سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۴/۲۴

چهارشنبه: 24/4/1388
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همانگونه که در آخرین "پست" دیروز خود (اندکی پس از یازده دیشب) نوشتیم، شب گذشته حدود ساعت 9 شب میرحسین موسوی و همسر ایشان خانم زهرا رهنورد برای گفتن تسلیت و ابراز همدردی با خانواده "سهراب اعرابی" بخصوص مادر داغادارش که یکی از اعضای فعال گروه "مادران صلح" است به منزل ایشان رفتند. در همان آخرین پست برایتان نوشتیم که یکی از یاران ما که در این جلسه حضور داشت عکس هائی به تلفنی دستی اش گرفته که در نخستین "پست" امروز به نمایش خواهیم نهاد

اینک کمتر از نیم ساعت از آغاز چهارشنبه بیست و چهارم تیر ماه گذشته و ساعت 00:15 بامداد است و ما روزی دیگر را با به نمایش گذاردن این عکس ها آغاز می کنیم.

*****
ویدئوی زیر از سوی یارگرامی ما "سیمین طبیب نیا" برایمان ارسال گردیده. اگرچه که ما این را دو روز قبل نیز به نمایش نهاده بودیم اما آن فیلم قبلی کوتاهتر از این ویدئوی جدید بود. این بدان معناست که همین صحنه توسط دو نفر تهیه و در یوتیوب به نمایش نهاده شده است.

*****
گزارشی تازه از فعالین حقوق بشر در ایران
بنابه گزارشات رسیده از نقاط مختلف تهران اعتراضات شبانۀ مردم علاوه بر پشت بامها به کوچه ها گسترش یافته است.
در پی اعلام اسامي تعدادي از جوانان كه در اعتراضات اخیر جان باختند و به اطلاع مردم رسيده شدت اعتراضات گسترده تر شده و اعتراضات علاوه بر پشت بام ها به كوچه ها نيز كشيده شده است.
راننده ها نيز در خيابان با بوق زدن و سر دادن شعار با مردم همراهي مي كنند. امشب نيز مردم شعار الله اكبر و مرگ بر ديكتاتور و در برخي مناطق مي كشم مي كشم آنكه برادرم كشت را از ساعت 22 تا 22:30سر دادند.
شدت اعتراضات در منطقه تهران پارس ، تجريش ، فاطمي ، پونك ، سيد خندان بيشتر از مناطق ديگر است.
همچنان نيروهاي بسيجي و لباس شخصي در كوچه ها و خيابان هاي تهران در حال گشت زني هستند. اما مردم چنان با خشم شعار مي دهند كه اين نيروها جرأت نزديك شدن به مردم را ندارند.
*****
کی گفته "خر" را باید از قبرس وارد کرد..؟
نشریه اعتماد: اقدام هفته گذشته ونزوئلا متحد استراتژيک دولت نهم در ارائه آمار جديدي از ذخاير نفتي اين کشور به اوپک و پيرو آن جايگزين شدن ونزوئلا در رتبه دوم سهميه بندي اوپک به جاي ايران و نزول احتمالي ايران از رتبه دوم به رتبه سوم کشورهاي توليدکننده نفت تحول مهمي بود که در جنجال هاي سياسي داخل گم شد و کمتر کسي به آن پرداخت.
ونزوئلايي ها برخلاف روال معمول اوپک ذخاير شن هاي نفتي خود را نيز به مجموع ذخاير اين کشور افزوده و آن را به اوپک ارائه دادند؛ رخدادي که نتيجه عملي آن کاهش سهم فروش ايران در اوپک و افزايش سهم فروش ونزوئلا خواهد بود.
اوپک هنوز اظهارنظر قطعي پيرامون آمار ذخاير جديد ونزوئلا نکرده است ولي در صورت تاييد آمار ونزوئلا بي ترديد ايران امتياز بسيار بزرگي را از دست خواهد داد که طي سال ها با چنگ و دندان به آن دست يافته بود.
رخداد فوق در شرايطي حادث شد که پيرو بحران سياسي داخلي، هاله يي از ابهام بين المللي پيرامون سرانجام بحث هاي انتخاباتي ايران جريان دارد و عملاً سياست خارجي کشور تا حدودي در وضعيت تدافعي يا حداقل در شرايط فرو رفتن در لاک قرار گرفته است. بر اين اساس به نظر مي رسد هم رايزني کافي براي خنثي کردن ترفند ونزوئلا صورت نگرفته است و هم در چارچوب جديد، احتمالاً بايد تعريف جديدي از جايگاه ونزوئلا به عنوان دوست ايران در امريکاي لاتين ارائه داد.
در هر حال اقدام دولت ونزوئلا به لحاظ عواقب اقتصادي و بين المللي که براي جمهوري اسلامي ايران پديد مي آيد، ضرورت تجديدنظر در نگاه به اين کشور به عنوان کشور متحد و رفيق مبارزات و شعارهاي ضدامپرياليستي را جدي تر مي کند. با تعجب و حتي تاسف در شرايطي که طي چهارسال گذشته کشور ما با محدوديت هاي بين المللي مواجه بود، روابط با ونزوئلا به عنوان سمبل کارآمدي وزارت خارجه و استحکام روابط خارجي ايران مطرح شد. مانور بر سر اين روابط دوستي تا حدي پيش رفت که بسياري از رسانه هاي داخلي در گزارش تحولات ونزوئلا با محدوديت هايي مواجه شدند و حتي يکي از مقام ها از گزارش جزئيات رفراندوم معروف ونزوئلا در رسانه هاي ايراني به شدت انتقاد کرد. براساس اين رفراندوم چاوز اجازه يافت تا پس از پايان دوره رياست جمهوري با اتخاذ ترتيباتي همچنان در حکومت باقي بماند؛ مجوزي که براساس آن قاعده گردش دوره يي و شفاف قدرت اجرايي در دست جريان هاي ملي ونزوئلا دچار خدشه يي جدي شد. وزن گرفتن رابطه با ونزوئلا در معادلات سياسي داخلي ايران تا حدي پيش رفته و گسترش يافته است که نام هوگو چاوز در رديف خطوط قرمز کشور قرار گرفته و نقد نوشتاري از کشور ونزوئلا و هوگو چاوز در رسانه ها مخاطره آميز است. سند ادعاي فوق انتشار مقاله يي ترجمه شده در روزنامه اعتماد روز يکشنبه بود که يک پاراگراف آن از ته ستون اول سانسور شد. متن پاراگراف سانسور شده در مورد چاوز اين بود؛ «بازگشت ناآرامي ها به امريکاي لاتين ارتباط کاملي با هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا دارد و اوست که بزرگ ترين آتش افروز اين منطقه به شمار مي آيد....او طرح يک اتحاديه سياسي را مي ريزد که وظيفه آن افزايش نفوذ خود اوست.... کشورهاي منطقه در قبال دريافت نفت ارزان از کاراکاس اين ديکتاتور را در ماجراجويي سياسي اش پشتيباني مي کنند.»حال سوال اساسي اين است که چگونه هوگو چاوز رئيس جمهور يک کشور امريکاي لاتين در آن سوي کره زمين به چنان متحد استراتژيکي تبديل شد که نام وي «خط قرمزي» شد. اگر اينچنين است که بود، آيا با اقدام جديد اين کشور در تلاش براي تنزل رتبه ايران در اوپک، اين کشور همچنان در رديف متحدان استراتژيک و رفيق گرمابه و گلستان سياست خارجي ما قرار خواهد داشت؟ اگر چنين نيست هزينه اين خطاي استراتژيک و قرار گرفتن نام ايران در کنار همه ماجراجويي هاي منطقه يي و بين المللي هوگو چاوس را چه کسي خواهد پرداخت.در طراحي سياست خارجي کشورها معمولاً خبره ترين کارشناسان سياسي اقتصادي و امنيتي با لحاظ شرايطي که کشورها در آن قرار دارند و متناسب با تعريفي که از دوست و دشمن دارند و محدوديت هايي که حوزه جغرافيايي بر آنان تحميل مي کند، به تعريف «منافع ملي» مي پردازند. همين مجموعه کارشناسي متناسب با غايب شدن بازيگران جديد، تعريف سياست خارجي از منافع ملي را اصلاح مي کنند و هزينه هايي را که سازمان وزارت خارجه در حوزه هاي مختلف به آن نياز دارد، تعيين مي کنند.براي مثال اگر قرار است 20درصد از بودجه وزارت خارجه به سازماندهي گسترش روابط با کشورهاي امريکاي لاتين منجر شود، مفهوم آن اين است که امريکاي لاتين از يک اولويت مهم در ديدگاه کارشناسان ايراني قرار دارد و اختصاص بودجه هاي کلان به اين منطقه منجر به تحصيل منافع کلان نيز خواهد شد. اما آنچه هفته گذشته در روابط ما و ونزوئلا با اوپک رخ داد، امر ديگري را بيان مي کند. يعني روابط با کشور ونزوئلا و دوستي با رئيس جمهور آن کشور نه تنها منجر به پيگيري منافع ملي ايران نشد، برعکس منافع ملي ما در حوزه اقتصاد بين الملل دچار يک آسيب جدي جبران ناپذير نيز شد.
*****
احمدی نژاد و شاهرودی مسئول سلامت و جان زندانیان
فرشته قاضي

با گذشت بیش از یک ماه از آغاز بازداشت گسترده فعالان سیاسی، مطبوعاتی، مدنی و دانشجویی، خانواده های این افراد در مصاحبه با روز ضمن ابراز نگرانی شدید از وضعیت زندانیان خود، محمود احمدی نژاد و سید محمود هاشمی شاهرودی را مسوول سلامت روحی و جسمی عزیزانشان معرفی کرده اند.این در حالیست که سرنوشت وشهادت سهراب اعرابی بر نگرانی خانواده ها افزوده است.
بهزاد نبوی، محسن میردامادی و مصطفی تاج زاده سه نفری هستند که از لحظه بازداشت تاکنون هیچ تماسی با خانواده های خود نگرفته اند و کسی هیچ گونه اطلاعی از وضعیت آنان ندارد. همسر بهزاد نبوی در این مورد به روز می گوید: روز 23 خرداد همسرم بازداشت شد و روز بعد ساعت 11 صبح آزادش کردند و به منزل آمد؛ اما ساعت دو و نیمه نصف شب همان روز به خانه ما ریختند و بدون نشان دادن حکم و یاکارت شناسایی، او را با خود بردند.
وی می افزاید: روز بعد با یک حکم کلی که امضای سعید مرتضوی را داشت آمدند و منزل ما را تفتیش کردند و 8 کارتون کتاب و مدارک کاری و آرشیو آقای نبوی را با خود بردند.
همسر بهزاد نبوی با بیان اینکه همسرش تاکنون هیچ تماسی نداشته، تصریح می کند: آقایان خاتمی و هاشمی رفسنجانی و ابوترابی و فراکسیون خط امام مجلس به ما قول پی گیری داده اند اما قول ها و پی گیریهای آنها تاکنون هیچ نتیجه ای نداشته و از دست آنان نیز کاری ساخته نیست.
وی با ابراز نگرانی از سلامی همسرش می گوید: هنگام بازداشت نه حکمی به ما نشان دادند و نه کارت شناسایی ارائه کردند؛ ما به شدت نگرانیم که بلایی سر بهزاد بیاورند و بعد بگویند ما او رابازداشت نکرده بودیم.
خانم نبوی با ابراز تاسف شدید از بازداشت یاران انقلاب می افزاید: هرگز تصورش را هم نمی کردیم که آقای نبوی را که برای همین نظام، قبل از انقلاب زندان رفته و شکنجه شده و بهترین سالهای زندگیش را خالصانه در خدمت نظام بوده است، روزی در همین نظام به زندان ببرند.
وی در پایان می گوید: من به شدت غمگین هستم. این قضیه برای نظام جمهوری اسلامی بسیار شرم آور است.
حسن خمینی هم کاری نمی تواند بکند
محمد علی ابطحی، معاون و مشاور سید محمد خاتمی هم 28 روز است که در بازداشت به سر می برد. فاطمه ابطحی، دختر محمد علی ابطحی با ابراز بی اطلاعی از وضعیت پدرش و اینکه کجا نگهداری می شود به روز می گوید: پدرم تاکنون یک بار تماس تلفنی کوتاهی با ما گرفته و فقط احوالپرسی کرده و تلفن قطع شده است.
وی می افزاید: روز یکشنبه از زندان اوین تماس گرفتند و خواستند که قرص های پدرم را به زندان ببریم. مادرم و خواهر کوچکم قرص ها را به زندان اوین بردند و تحویل دادند؛ در پی اصرار و بی تابی خواهرم، فردی که قرص ها را تحویل گرفته بود با موبایل خود تلفن زده و خواهرم توانسته به صورت کوتاه با پدرم صحبت کند.
فاطمه ابطحی هم با بیان اینکه تاکنون هیچ یک از پی گیریها نتیجه ای در پی نداشته، می افزاید: ما با آقای حسن خمینی نیز دیدار کردیم و ایشان قول دادند پی گیری کنند و گفتند که با قاضی مرتضوی تماس خواهند گرفت. اما پی گیریهای ایشان نیز بی نتیجه بوده وایشان نیز به ما گفته اند که همه در ها بسته است.
وی درباره مطالب سریال واری که روزنامه جوان، روزنامه نزدیک به سپاه پاسداران، تحت عنوان اعترافات آقای ابطحی منتشر کرده است، چنین می گوید: ما همان روز با دفتر آقای مرتضوی تماس گرفته و اعتراض کردیم اما ایشان گفتند که به عنوان ذینفع می توانید تکذیب کنید.ما هم تکذیبیه نوشتیم اما روزنامه جوان حاضر به انتشار تکذیبیه ما نشد و در روزنامه اعتماد ملی منتشر کردیم.
فاطمه ابطحی به شدت از وضعیت پدرش ابراز نگرانی می کند و می گوید: به نفع نظام نیست که شخصیت های نظام را در زندان نگه دارد.
دکتر زید آبادی در بند 2 الف
مهدیه محمدی، همسر زید آبادی خبر از تجمع روز چهارشنبه خانواده های بازداشت شدگان اخیر در مقابل دادگاه انقلاب می دهد و به روز می گوید: دیروز که خانواده های چند تن از بازداشت شدگان اخیر با عزیزانشان در زندان اوین ملاقات کردند من نیز همزمان به زندان اوین مراجعه کردم اما گفتند که آقای زیدآبادی در بند 209 نیست و در بند 2 الف که همان بند 325 سابق و در اختیار سپاه است نگهداری می شود.
وی می افزاید: در مورد بند 209 مسوولیت با قاضی حداد است اما در مورد بند 2 الف نه کسی مسوولیتی می پذیرد و نه پاسخی می دهد.ما واقعا نمیدانیم به کجا باید مراجعه کنیم.
همسر زیدآبادی خبر از تماس تلفنی کوتاه همسرش نیز می دهد: یکبار آقای زیدآبادی تماس گرفت و احوالپرسی کرد.او به شدت نگران خانواده، اما روحیه اش خیلی خوب بود.
وی با بیان اینکه مسوولان به شکلی بارز و آشکاربه صورت غیرقانونی عمل می کنند، می گوید: حتی به خانواده ها زنگ می زنند و تهدید می کنند که نباید مصاحبه کنید و پی گیری نمایید. خب ما پی گیری نکنیم، چه باید بکنیم؟
مهدیه محمدی سپس با اشاره به بازداشت احمد زیدآبادی در سال 80 می افزاید: شرایط به طرز وحشتناکی تغییر کرده است؛ در آن زمان حداقل میدانستیم عزیزانمان را کجا نگه میدارند اما در این چند ساله حکومت اینقدر پسرفت کرده که هیچ گونه پاسخی نمی دهند.
همسر زیدآبادی ادامه می دهد: از روزی که به حریم خانه ما تجاوز کردند، کودکان من به شدت ترسیده اند و با هر زنگ تلفن و یا دری وحشت می کنند و کوچکترین قیافه ناآشنایی آنان را دچار وحشت می کند.
اسم شیوا در لیست بازداشتی ها نیست
شیوا نظرآهاری، دانشجوی محروم از تحصیل و فعال حقوق بشر تاکنون فقط دو بار به صورت کوتاه با خانواده اش تماس گرفته است. او در بند 209 زندان اوین در انفرادی نگهداری می شود. شهرزاد کریمان، مادر شیوا نظرآهاری با ابراز نگرانی شدید از وضعیت دخترش به روز می گوید: یک ماه و 3 روز از بازداشت شیوا می گذرد و ما هر روز به دادگاه انقلاب و زندان اوین مراجعه می کنیم اما تاکنون این مراجعات بی پاسخ بوده است.امروز یک نامه به کمیسیون حقوق بشر قوه قضائیه دادم و فردا هم یک نامه به ستاد شهروندی قوه قضائیه خواهم داد.
خانم کریمان با بیان اینکه روزها همچنان می گذرد و ما بی خبر از دخترمان هستیم اضافه می کند: خانم شادی صدر، وکیل شیوا به دادگاه انقلاب مراجعه کرده اما گفته اند که اسم شیوا در لیست بازداشتی های آنان نیست.
مادر شیوا نظرآهاری خبر از تماس تلفنی مهدی کروبی هم می دهد: اطلاعاتی که آقای کروبی خواسته بودند را دادم و ایشان قول پی گیری دادند اما در عین حال گفتند که کار زیادی از دستشان بر نمی آید.
وی با بیان اینکه شیوا در ستاد هیچ کاندیدایی فعالیت نمی کرد، می افزاید: دخترم تا کنون دو بار تماس گرفته و تنها چیزی که میدانیم این است که او در بند 209 زندان اوین در انفرادی است. او بیش از یک ماه است در انفرادی است و من به شدت نگران سلامت او هستم و در شرایطی که حتی به وکیل هم دسترسی ندارد باید هر چه زودتر وضعیت او و سایر زندانیان روش شود.
وی با طرح این سوال که تا کی میخواهند ما را بلاتکلیف نگهدارند، می گوید: مسوول سلامتی روحی و جسمی دخترم، محمود احمدی نژاد و سید محمود شاهرودی هستندو باید جوابگو باشند.
تاجیک اعتراف نکرده است
"عبدالرضا تاجیک اعلام کرده است که هیچ اتهامی متوجه او نیست و هیچ مدرکی درباره او ندارند."
پروین تاجیک، خواهر این روزنامه نگار که روز دوشنبه با برادرش در زندان اوین دیدار کرده، ضمن دادن این خبر به روز می گوید: ملاقات به صورت کابینی و از پشت شیشه و تلفنی بود اما در عین حال دو نفر مامور نیز در کنار برادرم حضور داشتند.برادرم نتوانست به هیچ یک از سوالات ما پاسخ دهد و فقط گفت که بازجویی اش تمام نشده و در سلولی به همراه دو زندانی دیگر نگهداری می شود که نمیدانیم آن دو نفر چه اتهامی داشته و چه جرمی مرتکب شده اند.
خانم تاجیک وضع روحی برادرش را خوب توصیف می کند و به نقل از او می گوید که این روزنامه نگار هیچ اعترافی نکرده و هیچ مدرکی علیه او ندارند.
ژیلا بنی یعقوب تماس گرفت
از سوی دیگر ترانه بنی یعقوب، خواهر ژیلا بنی یعقوب خبر از تماس دو روز پیش ژیلا با خانواده اش می دهد: ژیلا از ما خواسته است که جلوی اوین نرویم؛ اما لحن صحبتش طوری بود که گویامیدانست به این زودی ها آزاد نخواهد شد.
ترانه بنی یعقوب همچنین به روز می گوید که ماموران از منزل ژیلا عکس های خانوادگی و عروسی او را نیز برده اند.
کنفرانس خبری خانواده ها
از سوی دیگر روز سه شنبه خانواده های بازداشت شدگان اخیر با شرکت در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کردند مراجع قانونی پاسخگوی خانواده های بازداشت شدگان نیستند و می گویند کاری از ما ساخته نیست. به گفته آنان نهادهای کشور از جمله قوه قضائیه، دادستانی و وزارت اطلاعات میگویند این دستگیری ها در حیطه اختیار ما نیست و نهاد دیگری آنها را انجام داده است.
در این کنفرانس خبری خانواده های بازداشت شدگان ضمن تشریح پی گیریهای خود، از عدم مسوولیت پذیری مسولان امور به شدت انتقاد کردند.
فخرالسادات محتشمی پور، همسر مصطفی تاج زاده در این کنفرانس با اشاره به شهادت سهراب اعرابی گفت: نگران کننده تر از موقعیت این بازداشت شدگان، وضعیت کسانی است که در اقصی نقاط کشور بازداشت شده اند و خانوادها از آنها خبری ندارند. این جریان تحویل دادن جسدهای پاک این جوانان نیز به نگرانی های همه دامن زده است.
وی همچنین از اینکه "ملاقات ها با مراجع قانونی به جای اینکه امید ما را به آزادی عزیزان مان بیشتر کند تنها نا امید ترمان کرده است" ابراز تاسف کرد.
خانم مجردی، همسر محسن میردامادی نیزدر این جلسه خبر از دیدار با دری نجف آبادی، دادستان کل کشور داد و گفت: قای دری خطاب به ما گفتند کاری از ما ساخته نیست! ما نمی دانیم از این پس باید به کدام مرجع قانونی مراجعه کنیم. هر بار مراجعه ما به این نهادها هم تنها نا امید تر مان می کند.
سایت کانون زنان ایرانی نیز خبر داد در کنفرانس مطبوعاتی مذکور پدر حمزه قالبی از نحوه بازداشت فرزندش گفت؛آن هم در حالیکه بغض راه گلویش را گرفته بود و به سختی سخن می گفت. حمزه رئیس شاخه جوانان ستاد میر حسین موسوی بوده که ماه قبل بازداشت و روانه زندان اوین شده است.پدر او پرسیده: آیا کار کردن در ستاد یک نامزد انتخاباتی که به تائید شورای نگهبان رسیده جرم است؟
او همچنین از این گفته است که هر روز از صبح زود به همه مراجع قانونی مراجعه می کند اما پاسخ روشنی به او نمی دهند: نمی دانم دیگر به کجا باید سر بزنم؟
مادر مهسا امرآبادی خبرنگار روزنامه اعتماد ملی هم که از شهرستان برای پی گیری وضعیت دخترش به تهران آمده از تلاش های بی فایده اش می گوید: دختر من بر خلاف بسیاری از بازداشت شدگان که قبلا پست و مقامی داشته اند یک روزنامه نگار معمولی است؛ روزنامه نگاری که بی خبر از هر جا ساعت 2 شب در خانه اش بازداشت شده و وقتی همسرش مسعود باستانی نیز برای پی گیری کارش به دادگاه رفت همان جا دستگیر و روانه زندان شد.
*****
حکایت و روایتی دیگر از 18 تیر

حمید آزنده
بعد از سالها، وقتی که روايتِ رويدادهایِ مهمی که سرنوشت ملتی را دگرگون می‌کنند، در تاريخ ثبت می‌شوند و تاريخی می‌شوند، از جزئيات آنها نمی‌توان در لابه لای کتابهای تاريخی سراغ گرفت. بايد به سراغ تجربه‌‌های شخصی و حسّی شاهدان عينی، اگر که زنده باشند، رفت. اين برگهای نانوشته‌ی تاريخ را تاريخ به مثابه‌ی علم, حتی وقتی که حکايتِ وقايع و سرگذشتِ نامهای خاص را به سود روايتِ زمانهای طولانی و زندگیِ توده‌های گمنام به کناری می‌گذارد، کمتر می‌نويسد، يا می‌تواند بنويسد. چرا که زمان آنها کوتاهی طولِ عمر آدمی را دارد و نه طول زمانهای مديد را. ثبتِ روايتهايی که اين روزها از دور و نزديک از دوستان و بستگان شنيده‌ام در زير عنوان «روايت بی‌نامان» که از عليمراد فدائی نيا وام گرفته‌ام، کوششی ست برای نگاشتن تجربه‌ی حسّیِ جنبشِ سياسیِ در جريان و تقسيم آن با کسانی که از بطنِ حوادث دور اند و دلگرمی دادن به کسانی که در آن درگيرند.
**

بالاخره موقع موعود فرا رسيد، پنج‌شنبه ۱۸ تير، و حالا پاسخ اين پرسش که ذهن همه را مشغول کرده بود: آيا مردم، بعد از سرکوب و کشتار وحشيانه‌ شنبه‌ی سياه، دوباره به خيابانها می‌آيند؟ سرها بلند، لب‌ها مزين به لبخند، غرور در نگاه‌ها، اگرچه نگران، موج می‌زند. آمدند. آمديم. گُله گُله در مسير بلوار کشاوز جمعيت پيش می‌رود. چشمهايم می‌سوزد. دود سيگار افاقه نمی‌کند. انگار از گازهای جديدتری استفاده می‌کنند. زرادخانه‌شان انگار بفهمی نفهمی خوب پُر و پيمان است. ساکنين همه‌ی کوچه‌هایِ اطراف که وقتی بسيجی‌ها و لباس شخصی‌ها هجوم می‌آورند در آنها می‌پيچيم درهای خانه‌هاشان را به روی ما باز گذاشته‌اند. دسته‌ دسته کاغذ و روزنامه می‌دهند تا بسوزانيم. چشم و دماغم بدجوری می‌سوزد. از خانمی که کاغذ می‌گيرم می‌پرسم: روزنامه کيهان نداريد؟ هردو اشکريزان می‌خنديم.
**
اين آدمها انگار ديگر آدمهای دو سه ماه پيش نيستند. ياد حرفهای راننده‌ای که ما را، روز راه‌پيمايی در توپخانه سوار کرد می‌افتم. مترو بسته بود و وسايل نقليه‌ی عمومی ناموجود. می‌گفت اين آدمهايی که امروز اينهمه با هم مهربانند تا همين ديروز اگر تنه‌شان به تنه‌ی هم می‌خورد با هم گلاويز می‌شدند. خودش همه‌ی ما را رايگان سوار کرد و هر يک را در نزديک‌ترين مسير به مقصدهايمان پياده کرد. می‌گفت دختر خانم شما جوانيد يادتان نيست، يا شايد هنوز به دنيا نيامده بوديد، عين روزهای انقلاب است. دختر و پسر، زن و مرد، امروز هم شانه به شانه‌ی هم حرکت می‌کنند. نه از ژست نابجايی خبری هست و نه از حرکتِ زننده‌ای. بغل دستی‌ام می‌گفت تو رو خدا نگاه کن سی سال زن و مردها را, توی اتوبوس و سر کلاس دانشگاه از هم سوا کردند، امروز دماغ سوخته می‌خريم. موبايل‌ها هنوز کار می‌کنند، برادرم زنگ می‌زند تا ببيند کجا هستم. راههای به سمت ميدان انقلاب بسته است ومأمورين مدام جمعيت را پس می‌زنند. يکی می‌گفت مردم تو شيراز و اصفهان هم آمده اند بيرون.

**
هرچه نيرو داشتند را آورده‌اند. درگيری‌ها موضعی ست و خشن. يعنی يک دفعه، مثل گرگ که به گله بزند هجوم می‌آورند و می‌زنند و وقتی تعدادشان زياد است و ماشين‌هايشان دمِ دست دستگير می‌کنند. در حوالی دانشگاه تهران تلفن دستی ها قطع هستند، خودم را به منطقه‌ای می‌رسانم تا به دوستی در خارج زنگ بزنم. به شوخی به او می‌گويم همه‌ی بيست مليونی که به احمدی نژاد رأی داده اند را آورده اند. تعداد امنيتی‌ها در جاهايی از مردم هم زياد تر است. اين دفعه نيرهای سرکوب از پيش خودروهاشان را در کوچه‌ها پارک کرده‌اند. هم بهشان تحرک بيشتری می‌دهد هم راه دررو را می‌بندند. برمی‌گردم به حوالی دانشگاه. تا ساعت هفت می‌مانم به جوانی که دود سيگار به صورتم فوت می‌کند می‌گويم من ديگر می‌روم خانه، ميدان را برای جوانها خالی می‌کنم. و آنها هنوز می‌مانند. با اندک تصرفی در آن شعری از اقبال لاهوری را به ياد می‌آورم : ای جوانان وطن جان من و جان شما.

**
در بازگشت بايد بيشتر مواظب بود. لباس شخصی‌ها با سرووضعی معمولی بين مردم هستند. يکهو ريختند سر پسر جوانی که داشت داد می‌زد: احمدی نژادِ گوساله. يکی‌شان آنقدر از نزديکم گذشت که تنه اش گرفت به شانه‌ام. اين دفعه نکشتند. اين فيلم گرفتن بچه‌ها با موبايل و دوربين دستی حسابی دست و بالشان را بسته. انگار فهميده‌اند که نکشند به نفعشان است. و صد البته به نفع ما هم. هرچه کمتر کشته بدهيم بهتر است. اما خيلی‌ها را گرفتند. من شش تا را به چشم خودم ديدم.

**
توی تاکسی بحث داغ است. حتماً می‌گوييد که سی سال است که داغ است. نه فرق دارد. غرولند سابق نيست. خبر از اعتماد به نفس بازيافته‌ی مردم می‌دهد. حالا هم که مردم نشان دادند نمی‌ترسند، اتفاق خيلی مهمی افتاد. مردی که جلو نشسته می‌گويد: لياخوف مجلس را بست به توپ، اينها ببخشيدا شاشيدن تو صندوق‌های رأی. بغل دستی من که ادبی‌تر حرف می‌زند جواب می‌دهد: ما سالهاست که به دفع مزاجِ آقايون عادت داريم ولی اينبار دودش می‌ره تو چشم خودشان ، البته اگر آنچه شما فرمودين دود داشته باشه.- حرف ديگه سر انتخابات نيست...- اون که البته.- جناب گازشو بگير، الله اکبر مون قضا نشه.- همين آپارتمانهای بلوک ۴A که همه ميگفتن دادنشون به حزب اللهی‌ها نميدونين از همه بيشتر شبا داد ميزنن.- آره آقا تو خود فاميلای ما، خيليا نه فقط مذهبی ها، اونايی هم که طرفدار احمدی نژاد بودن برگشتن. پسر عمه‌ی من که باباش زمان شاه چريک بود و خودش تا چند وقت پيش می‌خواس آخوند بشه، پريشبا زنگ زده بود می‌گفت کلی خجالت می‌کشم که از اونو رهبر دفاع می‌کردم.

**
شب هرکس به گونه‌ای شادی‌اش را ابراز کرد، يک نفر در شهری دور از مرکز از شوقِ خبرهايی که از مرکز و ديگر جاها رسيد، با اينکه ديروقت از سرکار برگشته بود، بعد از مدتها آشپزی مفصلی برای شوهر و بچه‌ها ترتيب داد. يکی تا پاسی از شب با دوستان گپ زد، ديگری می. آن يکی رفت پای کامپيوتر و تا دير وقت اخبار و فيلم‌ها را دنبال کرد. هرکس يکجوری شب را به صبح رساند. اما همه وقتی بيدار شدند می‌دانستند که آنچه ديروز رخ داد خواب نبود، هرچند که مثل خواب بود.
*****
گزارشی از یاران دانشجوی ما؛ در : بامداد خبر
حکومت ایران توان کنترل اطلاعات بر روی اینترنت را ندارد
-------

بامدادخبر: جنبش اعتراضی در ایران برای خبررسانی و خبرگیری چنان استفاده‌ای از اینترنت می‌کند که شگفتی جهانی را برانگیخته است. آیا دولت می‌تواند اینترنت را به کنترل کامل خود در آورد؟
سپاه پاسداران گفته است که "متخلفان اینترنتی" را پیگیری می‌کند. شایع است که در حال کسب اطلاعات د‌ر مورد کسانی هستند که فیلم و عکس به خارج می‌فرستند. آقای مهندس محمود تجلی‌مهر، کارشناس اینترنت، به پرسش‌های دویچه‌وله در این مورد پاسخ می‌دهند:
آیا حکومت ایران می‌تواند اینترنت را به کنترل کامل خود درآورد؟
اگر "کامل" به مفهوم این باشد که آنها اینترنت را صد درصد در اختیار خود بگیرند و کاربران نتوانند کاری انجام دهند، پاسخ این پرسش منفی است. کنترل کامل از سوی یک ارگان به تنهایی امکان‌پذیر نیست. طراحی اینترنت به گونه ای است که نمی‌توان آن را کنترل کرد، هر چند که می‌توان در آن محدودیت موقتی ایجاد کرد، همچون فیلترینگ که چند سال است شاهد آن هستیم، اما شاهد فیلترشکن‌ها نیز هستیم.چه امکاناتی در اختیار دارند؟روزنامه وال استریت ژورنال در تاریخ۲۲ ژوئن نوشته‌ای منتشر کرد در این باره که شرکت نوکیا-زیمنس نت ورکس (NSN) به ایران تجهیزات پیچیده جاسوسی داده است که آنها بتوانند در سطح گسترده اقدام به کنترل مبادلات اينترنتی کاربران کنند. این خبر را البته تنها نسبی باید باور داشت. این را که نوکیا-زیمنس به آنها چه داده، ما نمی‌دانیم و در عین حال این را نیز نمی‌دانیم که آنها تا چه میزان دانش استفاده از این سیستم ها را دارند. اما آن‌چه روشن است این است که آنها در بهترین شکل تنها یک گام می‌توانند از کاربران جلوتر باشند. برای هر حرکتی در اینترنت، ضد آن نیز وجود دارد. این طبیعت اینترنت است.اگر گمان را بر این بگذاریم که آنها بهترین سیستم موجود را داشته باشند، می‌توان گفت که آنها می‌توانند به "شنود" در سطح بسیار عمیق در "بسته"‌های ارسال شده از سوی کاربران بپردازند. به بیان دیگر، آنها می‌توانند به محتوای ایمیل‌ها، چت‌ها و یا گفت‌وگوهای تلفنی دست یابند. البته دیروز شرکت نوکیا-زیمنس اعلام کرد که آنها تنها بخشی از قابلیت‌های این سیستم را به ایران داده‌اند، ولی نگفتند که چه بخشی.

آیا کاربران ایرانی با شگردهای دولت برای کنترل آشنا هستند و خود از شیوه‌های خاصی برای گیر نیفتادن استفاده می‌کنند؟
از آنجا که دولت ایران پهنه‌های بسیار گسترده‌ای از اطلاعات در اینترنت را در چند سال گذشته فیلتر کرده است، کاربران ایرانی چند سال فرصت داشته‌اند که با شیوه‌های موجود برای دور زدن فیلترینگ آشنا شوند. هم اکنون در ایران فیلترشکن‌ها آن چنان گسترده استفاده می‌شوند که سازمان‌های اطلاعاتی ایران نمی‌توانند ادعا کنند که کنترلی بر اینترنت دارند.کاربرانی که از پروتکل‌های امن VPN (Virtual Private Network) استفاده می‌کنند، قابل شنود نیستند. این پروتکل‌ها در فیلترشکن‌های VPN-based (چون FreeGate، Tor یا UltraSurf و بسیاری دیگر) استفاده می‌شوند و سیستم‌های جاسوسی نمی‌توانند به محتوای ارتباط‌های آنها دست یابند. چون سیستم‌های VPN-based از روش‌های رمزگذاری برای ایجاد یک "تونل" ارتباطی استفاده می‌کنند و این تونل از بیرون قابل رویت نیست. تنها در زمانی که کلید رمز در اختیار سازمان‌های امنیتی باشد، آنها قادر به گشایش این اطلاعات هستند. نرم‌افزارهایی چون Skype یا Yahoo Messenger برای ارتباط صدا و تصویر امن هستند، چون کلید رمز آنها را شرکت‌های آمریکایی صاحب آنها به کسی نمی‌دهند و یا حداقل به ایران نمی‌دهند.در برابر تمام نرم افزارهایی که از پروتکل‌های استاندارد چون SIP یا H.323 استفاده می‌کنند (چون MSN Messenger)، قابل شنود هستند. من کاربران زیادی را دیده‌ام که ارتباط اینترنتی آنها همیشه با فیلترشکن‌های VPN-based است. این کاربران قابل شنود نیستند. حتی آدرس IP آنها نیز قابل رویت نیست. فیلترشکن‌های این‌گونه ابتدا با مرکزی در خارج از ایران ارتباط امن برقرار می‌کنند و از آنجا (معمولا در چین، روسیه و جاهای دیگر) وارد اینترنت می‌شوند. از این رو حتی کشور کاربر نیز قابل رویت نیست، چه رسد آدرس IP او.از همین روست که تنها راه حلی که دولت در این روزها به ذهنش رسیده، پایین آوردن شدید پهنای باند اینترنت است تا بلکه با این روش بتوانند با انتقال اخبار از سوی کاربران مقابله کند.
آیا ممکن است دولت ایران کل شبکه را ببندد و اینترنت را کاملاً تعطیل کند؟ آیا اقتصاد ایران آن قدر اینترنتی شده و کار دولت با اینترنت گره خورده که بستن آن ممکن نباشد؟

بله، دولت ایران می‌تواند کل شبکه را ببندد. ارتباط ایران با اینترنت در انحصار دولتی است و آنها می‌توانند خطوط ارتباطی را کاملا از کار بیاندازند. هرچند که اقتصاد ایران به میزان بالایی اینترنتی نیست، ولی بستن اینترنت ضربه سنگینی هم به اقتصاد و هم به دولت وارد می‌آورد. البته در این روزها نیز دیده‌ام که شماره تلفن‌هایی در خارج از ایران برای ارتباط با اینترنت اعلام شده‌اند تا در صورتی که دولت ایران اینترنت را کاملا تعطیل کرد، بشود با استفاده از شبکه تلفنی در خارج از کشور به اینترنت وصل شد.در نهایت تلاش برای کنترل اینترنت از سوی دولت و راهکارهای کاربران در تقابل با آن به بازی موش و گربه شباهت دارد و طراحی اینترنت به گونه‌ای است که هر طرف تنها یک گام می‌تواند از طرف دیگر جلوتر باشد و نه بیشتر!
مصاحبه‌گر: رضا نیکجو
تحریریه: بهنام باوندپور
*****
درد نوشته ای از آذر منصوری
معاون سیاسی جبهه مشارکت:
دل من و این تلخی بی نهایت
وقتی که فریاد خواهرانم را در مقابل زندان اوین دیدم و شنیدم که چگونه برای آزادی عزیزانشان غریو الله و اکبر و یا زینب و یا حسین سر می دهند بی اختیار اشکی شور و تلخ دیدگانم را فرا گرفت. شوری که به آب دریا می ماند و تلخی دل همه مادران و همسران و خواهران و برادرانی که اکنون عزیزانشان به گناهی ناکرده در زندان به سر می برند .و بی اختیار شعر لورکا برایم زنده شد که:

دل من: این اشک های شور از کجا می آید مادر ؟
من: آب دریا ها را گریه می کنم ...
دل من: و این تلخی بی نهایت سرچشمه اش کجاست ؟
من: آب دریاها سخت تلخ است ...
انتخاباتی که می رفت تا به یکی از نمادهای عزت و افتخار و آزادی و هم نوایی مردم ایران تبدیل شود امروز به تلخی بدل گشت که همه ایران را فرا گرفته است.این تلخی را کسانی به کام مردم ایران تلخ نمودند که تاب تحمل در مقابل سیل خروشان سبز پوشانی را نداشتند که قرار بود موج سبزشان سبزی و طراوت را برای انبوه مردم ایران به ارمغان بیاورد.سبزی که ریشه در الله اکبر و یا حسین مظلومان و ستمدیدگان تاریخ داشته و دارد.این سیل سبز با اراده زر و زور و تزویر که همواره برای یبداد چنگ در چنگ هم می اندازند به تلخی انجامید و اکنون مادران و همسرانی که عزیزانشان در توطئه این مثلت شوم گرفتار آمده اند بیش از هر زمان دیگری رو به سوی او و پاکان در گاهش آورده اند.
چرا که گواه تاریخ موید آنست که گوش شنوایی برای شنیدن صدای آنان یافت نمی شود که اگر بود آن جوان بی گناه در زندان بیدادگران شهید نمی شد.این تلخی بی نهایت نه تنها دل مادران و همسران و مردم ایران را آزرد بلکه بر وجدان بشری نیز سایه انداخته است.
مگر می شود مردمی که تا دیروز حماسه آفرینان انقلاب اسلامی بودند پس از یک روز به آشوبگر و بر پا کنندگان فتنه تبدیل شوند؟این دشوارترین پرسش نسل های امروز و فردای تاریخ از اقتدار گرایانی است که به زر و زور و تزویر متوسل شده اند تا هر صدای مخالفی را در گرداب خود خفه کنند.اما از یاد نبریم که تاریخ بشری گواه دیگری می دهد.
*****
نمی گذاریم خون این جوان ها پایمال شود
نوشابه امیری

از سهراب تاریخ تا سهراب اعرابی. این زنجیره در میهن ما پاره نمی شود. درباره او بامادرش، شیرزنی دیگر از ایران زمین، "گپ" زده ایم. او مانده است با سیاوش، سیامک و سهیل؛ دلش اما پیش سهراب است که آخرین فرزند بود و در راهی رفت که به گفته او "مردم متوجه شدند بچه هارا بیگناه می کشند."
بخوانیم این داستان را.
از حال و روز خودتان بگویید. از فضای خانه.
ما نسبت به دو سه روز اول خیلی آرام تر شده ایم. مردم همین طور می روند و می آیند. آن روزها که می رفتم و می آمدم، تمام شده. الان اما احساس می کنم سهراب دیگر مال من نیست. مردم این را می گویند. می گویند سهراب مال شما نیست دیگر؛ مال ماست. شما تنها او را از دست نداده اید. این بچه مال ما بوده، ما او را از دست داده ایم.
شنیدیم شمع روشن کرده اند تا دم در خانه تان.
بله در همین شهرک، تا دم در خانه شمع گذاشته بودند. همه با چشمان گریان می آیند و می روند. بیرون هستند. دیشب دیگربه آنها گفتم بروید، برایتان دردسر نشود. من ناراحت می شوم. ولی تا من آمدم بالا دوباره شعار دادند و صحبت کردند و نشستند و شمع روشن کردند و ادامه دادند.
آقای موسوی و خانم رهنورد هم آمدند پیش تان.
بله دیشب آمدند. صحبت کردیم.
چه گفتند؟
با ما ابراز همدردی کردند و گفتند سهراب فقط بچه شما نبوده، بچه ایران بوده. گفتند ما نمی گذاریم خون او پایمال بشود؛من هم گفتم: خودم هم نمی گذارم خون بچه ام پایمال بشود. ایشان گفتند نه فقط خون بچه شما، که خون بچه های دیگر را هم نمی گذاریم پایمال شود.
خانم رهنورد چه گفتند؟
ایشان هم درباره همه این بچه ها صحبت کردند و گفتند این نشان دهنده سطح فکر بچه های جامعه ماست. حالا سرفرصت حرف هایشان را می نویسم.
این چند روزماموران مزاحم شما نشده اند؟ نگفته اند چرا می روند، چرا می آیند...
نه؛ نه. حالا نمی دانم علتش چیست. شاید به قول معروف روش شان عوض شده؛ نمی دان. ولی کاری نداشتند.
شما داستان سهراب تان را دنبال می کنید؟
بله؛ معلوم است. برای اینکه بچه من برای من خیلی ارزش داشته. شاید برای آنها ارزش نداشته باشد، ولی برای من خیلی ارزش داشته.
آخر این بچه کاری هم نکرده؛ یک روبان سبز به دستش بسته و سراغ رایش را گرفته است.
دقیقا. من هم همین را گفتم. گفتم بچه من فقط برای اعتراض به اینکه رایش را نخوانده اند، بیرون رفته بود. نه اسلحه ای داشته، نه صدای اعتراضش وحشتناک بوده که آنها بخواهند با او چنین بکنند. بچه من خیلی ارزش داشت؛ او سرمایه این مملکت بود.
شنیدم خود را برای کنکورآماده کرده بود.
بله؛ او چون پدرش فوت کرده بود، دو سه سال سختی داشت و نتوانست خوب درس بخواند. ولی این بار خیلی خوب درس خوانده بود. زحمت کشیده بود و امید هم داشت که قبول بشود.
در این مدت روزهای سختی را گذراندید؛ نیست؟
بله؛ه مه می دانند. همه در این چند روز مرا دیدند و می شناسند. چه اداره جات؛چه مردم. همه آنها دیدند که من چه کشیدم. دلم از این می سوزد که من امید داشتم و آنها مرا ناامید کردند.

سهراب چه جور بچه ای بود؟

به آقای موسوی هم گفتم اگر از او تعریف کنم می شوم حکایت سوسکی که وقتی بچه اش از دیوار بالا می رود می گوید قربان دست و پای بلوریت بروم. ولی سهراب واقعا بچه بسیار خوبی بود. صبور. ساکت. آرام. منطقی و بافکر بود. قبل از انتخابات خیلی تلاش کرد بقیه را متقاعد کند که رای بدهند؛ چون سرنوشت مردم ما با رای تعیین می شود. ولی متاسفانه وقتی مردم رای دادند و این بلا سرما آمد، خیلی ناراحت شد. یعنی احساس می کرد توهین عظیمی به مردم شده. به خودش توهین شده. می گفت: به من توهین شده، نمی توانم این توهین را تحمل بکنم. این کوچکترین کاری بود که ما می توانستیم برای کشورمان انجام بدهیم؛ برای خودمان انجام بدهیم. چرا این طوری شد؟ چرا باید این جوری بشود. سهراب خیلی به این مسئله حساس بود. قبلش هم که خیلی کمک بود در خانه. بخصوص که پدرش دو سال مریض و در خانه بود. همه می دانند که سهراب در آن مدت چه کمکی بود برای من. مثلا شب می دید من خسته ام، می گفت مامان تو برو بخواب من بیدارم. یا روز که از مدرسه می آمد می گفت: مامان من آمدم، بقیه کارها را بگذار من انجام می دهم. یا وقتی دنبال کارهای اداری می رفتم، او در خانه مواظب پدرش بود. من 4 پسر دارم، همه آنها را دوست دارم؛ ولی سهراب بچه فوق العاده ای بود. همه بچه هایم خوب هستند. ولی برادرهایش هم می گویند سهراب خیلی زحمتکش بود.
و این سهراب هم بس که خوب بود؛ به سهراب تاریخ پیوست..
اتفاقا مردم هم به من همین را می گویند. می گویند اسم سهراب دوباره در تاریخ نوشته خواهد شد. سهراب در شاهنامه فردوسی، پیام آور خوبی بود، این سهراب هم همین طور بود. همین طور شد. با این حال من خوشحالم که بچه ام در راهی رفت که راه نادرستی نبود. اگر معتاد بود، اگر خلافکاربود اتفاقی برایش می افتاد، نمی توانستم سرم را جلوی مردم بلند کنم. ولی الان با افتخار می گویم بچه ام در راه نیت پاکش، در راه اعتقادی که داشته رفته. با اینکه برایم خیلی سخت است که سهرابم رفته، اما خوشحالم که با حرف و حرکات بچه هایی مثل سهراب، مردم تکان شدیدی خوردند و متوجه شدند که بچه ها دارند بیگناه کشته می شوند.
*****
با بازداشت مرجان عبدالهیان و کورش جوان
تعداد زندانیان رسانه ای به 43 نفر رسید
مرجان عبدالهیان کارمند بخش فنی روزنامه همشهری و کورش جوان، عکاس روزنامه خورشید بازداشت شده اند.
یک منبع آگاه در تهران در این باره اعلام داشته: مرجان عبدالهیان که در روز 18 تیر بازداشت شده، شش روز پس از دستگیری با منزلش تماس گرفته و گفته است در زندان اوین به سر می برد. همین منبع اعلام کرد که علت دستگیری کوروش جوان احتمالا به عکاسی و اطلاع رسانی او و مجید سعیدی مربوط می شود.
کورش جوان که سالها در بخش فنی رسانه های مختلف کار کرده، اخیرا به عکاسی خبری روی آورده و در روزنامه خورشید همکار مجید سعیدی بود. به گزارش بی بی سی سعیدی عکسهایش را با ای میل کوروش جوان برای خبرگزاری های خارجی ارسال می کرده است.
با بازداشت این دو نفر تعداد زندانیان مطبوعاتی در زندانهای ایران، به 43 نفر رسید. وضعیت این روزنامه نگاران به نقل از منابع مختلف و از جمله سازمان گزارشگران بدون مرز نگران کننده اعلام شده است.
چهار نفر از روزنامه نگاران بازداشت شده همچون دیگر زندانیان به محلی نامعلوم منتقل شده‌اند. خانواده‌های آنها از حق ملاقات با عزیزان خود محروم اند و وکلای آنان علت بازداشت موکلین خود را نمی‌دانند و از دسترسی به پرونده آنها محروم شده‌اند.
*****
غوغای "شو" نماز جمعه این هفته:
در شرایطی که پس از چند هفته غیبت، اعلام شده که این هفته بازیگر اصلی "شو" نماز جمعه که به اهتمال زیاد در "مستراح" بزرگ تهران انجام خواهد شد؛ هاشمی رفسنجانی خواهد بود، تفسیرها و تعبیرهای مختلفی در تمامی تهران دهان به دهان نقل می شود.
برخی معتقدند با توجه به این که مثلث " کروبی - خاتمی - موسوی" درین نماز جمعه شرکت خواهند کرد این خود دلیل و بهانه ای تازه برای طرفداران تغییرات و مخالفین رژیم سرکوبگر خواهد شد که جانی تازه به پیکر کوفته و خسته ی آنان دمیده شود.
میرحسین موسوی که توانسته درین یکماهه در مقابل تمام حملات تبلیغاتی و مزاحمت های مختلف رسانه ای و غیره، (شاید برای نخستین بار در عمرش) جسورانه و مردانه ایستادگی کند، شب گذشته با رفتن به منزل جانباخته مظلوم "سهراب" برای تسلی دادن به مادر داغدیده اش امتیاز و محبوبیت بیشتری برای خویش و پیروانش کسب نمود و همین موجب گردیده طرفداران او یعنی گروه معروف به "سبز" طی اعلامیه هائی، پیشاپیش، مردم را برای همایشی اعتراضی در نقاط مختلف تهران از جمله میدان انقلاب، میدان آزادی، و ... فرا بخوانند.
این فراخوان ضمن هشیارساختن رژیم و مزدورانش، هشداری نیز برای آنان محسوب می گردد و باز هم معرکه گردانان درون یا بیرون گود؛ بخصوص رسانه های طرفدار قلدران و جنایتکاران، نشریاتی چون "کیهان" که دیگر ملک و ارثیه پدری "حسین شریعتمداری" بی آبرو و بدنام گردیده و نیز، سایر نوچه های "کوتوله بدنام" هریک به نوعی بدگوئی و افترا و بی حرمتی به موسوی را تشدید کرده اند. مضافا این که نیش حملات دوباره متوجه هاشمی رفسنجانی نیز گشته است.
برای مثال: روزنامه سرمایه به نقل از "سایت رجانیوز" از سایت های حامی احمدی نژاد نوشته است در نماز جمعه این هفته تهران نمازگزاران به هاشمی اعتراض خواهند کرد. جهان نیوز از دیگر سایت های حامی احمدی نژاد نیز نوشت همزمان با اعلام حضور هاشمی در نماز جمعه این هفته تهران، برخی جریانات سیاسی با اهدافی خاص، سعی در تحریک نمازگزاران در سر دادن شعارهای تند علیه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را دارند. از سوی دیگر محمد هاشمی (برادر رفسنجانی) گفت ایشان بارها چالش های نظام را حل کرده اند و مشکلات را از میان برداشته اند و جزء اصلی ترین ارکان نظام هم بودند ولی امروز شرایط زمانی، امکانات و توانایی ها با گذشته فرق کرده است. محمد هاشمی با اشاره به حرمت شکنی هایی که در حین و بعد از انتخابات از سوی برخی افراد صورت گرفت، اظهار داشت، من همواره تاکید کردم نباید حرمت شکنی صورت گیرد و اگر حرمت ها شکسته شود حد و مرزی ندارد و گریبان همه را خواهد گرفت. این افراد (باند احمدی نژاد) هرچه می خواهند می گویند در حالی که همه می دانند چه کسانی صحنه گردان اینگونه کارها و حرمت شکنی ها هستند و متاسفانه باید بگویم اکنون دیگر هیچ حریمی باقی نمانده است.
باید منتظر ماند و دید که این آدینه، چگونه آدینه ای خواهد شد...!!!
*****
فیلم کوتاهی از دیدار میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با خانواده "سهراب اعرابی" و استقبال اهالی محله از این دیدار


*****
قطع نامه
سروده ای از: یار همرزم ما ایرج
**
نظر به این كه:
سینه های عاشق شقایق وحشی را
در پای كوههای تا به فلك
با خنجری زكینه دریدید
نظر به این كه:
ماهیان سبز نجابت رااز آبهای زلال
به گنداب های مانده ز تاریخ رانده اید
نظر به این كه:
آسمان آبی یك رنگی ها را
با آن همه پرندة خندان
در پروازبا گرد و با غبار تباهی ها
با دوده های مكر وریاكاری آلودید
نظر به این كه:
قناری های خسته و عاشق را
در چهارراه های رفاقت تك تك
گاهی گروه وار بردارهای جنایت كشتید
نظر به این كه:
میهمانی زنبق ها را
دردره های شادی و خوشحالی
در پای كوه عشق
با دشنه و چماق و مسلسل برچیدید
ماشركت كنندگان این تظاهرات تاریخی اعلام می كنیم:
بین شما و ما
با این همه ستم كه به ما رفت
با بركه بركه خون كه بین ما و شما جاری ست
بین شما وما دردادگاه عادل تاریخ
باید كه سرب قاضی وحاكم باشد
باید كه سرب داغ کلام آخر را بگوید
زیرا زبان سرب؛ زبانی گویاست
که تمامی حق را می طلبد... و
تمامی حق را می ستاند...
*****
خبر ویژه ...
ساعت: 6:30 بامداد چهارشنبه 24 تیرماه 1388
حرکتی ملی میهنی که قرار بود از صبح امروز به مرحله اجرا درآید، پیش از شکل گیری در نطفه خفه شد.
به گزارش یاران ما از یکی از نهادهای وابسته به سرکوبگران، دو شب پیش در نشستی نهانی، رهبران یکی از اتحادیه های کارگری آذربایجان تصمیم گرفتند که بیانیه ای صادر و از کارگران شریف "تصفیه خانه" تبریز بخواهند که بعنوان همدردی و همبستگی با ملت بپاخاسته بخصوص سلحشوران تهران، از صبح امروز (چهارشنبه 24 تیر ماه) دست به اعتصاب بزنند.
این نشست از طریق یکی از عمال رژیم در خارج از مرزهای میهن، به یکی از دستگاههای سرکوبگر اطلاع داده شد (هنوز مشخص نیست که این فرد خودفروخته از کجا خبر چنین نشستی را دریافت کرده بود) وبامداد دیروز حدود ساعت 4:30 بامداد ماموران رژیم باهجوم به خانه های سه تن از رهبران اتحادیه به نام های: "عبدالحسین ملازاده - یوسف سمندری - کاظم فولادی زاده" ضمن دستگیری و انتقال آنها به یکی از نهادهای وابسته به وزارت اطلاعات، مانع انتشار بیانیه و آگاهی کارگران از تصمیمات رهبران خویش گردیدند.
یاران نفوذی ما اطلاع داده اند: از آنجایی که این خبر بگونه ای بین کارگران دهان به دهان انتقال یافته بود، از ساعاتی پس از نیمه شب (حدود ساعت 2 بامداد امروز چهارشنبه) مامورین رژیم با اشغال تصفیه خانه، تمامی پست های حساس را زیر نظارت خویش گرفتند و در نتیجه حرکتی که قرار بود از ساعت شش بامداد امروز آغاز گردد، در نطفه خفه گردید.
با تغییر شیفت کارگران شب کار و مراجعه کارگران و مسئولین و متخصصان روزکار در ساعت شش بامداد امروز(کمی بیش از نیم ساعت قبل) همگان در نهایت تحیر با صدها تن از ماموران دستگاه حاکمه در محل کار خویش روبرو گشتند که از آنان می خواستند بدون کوچکترین حرکت اشتباه و تحریک آمیزی به کارهای عادی خویش مشغول شوند.
خبرهای تکمیلی درین مورد را در صورت دریافت گزارش های بیشتر، متعاقبن به اطلاع همگان خواهیم رساند.
*****
رذالت تا بی نهایت فکر و اندیشه...
محمود احمدی نژاد روسی متولد شد
ایرنا (خبرگزاری رسمی رژیم) - كدخبر: 76052

تاريخ: ۲۴ تير ۱۳۸۸ - ۰۸:۲۵
يك خانواده مسلمان در سن‌پترزبورگ روسيه، به خاطر عشق و علاقه به رئيس جمهوري اسلامي ايران، فرزند نوزاد خود را "محمود احمدي‌نژاد " ناميدند.به گزارش خبرگزاري فارس، ريا نووستي نوشت: يك خانواده مسلمان ساكن شهر سنت پترزبورگ روسيه (پدر خانواده از اتباع بنگلادش و مادر خانواده از مسلمانان روسيه) فرزند ذكور خود را به نام "محمود احمدي نژاد " رئيس جمهوري ايران ناميدند و هم اكنون شناسنامه اين كودك نيز صادر شده است.به گزارش اين خبرگزاري روس، آنها دليل اين اقدام خويش را تمايل به "سياست، عقلانيت و حسن اخلاق " رييس جمهوري ايران ناميدند."رنات واليف " رئيس سازمان اسلامي محلي "مكه " نيز امروز اطلاع داد: شناسنامه و گواهي تولد نوزاد در حال حاضر صادر شده و اين نوزاد با اين نام نادر، ششمين فرزند اين خانواده مسلمان محسوب مي شود.وي به نقل از مادر "محمود احمدي نژاد "، كودك تازه متولد شده سنت پترزبورگي گفت: اگر قرار بود از اينجا نقل مكان كنم، از زندگي كردن در ايران امتناع نمي‌ورزيدم، جايي‌كه ثبات است و رئيس جمهوري كشورش از هيچ كس جز الله هراسي ندارد.

دلمان می خواست تفسیر و توضیحی بر این خبر احمقانه بنویسیم اما دیدیم این بوزینه لایق آن نیست. خلایق هرچه لایق...
****
جزئیاتی از کنکور1388
ایسنا - كدخبر: 729۰۸
تاريخ: ۲۴ تير ۱۳۸۸ -
۰۸:3۷
معاون سازمان سنجش آموزش کشور با ارائه جزئیاتی از کنکور 88 در زمینه اعلام نتایج و زمان انتخاب رشته داوطلبان مجاز گفت: در کنکور امسال که با رقابت بیش از یک میلیون و 300 هزار داوطلب برگزار شد 163 هزار نفر معادل 7/11 درصد در جلسه کنکور شرکت نکردند.

ابراهیم خدایی در گفتگو خبرنگار مهر افزود: در کنکور سراسری امسال یک میلیون و 300 هزار داوطلب ثبت ‌نام کردند که از این تعداد 163 هزار نفر معادل 7/11 درصد غایب بودند.وی با بیان اینکه نتایج اولیه کنکور تا 10 مرداد ماه اعلام می شود، زمان انتخاب رشته داوطلبان مجاز به انتخاب رشته را چهار روز پس از اعلام نتایج اعلام کرد و گفت: داوطلبان پنج روز برای انتخاب رشته مهلت دارند.معاون سازمان سنجش آموزش گفت: امسال در مجموع از طریق آزمون سراسری حدود 600 هزار نفر پذیرفته می ‌شوند.
کاهش موارد تقلب و تخلف در کنکور88
معاون سازمان سنجش درباره تخلفات رخ داده شده در کنکور 88 نیز به مهر گفت: با توجه به شخصی سازی دفترچه های سئوالات کنکور موارد تقلب و تخلف در کنکور 88 بسیار کاهش یافت و از لحاظ سلامت و امنیت بهترین کنکور برگزار شد.ابراهیم خدایی افزود: تأخیر داوطلبان برای ورود به جلسه کنکور نیز به شدت کاهش یافت و حتی علیرغم اینکه پیش بینی کرده بودیم اگر فردی با تأخیر وارد شد، تسهیلاتی برای ورود داوطلب فراهم کنیم اصلا با موارد تأخیر مواجه نشدیم.قبولی داوطلبان کنکور 88 قبل از اعلام نتیجه نهایی مشخص می‌شودمعاون سازمان سنجش آموزش کشور گفت: نرم افزار انتخاب رشته مجازی کنکور 87 برای داوطلبان کنکور سال جاری ارتقا یافته و به وسیله آن می توان با درصد اطمینان بالاتری نسبت به اعلام قبولی داوطلب قبل از اعلام نتیجه نهایی اظهار نظر کرد.ابراهیم خدایی افزود: بر این اساس با برطرف کردن نقاط ضعف سیستم سال گذشته به احتمال قریب به یقین مشخص می شود که هر داوطلب با رتبه ای که در کنکور سراسری به دست آورده است در کدام دانشگاه پذیرش می شود.وی اضافه کرد: البته با توجه به اینکه گسترش رشته ها هر ساله متفاوت می شود نمی توان به طور 100 درصد نسبت به اعلام قبولی داوطلب اقدام کرد اما درصد تطابق بسیار بالاست.
معاون سازمان سنجش آموزش کشور به مهر گفت: سال گذشته این سیستم، قبولی داوطلبان را پیش بینی می کرد اما امسال دقیق تر از سال گذشته عمل خواهد کرد و با اعمال تغییرات بومی گزینی در کنکور سال جاری، مشخص می کند که هر داوطلب با توجه به تغییرات کنکور امسال اگر در سال گذشته چنین نمره ای را کسب می کرد در کجا می توانست پذیرش شود.پذیرش دانشجو در رشته های تربیت معلم و دبیر در کنکور88 ابراهیم خدایی در زمینه پذیرش دانشجو در رشته های تربیت معلم و دبیر بر اساس کنکور امسال نیز به مهر گفت: در کنکور امسال با اعلام وزارت آموزش و پرورش در رشته های تربیت معلم و دبیری نیز دانشجو پذیرش می شود.معاون سازمان سنجش با اشاره به تأسیس دانشگاه تربیت معلم گفت: آموزش و پرورش برای دانشگاه فرهنگیان ظرفیتی اعلام نکرده است و پذیرش تربیت معلم مانند کنکورهای سالهای گذشته از طریق مراکز تربیت معلم و پذیرش دبیر از طریق دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی صورت می گیرد.
انتشار نتایج نهایی در نیمه دوم شهریور
خدایی درباره زمان اعلام نتایج نهایی کنکور 88 نیز به مهر گفت: نتایج نهایی در نیمه دوم شهریور بر روی سایت سازمان سنجش آموزش کشور اعلام می شود.کنکور 88 با رقابت حدود یک میلیون و 300 هزار داوطلب در روزهای 4، 5 و 6 تیر ماه در ایران و 17 کشور خارجی برگزار شد.
*****
سایت تغییر برای برابری
جنبشی که فراموش نشود حتما ثمر خواهد داد
شیرین عبادی
دویچه وله: شیرین عبادی برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل، میهمان دویچه وله است. با او گفت‌وگویی انجام داده‌ایم در مورد وضعیت کنونی جنبش‌های مدنی در ایران و نیز چگونگی طرح مطالبات زنان در میان دیگر خواست‌های مردم ایران.
دویچه‌وله: خانم عبادی سال گذشته که شما به دعوت دویچه‌وله به بن تشریف آوردید، دو تن دیگر از فعالان حقوق بشر و زنان همراه شما بودند، خانم ثریا عزیزپناه و خانم نرگس محمدی. متاسفانه هردوی اینها الان ممنوع‌الخروج هستند و این بار شما تنها به آلمان تشریف آوردید. آیا این نشانه‌ای از بدترشدن اوضاع برای فعالان حقوق بشر نسبت به سال گذشته است؟
شیرین عبادی: متاسفانه همین طور است. خانم‌ها نرگس محمدی و ثریا عزیزپناه بدون هیچ علت قانونی ممنوع‌الخروج شدند. و نه تنها آنها، بلکه تعداد زیادی از مردم الان در ایران ممنوع‌الخروج هستند. فعالین مدنی، فعالین جنبش زنان که من اگر بخواهم از همه‌شان نام ببرم تعداد زیادی می‌شود و این نشانه‌ی بی‌توجهی برخی از مأمورین به قوانین ایران است. برای این که تمام این ممنوعیت از خروج برخلاف مقررات قانونی است.
دویچه وله: درطول این یکسال اتفاقات زیادی در ایران افتاده و جدیدترین و آخرین آن مسئله‌ی انتخابات ریاست جمهوری بود که با اعتراض گروهی بسیار عظیم از مردم و همچنین گروهی از دولتمردان روبه‌رو شد واعتراض‌هایی که متأسفانه با خشونت و خونریزی و دستگیری پاسخ داده شد. الان شما وضعیت فعالان حقوق بشر و به طور اخص فعالان جنبش زنان را چه طور ارزیابی می‌کنید؟
شیرین عبادی: علی‌رغم سرکوب‌هایی که وجود داشته است، فعالیت جنبش زنان خصوصا و جنبش‌های مدنی دیگر کماکان ادامه دارد و حتا می‌توانم بگویم شدیدتر هم شده است. شما از روی اخبار فعالیت‌های زنان که خودتان منتشر می‌کنید می‌توانید دریابید که زنان حالت انفعالی به خودشان نگرفته‌اند و هرچه بیشتر در خواسته‌های خودشان مصرتر شده‌اند. زنان دریافته‌اند که بهبود وضعیت آنها در گرو بهبود وضعیت جامعه است. بنابراین حضور چشمگیری در جریانات اعتراضی بعد از انتخابات داشتند. این را از روی عکس‌ها و فیلم‌ها می‌شود مشاهده کرد. همچنین دیدیم که ندا مظهر مظلومیت معترضان شد. ندا یک دختر جوان بود، دختری که می‌توانست دختر هریک از ما باشد.
دویچه وله: درست فرمودید، حضور زنان در اعتراضات اخیر بسیار چشمگیر بود اما بدون درخواست مشخص زنان و بدون این که حقوق مشخص زنان مطالبه بشود. این را چه طور ارزیابی می‌کنید؟ آیا باید این طور می‌بود یا این که فکر می‌کنید زنان می‌بایست جهت‌گیری مشخص‌تری می‌داشتند و همچنین از این به بعد در اعتراضاتشان داشته باشند ؟
شیرین عبادی: زنان ایران درخواست مشخص خودشان را قبل ازانتخابات اعلام کردند و گروه «همگرایی زنان» را تشکیل دادند که طیف‌های مختلف فعالین حقوق زن به آن پیوستند و خواسته‌‌شان این بود که ایران بایستی به کنوانسیون بین‌المللی رفع تبعیض از زنان بپیوندد و از کاندیداهای مختلف خواستند که در این خصوص اظهارنظر بکنند. این یک تابوشکنی در ایران بود. زیرا بعد از این که از سوی شورای نگهبان اعلام شد که بدترین تصمیمی که مجلس ششم گرفته، قانون الحاق ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض از زنان بوده و این مصوبه را شورای نگهبان به علت مغایرت با اسلام رد کرد و مجلس هفتم هم آن را از دستور خارج کرد، مدتها بود که دیگر از این کنوانسیون صحبتی نمی‌شد و تبدیل به یک تابو شده بود. خوشبختانه زنان تابوشکنی کردند و حتا در اثر این کار دو نفر از کاندیداها راجع به مسئله‌ی کنوانسیون اظهارنظر کردند و جزو برنامه‌ی‌شان رفع تبعیض قانونی از زنان گنجانده شد. بنابراین این چنین نیست که زنان مطالبات خودشان را عنوان نکردند. زنان مطالبات خودشان را به درستی و به موقع اعلام کردند. ولیکن بعد از این که نتیجه‌ی انتخابات مورد اعتراض اکثریت بیش از 85% مردم قرار گرفت، آنها همپای سایر برادران خودشان به خیابان آمدند. این لحظه دیگر لحظه‌ی عنوان کردن مطالبات نیست. این لحظه دیگر لحظه‌ی سهم‌خواهی نیست، بلکه فقط یک اعتراض به صحت انتخابات است. و دراین اعتراض، زنان همدوش مردان یک کلمه می‌گفتند و آن این است که به نتیجه‌ی انتخابات معترض‌ایم.
دویچه وله: اه این صحبت شما الان از طرف خیلی‌ها مطرح می‌شود و از طرف عده‌ی دیگری با مخالفت روبه‌رو می‌شود. به این دلیل که می‌گویند این همان اتفاقی بود که در انقلاب سال ۵۷ هم افتاد. یعنی زنان تا خواستند مطالبات خاص خودشان را مطرح بکنند، به آنها گفته شد فعلا جای طرح مطالبات زنان نیست، الان هدف چیز دیگری است. اگر قرار باشد تغییری در ایران صورت بگیرد، آیا به نظر شما بهتر نیست که زنان هم به طور مشخص از همین الان مطالباتشان را مشخصا بیان بکنند و بخواهند؟
شیرین عبادی: زنان هرگز مطالبات خودشان را که رفع تبعیض قانونی از زنان است فراموش نکردند و به موقع و بجا این را عنوان می‌کنند. ولیکن توجه داشته باشید که راهپیمایی روز دوشنبه و سایر راهپیمایی‌ها در اعتراض سیاسی به نتیجه‌ی انتخابات بود و آنچه این راهپیمایی‌ها را با شکوه‌تر می‌کرد وحدت کلمه‌ی مردم بود. مردم یک کلام به نتیجه‌ی انتخابات اعتراض داشتند و قبل از انتخابات دو نفر از داوطلبین احراز پست ریاست جمهوری جزو برنامه‌های کاریشان رفع تبعیض از زنان را گنجانده بودند. بنابراین وقتی که زنها به خیابان می‌آیند و می‌گویند به نتیجه‌ی انتخابات اعتراض دارند و منتخب آنها فرد یا افراد دیگری هستند، خود به خود این مطالبات هم مطرح می‌شود.
دویچه وله: همان طور که شما هم اشاره کردید و تمامی شاهدان هم برآن صحه گذاشتند، در این دور از اعتراضات مردمی حضور زنان بسیار چشمگیر بوده و حتا نه همپای مردان، بلکه گفته می‌شود جلوتر از مردان. فکر می‌کنید علتش چیست؟
شیرین عبادی: زنان در ایران مثل سایر کشورهای دیگر دچار ستم مضاعف هستند. یکبار به مناسبت شهروند بودن دچار مشکلاتی از قبیل تورم، بیکاری، سانسور، محدودیت آزادی بیان و عقیده هستند. و یکبار دیگر به مناسبت زن بودن تحت تبعیض قانونی قرار گرفته‌اند. به‌عنوان مثال در حالتی که یک زن و یک مرد هر دو به یک دانشکده رفته‌اند، یک درس را خوانده‌اند، قانون ارزش جان آن زن را نیمی از ارزش جان مرد قرار می‌دهد. می‌دانیم در ایران دیه زن نصف دیه مرد است. خب این اعتراضی‌ است که زنها دارند.
دویچه وله: پیش‌بینی شما از وضعیت پیش‌آمده در ایران چیست؟ آیا این جنبش مدنی مسالمت‌آمیز می‌تواند این بار به نتیجه‌ای برسد یا با این سرکوب شدیدی که روبه‌روست، ممکن است که مثل ۱۸ تیر و مثل اعتراضاتی که در این چندسال بوده است، در نطفه‌ خفه بشود؟
شیرین عبادی: هیچ‌ وقت هیچ جنبش مدنی در ایران خفه نشد. شما اشاره کردید به ۱۸ تیر، آیا ۱۸ تیر از یاد مردم رفت؟ آیا مردم فراموش کردند چه اتفاقی افتاد؟ دیدید که حتا بعد از ده سال باز مراسم یادبودش را ‌گرفتند. مردم هرگز فراموش نمی‌کنند که چگونه ساعت ۳ بعد از نیمه شب به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران حمله کردند، با شلیک گلوله پنج دانشجو که دوتا از آنها دختر بودند کشته شدند، تعداد زیادی زخمی شدند. چرا؟ برای این که به نتیجه‌ی انتخابات اعتراض داشتند. این گونه اموری که در ایران اتفاق افتاد، فراموش‌شدنی نیست!
دویچه وله: و آیا به نظر شما فراموش نشدنش از سوی مردم برای به‌بارنشستن آن کافی است؟
شیرین عبادی: طبیعی است که جنبش‌های مدنی بایستی بستر مناسب خودشان را پیدا بکنند تا این جنبش‌های مختلف به همدیگر بپیوندند و تبدیل به یک دریا بشوند. بسترسازی و ساختارسازی یکی ازاموری است که بایستی به آن توجه کرد. اما اگر اجازه ندهند بستر مناسب ایجاد بشود، خوب کار سخت‌تر می‌شود، چنانکه محدودیت‌هایی که در ایران همواره برای جامعه مدنی حتا در زمان اصلاحات درست کردند، من این را تاکید می‌کنم، که متأسفانه یکی از اشتباهات دوران اصلاحات این بود که به جامعه مدنی آن طوری که می‌باید توجه نکرد و محدودیت‌هایی برایش بوجود آورد. به‌عنوان مثال در زمان اصلاحات کانون مدافعان حقوق بشر نتوانست پروانه‌ی فعالیت‌اش را با وجود این که به تصویب هم رسیده بود دریافت بکند. این گونه محدودیت‌ها مانع از این می‌شود که جنبش مدنی بستر خودش را پیدا بکند و تبدیل به دریا بشود. در زمان احمدی‌نژاد محدودیت‌ها برای جنبش مدنی صد چندان شد. خیلی بیشتر از زمان اصلاحات بود. به هرحال امیدوارم که این بار هر کس که بر روی کار می‌آید، هر گروهی که موفق بشود بر مسند قدرت بنشیند متوجه باشد که برای پیشبرد توسعه، بایستی جنبش‌های مدنی را کمک بکنند و اگر کمک نمی‌کنند، حداقل مانعی در سر راه آنها ایجاد نکنند.
مصاحبه‌گر: میترا شجاعی

*****
نامه جمعی از وکلا به مراجع مرتبط با بازداشت‌ها:
اصول قانون اساسی را رعایت کنید
انجمن دفاع از حقوق زندانیان و جمعی از وکلای دادگستری با انتشار نامه سرگشاده‌ای از تمام مراجع مرتبط با بازداشت‌های حوادث اخیر خواستند که به «قانون احترام» بگذارند.
۵۲ وکیل و حقوقدانی که این نامه را امضا کرده‌اند، از مراجع مذکور خواسته‌اند که اصول ۲۲، ۳۲، ۳۵ و ۳۷ قانون اساسی را در مورد بازداشت‌شدگان رعایت کنند.
اصل ۲۲ قانون اساسی ایران می‌گوید که «حیثیت‏، جان‏، مال‏، حقوق‏، مسکن‏ و شغل‏ اشخاص‏ از تعرض‏ مصون‏ است.»
اصل ۳۲ قانون اساسی تاکید می‌کند که کسی را نمی‌توان‌ دستگیر کرد «مگر به‏ حکم‏ و ترتیبی‏ که‏ قانون‏ معین‏ می‏‌کند.»
این اصل می‌افزاید که تمام بازداشت‌شدگان باید طرف ۲۴ ساعت تفهیم اتهام شده و پرونده آنها به دادگاه ارسال شود.
امضا کنندگان این نامه خواسته‌اند اجازه ارتباط تلفنی فوری به بازداشت‌شدگانی که تاکنون با خانواده‌هایشان تماسی نگرفته‌اند، داده شود.
اصل ۳۵ قانون اساسی نیز مربوط به حق داشتن وکیل برای «طرفین دعوا» است.
اصل ۳۷ قانون اساسی نیز تاکید دارد که «اصل بر برائت» است و «هیچکس‏ از نظر قانون‏ مجرم‏ شناخته‏ نمی‏‌شود، مگر این‏ که‏ جرم‏ او در دادگاه‏ صالح‏ ثابت‏» شود.
امضا کنندگان این نامه همچنین از مراجع مذکور خواسته‌اند اجازه ارتباط تلفنی فوری به بازداشت‌شدگانی که تاکنون با خانواده‌هایشان تماسی نگرفته‌اند، داده شود.
آنها در عین حال خواستار ملاقات با وکلایشان شده‌اند که بیش از دو هفته است که در زندان به سر می‌برند.
این نامه از سوی وکلای سرشناسی همچون محمدعلی دادخواه، نسرین ستوده، محمود علیزاده طباطبایی، محمد سیف‌زاده و صالح نیکبخت امضا شده است.
*****
بنا به گزارش نوروز:
اجساد صدها جانباخته به گروگان گرفته شده است
**
پیکر پاک صدها شهید اعتراضات مردمی یک ماه اخیر در سردخانه ای در جنوب غربی تهران نگهداری می شود.در حالی که بسیاری از خانواده های زندانیان در بند همچنان نگران عزیزانشان از این نهاد به آن سازمان و از این زندان به آن دادگاه سرگردان و حیران بازی داده می شوند و هیچ مقام مسئول و غیر مسئولی در کشور حاضر به پاسخگویی به این خانواده های نگران نیست، برخی از خانواده ها را به محل نامعلومی دعوت می کنند و بعد از توجیه و تهدید آنها به آسیب دیدن دیگر اعضای خانواده و همچنین گرفتن تعهد مبنی بر عدم اطلاع رسانی در مورد مرگ فرزندانشان و امضاء اوراقی با اینمضمون که تائید می کنند عزیزانشان بر اثر تصادف و یا دیگر حوادث طبیعی جان سپرده اند جنازه های آنها را تحویل خانواده های داغدار می دهند.به گزارش خبرنگار نوروز به نقل از یکی از این خانواده ها که نخواست نامش فاش شود، وی را به سردخانه ای در جنوب غربی تهران که مخصوص نگهداری میوه و محصولات لبنی بوده است برده اند و آلبومی در اختیارش گذاشته اند که تصویر صدها کشته در آن بوده است تا جنازه فرزندش را از بین آنها پیدا کند. به گفته وی دیدن تصاویر کشته سدها نزدیک به نیم ساعت به طول انجامیده است.وی افزود در زمان خروج از این سردخانه پیکر صدها شهید را دیده است که در آنجا روی هم گذاشته شده بودند. این مادر داغدار می گوید با آنکه جنازه فرزندم را پیدا نکردم اما با دیدن آنهمه جنازه که رو هم دپو شده بود از هوش رفته ام و وقتی به هوش آمدم که در بیرون سرخانه و در ماشین بوده ام.همه اینها در حالیست که تمامی مقامات نظامی کشور در هفته های اخیر استفاده از سلاح گرم را در درگیری های تهران رد کرده اند و مشخص نیست این همه شهید و کشته که هر روز تنها نام برخی از آنها منتشر می شود به چه صورت کشته و شهید شده اند.

*****
به سکوت سرد زمان
تقدیم به دوست عزیزم عماد بهاور

مهدی معتمدی مهر
***
عماد جان سلام؛
بر آن بودم که تا چندی ننویسم اما نشد. این روزها بغض دست بر نمی‌دارد. دارم خفه می‌شوم و این حس، از حقیقتِ خفقانی حکایت دارد که در آن به سر می‌بریم. گیرم تو آن سوی دیواری و من این سوی اندوه. حالا بیست و هشت روز است که دل‌تنگی بیداد می‌کند و فکر کردن به جای خالی تو، گریه را بی‌امان می‌سازد. گیرم، برای حفظ ظاهر هم که شده باید به کنجی رفت و لحظاتی چنین دشوار را به تنهایی سپری کرد.
دیدی که بالاخره نشد و من باز هم کار دست خودم دادم و دلم را رو کردم. امشب پس از مدت‌ها مجالی دست داد که موسیقی گوش کنم. از بخت بد با " نامجو " شروع کردم و همین اتفاق بی‌سبب، سبب شد که دیگر نتوانم چیزی را پنهان کنم.
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
دیگر بس است. باید حال و هوایم عوض شود، شجریان گوش می‌کنم:
بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد ...

گریه را به مستی بهانه کردم .....
باد خزان وزان شد
چهره‌ی گل نهان شد .......
...............
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست

همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
.............
در این سرای بی‌کسی، کسی به در نمی‌زند ..........
.............
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

امان از بیداد همایون!
ترانه‌ها یکی یکی می‌آیند و می‌روند و این اشک‌ها با هر نفس که بر می‌آید و با به یاد آوردن هر خاطره از تو شدت می‌گیرند، قلبم را به رخم می‌کشند. نمی‌دانم این ترانه‌ها را تا به حال چند بار گوش کرده‌ام اما این بار گویی در صدای استاد، خسی مقدس آوا می‌کند که از برتری و تسلط استاد آواز ایران در هنر آزادی‌خواهی و احترام به کرامت انسان سخن می‌گوید، تا هنرناشناسان دریابند که چنین آواز ِ بی‌نظیری تنها در خور ِ فرهنگ والای ملتی فرهیخته و رنج‌دیده است که همواره، حکومت جور را از خس و خاشاک پست‌تر شمرده و بی‌شمار حاکم ظالم را در خاک‌دان تاریخ ِ باعظمتش مطرود داشته است.
عماد جان!
می‌خواستم از دل‌تنگی‌هایم برای تو بنویسم و بگویم که بیست و هشت روز است که تو را بازداشت کرده‌اند و بی هیچ اغراقی هر یک روز این مدت، برای من بیش از تمام ایامی که خودم زندان بودم، سخت‌تر گذشته است. گاه از شدت ناراحتی و فشار می‌لرزم و شاهد این لحظات ناهموار، همسر مهربان و دریا - دخترک معصومم که تو را عمو عماد صدا می‌کند - هستند که با شکیبایی و سکوت مرا تسلی می‌دهند. اگرچه هنوز هم درد کتف و دست چپم لحظه‌ای امانم نمی‌دهد و اگرچه می‌دانم که بازداشت دوباره‌ی من تا چه حدی می‌تواند در شرایط کنونی به همسر همراهم، دختر کوچکم و مادر بیمارم لطمه وارد کند، اما باور کن که گاهی آرزو می‌کنم ای کاش مرا هم گرفته بودند و الآن با تو بودم. این‌طوری شاید سبک‌تر می‌شدم. شاید هم فرصت خوبی بود که در ثانیه‌های دراز زندان با هم به آینده و چگونگی ادامه راه می‌اندیشیدیم. چرا که هنوز راهی طولانی در پیش است. به قول آن عزیز که خداوند برایمان حفظش کند، استبداد در هیبت کوه دماوند بر جاست و ناخن‌های ما به انتظار.
همچو فرهاد بود کوهکنی پیشه‌ی ما

کوه ما سینه‌ی ما ناخن ما تیشه‌ی ما
می‌خواستم برایت تعریف کنم که مادرم به شدت بیمار است. پایش را دارند تکه تکه قطع می‌کنند اما هیچ فایده‌ای ندارد و من هم هیچ کاری از دستم بر نمی‌آید. نمی‌خواهم کسی را مقصر بدانم اما بی‌تردید فشار عصبی ناشی از بازداشت من در شدت گرفتن بیماری ایشان موثر بوده است و همین باعث پریشانی بیش از حد من شده که چرا باید هزینه‌ی عقاید و عملکرد یک نفر را دیگری بپردازد.
می‌خواستم از لحظه‌های این رنج‌ متمادی با تو صحبت کنم، اما نمی‌شود، چرا که تو نیستی و نمی‌توان این‌ها را گفت و نگفت که مادرِ عماد بهاور هم در تمام این روزها حتی موفق به ملاقاتی چند دقیقه‌ای با فرزندش نشده است و نمی‌توانم پنهان کنم که وقتی به دیدار ایشان رفته بودم، غمگین بود و به تماس تلفنی کوتاهی قانع.
روزگار سخت است اما ایمان تو سخت‌تر و این حقیقتی است که حتی دیوارهای ستبر اوین هم نمی‌توانند انکار کنند، فریاد پایداری تو تا عرش رسیده، نشان به آن‌که که به رغم فضای سنگین جاری، هیچ یاس و تردیدی در جان دوستانت راه نیافته است. به دروغ نشستگان بر تخت سلطانی، شایعه کرده‌اند که تو اعتراف کرده‌ای و من می‌ترسم که نکند باز هم دروغ گفته باشند و تو فشاری بیش از حد را بر خود پذیرا کرده باشی. به یاد داشته باش که زمانه‌ی دیگری است و زمانه‌ی دیگر، روش‌ها و تاکتیک‌های خود را می‌طلبد، از جور و تقلب مردم‌گریزان نااهل باید به مکر الهی توسل جست و از یاد مبر که خود بارها خوانده‌ای " لا یکلف الله نفسا الا وسعها ".
هدف ما آزادی مردم ایران بوده و خدا را سپاس که هدف و راهی درست برگزیده‌ایم. ما گفته‌ بودیم، بارها گفته بودیم که سهمی از قدرت نمی‌خواهیم و جنگ قدرت نداریم. ما به اصلاح قدرت اندیشیده بودیم و اندیشه‌ی استبداد و استحمار آزارمان می‌داد. وقایع این روزها نیز به وضوح، صحت و ضرورت این دغدغه را نشان داد و آشکار ساخت که نخستین گام و مهم‌تر از آن که چه کسی بر کرسی دولت بنشیند، اصلاح ساختار حکومت و شیوه‌ی حکم‌رانی است. ما به جنبشی پیوسته‌ایم که صد سال است بر ضد قدرت مطلقه مبارزه می‌کند و به آرمانی دل دادیم که هزاران سال است با فرعون‌ها و نمرودها و ابوسفیان‌ها و چنگیز خان‌ها و ناصرالدین‌شاه‌ها و رضاخان‌ها مبارزه کرده است.
عماد اعتراف کن!
بگو که آمریکایی‌ها این جنجال را به راه انداخته‌اند. بگو صهیونیست‌ها عامل اغتشاش بوده‌‌اند. بگو تقلبی در کار نبوده است و احمدی نژاد صاحب 24 میلیون رای است. بگو که برانداز بوده‌ای. بگو که برای تضمین سلامت انتخابات در ایران هیچ نیازی به نظارت بین‌المللی نیست و وجود و حضور مبارک آقای محصولی و حضرت آیت الله العظمی جنتی بارزترین نشانه و موجب تایید آرای اعلام شده است. حتی بگو وقتی از قبل نتیجه انتخابات را امام زمان تعیین می‌کند چه اصراری در به زحمت انداختن مردم و کشیدن ایشان به پای صندوق‌ها و پرداخت میلیاردها تومان هزینه وجود دارد؟ پولی که حق دولت عدالت‌گرا و مهرورز است تا به هر که می‌خواهد ببخشد و پولی که می‌تواند در حساب‌های خارجی به نفع مستضعفان و محرومان انگلیسی و آلمانی و ونزوئلایی ذخیره شود، پولی که حتی بلوکه شدن آن نیز منشاء خیرات است و می‌تواند در رسوا کردن دشمنان انقلاب و ایادی غرب حماسه بیافریند. بگو که در جلسات شاخه جوانان علیه نظام سخن گفته‌ایم حتی اگر صلاح دیدی گناه همه‌ی این ها را به گردن من و ما بیانداز. بگو! هر چه که می‌خواهند بگو اما زودتر بیا بیرون و بدان که این تلویزیون آن‌قدر بی‌اعتبار و حقیقت این انتخابات، آن قدر عیان است که حتی اگر صد برابر این‌ها را هم بگویی و از این جعبه‌ی سیاه پخش کنند، ذره‌ای از عزت و اعتبار تو در نظر دوستانت کم نخواهد شد و روزی که یکی از همین روزهاست و تو از در فولادی اوین پا بیرون می‌گذاری، اندکی از گرمای محبت دوستانی که در آغوشت می‌فشرند، کاسته نخواهد شد. دوستانی که حالا به مراتب افزون از یاران تو در نهضت آزادی ایران محسوب شده و میلیون‌ها آحاد ملتی را در بر می‌گیرد که در نهضتی برای آزادی مردم ایران مشارکت جسته و خسته و ناامید از صندوق‌های بی‌زبان رای، این روزها حق خود را در خیابان‌ها جستجو می‌کنند.
عماد جان!

اعتراف کن و در همان حال به یاد داشته باش که نه تو قرار است از عمار یاسر بیشتر مقاومت کنی و نه آن‌ها که مورد عتاب ظاهری قرار داده‌ای، شان خود را از پیامبر بالاتر می‌دانند. من فقیه نیستم اما فتوا می‌دهم که امروز روز پایداری در بیرون زندان است. دوستان تو به حضورت نیاز دارند، جامعه به اعتدال و خردورزی تو نیاز دارد. به رغم ِ شدت‌عمل‌گرایی ِ نوکیسه‌گان تمامیت‌خواه، جنبش اصلاح‌طلبی ایران رو سوی قله‌های پیروزی دارد و اقتدار این جنبش، آن‌قدر عیان است که دشمنان قسم‌خورده‌ی جبهه‌ی آزادی مردم ایران را متفرق ساخته است. برخی حتی به اردوی دمکراسی‌خواهان پیوسته‌ و حساب خود را جدا کرده‌اند از کسانی که به روی جان و آزادی مردم ایران تیغ کشیده‌اند.
برای نخستین بار است که در طول صد سال گذشته جنبشی شکل گرفته است که رهبری آن متعلق به مردم است. حالا همان وقتی است که خاتمی و کروبی نیز نه با کشیدن عبایی بر دوش و نه حتی به دعوی اهالی دولت که به صفت روحانی ِ دردمندِ دین‌ و مملکت در عرصه حضور یافته‌ و هیات مردم را بر هیبت مقام و کسوت ردا ترجیح داد‌ه‌ و به دور از تمامت مفتیان بدنام ِ دنیاطلبِ قدرت‌گرا، نامی و جایی دیگر را در تاریخ برای خود رقم زده‌اند. به قول خواجه‌ی شیراز:
ز کوی میکده دوشش به دوش می‌بردند

امام شهر که سجاده می‌کشید به دوش
صدای استاد شجریان و شعرسعدی همراه می‌شوند:
جماعتی که نظر را حرام می‌دارند

نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
عماد عزیزم!

به تلویزیون برو و بگو که کودتا نشده است و این دولت را به رسمیت می‌شناسی و رییس این دولت، مردمی‌ترین رییس جمهور ایران است. بگو که این انتخابات، سلامت برگزار شده است، بگو که صدها فعال سیاسی، اجتماعی و حقوق بشر که این روزها به زندان افتاده‌اند، همه و همه توطئه‌گر و بدخواه بوده‌اند. بگو آن کسی که در شهرداری تهران 300 میلیارد تومان بدون سند هزینه کرده است، مهندس توسلی بوده، هم او که هرگز در راستای تقویت فرآیند دمکراسی هیچ کاری نکرده، بگو که بیش از دویست و هفتاد میلیارد دلار درآمد نفتی چهار سال گذشته را میر حسین موسوی تلف کرده است، حتی بگو که تاج‌زاده در انتخابات مجلس ششم تقلب کرده و ای کاش آن روزها آقای دانشجو نمی‌گذاشت آن تقلب صورت بگیرد و اصلاح‌طلبان دو سوم کرسی‌های مجلس را به پشتوانه‌ی آرای ملت بگیرند. مگر بعدها معلوم نشد که این‌ها خائن بوده‌اند و با استفاده از حق غیرقانونی استعفا خواهان حاکمیت نامفید مردم شده‌اند.
دوست عزیزم همه‌ی این حرف‌ها را و صدها برابر این حرف‌ها را بگو اما هرچه زودتر بیا بیرون. من از زبان میلیون‌ها یار ناشناخته‌ای که این روزها لحظه‌ای همدیگر را تنها نمی‌گذارند و در سرنوشت یکدیگر سهیم‌اند، رازی را با تو در میان می‌گذارم. ما قرار گذاشته‌ایم که دست هر که اعترافاتش را تلویزیون آقای ضرغامی پخش می‌کند دوستانه‌تر بفشاریم. از همین رو امیرحسین مهدوی را عزیزتر از پیش می‌شناسیم و او چند روزی است که نه تنها عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که عضو افتخاری شورای مرکزی تمامی احزاب اصلاح‌طلب دمکراسی‌خواه ایران محسوب می‌شود. او نفس خود و حق سکوت خویش را نادیده گرفت تا جنبش را تنها نگذارد و ما هم این خدمت و فداکاری او را ارج می‌نهیم.
هزار و یک کار نمانده داریم که بر دوش من و ما بدون یاری تو سنگینی می‌کند. انتظار خروج هرچه زودتر تو را دارم. حالا که تمامیت‌خواهان و دشمنان اصلاح‌طلبی تیغ عریان کشیده‌اند و حاکمیت قانون و حاکمیت ملت را آشکارا هدف گرفته‌اند دو کار اساسی بر جا مانده است. یکی آن که باید دوباره و در شرایط دشوار کنونی با منطق و استدلال بر ضرورت تداوم روش اصلاح‌طلبی تکیه کنیم و مردم بیشتری را به همراهی در این مسیر پرسنگ اما مطمئن متقاعد سازیم و بر شمار دوستان و وحدت دوست‌داران آزادی و دمکراسی با هر گرایش و سلیقه‌ و تفکر بیافزاییم و دیگر آن که باید کوله‌بار خود را برای بازگشت مجدد به زندان ببندیم. هر بار که به زندان بازگردیم همراهان بیشتری خواهیم داشت. پس هرچه زودتر بیا بیرون، نه برای آن که عافیت‌طلبی کنیم، تنها بیا تا با فوجی انبوه به سوی اوین بازگردیم. زندان‌ها را آن قدر پر می‌کنیم که زندان‌سازها و زندان‌بان‌ها ناامید شوند.
آخرین تصنیف: به سکوت سرد ِ زمان .........

*****
توجه:
در پاسخ به (بی اغراق) هزاران پیام و ایمیلی که از سوی شما عزیزان دریافت کرده ایم و جملگی گلایه دارید که:
ما با محدود کردن هر صفحه از وبلاگ به "پست" مربوط به یک روز، برایتان اشکالاتی پیش آورده ایم زیرا شما برای بازدید مثلن "پست" روز قبل روی "پیام های قدیمی" کلیک می کنید اما حتا پس از ساعتی صفحه قبلی باز نمی شود"
توجه شما عزیزان را به نکات زیر جلب می کنیم:
رژیم برای مشکل ساختن کار سایت هائی که با استفاده از سیستم های گمراه کننده ردیابی یا فیلتر شکن ها، هنوز به انتشار بلاگ خویش مشغول هستند، اقدام به پائین آوردن بسیار شدید پهنای باند اینترنت کرده که تقریبن سرعت اینترنت را به حدود "صفر" رسانده است ( به مقاله ای در همین زمینه در اواسط همین پست تحت عنوان "..... کنترل اطلاعات...." و گفتگوی آقای مهندس محمود تجلی ، کارشناس اینترنت با دویچه وله مراجعه کنید) .
همین تمهیدات مزورانه باعث گردیده بود که ما خودمان نیز برای دسترسی به سایت خویش دچار اشکال زمانی بشویم بنابراین ناگزیر گردیدیم برای آن که مانند شما بین 60 تا 90 دقیقه برای باز شدن صفحات "سایت" انتظار نکشیم و همجنین بتوانیم مطالب بیشتری در هر "پست" بگنجانیم، ترتیبی دهیم که هر صفحه شامل فقط یک "پست" باشد. با تمام اینها، هنوز هم درطول روز بین ساعات "10 بامداد تا پنج الی شش پس از نیمروز"، ورود خودمان نیز به "سایت" خودمان تقریبن ناممکن و یا با تأخیرهای بیش از دوساعت انجام می پذیرد که ما ترجیح میدهیم "آپدیت" کردن و درج خبرها را درین شش ساعت، یا انجام ندهیم یا به حداقل برسانیم.
به شما پیشنهاد می کنیم برای سهولت کار، بجای کلیک روی "پست های قدیمی"، به باند سمت راست همین صفحه ای که درآن هستید مراجعه کرده و در قسمت "بایگانی وبلاگ" با کلیک کردن روی تاریخ روزی که می خواهید مطلبی را بخوانید، ظرف چند دقیقه به آن صفحه وارد شوید (البته ظرف شش ساعت شرح داده شده در بالا، مشکل کماکان ادامه خواهد داشت).
از آنجائی که سیستم بایگانی ما روز به روز و ماه به ماه است، مثلن برای خواندن مطلبی در روز یکشنبه 21 تیر، ابتدا روی لینک "جولای" کلیک کنید. با باز شدن عناوین "پست" های انتشار یافته در ماه جولای (یا تیر ماه) روز و پست مورد نظر را انتخاب کرده و روی آن کلیک کیند. بشما اطمینان میدهیم که شاید در مدت یک یا دو دقیقه صفحه مربوطه باز خواهد شد.
*****
سقوط هواپیمای پرواز تهران _ ایروان با 168 سرنشین
يك فروند هواپيماي مسافربري مسير تهران ـ ايروان پیرامون قزوين سقوط كرده است و همه مسافران آن جان باخته‌اند.
به گزارش ایلنا، مقامات نیروی انتظامی از سقوط هواپیمای توپولف به شماره پرواز 7908 که تهران را به مقصد ایروان ترک کرده بود، خبر دادند.
بنا بر اخبار منتشره، هواپیمای یاد شده در دوازده کیلومتری جنوب قزوین بین منطقه فارسیان و جنت آباد در بخش مرکزی قزوین سقوط کرده است و همه 168 سرنشین آن که شامل 153 نفر مسافر و پانزده نفر خدمه و کادر پرواز بودند،جان داده‌اند.
بر پایه این گزارش، این هواپیمای توپولف که پرواز شماره 7908 را از مبدأ تهران به مقصد ایروان در ارمنستان انجام می‌داد، متعلق به شرکت هواپيمايي کاسپين بوده که ساعت 11 و 33 و حدود شانزده دقیقه پس از بلند شدن از باند پروازی فرودگاه بين‌المللي امام خميني دچار سانحه شده و سقوط کرده است.
هرچند تاکنون اطلاعات دقیقی از هویت مسافران این هواپیما و این که چند تن از آنان از هموطنانمان بوده‌اند اعلام نشده، اما اخبار غیررسمی از حضور ده تن از اعضای تیم ملی جودو نوجوانان کشورمان در این پرواز خبر حکایت می‌کند.
در همین حال، مقامات انتظامی قزوین گفته‌اند که هواپیما تقریبا منهدم شده و اجساد مسافران نیز در آتش سوخته‌اند.
***
خبرتکمیلی شماره 1
ایلنا: کد خبر 69011 - ساعت13:52
دبیر کل جمعیت هلال احمر کشور در گفت‌وگویی با مهر با اعلام کرده است که نیروهای جمعیت هلال احمر بلافاصله پس از آگاهی از حادثه سقوط هوایپمای 7908 کاسپین در محل حاضر شده و اقدامات اولیه خود را آغاز کردند، اما به دلیل سوختگی شدید، همه سرنشینان هواپیمای سقوط کرده کاسپین به شماره 7908 هیچ‌گونه کمکی از مأموران اعزامی جمعیت هلال احمر حاضر در محل حادثه دریافت نکردند.
از سوی دیگر، خبرگزاری‌ها، نام کشته شدگان تیم ملی نوجوانان جودو را به شرح زیر اعلام کرده‌اند: وحید ابراهیمی در وزن 51 کیلوگرم؛ ایمان زینی وند در وزن 55 کیلوگرم؛حسین بنا در وزن 60 کیلوگرم؛ سعید رسولی در وزن66 کیلوگرم؛ مصطفی صباغی در وزن 70 کیلوگرم؛ یحیی باقرپور در وزن 81 کیلوگرم؛ مصیب عزیزاللهی در وزن90 کیلوگرم؛ علیرضا لگری در وزن 90+ کیلوگرم؛ علی بهرامی سرمربی تیم و علی محدث مربی تیم.
***
خبر تکمیلی شماره 2
ایلنا- کد خبر71540 - ساعت14:39
بر پایه خبرهایی که از محل حادثه فرستاده شده است، قطعات هواپیمای یاد شده در مسیری به طول چند کیلومتر پراکنده است. همچنین بین پنجاه تا شصت هکتار مزارع گندم و ذرت در محل سقوط هواپیما آتش گرفته و در آتش می‌سوزند.
همچنین در محل برخورد سنگین قطعه هواپیما با زمین، گودال بزرگی به طول 60 تا 70 متر ایجاد شده است.
هم‌اکنون نیروهای اورژانس، آتش نشانی، انتظامی و پلیس در محل حادثه حضور دارند و دو بالگرد وارد منطقه شده‌اند.
گفتنی است، اغلب مسئولان استان قزوین در محل حادثه حاضرند.
***
خبر تکمیلی شماره 3
ایلنا- کد خبر71688 - ساعت 15:04
بنا بر اطلاعات به دست آمده از سوی خبرنگار ايلنا، خلبان هواپيماي توپولف 7908 كاپيتان شير اكبري بوده است.
به گزارش ايلنا، تيم پروازي اين هواپيما شامل مهمانداران قائم مقامي، ملك نژاد، اصلاني، فرهادي و جواني بوده است.
***
خبر تکمیلی شماره 4

ایلنا- کد خبر 74057 - ساعت 16:35
اسامي كشته شدگان حادثه سقوط هواپيماي توپولف در قزوين اعلام شد.
اسامي مسافران اين هواپيما به شرح زير است: 1- حميد رضا عبدالله زاده 2- آرام احمدي نوره 3- آنت آژنگ 4- قاسم اكبري 5- مريم علايي 6- س . علوي شيرخو 7- احمد علي محمدي 8- آرش علي محمدي 9- علي اكبر علي محمدي 10- كاوه علي محمدي 11- منيژه عليرضايي 12- مژده عليرضايي 13- آناهيتا اميني علوي 14- علي اميري 15- نانا آنتاشيان 16- ادوين آسادوريان 17- آرشاوير آواكيان 18- آزاد آوانسيان 19- مصيب عزيزالهي 20- انوش بابوميان 21- يحيي باقر پور 22- علي بهرامي 23- حسين بنا 24- مهدي برفروشان 25- س . بهشتي نژاد 26- آنا بوغوسيان 27- رويا بهلولي 28- لئون داويديان 29- وحيدرضا دهقاني نيا 30- مارتيك دراوانسيان 31- وحيد ابراهيمي دولو 32- داريوش احيا 33- نائيري استپانيان 34- شوغر استپانيان 35- جمشيد فلامرزپور 36- مرتضي فلاح زاده 37- رشيد فرج زاده 38- محسن فضايلي 39- ملين گارانيان 40- خانم ف. غفوري سياه 41- علي قضاوتي 42- ندا غلامحسيني 43- حسن قلوبي 44- هاسماك قلويان هافت 45- كارابد بوكاسيان 46- چكادوا سيوي 47- عباس نيك نام 48- ناتلا نيكونوا 49- محسن نوروزپور 50- ناصر نصرتي 51- ابراهيم پيدارسي 52- حماسپور پولادي قلعه 53- عليرضا پور قرباني 54- خانم م. پور مقدم 55- آقاي و. رفيعي منصور 56- مهدي ريحاني 57- مصطفي صباغي 58- شهنام صبوري 59- داوود سالاريان 60- آرين صالحي 61- سعيد صالحي 62- ف. سمرقندي 63- ز. سمرقندي 64- محمد حسين ثنايي 65- آرمن ساركسيان 66- واوه ساركسيان 67- آرمن سركيسيان 68- آقاي س. سيد علي پور 69- معصومه شادخو 70- يوريك شهبازيان 71- خانم شاهمراديان 72- خاچاتور سيمونيان 73- خاچيكي 74- آرا سيرويان 75- امين سليماني فر 76- علي سلطان محمدي 77- زرمينه سوكتازيان 78- وارتانوش طهماسيان 79- لوسيك تارمينيان 80- رامون تارويان 81- كريستين ترووانسي 82- آناهيتا ترووانسي 83- ناصر تيموري 84- تاده تيماش 85- سياوش وطن پرست 86- يعقوبيان 87- ر. يعقوبيان 89- عبدالرضا يميني 90- رضا يوسفي 91- آلا زارعان 92- حسام زارعان 93- ترلان زارعان 94- آقاي م. ظريف محمود 95- آقاي الف. زبردست 96- ايمان زيني وند 97- آرتور گريگوريان 98- محمد حدادي 99- آرين هاديخان 100- م. ر هاديخان 101- غلامرضا حق پرست 102- اسدالله حق پرست 103- حسن حسن زاده 104- پلوريك هايروپتو 105- سيد مهدي حسيني 106- محمد ايزد جو 107- جواد جعفري 108- يعقوب جعفري 109- مجيد جلالي 110- وحيد جوانبخش 111- حميد جوانبخش 112- سيد محمد جزايري 113- سيد شايان جزايري 114- سيد رهام جزايري 115- حميد رضا كاكاوندي 116- تاليان كاراتيپان 117- ناديا كريمي 118- نيلوفر كريمي 119- نيما كريمي 120- حسين كريمي 121- س. كاشاني قره 122- احمد كرماني 123- امين خباز كار 124- ادوارد خاچيك 125- حسن خوانين زاده 126- علي خيرات ايرون 127- احمدرضا خرادي 128-هما خونگرم خو 129- عليرضا لشگري 130- رويا لطفي فرد 131- آقاي الف محمودي زاده 132- نايري مايليان 133- آرشاوير ماناسريان 134- كارين مارگاريان 135- ماسيس ماتيان كونارا 136 - آني ملكوماكار 137 - آرين ملكوماكار 138 - مقداد معلمي 139- علي محدث 140 - آقاي ح. محمدي 141 - غلامرضا محمدي 142 - فاطمه محمد صفا 143 - بابك مختاري 144 - آقاي ت. مراديان حاجي 145 - آقاي م. مظفري 146 - نازيلا نعيم 147 - صادق نجفي لاهيجي 148 - آلوارد ناواسارتيان 149 - علي نظري شكيب 150 - آشوت نرسيسيان 151- هادي نياقي 152 - سيد فرهاد نياوراني 153 - سعيد رسولي.

*****
کمپین بین المللی حقوق بشر:
آمار کشته شدگان حوادث اخیر بسیار بیش از آن چیزی است که دولت ایران اعلام کرده است
اطلاعات رسیده به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از برخی از بیمارستان های تهران و خانواده قربانیان، حاکی از این است که تعداد کشته شده ها در جریان راهپیمایی های اعتراضی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد ماه توسط نیروهای امنیتی و نظامی بسیار بیش از تعدادی است که دولت ایران اعلام کرده است.
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران اطمینان دارد که در روز 30 خرداد ماه زمانی که دولت اعلام کرد که 11 نفر در راهپیمایی کشته شده اند، فقط در سه بیمارستان تهران که در حوالی راهپیمایی در تهران بودند 34 جسد راهپیمایان تحویل سردخانه شده است. طبق گزارش، 19 جسد در بیمارستان امام خمینی، 8 جسد در بیمارستان رسول اکرم و 7 جسد در بیمارستان لقمان حکیم در همان شب 30 خرداد ماه تحویل سردخانه های این بیمارستان ها شده است. این اطلاعات توسط پرسنل این بیمارستان ها که به اطلاعات سردخانه دسترسی داشتند بدست آمده است.
این سه بیمارستان در مسیرراهپیمایی اصلی که نیروهای دولتی به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند، قرار دارند. چندین بیمارستان اصلی دیگر در این مسیرها هستند که مطمئنا مجروحین و کشته شده های دیگری نیز به این بیمارستان ها منتقل شده اند.
ارون رودز؛ سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در این مورد گفت:"علیرغم تکذیب های رسمی و آشفتگی پیرامون تعداد افراد کشته شده، اطلاعات موثق از کشته شدن صدها نفر در جریان راهپیمایی ها حکایت می کند." رودز با تاکید بر این که "بر این اساس اینگونه بنظر می رسد که تعداد زیادی از کسانی که تصور می شود در مکان های نامعلومی در بازداشت هستند یا در بازداشت های بی ارتباط با دنیای خارج نگهداشته شده اند، احتمالا می توانند جزو کشته شدگان باشند" گفت:" اگر این مورد صحت داشته باشد، تاریخ در مورد این حوادث نه تنها بعنوان حادثه ای که در آن خشونت بسیار زیاد استفاده شده بلکه بعنوان یک کشتار دسته جمعی یاد خواهد کرد."
خانواده هایی که بدنبال اعضای ناپدید شده خانواده خود می گردند گزارش کرده اند که آنها به مجموعه هایی برده شده اند که در آنها "صدها" عکس از افراد کشته شده توسط مقامات برای تشخیص هویت جمع شده است، و برخی از آنها گزارش کرده اند که مجموعه هایی را که در آن ها تعداد بسیار زیاد اجساد بوده دیده اند. یکی از اعضای یک خانواده به خبرنگار وب سایت نوروز که به جبهه مشارکت تعلق دارد در روز 23 تیرماه گفت که:
"وی را به سردخانه ای در جنوب غربی تهران که مخصوص نگهداری میوه و محصولات لبنی بوده است برده اند و آلبومی دراختیارش گذاشته اند که تصویر صدها کشته در آن بوده است تا جنازه فرزندش را از بین آنها پیدا کند. به گفته وی دیدن تصاویر کشته شده ها نزدیک به نیم ساعت به طول انجامیده است. وی افزود در زمان خروج از این سردخانه پیکر صدها شهید را دیده است که در آنجا روی هم گذاشته شده بودند."
به گزارش وب سایت نوروز، برخی از خانواده ها را که به دنبال افراد ناپدید شده خانواده خود هستند، به محل نامعلومی دعوت می کنند و بعد از توجیه و تهدید آنها به آسیب دیدن دیگر اعضای خانواده و همچنین گرفتن تعهد مبنی بر عدم اطلاع رسانی در مورد مرگ فرزندانشان و امضاء اوراقی با این مضمون که تائید می کنند عزیزانشان بر اثر تصادف و یا دیگر حوادث طبیعی جان سپرده اند، جنازه های آنها را تحویل خانواده های داغدار می دهند.
به گزارش منابع مختلف در ایران، صدها خانواده همچنان در جستجوی اعضای ناپدید شده خود سرگردان هستند همانطور که مادر سهراب اعرابی دانش آموز 19 ساله ای که 26 روز سرگردان بود در حالی که ظاهرا سهراب در اثر تیراندازی درراهپیمایی روز 25 خرداد ماه کشته شده بود اما مرگ او در روز 20 تیرماه اعلام شد.
مادر سهراب در نوشته ای که رسما منتشر شده اشاره کرده است که چگونه او هر روز به زندان اوین و دادگاه ها سر می زده و تلاش می کرده تا اطلاعاتی در باره پسرش که ناپدید شده بود پیدا کند و حتی این جریان به جایی رسیده بود که او باور کرده بود که سهراب در بازداشت بسر می برد. ترجمه نوشته مادر سهراب که یک شهادت پر غصه تجربه دردناک خانواده های ناپدید شدگان است به انگلیسی که توسط کمپین انجام شده در وب سایت کمپین در دسترس است.
لیستی از 185 نفر از بازداشت شدگان روز 18 تیرماه که 36 نفر از آنها دختر هستند بر دیوار زندان اوین نصب شده است. به گفته منابع موثق در تهران، در همان روز تعداد بیشتری بازداشت شده اند که به سوله کهریزک که بازداشتگاه موقت در تهران است برده شده انداما اطلاعاتی در باره اسامی و تعداد این بازداشت شدگان داده نشده است.
در باره افراد بی شماری که در هفته های اخیر ناپدید شده اند و ممکن است بازداشت، مجروح و یا کشته شده باشند همچنان نگرانی های جدی وجود دارد. کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران به علت فقدان شفافیت و مسئولیت پذیری مقامات قضایی و ارگان های مربوطه، یکبار دیگر به کمیسیونر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، ناوی پیلای، پیشنهاد می کند که فورا هئیت ویژه ای را برای بررسی سرنوشت بازداشت شدگان و افراد ناپدید شده به ایران اعزام کند.
*****
بازداشت سه فعال دانشجویی دانشگاه تبریز
خبرنامه امیرکبیر: احسان نجفی، آیدین خواجه ای و فراز زهتاب سه دانشجوی دانشگاه تبریز، روز 18 تیر ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به نقطه نامعلومی منتقل شدند.
احسان نجفی دانشجوی برق دانشگاه تبریز روز 18 تیر ماه از منزل مسکونی خود در شهر خوی، بازداشت شد. ماموران امنیتی با شش دستگاه خودرو به منزل مسکونی این فعال دانشجوئی بورش برده و تنها با یک اخطار شفاهی و بدون ارایه هیچ گونه حکمی در مدت کمتر از چند دقیقه، اقدام به شکستن درب منزل احسان نجفی کرده و وی را به طرز نامناسبی دستگیر کردند.
احسان نجفی عضو شورای مرکزی انجمن ادبی سهند دانشگاه تبریز، ماه مهر سال گذشته را نیز در بازداشت گذرانده بود و به به یک سال حبس تعزیری و دو سال حبس تعلیقی به مدت چهار سال، و مجموعا به سه سال حبس محکوم شده بود.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، فراز زهتاب دیگر دانشجوی دانشگاه تبریز در رشته حقوق، نیز 17 تیر ماه حین خروج از دانشگاه به همراه مادر و برادرش، دستگیر شده است. ماموران امنیتی به طرز توهین آمیزی درمقابل خانواده اش وی را دستگیر کردند. گفتنی است حراست دانشگاه تبریز و معاونت دانشجویی آن همکاری مستقیمی با نهادهای غیرمسئول خارج از دانشگاه برای بازداشت این دانشجو داشته اند.
فراز زهتاب عضو شورای انجمن اسلامی دانشکده انسانی و سخنگوی ستاد دانشجویی استان آذربایجان شرقی مهدی کروبی وعضو شورای مرکزی انجمن ادبی سهند دانشگاه تبریز بود. وی نیز در تابستان و پاییز سال گذشته، به مدت 105 روز سلول های انفرادی در بازداشت بسر می برد و به سه سال زندان که یک سال آن تعزیری و دو سال آن تعلیقی به مدت چهار سال بود، محکوم شده بود.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر آیدین خواجه ای دیگر دانشجوی حقوق دانشگاه تبریزنیز پس از عدم موفقیت نهاد های امنیتی در دستگیری غیر قانونی وی روز 18 تیر ماه، به اتاق 37 زندان تبریز-اتاق وزارت اطلاعات- مراجعه کرده و خواستار روشن شدن وضعیت خود شده است که از آن جا به مکان نامعلوم انتقال یافته است و تا کنون خبری از وی در دست نیست.
آیدین خواجه ای عضو شورای انجمن اسلامی دانشکده انسانی و عضو شورای مرکزی انجمن ادبی سهند دانشگاه تبریز نیز مانند دو دانشجوی دیگ، تابستان و پاییز سال پیش را به مدت 105 روز در سلول های انفرادی گذرانده بود و به سه سال زندان که یک سال آن تعزیری و دو سال آن تعلیقی به مدت چهار سال بود، محکوم شده بود.
لازم به ذکر است در جریانات اعتراضات دانشجوئی در دانشگاه تبریزبه نتایج انتخابات، 86 دانشجوی دانشگاه از جمله امیر مردانی رئیس ستاد دانشجویی استان آذربایجان شرقی کروبی دستگیر شده بودند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر با گذشت یک ماه از اعلام نتایج انتخابات، روند گسترده بازداشت دانشجویان، در آستانه 18 تیرماه شدت یافت و دانشجویان دانشگاه های مختلف بازداشت شده اند.
بازداشت دانشجویان دانشگاه بیرجند، تبریز و صنعت نفت اهواز، آغاز دور تازه ای از بازداشت فعالین دانشجوئی پس از اعلام نتایج انتخابات بوده است. این در حالی است که برخی از دانشجویان بازداشت شده دانشگاه ها از جمله دانشجویان تهران، بابل و مازندران به تازگی آزاد شده اند و با این وجود از وضعیت بسیاری دیگر از دانشجویان دانشگاه های مختلف کشور که پس از انتخابات دستگیر شده اند، اطلاعی در دست نیست.
*****
ناصح فریدی، فعال دانشجویی و حقوق بشر در وضعیتی مبهم در بازداشت
خبرنامه امیرکبیر: با گذشت بیش از یک ماه از بازداشت ناصح فریدی عضو شورای مرکزی و سخنگوی کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، مسئولین زندان و دادگاه انقلاب از ارائه هر گونه پاسخ قانع کننده ای نسبت به تداوم بازداشت موقت وی سر باز می زنند.
ناصح فریدی دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم تهران، از اعضای کمیته ی مرکزی و مدیر داخلی ستاد شهروند آزاد و عضو شورای مرکزی و سخنگوی کمیته ی دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی است که در شب 24 خرداد ماه به شکل نامعلومی توسط نیروهای امنیتی بازداشت گردید و به بند 240 زندان اوین منتقل شد.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر آخرین تماس تلفنی وی با خانواده اش که دو هفته قبل صورت گرفت، خبر از انتقال وی به بند امنیتی 209 زندان اوین می داد.
لازم به ذکر است که این فعال حقوق بشر از ناراحتی شدید اعصاب و آسیب دیدگی جدی مچ دست چپ رنج می برد.
موج گسترده ی بازداشت و دستگیری فعالان سیاسی و حقوق بشر که پس از انتخابات آغاز شد، کماکان ادامه دارد.
*****
دو خبر از شهرزاد نیوز:
بیش از 177 مورد اعدام در ایران از آغاز سال جاری
شهرزادنیوز: با اعدام سیزده نفری که روز سه‌شنبه 23 تیر 88 در زاهدان اعدام شدند، شمار اعدامی‌ها در ایران از آغاز سال جاری از مرز 177 نفر گذشت. مقامات قضایی ایران این افراد را "تروریست" خوانده و آنان را مرتبط با بمب‌گذاری در مسجد شیعه ها در زاهدان اعلام کرده اند. خبرگزاری فرانسه به نقل از مقامات ایرانی نوشته است: یک نفر دیگر که احتمالا برادر رهبر گروه "جندالله" است، در روزهای آتی اعدام خواهد شد.
به گزارش ایسنا، محل اعدام 13 نفر دیگر که قرار بود در یکی از میادین اصلی شهر زاهدان انجام شود، به زندان این شهر منتقل شد.
طبق آما رمنتشر شده از سوی منابع داخلی و سازمان ملل و نیز آمنتستی اینترنشنال، در ایران در سال 2008 میلادی 346 نفر، در سال 2007 میلادی 317 نفر و در سال 2006 میلادی 177 اعدام شدند.
***
حبس و جریمه برای شنود سامانه‌های رایانه‌ای غیرمجاز
شهرزادنیوز: طبق قانون جرایم رایانه‌ای شنود "سامانه‌های رایانه‌ای یا مخابراتی یا امواج الکترومغناطیسی یا نوری" که غیر مجاز هستند، مجازات حبس از 6 ماه تا 2 سال و یا جریمه‌ی نقدی از 10 میلیون ریال تا 40 میلیون ریال در پی خواهد داشت. این قانون که در27 آبان 87 در مجلس تصویب شده است، در تاریخ 7 تیر 88 به تایید شورای نگهبان رسید و احمدی‌نژاد در دهم تیرماه آن را برای اجرا ابلاغ کرد.
شنود غیر مجاز مربوط به داده‌هایی است که به وسیله تدابیر امنیتی حافظت شده و سری می‌باشند. این قانون در حالی ابلاغ شده که هنوز نحوه‌ی تعیین و تشخیص داده‌های سری مشخص نیست. به گزارش ایسنا، قرار است ظرف سه ماه پس از تاریخ تصویب آن، این موضوع توسط وزارت اطلاعات با همکاری دادگستری، وزارت کشور و ارتباطات و فن‌آوری اطلاعات نیروهای مسلح روشن و به تصویب هیات وزیران برسد.
*****
به اعتقاد ما، یادداشت زیر واکنشی متقابل به حامیان "عنتری نژاد" و سایت ها و رسانه هائی است که از بیم عواقب پس از "شو" نماز جمعه این هفته، رژیم متزلزل شده در انتظار آن است. هم اکنون چندین فراخوان از مسیرهای مختلف به مقصد "میدان ولی عصر" در پایان نماز جمعه این هفته، از سوی تشکل ها و جنبش های مختلف در تهران توزیع گردیده که همین باعث خشم رژیم و حامیان دولت اشغالگر گردیده است. باید منتظر ماند و دید که روزهای باقی مانده تا آدینه، و سپس در پایان این "شو"جامعه آبستن چه حوادثی است.
**
یادداشتی از شکوری راد، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت
توفیق شرکت در نماز سیاسی-عبادی جمعه
جمعۀ این هفته آیت الله هاشمی رفسنجانی پس از 8 هفته نماز جمعه را اقامه خواهد کرد. وجدان عمومی جنبش سبز، که حامیان آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی هستند و به نتایج اعلام شدۀ انتخابات اعتراض داشته و دولت برآمده از آن را مشروع نمی دانند و در این راه دهها شهید داده اند و صدها نفر از آنها مجروح و هزاران نفر از آنها بازداشت و زندانی شده اند واکنون با ارعاب و اقسام تضییقات رسانه ای و اطلاع رسانی و نیزممانعت از اجتماعات مواجه هستند، آنان را بر آن داشته است از این فرصت برای انجام یک حرکت سیاسی استفاده نموده و با شرکت در نماز جمعه پیام اعتراضی خود را با حضور انبوه خود تکرار نمایند. اگرچه آقایان موسوی و کروبی وحتی آقای خاتمی که نگاه مردم به آنان است تا کنون در این زمینه اظهار نظر نکرده اند اما سکوتشان از نظر مردم به رضایت تعبیر شده و در انتظار اعلام نظر رسمی آنها نیستند و اساسآ به نظر من بهتر است نباشند.
آقای هاشمی تقریباً از ابتدای دورۀ آقای خامنه ای به عنوان امام جمعۀ موقت، بطور متناوب نماز جمعه را اقامه نموده است. خطبه های نماز جمعۀ تهران همیشه مورد توجه و تأثیر گذار بوده اند و در این میان پس از خطبه های مرحوم آیت الله طالقانی، خطبه های آقای هاشمی سیاسی تر و اثرگذار تر بوده اند.
اساساً همانطور که همیشه بیان می شود آئین نماز جمعه، سیاسی و عبادی ست.. بنابراین داشتن انگیزه سیاسی برای شرکت در نماز جمعه نه تنها نکوهیده نیست بلکه پسندیده نیز هست. این انگیزه سیاسی ناظر بر اعتلای اسلام و عزت مسلمین، دفاع از حقوق ملت و الزام و دعوت صاحبان قدرت و مردم به پایبندی به قانون واخلاق است که بارها مورد تأکید آقایان موسوی و کروبی، و حامیان و هواداران ایشان بوده است. بدیهی ست این انگیزه های متعالی سیاسی در کنار انگیزه اصیل عبادی نماز قرار گرفته و امتیاز نماز جمعه را بر نماز معمول ظهر در روز جمعه رقم می زند.
اجتماع جمعۀ مسلمین اگر ناظر بر مهمترین مسائل مردم نباشد ارزش خود را از دست می دهد و چه مسأله ای امروز مهمتر از سرنوشت انتخاباتی ست که وجدان عمومی جامعه نتایج اعلام شدۀ آن را نپذیرفته و فوری تر از رفتار سرکوبگرانه ای ست که نسبت به معترضین مسالمت جو اعمال شده و آنان را در شرایط فوق امنیتی و ارعاب قرار داده است.
همان طور که در انتخابات اخیر، عده ای برای اولین بار توفیق شرکت در انتخابات را یافتند و علی رغم همۀ آنچه گفته شد و پیش آمد از همراهی با جنبش سبز ملت در این کار پشیمان نیستند ممکن است عده ای نیز باشند که برای اولین بار است در معرض شرکت در نماز جمعه قرار گرفته اند. خوب است آنها این را برای خود توفیق بدانند و از همراهی با ملت باز نمانند. شاید از برکات جنبش سبز، آشتی مردم با آئین سیاسی- عبادی جمعه باشد که متعلق به خود آنهاست. در قسمت بعد بیشتر به این موضوع خواهم پرداخت.
*****
گزارش فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
بهروز جاوید تهرانی در معرض خطر جدی است
بنابه گزارشات رسیده از بند 1 زندان گوهردشت کرج ،بهروز جاوید تهرانی آخرین زندانی بازمانده از قیام دانشجویان 18 تیر 1387 تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار دارد و جان او در معرض خطر جدی است.زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی تحت شکنجه های وحشیانه وغیر انسانی قرار دارد. در روزهای اخیر برای چندمین بار پی در پی با زدن دست بند و پابند و چشم بند به یکی از اتاقهای شکنجه برده شد و بصورت گروهی او را تحت شکنجه های وحشیانه قرار دادند. در اثر ضربات باتوم بدن او کبود و از ناحیۀ زانو متورم می باشد و به سختی قادر به راه رفتن می باشد در اثر شکنجه همچنین کلیه های او دچار آسیب جدی شده است.زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی در حال حاضر در حسنییۀ بند 1 زندان گوهردشت می باشد که جزئی از سلولهای انفرادی یا سگ دونی می باشد. در این حسینیه تعداد از زندانیانی که دچار ناراحتی شدید روحی هستند و خیلی خطرناک می باشند و همچنین افرادی که مبتلا به بیماریهای واگیردار مانند هپاتیت،ایدز و یا سایر بیماریها می باشند جا داده شده اند که وضعیت آنجا به مراتب بدتر از سلولهای انفرادی می باشد.او در وضعیت جسمی بسیار بدی بسر می برد،خیلی ضعیف شده است و آثار شکنجه بر جسم او عیان است.زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی در اعتراض به شرایط مرگ تدریجی که بر او روا داشته اند از روز سه شنبه 23 تیر ماه اقدام به اعتصاب غذا نمود.خانواده آقای جاوید طهرانی بیش از یک ماه است که اجازۀ ملاقات با او را ندارند و سایر ارتباطات او را با خانواده تقریبا قطع می باشد.کسانی که در شکنجه و اذیت و آزار او نقش دارند و او را به سوی مرگ تدریجی و مشقت بار سوق میدهند عبارتند از علی حاج کاظم رئیس زندان که بدستور وی به این شکنجه گاه منتقل شده است،علی محمدی معاون زندان ، کرمانی و نبی الله فرج نژاد رئیس و معاون حفاظت و اطلاعات زندان،خادم رئیس بند 1 زندان همراه با تعدادی از پاسداربندها صورت می گیرد. علی محمدی معاون اجرائی زندان گوهردشت کرج خطاب به آقای بهروز جاوید طهرانی گفته است: که در این شرایط از شر تو هم راحت خواهیم شد. بازجویان وزارت اطلاعات بخصوص سعید شیخان و نفرات فوق الذکر قصد حذف فیزیکی این زندانی سیاسی را دارند و این موضوع را هم کتمان نکرده اند و بارها به بهروز گفته اند. پس از قتل زنده یادان امیر حسین ساران، ولی الله فیض مهدوی، عبدالرضا رجبی؛ بهروز جاوید طهرانی سوژه بعدی آنها است جان او در معر ض خطر جدی است.لازم به یادآوری است از اوایل اردیبهشت ماه فشارها و تهدیدات علیه زندانیان سیاسی بند 2 برای انتقال هر کدام از آنها به نقطه ای آغاز گردید.روز یکشنبه 13 اردیبهشت ماه گارد ویژه زندان با یورش وحشیانه به زندانیان سیاسی ،آنها را مورد ضرب وشتم قرار داد و زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی را با خشونت به بند 1 منتقل کرد و از آن زمان تا به حال در این بند که دارای شرایط وحشتناک می باشد بسر می برد.زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی تنها زندانی بازمانده از قیام دانشجویان در تیر ماه 1378 می باشد. او بار ها توسط سعید شیخان سربازجوی وزارت اطلاعات و پاسداران زندان گوهدشت کرج تهدید به حذف فیزیکی شد. سهراب سلیمانی رئیس سازمان زندانهای تهران 9 اردیبهشت ماه خطاب به بهروز جاوید طهرانی گفت بود: تو را جایی می فرستیم تا بفهمی زندان یعنی چه؟ رئیس سالن ملاقات در تاریخ 17 فروردین ماه خطاب به بهروز جاوید طهرانی گفت: ضد انقلاب عوضی، تو را هم می فرستیم پیش رفیقت ساران.در حال حاضر زندانی دیگری بنام بهرام منصوری که نسبت به شرایط غیر انسانی و طاقت فرسای حاکم بر این بند از 10 روز پیش در اعتصاب غذا بسر می برد و در شرایط بد جسمی است.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،نسبت به خطر جدی که متوجه جان زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی است هشدار میدهد و از تمامی هموطنان در داخل و خارج ایران می خواهد برای نجات جان این زندانی سیاسی اقدام نمایند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشری خواستار اقدامات فوری برای نجات جان این زندانی سیاسی است.
*****
پیام تسلیت مدویدیف (رفیق شفیق و پشتیبان عنتری نژاد)
رییس جمهور روسیه سقوط هواپیمایی روسی را تسلیت گفت
**
به خاطر سانحه هواپیمای توپولف-154 دفتر مطبوعاتی کرملین اطلاع داد که "دمیتری مدویدیف" رییس جمهور روسیه به خاطر سانحه هوایی توپولف-154 کمپانی هوایی کاسپین که در مسیر تهران-ایروان در حال پرواز بود و بر اثر سقوط 168 سرنشین آن جان باختند را به "محمود احمدی نژاد" رییس جمهور ایران تسلیت گفت. در گوشه ای از این پیام گفته می شود: خبر سانحه هوایی در نزدیکی قزوین که قربانیان بسیاری به همراه داشت، روسیه را در اندوه فرو برد. به خاطر این حادثه غم انگیز به شما تسلیت می گویم. از جانب من به خویشان و بازماندگان این سانحه دردناک تسلیت عرض کرده و برای ایشان آرزوی صبر در این لحظات دشوار را دارم.
نخستین گزارش‌ها در خصوص علت سانحه هوایی؛هواپیما نقص فنی نداشته است مسئولان هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران می‌گویند که هواپیمایی که صبح امروز چهارشنبه در استان قزوین سقوط کرد، «نقص فنی» نداشته و تا زمان سقوط، خلبان آن گزارشی مبنی بر «نقص فنی» ارسال نکرده است. خبرگزاری ایسنا به نقل از رضا قدیمی مدیرکل فرودگاه امام خمینی گزارش کرده که این هواپیما در «سلامت کامل» پرواز کرده است. به گفته آقای قدیمی، برای پرواز این هواپیما «همه بررسی‌های لازم و فنی» انجام گرفته بود و «هیچ مشکلی» از طرف فرودگاه نبوده است. این مقام هواپیمایی همچنین در پاسخ به این پرسش‌ که آیا علت این سانحه «انفجار» بوده است، اظهارنظری نکرد و آن را به منوط به بررسی‌های بیشتر کرد.
مدیرعامل شرکت فرودگاه‌های کشور به خبرگزاری مهر گفت که خلبان این هواپیما پیش از سقوط، مکالمه‌ای مبنی بر وجود نقص فنی با برج مراقبت نداشته است. آقای مومنی‌رخ افزوده است که «در مکالمات خلبان هواپیمای حادثه‌دیده با برج مراقبت، تمام صحبت‌ها از عادی بودن پرواز حکایت دارد و خلبان تا آخرین لحظه هیچ گزارشی مبنی بر وجود نقص فنی نداشت.» اظهارات این دو مقام هواپیمایی ایران در حالی ایراد می‌شود که سیروس صابری، معاون سیاسی امنیتی استانداری قزوین اعلام کرده که این هواپیما به علت «نقص فنی» به سمت زنجان و تبریز در حرکت بوده تا فرود اضطراری داشته باشد. به گفته آقای صابری، خلبان پس از آنکه موفق به فرود اضطراری نشد، به سمت تهران حرکت کرد که در بین راه سقوط می‌کند. واحد مرکزی خبر نیز به نقل از یک شاهد عینی گزارش کرده که یکی از موتور‌های هواپیما پیش از سقوط در آسمان آتش گرفته بود. این شاهد عینی گفته که دیده که موتور سمت چپ، دچار حریق شده است. بزرگترین قطعه باقیمانده از هواپیما که احتمالا مربوط به موتور آن است، در فاصله دویست متری محل حادثه دیده پیدا شده است.
*****
وزیری ‌‌که ستاره‌ها برایش حاشیه‌ آفرید؛ محمدمهدی زاهدی ادعا کرد که از سوی کمبریج به عنوان «نابغه ریاضی قرن» معرفی شده است
**
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری یکی از کلیدی‌ترین وزارتخانه‌ها است؛ از یک‌سو نبض آموزش و تحقیقات و پیشرفت علمی کشور را در دست دارد و از سوی دیگر با توجه به فعالیت‌های سیاسی دانشجویان، یکی از سیاسی‌ترین وزارتخانه‌هاست؛ آن‌قدر که حتی در دولت خاتمی نیز با چالش‌هایی برای مدیریت‌کردن فعالیت‌های سیاسی دانشجویان روبه‌رو بود. اما وزارت علوم در دولت اول محمود احمدی‌نژاد هم به‌لحاظ انتظارهای علمی و هم از‌نظر انتظارهای سیاسی متفاوت بود. محمد مهدی زاهدی، وزیر 55ساله دولت نهم، از کرمان آمده است.
این ویژگی او، روزهایی را به یاد می‌آورد که محمدرضا باهنر در مجلس هفتم در تکاپوی تأمین رأی برای وزیران دولت احمدی‌نژاد بود؛ تکاپویی که سرانجام چهارتن را از جرگه گیرندگان رای اعتماد بیرون کرد. او لیسانس ریاضی‌اش را سال 58 از دانشگاه‎‎اصفهان، فوق‌لیسانس ریاضی را در سال 65 از دانشگاه تربیت مدرس و دکترایش را در سال 69 در همین رشته از دانشگاه شهید باهنر کرمان گرفته است.
زاهدی تا پیش از آن‌که وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را به عهده بگیرد، تجربه‌ای جز ریاست آموزش و پرورش شهرستان شهر بابک از سال 61 تا 62، عضویت در اولین و دومین دوره شورای اسلامی شهر کرمان از سال 78 تا 84 نداشت و علاوه بر این‌ها مهم‌ترین عنوان‌های علمی که در معرفی او به مجلس شورای اسلامی ارائه شد، سابقه استادی در دانشگاه شهید باهنر کرمان و استاد نمونه دانشگاه‌‏های کشور در سال 75 ذکر شده است.
در معرفی زاهدی به مجلس برای کسب رأی اعتماد، از او به عنوان مرد علمی سال 1997-1998 به انتخاب «مرکز بین‌المللی کمبریج» و یکی از برترین ریاضی‌دانان جهان به انتخاب «انجمن ریاضی آمریکا» در سال‌‏های 1998 تا 2002 یاد شد. در همان جلسه کسب رأی اعتماد، وقتی محمدمهدی زاهدی ادعا کرد که از سوی کمبریج به عنوان «نابغه ریاضی قرن» معرفی شده است، عماد افروغ نماینده اصولگرای مجلس هفتم این سابقه علمی را زیر سؤال برد.
این‌طور که از جست‌وجوهای اینترنتی بر می‌آمد، مرکز بین‌المللی کمبریج هیچ ربطی به دانشگاه معروف کمبریج نداشت و صرفاً در قبال دریافت مبلغ 195 دلار، هرکس را به عنوان مرد سال علمی جهان معرفی می‌کند و حتی در صورتی که بخواهد نام او روی یک پلاک نقره‌ای هم حک شود، 360 دلار می‌گیرد.
به این ترتیب ادعا شد این عنوان پرطمطراق وزیر علوم، چندان اعتباری ندارد. ده سال قبل، وزارت علوم و آموزش عالی ایران که اینک زاهدی وزیر آن است، در اطلاعیه‌ای مؤسسه مذکور را فاقد اعتبار اعلام کرده بود. با این اوصاف، محمدمهدی زاهدی که با ۱۴۴ رأی موافق، ۱۰۱ رأی مخالف و ۳۵ رأی ممتنع، ضعیف‌ترین رأی را در میان کسانی که به کابینه راه یافتند، آورد. رای اعتماد ناپلئونی زاهدی، چندبار با مطرح‌شدن امکان استیضاح او به لرزه افتاد. آخرین‌بار در اسفندماه گذشته بود که به همت هیأت‌رئیسه مجلس هشتم این درخواست 40 نماینده، باز پس گرفته شد و هم زاهدی روی صندلی‌اش ماند و هم دولت احمدی‌نژاد در واپسین هفته‌ها از اکثریت نیفتاد تا ناچار باشد برای اولین بار، یک دولت در میانه راه با مشکل روبه‌رو شود.
جز عنوان نابغه ریاضی قرن، آقای وزیر حاشیه‌های دیگری هم داشت. از جمله در همان روزهای نخست از دانشجویان خواست مشکلات‌شان را به نشانی ای‌میل او بفرستند. خب خیلی هم عالی. ولی مشکل این بود که نشانی ای‌میل زاهدی به‌جای آنکه روی سایت وزارتخانه باشد، روی سایت یاهو بود!
محمدمهدی زاهدی در سفری به فرانسه در جریان بازدید از انستیتو مطالعات عالی این کشور خود را به عنوان یک استاد بزرگ ریاضی معرفی کرده، اما مدیر انستیتو این سمت را برای او مناسب ندانست؛ طوری که وقتی از او درباره جایزه بین‌المللی فیلدز که در میان ریاضی‌دانان در حد نوبل شناخته می‌شود سؤال شد، او سردرگم پرسید: جایزه فیلدز دیگر چیست؟!
او همچنین هنگام بازدید از همین مؤسسه از حضور دانشجویی ایرانی به نام صمدی در آن دانشگاه ابراز خشنودی کرد؛ در حالی که مدیر فرانسوی انستیتو از وجود چنین دانشجویی بی‌خبر بود.
بعداً وقتی وزیر علوم احمدی‌نژاد برای اثبات نظرش گفت که روی تابلوی اعلانات نام این دانشجو را دیده است، معلوم شد که او کلمه فرانسوی Samedi به معنای روز شنبه را با نام یک دانشجوی ایرانی اشتباه گرفته است!
آقای وزیر در بازگشت از سفر حج که همراه با احمدی‌نژاد به آن مشرف شده بود، در یک جلسه رسمی در تمجید از سیاست خارجی موفق دولت نهم، خبر داد که با چشمان خودش دیده است پادشاه عربستان به احترام احمدی‌نژاد دست از عقایدش برداشته و بُرد یمانی را بوسیده است! بوسیدن برد یمانی به باور اهل‌سنت حرام است، اما شیعیان آن را می‌بوسند و مأموران حرم معمولاً از این رفتار جلوگیری می‌کنند.
البته بعد از جلسه معلوم شد منظور زاهدی از بُرد یمانی، همان رُکن یمانی بوده است که اهل‌تسنن هم آن را می‌بوسند. دکتر محمدمهدی زاهدی در آخرین اظهارنظر خود در سومین گردهمایی دانشجویان فعال ایرانی در خارج از کشور، به سکه رایج و محبوب «انقلاب مخملی» تمسک جست و از دانشجویان علوم انسانی که در خارج از کشور روی پایان‌نامه‌هایی با موضوع مسائل ایران کار می‌کنند، خواست از «دادن اطلاعات کشور به بیگانگان» خودداری کنند.
فراگیری کنکور در کشور که هر ساله دست‌کم زندگی 5میلیون نفر را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، باعث شد در رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته، به یکی از موضوعات موردتوجه نامزدهای انتخاباتی تبدیل شود. از جمله محمود احمدی‌نژاد در نطق‌ها و برنامه‌های انتخاباتی‌اش گفت که مخالف شیوه فعلی انتخاب دانشجویان برای دوره کارشناسی است و با موافقان «حذف کنکور» همراه است. دولت نهم از ابتدا تأکید کرد که بنا دارد «مسئله کنکور» را حل کند.
با وجود حمایت‌های لفظی مقام‌های دولتی ذی‌ربط از طرح حذف کنکور، تأخیر شش‌ماهه رئیس‌جمهور در ابلاغ این قانون می‌توانست نشان از بی‌میلی عملی دولت نهم نسبت به تغییر روند انتخاب دانشجو برای دانشگاه‌های دولتی داشته باشد. اکنون نیز با گذشت بیش از دوسال از زمان تصویب این طرح در مجلس و ابلاغ رئیس‌جمهور، مقام‌های عالی مرتبط با این طرح و به‌خصوص وزیر علوم از زیر بار اجرای این طرح شانه خالی می‌کند.
در حالی که طبق قانون، دو سال بیشتر به ضرب‌الاجل «حذف کنکور» باقی نمانده، اما دانش‌آموزانی که قرار است سه سال دیگر از مقطع دبیرستان فارغ‌التحصیل شوند و اغلب تمایل دارند بلافاصله روی صندلی دانشجویی بنشینند، همچنان بلاتکلیفند که آیا معدل آنان در دوره دبیرستان ملاک پذیرش‌شان خواهد بود یا همچنان باید به روال سال‌های گذشته در آزمونی چندساعته، سرنوشت تحصیلی خود را رقم بزنند.
ستاره‌های دردسرساز روی پرونده دانشجویان
یکی از اولین انتقادهای عمده به دولت اول احمدی‌نژاد، ماجرای ستاره‌دارشدن دانشجویان بود؛ ستاره‌هایی که حق ورود به مقطع کارشناسی‌ارشد را از دانشجویان معترض فعال در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی می‌گرفت. وزیر علوم، پس از انکارهای پی‌درپی درباره این ستاره‌ها، سرانجام اذعان کرد که برخی دانشجویان مورد تنبیه قرار گرفته‌اند و تصمیم در مورد دانشجویان ستاره‌دار از سوی شورای انقلاب فرهنگی و وزارت اطلاعات گرفته می‌شود.
به گفته او، دانشجویانی که در کنار اسمشان یک ستاره دارند، مشکلات انضباطی دارند یا در پرونده آن‌ها تخلفی گزارش شده که باید مراقب باشند تکرار نشود تا با مشکلی روبه‌رو نشوند. وزیر علوم به جای ارائه توضیحی درباره انکارهای قبلی‌اش، به سیاق رئیس دولت نهم و دیگر وزیران او، تقصیر را به گردن رسانه‌ها انداخت و پوشش خبری آنان در این باره را اغراق‌آمیز توصیف کرده و تأکید کرده که هیچ «دانشجوی ستاره‌دار»ی از ثبت‌نام منع نشده است.
موضوع دانشجویان ستاره‌دار به یکی از مواردی تبدیل شد که مهدی کروبی و میرحسین موسوی در برنامه‌های انتخاباتی‌شان در تلویزیون به رخ محمود احمدی‌نژاد کشیدند. البته او به‌کلی منکر این ستاره‌ها شد و حتی تقصیر را به گردن وزارت علوم دولت‌های قبلی انداخت و مدعی شد که دولت او، در واقع این طرح را از دستور کار کنار گذاشته چون «اهانت به دانشجویان بوده است».
استادان؛ در صف بازنشستگی
وزیر علوم دولت نهم از ابتدای دوره وزارتش شروع کرد به عوض‌کردن رؤسای دانشگاه‌ها و سپس مرخص‌کردن استادان دانشگاه به اسم بازنشستگی. بازنشستگی استادان کهنه‌کاری که به هر دانشکده و دانشگاه اعتبار می‌دهند، از یک سو طبق قوانین و از سوی دیگر با تردید دانشجویان و کارشناسان آموزشی درباره درستی محروم‌کردن دانشگاه‌ها از توان و تجربه علمی و آموزشی آنان انجام شد؛ که آخرین نمونه آن، بازنشسته‌شدن اجباری دکتر مهدی گلشنی بود که صدای اهل علم را هم بین چهره‌های نزدیک به اصولگرایان و هم بین چهره‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان برانگیخت.
موضوع بازنشستگی استادان از نخستین تابستانی که زاهدی بر صندلی وزیر علوم نشسته بود، آغاز شد. اولین بازنشستگی‌ها در دانشکده حقوق دانشگاه تهران اعمال شد، سپس به دانشکده ادبیات این دانشگاه هم رسید و بعدها دامنه‌اش تا دانشگاه علامه طباطبایی و سپس دیگر دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی کشور رسید.
این موج، با خبر بازنشستگی حسین بشیریه، استاد صاحبنام حوزه جامعه‌شناسی سیاسی و دکتر میرجلال‌الدین کزازی، فضای آکادمیک ایران را تحت‌تأثیر قرار داد. پیش از آن‌ها دکتر رضا رئیس‌طوسی استاد اقتصاد سیاسی نفت و دکتر احمد ساعی، استاد مسائل جهان سوم مشمول حکم بازنشستگی شده بودند.
هرچند این بازنشستگی‌ها مطابق با آیین‌نامه استخدام اعضای هیات‌علمی هر دانشگاه انجام می‌شد اما همین آیین‌نامه توضیح می‌دهد که اگر درجه علمی مشمولان، «استاد تمام» باشد، لازم است نظر گروه علمی درباره ادامه تدریس آن‌ها مد نظر قرار می‌گیرد. آنچه موضوع بازنشستگی استادان را جنجالی‌تر کرد، رویه تبعیض‌آمیز در اعمال آن بود؛ طوری که این بازنشستگی‌ها دامن استادانی را گرفت که از نظر فکری و مشی سیاسی با دولت نهم همراه نبودند.
با نزدیک‌شدن مراسم تنفیذ و تحلیف محمود احمدی‌نژاد برای دومین دوره، گمانه‌زنی‌ها درباره گزینه‌های او برای وزارتخانه‌های دولت دهم بالا گرفته است. باید دید احمدی‌نژاد زاهدی را در کدام دسته از وزیرانش قرار می‌دهد؛ آنان که باید کلید اتاق‌شان را تحویل دهند یا آنان که برای چهارسال بیشتر برای همراهی احمدی‌نژاد لایق شمرده می‌شوند.
شاید دکتر زاهدی امیدوار باشد که همراهی‌اش در ماجرای مدرک دکترای جعلی علی کردان و همچنین فراهم‌کردن فضای دانشگاه‌ها برای جولان تبلیغاتی اردوگاه احمدی‌نژاد و بستن همین فضا برای دیگر نامزدهای منتقد دولت نهم، این دوره نیز بتواند سکان این وزارتخانه را با وجود همه انتقادها در دست نگه دارد.
*****
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای خواندن مطالب و مشاهده عکس ها و ویدئوهای مربوط به "پست های قبلی"
بروی: "پیامهای قدیمی تر" کلیک کنید و یا به "بایگانی وبلاگ" مراجعه نمائید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ