سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۶/۰۹

دوشنبه: 9/6/1388 (زمان: 00:3 بامداد)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یاران و هم میهنان درود بر شما و بامدادتان گرامی باد.
چند دقیقه از آغاز بامداد دوشنبه می گذرد و ما "پست" جدید امروز را با این امیدواری آغاز می کنیم که بتوانیم مانند همه روزه، تا حد توان خویش انعکاس دهنده خبرها و اتفاقات روزمره در میهن خویش باشیم.
سپاس فراوان داریم از بی اغراق صدها هزار بازدیدکنندگان روزانه و شبانه سایت خویش. آمارگر تارنمای ما نشانگر آن است که حداقل هر 24 ساعتی بیش از 10% بر تعداد مراجعین و بازدید کنندگان این سایت افزوده می گردد که این مایه دلگرمی و دلیلی بر آن است که ملت مشتاق و جویای رسانه ای هستند که بدور از هرگونه جبهه گیری و دسته بندی خاصی، بازگو کننده و انعکاس دهنده هرگونه نظریه و خبری از هر طبقه و گروهی باشد؛ حتا از آنانی که در راستای فکری و عقیدتی ما گام بر نمی دارند.
معنای واقعی دموکراسی این است که ما پذیرای هر عقیده و نظری باشیم و حتا گزارش ها و خبرها و مقالات مخالفین فکری و عقیدتی خویش را انتشار دهیم تا از مجموع این نظریات و خبرها راه حلی منطقی برای رهایی میهن از دام شیادان و اشغالگران بیرون آید و میهن ما را بسوی آزادی و دموکراسی واقعی رهنمون گردد زیرا که گفته اند:
دشمن دانا که غم جان بود / بهتر از آن دوست که نادان بود.
*****
دو فیلم پیاپی از تظاهرات شبانه مردم پیوسته حاضر در صحنه در منطقه غرب تهران: (چند ساعت پیش)

***

*****
زمان رسیدگی به شکایات علیه کیهان تمدید شد
جلسه رسيدگي به شكايات مطرح شده عليه روزنامه كيهان در دادگاه مطبوعات با درخواست مهلت حسين شريعتمداري به زمان ديگري موكول شد. شايان ذكر است، در حالي كه نزديك به 40مورد شكايت از روزنامه كيهان به دادگاه ارائه شده بود، زمان تشكيل دادگاه فقط يك هفته قبل از تشكيل آن به مدير مسئول كيهان اطلاع داده شده بود از اين روي دكتر اصلاني مسئول حقوقي موسسه كيهان با اشاره به فراواني شاكيان و كوتاه بودن فرصت براي تهيه نزديك به 40 لايحه، از قاضي حسينيان رئيس شعبه 1083 دادگاه عمومي تهران تقاضاي مهلت كرد كه اين تقاضا پذيرفته شد.
گفتني است كه حسين شريعتمداري در همين روزها و در پي شكايت هاي جديدي نظير شكايت ميرحسين موسوي، كروبي، شيرين عبادي، عليرضا بهشتي، محمدرضا شجريان، خانه سينما و... به دو دادگاه ديگر نيز فراخوانده شده است.
قاضي حسينيان درباره برخي از شاكيان كيهان به محسن كديور، روزنامه توس، روزنامه نشاط، روزنامه عصر آزادگان،روزنامه جامعه، دبيركل حزب پاك و... چند شاكي ديگر اشاره كرد.
*****
استرالیا توقیف کشتی حامل اسلحه به مقصد ایران را تایید کرد
وزیر راه و ترابری استرالیا دیروز یکشنبه تایید کرد که یک کشتی متعلق به این کشور که حامل مهمات کره‌شمالی به مقصد ایران بوده، از سوی امارات متحده عربی توقیف شده است.
برخی ازدیپلمات‌ها ی غربی روز جمعه اعلام کردند که یک کشتی با نام «ای ان ال-استرالیا» است، که با پرچم کشور باهاماس در حرکت بوده است، در ۱۴ ماه اوت (۲۳ مرداد ماه) به دلیل حمل سلاح صادراتی کره شمالی و نقض تحریم‌های این کشور توقیف شده است؛ به گفته این دیپلمات‌ها که خبرگزاری‌های غربی نامی از آنها نبرده‌اند این کشتی به مقصد ایران در حرکت بوده است.
آنتونی آلبانیز، وزیر راه و ترابری استرالیا در پی انتشار این خبر اعلام کرده است که این کشور تحقیقاتی درباره کشتی «ای ان ال-استرالیا» انجام داده است.
وزیر راه و ترابری استرالیا که با کانال ۹ این کشور مصاحبه می‌کرد در پاسخ به این پرسش که آیا محموله تسلیحاتی و از جمله آر پی جی در این کشتی یافت شده؟ گفت: «من می‌توانم این موضوع را تایید کنم.»یک دیپلمات غربی به خبرگزاری فرانسه گفته است که این برای نخستین بار است که دولتی با توسل تحریم‌های شورای امنیت علیه کره شمالی که به منظور منع اشاعه تسلیحات صورت گرفته، یک کشتی متعلق به پیونگ یانگ را توقیف می‌کند.
آنتونی آلبانیز، وزیر راه و ترابری استرالیا، همچنین تاکید کرده است که این کشور خود را در قبال تحریم‌های سازمان ملل مسئول می‌داند و وزارت خارجه استرالیا نیز در حال بررسی این موضوع و شرایط توقیف این کشتی است.آنتونی آلبانیز گفت: «ما در حال تحقیق درباره این مسئله هستیم که آیا قوانین استرالیا نقض شده است یا نه».
وی افزود: «اگر چنین باشد این موضع به مقام‌های مربوطه پلیس ارجاع خواهد شد.»«ای ان ال»،یکی از شرکت‌های وابسته به شرکت «سی آم ای، سی جی ام» است که سومین شرکت بزرگ کشتی‌های باری در جهان به شمار می‌رود؛ اداره مرکزی «سی آم ای، سی جی ام» در بندر مارسی فرانسه قرار دارد.
برپایه گفته‌های دیپلمات‌های غربی در بارنامه کشتی متعلق به استرالیا که با پرچم کشور باهاماس در حرکت می‌کرد،‌ قید شده بود این شناور حامل «ماشین‌های حفاری نفت» است، در صورتیکه حامل مهمات و از جمله موشک‌انداز، چاشنی و تجهیزات آر پی جی بوده است. پس از انجام دومین آزمایش هسته‌ای پیونگ یانگ درماه اوت، قطعنامه ۱۸۷۴ در شورای امنیت سازمان ملل علیه کره شمالی به تصویب رسید.این قطعنامه صادرات جنگ‌افزار از کره شمالی را منع کرده و به دولت‌ها اجازه می‌دهد ضمن بازرسی محموله‌های مشکوک، اقلام ممنوعه را ضبط و معدوم کنند.
*****
ماموریت جدید مرتضوی
مرتضوی معاون دادستان کل کشور شد
کنار رفتن سعید مرتضوی قاضی پیشین دادگاه مطبوعات از سمت دادستانی استان تهران برای بسیاری از اصلاح طلبان و بویژه روزنامه نگاران خبری خوشایند و مسرت بخش بود. خوشحالی روزنامه نگاران از این خبر تا آنجا پیش رفت که در بسیاری از اخبار پیرامون این موضوع از واژه عزل یا برکناری وی استفاده شد در حالیکه اصل این رویداد صرفا یک جابجایی اداری بود. هرچند بسیاری از ناظران کنار رفتن مرتضوی را با عملکرد سوء وی در حوادث اخیر پیوند زده اند و این تصمیم را ناشی از نوعی برخورد با وی تعبیر کرده اند اما سمت جدیدی که به وی اعطا شده است امر بر ماموریت جدیدی می کند که ابعاد آن هنوز برای بسیاری روشن نیست. در این تغییر اداری صورت گرفته فرض بزرگی متصور است که در نظر دارم بدان بپردازم.
سعید مرتضوی پس از کنار رفتن از سمت دادستانی به عنوان معاون دادستان کل کشور یا معاون محسنی اژه ای منصوب شده است. شخصی که گفته می شود مرتضوی را کشف و به عنوان قاضی مطبوعات منصوب کرده بود. هرچند دادستانی کل کشور در قوه قضاییه کارکردی چون وزارت دادگستری را در دولت ایفا می کند و از این رو علیرغم ارتقای وی در جایگاه اداری از نقش اجرایی وی کاسته شده است اما معاون دادستان کل کشور معمولا به عنوان نماینده دادستان کل در مراجعی عضویت دارد که امروز هدف اصلی کودتاچیان است. یکی از این مراجع حساس که می تواند به مثابه ابزاری در دست کودتاچیان قرار گیرد کمیسیون ماده 10 قانون فعالیت احزاب و جمعیتها است. جایگاهی که همواره یکی از موانع جدی برای برخورد خارج از ضابطه و قانون با احزاب و گروههای سیاسی است. قانون احزاب ایران هرچند قدمت زیادی ندارد اما یکی از محکمترین قوانین خاصی است که جلوی هرگونه اجحاف را به این نهاد مهم سیاسی سد می کند درحالیکه به قانون مطبوعات این ایراد وارد است که نتوانسته پناه مناسبی برای مخاطب خود باشد.
از این رو بسیاری از حقوقدانان به مدیران سیاسی دوران اصلاحات توصیه می کردند که با توجه به شرایط روز جامعه این قانون دست نخورده باقی بماند زیرا تضمینی وجود ندارد که در صورت اصلاح قانون مذکور نقاط قوت آن نیز دستخوش تغییر گردد.در قانون احزاب ضمن به رسمیت شناخته شدن آزادی احزاب و گروهها برای فعالیت کمیسیونی پنج نفره ای مرکب از نمایندگان مجلس، نماینده قوه قضاییه، نماینده دادستان کل کشور و نماینده وزارت کشور پیش بینی شده که ضمن بررسی درخواستهای واصله برای تاسیس حزب و گروههای سیاسی وظیفه نظارت بر عمکلرد احزاب را نیز برعهده دارد. بر اساس رویه ای که در این قانون پیش بینی شده نظارت بر فعالیت احزاب چند لایه است. بر این اساس کمیسیون ماده 10 احزاب در صورت بروز تخلفات حزبی ابتدا به حزب متخلف تذکر می دهد و سپس اخطار می نماید و پس از آن می تواند پروانه حزب را توقیف و نهایتا از دادگاه صالحه تقاضای انحلال کند. این روند پیچیده حقوقی تا کنون سدی برای جلوگیری از برخوردهای سیاسی بوده زیرا این قانون مصادیقی که می تواند به تخلفات حزبی منجر و مستوجب اخطار یا انحلال به تشخیص دادگاه گردد را تعیین کرده است.
از این رو دادستان وقت تهران که محتمل است روزی به عنوان نماینده دادستان در کمیسیون مذکور حضور یابد به هنگام صدور پلمب دفتر حزب مشارکت دست به تخلف بزرگی زده که طبق قانون باید پاسخگو باشد.با این حال با توجه به تجارب ارزنده ! مرتضوی در برخورد با نهادهای مدنی از جمله مطبوعات، روزنامه نگاران و فعالان سیاسی بنظر می رسد با این جابجایی ماموریت جدیدی به سعید مرتضوی محول خواهد شد تا پس از قلع و قمع مطبوعات این بار تجارب خود را در برخورد با احزاب آنهم در مجاری قانونی خویش یعنی عضویت در کمیسیون ماده 10 بکار ببندد. اگر وی به عنوان نماینده دادستان کل کشور به این کمیسیون معرفی شد در درستی این تحلیل تردید نکنید.
*****
دادستان جدید تهران
مردی برای مهار نرم اختلافات؟
پرستو سپهری
پس ازکش وقوس های فراوان سعید مرتضوی، دادستان تهران جای خود را به صادق لاریجانی داد. جعفری که به لابی های پشت پرده شهرت دارد، درسالهای گذشته نقش موثری درمهارنرم اختلافات قبیله ای درجنوب ایران داشته است.
عباس جعفری دولت آبادی، متولد 1332 دارای مدرک فوق لیسانس حقوق است. وی تا قبل ازانتخاب به عنوان دادستان تهران، ریاست دادگستری کل استان خوزستان وهمچنین سرپرست مجتمع قضایی خانواده را برعهده داشته است. وی درچند ماه گذشته سخنان گوناگونی درارتباط با مشکلات زنان، نحوه قضاوت دادگاهها وامنیت قضات مطرح کرد که ازسوی جناح های مختلف ودستگاههای مربوطه با واکنش های مختلفی روبروگردید. وی درتاریخ 28/5/88 درمراسم افتتاح ساختمان جدید دادگاه عمومی شاوور، برتوجه به حفظ حقوق مردم تأکید ورزید. اودرارتباط با این موضوع گفت: "حفظ حقوق عامه و نقش مردم درنظام اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. برای مثال وقتی نفت دررودخانه ای نشت می کند و ضررآن به محیط زیست و مردم می رسد نباید به سادگی ازکنارآن گذشت. مردم توقع دارند مسوولان درحفظ محیط زیست آنها جدی باشند. تحقق عدالت و مساوی بودن افراد در برابرقانون، شعاری برگرفته از قانون اساسی و اسلام است و ضعفا نباید احساس کنند که در دستگاه قضایی جایگاهی ندارند. قوه قضاییه عدالت را درچارچوب قانون روشن، شفاف و کارآمد، قابل تحقق می داند. این به معنای عدم همکاری با سایر دستگاه ها نیست."
وی استقلال قضات را در توان تصمیم گیری آنان بدون دخالت دیگران و درچارچوب قانون دانست و گفت: "مردم وقتی رفتارقاضی را می بینند آن را رفتارنظام تلقی می کنند."
جعفری همچنین درارتباط با حقوق زنان دردادگاهها چنین گفت: "باید دربخش فرهنگی فعالیت بیشتری صورت گیرد؛ درحال حاضرآن‌قدرکه رسانه‌ها برای تبلیغات مواد غذایی و نظایر آن وقت صرف می‌کنند، به آنچه که اسلام برای رفتار کردن با زن‌ها گفته و توصیه‌هایی که پیامبردرباره‌ی زنان کرده توجه کمتری صورت می‌گیرد."
جعفری دولت‌آبادی درادامه‌ به اظهارنظردرباره‌ی امنیت قضایی قضات ومتهمان پرداخت و افزود: برخی ازاستادان حقوق ، امنیت راعبارت ازاطمینان خاطری دانسته‌اند که براساس آن افراد درجامعه به راحتی زندگی می‌کنند. برقراری امنیت مستلزم دو مولفه‌ی اساسی است، اول امنیت افراد درمقابل هرنوع توقیف، بازداشت، حبس و تعرضات غیرقانونی خودسرانه، دوم تضمین امنیت افراد ازطریق اعمال حکومت دولت که مکلف است امنیت را درهمه‌ی شرایط فراهم کند و افراد نیز مکلفند با رفتارخود امنیت دیگران را مخدوش نکنند. وی خاطرنشان کرد: براساس ماده‌ی 3 حقوق بشرهر شخصی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد، همچنین بند یک ماده‌ی 6 و بندهای دیگرنوع میثاق بین‌المللی نیزشاهد این مطلب است و بیان می‌کند که هرکس حق آزادی و امنیت شخصی دارد و نشان می‌دهد که امنیت مقوله‌ای ازروی تفنن و تفریح نیست. جامعه نیاز به امنیت دارد و حکومت مکلف است که امنیت را برقرارسازد. اصل 22 قانون اساسی و بند 14 اصل سوم این قانون نیزبه مباحث امنیت و لزوم آن پرداخته است.
دادستان جدید تهران درارتباط با حوادث اخیروبازداشت شدگان و دادگاه های اخیرهم گفت: محاکمه‌ی عادلانه دارای 15 پارامتراست که مهمترین آن حق دفاع و انتخاب وکیل طبق اصل 35 قانون اساسی و مواد 185 الی 187 آیین دادرسی کیفری، علنی بودن محاکمات براساس اصل 165 قانون اساسی و ماده 188 آیین دادرسی کیفری، قانونی بودن جرم ومجازات طبق اصل 36 قانون اساسی، منع اعمال فشاروشکنجه علیه متهمان طبق اصل 38 و 39 قانون اساسی و دادگستری صالح و کارآمد برای ایجاد امنیت مردم که باید طبق اصل 34 قانون اساسی، دسترسی به متهم سهل و آسان باشد.
جعفری درحالی چنین سخنانی را برزبان رانده که دادستان پیشین تهران کاملا در نقطه مقابل او حرکت کرده است. حال باید دید جعفری در این سمت نیز می تواند همچنان مرد لابی های پشت پرده بماند.
*****
بپذیرید که شکست خورده اید
حشمت اله طبرزدی
به دلیل درگذشت یکی از بستگان نزدیک باید به شهرستان می رفتم. رفتم و گروهی از هم میهنان که از شهر ها و روستا های دور و نزدیک امده بودند را دیدم. من در این مدت حدود سه ماه ،از تهران دور نشده بودم و با گروه های گوناگون شهری و اجتماعی تماس واقعی نداشتم. اما سفر اخیر برایم بسیار مفید بود.
تا پیش از ان مردم به سه دسته ی عمده تقسیم شده بودند. گروه طرفداران موسوی،طرفداران احمدی نژاد و تحریمی ها. به مرور که به شب انتخابات نزدیک می شدیم و به ویژه با راه افتادن ان مناظره های تاریخی از شمار تحریمی ها کاسته می شد و بر شمار دو کاندیدای اصلی اضافه می شد. تا انجا که مناظره ها توانست مردم را به مانند طرفداران دو تیم رقیب به میدان بکشاند. تحریمی ها حدودا در اقلیت قرار گرفتند و من نیز در این اقلیت و بلکه از پیشقراولان ان بودم و از این بابت خوشحال هستم.البته اگر احتمال می دادم مردم در اعتراض به تقلب دست به اعتراض می زنند حتما در انتخابات شرکت می کردم اما به هر حال در ان شرایط حاضر نشدم پای صندوق هایی بروم که از نتیجه ی ان اگاه بودم. این البته یک بحث غیر ضروری در شرایط فعلی است و من نمی خواهم به ان دامن بزنم.مناظره ها البته به خوبی مردم را قطب بندی کرد. بخش بزرگی از روستائان و شهرستانی ها به طرف کاندیدای مخالف هاشمی رفسنجانی و به اصطلاح کاندیدای افشاگر رفتند و بخش بزرگی از ساکنین کلانشهر ها به ویژه در تهران و اصفهان و ... به سوی کاندیدای مخالف دروغ و استبداد یعنی موسوی کشانده شدند. چیزی که اهمیت داشت این بود که طرفداران دو طرف به واقع پذیرفته بودند که رای ان ها سرنوشت ساز است.
رژیم نیز که با زیرکی هر چه تمام تر و با رقابتی نشان دادن انتخابات توانسته بود مردم را در این رقابت وارد کند،ترفندی به کار برد که هیچ کس نتواند مچ او را بگیرد. او حتا اگر 10 ملیون رای می داشت،به دلیل غیر سالم بودن انتخابات که ناشی از عدم وجود ناظر بی طرف بر انتخابات بود ،می توانست و البته توانست تقلب را بپوشاند که هیچ کس نتواند مشت او را باز کند. قبول بفرمایید که در انتخاباتی که مجری و ناظر از یک جناح است و هر دو مرید احمدی هستند،به همان میزان که امکان تقلب زیاد است،به همان میزان نیز مخفی نگه داشتن تقلب امکان پذیر می شود. البته قصد متهم کردن نیرو های طرفدار ولایت که البته به دلیل پیروی از ولایت،به خودی خود معصوم از تقلب هستند را ندارم. اگر چه انها به قصد قربت به چند نفری تجاوز کردند و چند نفری را هم کشتند و گروهی را نیز شکنجه نمودند!؟ ولی این جنایات که ما از ان به جنایت علیه بشریت تعبیر می کنیم و اقای خامنه ای نیز به وقوع ان اعتراف کرد،در مقابل حفظ قدرت نا چیز بود!؟به بیان دیگر برای حفظ قدرت می توان جنایاتی مرتکب شد و پس از ان اعلام کرد که این به ان در!یا این جنایت در مقابل ان اعتراض نا چیز است!به ویژه که این جنایت توسط نیرو های خودی علیه غیر خودی ها صورت گرفته و صد البته حقشان بود ه است! تا کور شوند که پس از این علیه ما شعار ندهند.
مگر همین جنایات به نحوی دیگر علیه فروهر ها و نویسندگان از سوی نیروهای خودی و تحت امر اتفاق نیفتاد؟ایا اب از اب تکان خورد؟ان نیرو های مخلص که به دستور عمل کرده و بر پایه ی فتوا پیکر زن ومرد پیر را دشنه اجین کردند،راست راست نمی گردند و البته به نحوی دستمزد خود را نیز دریافت نکردند!؟ بگذریم...به هر حال داور به نفع احمدی بازی را اداره کرد و او را نیز برنده اعلام کرد. چند ملیونی به خیابان ها ریخته و به داور اعلام کردند که نتیجه ی بازی را قبول ندارند اما تا پیش از این اعتراضات، طرفداران احمدی اعم از این که 10 ملیون بوده باشند یا حتا 18 ملیون ،از نتیجه ی کار راضی بودند. و در مرحله ی پیش از اعتراضات،باز هم رژیم برنده ی این مسابقه ی نا برابر بود.می توانست بگوید که طرف بازی را باخته و حالا جرزنی می کند. اما دو اتفاق موجب شد همه چیز بر هم بریزد. حجم کسانی که در همان روز های اول به خیابان ریختند حاکی از تقلب بزرگ و باخت اولیه ی رژیم بود. برای این که طرفداران احمدی به خیابان نریختند و به جای مقابله ی طرفداران احمدی با طرفداران موسوی،این دستگاه های حکومتی و در راس ان ها رهبر بود که با طرفداران موسوی روبرو شد. و در این جا بود که معلوم شد احمدی را به جای موسوی قالب کرده اند. برای این که اگر احمدی به راستی 25 ملیون طرفدار داشت، حد اقل می بایست یک ملیون از ان ها به خیابان ها می ریخت تا دستگاه های حکومتی مجبور نباشند هزینه ی ان ها را تحمل کرده و خود یک تنه به جنگ طرفداران موسوی بروند! این جا بود که مشت رژیم باز شد و البته ان ها انتظار چنین حادثه ای با این گستردگی را نداشتند.این باخت اول بود. زیرا در چنین منازعه هایی که یک سوی ان حاکمیت و سوی دیگر ان بخشی از مردم باشند،گفته می شود که حکومت در مقابل مردم ایستاده است.حاصل چنین منازعه ای هر چه باشد ، در نهایت افکار عمومی حق را به مردم خواهد داد و چنین شد.اتفاق دومی که حاصل منازعه را به طور کامل به نفع مردم و به ضرر احمدی تمام کرد،دستور خامنه ای برای سرکوب کسانی بود که به خیابان ها می امدند. و البته این مسئله ان گاه به صورت یک تراژدی در امد که سرکوب کنندگان با خشونت هر چه تمام تر دست به این کار زدند.من در بین گرو های گوناگون شهری و روستایی ان چه دیدم پیروزی مردم و شکست خامنه ای و احمدی بود. می دانم که از این کلام من بر اشفته می شوند اما من عادت دارم حق را بگویم.شرایط به گونه ای علیه انان است که حتا کسانی که به احمدی رای داده اند ،یا این کار را کتمان می کنند و یا با صراحت می گویند که ما اگر می دانستیم این ها این گونه مردم را می کشند و مورد تجاوز قرار می دهند به هیچ وجه به احمدی رای نمی دادیم.من با صراحت به اقایان اعلام می کنم ،نه تنها اعتماد عمومی را از دست داده اید، بلکه افکار عمومی علیه شما و اقدامات شما بسیج شده است. البته شما چون از نیروی نظامی و سرکوب بالایی برخوردار هستید،هنوز توانسته اید خود را بر سریر قدرت نگه دارید ، ولی خود می دانید که این قدرت پوشالی است و زور نمی تواند اعتماد و مقبولیت بیاورد. با انجام مناظره ها و برگزاری انتخابات تقلبی و سرکوب وحشیانه ی مردم، احاد شهروندان به شدت سیاسی شده اند.این مردم، مردم سه ماه پیش نیستند. می گویید نه،سعی کنید به صورت ناشناس به میان آنها بروید تا ببینید چه خبر است.
البته دیده ام که اقای خامنه ای نیز به این واقعیت یعنی از دست رفتن اعتماد عمومی و بسیج افکار عمومی علیه آنها ،اعتراف کرده اما او این امر را نه حاصل سرکوب و تقلب که حاصل اعتراض به سرکوب و تقلب می داند. و البته داوری در این امر را باید به همان افکار عمومی وا گذاشت.می توان همه چیز را دیکته کرد و دیگران عمل نمایند، اما نمی توان افکار عمومی را نیز بر پایه ی دیکته کردن ،این طرف و ان طرف کرد.جالب این است که اقای خامنه ای رهبر رژیم،به جنایت ارتکابی در کوی دانشگاه و کهریزک اعتراف کرد اما اعلام داشت که این جنایت در مقابل ظلمی که به جمهوری اسلامی شد،کوچک است. در مورد قیاس این دو با هم، هر کس نظری دارد. اگر حاکم باشی ممکن است چنین داوری داشته باشی اما اگر از مردم باشی داوری متفاوتی خواهی داشت.تجاوز به انسانی و شکنجه ی اسیری و کشتن ادم های بی سلاحی، از مصادیق جنایت علیه بشریت است و من در مقاله ی پیشین، مبانی حقوقی ان را بر شمردم.اما من نمی دانم چگونه می شود جنایت علیه بشریت را با تظاهرات مردمی قیاس کرد و انها را در یک ردیف و بلکه جنایت را به نفع اعتراظ مسالمت امیز ،خفیف نمود؟و چرا باید در حکومتی که خود را نماینده ی خدا می داند و 30 سال از عمر ان گذشته ،اقداماتی را مرتکب شد که شخص حاکم از ان به جنایت تعبیر نماید؟
اگر حاکم به وقوع جنایت در حکومت خود اعتراف کرد که کرد، این حق کیست که در مورد ابعاد و نحوه ی پیگیری و مجازات جنایتکاران داوری نماید؟ ایا می بایست به جنایتکار این حق را داد که هم جنایت کند و هم خود در باره ی ان داوری نماید؟ ایا این از مصادیق عدل و انصاف است؟و ایا می توان در این زمینه نیز خواسته های خود را دیکته کرد؟ان چه اهمیت دارد،اعتراف به جنایت است. داوری در باره ی ان را باید به قربانی جنایت وا گذاشت. هیچ کس انتظار ندارد رژیمی که در حق شهروندان خود جنایتی مرتکب شده ،خود نیز در باره ی جنایتکار داوری بی طرفانه و عادلانه ای داشته باشد و به همین دلیل در تراژدی قتل های زنجیره ای یا حمله به کوی دانشگاه یا سایر قتل ها در چند سال اخیر، هیچ گاه عدالت اجرا نشد،اما افکار عمومی نیز این حق را به طرف مقابل نمی دهد که در این جا نیز خواسته ی خود را دیکته کند.افکار عمومی راه خود را خواهد رفت و رفته است.جالب تر از بیان خامنه ای،داوری احمدی است.
او که پس از اظهار نظر اقای خامنه ای نا چار به پذیرش اصل جنایت شد، سعی کرد ان را به قربانی جنایت نسبت بدهد. او می گوید،قربانی جنایت خود جنایت را طراحی کرده بود تا موجبات بدنامی نظام را فراهم سازد!داوری احمدی بیش از پیش نشان داد که او نیز در این جنایات شریک بوده و بیش از این نمی تواند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند.احمدی که تا کنون سعی می کرد خود را مردمی نشان بدهد با این اظهاراتی که بیشتر توجیه گر جنایت بود تا محکوم کردن ان،خودش را در نوک پیکان اعتراضات مردمی قرار داد تا ان جا که حتا حسن خمینی برای خوش امد گویی او بر سر مزار خمینی،حاضر نشد و عملا نشان داد که او را به رسمیت نشناخته و دولت او را مشروع نمی داند.احمدی که مدعی است 25 ملیون از این مردم به او رای داده اند به جای این که مدعی تجاوز و کشتار و شکنجه شود،تلاش کرد برای جنایتکاران حاشیه ی امنی درست کند تا در نوبت بعدی باز هم به جنایت خود ادامه دهند. او از خود نمی پرسد که چرا باید سردار مقدم و سردار رادان و سردار طائب و امثال او مجری دستورات دشمن برای ضربه زدن به نظام برامده و در زیر زمین وزارت کشور او و در کهریزک و کوی دانشگاه دست به جنایت بزنند؟فرمانده ی سپاه اما با اظهار نظری که در مورد محاکمه ی لباس شخصی های حمله کننده به کوی دانشگاه و تبرئه ی بسیج نمود، بیش از پیش مشخص کرد که نیرو های نظامی در همه ی جریانات نقش داشته و دارند. و گرنه این موضوع چه ارتباطی به او داشت تا اظهار نظر نماید. باید به سردار جعفری گوشزد کرد که شما فقط با یک جناح و چند ملیون طرفدار ان ها رو برو نیستید. باور کنید که با همه ی مردم یا با تمامیت افکار عمومی رو در رو هستید.پس سعی نکنید از موضع حاکم و به صورت دستوری و یک طرفه وارد منازعه ای شوید و پس از ان از موضع قدرت بخواهید معین کنید که چه کسی به چه اندازه محکوم شود تا مجرمان اصلی رهایی یابند. شما عادت کرده اید این گونه وارد منازعه های سیاسی بشوید و پس از ان نیز همه چیز را به صورت دستوری و یک طرفه فیصله بدهید. امروز البته تفنگ در دست هستید اما معلوم نیست همیشه درب بر این پاشنه بچرخد. از افکار عمومی و داوری مردم بترسید.برای جان ومال وناموس مردم ارزش قایل باشید، برای این که داوری مردم سخت و عقوبت ظلم سخت تر خواهد بود. بی جهت نبوده است که حکما رای به عدم دخالت تفتگ به دستان در سیاست داده اند. اگر سرداران ،تفنگ در دست نداشتند و همچون سایر احزاب در منازعه های سیاسی دخالت می کردند، وزن و اعتبار سخن ان ها بر پایه ی خرد و برنامه ی درست ان ها معین می شد و نه بر اساس زور و لوله ی اتشین تفنگ ان ها. بپذیرید که چون شکست خورده و اعتماد عمومی را از دست داده اید بیش از پیش به زور و اسلحه پناه برده اید.و بپذیرید که افکار عمومی ارتکاب جنایت از سوی مجریان دستورات شما ها را پذیرفته اما قادر نخواهید بود با این گونه مواضع و دادن ادرس های اشتباهی ،خواست خود را به افکار عمومی دیکته کنید. دیکتاتور ها فقط این امکان را دارند که دستورات خود را به زیر دستی ها دیکته کنند اما افکار عمومی بر پایه ی قانون خود عمل می کند.افکار عمومی از شما انتظار اجرای انصاف و عدالت را ندارد برای این که خود را قربانی تجاوز و جنایت می داند. اگاه هستید که تجاوز به یک تن از سوی نیرو های حکومت یا جنایت علیه یک تن از سوی قدرت،به مفهوم تجاوز و جنایت علیه بشریت به حساب می اید. پس اگر افکار عمومی در درون و بیرون از ایران را قربانی تجاوز و جنایت بدانیم ،باید حق داوری را نیز به او بدهیم. در این جا دیکته کردن نظرات و خواسته ها امکان کاربری ندارد. دیکتاتور ها از درک این واقعیت مسلم عاجز هستند.ان هاگمان کرده اند که همان گونه که بر زیر دستی ها و اسلحه ی خود حاکم اند و همان گونه که به انجام هر امری در حوزه ی حکومت و البته به واسطه ی اتکا به زور خود ،توانا هستند پس خواهند توانست به افکار عمومی نیز دیکته کنند که در مورد میزان جنایت ارتکابی یا کوچک و بزرگ بودن ان و یا مرتکبین نیز همان گونه داوری کنند که دیکتاتور ها می خواهند. زهی خیال باطل!به نظر من اگر در این حکومت حساب و کتابی وجود داشت می بایست از حاکمین پرسیده می شد که چرا جنایت؟روحانیت و مرجعیت دینی که تشکیل دهنده ی این حکومت به اصطلاح دینی است باید این جسارت را داشته باشد تا از رهبر بپرسد که چرا جنایت؟اگر با مفهوم حقوقی جنایت و تاثیر مخرب ان بر افکار عمومی اشنا بودند و اگر به این فرموده ی قران کریم که کشتن انسان بی گناهی برابر با کشتن همه ی انسان ها است، حساسیت درست می داشتند،به این سادگی از کنار ان نمی گذشتند. روحانیت شیعه که روزی خود را پرچمدار انصاف و عدالت می دانست در این منازعه که به ارتکاب جنایت منتهی شد،رفوزه شد.این کمترین اثر جنایت در افکار عمومی بود. اقایان و خانم ها بپذیرید که شکست خوردید.
*****
انتقاد خامنه ای از تحصیل دو میلیون دانشجو در رشته های علوم انسانی
رادیو فردا: آيت الله على خامنه اى، رهبر ايران، با ابراز نگرانى از تحصيل دو ميليون دانشجو ايرانى در رشته هاى علوم انسانى گفت: آموزش علوم انسانى در دانشگاه ها منجر به ترويج شكاكيت و ترديد در مبانى دينى و اعتقادى خواهد شد.
رهبر جمهورى اسلامى ايران روز يكشنبه با اشاره به تحصيل حدود دو ميليون دانشجو از سه ميليون و ۵۰۰ هزار دانشجوى ايرانی در رشته هاى علوم انسانى گفت: «اين مسئله نگران كننده است زيرا توانايى مراكز علمى و دانشگاه ها در زمينه كار بومى و تحقيقات اسلامى در علوم انسانى و همچنين تعداد اساتيد مبرز و معتقد به جهان بينى اسلامى رشته هاى علوم انسانى در حد اين تعداد دانشجو نيست.»
آيت الله خامنه اى كه در حضور جمعى از اساتيد، اعضای هیئت های علمی و روساى دانشگاه ها سخنرانى مى كرد، افزود: «بسيارى از علوم انسانى مبتنى بر فلسفه هايى است كه مبانى آنها ماديگرى و بى اعتقادى به تعاليم الهى و اسلامى است و آموزش اين علوم موجب بى اعتقادى به تعاليم الهى و اسلامى مى شود و آموزش اين علوم انسانى در دانشگاه ها منجر به ترويج شكاكيت و ترديد در مبانى دينى و اعتقادى خواهد شد.»وى از دولت محمود احمدى نژاد، مجلس شوراى اسلامى و شوراى عالى انقلاب فرهنگى خواست تا به گفته او، اين موضوع را مورد «توجه جدى» قرار دهند.
رهبر جمهورى اسلامى ايران از مدافعان جدى و سرسخت اسلامى كردن دانشگاه ها و بازبينى در دروس رشته هاى علوم انسانى است كه به گفته او از تئورى هاى غربى نشات گرفته و مروج سكولاريسم دينى است.وى از ابتداى دهه ۱۳۷۰ بارها خواستار اسلامى شدن دانشگاه و مراكز علمى و تحقيقاتى شده است.مردادماه سال گذشته، محمد مهدى زاهدى، وزير علوم، تحقيقات و فناورى، اعلام كرد كه پروژه اسلامى كردن دانشگاه ها در دستور كار قرار دارد و چندين پژوهشكده آموزشى از جمله «موسسه پژوهشى امام خمينى» كه زير نظر محمد تقى مصباح يزدى اداره مى شود در حال كار بر روى آن هستند.آقاى زاهدى در همين زمينه «شوراى اسلامى شدن دانشگاه ها» را تشكيل داد و حجت الاسلام «روح الله شاطرى» را به رياست آن برگزيد.وى در قدم بعدى خود، كميته «پيگيرى مطالبات مقام معظم رهبرى از وزارت علوم راجع به اسلامى شدن دانشگاه ها» را در وزارت علوم مستقر كرد.اين كميته در زمينه اسلامى شدن دانشگاه ها «راهبردى» را در شوراى عالى انقلاب فرهنگى به تصويب رساند و در سه حوزه «استاد، متون درسى و دانشجو» كار خود را آغاز كرد.
در همين زمينه، آيت الله مصباح يزدى، از روحانيون بلندپايه محافظه كار جمهورى اسلامى ايران و حامى اصلى دولت آقاى احمدى نژاد نيز در ديدار آذرماه سال ۸۶ وزير علوم با او خواستار تلاش سريع دولت نهم در زمينه اسلامى كردن دانشگاه ها شد.زاهدى در پاسخ قول داد كه «ظرف پنج سال آينده دانشگاه هاى كشور را اسلامى كند» تا به گفته وى، «با برنامه ريزى هاى منسجم به جايى برسيم كه هنگام ورود به دانشگاه حس كنيم به يك دانشگاه اسلامى قدم گذاشته ايم.»تلاش دولت احمدی نژاد برای اسلامی کردن دانشگاه در حالی دنبال می شود که در چهار سال گذشته دهها تن از استادان رشته های مختلف علوم انسانی اخراج و یا بازنشسته شدند. منتقدان این اقدام می گویند که هدف دولت نهم و دهم، راه اندازی انقلاب فرهنگی جدید و تصفیه دانشجویان و اساتید مخالف است.
«تعبد و تدين دانشجويان»
رهبر جمهورى اسلامى ايران در سخنان روز يكشنبه خود خواستار «گسترش فضاى معنويت در دانشگاه ها» شد و گفت: «هر چه جوانان و دانشجويان داراى تعبد و تدين بيشتر باشند، عمل، رفتار و فكر آنها از آسيب كمترى برخوردار خواهد بود.»آيت الله خامنه اى «آزادى در نظام اسلامى» را «آزادى واقعى» خواند و ابراز عقيده كرد كه «جمهورى اسلامى، آزادى غير واقعى و مورد نظر غرب را مطلقا قبول ندارد و در اين خصوص هيچ رودربايستى هم با غرب نخواهد داشت.»در اين مراسم كه عبدالحسين روح الامينى، پدر محسن روح الامينى از كشته شدگان زندان كهريزك پس از نا آرامى هاى ناشى از اعلام نتيجه انتخابات حضور داشت، رهبر ايران به وقايع پس از انتخابات رياست جمهورى اشاره كرد و گفت: «همه افرادى كه در اين حوادث دچار آسيب شده اند، بدانند نظام، تصميم بر مجامله و گذشت ندارد.»وى افزود: «همانگونه كه با افرادى كه صريحاً با نظام مقابله مى كنند (نظام) از موضع قانون و حق برخورد مى كند، اگر كار بد و جنايتى انجام شده باشد، با عوامل اين اقدامات نيز از موضع قانون و حق، برخورد خواهد شد.»به رغم گذشت بيش از دو ماه از سركوب اعتراض هاى خيابانى به نتيجه انتخابات رياست جمهورى و كشته شدن دهها نفر از معترضان، مقام هاى جمهورى اسلامى ايران هنوز برخوردى با عوامل اين حوادث انجام نداده اند.در حالى كه مقام هاى ايران از كشته شدن حداقل ۳۰ نفر در اين اعتراض ها خبر داده اند مخالفان مى گويند كه سركوب هاى پليس ضد شورش و بسيجى ها نزديك به ۶۹ كشته و چندين نفر مفقودى بر جاى گذاشته است.
*****
مشاورین نابالغ
محمد شوری:
در روزهای گذشته آیت الله خامنه ای در سخنرانی خودگفت:«من،پیشقراولان حوادث اخیررابه دست نشاندگی بیگانگان ازجمله امریکا وانگلیس متهم نمی کنم چراکه این موضوع برای من ثابت نشده است». امااحمدی نژاد،به عنوان چشم وگوش رهبری گفت:«حمله به کوی دانشگاه واقدامات خلاف دربازداشتگاه ها،اجزای سناریوی دشمن بودکه توسط وابسته های برانداز انجام شد». وی هم چنین درسخنرانی پیش ازخطبه های نمازجمعه،حمله به کوی دانشگاه وشکنجه و قتلها در بازداشتگاه کهریزک را سناریوی دشمنان خواند و گفت:«ساحت نیروهای انقلاب و نیروهای امنیتی،نظامی وانتظامی واطلاعاتی ماازاین گونه اقدامات شرم‌آور مبرا است.». از قرار معلوم در این 30سال دشمن و عوامل«موساد» و«سیا»و«ام.آی.5»انگلیس در تارو پود این نظام رخنه کرده وگویی مملکت را آنها اداره می کنند.
درحوادث ورویدادهای سالهای گذشته،ما بکرّات از این نوع گفتمان وسخن،اززبان شخصیتها و مسئولین،شنیده وخوانده ایم. مثلا به سخنان زیر توجه کنید: «تعداد زیادی از جاسوس های بزرگی که از سوی آمریکا روی آنها سرمایه گذاری شده بود و آموزش های بسیار بالا و پیچیده دیده بودند،دستگیر شده اند.به هرحال شبکه عظیمی گرفتار شده است.من تعداد را نمی گویم چون آمریکایی ها نباید تعداد را بدانند.تعداد خیلی بالاست. آنهایی را که مصلحت بدانیم می آوریم و در تلویزیون وبه شما نشان خواهیم داد.از طریق این جاسوسان وزارت اطلاعات ما درسراسردنیابه مراکزمهم سازمان سیا دست پیداکرده است و اکنون آنها راشناسایی کرده است. واین مراکز بکلی ناامن است.آمریکا یی ها باهمه احتیاطی که می کنند،بارها رو دست خورده اند،و هنوز هم همینطور است.از داخل زندان و ازداخل بازداشتگاه با مرکز سیا صحبت می شود وحرفهایی که مأمورین ما می خواهند به آنجا منتقل می شود.البته اخیرا آمریکایی ها فهمیده اند چون مدتی است ارتباط قطع شده است. (آیت الله هاشمی رفسنجانی،نمارجمعه،2اردیبهشت1368روزنامه کیهان). یا مثلا در مورد واقعه واتفاق بسیارمهم وقوع«قتلهای زنجیره ای»که بعدامعلوم شد عاملین آن عده ای از عناصر«خودسر»وزارت اطلاعات بوده است،ازپیش گفته می شدکه این قتلهارا عوامل خارجی انجام داده اند.مثلا: «وی احتمال دخالت عوامل خارجی،ودستهای پنهان رارد نکرد وگفت برخی ازافراد خارج از وزارت اطلاعات شناسایی شده واقداملاتی انجام شده تا درمورد وابستگی آنان به خارج تحقیق شود.(نیازی،دادستان نظامی تهران ومسئول رسیدگی به پرونده قلتهای زنجیره ای، روزنامه آریا،ش 144). هم چنین این سخن:«منافقین وصهیونیستهاعده ای رامخفیانه به قتل می رسانندومی گویند دولت این کارراکرده است.»(محسن رضایی،دبیرمجمع تشخیص مصلحت،روزنامه صبح امروز، 26 آذر 1377). و این سخن:«ازدیدفنی این قتلها اعمال گروه تروریست فرقان،و گروه منصوب به مهدی هاشمی را در اذهان تداعی می کند.این قتلها نمی تواند منشاء و یاحمایت خارجی نداشته باشد.
عکس العمل وحرکت برخی جوامع غربی و مطبوعات خارجی در این مورد این باور را تقویت می کند که این قتلها از سوی برخی کشورهای غربی و سازمانهای خارجی وابسته به آنان انجام شده است.»(رضا امینی،مشاور رئیس قوه قضائیه هاشمی شاهرودی،روزنامه صبح امروز،3دی ماه 1377). در دوره رژیم سلطنتی پهلوی،گفته می شد:«شاه خوب است،اطرافیان او بدند!».اما در نظام جمهوری اسلامی همه تقصیرها رابه گردن عوامل وابسته به سازمانهای جاسوسی بیگانه می اندازند. اینکه هرکشوری توسط سفارتخانه ها و دیگراقدامات،منافع ملی خود را درکشوردیگری دنبال می کند،شکی نیست؛وبالطبع جاسوس پروری. اماآیادرمورد اینگونه اظهارنظرها که به وفور شنیده شده وخوانده ایم،فکرنمی کنید مشکل از جای دیگری هم باشد؟! گاهی یک شغل ویا یک منصب به اصطلاح کلیدی است،اما در و پنجره و دربان و نگهبان این دروازه، افرادی هستند که یا به بلوغ سیاسی کامل نرسیده اند،که اصطلاحا به آنها نوکسیه گفته می شود؛یا آنکه آنها می توانند ذهن و تراوشات فکری«مقام منصب دار»را با «خبرکذب» و یا ازطریق«بولتن سازی»وایجاد«شبهه»،مشوّش کرده وبه آنچه که خودمی پسندند،آن مقام را به مقصود ومقصد وغایت خود هدایت و ایشان را وادار به عکس العمل سازند! این اشکال رابه امام خمینی واردمی کردندو گفته شد ایشان«کانالیزه»شده است.
هم چنین درموردآیت الله منتظری نیزگفته شدکه وی تحت تأثیرات والقائات«باندمهدی هاشمی»قراردارد.وهمین دیدگاه نیزمی توانددرموردآیت اله خامنه ای صدق کند. عملکرد،سخنان وبیانیه ها وعکس العملهای آنان در وقایع روی داده دراین 30 سال، مؤیِّد آن خواهد بودکه تاچه اندازه این اطرافیان و یا مشاورین تأثیرگذاربوده واصولا این افراد از چه قماشی بوده وهستند: مثلابه این نقل قول از آیت الله موسوی خوئینی(مدیرمسئول روزنامه سلام )توجه کنید: «یک وقت خدمت مقام معظم رهبری بودم ایشان فرمودند یک کسی به من گفته این آقای کروبی برای دخترش عروسی گرفته وچه عروسی ای!ومهریه اش هم چنین وچنان بوده است؛گفتم آقای کروبی را می شناسم ومی دانم که ایشان اصلا دختر ندارد!؟(روزنامه سلام 5/2/1371). اگر مشاورین یا آورندگان«خبر»از این دست افراد باشند،پس بقول«مهدی اخوان ثالث» باید گفت: «گزارشگرانِ تو گویا دِگر زبانشان فسرده ست؛یا روز و شب دروغ و دورغ آورندت خبر کسی دیگر اینجا ترا بنده نیست درین کهنه محرابِ تاریک،بس فریبنده هست و پرستنده نیست. علی رفت، زرتشت فرمند خفت. شبان تو گم گشت،و بودای پاک رخ اَندر شب نی روانا نهفت. نمانده ست جز«من» کسی بر زمین دگر ناکسانند و نامردمان؛ بلند آستان و پلید آستین» در روایتی از خواجه نظام الملک آمده است که می گوید هنگامی که امیر ابولیث صفاری در منطقه قهستان شکست خورد،درپاسخ به پرسش رهگذری، علت شکست خود را گماردن مردمان خُرد بر کارهای بزرگ دانست.
*****
از میان ایمیل های رسیده:
سران اغتشاشات چه كسانی هستند؟
ظاهراً به نظر می‏رسد دولتمردان توانسته‏اند موج اعتراضات و جنبش مردمی را تا حدودی تحت كنترل درآورند. جنبشی كه دلیل آغاز آن تلنگری بود كه به وجدان عمومی جامعه وارد شد. اعلام نتایج غیر قابل باور انتخابات ریاست جمهوری چنین تلنگری را وارد ساخت. پس از آن مردم با این مسأله روبرو شدند كه آیا نباید برای كنش‏های اجتماعی خود آنقدر ارزش قائل باشند كه چنانچه دخل و تصرفی عامدانه و انحرافی در آن‏ها صورت گرفت، واكنشی در خور نشان دهند؟
لذا جنبش اعتراضی ایرانیان در فردای روز انتخابات واكنشی بود به تضییع حقوق طبیعی شان. اگرچه تجربه حوادث اخیر ثابت كرد درایت عمومی و بینش سیاسی مردم معترض در چنان سطحی از پیشرفت قرار دارد كه توانستند خشم خود را كنترل كرده و مسالمت آمیز ترین روش‏ها را برای نشان دادن این اعتراض خود برگزینند؛ اما در مقابل بی تدبیری و عدم درایت طرف مقابل چنان بود كه روزبه‏روز بر ابعاد اعتراضات افزوده شد.
با گسترده‏تر شدن روند اعتراضات دولت به جای تمكین در مقابل خواست عمومی با دست زدن به تاكتیكی نخ نما و پوسیده سعی در وارونه جلوه‏دادن قضایا داشت. برگزاری دادگاه‏های نمایشی و اجرای پروژه‏های اعتراف گیری، برخوردهای خشن و گسترده با مردم در خیابان‏ها و از همه مهمتر و در عین حال مضحك تر نسبت دادن ریشه حوادث به خارج از كشور و دولت‏های خارجی و سفارتخانه‏های آن‏ها در داخل و این اواخر هم گرفتن یقه علوم انسانی و نظام دانشگاهی كشور و ... نمونه‏هایی از این دست اند.
اگرچه موج برخورد چنان گسترده و غیر انسانی بود كه ظاهراً توده‏های معترض را وادار به سكوت كرده‏است، اما همان‏ها به خوبی و بیش از همه به این امر واقفند كه این سكوت تا چه اندازه شكننده است. امری كه خود نیز به آن اذعان دارند. اما ظاهراً آقای احمدی نژاد مایل نیست این سكوت ادامه پیدا كند و اصرار دارند كه همین فضای شكننده را نیز بر هم زده و تلنگرهای جدی تری به افكار عمومی وارد سازند! اگرچه به روشنی پیداست كه چنین نیتی ندارند، اما در هرچه بیشتر آرام كردن فضا از طریق ارعاب و سركوب می‏كوشند كمتر نتیجه می‏گیرند.
سخنان تند وی در سخنرانی پیش از خطبه‏های نماز جمعه هفته گذشته تهران نشان می‏دهد. موج دیگری از ارعاب در راه است و از شواهد و نحوه زمینه‏سازی‏ها چنین بر می‏آید كه تداركات گسترده‏ای هم برای آن فراهم دیده‏اند. سازی كه برای دستگیری سران جریان اصلاح طلب و شخص موسوی ابتدا در شعارها و اظهار نظرهای گاه‎و‏بی‏گاه عناصر میانی دولت و حامیانش در حال كوك شدن بود امروز توسط رده‏های بالا و بخصوص شخص احمدی نژاد در مقام رییس جمهور آهنگ تندتری یافته و ظاهراً آماده نواخته‏شدن است.
سازی كه گرچه طنین آن دولت و حامیانش را از خود بی خود می‏كند، اما برای معترضین خشمگین صدایی گوش خراش و آزاردهنده ‏دارد. مردمی‏ كه پس از "خس و خاشاك" خوانده‏شدن توسط احمدی نژاد، اجتماعی میلیونی برای نشان دادن اعتراض خود براه انداختند، بی شك در برابر شعار "سران اغتشاشات اعدام باید گردند" و فرافكنی‏های دولت و رسانه‏های وابسته به آن در تاختن به خانواده ‏هاشمی‏رفسنجانی و و مواردی از این دست خاموش نخواهند ماند. ظاهراً آقایان چنان مست از باده قدرت خویش اند كه ابایی از متشنج شدن دوباره فضا ندارند.
ضرب المثلی داریم كه می‏گوید: "كلوخ انداز را پاسخ سنگ است". اما ماهیت جنبش سبز مردم ایران آنچنان اخلاقی است كه برای اعتراض به تمامی این توهین‏ها، سركوب، تحقیر و قانون شكنی عموم مردم معترض به روش‏های خشونت آمیز و غیر قانونی متوسل نگشتند. اما طرف مقابل تلاشی در جهت عكس دارد و می‏كوشد آن را به سمت شورش‏های كور و خشونت آمیز سوق دهد. به كسانی كه چنین نیاتی در سر دارند باید گفت در صورت تحقق چنین امری و زبانه كشیدن آتش خشم و انتقام در جامعه مسؤولیت آن با كیست؟
تا زمانی كه برخورد خشونت آمیز با مردم معترض صورت نگیرد و آن‏ها با استفاده از حقوق طبیعی و قانونی شان اعتراضی آرام داشته‏باشند اصولاً واژه "اغتشاش" محلی از اعراب ندارد. در حال حاضر سران جنبش سبز با استفاده از پتانسیل و پایگاه اجتماعی به دست آمده و استراتژی نانوشته "نه عقب نشینی، نه خشونت" سعی در پی گیری اهداف و مطالبات معترضین دارند.
تجربه وقایع پس از انتخابات نشان از عملكرد مسؤولانه آن‏ها در قبال جامعه دارد. اما به نظر می‏رسد طرف مقابل همانطور كه در بسیاری از موارد نشان داده‏است چندان مسؤولیت پذیر نبوده و با عملكرد خشونت آمیز و تحریك كننده خود جامعه را در معرض تهدید قرار می‏دهد. چرا كه موجودیت خود را در آن می‏بیند. از این رو باید پرسید براستی سران اغتشاشات چه كسانی هستند؟
*****
اصولگرايان مجلس در اولين روز بحث کابينه به احمدي نژاد تاختند
حمله در نخستين گام
اين بار خيابان هاي بهارستان خلوت بود و مردم مشغول کارهاي روزمره شان بودند. احمدي نژاد صلاح ديد با هلي کوپتر نيايد تا صدايش در بهارستان نپيچد اما به جايش محافظانش را همراه خودش به صحن علني ببرد تا نماينده ها چپ چپ به هم نگاه کنند و بپرسند مگر مجلس ناامن است که با محافظ آمده؟ رسم است در صحن علني وزرا باشند و نماينده ها و رئيس جمهور. ورود افراد متفرقه ممنوع است. سرانجام هم برخي که حضور محافظان آقاي رئيس دولت را توهين مي دانستند، همان اول کار ميکروفن شان را روشن کردند و به احمدي نژاد اطمينان دادند «مجلس امن است.» اقبال محمدي نماينده مريوان گفت؛ «آقاي احمدي نژاد به نمايندگان اعتماد کنند و محافظانش را از صحن علني خارج کنند. اطمينان مجلس و شما بايد دوطرفه باشد.» هر چند دوربين ها تصاويري نگرفتند تا مشخص شود آيا بالاخره محافظان، مرد اول کابينه را تنها گذاشتند يا نه. مجلس از همان اول سر ناسازگاري گذاشت.
هنوز عرق پيشاني احمدي نژاد خشک نشده بود که ميکروفن نماينده هاي معترض يکي پس از ديگري روشن شد. اصلاح طلب هاي نماينده از کواکبيان گرفته تا داريوش قنبري به لاريجاني مي گفتند احمدي نژاد هنوز برنامه دولتش را نداده. قنبري پرسيد وقتي برنامه دولت دست مان نيست راجع به چه چيزي صحبت کنيم؟ در 9 دوره مجلس سابقه نداشته رئيس دولتي به مجلس بيايد و پنج مخالف و پنج موافق در مورد برنامه اش صحبت کنند بدون آنکه برنامه يي باشد. به همين دليل هم خواستند جلسه چند روز عقب بيفتد، شايد احمدي نژاد برنامه يي با خود آورد. لاريجاني ريش سفيدي کرد و قول داد احمدي نژاد در سخنانش برنامه اش را هم بگويد. دو اصلاح طلب پاي نطق که رفتند، چهره رئيس جمهور آنقدر درهم کشيده نشد که وقتي ديد توکلي، باهنر و مطهري پشت سر هم پشت ميکروفن مي روند و سوال هايي مي پرسند که تصور مي شد «خط قرمز است و نبايد کسي بپرسد». سوال مشترک همه «مشايي» بود. مخالفان مي پرسيدند چرا هر کس به دفاع از ولايت فقيه پرداخته، به خاطر علاقه رئيس دولت به مشايي برکنار شده. ماجراي مطيع بودن وزرا و اينکه احمدي نژاد مطيع ها را گلچين کرده هم سوژه مخالفان بود.
احسنت هاي نمايندگان پس از جملاتي اينچنيني پيغام هاي تلخي براي احمدي نژاد مخابره مي کرد. البته حاميان احمدي نژاد قوي نبودند و هيچ کدام نتوانستند پاسخ هاي دوستان اصولگراي منتقد را بدهند تا اينکه دقيقه 90 احمدي نژاد وقت خودش را به مرتضي آقاتهراني داد تا او بيايد و بگويد از مشروطه تا کنون هيچ دولتي به محبوبيت دولت احمدي نژاد نديده. او حتي کار را به توهين به مجلسي ها رساند و به همکارانش گفت اينقدر جزيي نگر نباشيد. اگر اين طور به کابينه نگاه کنيد، در مجلس هم افراد ناجور پيدا مي شود و مجلس هم درب و داغان است. هرچند صداي خيلي ها در مجلس درآمد که او حق ندارد وقتش را به کسي بدهد، اما بي فايده بود. بازار لابي ها هم که داغ داغ بود. قرار گذاشته بودند در پشت ميکروفن در مرحله اول کسي نگويد به کسي راي بدهيم، به کسي راي ندهيم. تا اينکه باهنر بازي را عوض کرد. او آنقدر آمدنش پشت ميکروفن مخالف، مجلس را تعجب زده کرد که او مجبور شد بگويد من «خاکستري ام».
او شيطنت هاي ويژه خودش را کرد و صداي اعتراض برخي را بلند کرد و به مجلسي ها سپرد که آنقدر به وزرا راي ندهند که کابينه بيفتد و به چند نفري راي ندهند به نحوي که قطار دولت از ايستگاه راه بيفتد. مجلسي ها صدايشان درآمد و يکي پس از ديگري تذکر مي دادند که اين نطق بود يا پيغام که به پنج شش وزير راي ندهيد. مخالفت ها از نصيري نماينده اصلاح طلب زنجان آغاز شد. او از احمدي نژاد پرسيد خبر دارد 57 درصد کابينه اش تحصيلات نامرتبط دارند و 53 درصد تجربه نا مرتبط تر يا اينکه 64 درصد برنامه هاي وزرايش کپي برنامه هاي ساير وزرا است. يوسف نژاد نماينده اصلاح طلب ديگر از رئيس ملت پرسيد با چه معياري به اين نتيجه رسيده که کابينه کارآمد است. وي سپس سخنان احمدي نژاد در روز راي آوردن محسن اژه يي و پورمحمدي را خواند؛ «ايشان استاد فاضل و عالم و وارسته و دلسوز و دانشمندي هستند.» نماينده ها با شنيدن اين جملات لبخند مي زدند. احمدي نژاد ديروز همين جملات را در وصف وزراي جديدش تکرار کرد. يوسف نژاد هم مي گفت اين چه رسمي است؟ اگر به سخناني که در مدح وزراي قبلي مي گفت، ايمان داشت پس چرا 14 نفر آنها را کنار گذاشت و اگر اين جملات عادي است و تعارف که گفتن آنها در دفاع از هر وزير کابينه دهم چه ارزشي دارد؟وي سپس سخنان احمدي نژاد در روز راي آوردن محسن اژه يي و پورمحمدي را خواند؛ «ايشان استاد فاضل و عالم و وارسته و دلسوز و دانشمندي هستند.» نماينده ها با شنيدن اين جملات لبخند مي زدند. احمدي نژاد ديروز همين جملات را در وصف وزراي جديدش تکرار کرد. يوسف نژاد هم مي گفت اين چه رسمي است؟ اگر به سخناني که در مدح وزراي قبلي مي گفت، ايمان داشت پس چرا 14 نفر آنها را کنار گذاشت و اگر اين جملات عادي است و تعارف که گفتن آنها در دفاع از هر وزير کابينه دهم چه ارزشي دارد؟ نصيري که مي گفت اين کابينه، کابينه علم و صنعتي هاست و شهرداري چي ها و اين کابينه تنگ تر نشده، احمدي نژاد هم عصباني شد و پاسخ داد؛ چه کسي گفته کابينه تنگ شده؛ فتاح که علم و صنعتي بود و برکنار کردم انتقاد مي کنيد چرا برکنار کردم. علم و صنعتي مي آورم مي گوييد چرا؟ البته احمدي نژاد زياد پاسخ اين سوالات را نداد.
اما وقتي نوبت به خودي هاي اصولگرا رسيد لب به انتقاد گشود. تا جايي که وقتي نوبت احمدي نژاد رسيد، عصباني شروع به گلايه کرد؛ «به من توهين مي کنند و به تمسخر مي گويند. من را تخريب مي کنند. از پشت بلندگو به من حمله مي کنند و...»اين همه ناراحتي بي دليل نبود. باهنر که پشت ميکروفن رفت، کابينه احمدي نژاد را کابينه عجايب ناميد. او به ماجراي پيشنهاد برخي از مردان حلقه اول احمدي نژاد براي همه سمت ها اشاره کرد و پرسيد؛ اين از عجايب نيست که مديري در اين مملکت هم مي تواند وزير نفت باشد و هم وزير خارجه و هم آموزش و پرورش. باهنر از مشورت نکردن هاي احمدي نژاد هم آنقدر دلخور بود که نيمي از نطقش را به اين موضوع اختصاص داد و مدام مي پرسيد؛ چرا با ما مشورت نکردي؟ در اين بين باهنر براي چاشني کار تخلفات احمدي نژاد در دولت نهم را مطرح کرد که هم صداي حاميان احمدي نژاد درآمد و هم اعتراض احمدي نژاد بلند شد. رئيس دولت دهم مي گويد؛ چه کار به کار دولت نهم داريد؟ حالا در دولت نهم تخلف هم شده باشد، چرا امروز از آن صحبت مي کنيد.نوبت به احمد توکلي که رسيد، اعتراض ها آرام آرام اوج گرفت. جمله جمله توکلي را احمدي نژاد پاسخ مي داد. توکلي مي گفت وزير علوم را چرا دانشجو مي کنيد؟ او که رئيس ستاد انتخاباتي بوده و از نظر جمع کثيري از مردم متهم اصلي است. به چه مصلحتي بايد رئيس وزارت علوم شود تا بين دانشجو و دولت واگرايي پيش بيايد؟ احمدي نژاد پاسخ داد؛ اين چه اتهامي است؟ آنها که رمز تقلب را رمز آشوب کردند متهم اصلي هستند يا کامران دانشجو؟ احمدي نژاد عصباني بود و مي گفت؛ چرا به دروغ تلقين مي کنيد بين مردم و دولت من واگرايي وجود دارد؟ توکلي مي گفت وزير دفاع را وزير کشور نکنيد. وقتي بسياري مي گويند شما دنبال فشار و سلب آزادي هستيد. احمدي نژاد مي گفت نجار خوش نام است. توکلي مي گفت 16 وزير سابقه يي در وزارت پيشنهادي ندارند. 11 وزير هم که اصلاً تجربه يي ندارند. توکلي هم ضعف هاي احمدي نژاد در چهار سال گذشته را ليست کرد و در نهايت مي پرسيد به چه اعتمادي به تيم جديد راي دهند به دولتي که قانون گريزي را بارها از خود نشان داده و باز هم پاسخ احمدي نژاد مبني بر اينکه «به دولت قبل چه کار داريد؟ چرا به من توهين مي کنيد؟ چرا از کابينه دهم حرفي نمي زنيد؟»اما گل سرسبد مخالف ها علي مطهري پسر شهيد مطهري بود. او که شروع کرد، مجلس يکدست ساکت شد. مطهري رک پرسيد و البته از سمت احمدي نژاد متهم شد که توهين مي کند و او به جايش سکوت. مطهري(سخنان مطهري جداگانه چاپ شده است) ، ديروز به احمدي نژاد پيشنهاد کرد به نصيحت هاي آنها به عنوان «دوستان داناي دولت» گوش دهد. مطهري هم به اين موضوع معترض بود که برخلاف سخنان احمدي نژاد وزرا بايد به مجلس هم پاسخگو باشند. احمدي نژاد چند روز پيش گفته بود وزرا تنها بايد پاسخگوي او باشند.مطهري باز هم گفت؛ به وزرا ياد بدهيد تحت فرمان قانون باشند نه مطيع رئيس دولت. او از احمدي نژاد پرسيد؛ معني همگرايي مطيع بودن و تابع شما بودن است يا مطيع قانون بودن؟ او احمدي نژاد را متهم کرد که ليبرال فرهنگي است. زنان را به ورزشگاه فرستاد و صداي مراجع را در آورد. وضع حجاب بدتر از دوران خاتمي شده. او پرسيد؛ آيا بايد فرهنگ کشور را به دست احمدي نژاد بسپاريم و فرهنگ کشور تابع فرهنگ احمدي نژاد باشد؟ احمدي نژاد هم پاسخ داد؛ «نه، حتماً بايد مساله حجاب را با نيروي قهريه در خيابان ها مرتفع کرد؟ يا مشکل فرهنگ چادر سر خانم ها در خيابان هاست؟»مطهري وارد داستان مشايي که شد، هر گفتارش احسنت مجلسي ها را به دنبال داشت.مطهري به احمدي نژاد گفت؛ «چطور مي خواهيد در چهار سال آينده بين ولايت فقيه و ولايت مشايي جمعي حاصل کنيد؟» تا به اين ترتيب به قول نماينده ها به اصل ماجرا بپردازد. مطهري رک و پوست کنده به احمدي نژاد گفت او هر کاري مي کند که مشايي بگويد. هر وزيري را برمي دارد که با مشايي مخالفت کرده باشد. هر سياست فرهنگي را با اجازه مشايي اجرا مي کند و اين انديشه هاي مشايي است که کشور را اداره مي کند. مطهري پرسيد؛ چرا بايد وزير اطلاعات برود و در اين وزارتخانه چند معاون استراتژيک تغيير کنند؟مطهري پشت سر هم سوال مي کرد؛ گناه فتاح و لنکراني چه بود که از کابينه بيرون گذاشته شدند؟ تنها به اين دليل که به ولي فقيه التزام داشتند و به دليل علاقه شما به مشايي حذف شدند. مجلس يکصدا احسنت مي گفت و مطهري باز از آنچه آگاهي از جايگزين ها مي ناميد. آن سو نيز احمدي نژاد معترض بود که اينجا تريبون تخريب من و دوستانم شده و من پاسخ نمي دهم.سکوت مجلس و گوش دادن سخنان مطهري صداي حاميان احمدي نژاد را درآورد تا جايي که بزرگواري به لاريجاني معترض شد که چرا وقتي مطهري حرف مي زد، مجلس را ساکت کردي و همه به سخنان او گوش مي دادند و وقتي نوبت موافقان است، مجلس شلوغ است و ناآرام. البته مجلس براي يکي از موافقان کابينه آرام شد.
تنها چهره سرشناسي که حاضر شد از کابينه احمدي نژاد دفاع کلي کند، آقاتهراني معلم اخلاق احمدي نژاد بود. البته او تصميم نداشت به عنوان موافق صحبت کند اما وقتي ديد هيچ يک از موافقان چهره سرشناسي نبودند و ابهاماتي که باهنر، توکلي و مطهري در کنار اصلاح طلبان آفريدند، بي پاسخ مانده، به ميدان آمد و گفت؛ دولت دهم تنها دولتي است که در روز اول اين همه به آن تاختند.طبيعي است، اما بايد از دايره انصاف خارج نشويم ممکن است برخي اشکالات وارد باشد، اما جزيي نگري نکنيم و مديريت مجموعه کار را ببينيم. به اين دقت کنيد که وقتي پس از چهار سال مقام معظم رهبري نگاه مي کنند، دولت را بپسندند. آقا تهراني با بيان اينکه اگر از رئيس جمهور هم بپرسيد وزراي انتخابي بهترين هستند، پاسخ شان منفي است، مي گويد؛ ولي در بين آنها يک همگوني جدي وجود دارد، بر اين اساس مخالفاني که اينقدر جزيي نگري مي کنند از نظر تکنيکي درست عمل نمي کنند. نمايندگان اگر براي کليت نظام دلسوزي مي کنند، بايد بدانند قطار دولت بايد بعد از راي اعتماد راه بيفتد چه بسا که اگر بايستد، چهار نفر نادان سنگ مي اندازند.
همان طور که در حوادث پس از انتخابات هم همين طور شد. ديديد که چه کساني سنگ انداختند؛ کساني که ما يک عمر درباره آنها جور ديگري فکر مي کرديم. تا به اين ترتيب روز اول بررسي کابينه بيش از آنکه به کم و کيف وزراي پيشنهادي پرداخته شود، صحنه يي شود براي پرسيدن ده ها «چرا» از احمدي نژاد تا جايي که او هم به اعتراض لب به سخن باز کند که اين جلسه راي اعتماد به کابينه است يا متهم کردن و تخريب من؟ سوالي که مجلس خوب مي دانست اينجا، جاي تلافي انتقادهايي است که چهار سال احمدي نژاد شنيد و پاسخ نداد تا گذارش از راهي ديگر به پيچ مجلس برسد.
*****
اموال منقول و غيرمنقول دانشگاه آزاد اسلامي وقف شد
اعتماد: ديروز اعلام شد کليه دارايي هاي منقول و غيرمنقول دانشگاه آزاد اسلامي به وقف درآمده است. بر اساس بيانيه هيات موسس اين دانشگاه 357 واحد دانشگاهي و مرکز آموزشي در داخل کشور و واحدهاي برون مرزي دانشگاه آزاد در لبنان، امارات، انگلستان، تانزانيا و ارمنستان و ساير مستملکات دانشگاه شامل وقف شده است. همچنين براي اين دانشگاه هيات موسس جديدي انتخاب شده است که بر اين نهاد عظيم علمي و فرهنگي نظارت خواهند کرد. اعضاي هيات موسس جديد عبارتند از؛
1- آيت الله اکبر هاشمي رفسنجاني 2- دکتر عبدالله جاسبي 3- مهندس ميرحسين موسوي 4- آيت الله عبدالکريم موسوي اردبيلي 5- حجت الاسلام سيدحسن خميني 6- دکتر ابراهيم حسن حبيبي 7- حجت الاسلام دکتر محسن قمي 8- دکتر علي اکبر ولايتي 9- دکتر حميد ميرزاده، با هدف جاويدان ساختن اين سرمايه عظيم در خدمت دانش و فرهنگ در جهان اسلام تدبير جديدي انديشيدند. با بررسي همه جانبه کارشناسان و با توجه به تعاليم حيات بخش اسلام استفاده از ظرفيت نهاد مقدس وقف بهترين گزينه براي حراست از اين سرمايه در مسير اصلي خود تشخيص داده شد. با استعانت از الطاف الهي و پس از استيذان از مقام معظم رهبري و دريافت نظر موافق معظم له و با مشورت با حقوقدانان و صاحب نظران طي يک سال گذشته با صرف اوقات فراوان و بررسي هاي حقوقي و کارشناسي پس از تهيه و تصويب وقفنامه يي جامع، در شامگاه پنجم ماه مبارک رمضان سال 1430 هجري شمسي مطابق با چهارم شهريورماه 1388 به اتفاق آرا و با توجه به مفاد اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامي به عنوان هيات موسس و واقف و با انشا و امضاي صيغه شرعي، کليه اموال غيرمنقول اعم از مشاع يا مفروز و دارايي هاي منقول با دوام، حقوق، امتيازات، سهام و تمامي اجزا، توابع و متعلقات مربوط به دانشگاه آزاد اسلامي شامل کليه واحدها، مراکز، سازمان سماء و ساير موسسات وابسته موجود در کشور جمهوري اسلامي ايران و ساير کشورها را که فهرست و مشخصات آنها ضميمه وقفنامه خواهد شد، وقف شرعي موبد عام و حبس مخلد اسلامي نمودند تا از رقبات و درآمد حاصله از آنها برابر مفاد مندرج در اين وقفنامه استفاده و يا به مصرف برسد.
*****
جزيياتي در مورد نقش انگليس در آزادي المقرحي
روزنامه ساندي تايمز گزارش داد؛ دولت انگليس دو سال پيش تصميم گرفته بود به شدت به نفع لندن است که تنها محکوم حادثه لاکربي به ليبي بازگردد. در اين گزارش آمده است بر اساس نامه هاي فاش شده مشخص شده است جک استراو وزير دادگستري انگليس، کني مک آسکيل همتاي اسکاتلندي خود را در جريان تصميم براي توافق در راستاي آزادي عبدالباسط المقرحي قرار داده بود. اين در حالي بود که پنج ماه پيش از اين ماجرا، جک استراو اعلام کرده بود وي تمايلي به توافق در مورد اين موضوع ندارد. روزنامه ساندي تايمز اعلام کرد استراو پس از مذاکرات ميان ليبي و شرکت BP انگليس در مورد توافق بر سر اکتشاف گسترده نفت با مانع روبه رو شد، تغيير موضع داد، اما مشکلات پيش روي اين موضوع خيلي زود حل و فصل شد. با اين حال، فاش شدن اين نامه ها سوالاتي را در مورد موضع انگليس در مورد آزادي المقرحي مطرح کرده است. دولت انگليس تاکيد کرده اين تصميم تنها از سوي دولت اسکاتلند گرفته شده و آزادي المقرحي به واسطه معامله ميان انگليس و ليبي براي تسهيل مسير قرارداد نفت ميان دو کشور بوده را رد کرده است. استراو در نامه يي در تاريخ 26 ژوئيه 2007 اعلام کرد وي به گزينه حذف المقرحي از توافقنامه انتقال تمايل دارد، اما در 19 دسامبر 2007، همزمان با اينکه ليبي از موضوع آزادي المقرحي به عنوان معامله يي در توافق با شرکت BP استفاده کرد، استراو موضع اش را تغيير داد. اين در حالي است که از طرف ديگر عامل بمبگذاري لاکربي اعلام کرد وي با تحقيقات جديد در مورد حادثه لاکربي همکاري خواهد کرد و اسنادي را که در اختيار دارد ارائه خواهد داد. عبدالباسط المقرحي تنها محکوم حادثه لاکربي به روزنامه هرالدديلي چاپ اسکاتلند گفت، خانواده هاي قربانيان اين حادثه بايد حقيقت را در مورد انفجار پرواز شماره 103 خط هوايي پان امريکن بدانند. المقرحي به اين روزنامه گفت؛ از موضوع تحقيقات علني در صورت توافق در مورد آن حمايت مي کنم. اين موضوع به قربانيان حادثه لاکربي کمک مي کند تا حقيقت را بفهمند. همان طور که قبلاً هم گفته بودم، حقيقت هيچ وقت پنهان نخواهد ماند.
*****
دهمین روز درگیری های مسلحانه در کردستان
سامناک آقایی

به دنبال ده روز درگیری های مسلحانه در مناطقی از استان های آذربایجان غربی و کردستان بین نیروهای احزاب کرد مخالف و نیروهای سپاه پاسداران، بار دیگر علاوه بر این دو استان، فضای استان های کرمانشاه و ایلام نیز نظامی و امنیتی شده و تردد در محورهای پرتردد این استانها به سختی صورت می گیرد.از تعداد قربانیان این درگیری ها اطلاعات متفاوتی منتشر شده است.
طرف های درگیر در کردستان طی روزهای اخیر آمار های متفاوتی از میزان تلفات نیروهای خود ارائه داده اند. مقامات سپاه پاسداران شمار تلفات جانی احزاب کرد در این درگیری ها را 45 کشته و بیش از 50 زخمی اعلام کرده و تنها کشته شدن یک تن از اعضای سپاه را مورد تائید قرار داده اند. اما احزاب کرد از دست دادن 11 تن از اعضای خود را تائید و شمار تلفات سپاه پاسداران تنها در یک درگیری را 55 کشته و بیش از 30 زخمی عنوان کرده اند.
آغاز درگیری ها
این درگیری ها اول هفته گذشته با درگیری خونین بین یک تیم از نیروهای حزب کومه له با نیروهای سپاه پاسداران در اطراف کامیاران شروع شد که بر اساس ادعای کومله طی آن 5 تن از اعضای این حزب کشته و 55 تن از اعضای سپاه و عناصر محلی کشته و بیش از سی تن دیگر نیز زخمی شدند،اما سپاه پاسداران تا روز گذشته هیچ آماری از تعداد تلفات این درگیری ارائه نداد.
دو شب بعد از این حادثه، در اطراف مریوان تنی از چند از نیروهای حزب دمکرات با نیروهای سپاه پاسداران درگیر شدند که در این درگیری دو تن از نیروهای این حزب کشته شدند.
همزمان با این درگیری، نیروهای حزب دمکرات کردستان ایران ـ یکی از دو شاخه حزب دمکرات ـ نیز در منطقه فیض الله بیگی از توابع سقز با نیروهای سپاه درگیر شدند که در نتیجه این درگیری طبق خبرهای منتشره از سوی این حزب، چهار تن از اعضای آن جان خود را از دست دادند.
در ادامه، این درگیری های خونین از استان کردستان به استان آذربایجان غربی کشیده شد و نیروهای حزب کومه له در چند نقطه در استان آذربایجانی غربی با نیروهای سپاه پاسداران درگیر شدند که طی این درگیری ها هم تعداد نامشخصی از نیروهای طرفین کشته و زخمی شدند. حزب کومه له در مورد تعداد تلفات این درگیری ها آماری ارائه نداده اما ادعا کرده است که نیروهای این حزب دراین درگیری ها متحمل هیچ نوع تلفاتی نشده اند.
با این حال هر سه حزب درگیر در زدخوردهای مسلحانه هفته گذشته در کردستان، در مجموع جان باختن یازده تن از اعضای خود را تائید و تصویر و هویت اعضای از دست رفته خود را منتشر کرده اند. اما مقامات نظامی، به ویژه مقامات بلند پایه سپاه ضمن تائید وقوع درگیری های مسلحانه با نیروهای این سه حزب کردی، شمار تلفات نیروهای احزاب کرد را بیشتر اعلام کرده اند.
آمارهای متفاوت از کشته ها و زخمی ها
دو روز پیش سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در گفتگوئی خبری با اعلام اینکه استان های غرب و شمالغربی هم اکنون در تسلط کامل نیروهای سپاه و بسیج هستند، میزان تلفات جانی احزاب کرد در درگیرهای اخیر را 45 کشته و بیش از 50 زخمی اعلام کرد.
نکته جالب در گفتگوی خبری فرمانده سپاه پاسداران این بود که وی به درگیری سپاه پاسداران با نیروهای حزب پژاک در استان آذربایجان غربی اشاره کرد، در حالیکه هر سه حزب درگیر در این درگیری ها یعنی کومه له، حزب دمکرات و حزب دمکرات کردستان ایران در گزارش و اطلاعیه های خود حضور حزب پژاک در این درگیری ها را تکذیب کرده اند. علاوه بر این پیش از گفتگوی خبری فرمانده کل سپاه پاسداران، مقامات نظامی دو استان آذربایجان غربی و کردستان تعداد تلفات جانی هر سه حزب کردستان را 27 کشته و تعداد نامشخصی زخمی اعلام کرده بودند.
فرمانده سپاه پاسداران همچنین در بخش دیگری از گفتگوی خود تلفات جانی سپاه پاسداران طی درگیرهادر مناطق مختلف کردنشین را تنها یک کشته اعلام کرد.در حالیکه سایت خبری خورهه لات نیوز، یکی از منابع خبری معتبر کردستان ضمن تائید جانباختن یازده تن از اعضای سه حزب عمده کردستان در درگیری های دو هفته اخیر، اعلام کرده تنها در درگیری اول هفته گذشته بین نیروهای کومه له با نیروهای سپاه پاسداران در اطراف کامیاران که طی آن پنج تن از اعضای این حزب جان خود را از دست دادند، دست کم 55 تن از نیروهای سپاه و عناصر محلی کشته و حداقل سی تن دیگر زخمی شدند.این منبع خبری در ادامه از تلاش سپاه پاسداران برای مخفی کردن اجساد کشته شدگان خبر می دهد و می نویسد: نیروهای سپاه پاسداران و عناصر محلی آن در کردستان برخلاف سایر مناطق ایران برای مقابله با نیروهای احزاب کرد از لباس فرم نیروهای احزاب کرد[لباس فرم پیشمرگ]استفاده می کنند. فرماندهان سپاه پاسداران دراستان کردستان در چند روز گذشته جسد کشته شدگان خود را که لباس فرم پیشمرگه ها را به تن داشته اند به مردم نشان داده و گفته اند این اجساد متعلق به پیشمرگه های سه حزب کردی هستند که در درگیری های اخیر کشته شده اند. از سوی دیگر فرماندهان سپاه پاسداران برخلاف همیشه از انتقال بیش از سی تن دیگر از زخمی های خود به بیمارستان های وابسته به سپاه خودداری کرده و همگی آنها را به یکی از بیمارستان های اصلی سنندج انتقال داده و با مستقر کردن شمار زیادی از نیروهای خود در بیمارستان به مردم وانمود می کنند که این زخمی ها، از اعضای احزاب کرد هستند.
فضای امنیتی و نظامی
درگیری های مسلحانه بین سه حزب عمده کردستان و سپاه پاسداران دقیقا در سالروز فتوای آیت الله خمینی برای جهاد در کردستان شروع شد. هر سال در چنین روزی علاوه بر نیروهای امنیتی و اطلاعاتی در داخل شهر های کردستان، نیروهای سپاه و بسیج نیز به منظور جلوگیری از اعتراضات مردمی و فعالیت های تبلیغی اعضای احزاب کرد، همه مناطق کردنشین غرب کشور را نظامی و از هر بهانه ای برای دستگیری شهروندان کرد استفاده می کنند.طبق خبرهای تائید نشده امسال هم در سالروز فتوای آیت الله خمینی و همزمان با درگیرهای خونین مسلحانه در مناطق مختلف، در شهر هایی مثل مهاباد، بوکان سرشت، سقز،مریوان،سنندج، کامیاران، کرمانشاه و حتی ایلام،ده ها تن از شهروندان کرد دستگیر و روانه زندان شده اند.
این در حالیست که منابع محلی می گویند محورها تردد در شهر هائی که طی دو هفته گذشته شاهد درگیری بین احزاب کرد و سپاه پاسداران بوده، از سوی نیروهای سپاه و بسیج کنترل شده و از سوی دیگر توپخانه نیروی زمینی سپاه بار دیگر مناطق مرزی را زیر آتش گرفته و هم اکنون بخشی از جنگل های مرزی در استان کردستان در سوختن است.
*****
اولین جلسه بررسی کابینه دولت کودتا
از مدرک تقلبی تا هلو هلو
فرشته قاضي

اولین جلسه بررسی کابینه دولت محمود احمدی نژاد روز گذشته در حالی در مجلس شورای اسلامی برگزار شد که در چند نقطه تهران، مردم با سر دادن شعار "دولت کودتا، استعفا، استعفا" خواهان استعفای احمدی نژاد شدند. این در حالیست که بسیاری از صاحبنظران و شخصیت های سیاسی، حاضر به ارزیابی کابینه پیشنهادی احمدی نژاد نشده و در تماس خبرنگار روز گفتند هرگونه بحث در این زمینه، به معنای به رسمیت شناختن دولت برآمده از کودتا است و ما حاضر به چنین کاری نیستیم.
از سوی دیگر احمدی نژاد که هیچ برنامه ای برای آغاز دولت خود و کابینه اش به مجلس ارائه نکرده در اقدامی شگفت انگیز به همراه دو محافظ خود وارد صحن مجلس شد و محافظان او در دو طرف او نشستند؛ امری که اعتراض شدید نمایندگان را به دنبال داشت و با تذکر علی لاریجانی و اقبال محمدی، نماینده مریوان که گفت "اینجا خانه ملت و منطقه امنی است" محافظان احمدی نژاد ناچار از ترک صحن مجلس شدند.
این عضو فراکسیون خط امام مجلس با بیان اینکه طبق مواد 6-7-8 آیین‌نامه داخلی مجلس فقط رییس‌جمهور، معاونین و وزرا می‌توانند در صحن علنی مجلس حاضر شوند، گفت: ورود هرکس به غیر از این افراد طبق آیین‌نامه ممنوع است.وی پس از اتمام جلسه مجلس هم به سایت پارلمان نیوز گفت حضور یک رییس‌جمهور با محافظ در صحن مجلس تاکنون سابقه نداشته است و درباره دلیل این کار آقای احمدی نژاد باید گفت: الله اعلم!بر اساس گزارش ها موافقان وزرای معرفی شده از سوی احمدی نژاد، نمایندگانی از حوزه های انتخابیه کوچک بودند و مخالفان از نمایندگان سرشناس اصولگرا و اصلاح طلب مجلس. محمد رضا باهنر، احمد توکلی و علی مطهری، سه چهره سرشناس اصولگرای مجلس بودند که از احمدی نژاد و وزرای معرفی شده او انتقاد و در عین حال تاکید کردند که "باید به خاطر وضعیت فعلی کشور دولت دهم راه بیفتد!"به گزارش سایت فراکسیون خط امام مجلس، هنگامی که مخالفان صحبت می‌کردند سکوت صحن مجلس را فرا می‌گرفت و نمایندگان و اعضای دولت در صندلی‌های خود مستقر می‌شدند، اما هنگام سخنرانی موافقان کابینه گویی زنگ تفریح فرا می‌رسید همهمه مجلس را فرا می گرفت و حرکت‌های بسیاری در صحن علنی به راه می‌افتاد، به نحوی که علی لاریجانی بارها مجبور به تذکر برای رعایت نظم و انضباط جلسه می‌شد.
نکته مهم دیگردر این جلسه این بود که بر خلاف رویه دولت‌های گذشته، احمدی‌نژاد در این دوره برنامه‌ای بعنوان برنامه کلی دولت دهم ارائه نکرده و صرفا به معرفی وزرای پیشنهادی خود، آن هم در دقیقه نود اکتفا کرده است.این موضوع اعتراض نمایندگان را به دنبال داشت و داریوش قنبری، سخنگوی فراکسیون خط امام مجلس در تذکری اعلام کرد: هیچ وقت سابقه نداشته در طول 9 دوره دولت برنامه نداشته باشد.او تصریح کرد: در واقع این بدعت می‌شود، خواهش ما این است كه بدون برنامه، بررسی نشود.
امالاریجانی این در خواست را نپذیرفت و از نمایندگان خواست همان برنامه وزرای پیشنهادی را برنامه دولت تلقی کنند.از دیگر حاشیه های بحث بر انگیز مدرک دکترای کامران دانشجو، وزیر پیشنهادی احمدی نژاد است که از سوی برخی از نمایندگان مورد سئوال قرار گرفته و برخی از سایت‌ها اعلام کرده‌اند گرچه کامران دانشجو در معرفی خود به مجلس مدرک دکترا اعلام کرده اما در استعلام از دانشگاهی که او مدعی دکترا شده نام او وجود ندارد.از سوی دیگر حسین اسلامی نماینده ساوه و از موافقان کابینه دهم هنگام حضور در جایگاه گفت: "من بعنوان نایب رییس کمیسیون اصل نود نموداری به شما نشان بدهم که نشان می‌دهد شکایت از وزرای دولت نهم نسبت به دولت‌های گذشته کاهش داشته است." این نماینده سپس برگه ای را به سمت نمایندگان گرفت که چیز دقیقی در آن مشخص نبود اما این اقدام بی‌سابقه او برخی از نمایندگان را به خنده انداخت. یکی از نمایندگان گفت: "نمودار آقای اسلامی مانند نمودارهایی بود که در جلسات مناظره از سوی احمدی‌نژاد ارائه می‌شد."
احمدی نژاد وزرا را مطیع و فرمانبردار میخواهد
علی مطهری، چهره شاخص اصولگرای مجلس با تاکید بر اینکه "وزرا تحت فرمان رئیس جمهور نیز نیستند بلکه رئیس جمهور هماهنگ کننده آنهاست و آنها تحت فرمان قانون هستند" در مخالفت با وزرای پیشنهادی احمدی نژاد گفت: "برخی وزیران پیشنهادی برای کسب رای اعتماد دست به کارهای سخیفی از جمله کادو دادن و برگزاری مهمانی های غیر معمول و تحمیل لابی های زشت بر نمایندگان مجلس زده اند."وی درباره برنامه و خط و مشی و اصول کلی و ترکیب هیات وزیران دولت دهم گفت: "حتی به طور نسبی هم آن را ایده آل نیافتیم. معتقدم کابینه پیشنهادی متناسب با توانایی های کشور و حتی توانایی های اصولگرایان نیز نیست و در مجموع ضعیف است."فرزند آیت الله مطهری افزود: "مفهوم همگرایی نزد ایشان مطیع و تابع بودن وزیر در مقابل نظرات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رئیس جمهور است و این است ریشه ضعف کابینه دهم و عدم حضور افراد صاحبنظر و دارای فکر و مستقل به تعداد قابل قبول در آن."وی با تاکید بر اینکه "رئیس جمهور ایدئولوگ نظام نیست" گفت: "همگرایی های وزیران به معنای مطیع و تابع نظرات رئیس جمهور بودن نیست. شاید وجه مشترک وزیران پیشنهادی همگرا بودن به معنی نادرست آن یعنی مطیع بودن آن است. رئیس جمهور می خواهد خصوصا در وزارتخانه های حساس مانند اطلاعات، کشور، ارشاد، نفت و خارجه خودشان حاکم و فرمانروا باشند. لذا افرادی برای این وزارتخانه ها معرفی کرده است که مهمترین شاخصه آنها مطیع بودن است. این امر به صلاح کشور نیست."مطهری افزود: "در روزهای اخیر نیز دیدیم که رئیس جمهور پس از عزل وزیر اطلاعات معاونان استراتژیک و راهبردی این وزارتخانه را تغییر داد در حالیکه جز با حضور وزیری که دارای درجه اجتهاد باشد این کار قانونی نیست."وی با طرح این سوال که چرا از وزرای موفق دولت نهم همچون لنکرانی و فتاح استفاده نشده است گفت: "برخی از وزیران پیشنهادی بدون هر گونه تجربه ای در کار یک وزارتخانه در راس آن وزارتخانه قرار گرفته اند. اگر در سالهای اول انقلاب اسلامی چاره ای برای این کار نبود و وزارتخانه ها به حق محل آموزش وزارت بود اکنون پس از 30 سال توجیهی ندارد مگر همان همگرایی به معنای مطیع بودن."
متهم اصلی حوادث بعد از انتخابات
احمد توکلی دیگر چهره شاخص اصولگرای مجلس نیز با انتقاد شدید از سیاست های اقتصادی احمدی نژاد، به عدم ارائه اسامی وزرای پیشنهادی از سوی احمدی نژاد به مجلس اشاره کرد و گفت: "شكل‌گیری دولت دهم چنان آغاز شده كه امید به داشتن روابط مبتنی بر اعتماد و مشاوره را كم كرده است. مردم نامحرم نیستند، ولی در حالی كه نمایندگان مردم هنوز حتی از نام نامزدهای نهایی مطلع نیستند، طرح مشخصات و فضیلت‌های ادعایی آنان از سیما چه پیامی دارد؟ كاش در حد ارسال یك پیامك از دولت به نمایندگان و اعلام اسامی، به آنان اعتنا می‌شد."وی گفت: "وقتی رئیس جمهور قصد امر بی‌سابقه معرفی وزیر زن را دارد پیشتر با مجلسیان به شور می‌پرداخت تا زنان مدیر و باسابقه و كارآمد معرفی می‌شدند تا لا اقل اگر كسانی نگاه جنسیتی ندارند، بتوانند رای بدهند، آیا چنین مشی‌ای به واگرایی می‌انجامد یا همگرایی؟"وی با انتقاد از وزیر پیشنهادی برای وزارت علوم گفت: "وزیر پیشنهادی علوم رئیس ستاد انتخاباتی بود كه آن ماجراهای تلخ را در پی داشت. وی از نظر معترضان كه گرچه اقلیت‌اند جمع كثیری از مردم را تشكیل می‌دهند، متهم اصلی است و وزارت چنین فردی به واگرایی دانشگاه و دولت كمك می‌كند یا به همگرایی؟ آیا از نظر سیاسی و كارایی دولت به مصلحت است؟"توکلی انتخاب یک فرد نظامی برای وزارت کشور را به صلاح ندانست و درباره وزرای پیشنهادی زن گفت: "معرفی وزرای زن، آن هم افرادی بی تجربه یا كم تجربه چه نتیجه‌ای دارد؟ اگر مجلس بدون اعتنا به جنسیت براساس مقیاس كارآمدی رای ندهد، دسته كثیری از مردم را از مجلس ناراحت می‌كند و اگر از ترس جوسازی به زنان ناكارآمد رای دهد، دسته دیگری معترض می‌شوند. این مورد در هر دو سر واگرایی‌ساز است."به گفته توکلی فقط یک وزیر پیشنهادی از سوی احمدی نژاد تجربه چهار ساله وزارت دارد. او پرسید: "مصادیق دیگری هم هست، آقای رئیس جمهور پاسخ دهند كه چرا انتخاب‌های چالش برانگیز را ترجیح داده‌اند؟ و چرا وزیرانی كه مجلس به آنها رای داده بود بدون توضیح كافی عزل شدند یا معرفی نشدند؟ عزل در مجلس با فرایند استیضاح است و علت‌ها با شفافیت به آگاهی مردم می‌رسد ولی عزل رئیس جمهور چطور؟"
راه اندازی قطار دولت دهم
محمد رضا باهنر، نایب رئیس مجلس نیز بخشی از تصمیمات بزرگ دولت نهم را به عنوان تصمیمات غیرقانونی برشمرد و با انتقاد از عدم حضور چهره های نخبه در کابینه معرفی شده گفت: من به اقلیتی از وزیران حتما رای نخواهم داد.او به عنوان مخالف کلیات برنامه دولت از درخواست احمدی نژاد از نمایندگان مبنی بر اینکه "همانطور که به اعتبار نامه مجلسی ها رای می دهند به وزیران پیشنهادی هم رای دهند" انتقاد کرد و گفت: "این قیاس مع الفارق است، مجلس باید حتما به وزیران پیشنهادی اعتماد پیدا کند و اعتماد رئیس جمهور به کابینه معرفی شده به معنی الزام مجلس به اعتماد به افراد معرفی شده نیست."او در ادامه سخنان خویش با انتقاد از عدم حضور چهره های نخبه دولت نهم در کابینه معرفی شده دهم گفت: "بر خی از وزیران در کابینه نهم بودند که افتخار آمیز بودند و سمبل آنان دکتر باقری لنکرانی بود اما چه شده است که این همکاری ها کم شده است ؟" باهنر گفت: "برخی از وزیران پیشنهادی در 4-5 وزارتخانه کاملا متفاوت و حتی متضاد با تخصص ها مطرح شدند که این از اعجاب های این دولت است." او در عین حال با بیان اینکه قطار دولت دهم باید راه بیفتد اعتراض و تذکر های پیاپی نمایندگان را برانگیخت.باهنر سپس با بیان اینکه برای دکتر وحیدی دستجردی احترام قائل است در عین حال پرسید: "از باقری لنكرانی به عنوان یك نخبه‌ جوان و موفق در دولت نهم، كجا قرار است بیشتر استفاده شود."
در این هنگام برخی از نمایندگان با خنده "هلو" "هلو" کردند، اشاره این نمایندگان به توصیف احمدی‌نژاد از لنکرانی بود که در برنامه تلویزیونی گفته بود: "آقای لنکرانی مثل هلو می ماند آدم دلش می‌خواهد او را بخورد."
شاخص وزرا، تبعیت از احمدی نژاد است
پنج عضو فراکسیون خط امام مجلس نیز در مخالفت با وزرای پیشنهادی صحبت کردند. سعدالله نصیری از این جمله بود. او گفت: "در این کابینه حلقه‌های مدیریتی در دولت دهم بسته تر شده است و 83 درصد کابینه جزو حلقه دوستان دانشگاه علم و صنعت، شهرداری و وزیران سابق هستند."وی افزود: "64 درصد برنامه‌های ارائه شده توسط وزیران پیشنهادی چکیده و کپی شده از برنامه‌های توسعه و سند چشم انداز است؛ قرار نیست مجلس به سند چشم انداز با توسعه رای دهد؛ قراراست ما به برنامه مشخص وزیران با زمان بندی دقیق و به دور از کلی گویی رای بدهیم."علی اصغر یوسف نژاد نیز در مخالفت با وزرای پیشنهادی گفت: "بسیاری از سخنانی که ایشان امروز درباره کابینه و وزیران معرفی شده در دولت دهم به نمایندگان گفت را درباره برخی از اعضای کابینه نهم از جمله آقایان پورمحمدی، جهرمی و محسنی اژه‌ای هم زده بود اما سئوالی که می‌توان از آقای احمدی‌نژاد پرسید این است که افراد یاد شده که از آنها با عنوان استاد دانشگاه، متخصص، دلسوز و... یاد کرد در حال حاضر کجا هستند؟"نماینده ساری با اشاره به رای بالایی که در کابینه نهم به وزیران داده شد، خاطر نشان کرد: "متاسفانه از رای بالای وزیران در دوره قبلی بعضا سوء استفاده شد و حتی کابینه در حال رسیدن به مرحله ای بود که نیازمند رای اعتماد مجدد از مجلس باشد."مصطفی کواکبیان، نماینده سمنان نیز یکی از شعارهای دولت را تشکیل کابینه 70 میلیونی دانست و گفت: "منصفانه قضاوت کنید آیا این 21 نفر نماد 70 میلیون نفر هستند یا اینکه تنها شاخص آنها تبعیت از رئیس‌جمهور است؟"
مشورت با کودک پنج ساله
محمود احمدی نژاد در دفاع از وزرای پیشنهادی خود و با انتقاد از کسانی که به او گفته بودند در تصمیمات خود مشورت نمی‌کند، گفت: "من حتی با یک کودک 5 ساله که با خط خودش نامه‌ای برای من نوشته بود گفت‌و‌گو کردم، چطور می‌گویید دولت من مشورت نمی‌کند. من با یک دانش آموز راهنمایی هم مشورت و گفت‌و‌گو کرده‌ام!"وی مخالفان را متهم به سیاه نمایی کرد و درباره وزیر پیشنهادی برای وزارت علوم گفت: "عده‌ای جوری صحبت می‌کنند که انگار انتخابات مخدوش بوده و می‌گویند چرا کسی که سالم‌ترین انتخابات را برگزار کرده برای وزارت علوم معرفی شده است؟ پس کسی را انتخاب کنیم که با رمز تقلب تهران را به آشوب کشید؟"وی در مورد انتقادهای مطرح شده درباره مطیع بودن وزرا هم گفت: "این یک اصل اولیه مدیریتی است که نیروها باید با مدیر خود هماهنگ باشند، وگرنه کارها پیش نمی رود."احمدی نژاد ادعا کرد: "بنده جانم را بارها برای این نظام کف دست گذاشتم و سپر بلای نظام کردم. هیچ کس این قدر خطر را نمی‌پذیرد و لااقل اگر هم بپذیرند در این سطح، من ندیده‌ام." او در عین حال گفت که در مناظره‌های انتخاباتی‌اش، خود را به کناری گذاشته و فقط به خاطر "نظام اسلامی" در این مناظره‌ها شرکت کرده است.
*****
زمینه‌چینی دولت کودتا برای انقلاب فرهنگی دوم
از چند هفته پیش و با توجه به سیری که دانشگاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم طی کرد و به عنوان بخشی از بدنه‌ی فعال جامعه وارد عرصه شد، و در پی حضور کنشگرانه‌ی دانشجویان در اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی اخیر که منجر به تقدیم شهدایی به جنبش راه سبز امید شد، این ذهنیت به طور جدی در بین فعالان سیاسی، مقامات و مسئولان نظام، نیروهای امنیتی و مدیران دانشگاه شکل گرفته که مقارن با آغاز سال تحصیلی جدید در مهرماه، اعتراضات دامنه‌داری در دانشگاه‌ها شکل خواهد گرفت. بسیار دور از ذهن می نماید که دانشجویان در مهرماه منفعلانه با رخدادهای اخیر برخورد کنند؛ به ویژه آنکه مواجهه‌ی دانشگاه با دولت کودتایی که دولت ملی، محبوب و مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرده، و به شهادت سه آذر اهورایی انجامید، به شکل عمیقی در حافظه‌ی تاریخی دانشجویان ریشه دوانده است و ناخودآگاه دانشگاه گره خورده با مقاومت در برابر کودتاست.
طبعاً، نوع طرح اعتراضات دانشجویی و سازماندهی آن، دغدغه‌ای پیش روی فعالان جنبش سبز، و مواجهه با اعتراضات دانشجویی و کنترل گستره‌ی آن در سطح دانشگاه و جلوگیری از نفوذ آن به جامعه، مساله‌ی هراس‌انگیز این روزها برای کودتاگران است. در یک سو، بدنه و گرایش عمومی دانشجویان قرار دارند که دلبسته‌ی راه سبز امیدند و در عین حال به حدی از بلوغ و آگاهی رسیده‌اند که از هم‌اکنون دغدغه‌ی آن را داشته باشند که اعتراضات خود به کشتار مردم و دانشجویان، هتک حرمت دانشگاه (حمله به کوی دانشگاه و دانشگاه‌های تهران، اصفهان، شیراز، خوابگاه دانشگاه امیرکبیر و ...) را چگونه ساماندهی نمایند که کودتاگران نتوانند این اعتراضات را به مسیر دلخواه خود که غایت آن ایجاد انفعال مجدد در بین دانشجویان است، هدایت کنند و دانشجویان بتوانند با کمترین هزینه‌ی ممکن به شکل مسالمت‌آمیز و مدنی به خونخواهی یاران دبستانی خود بپردازند.
در مقابل اما، کودتاگران به شدت از خیزش دوباره‌ی دانشگاه و بروز التهاب در فضای دانشگاه و سرایت آن به عرصه‌ی جامعه نگران‌اند و این نگرانی سبب‌ساز موضع‌گیری‌های متناقض و شتابزده از سوی آنان شده است. در حالی که هفته‌ی گذشته، مقام رهبری برای نخستین و طی عقب نشینی‌ای آشکار از وقوع «تخلفات و جنایت‌هایی» در جریان حوادث پس از انتخابات سخن گفت و بر برخورد قاطعانه با مهاجمان به کوی دانشگاه و ضرب و شتم و توهین به دانشجویان در هر مقام و جایگاه سازمانی تاکید کرد، احمدی‌نژاد در موضع‌گیری متفاوتی، با انتساب حمله‌ به کوی دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان و همچنین بازداشتگاه کهریزک به عوامل برانداز، عمق تناقض و شتابزدگی در ذهن کودتاگران در مواجهه با دانشگاه را نشان داد و البته در عین‌حال بار دیگر پتانسیل بحران‌آفرینی خود را در اعلام مواضع نشان داد.

انتساب حمله به کوی دانشگاه به عوامل برانداز، موضعی نسنجیده در حد «خس و خاشاک» نامیدن بخش وسیعی از مردم و مخالفان در روزهای پس از انتخابات توسط احمدی‌نژاد است؛ چرا که مواضع این‌چنینی موجب جریحه‌دار شدن احساسات طرف مقابل می‌شود و نتیجه‌ی عکس می‌دهد. در حالی که صدور مجوز حمله به کوی دانشگاه توسط شورای تأمین (که نهادی زیرمجموعه وزارت کشور و دولت است) قطعی و غیر قابل خدشه است، و در حالی که تعداد زیادی از دانشجویان در جریان حمله به کوی دانشگاه پس از برخوردهای به شدت خشونت‌آمیز، تحقیرکننده و اهانت‌بار به زیرزمین منفی چهار وزارت کشور منتقل شده‌اند و در آنجا مورد زشت‌ترین و کثیف‌ترین برخوردهای غیرانسانی واقع شده‌اند، انتساب مساله‌ی حمله به کوی دانشگاه به نهادی غیر از وزارت کشور و دولت، چیزی جز توهین به شعور دانشجویان و افکار عمومی است؟ گویا دولت کودتا از ثمرات دروغ‌گویی‌های چهارساله‌ی خود به قدر کافی متنبه نشده که همچنان بر طبل گفتن دروغ‌های بزرگ می‌کوبد.
فارغ از این موضع خام و نسنجیده‌ی احمدی‌نژاد، دو روز پیش شاهد بودیم که فرمانده‌ی سپاه پاسداران راساً اقدام به ارائه‌ی گزارشی از حمله به کوی دانشگاه کرد و در این گزارش ضمن پذیرش همراهی بخشی از نیروهای سپاه (بسیج) با گارد ویژه در حمله به کوی دانشگاه، با تطهیر این نیروها، برخوردهای زشت و غیرانسانی صورت گرفته با دانشجویان را به جریانی سازماندهی‌شده از نیروهای لباس‌شخصی خودسر منتسب کرد که قطعاً مورد برخورد و مجازات قرار خواهند گرفت؛ حتی سردار جعفری از برگزاری قریب‌الوقوع دادگاه برای این نیروهای خودسر نیز خبر داد. فارغ از اینکه این موضع‌گیری فرمانده سپاه نیز خلاف واقع است و دانشجویان حی و حاضرند که شهادت بدهند، این نیروهای خودسر نبودند که دست به برخورد غیرانسانی با آنها زده‌اند، بلکه دقیقاً همان نیروهای قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران بودند که با پشتیبانی لجستیک نیروهای گارد ویژه به جان دانشجویان بی‌پناه یورش بردند، آیا نشانه‌ای آشکارتر از انتقال 46 تن از دانشجویان به منفی چهار وزارت کشور و تداوم شکنجه‌های غیرانسانی در این زندان برای نشان دادن عاملیت نیروهای دولتی و امنیتی در هتک حرمت دانشگاه لازم است؟ با این همه، پذیرش اینکه نیروهای سپاه نیز در جریان حمله به کوی دانشگاه نقش داشته‌اند از سوی فرمانده سپاه، با موضع نسنجیده‌ی رئیس دولت کودتا که حمله به کوی دانشگاه را به کلی به نیروهای برانداز نسبت می‌دهد، تفاوتی آشکار دارد. و علاوه بر این، نفس ارائه‌ی گزارش از سوی شخص فرمانده سپاه (و نه یکی از مقامات رده‌پایین‌تر سپاه) نشان‌دهنده‌ی اهمیت مساله برای مقامات مسئول و هراس جدی آنها از اعتراضات دانشجویی است.
تا اینجای کار، به طرق مختلف تلاش شده که احتمال وقوع اعتراضات دانشجویی تا حد ممکن کاهش یابد؛ برای نمونه اقدامات زیر صورت گرفته است:
- فعال کردن ماشین سرکوب کمیته‌‌های انضباطی در برخی دانشگاه‌ها نظیر دانشگاه مازندران، همدان و علم و صنعت تهران.- صدور احضاریه‌ی دادگاه انقلاب برای تعدادی بالغ بر 14 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در اواخر تیرماه و شایعه صدور احضاریه‌های جدیدی در مردادماه برای حدود 50 نفر از دانشجویان.
- تهدید به اخراج برخی دانشجویان فعال و ترویج شایعاتی مبنی بر تهیه‌ی لیستی 100 نفره از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران به عنوان لیست سیاه اخراجی.
- گروگان گرفتن برخی دانشجویان فعال در زندان و پرونده‌سازی‌های حیرت‌انگیز برای معلق نگاه داشتن ذهنیت حلقه‌ی فعالان دانشجویی اطراف دانشجویان زندانی.
اقداماتی از این دست البته از قبل محکوم به شکست است و کودتاگران نیز به خوبی بر این مساله واقف‌اند؛ به چند دلیل ساده: نخست اینکه این قبیل روش‌ها در سال‌های گذشته بارها ناکارآمدی خود در تزریق یأس و به خاموشی کشاندن اعتراضات در فضای دانشجویی را به اثبات رسانده‌اند؛ چرا که راهکارهایی از جنس فوق به مثابه‌ی مسکن‌هایی برای مهار زودگذر التهاب هستند و نه رفع درازمدت مدنظر سرکوب‌گران. دوم اینکه کودتاگران تا امروز متوجه شده‌اند که این بار نه با بخش محدود و بریده از بدنه‌ای از دانشجویان فعال، که با عموم دانشجویان روبه‌رو هستند. به جرات می‌توان گفت که در جریان فعالیت پیشاانتخاباتی کوی دانشگاه و همچنین مقاومت دانشجویی در روزهای پس از انتخابات، هیچ یک از فعالان دانشجویی نقش راهبری یا سازماندهی فعالیت‌ها و اعتراضات را نداشتند، بلکه دقیقاً به مانند آنچه در جامعه رخ داد، بدنه‌ی عمومی دانشجویان طی نظم و سازماندهی خودجوش، به فعالیت پرداختند. بنابراین به فرض که با تعداد محدودی از فعالان دانشجویی برخوردهای انضباطی و قضایی صورت گیرد، با بدنه‌ی اکثریت دانشجویان چه خواهند کرد؟
کودتاگران در مواجهه با اعتراضات دانشجویی در آغاز سال تحصیلی جدید، اگر نخواهند واقعیت را بپذیرند که تاکنون همین را نشان داده‌اند، منطقاً دو راه کلی در پیش دارند: یا به نحوی در صدد تحمیل تعطیلی دانشگاه برخواهند آمد تا بدین طریق اصولاً بستر و زمینه‌ی عینی بروز اعتراضات را حذف کنند؛ در حالی که حذف اساساً ممکن نیست و تعطیلی دانشگاه نه تنها موجب مهار اعتراضات و فروکش کردن التهاب نخواهد شد که با تحریک و ایجاد حساسیت در بدنه‌ی کوچک بی‌تفاوت دانشجویی، و پیوستن این جمع به بدنه‌ی عمومی معترض دانشجویی، به گسترش و انباشت بیشتر اعتراضات خواهد انجامید؛ انباشتی که نهایتاً پس از پایان تعطیلی موقت دانشگاه‌ها سرریز خواهد کرد. دوم اینکه، بار دیگر عنان نیروهای امنیتی به نابخردان سپرده شود تا با سرکوب گسترده و احیاناً کشتار دانشجویان فضای رعب و وحشت را برای مدتی طولانی بر دانشگاه حاکم کنند.
هر دو گزینه‌ی اخیر، هزینه‌های هنگفتی برای کودتاگران در پی دارد. تعطیلی دانشگاه‌ها برای هر مدت زمانی‌، نوعی تزریق تشویش و التهاب در ذهنیت جامعه است؛ این سوال برای تک‌تک افراد جامعه مطرح خواهد شد که به چه دلیل دانشگاه‌ها را تعطیل کردند؟ بدین ترتیب تعطیلی دانشگاه‌ها علی‌رغم اینکه به حذف یکی از کانون‌های مقاومت خواهد انجامید، اما با برانگیختن و تحریک حس کنجکاوی مردم، به خودی خود به تزریق تشویش و تأیید این مساله در ذهنیت جامعه می‌انجامد که: «شرایط غیرعادی است».
راهکار دوم به مراتب خطرناک‌تر و هزینه‌زاتر است. سرکوب شدید دانشگاه، هم بر دامنه و عمق اعتراضات می‌افزاید و هم به تداوم مساله‌ی دانشگاه‌ها به شکلی حادتر می‌انجامد. نمونه‌ی روشن این امر، حادثه‌ی 16 آذر 1332 است؛ حتی حمله‌ی مستقیم نیروهای ارتش به محوطه‌ی دانشگاه و کشتار دانشجویان، به خاموشی همیشگی اعتراضات دانشجویی نینجامید، بلکه زمینه را برای شکل‌گیری و رشد جنبش‌های مسلحانه در سطح جامعه که از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی عضوگیری می‌کردند، فراهم آورد و بدین ترتیب موجب زیرزمینی شدن فعالیت‌ها و سرایت آن به سطح جامعه و نظامی شدن فاز مواجهات معترضان و رژیم شد که اینها جملگی از نتایج غیرقابل‌پیش‌بینی برای حاکمیت و حتی نیروهای سیاسی و مبارز بودند. در شرایط کنونی نیز سرکوب دانشگاه، به نتایج و پیامدهای غیرقابل‌پیش‌بینی در درازمدت خواهد انجامید.
سخنان هفته‌ی گذشته خامنه ای در یک جمع دانشجویی(بسیجی های) دستچین شده و وابسته، اما راه سومی را ترسیم کرد که هم هزینه‌ها را در برخورد با اعتراضات دانشجویی کاهش می‌دهد و هم در درازمدت موجب تحلیل رفتن توان دانشجویان در تأثیرگذاری پیرامونی خواهد شد. از این راه سوم با عنوان «استراتژی رو در رو قرار دادن دانشجویان» نام برده‌ایم. البته این راه بی‌سابقه یا بدیع نیست، اما به نظر می‌رسد این‌بار به شاهراه کلیدی برای به خاموشی کشاندن دانشگاه بدل شده است. به طور ساده ماجرا از این قرار است که با تحریک و سازماندهی طیفی از نیروهای حامی حاکمیت (و به ویژه طرفداران رهبری و نه الزاماً هواداران دولت کودتا) با این دستاویز که کشور و نظام در خطر است، «منازعه‌ی دانشگاه با دولت» به «منازعه‌ی دانشجو با دانشجو» بدل می‌شود و درگیری‌های مداوم دانشجویان هوادار وضع موجود با دانشجویان معترض در درازمدت به فرسایش و تحلیل رفتن توان معترضان خواهد انجامید. فراموش نباید کرد که در این منازعه، حافظان وضع موجود با انواع اهرم‌های فشار انضباطی و امنیتی و قضایی پشتیبانی می‌شوند. بروز چنین منازعه‌ای در سطح دانشجویی به سادگی سبب خواهد شد که مساله‌ی اصلی که اعتراض به هتک حرمت حریم دانشگاه و ماهیت کودتایی دولت است، با مساله‌ای فرعی و حاشیه‌ای که نزاع دو طرف دانشجویی نمای بیرونی آن است، جایگزین شود.
بدین ترتیب، دانشجویان معترض که اکثریت بدنه‌ی دانشجویی را شکل می‌دهند، باید به دقت این مساله را مد نظر داشته باشند که منازعه‌ی اصلی آنها نه با بسیج دانشجویی و نه با طرفداران دانشجویی وضع موجود است و باید از افتادن در دام سناریوی طراحی‌شده برای تحلیل بردن توان اعتراضی دانشگاه به شدت بپرهیزند. در این راستا اتکا به برخی مشترکات دانشجویی می‌تواند راهگشا باشد. نباید فراموش کرد طیف نیروهای دانشجویی حافظ وضع موجود (از جمله حتی اعضای بسیج دانشجویی) در نهایت امر دانشجو هستند و چه بسا بتوان با آنها از موضع منافع مشترک صنفی و مهمتر از آن آرمان‌های مشترک اسلامی و انسانی به تفاهم حداقلی رسید یا لااقل از منازعه با آنها احتراز کرد.
یکی از روش‌های مؤثر در این راستا، سخن گفتن با زبان فطرت و انسانیت با این دانشجویان است. در هر صورت هیچ انسان منصف و آزاده‌ای از جنایاتی که بعد از انتخابات صورت گرفته، ابراز خشنودی و رضایت نمی‌کند. گفته می‌شود محسن روح الامینی که در زمره‌ی شهدای دانشجویی اعتراضات اخیر است، به لحاظ فکری نزدیک به طیفی از دانشجویان بسیجی بوده است. در جریان حمله به کوی دانشگاه نیز چند تن از دانشجویان بسیجی در زمره‌ی دانشجویان بازداشتی بودند که حتی یکی از آنها در بین شکنجه‌شدگان منفی چهار وزارت کشور نیز بود. باید از دانشجویان بسیجی پرسید که چگونه حاضرند در قبال ریخته شدن خون امثال روح الامینی‌ها سکوت کنند؟ چگونه حاضرند در قبال شکنجه‌ی دانشجویان در وزارت کشور که باید مأمن مردم باشد نه شکنجه‌گاه آنها، بی‌تفاوت باشند یا بدتر اینکه از این قضایا دفاع کنند؟
سناریوپردازان از هم‌اکنون تمهید ویژه‌ای برای بی‌اثر کردن برانگیختن ندای فطری دانشجویان حامی وضع موجود نیز اندیشیده‌اند و اعلام این مساله که دادگاه رسیدگی به تهاجم نیروهای خودسر به کوی دانشگاه به زودی برگزار خواهد شد، بی‌شک برای فراهم آوردن این توجیه بوده است که نیازی به اعتراض دانشجویان نیست و حکومت خود به مجازات خاطیان خواهد پرداخت. اما مساله این بار به این سادگی نیست. این بار، وزارت کشور راساً دستور حمله به کوی دانشگاه را صادر کرده و حتی زیرزمین خود را به شکنجه‌گاه دانشجویان بدل کرده است. آیا اکنون با انتساب این جنایات به نیروهای خودسر می‌توان از نقش وزیر کشور و دولت در بروز این جنایات چشم‌پوشی کرد؟ این سؤالی بی‌جواب است.
از سوی دیگر، در مواجهه با دانشجویان حامی وضع موجود، باید تفاوت ماهوی دولت نهم و دولت دهم را یادآوری کرد؛ گرچه در رأس هر دو دولت، محمود احمدی‌نژاد قرار داشته و دارد، اما این تشابه نباید موجب شود که ماهیت کودتایی دولت دهم فراموش شود. دولت نهم با وجود حرف و حدیث‌های فراوان درباره‌ی سلامت انتخابات در دور نخست و دخالت نیروهای نظامی در دور دوم به نفع احمدی‌نژاد، در نهایت امر برآمده از رأی مردم بود. اما دولت دهم با تقلب آشکار بر سر کار آمده و پایه‌های خود را بر خون بی‌گناهان بنا نهاده است. بنابراین باید از دانشجویان حافظ وضع موجود خواست که به دقت بر این مساله تأمل کنند که چنانچه دولت دهم دولتی قانونی و برآمده از رأی مردم بود، آیا لزومی به برخورد خشونت‌آمیز با اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم و سرکوب آنها داشت؟ آیا به جای پاسخگویی به ابهامات متعدد پیرامون سلامت انتخابات و اجرای پیشنهادات حداقلی نظیر تطابق ته‌برگ‌های تعرفه‌های رأی با اطلاعات ثبتی کشور، لزومی داشت که سوال ساده‌ی مردم (رأی من کجاست) با باتوم و گاز اشک‌آور و اسلحه پاسخ داده شود؟
اینها مسائلی است که در یک چارچوب گفت‌وگویی با دانشجویان اقلیت حافظ وضع موجود می‌توان مدنظر قرار داد. اما مساله‌ی اصلی، نه نفس گفت‌وگو با این دانشجویان که پرهیز از هرگونه ورود به میدان منازعه با آنان است. دانشجویان هرگز نباید اجازه دهند که نزاعشان با دولت به نزاعی درون دانشگاه تبدیل شود. دعوا با بیرون است، نه با درون دانشگاه.
*****
از میان ایمیل های دریافتی تا این لحظه
که یادمان بماند
"دستبندم یک پیمان بزرگ است، بین من و سرزمین ویرانمان. روزی دوباره پس‌‏اش خواهیم گرفت. دوباره با همین رنگ سبز، همه جا فریاد خواهیم زد. روزی که چندان دور نیست."
امروز ماشینم را بردم کارواش. صندوق عقب را که باز کرد مرد، قیافه‌اش شبیه کسانی شد که در جزیره‌های دور و شب‌های تاریک به گنج می‌رسند. تعجب کردم و رفتم جلو، پوسترهای موسوی را دیدم که در تمام این هشتاد روز بعد از انتخابات آنجا خوابیده بودند. ناراحت شدم و یاد روزهای خنده و شادی و عصرهای بلند و فراموش‌نشدنی قبل از 22 خرداد افتادم. خواست همه‌شان را جمع کند، دور بریزد، من دستش را گرفتم و همه‌ی پوسترها را روی هم چیدم و آوردم خانه.
تیتر‌ها را که می‌خواندم یاد روزهای مناظره و شب‌های بی‌خوابی تا سه صبح افتادم. پیش به سوی ایران پیشرفته زیر پرتره‌ی بزرگی از موسوی، و یک پوستر بزرگ از کروبی با عکس‌های جمیله کدیور و ابطحی و سروش و کرباسچی و مهاجرانی. نخواستم به این زودی آن روزها را فراموش کنم. همه‌شان را در پوشه‌ای گذاشتم و در قفسه‌ی کتابخانه‌ام جایی برایش درست کردم تا روزی شاید برای دخترم یا پسرم داستان کودتای 22 خرداد را تعریف کنم.
گرچه پدران ما از کودتای 28 مرداد چیزی در خاطر نداشتند ما اما باید برای نسل بعد داستان‌ها تعریف کنیم. دستبندم اما روی میز تحریرم هنوز به من نگاه می‌کند. دستبندم را بایگانی نخواهم کرد. می‌خواهم نگاهش کنم تا انرژی بگیرم. دستبندم یک پیمان بزرگ است، بین من و سرزمین ویرانمان. روزی دوباره پس‌ اش خواهیم گرفت. دوباره با همین رنگ سبز، همه جا فریاد خواهیم زد. روزی که چندان دور نیست.
*****
در نخستين روز انتشار صورت گرفت
استقبال بي سابقه از «رندان مست» شجريان
روزنامه اعتماد: گروه فرهنگي
«رندان مست» جديدترين اثر محمدرضا شجريان به همراهي گروه شهناز در نخستين روز انتشار با استقبال بي سابقه مردم مواجه شد. پريروز دومين آلبوم محمدرضا شجريان در سال جاري وارد بازار موسيقي کشور شد. به طور معمول آثار محمدرضا شجريان در بازار فرهنگ کشور از استقبال بالا و فروش موفق برخوردار بوده اما بازتاب خبرهايي که از شجريان در روزهاي پس از انتخابات ميان مردم شکل گرفت، اثر آخر او، «رندان مست» را به آلبومي موفق و بهره مند از فروش بسيار بالا البته نسبت به اثر ماقبل آخر او (آه باران) تبديل کرد. براي آگاهي بيشتر از ماجرا، روز نخست انتشار براي خريد اين آلبوم به يکي از مراکز پخش محصولات فرهنگي نه چندان معروف سري زديم. «قربان، فروش آلبوم جديد استاد امروز چطور بود؟» مسوول فروش که پشت صندوق نشسته بود و تعداد زيادي از «رندان مست» را دم دست خود چيده بود، پس از آنکه باقي حساب را پرداخت کرد، سري بالا کرد و پاسخ را در قالب پرسشي ديگر مطرح کرد؛ «چه اتفاقي افتاده که همه مشتري ها امروز اين سوال را مي پرسند.» توضيح مي دهم که مردم از هفته پيش در دنياي مجازي تصميم گرفتند در حمايت از شجريان سي دي ارژينال «رندان مست» را بخرند.
گفتم آنها قصد دارند در يک هفته فروش آلبوم را به مرز يک ميليون نسخه برسانند. با کمي مکث گفت؛ «پس قضيه از اين قرار است.» اين را طوري مي گويد که انگار پيشتر از کسي چنين توضيحي نشنيده بود اما سرنخ هايي هم در ذهن داشت شايد. مي خندد و ادامه مي دهد؛ «بله آقا. کارهاي استاد هميشه پرفروش و موفق بوده اما «رندان مست» به همين دليل هايي که گفتيد موفق تر بود.آن هم در روز نخست.» اين فروشگاه در جاي پر رفت و آمدي نيست.
سوال بعدي اين بود؛ «مي شود بگوييد چند نسخه تا الان فروخته ايد؟» حوالي افطار بود. گفت؛«70 تا شايد هم کمي بيشتر.» پيگيري ادامه مي يابد. تماس با فروشگاهي معروف در ضلع شمال شرقي ميدان انقلاب مي تواند موضوع را بيشتر روشن کند. مي گويد؛ «روز اول بود. مثل هميشه انتظار نداشتيم فروش خارق العاده يي داشته باشد. چون به طور معمول در روزهاي نخست به دليل تبليغ کم و شناخته نشدن آلبوم هاي جديد اين اتفاق مي افتد. اما در روزهاي بعد که مردم از انتشار کارهاي جديد مطلع مي شوند، فروش معمول ادامه مي يابد.» حرف هايش را سمت «رندان مست» مي چرخاند. «درباره اين آلبوم اما از اين صحبت ها نبود. 100 نسخه در همان روز اول فروختيم و خب اين فروش دور از انتظار هميشگي ما بود.» مدير فروش اين مرکز وقتي در برابر اين سوال که «فکر مي کنيد دليل اين فروش موفق چه بوده» قرار مي گيرد، پاسخ مي دهد؛ «حتماً شما بهتر از من مي دانيد که شجريان در روزهاي پس از انتخابات در همراهي با مردم بود و از ضرغامي و صدا و سيما شکايت کرد تا از حق و حقوق قانوني خود دفاع کند. البته حرف هايي دور از انتظار هم در برخي سايت ها و روزنامه ها در تخريب استاد آواز ايران منتشر شد که مي تواند دليل ديگر باشد براي حمايت مردم از او. البته به واسطه کم هزينه خريد سي دي ارژينال شجريان.»و دست آخر مرکز موسيقي معروف تهران هم زنگ مي زنيم. مي گويد؛ «نسبت به «آه باران» فروشي بيشتر داشته اما به طور طبيعي همه کارهاي شجريان فروش قابل ملاحظه يي دارند همواره. مثل «شب، سکوت، کوير». يادتان هست؟» «رندان مست» جديدترين اثر شجريان است که با همراهي گروه شهناز به سرپرستي و آهنگسازي مجيد درخشاني شنبه منتشر شد. در اين اثر که در همايون اجرا شده قطعه ها و تصنيف هايي چون «بيداد»، «چشم ياري»، «باد صبا» و... شنيده مي شود. دل آواز مطابق معمول اين آلبوم را منتشر کرده است. اين استقبال کم نظير در حالي صورت مي گيرد که مطابق معمول سايت هاي ناشناس در اقدامي که همواره از سوي هنرمندان و اهالي فرهنگ تقبيح شده، «رندان مست» را در نخستين روز انتشار در اينترنت براي دانلود عرضه کرده اند.

*****
8 سال تعلیق برای دانشجویان دانشگاه تبریز
پایگاه خبری يولداش (دانشجویان دانشگاه تبریز)
هشت دانشجوی دانشگاه تبریز ، امروز با رای کمیته ی انضباطی این دانشگاه هرکدام به 2 ترم تعلیق از تحصیل محکوم شدند.
طبق اخبار رسیده به یولداش هشت تن از دانشجویان حامی مهندس میرحسین موسوی در دانشگاه تبریز با حکم کمیته ی انضباطی هریک به دو ترم تعلیق از تحصیل محکوم شدند.
این دانشجویان به همراه حداقل 30 دانشجوی دیگر روز 17 تیرماه به دلیل حضور در تجمع دو روزه ی دانشجویان دانشگاه تبریز در اعتراض به نتایج انتخابات به کمیته ی انضباطی دانشگاه احضار شده بودند.
لازم به ذکر است که چند تن از این دانشجویان تعلیقی اصلا در روز های مذکور در دانشگاه حضور نداشتند و تنها به دلیل فعالیت در ستادهای مهندس موسوی در تبریز با این احکام سنگین مواجه شده اند.
*****
یورش وحشیانه به زندانیان سیاسی بند 4 زندان گوهردشت کرج
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
بنابه گزارشات از بند 4 زندان گوهردشت کرج صبح امروز حفاظت و اطلاعات زندان همراه با تعداد زیادی از نیروهای گارد زندان به زندانیان سیاسی و سایر زندانیان بی دفاع یورش بردند و آنها را بصورت وحشیانه ای مورد ضرب وشتم و اهانت قرار دادند.
روز یکشنبه 8 شهریور ماه حوالی ساعت 0830 حفاظت و اطلاعات و تعداد زیادی از گارد زندان به بند 4 زندان گوهردشت کرج یورش بردند و زندانیان سیاسی و سایر زندانیان را مورد یورش وحشیانه خود قرار دادند. گارد ویژه بصورت وحشیانه زندانیان بی دفاع را آماج باتون ها،مشت و لگد خود قرار دادند و با تحقیر و اهانت تمامی زندانیان سیاسی و سایر زندانیان را به محوطۀ زندان منتقل کردند. در این یورش وحشیانه تعدادی از زندانیان مجروح شدند که از جملۀ آنها آقای سید رضا حسینی 28 ساله با ضربات باتون از ناحیه دست زخمی گردید. گارد زندان زندانیان را به مدت 5 ساعت در زیر آفتاب و گرمای زیاد قرار دادند .در طی این مدت زندانیان حق استفاده از سرویسهای بهداشتی را نداشتند و زندانیان که بیمار مسن بودند از نوشیدن آب محروم بودند.
همزمان که زندانیان در زیر آفتاب و گرمای زیاد قرار داشتند به سلولهای آنها یورش بردند و حداقل وسائل که خانواده های زندانیان برای آنها تامین کرده بودند یا تخریب کردند و یا با خود بردندو یا اینکه آنها را پخش کردند .آنها همچنین دست نوشته ها و یاداشتها و سایر وسائل زندانیان سیاسی را با خود بردند.
از جمله زندانیان که امروز مورد یورش وحشیانه قرار گرفتند و با ضرب و شتم و توهین و تحقیر به محوطه زندان منتقل شدند آقای منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد ، آقای شیرمحمد رضائی ،حمید و اصغر بنازداده از نجات یافتگان قتل عام 1367 ،محمد علی منصوری ،ارژنگ داودی ،افشین بایمانی،صالح کهندل،علی معزی،هود یازرلو و سایر زندانیان سیاسی می باشند.
پس از پایان یورش و حشیانه به زندانیان سیاسی ،زندانی سیاسی افشین بایمانی و آقای حامد حیدرپور از سالن نوجوانان سالن 12 به حفاطت و اطلاعات زندان برده شدند . آنها توسط نبی الله فرج نژاد تهدید به قتل شدند.نبی الله فرج نژاد معاون حفاظت و اطلاعات خطاب به آنها گفت: شما را می فرستم به بند 1 و دستور میدهم که با چاقو شماها را تک ،تک کنند ابتدا حامد را خواهیم کشت تا بدانید که ما جدی هستیم و خطاب به آقای بایمانی سپس تو را همین بلا رابر سرت خواهیم آورد.
از طرفی دیگر امروز روز ملاقات خانواده های زندانیان سیاسی و سایر زندانیان با عزیزانشان بود. خانواده ها که بعضی از آنها از شهرستان و با زبان روزه برای دیدن عزیزانشان آمده بودند. بر خلاف معمول که ملاقاتها صبح صورت می گرفت خانواده ها تا ساعت 13:00 با زبان روزه و در گرمای زیاد در انتظار بسر بردند.
یورش وحشیانۀ امروز به دستور وزارت اطلا عات صورت گرفت و توسط علی حاج کاظم و علی محمدی رئیس و معاون زندان ،کرمانی رئیس حفاظت و اطلاعات زندان،نبی الله فرج نژاد معاون حفاظت و اطلاعات زندان ،شجاعی و حبیب کرمی صورت گرفت.کرمانی و نبی الله فرج نژاد خود شخصا در ضرب وشتم و توهین به زندانیان سیاسی و سایر زندانیان شرکت داشت و به دستور آنها زندانیان با باتون ،مشت و لگد مورد ضرب وشتم قرار می گرفتند.
*****
واکنش وکیل پدر شهید امیر جوادی‏فر، به ادعای فرمانده نیروی انتظامی تهران
صالح نیکبخت: سردار رجب‏زاده سعی کند مستند سخن بگوید

"پدر امیر با امید به آزادی او به خانه می‏رود، اما صبح روز سوم مرداد ناگهان در خانه خود با ماموری مواجه می‏شود که از او می‏خواهد به پلیس امنیت شهرری مراجعه کند. پس از مراجعه پدر، او را جهت شناسایی جنازه امیر به پزشک قانونی کهریزک هدایت می‏کنند. در سالن پزشکی قانونی کهریزک، جنازه امیر توسط خانواده شناسایی می‏شود و مشخص می‏شود جنازه امیر روز 23 تیرماه، یعنی چهار روز پس از اینکه امیر به پلیس پیشگیری تحویل داده شده بود، به این سالن تحویل داده شده‏است."
به گزارش روزنامه سرمایه، پس از انتشار اظهارات سردار رجب زاده در مورد کشته نشدن کسی در بازداشتگاه کهریزک، صالح نیکبخت وکیل دادگستری و سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان، ضمن تاکید بر اینکه «آقای رجب زاده در چنین مواردی باید سعی کنند مستند و قانونی سخن بگویند»، گفت: «غیر از اینکه سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان هستم، وکیل پدر امیر جوادی فر که در آسایشگاه کهریزک فوت یا کشته شده نیز هستم.»
نیکبخت گفت: «براساس سوابق موجود و مدارکی که در اختیار ما است، امیر در ساعت شش بعدازظهر 18 تیر 88 در تقاطع خیابان شهدای ژاندارمری و دانشگاه، توسط افراد لباس شخصی دستگیر شده و مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت و به وسیله همین افراد هم به کلانتری 148 تهران در خیابان انقلاب نرسیده به وصال شیرازی منتقل شد. به دلیل اینکه حال او در اثر ضرب و شتم وخیم بود، ماموران کلانتری او را در ساعت 9 شب به بیمارستان فیروزگر منتقل کردند. در همین موقع خانواده او نیز از موضوع مطلع می شوند. در بیمارستان فیروزگر از امیر، اسکن مغزی گرفته می شود و عملیات لازم جهت بررسی خونریزی داخلی انجام و مشخص می شود هیچ علائمی دایر بر مشکل خونریزی مغزی داخلی مشاهده نشد.»
این وکیل ادامه می دهد: «تنها در عکس های متعددی که از امیر جوادی فر گرفته می شود مشخص می شود امیر از ناحیه آرنج، فک و بینی دارای آسیب دیدگی اساسی است. حدود ساعت 12 همان شب، بیمارستان فیروزگر امیر را ترخیص می کند و با اصرار خانواده و همکاری کلانتری مذکور، امیر به بیمارستان خصوصی لاله واقع در شهرک غرب تهران منتقل شده و در ساعت دو بامداد روز 19 تیر در آنجا بستری و تحت مداوا قرار می گیرد.
در ساعت 9 صبح مجدداً امیر توسط متخصصان مغز، اعصاب، داخلی، گوش، حلق، بینی و چشم ویزیت می شود و با توجه به عکس های او مشکل خاصی تشخیص داده نمی شود. متخصصان او را تنها با مجوز مصرف داروی مسکن و یک قطره چشم مرخص می کنند.»
صالح نیکبخت با تاکید بر اینکه تمامی مدارک پزشکی بیمارستان لاله مبنی بر سلامتی امیر جوادی فر موجود است، ادامه می دهد: «در ساعت یک بعدازظهر 19 تیر امیر از بیمارستان مرخص می شود و همراه با ماموران کلانتری 148 و خانواده مجدداً به کلانتری تحویل داده می شود. در این کلانتری عنوان می شود که شکایتی از طرف پایگاه مقاومت ف...غ که مقتول توسط آنان دستگیر شده بود، به دست آنان رسیده است.»
صالح نیکبخت می افزاید: «با توجه به این شکایت، در کلانتری 148 از آزادی امیر جوادی فر خودداری می شود و در این کلانتری نامه ای تنظیم می شود که در پی آن امیر در همان تاریخ 19 تیر همراه با ماموران و خانواده اش به پلیس امنیت تهران منتقل می شود. در پلیس امنیت تهران، امیر پس از 15 دقیقه به پلیس پیشگیری واقع در ضلع جنوبی میدان انقلاب اعزام می شود.
در نتیجه امیر در همان روز در حالی که بر اساس اسناد پزشکی به جز دررفتگی آرنج و فک- که نتیجه ضرب و شتم لباس شخصی ها بود- در سلامت کامل تحویل پلیس پیشگیری تهران می شود اما با پیگیری های خانواده مشخص می شود در همان روز تا ساعت شش بعدازظهر دستگیر شدگان به زندان اوین یا جایی دیگر منتقل شده اند. خانواده امیر فردای آن روز به زندان اوین می روند اما نام امیر را در لیست 90 نفره دستگیرشدگان 18 تیر که به این زندان منتقل شده بودند، نیافتند.»
نیکبخت ادامه داد: «در پیگیری های بعدی به آنها خبر داده می شود کسانی که از پلیس پیشگیری منتقل شده اند یا به زندان اوین برده شده اند یا به بازداشتگاه کهریزک. با مراجعه خانواده به دادگاه انقلاب متوجه می شوند که نوشته ای در بیرون دادگاه نصب شده مبنی بر اینکه خانواده افراد دستگیر شده در روز 18 تیر، 10 روز دیگر مراجعه کنند. آنها مجدداً در تاریخ 23 تیر به زندان اوین مراجعه می کنند و متوجه می شوند که در فهرست افرادی که در این تاریخ از کهریزک به اوین منتقل شده اند نیز نامی از امیر نیست.
سرانجام با پیگیری های خانواده از تاریخ 28 تیر تا سوم مرداد که 10 روز از دستگیری امیر گذشته بود، در ملاقات با قاضی مستقر در دادگاه انقلاب به خانواده امیر گفته می شود که به زودی بازجویی او تمام می شود و با قرار صادر شده توسط قاضی آزاد خواهد شد.
پدر امیر با امید به آزادی او به خانه می رود اما در صبح روز سوم مرداد ناگهان در خانه خود با ماموری مواجه می شود که از او می خواهد به پلیس امنیت شهرری مراجعه کند. پس از مراجعه پدر، او را جهت شناسایی جنازه امیر به پزشک قانونی کهریزک هدایت می کنند. در سالن پزشکی قانونی کهریزک جنازه امیر توسط خانواده شناسایی می شود و مشخص می شود جنازه امیر روز 23 تیرماه یعنی فقط چهار روز پس از اینکه امیر به پلیس پیشگیری تحویل داده شده بود، به این سالن تحویل داده شده است و ظاهراً در این مدت به هر دلیل به خانواده خبر کشته شدن امیر را 10 روز پس از فوت اعلام می کنند.»
نیکبخت ادامه داد: «در برگ پروانه دفن امیر آمده که علت مرگ تحت آزمایش است و در برگ گواهی فوت او قید شده که علت فوت نامعلوم است.» در ادامه، خانواده امیر، اجازه برگزاری مراسم سوگواری نیافتند و پدر امیر به مراکز مختلفی احضار می شود و در آنجا جریان کشته شدن پسرش را توضیح می دهد.
سرانجام درباره پرونده امیر جوادی فر سوال این است که اگر امیر تحویل کهریزک نشده، در فاصله روز اعزام از پلیس پیشگیری تا روز تحویل جسد او به پزشکی قانونی کهریزک، امیر کجا بوده است؟ زیرا در روند عادی هر بازداشتی که از یک مرکز پلیس انتظامی به مرکز دیگری منتقل می شود، با نامه رسمی اعزام و در موقع تحویل نیز رسید ارائه می شود، هرچند خانواده امیر جوادی فرد اسناد و مدارک دیگری هم دارند که موید مرگ فرزندشان در کهریزک است.»
صالح نیکبخت در انتها به سردار رجب زاده فرمانده پلیس تهران توصیه می کند: «براساس مستندات درباره کشته شدن امیر جوادی فر و افراد دیگری مانند روح الامینی، سردار رجب زاده باید مستند و قانونی سخن بگویند زیرا سخنان ایشان با مستندات پرونده امیر جوادی فر و دیگران همخوان نیست. ضمناً باز تاکید می کنم که تمامی اسناد پزشکی امیر جوادی فر دال بر سالم بودن ایشان در بیمارستان فیروزگر و لاله موجود است.»
*****
اطلاعیه شورای دفاع از حق تحصیل
شورای دفاع از حق تحصیل" برای رهایی دانشجویان محروم از تحصیل، اطلاعیه‏ای به شرح زیر صادر کرده‏است:
دانشجویان گرامی و مردم بیدار ایران زمین
نزدیک به سه ماه است که گروهی از دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل زندانی اند. همان دانشجویانی که وجودشان بارها از سوی مقامات دولت نهم انکار شده و همچنان نیز می شود.
گویا مسئولان، از این دانشجویان که ستمکارانه حق تحصیل شان سلب شده است، انتظار داشته اند که پس از ادعاهای رییس جمهور در انکار وجود دانشجویان ستاره دار در مناظره های تلویزیونی، با سکوت خود بر این ادعاها مهر تأیید بزنند و حال که این گونه نشده و دانشجویان ستاره دار مظلومیت خود را فریاد زده اند، بازداشت می شوند.
اینک دانشجویان محروم از تحصیل به خاطر حق طلبی، مبارزه با دروغگویی و تزویر و درخواست برابری در برخورداری از حقِ انسانیِ تحصیل، زندانی، تهدید، شکنجه و مجازات می شوند. بنا بر اطلاعات رسیده، دوستان ما در زندان برای اعتراف به همکاری با «سازمان منافقین» و «خط گرفتن از خارج» به شدت تحت فشارند.
این اتهام ها که زاییدۀ ذهن های بیمار و تخیلات گمراه است در برخی نشریات حامی دولت مطرح شده و در کیفرخواست دادگاه رسیدگی به اعتراضات پس از انتخابات نیز تکرار گردیده است. بی اساس بودن این اتهامات روشن تر از آفتاب است و همگان می دانند که این اتهام زنی ها و محاکمه ها تلاشی هایی اند برای خفه کردن صدای دانشجویان ستاره دار.
«شورای دفاع از حق تحصیل»، آزادی دانشجویان محروم از تحصیل: علیرضا خوشبخت، زهرا توحیدی و حسام سلامت را پس از دو ماه اسارت به خانواده ها و دوستان ایشان تبریک گفته و در ادامه آزادی دیگر دانشجویان محروم از تحصیل: سید ضیاالدین نبوی، مجید دری، شیوا نظرآهاری و پیمان عارف و همچنین کیوان صمیمی -فعال حق تحصیل- را قاطعانه از مسئولان خواستار است.
شورا آزاد کردن این دانشجویان را به صلاح مسئولان و حفظ حیثیت نظام می داند چرا که این دانشجویان نه اطلاعات پنهانی دارند که به درد بازجوها بخورد، نه علی رغم فشارها اتهامات بی اساس آنها را قبول می کنند و نه اگر مجبور به پذیرش آن ها شوند، ملت آنها را قبول می کنند. نباید نیازی به گفتن باشد که اعتراف گیری دیگر شیوه ای قدیمی و نخ نما شده و مثال آب در هاون کوبیدن است.
امید که درخواب ماندگان نیز به زودی به جماعت هشیاران بپیوندند.
شورای دفاع از حق تحصیل - 9 شهریور 88
*****
گزارشی از فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده از مقابل زندان اوین و دادگاه انقلاب ، خانواده های دستگیر شدگان قیام مردم ایران بیش از 2 ماه است علیرغم تهدیدات و رفتارهای غیر انسانی به تجمعات اعتراضی خود ادامه میدهند. آنها خواستار آزادی فوری و بی قید وشرط عزیزانشان هستند.روز دوشنبه 9 شهريور ماه بيش از 100 نفر از خانواده هاي بازداشت شده ها به اميد ملاقات با عزيزانشان به سالن ملاقات زندان اوين مراجعه كردند؛ كه باز هم تعداد زيادي از آنها با جمله ملاقات نداريد مواجه شدند كه صداي اعتراض هر خانواده اي با شنيدن اين جمله بالا مي رفت كه مگر فرزندان ما چه كرده اند؟ كه حتي نمي توانيم آنها را ببينيم مگر چكار كرده اند؟ كه هر بار مي گوييد پرونده تكميل نشده نكند بلايي سر آنها آورده ايد! كه نمي گذاريد آنها را ببينيم، پشت سر هم دادگاه راه مي اندازيد و به آنها برچسب منافق ، ضد انقلاب ، اغتشاشگر مي زنيد باز هم مي گوييد پرونده تكميل نشده .حتي به خانواده هايي كه براي عزيزانشان كفالت و يا سند گذاشته اند و هنوز آزاد نشده اند اجازه ملاقات داده نشد كه اين باعث خشم تعداد زيادي از خانواده ها شد كه چرا با وجود گذاشتن وثيقه نه تنها عزيزانشان را آزاد نمي كنند حتي اجازه ملاقات به آنها هم نمي دهند.ماموراني كه در جلو درب سالن ملاقات بودند مانع ايستادن خانواده ها در محوطه سالن مي شدند و اگر اعتراض خانواده ها بالا مي گرفت به سمت آنها مي رفتند تا با تهديد به بازداشت آنها، آنها را مرعوب كنند. عده اي از خانواده ها به درب دژباني مراجعه كردند تا قاضي كشيك را ببينند اما قاضي كشيك از ربرو شدن با خانواده خوداری می کرد.حدود 60 نفر از اعضاي خانواده بازداشت شده ها برای ادامه اعتراضات خود به دادگاه انقلاب مراجعه كردند و منتظر اعلام كفالت و وثيقه براي عزيزانشان بودند.اسامي جدیدی از دستگیر شدگان اخیر جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم انتشار می یابد مسعود محمد خاني 29 ساله پنجشنبه 8 مرداد بازداشت و به اوين منتقل شدهاحمد عبدالرسولي 27 ساله ليسانس معدن جمعه 26 تير در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ،تهدیدات و برخوردهای غیر انسانی با خانواده های دستگیر شدگان و ادامه بازداشت زندانیان سیاسی را محکوم می کند و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر خواستار دخالت برای آزادی تمامی زندانیان سیاسی در ایران است.
*****
پروژه سرکوب از این پس در اتاق دادستان کل دنبال می شود
کاوه میرکاظم:

«برکناری سعيد مرتضوي، عقب نشینی جدید آیت الله خامنه ای» ...
«مرتضوی اولین چهره منفوری است که دستور پایان مصرفش صادر می شود»
«قصاب مطبوعات رفت»
...
این‌ ها بخشی از ده ها عنوان مطلبی است که پس از خبر برکنار شدن سعید مرتضوی بر روی اینترنت منتشر شد و البته به فاصله کوتاه یک روزه ای همه این تحلیل ها نقش بر آب شد و شادی ها جای خود را به عصبانیتی شدیدتر سپرد. نمی خواهم نمک روی زخم بپاشم (الان همه به اندازه کافی از انتصاب تازه این آدم قسی و شقی برافروخته اند) اما قدری تامل و صبر و درنگ در تحلیل وقایع چیزی است که جنبش سبز این روزها شدید به آن نیاز دارد تا این طور بازی نخورد.
انتصاب سعید مرتضوی به سمت معاون دادستان کل کشور برای من عجیب نبود. اتفاقا حالا او پیش کسی برگشته که قبلا هم تجربه موفقی در کنارش برای سرکوب آزادیخواهان داشت. مرتضوی کار قصابی مطبوعات را از شعبه ۳۴ مجتمع قضایی کارمندان دولت آغاز کرد. مجتمعی که رییسش محسنی اژه ای بود. در و تخته خوب با هم جور می شوند، نه؟ حالا این دو دوباره درکنار هم هستند. طنز دردناک ماجرا این جاست که محسنی اژه ای قرار است مثلا به قتل ها و شکنجه ها و تجاوزهای اخیر رسیدگی کند. حتما هم این کار را با کمک و مساعدت معاون خودش انجام می دهد. پرونده را داده اند دست متهمان اصلی و بعد هم با کمال وقاحت می گویند عدالت در دستگاه قضایی حاکم است.
برنامه ای که صادق لاریجانی دارد و اجرای آن را به محسنی اژه ای و معاونش سعید مرتضوی سپرده چندان پنهانی نیست. شمه ای از آن در مراسم معارفه روز سه شنبه هفته گذشته گفته شد. دادستان کل کشور اسم پر ابهتی است اما تا کنون شیر بی یال و دم اشکمی بود. حالا قرار است این اسم پرابهت به واقعیت تبدیل شود و پروژه کنترل و سرکوب هر نوع مخالفتی با نظام جمهوری اسلامی در سراسر کشور مستقیما زیرنظر آن انجام شود. در گذشته دادستان کل کشور نظارت و قدرتی در هدایت دادستانی های استانی نداشت. دادستان تهران چون سعید مرتضوی بود کارش را خوب می‌دانست، اما دادستان های استان های دیگر به تناسب پرکار و کم کار بودند.
انتصابات قوه قضاییه نشان می دهد که حکومت کمربند خودش را سفت بسته و ما شاهد دوره ای بی نظیر از ارعاب و ارهاب در سراسر کشور خواهیم بود. حکومت ایران تصمیم خودش را مدتی است گرفته و دیگر علاقه ای به استفاده از سیاست هویج برای ساکت کردن مردم ندارد. سیاست چماق از این پس در مناسبات این حکومت با ملت حاکم است. تجربه به رهبر جمهوری اسلامی ثابت کرده که بهتر است بر روی قوه ای اتکا کند و حساب باز کند که مستقیما بر آن نظارت دارد و یک دست و منسجم می تواند مجری و پیرو امیال و دستورات او باشد.
دادستانی کل کشور در این برنامه تبدیل به اتاق مرکزی سرکوب خواهد شد. حدس می زنم که تشکیلات «پلیس قضایی» که با جدیت و پیگیری سعید مرتضوی و بدون اجازه مجلس آغاز به کار کرد نیز گسترش یابد و به عنوان ضابط اصلی دادستانی قضاییه نقش بیشتری را در پیشبرد برنامه های آنها اجرا کند.
در سیاست تازه ای که حکومت برگزیده است، قرار نیست جانیان و جنایتکاران - محض حفط آبرو هم که شده - قربانی شوند و به کنار گذاشته شوند. وجود تک تک آنان ارزشمند است و باید قدرشان را دانست و هوایشان را داشت. این خط و این نشان: در ماجرای کهریزک و کوی دانشگاه (بقیه ماجراها به کنار) هم به غیر از چند آدم نگونبختی که احتمالا به جرمی مشابه دزدیدن ریش تراش موآخذه خواهند شد، کسی از آمران و مسوولان اصلی سراغی نخواهد گرفت. و مگر مسوول مطلق این جنایت ها کسی غیر از مقام ولایت مطلقه است که همه آمران جنایت های اخیر منصوب شده توسط او هستند.
*****
رئیس دانشگاه شیراز: مدیریت استان مقصر وقایع اخیر در دانشگاه شیراز است
محمد هادی صادقی رئیس دانشگاه شیراز پس از گذشت نزدیک به 2 ماه از حمله ی نیروهای نظامی و امنیتی به دانشگاه شیراز، ضرب و شتم و بازداشت تعداد زیادی از دانشجویان این دانشگاه، در یک کنفرانس خبری با اشاره به این اتفاقات مسئولیت این حملات را بر عهده ی مسئولان و مقامات استانی دانست.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر محمد هادی صادقی در جمع خبرنگاران با بیان این عقیده كه اطلاع رسانی‌ها از طریق صدا و سیما، شورای نگهبان و وزارت كشور جای نقد دارد، گفت: "متأسفانه پس از انتخابات وضعیت خوبی در سطح دانشگاه از جهت بررسی همه جانبه موضوع نداشتیم و هنوز هم نگرانی‌هایی وجود دارد، در دانشگاه شیراز هم پس از انتخابات با تعداد كمی از دانشجویان معترض مواجه شدیم و البته پیش‌بینی هم می‌شد كه عده‌ای از دانشجویان حضور پیدا كنند و حرف‌هایشان را در محیطی علمی بزنند اما ناگهان با ورود افراد غیردانشگاهی شامل افراد سیاسی و یك عده اراذل و اوباش به محیط دانشگاه مواجه شدیم."
وی ادامه داد: "در این جریان افرادی كه حالت عادی نداشتند با‌‌شكستن درب ورودی و نرده‌های محافظ وارد دانشگاه شده و اموال دانشگاه را به آتش كشیدند به نحوی كه حتی دانشجویان معترض به نتایج انتخابات هم خود را جدا كرده و از این وضعیت نگران بودند."
صادقی افزود: "انتظار داشتیم شورای تأمین و نیروی انتظامی به درخواست قبلی دانشگاه توجه كرده و از ورود افراد غیرمسئول به محیط دانشگاه جلوگیری می‌كرد". وی با بیان اینكه راه مقابله با فضای شبهه ناك استفاده از ابزار خشن نیست، خاطرنشان كرد: "در این جریان حدود 350 نفر در محیط دانشگاه دستگیر شدند كه تنها 53 نفر آنها دانشجو بودند و این ناشی از آسیب پذیری فضای فیزیكی دانشگاه است."
رییس‌ دانشگاه شیراز خاطرنشان کرد: "در موضع‌گیری‌های رسمی مشخصاً مدیریت استان و شورای تامین را در این موضوع مقصر دانستیم؛ چراکه اگر به درخواست ما جواب داده بودند که غیردانشجو وارد محیط دانشگاه نشود و تدبیر کرده بودند، این چنین اتفاقی رخ نمی‌داد."
وی با انتقاد از نوع برخورد نیروی انتظامی با موضوع دانشگاه شیراز گفت: "فعلاً قانونی برای جلوگیری از ورود نیروی انتظامی به محیط دانشگاه نداریم اما اعتقاد ما این است كه واقعاً نیروی انتظامی نباید وارد دانشگاه شود چون اینجا بحث علمی است و استاد و دانشجو باید امنیت داشته باشند. اما نیروی انتظامی مقتدر به توان و اتكای نظامی خود با انحراف برخورد می‌كند. در‌‌‌عین حال نانوشته‌ای هست كه در شرایط بحرانی نیروی انتظامی می‌تواند با موافقت رئیس دانشگاه برای مقابله با معترضان به حریم دانشگاه وارد دانشگاه شود."
صادقی درباره علت استعفای خود پس از حمله به دانشگاه نیز، گفت: "وقتی مسئول دانشگاه باشی و دیگران به جای تو تصمیم بگیرند، بهتر است استعفا دهی." به گزارش خبرنامه امیرکبیر وی با بیان اینكه مدیریت استان بدون توجه به تشخیص و ضرورت‌ها و مصالح دانشگاه عمل می‌كرد، ادامه داد: "در اعتراض به این نوع رفتار در نحوه برخورد در آن شرایط استعفا كردم و در متن استعفا هم صریحاً علت آن را ذكر كردم!"
لازم به ذکر است که در حمله ی نیروهای امنیتی و نظامی به دانشگاه شیراز تنی چند از اساتید این دانشگاه نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. دکتر خیاطیان رئیس دانشکده ی مهندسی دانشگاه شیراز از کسانی بود که در حمله ی نیروهای امنیتی مورد ضرب و شتم این نیروها قرار گرفت و فرزند او نیز بر اثر اصابت گلوله ی ساچمه ای شلیک شده از طرف نیروهای نظامی بر چشمش، بینایی خود را از دست داده است.
*****
-
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ