توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*****
پيكر «پرويز مشكاتيان»؛ نوازنده و آهنگساز برجستهي موسيقي، صبح امروز- دوم مهرماه - بر روي دستهاي مشتاقان خود از مقابل تالار وحدت تشييع شد. پیکر مشكاتيان به درخواست مردم نیشابور و همت شهردار این شهر، روز شنبه - چهارم مهر ماه در جوار آرامگاه عطار نيشابوري به خاك سپرده ميشود.
در اين مراسم هنرمندان بسياري در حوزههاي مختلف از جمله خانوادهي كامكارها، عباس كيارستمي، صديق تعريف، كيوان ساكت و غيره حضور داشتند.به گزارش ایسنا، خيابان شهريار، از ابتداي حافظ تا خيابان خارك از صبح زود و ساعاتي قبل از شروع مراسم ،در ميان انبوه مشتاقان و عزاداراني كه براي بدرقه «پرويز مشكاتيان» آمده بودند، مشكي پوش شده بود، به طوري كه پيكر زنده ياد مشكاتيان به سختي و با باز شدن مسير كوچكي به درون تالار راه يافت.
در این مراسم پيام «حسن كسايي»؛ پيشكسوت و نوازندهي ني كه اين روزها در بستر بيماري است خوانده شد. كسايي در اين پيام كه شب گذشته تلفني خوانده بود، ميگويد: ديروز شهريار فريوسفي و امروز پرويز مشكاتيان!هر لحظه خبري ميرسد از رفتن ياري و من در اين ميان ماندهام به چه كاري؟ خبر كوتاه است اما، جانكاه. فيروزهاي كه از ديار نيشابوري به انگشتري ما رسيد و امروز كه اشكي به ياد يار از دست رفته و و آهي براي آنها كه امروز ماندهاند، ميريزيم.
تغییر برای برابری:
نمی دانم چه شد. انباشت یک دنیا تحقیر بود. ناامیدی از معجزه ینگه دنیایی عمو سام بود. این همه فشار بود. نمی دانم. نمی دانم چه شد. اما ما ناگهان بزرگ شدیم. ناگهان شریف تر و جسورتر و مهربان تر شدیم. وقتی در خیابان راه را بر هم می بندیم پشت فرمان، ناگهان یادمان می آید نکند راننده کناری همان همراه راهپیمایی دیروز است. لبخند می زنیم و مهربان تر می شویم. وقتی صف می بندیم برای جیره گرفتن هر حقی که برایمان جیره بندیش کرده اند، بقیه را آشنا می بینیم. آشنایی که حتما با هم زیر بارانی فریادی مشترک داشته ایم.
ما را به قیافه ها تقسیم کرده بودند. مومن، غربی، پایین شهری، روشنفکر، دانشجو، گدا، ولنگار و ... . این کنار هم بودن تقسیم ها را شکسته برایمان. این دستبند جادویی سبز خودش هم نمی داند چه کرده با فرهنگ ما و احساس ما و دل ما. این دور هم جمع شدن ها یک برش کامل است از شهر من. بدون سانسور، بدون اغراق و بدون غربال و الک. ما خودمانیم.
ما را زدند، تحقیر کردند، خورد کردند و ترساندند. ما هم خورد شدیم و تحقیر شده ترسیدیم. ما رستم نبودیم یا هرکول. ما چریک و کماندو نبودیم. نیامده بودیم برای مردن. آمده بودیم برای خفه نشدن، برای نمردن. گفتن ندارد که باز هم می زنند و تحقیر و خوردمان می کنند. ما هم می ترسیم. حتی وقتی می گوییم نترسید، ما همه با هم هستیم. اما دیگر پا پس نمی گذرایم. می ایستیم و با هم می ترسیم و این لذت غریبی دارد. حتی کودکانمان را هم میاوریم تا ببینند و فریاد بزنند ترسی را که می شود مخفی نکرد و بیرون ریخت. ما دیگر از ترسیدن نمی ترسیم. و وقتی تفنگ به دستان و قمه داران را می بینی که میلرزند وقت زدن، می فهمی که آن ور بازی هم می ترسد. بیشتر از تو، نه مثل تو از درد و زخم و مردن. او می ترسد . از تو که بیشماری و دیگر از ترس نمی ترسی.
ما همان هاییم که پیش تر وقتی یک نفر بودیم متلک می گفتیم. وقتی چند نفر بودیم دعوا می کردیم. وقتی صد نفر بودیم شیشه می شکستیم و هزاران نفر که می شدیم بانک آتش می زدیم، در گذشته های انگار نه چندان دور. ما همان ملتیم یا فرزندان همان ملت. امروز که دریا می شویم مواج و بی صدا. وقتی انسان نما هایی به تعداد انگشتان دست سنگمان می زنند و فحشمان می دهند و چاقو به رویمان می کشند، کافیست از رویشان رد بشویم تا محو شوند. و ما یاد گرفته ایم سکوت کنیم. هنوز نه کامل. اما به قدر خودمان خوب یاد گرفته ایم که ما با چیزی مخالفیم به نام منحوس خشونت. با آفتی می جنگیم که نامش فرار از قانون است. ما آرزویمان را یافته ایم: قانون و آرامش و منطق.
من با کودکی در آغوشم و زنی دست در دستم که همه معنی زندگی من است در خیابان می روم با سکوت و اوباش نامیده می شوم و روبرویم مجنونی که فحش ناموس عربده می کشد و سنگ می پراند و چاقو نشان می دهد مردم نامیده می شود. و من آموخته ام پایان این بازی این است که او شبیه من شود و با هم مردم نامیده شویم. در چشمهایش می بینم که کمتر شده، کوچتر شده و اگر از من شرم نمی کند، از کودک هراسیده ام که انگشت پیروزی نشانش می دهد به چاره وحشی گری غریبی که می بیند، نمی تواند شرم نکند. من اشتباه می کردم. ما کم کم داریم لیاقت دموکراسی را پیدا می کنیم. شاید دیر، شاید دور. اما راه ما را پیدا کرده و ما راه را.
در هفتههای اخیر موج فیلتر و حذف پایگاههای اینترنتی و وبلاگها با شدت بیشتری در حال پیشروی است.
در حالی که حامیان کودتا در حال کوبیدن بر طبل "جنگ نرم" هستند، موج شدیدی از فیلتر، حذف و حمله به رسانههای آزاد و اصلاحطلب به وجود آمده است.
این موج جدید حرکتهای اختناق آفرین با فعالیت گروه "گرداب" آغاز شد و سپس با فیلتر و حملات اینترنتی به سایتها و وبلاگها ادامه یافت و اکنون چندی است که با تحت فشار قرار دادن خدمات دهندگان وبلاگ داخل کشور وارد فاز جدیدی شده است. این فشارها به حدی است که دو پایگاه معروف پرشینبلاگ و بلاگفا هر روز مجبور به حذف وبلاگهای بسیاری از حامیان جنبش سبز میشوند.
فیلتر و حذف این وبلاگها که همگی حاوی مطالب اصلاحطلبانه و در چهارچوبهای قانون اساسی است به تدریج باعث کمتر شدن کاربران پایگاههای خدمات وبلاگی ایرانی و استفاده کاربران از سایتهایی مانند بلاگر و وردپرس و یا به راهانداختن پایگاههای اینترنتی شخصی شده است.
صدها نفر از ایرانیان شب گذشته با تجمع در مقابل هتل محل اقامت احمدی نژاد خواهان اخراج وی از امریکا شدند. در این تجمع که در مقابل هتل اینتر کانتیننتال شهر نیویورک برگزار شد، تجمع کنندگان نسبت به حضور احمدی نژاد در امریکا و عملکرد حاکمیت در قتل و ضرب و جرح معترضان به نتیجه انتخابات، اعتراض کردند. این تجمع همزمان با پایان یافتن سخنان وی در مجمع عمومی سازمان ملل برگزار شد.به گزارش خبرنگار جرس از نیویورک، در این تجمع که از ساعت 8 شب به وقت محلی برگزار شد، ایرانیان معترض با سر دادن شعار "احمدی نژاد باید امریکا را ترک کند" اعترض خود را به حضور او در این کشور اعلام کردند. در این تجمع که تا ساعت 10 شب به طول انجامید، معترضان با سر دادن شعارهایی همچون "مرگ بر دیکتاتور"، "دموکراسی برای ایران"، "نه غزه- نه لبنان، جانم فدای ایران"، "جدایی دین از سیاست، خواست هر ایرانی ست" و "احمدی، احمدی این آخرین پیام است؛ جنبش سبز ایران آماده قیام است" اعتراض خود را نشان دادند. تجمع کنندگان همچنین با اعتراض به میهمانان ضیافت شام احمدی نژاد، حضور ایرانیان در این مراسم را مایه شرم و خجالت خواندند. آنها با شعار "ایرانی بی غیرت، خجالت خجالت" اعتراض شان را به پذیرش دعوت احمدی نژاد توسط جمعی از ایرانیان ساکن امریکا ابراز داشتند. ضیافت شام احمدی نژاد که توسط نمایندگی ایران در سازمان ملل تدارک دیده شده بود، امسال برخلاف سالهای قبل که با حضور ایرانیان برگزار می شد، با حضور دانشجویان کشورهای مختلف جهان که در امریکا مشغول به تحصیل هستند و تعداد اندکی از دانشجویان ایرانی برگزار شد.پیش از این دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل با ارسال کارت دعوت برای تعدادی از ایرانیان شناخته شده، خواستار به همراه آوردن چند نفر با خود در این مراسم شده بود، ولی این تقاضا با پاسخ اکثریت مدعوین مواجه نشد، تا آنها مجبور شوند دانشجویان خارجی را جایگزین کنند. در این جلسه که بصورت "پرسش و پاسخ آزاد" با حضور احمدی نژاد برگزار شد، دانشجویان خارجی سوالاتی در خصوص مساله هسته ای، مساله هولوکاست، مسایل مربوط به دریان خزر و مسایل مطرح در دیگر کشورها مثل موضوع آذربایجان مطرح کردند.از نکات قابل توجه مراسم اعتراضی شب گذشته که مقابل هتل محل اقامت احمدی نژاد برگزار شد، ورود هیات همراه احمدی نژاد از در اصلی هتل و از مقابل دیدگان معترضان بود حال آنکه احمدی نژاد از یکی از درهای فرعی، بدون اطلاع معترضان وارد هتل شد. تجمع کنندگان با مشاهده هیات همراه، انتقادات شدیدی از احمدی نژاد و حاکمیت در قتل جوانان سبز ایران مطرح کرده و در مواردی با هیات همواره وارد بحث شدند. اسفندیار رحیم مشایی مسوول دفتر احمدی نژاد از جمله اعضای هیات بود که به ناچار به پرسش های انتقاد آمیز تعدادی از جوانان پاسخ داد.رحیم مشایی با قبول انتقادات جوانان، خود را "منتقد رژیم جمهوری اسلامی" معرفی کرد و گفت: ما برای جلوگیری از انحرافات در دولت ایستاده ایم. او قتل ندا آقا سلطان را مشکوک دانست و گفت: ندا کشته شد ولی نه در راهپیمایی. او مدعی شد که این واقعیت با گذشت زمان روشن می شود. او "دست هایی" را در قتل ندا دخیل دانست.دو نماینده روحانی مجلس که در هیات همراه حضور داشتند تند ترین انتقادات را متحمل شدند. تجمع کنندگان با سر دادن شعارهایی شدید الحن به حضور آنها در امریکا اعتراض کردند. یکی دیگر از نکات قابل توجه مراسم دیشب، حضور قابل توجه جوانان و دانشجویان بود که با سردادن شعار یاحسین میرحسین، کروبی حمایتت می کنیم و ... می کوشیدند حمایت خود را از جنبش سبز مردم ایران و رهبران آنها اعلام کنند. در میان آنها تعدادی از طرفداران برخی گروههای سیاسی از جمله مشروطه خواهان و جمهوری خواهان نیز دیده می شد.صبح و عصر دیروز نیز هزاران نفر از ایرانیان، شهر نیویورک را سبز کردند. آنها با تجمع بزرگ خود مقابل سازمان ملل و با سردادن شعارهایی در انتقاد از خامنه ای و احمدی نژاد، آنها را مسوول قتل تعدادی از جوانان سبز وطن دانستند. این مراسم صبح و عصر امروز نیز در مقابل سازمان ملل ادامه خواهد داشت. امروز همچنین تومار دو هزار متری ایرانیان معترض به نتیجه انتخابات که پیش از این مقابل برج ایفل در شهر پاریس به نمایش در آمده بود را در روی یکی از پل های طولانی شهر نیویورک به معرض دید عموم قرار خواهند داد. امضاء کنندگان این تومار اعلام کرده اند که احمدی نژاد رئیس جمهور ایران نیست.احمدی نژاد و هیات همراه عصر روز جمعه نیویورک را به مقصد تهران ترک خواهد کرد. گفته می شود دیدار و گفتگو با مقامات امریکایی مهمترین اولویت سفر احمدی نژاد به نیویورک است. اما هنوز روشن نیست که طرف امریکایی به تقاضاهای احمدی نژاد پاسخ مثبت داده است یا خیر.
امروز ظهر یک بار دیگر چهره فریبکار و دروغگوی صدا و سیمای ضد ملی نمایان شد؛ وقتی با آب و تاب فراوان از سخنرانی تاثیرگذار(!) رئیس دولت خودساخته سخن میگفت. در حالیکه بسیاری از حاضران در سالن در هنگام سخنرانی او سالن را ترک کرده بودند رسانه ضد ملی که سعی داشت این سخنرانی را بسیار مهم و پر ابهت نشان دهد با پخش تصاویر بسته، نماهای نامشخص و نیز تصاویر خود رئیس دولت تلاش کرد تا حد امکان از فضاحتهای به بار آمده در نیویورک بکاهد.
برای مثال یکی از تصاویری که در مجموع در دو خبر ساعت سیزده شبکه خبر و ساعت چهارده شبکه یک حداقل هفت بار (در طی کمتر از ده دقیقه پخش سخنان رئیس دولت کودتا) به نمایش در آمد صحنه ای بود که در آن چند ردیف از نمایندگان کشورهای پاراگوئه، موریتانی و لیبریا (و یکی دو کشور ناشناس دیگر) به سخنان او گوش میکردند. در این نمای تکراری هیچ تصویری از صندلی های اطراف نمایش داده نشد.
سیمای ضد ملی که واقعاً تصویری برای نمایش نداشت مجبور بود در فواصل زمانی حدوداً یک دقیقه این صحنه تکراری را پخش کند، در حالیکه تقریباً بیش از نیمی از زمان پخش خبر، به جایگاه سخنگو اختصاص داشت و هیچ تصویری از سالن نمایش داده نمیشد. البته استقبال از سخنان این فرد خودشیفته به حدی زیاد بود که حتی در همین چند لحظه نمایش خبر سخنرانی نیز رسانه ضد ملی در چند ثانیه نمایش صندلی های جلو مجبور شد صندلی های خالی را نشان دهد، اگرچه بخاطر وضعیت غیر عادی سالن و خلوت بودن ردیفها هیچ صحنه بازی از سالن را نمایش ندادند. جالب توجه است که در اخبار تلویزیون هیچ اشاره ای به وضعیت سالن نشد.
شبکه خبر برای سرپوش گذاشتن بر این افتضاح رسانه ای بلافاصله پس از نمایش سخنرانی احمدی نژاد با دعوت از یک کارشناس خبری خود به تحلیل ابعاد حادثه پرداخت، کارشناس که سعی میکرد معترضین به حضور احمدی نژاد را به لابی های صهیونیستی مرتبط کند بارها تاکید کرد تجمع کنندگانی که از کشورهای دیگر به نیویورک آورده شده بودند بسیار کم تعداد بودند و این تجمع به شکست انجامید.
اما واقعیت چیز دیگری است، تعداد قابل توجه هموطنان ما در آن سوی مرزها و شعارهای آنها در اعتراض به حضور احمدی نژاد و همچنین حمایت از جنبش سبز و یادآوری خاطره شهدا و اسرای جنبش به حدی تاثیرگذار بود که بسیاری از وجدانهای بیدار مجمع عمومی سازمان ملل را مجبور به ترک سالن در هنگام سخنرانی نماینده غیر قانونی ملت ایران کرد.
عمار ملکی
يکماه از به بند کشيده شدن دگر بارۀ سنگربان پير و دلیر دانشگاه، دکتر محمد ملکي گذشت و اين ماهگرد مصادف با روز بازگشايي دانشگاهها و مدارس شده است. امروز نه بعنوان فرزند این استاد پیشکسوت و رنجدیده، بلکه بعنوان یک دانشجو، جای خالی پیامهای امیدبخش وی را بمناسبت آغاز سال تحصیلی احساس کردم. با خود اندیشیدم که در بند نگه داشتن او در هنگامه بازگشایی دانشگاه علیرغم وضعیت ناگوار سلامتی وی تصادفی نیست. شاید حاکمان خواسته اند در این روزهای بحرانی، قلم او را ساکت نگه دارند تا که فریاد حق خواهی و آزادیخواهی دانشگاهیان را سر ندهد. غافل از اینکه او پیش ترحرف را زده است و درد را گفته است. او را تصور کردم که در گوشه ای از خلوتگه خویش با پشتی خمیده از تحمل ستم دوران، ساده و صادق، دردمند و عاشق، آرام و پر صلابت، تن خسته و پرامید نشسته و بمناسبت بازگشایی دانشگاه برای دانشجویان پیامی مینویسد. نوشته ها و نامههای پیشین اش را ورق زدم. احساس کردم که از سلول تنهایی اش صدایم میزد که پیام من را برای دانشگاهیان بخوان. بار دیگر نامه هایش را مرور کردم و دریافتم که پیام امروزش را دیروز نوشته بود و انگار میخواست پیامگونه زیر که تمامی کلماتش را پیشتر خود نوشته است، بار دیگر به گوش دانشگاهیان و مردم برساند.
با نام آزادی، آگاهی و عدالت*
به دانشگاهیان سنگربانان آزادی و عدالت
"آن روز كه رضاشاه پای به صحن دانشگاه تهران گذاشت تا مكانی را افتتاح كند كه میدانست در آیندة ایران نقش اساسی بازی خواهد كرد (بهمن 1313) آیا تصور میكرد سنگری را ساخته است كه سنگربانان آن به زودی استبداد و بیعدالتی را نشانه خواهند گرفت و صاحبان زر و زور و تزویر را نگران خواهند ساخت و آیا رضاشاه میدانست وقتی پایش را از دانشگاه بیرون بگذارد و سنگر به تصرف دانشجویان و استادان درآید، اندیشههای پرتاب شده از این سنگر خواب راحت را بر زورگویان و استثمارگران حرام خواهد كرد و خشنترین نوع استبداد (به قول آیتالله طالقانی: استبداد دینی) هم موفق به فتح این سنگر نخواهد شد."(1)
"دیدیم چگونه نهالی كه در 16 آذر 32 كاشته شد به بار نشست و 18 تیر 78 بار دیگر از سنگر آزادی فریاد مرگ بر دیكتاتوری برخواست كه تا امروز ادامه دارد و دانشجویان و استادان دانشگاههای كشور هزینه آن را میپردازند و به مقاومت ادامه میدهند. امروز استادان و دانشجویان با تمام وجود آثار تلخ تسلط حكومت بر دانشگاهها و از بین رفتن استقلال محیطهای علمی را احساس میكنند زیرا رؤسا و مسئولان انتصابی هرگز نمیتوانند یا نمیخواهند از حقوق دانشجو و استاد دفاع كنند و نگذارند به حریم دانشگاهها تجاوز شود. دانشجو آرمانخواه است و مدافع آزادی و عدالت و این خصلت دانشجویی است، تا دانشگاه هست مبارزه با ظلم و بیعدالتی و دیكتاتوری ادامه دارد."(2)
"نگاهی به آنچه پیش و پس از انقلاب ضد سلطنتی بر دانشگاه ها گذشته نشانگر این واقعیت است که دشمنان آزادی هرگز نتوانسته اند یا نخواسته اند بفهمند که بسیاری از دانشگاهیان که دل در گروی آزادی مردم دارند ، هیچگاه اجازه نخواهند داد سنگر آزادی به دست استبدادیان تسخیر شود. تاریخ گواه است هر گاه دانشگاهها مورد هجوم دشمنان قرار گرفته اند، همبستگی میان استاد و دانشجو سد محکمی در برابر استبدادیان به وجود آورده است."(3)
"آنگونه كه شاهد بودهایم هیچ تحول و دگرگونی اساسی در كشور بدون حضور فعال دانشجویان متصور نیست و این رسالتی است كه مردم بعهده دانشگاهیان نهادهاند و از آنجا كه فعالیت سیاسی دانشجویان معطوف به كسب قدرت سیاسی نیست، تنها در جهت انتقال خواستههای اجتماعی و اعمالِ فشار در جهت اصلاح وضعیت موجود یا تغییر ساختار سیاسی در مسیر رسیدن به خواستههای جامعه عمل میكند"(1)
"امروز كه قدرت به دستان برای لاپوشانی شكستهای خود در زمینههای گونهگون تلاش میكنند تا سنگر دانشگاهها را تضعیف كنند و در پندار خود این سنگ بزرگ را از پیش پایشان بردارند وظیفه و رسالت دانشجویان در تلاش برای تحول و دگرگونی، آشكار و آشكارتر میگردد."(1)
"در خیال خود زمینهسازی برای كودتای فرهنگی دوم می نمایند. مطمئن باشید با این حركات زشت و دیوانهوار نمیتوانید صدای انتقاد دانشجویان را خاموش و این سنگرهای آزادی را تخریب كنید. راستی در ذهنِ شما چه میگذرد و انگیزهتان از این كارهای مسخره چیست؟ میخواهید آزموده را بار دیگر بیازمایید؟ كمی فكر كنید نتیجه بستن دانشگاهها، كشتار وحشیانه دهه شصت و نسلكشی سال 67 در زندانها كه عمده قربانیان آن دانشگاهیان بودند، قتلهای زنجیرهای، ترور دگراندیشان، حملة سال 78 به دانشگاهها و كشتار و زندانی كردن دانشجویان چه مشكلی از مشكلاتِ عدیدة «نظام ولائی» را حل كرد كه امروز میخواهید با تغییر صحنه بار دیگر آن نمایشها را تكرار كنید؟
ای شما صاحبان قدرت، نگاهی به تاریخ بیاندازید و از سرنوشتِ فرعونها، نمرودها، استالینها، هیتلرها، صدامها عبرت بگیرید ــ اگرچه نخواهید گرفت، ــ مطمئن باشید این فرمانِ تاریخ و قانونمندی حاكم بر این جهان است كه «الملك یبقی مع الكفر ولایبقی مع الظلم» (جهان با كفر باقی میماند اما با ظلم نه)، مرگ ظلم و ظالم دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. و حتماً فراخواهد رسید. من دگربار فریاد میكنم اگر نه یك بار ده بار هم كودتای فرهنگی با نام انقلاب فرهنگی بكنید باز دانشگاهها «سنگر آزادی» باقی خواهند ماند." (4)
با سلام به دانشگاه، سنگر تسخیرناپذیر عدالت و آزادیدکتر محمد ملکی
آری او حرف را زده است و درد را گفته است. در خانه اگر کس است یک حرف بس است. کاش حاکمان میفهمیدند که دربند نگه داشتن او و دیگر دانش آموختگان ایران، دردی از نظامشان دوا نمیکند. او را که آبروی دانشگاه است رها کنید تا مباد گزندی بر جسم و جانش رسد. مگذارید که آتش خشم دانشجویان، استادان و مردمان بیش از این شعلهور شود. کاری نکنید که بدنامیتان در میان دانشگاهیان و فرهیختگان جهان افزونتر شود.(5)
پینوشت:
* تمامی عبارات آغاز و پایان نیز از نامه های پیشین دکتر محمد ملکی است و آنها که با ادبیات وی آشنایی دارند، این واژگان را میشناسند. تمامی متن این پیامگونه نیز از نامه ها و پیامهای پیشین اوست.
کمیته گزارشگران حقوق بشر:
با گذشت بیش از دو ماه از بازداشت مجید دری دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه و علی رغم موافقت بازجوی پرونده با سپردن وثیقه جهت آزادی وی، قاضی حداد (حسن زارع دهنوی، قاضی شعبه 2 امنیت) ضمن مخالفت با این امر خواهان ادامه بازداشت این فعال دانشجویی تا زمان برگزاری دادگاه شده است. لازم به ذکر است مجید دری از اعضای شورای دفاع از حق تحصیل میباشد که در جریان وقایع پس از انتخابات در تاریخ اول تیرماه برای اولین بار بازداشت شد. وی پس از آزادی در تاریخ 18 تیرماه برای دومین بار بازداشت شده و در کیفرخواست قرائت شده از سوی نماینده دادستانی در جریان دومین دادگاه موسوم به رسیدگی به متهمان اغتشاشات اخیر با اتهام سرپل منافقین مواجه شد. حال عمومی مجید دری طی آخرین ملاقات خانواده با وی مساعد توصیف شده است.
با گذشت چندسال از افشای وجود 300 میلیارد تومان هزینه فاقد سند در حساب های مالی شهرداری تهران طی دوره 2 ساله مدیریت محمود احمدی نژاد بر شهرداری، یک عضو شورای شهر با اشاره به وجود ابهام های فراوان در مورد سرنوشت این مبلغ گفت"بعيد به نظر مي رسد اين حساب ها از طرف هيات ويژه تاييد شود."
روزنامه اعتماد در شماره روز پنج شنبه خبر داد که حساب هاي مالي شهرداري تهران در سال هاي 82 تا 84 که يکي از پرحاشيه ترين حساب هاي مالي شهرداري در سال هاي اخير است، هفته آينده توسط هيات ويژه بررسي خواهد شد.
اين حساب ها که چندي پيش توسط حسابرسان رسمي بررسي شده بود داراي ابهاماتي است که باعث شد حسابرسان نتوانند درباره اين حساب ها اظهارنظر کنند و در نهايت اعلام کردند؛ «اظهارنظر در مورد صحت ثبت تمامي رويدادهاي مالي امکان پذير نيست.»
بر اين اساس شوراي شهر تهران براي رسيدگي به اين حساب ها وادار شد هيات ويژه يي متشکل از يک عضو شوراي شهر، معاون مالي و اداري شهرداري و يکي از حسابرسان را براي تاييد حساب هاي مالي شهرداري در سال هاي 82 تا 84 تعيين کند، اما به گفته يکي از اعضاي اين کميته با توجه به کامل نبودن اطلاعات حساب هاي مالي شهرداري در اين سال ها "بعيد به نظر مي رسد اين حساب ها از طرف هيات ويژه تاييد شود".
300 ميليارد تومان هزينه فاقد سند شهرداري در سال هاي 82 تا 84 توسط برخي از اعضاي شوراي دوم مطرح شد. با اين حال شوراي شهر تهران همواره تاکيد داشته است هزينه فاقد سند به معني تخلف مالي نيست و تنها جابه جايي هزينه هاي پروژه هاي مصوب و مصرف آن در پروژه هاي ديگر است. اما هرگز چگونگي اين جابه جايي و محل مصرف آنها به صورت دقيق روشن نشده است و حسابرسي حساب هاي مالي شهرداري در اين سال ها نتوانست اين ابهامات را روشن کند.
دلايل سياسي باعث شده سرنوشت اين حسابرسي در پرده يي از ابهام قرار گيرد چنانچه پيش از اين محمدعلي نجفي عضو شوراي شهر پايتخت نيز گفته بود؛"بنا به دلايل سياسي، هنوز شرايط شفاف سازي در مورد هزينه کرد 300 ميليارد تومان مديريت محمود احمدي نژاد در دوران شهرداري تهران ميسر نشده است."
عضو کميسيون برنامه و بودجه شورا در زمان ارائه گزارش حسابرسي به شورا نيز اعلام کرده بود "به علت وجود موارد متعدد اقدام برخلاف قوانين و مقررات مالي شهرداري و نيز عدم دسترسي به بسياري از اسناد و مدارک مربوط به منشاء قانوني پرداخت ها و... امکان اظهارنظر در خصوص عملکرد مالي شهرداري در سه سال مورد اشاره از طرف حسابرسان وجود ندارد."
حسابرسان برخي از اشکالات در اين حساب ها را به عنوان موارد اقدام برخلاف قوانين و مقررات مالي قلمداد کردند؛ مواردي از قبيل"پرداخت بيش از 25 درصد کل قرارداد به عنوان پيش پرداخت، عدم کسر 10 درصد حسن انجام کار، تقسيط عوارض به اقساط بيش از 36 ماه، عدم احراز صلاحيت برخي از پيمانکاران و پرداخت هاي خلاف ضابطه به عنوان کمک به افراد موسسات مختلف" از اين جمله اند.
به گفته حسابرسان همچنين"گروه ديگري از اشکالات مربوط به برخي سوءاستفاده ها است که بايد به جد مورد پيگيري واقع شود.در مواردي، کساني که در پروژه هاي مشارکت با شهرداري دخيل بوده اند، پس از پايان پروژه سهم شهرداري را نپرداخته اند و متاسفانه اقدامي هم براي استيفاي حقوق شهرداري نشده است."
اين حسابرسي که از طرف شهرداري تهران براي روشن شدن 300 ميليارد تومان هزينه هاي فاقد سند در دوره مدیرت احمدی نژاد بر شهرداری تهران طی سال هاي 82 تا 84 تهيه شده در پايان هيچ اشاره روشني به سرنوشت اين هزينه ها نکرده و در نقطه پاياني انگشت اتهام را به سوي سيستم ناکارآمد مالي شهرداري گرفته است.
گفتگو و گزارشی از دویچه وله
آذرماه سال ۱۳۵۸ آیتالله خمینی دستور تشکیل نهادی با نام بسیج مستضعفین را صادر کرد. بعد از ایجاد این نهاد، پایگاههای بسیج در مساجد، ادارات، دانشگاهها و مدارس تشکیل شد. با شروع جنگ ایران و عراق، بسیج مستضعفین زیر نظر سپاه پاسداران قرار گرفت و تبدیل به یک واحد شبه نظامی شد.
در جنگ هشت ساله ایران و عراق، طبق آمار رسمی بیش از ۵۵۰ هزار دانشآموز از طریق همین نهاد به جبهههای جنگ اعزام شدند. از میان آنان ۳۶ هزار نفر کشته و مفقود، بیش از ۲۸۵۳ نفر معلول و بیش از ۲۴۳۳ نفر نیز به اسارت نیروهای عراقی درآمدند.
این در حالی است که براساس یکی از معاهدات کنوانسیون بینالمللی حقوق کودک در مورد شرکت کودکان در جنگ، حداقل سن ثبتنام و مشارکت افراد در عملیات نظامی، ۱۸ سال تعیین شده است.
دکتر علی طایفی جامعهشناس مقیم سوئد میگوید شرکت دادن کودکان در جنگ، تحت نام بسیج دانشآموزی یا نیروی داوطلب، مغایر با کنوانسیون حقوق کودک است و از مصادیق خشونت علیه کودکان محسوب میشود.
وی همچنین استفاده از افراد زیر ۱۸ سال در بسیج برای سرکوب تظاهرات خیابانی را نیز مانند شرکت دادن کودکان در جنگ میداند.
دویچهوله: آقای طایفی در جریان ناآرامیهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، یکی از مسایلی که شاید کمتر به آن توجه شد، مسئلهای بود که تحت عنوان «سوءاستفاده از کودکان» در برخیجاها و در برخی از سایتها به آن اشاره شد و از انجا نشات گرفت که مشاهده شده بود، برخی از نیروهای لباس شخصی، افراد زیر ۱۸ سال بودند. آیا یک چنین پدیدهای در ایران جدید است یا مسبوق به سابقه است؟
علی طایفی: من هم گزارشهایی از این دست را دیدهام. واقعیت این است که چنین حرکت یا جریانی در ایران مأخذ ایدئولوژیک دارد که از ابتدای انقلاب توسط آیتالله خمینی با طرح تز «بسیج ۲۰ میلیونی» مطرح شد. در طول ۳۰ سال یا سه دههی حکومت جمهوری اسلامی در ایران ما شاهد هستیم که همچنان نهاد بسیج در کشور رو به توسعه است و بویژه این طرح را در حوزههای دانشآموزی و سنین زیر ۱۸ سال هم تعمیم دادهاند. به طوری که شاید در این ارتباط بشود به آمارهای مشخصی هم اشاره کرد که اصلاً چه اتفاقی افتاد. من به این نکته هم اشاره کنم که ما در در دورهی جنگ ۸ ساله با عراق، شاهد بودیم که بیش از ۵۵۰ هزار دانشآموز به جبهه اعزام شدند که قریب به بیش از ۳۶ هزار نفر آنها کشته شدند و حدود ۳۲ هزار نفر هم معلول و جانباز شدند که البته امروز دیگر جزو بزرگسالان هستند و از نظر جامعه جزو آسیبدیدگان تلقی میشوند.
ولی این مواردی که شما به آن اشاره کردید و همین طور مسئلهی لباس شخصیها، از جانب مسئولان عنوان میشود که اینها نیروهای داوطلب هستند و در خیلی از کشورهای حتا پیشرفتهی دنیا حتا در برخی از کشورهای اروپایی هم رسم است که از نیروهای داوطلب زیر ۱۸ سال برای کمکرسانی و امداد در مناطق جنگزده ثبت نام به عمل میآورند. از طرف نیروهای جمهوری اسلامی هم چنین توجیهی عنوان میشود. چقدر این توجیه قابل قبول است؟
اساساً بر اساس مفاد کنوانسیون حقوق کودک، بویژه مادهی ۱۹، هرگونه سوءاستفادهی نظامی و یا هر نوع خشونت جسمی علیه کودکان ممنوع است و ایران هم عضو و متعهد به اجرای مضامین این کنوانسیون شده است. طبق این معاهده، اجازهی بهرهبرداری و جلب مشارکت و حتا تشویق کودکان برای حضور در عرصههایی که سببساز خشونت جسمی علیه آنها و آسیبدیدگی جسمی و روحی برای آنها میشود داده نشده است و مشخصاً این دولتها هستند که مؤظف به انجام این امر هستند. ولی متأسفانه در دولت جمهوری اسلامی، ما شاهد هستیم که تحت عنوان بسیج دانشآموزی و بسیج داوطلبانه یا نیروهای داوطلب نظامی به دلایل متعدد ازجمله بهرهبرداریهای ایدئولوژیک، سیاسی و مشروعیت مردمیای که میخواهد به دنبال آن برای خودش کسب کند و در نهایت ایجاد ارعاب و گسترش ابزارها و نیروهای کنترل در جامعه، میبینیم که از این نیروها کمک میگیرد و جوانان و کودکان زیر ۱۸ سال را در واقع به حضور در این میادین تشویق میکند.
پس بهزعم شما اصلاً نهادی تحت عنوان «بسیج دانشآموزی» میتواند مغایر با کنوانسیونهای بینالمللی باشد، درست است؟
به طور مشخص میگویم، مثلاً الان آمار اعلام میکنند که در بیش از ۷۰۰ حوزه آموزشی یعنی مدرسه، در مقاطع تحصیلی مختلف، بیش از چهار میلیون و ششصد هزار دانشآموز عضو عادی و فعال بسیج دانشآموزی هستند. این رقم کمی نیست! یعنی بیش از ۴/۵ میلیون نفر دانشآموزی که امروز در دفاتر بسیجی مشغول به فعالیت هستند. اغلب اینها را دستهبندی هم کردهاند. یعنی اینقدر این طرح نهادینه شده، که الان در دبستان با عنوان «طرح امیدان» در راهنمایی با عنوان «طرح پویندگان» و در دبیرستان با عنوان «طرح پیشگامان» مطرح است. حتا نقاب بسیجی را هم از روی اینها برداشتهاند، ولی در واقع تحت عنوان ستاد بسیج دانشآموزی مسئولیت طرحریزی و برنامهریزی برای مجموعهی فعالیتهای فرهنگی و ازجمله فعالیتهای آموزشی نظامی را بهعهده دارند. وقتی که کودکی در سن دبستان، در سن راهنمایی و در سن دبیرستان وارد این عرصه میشود و آموزش نظامی میبیند و نحوهی استفاده از اسلحه، تیراندازی و حتا مشقهای نظامی تمرین میکند یا آموزشهای سخت جسمی میبیند، اساساً نطفههای خشونتورزی را در جامعه تقویت میکنند. صرفنظر از این که متأسفانه در شرایط خاص از جمله بعد از انتخابات، چنانچه گفتیم، از اینها برای سرکوب و ارعاب جوانان بهرهبرداری سیاسی هم میکنند. چون میدانید که این جوانان یا این کودکانی که زیر ۱۸ سال هستند، بویژه در سنین دبیرستان، به راحتی میتوانند مورد ابزار دست و یا سوءاستفاده و تحت تأثیر یک فضای روحی، احساسی و شور و هیجانی قرار بگیرند که طبیعت دوران سنین کودکی هم هست.
در این میان نقش سازمانها و نهادهای بینالمللی چیست، بخصوص آنهایی که در ایران نمایندگی دارند مثل یونیسف؟ آیا هیچ وقت تا بحال اعتراضی از سوی اینها به دولت جمهوری اسلامی شده است؟
من یک انتقاد جدی نسبت به نهادهای دیدهبان حقوق بشر و به ویژه حقوق کودک در ایران دارم. ازجمله سازمان بزرگ و وابسته به سازمان ملل که یونیسف نام دارد و بعد انجمن حقوق کودک در ایران که البته انجمن حقوق کودک انصافاً در جای خودش بسیار فعال است ولی هر دو نهادی که اشاره کردم متأسفانه نسبت به مقولهی خشونت نظامی علیه کودکان یا بهرهبرداری و سوءاستفاده از کودکان در عرصههای نظامی سکوت کردهاند و این موضوع را کمتر مورد توجه قرار میدهند. انتظار براین است که دیدهبانهایی از این دست که در زمینهی حقوق کودک در ایران فعالیت میکنند، بویژه با توجه به کمیت و کیفیت بزرگی که این پدیده در ایران دارد، به این موضوع بیش از پیش توجه کنند.
در این مورد شما خودتان هم گزارشی را بعد از انتخابات نوشته بودید و در این مورد به یونیسف هشدار داده بودید. آیا جوابی به این گزارش شما داده شد؟
من از طریق یک ایمیل برای یونیسف گزارشی ارسال کردم. نه تنها امسال در همین اتفاقات اخیر، بلکه در سالهای پیش هم در ارتباط با بحث بسیج دانشآموزی در ایران گزارش مبسوطی تهیه و ارسال کردم. متأسفانه بازخوردی از طرف آنها دریافت نکردم و آنها هیچ واکنشی نه تنها به من، بلکه در عرصهی جامعه و در حوزهی عمومی هم انعکاس ندادند. یعنی کمترین اعتراض یا گزارشی در ارتباط با مقولهی سوءاستفادهی نظامی از کودکان از سوی یونیسف منتشر نشده است و ما شاهد این هستیم که این موضوع مورد بایکوت خبری قرار میگیرد. شاید دلایلش سیاسی یا مسایل دیگری باشد که من از آنها بیخبر هستم.
در جامعهای مثل جامعهی ایران، که همان طور که شما اشاره کردید حتا در مدارس برای پیوستن دانشآموزان به نیرویی تحت عنوان بسیج تبلیغ هم میشود، نقش خانواده چقدر میتواند پررنگ باشد در این که نوجوانان و دانشآموزان، به سمت فعالیتهای نظامی سوق داده نشوند؟
بیتردید در فضایی که فضای ایدئولوژیک است، طبیعی است که حکومتها و دولتهای ایدئولوژیک هواداران خاص خودشان را دارند که اصطلاحاً به آنها میگویند «کلینتالیستها» (وابستگان حکومت) یعنی کسانی که به اشکال مختلف حامیان یک دولت هستند. از باورداشتها و پیوندهای ایدئولوژیک که با دولت و یا نهاد حکومتی و قدرت دارند، تا امکانات رفاهی و بهرهبرداری خاص رفاهی، تفریحی و امکانات و فرصتهایی که احیاناً ممکن است از قبل ارتباط گیری و حمایت از نهاد دولت از آنان بهرهمند بشوند. بسیج دانشآموزی هم از زمرهی همین موارد است. بخشی از این خانوادهها به دلیل باورداشتهایی که مردم به نظام اسلامی و شرعی و حکومت دینی و مسایلی از این دست دارند، طبیعی است که کودکانشان را از این که در این میادین حضور پیدا کنند، منع نمیکنند. دلیل دیگر میتواند این باشد که خانوادهها عمدتاً به دلیل امکانات رفاهی و تفریحی که از قبل حضور بچههایشان در بسیج به دست میآورند، به مشارکت در این نهاد مایل میشوند و در عضویت کودکانشان در بسیج منعی ایجاد نمیکنند. بویژه میدانید که علاوه بر امکانات رفاهی که به اینها میدهند، مثلاً سفرهای توریستی به شهرهای مختلف یا امکاناتی که برای آموزش اینها فراهم میکنند و اوقات فراغت اضافهای که برای اینها قائل میشوند، حتا در بچهها ایجاد رقابت میکنند مثلا کودکان میبینند که امکانی دارند برای این که فردا برای کنکور و ورود به دانشگاه از سهمیههای دانشگاهی بسیج برای ورود به دانشگاه استفاده کنند و در میدان رقابت از امکانات بهتر و بیشتری برخوردار بشوند. لذا با توجه به همهی اینها خانوادهها متأسفانه در این مسیر مشارکت میکنند، ولی بیتردید نقش دولتها در این زمینه چنانچه در کنوانسیونهای جهانی هم مطرح شده، بیشتر و مسئولیت آنها بیش از خود خانوادهها است. به دلیل این که مسئولیت روی دولتهاست که برای عدم خشونتورزی و جذب و ایجاد فضاهای خشونتآفرین یا آسیبپذیر برای کودکان زمینهسازی کنند.
در حوادث و ناآرامیهای اخیر پس از انتخابات ما شاهد بودیم که بنابه گزارشهایی که از منابع رسمی هم طبیعتا تأیید نشده است حداقل یک نوجوان ۱۵ ساله مورد تجاوز جنسی قرار گرفت. روزنامهی تایمز هم گزارش مفصلی در این مورد داد. یک بحث دیگر که از آنسو مطرح شد این بود که اصلاً خانوادهها نباید اجازه میدادند که کودکان زیر ۱۸سالشان در این ناآرامیها شرکت بکنند. شما نظرتان در این مورد چیست ؟
واقعیت این است که این یک توالی فساد یا تباهی ذهنی است که اساساً پایههایش را دولت جمهوری اسلامی بویژه در عصر حاضر گذاشته است. زمانی که ما فضای خشونت را فراهم میکنیم، نزدیک به ۵ میلیون دانشآموز را به طور فعال و غیرفعال وارد حوزههای خشونتورزی در جامعه میکنیم، طبیعی است که خانوادهها هم در این زمینه ناآگاهانه وارد میدان میشوند. ما حتا در بین همین جنبش به اصطلاح مدنی یا «سبز» که امروز در خیابانها بعد از انتخابات میبینیم، چنانچه اشاره کردید، میبینیم که خانوادهها بهعنوان گاه تفریح و گاه آموزش مشارکت سیاسی به کودکان، فرزندانشان را به میادین میآورند. این کودکان وقتی میآیند، طبیعتاً بیش از هر کس دیگری آسیبپذیر هستند، بویژه کودکان دختر. و ما شاهد هستیم که یکنفر شهید شده، یک نفر هم که مورد تجاوز قرار گرفته و البته ارقام دیگر هم در اختیار ما نیست، چون آمار بسیاری از اینها بیرون نیامده است. لذا همهی اینها در واقع توالی فساد این موضوع است که ما نگاهمان نسبت به مقولهی کودک و کودکی و حقوق کودک هنوز نگاهی بیولوژیک است. کودک را ابزار دست و جزو اموال عمومی یا اموال شخصی خودمان تلقی میکنیم. دولتها جزو اموال عمومی تلقی کنند و بهرشکل میخواهند از آن بهرهبرداری کنند. خانوادهها هم متأسفانه به همین ترتیب در سطح خرد آنان را جزو اموال خودشان تلقی میکنند و بهرشکلی که احیاناً دامنهی عقل و تجربهشان کمک میکند، از آنها در فضاهای اجتماعی یا سیاسی و حتا گاه نظامی استفاده و سوءاستفاده میکنند.
و پیامدهای چنین سوءاستفادههایی بر روی کودکان که میشود گفت مشخص است، برکل جامعه چه خواهد بود؟
ما بیتردید نه تنها نسل امروز کودک را از رشد طبیعی و صلحجویانه و آرام که لازمهی رشد یک کودک در یک فضای فرهنگی و آرام است، محروم میکنیم ، بلکه یکی از مهمترین بلایا و تبعاتی که دارد و نسل امروز این را نمیبیند، تولید و پرورش یا توسعهی خشونتورزی در نسل آینده است. کودکانی که امروز در میادین مختلف مدارس یا مساجد، احیاناً در فضاهای نظامی حضور پیدا میکنند و آموزش نظامی میبینند و فکر میکنند که استفاده از ابزار اسلحه در مواقع خاص مجاز است، از جمله مسایل شرعی، حمله به یک نیروی نظامی بیگانه یا مثلاً سرکوب عوامل دگراندیشی که با نظام اسلامی سازگار نیستند، زمینههای پاسخگویی از روشهای خشونت را برای این کودک فراهم میشود و خشونتورزی را به نحوی در جامعه نهادینه میکند. من فکر میکنم دولت جمهوری اسلامی و مردم در مرتبهی دوم نسبت به کودکان مسئولیت دارند. ما در جامعهی امروز که صلح را ترویج میکند، چنانچه جنبش امروز هم این را ترویج میکند، چون یک جنبش مسالمتجویانه است، دنبال این هستیم که صلح و آرامش را در جامعه توسعه بدهیم، باید برای آیندهی خودمان هم فرهنگ صلح و آرامش و مدارا را گسترش بدهیم ولی متأسفانه با این فرهنگ، میل به تعصبورزی، مدارای اندک و در واقع میل به خشونت در جامعه را ترویج خواهیم داد.
سایت نوروز: برنامه دروغپرداز بیست و سی در ادامه افشای جنایات کودتاگران، پس از ناکامی در پروژه ناکام ترانه موسوی که سرانجام به رو شدن دست قاتلان این دختر جوان انجامید، این بار بیست و سی به سراغ یکی دیگر از قربانیان حوادث پس از انتخابات رفت که این بار به جای جانشان، حیثیت و شرف و آبروی خانوادگیشان را نشانه رفته بود و از آنان به عنوان ابزاری برای جنگ روانی و تبلیغاتی و هجمه به احزاب و رسانههای اصلاح طلب استفاده کرده بود. سعیده پورآقایی، دختر نوجوانی که خبر شهادتش چندی پیش توسط رسانههای اصلاحطلب و سایت نوروز منتشر شد، به کثیفترین وجه ممکن به تلهای برای رسانههای اصلاحطلب بدل گردید و با طراحی سناریویی مشمئزکننده از سوی کودتاچیان، این دختر جوان و مادرش قربانی یک بازی سیاسی کثیف شدند که در آن هدف به دام انداختن و ضایع ساختن رسانه های اصلاحطلب و ساقط کردن آنان از اعتبار خبری بود. بعد از این سیاهبازی که روسیاه اصلی آن کسی جز خود سناریوپردازان کودتاچی نبودند، سایت نوروز، لازم میداند جزئیاتی را در رابطه با چگونگی انتشار خبر شهادت سعیده پورآقایی به اطلاع هموطنان عزیز برساند تا معلوم شود، پردهنویسان این خیمهشببازی ننگین چه کسانی بودهاند، اصلاحطلبان یا کودتاچیان؟
در اوایل شهریور ماه زنی با تماس با کمیته پیگیری آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات که از سوی دو کاندیدای اصلاحطلب تشکیل شده بود اعلام کرد که فرزندش در جریانات پس از انتخابات کشته شده است. او همچنین اضافه کرد که خودش همسر شهید است و دختر کشته شدهاش هم تک فرزند بازمانده از آن شهید بوده است که عدهای او را به جرم گفتن اللهاکبر در پشت بام خانه دستگیر کردهاند و بعد هم جسدی نیمه سوخته را به وی نشان دادهاند. این زن گفت که از روی خال بدن دخترش وی را شناسایی کرده است.
پس از این تماس بود که نایب رئیس کمیته پیگیری به همراه جمعی از فعالان در این زمینه به منزل این شخص که آدرسی را در خیابان دولت داده بود مراجعه می کنند، در آن جلسه که از قضا در برنامه ساختگی و دروغ صدا و سیما، خانم علینژاد، مادر سعیده پورآقایی نیز به آن اشاره کرد، مدعی می شود که شوهرش جانباز شیمیایی بوده و چند سال پیش فوت کرده است. وی همچنین مدعی می شود که دخترش شبی در حال سر دادن الله اکبر در پشت بام خانه بوده که چند زن چادری وی را به زور از خانه میبرند.
بعد از مدتی، وقتی وی برای پیگیری به نهاد ریاست جمهوری متوسل می شود مشاور ارشد رئیس جمهور شخصا پیگیر ماجرا می شود و در نهایت به او می گویند برای شناسایی دخترت به سردخانه بیا و در آنجا جسدی از نیمه به پایین که سوخته بوده است را نشانش می دهند و او با شناختن یک علامت بر روی بدن دخترش جسد را شناسایی می کند. در آن دیدار مادر پورآقایی مدعی می شود که به وی شماره یک قبر را در قطعه 302 داده اند که در آنجا دخترش را دفن کردهاند.
مادر سعیده در پایان آن دیدار از مهمانان می خواهد تا برگزاری مراسم ختم این مسئله را خبری نکنند و از انتشار علنی آن جلو گیری کنند. تا اینجای امر توجه داشته باشید که منبع همه این اطلاعات، مادر سعیده پورآقایی بوده است و هیچ منبع خبررسان دیگری چنین مدعیاتی را تا قبل از شنیده شدن آنها از زبان مادر این دختر بیان نکرده بود.
از جمله نکات جالب توجه در این دیدار این است که تعدادی مرد در جلسه حضور داشته اند که مادر سعیده مدعی میشود همه آنها از اقوامشان هستند. کمی بعدتر، همگی آن افرادی که اقوام سعیده پورآقایی معرفی شده بودند در هجوم به دفتر پیگیری ستاد مهندس موسوی در میدان هفت تیر دیده می شوند.
کمیته پیگیری همان روز به قطعه 302 و قبر معرفی شده توسط مادر سعیده مراجعه میکند و با شفگتی تمام مشاهده میکند که بر قبری که قبلا هیچ نام و نشانی درج نشده بود و فرد مدفون در آن جزو کشته شدگان بی نام و نشان بعد از انتخابات بود نام سعیده پورآقایی درج شده است.
بعد از برگزاری مراسم ختم در تاریخ 7 شهریور که با توجه به مدعیات مادر سعیده، بزرگان اصلاح طلب نیز در آن شرکت کرده بودند خبر این حضور در برخی سایتها منتشر میشود و نوروز نیز به نوبه خود به انتشار این خبر مبادرت میکند، اما پس از گذشت چند روز کمیته پیگیری ستاد مهندس موسوی با بدست آوردن اطلاعات جدیدی متوجه میشود که مدعیات مادر سعیده پورآقایی در خصوص اینکه وی همسر شهید بوده نه تنها صحت نداشته بلکه دروغ محض بوده است. حتی معلوم میشود که شوهر این زن و به بیانی دیگر پدر سعیده پورآقایی قبلا از این مجرم شناخته شده بوده و به زندان نیز افتاده بوده است.
بر همین اساس هم نوروز در تاریخ پنجشنبه 12 شهریور اصلاحیه را در سایت قرار داد و در آن به صراحت اعلام کرد که:« پایگاه اطلاع رسانی نوروز به اطلاعات تازه ای در خصوص خانم سعیده پورآقایی که مراسم ختم وی چند روز قبل برگزار گردید به دست آورده است. از آنجا که نقاط مجهولی در خصوص نامبرده مشخص و مبرهن شده است که نوروز از اظهار نظر درباره آن هنوز معذور هست، در حال حاضر برای جلوگیری از هرگونه پیشداوری و قضاوت عجولانه از انتشار این اطلاعات جلوگیری می کند و به همین دلیل تمام اخبار درج شده در خصوص این شخص را از سایت خود حذف کرده تا تمامی جوانب و حاشیه های این مسئله برای دست اندرکاران این سایت روشن گردد.»
در پی مشخص شدن این مسئله مجددا دست اندرکاران نوروز به تحقیق در خصوص دامنه این مسئله ادامه دادند تا در نهایت به این نتیجه رسیدند که خبر از اساس دچار تناقضات فراوان است و حتی با مراجعه مجدد به منزل مادر سعیده متوجه میشوند که اساسا چنین منزلی متعلق به فرد مورد اشاره نبوده است و این افراد در آن منزل سکونت ندارند. در نهایت در زمانی که لیست 72 نفره شهداء پس از انتخابات توسط سایت نوروز منتشر شد، دست اندرکاران این سایت نامی از سعیده پورآقایی در آن لیست نیاوردند زیرا به قطعیت در این مورد دچار تردیدهای اساسی شده بودند.
با همه این اوصاف همچنان دست اندرکاران نوروز گمان می کردند که ممکن است مادر سعیده پورآقایی تنها در برخی موارد اقدام به دروغ گفتن کرده باشد و به همین جهت از علنی کردن آن امتناع کرده و تنها به برداشتن کلیه خبرهای مربرط به فرد مذکور اکتفا نموده بودند.
در جریان حمله نیروهای امنیتی به کمیته پیگیری ستاد مهندس موسوی در میدان هفت تیر بود که دست کودتاگران برای سایت نوروز هم رو شد و معلوم شد همان افرادی که در خانه دروغین مادر سعیده پوراقایی نشسته بودند، در آن حمله با حکم وزارت اطلاعات و دادستانی تهران وارد شدند که نشان از برنامه ریزی قبلی این سناریو برای خراب کردن چهره و فیلم سازی های صداوسیما داشت.
در واقع کودتاچیان با طرح این سناریوی ساختگی چند هدف را در آن واحد دنبال کرده بودند، اول ماجرای تجاوز به زندانیان را با این سناریو لوث کنند، و در نکته دوم ماجرای دفن مخفیانه شهدا و کشته شدگان را نیز به این طریق زیر سئوال ببرند و مستمسکی برای حمله و برخورد با سران اصلاح طلب بدین وسیله بیابند.
خبر پراکنی ایلنا: پليس اطلاعات و امنيت عمومي نيروي انتظامي در نامهاي به رئيس اتحاديه پوشاك و لباس دوخته تهران اعلام كرد: نمايش، عرضه و فروش البسه با ماركهاي غربي و تصاوير مبتذل در فروشگاهها ممنوع است.
به گزارش ايلنا، در اين نامه آمده است: “گزارشات واصله و بررسيهاي بهعمل آمده حاكياست، برخي از توزيعكنندگان پوشاك به منظور جلب مشتري اقدام به نمايش البسه و استفاده از مانكنهاي غير متعارف و برجسته و بسيار زننده مينمايند كه اين موضوع علاوه بر تبعات سوء، باعث نارضايتي مسؤولان فرهنگي و شهروندان شده است.
بر همين اساس در راستاي حفظ و صيانت از ارزشهاي ديني و دستاوردهاي انقلاب اسلامي، رعايت حقوق شهروندي، تأمين امنيت اجتماعي و اخلاقي در اينگونه واحدهاي صنفي در اجراي ماده 17 قانون نظام صنفي، ضوابط انتظامي مرتبط با توزيع پوشاك به نحو مقتضي به كليه اعضاي تحت پوشش ابلاغ و از طريق بازرسان آن اتحاديه نظارت بر حسن اجراي آن معمول و نسبت به اعمال مواد 27 و 28 قانون نظام صنفي با ئاحدهاي متخلف برخورد شود.”
ضوابط انتظامي كه در اين نامه بر رعايت آنها تأكيد شده است به شرح زير است:
دمیتری مدودف، رئیسجمهوری روسیه تلویحا اشاره کرده است که مسکو ممکن است حاضر به تخفیف مخالفت خود با تحریم ایران به خاطر برنامه اتمی آن کشور باشد. آقای مدودف پس از گفت و گو با باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا گفت که در برخی موارد تحریم ها "غیرقابل اجتناب" است.
به گزارش بی بی سی، پیشتر یک مقام روس گفته بود که در صورت وجود شواهد کافی علیه ایران از سوی بازرسان سازمان ملل، مسکو می تواند با تحریم های تازه موافقت کند. ایران نظامی بودن برنامه اتمی اش را رد می کند.آقای اوباما امیدوار است پیش از مذاکرات هفته آینده گروه 1+5 با تهران همه این کشورها را نسبت به موضعی مشترک قانع کند.تحلیلگران می گویند که اگر این گفت و گوها بی حاصل باشد، آقای اوباما می خواهد تحریم های شدیدتر علیه ایران را دنبال کند.
روزنامه سرمایه: با وجود قرار وثیقه 200 میلیون تومانی برای آزادی سعید لیلاز توسط قاضی پرونده وی، حکم بازداشت او به مدت دو ماه دیگر تمدید شد.
برخلاف همیشه که از عکس العملهای در شان رییس دولت کودتا از جانب مخالفانش لذت میبردم، این بار اما به عنوان یک ایرانی از اینکه میدیدم به هنگام سخنرانی فردی که غاصبانه خود را رییس جمهور ایران میخواند، تنها صندلیهای خالی شنونده یاوهسراییهای او هستند، احساس یاس و پسرفت کردم .
امشب احمدی نژاد، به گونهای از لزوم رعایت حقوق بشر و نفی خشونت و عدم تحمیل قدرتها و...داد سخن میداد که گویی با دستهی کوران و کران طرف است و جهانیان نحوه ناصحیح به قدرت رسیدنش و فجایع پس از آن را از یاد بردهاند.
دشمن مردم حتی به این هم بسنده نکرده و به اصطلاح برای خود نوشابه هم بازکرد و به قدرت رسیدن خود را در پی یک انتخابات سالم قلمداد کرد و به خودش تبریک گفت! جملاتی که مرغ پخته رابه خنده وا میدارد!
احمدی نژاد وقاحت را از حد گذراند و جملهای را به کار برد که در این چند ماه پس ازانتخابات، مخالفینش با استفاده از آن نسبت به عواقب عمل زشت کودتاگران هشدار میدادند: حکومت با کفر ادامه مییابد ولی با ظلم نه. و حتی از دروغ و دروغگویی نالید! و به روشهای فریبکارانه که به اسم تدبیر و سیاستورزی به خورد مردم داده میشوند اعتراض کرد!
در پایان باید به این نارییسجمهور گفت حنای جنابعالی که در داخل رنگی نداشت، امیدوارم امشب فهمیده باشی که به درد صادرات هم نمیخورد. این لباس غصبی را از تن به در کن که برای آن بسیار کوچکی. شان ملت ایران نماینده فرهیختهایست که برای شنیدن صحبتهای او، قرارهای ملاقاتشان را به تاخیر بیندازند، نه اینکه با شروع صحبتها سیل جمعیت به مانند اجلاس ژنو راه خروج را در پیش گیرند.
نماینده ما از نسل همان کسی است که کلامش بر سردر سازمان ملل حک شده نه تویی که خشونتی پنهان در گفتار ریاکارانهات موج میزند و در حالی که برای رسیدن به پشت آن تریبون ازروی نعش دهها جوان ایرانی گذشتهای بیشرمانه دم از اخلاقیات میزنی و ادعای شراکت در مدیریت جهان را داری. تو انتخاب من نیستی و جهان به زودی شاهد نماینده واقعی ایران درمجامع بین المللی خواهد بود تا ناگفته هایش رابشنود و چهره زیبای ایران و ایرانی راببیند و بداند که "احمدی نژاد رییس جمهور ما نیست".
در ادامه فعالیت های غیر قانونی حراست دانشگاه شهید بهشتی، این بار حراست این دانشگاه به بهانه توهین به مقامات دانشگاه با دانشجویانی که در شبکه های اجتماعی در اینترنت به انتقاد از مسئولان دانشگاه پرداخته اند برخورد کرده است.
کنترل صفحات اینترنتی مربوط به دانشجویان و برخورد با ایشان که برخلاف حقوق فردی دانشجویان محسوب می شود به احتمال زیاد مقدمه ای بر کنترل بسیار شدیدتری است که احمد شعبانی رییس دانشگاه در تاریخ 5مرداد به منظور آغاز سال تحصیلی دستور آن را صادر نموده است. در حکم رییس دانشگاه خطاب به مدیر حراست دانشگاه آمده است:"احتراما پیرو مباحث مطرح شده در جلسات سه جانبه میان حوزه ریاست، معاونت فناوری اطلاعات و مدیریت حراست پیرامون جرائم اینترنتی؛ با توجه به در پیش بودن سال تحصیلی جدید، نسبت به کنترل کلیه حساب های کاربری کارکنان و دانشجویان دانشگاه در شبکه های اجتماعی اقدام گردد". تصویر حکم در خبر آمده است.
سروش شکارچیان، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زنجان در پی حکم کمیته انضباطی به دانشگاه یزد تبعید شد.
به گزارش واحد دانشجویی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، وی پیش از این نیز یک ترم از تحصیل محروم شده بود و در پی حکم نهایی کمیته انضباطی به دانشگاه یزد منتقل شد.
از جمله اتهامات وی تبلیغ برای گروههای منحله و غیرقانونی (دفتر تحکیم وحدت طیف علامه)، توهین به شعائر اسلامی، اخلال در نظم عمومی دانشگاه بیان شده است.
در همین حال تایماز امیراصلانی، یکی دیگر از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زنجان نیز به علت تجمع اسفند ماه در این دانشگاه که در اعتراض به حکم صادره برای دبیر انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه بود به شش ماه تعلیق از تحصیل محکوم شده است و 10 نفر دیگر از دانشجویان این دانشگاه نیز احکام توبیخ و تذکر کتبی دریافت کردند.
شورای پول و اعتبار اساسنامه موسسه مالی و اعتباری انصار را برای تبدیل به بانک تصویب کرده و این اولین بانک وابسته به سپاه پاسداران ایران به زودی فعالیت خود را از سر می گیرد.
رئیس دولت کودتا به جنایات خود اقرار کرد!
رئیس دولت کودتا، بالاخره بعد از صد روز به تجاوزها، شکنجهها و سرکوبهای سه ماهه اخیر خود اعتراف کرد. او ترجیح داد از تریبون سازمان ملل این اعترافات را بکند تا صدایش رساتر به همه جهان برسد. شیوه اعتراف او هم طبق معمول با چرخاندن انگشت اتهام به سوی دیگری بود که البته بنا بر شناختی که همگان از این شخصیت دارند این امر به هیچ عنوان شگفتآور و غیر منتظره نبود. اصولا آنان که به دنبال پنهان کردن گناه و اشتباه خود هستند، میگردند تا کسی را پیدا کنند و همه چیز را به گردن او بیندازد و در این بین چه مقصری بهتر از یک مشت واژه موهوم از قبیل، استکبار، غاصبان، ظالمان، تروریستها و کلمات قصاری از این دست که اصولا هیچ ضمیر معلوم و مشخصی هم ندارند!
سخنرانی رئیس دولت کودتا در سازمان ملل در حالی پایان یافت که سالن تقریبا از جمعیت خالی شده بود. به نظر میرسد ترک سالن در حین سخنرانی احمدینژاد از دو حالت خارج نباشد: یا ترجمه حرفهای او به انگلیسی برای بسیاری از کسانی که در سالن نشسته بودند قابل فهم نبود که الیته در این صورت باید حق را به آن مترجم بد اقبال داد که در برگرداندن مشتی عبارت مبهم و بیمعنا که حتی در زبان مبدا هم معنای واضحی ندارند چه برسد به زبان مقصد(!) مجبور شد ثانیههایی را سکوت کند. یا هم اینکه حضار به قدر کافی هوش و بصیرت داشتند که مصداقی جز خود احمدینژاد و هم پالکیهایش را برای سخنانش نیابند و به دلیل وقوف به این امر ترجیح دادند سالن را ترک کنند.
احمدینژاد در حالی پشت تریبون سازمان ملل، به عنوان نماینده غیرقانونی هفتاد میلیون ایرانی لب به سخن گشود که هزاران ایرانی معترض سبزپوش در مقابل سازمان ملل و در اعتراض به حضور وی در نیویورک تجمع کرده بودند. همچنین رئیس دولت کودتا در حالی به خود اجازه داد از لفظ تجاوز و زندانهای غیرقانونی صهیونیستها و شکنجه فلسطینیان به دست آنان سخن بگوید که هنوز آثار شکنجه بر تن و روح صدها جوان ایرانی معترض به کودتای انتخاباتی آشکار است و عدهای نیز تنها به جرم بازپس گرفتن رایشان بازداشتگاههای غیرقانونی و مخفی مورد تجاوز واقع شدهاند.
احمدینژاد در حالی به خود اجازه داد از لفظ صداقت و عدالت سخن بگوید که یک شبه طی سرکوبی گسترده و کمنظیر و خشونتی بیپرده، رای ملت را بالا کشید و در مسند قدرت نشست و بر پیکر عدالت و جمهوریت نظام نماز میت گذارد. احمدینژاد در حالی به خود اجازه داد از حدیث معروف الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم سخن بگوید که ظالمانهترین رفتارها را نه نسبت به قومی دیگر، چنان که صهیونیستها مرتکبش شدند که نسبت به قوم و مردم خودش روا داشت تا در قدرت باقی بماند. بیخود نبود که در میان آن همه صندلی خالی آبی رنگ، حتی صندلی نماینده لبنان هم خالی ماند! او در حالی به خود اجازه داد، نام محمد و سایر پیامآوران را بر زبان جاری کند که با اعمال و رفتار چهار ساله خود و جنایات صد روزه اخیر عرض و آبروی دین را برده است. شایسته است اکر بر این کراهت و جسارت بیپایان فریاد وااسلاما بلند شود! آنچه امروز رئیس دولت کودتا در سازمان ملل قرائت کرد در واقع سند اعترافات وی به تجاوزها، شکنجهها، دستگیریها و بازداشتهای غیرقانونیای بود که در سه ماهه اخیر در ایران صورت گرفته است. او وقیحانه تمام این کلمات را بر زبان جاری ساخت تا انگشت اتهام را از خود به سوی استکبار و تروریسم و هزاران واژه موهوم دیگر برگرداند غافل از اینکه موج سبز همچون شبهی بر زندگی او سایه گسترده است و نمیگذارد به این راحتیها از زیر بار خونهای بیگناه ریخته شده فرار کند.
پخش مصاحبه آقای سعید حجاریان در سیما نکاتی را در ذهن برخی بینندگان بصورت ابهام ایجاد کرد که بدون پیشداوری قبلی بعنوان یک ناظر بیطرف مسایلی را در اذهان بوجود میآورد که با اهداف پخش اینگونه مصاحبهها تناقض دارد:
در ابتدا باید گفت به ابهامات محل ضبط و تکستهای یکسان پاسخها و حفظ بودن پاسخها از سوی مجری و میهمانان و اینسرت سرتکان دادن حجاریان که تکراری تدوین شده بود اولویت این بحث نیست و دیگران باید به آن بپردازند.
وقتی یک تیوریسین را که سه ماه در تجرید و دور از اخبار و اطلاعات باشد با منابع و اخبار مغلوط سیراب کنند در فضای بازداشتگاه نتایج و جمعبندی مغلوطی از سوی وی ارائه میشود، برای نمونه اقای حجاریان تاکید داشتند که این فوران نفرت و خشونت از سوی معترضان در ایران چه قبل و بعد از اسلام بیسابقه بوده و این خشونت و حرکات آنارشیستی محکوم است و وارداتیست.
در نظر بگیرید به زندانی گفته شود "هزاران نفر در تظاهرات خونین، از بسیجیان و مردم بیگناه از سوی معترضین کشته شدند مغازه ها و ادارات غارت شد، شهر در آتش سوخت، زنان مسلمان و محجبه مورد تعرض قرار گرفتند و همزمان هم اسراییل و امریکا نیرو در چند شهر پیاده کردند و تمامیت ارضی در خطر و خلاصه نظام و ملت در خطر بود و مردم و حکومت به زحمت و خون دادن بسیار این خشونت ها را خاموش کردند. یعنی ابعاد فاجعه مثل سال 60 بود و چند انفجار مثل حزب جمهوری اسلامی بیگناهان را تکه تکه کرده است و اگر فداکاری بسیج و سپاه نبود کشور و ناموس در خطر بود. ضمنا شما آقا سعید قربانی خشونت هستید، همانطور که تیوریسینهای خشونت در ترور شما نقش هدایتی داشتند تز های شما و همفکرانتان در این فوران خشونت و نفرت تاثیر داشت اکنون نیز کشور در بخشهایی در اشغال دشمن است."
فرض کنید این نکات کلیدی به سعید حجاریان القا شود تا حس وصن دوستی و انسانی او تحریک شود ضمن انکه گفته شده سران اصلاحات هم توبه نامه داده و مسئولیت فجایع را پذیرفتهاند. اگر دقت کرده باشید سعید گفت تا وقتی دشمن خارجی هست من از حرفم بر نمیگردم و تمدن چند هزارساله ایران چنین خشونت و فوران نفرت و آنارشیسمی را ندیده است.
سعید خوب میفهمد بار معنایی کلمات را، پس به راحتی میتوان فهمید چه به او گفتهاند تا با اخبار جهتدار نتیجه مطلوب خود را بگیرند و احساس انسانی سعید است که حاضر است برای جلوگیری از آنارشیسم و خشونت فعلا نظرات خود را پس بگیرد و موکول به آرامش و اخراج دشمن خارجی کند.
اتفاقا گاف بزرگ مصاحبه هم همین جملات بود که حجاریان در چرایی و تعلیل تغییر تحلیل خود اعلام کرد و مشتها را وا نمود. ضمن آنکه اشتباه بزرگ این شو سیما الکن بودن ادای کلمات توسط سعید و معلولیت او را عیان کرد و فرد بیطرفی مثل مرا بخاطر احساس سمپاتی آدمها به بیماران و معلولالان برانگیخت.
صوفیا قاضی
در حالی که ابهام ها درباره مدرک تحصیلی کامران دانشجو، وزیرعلوم کابینه احمدی نژاد، همچنان به قوت خود باقی است و توضیح ارائه شده در این زمینه ، افکار عمومی را قانع نکرده است، انتشار اخباری مربوط به کپی برداری کامران دانشجو از مقالات علمی محققان کره ای، رسوایی دیگری را برای دولت احمدی نژاد و دست اندرکاران تقلب گسترده انتخاباتی رقم زد.
احمدی نژاد: ونزوئلا هم ندا آقاسلطان داشت
حاشیه های پررنگ تر از متن در نیویورک
روزنامه سرمایه:
محمود احمدی نژاد در نخستین مصاحبه خود با رسانه های غربی پس از ورود به نیویورک به پرسش های خبرگزاری آسوشیتدپرس و شبکه تلویزیونی «ای پی تی ان» در هتل محل اقامتش پاسخ داد.
ای مرغ خوشخوان، غم مخور!
هزار بار گر اين نکته کنيم تحقيق، در هر زمان می دانيم که روشنفکران و اهل قلم و هنر، "آزادی" آوازشان بود، که هر گاه بر زبان جاری شد در مسلخ ها خونی به دستمزدش ارزانی کردند اما از نو نوشتند و خواندند و سرودند و هرگز ياس و نوميدی بر زايش و از نو ساختن رهروان راه، مستولی نشد. و ايران عزيز از نام و نشان هر کدام از آن ها قوت گرفت و هويت اش پربارتر.
گاه برگ برگ تاريخ معاصر ايران آکنده است از اميد و غم و شادی و مرگ و زندگی . درس هايی ناب برای روزگاران بعد و جوانان که بخوانند و بدانند که چه بر حال و روز اين مردمان و اين سرزمين گذشته است در غم و شادی و چه رادمردانو بزرگانی گذر کرده اند از اين خاک که امروز نامشان بلند ساخته هويت ايرانيت ما. چرخ گردون چرخيد گاه کج رفتار و گاه خوش خرام اما مردمان ايران زمين از نو برخواستند و ساختند و خواندند و هر کدام به نوعی ميهمان اين آب و خاک.
جور است در نظر ،هم جور به که طاقت شوقت نياوريم
امروز نوشتم تا بگويم استاد سالها گفتی " آواز سروش برخاسته از نهاد مردمان است " اما سال شصت و نهم بر تو مبارک بادا و وجود نازنين ات از گزند به دور باد. گرچه هفته آتی به مام ميهن باز خواهی گشت ، اما ترا ريشه در خاک است و آن خاک به داشتن سلطان هنری چون تو که با غرور بر خاکش قدم می نهی مفتخر است و نام تو بر بلندای نام ايران زمين خواهد ماند و کسی را يارای گزند به نام تو نيست. مردمان ديار صدای دلنشين و آسمانی ترا در دل دارند و خدای هنر ايران زمين ترا را نگه دارد. از حنجره تو تاريخ روزگاران خود را شنيديم و حال و روز مردمان را . از صدای تو بدانستيم که در کجاييم و کجا می رويم . از آوا و نوای تو شادی کرديم و گريسيتم . سوز دلت، شوق نگاهت ، لبخند گاه گاهت اسطوره موسيقی ماست و هرگز از لوح ياد ايرانيان نرود .همه ايام بر طرف چمن نباشد و بر وفق مراد، اين نيز بگذرد دل بد مکن و مرغ سحر ايران زمين عمرت جاودانه بادا.
قربانت
فیلمی دیگر از تظاهرات روز گذشته در نیویورک بر علیه "عنتری نژاد"
سهراب، مادرش
فخري در ماتم اوين
رخشان پهن ميشود
فاطمه اماحل ميشود
شيوا از آن سوي ديوارهاي حبس
و من
*****
مهدی شیرزاد، حسین نعیمیپور، حسین نورانینژاد، فاطمه ستوده و علی پیرحسینلو، بعد از یک هفته بازداشت و بی خبری مطلق دیروز با خانوادههای خود تماس تلفنی گرفتند
این پنج جوان اصلاحطلب که به اتهامی نامعلوم و به مدت یک هفته در بازداشت به سر می بردند طی دو روز اخیر از زندان با خانوادههای خود تماس گرفتند. خانوادههای این عزیزان، روحیه آنان را بسیار خوب توصیف کردهاند. گفتنی است نامبردگان نسبت به وضعیت و طول بازداشت و دلایل اتهامی خود ابراز بی اطلاعی کردهاند.
شیوا نظرآهاری دقایقی پیش پس از تحمل سه ماه زندان از اوین آزاد شد.
شیوا نظرآهاری، فعال حقوق زنان که در وقایع پس از انتخابات بازداشت شده بود با سپردن قرار وثیقه دویست میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
*****
زمان: 00:02 بامداد پنجشنبه
یاران و هم میهنان بامدادتان گرامی باد. دومین روز مهرماه را در حالی آغاز می کنیم که تنها دقایقی از نیمه شب یکم مهرماه سپری گشته. دیروز از چند نظر قابل تعمق و متفاوت با دیگر روزها به حساب می آید.
نخست این که روز بازگشایی مدارس و دانشگاهها بود و میلیونها دانش آموز و دانشجو، سال نو تحصیلی را در شرایطی آغاز کردند که در نتیجه حوادث سه ماهه گذشته، دیروز جوّ خفقان و ایجاد ارعاب و محیط نظامی یا پلیسی با شدت هرچه تمامتر بر تمامی استانها، شهرها و شهرستانها و یا حتا دهات میهن ما حاکم بود که این خود نشانه خوبی است از این که رژیم پوشالی و اشغالگر تا چه اندازه از خیزش و قیام مردمی طی سه ماهه گذشته به ترس و وحشت افتاده و اتحاد و هماهنگی و یکپارچگی ملت تا کجا "ولی سفیه و وقیح" و مزدورانش را مرعوب ساخته است. اینک بزرگترین دلمشغولی رژیم؛ پیدا کردن راه حلی برای جلوگیری از گسترش طغیان خشم نسل جوان میهن ما در مراکز آموزشی کشور است که با باز شدن مدارس و دانشگاهها دوباره همه با هم پیوند زده می شوند و خطری به مراتب بزرگتر، با پیآمدی به مراتب وسیع تر و خطرناکتر برای درهم کوبیدن پایه های پوشالین دم و دستگاه خلافت "سیدعلی"گدا و مزدورانش به حساب می آید.
نکته ای که درباره ادیروز قابل تعمق می باشد، ورود کمرنگ و رسوای "احمدی نژاد" به نیویورک است که در شرایطی صورت پذیرفت که هنوز هم معلوم نیست در مدت چند روزی که در "ینگه دنیا" خواهد بود کجا باید مسکن گزیند زیرا پیشتر، هتل های انترکنتینانتال و نیز هلمسلی، تحت فشارهای هم میهنان ما و نیز افکار عمومی جهانی، رزرو اطاقی برای این بوزینه دیوانه را، یکی پس از دیگری کنسل کردند و تا آخرین لحظه ای که او و همراهانش از تهران بسوی نیویورک پرواز می کردند معلوم نبود که در کدام خراب شده ای باید مسکن گزینند، اگرچه که رژیم فاشیستی در همه جای دنیا مزدورین و مامورین خویش را دارد که می توانند برای چند روزی به این دزد بی شرافت و همراهان بیشرف تر از خودش، از روی خوش رقصی و یا حتا بعنوان صدقه سری، جایی و مکانی برای اقامت بدهند اما این بی آبرویی "عنتری نژاد" را بس که تمامی رسانه های تصویری و نوشتاری و خبری جهان این مطلب را منعکس نمودند که هیچ هتلی در شهر نیویورک حاضر نشده برای او اطاقی رزرو کرده و پذیرای قاتلی باشد که دستهایش به خون ملتی آغشته است.
ما در یکی از آخرین مطالب "پست" دیروز، فیلم گزارشی "فاکس نیوز" در همین زمینه را برایتان انتشار دادیم.
بهرروی، چند روز آینده آبستن حوادثی است که بطور قطع و یقین به سود ملت ایران و به ضرر و آبروریزی هرچه بیشتر رژیم "ولایت وقیح" و شخص "عنتری نژاد و سید علی گدا" و آدم کشان آنان تمام خواهد شد.
با آرزوی بهترین ها برای تمامی هم میهنان عزیز، "پست" امروز را آغاز کرده و تا 24 ساعت بعد که "آدینه"ای جدید را شروع کنیم، در خدمت شما هستیم. با ما باشید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ