سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۶/۰۶

آدینه: 6/6/1388 (زمان: 00:01 بامداد)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاران بامدادتان گرامی باد. دقایقی است که پنجشنبه را پشت سرنهاده و بامداد آدینه را آغاز کرده ایم. دیروز بدلیل تراکم مطالب خبری را در رابطه با افشاگری گورهای بی نام و نشان جانباختگان در سه روز پیاپی (21 تا 24 تیرماه) در گورستان بهشت زهرا و عکس های مربوطه را که در سایت نوروز به نمایش در آمد، نتوانستیم در "پست" خویش جای دهیم اگرچه که به همت یاری بسیار عزیز، آن را پیش از سایر رسانه ها و نشریات دریافت کرده بودیم اما از آنجایی که اطمینان داشتیم این خبر با عکس های مربوطه توسط سایر همکاران و هم میهنان گرامی نه تنها در ایران، بلکه در آنسوی مرزها نیز انتشار خواهد یافت بنابراین ترجیح دادیم به اخبار مهمتری (از نظر خودمان مهمتر) بپردازیم.
از آنجایی که بسیاری از بازدید کنندگان سایت ما بر ما خرده گرفته اند که چرااز انتشار این عکس ها خودداری ورزیدیم برای آگاهی شان می نویسیم که ما خودداری به آن معنا که منظور شماست نورزیدیم بلکه فقط بدلیل تراکم مطالب مهمتر، نتوانستیم آن را انتشار دهیم که ازین بابت پوزش می خواهیم.
بهرروی، "پست" جدید خود را آغاز می کنیم.
*****
از میان ایمیل های دریافتی دیروز (چند ساعت پیش)
جنایت کاران کدامند؟ انگلیس خبیث یا قاتلان ندا؟
مسیح علی نژاد
سخنان مقام رهبری در نماز جمعه معروف انتخاباتی هنوز از خاطر نرفته است آنگاه که انگلیس را متهم به دخالت در انتخابات ایران کرد و پس از آن انگلیس نیز سفیر ایران را فرا خواند و از او در مورد سخنان رهبری ایران مبنی بر خبیث خواندن انگلیس و اتهام دخالت داشتن این کشور در ماجرای اعتراضات مردم ایران توضیح خواست..
این روزها دگر بار سخنان جدیدی از مقام رهبری ایران بر صدر سانه های ایران و جهان نشست که ایشان با رویکرید جدید می گویند:
من پیش قراولان حوادث اخیر را به دست نشاندگان بیگانه از جمله آمریکا و انگلیس متهم نمی کنم چرا که این موضوع هنوز به من ثابت نشده است.
این گردش ایده که ابتدا نقش انگلیس خبیث در پشت پرده ماجرای انتخابات طی سخنانی در نماز جمعه مطرح می شود و سپس اعلام می شود هنوز این موضوع ثابت نشده است، در حوزه نقد و نظر این قلم نمی گنجد اما همین نکته را شاید بتوان مستمسکی قرار داد بر یک رویدد تلخ در ایران که پس از سخنان اولیه مقام رهبری در نمازجمعه، جنایتی تلخ را به انگلیس نسبت داده اند و هنوز هم خبری از عوامل اصلی آن جنایت تلخ نیست.
ندا آقاسلطان را بسیاری می شناسند چه آنان که در لباس سلطان و آقا و رهبر این کشور و آن کشور بر مسند نشسته اند و چه مردم معمولی ایران و بسیاری از کشورهای جهان. و این همه برای آن است که دخترک جوانی با سکوت نظاره گر تب و تاب هم نسل های خودش در اعتراض به یک روند سیاسی در ایران بود اما بی آنکه خودش سیاسی باشد قربانی معصوم جریانات مسموم سیاسی ایران شد. یعنی به جرم سکوت و کنجکاوی مقتضای سن اش، گلوله بر سینه اش نشست و خون، چشم و دهان و صورت نازش را به آنی سرخ کرد و تنها کلامی که بر زبانش جاری شد ندای سوختن بود تا آتشی در دل ملت ایران برافروزد. بغض و خشم هر کسی که فیلم مرگ معصومانه ندا را دید برانگیخته شد. کسانی گردا گرد ندا ضجه می زدند و دست از همه جا کوتاه به او التماس می کردند که بماند و نترسد اما ندا هم ترسیده بود و هم برای ماندن هیچ کاری از او بر نمی آمد. چشم هایش را به روی چشم های ناظران جهان باز گذاشت و جان داد که این پایان یک مرگ تلخ نبود.
از فردای همان روز استاد موسیقی اش به رسانه ملی فرا خوانده شد و آنچه این رسانه خواست را بر زبان جاری ساخت و سپس خانواده ندا در سکوتی سنگین فرو رفتند. ماکان کسی بود که به نام نامزد ندا صورتش در صفحه تلویزیون های خارجی ظاهر شد. برای مرگ ندا تلوزیون و احمدی نژاد مشترکا مرثیه جدید سر دادند و گفتند که ندا به دست همان راهپیمایی کنندگان کشته شده است. سپس آرش حجازی کسی که در خیابان و محل جان دادن ندا دفتر کار و نشر اش بود و به واسطه همن تصادف جغرافیایی ناگزیر بود تا یکی از ناظران مرگ ندا باشد در تلویزیون بی بی سی ظاهر شد و مثل همه ناظران یک واقعه، شرح درد گفت . آن هم به این دلیل که در تلویزیون جمهوری اسلامی نه جرات طرح واقعیت را داشت و نه اساسا برای بیان واقعیت کسی از او در این رسانه دعوت می کرد چنانچه برای ترانه موسوی نیز آنان که به دگرگونی واقعیت بر آمده بودند تنها برای دروغی آشکار به صدا و سیما دعوت شدند و هنوز هم همه اندر خم همان کوچه بی خبری از ترانه واقعی باقی مانده اند.
ماجرا به همین سادگی شکل گرفت و سپس به این صورت پیچیده شد؛ علی رغم آنکه مقام رهبری هشدار هم داده بودند که اگر پس از سخنان ایشان در نماز جمعه، خونی در خیابان ریخته شد یا احیانا بمبی منفجر شد مسولیتش با معترضان است اما ندا که همانند باقی برادران و خواهران شهیدش فکر نمی کرد خونی به همین آسانی بر کف خیابان های شهرش ریخته شود و کسانی برای کشتن شان کمر همت بسته باشند، به خیابان رفت و ناباورانه مرد و سپس انگلیس خبیث متهم شد و احمدی نژاد به رییس قوه قضاییه برای پیگری این مرگ مشکوک نامه داد و این روزها نیز ادامه این ماجرا در حوالی خانه دوستان ندا در ایران دارد رخ می دهد. هیچ و خانواده های نزدیک به ندا هم تحت فشار هستند که هیچ نگویند از بازجویی های مکرر و مشکوک و دستگیری های بی قانون. کس نمی داند چه بر سر او که به نام نامزد ندا با رسانه های خارج از ایران شرح درد گفته بود افتاده است. این روزها روزنه ای در سخنان اخیر مقام رهبری گشوده شد تا جنایت هایی که در ماجراهای اخیر رخ داده نیز عنوان شود. شاید این روزنه از آن روز شکل گرفت که یک فعال رسانه ای بر اساس گزارش منبع رسمی نمایندگان مجلس شورای اسلامی به دیدار رهبر رفت و آنگاه که توان نشستن را نداشت به مقامات عالیرتبه کشور شرح تجاوزی که به او شده بود را به عنوان دلیل ناتوانی اش در نشستن بازگو کرد یا شاید این روزنه به هزار و یک دلیل پنهان دیگر باز شده باشد اما می شود در میان تمامی این روزنه های کوچک باز هم امیدی به گشودن گره های گور جنایت های در راه داشت.
در حالی که به جوان ترهای بی سابقه و ناشناس در زندان تجاوز می شود و مجلس نیز تاکید می کند که با باتوم و شسشه نوشابه به جان زندانیان ناشناس افتاده اند و دهان بعضی از آنها شکسته می شود و جنازه بعضی از آنها تحویل خانواده هایشان می شود، این روزها برای چهره های شرسناس اما کامپیوتر در اتاق بازجویی می برند تا تبلیغ زندان خوب کنند . تبلیغ بازجویان خوب . تبلیغ مهروری و تکذیب جنابت. این همان تبلیقاتی است که باید از آن اعلام انزجار کرد. دارند برای جنگ سایبری سنگر می سازند. یعنی برای جوانان بی پناهی که بعد از همه آن جنایت های اعتراف شده در کهریزک جایی جز اینترنت برای درددل نمی ماند، ،مردم رد زحم به جا مانده از باتوم و گلوله و تجاوز را در فضای اینترنت نشان می دادند تا دادرسی بیابند چون رسانه فراگیر ملی مشغول قلب واقیعت بود و مردم معمولی که تمام دسترسی شان به اخبار همان قاب تلویزیون بود گاهی ساده انگارانه باور می کردند که انگلیس خبیث ندا را به خیابان آورد و سپس کشت برای همین امروز که از رهبری شنیده اند این موضوع هنوز ثابت نشده است شاید ضروری باشد که گام نخست در انتشار این ایده جدید نیز برداشته شود و تبلیغاتی که از زندان و رسانه ملی برای قلب واقعیت در جریان است پایان یابد.. مقام رهبری که در برابر دغدغه های جامعه گفته اند کار تبلیغاتی نباید واقعیت برخورد با جنایتکاران را تحت الشعاع قرار دهد رسانه تحت نظارت ایشان باید کار تبلیغاتی و برگزاری دادگاههای تبلیغاتی را تعطیل کند تا راه برای برنانه های تبلیغاتی دیگری که در اوین و زندان های دیگر در حال ساخت است بسته بماند. خبر می رسد که نامزد و برخی از دوستان همان ندایی که پس از آن نماز جمعه معروف، معصومانه جان داد این روزها در زندان هستند .
شاید بد نباشد تا شوی تلویزیونی دیگری همانند شوی ترانه موسوی، به نام دفاع از نظام، آبروی نظام را برباد نداد بررسی دقیق صورت گیرد که اعتراف گیران و برنامه سازان از به وجود آوردن جنایاتی دیگر برای ماله کشی مرگ ندا پشیمان شوند. اگر جنایتکاران اصلی را محاکمه نمی کنند جنایتکاران توهمی و خیالی هم نسازند و برنامه تلویزیونی رسوای دیگری ترتیب ندهند که زخم به جا مانده از جنایت های اعتراف شده تا همیشه زنده بماند.
*****
بازگشايي دانشگاهها نزديكتر مي شود؛ نگراني ها افزونتر
فرهاد يزداني
:
سخنان روز گذشته آيت الله خامنه‌اي هم اعتراف به شكنجه و كشتار و يا آنگونه كه خود صريحتر گفته است "جنايت" در زندان‌ها و در برابراعتراض مدني مردم است، "در حوادث پس از انتخابات تخلفات و جنایاتی صورت گرفته است که بطور قطع با آنها برخورد خواهد شد." و هم پذيرفتن اين نكته كه معترضين و رهبران آن همين ملتي هستند كه او خود را "ولي امر" آنها مي‌داند "من، پیش قراولان حوادث اخیر را به دست نشاندگی بیگانگان از جمله امریکا و انگلیس متهم نمی کنم چرا که این موضوع برای من ثابت نشده است."
اما از اين موارد كه خود عميقا محتاج تامل و حديثي مفصل است بگذريم ، در كلام رهبر ايران يك نگراني نيز به وضوح ديده مي‌شد و آن بازگشايي دانشگاهها و فرا رسيدن "ماه مهر" است.نگراني از اين بابت كه دانشجوها خون تازه و انرژي‌مضاعفي را به جنبش "عدالت خواه و آزادي طلب ايرانيان" كه امرزه رخت سبز به تن كرده است، تزريق كند و دستان جسور و بي باك دانشجويان به عنوان قشر پيشروي جامعه ياريگر دستان ملتي باشد كه اين روزها بغض كرده و بهت زده شاهد شقاوت و شكنجه و جنايت سالوسگران است. مگر نه آنكه آيت الله خميني دانشگاه را مبدا تحولات ناميده است؟
ديروز آيت الله خامنه‌اي نگراني خود را از بازگشايي دانشگاهها پنهان نكرد و حتي تلويحا از بسته شدن دانشگاهها سخن به ميان آورد. او از"طرح دشمنان برای ایجاد اختلال در کار علمی دانشگاهها" سخن گفت و تاكيد كرد"همه مراقبت کنند در این مسائل سیاسی کوچک و حقیر، کار علمی دانشگاهها و کلاسها و مراکز تحقیقاتی دچار آسیب نشود و هدف آشکار و مشخص دشمن برای اینکه حداقل مدتی دانشگاهها را به تعطیلی و تشنج و اختلال بکشاند محقق نگردد."
اما پيش از آنكه رهبر ايران نگراني خود را در اين مورد بيان كند، اين غلامعلي حداد عادل بود كه لب به سخن گشود، او كه از زمان به رياست مجلس رسيدن علي لاريجاني ترجيحش به سكوت و انزوا بود و از پس انتخابات رياست جمهوري دوباره فعال شده بود در 29 مرداد جاري و در "همایش آموزشی سالیانه اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان" گفت كه "هدف دشمنان ما این است که دانشجو را برای مقابله با نظام تحریک کنند، این مساله ممکن است در ماه های آینده ابعاد تازه ای به خود بگیرد."آنگونه كه خبرگزاري فارس نقل كرده است، حداد عادل همچنين گفته بود كه "سالهاست دشمنان این نظام سعی در قرار دادن دانشجویان مقابل این انقلاب دارند، دشمنان ما می خواهند با قرار دادن قشر دانشجو مقابل انقلاب، توده های مردم را مقابل این نظام قرار دهند. آنها می خواهند دوران قبل از انقلاب را شبیه سازی کنند."
حسين طائب فرمانده نیروهای بسیج سپاه پاسداران ایران كه اين روزها به خاطر افشاگري كروبي مبني بر نقش او در سناريوي "ترانه موسوي" بيشتر بر زبانها افتاده است، طي سخناني در ميان دانشجويان هوادار جناح اقتدارطلب در مشهد با اشاره به نزدیک بودن زمان بازگشایی دانشگاه ها، در مورد احتمال بروز "تقابل" هشدار داد.او با بيان اینکه مخالفان دولت به دنبال رهبری "جریان سبز" خود هستند، گفت: "تکلیف ما در این موضوع آگاه سازی و بالا بردن آگاهی های خود است. مراقب باشید که آنها پروژه تقابل را کلید نزنند و در این دام گرفتار نشویم". طائب همچنين خطاب به نيروهاي بسيجي تحت امر خود تاكيد كرد:" هنگام بازگشایی دانشگاه ها باید وظیفه خود را در این باره انجام دهیم و نباید به فرعی برویم."انتشار همين خبرها كافي بود تا گمانه زني‌ها و شايعاتي در خصوص احتمال به تعويق افتادن دانشگاهها قوت گيرد و در رسانه‌ها نيز از طرحي در شوراي عالي امنيت ملي خبر داده شده بود كه بر اساس آن دانشگاهها با تاخير يك ترم فعاليت خود را از سر گيرند، در لابه لاي همن خبرها آمده بود كه برخي از اعضاي شوراي عالي امنيت ملي با اين طرح براي همه دانشگاهها مخالف ولي با انجام آن در دانشگاه تهران با توجه به تعداد بالاي دانشجويان در آن، رخ دادن اعتراض هاي گسترده دانشجويي و از همه مهمتر كشته شدن چند تن از دانشجويان اين دانشگاه در حوادث پس از انتخابات و در جريان حمله به كوي دانشگاه، موافقت كردند.
اين خبر اما به سرعت از سوي نمايندگان مجلس و مقامات وزارت علوم تكذيب شد. حسینعلی علیخانی دبیر شورای مرکزی کمیته انضباطی وزارت درباره اقدامات وزارت علوم و دانشگاه‌ها با توجه به شایعات موجود پیرامون بازگشایی دانشگاه‌ها گفت: ما برای اول مهر ماه و آغاز سال تحصیلی جدید در دانشگاه‌ها گارد نگرفته ایم و اصلا اعتقادی نداریم به اینکه اول مهرماه قرار است اتفاق خاصی در دانشگاه‌ها رخ دهد. ما به هیچ عنوان این احتمال را نمی‌دهیم." وی با بیان اینکه دانشجوی ما فهیم و آگاه است، افزود:" اگر برخی سیاسیون دانشجویان را تحریک نکنند که در خارج از دانشگاه حرکاتی را از خود نشان دهند اتفاقی را شاهد نخواهیم بود."
علي عباسپور رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس هم خبر مربوط به طرح شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تاخیر در آغاز سال تحصیلی دانشگاه‌ها را رد کرد اما درعین‌حال این احتمال را رد نکرد که برخی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، چنین طرحی را به‌صورت انفرادی و نه در جلسه رسمی شورا، بررسی کرده باشند.
اما سخنان عصر روز گذشته خامنه‌اي نشان از نگراني جدي طيف حاكم از بروز اعتراضات گسترده دانشجويي است، به گونه‌اي كه اخبار رسانه ملي! آن بخش از سخنان رهبري را كه در خصوص دانشگاهها و هشدار وي بوده است را مهمتر ديد و بيشتر بر آن تاكيد كرد.
در هفته‌اي كه گذشت دانشگاه شيراز اولين دانشگاهي بود كه بازگشايي شد و آنچه كه در اين دانشگاه روي داد نشان داد كه نگراني جناح حاكم در خصوص دانشگاهها چندان هم بي اساس نبوده است، دانشگاه شيراز كه به خاطرآغاز امتحانات معوقه در این دانشگاه که به علت اعتراضات دانشجویی به نتیجه‌ی انتخابات، به تعویق افتاده بود، فعاليت خود را شروع كرده بود شاهد يك جو امنيتي بود..
اعضای بسیج دانشجویی و عوامل نهادهای حکومتی هم دانشجویان را به شدت زیر نظر گرفتند و به نهادهای امنیتی در سرکوب دانشجویان کمک كردند. و البته كه فرياد الله اكبر دانشجويان بر بام‌هاي خوابگاههايشان شبهاي شيراز را روشن و نويد سبز شدن دانشگاهها را داد..
حال همه نگاهها به دانشگاهها و دانشجويان پرشور است، آيا با نگراني هاي اعلام شده مي‌توان حدس زد كه دانشگاهها حتي براي مدتي "توقيف موقت" شوند؟ آيا دانشگاهها بيش از آنكه تا كنون شاهد هستيم پادگاني و جولان گه شبه نظاميان خواهد شد تا از اين رهگدز صدايي سبزي شنيده نشود؟ بايد تا وزيدن خنكاي نسيم ماه مهر صبر كرد...
*****
آخرین وضعیت عبدالله مومنی و زیدآبادی در گفتگو صدای آلمان با حسن اسدی
اعضای ما در بازداشت سپاه پاسداران هستند
بامدادخبر: عبدالله مومنی سخنگوی ادوار تحکیم وحدت، نزدیک دو ماه است که بازداشت شده و ۲۰ روز است که هیچ خبری از او نیست. حسن اسدی زیدآبادی می‌گوید احتمالا او نه در اوین، بلکه در جای دیگری تحت نظر سپاه پاسداران است.
عضو شورای مرکزی ادوار می‌گوید، در دور قبلی انتخابات که سازمان ادوار انتخابات را تحریم کرده بود، برخی اعضای آن به اتهام براندازی نرم دستگیر و تا مدتی در زندان بودند. این بار نیز که سازمان از آقای کروبی حمایت و همگان را تشویق به شرکت در انتخابات کرد، باز هم دو عضو شورای مرکزی آن به همین اتهام بازداشت شده‌اند.
اسدی می‌گوید ظاهرا جناح حاکم کاری به اقدامات اعضای این سازمان ندارد، بلکه با اندیشه آنان مسئله دارد.
آقای اسدی، آیا خبر جدیدی از عضو بازداشت‌شده‌ی ادوار تحکیم وحدت، آقای عبدالله مؤمنی دارید یا خیر؟
متأسفانه بعد از گذشت ۲۰ روز از اولین و آخرین ملاقاتی که ایشان با خانواده داشتند، هیچ‌گونه خبری از وضعیت ایشان نیست و همان‌طور که دیدید در چهار جلسه دادگاهی هم که برپا شد و بخش عمده‌ای از فعالان سیاسی در آن حضور پیدا کردند و به دادگاه آورده شدند، حتی در آنجا هم آقای مومنی حضور نداشتند و ما متأسفانه هنوز حتا موفق نشده‌ایم که چهره‌ی آقای مؤمنی را در عکس‌ها ببینیم. بعد از آن ملاقاتی که بیست روز پیش با خانواده‌شان داشتند، حتا تماس تلفنی هم برایشان مقدور نبوده است. در واقع خانواده و دوستانشان در بی‌خبری کامل و مطلق هستند و با توجه به مستندات همسرشان که در ملاقات پیش داشتند و گزارشی از آن هم در رسانه‌ها منتشر شده، وضعیت جسمی فوق‌العاده نامناسبی دارند و به همین دلیل این بیست روز بی‌خبری نگرانی‌ها را افزایش داده است.
آیا کمیته‌ی ویژه نمایندگان مجلس هم که با زندانیان ملاقات کردند خبری از آقای مؤمنی نداشتند؟
این طور که در اظهارات آنها آمده، ملاقاتی با آقای مؤمنی انجام نشده. البته تا جایی که ما اطلاع داریم، آقای مؤمنی در بند ۲۰۹ اوین که تحت نظر وزارت اطلاعات هست نگهداری نمی‌شود و به نظر می‌رسد در جایی خارج از زندان اوین است که البته ما نمی‌دانیم که آیا نمایندگان مجلس به این بازداشتگاه‌ها که تحت نظر سپاه پاسداران است، دسترسی دارند یا خیر. چون ما معتقدیم که هم آقای زیدآبادی و هم آقای مؤمنی در اختیار سپاه پاسداران هستند و بازجویی‌هایشان توسط این نیرو انجام می‌شود.
به نظر می‌رسد که فشارها بر این دو عضو سازمان ادوار مقداری زیادتر از بقیه‌ی زندانیان است. اظهارات همسر آقای زیدآبادی هم گواهی بر این مدعا بود که ایشان چندین روز در اعتصاب بوده‌اند، بدون این که اصلاً کسی با ایشان ملاقات کند و مدت ۳۵ روز در انفرادی بودند. و آقای مؤمنی هم که الان تقریباً ۲۰ روز است خبری از او نیست. فکر می‌کنید علت این فشار مضاعف بر این دو عضو سازمان ادوار چه می‌تواند باشد؟
البته بر ما روشن نیست که چه دلیلی وجود دارد برای این که این اعضای سازمان ادوار تحکیم به شدت زیر فشارند و شاید فراتر از سایر بازداشت‌شدگان در بازداشتگاه‌هایی که مشخص نیست حتا کجا هستند و در کدام نقطه‌ی تهران قرار دارند، بازداشت هستند. نکته‌ی قابل توجه این است که هر دوی این عزیزان وقتی که توانستند ملاقاتی در حیاط زندان اوین با خانواده داشته باشند، که گویا از جای دیگری آورده شده بودند، به این نکته تأکید کردند که روزهای اول بازداشت‌شان را در جایی بوده‌اند که هر دوی آنها از آن به جایی که مانند قبر بوده تعبیر کرده‌اند. یعنی نه نوری بوده، نه صدایی بوده و نه حتا سرکشی؛ جایی بوده فوق‌العاده تنگ و تاریک. این به نظر می‌رسد که نوعی کینه ‌شاید و نوعی مسئله‌ی شخصی، حتا به نظر می‌رسد نوعی غرض‌ورزی نسبت به این دو دارد انجام می‌شود. جالب این است که سازمان ادوار تحکیم و این عزیزان در انتخابات چهار سال گذشته به دلیل عدم شرکت در انتخابات و تبلیغ این مسئله از سوی وزارت اطلاعات و نهادهای امنیتی به «براندازی نرم» متهم شدند و البته تعدادی از اعضای سازمان که این مسئله را عنوان می‌کردند، حتا آن موقع مورد تعقیب قضایی هم قرار گرفتند. نکته‌ی جالب توجه این است که بعد از چهارسال و وقتی که همین عزیزان در سازمان ادوار تحکیم اعلام شرکت در انتخابات و حمایت از یک کاندیدا، آقای کروبی، را انجام می‌دهند، بازهم ما می‌بینیم که «براندازی نرم و اقدام علیه امنیت ملی» به آنها منتسب می‌شود و دچار یک چنین شرایطی می‌شوند. در واقع به نظر می‌رسد که حاکمیت از اساس با اندیشه‌های این افراد مشکل دارد و اقدامات آنها محلی برای برخورد با آنها نیست. چنانچه در عدم شرکت و در شرکت ما برخورد آقایان را دیدیم که به یک گونه بود. در واقع آن اندیشه و آرمان‌خواهی این افراد است که مورد غضب قرار گرفته است
آقای زیدآبادی عضو دیگر شورای مرکزی سازمان ادوار تاکنون دو بار به جلسه‌ی دادگاه آورده شده‌اند، ولی هیچ حرفی نزدند. برداشت شما از حضور بدون صحبت و حرف ایشان در دادگاه چیست؟
آقای زیدآبادی تاکنون دو بار به جلسه‌ی دادگاه آورده شدند و هر دو بار هم در رسانه‌هایی که وابسته به حاکمیت هستند، عنوان شد که ایشان در زمره‌ی متهمین بوده‌اند. اصولاً ما معتقدیم که کیفرخواست عمومی جایی در قانون ندارد، ولی این که برای یک متهم دو بار کیفرخواست عمومی مطرح شود و حالا البته احتمالاً کیفرخواست خصوصی و اختصاصی هم برای ایشان باقی مانده است، به نظر می‌رسد که این اصلاً یک مقداری مضحک به نظر می‌رسد. البته تا جایی که ما می‌دانیم، ایشان به‌عنوان ناظر به جلسه‌ی دادگاه آورده می‌شوند و در واقع هیچ نقشی در آن دادگاه ندارند. ما خوشحالیم که حداقل برای چندساعتی ایشان از انفرادی و از جایی که برایشان تعبیه شده و به تعبیری که ایشان داشته‌اند، مثل قبر بوده است، از آنجا خلاصی پیدا می‌کنند.
از این جهت برای ما خوشایند است. ولی خب به هرحال فکر می‌کنم این وضعیتی که ایشان دچارش شده است، یکی از بی‌سابقه‌ترین بازداشت‌ها و دستگیری‌هایی بوده که هم خودشان و هم سایر فعالان سیاسی تجربه کرده‌اند.
منبع: رادیو دویچه وله

*****
عبدالفتاح سلطانی پس از آزادی در گفتگویی با بی بی سی :
18 روز انفرادی بدون دسترسی به حمام و وسایل ارتباطی
دکتر عبدالفتاح سلطانی، عضو کانون مدافعان حقوق بشر ایران، چهارشنبه بعد از ظهر پس از تحمل بیش از دو ماه حبس از جمله 17 روز انفرادی از زندان آزاد شده است. آقای سلطانی می گوید که اتهامات او "تشکیک در انتخابات"، "تبلیغ علیه نظامی" و "تشکیل گروه برای اقدام علیه امنیت ملی" است که این اتهامات را بدون مبنای قانونی یا غیرواقعی خواند. وی پس از آزادی در مصاحبه ای با بی بی سی فارسی در مورد بازداشت خود گفت: "در روز 26 خرداد ماه چهار مامور بدون حکم قضایی وارد دفتر من شدند و حکمی که نشان دادند مربوط به 20 خرداد 88 یعنی دو روز قبل از انتخابات بود و آن هم مربوط به اغتشاشات خیابانی بود و ربطی به من نداشت." او گفت که ماموران دادستانی ظرف دو سه روز اخیر قرار بازداشت موقت او را به قرار با وثیقه 100 میلیون تومانی بدل کردند که او با سپردن سند آن را تامین کرد.
او خواستار محاکمه کسانی شد که دستور دستگیری او را صادر کرده اند زیرا به گفته او "برخلاف قانون عمل کرده اند". وی گفت اولین اتهامی که 27 ساعت پس از بازداشت به او تفهیم کردند "تشکیک در انتخابات بود" درحالی که به گفته وی چنین چیزی در قانون وجود ندارد و شک کردن در انتخابات جرم نیست. به علاوه او گفت به عنوان یک فعال حقوق بشر در ستاد هیچ یک از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری شرکت نداشته است. وی گفت: "ما قوانین مربوط به انتخابات را نقد قانونی و حقوقی می کنیم و همیشه چنین کرده ایم به لحاظ اینکه این حرفه ماست. هم مدافع حقوق بشر و هم وکیل هستیم و وظیفه ماست قوانینی را که با حقوق بشر تعارضی دارد نقد کنیم." آقای سلطانی همچنین گفت که او را به "تبلیغ علیه نظام" و "تشکیل گروه برای اقدام علیه امنیت ملی" متهم کرده اند که آن را غیرواقعی خواند. او گفت که در 17 یا 18 روز اول بازداشت در انفرادی به سر برده و برای دو هفته نیز از حمام محروم بوده است. وی افزود که در زندان انفرادی هیچ دسترسی به وسایل ارتباطی و حتی روزنامه و کتاب وجود ندارد. آقای سلطانی گفته مورد شکنجه یا ضرب و شتم قرار نگرفته است با این حال بعد از انتقال به زندان عادی، برخی همبندانش گفته اند که هنگام دستگیری با بعد از دستگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
آقای سلطانی در گذشته وکالت شماری از پرونده ‌های سياسی و مطبوعاتی از جمله پرونده اکبر گنجی، روزنامه نگار ناراضی و خانواده زهرا کاظمی، خبرنگار ايرانی کانادايی که در حين بازداشت در ايران به طرز مشکوکی جان خود را از دست داد، بر عهده داشته است. او در سال 1384 برای هفت ماه زندانی اما بعدا از کلیه اتهامات وارده شامل "افشای اسناد محرمانه" و "تبلیغ علیه نظام" تبرئه شد.
*****
اعتصاب کارگران کارخانه واگن سازی پارس
کارگران کارخانه‌ی واگن سازی پارس در ادامه ی چند ماه تنش با صاحبان و مدیران این کارخانه بر سر حقوق معوقه ی خود پنج روز است که دست از کار کشیده‌اند و دست به تحصن زده و با نشستن بر روی زمین و بستن درب ورودی این کارخانه از ورود همه‌ی مدیران به کارخانه جلوگیری کرده‌اند.
به گزارش اخبار روز مدیران واگن سازی پارس در مقابل تحصن دیروز کارگران این شرکت ابتدا کوشیده اند با تهدید و ارعاب، کارگران معترض را پراکنده کنند که تهدیدات آنها بر کارگرانی که چندین ماه است حقوق ثابت و منظمی دریافت نکرده اند تاثیر چندانی نگذاشته و کارگران محل خود را ترک نکرده اند.تهدید به اخراج اندک کارگران قراردادی باقی مانده، تهدید به شکایت قضایی از کارگران با سابقه و قدیمی، تهدید به ورود نیروهای ضد شورش به داخل کارخانه و دیگر تهدیدات مرسوم مدیران ایران از جمله ی این تهدیدات بوده است.کارخانه ی واگن سازی پارس تا مدتی پیش یکی از شرکتهای عظیم دولتی بوده است که بعد از ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ به جهت خصوصی سازی واگذار شده و هم اکنون بیش از نیمی از سهام آنرا شرکت ایران خودرو خریداری کرده است. این شرکت به محض واگذاری دچار بحرانهای شدید مالی شده و طبق گفته کارمندان و کارگران این شرکت وامهای به ارزش بیش از پانصد میلیارد تومانی دولت جهت نوسازی این کارخانه توسط مدیران ایران خودرو در شرکتهای تابعه ی ایران خودرو مصرف شده و ریالی از آن به مصرف نوسازی این کارخانه ی بزرگ صنعتی نرسیده است.دیروز پس از آنکه کارگران معترض در مقابل تهدیدات مدیران کارخانه مقاومت می کنند مدیر عامل واگن سازی پارس برای کسب تکلیف با سهامدار اصلی این کارخانه تماس گرفته و متعاقب آن به کارگران اعلام کرد که به منظور کمک به تامین مایحتاج کارگران و خانواده هایشان مبلغ دویست و پنجاه هزار تومان به هر یک از آنان پرداخت خواهد شد. این در حالی است که کارگران بسته به پایه حقوق خود مبلغی در حدود ۱۵۰۰۰۰۰ الی ۲٨۰۰۰۰۰ تومان از این کارخانه بابت چند ماه حقوق پرداخت نشده ی خود طلبکارند.روز سه شنبه پس از بازگشت کارگران به سر کارهای خود راس ساعت ۱۴ مدیریت این کارخانه اقدام به بیرون ریختن کارگران از کارخانه کرده و اعلام می کنند برای تنبیه آنان اضافه کاری و تمام مزایای کارگران قطع شده و به زودی باقی مانده ی کارگران قراردادی اخراج خواهند شد.تعدادی از کارمندان شهرداری اراک اعلام کرده اند با توجه به توقف رشد شهر اراک به دلیل محدود شدن بین مناطق کوهستانی عده ای از مافیای اقتصادی که در راس آنان مقامات ارشد سپاه پاسداران استان مرکزی قرار دارند تصمیم دارند با تعطیلی سه کارخانه ی بزرگ صنعتی در نزدیکی شهر اراک زمین این کارخانه ها را تغییر کاربری داده و با شهرک سازی در آنها به سودهای کلان دست پیدا کنند.این شایعه زمانی قوت گرفته است که بدون هیچ اطلاع قبلی مردم رهگذر با اتوبانی روبه رو شدند که درست از وسط زمینهای کارخانه های ماشین سازی و کمباین سازی بی سرو صدا ایجاد شده است و هم اکنون در حال آسفالت ریزی است!کارگران شرکت واگن سازی پارس امروز نیز از فقط در محوطه ی کارخانه حاضر شده ولی از هر نوع فعالیت تولیدی خودداری کردند.
آنها اعلام کرده اند در صورت منصرف نشدن مدیریت این کارخانه از تصمیمات تحریک آمیز اخیر خود، پرداخت نشدن دستمزدهای عقب افتاده و تضمین نشدن بازنشستگی آنان به دلیل ورشکستگی این کارخانه ی صنعتی سابقا دولتی دست به اعتراضات جدی تری علیه مدیریت فعلی این کارخانه خواهند زد.
*****
تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
محمد محمدی اردهالی
"ایران، عدالت، انسانیت، حقوق بشر، اسلام، و جمهوری اسلامی به کجا می‌رود؟ کیست که باید جواب دهد؟ ما مرده‌گان که به ظاهر نفس می‌کشیم به کجا می‌رویم؟"
در خبرهای چند روز پیش، آمده بود که آقای عبدالباسط المقراحی، تروریست معروف واقعه‌ی لاکربی که حدود بیست‌ سال قبل، با منفجر کردن یک هواپیمای آمریکایی باعث قتل 270 نفر انسان و عزادار شدن حداقل 270 خانواده و خسارت مالی سنگین برای کشورهای غربی گردیده بود و علی‌رغم کارشکنی‌های دولت لیبی و پس از محاکمات طولانی به حبس ابد محکوم شد، به علت ابتلا به بیماری سرطان پروستات آزاد شده و در اختیار کشور متبوع خود گذاشته شده تا آخر عمر را با خانواده‌اش زندگی کند. با وجود سرزنش خانواده‌های داغ‌دار، این عمل به خاطر مسائل بشردوستانه انجام شد.
اما در ایران آقای دکتر محمد ملکی را، اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب که چند ماه است به علت بیماری سرطان پروستات در منزل بستری بوده و زیر نظر پزشکان در حال گذران زندگی است، با تنی بیمار به زندان منتقل می‌کنند.
ایران، عدالت، انسانیت، حقوق بشر، اسلام، و جمهوری اسلامی به کجا می‌رود؟ کیست که باید جواب دهد؟ ما مرده‌گان که به ظاهر نفس می‌کشیم به کجا می‌رویم؟
یاد دارم در سال 80 در زندان 59 سپاه حدود 6 ماه با ایشان هم‌بند بودم. خصوصاً چند هفته هم‌سلولی بودیم. واقعاً یادم نیست ایشان در آن مدت بسیار سخت چه مدت در بیمارستان بستری بود. مجبور شدند چند عمل جراحی روی ایشان انجام دهند، و در آن چند هفته که در اتاق دربسته با ایشان بودم بیش‌تر شب‌ها دچار مشکل تنفس می‌گردید. هم‌بند دیگرمان آقای مرتضی کاظمیان بارها شب تا صبح با مالش پشت ایشان و تنفس دادن به ایشان مشکلات‌شان را حل می‌کرد. حتا به یاد دارم شخصاً به قاضی حداد تذکر دادم که اگر می‌خواهند یک مرده روی دست‌شان نماند ایشان را آزاد کنند.
اکنون که هشت سال از آن تاریخ می‌گذرد، و کهولت سن و سرطان پروستات هم به امراض قبلی ایشان افزوده شده، برای بار چندم دستگیرشان می‌کنند. کیست که باید داوری کند و چه‌گونه باید جواب بدهند؟
پشت این چهره‌ی نحیف، یک انسان واقعی زندگی می‌کرد. در مدتی که هم‌سلولی بودیم، مسئولین زندان برای من و ایشان به خاطر امراض‌مان غذای بدون نمک تجویز کرده بودند. اما یکی از زندان‌بانان هم دچار دیابت بود. وقتی که ایشان متوجه این امر شد، از قرص‌های خودش به ایشان هم می‌داد و به این‌جانب می‌گفت ما دو نفر یک غذا بخوریم و سهم خود را به این زندان‌بان بدهیم تا غذای پرنمک زندان را نخورد. بارها این کار انجام گرفت و ایشان به این زندان‌بان روش‌های ورزش مفید را برای بیماری‌اش می‌آموخت.
امروز چه کسی به این انسان دردمند کمک می‌کند؟ این انسان به چه جرمی زندانی می‌شود؟ آیا ایشان فقط به دلیل این که انتقاد کرده باید زندانی شود؟ قتلی، جرمی، جنایتی، دزدی‌ای، یا اختلاسی کرده؟ هرگز! فقط انتقاد کرده. پس باید با 77 سال سن به جرم انتقاد در زندان بماند. آیا این شیوه راه حل است؟ آیا این شیوه مشکلات مملکت را حل می‌کند؟ آیا مشکل اقتصاد، مشکل جوانان، مشکل اعتیاد، مشکل مسکن، مشکل بی‌کاری، مشکل فرار مغزها، مشکل انرژی اتمی، مشکل انتخابات، و هزاران مشکل دیگر حل می‌شود؟ پس ایشان و دیگران را در زندان نگه دارید و افتخار کنید که حکومت می‌کنید، آن هم از نوع اسلامی!
*****
قاضی متخلف به کار خود برگشت!
چندی پیش خبر دادیم که یک قاضی به علت تخلفاتش در خصوص بازداشتگاه کهریزک برکنار شده است. اکنون متاسفانه باید این خبر را تصحیح کنیم و بگوییم که او با اعمال نفوذ سران کودتا مجددا به کار خود بازگشته است.
این قاضی که حیدری فرد نام دارد و تاکنون در شعبه‌های یک و دو دادیاری امنیت دادگاه انقلاب مسئولیت داشته است، به دنبال دستور رهبری برای برخورد با جنایات کهریزک، قربانی شد تا دو مقام مافوق او یعنی حسن حداد و سعید مرتضوی، و عوامل انتظامی و امنیتی دخیل در شکنجه‌های این بازداشتگاه غیر قانونی، همچنان به کار خود ادامه دهند.
با این حال خبر تاسف‌بارتر این است که نه تنها عاملان اصلی جنایات کهریزک از تعقیب قضایی مصون مانده‌اند، بلکه حیدری فرد نیز به کار خود برگشته و این اتفاق در آخرین روزهای مسئولیت هاشمی شاهرودی در قوه قضاییه افتاده است.
گفتنی است حیدری فرد در بسیاری از پرونده‌های سیاسی همچون پرونده فعالان حقوق زنان و نیز پرونده رکسانا صابری، مسئول مستقیم بوده و به نظر می‌رسد خدمات پیشین او به اقتدارگرایان دیروز، باعث لطف کودتاچیان امروز به وی باشد.
*****
از میان ایمیل های دریافتی:
نامه ای به مرتضوی
" بسمه تعالی
آقای سعید مرتضوی!
* دادستان تحمیلی تهران * مدرس تحمیلی رشته ی حقوق دانشگاه آزاد اسلامی(واحد تهران شمال) * دانشجو و فارغ التحصیل تحمیلی مقطع دکتری حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه آزاد اسلامی(واحدعلوم تحقیقات)

با سلام؛
چندی پیش پس از شنیدن اعطای مدرک دکتری به شما٬ قصد نوشتن این سطور را نمودم٬ لیکن از باب حفظ حرمت منصرف گشتم٬ ولی پس از تحمیل آقای جعفر سلاحی (مدیر تحمیلی گروه حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال) به عنوان مشاور حقوقی تحمیلی به آقای سعید حجاریان و با توجه به درسی که در خصوص حفظ حرمت استاد! از آقای احمد خاتمی آموختم! سکوت را جایز ندیده بر آن شدم تا مطالبی را به استحضار برسانم: در جریان تحصیل در مقطع کارشناسی رشته حقوق قضایی٬ در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال٬ جناب عالی به عنوان مدرس درس حقوق جزای عمومی از سوی آقای جعفر سلاحی به اینجانب و گروه زیادی از همکلاسیهای اینجانب تحمیل شدید٬ چرا که آقای سلاحی٬ مشاور حقوقی تحمیلی شما به آقای حجاریان٬ به عنوان مدیر گروه تحمیلی رشته ی حقوق٬ با علم به عدم علاقه دانشجویان به شرکت در کلاسهای شما٬ برنامه دروس ارائه شده را به گونه ای تنظیم مینمودند که تنها مدرس برخی دروس اجباری شما بودید! یا آنکه اگر استادی همان درس را تدریس مینمود٬ ظرفیت کلاس آنچنان پایین تر از تعداد دانشجویان متقاضی بود که به تبع عده ی زیادی مجبور به حضور در کلاسهای شما با ظرفیت بسیار بالا می شدند. این موضوع برای اینجانب و دوستان همیشه موجب اعتراض و گلایه بود لیکن آقای سلاحی به مانند شما به عنوان فردی مستبد با سوء استفاده از موقعیت شغلی به هیچ وجه پاسخگو نبود و لفظ رایج "همین که هست" را به کار می برد.
هیچ وقت از خاطر نمی برم که در اولین جلسه کلاس تحمیلی حقوق جزای عمومی که پس از چند جلسه غیبت شما برگزار شد٬ با تصریح به این نکته که از حقوق جزای عمومی چیزی نمی دانید! و این درس از سوی آقای سلاحی به اشتباه به شما سپرده شده است! اعلام نمودید که چیزی برای تدریس ندارید و تنها منابعی را معرفی میکنید تا از روی آن مطالعه کنیم و در پایان ترم نیز به سیاق ترم های گذشته 50 سوال و جواب را طرح و از طریق دانشکده به دانشجویان می فروشید تا آنها را مطالعه نمایند و از آن سوالات 5 سوال را به عنوان سوالات پایان ترم مطرح خواهید نمود!!(امیدوارم اساتید شما در مقطع دکتری در سنجش علمی شما از این سیاق پیروی ننموده باشند هر چند با توجه به اطلاعات حقوقی و جزایی شما این امر بسیار محتمل است) آن زمان بود که از خود پرسیدم که چگونه می شود که شخصی به عنوان دانشجوی دکتری! مدرس دانشگاه! و از همه مهمتر دادستان پایتخت! از حقوق جزای عمومی٬ که به عنوان مقدمه و اسکلت حقوق جزا شناخته شده٬ چیزی نداند؟! درسی که شامل اصول اولیه جزایی از جمله اصل برائت٬ اصل تفسیر قوانین به نفع متهم٬ اصل تفسیر مضیق٬ اصل اباحه و...است و اساتید حقوق جزا آنها را شالوده ی حقوق جزای نوین می دانند. در طول کلاسها که به علت مشغله شما٬ هر چند هفته یکبار برگزار می شد٬ وقت با ارزش دانشجویان٬ بنا به توضیح جلسه اول٬ به صحبت های کلی و تکراری و گاهی نصیحت و تلقین می گذشت و با توجه به اظهار نظرهای عجیبتان همگی متفق القول بودند که شما از آیین دادرسی کیفری که حافظ حقوق متهمین و سامان دهنده ی رسیدگی به دعاوی جزایی است هم چیزی نمی دانید و معروف بود بین دانشجویان که با این اوصاف تنها اطلاعات حقوقی شما راجع به تعزیرات،حدود و قصاص است! که این امر در عمل نیز به خوبی ثابت شده است. هیچ گاه از خاطر نمی برم لحظه ای را که در یکی از جلسات لبخند مصنوعی که همیشه بر لب شما بود به ناگاه به غضبی ترسناک تبدیل شد و با تشری جدی و معنی دار به یکی از همکلاسیها که به مانند بقیه دانشجویان حجاب عادی داشت لیکن با سوالات به قول شما جهت دار در راستای پرسش از شما در خصوص مسائل و پرونده های رسیدگی شده شما٬ از جمله روزنامه های توقیف و تعطیل شده بود،تذکر جدی دادید که حجابش را درست کند وگر نه شخصا با او برخورد خواهید کرد! شما تنها مدرسی بودید که با بادی گارد٬ آن هم از نوع مسلح٬ به دانشگاه وارد می شد و در دانشکده حقوق قانون منع ورود نیروهای مسلح را به وضوح نقض می کرد و وقتی این امر مورد اعتراض دانشجویان واقع شد ایشان تنها در جلسات بعد سلاح کمری خود را در زیر لباس مخفی نمود! و در انتهای کلاس می نشست و تمام دانشجویان را می پایید و چیزهایی یادداشت می کرد.
حال شما که در پاسخ خدمات ارزنده ی آقای جعفر سلاحی امر خطیر دفاع از یکی از مهمترین مخالفان خویش،آقای حجاریان،را به ایشان سپرده اید تا تحت نظارت و تعالیم کامل شما از ایشان دفاع گردد! امید دارم که ایشان از عهده ی این وظیفه به خوبی برآیند و بتوانند نسخه ی دفاعیات تنظیمی از سوی شما را حداقل حفظ نمایند و لازم نباشد که از رو بخوانند چه آنکه ایشان در کلاسهای درس خویش معروف بودند که علی رغم آنکه مدعی اند که بیش از سی سال سابفه ی تدریس درسی را دارند! ولی باز هم در تمام طول جلسه به مانند مجریان و گویندگان تازه کار و بی استعداد رسانه ضد ملی مطالب را از روی جزوه ی قدیمی خود به طرز ناشیانه ای روخوانی نموده و دانشجویان را مجبور به نوشتن می نمودند! و بارها اتفاق می افتاد که خطی را گم نموده و جمله ها بی معنی می شد و شخصا متوجه نمی شدند و این شد که اگر دانشجویی چندین سال پیش این درس را با ایشان گذرانده بود می توانست تمام مطلب درس را تا پایان ترم طی جزوه ای که قبلا خودش نوشته بود به دیگران بدهد و از این رو بود که حضور در کلاسهای ایشان اجباری بود و غیبت٬ نمره منفی داشت! حال تصور دادگاه آقای حجاریان را می نمایم،چه دادستانی! چه مشاور حقوقی! (آقای سلاحی عضو کانون وکلا نیست بلکه عضو مرکز مشاوران حقوقی قوه قضاییه موضوع ماده 187 قانون چهارم توسعه می باشند و از اینجا می توان تلاشهای مذبوحانه ی قوه قضاییه و مرکز مذکور را در راستای تخدیش استقلال کانون وکلا و وابستگی آن به قوه قضاییه دریافت و به اهمیت استقلال کانون وکلای دادگستری پی برد) دادگاهی بود بسیار چندش آور تر و مضحک تر از دادگاههای فرمایشی پیشین. به هر روی از این جهت متاسفم که:
* هم وطنانی چون شما و آقای صلاحی دارم.
* در رشته ای تحصیل کرده و مدرک دکتری اخذ نموده ام که در عمل و خصوصا در جریانات اخیر ثابت شده که تنها شعار است و تئوری و اشخاصی به مانند شما با اعمال خودسرانه فاصله ی بسیار زیاد٬ یا در بیان بهتر٬ تعارضی عظیم بین عمل و تئوری آن ایجاد نموده اید.
*علیرغم احساس وظیفه ی درونی مبنی بر لزوم دفاع از قربانیان جنایت های شما امکان دفاع از آنان از سوی وکلای مسلم و عالم و مبرز(به مانند آقای ریاحی)،به دلیل کارشکنی و قانون شکنی های وقیحانه ی شما امکانپذیر نیست.
*وطنی دارم که شعار عدالت طلبی حاکمانش٬ گوش ملتهای جهان را کر کرده و در عمل جنایات انجام یافته ی آنان٬ چشمان جهانیان را خیره. لیکن شادم از اینکه:
*حقوق جزای عمومی و آیین دادرسی کیفری شامل اصولی چون برائت و... را،هر چند با حضور افرادی چون شما در دستگاه قضایی متروک افتاده، با مطالعه ی کتابهای اساتیدی چون دکتر آزمایش،دکتر آشوری،دکتر کاتوزیان،دکتر نوربها ودیگر اساتید واقعی٬ به خوبی آموخته ام و می توانم آن را به نسلهای بعدی حقوقی کشور منتقل نمایم٬ چرا که می دانم ٬ در آینده ای بسیار نزدیک به کار خواهند آمد.
*ملت هوشیار ایران از حقوق مسلم خویش٬ از جمله آزادی های شرعی و قانونی مصرح در قانون اساسی٬ آگاه گشته و در راستای نیل به آنها قدمی استوار برداشته است.
* بر خلاف شما و آقای سلاحی٬ دستم به خون هیچ کسی آلوده نشده و در حد دانایی و توانایی حق کسی را ضایع ننموده ام. باشد که رستگار شوید!

رونوشت:
1- ملت شریف ایران- جهت اطلاع
2- تاریخ پر فراز و نشیب لیکن امیدبخش ایران- جهت ثبت
3- دختر خردسال آقای سعید مرتضوی- جهت اطلاع و شناخت پدر
4- آیت ا... هاشمی شاهرودی- جهت اطلاع و خجالت
5- آقای جعفر سلاحی- جهت اطلاع و دقت در به خاطر سپاری هرچه بهتر کیفرخواست(دفاعیه!) تنظیمی از سوی آقای سعید مرتضوی!
6- آقای سعید مرتضوی- جهت تاکید مجدد!
*****
ایمیل دریافتی - ساعت هفت بامداد (30 دقیقه پیش)
سند دیگری از جنایات رژیم واپسگرای دد منش - تدوین متن انگلیسی این فیلم مانند همیشه توسط سرکارخانم پروین ایراندوست انجام گرفته است:



*****
افزایش تهدید علیه اعضای کمیته ویژه مجلس
یک روز پس از آنکه یکی از اعضای کمیته ویژه مجلس از محرز شدن تجاوز با باتوم و شیشه نوشابه به بازداشت‌شدگان خبر داد، اکنون خبر می‌رسد که برخی اعضای مستقل این کمیته به شدت تحت فشار و مورد تهدید قرار گرفته‌اند.
بر اساس اطلاعات رسیده، نمایندگان عضو کمیته ویژه مجلس برای پیگیری وضعیت بازداشت شدگان اخیر، از قبل به شدت تحت فشار بودند، اما این فشارها با افشاگری دیروز سایت رسمی فراکسیون اقلیت مجلس (پارلمان نیوز) بالا گرفته است.
در همین راستا، یک منبع پارلمانی خبر داده که از زمان تشکیل این کمیته توسط علی لاریجانی، برخی اعضای آن که بارها با تهدیدهای پیدا و پنهان مواجه شده‌اند، تک تک نزد رئیس مجلس رفته و استعفای خود را از عضویت در این کمیته اعلام کرده‌اند، اما لاریجانی از آنها خواسته که فعلا موضوع استعفا را مسکوت بگذارند و به کار خود ادامه دهند.
گفته می‌شود پرویز سروری، مسئول این کمیته که آشکارا به محافل کودتا نزدیک است، اطلاعات دریافتی این کمیته را به جای اعلام به مسئولان ذی‌ربط، به عوامل کودتا اطلاع می‌دهد تا آثار جنایت‌ها را از بین ببرند و یا مدعیان و معترضان را با تهدید به سکوت وادار کنند.
لازم به ذکر است این کمیته که توسط لاریجانی و با هماهنگی شورای عالی امنیت ملی تشکیل شده، با کمیته حقیقت یاب مجلس متفاوت است.
*****
کمیته گزارشگران حقوق بشر،
وضعیت جسمی مهسا نادری بحرانی شده‏است
تداوم وضعیت نامشخص شیوا نظر آهاری؛ بازپرس سبحانی: پرونده را از من گرفته اند
شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر، ظهر یک شنبه 24 خرداد ماه 1388، در نخستین روزهای بعد از اعلام نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، در محل کار خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. از آن زمان تا به امروز، قرار بازداشت وی پایان یافته و مقام صادر کننده قرار مزبور باید طبق روال قانونی، اقدام به تمدید یا فک و یا تخفیف آن می نمود. زیرا طبق بند ط ماده 3 قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب اصلاحی سال 1381، هرگاه تا دو ماه به علت صدور قرار تامین متهم در زندان به سر برد و پرونده اتهامی او منتهی به تصمیم نهایی در دادسرا نشده باشد مرجع صادر کننده قرار، مکلف به فک یا تخفیف قرار تامین متهم است. در صورت وجود علل قانونی برای ادامه بازداشت، مقام مربوطه مکلف است با ذکر علل و جهات مزبور قرار را ابقا نماید و متهم حق دارد ظرف 10 روز از تاریخ ابلاغ حسب مورد به دادگاه انقلاب و عمومی اعتراض کند. در پرونده شیوا نظرآهاری چنین حق بدیهی مورد توجه قرار نگرفته و با احتساب تاریخ بازداشت وی مدت هاست به طور غیر قانونی در زندان است که از مصادیق بازداشت غیر قانونی بوده و مسوولان این امر را مشمول ماده 583 قانون مجازات اسلامی می نماید.
شیوا نظرآهاری، 35 روز در سلول انفرادی به سر برده است و تا مدت ها نامش در بین اسامی بازداشت شدگان زندان اوین نبود. وکیل او ابتدا شادی صدر بود که او نیز بازداشت شد و پس از آن پرونده در اختیار دکتر شریف قرار گرفت که به همراه افروز مغزی وکالت شیوا نظرآهاری را عهده دار شدند.
در این مدت، شهرزاد کریمان، مادر شیوا، به امید دیدار با فرزندش، بارها به زندان اوین مراجعه کرد اما هر بار به او اجازه ملاقات داده نشد. او همچنین در نخستین روزهای بازداشت نظرآهاری، نامه هایی را به کمیسیون حقوق بشر و ستاد حقوق شهروندی قوه قضائيه ارسال نمود و در آن ضمن ابراز نگرانی نسبت به شرایط فرزند خود خواستار پی گیری ارگان های مزبور برای رسیدگی به پرونده او شد اما نه تنها اقدامی از سوی آنها صورت نگرفت بلکه دانایی فر، از مسوولان کمیسیون نیز، در پاسخ به نگرانی های این مادر گفت: " می خواستید آن موقع که پی این کارها می رفت به فکر باشید."
پدر و مادر شیوا نظرآهاری، به دفعات به دادگاه و مراجع قانونی مراجعه کردند اما هیچ پاسخی نیافتند و هر بار ناامید بازگشتند. نظرآهاری سرانجام به سلول عمومی بند 209 منتقل شد اما با گذشت 74 روز از زمان بازداشت، بازجویی از او هنوز ادامه دارد. این فعال حقوق بشر، بعد از دو ماه، اجازه اولین ملاقات حضوری با حضور بازجو را در تاریخ 26 مرداد ماه دریافت نمود و بر اساس دیدار مزبور، مادر وی، وضعیت عمومی دخترش را مساعد اعلام کرد و از روحیه خوب و مقاوم وی خبر داد.
در همین زمان، وکلای جدید پرونده، دکتر شریف و افروز مغزی نیز مدت زماني را برای پیدا کردن پرونده و مسوول آن و اینکه چه کسي دستور بازداشت را صادر کرده است، صرف نمودند. در نهایت، پرونده نظرآهاري به دادسرا ارجاع شد و دفتر معاونت امنيت دادستان تهران به وکیل گفت که پرونده به شعبه دوم بازپرسي امنيت منتقل شده است. پس از مراجعه وکلا به شعبه دو و صحبت با بازپرس شعبه به جهت رسیدگی سریع تر به پرونده و اتخاد تصمیم در مورد تبديل قرار که موکل بتواند با يک قرار قانوني آزاد شده و بعدا روال قانوني پرونده طي شود، پاسخ به يک هفته بعد از مراجعه موکول شد. يک هفته بعد نیز منشي دفتر بازپرس اعلام نمود که بازپرس به مرخصي رفته است و هفته ديگر بيایيد. هفته بعد نیز، با مراجعه وکلا سرانجام پرونده بدون آن که ثبت شده باشد در شعبه پیدا شد ولی قاضی با توجه به کثرت پرونده ها نتیجه گیری در مورد تبدیل قرار را به مطالعه پرونده موکول نمود.
پس از آن، در تاریخ 2 شهریور، دومین ملاقات به صورت کابینی انجام شد. شهرزاد کریمان می گوید: "شیوا گفته است برگه ای را برای امضا به او داده اند که ظاهرا قرار وثیقه اما با جای خالی مبلغ بوده است. ابتدا تصمیم به امضا نداشته اما گفته اند اگر امضا نکنی روند پرونده ات چند هفته ای به تاخیر می افتد و در نتیجه برگه را امضا کرده است." سپس مادر شیوا نظرآهاری، بعد از مشورت با وکیل وی، دکتر شریف، روز سه شنبه 3 شهریور ماه، با دیگر وکیل پرونده، افروز مغزی، برای پی گیری به دادگاه مراجعه کردند اما طی صحبت با بازپرس پرونده، اطلاعاتی را دریافت نمودند که از لحاظ قانونی مورد ابهام و سوال است.
پرونده سرانجام ثبت شده و بازپرس سبحانی، به وکیل گفته است برای پرونده شماره تعیین شده اما پرونده دیگر در اختیار وی نبوده و به فرد دیگری ارجاع داده شده است. او در مورد هویت فرد مسوول اظهار بی اطلاعی نموده و مانند هفته های گذشته از وکیل و مادر شیوا نظرآهاری خواسته است که هفته ی دیگر برای پی گیری مراجعه نمایند.
دکتر شریف، وکیل شیوا نظرآهاری در مورد چگونگی پذیرش پرونده و آخرین وضعیت موکل خود می گوید:
"پیش از اینکه پرونده را بر عهده بگیرم، به دفعات شاهد فعاليت هاي بشردوستانه او بوده ام. در یک مورد خوب به یاد دارم که بسیار تلاش می کرد تا برای متهمي معمولی که در طرح موسوم به امنيت اجتماعي دستگير شده بود، وکيل پيدا کند. نوع فعاليت هاي او به گونه اي نبود که صرفا در جهت بهبود فعاليت دانشجويان يا خبرنگاران يا فعالين سياسي اقدام کند بلکه به بشر به طور عام نگاه مي کرد.
به هر حال خبر بازداشت شيوا نگران کننده بود. حتي وقتي وکالتنامه را هنوز خانم صدر عهده دار بودند، من فقط به صرف آگاهي از روند بازداشت و نگرانی از وضعیت شیوا، همواره پيگيري مي کردم تا اينکه به هر حال وکالت بر عهده من قرار گرفت. بعد از اين که به همراه خانم مغزي این وکالت را پذیرفتیم، تلاش براي دسترسی به پرونده آغاز شد. در مراجعه اخیر خانم مغزی به دادگاه براي پيگيري پرونده، بازپرس به وی گفته است: "پرونده را از من گرفته اند." از یک طرف گویی دوباره به جاي اول برگشته ايم و از طرف ديگر، اين مساله به لحاظ حقوقي معنایی ندارد و براي ما مفهوم نيست. قاضي و همين طور بازپرس که مقام قضايي محسوب مي شوند، توانايي ها و اختياراتي دارند. زماني که پرونده به يک مقام قضايي ارجاع داده شد امکان استرداد پرونده ميسر نيست مگر اينکه مقام قضايي تصميمي قضايي اتخاذ کند که بر اساس آن، پرونده از آن شعبه به مرجع قضايي بعدي ارجاع شود. وقتي پرونده در بازپرسي است آن تصميم قضايي مي تواند مثلا منع پيگرد يا صدور کيفرخواست باشد. اگر اين تصميمات اتخاذ شود ديگر بازپرس فارغ از رسيدگي بوده و پرونده وارد مراحل قانوني بعدي می شود. ولي در مورد پرونده اي که بازپرس مشغول مطالعه آن است تا به طور مثال در مورد تبديل قرار یا منع پيگرد يا صدور کيفرخواست تصمیم بگيرد و در حقیقت پرونده روي ميزبازپرس است، اگر ناگهان به وکيل گفته شود که پرونده را از من گرفته اند، چنین جمله ای مفهوم ندارد و مشخص نیست از نظر حقوقي چه منظوری را در بر دارد. اما به هر حال هنوز مساله این است که موکل ما در زندان است و به هنگام دریافت چنین پاسخی که معنای حقوقی ندارد بايد به گونه اي خودمان را با آن تنظيم کنيم .
در واقع اين آخرين وضعيت پرونده شيوا نظرآهای است. شيوا کماکان زندان است. از وضعيتش آگاه نيستيم. در مورد پرونده ی وی به طور شفاهی اخبار نگران کننده اي به گوش مي رسد. به هیچ وجه از ابعاد نگراني پیش از پذیرش وکالتش کاسته نشده است. در حال حاضر هم تقريبا مي توان گفت که پيگيري هاي ما کوچکترين نتيجه اي در بر نداشته است. پرونده درست در وضعيت اول آن است. نه خبر داريم شيوا اتهامش چيست، نه خبر داريم در چه وضعي در زندان است. وضعيت ناراحت کننده اي ست. شما تصور بفرمایید مادري را که منتظر است و به وکيل پرونده امید بسته است تا شاید اقدامی کند، اما اين وکيل هنوز هيچ کاري از دستش بر نيامده و خودش کماکان نگران موکلش هست."
دکتر شریف همچنین در پاسخ به اینکه آيا در جريان تحقيقات مقدماتي قرار گرفته است می گوید: "علي القاعده اين حق وکيل است که در زمان تحقيقات مقدماتي حضور داشته باشد. از منظر قانون، در کليه پرونده ها وکیل می تواند در تحقيقات مقدماتي حضور داشته باشد. اما در پرونده هاي امنيتي گفته اند بازپرس مي تواند تعیین کند که وکيل حضور نداشته باشد. در حالی که در پرونده هاي سياسي که متهم يک مجرم ضد اجتماعي نيست، وکيل باید در تمام مراحل دادرسي باشد. چه کسي مي تواند اشخاصي مثل شيوا نظرآهاري را عنصر ضداجتماعي تصور کند. ولي در حال حاضر جریان معکوس شده و در پرونده هاي سياسي، بازپرس، داديار يا مقام قضايي مي تواند از حضور وکيل در مرحله تحقيقات مقدماتي ممانعت کند. در عمل آنچه اتفاق مي افتد اين است که گاه استثنائا به وکيل اجازه حضور در تحقيقات مقدماتي داده مي شود. اين استثنا در برخي پرونده هاي من، برای مثال، پرونده آقاي علي اکبر موسوي خوئيني، دبير کل سابق ادوار تحکيم، اتفاق افتاده است که بنده در بازپرسي حضور داشته و در آخر نيز نظر خود را به طور مشروح در صورت جلسه بازپرسي ذکر نمودم و خوب و موثر هم بود. اما در مورد پرونده خانم نظرآهاري چنین امکانی فراهم نشده است."
شیوا نظرآهاری، 74 روز است که در بند 209 زندان اوین به سر می برد و هیچ مسوول قضایی حاضر به پاسخ گویی در مورد پرونده وی نیست. او یک فعال حقوق بشر است که به جرم دفاع از حقوق انسان های دیگر و انجام فعالیت های بشر دوستانه به زندان گرفتار شده است.
کمیته گزارشگران حقوق بشر، ضمن حمایت از فعالیت های انسان دوستانه شیوا نظرآهاری و اعتراض نسبت به بازداشت و حبس وی، خواستار رسیدگی قانونی به پرونده مزبور و پاسخ گویی مقامات قضایی به خانواده و وکلای او هستند. این کمیته همچنین آزادی هر چه زودتر شیوا نظرآهاری و سایر زندانیان اندیشه را خواستار است و هر گونه اعمال فشار روانی و یا فیزیکی را به جهت دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده محکوم می نماید.
*****
قاضی بود، دادگاه نبود
حسن یوسفی اشکوری:
به هم ولایتی در بندم جهان بخش خانجانی

زندان سراسر رنج است و محرومیت از همه چیز و مهمتر از همه محرومیت از « آزادی » که نعمت بی بدیل است، اما در حبس طولانی، نعمتهایی نیز از باب توفیق اجباری نصیب زندانی سیاسی و اهل اندیشه و قلم می¬شود که مهمترین آنها فرصت مطالعاتی و احیانا نوشتن است.
من نیز در طول چهار سال و نیم زندان اوین توفیق مطالعه و نوشتن داشتم. از جمله کتاب یازده جلدی« تاریخ تمدن » اثر مشهور « ویل دورانت » را در اوین خواندم. در جایی در این کتاب نوشته بود که یکی از روشنفکران و نویسندگان مشهور قرن هجدهم فرانسه که مدتی زندانی بود پس از آزادی نامه ای به لویی شانزدهم نوشته بود و شرحی از سرگذشت خود در زندان و دادگاه برای پادشاه آورده و از جمله در توصیف دادگاهش گفته بود:
« قاضی بود، دادگاه نبود »!
این سخن را شاید در شرایط عادی زندگی هرگز نمی فهمیدم و نمی توانستم بفهمم، اما تجربه طولانی بازجویی و دادگاهم در دادگاه ویژه روحانیت و احکام صادره آن، چنان بود که در آن شرایط با تمام وجود و حس و درکم معنا و مفهوم عمیق آن نویسنده مظلوم فرانسوی را به خوبی می فهمیدم و درک می کردم که بر آن شخص چه رفته است تا به این حقیقت ناب رسیده است که ممکن است در جایی « قاضی » باشد اما « دادگاه » نباشد. چرا که دادگاه آنجا است که « داد » بستانند و حضور فیزیکی موجودی به نام قاضی لزوما به معنای دادگاه و دادستانی و اجرای عدالت نیست.
این سخن چنان برایم دلنشین و پرمعنا و زیبا بود که آن را با خط نسبتا درشت نوشته بودم و بر دیوار سلولم چسپانده بودم و در آن سالها برای بیان وضعیت خود و دیگر زندانیان سیاسی ایران بار و بارها این جمله را نقل می و بعد می نشست و آنگاه اگر سخنی داشت می گفت. مرحوم دوست محمدی رئیس وقت زندان اوین هر بار ن را با تأمل می خواند و گاهی زیر لب تکرار می کرد. دادیار اجرای احکام دادسرای داگاه ویژه روحانیت تهران نیز همین گونه بود.
روزی هیئت اعزامی حقوق بشر سازمان ملل با سرپرستی قاضی بلند پایه فرانسوی لویی ژوئنه در سال 82 در اوین به دیدن من آمدند و در سلولم ساعتی با من گفتگو کردند. پس از ورود به سلول در آغاز مترجم، که بعدا متوجه شدم انگیلسی است اما فارسی را گونه ای صحبت می کرد که به سادگی نمی شد تشخیص داد که ایرانی نیست، جمله روی دیوار را خواند و لبخندی زد. پس از آنکه تحقیق و پرسش لوی ژوئنه از من آغاز شد و پرسید که آیا شکنجه شده ام یانه، گفتم: اگر منظور از شکنجه برخورد فیزیکی و شلاق و آزار جسمی است، خیر! با من بدرفتاری نشده است اما در محاکم سیاسی جمهوری اسلامی دو چیز شکنجه است، یکی انفرادی و دیگر بازجویی ها. بعدا افزودم که شما شاید بدانید که چرا حبس در سلول انفرادی بویژه زمان طولانی شکنجه است اما قطعا نمی-توانید بدانید که چرا بازجویی شکنجه است. آنگاه توضیح دادم که چرا بازجویی شکنجه است و گفتم طبق قانون باید دست قاضی برای اثبات جرم متهم پر باشد و دلایل کافی برای اثبات دعاوی خود داشته باشد تا دستور بازداشت موقت متهم را پیش از تشکیل دادگاه و اثبات جرم و صدور حکم قضایی صادر کند اما در اینجا متهم را باز داشت می کنند و ماهها در زندان انفرادی و در شرایط بی خبری مطلق و بدون داشتن وکیل نگه می دارند و در فضایی کاملا شکنجه آور و با تهدید و تطمیع و البته در صورت لزوم شکنجه های جسمی متهم بی دفاع را مورد بازجویی قرار می دهند و می کوشند به هر قیمتی که شده از گفته ها و نوشته ها و عقاید حتی کاملا از پیش اعلام شده اش علیه خود او استفاده نمایند و در نهایت در دادگاهی که از پیش غالبا تکلیف متهم روشن شده محاکمه کرده و حکم مقتضی صادر کنند. گفتم در بازجویی ها و دادگاه من و دیگر زندانیان سیاسی و مطبوعاتی چیزهایی جرم دانسته شده که حتی طبق قانون اساسی و قوانین عادی جمهوری اسلامی هرگز جرم نیست. در واقع حتی یک اتهام در پرونده ما وجود ندارد که از جنس فکر و عقیده و بیان عقیده نباشد. آنگاه نمونه هایی را نقل کردم. گفتم پرسشهای مکرر و گاه بی پایان از اینکه چرا چنین فکر می کنی و چرا چنین می گویی و چرا با فلان تماس گرفته ای و یا فلان رأی را داده ای و جدالهای بی پایان با بازجو و قاضی در دادگاه چندان آزار دهنده است که نامی جز شکنجه ندارد. بعد از چگونگی دادگاهم گفتم اما پیش از آن به مترجم گفتم سخن نوشته شده را برای لویی ژوئنه و خانم قاضی فرانسوی – الجزایری همراهش ترجمه کند که کرد. او روی آن دقت و تأمل کرد و چند بار سر تکان داد و چند بار تکرار و تصدیق کرد. بویژه فرانسوی بودن گوینده اش برای وی جالب و جذاب بود.
این روزها که دادگاههای صدها سیاستمدار و دولتمرد جمهوری اسلامی و نیز شماری از اهل قلم و اندیشه در ایران در جریان است، بار دیگر خاطرات دادگاه خودم و دیگران در سالهای 79 – 80 در خاطرم زنده شد و بار دیگر به روشنی دیدم که در این سالنهای نمایشی که نامش را ( احتمالا به شوخی و مطایبه ) « دادگاه » گذاشته اند، به همه چیز شباهت دارد جز دادگاه، و مهمترین ویژگی آن این است که در آن: قاضی هست، دادگاه نیست! با مراجعه به قانونی اساسی از جمله اصل 168 و قوانین دیگر و سنت قضایی متعارف در جهان و حتی مقررات قضایی شرعی، به روشنی می توان دریافت چرا در این محاکم قاضی هست اما دادگاه نیست!
*****
سپاه پاسداران 20 روز دیگر شرکت مخابرات ایران را می خرد
بزرگ‌ ترین معامله تاریخ بورس كشور در 18 شهریور برگزار می شود و بنیاد تعاون سپاه پاسداران قصد دارد دراین معامله بزرگ با تشکیل کنسرسیومی سهام 50+1 درصدی مخابرات ایران را خریداری کند.
پیشتر نیز 3 بار قرار بود با واگذاری سهام شركت مخابرات ایران در بورس این شرکت بزرگ دولتی به بخش خصوصی واگذار شود اما هر بار به بهانه ای عرضه سهام مخابرات در بورس به تعویق افتاد. معاون واگذاری و امور حقوقی سازمان خصوصی سازی یك‌سال پس از به تعویق افتادن سهام مخابرات اعلام کرده که زمان قطعی واگذاری سهام مخابرات در بورس 18 شهریور است و با واگذاری سهام شرکت مخابرات ایران همه بخش های آن از تلفن ثابت، موبایل(اپراتوراول)، ارتباطات دیتا و زیرساخت‌های آن از انحصار بخش دولتی خارج و به بخش خصوصی منتقل شود.با این حال به روال واگذاری های مشابه در دولت نهم و به ویژه واگذاری کارخانه هایی چون تراکتورسازی تبریز، این بار هم یکی از موسسات زنجیره ای وابسته به سپاه پاسداران خریدار اصلی سهام این شرکت دولتی خواهد بود.
بنیاد تعاون سپاه پاسداران خر یدار اصلی سهام شرکت مخابرات ایران است.این بنیاد که از جمله ده ها موسسه وابسته به سپاه و خود به تنهایی محموعه ای شرکت ها و موسسات فرعی است که در امور اقتصادی و تجاری فعالیت می کنند، مذاکراتی با شستا و یک شخص حقیقی انجام داده تا با تشکیل کنسرسیومی متشكل از بنیاد تعاون سپاه، شستا(شرکت سرمایه گذاری سازمان تامین اجتماعی) و یك شخص حقیقی خریدار بلوك 50+1 درصدی مخابرات باشند. كه اسم شخص حقیقی که قرار است در این کنسرسیوم حضور داشته باشد اعلام نشده اما روزنامه تهران امروز خبر داده که این شخص حقیقی یك سرمایه گذار چینی است كه به واسطه یك فرد ایرانی قصد دارد با سپاه پاسداران برای خرید سهام اصلی شرکت مخابرات سهیم شود. در ماه های اخیر قرارگاه خاتم سپاه پاسداران نیز به اتفاق شرکت توسعه سرمایه گذاری، سهام شركت دولتی صدرا که در حوزه نفت و سکوهای نفتی فعالیت می کند را در جریان خصوصی سازی این شرکت از دولت خریدند. پیشتر نیز موسسه مهر اقتصاد ایرانیان یکی دیگر از موسسات زنجیره ای سپاه پاسداران تنها با پرداخت 45 میلیارد تومان در ابتدا و 132 میلیارد تومان طی اقساط 5 ساله کارخانه تراکتور سازی تبریز را از دولت نهم خرید. این واگذاری عجیب حتی صدای برخی از متحدان احمدی نژاد را نیز در آورد تاجایی که عشرت شايق نماینده هوادار دولت نهم در همان روزها اعلام کرد «قيمت های در نظر گرفته شده برای دارايی کارخانه تراکتور سازی تبريز طی 30 تا 40 سال گذشته در مقايسه با قيمت امروزی، صدها برابر کمتر است و ارزيابی جديدی هم نشده و برای هيچ کس پوشيده نيست که اين کار حراج دارايی های دولتی است.» بنیاد تعاون سپاه مجموعه ای از موسسات مختلف اقتصادی و تجاری است که از آن جمله می توان به«شرکت مهندسی افق صابرین»،«موسسه مالي اعتباري انصار»،«موج نصر گستر» و ده ها موسسه و شرکت مشابه نامبرد.این بنیاد نظامی همچنین« 45 درصد سهام گروه بهمن»،« 4 درصد سهام گروه سايپا»، و« 25 درصد سهام پتروشيمي کرمانشاه» را در ماه های اخیر خریداری کرده است.
*****
آقای احمدی‌نژاد! شما از این سفره‌ها خبر دارید؟
تعدادی از دلالان رای، به تازگی به روش جدیدی برای به دست آوردن رای نمایندگان مجلس روی آورده‌اند.
به گزارش خبرنگار «آینده» در این روش، شرکت‌ها و بانک‌های دولتی تحت نام برخی نمایندگان اقدام به برگزاری افطاری‌های شاهانه در رستوران‌ها و هتل‌های مجلل تهران کرده و با دعوت از نمایندگان مجلس و وزرا، فرصت لازم برای لابی و دلالی رای را فراهم می‌آورند. در یکی از این محافل که سه‌شنبه شب گذشته به دعوت رییس یکی از کمیسیونهای مجلس در رستوان مجلل هتلی در حوالی پارک ساعی برگزار شده است، 200 میهمان حضور داشته اند که در بین آنها چندین نفر از وزرای پیشنهادی و تعدادی از نمایندگان مجلس حضور داشته‌اند.
در این مراسم افطار که هزینه آن بالغ بر حدود چهار میلیون تومان برآورد ‌شده است، دلالان رای به لابی بین نمایندگان و وزرا پرداخته‌اند تا با وعده‌های مختلف به نمایندگان، زمینه را برای گرفتن رای نمایندگان آماده کنند.
گفته می‌شود هزینه این سفره شاهانه را یکی از بانکهای دولتی تقبل کرده است.
*****
در آستانه بازگشایی دانشگاه‌ها:‌ طرح انضباط اجتماعی
نیروی انتظامی اعلام کرد از هفته آینده در منطقه شش شهر تهران که شامل محدوده دانشگاه تهران، انقلاب، کارگر، امیرآباد، یوسف‌آباد و عباس‌آباد است، «طرح انضباط اجتماعی» به اجرا در خواهد آمد. سرهنگ مهدی احمدی، رئیس مركز اطلاع‌رسانی پلیس تهران بزرگ، به خبرگزاری کار ایران، ایلنا، گفت: «طرح انضباط اجتماعی به منظور اجرای قانون و ایجاد انضباط از هفته آینده در منطقه شش تهران برگزار می‌شود.» طرح انضباط اجتماعی از سال گذشته در دو بخش انتظامی و ترافیک به اجرا درآمد؛ برخورد شدیدتر با تخلفات رانندگی، ایجاد ایستگاه‌های سیار پلیس، نظم بخشی به شهر، ساماندهی پیاده‌روها، جمع‌آوری معتادان و ایجاد امنیت در اماکن عمومی از جمله اهداف اعلام شده این طرح از سوی نیروی انتظامی است. در اردیبهشت ماه امسال و در مراحل پیشین این طرح افزون بر افزایش چشمگیر پلیس یگان‌های ویژه نیز به کار گرفته شدند. یگان‌های ويژه نیروی انتظامی در رویداد‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد در سرکوب اعتراض‌های مردمی نقش داشتند. این طرح در حالی در مرکز تهران اجرا خواهد شد که دانشگا‌ه‌ها و مدارس تعطیلات تابستانی را پشت سر می‌گذارند و هنوز در گوشه و کنار شهر به مناسبت‌های گوناگون اعتراض‌های پراکنده به نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به شکل‌های مختلف ادامه دارد. در همین حال با آنکه بیش از دو ماه از برگزاری انتخابات ریاست‌ جمهوری می‌گذرد همچنان شماری از بازداشت‌شدگان انتخاباتی در زندان به سر می‌برند. اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، روز پنجشنبه تأکید کرده است که «طرح‌های انضباط اجتماعی و امنیت اجتماعی كه تحت‌تأثیر انتخابات قرار گرفته بود، دوباره آغاز خواهد شد.» اسماعیل احمدی مقدم با اشاره به رویدادهای اخیر گفت: «نیروی انتظامی تحت‌تأثیر شعارهای انتخاباتی قرار نمی‌گیرد كه فكر كنند این طرح‌ها تعطیل می‌شود، این طرح‌ها با قوت بیشتر اجرا می‌شود.» نیروی انتظامی پس از رویدادهای انتخابات ریاست‌ جمهوری و به ويژه کشته شدن معترضان در خیابان‌ها و نیز افشای وقایع بازداشتگاه کهریزک به شدت از سوی چهره‌های سیاسی و برخی نمایندگان مجلس مورد انتقاد قرار گرفته است. برای نمونه حمیدرضا کاتوزیان، نماینده اصولگرای مجلس، شخص اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی،‌ را مسئول مرگ‌های کهریزک اعلام کرده است. نیروی انتظامی از سال ۱۳۸۶ برنامه‌ای به عنوان «طرح ارتقای امنیت اجتماعی» را به اجرا درآورده که در آن دیگر نهاد‌های امنیتی از جمله سپاه و بسیج نیز مشارکت دارند. اجرای این طرح که در برخی موارد توأم با خشونت بود، با واکنش‌های چهره‌های سیاسی و حقوقدانان مواجه مواجه شد. برخی از منتقدان می‌گویند وجه تمایز «طرح انضباط اجتماعی» و «طرح ارتقای امنیت اجتماعی» به درستی برای شهروندان روشن نشده است. به گفته عزیزالله رجب‌زاده، فرمانده نیروی انتظامی تهران، طرح انضباط اجتماعی «منافاتی» با «طرح اتقای امنیت اجتماعی» ندارد و پلیس «در این طرح به دنبال آن است که بی‌نظمی‌های موجود در شهر را با کمک سازمان‌های مرتبط بر طرف کند.»
*****
نمایش نماز جمعه تهران:
سایت دولتی تابناک - کد خبر: 61531
درخواست امام جمعه جدیدموقت تهران ازمجلس
امام جمعه جديد موقت تهران که براي نخستين بار، نماز جمعه اين هفته به امامت او برگزار شد،در خطبه دوم، حوادث پس از انتخابات را جنگ نرمي از پيش برنامه ريزي شده دانست و همچنين از مجلس شوراي اسلامي خواست هر چه زودتر موجب تشکيل کابينه دهم شود.
به گزارش ايرنا، حجت الاسلام و المسلمين کاظم صديقي که رييس دادگاه انتظامي قضات نيز مي باشد، با اشاره به حضور 40 ميليوني مردم در انتخابات دهم، اظهار داشت: عده اي سعي کردند، فرصتي را که مي رفت بر اقتدار بيشتر و انسجام و تشکل و پيشرفت و ابهت بيشتر ما در ميان قدرت ها و کشورهاي منطقه بينجامد به مشکل و يک چالش تبديل کردند .
خطيب جمعه تهران تصريح کرد: قطع يقين دارم‌ همانطور که مقام معظم رهبري فرمودند اين جنگ نرم از پيش تدارک شده و از پيش برنامه ريزي شده بوده و عاملش هر که بوده،‌خطاي شخصي نبوده است.صديقي گفت: مردم اين کشور در رشد، هوش، استقامت در برابر مشکلات ، داشتن سعه صدر و به رو نياوردن مشکلات به خاطر نظام و انقلاب بي نظيرند و با حضور بي سابقه و مشارکت 40 ميليوني، راي 24 ميليوني بي سابقه به يک رييس جمهور دادند.
امام جمعه موقت تهران از همگان خواست دست به دست هم دهند تا رييس جمهوري را که با تنفيذ مقام معظم رهبري، در سنگر خدمت استقرار يافته ، هرچه زودتر کابينه خود را تشکيل دهد.خطيب جديد نماز جمعه تهران تصريح کرد: بايد براي پيشبرد آرمان هاي نظام،‌هر چه زودتر ، رييس جمهوري را تجهيز کرد.وي با اشاره به معرفي وزراي پيشنهادي از سوي رييس جمهوري به مجلس گفت: ايشان به نظرشان وزرايي صالح رسيده و به مجلس معرفي کرده اند. انتظار است مجلس ولايي ، مردمي و اخلاقي هر چه زودتر موجب تشکيل کابينه شود تا کارها پيش رود.صديقي، کابينه را بسيار مهم دانست و اضافه کرد: 4 سال زود مي گذرد ولي فرصت کمي نيست .هر چه زودتر ما بايد پاسخگوي نيازهاي مردم در پاسداشت همت و شور آفريني آنها باشيم .
امام جمعه جديد موقت تهران گفت: مجلس شوراي اسلامي در تشخيص اينکه وزيران از حسن سابقه، شهرت ، تخصص، ساده زيستي ، استکبار ستيزي، ولايتمداري برخودار باشند، بايد دقت کنند. کابينه بايد مثل خود آقاي رييس جمهور که پرتلاش و بيقرار در خدمت است، بدود.صديقي از مجلس خواست هر چه زودتر، در نهايت صفا و دوستي و در خور ملتي که هيچ وقت کم نگذاشتند،موجب تکميل و تشکيل کابينه و دولت شود تا کارها پيش برود.
صديقي همچنين از انتصاب خود به عنوان امام جمعه موقت تهران و بذل عنايت و محبت مقام معظم رهبري قدرداني کرد و گفت: اميدوارم با اين خطبه ها بدهکار مستمعين مان نباشيم . عوض ايجاد وحدت الفت و صفا و محبت ، شکاف ها را بيشتر نکنيم و مشکلات را اضافه نکنيم .امام جمعه جديد موقت تهران تاکيد کرد:‌اين خطبه ها بايد به مردم اميد بدهد .هر که از تريبون نماز جمعه سو استفاده کند و موجب ياس و سلب اعتماد عمومي شود، دربرابر خدا مسئوليت دارد .خطيب جمعه تهران رحلت عالم مجاهد و زجر ديده از يک دودمان اصيل و ريشه دار، مرحوم سيد عبدالعزيز حکيم فرزند يکي از استوانه هاي شيعه را تسليت گفت و افزود: دودمان حيکم بيش از 60 شهيد عالم تقديم کردند و مرحوم سيد عبدالعزيز حکيم نيز زندان هاي مخوف بعثي ها را تحمل کرد . وي مدتي در ايران بود.در تاسيس گروه بدر موثر بود و در وحدت مردم عراق و انسجام مردم مظلوم اين کشور نقش بسزايي داشت.
وي مرحوم حکيم را مرزبان اخلاق و شرف دانست و اظهار داشت: وي قطعا با رفتنش "ثلمه اي" براي شيعيان عراق پيش آمد.در شرايط کنوني، وجود ايشان مغتنم بود.وي ابراز اميدواري کرد: حکومت قانوني عراق و حوزه هاي علميه اين کشور، فقدان مرحوم عبد العزيز حکيم را، مسئوليت جديد و افزودن بر بار مسئوليتشان تلقي کنند .امام جمعه جديد تهران همچنين با محکوم کردن حملات اخير در عراق گفت: آمريکايي ها و غربي ها از جنايات هولناک اخير که امنيت عراق را نشانه رفته ، بدشان نمي آيد تا به بهانه امنيت عراق، حضور نامشروع خود را ادامه دهند .وي تصريح کرد:‌عراق آرام و باثبات هم در اخراج خارجي ها و هم در ثبات منطقه موثر خواهد بود.وي افزود: اين حرکت ننگين را محکوم مي کنيم و از دولت و ملت عراق انتظار داريم خود را هر چه زودتر جمع و جور کند و بر مشکلات پيروز شوند.صديقي همچنين با تبريک هفته دولت اظهار داشت: هفته دولت ، يادآور رييس جمهوري بسيجي، ساده زيست، ولايي، متدين، اخلاقي و سخت کوش يعني مرحوم شهيد رجايي و نخست وزير عالم ،فرهيخته، نويسنده، گوينده و انسان توانمند در مسايل فرهنگي، مرحوم شهيد باهنر است .وي با بيان اينکه امام بعد از شهادت اين دو بزگوار فرمودند که آنها براي دولت ها و نسل هاي بعدي مي تواند الگو باشند، گفت: اين بيانات ، چه حق شناسي کريمانه اي بود که اينها را سمبل حکومتي که هم خادم باشد، وهم اشرافي گري و قيافه گرفتن در حريم شان راه پيدا نکند ، معرفي کردند.وي افزود: شهيد رجايي، ساده زيست و سخت کوش براي خدمت به مردم بود و از همه مهمتر افتخار مي کرد که امام هم مرجع و هم رهبرش است .او در دايره ولايت نفس کشيد و قدمي در خلاف رضاي ولايت از او ديده نشد .عاشق مردم بود. خودمحور نبود .ولايت مدار بود. اينها ارزش هاي ماندگاري است که هم در اين عالم و هم در آخرت مايه عزتش است.خطيب جمعه جديد تهران همچنين حملات در افغانستان و فلسطين را محکوم کرد و گفت: جنايات اسرائيل در فلسطين استثنايي است، اعضاي بدن فلسطيني ها را در مي آورند و جنازه ها را با اين وضع فجيع، تحويل خانواده هايشان مي دهند .صديقي خطاب به اين جنايتکاران گفت که بدانند دست انتقام الهي به زودي از آستين امام حق برخواهد آمد.وي در ابتداي اين خطبه ، خود و نمازگزاران را به تقوا و "خداترسي " توصيه کرد و گفت: خدا حقيقتي است که هيچ جا و در هيچ فضايي کسي نمي تواند از خداوند غايب شود. عالم، محضر خداست.حجت الاسلام صديقي در خطبه اول نمازجمعه تهران بااشاره به اينکه ماه مبارک رمضان ماه اکتساب تقوي است ، افزود:تقوي مظهر آدميت آدم است و آدميت آدم به اراده و اختيار و آزادي اوست.
وي ضمن بيان اينکه خداوند سفره روزه را براي ما و شما آماده کرده است تا تقوي بدست آوريم ، افزود: تقوي کنترل نفس است ، ذليل هواي رياست نشدن و سررياست دعوانکردن وسر موقعيت سياسي براي هم پرونده درست نکردن است.صديقي تقوي را مستبدنبودن و مغرور نبودن دانست و در توصيف ماه مبارک رمضان گفت: روزه با هيچ عبادتي قابل قياس نيست و روزه بي رنگي و اخلاص است. روزه انسان را انسان مي سازد و اراده انسان را تقويت مي کند.وي خطاب به خانواده ها و پدرومادرها توصيه کرد که درماه مبارک رمضان باهم جنگ نکنند و محيط آرام براي فرزندان فراهم کنند.
*****
نامه ای به يک آقای دکتر در وزارت اطلاعات
ژيلا بنی يعقوب
راستی چه شد وعده هايی که با آن اطمينان به من داديد؟ يعنی هيچ وقت نبايد در زندان به کسی اعتماد کنيم؟ حتی اگر آن شخص يک استاد دانشگاه خيلی مهربان و مؤدب باشد؟ اگر بهمن را آزاد نمی کنيد، لااقل پس از اين همه روز، از انفرادی به عمومی منتقل اش کنيد. اجازه بدهيد اگر قلب اش دچار مشکلی شد هم سلولی های اش متوجه شوند و زندانبان را خبر کنند، شايد که پزشک را بالای سرش بياورند. آقای دکتر! آقای استاد دانشگاه مسووليت سلامت همسر عزيزم بهمن احمدی امويی بر عهده شما و همه همکاران تان در وزارت اطلاعات است.
نمی دانم شما را بايد به چه نامی خطاب کنم؟ چون اصلا نام شما را نمی دانم و حتی نمی توانم آن را حدس بزنم. اما همکارانت شما را آقای دکتر صدا می زدند و شما هم خودتان را يک استاد دانشگاه و نويسنده معرفی کرديد. از پشت چشم بند برزنتی ام هم قرار نبود که چهره شما را ببينم. انگار پس از پنجاه و چند روز بازجويی وارد مرحله جديدی شده بوديم. شما به من گفتيد: " قرار است با من بحث علمی و تئوريک کنيد و نمی خواهيد که مثل هميشه روی صندلی ای که رو به ديوار است بنشينم. گفتيد صندلی ات را برگردان تا رو در رو با من صحبت کنيد."گفتيد که بازجو نيستيد و در طول جلسات بحث و گفت و گو هيچ چيز يادداشت نخواهد شد.با صدايی آرام و مهربان سخن می گفتيد: "خانم! اگر هر مشکلی در اينجا داريد و هر خواسته ای داريد به من بگوييد."من گفتم: "دو هفته است که به مادرم تلفن نزده ام..."پريديد توی حرفم و گفتيد : "اصلا لازم نيست بگويی چند روز است که زنگ نزده ای، اين حق شما به عنوان يک زندانی ست که زنگ بزنی."عجيب بود قبلا همه در اين زندان به ما گفته بودند تلفن زدن حق ما نيست چرا که در مرحله تحقيقات هستيم و متهم در اين مرحله حق ندارد تلفن بزند و اگر گاهی چنين اجازه ای به ما داده می شود فقط از سر لطف است. اما شما گفتيد نه يک تلفن که می توانی چند تلفن بزنی و اين حق همه شما متهمان است و من آن روز هم به مادرم زنگ زدم و هم به اميرکوچولوی هفت ساله که دلم برايش پر می کشيد.وقتی به اتاق بازجويی که يک سلول انفرادی بود و حالا قرار بود محل گفت و گوی علمی باشد، بازگشتم، دوباره با مهربانی گفتيد: "قبل از شروع بحث هر درخواست ديگری هم که داری، مطرح کن" و اين بار ظرف کوچک ماست را که زندانبان به همراه عدس پلو به من داده بود ،به شما نشان دادم و گفتم: "بهمن، همسرم، خيلی ماست دوست دارد و من می خواهم اين ماست را برای او بفرستم. روان نويس تان را به من داديد و گفتيد: "اگر می خواهی پيامی برايش بنويس" و من روی در پلاستيکی ماست نوشتم: "برای بهمن دوست داشتنی ام"و شما خودتان ظرف ماست را برايش در سلول انفرادی برديد و وقتی برگشتيد، گفتيد که مطمئن هستيد اين بهترين هديه زندگی بهمن بوده که از همسرش دريافت کرده است.و بعد نوبت گفت و گوی علمی شما با من رسيد، محور بحث عدم تقلب در انتخابات و برخی مسائل ديگر مربوط به اصلاح طلبان بود. مطالبی که اگر روزی حوصله کنم همين جا خواهم نوشت.بحث های طولانی که تمام شد، گفتم: "می دانيد که بهمن ناراحتی قلبی دارد؟ و اين ماجرا سابقه ژنتيک نيز در خانواده شان دارد. می دانيد که بهمن بيش از پنجاه و چند روز است که در انفرادی است؟"گفتيد: "منظورت را صريح تر بگو؟ چه منظوری داری از اين حرف ها؟"گفتم: "در آهنی سلول تنگ انفرادی فقط روزی دو يا سه بار توسط زندانبان باز می شود."گفتيد: "منظورت را هنوز هم نمی فهمم. چرا درخواست ات را مستقيم بيان نمی کنی؟"گفتم: "يعنی بيماری قلبی بهمن وقتی تنهاست برای من دلهره آورتر است. هر لحظه ممکن است اتفاقی برايش بيفتد و ساعت ها بگذرد و کسی متوجه نشود. او که بازجويی هايش هم تمام شده لااقل به يک سلول دو نفره منتقل اش کنيد."گفتيد: "به زودی به خانه باز می گردد. اين بهتر نيست؟"گفتم: "خواهش می کنم به يک سلول دو نفره منتقل اش کنيد."گفتيد: "عجب حرفی می زنی؟ چرا بفرستيم اش سلول عمومی. او قرار است زودتر از تو آزاد شود. همين يکی – دو روز آينده."گفتم: "من آموخته ام که هيچ وعده ای را که در زندان به من داده می شود، باور نکنم."گفتيد: "حق داری. اما اين بار باور کن. چون من که بازجو نيستم."اين که به من حق داديد به دلم نشست و گفتم: "اجازه بدهيد يک بار فقط يک بار هم که شده اعتمادی که در زندان وزارت اطلات به کسی می کنم شکاف بر ندارد."گفتيد: "اطمينان داشته باش."آقای دکتر! يک هفته پيش من آزاد شدم و بهمن هنوز آزاد نشده است. دو هفته هم هست که به خانواده اش زنگ نزده و همه از او کاملا بی خبريم و اين بی خبری مرا بيشتر نگران سلامت اش می کند. راستی چه شد وعده هايی که با آن اطمينان به من داديد؟ يعنی هيچ وقت نبايد در زندان به کسی اعتماد کنيم؟ حتی اگر آن شخص يک استاد دانشگاه خيلی مهربان و مؤدب باشد؟ اگر بهمن را آزاد نمی کنيد، لااقل پس از اين همه روز، از انفرادی به عمومی منتقل اش کنيد. اجازه بدهيد اگر قلب اش دچار مشکلی شد هم سلولی های اش متوجه شوند و زندانبان را خبر کنند، شايد که پزشک را بالای سرش بياورند. آقای دکتر! آقای استاد دانشگاه مسووليت سلامت همسر عزيزم بهمن احمدی امويی بر عهده شما و همه همکاران تان در وزارت اطلاعات است.
*****
گزارش تحقیقی موج سبز درباره مدرک دانشگاهی وزیر علوم پیشنهادی دولت کودتا
کامران دانشجو درباره مدرک دکترای خود دروغ می‌گوید

در روزهای گذشته، ایمیل‌های زیادی درباره وضعیت مدرک تحصیلی گزینه پیشنهادی رئیس دولت کودتا برای تصدی وزارت علوم برایمان ارسال شد که ما را ملزم به بررسی بیشتر این موضوع ساخت. بررسی‌های اولیه «موج سبز آزادی» نشان می‌دهد که آقای دانشجو، همانند کسی که او را قائم‌مقام وزیر کشور کرد یعنی علی کردان، درباره مدرک تحصیلی‌اش دروغ‌های متعددی گفته و لازم است که نمایندگان مستقل مجلس قبل از آنکه او عامل دولت در وزارتخانه علوم، تحقیقات و فناوری شود، از وی بخواهند که درباره مدرکش توضیح دهد تا مانند ماجرای علی کردان چند ماه بعد مجبور به استیضاحش نشوند.
به گزارش موج سبز آزادی، آقای کامران دانشجو که به عنوان عامل دولت کودتا در وزارت علوم پیشنهاد شده و قرار است مسئولیت دانشگاهیان کل کشور را به عهده بگیرد، خود با ابهام‌های جدی در خصوص مدرک دانشگاهی‌اش روبه‌روست. این در حالی است که او از سال‌ها قبل در دانشگاه علم و صنعت به عنوان «استاد تمام» مشغول تدریس است و با همین مدرک دانشگاهی در چندین مسئولیت مهم دولتی نیز حضور یافته است.
وی در معرفی‌نامه‌اش به عنوان فرد پیشنهادی احمدی‌نژاد برای تصدی وزارتخانه، ادعا کرده که دارای مدرک «دکترای هوافضا از کالج لندن» است و مسئولان دولت نیز در تبلیغات برای رای اعتماد، همین عنوان را برای وی ذکر کرده‌اند. اما مشکل در اینجاست که در تاریخ انگلستان، دانشگاهی به نام «کالج لندن» وجود نداشته و ندارد!
با این حال فرض می‌کنیم که تنها بیان نام فارسی دانشگاه دقیق نبوده و مشکل‌ساز شده است، مثلا شاید منظور
کالج سلطنتی لندن است و یا کالج دانشگاهی لندن! از این رو به صفحه معرفی او در سایت دانشگاه علم و صنعت مراجعه می‌کنیم تا عنوان دقیق دانشگاه محل تحصیل وی در مقطع دکترا را پیدا کنیم. به هرحال اگر کسی سال‌ها در یک دانشگاه تحصیل کرده باشد، لااقل باید نام دقیق آن را بداند. اما با کمال تعجب می‌بینیم که در این صفحه، «دانشگاه منچستر انگلستان» به عنوان محل تحصیل آقای دانشجو در مقطع دکترا اعلام شده است! این تناقض، باعث تعجب بیشتر می‌شود و برای رفع ابهام مجبور می‌شویم به صفحه انگلیسی کامران دانشجو در سایت دانشگاه علم و صنعت برویم، اما باز می‌بینیم که در این صفحه نام جدیدی برای دانشگاه به شکل انستیتو امپریال منچستر اعلام شده است:Manchester Imperial Institute of Science and Technology, UK.
این عنوان ربطی به عنوان دانشگاه منچستر ندارد. اما باز تردید می‌کنیم و عنوان این مؤسسه آموزشی (که در واقع دانشگاه نیست) را در سایت گوگل جست‌وجو می‌کنیم تا از کیفیت و اعتبار آن مطلع شویم. ولی با کمال تعجب می‌بینیم که غیر از صفحات مربوط به آقای کامران دانشجو، در هیچ جای دیگر جهان اثری از این دانشگاه نیست! جالب است که در صفحه آقای دانشجو در سایت دانشگاه علم و صنعت، نام دانشگاه «کویین ماری» که در لندن قرار دارد اما ربطی به عنوان کالج لندن ندارد، به عنوان محل تحصیل مقطع لیسانس و نه دکترای آقای دانشجو اشاره شده است.
این مجموعه تناقض‌ها، «موج سبز آزادی» را وادار کرد که بیشتر درباره سوابق دانشگاهی وی تحقیق کند. به لیست مقالات آقای دکتر مراجعه می‌کنیم. لیست بلند بالای مقالات ایشان هم در صفحه فارسی و هم در صفحه انگلیسی سایت دانشگاه علم و صنعت موجود است. این مقالات هم در ژورنال‌ها و هم سمینارهای داخلی و خارجی به همراه دانشجویانشان اسم ایشان را درج کرده است. اما با بررسی تک تک این مقالات از سایتهای مختلف، متوجه می‌شویم که نام دانشگاه ایشان همان دانشگاه علم و صنعت است و در دانشگاه‌های انگلیسی وی هیچ مقاله‌ای تولید نشده است. با دقت به تاریخ این مقالات متوجه می شویم که اولین مقاله وی در سال 1999 منتشر شده است. عجیب است! ایشان سال فارغ‌التحصیلی خود از هر دانشگاه مفروضی در انگلستان را ننوشته، اما سوابق اجرایی‌اش نشان می‌دهد که از سال 1368 به بعد در ایران حضور داشته است و در هر صورت از محالات است که ایشان دوره فوق لیسانس و دکترا را در لندن گذرانده باشد و محض رضای خدا حتی یک مقاله علمی هم نداشته باشد؛ تا آنکه اولین مقاله علمی را در سال 1999 نوشته باشند.
تردید بیشتر می‌شود. به کتابخانه امپریال کالج لندن مراجعه می‌کنیم و پایان‌نامه‌ای به نام کامران دانشجو پیدا نمی کنیم. در کتابخانه دانشگاه منچستر هم چیزی پیدا نمی‌شود. به آرشیو پایان‌نامه‌های دکترای دانشجویان در کتابخانه ethos.bl.uk مراجعه می‌کنیم که باز هم در آنجا اثری از اسامی daneshjo یا daneshjoo یا daneshjou یافت نمی‌شود. هیچ اثری از تحصیل او در مقطع دکترا در انگلستان وجود ندارد، غیر از ادعای خود او.
تحقیقات را گسترش می‌دهیم. به فرضیه‌ای بر می‌خوریم مبنی بر اینکه ایشان یکی از هشت دانشجوی ایرانی است که در جریان ماجرای سلمان رشدی از انگلیس اخراج شدند و در ایران دکترا گرفتند. هرچند اگر این درست باشد، خود نشانه‌ی دروغ بزرگ وی مبنی بر اخذ دکترا از دانشگاه‌های لندن و یا منچستر است، اما باز این فرض را بیشتر بررسی می‌کنیم. به
روزنامه قدس 26 اسفند ماه می‌رسیم که خبری را به نقل از ایرنا نقل کرده است. عین خبر را ببینید:
دانشجو: سفير ايران در لندن نمي شوم ايرنا- استاندار تهران با رد شايعه انتصاب خود به عنوان سفير ايران در لندن گفت كه پس از اخراج از انگليس در دوران دانشجويي، به اين كشور و همه كشورهاي عضو پيمان شينگن ممنوع الورود شده است. دكتر كامران دانشجو، استاندار تهران درباره برخي اخبار منتشرشده غيررسمي در مورد احتمال سفير شدن وي در لندن، گفت: من به انگليس ممنوع الورود هستم. وي توضيح داد: من در قضيه سلمان رشدي به همراه هفت دانشجوي ديگر، از انگلستان اخراج شديم و در گذرنامه من درج شده تا زماني كه موضوع سلمان رشدي وجود داشته باشد، من حق ورود به انگلستان و كشورهاي پيمان شينگن را ندارم.
پس آقای دانشجو، دانشجو بوده که از انگلستان اخراج شده و لذا مدرکی دریافت نکرده است. تا این جای مشکل حل شد و دروغ اول وی ثابت شد. ایشان در سال 1989 از انگلستان اخراج شده، حق بازگشت هم نداشته و در عین حال ادعا می‌کند که سه مدرک دانشگاهی از آنجا گرفته است! قرار است با همین مدارک، وزیر علوم ایران هم بشود و دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور را مدیریت کند. آیا اینها همه برای نمایندگان برانگیز غیر وابسته به دولت کودتا سؤال‌برانگیز نیست؟
اما ابهامات همچنان باقی است. بر فرض که او در ایران دکترا گرفته باشد؛ سؤال اول این است که از کدام دانشگاه؟ دست‌کم در سایت‌های دو دانشگاه صنعتی شریف و علم و صنعت تهران که بررسی‌های «موج سبز آزادی» نشان داد هیچ اثری از پایان‌نامه آقای دانشجو پیدا نمی‌شود. جا دارد نمایندگان مستقل مجلس از ایشان بخواهند جدا از دروغی که درباره اخذ مدرک دانشگاهی از کالج لندن و یا موسسه امپریال منچستر گفته است، توضیح دهد که مثلا اگر در ایران مدرک معادل گرفته، از کدام دانشگاه بوده و پایان‌نامه‌اش کجاست.
و سؤال دوم اینکه ایشان در دانشگاه علم و صنعت تهران به رتبه استاد نائل شده است. دانشگاهیان به خوبی می‌دانند که طی مدارج مختلف برای رسیدن به مرحله استاد تمامی، بسیار سخت است و نیاز به تولید مقالات بسیار و سرپرستی تعداد زیادی دانشجوی دکترا و فوق لیسانس دارد. اکنون با مقایسه رزومه تحصیلی جناب آقای دانشجو با یکی دیگر از اعضای هیات علمی همان دانشگاه که اتفاقا به واقع هم در دانشگاه منچستر تحصیل کرده است، هم می‌توان دید که چگونه باید ارجاعات معتبر به دانشگاه استاد و پایان‌نامه دکتری و فوق لیسانس داشت، و هم می‌توان مقایسه کرد حجم مقالات و فعالیتهای علمی دو طرف را، در حالی که یکی دانشیار باقی مانده است و دیگری که طی این مدت همواره مشغول فعالیت‌های اجرایی در مناصب دولتی مانند استانداری، معاونت و ... بوده و فرصتی برای کار دانشگاهی نداشته، توانسته به درجه استاد تمام برسد. این دو صفحه را ببینید و مقایسه کنید:
http://www.iust.ac.ir/find-14.1958.1488.fa.html
http://webpages.iust.ac.ir/msharifi
کامران دانشجو که در انتخابات پر حرف و حدیث دهم ریاست‌جمهوری، رئیس ستاد انتخابات وزارت کشور بود، توسط علی کردان به قائم مقامی این وزارتخانه منصوب شد. کردان هنوز دو ماه از امضای این حکم نگذشته بود که به جعل و تقلب متهم و برکنار شد. حال آیا نوبت کامران دانشجو رسیده است؟ و آیا اگر ثابت شود که او در اعلام آخرین مدرک دانشگاهی‌اش دروغ گفته و تقلب کرده، نمی‌توان حدس زد که چنین فردی می‌تواند در آرای مردم نیز دست ببرد، عامل تقلب باشد و همزمان در روز روشن در صداوسیما به مردم دروغ بگوید؟
*****
درخواست فرصت بیشتر برای نوشتن اعترافات بیشتر
یک عضو شوراي مركزي جمعيت ايثارگران با ارایه تحلیل خود از اظهارات اخیر آیت الله خامنه ای درباره حوادث پس از انتخابات با اشاره به اعترافات برخی از فعالان سیاسی بازداشت شده پيشنهاد كرد تا نوشته‌هاي بيشتري از كساني كه او آنها را فرمانده ماجراهاي پس از انتخابات مي‌داند در اختيار رسانه‌ها قرار گيرد.
مجتبي شاکری در ارزیابی سخنان خامنه ای در جمع دانشجویان به ایلنا گفت« معظم له تحلیل عمیقی را ارایه دادند که لایحه‌های مختلف فتنه پس از انتخابات را مشخص می‌کند یعنی هم خواص را که خواسته و ناخواسته به نوعی در میدان عمل بیگانگان قرار گرفتند و بازی خوردند و هم مجموعه کسانی که تحلیل غلط نسبت به انتخابات داشته و بحث تقلب را مطرح کردند و سپس نوعي نافرمانی مدنی بعد از اعلام نتایج رقم زدند.»
وی مدعی شد « برخی افراد با بزرگنمایی‌ها نسبت به بعضی از خطاهای صورت گرفته از جمله در کوی دانشگاه و کهریزك بنا دارند اصل فاجعه و فعل مجرمانه ای که دامن زده و با بیانیه‌های زنجیره ای مردم رابه خیابان‌ها کشیده‌اند و فضای درگیری را به وجود آوردند، پنهان کنند که این موضوع نیز از نكات با اهميت ديگر در سخنان رهبري بود.»
عضو شوراي مركزي جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي با اشاره به بخش ديگري از اظهارات آیت الله خامنه ای كه گفته بود«من پيش قراولان حوادث اخير را به ارتباط با غرب متهم نمي كنم» گفت« در این ماجرا نباید با شواهد و قرائن ظاهری پیش رفت بلکه باید با یقین و رعایت عدالت در مورد کسانی که در طراحی و به نوعی بستر سازی ماجرا حضور داشتند، قضاوت شود.»
وی در تحلیل خود از روند برگزاری دادگاه‌ها نیز اظهار داشت« فکر می‌کنم اكنون با توجه به اعترافاتی در آن زمينه و خصوصا از زبان افرادی که در حوادث بعد از انتخابات حضور داشتند مطرح و پخش می‌شود سالم ترین وسیله برای تصحیح تحلیل لایحه‌های مختلفی باشد که در این ماجراها به نوعی نقش داشتند.»
شاکری تاكيد كرد« اگر فرصت‌های بیشتری غیر از آنچه در دادگاه‌ها برای بازداشت‌شدگان وجود دارد در نظر گرفته شود تا نوشته‌های دیگری هم از این افراد كه به نوعی فرماندهی ماجراهاي پس از انتخابات را به عهده داشتند در اختیار رسانه‌ها قرار بگیرد مفید خواهدبود.»
*****
در حمایت از جنبش سبز مردم ایران جشنواره بین المللی فیلم مونترال سبز شد
هیات داوران سی و سومین دوره از جشنواره بین المللی فیلم مونترال با حضور جعفر پناهی کارگردان ایرانی به عنوان رییس هیات داوران در همراهی و حمایت از جنبش سبز مردم ایران همگی سبز پوش شدند.
روز گذشته 27 آگوست و در آغازین روز جشنواره بین المللی فیلم مونترال اعضای هیات داوران همگی با شال هایی سبز در مراسم افتتاحیه و در مقابل دوربین خبرنگاران حاضر شدند.
این درحالی بود که علاقه مندان و شرکت کنندگان این جشنواره نیز همراه با جمع زیادی از ایرانیان مقیم مونترال با در دست داشتن بادکنک ها و نمادهایی به رنگ سبز همراهی و حمایت خود از جنبش سبز مردم ایران را ابراز کردند که این موضوع مردم شهر مونترال و همچنین رسانه ها را نیز تحت تاثیر قرار داد.
در سی و سومین دوره از جشنواره بین المللی فیلم مونترال همچنین فیلم‌های سینمایی "آتشکار" محسن امیریوسفی، "بیست" عبدالرضا کاهانی، "وقتی لیموها زرد شدند" محمدرضا وطن‌پرست و "پنالتی" انسیه شاه‌حسینی به نمایندگی از سینمای ایران در بخش‌های مختلف این جشنواره حضور دارند.
همچنین "پناه پناهی" فرزند جعفر پناهی هم با فیلم کوتاه "فیلم اول" جوان‌ترین نماینده سینمای ایران است که در بخش تمرکز بر فیلم کوتاه خواهد بود.
این جشنواره در حالی روز پنجشنبه 27 آگوست (5 شهریور) با نمایش رسمی فیلم المپيک پکن "مشعل جاودانی" به کارگردانی "گو جون" آغاز به کار کرد که جعفر پناهی کارگردان برجسته ایرانی و برنده شیر طلایی جشنواره ونیز ریاست هیات داوران آن را برعهده دارد.
در همین باره سرژ لوسیک رئیس جشنواره جهانی فیلم مونترال با ستایش از سینمای ایران درباره انتخاب پناهی به ریاست هیات داوران گفت: این انتخاب در ادامه تاریخ طولانی جشنواره مونترال برای ارج نهادن به سینمای ایران است. مجید مجیدی فیلم ساز شایسته ایرانی در پنج سال سه‌ بار و برای فیلم‌های "بچه‌های آسمان"، "رنگ خدا" و "باران" جایزه اصلی این جشنواره را به دست آورد و سینمای ایران همیشه حضوری موفق در این جشنواره داشته است.
گفتنی است امسال 400 فيلم در جشنواره فیلم مونترال به نمايش درمی‌آيد که از ميان آنها 130 فيلم برای نخستين بار روی پرده می‌رود.
سی و سومین دوره جشنواره بین المللی فیلم مونترال از روز گذشته 27 اگوست آغاز شده و تا 7 سپتامبر در شهر مونترال کاندادا ادامه خواهد داشت.
*****
درحاشیه دشمن شناسی رئیس جمهور منتصب
بهار یکتا:

سیلی ملت بر گونه دشمن رسوا:
امروز رئیس جمهور منتصب طی سخنانی پیش از خطبه های نماز جمعه تهران به بررسی عالمانه و حکیمانه مسایل پس از انتخابات پرداخت و با تاکید چند باره بر دست داشتن عوامل بیگانه در جریانات اخیر از مجلس خواست که به کابینه وی رای قاطع دهند تا بتوانند در مقابل استکبار ایستادگی کنند!!
او در این سخنرانی که بی شک شاه بیت سخنان وی در تاریخ زندگیش خواهد بود آنچنان آسمان و ریسمان را به هم بافت که حالا حالا رسانه های منتسب باید به تفسیر و تعبیر معانی مستتر در این نطق بپردازند. اما از آنجایی که عالی جنابان علاقه وافری به دشمن سازی و دشمن شناسی دارند, نگاهی گذرا به سخنان امروز وی از زاویه دشمن شناسی می اندازیم.
وی برخورد صورت گرفته با مردم را " ناجوانمردانه ترین " برخورد ممکن دانست و خواستار برخورد قاطع با عوامل آن شد. وی ضمن مبرا دانستن بسیج و نیروی انتظامی و اطلاعات و سپاه و .... به زشتی مساله کوی دانشگاه و مسایل بازداشتگاهها و آسیبهای خیابانی اشاره کرد و تاکید نمود که" نیروی نفوذی برانداز دشمن " اقدام به چنین اعمال ناجوانمردانه ای کردند.
بالاخره معلوم شد این دشمنی که سالهاست در پستوهای نظام, بازداشتگاهها, دادگاهها, دانشگاهها, خیابانها و ... جا خوش کرده کیست و این دشمنی که این همه مدت همه بدنبالش می گشتند کجا مستقر است که آبروی نظام ولایی را نزد ملتها برده . این نفوذی ها چه کسانی هستند که لباس نظامی بر تن دارند, سلاح گرم در رکاب, شبانه به خوابگاه هجوم می برند و به حریم خصوصی صدها مبارز و انقلابی تعرض می کنند, در خیابان تیر می اندازند و چاقو می کشند. در بازداشتگاهها دندان می شکنند و تجاوز می کنند, برای زن و مرد , صغیر و کبیر پرونده اخلاقی و حیثینی درست می کنند, در حسینه ها و مسجدها شاخ و شانه می کشند و حریف می طلبند , در نماز جمعه ها حکم محارب می دهند و در هر مناسبتی کفن به تن می کنند و در مراسم نتفیذ و تحلیف صف جلو می نشینند و صحنه گردان هر معرکه ای هستند.
دیگر کجا باید سراغ این دشمن را گرفت از "وزیر خارجه دولت دوست " یا از مشاور امریکایی شما که گمان بردید بخاط شباهت نامش _مولانا_ حتما "ولایتی " است. دشمن همانجایی نیست که "آقا جواد" با "نیک براون" دیدار می کند و وعده وعید می دهد و یا پدر عروس "آقا" بلافاصله بعد از انتخابات احتمالا برای احوالپرسی عازم آنجا می شود. راستی دشمن را در طرف آبهای خزر ندیده اید که چگونه نفت را به یغما می برد و با وعده سر خرمن "نیروگاه اتمی" سالهاست بلند پروازی هستیریک شما را بازی می دهد. دشمن شباهتی به چشم بادامی ها ندارند که نفت را به ثمن بخس می خرند. راستی دشمن همانجایی نیست که سخنگوی محترم شما و بسیاری از دوستان و همفکرانتان با بیت المال در دانشگاههایش درس خواندند و اقتصادو فقه و جزا آموختند. آیا این دشمن خیلی برای مردم ما آشنا نیست؟ آیا این ملت هنوز سوزش سیلی های دشمن را بر غرور و غیرت و گونه خود حس نمی کند؟ آیا این ملت دشمن را آنجا نمی بیند که وقتی سراغ عزیزش را از مراکز قضایی ( بخوانید غزایی) می گرفت با تحقیر و توهین روبه رو می شد؟ آیا همانی نیست که حتی جنازه فرزندش را هم از او دریغ کردند و شبانه به خاک سپردند؟ همانی نیست که در حسرت یک تماس تلفنی از عزیرش است؟ همانی نیست که با رگبار گلوله گلهای آنان را پرپر کرد و به سینه خاک سپردند و بر سر مزارشان هم پایکوبی کردند و جشن پیروزی گرفتند؟این دشمن خیلی آشناست. هر روز هم صدایش می آید و سیمایش. سایه سنگینش سالهاست بر همه جا مستولی است. این دشمن همانی است که در صدد خدشه دار کردن ایران وتمدن عظیم آن است. این دشمن همان است که آبرویی برای ملت فهیم ایران در مجامع بین المللی باقی نگذاشته. این دشمن همان است که ایران را به بزرگترین "زندان روزنامه نگاران" تبدیل کرده. این دشمن همانی است که ایران را جزء پر ریسک ترین کشورهای دنیا برای گردشگری قرار داده. این دشمن همان است که موجب فرار سرمایه های علمی و مالی ایرانیان از سرزمین مادریشان شده. این دشمن همان است که ملت فهیم ایران را " خس و خاشاک" می خواند. این دشمن همان است که مردم را نامحرم می داند و با اطلاعات قظر ه ای جریان آزاد اطلاعات را از مسیر اصلی منحرف کرده. دشمن همانی است که دارندگان پاسپورت ایرانی را جزء بی اعتبارترین مردم دنیا قرار داده. این دشمن است همانی است که نه حریم خصوصی می شناسد نه عمومی. نه حق الناس می داند نه حق الله. نه اخلاق دارد نه انسانیت.
آری ای برادر نتیجه انتخابات از این نظر که دشمن را رسوا کرد برای مردم ما دستاورد مهمی بود. هر چند آراء آنان دزدیده شد و غرور آنان زیر پای دشمنان له شد ولی این بار دزد و دشمن نتوانست خود را پس پرده بیگانه پنهان کند و پرده ها همه فرو افتاد و مردم بوضوح دشمنان خود را شناختند. آقای احمدی نژاد این یکی را درست آمدی "ملت به دشمنان آنچنان سیلی زد که بعد از دو ماه و اندی هنوز گیچ می خورد".
*****
"ممنوعیت ایجاد شعب دانشگاههای خارجی در ایران"
بی بی سی: مقامات آموزش عالی ایران از ممنوعیت ایجاد شعب دانشگاه های خارجی در ایران خبر دادند و اعلام کردند دانشگاههای خارجی برای فعالیت در ایران باید با دانشگاههای داخلی قرارداد ببندند.رجبعلی برزویی، مدیر کل دفتر گسترش آموزش عالی وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری با اعلام این موضوع تاکید کرد که هیچ موسسه جدیدی از خارج از کشور مجوز ایجاد شعبه در ایران دریافت نکرده و هر موسسه ای که با ابن عنوان در ایران فعالیت کند غیر قانونی است.به گفته آقای برزویی همکاری و ارتباط با دانشگاههای خارجی تنها در صورت انعقاد تفاهم نامه با دانشگاههای بزرگ ایران آن هم در حوزه تحصیلات تکمیلی و رشته های مورد نیاز و یا کارشناسی در مناطق آزاد امکانپذیر و قانونی است.پیشتر هم اعلام شده بود که ایجاد شعبات دانشگاههای خارجی در ایران ممنوع است.این در حالیست که ارسلان قربانی، قائم مقام وقت وزیر در امور بین الملل و رییس مرکز همکاریهای علمی بین الملل وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری، سال گذشته گفته بود ایجاد شعب دانشگاههای خارجی در ایران با هدف گسترش همکاریهای بین دانشگاهی در دستور کار قرار دارد.بر اساس گزارش ها وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری تا کنون چند موسسه را که گفته می شد شعب دانشگاههای خارجی هستند تعطیل کرده است.
*****
شهید پرنداخ، دانشجوی دانشگاه اصفهان به خاك سپرده شد
ظهر روز پنج شنبه، پيكر محمدجواد پرنداخ، يكی ديگر از شهدای وقايع اخير، در شهر گيلان غرب استان كرمانشاه تشيع و به خاك سپرده شد.
به گزارش سحام‏نیوز، اين دانشجوی كُرد كه در مقطع كارشناسی‏ارشد رشته‌ی پتروشيمی در دانشگاه اصفهان مشغول به تحصيل بود، در جريان وقايع پس از اعلام نتايج دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری به شهادت رسیده است. بنا برخی اخبار وی در يكی از تجمعات اعتراضی در شهر اصفهان از سوی نيروهای ‌امنيتی دستگير و پس از مدتی جنازه وی در پزشكی قانونی ‌اصفهان مورد شناسايی خانواده قرار گرفته است.
گفته می‌‌شود همزمان با تشيع پيكر و مراسم تدفين اين دانشجوی شهيد در گيلان غرب، مردم اقدام به سر دادن شعارهای‌ اعتراضی نموده و در حال حاضر فضای اين شهر به شدت امنيتی است. همچنين خانواده پرنداخ نيز از سوی نهادهای‌ امنيتی برای برگزاری مراسم ختم و اطلاع‏رسانی در اين مورد تحت فشار قرار دارند، به گونه‌ای كه از آنان خواسته شده دليل مرگ فرزندشان را سانحه‌ی رانندگی عنوان كنند.
*****
از میان ایمیل های دریافتی تا این لحظه (ساعت21:30)
آخرش یه شب، ماه میاد بیرون!
"اما یکی از زمان‏ها که زندان را به چشمت می‏آورد، روزهای هواخوری است. حیاطی هفت متر در هفت متر با دیوارهای بلند. گویی می‏توانی بپذیری مکان زندگیت محدود شود و درهایش بسته، اما وقتی به سقف این حیاط می‏نگری گویی که آسمانش زندانی است."
دنیای بی‏زمان و بی‏مکان زندان جز دیوار برایت ندارد، اگر ذهنت را به چارچوب‏هایی که برایت تعیین کرده‏اند عادت دهی. در آن صورت است که دیوارها می‏تواند بر تو فشار بیاورد و دلت را تنگ کند و نفست را بگیراند. تمام تلاشت را می‏کنی که خود را خارج از فضا و آن چارچوب ببینی و بخشی از بایسته‏هایی که به حق یا به ناحق وجود دارد، طوری درونی کنی که دیگر برایت آزاردهنده نباشد.
اما یکی از زمان‏ها که زندان را به چشمت می‏آورد، روزهای هواخوری است. حیاطی هفت متر در هفت متر با دیوارهای بلند. گویی می‏توانی بپذیری مکان زندگیت محدود شود و درهایش بسته، اما وقتی به سقف این حیاط می‏نگری گویی که آسمانش زندانی است. انگار که سهمت از آسمان می‏شود همان بخش مساحت هفت در هفتی که برایت در نظر گرفته شده‏است. آسمان زندانی به مراتب دردناک‏تر از جسم و تن زندانیست.
تا می‏توانی در همین حیاط راه بروی و بدوی تا بدنت سالم بماند. گاهی هم این دل گرفتن بهترین زمینه را برای گفتگو با اویی که همیشه می شنود را فراهم می‏آورد. احساس می‏کنی به اندازه همان هفت در هفتی که هستی صدایت به آسمان می‏رسد.
اما گاهی در این هفت در هفت سهمیه‏ات آنقدر زیاد می‏شود که نیمه‏های ما ، خصوصا نیمه ماه شعبان، ماه زیبای شب خودش را وارد این محدوده از سهمت می‏کند و می‏توانی ماهی را ببینی که هر فرد آزاد و آزاده‏ای در همان دم می‏تواند آن را ببیند و با او سخن بگوید. گاهی آنقدر سهمت از آسمان زیاد می‏شود که این ماه از پنجره‏های فلزی اتاق هم قابل دیدن می‏شود. گویی که تمام آزادی را به تو داده باشند. باید حس و حال آن لحظه را داشته باشی، روحت جریحه‏دار از چیزهایی باشد که می‏بینی و می‏شنوی تا یکدم بخوانی:
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو میبره از توی زندون
مثل شبپره با خودش بیرون
میبره اونجا که شب سیاه تا دم سحر
شهیدای شهر با فانوس خون جار میکشن
تو خیابونا
سر میدونا
عمو یادگار
مرد کینه دار
مستی یا هشیار
خوابی یا بیدار
مستیم و هشیار شهیدای شهر
خوابیم و بیدار شهیدای شهر
آخرش یه شب ماه میاد بیرون
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد می شه خندون
یه شب ماه می اد
یه شب ماه می‌آد
*****
عاقبت احمدی نژاد یک حرف راست گفت
"كارهايی كه در كوی دانشگاه و برخی بازداشتگاه‏ها انجام شد، از اجزای سناريوی دشمن بود"
درست گفته. يك روز، شايد به زودی، ملت چنان درسی به دشمن وقيح خواهد داد، تا بفهمد هر سناريويی را نمی‏شود بازی كرد و تاوان نداد. بفهمد نمی‏شود در بازداشت‌گاهی كه پای هيچ ناظری به آن نرسيده هر سناريوی جنايت‌باری را پياده كند و بی‏تاوان بماند. بفهمد نمی‏شود به خوابگاه دانشجويان حمله كرد، آدم كشت و فكر كرد هيچ كس هم نمی‏فهمد چه خبر است. دشمن نادان نمی‏فهمد تاوان وقاحت، از قتل و چيدن سناريوی جنايت سنگين‌تر خواهد بود. بدبخت اين دشمن.
بدبخت اين دشمن، بی‏چاره اين دشمن كه چه آينده سياهی در پيش دارد. مفلوك اين دشمن، كه هيچ كس حاضر نيست به جايش باشد.
درست گفته اين بار احمدی‏نژاد.
*****
تناقض ادعاهای احمدی نژاد در نماز جمعه با اظهارات دو روز پیش آیت الله خامنه ای
محمود احمدی نژاد، در سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه تهران،در ادعایی جدید حمله به کوی دانشگاه و شکنجه و قتل ها در بازداشتگاه کهریزک را سناریوی دشمنان خواند و گفت«حمله به کوی دانشگاه و اقدامات خلاف در بازداشتگاه ها، اجزای سناریوی دشمن بود که توسط وابسته های برانداز انجام شد.»
وی همچنین گفت«شواهد و دلايلي داريم كه نشان مي‌دهد ساحت نيروهاي انقلابي، نظامي، امنيتي، اطلاعاتي از اين اقدام شرم‌آور مبرا است. بسيجي‌ها، فداكارانه به خيابان‌ها آمده و براي جلوگيري از تعرض به حقوق افراد و شكستن شيشه‌هاي مغازه‌ها كتك خوردند و دم بر نياوردند. نفوذي‌هاي جريان برانداز در سناريوي دشمن فساد واقدام كردند. »
ادعای احمدی نژاد تنها دو روز پس از آن عنوان شد که خامنه ای وقوع«تخلفات و جنایت هایی در حوادث پس از انتخابات» را تائید کرد.
آیت الله خامنه ای در سخنان چهارشنبه گذشته خود ضمن تشکر از آنچه وی خدمات پلیس امنیت، نیروی انتظامی و بسیج» توصیف کرد، به طور ضمن تائید کرد که این جنایت ها را تعدادی از افراد وابسته به همین نهادها انجام داده اند و گفت«این خدمات بزرگ نباید موجب رسیدگی نکردن به برخی جرائم شود و اگر کسی با وابستگی به هر کدام از این سازمان ها، تخلف و جرمی مرتکب شده، باید کاملاً رسیدگی شود.»
در حالی که آیت الله خامنه ای دو روز پیش گفت که«من، پیش قراولان حوادث اخیر را به دست نشاندگی بیگانگان از جمله امریکا و انگلیس متهم نمی کنم چرا که این موضوع برای من ثابت نشده است»، محمود احمدی نژاد در اظهاراتی متناقض با سخنان او،ادعا کرد انگلیس طراح اعتراض به تقلب انتخاباتی در ایران بوده، و بر روال معمول اظهاراتش این ادعا را به اظهارات یک «منبع ناشناس» متصل کرد ، و گفت«یكي از وزراي خارجه كشور دوست، پيام فرستاد كه اخيرا با وزير خارجه استعمار پير صحبت كرده و گفته چرا در انتخابات ايران اين همه توطئه مي‌كنيد و او پاسخ داده كه اين بار درست و برنامه‌ريزي شده حركت مي‌كنيم ومي‌خواهيم كار نظام جمهوري اسلامي را تمام كنيم.»
محموداحمدی نژاد که رئیس شورای عالی امنیت ملی کشور را نیز بر عهده دارد و با برکناری چند هفته پیش محسنی اژه ای از وزارت اطلاعات، خود شخصا سرپرستی وزارت اطلاعات را بر عهده گرفته، در اظهارات امروزش در نمایش نماز جمعه با تاکید براینکه«بايد با کسانی که ساماندهی و تحريک کردند و خط دشمن را پياده کردند، برخورد جدی شود» از برخوردهای دیگری نیز خبر داد و گفت«با كساني كه در لباس دوست، دست به اقدام غيرانساني زدند، بدون گذشت و قاطعانه رفتار شود.»
احمدی نژاد همچنین ناراحتی اش از خودداری کشورهای اروپایی در مورد ارسال تبریک را پنهان نکرد و آن ها را تهدید کرد که«پس از استقرار دولت دهم، با قدرت چند برابري در صحنه‌ها و جوامع‌ بين‌المللي» حضور خواهد یافت. ستاد و شورای سیاستگذاری ائمه جمعه که تحت نظرآیت الله خامنه ای فعالیت می کند جمعه این هفته در یک اقدام بی سابقه به احمدی نژاد و برخی وزرای پیشهادی وی برای تصدی در دولت بر آمده از کودتا،اجازه داد تا در نماز جمعه های تهران و شهرهای بزرگ دیگر به عنوان خطیب پیش از خطبه ها سخنرانی و برای خود تبلیغ کنند.
*****
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ