سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۷/۱۵

چهارشنبه: 15 / 7 / 1388
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زمان: 00:01 بامداد چهارشنبه پانزدهم مهرماه
----------------------------
یاران درود و بامدادتان گرامی باد. با آن که هر روز دقایقی پس از نیمه شب و آغاز بامدادی نو آرزو داریم که "پست" آن روز را با خبری خوش و مطلبی دلنواز آغاز کنیم، اما در سرزمین بینوا و اشغال شده ما بدست مشتی شیاد و جبار و قاتل و دزد و بی شرف و گرگ صفت بجز خبرهای بد و ناگوار و دردآفرین، خبر دیگری نیست تا این آرزوی ما برآورده شود.
"پست" امروز را با دو ویدیو از اعتراضات دانشجویان دلیر و سلحشور در دانشگاه آزاد آغاز می کنیم و سپس با ویدیویی تکان دهنده از اعمالی که این نامردان، این پست ترین و خونخوارترین موجودات روی زمین در بازداشتگاههای مخوف و بیشمار خویش با فرزندان این و آب و خاک انجام میدهند،ادامه میدهیم و در پی آن با مطالب آغازین "پست" امروزمان پی می گیریم. با ما باشید:


**

*****
هیچ حیوانی، به حـیوانی نــمی دارد روا
آنچه این نامردمان با نسل انسان می کنند

*****
بيانيه کانون صنفي معلمان ايران
گروه اجتماعي؛ کانون صنفي معلمان ايران به مناسبت روز جهاني معلم بيانيه يي صادر کرد و در آن خواستار آزادي گروهي از معلمان در بند و مختومه شدن پرونده هاي باقي مانده از سال 78 شد. در اين بيانيه آمده است؛ در سال 1994 ميلادي روز پنجم اکتبر برابر سيزدهم مهرماه، از سوي سازمان يونسکو «روز جهاني معلم» نامگذاري شد.روز جهاني معلم اشاره يي است به معلم و آموزش و پرورش جهاني. معلم جهاني، آموزشگري است با نگاه و انديشه يي فراگير، خردمند، آگاه و آشنا به حقوق خويش که دانش آموزش را نيز با همين الگو تربيت مي کند؛ کسي که از انديشه و نگرشي نقاد و جست وجوگر برخوردار است. حقوق بشر، حقوق شهروندي و ديگر ارزش هاي زندگي نوين را مي شناسد و ستايشگر آزادي انسان است.صلح طلب و آرامش جوست و به آدمي با هر نژاد و رنگ و آييني احترام مي گذارد و عشق مي ورزد. انساني خردگرا که به آساني زير بار انديشه هاي جزمي نرفته، رام و پيرو آنها نمي شود. روز جهاني معلم همچنين اشاره يي به آموزش و پرورش نوين است؛ نظامي که سمت و سوي آن رو به دموکراسي است و در آن دامنه اختيارات معلم گسترده و فراگير است. به ويژه در مقايسه با نظام آموزشي سنتي، معلم به مراتب از فضاي آزاد بيشتري برخوردار است. چنين نظامي همچنين در تعيين هدف هاي خويش علمي و مستقل عمل مي کند و اخلاق مدار و اخلاق گراست اما نه اخلاقي بومي و محلي، بلکه اخلاقي جهاني؛ اخلاقي مبتني بر «فرهنگ همبستگي و برابري اجتماعي و اقتصادي، فرهنگ عدم خشونت، فرهنگ بردباري و راستگويي، فرهنگ حقوق برابر براي جميع انسان ها». در پايان کانون صنفي معلمان ايران ضمن تبريک «روز جهاني معلم» به همه فرهنگيان جهان و تجديد عهد و پيمان خويش با همکاران فرهنگي، بار ديگر بر مطالبات و خواسته هاي زير تاکيد کرده و اجراي آن را از مسوولان و دست اندرکاران مملکتي موکداً خواستار است؛ آزادي همکاران فرهنگي در بند؛ جعفر ابراهيمي، محمد داوري و...، مختومه شدن پرونده هايي که از سال 78 تاکنون در شعب مختلف دادگاه ها و دادسراها عليه فعالان صنفي تشکيل شده و اعاده تمامي حقوق تضييع شده آنان و همچنين رفع محدوديت از فعاليت نهادهاي مدني به ويژه کانون هاي صنفي معلمان سراسر کشور.
*****
بزرگداشت روز جهانی معلم در ایران ...!!!
بازداشت گسترده اعضای کانون صنفی معلمان، به همراه اسامی
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
کد خبر : 6450
خبرگزاری هرانا :امروز سه شنبه، بیش از 12 نفر از اعضای کانون صنفی معلمان که قرار بود به مناسبت روز جهانی معلم در منزل علی اکبر باغانی، دبیر کل این کانون جمع شوند، پیش از برگزاری نشست توسط مامورین امنیتی بازداشت شدند. .
به گزارش کمیته معلمان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، به گفته یکی از منابع آگاه قرار بود در این جلسه در رابطه با روز جهانی معلم و هم چنین معلمان دربند صحبت شود که پیش از رسیدن اعضای کانون به محل برگزاری جلسه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نا معلومی منتقل شدند، هم چنین گفتنی است کانون صنفی معلمان به صورت مستمر روزهای سه شنبه جلساتی را برگزار می کند و تا امروز هیچ منع قانونی برای این جلسات بوجود نیامده بود.
اسامی 12 نفر از افراد بازداشت شدگان عبارت است از: علیرضا جوادی، علی اکبرباغانی، محمود بهشتی لنگرودی، محمود دهقان آزاد، اسماعیل عبدی، مهدیه بهلولی، آقای نیک نژاد، خاتون بادپر، مجتبی قریشیان، عباس معارفی، محمد نوری و آقای جوادپور. این منبع از احتمال بازداشت دیگر اعضای کانون صنفی معلمان خبر داد ولی درباره افرادی که احتمال بازداشت آن ها وجود دارد اظهار نظری نکرد.
*****
احتمال اعدام اكرم مهدوي درصبح روزيكشنبه هفته آتي
خبرگزاری هرانا : دادسرای جنایی امروز در تماس تلفنی با خانواده‌ی شاکی اکرم مهدوی از اجرای حکم اعدام وی در یک‌شنبه‌ی هفته‌ی بعد خبر داده است.به گزارش واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دادسرای جنایی تهران در طی روز جاری تماس تلفنی با خانواده‌ی شاکی پرونده‌ی اکرم مهدوی زندانی محکوم به اعدام از آنان خواسته است که ساعت 3 بامداد یک‌شنبه هفته‌ی بعد با حضور در زندان اوین شاهد اجرای حکم اعدام باشند.این در حالی است که این موضوع به مینا جعفری وکیل اکرم مهدوی ابلاغ نشده است. در پی‌گیری‌های خانم جعفری قاضی اجرای احکام جنایی صحبت‌های خانواده‌ی شاکی را تکذیب کرده است.با توجه به اتفاقات پیش‌بینی نشده در دستگاه قضایی بیم اجاری این حکم در هفته‌ی آینده می‌رود.اکرم مهدوی در سال ۸۲ به اتهام قتل شوهر ۷۴ ساله اش بازداشت و چهار سال است که در زندان به سر می برد.
*****
اولین نوشته شیوا نظرآهاری بعد از آزادی: وقتی دستشویی ابزار شکنجه می‌شود
وبلاگ آزادی زن:
ساعت باید حدود 10 شب باشد، سرمان به تلویزیون گرم است. صدای فریاد زن نگهبان بلند می شود، مثل همیشه دعوا بر سر دستشویی رفتن است، زندانی می گوید:" مااینجا به عنوان زندانی حقوقی داریم و .." زن نگهبان، فریاد می زند که خفه شو، صداتو بیار پایین.. هیس" دعوا بالا می گیرد و فریادها و توهین های نگهبان می پیچد در سکوت راهرو، ما در سلول های دیگر گوشهایمان را چسبانده ایم به دریچه های سلول، صدا از سلول 14 می آید و من حدس می زنم که هنگامه ( شهیدی) باشد. چشمهایمان نگراناست و با ناراحتی به صورت هم نگاه می کنیم، بازهم حدیث دستشویی و ممانعت نگهبان از آن.
میگوید:" می برمت جایی که صداتو کسی نشنوه" ... هنگامه می گوید:" هر کاری دلت میخواد بکن، ببینم چیکار می تونی بکنی." و بعد دست او را( احتمالا) می گیرد و کشان کشان جای دیگری می برد، در بسته می شود و ما می فهمیم که هنگامه را برده است سلول انفرادی، باز سکوت برقرار می شود. باز همان خاموشی غذاب آور در راهروهای بند حاکم می شود. کبری نگاهی می کند به من و حوری نیز، عصبانی شده ام، به خاطر هنگامه ناراحتم و نمیدانم چه باید کرد.
تصمیم میگیریم که همگی نامه هایی را به رئیس بازداشتگاه بنویسیم و بگوییم که عدم اجازه برای رفتن به دستشویی یک شکنجه است و به آن اعتراض داریم. می خواهیم برویم دستشویی، اما دودلیم که چراغ را بزنیم یا نه، از ترس نیست که به سمت چراغ نمی رویم، دلمان نمی خواهد با نگهبان درگیری لفظی پیدا کنیم، دلمان نمی خواهد به او اجازه دهیم تا بهمان توهین کند. و او در سکوت راهرو داد می زند که " آنوقت که از صبح تا شب در خیابان ول بودید، نیازی به دستشویی نداشتید؟" یکجوری عجیب به من بر می خورد، ناسزایی می گویم و گوشه سلول می نشینم، غمزده برای هنگامه که حالا چه خواهد شد.. درست چند شب پیش هم، همین خانم نگهبان با کبری( هم سلولیم) بر سر اینکه چرا دستشویی را زیاد طول می دهد، دعوا کرد و او را به انفرادی برد. می گویم آخر مگر ما مرض داریم که بیش از احتیاجمان به دستشویی برویم و یا بیش از حد در آنجا بمانیم. نمی فهمم مگر محیط توالت، جای دوست داشتنی است که آدم بخواهد در آن بماند. نگهبان اما می گوید، رفتن به دستشویی برای شما تفریح شده است.
باز هم خوب است که خودشان می دانند که در چه شرایطی هستیم که رفتن به دستشویی را وسیله تفریح خود می کنیم. حدیث توالت های ساعتی از اواسط مردادماه در بند حاکم شد. روزی که به هر سلول یک کاغذ نوشته پرینت شده دادند که روی آن ساعت های توالت رفتن را نوشته بود، 4 بار در روز. از همان ابتدا اعتراض ها شروع شد، هیچ کس نمی خواست زیر بار این قضیه برود. ما چند بار در ملاقات با رئیس بازداشتگاه به او گوشزد کردیم که این کار مصداق شکنجه است، آخر مگر می شود یک نفر را به زور ساعت 6 صبح بیدار کنند و بگویند باید بروی توالت وگرنه تا ساعت 12 ظهر، حق توالت رفتن نداری!... آخر مگر قضای حاجت، ساعت می شناسد.. آقای رئیس هر بار قول پیگیری می داد و باز هم در شیفت بعضی از نگهبانان از جمله همین خانم نگهبان که ما خانم مدیر صدایش می کردیم، زندانیان جرأت زدن چراغ را نداشتند.. یا دعوا می شد، یا با قیافه ای روبرو می شدند که همانجا یادشان می رفت که برای چه چراغ زده اند.
امروز در گزارشی خواندم که هنگامه در ملاقات با مادرش نسبت به مسأله دستشویی رفتن اعتراض کرده است، ظاهرا همان خانم نگهبان به لجبازی با هنگامه ادامه داده و همچنان او را بر سر این موضوع اذیت می کند. یاد فریادهای آن شبش افتادم که از حقوق زندانیان می گفت و صدایش که سکوت بند را شکسته بود. و یادم می افتد به خودم که گاهی اوقات ناچار بودیم 7-8 ساعت با خودمان کلنجار برویم تا ساعت دستشویی صبح برسد.
فکرش را بکنید، صبح زود یک نفر از خواب بیدارتان کند که باید حالا بروی توالت وگرنه تا 6 ساعت دیگر حق چراغ زدن نداری؟ این روزها که دیگر بدون کسب اجازه می توانم هر زمان که بخواهم به دستشویی بروم و نیازی به انتظار طولانی مدت نیست، غمگین می شوم وقتی یادم می افتد به کبری که هنوز بعد از 60 روز از بازداشتش از کوچکترین حقوق یک زندانی برخوردار نیست و یا هنگامه و یا فریبا با آن موهای ژولیده اش. راستی کبری الان چه می کند؟ پی نوشت: کبری در مردادماه در مراسم بزرگداشت شهدای انتخابات در بهشت زهرا به همراه همسرش بازداشت شده بود.
*****
واکنش روسیه به ادعای دخالت دانشمندان روس در برنامه 'بمب اتمی' ایران
بی بی سی : روسیه نسبت به گزارش های مربوط به وجود یک فهرست از نام دانشمندان روس که اسرائیلی ها می گویند برای تولید یک بمب اتمی به ایران کمک می کنند، واکنش نشان داده است. نیکلای پاتروشف، دبیر شورای امنیت روسیه روز سه شنبه ۱۴ مهر (۶ اکتبر) از وجود چنین فهرستی اظهار بی اطلاعی کرد، اما گفت: "اگر چنین فهرستی در کار باشد، نمی توانیم آن را نادیده بگیریم".
یک روز پیش تر روزنامه تایمز چاپ لندن نوشته بود که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در سفر ناگهانی خود به مسکو در ماه گذشته میلادی، فهرستی از اسامی دانشمندان روس را در اختیار دولت روسیه قرار داده است که اسرائیل عقیده دارد برای دستیابی به بمب اتمی به ایران کمک می کنند.
اکنون دبیر شورای امنیت روسیه در پاسخ به پرسش خبرنگاران می گوید: "در حال حاضر اطلاعی ندارم که آیا چنین فهرستی در اختیار نهادهای اطلاعاتی یا سایر نهادهای دولتی روسیه قرار گرفته است یا نه".او گفت که کشورش توسعه برنامه صلح آمیز اتمی را حق ایران می داند، اما چنین برنامه ای نباید شامل جنبه های مخفیانه باشد.
روزنامه تایمز نوشته بود که آقای نتانیاهو به اتفاق اوزی آراد، مشاور امنیت ملی اسرائیل با یک هواپیمای اختصاصی به مسکو سفر کرده بودند.این روزنامه نوشته بود که دفتر نخست وزیر اسرائیل در آن هنگام اعلام کرده بود که آقای نتانیاهو به بازدید از یک قرارگاه سری نظامی رفته است، اما "بعد معلوم شد که او به روسیه رفته و با ولادیمیر پوتین، نخست وزیر و دمیتری مدویدف، رئیس جمهوری این کشور گفت و گو کرده است".
به نوشته روزنامه تایمز، یک منبع نزدیک به وزارت دفاع روسیه گفته است: "شنیده ایم که آقای نتانیاهو با فهرستی از اسامی و "شواهدی متقن" آمده بود که نشان می دهد دانشمندان روس در تلاش ایران برای دستیابی به بمب هسته ای به این کشور کمک می کنند".او گفته است: "به همین دلیل مسئله محرمانه نگاه داشته شد، قصد این بود که روس ها تشویق به اقدام شوند، نه این که خجالتزده شوند".
*****
اساتید ایرانی خارج از کشور خواستار حضور نماینده موسوی،کروبی و خاتمی در مذاکرات ایران و آمریکا هستند
یکی از اساتید ایرانی دانشگاه کالیفرنیا در آمریکا طی مصاحبه ای با تلویزیون بی بی سی فارسی گفت که تعدادی از استادان ایرانی دانشگاه های خارج کشور خواستار حضور نماینده ای از جانب موسوی، کروبی و خاتمی در هیئت مذاکره کننده ایرانی با آمریکا شده اند.
نیره توحیدی استاد مطالعات زنان دانشگاه ايالتی کاليفرنيا در یک مناظره تلویزیونی با "هوشنگ امیر احمدی" رییس شورای روابط ایرانیان-آمریکاییان با خواسته استادان ایرانی دانشگاه های خارچ از کشور گفت که دلیل اصلی این پیشنهاد شفاف سازی روند مذاکرات و جلوگیری از "زد و بند" های پشت پرده است.
هوشنگ امیر احمدی در این مناظره تلویزیونی درباره این پیشنهاد هیچ اظهار نظری نکرد و تنها گفت که"از کجا می دانید حکومت ایران آقایان خاتمی، هاشمی و موسوی را در جریان مذاکرات نگذاشته و با آنها مشورت نکرده باشد ؟"
پیشتر نیز 105 نفر از استادان ایرانی در دانشگاه های خارج کشور از جمله نیره توحیدی در روزهای اخیر با انتشار نامه ای نسبت به مذاکرات ایران و آمریکا ابراز نگرانی کرده و خواستار شفافیت روند مذاکرات و توجه به موضوعاتی چون حقوق بشر و سرکوب اعتراضات پس از اعلام نتایج انتخابات از سوی آمریکا شدند.
*****
ادامه فشارها، استمرار مقاومت؛ تاجزاده همچنان ایستاده است
مصطفی تاج‌زاده عضو شورای مرکزی حزب مشارکت و عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که در دوره اول رياست جمهوری محمد خاتمی معاون سیاسی وزیر کشور بود. او در دولت میرحسین موسوی نیز معاون امور بین‌الملل وزیر ارشاد (محمد خاتمی) بود. مصطفی تاج‌زاده نیمه شب یکشنبه ۲۴ خرداد در منزلش در تهران بازداشت شد."
ايستادگى تاج‌زاده" منجر به "اعتراف بازجوها" شد
فخر السادات محتشمى پور همسر تاج‌زاده با تاکید بر" ايستادگى " تاج‌زاده بر مواضع خود، عليرغم "فشارها" گفت: " بازجویی‌ها مدت‌هاست که تمام شده و طبق قانون پرونده باید به دادگاه برود، اما بازپرس عنوان می‌کند مراحل تحقیق تمام نشده است. مصطفی گفته که مرتضوی از او خواسته بوده مصاحبه کند و حرف‌هایی را بزند، اما او گفته من مشکلی برای مصاحبه ندارم، اما فقط حرف‌های خودم را می‌زنم."وی همچنین با تاکید بر بی‌خبری مصطفی تاج‌زاده نسبت به اخبار بیرون از بازداشتگاه خاطر نشان کرد: "عزیزانی که در بند هستند، از هیچ‌کدام از اتفاقات بیرون از زندان مطلع نیستند."این در حالی است که رسانه‌هاى مخالف اصلاحات هم به ايستادگى تاج‌زاده بر مواضع خود در زندان اعتراف کرده بودند.
در این رابطه روزنامه جوان از قول منبع آگاه خود خبرداده بود که تاج زاده در بازجویی ها همچنان از سخنرانی هایی که در زمان قبل از انتخابات کرده بود، دفاع می کند.همچنین فرهاد تجری، عضو کمیته مجلس برای پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان ادعا کرده بود که حال مصطفی تاج زاده "خیلی خوب" است و عوض شدن پنج بازجوی او به معنی "ناموفق بودن" روند بازجويی‌ها نيست.
تاجزاده؛ محورو هدف اعترافگیری
تاجزاده، که به عنوان معاون وزیر کشور در دولت ریاست‌جمهوری سیدمحمدخاتمی خدمت کرده، موضوع وهدف اعتراف‌گیری‌های اجباری مشابهی در گذشته بوده است. در همین رابطه چند سال پیش، چهار روزنامه‌نگار زندانی تحت فشار اعتراف کردند که تاجزاده و دیگر اصلاح‌طلبان آنها را فریب دادند تا مقالاتی را بر علیه امنیت ملی بنویسند و به سیاه‌نمایی چهره نظام بپردازند. اما چند روز پس از آنکه مقامات اعترافات افراد یاد شده را از تلویزیون پخش کردند، دو نفر از این روزنامه‌نگاران به کمیته حقیقت‌یابی که توسط رییس‌جمهور تشکیل شده بود، گفتند که اعترافات تحت شکنجه‌های فیزیکی و روحی از آنها اخذ شده است.
در همین راستا، سازمان دیده‌بان حقوق‌بشرنیز با اشاره به فشار بر زندانیان برای اعتراف علیه چهره‌های برجسته اصلاح‌طلب، به نقل از چند زندانی که زندان اوین را ترک کرده‌اند، تصریح کرد: " مصطفی تاج‌زاده محور اعتراف‌گیری از برخی جوانان فعال در ستادهای موسوی بوده است."
تاج‌زاده ؛ مدیری وفادار
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران با تاکید بر اینکه مصطفي تاج زاده از مبارزان دانشجويي قبل از انقلاب و مديري وفادار نسبت به آرمان هاي اصيل در عرصه فرهنگ و سياست و فعال سياسي صادق و صريح اللحجه ايست كه در دفاع از حقوق ملت هيچگونه محافظه كاري و مصلحت انديشي شخصي را روا نمي داند، خواستار آزادی هرچه سریعتر بازداشت شدگان شد. جبهه مشارکت نیز بارها ضمن محکوم کردن برگزاری دادگاه‌های نمایشی و اعمال فشار بر روی سران اصلاح طلب تاکید کرده است که: " زندانیان سیاسی و وکلای آنها دسترسی به پرونده نداشته‌ و فرصت تهیه لایحه دفاعیه برای آنها فراهم نیست."
چندی پیش امیر حسین آبادی که به همراه هوشنگ پوربابایی وکالت تاج‌زاده و ميردامادي رابرعهده دارند، در خصوص قرائت کیفر خواست عمومی تصریح کرده بود:"اصولی و عادلانه این است که کسانی که نسبت به آنها در کیفرخواست عمومی ، مطالبی عنوان شده و از تلویزیون پخش شده، مدافعات و توضیحات آنها نیز پخش شود."
*****
ایسنا (بنگاه خبرپراکنی رسمی رژیم ملایان):
استقبال وزيران دفاع و خارجه امريکا از دستاورد مذاکرات ژنو..!!!
طرح افزايش غني سازي اورانيوم در روسيه نهايي نشده است
ايران و نتايج مذاکرات ژنو همچنان موضوع داغ بحث دولتمردان غربي است، از يک سو وزراي دفاع و خارجه امريکا باز هم از موفق بودن نشست ژنو سخن گفتند و از سوي ديگر وزير خارجه روسيه نيز از توافق مسکو با 1+5 براي کمک به روند غني سازي اورانيوم خبر داد و تاکيد کرد طرح افزايش غني سازي اورانيوم ايران در روسيه هنوز نهايي نشده است. اما در حالي که چنين نگاه مثبتي در بين مقامات غربي نسبت به توافقات اصولي نشست ژنو وجود دارد، قانونگذاران امريکايي روز گذشته مناظره يي را با هدف تشديد تحريم هاي فعلي عليه ايران و ممنوعيت هاي جديد در صورتي که تهران از توقف برنامه هسته يي اش خودداري کند، برگزار کردند.
در همين زمينه يک سناتور دموکرات نيز از بررسي تشديد تحريم هاي موجود عليه تهران در سناي امريکا در صورت شکست مذاکرات جاري خبر داد. رئيس کميته بانکداري سناي امريکا اخيراً هم در بيانيه يي اعلام کرده بود قصد دارد لايحه يي را ارائه دهد که باراک اوباما رئيس جمهوري امريکا را به توانايي اعمال تحريم هاي شديدتر و هدفمندتر در صورتي که تهران به آخرين تلاش ديپلماتيک در هفته هاي آينده پاسخ ندهد، مجهز کند.وي با تهديد خواندن ايران خاطرنشان کرد کنگره بايد رئيس جمهوري را به مجموعه يي از ابزارها براي برخورد با تهديد ايران مجهز کند.
به گزارش ايسنا به نقل از خبرگزاري فرانسه، هدف لايحه پيشنهادي «کريستوفر داد» رئيس کميته بانکداري سناي امريکا اعمال تحريم هاي جديد عليه کشورهايي است که محصولات نفت پالايش شده را به تهران صادر مي کنند. اين لايحه همين طور اعمال ممنوعيت هاي گسترده عليه واردات مستقيم از ايران به امريکا به استثناي مواد غذايي و دارويي را شامل مي شود. با اين وجود هيلاري کلينتون وزير خارجه و رابرت گيتس وزير دفاع امريکا مذاکرات هسته يي هفته گذشته با ايران را يک گام مثبت خواندند اما گفتند پيش بيني نتيجه مذاکرات هنوز خيلي زود است...!!! در همين زمينه هيلاري کلينتون گفت؛ نشست ژنو که پنجشنبه گذشته بين نمايندگان ايران، امريکا، انگليس، روسيه، چين، فرانسه و آلمان برگزار شد «يک ملاقات ارزشمند» بود، چرا که ايراني ها با بازرسي از همه سايت هاي هسته يي شان، فرستادن اورانيوم با غناي کافي به خارج از کشور براي بازفرآوري و نيز دور ديگري از مذاکرات در اواخر ماه ميلادي جاري موافقت کردند.
به گزارش خبرگزاري فرانسه، کلينتون در گفت وگويي مشترک با رابرت گيتس وزير دفاع امريکا با شبکه خبري سي ان ان افزود؛ اما همان طور که رئيس جمهور امريکا گفته است و من و سايرين نيز بر آن تاکيد کرده ايم، اين به هيچ عنوان يک نقطه پايان نيست و کارهاي زياد ديگري بايد انجام شود. ما انتظارات بسيار بيشتري داريم. کلينتون در پاسخ به اينکه آيا ايران به حل مناقشات درباره برنامه هسته يي اش متعهد است، گفت؛ ما هنوز اين را نمي دانيم. گيتس نيز با اين نظريه موافقت کرد و گفت؛ هيات منصفه هنوز در حال تصميم گيري است. وزير دفاع امريکا گفت ضرب الاجل ها و الزامات بايد به اندازه کافي قاطعانه و دقيق باشند تا «ما بتوانيم بفهميم آيا آنها جدي هستند يا خير». کلينتون در گفت وگويي که در برابر حضار در دانشگاه جرج واشنگتن ضبط مي شد، گفت تيمي از کارشناسان فني اواخر ماه ميلادي جاري با يکديگر ديدار مي کنند «تا ببينند چگونه مي توانيم آنچه را که ما توافق تلقي مي کنيم به مرحله اجرا بگذاريم ». وزير امور خارجه امريکا افزود پيشرفت در مذاکرات ژنو براي ارزيابي فعاليت هاي ايران زمان خريده است و دولت امريکا در حال تعامل با تهران با ساير قدرت هاي جهاني کار مي کند تا تحريم هايي را در صورتي که مذاکرات با شکست مواجه شود آماده کند.
در همين حال سرگئي لاوروف وزير خارجه روسيه نيز گفت؛ توافق تهران و گروه 1+5 در مذاکرات ژنو بر سر غني سازي اورانيوم ايران در روسيه هنوز نهايي نشده است. سرگئي لاوروف اعلام کرد اين طرح براي توليد سوخت رآکتور تحقيقات اتمي ايران است. وي اظهار کرد؛ قرار است کارشناساني از امريکا، فرانسه، روسيه و آژانس بين المللي انرژي اتمي روي جزئيات اين طرح کار کنند. وزير امور خارجه روسيه پس از ديدار با همتاي اتريشي خود اعلام کرد؛ در آينده نزديک، نشستي از سوي کارشناسان براي اجرايي کردن اين طرح برگزار خواهد شد و تهران نيز در اين نشست شرکت خواهد کرد. طرح غني سازي اورانيوم در روسيه براي استفاده ايران در نشست روز پنجشنبه نمايندگان ايران و شش کشور عضو گروه 1+5 که فعاليت هاي اتمي ايران را بررسي مي کنند مورد بحث قرار گرفت و گفته مي شود ايران به طور اصولي با آن موافقت کرده است.
توقف مذاکرات در مورد سازمان تجارت جهاني
علاوه بر آن هيات هاي ايران و امريکا نيز در حاشيه نشست ژنو بعد از 30 سال براي اولين بار با يکديگر ديدار و گفت وگو کردند. ناظران بسياري اين گفت وگو را روند خوبي براي حل و فصل بسياري از مشکلات في مابين تهران و واشنگتن دانستند و پيش بيني کردند در صورت ادامه آن، بسياري از محدوديت هايي که عليه ايران طي سال هاي اخير به وجود آمده رفع شود. از جمله اين موارد، مذاکرات مربوط به پيوستن ايران به سازمان تجارت جهاني است که از سال 2005 ميلادي متوقف شده است.
به گزارش فارس، مذاکرات عضويت دائم ايران در سازمان تجارت جهاني از 26 مه 2005 و پس از پذيرش عضويت ناظر ايران در اين سازمان آغاز شد که تاکنون بنابر دلايل مختلف داخلي و خارجي به نتيجه نرسيده و با گذشت بيش از چهار سال هنوز گزارش رژيم تجاري ايران به رغم تدوين نهايي تحويل سازمان تجارت جهاني نشده و کارگروه ايران نيز تاکنون تشکيل جلسه نداده است. اين در حالي است که برخي کشورهاي هم رده ايران از جمله عراق که تقريباً همزمان يا بعد از ايران به عضويت ناظر در اين سازمان درآمدند، کارگروه آنها بيش از دو بار تشکيل جلسه داده است.
ايران از سال 1375 که درخواست عضويت خود را به دبيرخانه سازمان تجارت جهاني ارائه کرده بود، از همان ابتدا با کارشکني هاي متعدد امريکا مواجه شده بود، به طوري که پذيرش عضويت ناظر ايران نيز 9 سال طول کشيد و هر بار از سوي امريکا وتو مي شد تا اينکه سرانجام پس از طي فراز و نشيب هاي فراوان در تاريخ پنج خرداد سال 1384 با اجماع اعضاي سازمان جهاني تجارت عضويت ناظر ايران پذيرفته شد.
*****
فاجعه در کمين بازار تهران است
بازار تهران ايمن نيست. اين را مسوولان سازمان آتش نشاني بارها گوشزد کرده بودند اما هشدار آنان هرگز جدي گرفته نشد تا اينکه شامگاه دوشنبه حادثه يي بزرگ رخ داد؛ حادثه يي که اگر عقربه هاي ساعت کمي عقب تر ايستاده و زمان، ساعت شلوغي بود مي توانست با تلفات جاني گسترده همراه شود.
ساعت 19 دوشنبه براي آناني که در حوالي سراي حاج حسن بازار بزرگ تهران بودند هوا ناگهان ايستاد. تنفس مشکل و چشم ها سرخ شد. علت اين بود؛ مغازه يي طعمه حريق شده و شعله هاي آتش بي پروا زبانه مي کشيد. دود همه جا را فرا گرفته و ترس از فاجعه يي ناگوار در ذهن شاهدان جان گرفته بود. 150 دقيقه زمان لازم بود تا حادثه مهار شود. آتش در اين مهلت چنان گسترش يافت که يکصد مغازه و حداقل 500 متر مربع فضاي باز دچار خسارت مالي شد.«ساعت 01/19 دوشنبه آتش ابتدا يک پتوفروشي را فرا گرفت و به دليل باز بودن فضا و وجود کالاهاي سريع الاشتعال از جمله کاغذ، چرم، پارچه، چوب و موادي مانند تينر و چسب به سرعت گسترش يافت.» اين را داوود درويش زاده مدير منطقه يک عمليات سازمان آتش نشاني تهران مي گويد و از چينش نادرست و بدون توجه به اصول ايمني کالاها گلايه مي کند.
اين انتقادي است که پيش از اين نيز از زبان مسوولان سازمان آتش نشاني شنيده بوديم. آنها تاکيد دارند بسياري از بازاريان با ايمني بيگانه هستند و همين امر احتمال وقوع خطر را افزايش مي دهد. حادثه دوشنبه در حالي به وقوع پيوست که درست پنج روز قبل نيز يک پاساژ پوشاک در حوالي سبزه ميدان طعمه حريق شد و ماموران سه ايستگاه آتش نشاني را به تکاپو انداخت، اما پيچيدن خبر آن حادثه باز هم زنگ خطر را براي ديگر حجره داران، فروشندگان و مسوولان به صدا درنياورد تا اينکه بالاخره ضيافت شعله و دود اين بار در سراي حاج حسن برپا شد. به گفته درويش زاده براي مقابله با اين حريق 150 آتش نشان از 10 ايستگاه در محل حادثه حاضر شدند اما بافت قديمي بازار، باريک بودن کوچه ها و تلنبار شدن کالاهاي قابل اشتعال باعث شد تلاش هاي اوليه امدادگران براي کاستن از ابعاد حادثه چندان موفقت آميز نباشد و شعله ها لحظه به لحظه پيشروي کند. با وجود اينکه 500 متر مربع فضاي باز و 100 مغازه در اين حادثه خسارت ديد مدير منطقه يک عمليات آتش نشاني معتقد است حريق در کمترين زمان ممکن خاموش شد.اين يعني احتمال داشت خسارت ها گسترده تر و زمان لازم براي مهار آن از 150 دقيقه بيشتر باشد.
در کنار رعايت نکردن اصول ايمني و نحوه صحيح نگهداري کالا در انبار و مغازه ها، دو عامل ديگر نيز وجود دارد که بازار تهران را به شبکه باروتي آماده انفجار مبدل کرده است؛ بافت سنتي و تردد زياد. درويش زاده تجمع کسبه بازار و ديگر شهروندان در محل حادثه، کم عرض بودن گذرگاه ها و همزماني بروز حادثه با ورود خودروهاي حامل کالا به بازار را از جمله عللي عنوان مي کند که شامگاه دوشنبه فعاليت آتش نشانان را مختل کرده بود. اين عوامل در حوادث پيشين نيز وجود داشت و به همين سبب فريادها درباره ناايمن بودن بازار بلند شد و حتي زمزمه هايي به گوش رسيد مبني بر اينکه بازار بايد منتقل شود اما اين حرف و حديث ها نه تنها رنگ واقعيت نگرفت بلکه در سطوح بالا به صورت جدي درباره آن بحث و تبادل نظر نشد.
البته يکي از دلايل مسکوت شدن اين طرح حفظ ارزش تاريخي و جنبه سنتي بازار تهران بود. در شرايطي که خطر بر سر بازار تهران پرسه مي زد، اين سازمان آتش نشاني بود که مجبورشد امکانات خود را با شرايط موجود مطابقت دهد. قبلاً هرگاه حادثه يي رخ مي داد ده ها متر لوله آبرساني کف کوچه ها پهن مي شد تا امدادگران بتوانند شعله ها را مهار کنند اما اين بار بهروز تشکر مدير روابط عمومي سازمان آتش نشاني مي گويد؛ «براي عبور از گذرگاه هاي باريک و کم عرض بازار از موتورسيکلت هاي آتش نشاني، در عمليات منتقل کردن لوله هاي آبدهي از سيستم آبرساني از تانکرها و شيرهاي ايستاده استفاده شد و علاوه بر آن شناخت آتش نشانان از شرايط و محيط بازار باعث شد امکان دسترسي امدادگران به محل حادثه به وجود بيايد.» در نهايت با امکانات موجود ساعت 30/21 آتش خاموش شد اما خطر در همين نقطه رفع نشد. درويش زاده توضيح مي دهد؛ «به دليل سستي ساختمان در محل حادثه و ميزان آبي که براي خاموش کردن حريق استفاده شده بود آتش نشانان براي پيشگيري از ريزش آوار يا هر حادثه احتمالي ديگر همچنان در محل باقي ماندند و به تلاش خود ادامه دادند.» سستي مغازه ها و بازارچه ها، يکي ديگر از خطراتي است که بازار تهران را تهديد مي کند. حتي اگر احتمال وقوع زلزله را ناديده بگيريم، حادثه هايي نظير اين آتش سوزي يا انفجار گاز و موارد مشابه مي تواند فاجعه يي بزرگ را به بار بياورد اما هنوز عزمي جدي براي ايمن کردن اين بناهاي فرسوده وجود ندارد.
اگرچه حادثه دوشنبه تلفاتي در پي نداشت و فقط 9 آتش نشان مجروح شدند، اما اگر اين حريق چند ساعتي زودتر و در اوج شلوغي بازار به وقوع مي پيوست ازدحام جمعيت مي توانست 13 مهرماه را به روز سياه در تقويم بازار تبديل کند. آن موقع بود که ديگر آتش نشانان موتورسوار و تانکرها هم مجال نزديک شدن به محل حادثه را نمي يافتند. به عقيده بسياري از کارشناسان، امدادرساني هوايي در چنين شرايط پيچيده يي بهترين راه حل است اما اخيراً مسوولان آتش نشاني خبر داده اند پايتخت نشينان فعلاً بايد هلي کوپترهاي آتش نشان را فقط در فيلم هاي تلويزيوني تماشا کنند و هنوز دسترسي به اين تجهيزات ميسر نشده است.
*****
معلم اخلاق احمدي نژاد به لاريجاني باخت
انتخاب دوباره لاريجاني به رياست فراکسيون اصولگرايان
سرمقاله روزنامه اعتماد که تا چند ساعت دیگر انتشار خواهد یافت
"علي اردشير لاريجاني" باز هم رئيس فراکسيون اصولگرايان شد.اين خبري بود که ضيافت همگرايي احمدي نژاد با مجلس را به سوگواري سياسي حاميان احمدي نژاد تبديل کرد. حاميان احمدي نژاد در مجلس شب گذشته در حالي راهي سالن شهيد بهشتي پاستور شدند که مرتضي آقاتهراني، کانديدايشان براي احراز رياست فراکسيون اکثريت حتي به عنوان نايب رئيسي فراکسيون دهم انتخاب نشده بود.
شکست سخت آقاتهراني معلم اخلاق کابينه در برابر رئيس حتمي مجلس که در واقع شکست سياست هاي احمدي نژاد و حاميانش در مجلس مقابل سياست هاي اصولگرايان بود، خبري بود که ضيافت همگرايي دولت و اصولگرايان مجلس را بي معنا کرد چراکه مجلس ساعتي قبل از اين ميهماني پاسخ رسمي اش را با راي مجدد به لاريجاني به خواسته همگرايي احمدي نژاد اعلام کرده بود. هرچند طي هفته گذشته حاميان محمود احمدي نژاد در مجلس همه تلاش شان را براي برکناري لاريجاني از رياست فراکسيون اکثريت به کار گرفته بودند و عصر ديروز در مجمع فراکسيون اصولگرايان پشت مرتضي آقاتهراني معلم اخلاق کابينه براي شکست علي لاريجاني صف آرايي کرده بودند اما 24 راي لاريجاني مقابل هفت راي آقاتهراني از مجموع 42 عضو شوراي مرکزي اين فراکسيون نقشه آنان را براي در اختيار گرفتن بهارستان نقش بر آب کرد.
قاطعيت لاريجاني براي ابقا در مسند سياسي اش بين اصولگرايان که سبب تعميم پايگاه رياستش در مجلس مي شود از يک سو و سياست هاي افراطي حاميان احمدي نژاد از سوي ديگر عاملي بود که پيروزي لاريجاني در دومين انتخابات هيات رئيسه فراکسيون اصولگرايان را رقم زد.
داستان تکاپوي حاميان احمدي نژاد براي عهده دار شدن سکانداري بزرگ ترين فراکسيون سياسي مجلس که قريب به 220 عضو دارد سر درازي دارد چنانچه طي قريب به شش ماه گذشته مدام شدت گرفته است. اما راي اکثريت شوراي مرکزي اين فراکسيون به ابقاي علي لاريجاني و شکست آقاتهراني چون آب سردي داغي آتش قدرت طلبي حاميان احمدي نژاد را گرفت. آنچه سبب شده بود حاميان احمدي نژاد بي پروا بر سياست هاي 18ماهه لاريجاني در مجلس بتازند، ممانعت لاريجاني به عنوان رئيس فراکسيون اکثريت از صدور بيانيه يي در حمايت از کانديداتوري محمود احمدي نژاد در انتخابات بود تا به واسطه آن بتوانند نقدهاي تند لاريجاني به دولت متبوع شان در فصل بودجه نويسي و پيشتر از آن سياست هاي اقتصادي دولت نهم را پاسخ دهند اما برنامه ريزي هاي شش ماهه آنها حتي با ورود کانديداي متبوع شان راه به جايي نبرد و نتيجه آن دستاوردي شد تا حاميان احمدي نژاد جايگاه شان در مجلس هشتم را بشناسند. کسب آرايي کمتر از يک سوم آراي لاريجاني از سوي مرتضي آقاتهراني باختي را براي حاميان احمدي نژاد در مجلس به ارمغان آورد که فراموشي آن به ماه ها زمان نياز دارد.
آقاتهراني حتي نايب رئيس هم نشد
در جلسه ديروز فراکسيون اصولگرايان همچنين محمدحسن ابوترابي فرد نماينده قزوين و محمدرضا باهنر نماينده تهران، حسين ابراهيمي نماينده بيرجند و مرتضي آقاتهراني نماينده تهران نماينده، کانديداهاي نواب رئيس فراکسيون اکثريت بودند که در نهايت باهنر با کسب 18 راي به عنوان نايب اول و ابوترابي فرد با کسب 16 راي به عنوان نايب دوم رئيس فراکسيون انتخاب شدند. به اين ترتيب بود که آقاتهراني کانديداي حاميان احمدي نژاد حتي براي نايب رئيسي فراکسيون هم راي لازم را اخذ نکرد و اصولگرايان وي را شايسته نايب رئيسي فراکسيون اکثريت هم ندانستند.
*****
احکام متهمان پرونده نظرسنجي روابط ايران و امريکا
راي دادگاه متهمان پرونده نظرسنجي روابط ايران و امريکا پس از هفت سال صادر شد. شعبه 1083 دادگاه عمومي جزايي تهران به رياست قاضي سيدحسين حسينيان پس از انجام مجدد تشريفات قانوني دادگاه در وقت فوق العاده، راي بهروز گرانپايه، مرحوم احمد بورقاني، وحيد سينايي، مهدي عباسي راد و هاله گران همت را صادر کرد.
بر اساس اين راي بهروز گرانپايه مدير وقت موسسه ملي پژوهش افکار عمومي به عنوان متهم رديف اول براي اتهام تصرف غيرمجاز در وجوه و اموال دولتي به پرداخت مبلغ 60 ميليون ريال جزاي نقدي بدل از 60 ضربه شلاق تعزيري، تحمل سه ماه و يک روز حبس تعزيري با احتساب ايام بازداشت قبلي براي استفاده غيرمجاز از آرم و طرح وزارت ارشاد و پرداخت 15 ميليون ريال جزاي نقدي در حق دولت براي جعل محکوم شده است.
براي مرحوم احمد بورقاني به دليل فوت، قرار موقوفي تعقيب صادر شده، وحيد سينايي مسوول وقت دفتر سياسي مرکز پژوهش هاي مجلس به هفت ميليون و هشتصد هزار ريال جزاي نقدي بدل از سه ماه و يک روز حبس تعزيري براي معاونت در جعل و متهم رديف پنجم نيز به پرداخت مبلغ 11 ميليون ريال جزاي نقدي محکوم شده اند. لازم به ذکر است متهم رديف چهارم مهدي عباسي راد دبير وقت سرويس سياسي ايرنا از اتهام نشر اکاذيب از طريق انتشار غيرقانوني نتيجه نظرسنجي و اقدام عليه سياست خارجي کشور تبرئه شده است.
گفتني است افراد اين پرونده هفت سال پيش در سال1381، يک بار به صورت کامل توسط مرتضوي محاکمه شدند اما به رغم دريافت آخرين دفاع از متهمان حکمي در آن زمان صادر نشد. «بهروز گرانپايه» در حالي به تصرف غيرمجاز در اموال دولتي متهم شده که از سوي وزراي وقت ارشاد به مديريت موسسه ملي پژوهش افکار منصوب شده بود.همچنين نتايج اين نظرسنجي همزمان توسط دو موسسه ديگر وابسته به وزارت اطلاعات و جهاد دانشگاهي نيز انجام شده و مورد تاييد قرار گرفته بود. به علاوه يافته هاي مشابه نظرسنجي موسسه مذکور دو هفته قبل در روزنامه کيهان به نقل از يک موسسه امريکايي و با نظر تاييدي چاپ و منتشر شد.
*****
احتمال تعويق قرائت گزارش کميته ويژه
نمايندگان پيش بيني مي کنند قرائت کميته تحقيق و تفحص از اعتراضات پس از انتخابات تا ماه آينده به تعويق بيفتد. هرچند بنا به گفته فرهاد تجري مخبر کميته مذکور قرائت اين گزارش در دستور کار امروز مجلس قرار دارد اما به نظر مي رسد برخي مصلحت ها مانع از اين امر شود. قابل ذکر است از اوايل هفته جاري اين گزارش به دفتر علي لاريجاني رئيس مجلس ارسال شده تا تکليف چگونگي قرائت آن در صحن مجلس مشخص شود. نمايندگان مجلس معتقدند اين گزارش با آرام تر شدن فضاي سياسي کشور در يک جلسه غيرعلني و غيررسمي در مجلس قرائت خواهد شد.
برکناري سه مقام قضايي
سه تن از مقامات قضايي که مسوول رسيدگي به پرونده هاي بازداشت شدگان اعتراضات پس از انتخابات کودتاگران بودند بازداشت شدند. بنا به گفته فرهاد تجري مخبر کميته ويژه تحقيق و تفحص از اعتراض هاي پس از انتخابات اين سه مقام قضايي به دليل تخلفات قضايي از کار برکنار شده و حکم تعليق گرفته و از هرگونه فعاليت قضايي منع شدند.
*****
از میان ایمیل های دریافتی:
گوسفند
می خوانيم که روزنامه هاي فرهنگ آشتي و آرمان هم توقيف شدند. اصولاً و اساساً بعضي حرف هاي رئيس کودتاچیان کمي پيچيدگي دارد. مثلاً اينکه او مي گويد در ايران آزادي نزديک به مطلق وجود دارد، يعني اينکه دوستان آزاد هستند هر نشريه يي را خواستند ببندند، هر کس را خواستند بازداشت کنند، هر...
دوستان و عزيزان براي «آزادي» رسماً ماشين دربست گرفته اند، بس که عجله دارند،در راستاي همين آزادي نزديک به مطلق (اميدوارم احمدي نژاد در سخنراني بعدي توضيح بدهد دقيقاً چقدر نزديک، خداي نکرده اين نزديکي، مشکل منکراتي نداشته باشد،) و پس از آنکه قرار شده همه مديران صدا و سيما با راست هاي راست دولت کودتا هماهنگ (بخوانيد منطبق) شوند، حالا پيشنهاد شده يک کسي که تازه از خارج برگشته و از قلب امريکا به ايران سفر کرده، رياست شوراي عالي سينما در ايران را بر عهده بگيرد. اتفاقاً خبر خوبي است چون که هر چند امريکا بدي هايي دارد اما صنعت سينما مربوط به آنها مي شود و في نفسه اين خبر، خبر خوبي است منتها يک توضيح دارد. اسم اين شخص محمود احمدي نژاد است، يعني شما پيشاپيش تصور بفرماييد که «فيلم ما رو دزديدن / دارن باهاش پز ميدن.»
وزير راهِ دولتِ کودتا گفته «چوپان بهتر از من وزير تحليل سياسي مي کند». حرف حساب البته جواب ندارد و ما نبايد همه اش انتقاد کنيم و اگر يک روز کسي حرف منطقي، درست، کاملاً منطبق با واقعيات روز جامعه زد را هم بايد قبول کنيم.
حميد بهبهاني ادامه داده؛ «اگر کسي از مديريت هما کنار مي رود بايد 10 الي 15 گوسفند بکشد.» شما که دو خط بالاتر هم از چوپان ها گفته بوديد و حالا از گوسفندها، پيداست که دستت توي کار است و مظنه دستت است. سرراست بگو اگر يکي بخواهد از وزارت راه کلاً کنار برود حسابش چند گوسفند يا گاو مي شود. ما قول مي دهيم مردم ياري کنند هزينه اش را جمع آوري کنيم شما هم برو يک مقدار استراحت کن.
*****
گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده از بند زنان زندان اوین ، زنان زندانیان سیاسی از قرنطینه به بند زنان زندان اوین منتقل شدند و به آنها گفته شده است که پتوهای زیر انداز و روانداز را باید خانواده های آنها با شرایط تعیین شده توسط زندان تامین کنند. از اوایل هفتۀ گذشته تمامی زنان زندانی سیاسی از قرنطینه به بند زنان منتقل شدند و تقریبا همۀ آنها در یک سلول بسر می برند.
دانشجویان زندانی شبنم مددزاده و مهسا نادری ،فاطمه ضیائی ،عاطفه نبوی و ....، همراه با سایر زندانیان سیاسی که از قبل در این بند زندانی بودند مانند خانم صدیقه فلاحت نژاد و نازیلا دشتی قرار دارند.از طرفی دیگر به زندانیان سیاسی اعلام شده است که پتوهای زیر انداز و روانداز را که برای استراحت استفاده می کنند باید توسط خانواده های آن تامین گردد . پتوها باید شرایطی را که زندان تعیین می کند را دارا باشد که از جملۀ آنها حاشیه نداشتن پتوها.
یافتن چنین پتوهایی در بازار به سختی ممکن می باشد همچنین به زندانیان اعلام شده است که هر 6 ماه یکبار لباسهای مورد نیاز خود را با شرایط تعیین شده از طرف زندان از طرف خانواده های آنها باید تامین شود.وضعیت غذائی زندان به لحاظ کمی وکیفی بسیار کم و قابل مصرف نیست .زندانیان باید عملا غذای مورد نیاز خود را از فروشگاه زندان با چندین برابر قیمت معمول خریداری نمایند. کیفیت مواد غذائی آن پایین و در اکثر موارد تاریخ مصرف آن گذشته است. این فروشگاهها برای اخاذی از زندانیان بی دفاع توسط عوامل زندان برپا شده است . زندانیان سیاسی همچنین باید ماهیانه مبلغی را بابت بودن در سلول به زندان بپردازند. در حالی که هزینه تاسیسات دولتی از پول مالیات و امکانات ملی مردم ایران بودجه سازی می شود.همچنین چندین برابر ظرفیت سلولها، زندانی در آن جای داده شده است و وضعیت بهداشتی سلولها اسف بار است . زندانیان سیاسی از درمان جدی محروم هستند و ناراحتی های حاد آنها را با مسکن بصورت مقطعی درمان می کنند.
*****
چه وجود بُلعجبی هستم
تازه ترین سروده سیمین بهبهانی
مدرسه فمینیستی: سیمین بهبهانی، بانوي جسور كلمه وكلام ِ بي اما،... .تابستاني داغ را درسكوتي سرد وصبورانه گذراند تا كه هنگام رنگارنگيني پاييز كلام سبزخويش به سرخي آتش مهر بسپارد. ...واينك آخرين سروده اش در پس اين سكوت:
**
به کلام فتح نیازم کو؟ که لب از مکالمه بر بستم:
چو نهیبِ فاجعه بشنفتم، به گروهِ فاتحه پیوستم.
دلِ تخته پاره ندادندم که چو بشکنَد، به فغان آید
چه وجودِ بلعجبی هستم که «تَرَق» نکَردم و بشکستم!
به جگر فشردنِ دندانم به صلاح بود و چنین کردم
چه کنم؟ هلاکِ جگر بندان به دهان گُرگ نیارستم.
به زبانِ بسته حکایت را به قلم سپردم و خون خوردم
ز نفوس روی نهان کردم به سرا نشستم و در بستم.
شب و بیمِ موج و تبی، تابی دَوَران هایلِ گردابی
همه خوانده بودم و ماندن را همه آزمودم و دانستم.
به سرا نشستم و در بستم دِل من ز سینه چو گنجشکی
به شتاب و شِکوه برون آمد بِنِشست غم زده بر دستم
که «درین خموشی ی مرگ آیین ز کلام فتح نشانت کو؟
چو ز هست و نیست بپُرسندت، نفسی بکش که بلی، هستم!»
دل من! مباش چنین غمگین که به هست و نیست نیاندیشم:
همه آنچه خواستم از یزدان به ثبات و صبر توانستم.
دلَکَم! مکوش به آزارم که نه ناتوان و نه نومیدم
به ادای حق چو گشودم لب، به فنای ظلم کمر بستم...
*****
اعتراف به قتل عام خانوادگي بعد از 12 سال
پليس تحقيقات خود را در مورد ادعاي مردي که مي گويد 12 سال پيش اعضاي خانواده يي را قتل عام کرده است آغاز کرد تا مشخص شود اين متهم واقعيت را گفته يا اينکه تحت تاثير مصرف مواد مخدر توهمات ذهني اش را براي ماموران تعريف کرده است.
به گزارش خبرنگار اعتماد دوشنبه شب مردي به نام حسين سراغ بازپرس ويژه قتل تهران رفت و مدعي شد 12 سال قبل دست به يک قتل عام خانوادگي زده است و حالا به دليل عذاب وجدان شديد مي خواهد اعتراف کند. اين مرد جوان به بازپرس روشن گفت؛ 12 سال قبل با همدستي مردي به خانه يک مهندس جوان رفتيم و در حالي که همسر و فرزندش هم در خانه بودند تصميم گرفتيم آنها را بکشيم.
در آن روز خون جلوي چشمان ما را گرفته بود و نمي دانستيم چه مي کنيم. ما ابتدا دست و پاي زوج جوان و فرزندشان را بستيم و آنها را سوار ماشين و به سمت جاجرود حرکت کرديم. در آنجا مهندس جوان، همسر و فرزندش را به قتل رسانديم و سپس اجساد آنها را به آتش کشيديم و داخل آب انداختيم.
وي گفت؛ بعد از آن من به هلند رفتم و در اين سال ها در آن کشور بودم تا اينکه دچار عذاب وجدان شدم و به ايران بازگشتم. مدتي که گذشت به محل حادثه رفتم. يکباره خاطره هاي تلخ برايم زنده شد و براي اينکه بيشتر از اين عذاب نکشم تصميم گرفتم خودم را تسليم پليس کنم.
گفته هاي اين مرد کارآگاهان را به تکاپو واداشت. آنها متوجه شدند آنچه حسين در مورد يک قتل عام خانوادگي تعريف کرده، درست است و 12 سال قبل در همان مکاني که متهم ادعا کرده اعضاي خانواده مهندس جواني به قتل رسيده اند. اما بررسي پرونده هاي بايگاني شده قوه قضائيه نشان داد در همان سال ها متهمان پرونده دستگير، محاکمه و قصاص شدند.
با اين حال روز گذشته يک بار ديگر بازپرس روشن حسين را احضار کرد تا او را مورد بازجويي قرار دهد. اين بار حسين منکر گفته هاي شب قبل خود شد و ادعا کرد ماده محرک شيشه مصرف کرده و دچار توهم شده بود. وي گفت؛ من سال ها پيش به هلند رفتم و در آنجا با يک خانواده ايراني آشنا شدم. آنها برايم موضوع قتل عام خانواده مهندس جوان را توضيح دادند. من از آن زمان اين موضوع را به خاطر داشتم تا اينکه چند ماه قبل به ايران آمدم و متوجه شدم پدر و مادرم از هم جدا شده اند.
حسين گفت؛ من بي خانمان شده بودم. در هلند هم بيمار بودم و تمام مدت مداوا مي شدم. از اين زندگي خسته شده بودم تا اينکه تصميم گرفتم به خاطر اينکه والدينم سرنوشتم را تحت تاثير قرار داده اند از آنها انتقام بگيرم. شب گذشته ابتدا مواد مصرف کردم و بعد به پليس مراجعه کردم و مدعي شدم دست به قتل عام خانوادگي زده ام. وي گفت؛ من هيچ قتلي مرتکب نشده ام و صرفاً تحت تاثير ماده مخدر شيشه چنين ادعايي کردم. من هر بار که شيشه مصرف مي کنم در تصوراتم فکر مي کنم مرتکب قتل شده ام.
بازپرس روشن دستور داد سلامت رواني پسر جوان توسط متخصصان پزشکي قانوني بررسي و از خانواده وي نيز تحقيق شود. او همچنين از ماموران خواست در مورد ادعاي اوليه حسين مبني بر اينکه مرتکب قتل عام شده است تحقيق به عمل آيد.
*****
آیت الله دستغیب:
نظامیان باعث فساد شده اند
همزمان با انتقاد شدید آِیت الله سید علی محمد دستغیب، عضو مجلس خبرگان از نیروهای نظامی و شبه نظامی، سخنگوی حزب کارگزاران،راه خروج از بحران کنونی را حرکت در مسیر دفاع از حقوق مردم دانست. در مقابل یک عضو شورای نگهبان خواستار توبه معترضین به نتایج انتخابات و دبیر کل حزب موتلفه نیز به طور تلویحی خواستار برخورد با احزاب اصلاح طلب شد.
آیت الله سید علی محمد دستغیب دیروز در اطلاعیه ای ضمن تشریح انحرافات رخ داده پس از انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد و اشاره به وصیت آیت الله خمینی در مورد لزوم عدم دخالت نیروهای نظامی در سیاست، "فساد دخالت" نيروهای نظامی و شبه نظامی را باعث "پریشانی جامعه" و سلب اعتماد از روحانيت دانست.
آیت الله دستغیب همچنین با معرفی نیروهای نظامی به عنوان نیروهایی خودسر که دولت، مجلس و دستگاه قضائی را دور زده اند در تشریح حوادث پس از کودتای انتخاباتی و عدم پاسخ گویی مسئولین دولتی و نظامی در برابر فجایعی که پس از آن روی داد،گفته است: "هيچ کس مسؤوليت آنچه پيش آمده را نمی‌پذيرد چون به صدا و سيما يا نيروهای نظامی گفته می‌شود که اين اطلاعيه از چه کسی است، اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند، مانند جريان انتخابات."
این مرجع سرشناس که از مدت ها پیش مواضع اعتراضی تندی علیه آیت الله خامنه ای و منصوب وی، محمود احمدی نژاد، و حوادث پس از کودتای انتخاباتی اتخاذ کرده،و به همین علت به شدت مورد حمله رسانه ها و چهره های جناح راست قرار گرفته، با این حال از مردم خواسته است تا در این "جنگ روانی"، آرامش خود را حفظ کنند. آیت الله دستغیب با عاریه گرفتن آیه ای از قرآن نوشته است : " باطل همچون کف دريا از بين می‌رود."
حاکمیت قائل به وجود مشکل نیست
در همین حال سخنگوی حزب کارگزاران نیز با انتقاد از سران جمهوری اسلامی که حاضر نیستند برای برون رفت از بحران فعلی کوششی جدی انجام دهند، علت این امر را چنین توصیف کرد: "ریشه این عدم توجه به پذیرش و عدم پذیرش وجود مشکل باز می‌گردد. به نظر می‌رسد که بخشي از حاکمیت اساساً قائل نیست مشکلی وجود دارد که باید حل شود."
به اعتقاد حسین مرعشی دلیل اصلی ایستادگی جمهوری اسلامی در برابر مشکلات در سه دهه اخیر "حمایت" مردم از آن بوده است "اما امروز مردم ایران از رفتارها و برخوردهایی كه از سوي بخشي از حكومت با آنها صورت گرفته است دلخور و دلگیرند."
در شرایطی که تنها تعداد انگشت شماری از مراجع و روحانیون جمهوری اسلامی نسبت به خشونت های رخ داده پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری از مردم در برابر حاکمیت جانبداری کرده اند، مرعشی در انتقاد از این مهم از وفاداری مرجعیت و روحانیت به ظواهر جمهوری اسلامی به جای پایبندی بر "حق و حقیقت" سخن گفته و چاره نظام و روحانیت برای برون‌رفت از شرایط فعلی را حرکت در مسیر دفاع از حقوق مردم توصیف کرده است.
محمد یزدی: توبه کنید
اما در جبهه دولت کودتا، دیروز آیت الله محمد یزدی از روحانیون طرفدار محمود احمدی نژاد از تنظیم نقشه‌ای علیه نظام برای براندازی سخن گفت. رئیس جامعه مدرسین حوزه قم در حالی که میلیون ها نفر از معترضین به کودتای انتخاباتی در چندین مرحله انتخابات را مخدوش اعلام کرده اند، در مقام دفاع از وضعیت موجود گفت: "کسانی که این نظام را به خطر انداختند گناه کوچکی انجام ندادند و باید از این گناه توبه کنند."
تاکید حبیبی بر برخورد با احزاب معترض
همزمان محمد یزدی، دبیر کل حزب موتلفه نیز ضمن ایراد اظهاراتی از همگامی این حزب با دولت کودتا و خصومت با اصلاح طلبان خبر داد. محمد نبی حبیبی با اشاره به "سند راهبردی" که پنج سال پیش در خانه احزاب به تصویب رسیده است و بر الزام به قانون اساسی و ولایت امر و نیز پذیرش رای اکثریت و التزام عملی به نتیجه انتخابات تاکید دارد، از خانه احزاب خواست به برخورد با احزابی بپردازد که "با پیوستن به آشوب‌های خیابانی و تکیه به حمایت اجانب رای اکثریت را نادیده گرفتند."
اگرچه نحبیبی از حزب و تشکلی نام نبرده اما روشن است که مقصود او احزابی چون مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب اعتماد ملی است که بسیاری از اعضا و رهبران آنها در زندان هستند و پیش از دستگیری از تقلب گسترده در انتخابات انتقاد کرده اند.
با این حال حبیبی اعتراضات این دستگیرشدگان را "نقض پیمان" خانه احزاب و مرامنامه حزبی خوانده و تاکید کرده که این احزاب باید پاسخگوی اعمال ناصواب خود باشند.
*****
ذخیره ارزی؛ حسابي كه صدا دارد اما وزن ندارد
سایت فرارو- کد مطلب : 32839
درحالي كه محمود احمدي‌نژاد در مناظره تلويزيوني در دوره انتخابات، رييس كل بانك‌مركزي را مكلف ساخت تا موجودي حساب ذخيره ارزي را اعلام كند، اما با گذشت چهار ماه بانك مركزي موجودي حساب ذخيره ارزي را اعلام نمي‌كند.
به گزارش خبرنگار ايلنا، آخرين گزارش مربوط به موجودي حساب ذخيره ارزي در اسفند ماه سال گذشته به نقل از غلامرضا مصباحي مقدم رييس كميسيون ويژه تحول اقتصادي مجلس اعلام شد. قبل از اعلام مصباحي مقدم، رييس كل بانك مركزي با اين استدلال كه شرايط اقتصادي دنيا بحراني است و كشور تحت فشار تحريم‌ها قرار دارد، درنتيجه اعلام ميزان ذخاير ارزي كشورموجب افزايش فشارهاي اقتصادي برايران خواهد شد؛ به نحوي موجودي ذخيره ارزي را در همان پرده ابهام قرار داد.
پيش از اين نيز محمود احمدي‌تژاد در مصاحبه انتخاباتي موجودي حساب ذخيره ارزي را محرمانه اعلام كرد. اين درحالي است كه هيچ ماده قانوني براي محرمانه بودن اين حساب وجود ندارد. حسابي كه مي‌گويند فقط از آن صحبت مي‌شود اما وزني ندارد.
حساب ذخيره ارزي دراواخر سال 79 و پس از افزايش بهاي نفت با پيشنهاد مشترك بيژن‌نامدارزنگنه وزير وقت نفت و محمدستاري‌فر مشاور وقت اقتصادي رييس دولت اصلاحات تاسيس شد. اين حساب به صورت هيات امنايي اداره مي شد. دفتر اين حساب در سازمان مديريت‌وبرنامه‌ريزي وقت قرار داشت و بايزيد مردوخي اولين و آخرين دبير هيات امناي ذخيره ارزي به مدت 4سال مسئوليت اداره اين حساب را برعهده داشت.
با روي كار آمدن دولت اول محمود احمدي‌ن‍ژاد شيوه اداره اين حساب به صورت هيات امنايي برچيده شد و از آن تاريخ تاكنون كمتر از دو بار موجودي اين حساب اعلام شده است. يك‌بار در اواخر سال 86 كه موجودي اين حساب كمتر از 8 ميليارد دلار اعلام شد و آخرين بار موجودي اين حساب توسط غلامرضا مصباحي مقدم 25 ميليارد دلار اعلام شد.
گزارش‌هاي رسمي منتشر شده حاكي است، با افزايش درآمدهاي نفتي موجودی نقدی ذخیره ارزی در سال 1386 نسبت به سال 1380 حدود 217 درصد رشد داشته و 2/3 برابر شده است. اين درحالي است كه عملکرد حساب ذخیره ارزی در بخش تسهیلات پرداختی به بخش‌خصوصی در سال‌های 1379 تا 1386 صورت گرفته اما از سال 86 هیچ‌گونه تسهیلاتی از محل این حساب به بخش‌خصوصی پرداخت نشده است. حساب ذخيره ارزي به منظور نوسان‌هاي قيمت نفت و ايجاد ثبات در میزان درآمدهای حاصل از فروش نفت خام، تبدیل دارایی‌های حاصل از فروش نفت خام به دیگر انواع ذخایر و توسعه فعالیت‌های تولیدی و سرمایه‌گذاری و تامین بخشی از اعتبار مورد نیاز طرح‌های تولیدی و کارآفرینی بخش غیر دولتی و فراهم کردن امکان تحقق فعالیت‌های پیش‌بینی شده در برنامه سوم و چهارم منظور شد.
*****
مصاحبه با فعالین دانشجویی
سردرگمی مسئولین و ریزش نیروی بسیج
لیلا طیری
بعد از اعتراضات دانشجویی در دانشگاه تهران و صنعتی شریف موج برخورد با دانشجویان شدت گرفته است؛ در آخرین نمونه 17 تن از فعالان دانشجویی در پارک جمشیدیه دستگیرشدند. هرچند 15 تن از این دانشجویان یک روز بعد آزاد شدند اما دو تن از آنان به بند 209 زندان اوین منتقل شده اند. "روز" در گفتگو با مهدی عربشاهی و بهاره هدایت به بررسی این موضوع پرداخته و همچنین در گفتگو با برادر احمد احمدیان، دانشجویی که به بند 209 زندان اوین منتقل شده آخرین وضعیت او را جویا شده است.
ده ساعت بازجویی در 24 ساعت
مهدی عربشاهی، دبیر تشکیلات تحکیم وحدت که روز جمعه به اتفاق 16 نفر دیگر از اعضای این تشکیلات بازداشت شده بود، در گفتگو با "روز" توضیح داد: روز جمعه با دیگر اعضای انجمن های اسلامی دانشگاههای تهران در پارک جمشیدیه دور هم جمع شدیم که هم به اصطلاح آخر هفته دور هم باشیم و هم درباره مسائل روز بحث و بررسی کنیم. من دیر رسیدم و هنوز ده دقیقه از حضورم نگذشته بود که به یکباره حدود 40 نفر ریختند و همه ما را بازداشت کردند و به دفتر پی گیری وزارت اطلاعات بردند.
به گفته دبیر تشکیلات تحکیم وحدت، دانشجویان بازداشت شده، طی 24 ساعتی که بازداشت بودند بیش از ده ساعت تحت بازجویی قرار گرفتند. آقای عربشاهی گفت: در رابطه با جلسه روز جمعه و کلیت فعالیت تحکیم وحدت در چند ماهه اخیر و تجمع دانشجویان در دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی شریف، بیش از ده ساعت بازجویی کردند و سپس تعهد نامه ای دادند و گفتند که باید امضا بکنیم.
وی درباره محتوای تعهدنامه گفت: نوشته بودند که تعهد می کنیم کار خلاف انجام ندهیم در حالیکه ما هیچ نوع فعالیت خلاف قانون نداریم و من قسمت هایی از تعهد نامه را که نوشته بود تعهد می دهیم تکرار نشود، خط زدم و امضا کردم. بعد از امضای این تعهد نامه 15 نفر از ما را آزاد کردند و البته گفتند که باز هم احضار خواهند کرد.
به گفته این فعال دانشجویی، عزت تربتی و احمد احمدیان دو عضو دیگر تحکیم وحدت همچنان در بازداشت به سر می برند و در ارتباط با تجمعات اعتراضی اخیر دانشجویان این دو فعال دانشجویی به بند 209 زندان اوین منتقل شده اند.
دانشجویان بازداشتی در 209 اوین
برادر احمد احمدیان، فعال دانشجویی که روز جمعه بازداشت شده است درباره وضعیت او به "روز" گفت: احمد تاکنون هیچ تماسی با خانواده نگرفته و پی گیری های ما نیز هیچ نتیجه ای تاکنون نداشته است.
آقای احمدیان، اتهام برادرش را اقدام علیه امنیت ملی ذکر کرده و گفت: ما دو بار به دفتر پی گیری وزارت اطلاعات رفتیم، اما گفتند برادرم را به اتفاق آقای تربتی به بند 209 زندان اوین منتقل کرده اند و بعد گفتند که باید از این به بعد از دادگاه انقلاب پی گیری کنیم.
وی که دیروز به دادگاه انقلاب مراجعه کرده بود در خصوص پی گیریهایش از این دادگاه گفت: متاسفانه در این دادگاه هیچ پاسخی ندادند و هنوز هم مشخص نیست که پرونده برادرم به کدام شعبه این دادگاه ارجاع شده است.
برادر آقای احمدیان در پاسخ به این سوال که علت آزادنکردن این دو نفر از جمع دانشجویان بازداشتی چیست، گفت: هنوز اطلاع دقیقی از این موضوع نداریم؛ از سوی دیگر سه شنبه هفته پیش برادرم را که ساکن خوابگاه کوی دانشگاه بود، از خوابگاه محروم و کارت خوابگاه و کارت تغذیه او را باطل کرده و گفته بودند که اگر باز به خوابگاه مراجعه کند او را به کلانتری تحویل خواهند داد.
آقای احمدیان در پایان ابراز امیدواری کرد که مسولان امنیتی کشور عقلانیت به خرج دهند و به جو متشنج دانشگاهها و اعتراضات دانشجویی دامن نزنند.
دستپاچگی مسولان امنیتی
بهاره هدایت، مسول روابط عمومی تشکیلات تحکیم وحدت، افزایش فشارها بر فعالان دانشجویی را به علت دستپاچگی و سردرگمی مسولان امنیتی کشور ارزیابی می کند. این فعال دانشجویی در گفتگو با "روز" تاکید کرد: برآورد حاکمیت و قاطبه کسانی که تداوم جنبش سبز را پی گیری می کنند این بود که با بازگشایی دانشگاهها، خون تازه ای در کالبد این جنبش دمیده می شود و محمل تازه ای برای پی گیری اهداف جنبش سبز فراهم می شود و همین مساله برای حاکمیت یک تهدید به شمار می رفت.
وی با اشاره به احضارها، تهدیدها و محرومیت از تحصیل فعالان دانشجویی از سوی کمیته های انضباطی و دستگاه امنیتی گفت: آقایان از یک ماه قبل از بازگشایی دانشگاهها دست به یکسری اقداماتی زدند تا به اصطلاح از هر جریانی پیشگیری کنند و فعالیت های دانشجویان را سرکوب نمایند و این اقدامات از صحبت های آقای خامنه ای در رابطه با علوم انسانی و... شروع شد و بدون هیچ گونه بهانه موجهی شروع به بازداشت و احضار دانشجویان فعال کردند که این موضوع، سردرگمی و آشفتگی مسولان امنیتی کشور را نشان میداد.
به گفته خانم هدایت، پخش به اصطلاح اعترافات عبدالله مومنی، چهره سرشناس دانشجویی ایران از تلویزیون و احضار بیش از 20 فعال دانشجویی دانشگاههای مختلف کشور به کمیته های انضباطی و اماکن امنیتی هم در راستای ایجاد ارعاب و سرخوردگی در فعالان دانشجویی انجام شده است.
او افزود: این شیوه همین طور ادامه یافته و اکنون به اخراج دانشجویان از خوابگاهها رسیده است؛ حدود 400 نفر دانشجویان تهران را که ساکن کوی دانشگاه بوده اند، به دلیل شنیدن صدای الله اکبر از اتاق هایشان از خوابگاه محروم کرده اند.
عضو دفتر تحکیم وحدت، تجمعات صورت گرفته در دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی شریف را کاملا خودجوش خواند و گفت: در این دو تجمع، فعالان دانشجویی هیچ نقشی نداشته اند و به نظر میرسد مطالبات جنبش سبز، دانشجویان عادی را نیز همراه خود ساخته است و این دو تجمع باعث دستپاچگی و سردرگمی شدید مسولانی شده که قصد سرکوب فعالان دانشجویی را دارند.
وی سپس به توصیه های برخی سرداران سپاه اشاره کرد و گفت: آقای خامنه ای بسیج دانشجویی را به عنوان افسران جوان نامید و برخی سرداران سپاه نیز از بسیج دانشجویی خواستند راسا وارد عمل شوند و سردار جعفری هم به بسیج دانشجویی توصیه کرد که "تصور نکنند فعالیت های چند سال گذشته شان برای جلوگیری از جریان جدید کافی خواهد بود". این نشان میدهد که انتظار دو تجمع اخیر را نداشته اند.
به گفته خانم هدایت اما در بدنه بسیج دانشجویی هم بعد از جریانات و وقایع اخیر ریزش شدیدی اتفاق افتاده است و انها هم نیرو و توان چند ماه قبل خود را ندارند.
*****
از میان ایمیل های دریافتی:
وقتی که ملاک قانون نیست
مهدی سحرخیز
دادستان جدید تهران گفت: پخش تلویزیونی اظهارات افرادی که اتهاماتشان ثابت نشده است، به موجب تبصره‌ی ذیل ماده‌ی 188 قانون آیین دادرسی کیفری منع قانونی دارد؛ از چند نظر میتوان به این جمله نگاه کرد. نظر اول: صدا سیما دستورات لازم را به قوه قضاییه میدهد و قاضی هیچ تصمیمی نمیگیرد. اگر قاضی قوانین دادسرا را نمی داند که دادگاه هیچگونه وجاهت قانونی ندارد و اگر هم می داند که باید جلوی ورود دوربینها به سالن را بگیرد که در این صورت اگر قاضی رییس دادگاه است پس چگونه است كه صدا و سیما اجازه دارد كه دوربینهایش در سالن دادگاه حضور داشته باشد؟
نظر دوم اینکه مسوولان قوه قضاییه تا به حال خود قانون را نخوانده اند و نمی دانند كه مطابق قانون نباید از متهم فیلم گرفت. دادستان اسبق تهران كه دستور بازداشت و دستگیری متهمان بی گناه را میداد و انها را جلوی دوربین میآورد خود متهم اصلی این بی قانونی و قانون گریزی است و باید در دادگاه برای توهین به افراد بیگناه و به خاطر هتک حرمت محکوم شود.
نظریه ۳: نه قوه قضاییه و نه صدا سیما هیچ کدام نمی دانند كه در کشور چه میگذرد و اجازه داده اند که افرادی خوش سابقه را به دادگاه بکشانند و حرمت انها را زیر سوال ببرند. افرادی كه سالها برای این کشور زحمت کشیده اند و پستهای بالایی مانند معاون اول رییس جمهوری در دولت آقای خاتمی داشته اند. اگر دادگستری و قوه قضاییه ایران تا به حال نتوانسته اند قانونی به این سادگی را اجرا کنند، باید پرسید كه چه قوانین بزرگتری را زیر پا گذاشته اند و صدا سیمای دروغ كه چیزی از حیا و شرم نمی داند و لقبها و تهمت های مختلف به هرکس می دهد، یک قدم فرا تر رفته و متهمان بیگناه را به تصاویر دروغین می آلاید و برای انها میز گرد تشکیل می دهد. باید پرسید در صدا سیما كه رئیس جمهور محبوب موسوی اجازه ی صحبت ندارد، چگونه است كه انها زندانیان را به راحتی در دسترس دارند و به تصویر می کشند؟
از سه نظریه فوق تنها یک نتیجه میتوان گرفت كه تنها چیزی كه در ایران احترام ندارد قانون است. قانون اساسی ایران در چند ماه گذشته تبدیل به کاریکاتوری شده است كه کسی حتی به آن نگاه نمی کند. وقتی تمام اصول ان زیر پا گذاشته می شود، از قبیل اجازه تظاهرات در سکوتی كه تبدیل به کشتار گاه مردم شد، چه انتظاری می توان داشت که کسی باور کند كه دولت کودتا قانون را در انتخابات زیر پا نگذاشته است؟ سه ماه از دزدیده شدن رای مردم میگذرد و تمام مردم می دانند که آنچه در انتخابات گذشت چیزی جز کودتا نبود.
حال هم که همه را به مصاحبه های دروغین می کشانند و وادار به اعترافات دروغین می کنند. بیگناهان را بیش از صد روز در زندان نگاه می دارند بدون وکیل و اعلام جرم(که جرمی جز بی گناهی ندارند) كه آن نیز خود خلاف آنچه در قانون اساسی آمده است می باشد. پس از سه ماه امروز همه هنوز اعتقاد دارند که انتخابات جز یک کودتا نبوده و هر چه برآمد آن است جز مترسکی از یک دولت واقعی نیست که از هم اکنون می توان نتایج آن را در امتیازاتی که در پشت صحنه به همه بیگانگان داده می شود دید. دولتی که از افرادی تشکیل شده که بویی از انسانیت نبرده اند. بیش از سه ماه از انتخابات گذشت است و همچنان صدای اعتراض مردم را از همه ا می شنویم. صدای الله اکبر، مرگ بر دیکتاتور و ۶۳ درصدت کو که هنوز هم در دانشگاه طنین انداز می شود و بعد از مسابقه استقلال- پرسپولیس این صدای مردم است كه هنوز شنیده میشود. مردمی كه همه با هم هستند.
*****
وظیفه‌ی دانشجو چیست؟
بهزاد مهراني
"تمام مسلمانان در قرون اخیر به اندازه‌ی یک‌سال از عمر فلسفی ویتگن اشتاین "اندیشه" عرضه نکرده‌اند. تعارف با هیچ کس نداریم."‌(1)
قدمت تاسیس دانشگاه را در این کشور چه از زمان شاهپور اول ساسانی و دانشگاه جندی شاپور بدانیم و چه به خود ببالیم که از زمان خلقت آدم و یا پیش از آن، ما ایرانیان با دانش و دانش‌اندوزی و دانشگاه سروکار داشته‌ایم، امروز این‌جا‌ییم که هستیم. بین شش هزار دانشگاه برتر در جهان، دانشگاه تهران‌مان رتبه‌ی 987 دارد و "شریف"‌اش 1977. و این یعنی فاجعه.
اگر از نام به معنا نقب زنیم دانشجو می‌شود کسی که جویای دانش است. وظیفه‌ی اصلی او دانش‌اندوزی است. و از قرار دانشگاه نیز اسم مکانی است که در آن فعل ِ دانش‌اندوختن صرف می‌شود. اما وقتی با داشتن چند میلیون دانشجو هنوز تیراژ کتاب در سرزمین‌ات به دو هزار تا هم نمی‌رسد در می‌یابی که فاجعه عمیق‌تر از آن است که وصف شود. این سخنان به آن معنا نیست که رشد کمی آموزش عالی و کثرت دانشجویان تاثیری بر ارتقای سطح دانش و فرهنگ جامعه نداشته است. اما نسبت به رشد سریع دانش در جهان ما هنوز اندر خم پس‌کوچه‌ایم.
تازه همین دانشگاه نیم بند ِ بی رتبه‌ی ما نیز از حمله‌ی فرهنگی و سرهنگی ِ زعمای امورمان مصون نیست و گویا آنان هنوز از این رتبه و مرتبت شرم آور، ناراضی‌اند و تا دانشگاه را به لحاظ علمی به قعر جدول جهانی نزول ندهند، نمی‌توانند سر بر بالین آرامش بگذارند.
با باز شدن دوباره دانشگاه‌ها و ادامه‌ی روند اعتراضات دانشجویان به سیاست‌های حاکمیت، این پرسش همیشگی مطرح می‌شود که آیا دانشجو وظیفه‌ای جز درس خواندن دارد؟ آیا ظاهر شدن دانشجو در قامت و قواره‌ی یک فعال سیاسی از وظایف او است؟باید گفت جواب منفی است. دانشگاه مکان علم‌اندوزی است و دانشجو موظف و مکلف است که تنها و تنها در پی کسب علم و فن باشد تا در رشته‌ای خاص تخصص پیدا کند. اما در جایی که حکومت از وظیفه‌ی اصلی و اساسی و ذاتی خود دست می‌کشد و در همه‌ی شئونات خصوصی و عمومی شهروندان خود مداخله می‌کند، زندگی شهروندان نیز از مسیر اصلی خود خارج می شود. وقتی حاکمیت شهروندان خود را نادیده می‌گیرد و نظرات‌شان را به پشیزی نمی‌خرد و کوس "انا ربکم الاعلی" می زند، دانشجو نیز از مسیر اصلی خود که همانا دانش‌آموختن است خارج می‌شود و به جنبش و تکاپو علیه نفی استبداد و خودکامگی می‌رسد، چرا که دانش، مطلق العنانی و یکه‌تازی را خوش نمی‌دارد. دانش در ذات خود تقلید را بر‌نمی‌تابد. دانش ذلیل ِ دلیل است و قدرتی که تحلیل را نمی‌پسندد و از تجلیل غرق لذت می‌شود و دانشجو را ذلیل ِ علیل می‌پسندد، به دانشگاه و دانشجو حمله می‌برد تا قدرت به ظاهر مرکوز اما به واقع مرفوض و مردود خود را بازسازی کند. و در این میان، هم قدرت ـ شر لازم- و هم دانش است که زیان می‌بینند. حاکمیت که به خاطر حفظ قدرت ـ که برای رتق و فتق امور و البته بر اساس رضایت عمومی به قدرت نیازمند است- شوکت علم و عقلانیت را تاب نمی‌آورد، بیش از پیش ضعیف‌تر و مستهلک‌تر می‌شود و دانش و دانشجو و دانشگاه نیز از قافله‌ی تمدن بشری دور می‌افتد. دانشجویی که آمده است تا در محیطی آرام و به دور از تنش توانایی‌های بالقوه خود را به فعل در آورد، یا وقت‌اش صرف اعتراضات ـ البته به حق ـ سیاسی می‌شود و یا در گوشه‌ی زندان گرفتار می‌آید. حکومت نیز، به جای انجام وظیفه‌اش که همانا تامین امنیت و پاس‌داشت آزادی های فردی و اجتماعی ِ شهروندان است، سرمایه‌های مادی و معنوی مردم را خرج سرکوب مردم می‌کند و این‌چنین است که این چرخه‌ی معیوب ادامه می‌یابد.
--
پانوشت
(1):محمدرضاشفیعی کدکنی / غزلیات شمس تبریز / نشر سخن 1387 / ص 70
*****
نامه خانواده زندانیان سیاسی کرد به رئیس قوه قضائیه
برخی زندانیان سیاسی کرد در نامه ای خطاب به رییس قوه قضاییه نسبت به موج جدید برخوردها علیه زندانیان در داخل زندان اعتراض کردند. متن کامل این نامه بدین شرح است:
ریاست محترم قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای صادق لاریجانی آملی
با سلام و عرض ادب
جلوس حضرت عالی بر کرسی قاضی القضات و روایت انتقاد آمیزتان از روند اجرای قانون در مراسم معارفه و دیگر اظهار نظرهای معدود در مدت کوتاه ریاست بر قوه قضاییه , جامعه را نسبت به رفع کاستی ها و قانون شکنی های آشکار موجود، امیدوار نمود.امید داشتیم این روند اجحاف آمیز و مالامال از تضییع حقوق بشر و حقوق شهروندی متوقف گشته و افقی نو پدیدار آید که حداقل شاهد ستم ورزی سیستماتیک نباشیم و اگر هم ستمی روا داشته شد به صورت موردی و ناخواسته باشد.
اما متاسفانه هرچه میگذزد، کورسوی امیدمان به سوی خاموشی گام مینهد و میرود که به فراموشی سپرده شود. انگار این تسلسل رویش امید و جوانمرگ شدن آن تقدیر بی چون و چرای این جامعه و این مردمان گشته و کسی را یارای ظفرمندی بر این تقدیر و ابطال طلسم نیست.
طی هفته اخیر موج جدیدی از برخوردهای فراقانونی با زندانیان سیاسی کردستان آغاز شده و هر روز یک نفر قربانی سلیقه مداری و قانون شکنی مسئولان امنیتی، سیاسی و قضایی استان میگردد، البته چه بسا تصمیمات اتخاذ شده مرزهای استان را هم درنوردیده و اراده ای بالاتر حاکم باشد. ظرف تنها سه روز سه نفر از زندانیان سیاسی کردستان به نام های جواد علیزاده، داوود جوانمرد و فردین مرادی بدون هیچ گونه مستمسک قانونی و یا ارائه دلیل و حتی بدون اطلاع قبلی به صورت ناگهانی به زندان های دیگر استان ها تبعید شدند.
این در حالی است که در احکام و دادنامه های هیچ کدام، مجازات تبعید در نظر گرفته نشده بود و معلوم نیست اینچنین برخوردهایی بنا به کدام استدلال قانونی صورت میگیرد.متاسفانه چنین رویکردهایی مسبوق به سابقه بوده و گاها شاهد تداوم همراه با تشدید آن بوده ایم. حال علاوه بر اینکه هر لحظه منتظر تبعید خویش میباشیم، از جهاتی دیگر نیز نگرانی های بسیار جدی تر و شدیدتری را فراروی خود می بینیم. آیا این اقدامات را نمی توان مقدمه ای بر تشدید فضای امنیتی حاکم بر زندان های کردستان، تشدید احکام صادره دادگاه ها که تاکنون نیز کم شدید نبوده است ! و حتی اجرای احکام اعدام صادره برای برخی از ما زندانیان سیاسی قلمداد نمود؟
بدون تردید اعمال نفوذ برخی از مراجع و منابع قدرت خارج از قوه ی قضاییه و حرف شنوی تاسف برانگیز برخی از مسئولین قضایی , عواقب و پیامدهای بسیار ناگواری به همراه خواهد داشت که تا به اکنون نیز به کرات آسیب های وارده را به عینه شاهد بوده ایم. نباید فراموش کرد که تفکیک قوا , اصل مسلم و غیر قابل تردید دموکراسی است , حال نه تنها این اصل بنیادین به صورت آشکارا پایمال میشود , بلکه خود دستگاه عدالت پروری نیز به عامل عدالت شکنی تبدیل شده است.
در زمان زعامت آقای شاهرودی نیز در چند مورد اقدام به نامه نگاری و طرح شکایت مستدل و تبیین وضعیت بسیار نامناسب حاکم بر دستگاه های قضایی و امنیتی و نیز زندان های استان کردستان نمودیم که متاسفانه دستاورد چندانی در پی نداشت. حال و با کلید خوردن موج جدید حق کشی و تبعید های نامتعارف و تعجب برانگیز هم زندانی هایمان، در کمال نا امیدی تصمیم به نگارش مجدد نامه ای این بار خطاب به جنابعالی گرفتیم، بلکه اگر از شرایط ما زندانیان سیاسی کردستان مطلع نیستید، حداقل کلیتی را برای شما بازگو نماییم.روند موجود بر خلاف کلیه معاهدات و اسناد جهانی حقوق بشر و حتی قوانین داخلی ایران میباشد، ما تعهد حقوقی شما را مخاطب قرار داده و مجدانه خواستار التزام عملی به حقوق بشر و حرکت به سوی پایان بخشیدن به وضعیت غیرانسانی موجود در کردستان میباشیم.بازگرداندن دوستان تبعیدی مان جواد علیزاده، داوود جوانمرد و فردین مرادی – که احتمالا اسامی دیگری نیز به این لیست اضافه خواهد شد! – به زندان مرکزی سنندج و توقف فوری این روند فراقانونی، حداقل انتظار ما از جنابعالی است. باشد که انجام چنین اقدامی را بتوان به اراده مدیریت جدید قوه قضاییه جهت پیگیری قانون و پیشگیری از قانون کشی ترجمه نمود.
با تقدیم ادب و احترام
جمعی از زندانیان سیاسی زندان مرکزی سنندج
*
این نامه به امضای عدنان حسن پور، احسان فتاحیان، جبرییل خسروی، حبیب لطیفی، سعید سنگر، سهراب جلالی، طه احمدی، هیوا بوتیمار، حسین حمزوی شجاع، احمد امینی، انور حسین پناهی، امیر سورسوری و ساسان بابایی رسیده است.
*****
از میان ایمیل های دریافتی:
ساز و کار معیوب مدیریت نظام اسلامی؛ غلاماني كه سلطان را اداره مي كنند!
بابک داد
اشاره: حتما" تا بحال چندین بار این جمله را شنیده اید که:"شاه یا رهبر خوب است اما اطرافیانش بد هستند!" این نوشته قصد دارد زیر و بم حکومت بظاهر اسلامی ایران را تحلیل کند. و به این سئوال پاسخ دهد که آیا واقعا" مقام رهبری زیردستانش را اداره می کند؟ و یا گاهی خود او هم توسط موهومات القایی زیردستانش، مدیریت و هدایت می شود؟ حقیقت این است که هر دو شکل این مدیریت معیوب در حال انجام است! اما نهایتا" مسئولیت نهایی تمام جنایات اخیرکه با نام دین بر مردم می رود، بر عهده شخص مقام رهبری است.
عزل و نصبهاي نمايشي چند مهره مانند سعيد مرتضوي و حسين طائب و محمدرضا نقدی، اگرچه نشانه مثبتی از تأثیر نیروی جمعی ماست، اما نهایتا" تغيير معنادار يا جابجايي مهمي در ساختار نظام استبدادي ولايي محسوب نمي شود. دیکتاتور هنوز از بهره گیری از مهره های خونریز خود برای خاموش کردن ندای حق طلبانه ملت ناامید نشده و این هشدارباشی است برای ما تا از خواسته هایمان کوتاه نیاییم. سرکوبگران از آخرین نیروهای خود برای سرکوب مردم و بازسازی قوای خود استفاده می کنند و نباید مجال بازسازی سیستم فاسد و ضدمردمی خود را بیابند.
گزينش سردار محمدرضا نقدي سرتیم شکنجه گران بازداشتگاه وصال به سمت فرماندهي جديد نیروی مقاومت بسيج كه از سوي رهبري به جاي حجت الاسلام حسين طائب منصوب شده، نشان تازه ای است از اين واقعيت كه در رأس هرم قدرت، هيچ اراده اي براي كوتاه آمدن در مقابل خواستهای ملت وجود ندارد و بنا نيست جز با "مشت آهنين" به خواسته هاي مدني مردم پاسخي داده شود. چنانچه دادستان جديد تهران هم چيزي از خلق و خوی قاضی سعيد مرتضوي كم ندارد و در هفته اول انتصابش، ستاد پيگيري شكنجه ها و دفتر كار آقايان كروبي و موسوي را تعطيل كرد تا در اولين آزمون خود در سرکوبگری، نمره قبولي بیاورد.
اگرچه همه می دانیم اين افراد با دستور و رضایت شخص آقاي خامنه اي به سركوبها و رفتارهای سبعانه و خونريزي مبادرت مي كنند، اما از سويي شخصا" معتقدم همین زيردستان هم در چرخه ای دوسویه، به نوعی ولی فقیه را "مديريت" مي كنند! به عبارت دیگر اساسا" ساز و كار روابط سلطان و غلامان را باید به گونه بخصوصي ببینیم و تحليل و ارزيابي كنيم. شايد متدينين و اقشار سنتی جامعه با مطالعه اين تحليل، تصوير ذهني شان را با چيزهاي وحشتناكي كه در بدنه و رأس حكومت نائب امام زمان مي بينند، بتوانند كمي تطبيق دهند و از پیچیدگی روابط درونی سیستم ولایی سر در بیاورند. ميخواهم بر پايه ديدگاه و فهم همين اقشار سنتي و ديندار جامعه، روابط سلطان صالح(!) و غلامان فاسدش را بررسي كنم و آن را زیر نور بگیریم تا پیچیدگی روابط درونی این سیستم را بهتر بشناسیم.
بسیاری می پرسند آیا مقام رهبري، براستي درد دين و دغدغه خدا و اسلام دارد؟ و آيا براي نجات هدف بزرگتري بنام اسلام است که بقول آقای حداد عادل، چيزهاي كم «اهميت تري» مثل جان انسانها و معترضين را قرباني مي كند؟ که در انتخابات تقلب مي كند؟ که دروغ مي گويد و دستور شكنجه صادر مي كند و جان مخالفان را می گیرد؟ آيا شخصي مثل آقاي خامنه ای كه رهبري سركوبها و جنايات را بر عهده دارد، براي انتفاع شخصي و سود مادي و ثروت اندوزي حكم به چنين سركوبهايي مي دهد؟ يا اینکه واقعا" براي خود رسالتي آسماني قائل است كه گمان مي كند براي انجام آن رسالت الهي، مجوز انجام هر كاري به او داده شده و آن هدف مقدس، هر وسيله اي حتی روشهای کثیف و نامقدس را توجيه كرده و مي كند؟
از ظاهر امر چنين بر مي آید كه آیت الله خامنه ای چندان اهل مال اندوزي نيست و خانواده او نیز علی الظاهر از فعاليت آشكار مالي و اقتصادي به دورند. پس می توان این ادعا را پذیرفت که تلاش سرسختانه آقاي خامنه اي براي بقا در قدرت، ظاهرا" براي کسب مواهب مادی و ثروت اندوزي نيست و اگر هم روزگاری چنان قصدی داشته، اکنون امكان بهره مندي و برخورداری از ثروتهاي كلان نهاد رهبري براي او و اهل بيتش وجود ندارد. او یا حقیقتا" ساده زیست است و یا وانمود می کند زندگی ساده زیست و معمولیی دارد که به لحاظ معیشتی شبیه زندگی امامان است! پس دلیل اصرار آقاي خامنه اي براي باقی ماندن در حكومتی که به گفته امام علی(ع) از آب بینی بزغاله بی ارزشتر است چیست؟ دلیل پافشاری او برای حکمرانی بر ملتي كه عدالت و صلاحیتهایش را نفی می کنند و دوستش ندارند و او را دیکتاتوری خونریز می دانند چیست؟ این قدرت طلبی که ظاهرا" ريشه در نفع مالي و يا هوسراني هاي معمول سلاطين و شاهان ندارد و احتمالا" به گمان خود ايشان، اقتدارطلبي او خواستگاه ديگري مثل انجام يك رسالت ديني و تاريخي دارد. پس چرا بر اساس همان آموزه های دینی، وی از قدرت کناره نمی گیرد؟ باقی ماندن آقای خامنه ای بر قدرت، نهایتا" اجر اخروی او را تأمین می کند یا سود دنیوی زیردستانش را؟
بر فرض پذیرش این مدعا که آقای خامنه ای بدنبال احیای دین علوی است، چرا این "هدف مقدس" در لایه های بعدی و زیرین حاکمیت به "ابزارهای نامقدسی" مثل آزار مخالفان و شکنجه و قتل و حتی تجاوز متوسل می شود؟ اگر بپذیریم آقای خامنه ای چنانکه مدعی است اهداف مقدسی دارد، پس چرا در لايه هاي زیرین حاكمیت و در میان دولتمردان، اين احساس وظيفه ديني و رسالت تاريخي رنگ مي بازد؟ و تبدیل به انواع سودخواهی ها و بدکاریهای نامقدس و حتی کثیف می شود؟ آیا جز این است که آقای خامنه ای هم در خفا به آنچه شعارش را می دهد بی اعتناست؟ وگرنه چرا اخبار سوء استفاده هاي مالي و زشت کاریهای اخلاقی، زد و بندهاي كلان اقتصادي و انواع فسادها از خيمه مقاماتي شنیده می شود كه توسط همین رهبر فرزانه و پرهیزگار منصوب شده اند؟ و چرا دامنه فسادهای حکومتی این چنين گسترده و پرشمارند؟ چگونه است كساني كه توسط چنين رهبری بظاهر ساده زيست به مسئوليتهاي كشوري و لشكري منصوب مي شوند، اغلب بدنبال چپاول و غارت اموال ملت هستند، دروغ مي گويند، مدرك تحصيلي جعل مي كنند و يكشبه به ثروتهاي افسانه اي مي رسند و برای بقای خود آدم می کشند؟ آيا شاكله و چرخه نظام فعلي، سراسر فاسد و ثروت اندوز است؟ و آیا ساده زيستي رهبر هم يك حقه بازي است كه توانسته بيست سال ادامه اش بدهد؟ يا اينكه رأس رهبري نظام، شخص ساده زيست (یا ساده لوحي) نشسته كه بدنبال انجام یک رسالتي دینی و تاريخي موهوم است و براي انجام آن رسالت بزرگ، نه به فساد زيردستانش توجهي دارد و نه اساسا" به چیزهای زمینی و پیش پا افتاده(!) اهميتي مي دهد.
آيا واقعا " آقای خامنه ای هم مانند سلاطين پیش از خود، دچار سندروم روحي «برگزيده شدگي» از سوي خداوند شده و باور دارد كه «ظل الله» و سايه خداست؟ و آيا این توهم «خودانگیختگی» آقای خامنه ای، چیزی از بار مسئولیت جنایاتی که در حیطه حکومتش صورت می گیرد می کاهد؟ آیا اين جمله مشهور که هميشه در تاريخ گفته اند و شنيده ايم كه: «شخص رهبر يا سلطان يا شاه خوب است، اما اطرافيانش بد و فاسد هستند!» چیزی از بار مسئولیتهای آقای خامنه ای کم می کند؟ و آیا او حقیقتا" خوب و بی نقص است؟
راستی چه فعل و انفعالاتي رخ مي دهد كه در رأس حكومتهاي فاسدي مثل نظام كنوني، شخصي مي نشيند كه ظاهرا" خوب است و حتی از فسادهاي شديد زيردستان خود مبري و بدور می نماید؛ اما در عين حال، توان يا عزم و اراده لازم را هم ندارد تا زيردستانش را منزه و پالايش كند و از مال اندوزي و انواع فسادها و جنايات برحذر دارد؟ و چگونه است که در بدنه هرم قدرت این رهبران و شاهان خداگونه، انبوهی از فساد تلنبار می شود؟
بياييد فرض كنيم آقاي خامنه اي و حتی احمدي نژاد چنانكه مدعي هستند منزه و غيرفاسدند و رضايتي هم ندارند که زيردستان و منصوبانشان فاسد باشند. فرض كنيم رهبر نظام، مؤمنانه (از دیدگاه خودش) بدنبال بقاي حكومت خود و بقاي دين خداست و باور دارد كه براي انجام يك رسالت دینی و یک هدف مقدس، مجاز است «قاطعيت علوي!» داشته باشد و وقت و بی وقت، چشم فتنه را كور كند و تمثال حی و حاضر «علي زمانه» باشد كه به زعم وی، در طول حاکمیتش هزاران نفر را براي نجات دين كشت و از دم تیغ گذراند. نشانه هاي اين ادعا در رفتار و گفتارهاي آقاي خامنه اي و احمدي نژاد به وضوح ديده مي شود.
بیایید ادعای آنها را باور کنیم و فرض كنيم آنها مؤمنانه و ساده لوحانه باور كرده اند برگزيدگان خدا هستند و خود علي بيني رهبر، باور آقای خامنه ای است و احمدي نژاد هم قضیه «هاله نور» دور سر خودش را مؤمنانه باور دارد و باور كرده كه براي مديريت جهان و زمينه سازي ظهور امام زمان «برگزيده» شده است! بگذارید توهمات آنان را باور کنیم.
سئوال اینجاست كه چرا برغم چنين تلاش زاهدانه اي در اين اشخاص، اساس حكومت و دولت آنها غيرمردمي، خونريز، فاسد و ستيزه جوست؟ و چرا آنان نتوانسته اند و نمي توانند صلاح و رستگاري دنيا را از بدنه حكومت و دولت خودشان شروع كنند؟ آيا اصلا" رهبري و رئیس دولت کودتایی چنين قدرتي دارند و آیا آنها زيردستان فاسد خود را اداره مي كنند؟ يا این زيردستان زیرک هستند که رندانه، رهبر و رئيس دولت ساده لوح را با القاي ذهنيتهاي خاص مديريت مي كنند؟ براستي در آن لايه هاي پاييني حكومت «ظل اللهی» چه مي گذرد؟
دو فرضيه بيشتر مقابل ما نمي ماند كه هر دو اينها، اثبات كننده عدم شايستگي و لياقت آقاي خامنه اي براي رهبري است. آقاي خامنه اي يا خبر ندارد كه چه فساد و جناياتي در مجموعه زيردستان رواج دارد (که محال است نداند) و يا براي حفظ لذت روحي و تسكين كمبودهاي روانيش، به آن سياه كاريها رضايت مي دهد تا قدري بيشتر سوار بر اسب كامبخش قدرت باقی بماند. از دیدگاه خودش البته او براي بقاي يك حكومت علي وار(!)، به اين فسادها و جنايات و سركوبها و آدم کشی ها رضايت مي دهد و بدنبال انجام آن رسالت ديني و مأموریت الهي خودساخته است و برای آن، حتي دستيابي به بمب اتمي را هم مجاز مي داند.
هر دو اين فرضيه ها او را از شرايط رهبري خلع مي كنند. اما در عین حال ما را به نتيجه بزرگتري هم مي رسانند؛ اين واقعيت تلخ كه كمبودهاي روحي و باورپذيري ساده لوحانه آقاي خامنه اي و احمدی نژاد، محمل مناسبي ساخته تا زيردستان جاه طلب، از او مانند همه سلاطين پيشين سوء استفاده كنند و به او بقبولانند براي حفظ اسلام و دین خدا(!) به تخت سلطاني بياويزد و خون بريزد تا زيردستان در زير سايه يك حكومت ظاهرا" ديني، به چپاول اموال ملي مشغول باشند. حقيقت تلخ اين است كه كمبودهاي روحي و شخصيتي برخي از سلاطين و رهبران، از هيتلر و قذافي و صدام تا احمدي نژاد و خامنه اي،باعث مي شود آنان توسط زيردستان خود مديريت شوند و دچار توهمات و موهوماتي مثل برگزيده شدگي يا برانگيختگي از جانب غیب گردند و چنان غرق در اين موهومات شوند كه به هر جنايتي براي بقاي حاكميت خود و انجام يك رسالت خيالي راضي باشند! فرد ساده لوحي مثل احمدي نژاد بهترين ابزار براي بقا و حيات و بيزنس هاي ميلياردي زيردستان زیرکی مثل الهام و رحیمی و کردان و دانشجو و دیگران است. زيردستان زيرك با القاي رسالت علوي و مهدوي و با تلقين هاله نور و امثال اين موهومات، از آقاي خامنه اي و احمدي نژاد مثل سلاطين ساده لوح پيشين، ابزارهايي مي سازند تا پوسته مقدسي از پاكدامني و مشروعیت دینی حكومت را نمايش دهند و زير آن پوسته ظاهرالصلاح، انواع بيزنس ها و تجارتها و فسادها و جنايات را انجام مي دهند.
سلطان، غرق لذت معجزات خودساخته و كراماتي است كه زيردستان درباره او مي سازند و نقل مي كنند و زيردستان، سرگرم خنديدن به ريش سلطان ساده لوح!در حقیقت امروز کشور ما توسط كساني مديريت مي شود كه نه درد دين دارند و نه حتی موهومات خودساخته اي مثل حكومت علوي آقاي خامنه اي يا ادعاي مديريت جهان احمدي نژاد را جدي مي گيرند. كساني كه به كام گیری از مواهب قدرت سياسي و اقتصادي مشغولند و در خفا به ساده لوحي و باورپذيري بالادستان و شاهان و سلاطين و ولي امر متوهم مسلمين جهان مي خندند.
آنچه نبايد در جنبش و مبارزه ملت ما فراموش شود اين است كه حذف و عزل «شخص» شاه يا رهبر ديكتاتور،بايد «آخرين» خواسته و شعار ما باشد و نه «اولين» آن. نوك پيكان مبارزات ما بايد برچيدن «سيستم سلطاني» باشد. سيستم فسادآميزي که سلاطینی ساده لوح و زودباور مثل صدام یا خامنه ای و احمدی نژاد را بر تخت سلطنت می نشاند تا در نمایش ساده زیستی، به مردم نشان دهند آقاي خامنه اي روي موكت زندگي مي كند و نان و ماست مي خورد، اما در دستگاه حاكميت علوي اش(!)، دزديهاي ميلياردي و جنايات مافیایی سازمان يافته و تجاوز و شكنجه و تعرض به امري عادي و حتي قابل دفاع تبديل مي شود! این بزرگترین گواه عدم راستی و صداقت آقای خامنه ای در اقتدا به ائمه و پیامبر است و مشروعیت دینی او را به طور کامل زیر سئوال برده است.
نبايد فراموش كنيم تداوم ديكتاتوري ديني آقاي خامنه اي، علاوه بر تلاش شخصي ايشان براي ارضاي کمبودهای روحي خود، محصول مديريت كساني است كه زير سايه او به جهت دهي دايمي به ذهنيات رهبر ساده لوح مشغولند و تا «سيستم سلطاني فقیه» پابرجاست بساط ظلم و جنايت و فقر و تبعيض برچيده نمي شود و نمي توان انتظار هیچ معجزه ای از عزل و نصبهای نمایشی در این بارگاه فرعونی داشت. معجزه حقيقي در حنجره و مشت ماست؛ وقتي فرياد آزادي خواهي و حق طلبي سر مي دهيم. اين معجزه بايد روز به روز، مانند معجزه طلوع هرروزه خورشيد مهر، نو به نو شود تا عاقبت شب و سیاهی را به زانو درآورد. بشارت باد بر شما که طلوع آن سپیده با همت همه ما، بسیار نزدیک شده است. يا حق.
*****
سازمان حقوق بشر اهواز اعلام کرد حکم اعدام برای 7 شهروند عرب ایرانی به جرم تروریک روحانی
دستگاه قضائی جمهوری اسلامی ایران حکم اعدام هفت نفر از شهروندان عرب در اهواز در جنوب ایران را به اتهام ترور یک روحانی شیعه صادر کرد.
سازمان حقوق بشر اهواز مستقر در لندن در بیانیه ای که امروز سه شنبه 6 – 10 – 2009 منتشر شد ،اعلام کرد : " از روند دادرسی این افراد اطلاعی در دست نیست اما گفته می شود تمامی این افراد اتهام وارد شده مبنی بر ترور هشام صیمری روحانی شیعه در اهواز را رد کرده اند."
براساس این بیانیه دستگاه امنیتی ایران این افراد را در آگوست سال 2007 دستگیر کرده بود و از آن تاریخ در سلولهای انفرادی در یکی از بازداشت گاههای متعلق به اداره اطلاعات اهواز به سرمی برند.
این سازمان همچنین گفته است متهمان على ساعدي 25 ساله ، وليد نيسي 23 ساله ، ماجد فرادی پور26 ساله ، دعير مهاوی 50 ساله و فرزندش ماهرمهاوی 21 ساله ، أحمد ساعدی 28 ساله ويوسف لفته پور همگی به جرم ترور روحانی مذکور به مرگ محکوم شدند.
سازمان حقوق بشر اهواز حكومت جمهوري اسلامي را به " سركوب مردم عرب اهواز " متهم كرده است و از همه سازمان های حقوق بشر در ایران ، جهان عرب و سایر مناطق جهان به ویژه سازمان عفو جهانی ودیده بان حقوق بشر خواسته است تا برای توقف این احکام جائرانه تلاش کنند و جان اين متهمان را از مرگ نجات دهند.
*****
افزایش مقرری دانشجویان غیرایرانی علوم پزشکی در سال تحصیلی جاری
رئیس مرکز خدمات آموزشی وزارت بهداشت با اشاره به میزان مقرری و کمک هزینه تحصیلی دانشجویان غیرایرانی در دانشگاههای علوم پزشکی از افزایش آن نسبت به سال گذشته تحصیلی خبر داد.
دکتر غلامرضا حسن زاده در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: براساس تصمیم اداره کل دانشجویان غیر ایرانی برای این دسته از دانشجویان کمک هزینه تحصیلی درنظر گرفته می شود.
وی اضافه کرد: دانشجویان مجرد دوره های کاردانی و کارشناسی ماهانه 96 هزار تومان و دانشجویان متاهل در این دوره تحصیلی 165 هزار تومان کمک هزینه دریافت می کنند.
رئیس مرکز خدمات آموزشی وزارت بهداشت خاطرنشان کرد: دانشجویان غیرایرانی که در دوره های تحصیلی دکتری حرفه ای و کارشناسی ارشد تحصیل می کنند نیز کمک هزینه دریافت می کنند. بر این اساس دانشجویان مجرد این دوره تحصیلی 110 هزار تومان و دانشجویان متاهل 185 هزار تومان مقرری دریافت خواهند کرد.
حسن زاده اضافه کرد: کمک هزینه دانشجویان دوره دکتری تخصصی و رشته های تخصصی بالینی برای مجردها 120 هزار تومان و برای متاهلین 205 هزار تومان تعیین شده است.
*****
شهر نورنبرگ با مردم ايران اعلام همبستگی کرد
گزارشی از اعطای جايزه حقوق بشر شهر نورنبرگ به عبدالفتاح سلطانی
جايزه بين‌المللی حقوق بشر شهر نورنبرگ آلمان در سال ۲۰۰۹ به عبدالفتاح سلطانی حقوقدان و عضو کانون مدافعان حقوق بشر اهدا شد. دو روز قبل از اين مراسم ماموران نهاد رياست جمهوری از خروج سلطانی از ايران جلوگيری کردند.
معصومه دهقان همسر سلطانی به همراه پسر و دخترش در اين مراسم شرکت کرده و جايزه ويژه حقوق بشر نورنبرگ را دريافت کرد. مراسم اهدای جايزه در سالن اپرای شهر نورنبرگ برگزار شد. در ابتدای اين مراسم گروه ارکستر سمفونيک شهر نورنبرگ قطعه‌ای از سمفونی شماره ۳۹ موتزارت را اجرا کردند. سپس دکتر ’’اولريش مالی‘‘ شهردار کل نورنبرگ به حضار خوشامد گفت. آقای مالی از اينکه عبدالفتاح سلطانی نتوانسته شخصا در اين مراسم شرکت کند اظهار تاسف کرد و از مردم شهر خواست تا برای آزادی سلطانی و همچنين برای برقراری آزادی و دموکراسی در ايران در تمامی برنامه‌هايی که در آن روز برگزار ميشد، شرکت کنند.
شهردار نورنبرگ در مورد دليل انتخاب سلطانی برای دريافت اين جايزه گفت: «شخصيت برنده جايزه امسال از سالها پيش در شرايط بسيار سخت و با پرهيز از هرگونه روش خشونت‌آميز برای حقوق و آزادی زندانيان سياسی و اقليت‌ها فعاليت و موارد نقض حقوق بشر در ايران را منتشر می‌کند. چندين بار زندان رفتن، ممنوع‌الوکالت شدن و ممنوع‌الخروج شدن نتايج فعاليت‌های سلطانی در اين سالها بوده است».
در طول سخنرانی ها، تصاویری از تظاهرات مردم ایران و حمله نیروهای انتظامی به مردم پخش می‌شد. وی سپس خطاب به همسر سلطانی گفت: «خانم دهقان! شجاعت همسر شما در پيگيری اهدافش ما را موظف کرد تا برای پيشبرد اهداف حقوق بشری، اين جايزه را به او اعطا کنيم».
’’گونتر گلوسر‘‘ مسئول اداره امور خارجه شهر نورنبرگ، سخنران بعدی اين مراسم بود. وی ابتدا عنوان کرد که مسئولان شهر نورنبرگ، دولت آلمان و نهادهای بين‌المللی همه تلاش خود را کردند تا آقای سلطانی بتواند در اين مراسم شرکت کند. وی ادامه داد: «من از طرف دولت آلمان می‌گويم که ما نااميد نمی‌شويم و تمام تلاشمان را برای رفع ممنوعيت خروج آقای سلطانی و نيز آزادی ساير زندانيان سياسی در ايران خواهيم کرد». گلوسر سپس به شرح وقايع انتخابات اخير ايران اشاره کرد و برای حاضران که بسياری از آنان از کشورهای ديگر اروپايی آمده بودند، توضيح داد که چگونه در يک روند غيردموکراتيک از ميان صدها داوطلب پست رياست‌جمهوری تنها چهار نفر که هيچ زنی هم در ميان آنها نبود، انتخاب شدند.
وی گفت که با اين وجود ۸۵ درصد از مردم ايران در اين انتخابات شرکت کردند اما با کمال تعجب احمدی‌نژاد به عنوان رئيس جمهور ايران اعلام شد. رئيس اداره امور خارجه نورنبرگ سپس به اعتراضات مردم ايران به نتيجه انتخابات و اينکه چگونه اين اعتراضات آرام توسط نيروهای شبه نظامی و بسيج سرکوب شد اشاره کرد.
در طول مدت سخنرانی گلوسر، تصاويری از تظاهرات مردم ايران و حمله نيروهای انتظامی به مردم پخش می‌شد. اين عضو دولت آلمان همچنين اظهار داشت، ممنوع‌الخروج کردن برنده جايزه حقوق بشر باعث منزوی‌تر شدن رژيم ايران از سوی جامعه جهانی و نيز کشور آلمان خواهد شد. وی گفت که اين کار روابط ايران و آلمان را تحت تاثير قرار خواهد داد. گلوسر در پايان سخنانش گفت: «اعطای جايزه بين‌المللی حقوق بشر به عبدالفتاح سلطانی، نشانه به رسميت شناختن تلاش‌های چندين و چند ساله‌ی او در دفاع از حقوق قربانيان سرکوب دولتی در ايران است. اين جايزه همچنين نشانگر حمايت از فعاليت‌ها و شجاعت‌های آقای سلطانی و نيز پشتيبانی از کسان ديگری است که در شرايط کنونی ايران با رنج و تلاش سعی در بهبود وضعيت شهروندان اين کشور دارند».
وزير داخله ايالت بايرن، بزرگترين ايالت آلمان که شهر نورنبرگ در آن واقع است، سخنران بعدی مراسم اهدای جايزه حقوق بشر بود. ’’يوآخيم هرمن‘‘ سخنانش را اينگونه آغاز کرد: «کسانی که به ايران سفر می‌کنند برای ديدن يک تمدن پربار و بيش از دوهزارساله و نيز آشنايی با مردمانی خونگرم و مهربان به آنجا می‌روند اما آنچه که می‌بينند نقض آشکار حقوق بشر توسط حکومت است نظير آنچه که در مورد آقای سلطانی ديديم». وی ادامه داد: «من حامل پيام همکارانم در وزارت امور خارجه و نيز ساير وزارتخانه‌های دولت آلمان هستم. ما همگی از اينکه به آقای سلطانی اجازه داده نشد تابرای دريافت اين جايزه از ايران خارج شود، ناراحت، عصبانی و سرخورده هستيم. اين ممنوع‌الخروجی توهين و بی‌حرمتی به تلاش‌های شهر نورنبرگ برای دفاع از حقوق بشر است اما در عين حال همانطور که آقای شهردار هم گفت اين کار باعث شد تا نقض حقوق بشر توسط دولت ايران در تمام دنيا جدی گرفته شود».
پس از پايان سخنرانی‌ها، معصومه دهقان همسر عبدالفتاح سلطانی به روی صحنه رفت و جايزه ويژه حقوق بشر را از دست دکتر مالی شهردار کل نورنبرگ دريافت کرد. وی سپس در سخنان کوتاهی از مردم و دولت آلمان و تمامی کسانی که برای ’’احقاق حقوق مظلومان‘‘ در سراسر دنيا تلاش می‌کنند تشکر کرد. خانم دهقان سخنانش را اينگونه پايان داد: «می‌خواهم در اين مکان زيباترين، پاک‌ترين، معنوی‌ترين احساساتم را نثار تمامی کسانی بکنم که وقت و زمان خود را برای رساندن پيام مظلومان به گوش جهانيان، بويژه ديکتاتورها، گذاشته‌اند تا بلکه قدمی در اين راه برداشته بشود. بدون شک موفق خواهند شد و در آينده‌ای نزديک اميدواريم همه‌ی کسانی که از اين جريانها اطلاع پيدا کرده‌اند به اين جمله بپيوندند: همراه شو عزيز، کين درد مشترک، هرگز جدا جدا، درمان نمی‌شود.
پيام تلفنی عبدالفتاح سلطانی پايان بخش مراسم اهدای جايزه بود. وی در پيام خود اظهار تاسف کرد که نتوانسته شخصا در اين مراسم حضور پيدا کند و از هیأت ژوری جايزه حقوق بشر تشکر کرد که او را مستحق دريافت اين جايزه دانسته‌اند. وی همچنين گفت: «بياييم دست در دست هم دهيم و اين درد مشترک را درمان نموده و برای گسترش فرهنگ جهانی حقوق بشر سخت‌کوشانه تلاش کنيم و سرود رهايی از فقر، تبعيض، خشونت و ستم را با آهنگ خوشنوای صلح و عدالت در سراسر گيتی سردهيم». سلطانی در پايان پيامش شعری را که در آخرين دوره بازداشتش در خرداد و تير ماه امسال در زندان سروده بود قرائت کرد:
آوای رهايی به جهان سردادی/ در کنج قفس چه می‌کنی آزادی
هرچند که نامت به نکويی ببرند/ آزاد نمی‌پسندند تو را آزادی
اجرای قطعه ديگری از سمفونی شماره ۳۹ موتزارت پايان بخش مراسم اهدای جايزه حقوق بشر نورنبرگ بود. شيرين عبادی برنده جايزه نوبل و عضو هیأت ژوری جايزه حقوق بشر شهر نورنبرگ پس از پايان مراسم در مورد جلوگيری از خروج همکارش عبدالفتاح سلطانی به دويچه‌وله گفت: «اين اتفاق، اتفاقی است که متأسفانه اکثر اوقات می‌افتد. يعنی بی‌توجهی به قانون، يعنی اين که عده‌ای از مأمورين خودشان را بالاتر از قانون می‌دانند. در حالتی که ايشان از کليه‌ی اتهامات تبرئه شده‌و پاسپورتشان را داده‌اند، عده‌ای که خودشان را فراتر از قانون می‌دانند، برخلاف قانون مانع از خروج ايشان شدند. بسيار متأسفم که قانون به کرات در ايران زيرپا گذاشته می‌شود».
کنفرانس مطبوعاتی
بعدازظهر روز اهدای جايزه، يک کنفرانس خبری با حضور معصومه دهقان همسر عبدالفتاح سلطانی، شهردار کل نورنبرگ، سرپرست دفتر حقوق بشر شهرداری نورنبرگ و گزارشگر ويژه سازمان ملل برای استقلال قضات و وکلا، در ساختمان قديم شهرداری نورنبرگ برگزار شد. معصومه دهقان در پاسخ به پرسش دويچه‌وله در مورد تاثير احتمالی اين جايزه بر اعمال فشار بيشتر از سوی مقامات امنيتی بر همسرش چنين گفت: «قطعا فعاليت‌های ايشان بيشتر زير ذره‌بين خواهد رفت اما اصلاً نمی‌شود پيش‌بينی کرد. من نمی‌دانم چه کسانی تصميم می‌گيرند. اگر تصميم عاقلانه گرفته بشود، بايد بپذيرند که کار حقوق بشری کاری است اسلامی، انسانی، بشری و هيچ کس با آن دشمنی ندارد. مگر اين که کسانی بخواهند حس بکنند که منافع قدرتشان در خطر است».
خبرنگار تلويزيون دولتی بايرن در مورد نحوه ادامه فعاليت سلطانی پس از تعطيلی کانون مدافعان حقوق بشر توسط نيروهای امنيتی پرسيد. خانم دهقان گفت: «ايشان حتا با وجود اين که تحت نظر هستند به کارشان ادامه می‌دهند، با اين که کانون مدافعان حقوق بشر بسته شده است، ولی در دفتر کارشان همچنان کارشان را ادامه می‌دهند. حالا ما منتظر هستيم که قدمهای بعدی را ببينيم. حتا اگر شده در خانه هم ايشان فعاليت حقوق بشری‌شان را تعطيل نخواهند کرد، به خاطر اين که اعتقادشان هست که همه‌ی مردم بايد به عدالت و آزادی دست پيدا کنند».
خبرنگار ديگری در مورد تاثير تظاهرات ايرانيان خارج از کشور بر مردم داخل ايران پرسيد. همسر سلطانی گفت: «من جمله‌ی شريعتی را می‌گويم: آنان که رفتند، کاری حسينی کردند، آنان که مانده‌اند، بايد کاری زينبی کنند وگرنه يزيدی‌اند. چه داخل، چه خارج بايد همه اين پيام را به گوش ديگران برسانند. اما آنچه شما می‌گوييد تأثير دارد، شک نکنيد که تأثير دارد. يعنی هم حرکت آنها شما را دلگرمی می‌دهد، هم حرکت شما متقابلاً به آنها دلگرمی خواهد داد. پس بدون شک تأثير خواهد داشت».
پايان‌بخش برنامه‌های روز اهدای جايزه حقوق بشر نورنبرگ، ميزگردی بود با عنوان "چالش اسلام و حقوق بشر؟". اين ميزگرد با شرکت شيرين عبادی، عبدالکريم لاهيجی، خانم سوهائير بالحسن رئيس فدراسيون جوامع بين‌المللی حقوق بشر و پروفسور هاينر بيله‌فلد رئيس انستيتوی حقوق بشر برلين برگزار شد.
جايزه ويژه حقوق بشر شهر نورنبرگ توسط دفتر حقوق بشر شهرداری اين شهر، هر دوسال يکبار برای فعاليت‌های منحصر به فرد حقوق بشری در سراسر دنيا به فعالان در اين زمينه اهدا می‌شود.
*****
جمهوری اسلامی از همان ابتدا دادگاهی فرمایشی بود
آذر نفیسی
آذر نفیسی، نویسنده ایرانی ساکن آمریکا و صاحب آثاری چون «لولیتاخوانی در تهران» و «آن چه که من درباره‌اش سکوت کردم»، در مطلبی در بخش دیدگاه‌های روزنامه تایمز لندن دیدگاه و احساس شخصی خود را نسبت به حوادث سیاسی اخیر ایران و به‌ویژه برگزاری دادگاه‌های نمایشی موسوم به «کودتای مخملی» در ماه‌های گذشته بیان کرده است.
آذر نفیسی در آغاز این مطلب می‌نویسد که با نگاهی به نام‌ها و چهره‌های به‌اصطلاح متهمان و اعترافات آنها می‌توان دید که بازداشت‌شدگان فهرستی طولانی از افرادی با گرایشات و جایگاه‌های مدنی و سیاسی گوناگون را تشکیل می‌دهند. برخی از آنها را شخصا و برخی دیگر را به خاطر شهامت نوشته‌های‌شان می‌شناسم. هستند افرادی در این فهرست که من به خاطر دیدگاه‌های سیاسی‌شان با آنها مخالفم و بالاخره گروه دیگری که کاملا برای من ناشناسند، ولی به خاطر سرنوشت غم‌انگیزشان برای من و میلیون‌ها نفر دیگر در سراسر جهان به چهره‌هایی آشنا بدل شده‌اند.
آذر نفیسی در ادامه مقاله خود در روزنامه تایمز می‌نویسد آنانی که اعتراف نکرده‌اند به‌زور ساکت شده‌اند و ما هیچ خبری از وضعیت و دفاعیات آنها نداریم. اما آنهایی که به‌اصطلاح اعتراف کرده‌اند همه تحت فشار و به زور شکنجه مجبور شده‌اند یک چیز را تکرار کنند. از نوجوان ۱۹ ساله یهودی تا فیلم‌ساز ۴۱ ساله گرفته تا استاد ۲۴ ساله فرانسوی و حتی معاون رئیس جمهور سابق همه از شخصیت و استقلال نظر خود تهی گشته و با تکرار داستانی واحد حرف‌های مورد نظر بازجو و دادستان را به زبان می‌آورند. مجرم اصلی در این صحنه‌گردانی بزرگ تفکر و کردار تمامیت‌خواهانه‌ای است که نظر و صدای مستقل را از این افراد ربوده است.
آذر نفیسی در بخش بعدی مطلب خود می‌نویسد در جمهوری اسلامی ایران این صحنه‌ها مواردی اتفاقی یا بی‌سابقه نیستند، بلکه از آغاز سنگ‌بنا و شالوده این حکومت بوده‌اند. او از خاطرات خود از اولین ماه‌ها و اولین سال‌های حکومت اسلامی می‌نویسد که چگونه برای سران حکومت پهلوی و یا اعضا و هواداران گروه‌های مخالف حکومت و حتی روحانیون سرشناسی که حاضر به پذیرش رهبری مطلق آیت‌الله خمینی نبودند دادگاه‌های مشابهی ترتیب داده می‌شد.
آذر نفیسی به یاد می‌آورد که چگونه نمایش چهره‌های شکنجه‌شده و مضطرب این افراد که قرار بود از مخالفت خود توبه کرده و به حاکمیت نظام جدید زانو بزنند فضایی از هراس را در سراسر جامعه برقرار می‌کرد. وی می‌نويسد در آن زمان سکوت ما در مقابل این اقدامات حکومت عملی خطا و مجرمانه بود و من تا ابد به خاطر سکوت در مقابل جرائمی که روی می‌داد خود را مقصر خواهم دانست.
خانم نفیسی ادامه می‌دهد که از همان آغاز دامن زدن به حس گناه و مجرم شماردن همگان یکی از مختصات حکومت اسلامی بوده است. از همان آغاز گروهی که به حکومت رسید به بسیاری از مردم گفت که باورهای شما، احساس شما، افکار شما و حتی نحوه ظاهر شما بيگانه است. آنها قوانین و مقررات خشونت‌باری را به اجرا گذاشتند و مدعی شدند که این آن چیزی است که ایرانی‌ها و مسلمانان به آن باور دارند.
«از همان آغاز گروهی که به حکومت رسید به بسیاری از مردم گفت که باورهای شما، احساس شما، افکار شما و حتی نحوه ظاهر شما بيگانه است. آنها قوانین و مقررات خشونت‌باری را به اجرا گذاشتند و مدعی شدند که این آن چیزی است که ایرانی‌ها و مسلمانان به آن باور دارند.»
این حکومت حقوق بشر و آزادی را به عنوان غرب‌زدگی محکوم می‌کرد و مبارزه برای حقوق زنان را بازیچه اجانب می‌دانست. آنها تاریخ چند هزار ساله ایران را حذف کرده و دین و مذهب را به نفع حکومت خود مصادره کردند. نه تنها پیروان ادیان دیگر و یا افراد بی‌دین، حتی پیروان گروه‌های دیگر از مذهب شیعه که دین رسمی است تحت فشار و اذیت و آزار قرار گرفتند. به یک معنا جمهوری اسلامی از همان روز اول دادگاه فرمایشی بزرگی بود که در آن مخالفان سیاسی و شهروندان عادی به محاکمه کشیده و مجازات شده و ابراز وجود و حق بیان افراد نشانه‌ای از خیانت تلقی می‌شد.
به نوشته آذر نفیسی، برگزاری دادگاه‌های فرمایشی اخیر نشان‌دهنده خشونت حکومت اسلامی است، ولی در عین حال با توجه به تنوع افرادی که محاکمه می‌شوند می‌توان دید که چتر مخالفان این نظام تا چه حد فراگیر شده است. مخالفان حکومت امروز تقریبا همه اقشار و گروه‌ها را در برمی‌گیرند، از فعالان دانشجویی و جنبش زنان تا کارکنان رسانه‌ها، از روشنفکران دینی و مسلمان تا افراد سکولار و حتی مقامات سابق خود حکومت.
آذر نفیسی ادامه می‌دهد که دیدن چهره‌های رنگ‌پریده و بی‌جان به‌اصطلاح متهمان تکان‌دهنده است، ولی به سرعت در تصاویر تاثیرگذارتری که از تظاهرات و حرکات مردمی در ایران می‌بینیم محو می‌شوند. حوادث اخیر در ایران بالاخره حکومت اسلامی ایران را وادار کرده که به ذات تمامیت‌خواه و خشونت‌طلب خود اعتراف کند. هرگاه که تظاهراتی در ایران سرکوب می‌شود موج بعدی اعتراض را تقویت خواهد کرد و این باعث بروز شکاف و اختلاف نظر بیشتری در حکومت خواهد شد.
مردم ایران به حکومت اسلامی و به سراسر جهان نشان داده‌اند که خواهان زندگی شرافتمندانه هستند که فقط در جامعه‌ای آزاد و تکثرگرا قابل حصول است. زور و سرکوب نمی‌تواند آرزوی مردم برای زندگی آزاد و سربلند را درهم بشکند. بی‌گناهی به‌اصطلاح متهمان دادگاه‌های فرمایشی اخیر نیز در همین نکته نهفته است. نه شکنجه، نه اعتراف اجباری و نه پرونده‌سازی نمی‌تواند مانع حرکت و تلاش مردم ایران برای آینده بهتری شود که تاکنون بسیاری از افراد بی‌گناه هزینه فراوانی برای آن پرداخته‌اند.
*****
گزارش فعالان حقوق بشر در ایران
نامه نوجوان محکوم به اعدام به خانواده مقتول
خبرگزاری هرانا : حسین علی پور متولد 7 تیرماه 1368، به جرم قتلی که در 16 سالگی (شهریور 84) مرتکب شده است، هم اکنون در زندان لاکان رشت زندانی است و با تائید شدن حکم قصاص اعدام خواهد شد.
این نوجوان محکوم به اعدام با ارسال نامه ای سرگشاده به خانواده مقتول درخواست بخشش و نجات خود از چوبه دار را دارد.
**
جناب آقای مقصود پروانه
سلام علیکم. پس از عرض ادب و ارادتمندی امیدوارم حال آن بزرگوار خوب بوده باشد. جناب آقای پروانه من یک جوانی 16 ساله بودم که دارای عقل کامل نبودم و سخت از کرده خود پشیمان نادم هستم.
اگر پی بردن به اشتباه و خطا ندامت و پشیمانی است و زدودن از گناه توبه است پس به عظمت الله من از نادمین و توبه کنندگانم. یکی از ابزارهای اعمال قانون در جامعه زندان است که خاطیان جهت اصلاح بدانجا هدایت می شوند مطمئناً اگر طول مدت حبس با جرم و سن و سال من سازگار باشد عاقبت با گرفتاری مشکلات فراوان به سر می برم. علی ایحال از شما برادر عزیز و بزرگوار استدعا دارم حقیر را مورد عفو گذشت اغماض قرار داده تا با آزادیم عمری دعا گوی شما و خانواده بزرگوارتان باشم. امیدوارم مرا مورد عنایت لطف خودتان قرار دهید. وسلام.
با شایسته ترین احترامات
ارادتمند کوچک شما / حسین علی پور
*****
کسری شش و نیم میلیارد دلاری برای واردات بنزین/ركورد تاريخي براي متمم بودجه
در حالي كه طبق قانون بودجه امسال، دولت مكلف شده بود بازار مصرف‌ بنزين را با ابزار دوگانه سهميه‌بندي و فروش آزاد به گونه‌اي تنظيم كند كه در ميانه سال با كسري تامين منابع براي واردات مواجه نشده و به دنبال آن متمم بودجه به مجلس نبرد، ديروز معاون وزير نفت از آماده‌سازي متمم بودجه‌اي با ركورد تاريخي 5/6 ميليارد دلار براي واردات بنزين و گازوئيل خبر داده است كه نشان مي‌دهد دولت در انجام اين تكليف بودجه‌اي، عملكرد موفقي نداشته است.پيش‌تر نمايندگان كميسيون انرژي مجلس هشدار داده بودند كه نحوه عمل دولت در بازار بنزين به تحقق اين تكليف منجر نخواهد شد؛ چراكه دولت از ابتداي سال به جاي اينكه طبق تكليف قانون بودجه فقط به سهميه‌بندي بنزين داخلي مبادرت كند، بنزين وارداتي را نيز وارد فرآيند سهميه‌بندي كرد و اين در حالي است كه براساس اين قانون، بنزين وارداتي فقط بايد به فروش آزاد اختصاص مي‌يافت.
ركورد تاريخي براي متمم بودجه
دولت به زودی بزرگ‌ترین متمم لایحه بودجه به ارزش 5/6‌میلیارد ‌دلار را که در تاریخ اقتصادی ایران و بودجه‌نویسی کشور به ویژه برای تامین منابع واردات دو حامل انرژی؛ یعنی گازوئیل و بنزین بی‌سابقه است، به مجلس ارائه می‌کند؛ لایحه‌ای که ارائه آن نشان از ناديده گرفته شدن بخشي از مواد قانون بودجه سال جاری است.
اخبار دریافتی حاکی است وزارت نفت با ارائه لایحه متمم گازوئیل و بنزین که طی امروز و فردا به دولت خواهد رفت، قصد دارد رکورد تاریخی را برای ارائه متمم‌های بودجه‌ای ثبت کند؛ چرا که تاکنون سابقه نداشته که دولت متممی به رقم 5/6‌میلیارد‌دلار تقدیم مجلس کند.
معاون برنامه‌ریزی وزیر نفت می‌گوید: «ارائه لایحه متمم 5/6‌میلیارد‌دلاری تامین کسری بودجه واردات بنزین و گازوئیل به منظور واردات سوخت برای کل سال جاری تهیه و ارائه می‌شود.»
ابراهیم راد افزون به «مهر» گفته است: «وزارت نفت بر روی ارائه پیشنهاد لایحه متمم 6‌میلیارد و 500‌میلیون‌دلاری تامین کسری بودجه واردات بنزین و گازوئیل در سال‌جاری به جمع‌بندی نهایی دست یافته است.»
به گفته معاون برنامه ریزی و نظارت بر منابع هیدرو کربوری وزیر نفت، این لایحه پیشنهادی وزارت نفت پس از بررسی در هیات دولت برای تصویب نهایی به مجلس شورای اسلامی ارائه خواهد شد.
ارائه لایحه 5/6‌میلیاردی برای سوخت در حالی از سوی این مقام نفتی یک تصمیم نهایی توصیف می‌شود که پیش از این در بدترین حالت برای تامین واردات بنزین ارقام 5/2، 3 و 4‌میلیارد‌دلار از سوی مقامات درگیر با این موضوع بیان شده است. به نظر می‌رسد در این شرایط با توجه به اینکه دولت برای تامین گازوئیل با کسری منابع رو به رو است، بودجه مورد نیاز برای تامین کسری منابع مالی واردات گازوئیل را در همین لایحه یک‌جا دیده است.
اما اعلام متمم بودجه 5/6‌میلیارد‌دلاری باعث شگفتی برخی از تحلیل‌گران شده است؛ به گونه‌ای که درخواست این رقم از سوی دولت را که در نهایت منجر به برداشت از حساب ذخیره ارزی خواهد شد، هم مغایر با قانون بودجه می‌دانند و هم جدا از سناریوهایی که تاکنون از سوی مقامات مربوطه به ویژه محمد رویانیان بیان شده است.
بر اساس مصوبه مجلس، توزیع بنزین و گازوئیل در سال 88 به قیمت سال 87 خواهد بود و استفاده از هر محل و منابع بودجه کل کشور برای پرداخت یارانه واردات بنزین به هر صورت ممنوع است؛ لذا دولت مكلف شده كه بنزين وارداتي را به نرخ آزاد؛ يعني 400‌تومان و بنزین تولید داخل را با نرخ 100‌تومان عرضه كند. دولت همچنین مکلف است با سهميه‌بندي بنزين داخلي به قيمت سال 1387 و فروش مازاد بر آن به قيمت تمام شده به گونه‌اي اقدام کند که نيازي به پرداخت يارانه براي واردات بنزين نباشد و استفاده از هر محل و منابع بودجه کل کشور براي پرداخت يارانه واردات بنزين به هر صورت ممنوع است؛ مگر اين كه لايحه متمم سه‌ميليارد‌دلاري مورد موافقت مجلس‌نشينان قرار گيرد.این در شرایطی است که از ابتدای امسال نه سهمیه‌ها بر اساس مصوبه مجلس کاهش یافت و نه سناریوهای سه‌گانه «رویانیان» محقق شد. پیش از این رییس ستاد مدیریت حمل و نقل سوخت کشور سه سناریوی جدید سهمیه‌های بنزین خودروهای شخصی و عمومی را در نیمه دوم امسال تشریح کرده بود.
وی در مورد سناریو اول گفته بود: «با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها به تدریج قیمت بنزین آزاد خواهد شد.» که تحقق این سناریو در کوتاه‌مدت عملی نبوده و نیست.
وی در عین حال در مورد سناریو دوم تصریح کرده بود که در صورت حفظ وضع موجود با کسری اعتباری سه‌میلیارد‌دلاری برای تامین بودجه واردات بنزین مواجه می‌شویم که همچنین با کاهش 10‌درصدی سهمیه‌های بنزین خودروهای شخصی باز دولت با کسری 2میلیارد‌دلاری تامین بودجه واردات بنزین مواجه می‌شود.
افزون بر این، این مقام مسوول از اجرای دقیق قانون بودجه سال جاری به عنوان سومین راهکار دولت برای تعیین سهمیه‌های سوخت در نیمه دوم سال جاری یاد کرده بود که در صورت اجرای این طرح، سهمیه خودروهای شخصی و عمومی حدود 40‌درصد کاهش می‌یافت.
اما حال که چنین نشده است، واکنش نمایندگان چه خواهد بود؟
مجلسيان معترضند
البته دولت در شرایطی در صدد ارائه متمم 5/6میلیارد دلاری به مجلس برآمده است که پیش‌تر نمایندگان مجلس نسبت به نقض قانون بودجه 88 از سوی دولت در خصوص چگونگی تامین بنزین مورد نیاز کشور تذکر داده بودند. رييس كميسيون انرژي مي‌گويد: مجلس با دادن متمم از جانب دولت مبني بر برداشتن از حساب ذخيره ارزي و خريد بنزين از كشور‌هاي ديگر موافقت نمي‌كند. در همین زمینه حميد رضا كاتوزيان، رييس كميسيون انرژي مجلس شوراي اسلامي‌در گفت‌وگو با «فارس» اظهار داشته بود: نحوه سهميه‌بندي كنوني بنزين يقينا دولت را در نيمه دوم سال با مشكل مواجه مي‌كند.
وي گفت: دولت دو راهكار در پيش رو دارد؛ اول آنكه بيايد قانون را تغيير دهد و به قولي متمم ارائه كند و ديگر آنكه به جاي آوردن متمم به قانون مصوب؛ يعني دادن سهميه از توليد داخلي عمل كند كه در نتيجه اين كار بايد جبران مافات كرده و مردم به مضيقه خواهند افتاد.
رييس كميسيون انرژي مجلس تصريح كرد: اينكه چه تحليلي مي‌توان در خصوص راه حل رهايي از اين موضوع داد، مورد سوال است و من بعيد مي‌دانم كه مجلس بادادن متمم از جانب دولت مبني بر برداشت از حساب ذخيره‌ارزي و خريد بنزين از كشور‌هاي ديگر موافقت كند.
از سوي ديگر، مويد حسيني صدر يک عضو كميسيون انرژي مجلس نيز در اين زمينه گفت: در صورتي كه دولت بخواهد سياست سهميه 100‌ليتري بنزين را براي كل شش ماه دوم سال اتخاذ كند، در پايان سال با كسري چهار ميليارد دلاري بودجه مواجه خواهد شد.
‌همچنین پنج نماینده تهران در یکی از جلسات علنی مجلس طی تذکری کتبی به محمود احمدی‌نژاد، نسبت به واردات غیرقانونی بنزین اعتراض کرده و از دولت خواسته‌اند تصمیماتش را با قانون سازگار کند. احمد توکلی، رييس مرکز پژوهش‌های مجلس، حمید رضا کاتوزیان رييس کمیسیون انرژی، علی مطهری، حسین نجابت و الیاس نادران از نمایندگان شاخص مجلس در تذکری کتبی، واردات بنزین را نقض آشکار قانون بودجه از سوی دولت دانسته‌اند.
این گروه از نمایندگان از دولت خواسته‌اند با تمکین از قانون «از هدر دادن منابع ملی به نفع رفاه دهک‌های ثروتمند و افزایش کسری بودجه بپرهیزد.»به عقیده این نمایندگان مجلس، ادامه این «قانون شکنی» به تضعیف قانون منجر مي‌شود و در پایان سال بودجه را با کسری بیشتری مواجه مي‌کند. بنابر قانون بودجه سال ۱۳۸۸، دولت موظف است تا بنزین تولید داخلی را به قیمت یکصد تومان و از طریق سهمیه‌بندی به‌فروش برساند و بقیه نیاز داخلی را از طریق واردات و با قیمت آزاد هر لیتر چهارصد تومان بفروشد.
در قانون بودجه تاکید شده که هیچ یارانه ای بابت بنزین وارداتی پرداخت نشود و دولت نیز حق ندارد که از هیچ محلی بابت واردات بنزین هزینه کند.
به گفته این نمایندگان، دولت در ابتدای سال تا اوایل شهریور یک میلیارد و ۴۰۰‌میلیون دلار بنزین وارد کرده و بخش عمده آن را به قیمت هر لیتر یکصد تومان فروخته؛ در حالی که این کار غیرقانونی بوده است. مصباحی مقدم درباره اینکه آیا در صورت ارائه متمم برای واردات بنزین، نمایندگان مجلس با آن موافقت خواهند کرد، تصریح مي‌کند: به طور حتم مجلس با متمم برای واردات بنزین موافقت نخواهد کرد. او همچنین درباره برخورد مجلس با تخلفات بنزینی دولت در سال‌های گذشته نیز مي‌گوید: مجلس دائما اعتراض کرده؛ اما مجلس اهرمي‌ براي اینکه بلافاصله جلوی این تخلف دولت را بگیرد، در اختیار ندارد.
محمدرضا خباز مخبر کمیسیون اقتصادی هم اگر دولت بخواهد متمم ارائه دهد، چون خلاف قانون عمل کرده و خلافکار جایز نیست لذا با آن موافقت نمي‌شود چون اگر خلافکار را جایز بدانیم راه برای خلاف باز مي‌شود. او تصریح مي‌کند به عنوان یک نماینده با تصویب متمم موافقت نخواهم کرد.
*****
گزارش فعالان حقوق بشر در ایران
احتمال اعدام متهم یک پرونده حساس امنیتی
خبرگزاری هرانا : از سرنوشت یک متهم امنیتی محکوم به اعدام بیش از 8 روز است هیچ اطلاعی در دست نیست.
به گزارش واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صالح سلطان زاده متهم امنیتی که از شهریور ماه سال 85 به اتهام جاسوسی برای دول متخاصم بازداشت و به اعدام محکوم شده بود روز سه شنبه مورخ 7 مهرماه از بند خود خارج و به مکان نامعلومی منتقل شد که از سرنوشت نامبرده پس از انتقال اطلاعی در دست نیست.
به اذعان شاهدان، نامبرده این انتقال را جهت اجرای حکم اعدام خود عنوان داشته و علاوه بر واگذار کردن وسایل خود به سایر زندانیان، وصیتنامه خود را نیز به دوستانش تحویل داده است.
صالح سلطان زاده از پرسنل وزارت دفاع و دست اندرکار پروژه موشک شهاب 3 بود که در شهریورماه سال 85 توسط ضداطلاعات ارتش بازداشت و مدت یکسال در بازداشتگاه امنیتی اف-64 واقع در پادگان جی این سازمان نگهداری شد.
نامبرده پس از محکوم شدن به اعدام به اتهام جاسوسی و ارتباط با دول متخاصم به سالن 5 اندرزگاه 7 زندان اوین که مختص نگهداری متهمان نظامی است منتقل شد، نظر به اینکه تحقیقات پرونده نامبرده به پایان رسیده است انتقال ایشان با توجه به شرایط فعلی و حساسیت پرونده نگران کننده ارزیابی می شود.
*****
بی اطلاعی مجلس رژیم از دکل های ارسال پارازيت
جهان نیوز: نمايندگان از نصب سري جديد دکل هاي ارسال پارازيت در دارآباد تهران ابراز بي اطلاعي کردند. مجلسيان با اعتقاد به اينکه علت نصب سري جديد دکل هاي ارسال پارازيت هاي راديويي و مجري اين طرح براي آنها ناشناخته است با استناد به سخنان محمد سليماني وزير سابق ارتباطات و فناوري مبني بر اينکه وزارتخانه ارتباطات هيچ دخالتي در قطع پيامک تلفن همراه و پارازيت هاي ماهواره يي نداشته است، اعلام کردند مجلس نيز همچون وزارت ارتباطات از اين امور بي خبر است. نمايندگان در حالي عوامل طرح مذکور را ناشناس مي دانند که در روزهاي گذشته خبرهاي بسياري درباره راه اندازي تجهيزات ارسال پارازيت راديويي در تهران توسط يک نهاد نظامي منتشر شده است.
*****
فدراسیون پرورش اندام ایران رسما تحریم و تعلیق شد
ایلنا: دبیرکل کنفدراسیون پرورش اندام پس از آنکه ماه‏ها پیش به دلیل تخلفات گسترده که از سوی فدراسیون جهانی بدنسازی و پرورش اندام بیان شد، عزل شد که این حکم دامان نایب رئیسانش که یکی از آنها رئیس فدراسیون ایران بود را نیز گرفت.در این شرایط فدراسیون ایران از حمایت دبیرکل معزول که به دنبال تشکیل فدراسیون جهانی جدیدی بود و وعده‏هایی نیز به ایران داده بود، دست بر نداشت تا بالاخره فدراسیون جهانی پرورش‏اندام ایران را تعلیق و یک انجمن را موقتاً تا مشخص شدن وضعیت ایران به رسمیت بشناسد و ماجرایی شبیه فوتبال ، این بار در پرورش اندام با تصمیمات غیرقابل قبول مسئولان فدراسیون تکرار شود...
*****
گزارش فعالان حقوق بشر در ایران
مردی را اعدام کردند، همسرش در آستانه سنگسار
خبرگزاری هرانا : محمد مصطفایی وکیل دادگستری می گوید موکلش بدون اطلاع او در زندان تبریز اعدام شده است.
وی در وبلاگ دفاع از بی دفاع ماجرا را چنین شرح میدهد :
رحیم محمدی صبح دیروز بدون اینکه اینجانب به عنوان وکیل وی و نیز خانواده اش مطلع باشیم. به پای چوبه دار رفت و اعدام شد. این جوان رنج کشیده در زندگی به همراه همسرش، با روبرو شدن با برخی از کارمندان از خدا بی خبر و شهوت طلب دولتی، به کام مرگ کشیده شد و پنج قاضی شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر و کیفری استان تبریز به نامهای آقایان: امیری(رییس)، کاظمی، امن الهی، جعفرزاده و بهنام به مجازات اعدام و سنگسار محکوم شدند و با تایید دو قاضی شعبه 27 دیوانعالی کشور به نامهای محمد رضا بروجردی و سید حسین جعفری حکم رحیم محمدی اجرا شد و قرار است به زودی کبری بابایی نیز سنگسار شود.
اجرای حکم اعدام رحیم محمدی در حالی صورت گرفت که مسئولین پرونده و اجرای احکام تمایل داشتند که رحیم محمدی به صورت پنهان و برخلاف آیین نامه اجرای احکام اعدام به پای چوبه دار رفته و جانش را بگیرند. این جوان قربانی جامعه ای شد که زمینه ناهنجاری را برای او مهیا کرد. قربانی انسانهای فرومایه ای شد که برای شهوت رانی از موقعیت نابسامان خانواده رحیم محمدی سوء استفاده کرده و به همسر وی چشم دوختند. قربانی انسانهایی شد که در ظاهر خود را مظهر دین و اسلام معرفی کرده و در خفا گرگ صفت بودند. قربانی بی توجهی جامعه و انسانهای اطراف خود شد.
سئوال من از ریاست قوه قضاییه این است که: اینکه می فرمایید بايد تلاش شود تا مباني حقوق اسلامي که بر پايه احترام به جايگاه رفيع انساني است براي جوامع بشري تبيين شود. با اعدام برخلاف مقررات این دست از جوانان است؟؟؟؟ آقای لاریجانی جایگاه رفیع انسانی در سیستم قضایی کشومان به فراموشی سپرده شده است. جوانی را به دار می آویزند و به خانواده اش اطلاع نمی دهند. جنازه جوان را به مادر و پدر بیچاره اش نمی سپرند. این چه جایگاه انسانی است که وکیل محکوم به اعدام، مطلع از اجرای حکم اعدام موکلش نمی شود. آقای لاریجانی جوانانی در این کشور اعدام می شوند که حقشان اعدام نیست ولی انسانها آنها را ناجوانمردانه به دار می آویزند. آقای لاریجانی با چشمهای بسته نمی توان عدالت را در کشور برقرار نمود. آقای لاریجانی پیش از اینکه دیر شود جلوی تمام اعدامها را بگیرید. و نگذارید جوانان این مرز و بوم قربانی انتقام گیری برخی از مسئولین گردند. جناب آقای لاریجانی نامه ای را خطاب به دادستان تهران نوشتم ولی بی آنکه پاسخی دریافت کنم. موکلم را اعدام نمودند و جان نحیفش را گرفتند. جناب آقای لاریجانی اگر قصاص حق شخصی است و شما معذور از اجرای آن نیستنید آیا اعدام رحیم محمدی هم حق شخصی بود که اینگونه جانش گرفته شد. آقای لاریجانی نامه ای که برای دادستان نوشتم را بخوانید. آنوقت پی خواهید برد که رحیم محمد و کبری بابایی بی گناه بوده اند محکوم به مرگ شدند.
من در نامه دادستان چنین نوشتم: در اجرای ماده 18 قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب، نسبت به دادنامه شماره 291 مورخ 12/10/87 صادره از شعبه دوم دادگاههای کیفری استان در پرونده کلاسه 2/87-313 ک و شماره 159مورخ 31/1/1388 صادره از شعبه 27 دیوانعالی کشور در پرونده کلاسه 21/27/1424 موارد غیر شرعی بودن محکومیت موکلین 1- رحیم احمدی به مجازات اعدام به اتهام لواط به عنف و سنگسار به اتهام زنای محصن و 2- کبری بابایی به اتهام سنگسار را ذیلآ اعلام و استدعای اعمال ماده مرقوم را جهت اعاده دادرسی دارد:
الف) مقدمه
پرونده ای که به نظر حضرتعالی خواهد رسید، از پرونده های بسیار نادری است که کمتر می توان در دستگاه قضایی نمونه آن را مشاهده کرد ولی در اجتماع نمونه یا مشابه آن بسیار است. این پرونده نمونه محسوسی از مشکلات برخی از خانواده هایی می باشد که به دلایل مختلف از جمله فقر و فشار ناشی از آن، دست به ارتکاب جرم می زنند ولیکن در بسیاری از مواقع جرائم آنها، از دید مسئولین پنهان نمانده و مانند این پرونده، متهمان اصلی آن بی گدار به آب زده و از عملکرد غیر قانونی خود فیلم برداری می کنند. تا به عقیده حقیر به مسئولین نشان دهند که چه بر سرنوشتشان آمده است که اینگونه خود را در منجلاب مرگ رها کرده اند. موکل ردیف اول آقای رحیم احمدی دچار نوعی جنون است که تا کنون مورد بررسی کارشناسان پزشکی قانونی قرار نگرفته (این موضوع خود از لحاظ قانونی و شرعی جای تامل داشته و شبهه آور است) و به دلیل تعصب قضات بر اعمال و عملکرد ایشان، حکم بر محکومیت وی و همسرش صادر کرده اند.
اینجانب با اطلاع خانواده محکومین در روز چهارشنبه مورخ 7/12/1387 به زندان تبریز رفته و موکلین را ملاقات نمودم. رحیم و کبری به نزدم آمدند هنوز به بازگویی آنچه بر آنها گذشت نپرداخته بودند که اشک از چشمانشان جاری شد. قادر به تکلم نبودند. موکلین 16 سال پیش به عقد دائم یکدیگر در آمده و حاصل ازدوجشان یک دختر یازده ساله است.
رحیم احمدی پس از دقایقی از زندگی خود گفت: اوایل زندگی مشترکشان تحت پوشش کمیته امداد بودند، هنوز به خدمت سربازی عازم نشده بود که ازدواج کرد. سپس به خدمت سربازی رفت. در هنگام گذراندن خدمت سربازی در منزل پدر و مادرش زندگی می کرد. پس از آنکه همسرش با پدر و مادر رحیم دچار اختلاف شدند. آنها به بیرون از منزل رانده و از آن پس آواره شدند. چون رحیم سرباز بود و آهی در بساط نداشت که مخارج و هزینه های زندگی خود و خانواده اش را تامین کرده و خانه استیجاری تهیه کند. مجبور می شود تمام وسایل زندگی زندگی اش را بع حراج بگذارد. پس از مدت کوتاهی با فروش لوازم زندگی، جهیزیه کبری به اتمام می رسد. رحیم با مشکلاتی که داشت مجبور می شود از خدمت سربازی غیبت کرده و به کارگری مشغول شود تا بلکه مخارج زندگی از این طریق تامین شود. غیبت از خدمت سربازی مشکلاتش را به دلیل اضافه خدمت و بازداشتهای ناشی از غیبت، دو چندان کرد. رحیم در حالی که به شدت گریه می کرد اظهار داشت:« من و همسرم که برای رهن منزل پول کافی برای اجاره کردن منزل خود نداشتیم وادار شدیم در پایین شهر خانه ای بدون آب و برق اجاره کنیم تا اجاره اش کمتر باشد. آب خانیمان را از جایی دیگر می آوردم و یک عدد سیم برق از همسایه مجاور برای روشنایی اطاقمان کشیده بودیم و حتی یخچال منزلمان را فروخته بودیم. و در تابستان نیز به دلیل نداشتن یخچال آب گرم می خوردیم. هر غذایی که درست می کردیم باید آن را مصرف می کردیم والا فاسد می شد. با این همه مشکل مجبور بودم به سربازی ادامه دهم و وقتی به پادگان می رفتم به دلیل غیبت بازداشت می شدم. همسرم در همان خانه بدون آب و برق شب را تنها با گریه کردن و نان خشک به سر می برد و نمی دانم از بد شانسی ما بود و یا از فقر زندگیمان بود که به چند دوست و آشنا پناه بردم تا از آنها کمک گرفته یا پولی قرض کنم. می دیدم با هر کسی مواجه می شوم نظر سویی به همسرم دارد و این مشکلات و فشارهای بیش از حد، باعث شد که اینجانب به مریضی روحی و روانی دچار شوم. از آن به بعد به خاطر فقری بیش از حد و مریضی روحی و روانی با همسرم نیز اختلافهای پی در پی بوجود آمد و رفته رفته شدیدتر شد. چندین بار تا حد طلاق با همسرم به دادگاه رفتیم تا همسرم را طلاق دهم و از هم جدا شدیم. در آخرین مرحله به خاطر در به در ماندن دخترمان باز به زندگی نکبت بارمان بر گشتیم. خدمت سربازی من با اضافه خدمت به اتمام رسید. به سختی توانستم پروانه تاکسی رانی بگیرم و یک تاکسی اجاره کردم و شروع به کار نمودم. به آرامی وسایل منزل و جهیزیه همسرم را که فروخته بودم خریدم. زندگی ام رو به بهبودی می رفت که تصادف شدیدی با تاکسی نمودم. مالک تاکسی خودروی خود را گرفت و علیه من شکایت کرد و باز مجبور شدم اسباب و وسایل منزل را بفروش رسانم. تمام پس انداز مدت کار کردنم را به مالک ماشین دادم. گاهی اوقات به دلیل نداشتن بخاری در زمستان از سرما می لرزیدیم. تا اینکه به استانداری رفتم و از آنجا نامه ای گرفتم تا بخاری بگیرم آنها نیز برای تحقیق آمدند و پس از مدتی بخاری به ما دادند. به خدا قسم یاد می کنم که برای دخترم که چشمهایش بسیار ضعیف است پول نداشتم عینک تهیه کنم.»
ب)شرح پرونده و دفاع از حقوق موکلین:
وظیفه دستگاه عدالت در هر کشوری،آن است که مجریان قانون فارغ از تعصبات یا اعمال نظرات شخصی، تمام جوانب یک پرونده را در نظر گرفته و با دلایل متقن و مبرهن حکم به محکومیت متهم صادر نمایند. به عنوان مثال در این پرونده، نسبت به اتهام لواطی که به آقای رحیم محمدی منتسب شده است. دلیلی که قاطع دعوی و بر اساس موارد مندرج در مواد 114 تا 118 قانون مجازات اسلامی در باب راههای ثبوت لواط در دادگاه باشد نبوده و به نظر می رسد حکم به اعدام موکل در این مورد جهت تسهیل در سلب حیات وی است. چرا که اعدام مجازاتی به مراتب آسانتر از سنگسار بوده و تشریفات مخصوص مربوط به سنگسار را ندارد. به هر حال در ذیل واقعیت قضیه را نسبت به هر یک از موکلین و اتهامات وارده تشریح می نماییم:
1- اتهام لواط نسبت به آقای رحیم محمدی و دلایل بی گناهی وی
پس از اینکه موکل در تیر ماه سال 1387 به اتهام اخاذی دستگیر می شود. در حین بازرسی مامورین از منزل شخصی ایشان، تعدادی نوار ویدئویی نیز از منزل کشف می گردد که حکایت از ارتباطهای نامشروع تمامی متهمین پرونده که 33 نفر بوده اند می نماید. چون موضوع منافی عفت و روابط جنسی آنان مطرح گردید. پرونده از روند مربوط به اتهام اخاذی خارج و مسیر دیگری را طی کرد و چون رحیم محمدی نقشی اساسی در تهیه فیلم های مستهجن داشت متهم اصلی پرونده، محسوب شد و از آنجاییکه همسرش نیز با وی زندگی مشترکی را می گذراند، وی نیز به عنوان متهم ردیف دوم در پرونده مطرح گردید. موضوع لواط نیز در حین رسیدگی قضایی به میان آمد.
در حکم صادره بدوی و تجدید نظر آمده است که بر اساس شکایت حجت ابوالحسنی، نامبرده اعلام نموده است که رحیم محمدی وی را لخت کرده و به وی تجاوز کرده و دخول نیز انجام پذیرفته است . متعاقب آن بی آنکه موکل اقراری در این مورد نماید و دلایل اثبات این جرم مشخص و اعلام گردد حکم به محکومیت موکل به حلق آویز ( اعدام ) نمودن وی در محوطه زندان تبریز صادر می گردد.
در این خصوص مواردی لازم به ذکر است:
اولآ – همانطور که مرقوم گردید به نظر اینجانب علت اصلی صدور چنین حکمی به دلیل تسهیل در اعمال مجازات مرگ موکل است و الآ دلایل گناهکاری و مجرمیت موکل در این خصوص به قدری نیست که بتوان حکم بر محکومیتش صادر نمود. همانطور که در احکام صادره نمایان است دو محکومیت بر موکل منتسب شده، که یکی سنگسار و دیگری اعدام است. به خوبی می دانیم که مجازات سنگسار از جمله مجازاتهایی است که نمی توان به راحتی به اجرا گذارد و اگر اجرا شود به دلیل آنکه در بسیاری از کشورهای دنیا، چنین مجازاتهایی منسوج شده است . بازتاب داخلی و بین المللی مناسبی نخواهد داشت. به همین جهت برای رفع این معضل اعدام راحت ترین راه برای رسیدن به مقصود ( سلب حیات ) است. مضافآ به اینکه چنانچه این اتهام را فارغ از دیگر اتهام منتسبه و افعال موکل فرض نماییم و رسیدگی قضایی مجزایی در این خصوص صورت پذیرد. موکل هرگز به چنین مجازاتی بنا به دلایلی که ذکر خواهیم نمود محکوم نخواهد شد.
ثانیآ – در فصل دوم، باب دوم از کتاب دوم قانون مجازات اسلامی راههای ثبوت لواط در دادگاه ذکر شده است. یکی از راههای ثبوت، چهار بار اقرار نزد حاکم شرع می باشد. در مانحن فیه تاکنون موکل اقراری بر دخول و انجام عمل لواط ننموده و عاقل بودن وی نیز به دلیل شرایط روحی و روانی اش مورد تردید است. بنابراین هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ قانونی نمی توان به صرف ادعای شاکی که بعدها تکذیب شد و از شکایتش منصرف گردید. حکم به اعدام متهم صادر نمود. یکی دیگر از دلایل اثبات لواط، شهادت چهار مرد عادل است که عمل لواط را مشاهده کرده باشد و با شهادت کمتر از چهار مرد عادل لواط اثبات نمی شود. در مانحن فیه حتی یک نفر شاهد نبوده و فیلم برداری انجام شده نیز حکایت از عدم دخول و انجام لواط است.
حال با عنایت به مراتب فوق روشن و محرز است که موکل از این اتهام بری بوده و این قسمت حکم کاملا مخدوش و از لحاظ شرعی نیز ایراد اساسی دارد.
2 - اتهام زنای محصن نسبت به آقای رحیم محمدی
عامل مهمی که باعث شد تا قضات محترم در سریعترین زمان به پرونده متشکله علیه موکل رسیدگی نموده و از طرفی وی را به اتهام لواط به عنف به مجازات مرگ محکوم کنند. حساسیت موضوع و عملکرد موکل در راستای اعمال منافی عفت توسط وی می باشد. محتویات پرونده، که بدون مقدماتی است که به نظر گرامیتان رسید. حکایت از آن دارد که موکل با شخصی بنام شهرام آشنا می شود. وی که جهت فرار از مسئولیت کیفری، خود را در طول دادرسی فردی موجه و ساده جلوه می نمایاند. با زنی آشنا بوده است که این زن با مردان ارتباط جنسی برقرار و در قبال انجام اعمال جنسی وجهی دریافت می کرد. شهرام با رحیم محمدی آشنا شده و از سادگی وی و اینکه در زندگی دچار مشکل مالی بوده و نمی تواند به درستی زندگیش را اداره کند سوء استفاده کرده و به وی پیشنهاد می کند که منزلش را در اختیار او گذارد. همسر رحیم بر خلاف آنچه در دادنامه صادره از شعبه 27 دیوانعالی کشور ذکر شده، هیچ گونه اطلاعی از این موضوع نداشت. پس از مدتی موکل از ناچاری قبول می کند تا در قبال اخذ مبلغی این عمل را انجام دهد. حال چنانچه وی در مضیقه مالی به سر نمی برد و دولت کمک مالی به وی می نمود دست به چنین عملی نزده و پیشنهاد مطروحه را رد می کرد. ولی متاسفانه مجبور می شود برای سیر نمودن شکم خود و خانواده اش این پیشنهاد را بپذیرد. مدتی می گذرد رحیم محمدی که از وضعیت مالی بسیار اسفباری برخوردار بود. در طول زندگی زناشویی برای گرفتن کمک مالی، به هر دری می زند ولی موفق نمی شود. از دوستان و آشنایان خود و کسانی که در ارتباط بود درخواست وام می کند تا بتواند با تهیه سرمایه ای مشغول به کار شود ولی دریغ از کوچکترین کمکی. به عنوان مثال در یک فصل زمستانی که سرمای شدیدی در تبریز حاکم بود موکل جهت خرید یک دستگاه بخاری نیاز مبرم به پول داشت. سراغ هر کسی که به فکرش می رسید، رفت تا بتواند وجه آن را تهیه کند. ولی موفق نشد. به ناچار به کمیته امداد امام خمینی مراجعه و با نامه نگاریهای فراوان و تحقیقات مفصل مامورین، در نهایت یک دستگاه بخاری گازی به وی داده می شود.
موکل فشارهای روحی و روانی بسیاری را در طول زندگی تحمل نمود و به مرور تا آنجا رسید که قادر به کنترل اراده خود نگردید. در سال اخیر با پیشنهاد شهرام فکر و ذهنش به بیراهه رفت و به افرادی که از آنها طلب کمک کرده بود مراجعه کرد. آنها در خصوص نیاز های مالی، به موکل کمکی نمی کردند. ولی وقتی پیشنهاد ارتباط با زنی داده می شد حاضر بودند وجهی زیادی نیز پرداخت کنند. در این پرونده، به جز موکلین، تعداد 31 نفر دستگیر شدند که اکثر آنها کارمندان دولتی بودند از جمله آقای محمد رضا رسولی کارمند استانداری آذربایجانی شرقی، فرامرز ذهنی ستوان دوم نیروی انتظامی، حسین قربانی کارمند شرکت بازرگانی بهران، علی شجاع امین کارمند سازمان تاکسیرانی تبریز و چند نفر دیگر افرادی بوده اند که موکل به آنها مراجعه می نمود تا بتواند کمکی از آنها بگیرد. ولی بی ثمر می ماند. اما وقتی به دیگر متهمین پرونده که اکثریت قریب به اتفاقشان متاهل بوده و دارای پست و مقام نیز بوده اند، پیشنهاد ارتباط جنسی نسبت به زنی را می دادند آنها با کمال میل پذیرفته و به منزلش می رفتند. در حالی که در پرونده همه خود را بی گناه جلوه داده و موکلین را عامل اصلی روابط نامشروع خود می دانند و دادگاه نیز این موضوع را می پذیرد و موکلین را اینگونه محکوم می نماید. موکل به قدری از عملکرد آنها ناراحت و دلخور بود که ناخواسته به دلیل فشار های روحی فشار روحی و روانی از ارتباط جنسی آنها فیلم برادری کرده و برای خود نگهداری می نمود. با ملاحظه فیلم های گرفته شده تعداد 3 نفر دستگیر شدند. آنهایی که مجرد بودند به شلاق و آنهایی که متاهل بودند - بجزء موکل و همسرش - با ارفاقاتی مجازات سنگسار از دوششان برداشته شده و به شلاق محکوم شدند.
دادگاه متاهلین را به بهانه اینکه شرایط احصان را نداشتند و صرفآ با اقرار متهمین به اینکه یا همسرشان در سفر بوده یا مریض است یا اختلاف دارند؛ مجازات سنگسار را نسبت به آنها منتفی دانستند. در صورتیکه اگر واقعآ آنچه اتفاق افتاده است مورد بررسی قرار گیرد به این نتیجه خواهیم رسید که موکل بی گناه است و اگر دیگر متهمین زمینه را برای موکل فراهم نمی کردند و به جای شهوت رانی و هوس بازی خود به وی کمک مالی می نمودند هیچگاه ایشان دست به ارتکاب عمل خلافی نمی زند. به هر حال موکل در خصوص ارتباطات نامشروع متهمین اعتراف کرده و آنها نیز اتهام خود را پذیرفته اند. ولی موکل در این خصوص به سنگسار و دیگران به شلاق محکوم شده اند . اما آنچه جای تامل دارد اینکه موکل دچار جنون ادواری شده و نمی توانسته مسلط بر عملکرد خود و اراده اش باشد. لیکن متاسفانه علیرغم اینکه محتویات پرونده حکایت از جنون وی دارد متاسفانه، دادگاه بدون توجه به این موضوع، حکمی را با اشد مجازات صادر می کند و برای آنکه این حکم به راحتی اجرا شود. به ناحق وی را نیز به اتهام لواط به عنف که مورد انکار وی قرار گرفته و شاکی نیز از شکایت خود منصرف شده است به اعدام محکوم نموده اند. جا دارد برای بر قراری عدالت و دوری از هر گونه تعصبات به این موضوع مهم از جانب آن مقام معظم توجه شود تا خدای ناکرده، موکل بیچاره با وضعیتی که در طول زندگی برایش به صورت ناخود آگاه بوجود آمده و جامعه به صورت کل و دولت به صورت خاص مسئول این رخداد ناگوار است به دار آویخته نشود.
شاید اعمال موکل در نگاه سطحی، قضاوتی همچون قضاوت، اعضای شعبه دوم دادگاه کیفری استان آذربایجان را در بر داشته باشد ولی چنانچه به عمق قضیه با دید دیگری نگاه کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که موکل و همسرش دستخوش نامتعادلات و وضعیت اقتصادی بغرنج خود شده اند که در وحله اول طبق مقررات قانون اساسی دولت ملکف به ایجاد اشتغال، تهیه مسکن و هزینه های زندگی آنها بوده که چون این مقدمات برای ادامه زندگی مهیا نشد. وی بر خلاف خواسته قلبی خود و بدون اراده، اعمال برخلاف قانون را به انجام رساندند. شاید گفته شود که اگر هم کسی در مضیقه مالی قرار داشته باشد، نباید دست به ارتکاب جرم زند. در پاسخ باید گفت کثرت پرونده های کیفری در محاکم دادگستری در خصوص موارد مختلف از جمله کلاهبرداری، سرقت، خیانت در امانت و حتی قتل و آدم ربایی و ریشه یابی انگیزه های اصلی مجرمین نشان می دهد که منشاء اصلی بسیاری از جرایم فقر و بی بضاعتی مالی است که دامن افراد جامعه را می گیرد. در خصوص پرونده موکل نیز وضع به همین منوال است او سالهای سال در کنار خانواده خود هر چند دارای مشکلات مالی فراوان بود. به سختی روزگار می گذراند ولی وقتی ملاحظه می کند که انسانهای اطرافش در قبال تن زن حاضر به پرداخت وجه قابل توجهی هستند و در قبال فقر و نیاز مالی موکل هیچگونه عکس العملی از خودشان نشان نمی دهند. دست به چنین کار ناشایستی می زند. ولی آیا اگر شخصی بنا به دلایل گفته شده مرتکب عملی گردد که قانون آن را منع کرده است می بایست جانش از بدن جدا گردد؟ متاسفانه در کشور ما به جای آنکه مسئولین به فکر از بین بردن ریشه های اصلی جرم و خشونت باشند به فکر آنند که با گرفتن جان آدمی، صورت مساله را پاک کنند که این عمل نه تنها به صورت موقت کارساز نیست بلکه در طولانی مدت نیز تالی فاسد خواهد داشت. و تالی فاسد آن این خواهد بود که روز به روز بر تعداد مجرمان افزوده شده و امنیت جامعه از بین می رود.
حال بنا به آنچه مرقوم گردید واضح و مبرهن است که دادنامه صاده علیه موکل از برخی جهات برخلاف شرع بوده و از آن مقام معظم این استدعا را داریم تا با فراهم نمودن نقض دادنامه صادره، به ایرادات گرفته شده از جمله جنون موکل توجه نموده و مقرر فرمایید تا اجرای حکم این محکوم به اعدام و سنگسار متوقف گردد.
3- اتهام زنای محصنه نسبت به خانم کبری بابای و دلایل بی گناهی وی
صرف اطلاع بعدی خانم کبری بابایی در این پرونده، کفایت می کرد تا اگر کوچکترین اماره ای بر گناهکاری وی در وقوع و ارتکاب جرم توسط همسرش بنا به دلایلی که مرقوم گردید وجود داشته باشد. در آتشی که روشن شده بود بسوزد و مجازاتی گربیانش را گیرد که قابل تصور نباشد. موکله به اتهام زنای محصنه به مجازات سنگسار محکوم شده است. در صورتیکه نسبت به اتهام منتسب به وی کوچکترین دلیل محکمه پسندی بر اثبات مجرمیت ایشان در پرونده وجود ندارد. موکله در تمام مراحل دادرسی منکر اتهام خود شده است. موکله پس از اینکه زندگی خود را در چالش شدیدی می بیند در کنار همسرش بوده است که با نگاههای غیر متعارف برخی از افراد مواجه می شود. او هر گاه با همسرش به ادارات مختلف می رفته، برخی از کارمندان از جمله کارمند اداره بیمه( کارشناس تصادفات) نگاهی دیگر بر او داشته و موکله این موضوع به همسرش اطلاع می دهد. موکله با درخواست همسرش، طرح دوستی با کارمند ریخته و از وی دعوت می کند که به منزل وی بیاید( البته به اصرار کارمند) زمانیکه این دو در منزل بودند موکله تنها لباسهای خود را در آورده و آن شخص نیز علیرغم آنکه می دانسته، موکله متاهل است اصرار بر تجاوز می نماید که آقای رحیم محمدی از این صحنه فیلم برداری می کند بدون آنکه کوچکترین ارتباطی در حد زنا فی مابین آنها بر قرار شده باشد و این عمل به این لحاظ صورت می گیرد که بعدها آقای رحیم احمدی بتواند مقداری پول از آن شخص بگیرد این عمل ایشان دقیقآ نشان می دهد که وی از لحاظ روحی و روانی دچار اختلال شدید بوده است. چرا که هیچ فردی حاضر نمی شود در روابط زناشویی دست به چنین عمل قبیحی بزند. در این پرونده، موکل بارها منکر ارتکاب عمل زنا شده و اشخاصی که با ایشان رابطه برقرار کرده اند نیز منکر ارتباط نامشروع در زنا نسبت به خانم کبری بابایی شده اند.
محرز و مسل است که این عمل نامبرده نیز کاملآ از روی فشار های مادی بوده که به وی تحمیل شده است. موکله همانطور که مرقوم گردید صراحآ در جلسات مختلف اعلام نموده اند که قبول ندارند که زنا کرده اند. ولی صرف لخت شدن را می پذیرند و در چنین مواقعی که هیچگونه دلیلی بر گناهکاری شخص نسبت به زنای محصنه وجود نداشته باشد نمی توان شخص را به مجازات سنگسار محکوم نمود. از لحاظ شرعی نیز چنین حکمی قابلیت اجرا نداشته و نخواهد داشت مگر آنکه به ناحق بخواهیم اتهام ناروایی را منتسب به شخص بی گناهی کرده و وی را از زندگی ساقط نماییم.
حال بنا به مراتب فوق از آن مقام معظم استدعا دارد با توجه به اینکه موکلین به هیچ عنوان مستحق اعدام و سنگسار( به طور کلی سلب حیات) نیستند. ترتیبی اتخاذ فرمایید تا پرونده اتهامی ایشان مجددآ مورد بررسی قرار گیرد. مطمنآ با توجه به انگیزه موکلین و اینکه آنان بدون اراده و تعقل دست به اعمالی زده اند که از جمله جرائم منافی عنف به حساب می آید ولی نمی توان در چارچوب مقررات مربوطه به مجازات اعدام و سنگسار گنجاند. یقین دارد مساعدت نموده و با تصمیمی شایسته، اجازه اجرای حکم را نخواهید داد. در ضمن هر دو موکل از عملکرد ناشایست خود توبه نموده و طلب یاری و کمک می نمایند. باشد که با ریشه یابی اینگونه جرایم به دنبال علتها رویم و در صدد اصلاح برآییم. نه آنکه معلول را نابود و صورت مساله را با گرفتن جان آدمی پاک کنیم.
آقای لاریجانی
خود قضاوت کنید و پیگر اعدام ناعادلانه این جوان که خونش به ناحق ریخته شد شوید. که اگر انصاف داشته باشید کوتاهی در محقق کردن خواسته حقیر نخواهید کرد. رحیم محمدی را چند روز قبل از اعدام به دلیل محکومیتی که به شلاق داشت به شدت شلاق زدند و او را از پای درآرودند. و سپس اعدام کردند.
*****
چهارمین روز اعتراضات دانشجویی در دانشگاه علم و صنعت
دیروز سه شنبه 14 مهر 1388 برای چهارمین روز متوالی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت هم صدا با دیگر دانشجویان سراسر کشور فریاد اعتراض سر دادند.
از ساعت 12:30 ظهر مانند روزهای گذشته جمعیت بسیاری در نهارخوری پسران با سر دادن شعارهای "الله اکبر" و "یا حسین میر حسین" فریاد اعتراض خود را به گوش حامیان کودتا رساندند. رئیس حراست دانشگاه علم و صنعت به همراه تعدادی از مامورین حراست و افراد بسیج دانشگاه نیز مانند روزهای قبل با حضور در نهارخوری و اطراف آن سعی در ارعاب و تهدید دانشجویان داشتند. شنیده ها حاکی از آن است که این عده با شناسایی دانشجویان ساعاتی بعد با خانواده آن‏ها تماس گرفته و سعی در تهدید دانشجویان و خانواده‏های آن‏ها برای در سرکوب اعتراضات دارند.
طی روزهای گذشته مامورین حراست نسبت به اخذ کارت‏های دانشجویی برخی از معترضین و ممنوع الورود کردن و احضار تعدادی از آن ها به کمیته‏ی انضباطی اقدام کرده‏اند که این تحرکات از موج اعتراضات دانشجویان نکاسته و باعث طرح‏ریزی‏های دیگری نیز از جانب دانشجویان شده‏است.
همچنین در دانشکده‏های مختلفی از دانشگاه علم و صنعت دانشجویان به مناسبت سالروز تولد مهدی کروبی به توزیع شیرینی و شکلات پرداخته و از شجاعت‏های وی تجلیل کردند. در زیر دو فیلم کوتاه از این تظاهرات را مشاهده می کنید.

**
*****
از میان ایمیل های دریافتی:
وقتی نمی‏توانند به دانشگاه بیایند، باید که دانشگاه را به شام دعوت کنند!
می‏شنوم که برخی از اساتید - بیشتر بدنه مدیریتی - به شامی با میزبانی احمدی‏نژاد دعوت شده‏اند. در این آشفته بازار و در این وضع دانشگاه‏ها و با این همه عدم مقبولیت این دعوت هم از آن کارهایی است که جای سوال دارد. اینکه احمدی‏نژاد برخی از اساتید را دعوت کرده باشد چیز جدیدی نیست، اما اینکه در این موقعیت قرار باشد چنین دعوت‏هایی صورت بگیرد جای چند نکته را باقی می‏گذارد.
آقای احمدی‏نژاد به شدت دنبال مقبولیت و کسب مشروعیت است. بزرگترین مشکلی که با آن دست به گریبان است طرد شدن نخبه‏ها از اطرافش است. در واقع احمدی‏نژاد تنها با تعداد محدودی باقی مانده، که هر روز یا مشکل در مدرکشان پیش می‏آید و یا مقاله تقلبی شان از یک نشریه‏ای چیزی علم می‏شود. نخبگان دور آقای احمدی‏نژاد شده‏اند از جنس خودش. این روزها حتی اساتیدی که بر حسب مصالح حزبی و گروهی هم به احمدی‏نژاد رای داده‏اند، یا سکوت می‏کنند و یا نقدهای سنگینی به او دارند. نقدهایی که هرکدام از یک موضعی متفاوت است اما نتیجه‏اش شده عدم مقبولیت و مشروعیت در برابر نخبگان.
فضای دانشگاهی آنقدر سنگین است که آقای احمدی‏نژاد خودش توانایی حضور در این فضا را ندارد و مجبور است دستچین شده عده‏ای را به حضور بپذیرد! این چند وقت که در دانشکده با اساتید گفتگو می‏کنم و نظراتشان را درباره وقایع بعد از انتخابات و شخص این آقا می‏شنوم گاهی تعجب و گاهی حیرت می‏کنم. از کسانی نقدهایی می‏شنوم که ظاهرا تنها برای شاد نشدن جناح مقابل نقدهایشان را مطرح نکرده یا نمی‏کنند. عده‏ای هنوز بازی و دعوا را دعوای روز ۲۳ خرداد می‏دانند و برای حضور و ارزیابی در فضای اجتماعی ترجیح می‏دهند دو ماه بعد از ان روز را نبینند. اتفاقاتی که کاملا جناح بندی‏های داخلی را تغییر داد و بازی را از بازی انتخابات به جای دیگری منتقل کرد. بازی‏ای که در نهایت همه نخبگان را - حتی اساتید ساکت جامعه‏شناسی - مجبور به اعلام موضع و انتخاب مسیر خواهد کرد.
اما آنچه قصدم از نوشتن بود چند کلامی است با معدود اساتیدی که دعوت‏هایی از جمله دعوت شام گفته شده را می‏پذیرند؛ اساتید محترم خودشان از فضای فعلی جامعه و دانشگاه آگاهند. اما بد نیست بدانند که ایشان قرار است در جمعی حاضر باشند که مشروعیت بخش جایگاه میزبان شوند. این مشروعیت بخشی یا به جایگاه و یا به عملکرد احمدی‏نژاد باعث عدم مقبولیت و مشروعیت میهمانان نیز خواهد شد. لذا پیشنهاد می‏کنم با توجه به اوضاع امروز یا صلاح را در عدم حضور بدانند و یا اگر حاضر می‏شوند مشفقانه و دلسوزانه تحلیلی دقیق از شرایط روز عرضه دهند.
اگر قرار است که نمک گیر ایشان باشند حداقل حرفشان را و صدای دانشگاه را به گوش ایشان برسانند. حداقل بگویند از خشونت‏هایی که بی‏درایتی ایشان عاملش بود. از کوی دانشگاه و اتفاقاتی که بر دانشجویان گذشته بگویند. از زیرزمین وزارت کشور و تخلفاتی از این دست که در کمیته پیگیری حوادث در دانشگاه هم تایید شده بگویند. از دانشجویان زندانی و از بی‏بصیرتی درحذف گروه مذهبی و داخل نظام یک نسل بگویند. از پیامدهای دخالت سپاه در دانشگاه و تحریک بسیج برای مقابله با هر شیوه‏ای که مختار است، بگویند. از دستگیری‏ها و بازداشت‏ها و التهاب‏آفرینی‏هایی که آرامش لازم برای ایجاد فضای علمی را به مخاطره می‏اندازد، بگویند.
از عدم شفافیت در سیاست‏ها با توجه به شرایط هسته‏ای و سیاست خارجه اخیر بگویند. از رایج‏شدن فرهنگ جدید و لمپنیسم سیاسی بگویند. از زیان‏های بلند مدت تحریک و آشوب علیرغم سودهای کوتاه مدتی که برده‏اند بگویند. از توسعه، از پیشرفت، از امنیت، از تعادل و از هزار و یک چیزی بگویند که کشورمان بدان نیازمند است. اساتید گرامی اگر قرار است داغ این حضور نمایشی را بر پیشانی داشته باشند، بدون تعارف تمام تحلیل‏هایشان را بگویند. حتی اگر بر بی‏نتیجه بودن آن اذعان می‏کنند، حداقل حجت شرعی خود را به انجام رسانده‏اند.
کلیه اساتید و نخبگان - خصوصا آنانکه در بدنه حاکمیت جایگاهی دارند - امروز بیش از پیش مسئولند و برای سکوت امروزشان باید پاسخگو باشند.
*****
گزارش فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
قرار دادن ده ها زندانی سیاسی با شرایطی غیر انسانی در قرنطینه بند 7 زندان اوین
بنابه گزارشات رسیده از قرنطینه بند 7 زندان اوین ،ده ها زندانی سیاسی در شرایط غیر انسانی و فضایی بسیار محدود برای چندین هفتۀ متوالی در آنجا نگهداری می شوند .دهها زندانی سیاسی که بعضی از آنها هفته ها است در قرنطینه بند 7 در شرایط غیر انسانی بسر می برند. زندانیان سیاسی هستند که اکثر از دستگیر شدگان اخیر ویا زندانیان سیاسی که پس از ماهها زندانی بودند در بند 209 به آنجا منتقل شده اند.قرنطینه بند 7 از چهار سلول تشکیل شده است که در هر سلول آن بین 15 تا 20 نفر نگهداری می شوند. تعداد زندانیان سیاسی که در حال حاضر در آنجا قرار داده شده اند بین 70 الی 80 نفر می باشند.قرنطینه به منظور نگهداری موقت زندانی است تا تعیین تکلیف شود.و معمولا زندانی یا با وثیقه آزاد می شود و یا اینکه به بندهای عمومی منتقل می شود . مدت نگهداری او از چند ساعت تا چند روز نباید طولانی تر باشد.ولی در مواردی بازجویان وزارت اطلاعات برای تحت فشار قرار دادن زندانی مدت بازداشت او را طولانی تر می کنند.زندانیان سیاسی که در قرنطینه بند 7 بسر می برند.چندین برابر ظرفیت سلولهای آنها زندانی جای داده اند بطوری که امکان تنفس را برای زندانی سخت کرده. زندانیان سیاسی فاقد پوشش کافی هستند چه به لحاظ لباس و پتوهای مورد نیاز استراحت آنها . بطوریکه به آنها گفته شده خانواده هایشان باید پتوهای مورد نیاز استراحت آنها را تامین کنند. پتوها باید فاقد حاشیه باشند. غذای زندانیان به لحاظ کمی نیازهای جسمی آنها را تامین نمی کند و به لحاظ کیفی بسیار پایین می باشد و تقریبا غیرقابل مصرف است.از امکانات درمانی جدی محروم هستند.شرایط بهداشتی قرنطینه بخصوص سرویس های بهداشتی آن بسیار کثیف و غیر بهداشتی است.تعدادی اززندانیان سیاسی که از 3 هفته پیش به قرنطینه بند 7 منتقل شدند ودر بلاتکلیفی و شرایط غیر انسانی بسر می برندعبارتند از : حامد یازرلو،حسن طرلانی،فرزاد مددزاده،ضیاء نبوی، مجید دری و علی بیکس و ده ها زندانی سیاسی دیگر می باشند.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،قرار دادن زندانیان سیاسی در شرایط غیر انسانی را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به جنایتهای سیستماتیک در زندانهای ولی فقیه علی خامنه ای است.
*****
اعتراضات و تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاه آزاد ادامه دارد
دیروز سه شنبه و امروز چهارشنبه بیش از 1500 تن از دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز در صحن دانشکده فنی این د انشگاه دست به یک تجمع اعتراضی زدند.
این تجمع در اعتراض به بازداشت غیرقانونی دانشجویان و فعالان سیاسی و حقوق بشر پس از اعلام نتایج انتخابات و نیز در اعتراض به حوادث غیرانسانی پس از آن برگزار شد.
دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز با وجود تهدیدات گسترده دانشجویان از سوی نیروهای امنیتی برای عدم برگزاری برنامه، این تجمع اعتراضی را برگزار کردند. هم چنین در آغاز این برنامه اعتراضی نیز تعداد قابل توجهی از نیروهای انظتامات و حراست دانشگاه در محل تجمع حضورداشتند. این تجمع اعتراضی با سردادن شعارهای "مرگ بر دیکتاتور"، " یا حسین میرحسین"، آغاز شده و در آن دانشجویان با سر دادن شعار "استعفا" خواستار استعفای دولت کودتا شدند.
دانشجویان همچنین با در دست داشتن نمادهای سبز بر ادامه جنبش به شیوه مسالمت امیز مردم تاکید کردند و با سر دادن شعارهای دیگری در حمایت از مهدی کروبی، قدرانی خود از مقاومت بی نظیر و افشاگری های شجاعانه وی اعلام نمودند. گفتنی است دانشگاه تهران مرکز از ابتدای سال تحصیلی جدید شاهد اعتراض گسترده دانشجویی به شرایط کنونی جامعه و دانشگاه بوده است. هم چنین شایان ذکر است که دکتر فیاض زاهد استاد تاریخ این دانشگاه نیز از 25 شهریورماه در بازداشت به سر می برد فیلم های تجمعی اعتراضی را در لینک های زیر ببینید:
*****
فراخوان دانشجویان علوم اجتماعی برای آزادی مهدی شیرزاد
عده‌ای از هم‌کلاسی‌ها و دوستان مهدی شیرزاد با راه اندازی وبلاگی و انتشار نامه‌ای خواستار آزادی این دانشجوی علوم اجتماعی شدند. در این وبلاگ از کلیه فارغ‌التحصیلان و اساتید علوم اجتماعی دعوت شده است که با مراجعه به سایت نامه تهیه‌شده را برای آزادی مهدی شیرزاد امضا کنند.
علاقمندان به امضای نامه مذکور می‌توانند به آدرس wwww.freeshirzad.blogfa.com مراجعه و با درج مشخصات خود در بخش نظرات، این نامه را امضا کنند.متن کامل این بیانیه به این شرح است:
نزدیک به ده روز است که دانشجو و همکلاسی‌ سابق ما، مهدی شیرزاد، بازداشت شده‌ و هنوز از اتهامات احتمالی او اطلاعی در دست نیست. یکی دیگر از دانشجویان سابق دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، علی‌ پیرحسینلو، دانش‌آموخته سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (دبیرستان علامه حلی تهران) و وبلاگ‌نویس نیز بیش از دو هفته است با وضعیتی مشابه بازداشت شده است. بازداشت چنین افرادی بیش از هر چیز به شکافی دامن می‌زند که متاسفانه مدتی است میان نخبگان کشور و متولیان امور پدید آمده و تدوام آن می‌تواند عواقب بسیار تلخی برای کشور به دنبال داشته باشد.
برای اهالی علوم اجتماعی بازداشت امثال مهدی شیرزاد این پرسش را بر می انگیزد که چرا در میان متولیان ادره امور نظام کسانی هستند که به محققان، مدرسان و دانشجویان علوم اجتماعی و به دانش آنان به چشم خطری برای خود می‌نگرند؟ چرا کار به جایی رسیده که در متن کیفرخواستی که در دادگاه متهمان ناآرامی‌های پس از انتخابات قرائت می‌شود، پای شماری از برجسته ترین متفکرین علوم اجتماعی جهان مانند ماکس وبر، یورگن هابرماس و جان کین به عنوان متهم به میان می آید، و از آنان طوری یاد می شود که گویی اینان ماموران سازمان های امنتیتی شرق و غرب‌ بوده و هستند. آیا به راستی کار به جایی رسیده که کسانی در سطوح مختلف نظام باور دارند که در آکادمی‌های علوم اجتماعی توطئه‌ای هماهنگ علیه حکومت ایران در حال شکل‌گیری است؟ صراحتا باید گلایه کنیم که چنین نگاهی به معنای آن است که صدها عالم و دانشجوی علوم اجتماعی خود نمی‌فهمند در کلاس‌ها و کتاب‌های‌شان چه می‌گذرد اما، فی‌المثل، یک کارمند دادگستری استان تهران این موضوع را می‌فهمد.
لازم می بینیم در همین فرصت بکوشیم تا تصویر روشنی از خصلت های نسل نوین علوم انسانی در ایران ارائه دهیم تا شاید بهانه ای باشد برای آشنا کردن متولیان امور با چند و چون و ذغدغه های این نسل. از دهه هفتاد شمسی نسل نوینی پا به دانشگاه‌های کشور گذاشت. نسلی که مهدی شیرزاد بی تردید یکی از برجسته‌ترین‌های آنهاست. جامعه‌ای که تا سالیان سال علوم انسانی در آن رشته‌ای بود که افراد از بد حادثه آن را انتخاب می کردند و در عرف جامعه مختص کسانی بود که توانایی علمی و درسی اندکی داشتند، به ناگاه با نسلی نو مواجه شد که با ذهنی پرسشگر و خلاق دست به انتخاب رشته‌های علوم انسانی زدند. اینان نسلی بودند که پس از انقلاب متولد شده، کودکیشان را در جنگ سپری کرده و تجربه سالهای جوانیشان با حوادثی مانند دوم خرداد مصادف شده بود. خصلت این نسل تنها یک چیز بود: ذهنی سرشار از سوال و دغدغه برای حل مسایل اساسی اجتماع ایران.
امثال مهدی شیرزاد وارد علوم انسانی شدند نه برای این که توش و توان علمی اندکی داشتند، درست برعکس، آن ها با هوش و زکاوتی درخشان، ذهنی جستجوگر و دغدغه هایی برای ساختن سرزمینی آبادترعلوم انسانی را انتخابکردند.
اما نکته قابل توجه و شاید راهگشا برای متولیان امور روشن کردن نوع نگاه این نسل به سیاست است. اگرجوانان سال های دهه پنجاه شمسی با وجود همه اختلافات و تضادهای فکری و عقیدتی ـ که پس از انقلاب به شکلی خشونت بار خود را نشان داد ـ در یک ویژگی مشترک بودند و همگی فکر می کردند پاسخی قطعی برای همه مسائل بشری در اختیار دارند، نگاه نسل نوین به سیاست دیگر هیچ شباهتی به خیال‌اندیشی های ایدئولوژی‌زده نسل قبل از خود ندارد. ما به خلاف نسل پیش از خود، دیگر تصور نمی کنیم که پاسخ قطعی و نهایی هر چیز را در اختیار داریم. شاید مهمترین ویژگی نسل جدید وجود نوعی نگاه انتقادی در رویکرد آنان به پدیده های سیاسی و دوری‌شان از هر گونه خود مطلق انگاری بوده است. از چنین چشم‌اندازی است که برای این نسل "اصلاحات" نه نام یک جریان سیاسی خاص، بلکه روشی‌ست عالمانه برای ساختن جهانی به مراتب انسانی‌تر. از همین روست که اطلاق عنوان "برانداز" به نسل جدید دانشجویان و مدرسان علوم اجتماعی نه تنها ناشی از ناآگاهی، بلکه عنوانی است نامتجانس و باید بگوییم تداوم نگاه امنیتی به ما و نسل مهدی شیرزاد فقط بر ضخامت دیوارهای بی‌اعتمای می افزاید.
برهمین اساس ما دانش‌آموختگان علوم انسانی و اجتماعی ضمن اعلام حمایت و پشتیبانی از همکار و همکلاس خود، با تکیه بر دانش مشترکمان شهادت می‌دهیم که او همواره با اعتقادی عمیق نسبت به فرهنگ بومی و روش اصلاحی در عرصه سیاست گام برداشته و مانند همه ما و دیگر همنسلانش هیچ رویایی برای انقلاب مخملی را در سر نداشته است. امروز بازداشت مهدی شیرزاد و دانشجویانی نظیر علی رفاهی، محسن جعفری مقدم، فرید هاشمی و سارا اسمی‌زاده پیش از آن‌ها بازداشت محمدرضا جلایی‌پور، و پس از او بازداشت علی پیرحسینلو، بازداشت افراد نیست، مقابله با دانشگاههای علوم انسانی است.
امید که با تدبیر در رفتار متولیان امور به زودی شاهد همکاری همه سطوح اجتماعی کشور در ساختن آینده‌ای بهتر برای ایران اسلامی باشیم.
جمعی از اساتید، دانش‌آموختگان و دانشجویان علوم انسانی و اجتماعی
*****
گزارش فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
ادامه تجمعات اعتراضات خانواده های دستگیر شدگان در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین
بنابه گزارشات رسیده خانواده های دستگیرشدگان اخیر به تجمعات اعتراضی خود در مقابل زندان اوین و دادگاه انقلاب برای آزادی عزیزانشان ادامه می دهند.روز های سه شنبه و چهارشنبه 14 و 15 مهرماه دهها نفر از خانواده بازداشت شده ها از ساعت 8:30 صبح در مقابل دادگاه انقلاب تجمع كردند و خواستار آزادي عزيزانشان بودند.طی دیروز وامروز اسامي تعدادي از بازداشت شده های ورزشگاه آزادی مورد تایید دادگاه انقلاب قرار گرفت و براي بعضی از بازداشت شدگان قدیمی كفالت و وثيقه تعیین شد .اما با توجه به اينكه در بین خانواده ها ، خانواده هايي همچون خانواده علي اميني ،‌رامين عبدالمحمدي ،اميد وحيدي ، متين حيدرزاده بودند كه با وجود گذاشتن كفالت و وثيقه هنوز عزيزانشان آزاد نشده بودند نگراني خانواده ها در مورد آزادي عزيزانشان بيشتر شده.به خانواده ها گفته شده بود که بروید مقابل زندان اوين ما نامه آزادي را فرستاده ايم. خانواده ها از صبح تا شب به اميد آزادي عزيزانشان به انتظار مي ايستادند اما دريغ از آزادي در دادگاه انقلاب هم هيچ كس پاسخگوي آنها نيست و دائما آنها را به زندان اوين و از اوين به دادگاه انقلاب پاس مي دهند..تعدادي از خانواده ها به نمايندگي از بقيه خانواده ها به داخل دادگاه انقلاب رفتند تا با دفترحداد و حيدري فر تماس بگيرند و مطمئن شوند كه اگر كفالت و وثيقه بگذارند عزيزانشان ازاد مي شوند.منشي دفتر حداد ابتدا با شنيدن اين صحبت خانواده ها ميني بر اينكه عده اي وثيقه گذاشته اند اما هنوز عزيزانشان آزاد نشده اند اگر ما هم وثيقه بگذاريم عزيزانمان آزاد مي شوند يا نه با عصبانيت و برخورد وحشیانه به خانواده ها جواب داد: اگر فكر مي كنيد ما دروغ مي گوييم كفالت و وثيقه نگذاريد تا بچه هايتان در آنجا بپوسند آنوقت مي فهميد راست مي گوييم يا دروغ. شما علنا داريد به ما تهمت دروغگويي مي زنيد و تلفن را به روي خانواده ها قطع كرد.همين امر باعث شد صداي اعتراضات خانواده ها در بيرون دادگاه انقلاب شدت یابد.چرا كه تا به حال غير از توهين و تحقير و دروغگويي و زدن برچسب به عزيزانشان چيز ديگري از مسئولين دادگاه انقلاب نشنيده اند.در مقابل بخش اداری زندان اوين 28 نفر از خانواده بازداشت شده ها تجمع كردند و خواهان آزادي عزيزانشان بودند كه هيچ كس جوابگوي آنها نبود.از طرفي هنوز از تعدادی از بازداشت شدها هيچ خبري در دست نيست و خانواده ها با نگراني در انتظار خبري از وضعيت عزيزانشان هر روز به دادگاه انقلاب و زندان اوين مراجعه مي كنند
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ادامه بازداشت وبی اطلاع نگه داشتن خانواده های آنها را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای آزادی زندانیان سیاسی در ایران است.
*****
فشارهای حکومت و ایستادگی دانشجویان
گزارش دویچه وله از تظاهرات دانشجویی
در روزهای اخیر فشارها بر دانشجویان در دانشگاه‌های ایران افزایش یافته است، اما نتوانسته دانشجویان و دانشگاه‌ها آرام کند. فعالین دانشجویی این اقدام‌ها را "دست و پا زدن استبداد" تلقی می‌کنند.
سال تحصیلی در دانشگاه‌های ایران همانطور که پیش‌بینی می‌شد با ناآرامی آغاز شد؛ نخست دانشگاه تهران، سپس دانشگاه صنعتی شریف و روزهای بعدهم برخی دانشگاه‌های دیگر. این ناآرامی‌ها در اعتراض به حضور برخی از اعضای دولت محمود احمدی‌نژاد در دانشگاه به مناسبت آغاز سال تحصیلی رخ داد. در روزهای بعد نیز اعتراض‌های دانشجویی با همین‌ انگیزه‌ها، از جمله در اعتراض به حضور غلامعلی حداد عادل و جواد لاریجانی در دانشگاه ادامه یافت.
آنچه که در اعتراض‌های دانشجویی هفته‌ی اول مهرماه توجه ناظران را به خود جلب کرده این است که شعارهای اعتراضی دانشجویان بیش از آنکه با مسائل دانشجویی و دانشگاهی ارتباط داشته باشد، ادامه‌ی شعارها و مطالبات متعرضان به نتیجه‌ی انتخابات ۲۲ خرداد است. در همه‌ی این اعتراض‌ها مقام‌های دولتی و نمایندگان حاکمیت با شعارهای "مرگ بر دیکتاتور"، "دولت کودتا، استعفا استعفا" مواجه شدند. برخی اقدام‌های حکومت از جمله پخش "اعتراف"‌های عبدالله مومنی نیز نتیجه‌ی خلاف انتظار حکومت در دانشگاه‌ها باقی گذاشته است.
به نظر می‌رسد وجود چنین روحیه‌ای در میان دانشجویان، نگرانی مسئولان حکومتی را برانگیخته است. فعالان دانشجویی می‌گویند علت این که فرمانده سپاه پاسداران دست بسیج در فعالیت‌هایش در دانشگاه باز گذاشت ناشی از همین نگرانی است. جعفری روز جمعه گذشته (۱۰ مهر) به دانشجویان بسیجی گفت، «بسیج دانشجویی در میدان جنگ نرم، استقلال عمل دارد و منتظر دستور مسئولین بالادست نباشند.»
روز جمعه‌ی گذشته همچنین ماموران نظامی و امنیتی با حمله به یک نشست شورای تهران دفتر تحکیم وحدت ۱۸ نفر از دانشجویان را بازداشت کردند. گزارش‌ها حاکی است که این دانشجویان پس از ساعت‌ها بازجویی و تهدید آزاد شدند، اما ۲ تن از آنان به زندان اوین منتقل شده‌اند.
بنا به برخی خبرهای دیگر، مجوز استفاده‌ی شمار زیادی از دانشجویان از خوابگاه‌های دانشجویی لغو شده است. این اقدام شامل شماری از دختران ساکن خوابگاه نیز می‌شود. احضار دانشجویان به کمیته‌های انضباطی و محروم کردن آنها نیز همچنان ادامه دارد. منابع دانشجویی می‌گویند طی دو ماه گذشته بیش از هزار دانشجو با فشار و تهدید روبرو شده و یا احکام سنگین کمیته انضباطی مبنی بر ممنوعیت از تحصیل و یا اخراج را دریافت کرده‌اند.
با این حال فعالین دانشجویی می‌گویند هیچیک از این اقدام‌ها نتوانسته فضای دانشگاه‌ها را آنچنانکه مقام‌های حکومتی می‌خواهند، آرام کرده و تحت کنترل آنها درآورد. دانشجویان این اقدام‌ها را "دست و پا زدن استبداد" تلقی می‌کنند. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در بیانیه‌ای که روز یکشنبه ۱۲ مهر صادر کرد نوشته است: «استبداد به دست و پا زدن افتاده است و در خشم و ددمنشی خود به هر سو سرک می‌کشد. رسوایی جنایت و پلیدی اعمالش دامنش را گرفته و چون حریقی به هست و نیستش افتاده. جبران زشتی‌های سال‌های سالش را می‌خواهد با سرکوب و استبدادی مضاعف بکند که این چه قصه دردناکی است.»
دانشجویان دانشگاه امیرکبیر همچنین خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط "عزت تربتی" و "احمد احمدیان" دو دانشجویی شده‌اند که روز جمعه گذشته بازداشت شدند. انجمن اسلامی پلی تکنیک نوشته است: «این بار استبداد نخواهد توانست در بزم شب‌اندیشی‌اش به سرور بنشیند که دانشگاه ثابت کرده است به یاران دبستانی اش وفادار است و تا آزادی آن‌ها از پای نخواهد نشست.»
*****
انجمن اسلامی دانشگاه شهید باهنر کرمان:
نماد سبز را از ظاهرمان جدا كنند، با قلبمان چه مي‌كنند؟
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان با صدور بیانیه ای، ضمن اشاره به وقوع کودتای 22 خرداد سال 1388، به تداوم بازداشت تعدادی از فعالین دانشجوئی و سیاسی اشاره کرده و این بازداشت ها را موجب تحکیم مجدد پیوند میان نیروهای سیاسی دانسته است. متن این بیانیه به این شرح است:
به نام خداي آزادي و عدالت اي
زبر دستِ زيردست آزار - گرم تا كي بماند اين بازار . . .
قريب به چهار ماه از حماسه‌ي مصادره شده‌ي 22 خرداد مي‌گذرد. انتخابات نامي با مشاركت 85 درصدي ملت شريف و غيور و انقلابي آزادترين!!! و دموكراتيك‌ترين!!! كشور جهان كه غيرت و شرافتش را در صندوق رأي ريخت تا ناديده گرفته شود، انقلابي‌اش را 23 خرداد، ضد انقلاب و خس و خاشاك خواندند. پول نفت سر سفره‌اش را باتوم روسي خريدند و به برده‌صفتانِ متحجر ِ مزدور دادند تا بر سرش بكوبد كه يادش نرود ملت فلسطين چقدر مظلومند و باتوم صهيونيست چقدر دردناك، تا ديگر نپرسد «رأي من كجاست؟». ندايش را خفه كردند، سهرابش را اين بار نه رستم، كه ديو سياه كشت و نوش¬دارو را از او دريغ كردند، آزادي‌اش را اسير كردند و محاكمه كردند و او اعتراف كرد كه آزادترين آزادي دنياست. اما ما هنوز سبزيم. سبزيمان كابوس هميشه‌خفتگان استبداد است، سبزيمان خاريست در چشم كور ديكتاتورهاي اقتدارطلبِ زياده‌خواه. شايد سبزهايمان را از دستانمان باز كنند، اما اين مانع نمي‌شود تا مشتمان گره بخورد و بر دهانشان بكوبد. شايد نماد سبز را از ظاهرمان جدا كنند، با قلبمان چه مي‌كنند كه سبز است از اميد به پايان شب سياه ظلم و جور و يكه‌تازي استبداد، سبز است با اميد به سپيده‌ي صبح آزادي.
روزي تبار ظلم و ظالم را سيل خواهد برد. سيل اشك فرزندان چشم به راه پدر و مادر و پدران و مادران چشم به راه فرزندانشان كه به اتهام مشاركت 85 درصدي محاكمه مي‌شوند. اين بيدادگاه محاكمه‌ي آزادي‌خواهي، دموكراسي‌طلبي و روشن‌فكري است به دست قاضي اقتدارگرايي و تحجر و جزم‌انديشي، و اعترافاتش اعتراف آزادي است به بي‌رحمي استبداد. احكامش حكم قطع درخت انديشه است اما غافلند كه اين درخت دگربار استوارتر سر به فلك مي‌كشد و تبر ظالم از استواري و استقامتش مي‌شكند. انگار نمي‌دانند اين جنبش كه اين سراي را فراگرفته، رودخانه‌اي است خروشان كه تا به كوير خشك وطن نرسد و بر آن سبزِ آزادي نروياند، آن را سر باز ايستادن نيست. اين رودخانه از خشم ملت روان است.
رهبرش مردمند و در يك فرد و گروه خلاصه نمي‌شود. چه زيبا گفت ميرحسين موسوي كه حركت خود را به كيش شخصيت آلوده نكنيد. حمايت از موسوي و كروبي براي پايمردي و ايستادگيشان است. اين حركت از دل ملت برآمده و موسوي و كروبي، اين تتمه آبروي نظام و منتظري و صانعي، اين مجتهدان واقعي و روحانيت ضد استبداد را هم‌آواي خود نموده ‌است. بازداشت دكتر احمد زيدآبادي و عبدالله مؤمني، ياران دبستانيمان در ادوار تحكيم وحدت، تلنگري شد تا دگر بار وحدتمان را تحكيم ببخشيم، تا به اين ياران و ساير دربندان بگوييم، تا رهاييشان، جنبش دانشجويي پرچم دموكراسي‌خواهي را برافراشته نگاه مي‌دارد، و اسارت روزنامه‌نگاران، خشم قلممان را برانگيخت.
و در پايان به سران استبداد يادآوري مي‌كنيم،
«الملك يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم»والسلام علي من اتبع الهدي
انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه كرمان
*****
و اینک من زنی خوشبخت!
فخرالسادات محتشمی‏پور
دیشب وقتی که از درب زندان اوین در پی ملاقاتی طولانی با همسرجان مست و سرخوش بیرون آمدم و به دنبال صحبت ها و خواسته های آقای کارشناس محترم، به این تیتر و عنوان فکر کردم!
فکر کردم امشب که من دو هفته پس از اولین ملاقات یک ساعته ام با یار همیشه زندگیم در صد و دومین روز هجران و فراق، توانسته ام نزدیک دو ساعت همراه دخترم ظاهرا بدون حضور اغیار درست روبروی او بنشینم و راست در چشمش نگاه کنم و از خودم و بچه ها و تک تک اعضای خانواده و دوستان که ماشاء‌الله ساعت ها فقط برای نام بردنشان وقت لازم است چه رسد به رساندن سلام ها و پیام هایشان برایش بگویم و گاه سکوت کنم و همه اندامم بشود دو گوش برای شنیدن آن چه او می گوید برای فرو نشستن عطش مصاحبت و هم سخنی با او که نزدیک چهارماه با من بوده و هست، چقدر خوشبختم.
چقدر خوشبختم که همسردلبندم از کودتایی هراسناک که در حساس ترین مقطع تاریخ انقلاب اسلامی درست در سی سالگی انقلابی مردمی روی داد، جان سالم به در برد و دعاهای شب و روز ما، من و فرزندانش و خانواده اش و همه بستگان و وابستگان و دوست داران و یارانش به درگاه خالق یکتا اجابت شد تا سلامت او در معرض مخاطره جدی قرار نگیرد. و حالا پس از گذراندن همه آن روزهای سخت و تلخ، دوست و دشمن و هم فکر و غیر هم فکر استواری و استقامتش را تحسین می کنند.
چقدر خوشبختم که سعادت دیدار او سرانجام پس از گذشت همه آن روزهای سخت فراق که من بی صبرانه منتظر تقریر و تحریر خاطرات آن دوران هستم، نصیب من شد! چقدر خوشبختم که می توانم هر زمان اراده آقایان تعلق بگیرد، صدای دلنشین همسرم را بشنوم و روی ماهش را رویت کنم! چقدر خوشبختم که حقوق اولیه ام را به عنوان همسر یک زندانی سیاسی پس ازپیگیری های فراوان اندک اندک دریافت می کنم و باید شاکر باشم!
دیشب من پس از بازگشت به خانه سرد و خالی مان سرخوش و سرمست از این همه برخورداری به درگاه معبود پناه برده سجده شکر به جای آوردم. اما تا هم اینک که به نگارش این سطور مشغولم، یک آن چشمان اشکبار فرزندم در این ملاقات های نامأنوس، از نظرم دور نمی شود و هیجان تؤام با اضطراب خودم و هیجان هرکسی که دست برقضا بر سر راهم قرار می گیرد در آستانه این ملاقات ها و با خبر می شود از تنعمی که چشم انتظار من است و فرزندم و همسرم و بقیه افراد خانواده از آن محروم می مانند به امساک صاحبان حکم دنیوی، فراموشم نمی شود.
حالا قدرشناسانه می گویم دیشب شب بسیار خوبی بود برای من که در میانه خوف و هراس عدم ایفای وظیفه گران همسری و این بار برای نجات یار همیشه زندگیم از بند و حبس و رجای اقدامات هر روزه انجام شده، متحیر مانده ام. شب خوبی بود برای من که مشتاقانه روبروی او می نشینم و به او گوش می سپارم تا شاید تقاضایی را مطرح کند و من یک راه تازه را برای نجات در لابلای کلامش بیابم و او مؤمنانه به فردا می نگرد و زندان را کلاس درس می پندارد. کلاسی که استادش خود اوست و شاگردش نیز و خودآموزش همه آثار مطهری که با ولع سرشار این روزها می خواند و می خواند و سیراب نمی شود و هربار که به من پیام می رسد که باز هم کتاب مطهری، دلم می خواهد پا به پای او در مکتب خانه بنشینم و طلبه بشوم و بخوانم و بخوانم و یاد سُهایی معلم روزهای اول انقلابم می افتم که به اختیار خود و به مدد استاد از چنگ مکتب مادی رهیده و روز به روز روحش به تکامل نزدیک تر شد و سرانجام به عالم معنا پرکشید و تنها یک وصیت از خود باقی گذاشت: «برای بودن در صراط مستقیم عبای مطهری را رها نکنید»
دیشب شب باشکوهی بود!
و روزش هم از نیمه شیرین شد وقتی که من پله های دادستانی تهران را پس از ملاقات و گفتگو با معاون دادستان و دادن دومین درخواست ملاقات پایین آمدم و تلفن همراه را گرفتم و روشن کردم و دقایقی بعد یک شماره ناشناس و صدایی ناشناس که مرا به ملاقات با او دعوت می کرد برای ساعت چهار و من خواستم که به تأخیر بیفتد ملاقات تا امکان حضور اعضای خانواده باشد و آن صدای ناشناس گفت که این بار فقط شما و فاطمه خانم و قرار برای ساعت 6 بعد از ظهر هماهنگ شد تا من بتوانم به مراسم دعای افتتاح بچه های دانشکده حقوق برای آزادی اساتید دربندشان برسم. در همان اتاق کوچک انجمن اسلامی که با حضور علاقمندانه بچه ها، کوچکی اش هیچ به چشم نمی آمد و تشکر کنم از این همه قدرشناسی و این همه مسئولیت پذیری و این همه استواری در راه ایمان و عقیده و تبریک بگویم به ایشان برای استفاده از دعا به عنوان بهترین وسیله برای رسیدن به خواسته های سبز و بگویم که صبح نزدیک است به مدد الهی و با حضور مستدام مردم.
به ختم قرآن و دعای هفتگی خودمان با خانواده های زندانیان سیاسی برسم و به خرید اندکی میوه تازه برای عزیزی که نگران سوء‌تغذیه اش هستم و او دائم امیدواری می دهد که نگران نباشم و نگران بهداشت و سلامتش هستم و او می گوید یک پنجره هست در سلول و دو نیم ساعت هواخوری که آفتاب را می بینیم و من نمی فهمم با چشم بند چگونه می شود آفتاب را دید و خبر انتقالش به بند عمومی را هم تکذیب می کند و می گوید اگر مادرم به این خبر دلخوش کرده بگذار دلخوش بماند و من نمی دانم چرا او باید هنوز بعد از نزدیک به چهارماه و تمام شدن همه مراحل بازجویی و تحقیقات در انفرادی بماند؟ و او از همه دقایق عمرش در سلول بهره می برد برای دانستن بیشتر و من به او و به حالش و به مقامش غبطه می خورم و می گویم کجا داری می روی رفیق تنها تنها؟ و او لبخند می زند مثل آن موقع ها که تند راه می رفت و من داد می زدم: کجا با این عجله آقا شما همراه داری یادت باشد!
و راستش وقتی با این برادران کارشناس یا مأمور و معذور یا هر چیز دیگری خوش و بش می کند دیگر حرصم در نمی آید حتی اگر به او بدی بسیار کرده باشند چرا که او شاگرد مکتب رحمت و رأفت و گذشت است. شاگرد همان مکتبی که خاتمی هم شاگردی اوست و میرحسین که همه دشمنانشان را دوست دارند و بدخواهانشان را و اگر اعتراضی می کنند و اقدامی فقط برای دغدغه هایشان از انحراف است. این ها همه مادری می کنند برای اصلاحات و برای کشور و مادر، هرگز نمی تواند کینه داشته باشد. مادر ذاتا آرامش طلب و صلح دوست است. و پدری می کنند و برادری می کنند و دوستی و دوستی.
او نگران دانشگاه هاست و می گوید اگر همه حرکت ها در چارچوب قانون باشد هیچ مشکلی پیش نمی آید. قانون و قانون. می گوید این که نتوانسته اند هیچ رقم مرا محکوم کنند برای این است که هیچ کار غیرقانونی نداشته ام و من چقدر دلم برای قانون تنگ شده است این روزها و چقدر دوستش دارم. چقدر دوستش داریم. نزدیک به دو ساعت است که ما حرف زده ایم و گذر زمان را متوجه نشده ایم. چای آورده اند و میوه . همسر نازنین من دو ساعت است که ما را در اتاقی کوچک میزبانی می کند و می گوید بلند حرف بزن فخری جان بگذار دوربین در ثبت این لحظه ها و گفته ها مشکل نداشته باشد و من می بینم که چه راحت می توانم جلوی دوربین زندان همه واقعیت های دنیای بیرون را به این زندانی که امید این روزهایش برای دانستن اخبار و اطلاعات «روزنامه دولتی» کیهان است.
ما را آزاد گذاشته اند که راحت با هم حرف بزنیم و حرف های ما چقدر عادی است حرف هایی که اگر سه ماه پیش هم می زدیم هیچ تغییری در روال کار آقایان بوجود نمی آورد و در وضعیت زندانی همیشه قهرمان . کسی پشت در می گوید وقت تمام است و ما انگار تازه آغاز شده ایم. مصطفی سراغ کیهان را می گیرد و کسی می گوید حاج خانم ناراحت نشوند از کیهان خواندن شما و من می گویم خواننده عاقل باشد!
حالا لحظه تلخ خداحافظی است و من به ملاقاتی زود امید دارم و به خدایش می سپارم و او هم مارا به خدای خودش می سپارد که خدای ما نیز هست. خدای صاحبان دل های پر درد و روح های صیقل خورده. می آییم بیرون. او همچنان نباید کسی را ببیند. اشتباه می کنند این ها اتفاقا اگر چشمشان در چشم هم بیفتد خیلی بهتر است گفتگو با چشمان باز. گفتگوی رودر رو ما شدیدا احتیاج به گفتگو داریم این روزها. گفتگو دوای همه دردهای این زمانه. دردهای ما و دردهای زمانه و دردهای جهان. دردهای نسل ما و نسل امروز که سرمان بدجور گرم شده و دردهایشان را فراموش کرده ایم.
برادری که می گوید سید است، می پرسد: خوب چطور بودند آقای تاجزاده؟ می گویم خوب. خوب خوب مثل همیشه. می گوید: شما همه جا از بیماری و سردخانه و مشکلات و بیمارستان و درد کلیه و چیزهای دیگر گفته اید و حالا که می بینید سلامتند چیزی نمی گویید و همکاری نمی کنید. می گویم: ما عادت به دروغ گفتن نداریم و آن چه گفته ایم در همان شرایط و زمان خودش قابل بررسی است. زمان ایزوله وحشتناک خبری و نگرانی های کشنده برای ما آن ور دیوارهای بلند زندان. می گوید حالا که می بینید خوبند حاضرید مصاحبه کنید؟ می گویم لابد با خبرگزاری های دروغپرداز دولتی که جز تحریک خانواده ها این مدت هیچ نکردند؟
می گوید نه با جایی دیگر و من می گویم: من هم مثل همسرم همه اقداماتم شفاف است. من دانشجوی تاریخم و حریص در خواندن و حریص تر در نوشتن نه برای امروز بلکه برای آیندگان. من همین امشب در روزنه می نویسم. همانطور که قبلا نوشته ام. او می گوید گلایه های ما زیاد است. من می گویم گلایه های ما بیشتر اگر حق گلایه داشته باشیم. او می خواهد نظر کارشناسی بدهد من هم نظرات کارشناسی زیادی دارم. به چشمهایش نگاه می کنم و دلم می خواهد باور کنم سید پسر عموی من است می خواهد رنگ سبز را دوست داشته باشد یا نه. دلم می خواهد همه حرف هایش را باور کنم. دلم می خواهد... کاش همه ناگفته های همسرم را می شنیدم و همه مردان مرد را که بی هیچ جرمی به اتهاماتی واهی ماهها در سختی و فشار بودند و هنوز نمی توانند از آن چه برآنان گذشت بگویند.
با این همه ناگهان می بینم انگار هیچ کینه و نفرتی به او ندارم می خواهد سبز را دوست داشته باشد یا نه و انگار می توانم در محیط خارج از زندان هم او را برادر خطاب کنم. شاید مثل برادر خودم که مثل هم فکر نمی کنیم و رأیش سبز نبوده و حالا هم به او نقد دارم و هم او به من اما حاضر نیستیم در مقابل غریبه ها با هم دعوا کنیم و حالا من زنی خوشبختم و چقدر سعادتمندم از این که همسر مردی هستم که دوساعت هم نشینی و مصاحبت با او و شاهد رفتار انسانی او بودن با معذوران حاضر و غایب و حسی که نسبت به همه مخالفان فکریش در خانواده و دوست و همسایه بروز می دهد، دل مرا که تا دیروز سرشار از نفرت نسبت به دشمنان و بدخواهانش بود این گونه نرم کرده است.
کاش عُقلا اجماع کنند و این بازی مسخره را زودتر جمع کنند تا روح و روان ما و عزیزانمان بیش از این درگیر ماجرایی که پشت آن وساوس شیطانی و مکر اهریمنی است و حاصل آن رویارویی فرزندان ملت، هرچه زودتر ختم به خیر شود.
برگرفته از:
وبلاگ روزنه
*****
از میان ایمیل های دریافتی:
به یاد پرویز مشکاتیان
فرزام مجتبایی
به نام پروردگار عاشق و مست
بیایید ، بیایید که جان دل ما را رفت
بگریید ، بگریید که آن خنده گشا رفت
دگر شمع میارید، که این جمع پراکند
دگرعود مسوزید که از این بند، صفا رفت
لب جان مبوسید که آن ساقی ما رفت
رگ چنگ ببرید که آن نغمه سرا رفت
خبر کوتاه بود: "استاد پرویز مشکاتیان درگذشت."قطعه شعر بالا را سالها پیش زنده یاد ایرج بسطامی با همراهی سنتور استاد پرویز مشکاتیان خوانده بود. به راستی که شرح فراق خود مشکاتیان است.
مردی دیگر از تبار موسیقی ملی ما رفت ،اما چه زود رفت! به راستی گناهش چه بود که در کنج عزلت و در خواب از این جهان چشم بست. یاران موافق همه از دست شدنددر پای اجل یکان یکان پست شدندبودیم به یک شراب در مجلس عمریک دور ز ما پیشترک مست شدند بر "آستان جان" ما بی شک،با سنتورش "بیداد" می کرد.
یک عمر آواز سر داد که "همراه شو عزیز" اما اکنون که ما همراه شدیم دیدی که ما را چگونه تنها گذاشت؟
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد ،او کرد.
سالیان دراز گله داشت که ای "ایرانی" به سر کن خواب مستی،دردا که امروز ما هشیار شدیم و خود مست در خواب از این جهان رخت بربست.
خوشا آنکه همچون تو مست از جهان میرود
که همچون تو مست از شراب الست از جهان می رود
خوشا آنکه چون تو در خواب مست
به دور از غم هرچه هست از جهان می رود
هنرش را به پول ،نامش را به ننگ نفروخت.تاوانش را هم داد ،سالها سر به لاک خویش برد،اما آلوده نشد.بعد سی سال همچنان تا روز مرگش "چاووشی" ماند.جوان رفت ،اما پاک رفت..در "رزمی مشترک" سی سال همراه دوستان قدیمی یا به تنهایی برای ایران ساخت و برای ایران نواخت.همانا او بود،که زنده یاد ایرج بسطامی را که افسوس او نیز جوان رفت،به عالم موسیقی شناساند.
"سر عشق" را بی گمان می دانست که در این عمر کوتاه اما پر بارش،بس عاشقانه زیست.میهن همیشه دربندش را همواره چو "سروی آزاد" می خواست.
ای میهن، ای پیر!
بالنده‌ی افتاده،
آزاد زمینگیر!
خون می چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها .
ای میهن!
در اینجا سینه ی من چون تو زخمی است .
در اینجا دمادم،
دارکوبی بر درخت پیر می کوبد
دمادم
دمادم.
همین آرزو سبب شد که بیانیه ای دلنشین و مملو از جملات تفکر برانگیز در حمایت از دوست و همکار قدیمش مهندس موسوی به ثبت برساند تا نامش در تاریخ به عنوان یکی از همراهان جنبش مردمی سبز به جا بماند.حمایت او بود که بسیارانی از مریدان و دوستارانش را هم به این ورطه کشاند.
دریغا که نیست تا پیروزی ما را در آینده مشاهده کند و برای شادی های مردمش هم بسازد و بنوازد.
دلا بنال که یاران نازنین رفتند
به غم نشین که رفیقان بی قرین رفتند.
در آخر فراق نوازنده ی چیره دست، استاد پرویز مشکاتیان را تمامی دوستان، به خصوص دو رفیق قدیمی اش اساتید علیزاده و شجریان، دوستداران و به خانواده ی گرام تسلیت می گویم م میدانم که هر چند جسمش در میان خاک خفته اما نامش در دل های مردم امروز و آینده زنده می ماند.
در آخر شعری از سروده های حقیر را تقدیم میکنم به زنده یاد پرویز مشکاتیان:
در سوگ پرویز مشکاتیان
مضراب بر سیم سنتور طنین افکند:
"ایرانی به سرکن خواب مستی"
کنون لحظه ی "دیدار نزدیک" است.
در خواب مرگ را آغوش گشودی،
ای مرد!
بی حضورت سنتور زندگی
تا به ابد ناکوک می ماند.
لحظه به لحظه
تو را می خواند ایران.
ما انگشت به دهان
از مرگ زود هنگامت،
از زندگی کوتاه ،اما پر بارت.
در انتهای غم،
خرسندیم،
چرا که شرفت را به جاه و مقام نفروختی!
**
خاموشی یک ستاره - کاری از دکتر بحری
آهنگ این ویدیوکلیپ یکی از آخرین ساخته های زنده یاد مشکاتیان است که یک ماه پیش از خاموشی، فایل صوتی MP3 آن را برای یار ما دکتر بحری ارسال کرده بود.

*****
معاون اول احمدی نژاد همچنان خبرساز است؛ نمايندگان مجلس چه راهي در پيش خواهند گرفت؟
محمود احمدي نژاد در سخنراني پاياني دفاع از كابينه خود در صحن بهارستان، از همكاري و تعامل تنگاتنگ كابينه و مجلس سخن گفت و حتي از لزوم برگزاري جلسات مشترك هفتگي، اما اين روزها هستند نمايندگاني كه رئيس مجلس را مخاطب اين پرسش خود قرار داده اند كه چرا طرح سئوال آنها در خصوص مدرك تحصيلي رحيمي بيش از يكسال است بي پاسخ مانده است؟
همه چیز از" اسفنديار" شروع شد
همه چيز از اسفنديار رحيم مشايي شروع مي‌شود. او كه سخنان عجيبش همچون رويت "پرواز ملائكه" در آسمانها، دوستي با مردم اسرائيل و تاكيد "هزار باره" بر آن و همچنين حضورش در محفلي كه از آن بوي توهين به قرآن به استشمام رسيد و تلاش‌هايش براي برقراري رابطه ايران و آمريكا – مسئله اي كه سي سال به عنوان تابويي مستحكم در جمهوري اسلامي محسوب مي‌شد- موجب شد تا هنگامي كه به عنوان معاون اول رئيس جمهور برگزيده شود، واكنش منفي 200 نماينده مجلس و حتي آيت الله خامنه‌اي را در پي داشته باشد و منجر به عزل پنج وزير اطلاعات، ارشاد، بهداشت، كار و مسكن به خاطر حمايت از نامه رهبري و پافشاري رئيس جمهور بر ابقاي اسفنديار مشايي شود.
شدت علاقه رئيس جمهور به مشايي تا آن حد بود كه در برابر مجلس و رهبر هم بايستد و حتي او را نعمت بخواند، چنانچه در توديعش از سازمان گردشگري گفته بود:" يكي از افتخاراتم در زندگي و يكي از بزرگ‌ترين نعمت‌هايي كه خداوند به من داد، آشنايي با آقاي مشائی، اين مرد بزرگ و برادر پاك و مومن است."
پس از داستان اسفنديار، كه با هزينه هاي سنگين به قيمت كنارگذاشتن پنج وزير و نامه‌اي سبكسرانه و از سر بي اعتنايي به رهبري به اتمام رسيد، نوبت به انتخاب محمدرضا رحيمي افتاد تا احمدي نژاد و سلايق سياسي اش همچناع در كانون توجهات و اعتراضات بماند.
استاندار سازندگي و طرح پيامبري احمدي نژاد
رحيمي كه در روزگار سازندگي، استاندار كردستان بود و شيفته هاشمي، در دولت نهم و زماني كه رياست ديوان محاسبات كشور را بر عهده داشت، به يكباره احمدي نژاد را در قامت يك پيامبر ديد. اين در حالي است كه در دوراني كه احمدي نژاد در انتخابات رياست جمهوري، پس از خاتمي يكي از رقيبان هاشمي محسوب مي شد، رحيمي مسئول ستاد انتخاباتي سردار سازندگي در كردستان بود. اما پس از آنكه رداي رياست جمهوري را برتن شهردار تهران كردند، او در سخناني گفت:"در سفري كه به سوريه داشتم، فردي به نزد من آمد و گفت:" معتقدم كه اگر بنا بود بعد از پيامبر فرد ديگري به عنوان پيامبر انتخاب مي‌شد، آن فرد احمدي‌نژاد هست." به پاداش همين تملق، احمدي نژاد سمت وزارت كشور را هديه كرد؛ گرچه نمايندگان مجلس مانع شدند، تا رئيس جمهور در جمعي بگويد:" آقای رحیمی واقعا مظلوم واقع شدند. ایشان نیروی بسیار توانمندی برای وزارت کشور بودند، که متأسفانه از حضورشان محروم شدیم. ایشان انسانی متدین و دلسوز هستند. در یک دوره ای که به ولایت هجمه شد، فقط ایشان به دفاع پرداختند."
در زمان استانداري رحيمي بود كه هفتمين دور از انتخابات رياست جمهوري نيز برگزار شد. انتخاباتي كه در يك سوي آن محمد خاتمي بود و در سويي ديگر علي اكبر ناطق نوري، استاندار كردستان براي پيروزي گزينه مدنظر خود دست به هر كاري زد و فرياد ستاد انتخاباتي خاتمي را در سنندج درآورد. اينگونه شد كه به محض آنكه دولت خاتمي شكل گرفت و عبدالله نوري بر كرسي وزارت كشوري تكيه داد، به رحيمي مهلت 24 ساعته داده شد تا استانداري و خانه استانداري را ترك كند، جايگزين محمد رضا رحيمي، عبدالله رمضانزاده شد كه اين روزها در اوين، در بند،بسر مي برد.
دوقلوي" كردان" و "رحيمي"
محمدرضا رحيمي، همچون كردان و مشايي، چنان جايگاه ويژه‌اي در نزد رياست جمهوري دارند كه انتخاب وزرا و استانداران در حق مالكيت انحصاري اين سه تن است. سه گانه‌اي كه شباهت هاي فراوان به هم دارند و مكمل همديگر هستند. آنگاه كه مجلس هشتم كمر بر استيضاح كردان به خاطر مدركش بست، اين محمدرضا رحيمي بود كه در بين نمايندگان چك هاي پنج ميليون توماني توزيع كرد و از نمايندگان امضايي هم گرفت. رحيمي البته قبل از توزيع اين چك ها ،از احمد توكلي مدير سايت الف نيز به خاطر افشاگري در خصوص جعلي بودن مدرك كردان، به دادگاه ويژه كاركنان دولت شكايت كرد؛ هر چند كه در آن هم توفيقي حاصل نشد و بالاخره داستان كردان در ساختمان بلند ميدان فاطمي به پايان رسيد.
رحیمی مي‌گويد كه دارای مدرک تحصیلی دکترای حقوق از دانشگاه آکسفورد است؛ یعنی همان دانشگاهی که کردان مدرک جعلی دکترای افتخاری خود را به آن منتسب کرده بود. مدرک لیسانس حقوق وی از دانشگاه تهران مورد تأیید همه است، اما برخی نمایندگان، راجع به مدرک کارشناسی ارشد و بسیاری از نمایندگان راجع به مدرک دکترای او سؤال دارند.
ماجرا از آنجا شروع شد كه عليرضا زاكاني نماينده اصولگراي تهران مدعي شد مدرك دكتراي رحيمي، «قل» دوم مدرك علي كردان است. با آن كه رحيمي اين موضوع را قاطعانه تكذيب كرد و تهديد نمود كه مدعيان را در صورت تكرار ادعا به دادگاه مي‌كشاند، با اين حال نمايندگان منتقد عقب ‌نشيني نكردند و چند روز بعد با صراحت بيشتري خواستار توضيح دولت درباره اين مدرك «دكترا» شدند.
در همين خصوص علي مطهري عضو شاخص مجلس هشتم، انتخاب رحيمي به عنوان معاون اول رياست جمهوري را لج بازي احمدي نژاد دانست و گفت:" رئيس جمهور خودش مى دانست كه رحيمى، فرد مسأله دارى است و مدرك تحصيلى اش كه شبيه مدرك تحصيلى كردان است، مشكل دارد."
نادران، مشت رحيمي را باز كرد
‎ الياس نادران نماينده اصولگراي مجلس هشتم روز دوازدهم مهرماه جاري، طي نطقي مشت رحيمي را بازكرد و البته نشان داد معتمدين رئيس جمهوري از چه جنسي هستند. نادران با ارایه دو سند درباره نحوه اخذ مدرک توسط رحیمی همراه بود که بر اساس آن مي توان ثابت كرد رحیمی دارای مدرک دکترا از آکسفورد نیست و مانند مدرک کردان جعلی است. به گفته نادران موسسه اي تحت عنوان "زبانسرا" در تاريخ 20 شهريور 78 طي نامه‌اي به محمدرضا رحيمي "يادبود نفيس آكسفورد" اهدا كرده است.
نادران همچنين دستخطي را منتشر مي كند كه که ثابت مي‌کرد رحیمی خودش از این مؤسسه خواسته چنین عنوانی به وی اهدا شود.
نادران يادآور شد: "در صدر و ذيل نامه دستخطي وجود دارد كه در آن گيرنده نامه اعلام مي‎كند عنوان نامه از مشاور قوه قضاييه به استاندار سابق كردستان تغيير كند؛ ضمن اين‎كه به آن عبارت (اين مؤسسه معمولا هديه خود را به رؤساي جمهور كشورها تقديم مي‎كند و به پاس خدمات ارزشمند شما در استان كردستان) افزوده شود".
نادران البته به داستان دوران ریاست رحیمی بر دانشکده حقوق دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز هم اشاره ای داشت و اعلام كرد:" رحیمی پای امضاهایش به عنوان رییس دانشکده حقوق می نوشته «دکتر رحیمی» یعنی وی چهار سال بعد از گرفتن این مدرک جعلی خود را دکتر می ناميده و زير نامه ها را نيز با اين عنوان امضا مي كرده است. حال اين سئوال مطرح مي شود كه با توجه به اينكه رحيمي مدرك فوق ليسانس خود را در سال 1379 دريافت كرده، چگونه توانسته در سال هفتاد و هشت مدرك دكتراي خود را – در صورت صحت - بگيرد؟"
این در حالیست که نايب رئيس كميسيون اصل 90 با اشاره به شكايت احمد توكلي، الياس نادران و عليرضا زاكاني از محمد رضا رحيمي معاون اول رئيس جمهور گفته اين شكايت در كميسيون اصل 90 بررسي مي‌شود.
آيا سرنوشت كردان بر سر راه رحيمي نشسته است؟ آيا نمايندگان مجلس خواهند توانست بر فشارهاي پيدا و پنهان غلبه كنند و يكي ديگر از مهره هاي اصلي احمدي نژاد را به پائين بكشند؟
*****
مرتضوی در مخمصه؛ چهره بدنام دستگاه قضایی از خود دفاع می کند
مرتضی نیک پندار

برای اولین بار در طول دوران کاری سعید مرتضوی، او مجبور شده است تا در دفاع از خود پاسخ بدهد. چهره بدنام و مخوف دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران، تاکنون هیچگاه نیازی به پاسخگویی و دفاع از خود را نمی دید. اما هم اکنون و در حالی که نام مرتضوی به عنوان یکی از مقصرین اصلی پرونده جنایات کهریزک مطرح می شود، او به تب و تاب افتاده تا اتهامات منتسب به خود را رد کند . این در حالی است که قرار است به زودی گزارش کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی درباره پرونده کهریزک قرائت شود و برخی شنیده ها حکایت از آن دارد که نام مرتضوی به عنوان یکی از آمران و مقصران اصلی در این گزارش ذکر شده است.
سعید مرتضوی برای اولین بار در گفت و گویی با سایت تازه تاسیس پرچم تلاش کرد تا خود را از جنایات رخ داده در کهریزک بری جلوه دهد. این سایت اصولگرا که گفته می شود به جریانات حامی احمدی نژاد نزدیک است، در روز یکشنبه ۱۲ مهرماه بخشی کوتاه از گفت و گو با مرتضوی را منتشر کرد. قرار بود مشروح این گفت و گو به زودی منتشر شود، اما روز سه شنبه ۱۴ مهرماه سایت پرچم خبر داد که به دلیل فشارهای وارد شده از سوی سعید مرتضوی، از انتشار گفت و گو خودداری خواهد کرد. این سایت نوشت: "به دلیل برخی موارد پدید آمده از سوی دادستان سابق تهران و عمل وی، بر خلاف وعده داده شده مبنی بر انتشار متن کامل و بدون سانسور گفتگوی پرچم ، این سایت از انتشار متن گفتگو با سعید مرتضوی خودداری می کند. متن کامل صوتی توضیحات مرتضوی درباره کهریزک در اختیار پرچم است که به دلیل برخی فشار ها و ملاحظات از انتشار آن خودداری می کنیم."در همین حال سعید مرتضوی روز دوشنبه ۱۳ مهرماه نیز با ارسال نامه ای به سایت خبری جهان نیوز، نقش خود را در پرونده جنایت کهریزک تکذیب کرد. سایت جهان نیوز که توسط علیرضا زاکانی نماینده اصولگرای مجلس و از حامیان محمود احمدی نژاد اداره می شود، پیش از این طی گزارشی کوتاه بدون ذکر نام سعید مرتضوی، از نقش یک مقام قضایی سابق در پرونده جنایت کهریزک خبر داده بود. جهان نیوز برای اولین بار فاش کرد که علاوه بر سه زندانی شناخته شده کشته شده در کهریزک، یعنی امير جوادي فر، محمد كامراني و محسن روح الاميني، فرد چهارمی نیز یک هفته پس از آزادی فوت کرده است. سعید مرتضوی بلافاصله به این گزارش واکنش نشان داد و با ارسال نامه ای، علیرضا زاکانی را به خصومت شخصی با خود متهم کرد. زاکانی یک روز پس از انتشار نامه مرتضوی و این بار به صراحت تایید کرد که "اسناد و مدارک تخلفات مرتضوی بزودی ارایه می شود." اما نکته جالب اینجا است که زاکانی نه تنها نقش مرتضوی را محدود به وقایع کهریزک نکرد، بلکه وعده داد تخلفات سابق او نیز فاش شود . زاکانی گفت:"به درخواست اینجانب هیاتی از سوی آیت الله شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه با حضور آقایان رئیسی، خلفی،جمشیدی، نکونام و رحیمی که پنج نفر از قضات عالی کشور هستند، تشکیل شده و بنده منتظرم با ارایه اسناد و مدارکی که مدتهاست آماده شده و به خاطر شرایط کشور از انتشار آن خودداری کرده ام، پس از ۹ ماه سکوت در روزهای آینده این مستندات را به هیات مذکور تقدیم و نتایج آن را به سمع و نظر مسئولان کشور بویژه حضرت آیت الله آملی لاریجانی ریاست محترم قوه قضائیه برسانم."
ضربه آخر به مرتضوی، اما از سوی پرویز سروری، رییس هیات ویژه مجلس برای بررسی وضعیت بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات و سخنگوی هیات شورای عالی امنیت ملی در رسیدگی به موضوع کهریزک زده شد. سروری در واکنش به مطالب مطرح شده در نامه مرتضوی گفت: "ادعاهای مطرح شده آقای مرتضوی مخدوش و بی مورد است و نظام اسلامی با متخلف در هر لباسی و موقعیتی برخورد خواهد کرد."گفتنی است یکی از اتهاماتی که تاکنون به مرتضوی وارد شده، تعلل در دستور رهبر جمهوری اسلامی ایران برای انتقال بازداشت شدگان کهریزک به مکانی دیگر بوده است. در حالی که گفته می شود این دستور روز شنبه ۲۰ تیرماه و از سوی وحید جلیلی، نماینده رهبری و دبیر شورای عالی امنیت ملی به مرتضوی ابلاغ شده، او مدعی است که این اتفاق دو روز بعد، یعنی دوشنبه ۲۲ تیرماه افتاده است. مرتضوی برای اثبات ادعای خود از دو شاهد بهره می گیرد. این دو شاهد حسن حداد، معاونت امنيت دادسراي عمومي و انقلاب تهران و علی اکبر حيدري فر، داديار شعبه اول دادسرای عمومي و انقلاب تهران هستند. دو فردی که خود نیز از متهمان پرونده کهریزک به شمار می روند و گفته می شود که در چند روز گذشته مورد بازجویی و سوال و جواب کمیته‌ تحقیق قوه‌ قضاییه قرار گرفته‌اند.برخی صاحبنظران پیش بینی می کنند که سعید مرتضوی قرار است به عنوان یکی از چهره های منفور، قربانی شود تا حکومت جمهوری اسلامی بخشی از نارضایتی های عمومی را بدین وسیله آرام کند . در عین حال برخی دیگر از تحلیلگران همچنان نسبت به مکافات سعید مرتضوی مشکوک هستند به عقیده آنان در شرایط حاضر، به صلاح حکومت نیست که چهره های حرفه ای و وفادار خود را از دست بدهد. آنان به حکم انتصاب محمد رضا نقدی به فرماندهی نیروی بسیج توسط رهبر جهوری اسلامی اشاره می کنند. نقدی که متهم اصلی پرونده شکنجه شهرداران مناطق تهران در سال ۱۳۷۶ به شمار می رفت، در دادگاه به ۸ ماه حبس قطعی محکوم شده بود، حکمی که هیچگاه اجرا نشد. گفتنی است، سعید مرتضوی علاوه بر اتهامات اخیر مبنی بر نقش داشتن در جنایات کهریزک، با انبوهی از اتهامات نظیر شکنجه روزنامه نگاران و فعالان سیاسی اصلاح طلب روبروست. او همچنین در پرونده خود اتهام قتل زهرا کاظمی، خبرنگار تبعه کانادا را دارد. کمیسیون اصل ۹۰ مجلس ششم شورای اسلامی او را از مقصرین قتل این خبرنگار اعلام کرده است. همچنین گفته می شود که در آغاز دوران کاری مرتضوی به عنوان قاضی اجرای احکام در دادگستری یزد نیز پرونده ای اخلاقی علیه او باز شده است.
*****
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ