توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دستاوردهای سفری پرماجرا به نیویورک:
با آن که تنها دو روز از بازگشت محمود احمدینژاد از نشست سازمان ملل در ایالات متحده میگذرد، منابع آگاه از حضور احمدینژاد در دانشگاه تهران به مناسبت بازگشایی دانشگاهها در سال تحصیلی جدید در روز دوشنبه هشتم مهر ماه خبر میدهند. این در حالی است که شواهد زیادی از تدارک اقدامات امنیتی در دانشگاه تهران در روز قبل از حضور احتمالی احمدینژاد در این دانشگاه حکایت میکنند.
به گزارش ادوارنیوز، در همین راستا یک منبع آگاه دانشگاهی، از تشکیل جلسه شورای تأمین شهر تهران در دانشگاه تهران در صبح امروز، یکشنبه هفتم مهر ماه خبر میدهد. شنیدههای دیگری نیز از انجام عملیات پیشگیری و پشتیبانی در دانشگاه تهران در روز شنبه و یکشنبه خبر دادهاند. این عملیات احتمالاً به منظور ایجاد هر چه بیشتر فضای امن در دانشگاه تهران برای حضور رییس دولت کودتا در این دانشگاه صورت گرفتهاست. همچنین شواهد و گزارشهای رسیده از دانشگاه تهران، از حضور نیروهای امنیتی در اطراف این دانشگاه در صبح امروز، یک روز قبل از حضور احتمالی احمدینژاد در دانشگاه تهران خبر میدهند.
منبع دانشگاهی دیگری نیز از برگزاری جلسه هماهنگی حراست دانشگاههای تهران، امیرکبیر، علامهطباطبایی و صنعتی شریف خبر میدهند. این در حالی است که هیچ گروه و تشکل دانشجویی در دانشگاه تهران فراخوان یا برنامهای برای روز دوشنبه هشتم مهر ماه اعلام نکردهاست و به نظر میرسد این اقدامات به منظور جلوگیری از حرکات و اعتراضهای خودجوش دانشجویان در اعتراض به حضور احمدینژاد در دانشگاه صورت گرفتهباشد.
لیکن با آن که هنوزخبر رسمی از حضور احمدینژاد در دانشگاه تهران در این روز از سوی سایتها و خبرگزاریهای نزدیک به دولت اعلام نشدهاست، اخبار رادیویی ظهر امروز از برگزاری مراسم بازگشایی دانشگاهها با حضور رییس جمهور در روز دوشنبه خبر دادهاست و خبرگزاری مهر سه هفته پیش خبری مبنی بر حضور احمدینژاد در دانشگاه تهران در هفته جاری منتشر کردهبود. همه اینها در حالی است که ظهر امروز دفتر احمدینژاد در تماس با خبرنگاران خبرگزاریهای نزدیک به دولت هر گونه حضور وی در دانشگاه تهران در روز دوشنبه را تکذیب کردهاست. اما حضور احتمالی احمدینژاد در دانشگاه تهران در حالی صورت میگیرد که مشکلات صنفی و آموزشی در دانشگاه تهران در طول یک سال گذشته از حضور قبلی احمدینژاد در این دانشگاه فزونی یافتهاست و وضعیت حاکم بر دانشگاه تهران نشانگر جو امنیتی و مدیریت پلیسی در این دانشگاه است. پس از برگزاری اعتراضهای دانشجویان دانشگاههای تهران در روز 16 مهر ماه گذشته نسبت به حضور احمدینژاد در این دانشگاه و پس از برگزاری تجمع 2000 نفری دانشجویان در روز 18 آذر ماه به مناسبت روز دانشجو، دانشجویان ساکن کوی در اعتراض به مشکلات صنفی خود و افزایش جو امنیتی و کنترلی در کوی دانشگاه تهران، سلسله تجمعهایی برگزار کردند که منجر به بسته شدن خیابان امیرآباد در دو روز متوالی شد و سرانجام با مداخله پلیس و گارد ضد شورش خاتمه یافت.
پس از این اعتراضها بود که آیتالله عمید زنجانی در مراسمی از سمت ریاست این دانشگاه کنار رفت و دکتر فرهاد رهبر، معاون اقتصادی سابق وزارت اطلاعات به جای وی به ریاست این دانشگاه گماردهشد. حضور رهبر در سمت ریاست دانشگاه تهران با رکود فعالیت دانشجویی در این دانشگاه همراه بودهاست، به طوری که از زمان تصدیگری ایشان هیچ حرکت دانشجویی جدیای در این دانشگاه صورت نپذیرفتهاست. به نظر میرسد فرهاد رهبر فضای هر گونه فعالیت دانشجویی را در دانشگاه تهران محدود و تحت تیم مدیریتی خود درآوردهاست. به طوری که حتی نشریات دانشجویی در این دانشگاه نیز با محدودیت جدی مواجه شدهاند و با تغییر قوانین ناظر بر نشریات دانشجویی از نیمه دوم سال تحصیلی گذشته، تقریباً هیچ نشریهای در این دانشگاه منتشر نمیشود و تشکلهای دانشجویی موجود نیز علیرغم نظارت استصوابی در مورد این تشکلها، با مشکل اخذ مجوز همراه بودهاند.
تدابیر امنیتی تیم مدیریتی جدید دانشگاه تهران در حالی صورت میگیرد که مشکلات صنفی دانشجویان در این دانشگاه و کوی افزایش یافتهاست، اما هیچ تدبیری از سوی رهبر و تیم مدیریتیاش اندیشیده نشدهاست. در مقابل رهبر با تمامی معترضان به مسائل صنفی و دانشجویی به صورت حذفی و سرکوبگرانه برخورد کردهاست، به طوری که تنها در همین تابستان گذشته بیش از صد دانشجوی دانشگاه تهران که معترض به مسائل صنفی از جمله مسئله خوابگاه بودهاند، به کمیته انضباطی احضار شدهاند که در موارد بسیاری با حکم یک ترم یا دو ترم تعلیق از تحصیل مواجه شدهاند.
ولی در مقابل تیم مدیریتی دانشگاه تهران تنها به هر چه بستهتر شدن فضای دانشگاه و ایجاد جو امنیتی در این دانشگاه پرداختهاست، به طوری که برخوردهای حراستی در این دانشگاه از تابستان امسال به شدت افزایش یافتهاست و با وجود مشکلات صنفی دانشجویان در مورد خوابگاه و امکانات کم آموزشی، حراست دانشگاه تهران با همکاری مرکز انفورماتیک این دانشگاه با هزینه گزافی، بیش از یک میلیارد تومان یعنی حدود 2 درصد از بودجه سالانه دانشگاه تهران را صرف نصب گیتهای مغناطیسی و در مقابل درهای این دانشگاه دوربینهای مداربسته در محوطه دانشکدههای این دانشگاه کردهاست. سیستم امنیتی جدید دانشگاه تهران هر گونه ورود و خروج و حتی کارهای دانشجویان در محوطه دانشگاه را کنترل میکند و جو حاکم بر کوی و دانشگاه تهران را سنگین کردهاست.
اما مدیریت دانشگاه تهران تنها در زمینه صنفی ناکارآمد نبودهاست. برخورد ایدئولوژیک و تکسویه مدیریت دانشگاه تهران سبب شدهاست که حدود 75 استاد برجسته این دانشگاه طی یک سال گذشته به صورت اجباری بازنشسته شوند و این مسئله سطح علمی دانشگاه را پایین آوردهاست، به طوری که چندی پیش ریاست دانشگاه را مجبور به بهکار گرفتن مجدد این اساتید به صورت حقالتدریسی کرد. از سویی دیگر کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران که یکی از بهترین و جامعترین کتابخانهها در کل کشور به حساب میآید در تابستان گذشته به بهانه تعطیلات کارکنان، کاملاً تصفیه شدهاست و بسیاری از کتابهای آن وجین شدهاست.
همه این مسائل دست به دست هم دادهاند که فضای دانشگاه تهران در آستانه حضور احمدینژاد در این دانشگاه متلهب شود و کار تیم حراستی دانشگاه تهران در آستانه حضور وی سختتر شود.
معاون دادستان تهران و سرپرست دادسراي ويژهي رسيدگي به جرايم رايانهاي و فناوري ارتباطات از صدور كيفرخواست براي پنج متهم اصلي پروندههاي سايتهاي اینترنتی که با عنوان " مضلین " توسط سپاه بازداشت شده بودند به اتهام افساد فيالارض خبر داد.
رضا جعفري به ایسنا گفت: "عمدهي كار مربوط به پروندهي سايتهاي مستهجن تمام شده و كار تحقيقاتي و كارشناسي در مورد متهمان رديفهاي اول اين پروندهها يعني مديران سايتها به پايان رسيده است. "وي افزود: "براي پنج نفر از متهمان اين پروندهها كه نقش اصلي را در ادارهي سايتهاي مستهجن ايفا ميكردند كيفرخواست صادر شده و پروندهي آنها با توجه به صلاحيتي كه قانون نحوهي مجازات اشخاصي كه در امور سمعي و بصري فعاليت غيرمجاز ميكنند تعيين كرده است به دادگاه انقلاب ارسال ميشود. "
معاون دادستان تهران، اتهام متهمان اين پروندهها را در كيفرخواستهاي صادره افساد فيالارض عنوان كرد و گفت: "دادسراي تهران با قوت، قدرت و حساسيت نسبت به اين موضوعات مسائل را دنبال ميكند و به هيچوجه از اين قبيل مسائل به سادگي نخواهيم گذشت. البته در ابتداي راه هستيم و متاسفانه مردم هم آگاهي كافي در خصوص جناياتي كه در فضاي سايبر اتفاق ميافتد ندارند."
سرپرست دادسراي ويژهي رسيدگي به جرايم رايانهاي و فناوري ارتباطات، اظهار كرد: مسوولان امر نيز تاكنون نسبت به اين مسائل بيتوجه بودهاند. ايجاد ديوار حائل در مرزهاي شرقي كشور براي جلوگيري از مواد مخدر كه تخريبكنندهي جسم هموطنان است قطعا كار خوبي است اما بايد ببينيم كه در خصوص مسائل سايبر و فضاي مجازي كه جرايم آن گاهي روح، اخلاق، اعتقادات و هويت جامعه را هدف ميگيرند به چه ميزان هزينه كردهايم و راههاي پيشگيرانه را برگزيدهايم. "
گفتنی است در واپسین روزهاي پاياني سال 87 خبري مبني بر انهدام چندين سايت ضداخلاقي، ضدامنيتي و بازداشت عوامل اين سايتها در قالب اطلاعيهاي از سوي معاونت اطلاعات سپاه پاسداران (دايره جرايم سايبري مركز بررسي جرايم سازمانيافته) منتشر شد که پس از آن مسولان قضایی و امنیتی اعلام کردند که درقالب این طرح بیش از 50 نفر بازداشت شده اند.
دبير ستاد حقوق بشر قوه قضایيه گفت: "ميرحسين موسوی آينده بسيار خوب سياسی را از دست داد و ادبيات بيانيههای وی با ادبيات مسعود رجوی هيچ فرقی ندارد. اين افراد در بيت آيتالله منتظری به وحدت تاكتيكی رسيدند و اين مسئله يكی از اشتباهات بسيار بزرگ جبهه اصلاحات بود."
در ادامه تلاشهای همه جانبه اقتدارگرایان در نفی ماهیت اصلاحطلبانه جنبش سبز، چهرههای به اصطلاح میانهرو این جناح موج جدیدی از توهین و تهمت را بر علیه میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سیدمحمد خاتمی شروع کردهاند. پس از گذشت چند روز از نامه احمد توکلی به میرحسین موسوی و سیدمحمد خاتمی که با واکنش مردم و سیاستمداران آگاه کشور روبرو شد، این بار محمدجواد لاریجانی وارد عرصه شده و موهومات جدیدی را به اصلاحطلبان و به خصوص میرحسین موسوی نسبت داده است.
به گزارش خبرگزاری حامی کودتا، فارس؛ محمد جواد لاریجانی امروز یكشنبه و در حاشیه بازدید از نمایشگاه نجوم در مجلس شورای اسلامی، با اشاره به وحدت در نظام جمهوری اسلامی ایران گفت: "وحدت باید حول دفاع از نظام باشد و میر حسین موسوی یكی از خطاهای بسیار بزرگ را در تاریخ انقلاب مرتكب شد. جناح اصلاح طلب با حمایت از میر حسین موسوی او را به حركت در راه معارض با نظام هدایت كرد. میر حسین موسوی باید فكر كند كه به راستی چه كرده كه منافقان ، آمریكا، اسرائیل و برخی از كشورهای غربی از او حمایت میكنند و برای وی كف میزنند."
محمد جواد لاریجانی با بیان اینكه وحدت حول نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران باید باشد، ادعا کرد: "این آقایان باید سر عقل بیایند دست از معارضه با نظام بردارند و قواعد رقابت دموكراتیك را یاد بگیرند. میرحسین موسوی آینده بسیار خوب سیاسی را از دست داد و ادبیات بیانیه های وی با ادبیات مسعود رجوی هیچ فرقی ندارد و و خط نفاق جدید لیبرال است و این افراد در بیت آیت الله منتظری به وحدت تاكتیكی رسیدن و این مسئله یكی از اشتباهات بسیار بزرگ جبهه اصلاحات بود. موسوی حتی از تشابه ادبیاتی با رجوی نیز فراتر رفته و به بیت منتظری رسیده است."
دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه در ادامه شبیهسازیهای هدفدار خود اظهار داشت: "میر حسین موسوی در جریان انتخابات به خود نظام، و جوانان كشور همان ظلمی را كرد كه مسعود رجوی به آنان كرد. هیچ كس حق ندارد مقابل نظام بایستد و این كار یك گناه بسیار بزرگ و غیر قابل بخشش است. گروهی در جریان انتخابات علیه نظام و به بهانه تخلف در انتخابات قیام كردند و مقابل نظام ایستادند."
وی که تهمتهایی خود به میرحسین موسوی را در این مصاحبه کافی ندیده بود در ادامه به حمایت سیدحسن خمینی از میرحسین موسوی در جریانات انتخابات نیز اشاره کرد و گفت: "حسن خمینی نوه حضرت امام (ره) در جریان انتخابات به طور وسیع از میرحسین موسوی حمایت كرد و زمانی كه رئیس جمهور ما برای تجدید میثاق با بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی به مرقد امام خمینی (ره) رفته بود حضور نداشت كه این مسئله خارج از اصول است."
این اظهارات که در ادامه خط سیاسی "اموی" حامیان کودتا قرار دارد، سعی میکند افرادی را که سالها بار انقلاب و جمهوری اسلامی را در سختترین شرایط بر دوش داشتند مورد هتاکی و تهمت قرار دهد و به جریانهای معاند، سلطنتطلب و منافق مرتبط و متصل سازد. در عین حال اگر چه این حرکات در هفتههای اخیر شدت بیشتری یافته، اما با آگاهی عمیق اقشار ملت ایران و تاکید رهبران جنبش سبز بر مواضع اصولی و اصلاحطلبانه خود چنین سیاستهایی محکوم به شکست است و در واقع از استیصال حامیان کودتا در رسیدن به اهداف خود خبر میدهد.
بنابه گزارشات رسیده از زندان مرکزی اصفهان (دستگرد)، زندانی سیاسی محمد نیکبخت بیش 3 ماه است که به نقطۀ نامعلومی منتقل شده است و از زمان انتقال او تا به حال هیچ خبری از محل نگهداری و شرایط وی در دست نیست.
زندانی سیاسی محمد نیکبخت 30 خرداد ماه توسط بنائی رئیس حفاظت و اطلاعات زندان فرآخوانده شد. پس از آن به نقطۀ نامعلومی منتقل شد. گفته می شود که او به سلولهای انفرادی زندان اطلاعات سپاه پاسداران منتقل شده است. از زمان انتقال این زندانی سیاسی تا به حال هیچ خبری از وضعیت و شرایط و محل بازداشت او در دست نیست. بیش از 3 ماه است که از وضعیت ابهام آمیز او می گذرد. او بارها از بندی به بند دیگری منتقل شد و نهایتا به یکی از بدترین بندها ی زندان مرکزی اصفهان یعنی بند 3 انتقال داده شد. بنائی و بازجویان وزارت اطلاعات قبلا بارها او را تهدید به حذف فیزیکی کرده بودند. خطر جدی شکنجه و حذف فیزیکی جان این زندانی سیاسی را تهدید می کند.
خانواده زندانی سیاسی محمد نیک بخت از زمان انتقال فرزندشان به نقطۀ نامعلومی تا به حال بارها به زندان مرکزی اصفهان،دادگاه انقلاب و اداره اطلاعات اصفهان و اطلاعات سپاه پاسداران مراجعه کردند ولی تاکنون هیچ جوابی در مورد محل نگهداری، وضعیت وشرایط فرزندشان به آنها داده نشده است.از طرفی دیگر خانواده نیک بخت با تهدیدات و برخوردهای غیر انسانی ار گانهای فوق مواجه هستند .
لازم به یادآوری است زندانی سیاسی محمد نیکبخت در خرداد ماه 1383 دستگیر شد و به مدت 3 ماه در سلولهای انفرادی زندان وزارت اطلاعات ارومیه تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشت. او سپس به سلولهای انفرادی بند الف –ط وزارت اطلاعات در زندان مرکزی اصفهان منتقل شد و به مدت 6 ماه در آنجا تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار داشت. زندانی سیاسی محمد نیک بخت در دادگاه انقلاب اصفهان توسط فردی بنام یوسفی به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران مورد محاکمه قرار گرفت و به 8 سال زندان محکوم شد. .او از داشتن و کیل و حق دفاع از خود محروم بود.بعد از مدتی در حالی که در زندان بسر می برد بدستور وزارت اطلاعات بر علیه او پرونده ای جدیدی گشوده شد و او را به 1 سال زندان محکوم کردند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به جان این زندانی سیاسی و سایر زندانیان که وضعیت و شرایطش آنها در ابهام است هشدار میدهد و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار اعزام یک هیئت تحقیق برای بررسی وضعیت زندانیان سیاسی و بخصوص دستگیر شدگان اخیر می باشد.
در بزرگترین معامله تاریخ بورس جمهوری اسلامی، 51 درصد شرکت مخابرات به سپاه پاسداران فروخته شد.
ایلنا: شرکت سرمایه گذاری اعتماد مبین از شرکت های زیر مجموعه بنیاد تعاون سپاه برنده خرید سهام بلوکی مخابرات شد.
51 درصد از سهام شرکت مخابرات ایران امروز از ساعت 11 و 15 دقیقه صبح عرضه شد که از میان خریداران، شرکت اعتماد مبین موفق شد پس از 30 دقیقه صاحب بلوک 51 درصدی مخابرات شود.
کنسرسیوم اعتماد مبین از سه شرکت گسترش الکترونیک مبین ایران، شهریار مهستان و سرمایه گذاری توسعه اعتماد تشکیل شده است.
هر سهم مخابرات به قیمت 340 تومان و 9 ریال مورد معامله قرار گرفت.
معامله بلوکی سهام مخابرات سرانجام امروز صبح ساعت 15/11 در تالار شیشه حافظ آغاز شد و تا سی دقیقه پس از آن ادامه داشت.
این بلوک به ارزش 22 میلیارد و 936 میلیون و 727 هزار و 827 سهم به ارزش 77 هزار و 985 میلیارد ریال معادل 8/7 میلیارد دلار است.
این رقابت در ابتدا بین دو شرکت کارگزاری رشد پایدار و بهمن با قیمت پایه 340 تومان آغاز شده بود و در مقاطعی این قیمت در جریان رقابت به 341 تومان رسیده بود.
خریداران واجد شرایط این بلوک کنسرسیوم اعتماد مبین و شرکت سرمایهگذاری مهر اقتصاد ایرانیان و کارگزار فروشنده حافظ بود.
در حالی که چند لحظه به آغاز معامله بلوکی مخابرات مانده بود خبر خروج شرکت تعاونی پیشگامان کویر یزد در رقابت بر سر بلوک مخابرات اعلام شد.
این در حالی است که به گفته سخنگوی تعاونی پیشگامان کویر یزد، روز گذشته سازمان خصوصیسازی طی نامهای رسما نام این شرکت را از عرصه رقابت خارج کرده است.
به گفته سجادی دلیل این درخواست از سوی سازمان خصوصی سازی، عدم اهلیت امنیتی گروه پیشگامان کویر یزد است.
خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس): سردار حسين سلامي فرمانده نيروي هوايي سپاه پس از شليك موفق موشكهاي زمين به زمين در رزمايش پيامبر اعظم ، در جمع خبرنگاران گفت: پيام اين رزمايش براي برخي كشورهاي زياده خواه كه قصد ايجاد ارعاب دارند اين است كه ما قادريم به سرعت و با عكسالعملهاي كوبنده و قدرتمند پاسخ مناسبي به دشمني و بدخواهي آنان بدهيم.
سلامی اظهار داشت: افزايش دقت موشكها در اصابت به اهداف از پيش تعيين شده، بهينه سازي كلاهكهاي پرتابي و نيز افزايش سرعت آماده سازي موشكها با استفاده از تكنيكهاي ناوبري جديد از جمله ويژگي هاي اين رزمايش خواهد بود.
فرمانده نيروي هوايي سپاه همچنين استفاده از مواضع غير آماده براي پرتاب موشك ها و عدم اتكا به مواضع مشخص، استفاده از سرهاي جنگي چند كلاهكي و برخورداري از قابليت پرتاب همزمان لانچرهاي چند راكتر را از ديگر ويژگي هاي منحصر به فرد رزمايش پيامبر اعظم (4) دانست و گفت: موشك هاي ما اين قابليت را پيدا كردند كه به سرعت عملياتي شده و از ناآماده ترين مواضع به سمت اهداف از پيش تعيين شده شليك شوند.
سلامي همچنين از دستيابي به قابليت شليك موشك از لانچرهاي در حال حركت خبر داد و افزود: فوران قدرتي كه ما در سامانه موشكي نيروي هوايي سپاه با آن روبه رو هستيم اين امكان را به ما داده است كه با يك دفاع بازدارنده طولاني مدت هر نوع تهديدي را با پاسخي كوبنده مواجه سازيم .
با گذشت بیش از سه ماه از تهاجم وحشیانه نیروهای امنیتی و لباس شخصی به کوی دانشگاه تهران و به خاک و خون کشیدن نزدیک به صد دانشجو و بازداشت نزدیک به 200 نفر از آنان، هنوز عاملان و بانیان فجایع روی داده در این دانشگاه مشخص نشده است و هم اکنون این پیگیری ها روند تازه ای پیدا کرده است.
با وجود اینکه طی هفته های پس از این حمله بسیاری از مقامات مانند رئیس مجلس و نماینده نهاد رهبری در دانشگاهها با فریبکاری انزجار خود را از حمله به کوی اعلام کرده و خواهان پیگیری این مسئله شدند، اما هنوز هیچ نتیجه ای در این رابطه اعلام نشده و حتی سرنوشت کمیته حقیقت یاب نیز که در همان زمان با تهدیدهائی از جانب نیروهای امنیتی روبرو بود، در هاله ای ابهام قرار دارد.
اما مسئله رسیدگی به تهاجم وحشیانه به کوی دانشگاه تهران در نهاد مدیریتی دانشگاه تهران و توسط شخص فرهاد رهبر، مسئله ای جالب توجه است. وی که در روزهای اول تلاش داشت که خود را همدرد و همراه دانشجویان نشان دهد، با حضور در تجمعات دانشجوئی (که با اعتراضات و هو کردن دانشجویان روبرو می شد) در ادعاهائی کذب، قول رسیدگی سریع به این موضوع را به دانشجویان می داد و پس از آن مرتبا در مصاحبه با خبرگزاری ها مدعی می شد که با پیگیری های وی هیچ دانشجوئی در بازداشت بسر نمی برد، در حالیکه چندین نفر از دانشجویان همچون عزت تربتی تا هفتهها پس از ادعاهای فرهاد رهبر در بازداشت بودند. این دروغگویی ها از سوی احمدی مقدم رئیس نیروی انتظامی نیز مرتب تکرار می شد.
مساله انتقال دانشجویان کوی دانشگاه تهران در شب 25 خرداد به ساختمان وزارت کشور و ضرب وشتم دانشجویان در آنجا نیز مساله ای دیگر بود که گرچه یکی از نمایندگان مجلس بعدتر به آن اشاره کرد، اما فرهاد رهبر و مسئولین قضائی این مسأله را مخفی نگه داشتند تا ابعاد هماهنگی نیروهای لباس شخصی با حکومت مشخص نشود.
هم چنین وی که در آن مدت در مصاحبه های متعدد با خبرگزاری های دولتی از جمله مهر، مانند دیگر سران دولت کودتا (که اکنون یکی پس از دیگری سرقت های علمی شان آشکار می شود!) دروغ های بزرگی را در لابلای صحبت های خود ارائه می داد، هم چنین مدعی شده بود که در شب حمله به کوی دانشگاه تهران در کوی و در میان دانشجویان حاضر بوده است اما مشخص نکرده بود که آیا در کنار نیروهای لباس شخصی به ضرب و شتم دانشجویان مشغول بوده است یا با نیروهای لباس شخصی مقابله کرده است.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، وی هم چنین در اقدامی نمایشی کمیته ای را برای رسیدگی به این واقعه منصوب نمود که تنها اقدام آنها نصب اطلاعیه های این کمیته بر روی دیوار های دانشگاه بود. اما هیچ گزارش و یا خبر دیگری در رابطه با دیگر فعالیت های این کمیته منعکس نشده است و از سرنوشت این کمیته نیز مانند دیگر کمیته های حقیقت یاب تشکیل شده در تمامی نهادهای مدعی رسیدگی به پرونده کوی اطلاعی در دست نمی باشد.
گذشته از ادعاهای مطلقا کذب این مقام سابق وزارت اطلاعات و ریاست انتصابی کنونی دانشگاه تهران، اکنون با گذشت زمان و نزدیک شدن به آغاز کلاس های دانشگاه تهران بصورت دیرهنگام، مشخص شده است که منظور فرهاد رهبر از رسیدگی و پیگیری چیست.
وی از چند هفته ی گذشته همزمان با بازگشائی دانشگاه و آغاز امتحانات معوقه دانشجویان که بدلیل حمله وحشیانه به کوی به تعویق افتاده بود، همگام با دستگاه های امنیتی در شناسائی دانشجویان به آنان یاری رسانده و علاوه بر احضار بیش از 50 دانشجوی شرکت کننده پیش از انتخابات و نیز اعتراضات پس از انتخابات، به نهادهای امنیتی، صدها دانشجوی دیگر را نیز در همین رابطه از روند پیگیری و رسیدگی خود بی نصیب نگذارده و به کمیته های انضباطی احضار کرده است.
در تصویری که در ذیل مشاهده می کنید مدیریت بی کفایت و انتصابی دانشگاه تهران با صدور نامه با امضای معاون دانشجوئی و فرهنگی دانشگاه، برخی از دانشجویان دانشگاه تهران را تا زمان رسیدگی به تخلفاتشان و نیز مشخص شدن رای کمیته انضباطی، از داشتن هر گونه امکانات رفاهی نظیر خوابگاه محروم کرده است. هم چنین طبق گفته های دانشجویان دانشگاه تهران، عکس های دانشجویان جهت شناسائی به ماموران اداره انتظامات دانشگاه تهران تحویل داده شده است تا بتوانند برای تمامی دانشجویان معترض احکام انضباطی صادر کنند.
بنابراین بنظر می رسد که ماجرای کوی دانشگاه تهران در تیرماه سال 78 در حال تکرار است. اکنون دانشجویان مظلومی که در جریان آن حمله به شدت مضروب و مجروح شدند و حتی تعدادی از آنان با شلیک گلوله نیروهای لباس شخصی به صورتشان، بینائی خود را از دست دادند و یا برای چند روز در بازداشتگاه های مخوف تحت شکنجه قرار داشته اند و یا برای ماهها در بازداشت بسر برده اند، هم اکنون در جایگاه مجرم در حال محاکمه شدن هستند و در همین حال ماموران امنیتی و نیروهای لباس شخصی یعنی عاملان اصلی جنایت کوی دانشگاه تهران در شامگاه 25 خرداد 88، توسط سرسپردگانشان در دانشگاه تهران، یعنی شخص فرهاد رهبر، به عنوان مدعیان و شاکیان این پرونده، در حال اجرای نمایش دیگری هستند.
*****
مدیرکل روابط عمومی دانشگاه تهران درباره برگزاری مراسم گشایش دانشگاهها در سال 88 گفت: این مراسم قطعا فردا 6 مهر ماه برگزار می شود و جهت حضور رئیس جمهور هماهنگی های لازم با دفتر ریاست جمهوری صورت گرفته است.
محمد صادق ضیایی در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: از طرف حوزه ریاست دانشگاه تهران با دفتر ریاست جمهوری ارتباط و هماهنگی کامل جهت حضور رئیس جمهور وجود دارد.وی افزود: قرار بر این است که خبر قطعی حضور و یا عدم حضور احمدی نژاد در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه تهران به صورت رسمی به مسئولان دانشگاه ابلاغ شود.
مدیرکل روابط عمومی دانشگاه تهران گفت: مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاهها به طور قطع فردا 6 مهر ماه برگزار می شود.
وی افزود: کلیه هماهنگی های لازم و اقدامات ضروری جهت انجام این مراسم فراهم شده و حتی پوسترها و بروشورهای مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه تهران چاپ شده است.
مخبر کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی از شناسایی و دستگیری عدهای از افراد در ارتباط با ترور های اخیر در کردستان خبر داد.به گزارش خبرنگار پارلمانی مهر، کاظم جلالی، در حاشیه جلسه روز یکشنبه مجلس در جمع خبرنگاران به سفر رئیس و اعضای کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس به کردستان برای رسیدگی به موضوع ترورهای اخیر دراین استان اشاره کرد و گفت بر اساس آنچه که این هیئت گزارش داده است، سرنخهایی از ماجرا بدست آمده و عدهای دستگیر و شناسایی شدهاند.وی تصریح کرد: تمام دستگاههای امنیتی و انتظامی مامور بررسی ابعاد قضیه شدهاند و امروز نیز در جلسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس از مسئولین اطلاعاتی، امنیتی و وزارت کشور دعوت کردهایم تا گزارش کمیسیون و گزارشهای هیئتهای دیگر ارایه شود.
رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه طرح اسلامی کردن دانشگاهها را کماکان پیگیری میکنیم، گفت: کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در دولت نهم و دهم به شدت پیگیر این طرح بوده و یکی از سئوالهای اصلی از وزرای پیشنهادی وزارت علوم، برنامههای آنها برای اجرای این طرح بوده است.
علي عباسپور در گفتوگو با خبرنگار ايلنا، با تاكيد بر اينكه كه بايد بپذیریم، در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دانشگاههاي ما بايد اسلامی باشند، گفت: دانشگاهها در حال حاضر نیازمند دانشجویانی هستند که علاوه بر تخصص و تعهد به اصول ملی اسلامی نیز معتقد باشند و شورای عالی انقلاب فرهنگی نيز بحث اسلامی شدن دانشگاهها را پیگیری میکند. باید توجه داشت که این مسئله به برنامهریزی، شناخت دانشجو و خصوصیات جوان ارتباط پیدا میکند.
وي افزود: کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در دولت نهم و دهم به شدت پیگیر این طرح بوده و یکی از سئوالهای اصلی از وزرای پیشنهادی وزارت علوم برنامه های آنها برای اجرای این طرح بوده است.
رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس درباره ادغام وزارت علوم و آموزش و پرورش نیز خاطرنشان کرد: این طرح برای یکپارچگی آموزش و پرورش و در سطح پایینتر برای کاهش هزینهها صورت میگیرد که در این زمینه مرکز پژوهشهایمجلس همراه با کمیته تحقیقات آموزش و پرورش مطالعات عمیقی را انجام داده که در اولین فرصت به کمیسیون آموزش و تحقیقات برای تصمیمگیری ارجاع میدهند.
حکم جلب کاوه رضایی عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه بو علی، بدون طی مراحل قانونی صادر شد .
این دانشجوی اخراجی ماه گذشته در دادگاه بدوی به تحمل هیجده ماه زندان تعزیری محکوم شده بود اما علی رغم در خواست تجدید نظر برای این حکم ، بدون طی مراحل تجدید نظر با صدور حکم جلب مواجه شد . شایان ذکر است کاوه رضایی با درج مطلبی در وبلاگ خود از این ابلاغیه اجرای احکام ابراز تعجب نموده است.
طبق گزارش آزادنا؛ این فعال کمپین یک میلیون امضاء اسفند ماه سال گذشته پس از از 9 روز بازداشت با وثیقه 50 میلیونی آزاد شده بود .
لازم به ذکر است کاوه رضایی اوایل سال 87 به خاطر فعالیت سیاسی از دانشگاه بوعلی اخراج و هم اکنون دوره آموزشی خدمت سربازی خود را سپری می کند.
خبرگزاری فارس: عضو كميسيون برنامه و بودجه مجلس گفت: معاونت برنامهريزي و نظارت راهبردي رياست جمهوري اعلام كرد در صورت عدم تصويب اصلاحيه و متمم بودجه در پرداخت حقوق جاري بعضي از دستگاهها دچار مشكل ميشويم.
جعفر قادري در خصوص امكان ارائه متمم بودجه توسط دولت به مجلس، اظهار داشت: از جزئيات متمم اطلاعي ندارم ولي معاونت برنامهريزي و نظارت راهبردي رياست جمهوري اعلام كرده بود در صورت عدم تصويب اصلاحيه و متمم بودجه در پرداخت حقوق جاري بعضي از دستگاهها دچار مشكل ميشويم.
قادري تصريح كرد: معاونت مذكور همچنين اعلام كرده نياز است بودجه بيشتري به پروژهها و طرحهاي عمراني با توجه به افزايش قيمت نفت تزريق شود.
عضو كميسيون برنامه و بودجه مجلس افزود: احتمال ميدهيم كه اين متمم صرفا براي پاسخگويي به اين دو نياز تدوين شده باشد.
نماينده شيراز با اشاره به كاهش 2 هزار ميليارد تومان از بودجه جاري به واسطه حذف بند هدفمند كردن يارانهها از لايحه بودجه، ادامه داد: اگر بنا باشد به يك نسبت از كل بودجه جاري دستگاهها كم شود، بعضي از دستگاهها كه بودجه آنها در مرز بحراني است قطعا با مشكل مواجه ميشوند و نياز است به نوعي از طريق اصلاحيه يا متمم بودجه، منابع مالي اين دستگاهها تامين شود.
قادري با اشاره به تصويب بحث استخدام معلمان حقالتدريس توسط مجلس، خاطر نشان كرد: اگر اين طرح مورد تاييد شوراي نگهبان قرار گرفته باشد بار مالي جديدي به دولت اضافه ميكند و نياز است بودجه آن بخش نيز تامين شود.
نماينده شيراز ادامه داد: شايد دولت بخواهد با توجه به افزايش قيمت نفت، بخشي از بودجه حساب ذخيرهارزي براي تسريع در فعاليتهاي عمراني در اختيار دولت قرار بگيرد.
نماينده شيراز در خصوص كم كردن دولت از بودجه عمراني، افزود: دولت ناچار بود اين كار را انجام دهد زيرا طرح هدفمند كردن يارانهها به تصويب مجلس نرسيد.
عضو كميسيون برنامه و بودجه تصريح كرد: قرار بود مبلغ 8 هزار و 500 ميليارد تومان از محل هدفمند كردن يارانهها به بودجه تزريق شود كه با عدم تصويب اين بند از بودجه، مبلغ 6 هزار ميليارد تومان از محل بودجههاي عمراني براي جبران بخشي از اين كسري كاهش پيدا كرد.
قادري در ادامه بيان كرد: بنابراين تا زمان تعيين تكليف طرح هدفند كردن يارانهها در مجلس و تزريق منابع مالي مربوط به دولت، مجلس ناچار است سقف بودجههاي عمراني و مصوب را كاهش دهد.
عضو كميسيون برنامه و بودجه مجلس تصريح كرد: بر اساس تكليفي كه به دولت محول شد، دولت مكلف شد به خاطر كاهش 8 هزار و 500 ميليارد تومان ناشي عدم تصويب طرح هدفمند كردن يارانهها، مبلغ 6 هزار ميليارد تومان از بودجه عمراني و 2 هزار و 500 ميليارد تومان از محل اعتبارات جاري كسر كند.
وي در خصوص سرانجام طرح هدفمند كردن يارانهها، اظهار داشت: قرار است در اولين روز شروع به كار مجلس اين طرح در دستور كار مجلس قرار بگيرد و از نظر اولويت شايد اولويت اين طرح از برنامه پنجم بيشتر باشد.
قادري افزود: اينكه در ابتدا طرح هدفمند كردن يارانهها در دستور كار مجلس قرار بگيرد يا لايحه برنامه پنجم توسعه را هيئت رئيسه مجلس دنبال ميكند.
نماينده شيراز تصريح كرد: برنامه پنجم هنوز نهايي نشده تا به مجلس بيايد ولي امكان دارد در هفته جاري اين لايحه در دولت تعيين تكليف شود و به مجلس ارائه شود.
عضو كميسيون برنامه و بودجه اظهار داشت: بر اساس طرح هدفمند كردن يارانهها كه در حال حاضر در كميسيون ويژه مصوب شده دولت ميتواند هر ساله بين 10 تا 20 هزار ميليارد تومان از محل افزايش قيمتها منابع را دريافت كند و حدود 50 درصد آن را براي هدفمند كردن يارانهها مجددا به افراد و دهكهاي مختلف برگرداند.
وي ادامه داد: بخشي از اين منابع هم براي كمك به فعاليتهايي است كه از محل افزايش قيمتها هزينه آنها بالا ميرود؛ به اين ترتيب كه فعاليتها و واحدهاي صنعتي و توليدي كمكهايي را از اين محل دريافت خواهند كرد و بخش ديگري از اين منابع هم به عنوان كمك به بودجه عمراني كشور به بودجه تزريق خواهد شد.
وي تاكيد كرد: اين رقم نهايي نيست چون پيشنهادات مختلفي براي طرح هدفمند كردن يارانهها در كنار مصوبه كميسيون ويژه به صحن ميآيد و معلوم نيست كه كدام يك از اين پيشنهادات به تصويب ميرسد.
تخصيص 100 ليتر بنزين براي هر ماه تخلف از قانون است
قادري اظهار داشت: بر اساس مصوبات بودجه سال 88، دولت مكلف شد كل بنزين توليد داخل را سهميه بندي كند و مازاد آن را با قيمت آزاد در اختيار مردم بگذارد.
وي گفت: اگر دولت اين مصوبه را اجرا ميكرد سهميه ماهيانه خودروهاي سواري بين 70 تا 80 ليتر لحاظ ميشد و سهم خودروهاي عمومي نسبت به گذشته كاهش پيدا ميكرد.قادري خاطرنشان كرد: در صورت اجراي اين مصوبه قيمت بنزين مازاد بر توليد داخلي با قيمتي معادل حداقل 400 تومان به فروش ميرسيد كه دولت به دلايل مختلفي مصوبه مجلس را اجرا نكرد.
نماينده شيراز ادامه داد: اينكه تا چه حد دلايل و توجيهات دولت قابل قبول است يك بحث ديگر است ولي بهر حال كاملا مسلم است كه دولت از مصوبه مجلس تخلف كرده است.عضو كميسيون برنامه و بودجه تصريح كرد: دولت بايد براي اين كار از مجلس مجوز ميگرفت و اينكه بدون اجازه مجلس اين كار را انجام داده يك نوع دور زدن قانون است كه بعضي از نمايندهگان هم اين تخلف دولت را تذكر دادهاند ولي دولت تا به حال پاسخي به مجلس نداده است و اميدواريم دولت بتواند دليل قانع كنندهاي داشته باشد.
قادري تاكيد كرد: اگر مشكلي وجود دارد دولت بايد مشكلات را سريعا به مجلس منتقل كند تا مجلس تعيين تكليف نمايد و دولت چنين اجازهاي را ندارد كه خودسرانه مصوبات مجلس را ناديده بگيرد و جمعبندي خود را مبناي عمل قرار دهد.
* لايحه تقويت منابع بانكها پيش از تعديل نرخ سود بانكي تصويب نميشود
عضو كميسيون برنامه و بودجه تاكيد كرد: شنيدهها حاكي از اين است كه بانك مركزي همچنان بحث لايحه تقويت منابع بانكها از محل صندوق ذخيرهارزي را دنبال ميكند.
وي افزود: اعتقاد ما بر اين است كه تا زماني كه بحث تعديل نرخ سود تسهيلات انجام نشود و نرخ سود تسهيلات مناسب با نرخ تورم نشود طبعا هر مبلغي به بانكها تخصيص داده شود مجددا بانكها منابع كافي نخواهند داشت و تخصيص منابع به بانكها مشكلي را حل نخواهد كرد.قادري اظهار داشت: معتقديم در جهت كاهش تقاضا براي تسهيلات و منطقي كردن تقاضاي تسهيلات بايد يك گام عملي برداشته شود و در مرحله بعد در جهت تقويت عرضه منابع به سيستم بانكي عمل كنيم؛ زيرا در غير اين صورت مطمئن هستيم تزريق منابع نتيجهاي نخواهد داشت.
قائم مقام مرکز مشاوره دانشگاه تهران با بیان اینکه «مرکز مشاوره دانشگاه در سال گذشته 17 هزار و 837 جلسه مراجعه کننده حضوری داشته است»، گفت: «این رقم نسبت به سال 86 بیش از دو هزار و 500 جلسه افزایش داشته است و از این میان دختران با 56 درصد بیشترین مراجعان بودند.»حمید پیروی ضمن بیان اینکه «در حال حاضر در سطح شعبات مرکز مشاوره دانشگاه تهران در مجموع 70 نفر متخصص مشغول به ارائه خدمات هستند»، گفت: «بیشترین موارد مراجعه دانشجویان به تفکیک دانشکده ها به ترتیب شامل دانشجویان دانشکده فنی، علوم پایه، ادبیات و علوم انسانی، حقوق و علوم سیاسی، مدیریت، هنرها و... است.»
پیروی با بیان اینکه «56 درصد مراجعه کنندگان به مرکز مشاوره را دانشجویان کوی نشین تشکیل می دهند»، گفت: «براساس گزارش سال گذشته، حدود 35 درصد دانشجویان مراجعه کننده با والدین خود و حدود 9درصد در منزل شخصی زندگی می کنند. 70 درصد مراجعه کنندگان به مرکز مشاوره دانشگاه تهران در سال گذشته را دانشجویان کارشناسی، 21 درصد دانشجویان ارشد و 9 درصد را دانشجویان دکترا تشکیل می دهند.»
حمید پیروی با بیان اینکه «مراجعه کنندگان به مرکز را می توان به دو گروه تفکیک کرد»، افزود: «دسته اول دانشجویانی هستند که جهت تصمیم گیری، راهنمایی و حل مشکل به مرکز مشاوره مراجعه می کنند و دسته دوم دانشجویانی که به نوعی دچار اختلال روانپزشکی خفیف یا عمده بوده و نیازمند دریافت خدمات درمانی روانشناختی روانپزشکی هستند که در این میان بیشترین مراجعه کنندگان به مرکز را دسته اول تشکیل می دهند. در بخش اول حدود5/16 درصد مراجعات دانشجویی به مرکز مربوط به مشکلات تحصیلی و15 درصد نیز مربوط به مشکلات خانوادگی هستند.»
پیروی با بیان اینکه 9/14 درصد مراجعه کنندگان نیازمند راهنمایی جهت برنامه ریزی تحصیلی، انتخاب همسر، شغل و... بوده اند، اظهار کرد:
« 5/12 درصد از مراجعه کنندگان را دانشجویان دارای مشکلات رفتاری همچون گوشه گیری، کم رویی، اعتماد به نفس پایین و... تشکیل می دهند.»به گفته او «5/9 درصد از مراجعات در سال گذشته مربوط به مشکلات خلقی، هشت درصد مشکلات بین فردی همچون پرخاشگری، تبعیض، بی اعتمادی، پرتوقعی و...، 5/3 درصد مربوط به مشکلات شغلی و سه درصد نیز مربوط به مشکلات ازدواج است.»
قائم مقام مرکز مشاوره دانشگاه تهران اظهار کرد: «در بخش دوم حدود 17 درصد از مراجعه کنندگان به مرکز در سال گذشته دارای اختلالات خلقی همچون افسردگی، 5/16 درصد دارای اختلال اضطرابی، سه درصد دارای اختلال شخصیت، 6/1 درصد دارای اختلال سازگاری بوده اند.»
او تصریح کرد: «همچنین دو درصد از مراجعه کنندگان دچار اختلال روان پریشانی و بعضاً نیازمند بستری شدن بودند و همچنین کمتر از یک درصد از مراجعات مربوط به مصرف مواد می شوند.»
خودکشی دومین علت مرگ در دانشجویان
این آمار و ارقام در حالی از سوی قائم مقام مرکز مشاوره دانشگاه تهران منتشر شد که کارشناسان معتقدند فرهنگ مراجعه به روانکاو هنوز در ایران و حتی در میان دانشجویان که قشر تحصیلکرده هستند، رواج نیافته است و این در حالی است که طبق اخبار منتشرشده در خبرگزاری های رسمی مانند ایسنا، میزان خودکشی طی سال های 1384 ، 1385 و 1386 به ترتیب عبارتند از 8/5 ،65/5 و 6/5 در صدهزار نفر جمعیت.
خبرگزاری «ایسنا»، حدود سه سال پیش نیز در خبری تکان دهنده اعلام کرد «خودکشی دومین عامل مرگ دانشجویان ایرانی است.» طبق گزارشی که در تاریخ 8 آبان 85 از سوی این خبرگزاری منتشر شد، براساس بررسی دفتر مشاوره وزارت علوم، خودکشی دومین علت مرگ در دانشجویان و سومین علت مرگ در میان جوانان 24-15 ساله شناخته شده است. خودکشی با سایر آسیب ها و اختلالات ارتباط متقابل و تنگاتنگ دارد و آسیب ناشی از آن قابل تسری است.»
مطابق این گزارش میزان جهانی خودکشی دانشجویی 7/5 در 100 هزار نفر است که تقریباً نصف میزان خودکشی همتایان غیردانشجویی آنهاست اما میزان خودکشی دانشجویی در ایران طیسال های 86-77 در دانشگاه های تحت پوشش وزارت علوم، حداکثر 6/1 در 100 هزار و حداقل 0/6 در 100 هزار نفر بوده است که در ظاهر نسبت به نرخ جهانی خودکشی دانشجویان بسیار پایین تر است.
با این حال به طور کلی تعیین دقیق میزان خودکشی در دانشجویان امری دشوار است، چرا که این رفتارها یا شناسایی نمی شوند یا در صورت شناسایی به دلیل تابوی موجود درباره خودکشی معمولاً گزارش نمی شوند یا علت مرگ ومیر به عوامل دیگر نسبت داده می شود.
بنا بر گزارش یکشنبه 30 فروردین سال جاری خبرنامه امیرکبیر نیز یکی از اتفاقات نگران کننده، افزایش چشمگیر خودکشی های دانشجویان و همچنین کشته یا مجروح شدن دانشجویان بر اثر مشکلات محل تحصیل یا خوابگاه آنان بود. به گزارش خبرنامه امیرکبیر از آنجایی که وزارت علوم برای جلوگیری از پخش اخبار خودکشی تلاش می کند، هیچ گونه آمار دقیقی از تعداد دانشجویانی که دست به خودکشی زدند، وجود ندارد. سعید مدنی مددکار و محقق مسائل اجتماعی نیز در گفت وگو با خبرگزاری ها معتقد به وجود سه نوع خودکشی است. یک نوع خودکشی «خودخواهانه» است که در آن فرد در یک نوع فردگرایی افراطی قرار گرفته و پیوستگی اش با جامعه قطع می شود. دوم خودکشی «دیگرخواهانه» است که در آن فرد آنقدر درگیر جامعه پیرامون خود می شود که فردیت خود را از دست می دهد. وی نوع سوم خودکشی را رایج ترین نوع در جامعه ایران می داند و آن را خودکشی ناشی از بی هنجاری یا خودکشی آنومیک می نامد؛ که در واقع حاصل یک بحران نظم اجتماعی در درون جامعه و بروز بحران های متعدد است.
«ایران پرس نیوز» نیز در گزارشی به تاریخ سه شنبه 8 بهمن ماه 1387 نوشت: «با افزایش شمار خودکشی در میان دانشجویان کشور، وزارت علوم به جای ریشه یابی این رفتارها، صورت مساله را پاک می کند.» این سایت خبری در ادامه به نقل از خبرگزاری «مهر» نوشت: «حمید یعقوبی سرپرست مرکز مشاوره وزارت علوم گفته است دستورالعملی داریم که براساس آن دانشگاه ها حق ندارند برای دانشجویانی که بر اثر خودکشی فوت کرده اند مراسم بگیرند و آمار خودکشی را نباید رسانه ای کرد.»
«ایسنا» نیز در تاریخ 21 اردیبهشت در راستای سیاستگذاری بهداشت روان، گزارش برنامه پیشگیری از خودکشی اداره سلامت روان وزارت بهداشت را چاپ کرد. در این گزارش آمده است هرچند که آمار خودکشی در ایران نسبت به بسیاری از کشورها در رده پایین تری قرار دارد، اما مقایسه این آمار با آمار ثبت شده سال های گذشته در ایران رشد قابل توجهی را نشان می دهد؛ به طوری که میزان خودکشی از 3/1 در 100 هزار نفر در سال 1363 به 6 در 100 هزار نفر در سال 1383 رسیده است.
خبرگزاری مهر: رئیس بیمارستان پاستور بم با اشاره به کمبود فضای درمانی تنها بیمارستان دولتی شهرستان بم گفت: برای کاهش مشکل کمبود فضای درمانی از درمانگاهها و انبار بیمارستان به عنوان فضای درمانی استفاده می شود.
محسن رجائی با اشاره به اینکه بیمارستان پاستور به عنوان تنها بیمارستان دولتی به بیماران 3 شهرستان بم، ریگان و فهرج خدمات رسانی می کند اظهار داشت: این بیمارستان عملا بار درمانی 3 شهرستان را به دوش می کشد.
وی با اشاره به حجم مراجعات و کمبود های موجود، گسترش بیمارستانهای دولتی در این منطقه را ضروری دانست و افزود: یکی از مشکلات این بیمارستان کمبود تخت و فضای فیزیکی است بطوریکه با وجود ظرفیت استاندارد 96 تختخواب این مرکز درمانی، عملا به دلیل حجم مراجعات 168 تخت فعال در این بیمارستان ایجاد شده است.
وی تصریح کرد: افزایش تختهای بیمارستانی و عدم تناسب آن با امکانات موجود بخصوص در زمینه فضای درمانی، موجب کاهش کیفیت خدمات رسانی به بیماران می شود که سعی شده است.
رجائی با اشاره به استفاده بهینه از تمامی امکانات موجود در این بیمارستان خاطر نشان کرد: برای جبران کمبود فضای درمانی درمانگاههای این بیمارستان عملا تبدیل به بخش شده و انبارها نیز به خارج از بیمارستان منتقل شده است و از این فضاها به عنوان فضای درمانی استفاده می کنیم.
رئیس بیمارستان پاستور بم با اشاره به مشکلات این بیمارستان در تامین پزشک متخصص تصریح کرد: با توجه به اینکه شهرستان بم با محرومیت ها و محدودیت هایی بخصوص پس از زمین لرزه مواجه شده است، این شهرستان کمتر مورد استقبال پزشکان قرار می گیرد اما با رایزنی هایی که با مسئولان دانشگاه علوم پزشکی کرمان و شهرستان بم صورت گرفته سعی شده است برای حضور این افراد در بم جذابیت هایی ایجاد کنیم اما متاسفانه آنگونه که باید انگیزه لازم برای حضور پزشک متخصص در این شهرستان وجود ندارد.
رجائی گفت: برای حضور پزشکان در بم باید انگیزه لازم در جامعه پزشکی ایجاد شود که می توان به افزایش ضریب محرومیت شهرستان اشاره کرد.
وی افزود: پزشکان عمومی نیز به دلیل اجرای طرح پزشک خانواده علاقه به حضور در اورژانس بیمارستان ندارند.
رئیس بیمارستان پاستور بم با اشاره به کمبود اعتبار و بودجه این مرکز درمانی افزود: یکی دیگر از چالش هایی که با آن مواجه هستیم مشکل پرداخت حقوق پرسنل بیمارستان می باشد که تقریبا 4 ماه پرداخت نشده و این درحالی است که نزدیک به 80 درصد از پرسنل بیمارستان قراردادی هستند و حقوق این افراد باید از محل درآمد بیمارستان پرداخت شود.
این مسئول درمانی اضافه کرد: با توجه به جمعیت بیش از 300 هزار نفر شهرستان بم و شهروندان شهرستانهای فهرج و ریگان و در کنار آن حجم بالای تصادفات و حوادث این منطقه این بیمارستان به تنهایی جوابگوی نیاز این شهرستانها نیست.
سرویس دفاع مقدس و انقلاب اسلامی : مسئول سازمان بسیج دانشجویی با اشاره به صحبت های رهبری در ضرورت مقابله با جنگ نرم گفت: بسیج دانشجویی با تبیین و آموزش تکنیک ها و تاکتیک ها، در حال تشکیل ستادهای دانشجویی مقابله با جنگ نرم است.
به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از «شبکه خبر دانشجو»، سراج با اشاره به راهکار و راهبردهای بسیج دانشجویی برای تربیت نیروهای پیگیری کننده منویات رهبر معظم انقلاب اظهار داشت: با توجه به ضرورت این امر و شناخت تاکتیک ها و تکنیک ها توسط افسران جوان، هم سازمان بسیج دانشجویی و هم دانشجویان باید در تبیین این امر به صورت ماموریت ویژه نگاه کنند تا به سرعت، خود را برای مقابله با این مقوله آماده سازند.
وی با ابراز خرسندی از اینکه ضرورت این طرح از صحبت های نماینده بسیج دانشجویی در دیدار مقام معظم رهبری با دانشجویان برآمد، خاطرنشان کرد: سازمان بسیج دانشجویی با همان نگاه ویژه ای که در شناسایی آسیب ها و فتنه های نظام دارد؛ با همان نگاه نیز به دفاع و مقابله خواهد پرداخت.
مسئول سازمان بسیج دانشجویی کشور همچنین به تشکیل کارگاه ویژه و متمرکز مقابله با جنگ نرم برای 313 دانشگاه هدف اول کشور در هفته اول مهرماه اشاره و اضافه کرد: بقیه دانشگاه ها نیز در کارگاه های استانی با این تکنیک و تاکتیک ها آشنا می شوند.
طی هفته گذشته 16 دانشجوی دانشگاه صنعتی اصفهان به کمیته انضباطی وزارت علوم فراخوانده شدند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر این دانشجویان با حضور در این کمیته، مستنداتی را در دفاع از خود ارائه نمودند. تاکنون در این رابطه حکمی از سوی کمیته انضباطی وزارت علوم صادر نشده و صدور حکم به هفته بعد موکول شده است.
گفتنی است از ثبت نام این 16 دانشجو ممانعت به عمل آمده و آنان هم اکنون به دانشگاه ممنوع الورود شده اند.
هم چنین همزمان 29 دانشجوی دیگر این دانشگاه مشمول احکام 1 یا 2 ترم تعلیق شده اند و همگی ممنوع الورود به دانشگاه هستند. با این حساب شمار دانشجویان معلق از تحصیل دانشگاه صنعتی اصفهان به عدد 45 می رسد که در طول دوران این دانشگاه بی سابقه بوده است.
همزمان با بازگشائی دانشگاه، و نیز پس از شهادت محمد جواد پرنداخ، جو امنیت بر فضای دانشگاه حاکم است و هرگونه اقدام اعتراضی و یا انتشار نشریه ای با شدیدترین واکنش ها روبرو می شود.
هم چنین با توجه به اخبار رسیده از دانشجویانی که مورد بازجویی قرار گرفته اند احتمال بازداشت یا فراخوانی برخی از کارمندان دانشگاه به اداره اطلاعات وجود دارد.
موج احضارهای گسترده دانشجویان در سراسر کشور ادامه دارد و طی ان تاکنون صدها دانشجو به کمیته های انضباطی و یا نهادهای امنیتی و قضائی احضار شده و مورد بازجوئی قرار گرفته اند.
مسيح علي نژاد
جناب میرحسین ! جواب جوسازی های احمدی نژاد را به رسانه های جهان بدهید.
میر معترض!
نسل من خوب دیده است که دروغ گویی چگونه به یک سنت بدیع در ایران تبدیل شده است و دارد جامعه اش را از درون می پاشد اما در تمام این چهارسال، اولین باری که کسی توانست کاخ دروغ رئیس دولتی را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی در هم بریزد شما بودید. پیش از این کسی واژه دروغ را به کار نمی برد، همه یا شرم داشتند و یا مراعات اخلاق را می کردند و حتی شیخ هم همانند خود شما در شب اول مناظره انتخاباتی، مدام می گفت، دولت راست نمی گوید. در حالی که این گونه نرم و نازک سخن گفتن با کسی که سفت و سخت دروغ می گوید و دارد خانه ما را ویران می کند دلی از ملت آرام نمی کرد تا دوباره اعتماد کنند و پای صندوق های رای بیایند. نجابت را در برابر وقاحت او در یک مناظره زنده تلفنی کارساز ندیدید و صبوری پایان دادید و از کوره در رفتید و انگشت اتهام بالا بردید و کملاتی را بر زبان جاری ساختید که در تمام این سالها ملتی برای بیان کردن این واقیعیت ها دچار لکنت شده بود. زنگ کلمات شما که زنگ مشارکت عظیم مردمی را به صدا در آورده بود هنوز در گوشهایمان هست که گفته بودید:
"این یکی از مشکلات همه ماست که در مقابل یک پدیده واقعا شگفت آوری قرار داریم که می تواند به دوربین نگاه کند، به چشم های شما مردم نگاه کند و به سفید بگوید سیاه و اصلا تعجب هم نکند و خیلی با قدرت هم این قضیه را بگوید. هزار را بگوید دوهزار. دو ضرب در دو را بگوید اصلا چهار نمی شود، می شود ده! آنقدر با اطمینان خاطر این حرف ها را بگوید که جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. دلیلی که این حرفها را می گویم واقعا به دلیل احساس خطری هست که برای جامعه می کنم. هیچ چیز بدتر از این نیست که یک حکومت به مردم دروغ بگوید و ما متاسفانه با این پدیده روبرو هستیم."
و حالا این پدیده شگفت آور، مشعوف، شال و کلاه کرده است و به نیویورک رفته است و در برابر دوربین ها نشسته است و مثل آب خوردن دارد باز هم دروغ می گوید: "چهل میلیون نفر در انتخابات ایران شرکت کردند، ولی در ۴۶۰۰۰ صندوق، ۵۰۰ هزار نفر هم مسئول شمارش آرا بودند، در کمتر از نیم ساعت میشه همه آرا رو شمرد."
لری کینگ، خبرنگاری که در این حرفه پیر شده است اما متاسفانه نمی تواند از همین "پدیده شگفت آور" بپرسد؛ چرا بازرسان و نمایندگان موسوی و کروبی را در همین پایگاههای راگیری اخراج کرده بودند؟ چرا ساعت تمدید آرا را همانند سالهای گذشته از همان ابتدا دوساعت تمدید نکرده بودند؟ چرا برگه های آرای تا نشده کشف شده بود؟ چرا در ساعت اولیه شمارش آرا که میلیون ها رای شمرده شده بود، هیچ آرای باطله ای اعلام نشده بود؟ اگر نحوه شمارش آرا مشکلی نداشت و اطمینان هم وجود داشت پس چرا پیش از نظر نهایی شورای نگهبان، پیروزی احمدی نژاد در نماز جمعه اعلام می شود تا راه بر شکایت های قانونی و بازشماری آرا بسته شود؟
وقتی از رئیس دولت ایران در مورد دستگیری ها و شکنجه ها و اعترافات پرسش می شود، از آزادی رسانه های دنیا بهره می گیرد تا از خود چنین دفاع کند:
"من هیچ دخالتی در حوادث پس از انتخابات نداشتم. دستگاه قضایی در کشور ما مستقل است و تحت امر من نیست".
یک خبرنگار خارجی کجا می توانست در برابر او که به دوربین نگاه می کند و نقش وزارت اطلاعات دولت خود را انکار می کند سوالی دیگر بپرسد تا کشف کند، بازداشتگاه زیرزمینی وزارت کشور، تحت نظارت چه کسی اداره می شود؟ آیا نیروی انتظامی تحت نظارت همین وزارت کشور دولت احمدی نژاد نیست؟ نیروی انتظامی تحت نظارت وزارت کشور برای حفظ امنیت راهپیمایی هایی که به مردم شلیک می شد چه کرده است؟ شنود تلفن ها و ایمیل ها و جلسات رسمی احزاب و روزنامه نگاران و فعالان سیاسی با اجازه مخابرات و وزارت ارتباطات کدام دولت اجرا شده بود تا ردپای فعالین پناه گرفته در این خانه و آن خانه را بیابند و دستگیرشان کنند؟ وزارت ارشاد کدام دولت طی یک عملیات خشونت آمیز به همراه نماینده دادستانی تهران، شبانه به چاپ خانه ها حمله کرده بودن؟ دستور تعطیلی و توقیف روزنامه ها و سایت های اطلاع رسانی از وضعیت اسفبار مردم در روزهای بحرانی پس از انتخابات را هیات نظارت بر مطبوعات کدام وزارت ارشاد به همراهی دادستان مرتضوی صادر کرده بودند؟ فیلترینگ سایت های اینترنتی و بسته شدن موبایل ها و تلفن های ثابت و حتی تعطیلی پیامک ها در همان ایامی که مردم یکی یکی یا کشته می شدند یا به بازداشنگاههای زیر زمینی وزارت کشور و کهریزک و اوین منتقل می شدند، آیا جزء حوادث پس از انتخابات به شمار نمی آید؟ این محدودیت ها و خفه کردن ها با تصمیم کدام وزارت خانه های تحت نظارت احمدی نژاد صورت گرفته تا ملتی را فلج کنند و سپس در بی خبری کامل بتوانند بگیر و ببند ها و خشونت های خیابانی خود را در حاشیه ای امن پی بگیرند؟
جناب میرحسین!
جواب جوسازی های جناب احمدی نژاد را در رسانه های دنیا دادن جرم نیست که شما از آن سرباز می زنید و با رسانه های معتبر دنیا مصاحبه نمی کنید. همانگونه که احمدی نژاد دارد راه به راه، روزنه های امید ملتی رنج کشیده را می بندد صدای امیدوارانه این ملت وقتی در رسانه های داخلی جایی ندارد را چه کسی باید در رسانه های معتبر دنیا انعکاس دهد؟ آنگاه که احمدی نژاد به چشم های خبرنگار زن خارجی خیره می شود و چشم های خیره مانده ندا در دوربین های مردم معمولی شهر را فراموش می کند، چه کسی باید نداهای خاموش شده را در برابر انکار کنندگان ندا فریاد زند؟ یکبار دیگر گوش کنید ببیند چه ادعایی کرده است: "ندا کسی بود که در تظاهرات نبود و در یک خیابان فرعی و از فاصله کم با یک اسلحه کوچک کشته شد. ایشون از کلاس موسیقی برمیگشته و استاد موسیقی اش هم این رو تایید کرده. ایشون دائما زیر نظر این دو دوربینی بوده که بعدا تصاویرشون از تلویزیونهای اروپایی پخش شده. چطور این دو تا دوربین این فرد رو زیر نظر داشتن؟"
خبرنگار خارجی کجا می تواند به آقای رئیس بگوید: اگر مرگ ندا مشکوک است، چگونه است که تاکنون بیش از صدها نفر در ایران پس از انتخابات دستگیر شده اند اما حتی یک نفر برای مرگ مشکوک ندا دستگیر و دادگاهی نشده است؟ و یا هرگز نمی تواند به روی به آقای رئیس بیاورد که مرگ محسن روح الامینی، سهراب اعرابی و باقی کسانی که پس از بازداشت در زندان جان داده اند چه؟ آیا در زندان های جمهوری اسلامی هم طرفداران موسوی و کروبی راه یافته بودند و زندانیان را کشتند تا دولت احمدی نژاد را زیر سوال ببرند؟ آیا مرگ دهها نفر دیگر به جز هم مشکوک است که دولت نامی از آنها نمی برد؟ و اگر هست در کنار این همه دستگیری ها و دادگاهی صدها نفر از فعالین سیاسی ایران، تاکنون چند نفر برای مرگ مردم معمولی دادگاهی شده اند؟
تازه وقتی صحبت از تجاوز به زندانیان می شود، باز همان حکایت پدیده شگفت آور است که به دوربین نگاه می کند و می گوید وقتی از آقای کروبی مدراک و مستندات تجاوز را خواسته بودند ایشان گفته بود که عصبانی بودم و این حرف ها را زدم. شیخ زنده است هنوز خودش بهتر از هر کسی می داند که چه گفته است و چه مدارکی را به مجلس و دولت و قوه قضاییه داده است و چه کسانی به دفتر شیخ و شما حمله کرده اند تا مستندات تجاوز را نابود کنند؟ ادعای چنین سخنی از طرف او در رسانه های جهان را چه کسانی باید جواب دهند؟ مگر می شود یکی تا این اندازه مجاز باشد و دوره بیافتد در غرب و با رسانه های معتبر دنیا مصاحبه کند و مدام مردم ایران را انکار کند و از طرفی همان مردم در رسانه های داخلی هم هیچ فرصتی برای دفاع نیابند و نمایندگانشان نیز مصاحبه با رسانه های معتبر دنیا را کماکان نفی کنند؟
نقاش درد این روزای مردم ایران!
گفته بودیم نقاش بمان و بگذار ما خود نقش درد بر بوم بی رنگ یک جامعه بیمار بکشیم. گوش که ندادی هیچ، آمدی و چنان رنگ سبز بر روی زردمان پاشیدی که از شوق و شتاب روییدن و جوانه زدن، یادمان رفت از نقاش و باغبانی که شهر را سبز و زنده کرده بود، عذر بخواهیم برای روزهایی که بیست سال سکوت ات را هزار بار بر فرق سر هواداران ات زدیم تا متقاعدمان کنند آنکه بیست سال درد و رنج ملتی را دید و هیچ نکرد، چگونه می تواند میدان دار رنج های در راه باشد. به قول همان واگویه به جا؛ دیر آمدی آما چنان شیر آمدی که چنگ و پنجه کشیدن گربه های دوره گرد کوچه بر صورت جوانان شهر را هم مرحم شدی. حتما خودت می بینی که این روزها دولت دزد آراء و کیهان صحنه آرا و صدا و سیمای رسوا به دریوزگی افتاده اند برای پیدا کردن تنها یک نفر که بیاید مصاحبه و مکاتبه ای بکند و بگوید خون عزیز از دست رفته اش را از تو و شیخ همراهت می خواهد، از طرف دیگر مادر سهراب کماکان عکس تو و سهراب نداشته اش را با افتخار بر دیوار خانه نگاه داشته است تا زرد و پریشان اما استوار و با ایمان بگوید که خون سرخ سهراب هم رنگی است بر بوم نقاشی تو سید تا روسیاهی اش برای آنانی بماند که تیتر نخست رسانه های تحت نظارت رهبری و دولت را چنین زده بودند: جنبش خون خواهی ملت از موسوی و خاتمی و کروبی.
میرحسین بزرگوار!
حالا که بزرگی ملتی را در برابر کوچکی دولتی دیده ای و دل تو هم همانند دل نسل امیدوار ایران، خون است از حقیری مداحان متقلب انقلاب و اسلام، بیا و کاری کن. همین نسلی که متهم به سستی اعتقاد و ایمان و باور بود این روزها در ایران و نیویورک، هیچ ابا و شرمی ندارد که یا حسین و میرحسین را یکجا و با هم فریاد زند. از شرم ادعای این مسلمانان بی عار بود که در تمام این سالها، نسل من اگر باوری به اسلام هم در دلش بود، انکارش می کرد. چارقد از سر بر می داشت و شمایل غیرمسلمانی به خود می گرفت و در خلوت اما از خدا برای همرنگ با جماعت شدن، عذر می خواست. از یکرنگ شدن با اقلیتی در عرصه سیاست که به نام مذهب شان بی آبرویی ها کرده بودند شرم داشت نسل من. برای همین هرچه پلیس و گشت و نیروی ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر در جا جای شهر می کاشتند، آنچه درو می کردند، خشم نسل من بود که سینه به سینه پلیس می ایستاد و صورت، خونین می کرد اما با زور موی به پرده پنهان نمی کرد. اینها همه را گفتم تا بدانی که این روزها نه کسانی که اعتقاد به اسلام و مسلمانی دارند شرمگین اند از جحاب و باور خود و نه کسانی که باور مذهبی شان قوی نیست دل نگران اند از ایستادن در کنار همراهان مقید و مومن شان. در راهپیمایی ها و نماز جمعه و ها و مراسم های روز قدس و بیست و دوی بهمن و چه و چه حتما دیده ای که جماعت همیشه یک شکل و یکدست بوده اند اما در جنبش سبزی که موج اش ایران را گرفت دیگر اینگونه نیست. درست عین لبنان و ترکیه که در راهپیمایی ها و مراسم های ملی شان تنوع و تفاوت ظاهر نماد واقعی تری از یک کشور مسلمان است این روزها راهپیمایی ها و گردهمایی های جنبش سبز ایران نیز نماد واقعی تری از ایران است و مردم به واسطه نوع پوشش و باورشان قضاوت و طرد نمی شوند.
میر معترض !
می دانی که این روزها صاحب صندوق های دروغین انتخابات ریاست جمهوری ایران، عازم نیویورک شده است تا فخر آزادی نداشته ما و آبروی نداشته خویش را به جهان بفروشد. همان رسانه هایی که ما و همپالگی های دست ار همه جا کوتاه مارا به پادویی شان متهم می کردند این روزها به صف شده اند تا لبخندهای معروف احمدی نژاد را در قاب تلویزیون های خود بنشانند و فرصتی به او دهند تا برای جهان بگوید که؛ رئیس جمهور کل ملت ایران است و هیچ تقلبی در کار نبوده و شمردن چهل میلیون رای در نیم ساعت، منطقی بود و کسی که خبر از تجاوز داد عصبانی بود و کار شما و شیخ و دیگرانی که به همراهی مردم در خیابان ها آمده بودند، غیرقانونی بود و شهادت ندا ساختگی بود و دستگیری و بازداشت و زندان، قانونی بود و محاکمه و اعترافات دسته جمعی، طبیعی بود و تجاوز و شکنجه نه کار وزارت اطلاعات دولت او که کار سیسیتم قضایی بود و در نهایت اعتراضات و تظاهرات ملت ایران، نه از سر حق خواهی که نقشه دولتمردان آمریکایی و انگلیسی بود و چه و چه...لطفا صبوری را تمام کنید. گاهی اقتدار هم به اندازه صبوری کردن ارزشمند است و مقدس. در برابر وقاحت نمی شود نجابت به خرج داد و از ملت مایه گذاشت. قدم جلو بگذارید و جواب جوسازی و دروغ های به قول خودتان این "پدیده شگفت آور" را به رسانه های معتبر دنیا بدهید که این فقط از شما و شیخ بر می آید.
فرشته قاضي
با گذشت 105 روز از انتخابات بحث انگیز 22 خرداد و بازداشت انبوه فعالان سیاسی و مطبوعاتی، بسیاری از بازداشت شدگان همچنان در زندان و تحت فشارهای شدید روحی و جسمی قرار دارند. برخی از این فعالان سیاسی و مطبوعاتی با وجود اتمام بازجویی هایشان همچنان در سلول انفرادی و به حالت بلاتکلیف نگهداری می شوند و قرار وثیقه و آزادی برخی دیگر صادر شده اما همچنان از آزادی آنان ممانعت به عمل می آید. "روز" در گفتگو با خانوده های بازداشت شدگان، آخرین وضعیت این فعالان سیاسی و مطبوعاتی را جویا شده است.
تمدید قرار بازداشت خانجانی توسط قاضی مرتضوی
جهانخش خانجانی، مدیر تبلیغات و اطلاع رسانی ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، از 104 روز پیش همچنان در سلول انفرادی است و از نظر جسمی در شرایط بدی به سر می برد. خانم زهرا محمدی، همسر جهانبخش خانجانی، در گفتگو با "روز" با اشاره به وضعیت جسمانی نامساعد و وخیم همسرش گفت: دوشنبه هفته پیش ما ملاقات کابینی داشتیم و از آن روز از ایشان بی خبر هستم و با توجه به شرایط جسمی ایشان به شدت نگران هستم.
وی یادآور شد: آقای خانجانی، در جبهه از ناحیه مهره های کمر آسیب شدید دیده بودند و پس از آن دریک سانحه سقوط هلی کوپتر گردن و مهره های کمرشان مجددا آسیب دیده است و همیشه تحت نظر پزشک بودند و به طور مداوم باید فیزیوتراپی انجام میدادند اما اکنون در زندان و در سلول انفرادی این مشکلات جسمانی ایشان به خاطر شرایط زندان تشدید شده به طوریکه در آخرین ملاقات حضوری که با ایشان داشتیم ایشان قدرت جابجایی صندلی برای نشستن را نداشت و وقتی میخواست صندلی را جابجا کند به شدت بر زمین افتاد.
به گفته خانم محمدی، همسرش از 104 روزی که در بازداشت به سر می برد، فقط 12 روز در انفرادی نبوده و در سلولی با یک نفر دیگر هم سلول بوده است. همسر آقای خانجانی توضیح داد: همسرم را از سلول انفرادی به سلولی دو نفره منتقل کرده بودند اما بعد از تغییر و تحولات وزارت اطلاعات، مجددا بعد از 12 روز ایشان را به سلول انفرادی منتقل کردند.
وی با بیان اینکه، قرار وثیقه برای آقای خانجانی صادر شده بود و قرار بود این فعال سیاسی آزاد شود، گفت: قرار بود دو هفته پیش آقای خانجانی را به دادگاه بیاورند و قرار وثیقه هم صادر شده بود تا بعد از این جلسه دادگاه که گفته بودند غیرعلنی خواهد بود، او را با وثیقه آزاد کنند اما به دادگاه نیاوردند و گفتند که قرار بازداشت ایشان تمدید شده است. وقتی پی گیری کردیم گفتند که قاضی مرتضوی، قرار بازداشت ایشان را تمدید کرده است. این نشان میدهد که قاضی
مرتضوی ظاهرا از دادستانی تهران رفته اما در عمل نه، چرا که اگر غیر از این بود، دو هفته پیش چگونه قرار بازداشت آقای خانجانی را تمدید کرده است.
به گفته وی، آقای خانجانی در ملاقات با خانواده اش از وضعیت وخیم جسمانی خود شکایت کرده است.
خانم محمدی با بیان اینکه آقایان به چیزهایی که میخواهند نرسیده اند تاکید کرد: آقای خانجانی را با آن شرایط جسمی نگه داشته اند تا او را بشکنند و آنچه را که میخواهند او بپذیرد و آقای خانجانی به شدت تحت فشار است.
همسر آقای خانجانی با تاکید بر اینکه قصد مصاحبه نداشته افزود: ما این مدت سعی کردیم در سکوت قضیه را پی گیری کنیم اما متاسفانه هیچ جوابی نگرفته ایم و وضعیت آقای خانجانی بدتر هم شده است لذا چاره ای جز مصاحبه نداریم و اگر تا چند روز دیگر وضعیت ایشان مشخص نشود و ایشان را با آن وضع جسمی، همچنان در زندان و در سلول انفرادی نگه دارند ما چاره ای نخواهیم داشت جز اینکه مصاحبه کنیم و همه چیز را اعلام کنیم.
خانم محمدی درباره اتهامات همسرش گفت: مثل بقیه بازداشت شدگان اتهاماتی چون تحریک برای شرکت در اغتشاشات را به آقای خانجانی نسبت داده اند این در حالی است که ایشان یک روز بعد از انتخابات بازداشت شده و اصلا از وقایع بیرون خبری ندارد که چه اتفاقاتی افتاده است.
وی افزود: سخنرانی آقای خانجانی علیه محمود احمدی نژاد از موراد اتهامی ایشان است و این در حالی است که آقای احمدی نژاد در سازمان ملل ادعا می کند که انتقاد از او آزاد است اما نمی گوید که بعد از انتقاد چه بلایی سر افراد می آورند.
منتظر آزادی نباشید
عیسی سحرخیز، روزنامه نگار منتقد حکومت ایران، به خانواده اش گفته است که منتظر آزادی او نباشند. خانواده این روزنامه نگار که دوشنبه هفته پیش با او ملاقات کرده اند به "روز" گفتند که آقای سحرخیز با یک زندانی اهل کشور کویت در یک سلول به سر می برد.
مهدی سحرخیز، فرزند این روزنامه نگار سرشناس در گفتگو با "روز" گفت که وضع روحی پدرش خوب است ولی از نظر جسمی نیز مشکل دنده اش که هنگام بازداشت و توسط ماموران دادستانی شکسته، همچنان به قوت خود باقی است.
وی به نقل از مادرش گفت: به آقای سحرخیز گفتیم که هشتاد و چند روز است بازداشت هستی و او در پاسخ گفت که به احتمال زیاد به مدت طولانی در اینجا خواهم بود و منتظر آزادی من نباشید و ممکن است این مدت به هشتصد و چند روز هم برسد.
به گفته خانواده سحرخیز، بازجویی های او مدت هاست که پایان یافته و او همچنان بلاتکلیف در زندان به سر می برد
فرزند آقای سحرخیز گفت: به گفته پدرم به طور مداوم سلول ایشان را عوض می کنند و هر روز با فرد جدیدی هم سلول می شود.
او با بیان اینکه به اقای سحرخیز اجازه تماس تلفنی داده نمی شود افزود: به مادرم گفته بودند باید کارت تلفن بیاورید تا آقای سحرخیز بتواند تماس بگیرد و مادرم کارت تلفن برده و تحویل داده اما همچنان از تماس تلفنی ایشان جلوگیری می
کنند و غیر از دو تماسی که روزهای ابتدایی بازداشت گرفته هیچ تماسی ندارد و ملاقات ها هم یا به صورت کابینی است و یا در حضور بازجوی پدرم صورت می گیرد.
پسر آقای سحرخیز همجنین خبر داد که پدرش از اخبار وقایع بیرون از زندان از طریق تلویزیونی که در اختیار او قرار داده اند مطلع می شود.
هدایت الله آقایی در انتظار صدور حکم
هدایت الله آقایی، عضو حزب کارگزاران سازندگی منتظر صدور حکم است. همسر این فعال سیاسی به "روز" گفت: گفته اند احتمالا در این هفته حکم ایشان را صادر خواهند کرد و ما منتظر صدور حکم هستیم تا بتوانیم ایشان را با قرار وثیقه از زندان خارج کنیم.
وی که 12 روز پیش با همسرش در زندان اوین ملاقات داشته افزود: آقای آقایی از وقایع خارج از زندان کاملا بی خبر هستند و اکنون با آقای عبدالله مومنی و شهاب الدین طباطبایی در یک سلول به سر می برند.
میردامادی همچنان در انفرادی
بازجویی های محسن میردامادی، دبیرکل جبهه مشارکت نیز دو ماه است که به پایان رسیده است. خانم مجردی، همسر آقای میردامادی در این باره به "روز" گفت بازجویی های ایشان به پایان رسیده اما همچنان در سلول انفرادی و در وضعیت بلاتکلیف به سر می برد.
وی افزود: آقای میردامادی و آقایان رمضان زاده و صفایی فراهانی از یک ماه پیش، هفته ای یکبار تماس می گیرند و غیر از آقای نبوی و آقای تاج زاده که تاکنون فقط یک ملاقات داشته اند، آقای میردامادی و سایر فعالان سیاسی تا کنون دو ملاقات با همسران خود داشته اند.
خانم میردامادی که پسرش نیز از هفته پیش بازداشت شده است گفت: پسرم روز سه شنبه تماس گرفت و خبر داد که در زندان اوین به سر می برد و از آن موقع خبری از او نداریم.
هنگامه شهیدی امیدوار است
از سوی دیگرخانواده هنگامه شهیدی نیز هفته گذشته با او ملاقات کرده اند. مادر این روزنامه نگار وضع روحی و جسمی فرزندش را خوب توصیف کرده و به "روز" گفت: خوشبختانه تماس های تلفنی هنگامه زیاد شده و در ملاقاتی که داشتیم خیلی امیدوار بود و می گفت ظرف چند روز آینده آزاد خواهد شد.
مادر هنگامه شهیدی ابراز امیدواری کرد این روزنامه نگار طی همین هفته آزاد شود.
سعید لیلاز، روزنامه نگار و تحلیل گر اقتصادی نیز همچنان در سلول انفرادی به سر می برد و علیرغم صدور قرار وثیقه توسط قاضی پرونده از آزادی او ممانعت به عمل آمده است. به گفته همسر آقای لیلاز، دادستان پیشین تهران قبل از تحویل پست خود، قرار بازداشت این روزنامه نگار را برای دو ماه دیگر تمدید کرده است.
خانم لیلاز در این زمینه با روزنامه سرمایه گفته است که تمدید مدت بازداشت لیلاز در شرایطی انجام شد که دوره بازجویی وی مدت ها پیش از این تمام شده و قاضی پرونده حکم متفاوتی در این باره داده است.
نامه همسر دکتر ملکی به رئیس قوه قضائیه
در واکنشی جداگانه، قدسی میرمعز، همسر دکتر محمد ملکی در نامه ای سرگشاده به رئیس قوه قضائیه ، خواهان تبدیل قرار همسرش به وثیقه شد.
در این نامه خانم میر معز ضمن تشریح وضعیت جسمانی دکتر ملکی خطاب به صادق لاریجانی نوشته است: همسرم به لحاظ تحمل حبس های مکرر و طولانی، از یک سو از مشکلات ناشی از ستون فقرات، از یک سو درد ناشی از اعصاب مچ دست، از یک سو بیماری مغز و اعصاب و از سوی دیگر بیماری سرطان پیشرفته پروستات رنج می برد، و در حال شیمی درمانی از طریق تزریق زمان بندی شده آمپول می باشد و در حال حاضر بیماری نوسان ضربان قلب ( آریتمی ) ایشان حیات وی را تهدید می کند.
همسر دکتر ملکی که پیش از این نامه ای به بازپرس شعبه دوم مجتمع قضایی دادگاهها و دادسراهای انقلاب اسلامی ارسال کرده بود اشاره کرده است که در نامه مذکور تقاضا کرده ام که ضمن لحاظ نمودن مراقبتهای امنیتی، همسرم جهت معاینات ضروری به بیمارستان دی که پیشینه پزشکی ایشان در آنجاست اعزام گردد.
خانم میرمعز در پایان تصریح کرده است: با توجه به اینکه همسرم هیچگونه فعالیت مخفی نداشته و از این حیث بیم تبانی در مورد وی منتفی بوده، و با توجه به اینکه ایشان 76 ساله و مسن ترین زندانی سیاسی فعلی در بند است و احتمال متواری شدن نیز از سوی ایشان منتفی می باشد و اساسا ایشان هیچگاه در اندیشه ماندن در سرزمینی غیر از ایران نبوده و نیستند، لذا تقاضا دارد با لحاظ نمودن کهولت سن با تبدیل قرار ایشان از بازداشت به قرار مناسب دیگر، اقدام فرمائید.
دولت آبادی: طبق قانون اساسی ممیزی کنید
سرمایه: محمود دولت آبادی نامی آشنا برای ادبیات ایران است. چه کسی است که علاقه کمی به ادبیات داشته باشد و آثاری چون جای خالی سلوچ و روزگار مردم سالخورده را نشناسد. او که خالق رمان 10 جلدی کلیدر است چندین سال است به رغم نوشتن چندین کار جدید کتاب تازه ای را منتشر نکرده است. او که از سال ها پیش دو کتاب معلق در وزارت ارشاد دارد خطاب به وزیر جدید ارشاد گفت: «من فقط از وی تقاضا دارم طبق قانون عمل کنند و قانون را ملاک اعمال خود قرار دهند.» دولت آبادی گفت: «مشکل ممیزی و سانسور در حوزه ادبیات و کتاب مساله تازه ای نیست و من از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دهم می خواهم در اعمال ممیزی و سانسور طبق قانون اساسی عمل کند.»
محمود دولت آبادی که با ایلنا صحبت کرده بود؛ ضمن تشریح مشکل ممیزی و سانسور در همه دورآنها گفت: «مقوله جلوگیری از نشر آثار به خصوص ادبیات امر تازه ای نیست و مشکلی است که از دوران پدران ما همه با آن درگیر بوده اند.» او با برشمردن اصولی از قانون اساسی افزود: در اصل 22 ، 23 ، 24 ، 25 ، 28 ، 37 و 9 قانون اساسی آمده، حق شغل، استقلال و آزادی مطبوعات و نشریات عدم تفتیش آثار باید اعمال شود.» دولت آبادی با اشاره به این نکته که تمام ممیزی ها تاکنون خلاف قانون اساسی بوده، ادامه داد: «با توجه به قوانین ذکرشده، تمام این ممیزی ها و سنگ اندازی ها در کار فرهنگ و نشر آثار تا امروز خلاف قانون بوده و مسوولان که بر این ماجرا نظارت داشته اند طبق قانون نسبت به اعمال ممیزی اقدام نکرده اند. در یکی از مصوبات قانونی پیرامون نحوه اعمال ممیزی برای کتاب ها این حق برای نویسنده آمده که اگر کتاب به تایید برای چاپ نرسید، نویسنده می تواند مقدمه یا موخره ای مبنی بر تغییرات به آن بیفزاید یا مقدمه ای را که آنها می نویسند امضا کند و در صورت اعمال این تغییرات کتاب را به چاپ برساند اما متاسفانه این قانون هرگز اعمال نمی شود.»
درخواست عزل دستغیب و ادامه فشار برهاشمی
هرچند که اعضای مجلس خبرگان رهبری در بیانیه پایانی ششمن اجلاس چهارمین دوره مجلس خبرگان رهبری اعلام کردند که "آیت الله خامنهاي را تنها گزينهاي ميدانيم كه لباس رهبري امت بر قامتش زيبنده است" اما همچنان برخی از چهره های تندرو نارضایتی خود از برخی نطق های ایراد شده در این دوره از مجلس خبرگان و همچنین غیبت هاشمی رفسنجانی در زمان صدور بیانیه آن را اعلام می کنند.
درهمین ارتباط عباس کعبی دیروز به خبرگزاری فارس گفت که در جلسه هفته گذشته خبرگان، 12 سخنران از مواضع اکبر هاشمی رفسنجانی در حوادث اخیرانتقاد کردهاند.
کعبی همچنین گفت نطق آیت الله دستغیب در این مجلس "ساختارشکنانه و خلاف قانون اساسی بود" و افزود: "بنده خواهان عزل اين نماينده بر اساس تبصره ماده 83 شدم، كه با تحسين و تائيد اكثريت خبرگان روبرو شد و به دنبال نطقم، طرح سلب صلاحيت ايشان را تهيه و كمتر از نيم ساعت امضاها را در اين رابطه جمعآوري كردم."
هرچند پس از این اظهارات برخی از منابع رسمی مخالفت آیت الله خامنه ای با این درخواست آیت الله کعبی که توسط هاشمی شاهرودی به رهبری منتقل شده بود را منتشر کرده اند ، اما همچنان رسانه های دولتی با انتشار گفت و گوهایی با برخی از اعضای خبرگان و چهره های سیاسی تندرو حذف آیت الله دستغیب از مجلس خبرگان را پی گیری می کنند.
آیت لله دستغیب در نطق خود با انتقاد از حوادث روی داده در انتخابات ریاست جمهوری و پس از آن خطاب به اعضای مجلس خبرگان گفته بود: "آيا آنچه گذشت شرعى بود؟ مطابق قانون اساسى و آنچه از آن منشعب می شود بود؟ پس چرا شما خبرگان ساكت بوديد، آيا غم خوردن و نشستن كافى است؟"
این روحانی بلندپایه که پیش از این و در اوج سرکوب معترضین به نتیجه انتخابات خواستار تشکیل جلسه فوری خبرگان رهبری شده بود در نطق خود از مجلس خبرگان به عنوان حافظ قانون اساسی نام برده و تاکید کرد: "چه شده كه در مواقع لزوم كه بايد تشكيل جلسه دهد و تخلّفات از قانون اساسى را پیگيرى کند، نمی كند و يا نمىتواند؛ و رياست مجلس كه با رأى بيش از 50 نفر تعيين شد نتوانست اعلام تشكيل جلسه نمايد."
وی همچنین در این نطق خاطرنشان کرد: "از اين مجلس می خواهم و همچنين از رياست محترم مجلس كه از حضرات موسوى و خاتمى و كروبى دعوت شود سخنانى كه دارند بزنند همه چيز را تمامشده ندانيد. مردم اميدشان به شما است."
غیبت معنا دار هاشمی
مجلس چهارم خبرگان رهبری در بیانیه پایانی خود بی توجه به اصل 111 قانون اساسی و بحث نظارت بر عملکرد رهبری تنها به برازنده بودن "لباس رهبری به قامت آیت الله خامنه ای" اکتفا کرده و به محمود احمدی نژاد به عنوان "رییس جمهور منتخب" تبریک گفت و این در حالی بود که هاشمی رفسنجانی در زمان صدور و قرائت این بیانیه از مجلس خبرگان خارج شده بود.
هرچند در این باره سید محمود علوی یکی از اعضای مجلس خبرگان رهبری درباره غیبت رییس مجلس خبرگان اعلام کرد که "آقای هاشمی رفسنجایی نیز گویی برایشان کاری پیش آمد که جلسه را ترک کردند و علت خاصی وجود نداشت" اما این توجیه مانع از انتقاد گسترده رسانه های دولتی و چهره های همسو با دولت از رفسنجانی نشد.
در همین حال برخی از خبرهای منتشر شده در وبسایت های اینترنتی از دو دیدار پیاپی هاشمی رفسنجانی با آیت الله خامنه ای، یکی در زمان افتتاح اجلاس چهارمین دوره خبرگان و دیگری در زمان پایان آن ، حکایت داشت، که گفته های محمود علوی درباره دیدار اول و این که "روز گذشته نیز ایشان دیداری با رهبری داشتند و جلسه را ترک کردند و ساعاتی در جلسه حضور نداشتند ولی بعد ما همه شاهد سخنرانی ایشان در اجلاس بودیم" بخشی از این اخبار غیررسمی را تایید می کرد.
طرح برون رفت از بحران
ارایه طرح هاشمی رفسنجانی برای برون رفت از بحران جاری در کشور از دیگر موضوعاتی بود که انتقاد شدید رسانه های دولتی از وی را به دنبال داشت.
درهمین باره نیز خبرگزاری های دولتی ایرنا و فارس در گفت و گوهایی با برخی از اعضای مجلس خبرگان نسبت به این طرح هاشمی رفسنجانی واکنش نشان دادند. در همین باره حتی سید احمد خاتمی با "بی ارتباط" دانستن این طرح به اجلاس خبرگان اعلام کرد که " این طرح یک نظر شخصی است و خود هاشمی باید آن را دنبال کند."
همچنین آیت الله محی الدین حائری شیرازی دیگر عضو مجلس خبرگان با "دروغ خواندن" اخبار مربوط به طرح هاشمی رفسنجانی گفت :" طرح هاشمی رفسنجانی دروغ است ، به جز وحدت در اجلاس اخير مجلس خبرگان رهبري چيز ديگري وجود نداشت و باطن و ظاهر نظر نمايندگان مردم در مجلس خبرگان در بيانيه پاياني آنها مشخص است."
با این حال اما درحالی که انتقادات از رییس مجلس خبرگان رهبری شدت می گرفت ، دفتر هاشمی رفسنجانی اعلام کرد: "طرح مورد نظر هاشمی رفسنجانی طرحی است که توسط تعدادی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام و با نظارت آیتالله هاشمی در حال تهیه بوده و ارتباطی به دستور كار مجلس خبرگان نداشته است و رئیس مجلس خبرگان به عنوان خبری جهت اطلاع اعضای مجلس خبرگان به آن اشاره كردهاند."
هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری در سخنرانی افتتاحیه اجلاس اخیرمجلس خبرگان گفته بود:"افراد خیرخواه و با تجربه، در حال تنظیم كردن مطالبی براساس محورهای سخنان بزرگان هستند كه میتواند براساس آن فضای فعلی را فضای نقادی صحیح، دلسوزانه و بدون تنشهای كاذب در نظر گرفت."
رفسنجانی پیش از این در تنها نمازجمعه ای که پس از انتخابات 26 تیرماه اقامه کرد نیزبا انتقاد از عملکرد شورای نگهبان در تایید صحت انتخابات تاکید کرده بود که"برای خروج کشور از بحران مسولان تمام بازداشت شدگان را آزاد کرده و به شکایات کاندیداهای معترض رسیدگی شود."
این درحالی است که همچنان علی رغم ارایه این توضیح رسانه های دولتی از ارایه این طرح توسط هاشمی انتقاد می کنند و آن را به نوعی بی توجهی وی به اظهارات آیت الله خامنه ای می دانند.
دبير اجرايي نمايش شب هاي آفتابي در همدان از كشته و زخمي شدن سه نفر در سانحه تصادف با تانك در هنگام اجراي اين نمايش خبر داد.
جعفر زمرديان به خبرگزاری مهر گفت"در پي اجراي نمايشنامه شبهاي آفتاب در شهر همدان در پرده يازدهم اين نمايش ناگهان تانك جنگي كه براي استفاده در اين نمايش بكار گرفته شده بود به علت نقص فني در سراشيبي محل استقرار به حركت در آمد و موجب كشته شدن يكي از تماشاگران و زخمي شدن دو نفر ديگر شد."
وی گفت که"به علت حركت اين تانك به سمت مردم متاسفانه يكي از حاضران به بر اثر تصادف با تانك در دم جان خود را از دست داد و دو نفر ديگر شامل يك زن و يك مرد دچار مجروحيت شدند."
بهاریکتا:
انتشار خبر فعالیت دومین تاسیسات غنی سازی اورانیوم ایران همزمان با سفر احمدی نژاد به نیویورک، موج جدیدی از مخالفت ها علیه ایران را با همراهی دولت های چین و روسیه شکل داد، به طوری که مدودف رییس جمهور روسیه این تاسیسات را منبع نگرانی جدی خواند و تصریح کرد: "ایران درخواست هاى متعدد شوراى امنيت از ايران براى متوقف كردن فعاليت هاى غنى سازى اورانيوم را نقض كرده است." به گزارش خبرگزاری ها در حالی که احمدی نژاد باشرکت در مصاحبه مطبوعاتی اش می خواست بار دیگر موعظه های جهانی اش را به رخ افکار عمومی بکشاند، در برابر تازه ترین خبر اجلاس گروه بیست غافلگیر شد و با استفاده از روش همیشگی خود گفت: " آقای سارکوزی و براون برای ما خیلی مهم نیستند و حرف هایشان برای ما اهمیتی ندارد."
این آقای ذوق زده که عادت ندیدن مردم را از داخل ایران به همراه داشته، در گزارشی که در وبلاگش با عنوان "ناسزا به پیامبر با پرچم سبز در نیویورک"(!) نوشته، معترضان را کمتر از دویست نفر، مجاهد و سلطنتطلب نامیده است. وی مثل همیشه که حامی احمدی نژاد بوده، زمینه را هم برای انکار و اتهام سازی برای رقیب فراهم دیده و نوشته که اینها با پرچم سبز به پیامبر ناسزا میگویند.
آرش سیگارچی در وبلاگ خود، پنجره التهاب، در ادامه این مطلب آورده است:
"... در هیات امسال برای بار اول دو روحانی (بنده و آقای میز تاج الدینی) نیز همراه رییس جمهور در هیات حضور داشت و همین موضوع سبب شد تا در مواقعی که ما قصد تردد به هتل را داشتیم، شعار دهندگان ماهیت حقیقی خود را بیشتر نشان دهند. شاید تلخ ترین لحظات نیز همین اوقات بود نه به دلیل توهین آنها به ما بلکه به خاطر فحش و ناسزاها به پیامبر خدا و اهل بیت و رهبر فقید انقلاب که از زبان برخی از این سبزپوشان و جماعتی که عکس موسوی را به دست داشتند، جاری می شد و البته به هیچ وجه مورد اعتراض دیگر شرکت کنندگان قرار نمی گرفت!.."
بعد هم نتیجه گرفته توهین به آنها که لباس پیامبر را پوشیده اند توهین به پیامبر است! پس سبز ها به پیامبر توهین می کنند. البته اشکالات نوشته این آقای به اصطلاح نماینده مردم که در حقیقت نماینده دولت است در مجلس، به همین ختم نمی شود. حضرت آقا در جایی دیگر نوشته:
"...کشوری که مجسمه آزادی را پس از جنگ جهانی دوم با پول مردم فرانسه در یکی از جزایر خود نصب کرده ...."
آقای رسایی که احتما فرصت نیویورک گردی را به واسطه حضور سبزها نداشته، شاید هم به خاطر محدودیت دولت آمریکا که اجازه نمی دهد از محدوده خاصی این افراد خارج شوند، فرصت نکرده با کشتی یا قایق به جزیره ای که مجسمه آزادی در آن قرار دارد برود. وگرنه حتما می فهمید که اشتباه نوشته است.
من نمی دانم چرا آقای رسایی غلطی به این فاحشی را انجام داده و فکر کرده این مجسمه پس از جنگ جهانی دوم ساخته شده اما می توان به سطحی و بی دانشی این آدم یقین کنم. آدمی که حضور هزاران ایرانی را ۲۰۰ نفر می بیند، آدمی که حامی دولتی است که هر روز بی دانشی یکی از وزرایش رو می شود، باید هم از تاریخ و تمدن بشر بی اطلاع باشد.
مطمئنم با این حضور هزاران هم میهن (یا همان به قول آقای رسایی، دویست نفر)، وی نخواهد توانست به جزیره مجسمه آزادی برود، برای همین باز عکس های مجسمه آزادی را اینجا می گذارم، تا شاید حالاکه نمی تواند از نزدیک ببیند، با دیدن عکس هایش دل خوش باشد!
پایگاه اطلاعرسانی روشننیوز مدتی است که هک شده و به روز نمیگردد.
این پایگاه که در آدرس http://www.roshannews.vov.ir فعالیت میکرد چندی است که بر اساس حملات اینترنتی حامیان کودتا از ادامه فعالیتهای اطلاعرسانی خود باز ایستاده است. روشننیوز در هفتههای قبل ایدهی جدیدی با عنوان «زیارت سبز» را پیشنهاد کرده بود که بر اساس آن، سبزها هر چهارشنبه برای دعا و نیایش به حرم عبدالعظیم در شهر ری بروند.
گفتنی است که در هفتههای اخیر، حملات به پایگاههای اطلاعرسانی حامی جنبش سبز افزایش شدیدی یافتهاست.
جزیره ناشناخته / بازشناسی «احمدینژادیسم» و ردّیهای بر پیش فرضهای گذشته
" خودرویی را در نظر بگیرید که در جادهای پر پیچ و خم در حال حرکت است. این خودرو در هر پیچ که از نظرها محو میشود، در پیچ بعدی به خودرویی دیگر تبدیل میشود. همچنین سرنشینهای آن هم عوض میشود. حتی این امکان وجود دارد که راننده آن نیز در یکی از پیچها تغییر کند. " این قیاسی درباره پدیدهای به نام «احمدینژاد» یا مکتب «احمدینژادیسم» است که میتوان سیر تطور آن را مرور کرد تا سیمای نظری و عملی آن در ذهن ترسیم شود. «خودرو» نوع رفتار و عقاید اعضای این جریان است و سرنشینهای آن، حلقه اصلی فعالانش و راننده هم فعلا «محمود احمدینژاد» که البته در حال حاضر با پررنگ شدن نقش «اسفندیار رحیممشایی» در این مکتب جدیدالتاسیس، بوی تغییر «راننده» هم به مشام میرسد. البته این مکتب یا حلقه فقط سیاسی نیست؛ چرا که با مروری بر رفتار و گفتار اعضای آن میتوان ریشههای اعتقادی و شبه مذهبی هم در آن یافت.
دوره جنینی
برای آشنایی با این پدیده جدیدالتاسیس باید به سال 76 شمسی بازگشت و داستان را از آن روزها روایت کرد:
در دوم خرداد 1376 شمسی، برخلاف تحلیل کثیری از سیاسیون داخل و خارج، جناح چپ ایران که چند صباحی (پس از انتخابات مجلس چهارم) از قدرت دور شده بود، قوه مجریه را فتح کرد و نماینده آن، «سیدمحمد خاتمی» بر ریاست این قوه تکیه زد. راستیها شکست خوردند و نماینده آنان، «علیاکبر ناطقنوری» نه تنها نتوانست رای لازم را کسب کند، بلکه میزان آرای او هم یکسوم رای رقیب بود (7 میلیون برابر 20 میلیون). دوسال پس از آن باردیگر اصلاحطلبان (که همان چپیهای دیروز بودند) در انتخابات مجلس ششم اکثریت کرسیهای مجلس را از آن خود کردند و به رغم تلاشهای رهبران متنفذ جناح مقابل (راستیها)، فتحالفتوحی نصیب آنان شد.
اما این پیروزی آنچنان به طول نینجامید و در اولین دوره انتخابات شورای شهر، جناح مقابل اصلاحطلبان که در گذشته با نام جناح راست شناخته میشد، اکثریت شوراهای شهر را از آن خود کرد. آنان در انتخاباتی پیروز شدند که اگرچه در مقابل کرسیهای مجلس (قوه مقننه) و دولت (قوه مجریه) آنچنان پراهمیت جلوه نمیکرد، اما توانسته بودند کف هرم قدرت را که حلقهای میان توده مردم و نظام سیاسی بود، تصاحب کنند و پایشان را روی پایینترین پله برای بالا رفتن دوباره از نردبان سنگرهای قدرت بگذارند. آنها نهتنها به انقلابی در روشهای تصاحب قدرت دست زدند، بلکه نام خود را نیز تغییر دادند و نام « آبادگران» را برگزیدند و آن را عنوانی غیرسیاسی دانستند.
در این انتخابات دیگر از بزرگان آنان که از رویگردانی مردم مایوس شده بودند، خبری نبود و جدیدیها هم آنچنان تمایلی به حضور آنان نداشتند. در این انتخابات «محمود احمدینژاد» با توجه به فضای حاکم میان جناح راست گُل کرد. در این ایام او نهتنها در چینش لیست شورای شهر منتقدان اصلاحطلبان در تهران نقش داشت، بلکه اقدامات اجرایی کوچک تبلیغاتی را هم انجام میداد. او عضو رده دوم دو تشکل جامعه مهندسین (یکی از تشکلهای جناح راست که در گذشته به گروههای همسو شناخته میشدند) و جمعیت ایثارگران (از تشکلهای جدید التاسیس این جناح) و همچنین عضو بسیج اساتید دانشگاه علم و صنعت ایران (دانشگاه محل تحصیل و تدریس او) بود که در آنجا هم عضو ارشد به حساب نمیآمد.
با توجه به اولین حضور پررنگ سیاسی احمدینژاد در طول حیاتش، او توانست از سوی اعضای شورای شهر تهران که دوستان و همفکرانش بودند، در جایگاه «شهردار تهران» بنشیند؛ شهرداری که از نظر تاثیرگذاری سیاسی و اجتماعی بسیار قدرتمندتر از شهرهای دیگر ایران محسوب می شود. بنابراین با پدید آمدن فضای رخوتآلود در میان جناح راست اصیل (پس از پیروزی خاتمی و حضور اصلاحطلبان در مجلس ششم)، جریان جدیدی از دل این جناح سیاسی سر برآورد که اگرچه با تمسک به تجربه و جایگاه سیاسی بزرگان این جناح در معادلات سیاسی ایران شناخته میشد، اما شعارها و باورهای آن، آنچنان دلبستگی به باورهای گذشته این جناح نداشت.
آنان در ابتدا این تغییر رویکرد را نوعی حربه سیاسی-تبلیغاتی برای جذب آرای توده مردم دانستند، اما اندک اندک به تغییر ایدئولوژیک در جناح راست مبدل شد و گرایشهای چپگرایانه اقتصادی و دیپلماتیک مهمترین محور اعتقادات جدیدیها بود. همچنین جریان جدید برخلاف گذشته جناح راست که با نهاد فقاهت و روحانیت ارتباطی ارگانیک داشت، مکلاهایی را بر کرسیهای سیاسی نشاند که آنچنان ارتباطی با قم و علما نداشت. آنان اگرچه سیما و اعتقادی مذهبی و گاهی حتی رادیکال داشتند و با مساجد و هیاتهای مذهبی مرتبط بودند و مداحان و وعاظ را هم ارج مینهادند، اما با راس هرم سازمان روحانیت (مراجع و علمای ارشد) تماسی همچون گذشته جناح راست نداشتند.
با پیروزی این جریان در انتخابات مجلس هفتم که در آن دوره با ردصلاحیت شدن اکثریت اصلاحطلبان توسط شورای نگهبان همراه بود، گام دوم فتح نهادهای قدرت برداشته شد که ریاست این رکن رکین نظام جمهوری اسلامی برعهده «غلامعلی حدادعادل» گذاشته شد و برخلاف دورههای گذشته مجلس، یک مکلا بر کرسی ریاست تکیه زد. این تغییر ایدئولوژی و استراتژی، در همان سالها آنچنان عیان نشد و همچنین جناح راست چند شقه نشده بود. در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 84، با تنوع حضور کاندیدا میان جناح راست که نام «اصولگرا» را برگزیده بودند، شکافهایی فرعی و اصلی پدیدار شد؛ طیفی از هواداران محمود احمدینژاد، محمدباقر قالیباف، محسن رضایی، احمد توکلی، علی لاریجانی و اکبر هاشمیرفسنجانی.
در این میان علی لاریجانی کاندیدای جناح اصیل و قدیمی راست بود، هاشمیرفسنجانی هم کاندیدای طیفی از آنان و بخشی از روحانیت و حتی اصلاحطلبان اعتدالگرا. اما دیگران بیشتر تجدیدنظرطلبان جناح راست بودند که امروز بیشتر از سایرین، «محمود احمدینژاد» به دلیل موقعیت سیاسی اش به چشم می آید و دیگران؛ چه جدیدی ها و چه قدیمی ها در زمره منتقدان کنونی او قرار دارند. با حضور احمدینژاد و هاشمیرفسنجانی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، «احمدینژادیسم» متولد شد. نوزادی که نطفه اش با پیدایش «آبادگران» در انتخابات شورای شهر اول بسته شد، با رییس دولت شدن «محمود احمدینژاد» به دنیا آمد و حیات سیاسی خود را آغاز کرد.
تولدی که جریان ساز شد
آنچه آن روزها درباره بسترهای ایدئولوژیک و رفتاری مجموعه سیاسی جدیدالتاسیسی به نام «احمدی نژادیسم» تحلیل و پیشبینی میشد، روز به روز برای سیاسیون ایرانی هوادار یا منتقد اشتباه از آب در میآمد. به گونهای که از شکلگیری آبادگران تا رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و از آن روز تا امروز میتوان تغییراتی چشمگیری در نزدیکی یا دوری نیروهای سیاسی - فکری به این جریان را بر اساس خطای تحلیلی دید. این تحولات در نیروی انسانی هواداران و اعضای ارشد این جریان و تغییر باورهایی درباره پدیده احمدینژادیسم نشان از بروز جریانی سیاسی - اعتقادی در ایران میدهد که اگر میتوان نگاه سلبی آن را یافت، اما نگاه ایجابی آن، آنچنان شفاف و روشن به نظر نمیرسد.
چراکه هرچه به جلو میرویم برخی نگاههای آنان در رد برخی اعتقادات و جریانهای سیاسی و فکری بیان میشود و هر روزه گوشهای از محافل چسبیده به این جریان که تا دیروز فکر میکردیم همسان با جریان و حلقه احمدینژادیسم است، جدا میشود. با جدا شدن این جریانها، حلقه این مکتب جدیدالتاسیس در ظاهر کوچکتر میشود، اما آنچنان از قدرت آن کاسته نمیشود. گویی این مکتب همچون کوه یخی میماند که گوشهای از آن که کوچکتر است، دیده میشود و بخش اعظم آن که در آب فرو رفته (یا به عبارتی در پس پرده است)، قابل شناسایی نیست. این عدم شناسایی درباره ایدئولوژی و راهبران این محفل باعث شده است، هر تحلیلگر و سیاستمداری نظراتی را درباره آنان بیان کند که با دیگران متفاوت و از سوی دیگر، این امر (کشف نشدگی کامل) رسانههای جهانی را هم مجذوب کرده است. این ناآشنایی و ناشفافی است که از یک جریان پدیده ساخته است.
همچنین درهم آمیزی نظرات این جریان با برخی اعتقادات مذهبی که تا دیروز از سوی روحانیون بیان میشد، اما امروز آنان بر اساس تفسیر خود در مجامع عمومی اظهار میکنند، از شکلگیری جریانی شبهمذهبی خبر میدهد. تا دیروز اگرچه اغلب روسای دول گذشته معمم بودند، اما بسیار کمتر از رییس دولت کنونی در سخنانشان از مسائل اعتقادی و مذهبی، آن هم در قامت ابراز سخنانی تحلیلی و تبیینی سخن می گفتند؛ اگر هم گاهی بیان می شد به دلیل مناسبت های مذهبی بود، اما امروز دیده می شود که احمدی نژاد و برخی از نزدیکان او همچون «اسفندیار رحیم مشایی» بیش از مسولان اجرایی سابق و در جمع ها یا زمان های بی ارتباط، بخشی از سخنان خود را به مباحث مذهبی که ریشه های تاویلی و استباطی دارد، اختصاص می دهند و گاهی در این میان سخنانی ابراز می شود که سنخیتی با اصول و باورهای مصرح روحانیت ندارد. همچون سخنان اخیر احمدی نژاد که از 50 زن به عنوان سربازان امام زمان(عج) نام برد یا اظهارات مشایی که خداوند را نیازمند انسان قلمداد کرد!
فرض هایی که نقض شد
به هر حال می توان از آغاز تولد این جریان جدید ( 4 تیر 84) تحلیل هایی و باورهایی را درباره آن برشمرد که آنچنان درست از آب در نیامد؛ از پیش فرض های اعتقادی تا سیاسی:
دولت مذهبی: آنچه به عنوان تعریف «مذهبی بودن» در مبانی سنتی و اعتقادی ما در نظر گرفته می شود؛ تاکید و اعتقاد به اصول و فروع یک مذهب و رعایت احکام شرعی آن است که توسط روحانیون و عالمان مذهب تئوریزه، تبیین، تشریح و گاهی تاویل می شود. اگرچه در ابتدای دولت احمدی نژاد، اغلب (چه مخالفان و چه هواداران) معتقد بودند این دولت نسبت به دول گذشته به ویژه خاتمی و هاشمی رفسنجانی متشرع تر خواهد بود (حال برخی منتقدانه می گفتند و از افراط او خبر می دادند و برخی با خرسندی از این مسئله یاد می کردند) و فضا جامعه و گفتمان دولت با مبانی فقهی ما همراه تر می شود، اما در همان ماه های اولیه اقدامی صورت گرفت که تمامی این باورها را فرو پاشید؛ صدور مجوز ورود زنان به ورزشگاه برای دیدن بازی های فوتبال توسط رییس جمهور.
این تصمیم با واکنش گسترده مراجع و علمای ارشد روبرو شد و در نهایت رییس دولت بر اساس حکم رهبری نظام از این تصمیم صرف نظر کرد. همچنین رییس دولت مشاوری در امور روحانیت برای خود برگزید که آنچنان در میان حوزویان شناخته شده نبود و گامی هم برای ارتباط عمیق با حوزه بر نداشت. او فقط شاگرد یکی از علمای ارشد قم (آیت الله محمدتقی مصباح یزدی) بود که بیش از ده سال برای تحصیل در امریکا اقامت کرده بود. این روش رفتاری در مکتب احمدی نژاد همچنان ادامه یافت و با انتقادات ریز و درشت روحانیت روبرو شد؛ از بوسیدن دست معلم زن رییس دولت توسط او، نامه به پاپ از سوی احمدی نژاد (پس از توهین پاپ به پیامبر اسلام و واکنش شدید مراجع قم نسبت به اظهاراتش)، سوالات موهون در آزمون گزینش معلمان، تا سخنان نزدیک ترین فرد به رییس دولت (مشایی) درباره حجاب، دوستی با مردم اسرائیل و حضورش در مراسم رقص زنان در ترکیه.
در این میان، اگرچه مراجع تمایلی به دیدار با دولتیان نداشتند، دولت هم اصراری نمی کرد و در سفرهای احمدی نژاد به قم هم، با بهانه هایی همچون مشغولیت و ترافیک کاری، دیداری با مراجع انجام نمی شد؛ اگرچه احمدی نژاد در طی این مدت سعی می کرد در تمامی سفرهایش به استان های کشور با طلاب و روحانیون میانی جلسه بگذارد و از کمک اقتصادی دولت به حوزه های علمیه در میان آنان سخن بگوید. البته این اظهارات هم آنچنان به دل مراجع نمی نشست و تلویحی نسبت به آن موضع گرفتند و بر طبل «استقلال حوزه های علمیه» کوبیدند.
اگرچه مذهبی بودن در ظاهر، همچون بیان برخی سخنان اعتقادی و به کار بردن دعاهایی در آغاز کلام (خواندن دعای فرج) و محدودیت های اجتماعی؛ آن هم نه به صورت پیوسته، بلکه بر اساس شرایط روز دیده می شد، در دستور کار قرار داشت، اما اینگونه اقدامات ظاهری بدون ارتباط عمیق با راس هرم روحانیت (مراجع تقلید و علمای ارشد) آنچنان با نگاه مرسوم مذهبی همراه نبود؛ به گونه ای که برخی اصولگرایان اعلام کردند: احمدی نژاد و همراهانش بیشتر به «طریقت» نزدیکند تا «شریعت». این سخن اگرچه همواره با صراحت بیشتری از سوی اصلاح طلبان بیان شده بود و آنان ادعاهایی غلیظ تر را مطرح کرده بودند، اما این بار تصریح اصولگرایان روزنه جدی تری را به سوی تحلیل ها و پیش بینی های متضاد با روزهای اول دولت می گشود.
طرفداری بی چون و چرا از ولایت مطلقه فقیه: با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و با توجه به نوع شعارها و گفتمان مدنظر او، طرفداران رهبری خشنود بودند که میان رییس دولت و رهبری ارتباطی عمیق و جدی تر نسبت به گذشته پدید می آید. البته شرایط این دوران و انتقادات و مخالفت های شدید و گسترده اصلاح طلبان و به ویژه مخالفان نظام هم این پیوند را همچنان پایدار نگاه می داشت. از سوی دیگر حمایت های رهبری از دولت کنونی در سخنرانی های عمومی هم مهر تاییدی بر این تحلیل می زد.
اقدامات اولیه احمدی نژاد هم به ویژه در دولت اولش؛ همچون بوسیدن دست رهبری در مراسم تنفیذ یا لغو اجازه ورود زنان به ورزشگاه؛ نه به دلیل مخالفت مراجع، بلکه بر اساس نظر رهبری و اظهاراتش در موضع گیری های علنی در حمایت از ولایت مطلقه فقیه و شخص رهبری نظام، همگی این تحلیل و پیش بینی را استوار و پابرجا حفظ می کرد. اما اقدامی در ابتدای دولت دوم احمدی نژاد صورت گرفت که این سوال و تردید را اذهان رهروان رهبری پدید آورد که آیا احمدی نژاد بر این باور استوار است یا نه؟! چراکه باید بین تمایلات و علایق شدید خود و نظر رهبری یکی را برمی گزید؛ والا در گذشته بخش اعظم برنامه های او و نظراتش با منویات رهبری تفاوتی نداشت.
این مسئله آن بود که احمدی نژاد، در پروسه شکل گیری آبادگران تا آغاز دولت دومش، در فراز و فروز حلقه اصلی همراهانش به فردی رسیده بود که در این ایام بارها از ارتباط «مرید و مرادانه» آنان سخن به میان آمده است و او کسی نبود؛ جز «اسفندیار رحیم مشایی». احمدی نژاد او را پیش از برپایی کابینه دومشش به عنوان معاون اول در این کابینه معرفی کرد. این اقدام موج مخالفت ها را برانگیخت که دیگر هیچ حامی ای برای رییس دولت دهم نمانده بود و حامیان جدی او، در جرگه مخالفان شدید این اقدام قرار گرفتند و برایش خط و نشان کشیدند. برخی از مراجع هم این انتصاب را غیرمشروع دانستند. اما همچنان رییس دولت بر این تصمیم خود اصرار داشت و از باور مشایی به امام زمان (عج) در توجیه پافشاری اش سخن گفت.
او در این دو راهی کلیدی، راهی را برگزید که به باورها و پیش بینی های گذشته خدشه وارد کرد. از یک سو پس از حدود یک هفته از نامه رهبری مبنی بر لغو این انتصاب (ابتدا غیرعلنی بود که با عدم اجرای آن از سوی احمدی نژاد، توسط برخی اصولگرایان و بعد از آن سایت آیت الله خامنه ای منتشر و علنی شد) به آن تن داد و مشایی استعفا داد. البته پس از آن، حلقه اصلی دولت نیز از علنی شدن این نامه توسط دو نفر از اصولگرایان خرده گرفتند و حتی نظر رهبری را توصیه و ارشادی دانستند. از سوی دیگر احمدی نژاد دست به دو اقدام زد که بار دیگر تردیدها را از قبل جدی تر کرد. اول آنکه پس از علنی شدن نامه رهبری، در پاسخ به نامه ایشان، بسیار کوتاه بر اساس ماده ای از قانون اساسی از لغو حکم انتصاب مشایی خبر داد که با پیش فرض گذشته که او به نظر ولی فقیه بسیار اهمیت می دهد، در تضاد بود.
در مقابل، در همان روز در پاسخ به نامه مشایی برای استعفا پاسخی بلند بالا و تمجیدگونه نوشت. همچنین دست از اصرار خود بر همراهی با مشایی بر نداشت و او را مسول دفتر خود کرد و پس از آن رییس نهاد ریاست جمهوری که البته اگرچه در ظاهر مشایی این سمت را دارد، اما همچنان نفوذ و تاثیرگذاری اش از سایر اعضای کابینه و معاونان رییس دولت بیشتر است. همچنین احمدی نژاد بر اساس نظر رهبری مبنی بر تعامل با قم، تا به حال ترتیب اثر نشان نداده است و حتی مشاور امور روحانیتش را هم برای این امر به بیوت علمای ارشد قم نفرستاده است و همچنان بدون رایزنی با مراجع تقلید بر تصمیماتش همچون وزیر زن داشتن، اصرار دارد.
عضو جریان «اصول گرا» (جناح راست سابق): جریان احمدی نژاد، اگرچه پیشینه اش در جناح راست ترسیم شده است، اما از آغاز فعالیت سیاسی این جریان، شعارها و باورهای آن، آنچنان میانه ای با جناح راست نداشت و بر اصول چپ گرایانه پافشاری می کرد و ارتباط با روحانیت (ارتباطی که در گذشته جزو مشخصه های جناح راست تعریف می شد) از عمق سابق برخوردار نبود. آغاز انشقاق علنی جریان احمدی نژاد از جناح راست در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 84 (دوره نهم) رخ داد.
آن روزها، او نامه ای به کنگره سراسری این جناح برای انتخاب فقط یک کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری نوشت و به صراحت عدم اعتقاد خود را به این مکانیسم ها اعلام کرد که فتح الباب انشقاق سایر کاندیداها شد و جناح راست به نوعی از هم پاشید. این اقدام او اگرچه در آن دوران آنچنان پراهمیت جلوه نکرد؛ چرا که همه فکر نمی کردند او رییس جمهور شود. اما اکنون می توان این تصمیم را نقطه آغازی برای برای تضعیف جناح راست قلمداد کرد تا جای آن را این جریان جدید بگیرد و دوقطبی چپ و راست، به دو قطبی منتقدان محفل احمدی نژاد و خود این محفل مبدل شود که امروز در ایران این دوقطبی، بیش از سایر شکاف های سیاسی فعال است.
احمدی نژاد به این نامه بسنده نکرد و در اغلب نطق های انتخاباتی خود و پس از رییس جمهور شدن، به انتقاد و طرد احزاب پرداخت. مخالفت او با احزاب اصلاح طلب طبیعی بود و اگر هم گفته نمی شد، همه می دانستند. پس طرد حزب گرایی بیش از همه به احزاب قدیمی راست بازمی گشت تا او بتواند سفره اش را از آنان جدا کند؛ احزاب و گروه های سیاسی ای همچون موتلفه، جامعه روحانیت و حتی جامعه مدرسین. چراکه او نفس تشکیل گروه سیاسی و تبعیت از آنان را نادرست می دانست. امروز هم اغلب گروه های اصولگرا در زمره منتقدان او به حساب می آیند؛ اگرچه به دلیل حضور اصلاح طلبان در معادلات سیاسی سعی می کنند، رفتار رفت و برگشتی را در نزدیکی و دوری به دولت به نمایش بگذارند.
همچنین به دلیل حمایت های رهبری از دولت فعلی گاهی سکوت را در جهت اعلام حمایت و هم پیمانی با آیت الله خامنه ای بر می گزینند. امروز در میان جریان اصولگرا (جناح راست سابق) هر گروه سعی می کند، نسبتی از فاصله را با محفل احمدی نژاد حفظ کند؛ برخی شدید و برخی اندک. البته نگاه منفی به تحزب در میان برخی شخصیت ها همچون آیت الله محمدتقی مصباح یزدی دیده می شد که بر اساس این اشتراک و اشتراک های دیگر بود، برخی از پیوند آیت الله و شاگردانش و احمدی نژادی ها سخن گفته اند.
دولت احمدی نژاد مولود آیت الله مصباح یزدی: در ابتدا شعارهای احمدی نژاد و گفتمانی که او از آن برخاسته بود، با آرای آیت الله محمدتقی مصباح یزدی همسان بود. حتی ارتباطی ارگانیک میان او و آیت الله و موسسه اش در رقابت های انتخاباتی و پس از آن پیش آمد. البته احمدی نژاد هم با آیت الله در سال های قبل از کاندیداتوری در محافل اساتید بسیجی آشنا شده بود. پس از پیروزی و نشستن بر کرسی ریاست قوه مجریه هم برخی از شاگردان آیت الله و اساتید موسسه او هم بر مسندهایی در دولت تکیه زدند و در زمره طرفداران پروپاقرص احمدی نژاد قرار گرفتند و قرار دارند.
احمدی نژاد هم چند باری به خدمت آیت الله رسید و یک روز تنها برای دیدار با او و حضور در جمع فارغ التحصیلان موسسه اش راهی قم شد. اما اندک اندک در پایان دوره دولت اول او، دیداری دیگر صورت نگرفت و آیت الله هم در چند دیدار وزیرانش با او، به انتقاد از دولت و اقداماتش پرداخت. همچنین چند باری در ارگان سیاسی موسسه اش به انتقاداتی آرام از دولت پرداختند. گویی رییس دولت سعی کرده بود از پتانسیل تئوریک و نیروی انسانی موسسه آیت الله سود برد، اما ملازم او نباشد؛ آنچنان که فرزند مصباح یزدی هم گفته بود: میان پدرم و احمدی نژاد آنچنان ارتباطی وجود ندارد و او هم نسبت به برخی اقدامات دولت (انتصاب مشایی) انتقاد دارد.
پس از انتخابات آیت الله بار دیگر سخنی گفت که به عنوان حمایت آنچنانی او از احمدی نژاد تفسیر شد. او گفت: اطاعت از رییس جمهور اطاعت از خداوند است؛ چرا که ولی فقیه حکمش را تنفیذ کرده است. این سخنان اگرچه به حساب حمایت جدی از دولت گذاشته شد، اما باید به این نکته توجه داشت که این حمایت نشان دهنده یک وحدت مقطعی استراتژیک برابر منتقدان و مخالفان دولت کنونی که منتقد آیت الله و مخالف آرای اوهم هستند، است، وگرنه سیر روابط این دو جریان فکری و سیاسی همچنان همچون پایان دولت نهم رو به ضعف خواهد رفت. البته در صورتی که شرایط کنونی پس از انتخابات پایان پذیرد و نقش اصلاح طلبان و به ویژه هاشمی رفسنجانی ( شخصی که مصباح یزدی به شدت منتقد اوست ) هم در ساختار سیاسی ایران کمرنگ شود. اگر اینگونه شود، شکاف مصباح یزدی - احمدی نژاد عمیق خواهد شد و تحلیل گذشته کاملا غلط از آب در می آید.
***
با نقض کامل این چهار فرض که تاحدودی اتفاق افتاده است، می توان جریان احمدی نژاد را جریانی مستقل دانست و نامی همچون «احمدی نژادیسم» بر آن نهاد و به ارزیابی و تحلیل چارچوب های ایدئولوژیک آن پرداخت. بر اساس آراء، اظهارات و رفتار رهبران این جریان که در گوشه گوشه آن مباحث اعتقادی و مذهبی هم که اغلب با انتقادات روحانیون همراه است، وجود دارد، تنها با یک جریان سیاسی روبرو نخواهیم بود، بلکه جنبه های شبه مذهبی و اعتقادی هم در آن نهفته است که با توجه به حضور آنان در ساختار سیاسی امکان رشد و تاثیرگذاری این اعتقادات در جامعه و فضای کشور وجود دارد.
همچنین ازآن رو که این جریان همواره سعی می کند در عرصه داخلی شکاف نخبگان و توده مردم و در عرصه خارجی، به ویژه خاورمیانه و جهان سوم شکاف دولت ها ( و نخبگان آنان ) و توده ملت ها را فعال و آن را تشدید کند، امکان رشد تصاعدی آن وجود دارد، چراکه با عمیق شدن این شکاف ها دیگر صدای نخبگان به توده نمی رسد و این فضا باعث اثرگذاری آسان و گسترده ایدئولوژیک این جریان بر توده خواهد شد که راه حل های این اقدام هم تاکنون در جامعه ایران و منطقه اجرایی شده است.
از روز قدس یک هفته گذشته است و این گزارش از روز قدس اصفهان حالا شاید بیات شده باشد. اما وقتی نامه آقای توکلی را خواندم این صرافت به سرم افتاد تا گزارشی از روز قدس اصفهان و احساسم را به عنوان یک معترض در آن روز نشان بدهم.
صبح ساعت هشت و نیم خواهرم را تشویق کردم که با هم برویم خواهرم ازم قول گرفت زود برگردیم. بابا گفت: روز جمعه توی این شلوغی کجا می روید؟ ما گفتیم می رویم خرید، کاری به شلوغی نداریم، سوار اتوبوس شدیم. توی راه سه خواهر بسیجی سوار شدند که به جای روسری چفیه سر کرده بودند و من انی دلم سوخت که چرا من نمی توانم روسری سبز سر کنم و باید دستبند سبزم را زیر مانتوم مخفی کنم.
به چهار راه تختی و دروازه دولت رسیدیم، پر بود از نیروهای انتظامی. گویی قرار بود اسرائیل یا امریکا به اصفهان حمله کنند. به سیدعلیخان که رسیدیم پیاده شدیم، جمعیتی روی صندلی ها آرام نشسته بودند، خانم های چادری و خانم های مانتویی، پسران جوان و مردان میانسال. دو پسر جوان با برگ سبزی در دستشان رد شدند ما خنده مان گرفت. بعد دو لباس شخصی از کنار ما رد شدند و قدمی نگذشته بودند که یکی از آن ها بی سیمش را درآورد و چیزی گفت.
همه منتظر بودند، جمعیتی از آن طرف رودخانه آمدند و ما جمع شدیم و شعار دادیم یا حسین، میرحسین، بعد شعار دادیم رای ما خون شده، ایران فلسطین شده، بعد الله اکبر گفتیم و بعد نیروی انتظامی و لباس شخصی ها از پشت به ما حمله کردند. فرار کردیم، ترس و خشونت را برای اولین بار احساس کردم. جوری به ما حمله کردند گویی ما هم وطنشان نبودیم، ما دست خالی، تنها با دست بندهای سبز. باورم نمی شد، مرد قوی جثهای چنان حمله کرد که گویی در صحنه جنگ است و لگد محکمی به زنی جوان زد.
در حین فرار دختری به زمین افتاد، آخر همه هول کرده بودیم. به خیابان سیدعلیخان برگشتیم، گاز اشکآور زدند، چشمانم میسوخت، دود سیگار رهگذری در چشمانم دمیده شد. چند نفری گفتند ندودید و بعد جمعیت گفت، نترسید نترسید ما همه با هم هستیم. دو دسته شدیم در دو سوی خیابان و روبروی ما پر بود از نیروهای انتظامی و لباس شخصی. همه شعار دادیم نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، مرگ بر دیکتاتور. این شعار را چندین بار گفتیم، خواهرم به شدت ترسیده بود، اولین بار بود که این صحنه را با هم دیده بودیم.
خواهرم دستم را گرفت، جمعیت به سر خیابان سپه رسیده بود. ما کمکم برگشتیم، خواهرم میترسید. روز بعد از پسرعمویم شنیدم که او هم آن جا بوده است و به میدان امام هم رفته بودند. او تعریف میکرد که در میدان بسیجیها مشتهایشان را گره میکردند، به طرف معترضین میآمدند و میگفتند مرگ بر منافق، مرگ بر ضد ولایت فقیه و نیروی انتظامی برای جلوگیری از درگیری معترضین و بسیجیها، به طرف معترضین گاز اشکآور شلیک کرده است.
پسر عموی ام تعریف می کرد دختر جوانی پشت سر ما پرچم سبزش را تکان میداد که به طرفش حمله کردند، اما ما نگذاشتیم او را بگیرند و به او گفتیم پرچمات را داخل کیفات بگذار، ولی دختر جوان باز هم پرچمش را تکان میداد. آقای توکلی، ما هموطن شما نیستیم؟ بسیاری از معترضین آن روز جوانان بعد از انقلاب بودند، همگی در ایران و اصفهان به دنیا آمده بودیم. کسی ما را هماهنگ نکرده بود، همه جمعیت خودجوش بود، دو دختر از شاهینشهر آمده بودند، سه دختر جوان هم در اتوبوس همراه ما به راه افتادند.
ما هیچ امکاناتی نداشتیم، هیچ سلاحی نداشتیم جز دستبندهای سبز که بعد از حمله پلیس و لباس شخصی ها آنها را هم پنهان کردیم. آقای توکلی، ما هیچ امکاناتی نداشتیم، آقای موسوی، خاتمی و کروبی برای ما مثل نیروهای موافق دولت، پلاکارد بزرگ، اتوبوس و بلندگوی سیار نگرفته بودند، ما خودمان شعار میدادیم، با همهی ترس مان از نیروهای پلیس و لباس شخصی که روبرویمان بود.
آقای توکلی، معترضین که شما از آن ها نام بردید ما بودیم، دختر و پسرهای جوان، زنان و مردان میانسال که تنها هویتشان و تفاوتشان در دست بندهای سبز بود. آقای توکلی شما بگویید شما آسیبشناسی کنید، نسلی که طاغوت را به خود ندیده است چرا باید بگوید نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران؟ آقای توکلی شما بگویید، بدون خشونت ما را قانع کنید، که ما جوانان چرا شاید فلسطین را از یاد بردهایم، ما که هواخواه اسرائیل نیستیم.
آقای توکلی، بسیاری از ما جوانان و پدران و مادرانمان سال قبل و سالهای قبلتر از آن نیز در خانه می نشستیم و روز قدس شعاری برای حمایت از فلسطین نمیدادیم، آیا ما اسرائیلی بودیم و خود خبر نداشتیم؟ ما که تابعیت ایرانی داریم و مسلمان، اما ما که جمعیتمان هم کم نیست، فلسطین را فراموش کردهایم، زیرا بغض کردهایم که در جامعهای زندگی میکنیم که به مطالبات مان رسیدگی نمیشود.
ما بغض کردهایم چون فلسطینی های مسلمان، از ستم یهودی های اسرائیلی در امان نیستند و ما یک پله بالاتر از آن ها، از ستم و خشونت هموطنان مثلا مسلمان خود در امان نیستیم. حالا میدانید چرا میگوییم نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران؟ ما رنج غزه ای ها را میفهمیم و کاری به هولوکاست نداریم، ما رنج و سنگ های فلسطینی ها را می بینیم، اما فراتر از آن در این رنج به عینه دست و پا می زنیم، که چرا با معترضین پس از انتخابات این گونه رفتار میکنند، ما همه مسلمان و ایرانی هستیم، ما همه ایرانی و مسلمان هستیم.
علی کردان، در توهینی بیسابقه به کارمندان بخش مالی نهاد ریاستجمهوری و در پی نوشت یکی از نامههای اداری و رسمیاش، آنان را «سگ» خطاب کرد. تصویر این نامه که توسط سایت جهان منتشر شده را میتوانید در ذیل این خبر مشاهده کنید. همچنین متن پینوشت نامه کردان که به دستخط خود وی ذیل نامه مربوط آمده به شرح زیر است:
«تعجب می کنم چک صادره 88.4.30 چرا امروز آنهم با کنکاش دفتر و با استفاده از سگ های پول مزاج کشف می شود که بنظرم باید سگ های جدید را بجای یافتن در امور مالی تربیت کرد»
*****
زمان: 00:06 بامداد یکشنبه
یاران و هم میهنان درود بر شما و بامداد روز یکشنبه بر شما گرامی باد. امروز می خواهیم بدون هیچ مقدمه چینی یکراست به اصل مطلبی بسیار مهم بپردازیم. مساله و مطلبی بنام تقلب در کابینه دولت کودتا و باصطلاح دولتمردانی که قرار است این کابینه قلابی و پوشالی و بدون وجهه ای ملی و میهنی و یا حتا بدون اعتبار جهانی را اداره کرده و کشتی در حال غرق شدن "ولایت وقیح" را با سکانداری "عنتری نژاد" و ارباب و رهبرش "سیدعلی گدا" به ساحلی امن برسانند. به مطلب افشاگرانه زیر توجهی خاص مبذول فرمایید:
سند رسمی سرقت علمی یکی دیگر از وزرای کابینه کودتا، این بار: وزیر راه!
در روزهای گذشته سند رسمی سرقت علمی وزیر علوم دولت کودتا، کامران دانشجو را برای شما هم میهنان منتشر کردیم. اما امروز نوبت میرسد به یک سرقت علمی دیگر توسط یک وزیر دیگر کابینه کودتا و آن شخص کسی نیست جز حمید بهبهانی، وزیر راه! بر طبق این سند و با احتساب کردان و دانشجو، سومین نمونه سرقت علمی وزرای پیشین و فعلی دولت احمدینژاد به اثبات میرسد.
این رشته سرقتهای علمی در کابینه دولت کودتا گویی سری دراز دارد و معلوم نیست قصه رسواییهای دولت کودتا چه وقت میخواهد پایان یابد و دامنه تقلبها و سرقتهای علمیاش به چند وزیر رسیده است. وقتی رییس کودتا به راحتی هر واقعیتی را انکار میکند و در دروغگویی و بی صداقتی از همه سبقت گرفته است نباید توقع داشت که اعضای کابینه اش آدمهایی بهتر از علی کردان و کامران دانشجو باشند.
بعد از رو شدن دست کامران دانشجو توسط مجله علمی و معتبر نیچر، اینک نوبت دزدی علمی آقای حمید بهبهانی وزیر راه کابینه کودتا بود که توسط نشریه فرانسوی لیبراسیون رونمایی شده است. طبق خبر این نشریه، یک دانشمند ایرانی به استاد دانشگاهی به نام «کریستف کلارمونت» که رییس موسسه تحقیقاتی آکادمی ناوال نیز هست ایمیل زده و در آن نشان داده که چگونه آقای بهبهانی قسمتهایی از مقالههای «کریستف کلارمونت» و همکاران چینی و یک همکار کانادیی او به نام «جری فوربز» را بدون ذکر منبع کاملا کپی برداری کرده است. لازم به توضیح است که مقالههای یاد شده در سالهای 2002و2003 و 2004 منتشر شدهاند.جناب حمید بهبهانی همراه با دو نفر ایرانی دیگر به نامهای حسن زیاری و محمد خبیری قسمتهایی از مقالههای محققان نامبرده را کپیبرداری کرده و مقالهای به نام خود در سال 2006 و در مجلهای لیتوانیایی متعلق به «دانشگاه فنی ویلنیوس» منتشر کرده است.
قسمتهایی که در دو نسخه اصلی و تقلبی مقاله در زیر با رنگ دیگری برجسته شده است، کپیبرداریهای جناب آقای بهبهانی از آثار علمی دیگران بدون ذکر مرجع را به خوبی نشان می دهد.
مقاله جعلی و کپی برداری شده بهبهانی:
اصل مقاله:
کپی برداری بهبهانی:
نباید از قلم انداخت که جناب بهبهانی پس از این تقلبها و سرقتهای علمی که تنها یک موردش در یک دانشگاه غیرایرانی کافیست تا طرف را برای همیشه از اعتبار علمی ساقط کند، به منصب استادی دانشگاه دانشگاه علم و صنعت رسید و استاد راهنمای پایاننامه دکتری رئیس دولت کودتا، محمود احمدینژاد نیز بوده است. احمد شیرزاد نماینده اصلاحطلب مجلس ششم، پیش از این در جایی نقل کرده بود که آقای بهبهانی جلسه پایان نامه احمدی نژاد را بدون حضور ایشان و با صلواتی به پایان می رسانند.
البته شاگرد هم این محبت استاد را فراموش نکرده و سمت وزارت راه کابینه کودتا را به استاد گرانقدر خود هبه میکنند! سوالی که در این مورد به ذهن هر کسی ممکن است خطور کند این است که در جایی که استاد راهنما در کار علمی خود شرط صداقت را رعایت نمیکند، چگونه میتوان مطمئن بود دانشجویی که زیر دست او تربیت میشود به چنین مشکلی مبتلا نشود و مدرک تحصیلیاش دچار ابهام نباشد؟
قصه آمار و ارقام و اطلاعات غلط آقای بهبهانی البته سر دراز دارد و صرفا به آثار علمی (!) ایشان ختم نمیشود. خبرنگاران شاید بهتر از هر صنف دیگری با این نکته همدلی داشته باشند چرا که تاکنون بارها به دلیل تکذیب اطلاعات و آمار غلط و دروغین توسط بهبهانی، خبرنگاران با او درگیر شدهاند. به گفته برخی خبرنگاران به تکذیب آار غلط توسط بهبهانی و تصحیح آن از سوی خبرنگاران، وی آنان را به خطگیری از احمد خرم وزیر راه دولت خاتمی متهم میکرد. داستان دروغگوییهای آقای بهبهانی البته تنها به فعالیتهای آکادمیک و دادن اطلاعات غلط به خبرنگاران خلاصه نمیشود.
ایشان از سوی همکاران نزدیک خودشان نیز بارها به دروغگویی متهم شدهاند. یک نمونه بسیار جدیدش هم مصاحبه دیروز ایلخانی، رئیس برکنار شده سازمان هواپیمایی کشوری با خبرگزاری مهر بود که صراحتا در آن مصاحبه گفته بود: "بهبهانی به راحتی دروغ میگوید". محمود احمدینژاد صرف بده بستانهای شاگرد- استادی، کسی که چنین در زندگی آکادمیک و اجتماعی- سیاسی خود بیکفایت و بیصداقت را به وزارت راه گماشته و تاوان این انتصاب غیرمدبرانه را قربانیان بیگناه سوانح زمینی و هوایی میدهند، نه جناب رئیسجمهور و وزرای بی لیاقتشان که ذرهای قدر و قیمت جان آدمی را نفهمیدهاند!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ