درخصوص غيرمسلماني است که بر ضد اسلام يا جمهوري اسلامي ايران توطئه يا اقدام کند. لذا اصل بر رعايت حقوق فطري يا طبيعي انسان هاست و خلاف آن نيازمند نص قانون اساسي است. مضافاً اينکه اصل 9 قانون اساسي تصريح مي کند؛ «در جمهوري اسلامي ايران، آزادي و استقلال و وحدت و تماميت ارضي کشور از يکديگر تفکيک ناپذيرند و حفظ آنها وظيفه دولت و آحاد ملت است. هيچ فرد يا گروه يا مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادي به استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي و تماميت ارضي ايران کمترين خدشه يي وارد کند و هيچ مقامي حق ندارد به نام استقلال و تماميت ارضي کشور، آزادي هاي مشروع را هرچند با وضع قوانين و مقررات سلب کند.» بنابراين سلب حقوق و آزادي هاي مشروع حتي به وسيله وضع قانون نيز برابر قانون اساسي امکان پذير نيست. از آنجا که حق دفاع، حقي است فطري و در دنياي امروز که عرصه تخصص گرايي است وکيل عهده دار و متخصص اين امر مهم است و حذف وکيل در هر مرحله از دادرسي به معناي سلب حق فطري دفاع است. براين مبادي ايمني و امنيت در پناه قانون زماني شکل مي گيرد که به افراد فرصت برخورداري از آزادي هاي مشروع اعطا شود. اصل 20 قانون اساسي در اين زمينه مقرر مي دارد؛ «همه افراد ملت اعم از زن و مرد يکسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي با رعايت موازين اسلامي برخوردارند بنابراين رعايت اين موارد در قانون اساسي ما پيش بيني شده است و نمي توان با بي توجهي نسبت به اين اصول حقوق و آزادي هاي مشروع ملت را سلب يا محدود کرد.» سوگمندانه تر اينکه در تبصره ماده 128 قانون آيين دادرسي کيفري عنوان شده؛ «اگر حضور غيرمتهم به تشخيص قاضي موجب فساد شود حضور وکيل با اجازه دادگاه خواهد بود.» شأن وکيل، شأني است اجل، زيرا کسي که به کسوت وکالت درمي آيد هدفي جز احقاق حق و اجراي عدالت ندارد. بديهي است وکيل متولي امر دفاع است و دفاع خود به معناي دفع کردن است براين اساس چگونه پذيرفتني است که حضور وکيل موجب فساد شود؟ آيا وضع چنين تبصره يي اهانت به شأن وکيل نيست؟ تبصره 3 ماده واحده انتخاب وکيل توسط اصحاب دعوي مصوب 11/10/70 مجمع تشخيص مصلحت نظام اعلام مي دارد؛ «وکيل در موضع دفاع از احترام و تامينات شاغلين شغل قضا برخوردار مي باشد.» بي گمان وکيل و قاضي دو چشم بيناي فرشته عدالتند که قبل از وارد شدن در وادي وکالت و قضاوت مراسم تحليف را به جا مي آورند. پس هر دو در پيشگاه حق تعالي خود را متعهد مي سازند که به احقاق حق و اجراي عدالت بپردازند لذا چگونه مي توان پذيرفت که قانونگذار با وضع تبصره ماده 128 قانون آيين دادرسي کيفري به طور ضمني اين مساله را القا کند که وکيل برخلاف قاضي به سوگند خويش وفادار نيست و احتمال بروز فساد از ناحيه وکيل امکان پذير است و قضات از هرگونه ظن مفسده انگيز مصون هستند. آيا وضع چنين تبصره يي مغاير با اصل احترام به اين شغل نيست؟ در اين باره ماده 8 اعلاميه جهاني حقوق بشر که دولت ايران درتاريخ 17/2/1354 توصيه آن را پذيرفته است، در حمايت از اين اصول اشعار مي دارد؛ «هر کس حق دارد در برابر اعمالي که ناقض حقوق بنيادين باشد که قانون اساسي يا قوانين ديگر براي او مقرر داشته است به دادگاه هاي صلاحيت دار ملي مراجعه کند و جبران کامل آن را خواستار شود.» علاوه بر اين ميثاق مدني، سياسي که در سال 1354 به تصويب قوه مقننه ايران رسيد، مي خوانيم؛ «متهم بايد از نوع و علت اتهام خود آگاه شود و وقت و تسهيلات لازم براي دفاع و ارتباط با وکيل منتخب خود داشته باشد.» از ياد نبايد برد که تعهدات بين المللي که به تصويب مجلس رسيده اند بر اساس ماده 9 قانون مدني در حکم قانون بوده و در مقام مقايسه قوانين بين المللي با قوانين ملت ها، قوانين بين المللي مرجح بوده و هيچ دولتي نمي تواند به بهانه مغايرت اين قوانين با قوانين داخلي از اجراي آنها سر باز زند. بي گمان وکيل معترض و آرمانخواه است؛ اعتراض به وضع موجود و تحول در مجاري قانوني. وکيل از يک سو مجمع قانونگذاري را نشانه گرفته و به احتجاج مي طلبد تا نقايص قانوني مرتفع شود و از سوي ديگر با زبان و قلم خويش در پي آگاهي رساندن به محاکم است تا مبادا حقايق و واقعيت ها را از دست بدهند. او به کشور، به ملت و به مردمش عشق مي ورزد زيرا حقوق سرزميني است و او که دستمايه انديشه اش، نظم در سايه قانون در شاهراه عدالت است دغدغه فکري شبانه روزي اش سامان دادن به اين آرمان هاست. او مي سوزد تا چراغ عدالت را برافروزد و مي جنگد تا قانون شکنان تاديب شوند و مي رزمد تا منطق و عقل جايگزين ظلم و جاهليت شود. نکته ديگر آنکه با توجه به اينکه در حال حاضر در سيستم قضايي کشور ما، عملاً تفکيک ميان دو مرحله بازپرسي و تحقيقات مقدماتي از مرحله رسيدگي ناممکن است وضع چنين تبصره يي به اساس حق دفاع متهم خدشه وارد مي سازد. گذشته از اشکالات بنياديني که اين تبصره از نظر ماهوي دارد از نظر شکل قانونگذاري نيز اين تبصره محل ايراد است. نظر به اينکه اصولاً هرگونه سلب حق يا طواري جديد دادرسي که موجب تغيير روال دادرسي شده يا حادثه جديدي را حين دادرسي به وجود مي آورد بايد به وسيله صدور قرار قابل اعتراض از طرف هر ذي نفع صورت گيرد جاي نگراني است که چرا در تبصره مزبور به رغم اينکه يکي از اصول اساسي و بنيادين حقوق بشري را تحديد مي کند قاعده مزبور ناديده انگاشته شده است. آيا رد وکيل کم اهميت تر از رد دادرسي يا رد دادخواست است؟ يا تشخيص محرمانه بودن يا موجب فساد شدن وکيل امر کم اهميتي است که اختيار تعيين آن را بدون هيچ مرجع تجديد نظرخواهي تنها به قاضي رسيدگي کننده به پرونده سپرده اند؟ شايسته است که با عنايت به ماده 8 اعلاميه جهاني حقوق بشر طي لايحه يا طرحي نسبت به لغو تبصره ماده 128 قانون آيين دادرسي کيفري که مخل حقوق طبيعي و موجب تضييق بلکه تضييع آزادي هاي مطروحه در قانون اساسي است اقدام لازم قانوني به عمل آيد زيرا در روزگار ما ضرورت پايبندي به اصول و قواعد حقوق فطري و خدايي بيش از هر زمان ديگري احساس مي شود.شرايط ايجاب مي کند عدالت را به عنوان سنگ بناي همزيستي مسالمت آميز انتخاب کنيم و لازمه اجراي عدالت، تامين ايمن قضايي است که اين همه بدون حق دفاع به وسيله وکيل ناممکن است پس بياييم بدون هيچ عذر و بهانه يي اين نخستين حق بشري را محترم بشماريم و زمينه را در جهت اجراي آن فراهم آوريد.
*****
اعتصاب عمومی (دیروز) در کردستان
سایت اشتراک: در پی فراخوان اعتصاب عمومی در شهرهای کردستان به مناسبت 28 مرداد سی امین سالگرد حمله جنایتکارانه رژیم به کردستان گزارشهای رسیده حکایت از بسته شدن اکثر مغازه ها ، بازار ، کارگاهها و... دارد همچنین گزارش میرسد که نیروههای سرکوبگر با امنیتی کردن فضا سعی در ایجاد رعب و وحشت در میان مردم را دارند .از مهاباد گزارش میرسد که شماری از مزدوران و نیروهای انتظامی سركوبگر نظام در داخل شهر مهاباد مستقر شدند. نیروهای سركوبگر با اتخاذ تدابیر شدید امنیتی و کنترل رفتوآمدهای اهالی، قصد ایجاد رعب و وحشت در میان مردم را دارند.نظام با گستراندن فضای امنیتی در شهر مهاباد، نیروهای انتظامی را در خیابانهای اصلی مستقر نموده و نیروهای گارد ویژه نیروی انتظامی نیز با استفاده از موتور سیکلت اقدام به گشتزنی مسلحانه در داخل شهر نموده اند.علاوه بر این، هلیکوپترهای حكومتي دهها بار بر فراز شهر اقدام به پرواز نموده اند.از سنندج گزارش میرسد که مردم شهرسنندج امروز به مناسبت 28 مرداد اعتصاب کردند. علی رغم تهدید نیروهای امنیتی واماکن انتظامی بخش های زیادی از مغازه ها وکارگاههای شهر سنندج امروز دراعتصاب عمومی شرکت کردند.کارگران فلزکاروصنعت کاران شهرک صنعتی امروز دست از کار کشیدند و کارگاههای خود را تعطیل کردند.بسیاری از کارگاهها و مغازهای خدماتی درخیابانهای اسلام آباد، کارآموزی ، مغازه های شهرداری خیابان 17 شهریور (محله 25 شهریور) ، میدان نبوت، خیابان کمربندی عباس آباد، محله غفورخیابان کوسه هجیج، خیابان شریف آباد وشهرک صنعتی وکارگاههای خیاطی درشهر سنندج به اعتصاب پیوستند.بخش عمده بازار آصف سنندج از ساعت 2 تا 5 بعد ازظهرتعطیل شد.
*****
از میان ایمیل های رسیده:
اینجانب ....... یک بانوی محجبه مسلمان و مادر نورچشمم آقای "محمود عنتری نژاد" مقام محترم ریاست جمهوری رژیم "ولایت وقیح"، لازم دیدم توضیحاتی درباره اظهارات فرزندم به اطلاع امت مسلمان برسانم. حدود دو هفته قبل پسرک نازنینم اعلام کردند که رابطه (...!!) من و حضرت ولی وقیح و سفیه، یک رابطه پدر و فر زندی است. در بازتاب این فضله پراکنی ایشان مشتی حسود که این موضوع را سر بر نمی تابند، بلافاصله از این گفته سوء استفاده کرده و انواع اظهار نظرهای مغرضانه را در نشریات و سایت های خویش انتشار داده و بر این فرموده فرزندم خرده گرفته و آن را تمسخر کردند. به همین دلیل ضروری میدانم که عملن اعلام نمایم که آنچه "عنتری" من فرموده عین حقیقت است و ایشان در واقع فرزند حضرت ولی سفیه هستند (حتا اگر فرزند حرامزاده باشد).
برای اثبات این گفته دلایل زیر را ارایه میدهم:
1- تصویر دوران کودکی "عنتری"جانم که خودتان می توانید ببینید که چه شباهت قریب به یقینی با پدرش دارد.
2- سفاهت و حماقتش که دقیقن از پدر بزرگوارش به ارث برده و مانند حضرت ولی سفیه کارهای نابخردانه و کاملن سفیهانه از او سر میزند.
3- سومین و قاطع ترین دلیل این که طبق یک سنت دیرینه، قرار است بزودی حضرت ولی وقیح و سفیه طبق یک سنت جاری بر ولایت و خلافت؛ فرزند عزیز و پاره کگرش را بعنوان رییس جمهور مادام العمر اعلام نماید... تا کور شود هر آن که نتواند دید...
یکی از قربانیان تجاوزات بیشرمانه "ولی وقیح" و مادر "عنتری جان"
*****
بازدید هیئتی از مجلسیان؛ از زندانیان اوین
انتشار اخبار و گزارش هايي پيرامون انتقال برخي فعالان سياسي بازداشت شده به بيمارستان و به موازات آن اظهارات سخنگوي هيات رسيدگي به بازداشت هاي بعد از انتخابات رياست جمهوري در خصوص ديدار با چند تن از آنها مهم ترين اخبار پيرامون بازداشت شدگان در روز گذشته بود. پرويز سروري نماينده تهران و سخنگوي هيات رسيدگي به بازداشت هاي اخير در دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي در گفت وگو با فارس، به تشريح روند بازديد کميته متبوعش از زندان اوين و ديدار با بهزاد نبوي، عيسي سحرخيز، محمد قوچاني، محمدعلي ابطحي و عده يي ديگر از بازداشت شدگان پرداخت. اين چهره اصولگرا با بيان اينکه در اين ديدار پس از بازديد از بندهاي مختلف با برخي از بازداشت شدگان حوادث اخير و نيز شش خانم بازداشت شده ديدار داشتيم، اعلام کرد بازداشت شدگان به او گفته اند از شرايط خود رضايت دارند؛ «اين افراد سوالاتي را از کميته پيگيري بازداشت شدگان در شوراي عالي امنيت ملي داشتند که به پرسش هاي آنان به دقت پاسخ داده شد. در عين حال اين متهمان از وضعيت رفاهي، بهداشتي و برخورد ماموران زندان ابراز رضايت مي کردند.» سروري با اعتماد کامل به صحبت هاي خود ادامه داد؛ «آنان تاکيد داشتند رسيدگي به اتهامات شان هرچه سريع تر انجام شود.» سخنگوي کميته پيگيري وضعيت بازداشت شدگان اخير در شوراي عالي امنيت ملي همچنين گفت؛ پس از سوال از بازداشت شدگان درخصوص وضعيت زندان، مشخص شد زندان از لحاظ مختلف با استانداردهاي لازم همسويي دارد و مشکل خاصي وجود ندارد. وي با اشاره به ديدار اعضاي کميته مذکور با ابطحي، نبوي، قوچاني و سحرخيز از متهمان اغتشاشات اخير گفت؛ «از نظر بهداشت و رفتار زندانبانان همگي بازداشت شدگان ابراز رضايت داشتند اما در عين حال خواستار آن بودند که هر چه سريع تر وضعيت شان روشن شود.» وي به سخنان سحرخيز در اين ديدار اشاره و خاطرنشان کرد؛ «سحرخيز گفت در زمان دستگيري به نوعي آسيب ديده است که ما قول بررسي آن را داديم که به آن رسيدگي کنيم.» وي اما به موضوع قابل تاملي هم اشاره کرد؛ «در ديدار از زندان اوين مشخص شد ابطحي روابط صميمانه يي با مسوولان زندان برقرار کرده و ارتباطش بر پايه مباحث عاطفي بوده که اين امر بيانگر رضايت وي از وضعيت خود در زندان است، اگرچه زندان في نفسه براي انسان محدوديت ايجاد مي کند اما امکانات زندان اوين در حد مطلوب است.» سروري از ديدار خود با بهزاد نبوي هم خبر داد و با اشاره به ادعاي اخير کروبي که موجب هجمه عليه نظام اسلامي ايران شد، گفت؛ «از وي خواسته شده مستندات خود را به کميته پيگيري وضعيت بازداشت شدگان اخير ارائه کند تا به آن رسيدگي شود.»گفته مي شود شاپور کاظمي 62 ساله برادر زهرا رهنورد همسر مهندس موسوي هم شرايط مشابهي دارد و اکنون بيش از دو ماه است در بازداشت به سر مي برد. اين در حالي است که وي به گفته مادر و فرزندش هيچ گونه فعاليت سياسي نداشته و کوچک ترين حرکتي با هدف تبليغات براي ميرحسين موسوي نيز انجام نداده است.کاظمي تنها چند روز پس از انتخابات در منزلش دستگير و به زندان اوين منتقل شده و تا کنون تنها يک بار با مادر و فرزندش در زندان اوين و مقابل دوربين ديدار داشته است. او از ناراحتي هاي قلبي، فشار خون و چربي خون رنج مي برد و نگراني هايي درباره وضع سلامتي وي وجود دارد.مادر هنگامه شهيدي نيز اخبار منتشر شده در رسانه هاي داخلي و خارجي به نقل از وي درباره وضعيت نامساعد دخترش را تکذيب کرد. وي به سايت سحام نيوز گفت؛ در برخي از رسانه هاي داخلي و خارجي به نقل از بنده نوشته اند دخترم را براي آزار روحي هر روز به اعدام تهديد مي کنند، اين در حالي است که بنده تا کنون چنين مطلبي را نقل نکرده ام. وي گفت؛ دختر بنده داراي ناراحتي قلبي است و من تنها نگران تشديد بيماري او هستم بنابراين از مسوولان درخواست دارم هر چه سريع تر شرايط آزادي او را فراهم کنند. در خبري ديگر بعد از ظهر روز گذشته ژيلا بني يعقوب نيز آزاد شد. وي با تامين قرار وثيقه 100 ميليون توماني عصر ديروز آزاد شد. همچنين خانواده هاي مهسا امرآبادي و محمدرضا جلايي پور قرار تامين 200 ميليون توماني را پرداخت کردند و هنگام آزادي بني يعقوب پشت در زندان منتظر آزادي آنها بودند.
*****
طائب پشت پرده نمایش "ترانه موسوی"
پس از اینکه مهدی کروبی در پاسخ به تهمت‏هایی که به وی زده شد جزئیاتی از ماجرای توطئه حامیان کودتا در ماجرای ترانه موسوی را فاش کرد، برادر همسر ترانه موسوی در نامه‏ای به کروبی که در روزنامه جام‏جم منتشر شد از افشای این موضوع انتقاد کرد. در پی ایراد این انتقاد، مهدی کروبی به اظهارات وی پاسخ داده و با شرح بیشتری از ماجرا بر مواضع اصولی خود پافشاری کرده است:
به گزارش سحام‏نیوز، مهدی کروبی در پاسخ به نامه برادر همسر ترانه موسوی آورده است:

برادر عزیزم جناب آقای حجت السلام والمسلمین شاهمرادی

با سلام و احترام
نامه ای را خطاب به اینجانب در روزنامه جام جم مورخ 28/ 5/ 88 نوشته اید و گله مند بودید از آنچه که من برای روشن شدن افکار عمومی درباره ماجرای ترانه موسوی بیان کردم. البته جای خوشحالی است که شما اصل گفت و گوی خودتان با بنده را تکذیب نکردید ولی معتقد بودید که بنده آنچه که شما به من گفته اید و به قول خودتان تنها قفل سکوتتان را درباره ماجرای ترانه موسوی در حضور بنده شکسته اید به صورت کامل منتقل نکرده ام. اما لازم است که در این مورد چند نکته را به شما عرض کنم:
١- آقای شاهمردای برادر عزیزم ، نمی دانم که آیا شما تحت فشار ناچار به نگارش چنین نامه ای به من شده اید که تیتری بر آن برگزیده شود که از اظهارات و عملکرد بنده متاسف شده اید یا خیر ؟ ولی وقتی که نامه شما را خواندم خوشحال شدم از اینکه شما نیز اصل موضوع را تایید کردید و تنها انتقاد داشتید به اینکه چرا بنده امانت دار نبوده ام و مطالبی را که شما نزد من بازگو کرده اید، منتقل کرده ام. چنین است که من بر آن شدم به نامه شما پاسخ دهم تا شما نیز مطمئن شوید چرامهدی کروبی این سرباز کوچک نظام هیچ گاه نمی تواند در برابر تضییع حقوق مردم سکوت پیشه کند ، به خصوص آنهم در زمانی که عده ای بر آنند تا جنایات وحشتناکی را که روی داده است کتمان کرده و یا به گردن دیگری بیاندازنند.
2- هنگامی که بنده به شما تلفن زدم و درخواست کردم تا ملاقاتی با شما داشته باشم برای این بود که آنچه از زبان فرد دیگری که البته شما ایشان را می شناسید و مورد اعتمادمان هست شنیده ام را با شما مطرح کنم . پس اگر به خاطر داشته باشید همان موقع که درباره این ماجرا سوال کردم به شما عرض کردم که چه کسی این موضوع را به نقل از شما به بنده گفته است و شما نیز خوب می دانید که ایشان منبع موثقی هستند . در این راستا لازم به توضیح است که بنده از اصل موضوع خبر داشتم و تنها برای توضیحات بیشتر خواستم تا ماجرا را از شما جویا شوم و در حقیقت مطلب تازه ای از جانب شما به من در این باره گفته نشد که شما اکنون از من گله کرده اید که چرا آنچه شما گفته اید نگفته ام و اظهار داشته اید که ناباورانه تاسف خورده اید از مطالبی که مطرح شده است.
3- از سوی دیگر شما بهتر می دانید که بنده قصد افشاگری درباره جزئیات ماجرای ترانه موسوی نداشتم و نمی خواستم که این موضوع را فعلا رسانه ای کنم و در مطبوعات منتشر کنم ؛ ولی متاسفم از انکه برخی از مسئولان کشور و ائمه جمعه و روزنامه های به اصطلاح اصولگرا از هر تریبونی برای هتاکی به بنده استفاده کردند و بی آنکه تمایلی برای بررسی آنچه که بنده مطرح کردم داشته باشند انگشت اتهام را به سمت اینجانب نشانه رفته و خواستار مجازات بنده شدند . شاهد آن بودم که جمعی در نماز جمعه و برخی مطبوعات با وقاحت سعی بر آن داشتند تا جنایاتی را که در حق مردم به علت اعتراض به نتیجه انتخاباتی روی داده است کتمان کنند . چنین بود که من تصمیم گرفتم در پاسخ به زیاده گویی هایی آنان طی مصاحبه ای مسائلی از جمله ماجرای ترانه موسوی را برملا کنم تا این بزرگواران بدانند که مهدی کروبی هیچ گاه بدون سند و مدرک حرف نمی زند . ولی اگر شما دقیقا مطلبی را که منتشر شده مطالعه کرده باشید متوجه خواهید شد که هیچ کجای مطلب نامی از شما و آن بزرگواری که این مطالب را به از نقل از شما به بنده منتقل کرده است برده نشده است و لازم به ذکر است که حتی نزدیکان بنده نیز از نام و نشانی گویندگان این خبر مطلع نبودند.
حتی من در این مصاحبه هر جایی که لازم بود تا نام کسی را ببرم برای اینکه نام شما تداعی نشود از بیان آن خودداری کردم ولی اینک شما با نگارش این نامه سبب خیر شدید تا من بتوانم نام ایشان را بیان کنم . وقتی که شما با بنده صحبت می کردید فرمودید که داماد جناب آقای حجت السلام والمسلمین حسینی هستید ، در همان زمان بنده در این فکر بودم که چه کسی تلفن و آدرس منزل شما را به نیروهای امنتیی و انتظامی داده است و از کجا آنها می دانند که خانواده شما عروسی در کانادا به نام ترانه موسوی دارد ، چرا که می دانستم شما خانواده ای دارید که از چهره های علمی هستند و در محافل سیاست نیز وارد نمی شوند ولی هنگامی که گفتید داماد جناب آقای حسینی هستید من متوجه موضوع شدم ودر همان جا به شما گفتم که حلقه مفقود شده را پیدا کردم ، چرا که من می دانستم جناب آقای طائب نیز داماد آقای حسینی است و به شما گفتم که باجناق آقای طائب هستید که تایید کردید . لذا متوجه شدم که آقای طائب یکی از طراحان نمایش ترانه موسوی است . شما بهتر می دانید که باجناق گرامی شما جناب آقای طائب که وارد این معرکه شده است در گذشته نیز سوابق و تجربیاتی از این قبیل در وزارت اطلاعات داشته اند ، چرا که رییس دولت وقت به خاطر همین رفتار وعملکردش بود که ایشان را از وزارت اطلاعات اخراج کرد .
٤- آقای شاهمردای بردار عزیز من ، ما نمی توانیم جنایتی که در حق این مردم شده است را نادیده بگیریم و این خواست پروردگار بوده که این جنایات برملا شود تا عاملان ان مجازات گردند . شما که باید بهتر از هر کسی بدانید چه قضایایی رخ داده است. همین هفته ای که گذشت به دیدار سه خانواده ای رفتم که در این حوادث اخیر آسیب دیده اند . خانواده ای پسرشان کشته شده است و بنده از وضعیتی که بر آنها گذشته است بسیار متاسف شدم . به دیدار خانواده ای رفتم که زن جوانی در منزل داشتند که در این حوادث اخیر به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است که هنوز آثار کبودی بر صورت این زن پس از گذشت 60 روز از این حوادث نمایان بود و دست این زن نیز از چند ناحیه دچار شکستگی شده است و به گردنش آویزان است. همچنین به دیدار خانواده ای از سادات رفتم که جوان آنها در تخت بیماری افتاده بود که شکمش را سوراخ کرده و از این طریق به او غذا می دادند و یک چشمش را نیز تخلیه کرده اند و نابینا شده است و چشم دیگرش نیز در معرض نابینایی قرار دارد.
این جوان سرش پر از ساچمه است و چندین بار مورد جراحی قرار گرفته و مجددا نیز باید جراحی شود. وقتی این خانواده ها شرح می دادند که چگونه مورد آزاد و اذیت قرار گرفته اند من متاسف شدم از اینکه این اتفاقات تحت لوای نظام جمهوری اسلامی روی داده است . به نظر شما با دیدن این جنایات کسی می تواند سکوت کند ؟ برادر عزیزمن ما نمی توانیم به بهانه حفظ نظام حقایق را کتمان کنیم چرا که تاریخ بالاخره حقیقت را آشکار خواهد کرد . البته این را نیز می گویم که اکنون بنده برای جمع آوری رای جهت حضور در انتخابات ریاست جمهوری و یا گرفتن پست و مقامی به دنبال پیگیری حقوق مردم نیستم بلکه به عنوان فرزند انقلاب و سرباز کوچک این نظام قصد آن دارم تا از حقوق مردم دفاع کرده و به آنها بگویم که آنچه از سوی عده ای از عوامل خودسر و مسئولان بی تدبیر صورت می گیرد به کل نظام تعمیم نمی یابد.
5 - لازم به ذکر است که از روزنامه محترم جام جم نیز تقاضا می شود که این مطلب را در همان ستون در پاسخ به ایشان منتشر کند.
مهدی کروبی

*****

از میان ایمیل های رسیده تا این لحظه (00:55 بامداد)

طرز تهیه کودتا

به نقل از وبلاگ تلخ مثل عسل

"خوانندگان عزیز، کودتای ما آماده است. ضمنا هر گونه شباهت شرح در پیش آمده با هر گونه اتفاق معاصر یا غیر معاصر به شدت تکذیب شده و موجب خسر الدنیا و الاخره است!..

اولش باید تابستان باشد. گیر ندهید که چرا، هنوز علم به آنجا نرسیده که بفهمد چرا اکثر کودتاهای جهان در تابستان انجام می‏شوند. از شیلی تا پاکستان، از هندوراس تا ترکیه، کودتاچی‏های جهان عاشق تابستانند. اصلن همین مملکت باستانی خودمان، محمدعلی شاه قاجار، تیرماه ١٢٨٧ به سرش زد که مجلس را به توپ ببندد و محمدرضا شاه پهلوی هم مرداد ١٣٣٢ را برای کودتای ضد دولت دکتر مصدق برگزید. پس برای راه انداختن یک کودتا باید تابستان بوده و هوا گرم باشد.
دوم، باید یک سری آدم گردن کلفت سراغ داشته باشید که حالا با لباس نظامی، بی‏لباس نظامی و شاید هم با هر دو، بقیه مردم را در وقوع کودتا قانع کنند. مثلن همان سال ١٢٨٧ محمدعلی شاه، از تیپ قزاق و لیاخوف خواهش کرد به همراه اوباش و فواحش زحمت قانع کردن مجلس اول مشروطه را بکشند. سال ١٣٣٢ هم شعبان‏خان جعفری به اتفاق پری بلنده اظهار لطف کردند، سوار تانک سپهبد زاهدی شدند و از خجالت ساختمان نخست‏وزیری و خانه دکتر مصدق در آمدند. حتی دکتر فاطمی که سخت قانع می‏شد را روی پله‏های کاخ دادگستری به صورت خصوصی - تضمینی قانع فرمودند که بله کودتا شده‏است.
سوم، همیشه یک سری آدم ناراضی اشکال تراش هستند که نمی‏خواهند به کرامت کودتا پی‏ببرند. باید یک جایی جمع‏شان کنید تا کاملن منطقی و با موعظه حسنه برهان قاطع کودتا را بفهمند. مثلن محمدعلی شاه، دستور داد نمایندگان مجلس را ببرند باغ شاه، دستبوس لیاخوف و محمدرضا شاه، فرمود مخالفین را ببرند زندان قصر، خدمت جناب آقای تیمور بختیار. حالا اگر این وسط میرزا جهانگیرخانی بود که به جای قانع شدن مرد، یا وارطان سخن نگفت، یا... به ذات نازک نارنجی خودشان بر می‏گردد که طاقت حرف حق را نداشتند.
چهارم، باید آرامش را برقرار کنید. مثلن محمدعلی شاه همان موقع که ملک المتکلمین را داشتند مرحوم می‏کردند، عفو عمومی اعلام کرد. محمدرضا شاه هم دقیقا وقتی که کریم‏پور شیرازی در زندان زنده‏زنده خودش آتش گرفت، دستور مدارا با بازداشت‏شدگان را صادر فرمود.
پنجم، بی‏تربیت‏هایی که هنوز باورشان نشده کشتی‏بان را سیاستی دگر آمد، باید به ملت توضیح دهند که چقدر بد و بی‏تربیت و عامل استعمار و اجانب بوده‏اند. فلذا هر فرد خائنی به محض رویت، باید مراتب اعتراف را به جای آورد. اصلا "یونگ" روانشناس، معتقد است اعتراف برای سلامت روان آدمی مفید است. در نتیجه ترتیب اعتراف بعضی از مقصرین قبل از کودتا را باید داد، یا بدهید بدهند. مثلا در عصر کودتای قجر، لطف فرمودند از نمایندگان اعتراف گرفتند، به هر چه که دلتان بخواهد و این وسط حالا اگر کسی مثل سلطان‏العلمای خراسانی، وسط اعتراف دلش طاقت نیاورد و افتاد توی چاه، تقصیر خودش است. می‏خواست مثل آدم اعتراف کند. مگه نه؟
خوانندگان عزیز، کودتای ما آماده است. ضمنا هر گونه شباهت شرح در پیش آمده با هر گونه اتفاق معاصر یا غیر معاصر به شدت تکذیب شده و موجب خسر الدنیا و الاخره است.

*****

مستمندان ايرانى حسرت مى‌خورند كمك‌هاى ايران در خارج به آتش كشيده مى‌شود
خبرگزاری هرانا : مستمري بگيران كميته امداد در حالي بايد امسال در حسرت بن كالاي ماه رمضان باشند كه سالانه هزاران تن مواد غذايي بين مستمندان كشور هاي آذربايجان ، افغانستان ، سوريه ، تاجيكستان و عراق توزيع مي شود .
به گزارش گروه اجتماعي «فردا»، با توجه به نزديكي ماه مبارك رمضان به نظر مي رسد بن كالاي اين ماه ، امسال نيز براي مستمري بگيران كميته امداد و ساير دستگاه هاي حمايتي تنها حسرت را ميهمان سفره هاي افطار آنان مي كند و اين درحالي است كه وعده چندباره مسئولين و نگاهي گذرا به ميلياردها تومان كمك خارجي به مستمندان ديگر كشورها ، بيش از پيش ذهن ايراني ها آشفته مي سازد.
در حالي كه چندي پيش ، رسانه هاي دولتي از پرداخت يك نوبت بن كالا در ماه رمضان به افراد تحت پوشش كميته امداد و ساير نهادهاي حمايتي خبر داده بودند به نظر مي رسد اين بن ها ارتباطي به ماه رمضان ندارد و داستان سالهاي گذشته در اين خصوص بازهم تكرار مي شود چنانچه انواري ، رئيس كميته امداد از پرداخت بن‌هاي كالاي رمضان به مبلغ 40 هزار تومان از محل منابع دولتي خبرداده و گفته بود : در حال رايزني و تلاش هستيم تا قبل از ماه مبارك رمضان با موافقت وزارت رفاه اين بن‌ها به مددجويان پرداخت شود.
اين در شرايطي است كه مديركل فقرزدايي وزارت رفاه تاكيد كرده كه وزارت رفاه تنها يك بار در سال در ميان جمعيت هدف بن توزيع مي‌كند كه امسال آذرماه قرار است اين بن‌ها توزيع شود. عبدالله عمادي در حالي احتمال داده كه كميته امداد با استفاده از اعتبارات داخلي‌اش قصد دارد بن ماه رمضان توزيع كند كه سرپرست كميته امداد محل تامين منابع بن‌ها را دولت عنوان كرده‌است.
انواري در نشست خبري كه در تيرماه امسال برگزار شد، گفته بود: امسال تلاش خواهد شد تا به مددجويان كميته امداد سبد كالاي رمضان اهدا شود. اين نهاد در تلاش است تا با تامين اعتبار از منابع داخلي‌اش سبد ارزاقي با ارزش بين 30 تا 50هزار تومان را براي ماه رمضان مددجويان تدارك ببيند.
بعد از اينكه اظهار نظر مديركل فقرزدايي وزارت رفاه منتشر شد، مديركل دفتر امور زنان و خانواده سازمان بهزيستي نيز ابراز اميدواري كرد كه سهميه ماه مبارك امسال نيازمندان در ماه رمضان ميان آنان توزيع شود هرچند به گفته فريد براتي هنوز زمان توزيع بن رمضان به مددجويان سازمان از سوي وزارت رفاه مشخص نشده است، اما امسال وزارت رفاه براي مددجويان سازمان بهزيستي 200 هزار سهميه بيش‌از پارسال در نظر گرفته است. او گفته كه ميزان اين بن‌ها هنوز مشخص نشده و ممكن است همان 36 هزار تومان سال گذشته در نظر گرفته شود.
سال گذشته نيز بن ماه رمضان اقشار آسيب‌پذير به ماجرايي طولاني مبدل شد كه ماه‌ها افكار عمومي و زندگي مددجويان را تحت‌تأثير قرار داد ، چنانچه سال گذشته پيش از ماه رمضان توسط چند دستگاه متولي حمايت از اقشار آسيب پذير و مستمندان اعلام شد كه به مددجويان نهادهاي حمايتي سبد كالاي رمضان اعطا خواهد شد اما پس از اعلام و با گذشت ماه‌ها اين اتفاق رخ نداد .
در سال جاري نيز به نظر مي رسد با توجه به اظهار نظر مسئولين دولتي ، منابع مالي خاصي براي اين امر توسط دولت پيش بيني نشده و تنها مي توان به تأمين منابع مالي آن از طريق منابع داخلي كميته امداد اميد داشت و اين درحالي است كه رئيس كميته امداد از چند ماه پيش به صراحت محل تأمين منابع مالي را دولت معرفي كرده و عملا توپ را به زمين وزارت رفاه ، سازمان بهزيستي و ساير دستگاه هاي دولتي انداخته است.
پاسكاري موضوع كمك حدود 30 هزار تومان مايحتاج ماه رمضان مستمندان كشور بين دستگاه هاي مختلف در حالي اتفاق مي افتد بيش از 5/3 ميليون مستمري بگير كميته امداد در هر ماه تنها 15 تا 35 هزار تومان مستمري دريافت مي كنند و در آستانه ماه مبارك رمضان چشم به كمكهايي داشته اند كه قرار بوده سفره هاي اين ماه الهي را ظاهري آبرو مند ببخشد .
حال اين سؤال مطرح است كه كميته امداد كه با برخورداري از بودجه بيش از 30 هزار ميليارد ريالي در سال ، درآمد سالانه 100 ميليارد توماني صندوقهاي صدقات و كمك هاي ميلياردي مردم و خيرين توانايي افزايش مستمري افراد تحت پوشش را ندارد و براي تأمين كالاي مورد نياز ماه رمضان آنان نيز چشم به منابع دولتي دارد چرا براي كمك به افراد ناتوان ، زنان مطلقه ، افراد يتيم ، ازدواج جوانان ، جهزيه دختران و ... در خارج كشور از هيچ كوششي فروگذار نمخي كند.
حسرت در حالي ميهمان سفره هاي افراد مستمند كشورمان مي شود كه كميته امداد در سال 86 در كشور آذربايجان بيش از 91 تن روغن ، بيش از 78 تن ماكاروني ، 29 تن برنج ، 14 تن قند و شكر و چاي ، 14 تن گوشت و ... توزيع كرده است و جالب آنكه مردم آذربايجان چندي پيش به دليل برخي مسائل سياسي كمك هاي اين كميته به مردم مستمند را به آتش كشيده بودند.
كميته امداد در تاجيكستان نيز از كمك به افراد مستمند غافل نبوده بيش از 735 تن مواد خوراكي شامل 133 تن ماكاروني ، 142 تن برنج ، 63 تن قند و شكر ، 132 تن روغن نباتي و 263 تن آرد گندم را بين آنان توزيع كرده است .
افغانستان در بين كشور هاي تحت پوشش كيمته امداد ميزان قابل ملاحظه اي از كمك هاي را به خود اختصاص داده است كه بيش از 1138 تن مواد خوراكي شامل 206 تن برنج ، 117 تن روغن ، 716 تن آرد ، 83 تن قند و شكر و 5 تن چاي را سر سفره هاي افغان ها برده است.
به نظر مي رسد همسايه غربي ما ، عراق نيز از كمك هاي كميته امداد كمك هاي در خور توجهي را دريافت كرده كه كه بيش از 471 تن مواد غذايي شامل 248 تن برنج ، 24 تن ماكاروني، 24 تن آرد ، 62 تن قند و شكر ، 12 تن چاي ، 62 تن روغن ، 24 تن رب ، و 12 تن لوبيا از جمله آنها بوده است.
با نگاهي به آمار منتشر شده توسط كميته امداد مي توان مشاهده كرد كه تنها در كشور هاي سوريه ، آذربايجان ، عراق ، تاجيكستان و افغانستان در مجموع 95 هزار 839 نفر شامل افراد يتيم ، ناتوان ، زنداني ، مطلقه ، عقب مانده ذهني و جسمي ، نابينا ، بيمار ، مستضعف ، بي سرپرست تحت پوشش كميته امداد بوده و كمك هاي اين كميته از انواع مايحتاج غذايي تا مسكن ، پوشاك ، جهيزيه ، لوازم خانگي ، پوشاك ، لوازم تحرير و ... و همچنين سفرهاي تفريحي و زيارتي به ايران ، خدمات درماني و آموزشي را دريافت مي كنند.
كمك هاي كميته امداد به كشورهاي خارجي كه در طول سالهاي اخير افزايش قابل ملاحظه اي داشته و به طور مثال در مورد سوريه از 219 ميليون ريال سال 76 با 9 ميليارد ريال در سال 86 رسيده است شايد بخشي از دلايل ناتواني در افزايش مستمري افراد تحت پوشش كميته امداد و تأمين مايحتاج آنان در ماه رمضان را به خوبي نشان دهد .
ايراني ها همواره مردمي مهربان ، خونگرم و بخشنده بوده اند كه اين موضوع را در طول تمدن 2500 ساله خود همواره نشان داده اند و آموزه هاي دين مبين اسلام نيز انگيزه آنان را در اين مسير همواره تقويت كرده است .
با اين همه به نظر نمي رسد هيچگاه حاضر باشيم چراغي را كه به خانه خودمان روا است ، ناروا بداريم و شاهد باشيم شهروندان و هموطنانمان در ماه مبارك رمضان در حسرت برنج و روغن و ساير ارزاق سفره هاي افطار خود را نظاره كنند .

*****

دستگيري يك بانوی بهايي در ساري
خبرگزاری هرانا : نیروهای امنیتی با یورش به منزل یکی از هموطنان بهایی در شهر ساری اقدام به تفتیش منزل و بازداشت وی کردند.
صبح روز گذشته مورخ 27 مردادماه، هفت تن از ماموران امنیتی شهر ساری به منزل خانم دیدار هاشمی (24 ساله) شهروند بهایی ساکن ساری مرجعه کرده و فارغ از عدم حضور همسر وی در منزل، با نشان دادن حکمی مربوط به تاریخ 12 مردادماه قصد بازداشت وی را اطلاع می دهند. لازم به ذکر است پیش از نشان دادن حکم ماموران مورد اشاره با استفاده از زور وارد منزل شده و پس از توهین و تفتیش منزل که توام با ضبط تعدادی از کتب و عکس ها مذهبی بود خانم هاشمی را نیز دستگیر می کنند.
همچنین لازم به توضیح است در طی مدت حضور ماموران امنیتی یکی از همسایگان غیر بهایی خانم هاشمی با مشاهده اعمال غیرقانونی مورد اشاره ماموران امنیتی وارد صحنه شده و با غیر دینی و غیر قانونی خواندن رفتار ماموران خواستار پایان اقدامات آنان می شود. این اقدام با واکنش تند نیروهای امنیتی روبه رو شده و در کمتر از یکساعت حکم تفتیش منزل همسایه مورد اشاره را ممهور به مهر قوه قضائیه به اضافه تغییر تاریخ بازداشت خانم هاشمی توسط ماموران اطلاعات به صحنه آورده میشود. این نیروها پس از بازداشت خانم هاشمی، وی را به نقطه نامعلومی منتقل کردند.

*****

از میان ایمیل های دریافتی تا این لحظه (3 بامداد پنجشنبه)

این یکی از بیشرمانه ترین ترفندهای رژیم ملایان برای طراری و چاپیدن ملت ماست. روز لینک زیر کلیک کرده و تماشا کنید:

خرید نماز قضا به صورت آنلاین
http://www.namazgozar.com/form.php

*****

زیدآبادی دچار جنون شده؛ کمک کنید
لیلا طیری

احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و سخنگوی ادوار تحکیم وحدت به شدت تحت فشار است تا تعهد دهد کار سیاسی و مطبوعاتی را برای همیشه کنار خواهد گذاشت. این روزنامه نگار سرشناس ایرانی از نیمه شب 31 خرداد ماه بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شده است. او روز دوشنبه برای اولین بار با خانواده اش در زندان اوین در شرایطی دیدار کرد که وضعیت جسمانی و روحی مساعدی نداشت. خانم مهدیه محمدی، همسر احمد زیدآبادی در حالی از همسرش با روز سخن می گوید که به شدت ملتهب و نگران است و در طول مصاحبه نمی تواند از گریه خوداری کند.
همسر احمد زیدآبادی با تکذیب خبر بستری شدن همسرش در بیمارستان گفت: در قسمت اداری زندان اوین همراه با وکیل با همسرم ملاقات کردیم. آقای زیدآبادی خیلی لاغر و ریش هایش بلند شده بود و می گفت روزی که او را به دادگاه آورده بودند صورت او اصلاح شده بود.
خانم زیدآبادی به نقل از همسر دربندش گفت: آقای زیدآبادی از اول دستگیری در اعتراض به بازداشت غیرقانونی و رفتارهای خارج از قانون دست به اعتصاب غذا زده بود. در این مدت او را در سلولی زندانی کرده بودند. در تمام این مدت هیچ کسی سراغ او نرفته بود؛ نه صدایی، نه نوری. تا اینکه به شدت حالش بد می شود و آنها مجبور می شوند بعد از 17 روز پزشکی بالای سر او بیاورند. آن پزشک به او می گوید خیلی ها آزاد شده اند و هیچ کسی از تو و اعتصاب غذایت خبر ندارد و اینگونه فقط خود را به کشتن میدهی. به هر حال آن پزشک احمد را متقاعد کرده بود که اعتصاب غذایش را بشکند.وی افزود: از روز بازداشت تا 35 روز آقای زیدآبادی در سلولی که سکوت محض بر آن حاکم بوده نگهداری شده؛ در این مدت هیچ کسی سراغ او نمی رفته و غیر از روزی که پزشک بالای سرش رفته و او را متقاعد به شکستن اعتصاب غذا کرده، هیچ احدی را در این 35 روز ندیده بود و فکر میکرده که همه آزاد شده اند. خود آقای زید آبادی می گوید جایی مثل قبر بوده و در حقیقت او را بایگانی کرده بودند.
به گفته خانم محمدی، آقای زیدآبادی بعد از 35 روز قرار گرفتن در آن شرایط، دچار حالت جنون می شود و قصد خود کشی می کند، اما چیزی برای خودکشی پیدا نمی کند و شروع به داد زدن و فریاد کشیدن می کند که متوجه می شوند و می بینند که احمد دارد دیوانه می شود؛ بعد از آن او را به سلول انفرادی دیگری منتقل کرده اند.همسرآقای زیدآبادی توضیح داد: احمد می گفت انگار توی قبر بودم میخواستم خودم را بکشم اما هیچ چیزی برای اینکار پیدا نکردم.بازجویی احمد زیدآبادی 35 روز پس از بازداشت و بعد از انتقال به سلولی جدید شروع شده است. آقای زیدآبادی به همسرش گفته که اول در بند 2 الف سپاه بوده اما اکنون نمیداند در کجا زندانی است و بازجویان هیچ چیزی علیه او ندارند. زیدآبادی در بی خبری مطلق بوده و هیچ گونه اطلاعاتی از بیرون نداشته است. به او گفته بودند همه اعتراضات تمام شده و اکثر زندانی ها آزاد شده اند.خانم محمدی همچنین گفت که بازجویان به شدت احمد را تحت فشار قرار داده اند که تعهد دهد کار سیاسی و مطبوعاتی را برای همیشه کنار بگذارد و به هیچ عنوان کار سیاسی و مطبوعاتی انجام ندهد. خانم زیدآبادی که به شدت متاثر و نگران سلامتی همسرش است در پایان می گوید: از هر انسانی که یک ذره وجدان دارد خواهش می کنم به داد ما برسد.
*****

اگر خبر تجاوز راست باشد (که هست)...؟
نسرین ستوده
غوغا به پا كرده است. همان زمزمه‌‌های در گوشی كه در بوق و كرنا شده است الحمدالله به یمن بركت اینترنت كه دیكتاتورها به آن "سایت‌ها" و گاه "سایت‌هاتون" می‌گویند، خبر فورا جهانی شد؛ خبر تجاوز جنسی به دختران و پسران.
صحبت در مورد مداوای روانی قربانیان این تجاوزها البته با روانشناسان و متخصصان مربوطه است كه در چنین شرایط بحرانی به قربانیان كمك كنند، اما در خصوص ابعاد حقوقی این ادعا و اظهار نظرهایی كه متعاقب آن اعلام شد ذكر دو نكته‌ی حقوقی لازم به نظر می‌رسد.
اول آنكه- ادعایی مطرح شده است؛ نمایندگی طرح چنین فاجعه‌ی بزرگی را هم یكی از روحانیون شناخته شده به عهده گرفته است. به یاد داشته باشیم بازگویی داستان تجاوز توسط قربانی، حتی در یك گفتگوی شخصی و فردی بسیار دشوار و تقریبا غیر ممكن است. به این عبارت قربانیان تجاوز هرگز تمایلی به بازگویی حكایت تجاوزشان ندارند. دلیل آنها این است كه بازگویی این تجربه‌ی تلخ، به نوبه‌ی خود تلخ و گزنده است.علاوه برآن، خطراتی كه این اشخاص را در ایران تهدید می‌كند، باعث شده است تا بازگویی‌های چنین تجربیات سختی،اغلب در خارج از ایران صورت گیرد. برای اثبات ادعای بالا كافی است به حجم حمله‌ها و تهدیدهایی كه تاكنون علیه آقای كروبی صورت گرفته است توجه كنیم تا بدانیم كه بازگویی حكایت تجاوزات در زندان، آن هم در سال‌های دهه‌ی 60 یا حتی 70 می‌توانست چه فاجعه‌های مستمری را بر قربانیان تجاوزات و خانواده‌ی آنها وارد كند. به این دلیل،تنها تنی چند از قربانیان تجاوزات طی 30 سال گذشته حاضر به بازگویی چنین تجربه‌ی تلخی در خارج از ایران شدند.
حال اینکه طبق اظهار آقای كروبی، افراد متعددی نزد ایشان رفته‌اند و داستانی چنین فاجعه بار جهت پیگیری و اخذ نتیجه بازگو كرده‌اند، شاید بیش از هر چیز نشانگر اعتماد مردم به جایگاه مذهبی و همچنین عملكرد سال‌های اخیرشان باشد اما به هر حال ادعایی مطرح شده است. این ادعا ماهیت قضایی دارد، از قضا، به قوه قضائیه هم ارجاع شده است كه باید با بیطرفی مورد رسیدگی قرار گیرد.
قانون مصوب جمهوری اسلامی ایران مقرر داشته است هركس حق مراجعه به دادگستری را جهت طرح هر نوع شكایتی دارد و هرگونه اظهار نظری قبل از صدور حكم قطعی، ممنوع و مستوجب مجازات است.
فلسفه‌ی چنین قاعده‌ی مهم حقوقی كه در تمام سیستم‌های قضایی مستقل رعایت می‌شود و در ایران فقط بر روی كاغذ نوشته می‌شود تا مكررا از سوی قدرتمندان نقض شود، آن است كه قاضی بتواند به دور از هیاهوی سیاسی به موضوع رسیدگی كند و رأی خود را به موقع صادر كند بی‌آنكه نگران موضع‌گیری‌های صاحبان قدرت باشد.
اما به فاصله‌ی بیست و چهار ساعت ابتدا رئیس مجلس كه باید نگاهبان قانون باشد، اظهار نظر قضایی می‌كند و سپس رئیس این كمیته و نماز جمعه‌ی آن شهر و طرفداران دولت ندا برمی‌دارند كه اگر آقای كروبی نتواند این ادعا را ثابت كند، باید به مجازات شلاق برسد. آنها عمدا این موضوع را نادیده می‌گیرند كه اگرادعای آقای كروبی ثابت شود، چه اتفاقی می‌افتد؟
این مقاله درصدد پاسخ گویی به این سؤال است كه اگر ادعای آقای كروبی ثابت شود، چه مجازاتی در انتظار عاملان، آمران، مسببان و مسئولین مربوطه است؟
دوم- حال كه دانستیم طبق قانون اساسی مرجع تظلمات، دادگستری است و طبق قوانین مصوب جمهوری اسلامی ایران، هر شخصی حق دارد شكایت خود را به دادگستری ببرد و مطرح كند و ممانعت از طرح شكایت، توسط هر شخصی جرم محسوب می‌شود و مستوجب مجازات است به دومین بخش از این بحث می‌رسیم و آن این است كه چنین ادعایی در كدام دسته از جرائم می‌گنجد و چه مجازاتی در انتظار عاملان آن است؟
جرم تجاوز در قانون مجازات اسلامی ایران در دسته‌ی حدود قرار دارد.
بحث حد الهی سال‌هاست كه در ایران جریان دارد و به استناد الزامی بودن اجرای حدود الهی كه اصولگرایان به استناد آن سال‌هاست بر طبل سنگسار در ملاء عام، شلاق و غیره می‌كوبند كه حدود الهی تعطیل بردار نیست.اما گویا صدور چنین احكامی برای آحاد مردم و دختركان 14 ساله‌ای كه خود شاهد آن بوده‌ام، حدود الهی است نه بسیجی‌ها و لباس شخصی‌هایی كه با داشتن كارت سفید، گاه بازداشت شدگان را به منازل شخصی برده‌اند، گاه در كهریزك، گاه در بازداشتگاه‌هایی كه در جای جای كشورمان پراكنده است.
حال چگونه قربانیانی كه به منازل شخصی این افراد برده شده‌اند شاهد بیاورند چه بر سر آنها آمده است؟
اما آن طرف ماجرا به لحاظ قانونی چه حكمی دارد؟ یعنی اگر یك قاضی یا یك هیأت قضایی بیطرف پس از رسیدگی به ادعای شاكیان به این نتیجه برسد كه این فجایع رخ داده است، چه مجازاتی در انتظار عاملان و آمران است؟
بی شك طبق ماده 82 قانون مجازات اسلامی كه به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده، مجازات چنین جرمی، قتل است. یعنی عاملان چنین فاجعه‌ی اجتماعی باید اعدام شوند.
فقها و حقوقدانان می‌دانند كه این حكم، یكی از مهم‌ترین حدود الهی است. حدودی كه به گفته‌ی همه‌ی لباس شخصی‌ها و بسیجی‌ها و اصولگرایان تعطیل بردار نیست. آیا این بار هم آنها از اجرای حدود الهی، با شور و هیجان سابق‌ حمایت می‌كنند؟و اگر خواهان غمض عین بر جرائم‌شان هستند چرا خود در كشف جرائم دیگران، هزاران حریم را در خود می‌شكنند تا به قول خود حدود الهی را اجرا كنند؟
اما سؤال آخر این است كه با این همه موضع گیری سیاسی در یك پرونده‌ی ماهیتا قضایی، آیا می‌توان به رسیدگی قضایی بیطرفانه در این پرونده امیدوار بود؟

*****
منتظر فک یا تبدیل قرارمحمد قوچانی هستیم
مریم باقی، همسر محمد قوچانی خبر داد که با توجه به اینکه دو ماه از قراربازداشت موقت وی می گذرد، هر آن منتظر آن هستند که وی آزادشود،گر چه تاکنون تصمیمی دراین خصوص گرفته نشده است. وی که روز دوشنبه با همسرش دیدار کوتاهی داشته گفت : وضعیت روحی وی خوب بود اما عدم دسترسی به کتاب وبلاتکلیفی برای وی دشوار بوده است. مریم باقی اضافه کردکه ملاقات کوتاهش بدون خداحافظی در پشت کابین به پایان رسیده است.
وی اضافه کرد: "طبق محاسبات مقامات قضایی مدت دوماه بازداشت سه شنبه آینده به پایان می رسد چرا که روزهای اول بازداشت او را حساب نکرده اند. ما منتظر هستیم ببنیم که روز سه شنبه قرار فک یا تبدیل می شود یا نه. ما امیدواریم که وی هرچه سریعتر آزاد بشود با توجه به اینکه درپرونده ایشان هیچ چیزی وجود ندارد والان تقریبا در زندان بلاتکلیف هستند."
باقی افزود: "تا کنون وکلای آقای قوچانی را نپذیرفته اند و ایشان هم مثل خیلی از زندانیان دیگرهنوز وکیل ندارند. اما یکی از وکلا که خواسته اعلام وکالت کند به وی گفته اند ضرورتی ندارد که این کار را کنید چون به زودی آزاد می شود. البته تا ایشان آزاد نشود ما به چنین اظهار نظرهایی توجه نداریم چون ما زودتر از اینها انتظار آزادی وی را داشتیم."
همسراین زندانی سیاسی ادامه داد: "روز سه شنبه که مراجعه کردم گفتند پرونده را ثبت کرده اند اما با توجه به آزادی هایی که طی چند روز گذشته شاهد بوده ایم ونیز امیدواری هایی که با حضور آقای صادق لاریجانی شکل گرفته است طبیعتا امیدواریم که طی هفته آینده ایشان آزاد شوند. گر چه ما خودمان معتقدیم که قرار باید ازاساس فک شود. اما حداقل این است که این قرار تبدیل به وثیقه شود وما شاهد آزادی وی ودیگر زندانیان سیاسی باشیم."

*****

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده از مقابل زندان و دادگاه انقلاب تعداد بیشتری از خانواده های دستگیر شدگان به اعتصاب غذا پیوستند و همچنین به تجمعات اعتراضی خود ادامه دادند و خواستار آزادی عزیزان در بند شدند. روز چهارشنبه 28 مرداد حدود 150 نفر از خانواده ها كه تعدادي از آنها مسن و در اعتصاب غذا بسر مي برند در مقابل دادگاه انقلاب به انتظار روشن شدن وضعيت عزيزانشان تجمع كردند.خانواده ها كه از يك طرف از سرگرداني و بلاتكليفي و عدم اطلاع از وضعيت عزيزانشان و از طرف ديگر با شنيدن خبرهاي شكنجه كه حتي هنگام تعريف كردن و گوش دادن به آنها اشك مي ريزند و بدنشان شروع به لرزيدن مي كند (مانند عبور بازداشت شده ها از دالان باتون ، مشت و لگد زدن به نقاط حساس بدن آنها ، دادن شوك برقي به آنها ، گرسنه نگه داشتن آنها ، عدم استفاده از سرويس هاي بهداشتي در ساعاتي از شبانه روز ، مورد تحقیر قرار دادن آنها، تهديد به تجاوزهاي جنسي و حتي مورد تجاوز جنسي قرار دادن و موارد متعدد دیگر) به شدت عصباني و نگران برگزاري دادگاه هاي فرمايشي و وارد كردن اتهامات بي اساس و محاكمه عزيزان خود و وضعيت سلامت جسمي و روحي آنها هستند. با شدت و خشم هر چه تمام تر خامنه اي و احمدي نژاد را به باد فحش و ناسزا و نفرين مي گيرند و هر از گاهي مادري فرياد مي زد كه فرزندم را آزاد كنيد .چه بلايي بر سر آنها مي آوريد.خدا تقاص اين روزها را از شما مي گيرد كه نیروهای سرکوبگر به طرف آنها مي رفتند تا آنها را وادار به سكوت كنند.از طرفي اسامي تعدادي از بازداشت شده هاي روز دوشنبه 26 مرداد ماه به تاييد دادگاه انقلاب و زندان اوين نرسيده كه خانواده هاي آنها نيز نگران وضعيت عزيزان خود هستندهچنین تعداد زیادی از خانواده ها نيز در مقابل درب دژباني زندان اوين تجمع كردند و همگي خواهان آزادي عزيزانشان بودند.لیست جدیدی از اسامی دستگیر شدگان اخیر جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم انتشار می یابد؛1- محسن فيروزي 23 ساله دانشجوي ارتباطات دوشنبه 26 مرداد در كريم خان بازداشت و محل نگهداري وي نامشخص2- اميرعلي اسفندياري 26 ساله دوشنبه 26 مرداد در نزديكي دفتر روزنامه اعتماد در كريم خان بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص3- كيوان محمدي 22 ساله دانشجو چهارشنبه 14 مرداد در بهارستان بازداشت و به اوين منتقل شده 4-بهرام عابديني 21 ساله دانشجوي عمران دوشنبه 12 مرداد در ونك توسط لباس شخصي ها بازداشت و به اوين منتقل شده5- محمد گواهي 25 ساله دانشجوي زبان انگليسي پنجشنبه 8 مرداد در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده
6- فرامرز جلالي كهن زاد 29 ساله جمعه 26 تير در انقلاب بازداشت به كلانتري 148 منتقل و سپس به اوين منتقل شده7- آرش اميني 28 ساله جمعه 26 تير بازداشت و به اوين منتقل شده8- علي رضواني 27 ساله ليسانس نرم افزار جمعه 26 تير در فلسطين بازداشت و به اوين منتقل شده
9- حامد حسن زاده 27 ساله ليسانس علوم دامي پنجشنبه 18 تير در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده 10- مرتضي قاضي پور 30 ساله ليسانس عمران و شاغل پنجشنبه 18 تير در امير آباد در حاليكه مورد ضرب و شتم نيروهاي گارد قرار مي گرفت بازداشت و بعد از دو روز به اوين منتقل شده محل نگهداري وي در دو روز اول بازداشت نامشخص11- فريد فتحعلي 32 ساله ليسانس برنامه نويسي پنجشنبه 18 تير در انقلاب با يورش به منزل وي بازداشت و به اوين منتقل شده12- صمد سلطاني نژاد 36 ساله شغل آزاد پنجشنبه 18 تير در ولي عصر بازداشت و به اوين منتقل شده13- عليرضا داورپناه 24 ساله فوق ديپلم فني شنبه 30 خرداد در يادگار امام بازداشت و به اوين منتقل شده14- سيد محمد حسيني 24 ساله شغل آزاد دوشنبه 25 خرداد در انقلاب بازداشت و به آگاهي شاپور منتقل سپس به اوين منتقل شده
علاوه بر خانواده هايي كه در روزهاي قبل دست به اعتصاب غذا زده اند اسامي تعداد ديگري از خانواده ها كه دست به اعتصاب غذا زده اند اعلام می گردد که عبارتند از:ناهيد عسگري مقدم 57 ساله مادر حامد حسن زاده كه پنجشنبه 18 تير بازداشت شده از دوشنبه 26 مرداد دست به اعتصاب غذا زدهگيتي فتحي 52 ساله و قاسم اسماعيلي 59 ساله مادر و پدر مصطفي اسماعيلي كه جمعه 26 تير بازداشت شده از سه شنبه 27 مرداد دست به اعتصاب غذا زده اندثريا شباني 62 ساله يك بار سكته قلبي كرده مادر عبدالحميد بيگي كه شنبه 30 خرداد بازداشت شده از يكشنبه 25 مرداد دست به اعتصاب غذا زده
همزمان با اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان اوین ،تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین در حال اعتصاب غذا بسر می برند که تعدادی از آنها سالخورده و دچار ناراحتی جسمی هستند و با اعتصاب غذا و به خطر انداختن جان خود سعی دارند عزیزان خود را از دست شکنجه گران و جنایتکاران علیه بشریت مانند سعید مرتضوی،حسن زارع دهنوی و صلواتی تحت نام قاضی و برگزار کننده دادگاه نمایشی که اوامر ولی فقیه علی خامنه ای را به اجرا در می آورند رها کنند. لازم است که جوانان به حمایت از آنها برخیزند و نوید دهندگان آزادی را تنها نگذارند و از آنها و خواسته هایشان دفاع کنند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،دستگیری، شکنجه ،ادامه بازداشت زندانیان سیاسی ،بی اطلاع نگه داشتن خانواده ها و تحت فشارهای مختلف قرار دادن آنها را محکوم می کند و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار مداخله برای آزادی زندانیان سیاسی در ایران است.

*****

افزایش فشارهای روحی و فیزیکی بر کیوان صمیمی
بر اساس آخرین اخبار دریافتی، کیوان صمیمی که فعالیت های خود را در چهارچوب قوانین اساسی نظام می داند، اصل بازداشت خود را زیر سوال برده، با بازجوی خود همکاری ننموده و در نتیجه به منظور اعمال فشار برای اعتراف، با ضرب و شتم و انتقال های پیاپی به سلول انفرادی روبه رو شده است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، وی در شامگاه 24 خرداد در پی یورش به منزلش که با شکستن در همراه بوده، بازداشت و با ضبط وسایل و کامپیتر شخصی اش راهی زندان اوین شد. او بیش از دو ماه است که در بند 209 به سر می برد و در این مدت تنها دو بار با خانواده خود تماس گرفته و دو بار نیز اجازه ملاقات داشته است.به گفته یکی از نزدیکان وی، بازجوی کیوان صمیمی، از عدم همکاری او شکایت داشته و خواستار تقویت این همکاری از طریق دخالت خانواده اش شده است.

کیوان صمیمی، مدیر مسوول مجله توقیف شده نامه، عضو هیأت اجرایی شورای ملی صلح، رئیس انجمن حامیان حق‌تحصیل، عضو کمیته پی‌گیری بازداشت‌های خودسرانه، عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و بنیان‌گذار کانون زندانیان سیاسی است.پیش از این نیز دادگاه رسیدگی به جرایم مطبوعاتی، به ریاست قاضی مدیر خراسانی، کیوان صمیمی را در مورد مجله نامه، به جهت نشر مطالب مخالف موازین اسلامی از طریق ترویج مطالبی كه به نظام لطمه می‌زند و تحریص و تشویق افراد و گروه‌ها به اعمالی علیه امنیت كشور و نظام جمهوری اسلامی مجرم شناخته بود و هیأت منصفه دادگاه مطبوعات هم پس از بررسی، وی را مستحق تخفیف ندانست.لازم به ذکر است وی نیز همچون دیگر بازداشت‌شدگان اخیر با اتهامات واهی روبه رو بوده و این روند نشان از عزم قدرت حاکم به مقابله با هرگونه جریان منتقد به شیوه برچسب زدن است.

*****

ماموران گفتند پسرم باید بمیرد

شب گذشته، اسماعیل آزادی روزنامه نگار و عضو هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران از بازداشت پسر خود خبر داد.
وی به خبرنگار روز گفت: "ساعت 8 شب 28 مردادماه پسر من محمد را در نزديكي روزنامه اعتماد ملي دستگير و به بازداشتگاه نيروي انتظامي منتقل كردند." وی تاکید کرد: "محمد ديابت دارد و بايد كاملا تحت نظر باشد و مادر وی كه ناراحتي قلبي دارد به دليل نگراني در شرايط بسیار بدی به سر می برد."
این روزنامه نگار در ادامه اظهار داشت: "محمد در ابتدابه كلانتري خيابان سنايي منتقل شد و من كه براي پيدا كردن او به همه جا سر زده بودم وقتي به كلانتري رسيدم چند مامور در حال انتقال او به به خودرو پليس بودند. زماني كه به آنها گفتم پسرم ديابت دارد و صبر كنيد من انسولين او را بياورم چون اگر انسولين نداشته باشد خطرناك است، ماموران اين اجازه را ندادند و گفتند كسي كه شعار نويسي كند بايد بميرد."

وی با ابراز تعجب از اتهامی که به پسرش وارد شده بود گفت: "آنها محمد را سوار خودرو پليس كرده و با خود بردند و من با خود رو خود به تعقيب آنها پرداختم. آنها در مسير چند بار از خودرو پياده شدند و مرا تهديد كردند كه چرا ما را تعقيب مي كني و در بار دوم پلاك خودرو مرا كندند و با سرعت دور شدند و فكر كردند گمشان كرده ام اما من توانستم با تعقيب اتومبیل ماموران متوجه شوم كه پسرم را كجا برده اند." آزادی افزود: "سپس به نزد افسر نگهبان بازداشگاه رفتم واز او خواهش كردم كه اجازه دهد به محمد انسولين برسانم و خوشبختانه او پذيرفت."

وي در پايان با سپاسگزاري از "اين مامور باشرف" خاطرنشان کرد: "من جان فرزندم را مديون او هستم، اما همچنان به شدت نگران سلامتي محمد هستيم ."
*****

سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان
روز یکشنبه 25 مردادماه محمدصدیق کبودوند در زندان اوین خارج و به شعبه دوم دادیاری منطقه 23 قضایی تهران اعزام گردید. در شعبه یادشده حکم محکومیت به تحمل 6 ماه حبس موضوع اتهامی نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی از طریق انتشار مطالبی در هفته نامه پیام مردم به وی ابلاغ شده است. در این باره و در رابطه با اعزام های هرچند مدت یک بار کبودوند به دادگاه ها موارد ذیل قابل بیان است:
1. با اینکه حکم محکومیت اخیرالذکر چه در مرحله حکم بدوی و چه در مرحله تجدیدنظر و یا بررسی دیوان عالی کشور،, قبل از زندانی شدن وی به شخص ایشان در محل سکونت، به وکلا آقایان سیف زاده و محمد صفوی و خانم ستوده ابلاغ و با آنکه به وزارت اطلاعات، دادسرا و دادگاه انقلاب و زندان اوین ابلاغ و ارسال گردیده و در سوابق زندان و حکم رای دادگاه انقلاب در محکومیت 11 ساله ایشان نیز آورده شده، دلیل ابلاغ دگرباره این حکم معلوم و مشخص نمی باشد.
2. طی 2 ماه گذشته کبودوند بارها از زندان بیرون برده شده و از ساعات ابتدایی تا پایان روز با دستبند به همراه چند مامور ناآشنا به ابتدایی ترین اصول رفتار انسانی با زندانی، به طرزی تحقیرآمیز و خسته کننده مورد شکنجه روحی و روانی قرار گرفته است. در همین رابطه پیش از انتقال به مهاباد نیز به مدت 4 روز در بدترین وضعیت در یک اتاقک بدون امکانات موسوم به بازداشتگاه به شکل رنج آوری در بازداشت بوده است.
3. همانگونه که پیشتر نیز اعلام شد آقای کبودوند در زندان دچار بیماری های مختلفی از قبیل بیماری قلبی، کلیه و پروستات و کبد گردیده به طوری که مسئولان پزشکی زندان معالجه و مداوای خارج از زندان و اعزام وی به مرخصی استعلاجی را خواستار شده بودند که با مخالفت آقای حداد – معاونت امنیت دادسرای انقلاب- و مسئولان ذیربط دستگاه اطلاعات مواجه شد. از همان زمان ایشان به خانواده و سازمان اعلام نمود دیگر وضعیت بیماری وی رسانه ای نشود. با این حال نمی توان از امنیت و سلامتی وی اطمینان حاصل نمود. در این رابطه خانم حسنی همسر ایشان در آخرین ملاقات با وی از بیماری و آثار آن در چهره و چشمان او خبر داد که نگرانی خانواده و اعضای سازمان را موجب گردید.
4. در جریان انتقال تحت الحفظ ایشان به مهاباد برای یک دادگاهی چند دقیقه ای حدود 3 هفته او را در زندان مهاباد نگه داشتند و تنها پس از آنکه وی مجبور شد مخارج درخواستی انتقال به تهران و وسیله نقلیه و هزینه ماموران همراه را تامین کند وی را به زندان اوین بازگرداندند.
سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان اعزام و انتقال های بی مورد آقای کبودوند به خارج از زندان بویژه نحوه انتقال که موجبات شکنجه و آزار روحی و روانی وی را فراهم می آورد و همچنین از اینکه هزینه های مادی و مالی به زندانیان بویژه در خصوص اعزام و انتقال های بی مورد بر زندانی تحمیل می گردند متاسف است. این سازمان همچنین از بی توجهی به وضعیت تندرستی رئیس خود شدیدا نگران است و خواهان رسیدگی و توجه جدی به سلامتی آقای کبودوند است.

*****

ناآرامی در سنندج و مریوان
دفاع از زندانیان سیاسی وحقوق بشر ایران : نیروهای امنیتی وانتظامی درجریان اعتصاب عمومی امروز ۲۸ مرداد تعدادی از شهروندان شهر سنندج را مورد ضرب وشتم قرار دادند وتعدادی را دستگیر کرده اند. طبق گزارش رسیده به انجمن دفاع ا ززندانیان سیاسی وحقوق بشر ایران نیروهای انتظامی امروز درشهر سنندج چندین نفر را بازداشت کرده اند.درجریان این تعقیب وبازداشت جوانان شهر سنندج توسط نیروهای امنیتی جوانی بنام حسن مصطفایی درمحله شهرک کردستان توسط گشت نیروی انتظامی دستگیر وبه شدت مورد ضرب وشتم قرار میگیرد مردم حاضر درمحل ازبرخورد وحشیانه نیروهای انتظامی به خشم می آیند ودست به اعتراض می زنند وبا تلاش مردم جوان مجروح از دست نیروهای انتظامی رها میشود. همچنین طی تیراندازی از یک پایگاه نظامی به سوی مردم، یک شهروند کرد در حومه شهر مریوان به ضرب گلوله نیروهای نظامی - انتظامی زخمی شد. عبدالله فرجی، ساکن روستای "به رده ره ش" از توابع شهرستان مریوان طی هفته جاری در حالی که به قصد تفریح در منطقه "ژالانه" اورامانات مریوان همراه با دوستان خود در حال تردد بود به ضرب گلوله نیروهای مستقر در یک پایگاه نظامی در محل مورد اشاره زخمی شد. نامبرده سپس به وسیله دوستان خود به بیمارستان مریوان منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفته است.

*****

آفتاب هم هنگام غروب رنگش می پرد

شهاب الدین شیخی
درخبرهایی که از زندان اوین همیشه اندوه بار و انگشت به دهان به ما می رسد، خبر رسید که هنگامه ی شهیدی دختر جوان و روزنامه نگار را برای شکنجه چندین بار به پای دار برده اند. خبر اندوه بار است و هر انسانی را انگشت به دهان می کند از این همه قساوت. هر انسانی دل اش می لرزد از این که با فرزندان این سرزمین آن می کنند که هیچ کس روا نمی دارد آن چه با جان انسان می کنند.
از آن روز تا به این لحظه که این یادداشت را می نویسم هم چنان جمله ای در ذهنم می چرخد و اندوهم می دهد. جمله ای که می توانی هربار تکرارش کنی و با آن به فکر فرو بروی و تصور کنی خود را در جایگاه آفتاب حتا. جمله ای که انگار از شاعری بزرگ و یا متفکری به گوش تو رسیده است. جمله ای که می گوید« آفتاب نیز هنگامی که غروب می کند رنگش می پرد».
در همان سال های درد و رنج و نکبت در کوردستان ایران، در همان سال هایی که کوردها در توافقی پیشینی و پیش از انقلاب با نیروهای انقلابی آن زمان که عهد بسته بودند ، ایران سرزمینی دموکرات شود و کوردستان در اداره ی حداقل های مدیریتی چون ،آموزش زبان، پوشیدن لباس کوردی، داشتن مطبوعات آزاد به هردو زبان ملی و کوردی، استفاده از نیروهای انتظامی و اداری( ونه نظامی)، مختار باشد و از فرزندان خود و از نیروهای بومی اش بهره ببرد ، انقلاب که پیروز شد نشد این چنین و جور دیگر شد. این یک به هوای توافق اش بانگ حق خواهی بلند کرد و آن یک نعره ی وطن خواهی و لشکر کشی. آن چه بر ما رفت حادثه ای یا چندین حادثه نبود، کلیت زندگی مان بود روزهایی بر ما و بر آن کودکی رفت که هرکودکی هرجایی از زندگی اش را به یاد بیاورد یکی از همان حوادث است.
آری در آن سال ها زندان ها تشکیل دادند و شکنجه گاه ها و اعدام سراها. برادر یکی از دوستانم که آن موقع ها نوجوانی بیش نبود و شاید خدا و فقط خود خدا نه هیچ کس دیگر، به نوجوانی اش رحم کرده و جزو اعدامی ها نبوده اما در بند اعدامی ها بوده است، تعریف می کرد : در آن سال ها عبدالله نامی بود که تا زمانی که به اسارت در نیامده بود نام اش لرزه بر اندام می انداخت و ترسی غریب و قریب بر جان آنان که در جبهه ی دیگر بودند می انداخت. عبدالله به اسیری در آمده بود و در زندان بود.
برادر دوستم می گفت آن موقع ها رسم بر این بود که مثلا نیم ساعت قبل از اعدام، زندان بان می آمد و یکی را صدا می کرد و مثلا می گفت :شهاب آماده باش. این آماده باش نه برای صبحانه بود و نه برای هوا خوری و نه برای شام خوردن. آماده باش برای اعدام شدن بود. در این فاصله زندانی با هم بندان اش خدا حافظی و رو بوسی می کرد و حلالیتی می طلبید و چند دقیقه بعد همان زندان بان می آمد و زندانی را با خود می برد. زندان بان را من می شناسم. زندان بان معروف شهر سقز اسمش اش برادر مرتضی بود. برادر مرتضی آن روز ها تازه ریش های اش داشت جو گندمی می شد. صورت پهنی داشت و قدی متوسط با عرض شانه هایی به نسبت پهن و البته لبخندی که من کودک آن روزها و این روزها نیز، نفهمیدم که آن لبخند از سر فاتحیت اش بر برادران ماست و یا از سر مهربانی بر کودکی ما؟.
برادر مرتضی وقتی یکی را برای اعدام می برد، بعد از اعدام تکه ای از لباس اعدامی مثلا کلاه اش یا چفیه(جامانه) اش را به درون سلول و روی سر بقیه پرت می کرد و این یعنی این که اعدام شد و بعدی را صدا می کرد که آماده باش. این بار آمده بود بعد از پرت کردن کلاه یکی که تازه اعدام اش کرده بودند به عبدالله گفته بود نوبت توست، آماده باش. بعد در حالی که هنوز در را کامل نبسته دوباره گشوده بود و به عبدالله متلک انداخته بود که : چیه عبدالله رنگ ات پریده؟ عبدالله در جواب گفته بود:« برادر مرتضی آفتاب نیز هنگامی که غروب می کند رنگ اش می پرد مگر من از آفتاب بزرگ ترم که می خواهی رنگم نپرد».
اکنون حدود 30 سال از آن اتفاقات می گذرد و در تهران نه پیشمرگه ای که اتهام براندازی داشت و محاربه، نه چریکی مبارز و نه عبدالله نامی که روزگاری از نام اش ترسیده اند بلکه «هنگامه ی شیهدی» نامی دختری جوان که به رسم علاقه و به رسم حرفه روزنامه می نگاشته و به حکم تبعیضاتی که به جنس زن بودن اش رفته گاهی گزراشی نیز در این زمینه تهیه کرده است؛ اکنون بعد سی سال و در تهران دختری را از جنس همین دخترانی که در این چند ساله ی اخیر، جنبش زنان ایرانی را به شهرتی جهانی رسانده اند برای شکنجه و برای اعتراف به آن چه آنان می خواهند به پای دارمی برند. طناب بر گردن اش انداخته می شود و گشوده می شود، تا بترسد و چیزی بگوید که بازجو می خواهد. غافل از این که دختران در جامعه ی مردسالار سال ها و قرن ها است که با طناب بر گردن زندگی می کنند. در جامعه ای که هر آن پدر یا بردار یا شوهر می تواند وی را به قتل برساند. زندگی دختران در چنین جامعه ای مدت هاست که زندگی کردن با طناب دار بر گردن است و به گمان ام به همین دلیل تا به این لحظه نتوانسته اند هیچ گونه اعترافی بگیرند. آن ها را از مرگ ترساندن در جامعه ای که طناب مرگ بر گردن آن ها دوخته است کار عبثی است.
هنگامه و شیوا و ژیلا و مهسا و... به درون زندان برده اند و هم این زنان غیور، هم بازجویان شان غافل بودند از این که این بیرون ، ندایی هست و نداهایی. این بیرون زنانی هستند که از 17 ساله تا بالای 60سال به خیابان می آیند و می خواهند تغییری را برای برابری در حقوق شهروندی و آزادی های شان به وجود بیاورند و در این راه نه واهمه ای از باتوم و کتک هست و نه حتا از مرگ.
این یادداشت کوتاه را نوشتم که به هنگامه و دیگر دوستان دربند بگویم که مقاومت تان ستودنی است و اگر لحظه ای پای آن چوبه ی دار تن ات یا دل ات لرزید ، نگران نباش هنگامه جان که آفتاب هم به گاهِ غروب رنگ اش می پرد.تو اما و دیگر دوستان مان غروب نمیکنید چرا که شما زندگی تان بزرگ تر از مرگتان است. من مطمئنم که مرگ قدرت چیره شدن بر زندگی تان را ندارد.

*****

ژيلا بني يعقوب آزاد شد
ژيلا بني يعقوب، روزنامه نگار و فعال جنبش زنان با توديع وثيقه دويست ميليون تومان، ساعتي پيش آزاد شد. وي كه در سي خرداد به همراه همسرش در خانه خود بازداشت شده بود حدود دو ماه در بند 209 اوين محبوس بوده است. مينا جعفري يكي از وكلاي ‍ژيلا بني يعقوب ضمن اعلام خبر آزادي وي اظهار اميدواري كرد كه مهسا امرآبادي نيز بزودي شود. سايت موج سبز آزادي نيز از احتمال آزادي سميه توحيد لو خبر داده است. اين در حالي است كه از آزادي ديگر فعالان جنبش زنان مانند بهمن امويي و شيوا نظر آهاري هيچ اطلاعي در دست نيست. مهسا امرآبادی روزنامه نگار و از حامیان حقوق بشر زنان، در منزل خود در تاریخ 24 خرداد ماه بازداشت شد. همسر او؛ مسعود باستانی، روزنامه نگاری است که در تاریخ 14 تیرماه زمانی که برای پیگیری وضعیت مهسا به دادگاه انقلاب رفته بود، بازداشت شد. سميه توحيد لو از اعضاي ستاد انتخاباتي مير حسين موسوي و وبلاگ نويس نيز در 24 خرداد ماه بازداشت شده است. بهمن امويي روزنامه نگار ، تحلیل گر اقتصادی و همسر ژیلا بني يعقوب كه به همراه وي بازداشت شده بود همچنان در انفرادي بند 209 اوين به سر مي برد. وضعیت او کاملا بلاتکلیف است و مراجعه به دادگاه انقلاب هم برای پی گیری پرونده او تاکنون نتیجه ای نداشته است . و مسوولان هر بار وعده روز دیگری را می دهند . .بهمن احمدی اززمان بازداشت فقط یک بار برادرش را ملاقات کرده است . شیوا نظر آهاری، فعال حقوق بشر و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، یک شنبه 24 خرداد ماه، در محل کار خود توسط نیروهای اطلاعاتی بازداشت شد.وي از دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل است که بارها اعتراض خود را نسبت به این مسئله، به صورت تحصن های آرام اعلام کرده بود. روز شنبه 26 مرداد شيو نظر آهاري بعد از گذشت بیش از دو ماه با مادر خود دیدار کرد. در این دیدار که با حضور بازجوی وی انجام شد نظرآهاری گفته است که بازجویی از او همچنان ادامه دارد. شهرزاد کریمان، مادر شیوا وضعیت جسمانی او را مناسب گزارش کرده و همچنین از روحیه مقاوم و خوب وی خبر داده است. کریمان می گوید: "یک شنبه، حوالی غروب، شیوا تماس گرفت که فردا می توانی برای ملاقات بیایی. ابتدا تعجب کردم چون در آخرین تماس تلفنی گفته بود برای ملاقات به زندان اوین نیا اما با شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدم. بیش از دو ماه بود که دخترم را ندیده بودم. روز دوشنبه به اوین رفتم و بعد از معطلی بسیار، موفق به دیدار با او شدم. همان موقع بود که آقای سحرخیز را هم خیلی گذرا دیدم. حال شیوا خوب بود و مثل همیشه با روحیه. از او پرسیدم می توانم در ملاقات بعدی پدرت را هم همراهم بیاورم؟ او همانجا از بازجویش پرسید و بازجو در پاسخ گفت مثل این بار، خبر می دهیم. "شهرزاد کریمان، امیدوار است هر چه زودتر بازجویی های فرزندش به پایان رسیده و از زندان آزاد شود. در چند روز گذشته موج تازه اي از فشار براي آزادي هاي گسترده بازداشتي هاي جنبش فراگير مردمي عليه كودتاي انتخاباتي آغاز شده است. فخرالسادات محتشمي پور درمصاحبه اي به مسئولين اخطار داده بود كه هر چه زودتر و قبل از رمضان، زنان در بند را آزاد كنيد وگرنه اقدامات جدي تري در پيش خواهيم داشت. آيت الله صانعي نيز در سخنراني بي سابقه خود در گرگان در 21 مرداد قويا خواستار آزادي زندانيان تا قبل از ماه رمضان شد. تغيير رئيس قوه قضاييه
در اول همين هفته نيز همراه با وعده هايي براي رسيدگي به امور زندانيان بوده است.

*****

فعالان حقوق بشر در ایران
ساعت 10 صبح روز گذشته مورخ 28مرداد ماه ابوالفضل عابدینی نصر خبرنگار مستقل و مسول روابط عمومی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران که چندی پیش در اهواز بازداشت شده بود برای تفهیم اتهام مجددا از زندان سپیدار به شعبه دوازدهم دادگاه انقلاب اهواز منتقل شد.
در این جلسه که با حضور محمد اولیایی فرد وکیل مدافع عابدینی برگزار شد اتهامی با عنوان "عضویت در گروهک غیر قانونی مجموعه فعالان حقوق بشر" به این خبرنگار و فعال حقوق بشر تفهیم شد که ایشان با رد غیر قانونی و گروهک خواندن مجموعه به دفاع از خود پرداخت.
پیش از این این اتهام مذکور در کنار سایر اتهامات همچون تبلیغ علیه نظام بعنوان مصداق تفهیم شده بود اما در این جلسه عضویت در مجموعه به صورت یک اتهام مجزا به این فعال مدنی تفهیم شد . اولیایی فرد در این جلسه با استناد به مفاد قانونی در خصوص غیر قانونی نبودن مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و با رد اتهامات بی اساس علیه موکل خود به دفاع از وی پرداخت. وکیل مدافع آقای عابدینی با ارائه درخواستی، خواستار تبدیل قرار بازداشت موقت به قرار وثیقه، به دلیل عارضه شدید قلبی موکل خود شد. ابوالفضل عابدینی به شدت از عارضه قلبی به دلیل افتادگی دریچه میترال رنج می برد و امکانات پزشکی و دارویی مناسبی در اختیار ندارد. محمد اولیایی فرد پیش از این نیز چندین بار به صورت کتبی به بازپرس این شعبه در خصوص وضعیت بد جسمی موکلش هشدار داده است و اعلام نموده در صورتی که اتفاق ناگواری برای موکلش رخ دهد قوه قضاییه را مسول میداند.
شایان ذکر است این سومین بار بعد از بازداشت عابدینی در نهم تیر ماه سال جاری است که وی برای تفهیم اتهام به دادگاه انقلاب اهواز منتقل میشود .

*****

سابقه یک وزیر پیشنهادی:

مسوول بسيج خواهران دانشگاه آزاد كرج
احمد توكلي با اشاره به معرفي شش وزير از سوي رييس جمهور، ابرازعقيده كرد: با معرفي اين شش نفر، مي‌توان حدس زد كه تراز كابينه در حدي كه لازمه كارآمدي دولت باشد، نخواهد بود واين علامت خوبي نيست.
اين عضو فراكسيون اصولگرايان مجلس در گفت‌وگو با (ايسنا)، با بيان اين‌كه «در اين فهرست كساني هستند كه حتي يك روز هم كار اجرايي نداشته‌اند»اافزود: بالاترين و تنها سمت اجرايي‌اي كه دولت براي وزير پيشنهادي رفاه اعلام كرده است، مسوول بسيج واحد خواهران دانشگاه آزاد اسلامي كرج و با رشته تحصيلي روانشناسي باليني است. چگونه مي‌توان يك وزارتخانه مهم اجتماعي ـ اقتصادي مثل رفاه را به فردي با رشته‌اي نامتناسب و بدون سابقه اجرايي سپرد؟
وي اين پرسش را مطرح كرد كه كسي كه يك روز در زندگيش كار اطلاعاتي نكرده و مهم‌ترين كاري كه در رشته خود در سال‌هاي اخير انجام داده، رياست سازمان اوقاف بوده براي وزارت اطلاعات چه تناسبي دارد؟
نماينده مردم تهران در مجلس با بيان اين اعتقاد كه تراز دولت با معرفي شدگان فعلي براي وزارت، در مجموع قابل دفاع نخواهد بود، گفت كه حدس مي‌زند مجلس در تاييد بسياري از وزرايي از اين سنخ مشكل پيدا ‌كند.
توكلي با بيان اين‌كه گفته مي‌شود كه در تعيين افراد براي وزارت با مجلس نيز مشورت شده است، گفت: اين در حاليست كه در جلسه‌اي با حضور حدود هفت نفر از مجلس و حدود شش نفر از دولت در حضور روساي دو قوه، درباره ملاك‌هاي كلي صحبت شد و دولت انتظار داشت كه به دليل راي بالايي كه مردم به رييس جمهور داده‌اند، مجلس به وزراي پيشنهادي راي بدهد. در اين جلسه هيچ بحثي راجع به مصاديق نشد.
وي ادامه داد: حتي روز بعد از اين جلسه كه آقاي احمدي‌نژاد مهمان فراكسيون اكثريت بود، رييس مجلس كه جلسه را اداره مي‌كرد، پيشنهاد داد كه چند نفر از مجلس با آقاي رييس جمهور جلسه داشته باشند و به او در اين مورد مشورت دهند كه اگر مي‌خواهد كسي را معرفي كند، پيش‌بيني خود را از واكنش مجلس به او بگويند كه آيا او راي مي‌آورد يا نه و يا لب مرزي است تا رييس جمهور راحت‌تر تصميم‌بگيرد و حداكثر وزراي پيشنهادي حداكثر راي را كسب كنند.
وي با بيان اين‌كه آقاي احمدي نژاد از اين پيشنهاد استقبال كرد، افزود: قرار شد در اين مورد مجلس را مطلع كنند كه اين كار انجام نشد. در نتيجه روي مصاديق، اصلا مشورتي با مجلس صورت نگرفته است؛ البته اين كار، غير قانوني نيست و انتخاب وزرا حق رييس جمهور است، ولي اگر بخواهيم كابينه‌اي كارآمد داشته باشيم، بهتر است كه راي وزرا بالا باشد و تعداد زيادي از وزراي پيشنهادي و ترجيحا همه آنها، راي اعتماد مجلس را كسب كنند.
توكلي اين امر را در كارآمدي كابينه موثر دانست و با بيان اين‌كه سازوكار پيشنهادي رييس مجلس مناسب بود، گفت: اگر اين سازوكار اجرايي مي‌شد، بدون آن‌كه فردي به رييس جمهور پيشنهاد كنيم، حدس كميته‌اي از مجلس درباره واكنش احتمالي نمايندگان نسبت به معرفي شدگان به اطلاع رييس جمهور مي‌رسيد و در نتيجه بهتر مي‌توانست وزراي خود را انتخاب كند.
وي با اشاره به نحوه معرفي شش تن از وزرا از طريق رسانه ملي با بيان اين‌كه رييس جمهور به جاي مذاكره با نمايندگان مردم، مستقيما با خود مردم حرف مي‌زد، اين كار را ابداعي دانست و گفت: اين كار بدين شكل كه در حال انجام است به فشار دولت بر مجلس و تشجيع افكارعمومي براي فشار روي مجلس جهت تصميم‌گيري تعبير مي‌شود. لذا اين كار را مناسب نمي‌دانم و فكر مي‌كنم تلقي خوبي از آن پيدا نخواهد شد. در صورتي كه رييس جمهور به وعده‌اش عمل كند و از تلويزيون براي معرفي بقيه وزرا استفاده كند، رسانه ملي موظف مي‌شود وقت مناسبي در اختيار نمايندگان مخالف قرار دهد تا آن‌ها مستقيما با مردم سخن بگويند.
وي جنسيت وزراي پيشنهادي را در تصميم‌گيري مجلس موثر ندانست و گفت: فرد بايد از جهت مباني اعتقادي، روحيه انقلابي، حق طلبي، ساده‌زيستي، پاك‌دستي، شجاعت در تصميم‌گيري و اجرا و قانون‌گرايي، وفاداري به قانون اساسي و ولايت فقيه و كارآمدي قابل قبول باشد.

*****

چهل روز گذشت ....!

مراسم چهلمین روز جانباخته راه میهن سهراب اعرابی؛ امروز در میان کنترل شدید امنیتی و نیروهای اوباشان بسیجی و لباس شخصی ها در بهشت زهرا برگزار شد. به این خانواده دلشکسته و عزادار از پیش هشدار داده شده بود که این مراسم باید بسیار آرام و بدون اطلاعیه و غیره انجام شود و آنان به حکم اجبار قول داده بودند که هیج آگهی و بیانیه و اعلامیه ای درین مورد صادر نخواهند کرد. از آنجایی که ملت سلحشور و قهرمان سرزمین ما، یادمان جانباختگان راه آزادی را هیچگاه فراموش نمی کنند، امروز نیز بطور خودجوش گروه زیادی درین مراسم حضور داشتند.

به فیلم کوتاهی درین مورد توجه نمایید:

*****

واکنش استاندار خوزستان به قتل های سریالی
استاندار خوزستان با اعتقاد به اینکه «علت اصلی وقوع قتل و مشکلات امنیتی برای زنان، رعایت نکردن مسائل ایمنی از سوی خود زنان است»، گفت: «ما نمی توانیم برای محافظت از هر زن یک پلیس قرار دهیم بلکه نکات ایمنی باید از سوی شهروندان رعایت شود.» «سیدجعفر حجازی»، اظهار داشت: «اعتقاد ندارم که امنیت زنان خوزستانی در خطر است بلکه معتقدم رعایت نکردن نکات امنیتی از سوی زنان موجب بروز مشکلات می شود.» وی افزود: «قتل های زنجیره ای آبادان و ماهشهر از سوی افرادی اتفاق افتاده که از نظر روانی دچار مشکل هستند و نیروی انتظامی قادر به تشخیص مشکلات روانی همه افراد نیست.» حجازی خاطرنشان کرد: «قتل های زنجیره ای آبادان در منطقه حاشیه ای رخ داده که قربانیان آن منطقه در انتخاب مسیر عبور و مرور، امنیت را رعایت نکرده اند، آن منطقه، متروکه و مخروبه است.» وی گفت: «اینگونه نیست که زنان در خوزستان امنیت ندارند. از سویی، ما باید فعالیت افراد شرور و مساله دار را مراقبت کنیم ولی بعضی افراد که دست به قتل های اینگونه می زنند ظاهرآً مساله ای ندارند. قاتل زنجیره ای آبادان کارمند پتروشیمی بوده و خانواده و ظاهر و زندگی مناسبی داشته و اینکه او در ذهنش مشکلاتی داشته که منجر به این قتل ها شده را، ما نمی توانستیم تشخیص دهیم.» استاندار خوزستان در ادامه یادآور شد: «با کارهای انتظامی و امنیتی که نمی توان ذهن افراد را کنترل کرد. از این اتفاقات که جنون به سر کسی بزند و دست به چنین قتل ها و جنایاتی بزند در همه جای دنیا وجود دارد. طرح های پیشگیرانه ای که از سوی ما باید انجام شود را انجام می دهیم ولی از سوی دیگر برخی خانم ها رعایت نمی کنند.» وی تصریح کرد: «سال گذشته برای افزایش امنیت زنان، ساعات کار سازمان اتوبوسرانی را افزایش دادیم ولی متاسفانه شاهدیم که زنان خوزستانی به نکات ایمنی بی توجه هستند. این طرح برای این بود که زنان از تاکسی های شخصی در شب استفاده نکنند و اگر سوار می شوند، کد و پلاک تاکسی ها را یادداشت کرده، در مسیر با موبایل خود به خانواده اطلاع دهند.» حجازی عنوان کرد: «اینکه به عنوان مثال 2000 تاکسی شخصی در شهر اهواز فعالیت می کنند و از سویی خانمی تنها می خواهد در ساعت 11 شب با تاکسی به خانه اش برود و رعایت نمی کند را، ما نمی توانیم کنترل کنیم.»

*****


مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
کد خبر : 4083 - زمان 13:42

رژیم تهران اجازه دیدار با سه آمریکایی بازداشت شده را نمی دهد
نماینده وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد که ایران تاکنون امکان دیداری با سه تبعه آمریکا که در اواخر ماه جولای به خاطر ورود غیر قانونی از طریق کردستان عراق به خاک ایران بازداشت شده اند را نداده است.
خبرگزاری هرانا : نماینده وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد که ایران تاکنون امکان دیداری با سه تبعه آمریکا که در اواخر ماه جولای به خاطر ورود غیر قانونی از طریق کردستان عراق به خاک ایران بازداشت شده اند را نداده است.وی گفت: ما باردیگر تعهدات ایران در چارچوب کنوانسیون وین مورخ 1963 را درباره مقررات کنسولی یادآور می شویم. ما از ایران می خواهیم که اجازه دهد نمایندگان سفارت سوییس در ایران با اتباع آمریکایی دیدار کند. ما عمیقا نگران امنیت و سلامت آنهاییم.به گزارش ریانووستی ، بر اساس ادعای آمریکا، بازداشت شدگان یعنی "شین بائور"، "سارا شورد" و "جاشوآ فتل" توریستانی هستند که به طور اتفاقی وارد ایران شده اند. آنها از ترکیه به همراه یکی از دوستان خود به شهرهای اربیل و سلیمانیه عراق سفر کردند. سپس سه نفر نام برده با تاکسی به شهر "احمد-آوا" رفته و روز 31 جولای با "شون مکفسل " یکی از همراهان این گروه که در عراق مانده بود، تماس گرفته و گفتند که به طور اتفاقی وارد خاک ایران شده و در محاصره نظامیان ایران قرار گرفته اند. از آن زمان ارتباطی با این سه نفر برقرار نشده است. مقامات شهر سلیمانیه تاکید می کنند که بارها به آمریکایی ها خطر عبور اتفاقی از مرز ایران و عراق را گوشزد کرده اند.

*****

درخواست از مرکل؛ «بررسی سرکوب اعتراض‌های ایران در شورای امنیت»

راديو فردا : درپی ارسال طوماری با امضای پانصد شخصیت سیاسی، حقوق بشری، دانشگاهی و هنری به کاخ صدارت عظمای آلمان، تنی چند ازاین شخصیت‌ها، ازجمله مهران براتی ، تحلیلگر مسائل سیاسی، با رئیس بخش ایران در وزارت خارجه آلمان درشهر برلین، دیدار کردند. این پانصد چهره سرشناس آلمانی و ایرانی، در طومار خود از آنگلا مرکل، صدراعظم و فرانک والتر اشتاین‌مایر، وزیر خارجه آلمان خواسته‌اند از شورای امنیت سازمان ملل بخواهد برای رسیدگی به پایمال شدن حقوق بشر درایران یک اجلاس ویژه ترتیب دهد.مهران براتی پس از پایان دیدار خود در وزارت خارجه آلمان به رادیو فردا می‌گوید:اين ديدار با رئيس بخش ايران انجام گرفت. اين بخش حدود يک سال است که در وزارت خارجه ايجاد شده است.خواست اصلی طومار اين است که سرکوب جنبش اعتراضی ، دستگيری ها، شکنجه ها و کشتار مردم ايران در شورای امنيت سازمان ملل متحد مطرح شود و دولت آلمان هم مطرح کننده مسئله در شورای امنيت باشد.نماينده وزارت خارجه آلمان در صحبت های خود به شدت نسبت به وضعيت حقوق بشر در ايران ابراز نگرانی کرده و تا کنون چندين بار سفير ايران را به وزارت خارجه احضار کرده اند و اعتراض خود را اعلام نموده‌اند. در عوض دولت ايران هم در جواب تکرار کرده که آلمان نبايد در امور داخلی ايران دخالت کند. آلمان و کشورهای اتحاديه اروپا به رغم اين که نمی‌خواهند روابط خود را با ايران قطع کنند، ولی مسئله حقوق بشر به ويژه در مورد کشتار، شکنجه‌ها، بازداشت روزنامه‌نگاران و حقوق‌دانان را رها نخواهد کرد و ادامه روابط خود را با ايران همراه با اين سياست پيش خواهد برد که کشورهای اروپايی حاضر به پذيرش نقض حقوق بشر درايران نيستند.

*****
پیامی که دیدار مدودف ـ پرز برای ما داشت؛
بازی بی پایان روس‌ها با ایران در پروژه «اس ـ 300»
سایت تابناک: كدخبر: ۶۰۴۶۲- زمان ۱۶:۴۵
روز سه‌شنبه گذشته، «شیمون پرز»، رئیس‌جمهور رژیم صهیونیستی، ابراز امیدواری کرده بود که برنامه ایران برای دریافت سیستم‌های موشکی دفاع ضدهوایی «اس-300» تحقق نیابد و رسما این تقاضا را از مدودف رئیس‌جمهور روسیه کرده است اما پاسخ روس‌ها مثل همیشه دوپهلو بود.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، روز سه‌شنبه «شیمون پرز» در کنفرانس ویدیویی مسکو ـ سوچی که از سوی «ریا نووستی» سازماندهی شده بود، اظهار داشت: رئیس‌جمهور مدودف وعده داد که باری دیگر این مسأله را بررسی کند، زیرا من توضیح دادم که این بر توازن نیروها در منطقه ما تأثیر می‌گذارد.
پس از این گفت‌وگو هرچند پرز از آن ابراز رضایت کرد، اما روس‌ها همانند گذشته تلاش کردند، به گونه‌ای موضعگیری کنند که هیچ یک از طرفین موضوع احساس زیان و یا جانبداری از سوی روسیه نکنند. مدودف در این دیدار و پس از درخواست پرز مبنی بر جلوگیری وی از فروش موشک‌های «اس ـ 300» به ایران، به رئیس‌جمهور رژیم صهیونیستی گفته است که بار دیگر همه چیز را بررسی خواهیم کرد.
تحلیل این پاسخ این است که روس‌ها برای رضایت نسبی اسرائیل این امید را در آنها ایجاد کرده‌اند که بار دیگر موضوع را بررسی خواهند کرد و البته همین بررسی تحویل احتمالی این موشک‌ها به ایران را با دیرکرد روبه‌رو خواهد کرد و از دیگر سو، پاسخ قاطعی مبنی بر جلوگیری از فروش این موشک‌ها نیز نداده‌اند؛ موضوعی که برای ایران می‌تواند پیام امیدبخشی مبنی بر انجام این معامله در آینده باشد.
در همین حال، «ایگور یرماچنکو» در مقاله‌ای در سایت روسی «فینام»، نتایج دیدار شیمون پرز، رئیس‌جمهور اسرائیل به روسیه را این گونه ارزیابی کرد: این دیدار نشان داد که در خاور نزدیک هیچ چیز تغییر نکرده است، اما این دیدار چند مطلب جدید نسبت به صدور سیستم‌های پدافند موشکی «اس ـ300» به ایران و همچنین پیشنهاد روسیه برای برگزاری کنفرانس خاور نزدیک مسکو را نیز به همراه داشت.
«یرماچنکو» به نقل از «آناتولی تسیگانوک»، مدیر مرکز پیش‌بینی‌های نظامی ـ سیاسی روسیه، می‌نویسد که به رغم سخنان مدودف، همکاری‌های نظامی روسیه و ایران متوقف نخواهند شد؛ روسیه به ایران اعلام کرده است که ما موظفیم که نیروگاه بوشهر را به پایان برسانیم و آن را به سیستم‌های پدافند هوایی مجهز سازیم. در همین حال، دیدار پرز باعث شد که موضع اسرائیل نسبت به همکاری‌های نظامی روسیه ـ سوریه دقیقتر شوند. «تسیگانوک» یادآوری کرد، سوریه اجازه داده که ناوگان دریای سیاه روسیه، در این کشور پایگاه ایجاد کند و برای روسیه پایگاه در دریای مدیترانه بسیار سودآور است.
بر پایه این گزارش، یرماچنکو در این مقاله همچنین به گفته «فیودر لوکیانوف» اشاره می‌کند که بر این باور است، همان داستان قدیمی باعث شده که صدور سیستم‌های «اس-300» به ایران به درازا کشیده شود و می‌گوید: قرارداد امضا شد، اما بنا به صلاحدیدهای سیاسی اجرا نشده است و همین طور هم باقی خواهد ماند. روسیه این قرارداد را اجرا نخواهد کرد، چرا که این یک ژست منفی علیه آمریکا خواهد بود به علاوه آنکه تحولات در روابط با آمریکا را هیچ کس لغو نکرده، چرا که در حقیقت برای اوباما زمینه کلیدی در این تحولات همین ایران است.
صاحبنظران روسی همچنین می‌گویند، تاریخ نشان می‌دهد که در خاور نزدیک نمی‌توان امکان چیزی را حذف کرد، به ویژه مناقشه نظامی جدید میان اسرائیل و ایران.
به باور مدیر مرکز پیش‌بینی‌های نظامی ـ سیاسی روسیه، تل‌آویو گویا تأییدیه آمریکا را دریافت کرده که اگر ایران برنامه هسته‌ای خود را متوقف نکند، اسرائیل می‌تواند به تأسیسات ایران حمله هوایی کند. حال یا با استفاده از هواپیماهای اسرائیلی و یا حتی آمریکایی که در خاک عراق مستقر هستند.
ایگور یرماچنکو نیز در پایان مقاله خود در فینام خاطر نشان می‌کند که هم‌اکنون ناظران منتظر ایده‌های جدید باراک اوباما درباره خاور نزدیک هستند که تاکنون کاملا نامفهوم بیان شده‌اند و تنها آنچه مشهود است، این که اوباما پوئن‌های بسیاری برای روابط با جهان اسلام قایل شده است (این مسدله به احتمال قوی به خاطر ریشه اوست، چرا که پدر اوباما مسلمان بود) و باید منتظر سیاست‌های دوستانه آمریکا نسبت به اعراب در خاور نزدیک باشیم. احتمالا پاییز امسال اوباما برنامه جدید خاور نزدیک خود را اعلام خواهد کرد.
با نگاهی به دیدگاه‌های صاحبنظران روسی، می‌توان دریافت که آنها نیز موضوع فروش موشک‌های «اس ـ 300» را تنها نوعی بازی سیاسی از سوی مقامات «کرملین» قلمداد می‌کنند و باوری به تحقق این وعده مقاماتشان ندارند؛ بنابراین، به نظر می‌رسد طرف‌های ایرانی مذاکره کننده با روس‌ها، باید رویکرد جدیدی در پیش گرفته و برای پاسخ نهایی آنها بازه زمانی مشخصی تعیین کنند، زیرا ادامه این روند، جدای از اثرگذاری بر دیگر مبادلات دوجانبه تهران ـ مسکو و هزینه‌هایی که برای کشورمان دارد، برای شخصیت بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران نیز زیبنده نیست.
اما پرسش مهمی که اینجا مطرح می‌شود این که آیا بازی روس‌ها با ایران در پروژه «اس ـ 300» پایانی نیز خواهد داشت؟ این پایان چه هنگام است؟به نظر نمی‌رسد، با سابقه مذاکرات صورت گرفته در این زمینه، پاسخ به پرسش خیلی هم پیچیده باشد، بلکه تنها نیازمند رفتارشناسی دقیقتر مقامات «کرملین» است.

*****

حکم توقیف کیهان صادر شد؛ آیا مرتضوی مقاومت می‌کند؟
بر اساس گزارش‌ها، به دلیل افترا و نشر اکاذیب علیه مهندس موسوی، بازپرس شعبه نهم دادسرای کارکنان دولت دستور توقیف روزنامه کیهان را صادر کرده است. روزنامه کیهان همیشه به مصونبت آهنین و فراقانونی شهرت داشته است. حال باید دید آیا مرتضوی دادستان تهران در برابر این حکم مقاومت خواهد کرد یا آن را به اجرا خواهد گذاشت.
به گزارش موج سبز به نقل از ایلنا، به دليل عدم حضور شريعتمداري در شعبه نهم دادسراي كاركنان دولت، قاضي منصوري دستور توقيف روزنامه كيهان را صادر كرد. محمود عليزاده طباطبائي با اعلام اين خبر به خبرنگار ايلنا گفت: به وكالت از عليرضا بهشتي شكايتي عليه شريعتمداري مديرمسئول روزنامه كيهان طرح و پرونده به شعبه نهم دادسراي كاركنان دولت ارجاع شد.
وي ادامه داد: بازپرس شعبه تاكنون دو بار مديرمسئول روزنامه كيهان را احضار كرده كه به دليل عدم حضور وي، قاضي منصوري دستور توقيف روزنامه را صادر كرده و براي موافقت پرونده را به دادستاني تهران ارسال كرده است. وكيل عليرضا بهشتي اظهار داشت: در صورتي‌كه دادستان تهران با اين دستور مخالفت كند‏، پرونده براي حل اختلاف بين بازپرس و دادستان به دادگاه ارجاع خواهد شد.
عليزاده طباطبايي‌كه وكالت ميرحسين موسوي را برعهده دارد، از شكايت عليه روزنامه‌هاي وطن امروز و جوان خبر داد و گفت: بعد از انتشار مطالبي در مورد ترور مرحوم آيت، شكايتي با وكالت از مهندس موسوي عليه اين دو روزنامه در شعبه ششم دادسراي كاركنان دولت مطرح كرديم كه قرار شد روز شنبه توضيحات تكميلي را ارائه دهيم.
وي افزود: اين روزنامه‌ها با يكي از نمايندگان دور اول مجلس مصاحبه و اعلام كرده‌اند زماني‌كه مرحوم آيت مي‌خواست عليه ميرحسين موسوي مداركي ارائه دهد، ترور و بعدها آن مدارك در وزارت امور خارجه پيدا شد. اين روزنامه‌ها به‌طور تلويحي مهندس موسوي و طرفدارانش را متهم به ترور مرحوم آيت كرده‌اند كه مصداق افترا و نشر اكاذيب است.
*****

آماده باش کامل ۲۵ هزار پليس راه و راهور
سایت تابناک: كدخبر: ۶۰۴۷۰ - زمان ۱۸:۰۲
رئيس پليس راهنمايي و رانندگي ناجا گفت: ۲۵ هزار پليس راه و راهور در آماده باش کامل هستند .به گزارش «همشهري آنلاين»‌ به نقل از پايگاه اطلاع رساني پليس، سردار «محمد رويانيان» افزود: نيمه اول شهريور ماه همزمان با شروع ماه مبارک رمضان، مقطع بحران ترافيکي و حوادث رانندگي در کشور است و در اين مدت براي تامين امنيت جان مسافران و روانسازي ترافيک ۲۵ هزار پليس راه و راهور در آماده باش کامل به سر مي‌برند.رئيس پليس راهنمايي و رانندگي ناجا با اشاره به اينکه پليس راهور به موازات و تناسب ايام، تعطيلات و مناسبت‌هاي کشوري امکانات وتجهيزات خود را به کار مي‌برد، گفت: دراين ايام ۲۵ هزار نيروي انساني و همه امکانات پليس راه و راهنمايي رانندگي در شهر‌ها آماده باش کامل هستند.رئيس پليس راهنمايي و رانندگي ناجا با بيان اينکه ۱۵ مرداد ماه تا ۱۰ شهريور ماه همزمان با شروع ماه مبارک رمضان، مقطع بحراني ترافيکي و حوادث رانندگي در کشور است، تصريح کرد: در برخي جاده‌ها نيز به دليل گره‌هاي ترافيکي در لحظه بحران، امکان دسترسي پليس وجود ندارد . لذا براي نظارت و روانسازي ترافيک برنامه ريزي لازم را انجام و از دوربين‌هاي تصويري استفاده خواهد شد.رويانيان گفت: در بعضي مسير‌ها سيستم کنترل تخلف از طريق شبکه مرکزي به صورت ديتا وصل است و دائما تردد وسايل نقليه رصد مي‌شوند اما با توجه به بحران ترافيک پيش بيني شده در اين مدت فرماندهان انتظامي و روساي کلانتري استان‌ها نيز به مقتضيات شرايط فيزيکي شهر خود در راس کار قرار دارند و با تشکيل ستادي در آماده باش کامل بسر مي‌برند که مردم از نظر امنيتي، انتظامي و ترافيکي مشکلي نداشته باشند.به گفته رئيس پليس کشور با توجه به سهميه بندي بنزين، نيمه اول تير و مردادماه سال جاري با کاهش سفر روبرو بوده ايم. اما عليرغم اين موضوع پيش بيني مي‌شود در مجموع تابستان امسال با افزايش ۲۰ درصدي سفر روبه‌رو باشيم.رئيس پليس راهنمايي ورانندگي ناجا در پايان خاطر نشان کرد: با توجه به تجربه‌اي که در مديريت و حجم ترافيک در جاده‌هاي کوهستاني و بويژه جاده‌هاي شمالي کشور دارم، اين مسير‌ها به هيچ عنوان جوابگوي حجم ترافيک امروز ما نيست و در آينده اگر همين معابر را داشته باشيم، قطعا دچار بحران ترافيک مي‌شويم.

*****

وضوح بخشيدن به ربط تنگاتنگ خواست برابری و آزادی

پاسخ شهلا شفیق به پرسش های تغییربرای برابری
تغییر برای برابری - فعالان کمپين يک ميليون امضا با گرايشات و تنوعات فکری توانسته اند در سه سال گذشته حول خواست لغو تمامی قوانين تبعيض آميز جنسيتی، مبارزه مدنی حول حقوق برابر شکل داده و به پيش ببرند و امروز هريک بر پايه اعتقاد خود در عرصه های متفاوت مبارزه جاری برای آزادی و حقوق دمکراتيک شهروندی حاضرند . اين نکته که زنان در عرصه اين مبارزه حضوری چشمگير دارند بر کسی پوشيده نيست. تصوير ندا که در حافظه تاريخی مردم ايران و جهان ثبت شده نشان از اهميت نقش زنان در مبارزه برای آزادی و عدالت اجتماعی دارد . اين شرايط اما پرسش های عاجل زير را برابر ما قرار می دهد :
چگونه می توان در بستر مبارزات جاری ، فکر برابری خواهی را به دفاع از آزادی های شهروندی و عدالت اجتماعی پيوند زد ؟
تحول شرايط چه تاثيری بر کمپين يک ميليون امضا دارد ؟
شرکت فعالان و ياران کمپين و نيز تمامی مدافعان حقوق زنان در اين بحث بر فراهم آوردن پاسخ و يا پاسخهای هر چه خلاق تر ياری خواهد کرد . باشد که اين همفکری و همدلی ما را در پيوند مبارزه برای برابری و آزادی و عدالت اجتماعی ياری دهد .

چگونه می توان در بستر مبارزات جاری فکر برابری خواهی را به دفاع از آزادی های شهروندی و عدالت اجتماعی پيوند زد ؟
آيا بدون برابر بودن می شود آزاد بود ؟ آيا بدون آزادی برابری ممکن است ؟ پاسخ به اين سئوالها به پرسش در باره رابطه آزادی و برابری می انجامد که از زوايای فلسفی،اجتماعی وسياسی مباحث متضادی رابر می انگيزد. پاسخ من به آن از منظر شهروندی دمکراتيک است که با قبول اصل آزادیو برابری شهروندان شکل می گيرد. تصوير جامعه دمکراتيک اجتماع شهروندان آزاد و خود تعيين است . اين تصوير البته از زوايای متفاوت مورد تفسير و نقد بوده و هست. بعضی ها معتقدند مثلا که الگوی دمکراتيک تا زمانی که برابری اقتصادی اجتماعی و جود نداشته باشد توهمی بيش نيست و بعضی ها بر عکس معتقدند که برقراری اين گونه برابری جز يک الگوی ناکجا آبادی نيست که به استقرار استبدای ديگر منجر می شود . برای من اما دمکراسی يک الگوی زيست اجتماعی است که با به رسميت شناختن حق آزادی و برابری شهروندی فضائی ايجاد می کند که در آن شهروندان می توانند بی وحشت از بازداشت و زندان به مداخله گری در امر اجتماع و سياست بپردازند.در اين معنا دمکراسی طرحی برای تحقق خود آئينی جمعی و فردی را پی می افکند که از هم جدائی ناپذيرند. خود آئينی البته به معنای اين نيست که هر فرد در انجام هر چه دلش می خواهد آزاد است بل به معنای اختيار فرد در تعيين سرنوشت خويش است و حق او در مشارکت در تعيين سرنوشت جامعه. جرج اورول زمانی نوشت : همه با هم برابرند اما بعضی ها برابرترند. و اين سخنی درست است چرا که همه اين حق و آزادی ها نسبی هستند و مشروط به شرايط اجتماعی و طبقاتی و سياسی. اما در همان حال اين هم واقعيتی ست ملموس و غير قابل انکار که پذيرفتن و به رسميت شناختن اصول آزادی و برابری شهر وندان امری صوری نيست بل تبعاتی واقعی دارد که کمترين آن لغو قانونيت تبعيض و بازشناسی حق آزادی بيان و عقيده و وجدان است .فرض برابر بودن آدميان هم که در آن بسيار چند و چون زيست شنا سانه و روانشنا سانه و فلسفی هست سامانه ای است برای در افکنندن طرح آزادی. مبارزه سياهان برای رهائی از بردگی بدون خواستار شدن برابری با سفيد پوستان تحقق نيافت. در اين مبارزه ما ربط تنگاتنگ آزادی و برابری را می بينيم .در مبارزه زنان بر ضد ستم جنسی در نظام مردسالاری که عموم زنان را علی رغم تفاوت های طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی را در معرض تبعيضات جنسيتی قرار می دهد همين ديالکتيک آزادی و برابری جاری است. جنبش احقاق حقوق زنان به گمان من يکی از عرصه هائی است که در آن مفاهيم آزادی و برابری با هم تلاقی می کنند.
به همين لحاظ شعار "تغيير برای برابری" در شرايطی که با ابزار سازی از مذهب نابرابری قانونی شده در بطن خود خواست آزادی را نهفته دارد. روشن است که اين ربط از طريق طرح شعارهای مشخص می تواند هر چه روشن تر بيان شود و به گمان من بايد هم روشن تر بيان شود. حساسيت بر سر مقوله آزادی می تواند نگاه ما را به تداوم حرکتمان روشن تر کند. بحثی که پيرامون طرح همگرائی زنان در انتخابات درگرفت مثال روشنی در اين زمينه است .در نقد خود بر اين طرح بر دو نکته انگشت گذاشتم. اول آنکه در شرايطی که جنبش زنان با طرح مطالباتی چون لغو قانون غير انسانی سنگسار و "لغو تمامی قوانين تبعيض آميز جنسيتی " در راه مبارزه مطالبه محور گام برداشته بود، محتوای حرکت همگرائی از دو نکته اساسی غفلت می کرد: يکی آنکه هيچ اشاره ای به آزاد نبودن انتخابات در آن ديده نمی شد و ديگر با خواست تغيير در برخی مواد قانون اساسی از کنار معضل اساسی اين قانون گذشته بود.
رويدادهائی که پس از انتخابات گذشت و اعتراضات وسيعی را پديد آورد بر اهميت اين دو نکته محوری تاکيد می کند. سخن من بر سر فراموش کردن يک کلمه در يک نوشته نبود. خود آگاهم که بسياری از فعالان همگرا به اين نکته که انتخابات آزاد نيست وقوف داشتند. نکته ای که مايل بودم و مايلم بر آن انگشت بگذارم اين بود و هست که خواست آزادی در تعيين شيوه حرکت ما و در محتوای آن تاثير می گذارد. آنچه که به کمپين يک ميليون امضا ويژگی می داد و می دهد فقط تغييرات حقوقی که خواهان آن شده نيست بلکه جهش هائی با جوهر آزادی خواهانه است : از يک سو جهش برای فراتر رفتن از بن بست حقوقی موجود با مراجعه به مقاوله های بين المللی يعنی رجوع به ارزش های جهان شمول. برخی منقدان گفته و می گويند از آنجا که کمپين در بيانيه های خود گفته که خواست هايش با موازين اسلام تناقضی ندارد و از آنجا که تائيد اين يا آن فقيه را هم جستجو می کند پس در چهارچوب وضعيت موجود اسير است. حال آنکه بر عکس ، کمپين با طرح خواسته های فراگير که از مطالبه اين يا آن تغيير قانونی به مبارزه با اصل تبعيض جنسيتی در چشم انداز ارزش های بشری جهانروا فرا می رويد دقيقا از حرکت محدود در چهارچوب فقهی بيرون می جهد . البته اين بدان معنا نيست که از تغييرات فقهی استقبال نمی کند .موضوع در اينجا افق و چهار چوب حرکت است که تغيير کرده و طبعا اين چشم انداز نو نقطه نظرات متفاوت را حذف نمی کند بلکه آن ها را حول اهداف خود گرد می آورد. بعلاوه وضع گيری کمپين درباره اسلام به گمان من بيان اين نکته است که هر زن و مردی در عين مسلمان بودن می تواند خواهان زندگی تحت قوانينی باشد که ارزش های جهانروای حقوق بشر و آزادی و خود تعيينی زنان را محترم می شمارد . به گمان من اين نگاه نه تنها درست است بل در شرايطی که با تلفيق دين و دولت، مذهب در دست قانون گذاران به ايدولوژی بدل گشته، سخنی است آزادی خواهانه که ساختارهای هويتی بسته را می شکند. آن هم در زمانی که با گسترش ايدولوژی های مذهبی سياسی در جهان از دهه نود ميلادی تاکنون مفهوم سازی های التقاطی چون فمينيسم اسلامی رواج يافته اند. مشکل اين گونه مفهوم سازی نه در اختلاط پديده ها بل در نتيجه اين اختلاط در محدود کردن افق فکر و عمل فمينيستی است که ديناميسم آن در گرو ساختار شکنی هويتی است که همواره آزادی و خود تعيينی زنان را با رجوع به اصول طبيعی و سرشت بيولوژيک و فرهنگ و مذهب به شيوه های گوناگون نفی يا محدود کرده است. اما نگرش هائی که علی رغم هر ادعا در چهارچوب استراتژی های بسته هويتی حرکت می کنند اصرار دارند که مبارزه زنان مسلمان را به هر ترفند ممکن به اسلاميتی که گويا سرچشمه هويت جمعی است رجوع دهند و گاه در اين مسير به نتيجه گيری های عجيب و غريبی هم می زسند . از آن جمله است اصرار در معرفی خانم رهنورد بعنوان فمينيست حال آنکه او در نوشته های خود از جمله طلوع زن مسلمان به نفی و رد فمينيسم پرداخته است ؛ و يا نتيچه گيری از حوادث اخير ايران گويا اعتراضات وسيع مردمی نشانگر آنست که در ايران بيشتر دمکراسی هست تا در آمريکا چرا که در آمريکا شاهد اعتراض به تقلب نبوده ايم ! می بينيم که با تحريف مفاهيم به بهانه حرکت خلاق ذهن می شود همه چيز را بهم ربط داد و به توجيه تئوريک ديکتاتوری هم پرداخت. اما بازگردم به بحث در باره کمپين.
سوی مهم ديگر درطرح کمپين ايجاد فضا های نو مبارزاتی است و جا گيری در فضای عمومی و رفتن به کوچه و خيبابان و طرح چهره به چهره که جهش ديگری بود برای کسب آزادی حرکت خارج از چهارچوب مجاز. بهره گيری خلاقانه از فضای مجازی اينترنت هم به اين جهش دامنه ای ديگر داد. و بالاخره بايد به کنش بسيار با ارزش کمپين در ارائه فمينيسم اشاره کرد که البته پيش از آن به همت نشرياتی چون "جنس دوم" به همت نوشين احمدی خراسانی و پس از آن فصل زنان به همت نوشين احمدی خراسانی ، پروين اردلان و فيروزه مهاجر آغاز گشته بود. حال که سخن از "جنس دوم" به ميان آمد بگويم که اين جستار تاثير گذار سيمون دوبوار سرتا سر در ربط آزادی و برابری است. دوبووار با نقد فرهنگ جنسيتی مسلط و نيز مشاهده انتقادی کردار زنان می کوشد نشان دهد چگونه موقعيت" زن" به مثابه "جنس دوم" هر روزه باز توليد می شود و دستيابی به برابری راه بيرون آمدن از اين وضع و قرار گرفتن زنان در مقام فاعليت خلاق است. پس در انديشه دوبوار نيز مفاهيم آزادی و برابری بهم پيچيده اند.

و اما در باره تاثير اين شرايط بر فعاليت کمپين يک ميليون امضا :
خواست دمکراسی در بطن جنبش اعتراضی عمومی چشم گير بود و هست . حضور ندا همچون نماد جنبش به ما از حضور فعال زنان می گويد و نيز بيان فرو ريختن نمادين مرزهای جنسيتی حاکم است که در شانه به شانگی زن و مرد در صفوف اعتراض ها خود نمائی می کرد. فعالان کمپين طبعا در اين جنبش به سائقه فردی حاضر بوده اند. نوشته ها و بيانيه هائی که فعالان زنان در اعتراض به بازداشت و حبس معترضان و برای خواستاری حق بيان و فعاليت به چاپ رساندند نيز گواه خضور آنهاست . اما طبعا جنبشی با اين دامنه نمی تواند بر مبارزه کمپين تاثير گذار نباشد. به گمان من مهم ترين درسی که می شود از رويدادهای حاضر گرفت و در پيشبرد مبارزه کمپين به کار گرفت حرکت در جهت وضوح بخشيدن به ربط تنگاتنگ خواست برابری و آزادی است. اين می تواند در نماد ها و شعارهای کمپين اثر گزارد . به گمانم می توان در صورت توافق همگانی به " تغيير برای برابری" "آزادی" را افزود؛ می توان به تصوير ترازو که نماد برابری است يک نشانه تصويری افزود که خواست آزادی را به چشم آورد و البته اين کار در گرو خلاقيت هنرمندان کمپين است ؛ می توان خواست آزادی بيان و فعاليت ضد تبعيض را با تکيه بر حياتی بودن آن برای کمپين هر چه محوری تر مطرح کرد ؛ می توان خواست آزادی پوشش را در زمره لغو تمامی قوانين تبعيض آميز حنسيتی افزود ، طرح اين خواست مدتی ست به همت شادی صدر و فاطمه صادقی در جنبش زنان در ايران افکنده شده است . و بی گمان با مشورت همگانی و تبادل نظر می توان به فکرهای ديگری هم در اين زمينه رسيد. سخن آخر اينکه با توجه به شرايط امروز خوبست در پرسشی که پروين اردلان مدتی پيش در مصاحبه ای مطرح کرد تامل شود و پاسخ جمعی روشنی برای آن فراهم گردد : آيا هنوز هم بايد از ارائه امضا های جمع آوری شده در کمپين به قانون گذاران سخن گفت ؟

*****

-
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ