سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۷/۲۴

آدینه: 24/ 7 /1388
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زمان: 00:01 بامداد آدینه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاران درود و بامداد بر همگان گرامی باد. با پشت سرنهادن نیمه شب پنجشنبه، دقایقی است که بامداد آدینه را آغاز کرده ایم. امروز نیز "پست" جدید را با خبری ویژه آغاز می کنیم:

فرعون هنوز نفس می کشد
در خبر اختصاصی دیروز گزارش کردیم که ضحاک زمانه به "کلینیک" اختصاصی اش انتقال یافته بود و به همین دلیل تمام منطقه نیاوران تحت کنترل نیروهای ضربت سپاه در آمده و وسایل ارتباطی (تلفن های منازل و سیستم تلفن دستی) تحت کنترل شدید مخابرات قرار داشت.
اینک پس از حدود بیش از 30 ساعت از آن زمان، یاران نفوذی ما گزارش داده اند که فرعون هنوز زنده است و تحت مراقبت های شدید امنیتی و البته مراقبت های ویژه پزشکی، به دارالخلافه عودت داده شد (کاشکی به گورستان فرستاده میشد).
خبر بازگرداندن "سیدعلی گدا" به دارالخلافه، هنوز به این معنا نیست که او 100% از چنگال ملک الموت رها گشته است. چه بسا در ساعات یا روزهای آینده به درک واصل شده و به زیارت خلیفه سابق "خمینی" دجال نایل گردد اما آنچه مسلم است، با افشاگری های ما که بسرعت توسط دهها رسانه خبری خارج از میهن سرقت گشته و با نام ها و عناوین مختلف مانند: "به گزارش یک منبع موثق" و یا "گزارشی از ..." و غیره و غیره منعکس گردید؛ که اینگونه گزارشات و تفسیرها و تعریف های بدون پایه و اساس رسانه های خارجی (با اطمینان قاطع می نویسیم تمام آنها) از گزارشات یاران ما که با به خطر انداختن جان خویش چنین گزارشهای اختصاصی تهیه می کنند (و ما نه بخاطر خارجیان، بلکه برای شادی و قوت قلب و آرامش درونی هم میهنان داخل میهن آنها را انتشار میدهیم) اقتباس و یا سرقت می گردد باعث شد که سردمداران رژیم پلید و شیطانی برای جلوگیری از درز کردن و منعکس شدن اخبار مربوط به رو به مرگ بودن و یا وخامت اوضاع "رهبرشان"؛ او را سریع از کلینیک یا بیمارستان به خانه اش انتقال دهند زیرا که در کنترل نگاهداشتن و مخفی کاری وضعیت او در کاخ "دارالخلافه" آسان تر و بیشتر قابل کنترل است، بخصوص اینک که تنها یار نفوذی ما در داخل "بیت رهبری" نیز یا دستگیر و یا کشته شده زیرا هیچ اطلاعی از او نداریم.
ما شکایتی از اقتباس یا سرقت گزارش های اختصاصی خویش توسط رسانه های خارجی (و یا حتا رسانه های داخلی) نداریم... شکایتی نمی توانیم داشته باشیم زیرا که "مخفیانه" فعالیت و کار می کنیم بنابراین قادر نیستیم که بطور علنی بر علیه خلاف کاران و سارقان اخبار اقدامی بنماییم اما برای آرام کردن خویش این حق را داریم که بنویسیم:
" زهی پستی و رذالت که خبر را می دزدید، دستکاری می کنید و سپس بنام خویش انتشار میدهید...
ای سارقان بیشرم شما می توانستید بعنوان سپاسی ناقابل از منبعی که اینچنین برایتان خمیرمایه و خوراک خبری تهییه می کند، لااقل اشاره ای به نام منبع اصلی بنمایید نه آن که در نهایت بیشرمی و پستی و دنائت، فقط باین بسنده کنید که خبر از منبعی موثق به شما انتقال یافته....!! هم خودتان می دانید و هم خوانندگان نشریات و یا تماشاگران تلویزیون هایتان بخوبی آگاهند که سیستم حفاظتی و امنیتی رژیم ملایان به هیچ یک از شما دروغ پردازان و سارقین بیشرم اجازه فعالیت در داخل خاک ایران را نداده و نمی دهد مگر آن که مانند برخی از خبرنگاران رسانه های جهانی، در مقابل شرایط و توافقنامه های سیستم های اطلاعاتی و امنیتی رژیم ملایان سر تسلیم فرود آورید و با آن موافقت کنید، که این شرایط و توافقنامه ها حاکی از آن است که شما فقط اجازه دارید که از همایش و راهپیمایی های موافقین رژیم فیلمبرداری و خبر تهییه نمایید و یا گزارشاتی را که وزارت اطلاعات نظارتی شدید بر آنها دارد به خارج از ایران ارسال نمایید...!!
شرمتان باد که نام شریف روزنامه نگار و رپرتر و گزارشگر را نیز به لجن کشیده اید زیرا که هیچ خبرنگار یا گزارشگر با شرفی؛ اینچنین با بی انصافی و بیشرمی، اخباری را که گروهی از جان گذشته تهییه می کنند و انتشار میدهند، به صِرف آن که منبع خبر یک تشکیلات زیرزمینی است و نمی تواند بر علیه خلافکاری شما اقدام نماید، دست به سرقت نمی زند.
اینجاست که باید بگوییم خمینی دجال در تمام عمرش یک کلمه حرف درست و حسابی گفت و آن کلمه : مرگ بر آمریکا بود... آری ننگ و شرم و مرگ بر شمایان که نه تنها میهن ما را با سیاست های سیاستمداران خویش آلودید و به قهقرا سوق دادید؛ که اینک نیز زحمات فرزندان این آب و خاک را با بیشرمی و رذالت می دزدید و بنام خویش انتشار میدهید ... این نانی که خمیرمایه آن، زحمات یاران جان برکف و یا گرفتار و یا کشته شده ی ما است، بر شمایان کوفت و زهرمار باد و امیدواریم در حلقوم های سیری ناپذیرتان گیر کرده و شما را خفه نماید..."

*****
مطالب امرووز را با سروده ای زیبا از دکتر بحری گرامی ادامه می دهیم:
*
دلم به حال وطن و هم وطن می سوزد
دلم به حال درخت، دلم به حال کبوتر
دلم به حال شما و حال و روز خودم
و به روزگار و زمین و زمان می سوزد
و آسمان که زمانی همیشه آبی بود
بدون آن که پاکی نیلگونش خراش بر دارد
ز دود شلیک گاز اشک آور و فلفل و خردل ...!
--
شب از زبان ستاره به ما سخن می گفت
زبان ماه، زبان اشاره، زبان نگاه
و نه، فریادهای خشم آلود
و نه، طغیان و فغان "مرگ بر این و مرگ بر آن.."
کنار پنجره ها لانه کبوتر بود
بجای دود، مشام ز عطر و بوی عود پُر می شد
مسیر کوچه های گوش هامان پر از ترنم بود
و خنده های قناری از آن گذر می کرد
میان مردم کوچه پیام بود و درود
و خوانچه های تبسم و آرزو و ثنا و دعا
--
اینک، چه روزگار غریبی است
چه آسمان عبوسی،
کجاست پیک افق
کجاست چهره البرز در حریر سپید
کجاست کوی مروت
کجاست خانه ی دوست؟
میان دشمنی و مهر، چقدر فاصله بود و ما، کجا بودیم
کجاست مقصد این ابلیسان میهن ستیز
و ما کجا به چنین خشم، با چنین بیداد
و ما چرا به چنین روزِ سرد و بد آهنگ؟
دلم به حال مردم بی ستاره می سوزد،
و آسمان که دگر، هرکجاش یک رنگ است
و هرکجا که روی، آسمان نه این رنگ است
که آغشته به صد دروغ و نیرنگ است...
--
خبر رسیده تمامی میهن به قهر آلوده است
نفس کشیدن مردم، به شهر بیهوده است
خبر رسیده بمانید کنج خانه و دم نزنید
و پا فراتر مگذارید از آستانه خویش..!
دلم گرفت از این خبرهای دردناکِ وهم آلود
اینک رسیده زمانش همه بپا خیزیم
و خون خویش به خاک وطن درهم بیامیزیم
قیام کنیم و از این روزگار سیاه
به عزم و اراده، به غیرت عبور کنیم
و با برون راندن غاصبین بی آزرم
خانه غمزده را پر از سرور کنیم،
و میهن تاریک و مِه آلوه را پر از نور کنیم
شاید برای نسل های آینده پُر ثمر گردیم
شاید که به اردوی عشق برگردیم
*****
فیلمی از مراسم به خاک سپاری بهنود شجاعی:

*****
دنباله بحث دیروز ما: موسوی خادم یا خائن
حاميان موسوي پايبند جمهوري اسلامي و مخالف احمدي نژاد هستند
دانشگاه تهران به تکرار مناظره تاريخي موسوي و احمدي نژاد تبديل شد اما اين بار حاميان موسوي و احمدي نژاد در اولين جلسه سلسله نشست هاي مواضع شخصيت ها و احزاب سياسي به مصاف يکديگر رفتند.
به گزارش ايسنا علي محمد حاضري دبيرکل انجمن اسلامي مدرسين و مرتضي نبوي عضو شوراي مرکزي جامعه اسلامي مهندسين روبه روي يکديگر قرار گرفتند تا بار ديگر از انديشه هاي خود دفاع کنند. در اين سلسله نشست ها که توسط نهاد نمايندگي رهبري برگزار شد مرتضي نبوي با تحليل انتخابات دهم گفت؛ پديده ديگري که در اين انتخابات شاهدش بوديم اين بود که براي اولين بار کسي که راي آورد راي او در تهران 300 هزار کمتر از راي رقيبش بود. به اين ترتيب راي آقاي موسوي 300 هزار تا در تهران بيشتر بود. وي به اعتراضات پس از انتخابات در مورد نتيجه انتخابات نيز اشاره کرد و گفت؛ پس از مدتي شاهد پديده يي بوديم که خود را در مناسبت هاي مختلف نشان مي داد مثلاً وقتي آقاي هاشمي براي نماز جمعه آمدند اين گروه که به تازگي هويت پيدا کرده اند به صحنه آمدند و در روز قدس نيز خودنمايي کردند؛ البته بايد گفت اين گروه جزء قسمتي از طبقه متوسط جديد کشور هستند که از تحصيلکردگان هستند و براي خود فرهنگي متفاوت با فرهنگ جمهوري اسلامي و انقلاب انتخاب کرده اند که تحت تاثير علوم انساني غربي و رسانه هاي غرب است و اين موضوع در رسانه هايشان نيز تجلي پيدا کرده است، مانند «جمهوري ايراني» و «نه غزه، نه لبنان» که تظاهر سياسي اين پديده هستند، در حالي که مي توان گفت اين پديده بيشتر فرهنگي - اجتماعي است.
نبوي افزود؛ اين جماعت که بعد از انتخابات به نوعي هويت گرفتند نوع زندگي، رفت و آمدها، فيلم هايي که تماشا مي کنند، شبکه هايي که با آن سروکار دارند و چت کردن هايشان روشن است و به صورت شبکه هاي اجتماعي که آقاي موسوي در بيانيه خود از آن نام برده اند اما اين شبکه مستقل از موسوي از طريق سايت ها و شبکه هاي ارتباطي جديد تشکيل شده است و آنها يکديگر را شناسايي مي کنند و با هم هماهنگ هستند.
نبوي افزود؛ قسمت قابل توجهي از آراي موسوي «نه» به احمدي نژاد بود. افراد زيادي از آنها به انقلاب و جمهوري اسلامي پايبند هستند و در واقع انتقاد شديد يا مخالفت با احمدي نژاد داشتند که به موسوي راي دادند، اما با حوادث پس از انتخابات تجزيه و تفکيک شدند. از طرف ديگر ممکن است در سبد راي احمدي نژاد هم عده يي به علت اينکه نگران راي آوردن موسوي بودند به احمدي نژاد راي دادند، پس دوقطبي بين عدالت و آزادي برقرار شد که در جمهوري اسلامي يک دوقطبي تصنعي بود، چرا که با جمهوري اسلامي جور در نمي آيد که عدالت در مقابل آزادي باشد؛ چون عدالت و آزادي از شعارهاي اصلي انقلاب هستند.
در ادامه مراسم حاضري به کار بردن لفظ براندازي را ظلم بزرگي به کشور ارزيابي کرد و گفت؛ ما معتقديم اين انتخابات يکي از بهترين فرصت ها براي نظام بود که گله ها و ضعف ها را بشنود و آنها را برطرف کند البته نه توسط کساني که خارج از انديشه و تفکر نظام هستند و از آن طرف، به طور مثال کسي مثل موسوي است که با تمام سوابقش حتي در 20 سال سکوت خود نشان داد به هيچ چيز جز قوام و تحکيم نظام نمي انديشد و حتي حاضر نيست ذيل عنوان رسميت يافته اصلاح طلبي خود را معرفي کند و شاهديم نه تنها با براندازها، سلطنت طلب ها و... ارتباطي ندارد، بلکه با مرزبندي با اصلاح طلبي مي آيد و خود را اصلاح طلب اصولگرا معرفي مي کند که به مواضعش پايبند است.
در اين زمان نبوي بار ديگر عملکرد ميرحسين را زير سوال برد و گفت؛ براي اينکه نتيجه انتخابات براي کشور معلوم شود، آن را به گفت وگو ميان مردم نمي گذارند و در هيچ کجاي دنيا اين اتفاق نمي افتد چرا که جاي گفت وگو اينجا نيست و قانون مسيري را مشخص کرده است؛ البته گفت وگو بسيار خوب است و فضايي مثل اين جلسه مي تواند در تلويزيون هم باشد؛ چنان که شاهديم براي رسيدگي به اعتراض ها مقام معظم رهبري فرصت يک هفته يي را تعيين کردند که قرار بود اگر لازم شد تمديد نيز بشود و اينجا بود که موسوي بايد آستين بالا مي زد و اعتراضي را که رئيس کميته صيانت از آراي خود تنظيم کرده بود مي پذيرفت، اگر آقاي موسوي تابع قانون اساسي بود بايد پاي اعتراضات را امضا مي کرد تا بررسي و از مسير قانوني به آن رسيدگي شود. اما موسوي آن مسير را طي نکرد و اين موضع انسان دموکراتيک که طرفدار قانون است، نيست.
اما در اين زمان حاضري سخن نبوي را قطع کرد و افزود؛ به هر حال آقاي موسوي معتقد بود بايد به تخلفات رسيدگي شود و در عين حال يکي از موارد تخلف که مورد نظر او بود در مورد موضع شوراي نگهبان بود. او معتقد بود هر جايي که رسيدگي را انجام مي دهد بايد به عملکرد شوراي نگهبان نيز رسيدگي شود و قرار شد هياتي تعيين شود که اين کار را انجام دهد و فرض بر اين بود که هيات مي خواهد حکميت کند. حاضري در ادامه با استفاده از عملکرد يک طرفه راديو و تلويزيون از فرداي روزي که اعتراضات صورت گرفت، گفت از فرداي اعتراضات راديو و تلويزيون و سايت ها يک طرفه شد. شاهد بسته شدن روزنامه ها بوديم و همچنين تريبون نماز جمعه نيز بسته و به طور کلي هر فرصتي که براي طرح ديدگاه هاي معترضان بود تا جايي که توان وجود داشت، بسته شد.
در ادامه نبوي پرسيد آيا آقاي موسوي حاضر است در تلويزيون مناظره کند که حاضري پاسخ داد؛ معناي مناظره اين است که يک نفر پنج دقيقه صحبت کند و طرف مقابل پنج دقيقه جواب دهد. پس اجازه مي دهيد موسوي يک ساعت صحبت کند و در مقابل، 24 ساعت جواب مي دهيد که نبوي در جواب او گفت؛ «اين جمع حاضر و اين نهاد نمايندگي. تا هفته آينده آقايان موسوي و محتشمي پور مي توانند بحث هايشان را در اين جلسه مطرح کنند.» حاضري در پاسخ به او گفت چطور آقاي موسوي فحشش را از تريبون 70 ميليوني بشنود و پاسخش را در تريبون چند نفري بدهد.
--
پاسخ ما به آقای حاضری و به آقای نبوی این است که شما خودتان می بُرید و خودتان می دوزید....! در این میانه سهم و مکان و حق ملت و مردم کجاست؟ مردم نه تنها احمدی نژاد یا موسوی، بلکه اصل نظام و رژیم ملایان و جمهوری "ولایت وقیح" را قبول ندارند.
آقایان چرا خودتان را به "خریت" زده اید و از قول مردم گفتمان براه می اندازید و به گفتگو می پردازید؟
*****
ادعای جدید مصباح یزدی:امضای ولی فقیه به قانون اساسی اعتبار می دهد،نه قانون اساسی به ولی فقیه!
پدر معنوی کودتاگران خواستار استفاده از "سلاح"برای برخورد با مخالفان شد
محمد تقی مصباح یزدی در اظهاراتی جدید مدعی شد که"قانون اساسي به تاييد و امضاي ولي فقيه اعتبار پيدا مي‌كند، نه اينكه آن گونه كه بعضي تصور كرده‌اند اعتبار ولايت فقيه به قانون اساسي باشد.وی با تاکید براینکه"قانون اساسي بدون امضاي ولي فقيه اعتباري ندارد" گفت که"رييس جمهور، بدون نصب از طرف ولي فقيه، طاغوت است."مصباح یزدی که در هفته های اخیر به صورت روزانه بری اعضای سپاه پاسداران،بسیج،نیروی انتظامی و سایر نهادهای حکومتی سخنرانی می کند همچنین خواستار استفاده از آهن و سلاح در مقابله با کسانی شد که به ادعای وی در مقابل"عدالت" مقاومت می کنند و گفت"هميشه كساني مانع برقراري عدالت هستند و جز با مجازات تسليم نمي‌شوند از همين رو قرآن اجراي عدالت را متوقف بر آهن و سلاح دانسته است."این روحانی تندرو که از او به عنوان"تئوریسین خشونت" نامبرده می شود همچنین گفت که"برقراري نظام عادلانه بدون يك مجري كه مانع تخلفات و تجاوزات شود، امكان پذير نيست گفت"ممكن است خداوند به كسي اجازه دهد كه از طرف او اعمال حاكميت كند كه در اين صورت بر اساس خواست و اراده خدا، اين فرد از قدرت حاكميت برخوردار مي‌شود قدرتي كه در طول قدرت خداست و لحظه به لحظه از طرف خدا به او داده مي‌شود."مصباح یزدی در عین حل گفت که"هيچ كس حق حاكميت و امر و نهي به ديگر انسان‌ها را ندارد مگر اينكه اين حق از طرف خدا به او اعطا شود. در اين صورت، اين حاكميت خداست كه از مجراي وجود اين شخص اجرا مي شود."مصباح یزدی تاکید کرد" اگر پيامبران الهي فقط پيام آور بودند، اطاعت شان لازم نبود، اما چون خداوند حق حاكميت را به آنها عطا كرده، بايد دستورات ايشان را كه فرامين الهي است، اطاعت كرد."این روحانی تندرو که از تئوری پردازان خشونت دینی به شمار می رود و پدر معنوی جناح حاکم و به وِزه تیم احمدی نژاد و حامیان اوست از زمان انتخابات مجلس خبرگان در سال 85 که به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی حرکت خزنده او و شاگردانش برای در اختیار گرفتن کامل مجلس خبرگان با واکنش آیت الله خامنه ای مواجه و به رد صلاحیت پسرش و تعدادی دیگر از شاگردانش برای نامزدی در انتخابات مجلس خبرگان منجر شد،تلاش می کزرد کمتر سخنان جنجال برانگیز بگوید اما پس از کودتا انتخاباتی و به خصوص در هفته های اخیر بر شدت فعالیت هایش افزوده است.مصباح یزدی چندی پس از کودتای انتخاباتی و در حالی که تقلب گسترده در آراء مردم، محمود احمدی نژاد را بی اعتبار کرده است، ادعا کرد که"وقتی رياست جمهوری حکم ولی فقيه را دريافت کرد اطاعت از او نيز چون اطاعت از خداست."وی دو روز قبل از راهپیمایی روز قدس امسال نیز خواستار برخوردخشونت آمیز با مخالفان شد و گفت"در حدیث قدسی خداوند به حضرت موسی فرمود دوستان من کسانی هستند که با دیدن مخالفت با احکام الهی مانند پلنگ تیر خورده زخمی می‌خروشند".
وی همچنین گفت که"غضب کردن در راه خدا و برای حفظ و دفاع از ارزش‌های الهی مذموم نیست و البته کسی که با انگیزه الهی غضب نماید، حدود الهی را نیز در چگونگی عکس العمل و انتقام رعایت خواهد کرد و بدیهی است که این نوع از خشم و غضب‌ها در دین اسلام نهی نشده است."
*****
آی آدمها ! یک نفر در آب دارد می سپارد جان
علی کلایی
برای حامد روحی نژاد
فکر می کنم بعد از ظهر بود از روز 19 خرداد 1388 خورشیدی . با حاجی عزیزمان (که به دلایلی نامش را نمی برم) در سلول 53 بند 209 زندان اوین نشسته بودیم . تازه دو روزی بود که از انفرادی خارج شده بودم و کلی حرف از 29 روز انفرادی و تنهایی. نشسته بودیم و البته می دانستیم که به زودی یکی دیگر و شاید دو تا دیگر هم به جمعمان اضافه خواهد شد. در باز شد و جوانکی با سه پتو و یک حوله در جلوی در ظاهر گردید . جلو رفتم و پتوها را از او گرفتم و خوش آمدی گفتم. جوابی گفت و در را بست. جوانک انگار در روزهای انفرادی خیلی به او سخت گرفته بودند. چپ و راست خدا را شکر می کرد که از انفرادی خلاصی یافته . بالاخره بعد از آرام کردنش خود را معرفی کرد. حامد روحی نژاد. اتهام : ارتباط و همکاری و عضویت در انجمن پادشاهی ایران.
بگذارید ماقبل ادامه سخن نکته ای را متذکر شوم. نکته ای را که می دانم کسی که حقوق بشر و حق انسانی برایش مهم است، چنین شبهه ای برایش پیش نمی آید. اما چه کنم که مار گزیده ام. در اردیبهشت ماه 88 تنها به دلیل فعالیت حقوق بشری برای جوانانی بازداشت شده که اتهامشان انتساب به سازمان مجاهدین خلق بود بازداشت شدم و حضرات امنیت بان با توهم ارتباط و همکاری من با سازمان و این سخن که من از سوی سازمان ماموریت داشته ام که از اینان دفاع کنم بنده را به بند کشیدند. اینجا بگویم. من نه علاقه ای، نه هم اندیشگی و نه هیچ پیوندی با انجمن پادشاهی ایران داشته و ندارم. اصولا با هر گونه پادشاهی و امر مطلقه مخالفم. به عنوان یک عنصر مذهبی هیچ پیوند فکری نیز با اندیشه های ضد مذهبی انجمن نیز ندارم. این را گفتم که بعدا آقایان امنیت بان توهم نزنند و حداقل به این یک قلم اتهام بنده را سلابه نکشند.
به هر حال ادامه سخن
از آن روز تا 10 تیر ماه به مدت 21 روز در کنار حامد روزگار گذراندم . بماند که حاجی عزیزمان را از پیش ما بردند و بعد از سه یا چهار روز جایمان را عوض کردند به سلول 94 بند 209 منتقل شدیم.
بگذارید از حامد بگویم. حامد یک جستجو گر است. دانشجوی فلسفه ای که به دنبال عقلانیت می گردد و به دنبال پاسخی عقلی و منطقی برای سوالهایش. او به عنوان دانشجوی فلسفه دانشگاه شهید بهشتی با سوالهایش در مورد دین و خدا راه خود را آغاز کرد. حامد به مرحله مقدس شک پا نهاد . شک کرد در آنچه تا به آن روز به او گفته بودند. شک کرد و گشت. اما به دلیل ضعف منطق مدعیان دین داری تریبون دار و منبر دار و منصب دار جامعه ما و به دلیل ضعف اندیشگی روشنفکران مذهبی ما - که سالهاست نه به تولید اندیشه که به استفاده از اندیشه های تهیه شده توسط دیگران مشغول اند و بدون تولید یا تقریر اندیشه می کنند و یا ترجمه اندیشه) با زده شدن از دیانت پاسخ خود را در اندیشه های امثال فرود فولادوند می یابد . به انجمن پادشاهی ملحق می شود به عنوان یک عنصر ایران خواه به خیال خود برای سعادت ایران و رهاییش مبارزه می کند. برای پیوستن به انجمن از ایران خارج می شود. 94 روز زندان کردستان عراق را تحمل می کند. در عراق به پوچی اندیشه های این حضرات انجمنی پی می برد و با ایمان آوردن به خدا قصد بازگشت می کند. با امنیتی های ایران ارتباط میگیرد و ایشان نیز مزورانه به او اطمینان می دهند که بازگشتش بدون مشکل خواهد بود. حامد به ایران باز می گردد.
در طول هشت ماه پس از بازگشت به ایران تا بازداشتش، او به ادامه تحصیل در دانشگاه شهید بهشتی می پردازد. اما ناغافل در 14 شهریور 1388، شباهنگام با یورش نیروهای اطلاعاتی مسلح به خانه او در چهاردانگه تهران و در حالی که در کنار خانواده عزیزش بوده بازداشت می شود و به بند 209 زندان اوین منتقل می شود. مدت 36 روز را انفرادی این بند می گذراند و در 19 خرداد از انفرادی خارج می شود.
آنچه گفتم اتفاقاتی بود که بر حامد گذشته بود تا به نزد ما آمد. اما! اما حامدی که من دیدم یک عاشق است. نمازش را در طول آن 21 روزی که با او بودم هرگز ترک نکرد. نمازهای صبحش و راز نیاز عاشقانه اش با معبود و تلاشش برای بیدار نشدن من که گاهی خواب می ماندم را هرگز فراموش نمی کنم.
در روزهای اول خیالمان این بود که حامد را به زودی آزاد می کنند. هنوز وقایع روزهای انتخابات به وقوع نپیوسته بود و جمع بندیمان این بود که با توجه به اینکه حامد با دستگاه اطلاعاتی ایران همکاری کرده، ایشان نیز او را به قید وثیقه ای آزاد می کنند و بعد یا با شمشیر داموکلس وثیقه و امکان صدور حکم و یا با یک حکم تعلیقی به کنترل حامد می پردازند. اما هرگز فکر نمی کردیم که ایران آبستن حوادثی دگر باشد و مسیری دیگر پیش پایمان گذاشته شود.
شب و روز انتخابات 22 خرداد من و حامد و دیگر همسلولی عزیزمان در کنار یکدیگر چشم بر تلویزیون مرحمتی حضرات امنیت بان داشتیم و نظاره گر روند انتخابات. انتخابات گذشت. حاجی را از سلول ما بردند و بعد از سه یا چهار روز جایمان را با همسلولی جدیدمان عوض کردند و به سلول 94 نقل مکان کردیم. چند روزی گذشت و از طریق سیمای حکومت ولایی متوجه شده بودیم که اوضاع بیرون عادی نیست و ماجرای انتخابات از وضعیت انتخاباتهای عادی جمهوری اسلامی خارج شده و به مسیر دیگری افتاده. خبرهایی هم که به ما میرسید حاکی از همین مسئله بود . به هر حال یک روز حدود بعد از ظهر دوباره بازجویی های حامد شروع شد . به او گفته بودند که باید بازجوییش تجدید شود. دوباره حامد را حدود بعد از ظهر از سلول می بردند و شب ساعت 9 یا 10 یا گاهی 11 شب به سلول بر می گرداندند. هر شب می گفت که سیر بازجویی تا جای مشخصی رسیده و مثلا این تعداد ساعت اگر بنویسم کار تمام است و بازجویی پایان می پذیرد . اما یک شب حامد حال و اوضاع خوبی پس از بازگشت نداشت. بعد به ما گفت که بازجوهایش از خواسته اند مطالب بازجویی را در مقابل یک دوربین تلویزیونی تکرار کند. در حقیقت آنها به یک مصاحبه تلویزیونی با او دست زده بودند . چند روزی از این فیلم برداری گذشت و ما تصور می کردیم که این فیلم را برای روز مبادا از او برداشته اند . غافل از اینکه این نامردمان خواب جدیدی برای حامد دیده اند و این پسر ساده و صادق را می خواهند قربانی مطامع پلید خود کنند. یک شب که در مقابل تلویزیون بخش پیدا و پنهان خبر ساعت 20 شبکه خبر را نگاه می کردیم، ناگهان با اعترافات تلویزیونی روبرو شدیم . اعترافاتی از افرادی که با همکاری بیگانگان می خواستند در ایران بمب گذاری کنند و مرتبط با انجمن پادشاهی ایران هستند. بعد هم ابتدا تصویر محمدرضا علی زمانی و بعد تصویر حامد عزیزمان آنهم با صورتی مثلا شطرنجی شده. همگی مات شده بودیم و فکر کردیم که اشتباه کردیم . اما وقتی این تکه مصاحبه های 30 تا 40 ثانیه منقطع شده و مونتاژ شده در بخش خبری 20:30 پخش شد مطمئن شدیم که درست دیده ایم.
همگی وا رفتیم . در میان ما اعصاب حامد از همه به هم ریخته تر بود. ما هم دلداری می دادیم که مثلا علی افشاری یا هاله اسفندیاری نیز اعتراف تلویزیونی کردند و بعد آزاد شدند و نگران نباش . اما خب ! خودمان هم می دانستیم که این نشان از سناریو جدیدی از سوی سناریست های وزارت اطلاعات است. همان شب حدود ساعت 11 و نیم به دنبال حامد آمدند و او را بردند . انگار فهمیده بودند که نباید حامد این فیلم را میدید. اما خب ! وقتی فهمیدند که کار از کار گذشته صبح هنگام فردایش او را به سلول بازگرداندند.
از فردای ان شب دوباره بازجویی های وقت و بی وقت حامد شروع شد و اینبار با این اتهام که تو برای جاسوسی به کشور بازگشته ای. اتهامی مبتذل و مسخره که به هیچ جه به حامد نمی چسبید. خودش می گفت من در عراق زندانی حکومت کردستان عراق بوده ام و در زندانش مورد ضرب و شتم و فشار شدید جسمی قرار گرفته ام. چگونه ممکن است با این همه بلایی که سر من در آوردند ، برای آنها جاسوسی کنم ؟ خودش هم می دانست که اتهامش یک سناریو بی مزه و غیر منطقی است . به هر حال در همین گیر و دار اتهام جدید و دفاعیات حامد بود که من از سلول آنها خارج شدم و پا به خارج از زندان اوین، به زندانی به وسعت ایران گذاشتم.
و گذشت تا حضور حامد در دادگاه اول یا دوم (اشتباه از حافظه من است) و بودن اسمش در کیفرخواست و بعد خبر صدور حکم اعدام برای او.
قبل از ادامه سخن باید مسئله را متذکر شوم. حامد مبتلا به بیماری ام – اس آنهم از نوع حاد است . هر فشاری از جمله عصبی یا جسمی می تواند بیماری او را تشدید کرده و به فلج جسمی یا خدایی ناکرده مرگ او منجر شود . این را گفتم که حساسیت مسئله برای کسانی که هنوز نفهمیده اند مسئله چیست روشن شود.
بگذارید در مورد حامد چند نکته را بگویم. حامد در طول زندگی ام یکی از صادق ترین انسانهایی است که دیده ام . او یک جستجو گر است. یک اندیشه ورز که به دنبال حقیقت می گردد . همین جستجوگریش و قانع نشدنش به پاسخهای غیر منطقی دینداران صفوی او را به تلاش و تکاپو سوق داد . حامدی که من در زندان دیدم یک موحد حقیقی بود. این توحید و توکلش را در تمامی رفتار و سکناتش به عینه می توانستی مشاهده کنی. مقصر سوق پیدا کردن حامد به سوی امثال انجمن پادشاهی نه حامد که مسئولان و روحانیت حاکم در نظام ولایی است. حامد به جای یک دیندار شناسنامه ای ماندن به دنبال حقیقت می گشت. اگر از این دیانت دفاعی عقلانی میشد و به سوالات او درست و نه با پاسخهای بی منطق جواب داده می شد، به هیچ وجه حامد به سوی امثال پادشاهی گرایش پیدا نمی کرد.
حامد متولد 1364 است. یک جوان به روز که از امکانات عادی و روزمره (با وجود عدم تمکن مالی خانواده) بهره مند بود. اما روح حق طلبیش او را به میانه اندیشه ورزی و مبارزه اجتماعی کشاند . حامد شک کرد. از دامان اندیشه توحیدی خارج شد و با ایمان و عقیده و یقین به آن بازگشت . حامد روحی نژاد یک دانشجوی واقعی است. نه اهل حفظ کردن و نمره آوردن که یک پژوهشگر است . قبول که در دوره ای زندگی اش مسیری را رفته که به اعتقاد خود او ، من و بسیاری دیگر نادرست بوده است. اما او خود بازگشت . مگر معنی توبه جز بازگشتن است. حامد روحی نژاد هیچ توطئه ای نکرده و دستش به خون هیچ بنی بشری آلوده نشده. به کدامین گناه آن مثلا قاضی برای او حکم اعدام صادر می کند؟
در ضمن ! حامد در 14 اردیبهشت ماه 1388 بازداشت شده. در ایام انتخابات ما در کنار یکدیگر بودیم. آخر کدام عقل سلیمی می تواند بپذیرد که حامد در زندان به بمب گذاری و دادن فرمول بمب و از این سخنان مبتذل مشغول بوده ؟ این حرفهای بی منطق را آخر کدام آدم عاقلی می تواند باور کند ؟آی آدمها ! جریانی در جمهوری اسلامی قصد دارد با اعدام امثال حامد جو رعب و وحشت ایجاد کند. به این دلیل که اتهام حامد مسئله انجمن پادشاهی است فعالین حقوق بشر و سازمانهای حقوق بشری ، اصلاح طلبان درگیر انتخابات در ایران و همچنین نیروهای فعال دیگر کمترین میزان حمایت از حامد را انجام می دهند. حامد روحی نژاد یک جوان ایرانی که به گناه ناکرده و اتهامی دروغ به اعدام محکوم شده است. می ترسم از روزی که این واقعه شوم رخ دهد. می ترسم از روزی که همه ما انگشت حسرت به دندان بگزیم که چرا برای این جوان ایرانی، این فرزند جستجوگر ایران کاری نکرده ایم.
حامد روحی نژآد در حال قربانی شدن است. قربانی مطامع کسانی که آنچه در خرداد ماه 1388 کردند به کودتای خرداد 88 معروف شد. ایشان می خواهند از خون حامد بگذرند تا به اهداف پلید خود برسند. از خون یک جوان 24 ساله جستجو گر بگذرند تا بر سریر قدرتشان باقی بمانند.
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید ! تلاش کنیم تا حامد و حامدهای ایران بیگناه به چوبه دار سپرده نشوند.
*****
فتوای آیت الله منتظری درباره سرمایه گزاری و بکارگیری انرژی هسته ای درفناوری تسلیحاتی
پاسخ آیت الله منتظری به پرسش شرعی حجت الاسلام محسن کدیور

آیت الله منتظری در پاسخ به نامه محسن کدیور درباره این که " سرمايه گذارى ، توليد، نگهدارى و به كارگيرى انرژى هسته اى در‏ ‏فناورى تسليحاتى و به شكل مشخص سلاح هاى كشتار جمعى چه حكمى‏ ‏دارد" تاکید کرد که " لازم است‏ ‏سرمايه گذارى ، توليد، نگهدارى و به كارگيرى انرژى هسته اى در فناورى‏ ‏تسليحاتى و ساخت سلاح هاى كشتار جمعى از ناحيه همه كشورها ممنوع‏ ‏باشد و بشريت رفته رفته به اين سمت و سو رود كه نه تنها اين گونه سلاح ها،‏ ‏بلكه حتى ديگر سلاح هايى را كه براى كشتن افراد به كار مى‎رود، در همه ‏ ‏جهان ممنوع نمايد."
متن کامل پرسش محسن کدیور و همچنین پاسخ آیت الله منتظری که در پایگاه اطلاع رسانی این مرجع تقلید منتشر شده به شرح زیر است:
*
متن نامه محسن کديور :‏
باسمه تعالى ‏
محضر مبارك آيت الله العظمى منتظرى دام ظله ‏
‏سلام عليكم ‏ ‏سلامتى و توفيق روزافزون شما را از درگاه خداى بزرگ مسئلت دارم .‏ ‏مجاهدت هاى دلسوزانه شما در يافتن راه حلى خردمندانه براى برون رفت‏ ‏از تنگناهاى موجود كشور بارقه اميدى در اين ظلمتكده است .‏ ‏بحرانى كه با سوء تدبير، ندانم كارى ، جهل مركب ، استبداد براى زير پا‏ ‏گذاشتن بسيارى از موازين دينى و اخلاقى و تجاوز به حقوق قانونى‏ ‏شهروندان آغاز شده است ، آتشى است كه به خرمن مصالح ملى ايران افتاده‏ ‏و دم به دم بر ابعاد و عمق آن افزوده مى‎شود و حل آن را دشوارتر مى‎سازد.‏ ‏بيم آن مى‎رود كه تن ندادن به مطالبات برحق اكثريت شهروندان و لجاجت بر‏ ‏سركوب صداى اعتراض ملى ، پس از تاراج آزادى و حراج اسلاميت ، به بر‏ ‏باد دادن استقلال ايران منجر شود.
‏ ‏غرض از تصديع ، همانگونه كه مستحضريد يكى از موارد چالش برانگيز‏ ‏سياست خارجى جمهورى اسلامى با غرب مسئله "انرژى هسته اى " بوده‏ ‏است . محل نزاع ، استفاده نظامى و تسليحاتى از اين انرژى است . نگفته‏ ‏پيداست كه دغدغه اروپا و آمريكا بيش از آن كه رعايت دموكراسى و حقوق‏ ‏بشر در ايران يا خاورميانه ، حفظ امنيت اسرائيل در منطقه و منافع مادى‏ ‏خودشان است . حاكمان ايران هم دفاع از حقوق مردم فلسطين را ابزارى‏ ‏براى سرپوش گذاشتن بر ظلم و استبداد داخلى كرده اند.
‏ ‏راه جنبش اعتراضى سبز مردم ايران در اين ميانه بسيار ظريف ، دشوار و‏ ‏حساس است . از يك سو به دولت مردان و حاكمان جمهورى اسلامى به‏ ‏دليل تجاوز نهادينه به حقوق شهروندان ايرانى معترض است ، از سوى ديگر‏ ‏سياست خارجى در پيش گرفته شده را در راستاى منافع ملى ايران ارزيابى‏ ‏نمى كند. اگر چه جنبش سبز همدرد با آرمان رهايى بخش مردم مظلوم‏ ‏فلسطين است و استقلال ، اعتلاى علمى و ارتقاى فن آورى ايران را آرزوى‏ ‏برحق هر ايرانى مى‎داند.
‏ ‏برخورد مزورانه و به دور از صداقت تصميم سازان و تصميم گيران نظام‏ ‏جمهورى اسلامى با شهروندان ايرانى و تبديل شدن شعار "دروغ ممنوع " به‏ ‏شعار ملى معترضان در وقايع پس از انتخابات باعث شده است كه‏ ‏بى اعتمادى به گفته هاى رهبران ايران به بى سابقه ترين سطح بى اعتمادى‏ ‏بين المللى افزايش يابد. نظامى كه به اين راحتى به شهروندان خود دروغ‏ ‏مى‎گويد به چه دليل در مناسبات بين المللى قابل اعتماد است ؟اگر رژيمى به‏ ‏سادگى همه ميثاق هاى ملى خود در رعايت حقوق پايه شهروندانش را زير پا‏ ‏گذاشته است ، چگونه مى‎توان باور كرد تعهدات و ميثاق هاى بين المللى را‏ ‏رعايت مى‎كند؟
‏ ‏اين بى اعتمادى فزاينده وقتى با ماجراجويى هاى فرماندهان نظامى ايران در‏ ‏كشورهاى همسايه و سخنان نسنجيده رئيس جمهور انتصابى در مجامع‏ ‏بين المللى ضميمه مى‎شود، مخاطراتى جدى را براى مردم ايران رقم‏ ‏مى‎زند.
حضرتعالى براى نخستين بار پيام به مراجع عظام تقليد، علماء و‏ ‏حوزه هاى علميه مورخ 22 شهريور 88 خود از "ولايت نظامى " بر ايران خبر‏ ‏داديد. نظاميان هرگز سياستمداران خوبى نبوده اند و مى‎پندارند همه چيز با‏ ‏زور قابل حل شدن است . سيطره بلامنازع نظاميان پاسدار در اركان نظام‏ ‏جمهورى اسلامى غيرقابل انكار است . تا آنجا كه به وضوح مى‎توان از‏ ‏استقرار حكومت شبه نظامى از آغاز سال جديد شمسى در ايران خبر داد.
‏ ‏نهادهاى نظارتى و تصميم ساز از قبيل مجلس شوراى اسلامى و مجلس‏ ‏خبرگان رهبرى همگى به مجالسى فرمايشى و تشريفاتى و به غايت ضعيف‏ ‏و منفعل تبديل شده اند. بدنه كارشناسى قوه مجريه ضعيف ترين بدنه ‏ ‏كارشناسى در تاريخ ايران از زمان استقرار مشروطه است . رهبر جمهورى‏ ‏اسلامى با برخوردارى از اختيارات قانونى بى شمار با استبداد به رأى و سوء‏ ‏تدبير فزاينده خود به شدت از مصالح ملى ايران فاصله گرفته است و با‏ ‏ميدان دادن گسترده به نظاميان و شبه نظاميان در اركان نظام كه در آغاز براى‏ ‏برخورد با معترضان داخلى صورت گرفت اكنون مشخص نيست خود به چه‏ ‏ميزان در ناخدايى اين كشتى در بحران هاى فزاينده پيش رو واقعا نقش‏ ‏دارد.
‏ ‏اكنون افكار عمومى در جهان درباره توانايى توليد سلاحهاى كشتار جمعى‏ ‏اين "زنگى مست " پرسش جدى دارد و پاسخ هاى مقامات عالى رتبه ايرانى‏ ‏را كه حتى در كشور خودشان مشتهر به دروغ گويى اند را باور نمى كند.‏ ‏ترديدى هم نداريم كه رژيم نژادپرست اسرائيل و حاميان اروپايى و‏ ‏آمريكايى آن بالفعل از چنين اسلحه اى برخوردارند و واعظان غير متعظى در‏ ‏عرصه بين المللى بيش نيستند.
‏ ‏حضرتعالى با توجه به پشتوانه دانش ، تقوا، سابقه ، محبوبيت و انصافى كه در‏ ‏مبارزات نيم قرنه خود با استبداد قبل و بعد از انقلاب كسب كرده ايد، به‏ ‏عنوان رهبر معنوى معترضان پرشمار ايرانى در جهان شناخته شده ايد.‏ ‏نامه هاى متعدد رهبران سياسى جنبش سبز به شما و پاسخ هاى راه گشاى‏ ‏شما (از قبيل پاسخ نامه هاى 6 مرداد، 4 و 31 شهريور 88) شاهدى بر اين‏ ‏مدعاست . اجازه مى‎خواهم پرسش هاى دشوارى كه در ذهن و ضمير‏ ‏بسيارى از ايرانيان بلكه بسيارى از معاصران اعم از مسلمان و غير مسلمان‏ ‏مطرح است ، صريحا با شما در ميان بگذارم . بى شك حضرتعالى در‏ ‏مناسبت هاى گذشته جسته و گريخته به برخى از ابعاد اين مسأله اشاره‏ ‏فرموده ايد; اما اهميت وافر مسأله مرا بر آن داشت كه بار ديگر به شكل‏ ‏متمركز اين پرسشها را در شرايط خطير فعلى مطرح كنم . پاسخ هاى مستدل ،‏ ‏مشروح و در عين حال روشن و شفاف شما در معرفى چهره رحمانى و‏ ‏صلح طلب اسلام مظلوم و بالاخص مذهب اهل بيت نقش بسزايى دارد.‏ ‏هرگونه كه صلاح مى‎دانيد ارشاد فرماييد. والامر اليكم .
‏ ‏سوال بين المللى به اجمال اين است : معترضان سبز ايرانى درباره استفاده ‏ ‏تسليحاتى از انرژى هسته اى چگونه مى‎انديشند؟ و چه تفاوتى با رهبران‏ ‏جنگ طلب و ماجراجوى جمهورى اسلامى دارند؟ اين پرسش كلى را‏ ‏مى‎توان به سه پرسش مشخص ذيل تجزيه كرد.
‏ ‏پرسش اول : سرمايه گذارى ، توليد، نگهدارى و به كارگيرى انرژى هسته اى در‏ ‏فناورى تسليحاتى و به شكل مشخص سلاح هاى كشتار جمعى چه حكمى‏ ‏دارد؟ با احتمال وقوعى استفاده نابجا از اين اسلحه خطرناك از سوى‏ ‏ماجراجويان بى خرد - كه شمارشان در هر سرزمينى در ميان نظاميان و‏ ‏سياستمداران كم نيست - اين پرسش جدى تر است.
‏ ‏پرسش دوم : آيا اصولا امكان استفاده عقلايى و مشروع از چنين اسلحه اى‏ ‏متصور است؟ مثلا به عنوان اولا بازداشتن طرف مقابل ، ثانيا تهديد به‏ ‏استفاده متقابل كه البته نتيجه آن كشتار انسان هاى بى گناه فراوانى است ، ثالثا‏ ‏براى گريختن از ضرر بزرگتر در انتخاب بين دو مفسده و پذيرفتن اقل‏ ‏الضررين به عنوان مثال آمريكايى ها در استفاده بمب اتم در هيروشيما و‏ ‏ناكازاكى ادعا مى‎كنند كه براى پيشگيرى از ضرر بزرگترى به نام گسترش و‏ ‏ادامه جنگ خانمانسوز بزرگترى توجيه كرد؟ آيا در اسلام بالاتر از حفظ جان‏ ‏هزاران انسان بى گناه چيزى متصور است ؟ آيا مى‎توان گفت اسلحه كشتار‏ ‏جمعى فى حد ذاته حرام و غير مشروعند و از طرق غيرمشروع نمى توان به‏ ‏هيچ هدف متعالى و مشروعى رسيد؟
‏ ‏پرسش سوم : آيا مى‎توان گزاره هاى زير را با قاطعيت به جهانيان اعلام كرد‏ ‏كه :
‏ ‏1 - استفاده تسليحاتى از فناورى هسته اى و سلاحهاى كشتار جمعى مطلقا‏ ‏و بدون هيچ استثنايى خلاف موازين انسانيت ، اخلاق و اسلام است .‏

‏2 - سرمايه گذارى ، توليد، نگهدارى و به كارگيرى تسليحات كشتار جمعى و‏ ‏فناورى هسته اى در عرصه نظامى در هيچ شرايطى پذيرفته نيست .‏
‏3 - دارندگان سلاح هاى خطرناك كشتار جمعى (از قبيل بمب اتم و‏ ‏موشك هاى با كلاهك هسته اى و مشابه آن ) بالاخص دولت جنگ طلب‏ ‏اسرائيل "تهديد بالفعل " براى بشريت محسوب مى‎شوند و مى‎بايد در‏ ‏نابودى اين تسليحات مرگبار پيشقدم شوند.‏ ‏4 - ما به دنبال خاورميانه بلكه جهانى عارى از سلاح هسته اى و اسلحه كشتار‏ ‏جمعى هستيم .
‏ ‏عزت عالى مستدام باد.‏ ‏محسن كديور

--
‏پاسخ آيت الله منتظري :

‏باسمه تعالى ‏
‏جناب مستطاب آقاى دكتر محسن كديور دامت‏ ‏بركاته ‏ ‏

پس از سلام و تحيت ;‏ ‏ايميل جنابعالى در مورد سوال از حكم شرعى ساخت و نگهدارى و به‏ ‏كارگيرى سلاح هاى كشتار جمعى واصل و ملاحظه شد. لازم است‏ ‏سرمايه گذارى ، توليد، نگهدارى و به كارگيرى انرژى هسته اى در فناورى‏ ‏تسليحاتى و ساخت سلاح هاى كشتار جمعى از ناحيه همه كشورها ممنوع‏ ‏باشد و بشريت رفته رفته به اين سمت و سو رود كه نه تنها اين گونه سلاح ها،‏ ‏بلكه حتى ديگر سلاح هايى را كه براى كشتن افراد به كار مى‎رود، در همه ‏ ‏جهان ممنوع نمايد.
‏ ‏و در فرضى كه عملا هيچ كشورى از چنان سلاح هايى بهره مند نباشد، اگر‏ ‏كشورى خاص در جهت سرمايه گذارى ، توليد، نگهدارى و به كارگيرى انرژى‏ ‏هسته اى در فناورى تسليحاتى و ساخت سلاح هاى كشتار جمعى گام‏ ‏بردارد، نه تنها مرتكب اسراف در ذخائر ملى خود شده بلكه موجب تهديد‏ ‏براى كشورهاى ديگر و در نتيجه بى اعتمادى آنها گرديده و بسا موجب‏ ‏تيرگى روابط شود; و از اين جهت نيز آسيب هاى ديگرى را به كشور خود و‏ ‏نسل هاى آينده وارد نمايد. و در اين فرض عقلا و شرعا بايد خود‏ ‏سردمداران آن كشور از هرگونه اقدام در جهت آن سلاح ها پرهيز كنند; و اگر‏ ‏نكردند، مردم از حاكمان خود بخواهند كه از آن پرهيز كنند، و در صورت‏ ‏تخلف ، ديگر كشورها از آنان به هر شكل ممكن ممانعت نمايند.
‏ ‏به كارگيرى اين گونه سلاح ها اگر تنها در برابر نظاميان متجاوز نباشد و مردم‏ ‏بى گناه - هرچند از نسل هاى آتى - را قربانى نمايد، عقلا و شرعا جايز‏ ‏نيست . و با توجه به وسعت دامنه كشتار و تخريب سلاح هاى هسته اى ،‏ ‏مصداق اهم و مهم بودن در مورد سوال روشن نيست .
‏ ‏و در هر حال بايد بشريت به ويژه مسلمانان كه پيرو شريعت خاتم و پيامبر‏ ‏رحمة للعالمين هستند، در راه ممنوعيت قانونى و اجرايى چنين سلاح هايى‏ ‏براى هر كشورى با تضمين سازمانهاى معتبر و معتمد بين المللى پيشگام‏ ‏گردند.‏

‏ان شاء الله موفق باشيد.
*****
کمیته گزارشگران حقوق بشر
آیا کودک مجرم است؟
پریسا کاکائی
در این چرخه ی ناتمام خشونت، نه قاتل را می توان ذاتا جنایتکار دانست و نه خانواده ی مقتول را تعیین کننده نهایی. آنچه مسلم است، قانون نیازمند تحلیل و بازبینی ست.
سال هاست که در راستای برقراری نظم اجتماعی و امنیت، اعدام مجرمین در صدر قوانین ایران قرار دارد. پیش از این، به منظور تنبیه مجرم در حضور دیگران و همچنین عبرت عموم، وی را در ملا عام و مقابل چشمان بزرگسال و کودک، بر دار می کشیدند و جسم او اندک زمانی میان آسمان و زمین تاب می خورد. در آن زمان شاید هیچ نگاهی از سوی مقامات قضایی به تاثیرات منفی چنین نمایشی بر عمومی شدن خشم و کشتن یک انسان وجود نداشت و سرانجام پس از تلاش های فراوان، تحلیل جامعه شناسان، روان شناسان و هشدار فعالان حقوق بشر، این سیاست تخریبی از میان خیابان ها به داخل زندان ها برده شد. اعدام هنوز و با سرعت بیشتری در ایران جریان دارد. کشور ما در مقایسه با کشورهایی چون عربستان سعودی، سودان، پاکستان و یمن که در آن ها هنوز اعدام، به ویژه اعدام کودکان صورت می پذیرد مقام اول را به خود اختصاص داده است. افرادی که در کودکی و نوجوانی مرتکب جرم شده اند، در زندان منتظر اجرای حکم اعدام خود هستند و پرسشی که هر بار بیش از پیش تکرار می شود این است که آیا کودک مجرم است؟
قانونی که روان شناسی نمی داند
بهداشت روانی رابطه دوسویه با عملکرد فردی اجتماعی انسان دارد. فقدان چنین بهداشتی به راحتی می‌تواند زندگی اجتماعی وی را به همان اندازه زندگی خصوصی‌اش تحت تاثیر قرار داده، تعادل را بر هم زده و حتی او را دچار رفتارهای ناهنجار نماید. همچنین نوع و سبک زندگی اجتماعی، جامعه و سیاست های رایج می تواند بهداشت روانی فرد را به چالش بکشد.
شایع‌ترین پاسخ انسان به چالش‌های زندگی فردی و اجتماعی، در پیش گرفتن نوعی خشونت و بروز آن به شکل رفتار پرخاشگرانه است. رفتاری که در آن فرد، گاهی قصد می‌کند نارضایتی و ناسازگاری خود با شرایط جاری را به شکل آزار رساندن به فرد دیگر و یا مجموعه‌ای از افراد و حتی آسیب و تخریب اشیا اعلام نماید.
روان شناسان، سال ها در مورد کودکان و گرایش آن ها به رفتارهای پرخاشگرانه تحقیق نموده اند و طی آن دریافته اند که الگوهای رفتار پرخاشگرانه در کودکان با رشد آن ها تغییر می یابد. میزان پرخاشگری در سن چهار سالگی در اوج خود است. با آغاز سن مدرسه، رفتارهای عملی پرخاشگرانه کودکان به سوی پرخاشگری کلامی و تلافی جویانه تغییر جهت می دهد. روان شناسان معمولا پرخاشگری را رفتاری با هدف آزار رساندن به فرد دیگر تلقی می‌کنند که دو نوع فیزیکی و کلامی را در بر گرفته و علل متعددی را شامل می شود:
۱) عوامل اجتماعی فرهنگی
۲) عوامل محیطی
۳) عوامل خانوادگی
۴) عوامل زیستی، ژنتیکی و هورمونی
رفتار پرخاشگرانه گاه می‌تواند متوجه شخصی دیگر یا خود و گاه اشیا باشد. فرد پرخاشگر برای تخلیه خشم خود فرد دیگری را به صورت کلامی و یا فیزیکی مورد آزار قرار می‌دهد و در صورتی که توانایی ابراز آن را نداشته باشد دست به اعمالی چون خودکشی زده و یا دچار اضطراب و افسردگی می‌شود. اما هدف پرخاش همیشه فرد نیست و گاه به دلیل مناسبات قدرت، خشم، معطوف به یک جسم می‌شود. شکستن اشیای دم دست، تخریب وسایل و یا آتش زدن از این شمار هستند. به همین دلیل وقتی بر اساس چنین رفتارهای فرد مجرم شناخته می شود لازم است قانون، با استفاده از روش های استدلالی روان شناسی به بررسی علل پرداخته و به جای وضع قوانینی که منجر به حذف معلول می شوند، علت ها را درمان نموده و بکوشد تا راه کارهایی را برای تعدیل ریشه های رفتاری و کاهش امکان آسیب رساندن به یکدیگر پیدا کند.
از سوی دیگر نیز برخی اختلالات روانپزشکی، می توانند در ارتباط با پرخاشگری قرار گیرند. مواردی چون: اختلال سلوك و اختلال شناختي، اختلالات خلقي، عقب ماندگي ذهني، اختلال انطباق با آشفتگي سلوك، شخصيت ضد اجتماعي و مرزي و شخصيت خود شيفته، پارانوئيد و یا دیگر موارد از این دست هستند. در چنین شرایطی نیز فرد خاطی اساسا بیمار است و نه مجرم و در نتیجه نیازمند مراقبت های روان پزشکی و نه مجازات های قانونی است. بنابراین، پرخاشگری در طول دوره رشد کودک می تواند با در نظر گرفتن علل و سرمشق دهی، هم به او و هم به خانواده اش کنترل شده و رفتارهای مناسب تقویت شوند.
از سوی دیگر نیز باید در نظر گرفت که میزان پرخاشگری کودک، به مشاهده صحنه های خشونت آمیز و عادی شدن آن در جامعه نیز بستگی دارد. در جامعه ای که سال های طولانی جنگ را در پیشینه خود دارد، سر به داران زیادی را در کوچه و خیابان شاهد بوده است و گاه و بی گاه نیز با چهره نظامی و پرخاشگر شهری مواجه است که به راحتی جوانش مورد توهین قرار می گیرد، ضرب و شتم می شود و یا حتی گلوله می خورد، و آموزش و پرورشی با قوانین خشک که در آن کودکان را با واژه "از جلو نظام" وادار به رعایت نظم می کنند، چه گونه می شود پاسخ کودک به محرومیت ها یا موقعیت های بحرانی پیش رویش جز خشم و خشونت باشد؟ چه گونه می شود از مردم چنین جامعه ای که خشونت به شکل رفتاری روزمره برای آنها به نمایش گذاشته شده انتظار عطوفت در مقابل یکدیگر را داشت؟ پرخاشگری بیش از هر چیز آموختنی ست.
"پرخاشگری و رفتار جامعه پسندانه معرف دو نوع راهبرد حل مساله بین فردی است که از دوران اولیه زندگی آموخته می شود. اگر کودکی یکی از این دو را خوب بیاموزد علاقه ای به آموختن راه دیگر ندارد. از این رو یک عامل مهم در کنترل پرخاشگری آموختن رفتارهای غیرپرخاشگرانه است" (ارون، 1987؛ ارون، والدر و لفکوویتز، 1971؛ گولد اشتاین، 1981؛ پاترسون، جی، آر، 1982).
حقوق تنبیهی یا ترمیمی؟
هر انسانی حتی فردی که در حال حاضر دارای شخصیتی هنجار به نظر می رسد تحت شرایطی می تواند به یک دزد، قاتل و شخصیت ضد اجتماعی تبدیل شود.
دریافت های کودک از مفاهیمی مانند رعایت حقوق دیگران، انسانیت، احترام و خویشتن داری در دوران رشد، اگرچه می توانند در بزرگسالی و در مواقع بحرانی ره یافت های معقول تری را برای وی مهیا کنند اما هیچ تضمین و قطعیتی در آن نیست چرا که با گذشت زمان و تغییر شکل ظاهری و رفتاری سریع جامعه، چالش های جدیدی پیش می آیند که سازگاری با آن ها گاه نیازمند آموختن مهارت های جدید است و انباشت های درونی نمی تواند تنها ابزار در پیش گرفتن رفتار بهنجار باشد.
فردی که مجرم است، به دلایلی مانند فشارهای اجتماعی، تربیت خانوادگی، فقر، سرخوردگی، پرخاشگری، فرهنگ جامعه و یا مسائل فیزیولیژیکی در شرایط بحرانی به رفتاری تخریبی دست زده و در مقابل قانون قرار می گیرد. قانونی که بر اساس اصول شکل دهنده ی آن، رویکردی تنبیهی و یا ترمیمی در مقابل فرد مجرم در پیش می گیرد.
نگاه حقوق تنبیهی که بیشتر در کشورهای سنتی قابل مشاهده هستند بر آزار جسمی و روانی و یا حذف فرد است. برای شخصی که مرتکب خطایی شده است حقی وجود ندارد و با توجه به میزان آن باید رنج جسمانی را متحمل شود. این نگاه، امکان تغییر جهت رفتار فرد را به جهتی مثبت منوط به درد وی می داند و بر اساس نگرش های قرون وسطایی شیطانی را درون فرد می بیند که باید آن شیطان از بدن او خارج و روحش تطهیر شود.
اما گاه فرد آنقدر گناهکار است که جایی برای تطهیر نمی ماند و حذف او تنها چاره است. بدین ترتیب جامعه از عنصر وجودی او پاک و در عین حال عبرتی برای دیگران شده و امنیت اجتماعی باز می گردد. اما حقوق ترمیمی، مجرم را ابتدا یک انسان می داند که صاحب حق است. او به سبب رویارویی با قانون و برهم زدن امنیت جامعه بنا بر نوع و میزان جرمش، با در نظر گرفتن حق ملاقات و یا مرخصی، برای مدتی از ارتباط این جامعه محروم می شود. حق دارد در شرایطی انسانی زندگی کند اما آزادی های فردی، اجتماعی و حق تصمیم گیری از او سلب می گردد و قانون در پی آن است که با آموزش مهارت های زندگی و در عین حال مجازات وی، شکلی از رفتارهای ضد اجتماعی او را تعدیل نموده و اصلاح صورت پذیرد.
گاه مجازات مجرم به خصوص در سنین کودکی و نوجوانی صرفا انجام امور عام المنفعه و مشارکت در فعالیت های اجتماعی است. در این نوع نگرش، هدف از مجازات فرد تحقیر او به واسطه عمل انجام شده نیست بلکه بازپروری و آموزش رفتارهای سازنده در جامعه است.
مقابله ی مردم با مردم به کمک قانون
بر اساس رویکرد سیستم قضایی ایران که گویا روند تنبیهی را بیش از ترمیمی می پسندد، صحنه ای در اغلب موارد در جریان اعدام ها تکرار می شود. کسی مقتول است و فردی قاتل. قانونی وجود دارد که بر اساس آن هر کس می کشد، کشته می شود مگر آنکه خانواده مقتول از خون قاتل بگذرد. برای این گذشت یا باید دیه پرداخت شود و یا صاحبان خون ریخته شده، علی رغم تعارض های درونی و رنجی که بر آن ها رفته است در مقام تصمیم گیری قرار گرفته و ببخشایند.
در حقیقت قانون به نوعی از خود سلب مسوولیت کرده و در نظر نمی گیرد که با نقص درونی اش به چرخه خشونت وارد شده است و خانواده را در شرایطی که سخت ترین دوران خود را طی می کند وادار به تصمیم گیری می نماید. در این میان اگر آن ها نبخشایند از سوی بخشی از جامعه مورد قضاوت قرار می گیرند و اگر ببخشایند از طرف بخش دیگر. اما مسوول اصلی ادامه خشونت که در خفا نشسته است کیست؟ قانون.
سیاستی که قوه قضائیه در طول سال ها در پیش گرفته است به مردم آموخته است باید خون را با خون پاک کرد و در این راه حتی میان کودک و بزرگسال تفاوتی نیست. سیستم مزبور هیچ گاه جایگزین های مناسب و کاربردی را به مردم معرفی نکرده و محاسن و معایب آن را به بحث نگذاشته است. بارها با برنامه های مختلف تلویزیونی بر حسن بخشایش تکیه کرده اما به فرهنگ سازی عمومی برای بازنگری در مفهوم مجازات اقدام نکرده است و در حقیقت کشتن یک انسان را به واسطه خطای بزرگی که نموده حق انسانی دیگر قرار داده و او را در جایگاهی می گذارد که می تواند از این حق بگذرد و یا آن را مطالبه کند و خود مبری از هر اتهامی در سمت نظاره گر و مجری قرار می گیرد. از همین رو در بسیاری موارد، خانواده ی مقتول بر اساس همان خشمی که سبب قتل شده تنها به مرگ رضایت می دهند و نه هیچ گزینه ی دیگر.
در این چرخه ی ناتمام خشونت، نه قاتل را می توان ذاتا جنایتکار دانست و نه خانواده ی مقتول را تعیین کننده نهایی. آنچه مسلم است، قانون نیازمند تحلیل و بازبینی ست. همچنین جامعه شناسان و روان شناسان بهتر است طی مطالعاتی، ریشه های خشم و خشونت رایج میان مردم جامعه را بررسی کرده و دریابند چه فرایندی در طی سال ها موجب می شود که بخشودن در جامعه ای دشوار و تلافی کردن در ابعاد کوچک و قصاص در ابعاد بزرگتر تبدیل به راه حلی برای آرامش شود.
از سوی دیگر حقوق دانان می توانند با بر عهده گرفتن رسالت اطلاع رسانی، مردم را با گزینه های جایگزین اعدام که در کشورهای دیگر رایج هستند و پس از سال ها تجربه نتایج آن ها قابل مشاهده است، آشنا نموده و فرهنگ "منظور از جزا بازپروری است" را رواج دهند. چرا که مردم یک جامعه هستند که با افزودن سطح آگاهی و دانش خود، خواستار قوانین مترقی تر شده و در نهایت مفاهیم انسان دوستانه تری را جایگزین انتقام می نمایند.
منابع:
1. باقی، عمادالدین – اعدام و قصاص – نشر سرایی – تهران 1381
2. ماسن، پاول هنری – رشد و شخصیت کودک – ترجمه مهشید یاسایی – نشر کتاب ماد (وابسته به نشر مرکز) – تهران 1380
3. پروین، پژمان - فلسفه مجازات در انديشه كيفري غرب
4. کاکائی، پریسا – پرخاشگری، پاسخی به چالش های فردی و اجتماعی – هفته نامه سپید – 1388
*****
فاطمه آجرلو و عباس پالیزدار عاملین محمود احمدی‌نژاد
غلام‌علی رجایی در یادداشتی به رابطه فاطمه آجرلو، عباس پالیزدار و محمود احمدی‌نژاد پرداخته است. در بخشی از این یادداشت آمده است:
ماه مهرآغاز شد و ميليون‌ها دانش‌آموز در سراسر کشورتحصيل خود را با نظارت وزارتخانه‌اى بى‌وزير آغاز کرده‌اند. آنچه در اين يادداشت کوتاه مدنظر من است توجه دادن مسئولان به اين امر مهم نيست، نکته‌اى است که در هياهوى معرفى يا عدم صحت معرفى وزيران زن (...) از ديده‌ها پنهان ماند.
نکته‌اى که در آن ايام کسى متعرض آن نشد معرفى خانم آجرلو از سوى احمدى‌نژاد به عنوان وزير پيشنهادى وزارت رفاه دولت دهم به مجلس شوراى اسلامى بود. آقاى احمدى‌نژاد در معرفى خانم آجرلو که کسى بعد از صدور حکم دادگاه پاليزدار در مورد او، به ارتباط وى با افشاگرى‌هاى پاليزدار ترديدى ندارد اقدامى بسيار تامل‌برانگيز از خود نشان داد. بخشى ازآنچه در پرونده پاليزدار در دادگاه مطرح شد که به زندان رفتن او منجر گرديد آن بود که او در افشاگرى‌هاى خود عليه برخى بزرگان و مسئولان نظام و به ويژه آيت‌الله هاشمى رفسنجانى و فرزندان او به اطلاعات طبقه‌بندى شده‌ استناد کرد.
پرسشى که در اين رابطه بسيار مهم و اساسى مى‌نمايد اين است که آيا مى‌توان باور نمود پاليزدار که از اعوان و انصار دولت نهم و مديران دولت احمدى‌نژاد بود خود سرانه و صرفا به سليقه خود و بدون مشورت‌گيرى از ديگران به اين افشاگرى‌ها دست زده باشد؟ اگر اينگونه نيست پاليزدار به اذن و مشورت چه کسى به وادى افشاگرى گام نهاده است و با اين افشاگرى‌ها به دنبال چه نتيجه‌اى بود؟
با توجه به ثابت شدن همکارى خانم آجرلو با پاليزدار که در دادگاه به محکوميت پاليزدار منجر گرديد و همين سابقه ‌ مخالفت برخى از نمايندگان را نسبت به معرفى او از سوى احمدى‌نژاد به مجلس موجب گرديد آيا نمى‌توان رابطه‌اى منطقى ما بين اين همکارى او و پاليزدار در درون دولت نهم جست‌وجو کرد؟
آيا مى‌توان باور نمود که آقاى احمدى‌نژاد در معرفى خانم آجرلو به عنوان وزير پيشنهادى رفاه از سابقه ايشان در پرونده پاليزدار بى‌اطلاع بوده است؟ چگونه چنين چيزى ممکن است؟! اگر با اطلاع بوده چرا وچه عواملى باعث شده که وى به اين سابقه بى‌اعتنا باشد؟
پرسش اساسى که پاسخ آن بسيار مهم و روشنگرانه است اين است که چه دليل يا دلائلى موجب معرفى خانم آجرلو از سوى احمدی‌نژاد به مجلس گرديد؟
*****
از میان ایمیل های دریافتی:
آن پشت چه خبر است؟
بازداشت مهدی از مرز 25 روز گذشت. در این مدت که بر ما بس طولانی گذشت، از مردم لطف دیدیم و صنا و از حکومت جور دیدیم و جفا.
عجب بلبشویی است در این دستگاه. هیچ کس جوابگو نیست. به هر کسی که مراجعه می کنی یا بی خبر است یا صحبت هایی می کند که از آن هیچ خبری حاصل نمی شود. قوه ی قضاییه پیشخوان دستگاهی است که به زحمت می توان از پستوی آن سر درآورد. آن پشت، در فرایندی که هیچ بنی بشری از آن سر در نمی آورد، آشی می پزند هفت جوش و اسمش را می گذارند پرونده، می گذارند زیر بغل متهم تا مثلاً عدالت را برقرار کنند. اما آن قدر کارشان درست است که هیچکس را نمی گذارند بر کارشان نظارتی کند!
در طی مدتی که از زمان بازداشت فرزندم مهدی گذشته است هنوز اطلاعاتی بیش از یک جمله از پرونده و اتهامات او نداریم. بعد از روزها پیگیری و این در و آن در زدن، افاضه می فرمایند که اتهامات او در ارتباط با "سایت‌های اینترنتی" است و منظورشان سایت‌هایی است که اخبار جنبش سبز را به اطلاع کاربران می‌رساند، همین و بس. این تمام حق ماست برای دانستن علت به بند کشیدن عزیزمان.
پوشه‌ای مقوایی موسوم به پرونده که خدا می داند چند برگ کاغذ در آن است و در آن کاغذ ها چند جمله حرف محکمه پسند که بتواند توجیه بازداشت طولانی مدت زندانی باشد، یافت می شود، بین دادستانی، دادگاه انقلاب و زندان اوین در رفت و آمد است و خودشان هم نمی دانند چه کار می خواهند بکنند. خود زندانی در ملاقات ها و تلفن های محدودی که دارد فقط حق دارد بگوید غذای زندانی مناسب است، سلولش نورگیری خوبی دارد، برای دستشویی مشکلی ندارد، بازجو مهربان است و خلاصه همه چیز خوب است و غمی نیست جز دوری شما.
بازپرس و دادیار و امثال آنها هم یک روز می گویند پرونده محرمانه است، یک روز می گویند دست ما نیست، یک روز هم می گویند به وکیلش می گوییم اتهامات چیست و بعد کمترین جوابی به وکیل هم نمی دهند. در این برو بیا شما پیدا کنید عدالت را و قانون را و ردپایی از پایبندی به صدها صفحه قانون آیین دادرسی را که لابد محض زینت در کتابخانه ی دادستان و رئیس قوه‌ی قضاییه نگهداری می شود.
تجربه های گذشته نشان می دهد که حضرات با هیاهوی تمام طوری وارد یک ماجرا می شوند که گویی قطعی ترین اسناد بر محکومیت کسانی که متهمشان کرده اند در دست دارند و آن گاه که باید داشته های خود را روی دایره بریزند هیچ چیز ندارند. این جاست که کوه موش می زاید و ناچارند آرام آرام دست و پایشان را جمع کنند و حرفی نزنند تا بیش از آن آبرو ریزی نشود.
پرونده هایی نظیر کنفرانس برلین، نوارسازان، نشریات دانشجویی، هاشم آغاجری، دانشجویان دستگیر شده در دوران های گوناگون که همین آقای سعید مرتضوی مدعی بود با هدایت خارجی ها شورش کرده اند و دهها مورد دیگر مصداق هایی از این حکایت اند. و از همه نزدیک تر متهمان حوادث بعد از انتخابات که بعد از هفته ها دستگیری و فشار های غیر قانونی، یک مشت اراجیف و خزعبلات را سر هم کردند و به اسم کیفرخواست عمومی در دادگاه قرائت کردند و حالا با برکناری سعید مرتضوی ظاهراً مانده اند که چگونه این سفره سراسر افتخار(!) را جمع کنند.
بر این مبنا دلم قرص است که در پرونده ی فرزندم، مثل اغلب چهره های سیاسی دستگیر شده ی اصلاح طلب، هیچ چیز دندان گیری نیست و طبق معمول آقایان اول می گیرند بعد دنبال مستندات اتهام می گردند، آن هم تنها از خلال استنطاق و تفتیش. اما گویا حضرات عادت دارند بعد از گذشت مدتی از دستگیری و بازداشت متهم به این چیزها فکر کنند. چه بسا اگر فریادی نباشد و اعتراضی تا سالها زندانی را نگه می دارند تا خیالشان راحت باشد که هیچ جرمی از او سر نمی زند و اگر سر و صدایی پیرامون دستگیری زندانی بلند شد تازه وقت کنند و نگاهی به پرونده بیندازند و با خود تأملی کنند که نه انگار چیزی در پرونده نیست.
ظاهراً و با کمال تأسف گویا حیای قوه‌ی قضاییه و تشکیلات دادستانی از داشتن زندانی سیاسی و طولانی شدن دوران بازداشت بدجوری ریخته است و احساس شرمندگی نمی کنند. البته آن ها که آن پشت کارهایشان را انجام می دهند طبیعتاً چون دیده نمی شوند الزامی برای احساس شرم نمی بینند. محصول کار آن ها یا کشته ای است که توان بازگو کردن وقایع را ندارد، یا زنده ای است که مثل بلبل از بهشتی که آن پشت بود تعریف و تمجید می کند و یا آن چنان زبان بریده ای است که مفلوک به گوشه ای می خزد تا باقیمانده جانش در باقیمانده ی عمرش در سلامت بماند. در این وانفسای دریده شدن پرده ی حیا و قانون انگار که چند هفته حبس بدون استناد محلی از اعراب ندارد و حتماً باید چند ماه بگذرد تا اساساً رغبت و ضرورتی برای توجه به موضوع از خود نشان دهند.
این فعلاً حکایت ماست با کسانی که مدعی اند که داد می گسترند و مهر می ورزند و عدالت می جویند و ارزش مدارند و تقوا پیشه اند و از عالم غیب مشروعیت می گیرند و می خواهند رهبری دنیا را به دست بگیرند و از آن ها خوب تر در عالم نیست. با این کردارشان و آن گفتارشان لابد توقع دارند که هر شب که سر بر بالین می گذاریم دعایشان کنیم که خدا دولتشان را پایدار بدارد و او را سپاس گوییم که عدالت پیشگان دلسوز را سر راه فرزندمان قرار داد تا وی را از گرداب فساد مشفقانه برهانند.
به راستی این جماعت خود شیفته فکر می کنند که مردم باید عاشق چه چیزشان شوند؟ تواضع شان با خلق الله، قدرت مدیریت شان، رفاه کم نظیری که برای مردم آورده اند، فضای پر نشاطی که ایجاد کرده اند، لبخندهای ژوکوندشان (که تداعی گر نگهبانان دوزخ است)، محبوبیت فراگیرشان در جهان خارج، حرفها و شعار های منطقی و انسان دوستانه شان و یا شاید رفتار مهربانانه و منصفانه با شهروندان، کدامیک؟ این کاریکاتورهای معوج و مشمئز کننده و این تصویرهای دودگرفته و تار عنکبوت بسته به کار ترساندن کودکان هم نمی آید، چه رسد به آن که کمترین احساس ابهتی در کسی برانگیزد.
این روزگار خواهد گذشت و رو سیاهی به سیاه سیرتان خواهد ماند.
*****
تأئید واگذاری مخابرات به سپاه در مجلس
واگذاری سهام شرکت مخابرات ایران به سپاه پاسداران از سوی کمیسیون ویژه مجلس تأئید شد. به گزارش خبرگزاری مهر، کمیسیون ویژه بررسی و نظارت بر اجرای اصل ۴۴ مجلس، روند انجام این واگذاری را با وجود شبهه غیر رقابتی بودن، «منطبق با قانون» دانست. شرکت «توسعه اعتماد مبین» وابسته به تعاون سپاه پاسداران به تازگی برنده خرید سهام بلوکی مخابرات شد.این شرکت توانست به هنگام عرضه سهام شرکت مخابرات ایران با گذشت حدود نیم ساعت صاحب بلوک ۵۱ درصدی این شرکت شود.
حمیدرضا فولادگر، نماینده اصفهان در مجلس، گفت: «کمیسیون به این جمع‌بندی رسید که رد صلاحیت شرکتی که از عرصه واگذاری حذف شد، شبهه تبعیض و عدم رقابت در واگذاری ایجاد کرده اما در مورد روند انجام واگذاری معتقدیم که واگذاری منطبق با قانون بوده‌است».
گفته می‌شود که انصراف ناگهانی شرکت تعاونی پیشگامان کویر یزد که از متقاضیان اصلی خرید این سهام بود، «در پی فشارهای وارد شده» به این شرکت صورت گرفته‌است. آیت‌الله خامنه‌ای تیرماه سال پیش با تفسیری جدید بر اصل ۴۴ قانون اساسی دولت را موظف نموده تا ۸۰ درصد از سهام بخش‌های دولتی را به بخش خصوصی واگذار کند.
به گفته آقای فولادگر، در حال حاضر کمتر از ۱۰ درصد سهام شرکت‌های دولتی به بخش خصوصی واقعی واگذار شده است. نماینده اصفهان در باره شبهه خصوصی بودن شرکت زیرمجموعه سپاه گفت: «با توجه به این که این کنسرسیوم به عنوان یک موسسه عمومی غیر دولتی در مزایده شرکت کرده واگذاری به آن اشکالی ندارد». در حالی که انتقاد و اعتراض نسبت به خرید سهام مخابرات ایران از سوی بنیاد تعاون سپاه پاسداران همچنان ادامه دارد، بنیاد تعاون سپاه با تشکیل کنسرسیوم مشترکی با شرکت سرمایه‌گذاری تأمین اجتماعی، «شستا» قصد دارد سهام خودروسازی سایپا را نیز خریداری کند.
سپاه پاسداران دوم مهر ماه پس از تصویب شورای پول و اعتبار مجوز تاسیس بانک را نیز اخذ کرده است. شرکت‌های «مخابرات»، «فولاد مبارکه»، «تراکتورسازی تبریز»، «داروسازی جابربن حیان»، «صدرا» و «ایرالکو» از جمله شرکت‌هایی هستند که بخشی از سهام آن‌ها از سوی شرکت «مهر اقتصاد ایرانیان» وابسته به بسیج خریداری شده ‌است.
*****
آقای لاریجانی! از اعمال آپارتاید آموزشی توسط وزارت علوم و دانشگاه آزاد جلوگیری كنید
بیش از 20 تن از دانشجویان ستاره دار امسال در دانشگاه های سراسری و آزاد با نگارش نامه ای به علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، از وی خواستند كه از اعمال آپارتاید و تبعیض آموزشی جلوگیری كند.
دانشجویان ستاره دار همچنین با ذكر استنادات قانونی، حق تحصیل را حق اولیه و انسانی خود برشمرده اند كه در اصول متعدد قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز بدان اشاره شده است. در بخش دیگری از این نامه آمده است: "طبق این قوانین داخلی و خارجی، مجموعه دولت و وزارتخانه علوم و دانشگاه آزاد مرتکب تخلفات متعدد نظیر اعمال تبعیض آموزشی، جنایت آپارتاید، نقض مکرر و سیستماتیک قانون اساسی و دیگر قوانین داخلی ، تقلب ، خیانت در امانت و ... شده است."
دانشجویان ستاره دار در انتهای این نامه خواستار رفع مشكل و ادامه تحصیل همه دانشجویان ستاره دار وآزادی سه دانشجوی محروم از تحصیل زندانی به نام های مجید دری، سید ضیاء نبوی و پیمان عارف شده اند.
شایان ذكر است اسامی و مدارك بیش از 20 تن از دانشجویان ستاره دار امسال و اسامی 58 دانشجوی ستاره دار در سال های گذشته به این نامه پیوست شده است. به گزارش خبرنامه امیرکبیر دو رونوشت از این نامه به دكتر عباسپور و حجة الاسلام فاكر روسای كمیسیون های آموزش و اصل نود نیز ارسال شده است.
--
متن كامل این نامه را در ادامه میخوانید:
جناب آقای دکتر علی لاریجانی
ریاست محترم مجلس شوای اسلامیبا سلام و تحیت
همانطور که اطلاع دارید امسال نیز علی رغم ادعای مسئولان دولتی ، جمع زیادی از فعالین دانشجویی که حائز رتبه های ممتاز در کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه های سراسری و آزاد شده اند از ادامه تحصیل و ثبت نام در دانشگاه های پذیرفته شده محروم شده اند. محرومیت دانشجویان از حق اولیه ادامه تحصیل در مقاطع عالی امری کاملا غیر شرعی و غیر قانونی میباشد، به همین دلیل مسئولان دولتی مرتباً وجود دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل را تکذیب میکنند.
دانشجویان ستاره دار دانشجویانی هستند که علی رغم کسب نمره و رتبه علمی قابل قبول از حق تحصیل در مقاطع تحصیلی عالی به دلایل سیاسی و عقیدتی محروم شده اند. این روند غیر قانونی که از سال 85 آغاز شده است تا کنون به اشکال مختلف اجرا شده است.
در سال 85 فعالین دانشجویی پس از اعلام قبولی در دانشگاه مورد نظر، پس از مراجعه برای ثبت نام با ستاره هایی در فرم ثبت نام مواجه شدند، و دانشجویانی که با سه ستاره مواجه شده بودند هرگز نتواستند ادامه تحصیل دهند. در سال های 86 و 87 فعالین دانشجویی که حائز رتبه های قابل قبول و ممتاز شده بودند اساساً از دریافت کارنامه علمی در مرحله اول نتایج کنکور محروم شدند و حتی نتوانستند انتخاب رشته کنند. اما در سال 88 دانشجویان ستاره دار دانشگاه سراسری موفق به دریافت کارنامه و انتنخاب رشته شدند ولی پس ازمراجعه برای مشاهده نتایج نهایی با گزینه « مردود علمی » مواجه شدند و کارنامه نهایی نیز برای این دانشجویان صادر نشد و سایت سازمان سنجش اعلام کرد که این دانشجویان اساساً انتخاب رشته نکرده اند. همچنین دانشجویان ستاره دار دانشگاه آزاد در سال 88 نه تنها از دریافت کارنامه اولیه محروم مانده اند، بلکه با گذشت بیش از یک ماه از اعتراض کتبی این دواطلبان، وضعیت این دانشجویان نیز همچنان بلاتکلیف است.
این رفتار خلاف قانون سازمان سنجش، وزارتخانه علوم و دانشگاه آزاد، نه تنها تبعیض و آپارتاید آموزشی محسوب میگردد، که به نوعی خیانت در امانت و تقلب نیز میباشد. و باعث از بین رفتن اعتماد عمومی به این نهادهای آموزشی شده است.
جناب آقای دکتر لاریجانی!
از طرفی نیک میدانید که محروم کردن دانشجویان از حق ادامه تحصیل نقض واضح اصول مختلف قانون اساسی نظیر: بندهای 3، 9، 14، اصل سوم و اصول 19 ، 20، 22 ،30، 36، 37 و بویژه اصل 23 این قانون است که صراحتاً می گوید: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ كس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد».
ستاره دار کردن دانشجویان در شرایطی صورت می گیرد که علاوه بر مفاد بند 3 اصل سوم و اصل سی ام قانون اساسی که دولت را به تسهیل و تعمیم آموزش عالی و همچنین گسترش وسائل تحصیلات عالی رایگان برای عموم ملت موظف کرده است، مستفاد از بندهای 9 و 14 اصل سوم و نیز اصول 20، 22، 30، 36 و 37 قانون اساسی دولت ملزم است فارغ از نوع مذهب، مسلک و مرام سیاسی ضمن رفع تبعیضات ناروا، امکانات عادلانه را برای آحاد ملت ایجاد کرده و آنان را از همه حقوق انسانی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار نماید.
اصل نهم قانون اساسی نیز به صراحت بیان می دارد «در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی كشور از یكدیگر تفكیك ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است . ...هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی كشور، آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب كند.»
اصول 19 و 20 قانون اساسی در این خصوص مقرر می دارد:
«مردم ایران از هر قوم و قبیله كه باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ ،نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود. همه افراد ملت اعم از زن و مرد یكسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.»
اطلاع دارید که از نظر حقوقی واژه "ملت" یک واژه عام است و استثنا ناپذیر بوده و همه مردم ایران فارغ از رنگ ، نژاد، زبان ،مذهب، مسلک و مرام را شامل می شود.
به این اعتبار پرواضح است که تحصیلات تکمیلی در دانشگاه ها نه تنها از مصادیق آزادی های های مشروع است بلکه مستفاد از بند 3 اصل نهم و اصل سی ام قانون اساسی جزء حقوق بلامنازع انسانی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یکایک مردم ایران و در زمره تکالیف و تعهدات دولت نسبت به "ملت" محسوب می شود.
از طرفی تبصره یک ماده 62 مکرر قانون مجازات اسلامی در تعریف حقوق اجتماعی مقرر می دارد : «حقوق اجتماعی عبارتست از حقوقی كه قانونگذار برای اتباع كشور جمهوری اسلامی ایران و سایر افراد مقیم در قلمرو حاكمیت آن منظور نموده و سلب آن بموجب قانون یا حكم دادگاه صالح می‌باشد.» بنابراین هرگونه محرومیت از حقوق اجتماعی مستلزم تصریح قانون و یا حکم دادگاه صالح است. گرچه بنا بر تاکید اصل نهم قانون اساسی حتی با وضع قوانین و مقررات هم نمی توان آزادی های مشروع را که حق اولیه تحصیل یکی از مصادیق بارز آن است از مردم سلب کرد.
همچنین لازم است اشاره شود که محرومیت از تحصیل در مقاطع عالی در هیچیک از آیین نامه های انضباطی دانشجویان مندرج نشده است و ستاره دار کردن دانشجویان (محرومیت از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد ) طبق همین آیین نامه های انضباطی پر اشکال و خلاف قانون اساسی فعلی که خود آنها نیز به ابزار سرکوب دولت علیه دانشجویان منتقد مبدل شده اند ، نیز کاملا غیر قانونی میباشد.
برخی از دانشجویان ستاره دار سال 88 ، تنها به جرم انتقاد از دولت و یا فعالیت در تشكل های شناسنامه دار دانشجویی در دوران تحصیل در مقطع كارشناسی با احكام تعلیق از تحصیل مواجه و حتی اگر به زعم مسئولان دانشگاه ها ، دچار خلافی شده اند با محكومیت های بسیار سنگین چندین ترم تعلیق از تحصیل که آنها نیز مخالف نص صریح قانون اساسی می باشند ، جریمه شده اند . همچنین بسیاری از دانشجویان ستاره دار حتی پرونده انضباطی نیز در دانشگاه محل تحصیل نداشته اند و تنها به جرم اظهار نظر و انتقاد و یا فعالیت های فرهنگی، از حق اولیه ادامه تحصیل در مقطع كارشناسی ارشد محروم شده اند.
همچنین میدانید که محروم کردن دانشجویان از تحصیل از طریق انجام تبعیض سیاسی و عقیدتی مخالف تعهدات بین المللی دولت ایران از قبیل بندهای متعدد اعلامیه جهانی حقوق بشر ، کنوانسیونهای الحاقی مدنی – اجنماعی این بیانیه و کنوانسیون بین‌المللی منع و مجازات جنایت آپارتاید میباشد.
طبق این قوانین داخلی و خارجی ، مجموعه دولت و وزارتخانه علوم و دانشگاه آزاد مرتکب تخلفات متعدد نظیر اعمال تبعیض آموزشی ، جنایت آپارتاید ، نقض مکرر و سیستماتیک قانون اساسی و دیگر قوانین داخلی ، تقلب ، خیانت در امانت و ... شده است.
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی !هم اکنون که این نامه را برایتان می نگاریم در حالی که برخی از دانشجویان ستاره دار به تازگی از زندان آزاد شده اند ، هنوز سه تن از دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل به نام های مجید دری ، پیمان عارف و ضیا نبوی به جرم پیگیری حقوقشان ، زندانی و تحت فشار می باشند.
جناب آقای لاریجانی!در یک ماه و نیم گذشته از اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد و ستاره دار کردن فعالین دانشجویی، مسئولان یا به تکذیب و یا به شانه خالی کردن از مسئولیت پرداخته اند و مدام دانشجویان محروم از تحصیل را بین نهاد های مربوط و غیر مربوط پاسکاری کرده اند ، اما تا کنون و پس از پیگیری های متعدد به هیچ نتیجه ای نرسیده ایم.
حتی قول و دستور آقایان زاهدی، دانشجو، پورعباس و عباسپور مبنی بر حل مشکل دانشجویان ستاره دار که یا در دیدار حضوری و یا در مصاحبه با خبرگزاری های رسمی و پس از پیگیر های متعدد ما داده شد ، نیز تا کنون منجر به ثبت نام دانشجویان محروم از تحصیل در دانشگاه های پذیرفته شده نشده است.
لذا در راستای وظایف نمایندگی و ریاست مجلس و با توجه به وظایف نظارتی مجاس شورای اسلامی و قسم نمایندگان محترم و جنابعالی برای دفاع از حقوق ملت و قانون اساسی کشور، از جنابعالی به عنوان رئیس مجلس تقاضا داریم ، پس از پیگیری مدارک پیوست به این نامه و اصل قضیه از مراجع مربوطه و تذکر و توبیخ وزارت علوم ، سازمان سنجش و دانشگاه آزاد اسلامی، امکان ادامه تحصیل اینجانبان و همه دانشجویان ستاره دار و محروم از حق تحصیل در سالهای اخیر را به هر نحو که صلاح میدانید ، مقدور فرمایید.
همچنین پیگیری جهت آزادی دانشجویان ستاره دار زندانی از دیگر خواسته های ما از جنابعالی میباشد.در نهایت اشاره میشود که به پیوست این نامه اسامی و مدارک و مستندات مربوط به 20 تن از دانشجویان ستاره دار در دانشگاه های سراسری و آزاد سال 88، از قبیل کارنامه اولیه و شماره داوطلبی و همچنین اسامی 58 تن از دانشجویان ستاره دار در سال های 85 ، 86 و 87 برای جنابعالی فرستاده شده است.
شایان ذکر است این تعداد فقط دانشجویان ستاره داری است که تا کنون توانسته اند با هم مرتبط شوند و قطعاً رقم کل دانشجویان محروم از حق تحصیل در کنکور کارشناسی ارشد امسال و سال های گذشته بیش از این این تعداد است.
شما میتوانید از طریق استعلام از اقای دکتر نوربخش در ستاد گزینش دانشجو سازمان سنجش و مرکز آزمون دانشگاه آزاد اسلامی به آمار و مستندات کامل و دقیق دانشجویان ستاره دار دسترسی یابید.
با تشکر فراوان
دانشجویان ستاره دار در کنکور کارشناسی ارشد سال 88
رونوشت:
- جناب آقای دکتر عباسپور رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی، جهت اطلاع و رسیدگی.
- جناب آقای فاکر رئیس کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی، جهت اطلاع و رسیدگی.
*****
بحران ورشکستگی شرکتهای دارویی در پیش است
خبرگزاری مهر: رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی با صدور نامه ای به رئیس جمهور خواستار توجه دکتر احمدی نژاد به بحران مالی پیش روی شرکتهای تولیدی و توزیعی دارو در اثر کمبود نقدینگی شد.
شهاب الدین صدر در نامه ای به محمود احمدی نژاد، وضعیت مطالبات شرکتهای تولیدی و توزیعی دارو در کشور را مورد توجه قرار داده است.
در این نامه آمده است که کمیسیون بهداشت و درمان مجلس با بررسی موضوع و مذاکره با مدیران شرکتهای توزیعی دارو و مشکلات موجود آنان متوجه شده که مطالبات این شرکتها از واحدها و مراکز پزشکی بخش دولتی حدود سه هزار و 322 میلیارد ریال اعلام شده است.
در بخش دیگری از نامه صدر به احمدی نژاد عنوان شده است که چون واحدهای توزیعی دارو، داروهای مورد نیاز پخش خود را از کارخانجات تولیدی داروسازی داخلی تامین می نمایند، موضوع طلب شرکتهای تولیدی داروسازی و نیز تهیه مواد اولیه و سایر مواد مورد نیاز آنان به علت عدم نقدینگی در آینده نزدیک مشکلات زیادی را در تامین داروهای مورد نیاز به وجود آورده و ادامه حیات شرکتهای مشروحه تولیدی و توزیعی دارو را با چالشهای جدی روبرو خواهد کرد.
*****
روسیه به کشتی گیران ایرانی ویزا نداد
خبرگزاری مهر: دو روز پس از لغو مسابقات بین المللی جام بین المللی امامعلی حبیبی و عبدالله موحد رئیس هیئت کشتی مازندران، از شرکت نکردن تیم کشتی آزاد این استان به مسابقات جام بین المللی اوماخانوف روسیه خبر داد.
اصغر ثمربخش شامگاه پنج شنبه در جمع خبرنگاران در ساری گفت: با وجود ارسال اسامی کشتی گیران این استان از قبل به کمیته برگزاری مسابقات به دلیل صادر نشدن روادید تیم کشتی آزاد مازندران عملا از شرکت در این مسابقات بازماند.
رئیس هیئت کشتی مازندران تصریح کرد: با وجود آنکه هیئت کشتی استان اسامی نفرات اعزامی مازندرانی ها را به سفارت روسیه و برای پیگیری مسئولان ورزش ایالت داغستان داده بود اما متاسفانه به علت و بهانه های نامعلومی رویداد برای تیم ما صادر نشد.
*****
پناهی: هدف ممنوع الخروج کردن ماست
جعفر پناهی قرار بود چهارشنبه شب بيست و دوم مهر ماه راهی پاريس شود اما مامورانی با حکم نهاد رياست جمهوری در آخرين لحظات قبل از پرواز با ضبط گذرنامه آقای پناهی اعلام کردند که او اجازه خروج از کشور را ندارد.
جعفر پناهی در گفتگو با راديو فردا در اين مورد توضيح می دهد:
جعفر پناهی): بعد از اينکه از مونترال برگشتم اين اولين باری بود که داشتم از ايران خارج می شدم. طبق معمول هميشه برای کنترل پاسپورتم به باجه مربوط به کنترل پاسپورت رفتم. پاسپورتم را دادم . مامور مربوطه نگاهی به آن کرد و پرسيد، جعفر پناهی ؟ کارگردان سينما؟ گفتم : بله. اگر اشکالی دارد، کارگردان نيستم اما اگر اشکالی ندارد هستم . خنديد و گفت: نه اين مسائل به ما مربوط نيست. مهر خروج را زد و من وارد سالن شدم تا منتظر پرواز بمانم و جايی بنشينم که ديدم دارند پيجم می کنند( با بلندگو صدايم می زنند) ماموری به سمتم آمد که لباس شخصی بود اما بيسيم داشت . برگه کاغذی به دستم داد و گفت که آدرس و تلفنت را برايمان بنويس . گفتم که من بارها و بارها مشخصات کاملم را برايتان نوشته ام. او رفت و دوباره بعد از ده دقيقه برگشت. اين بار نامه ای به دستم داد که ممهور به مهر رياست جمهوری بود( يا مهر رياست جمهوری داشت ) و پشت آن هم نوشته شده بود که من بايستی خودم را به معاونت امنيت دادگاه انقلاب اسلامی معرفی کنم. حکمی هم که صادر شده بود متعلق به دو روز قبل بود.
رادیو فردا): آقای پناهی در اين جريانات اخير، و قبل از سفر شما به مونترال، يکبار ديگر هم در مراسم چهلم نداآقا سلطان در بهشت زهرای تهران دستگير شده بوديد. بعد از آن هم بدون ذکر هيچ دليل مشخصی گفتند که دستگيری شما يک سوء تفاهم بوده است . آيا آن زمان در خصوص علت دستگيری شما چيزی اعلام نکردند؟
جعفر پناهی): آن موقع وقتی مرا گرفتند ظاهرا به اين شکل بود که مرا نشناخته بودند. مرا هشت ساعت نگه داشتند. نهايتا دوستانم و برو بچه های سينما آمدند و با جاهای مختلتفی ارتباط برقرار کردند و نهايتا من و دخترم و همسرم و دو تن از دوستانم را که با هم دستگير شده بوديم، آزاد کردند. حالا. در مورد من سوء تفاهم شده بود که برسر قبر ندا آقاسلطان مرا دقيقا بازداشت کردند. ولی همان زمان افراد بسياری هم آنجا بودند که آنها هم دستگير شده بودند. گويا درمورد آنها هم سوء تفاهم شده بود؟ انگار که در يک اتوبان راه رفته اند و خيال کرده اند که قبر ندا آقاسلطان است !
رادیو فردا): الان حدس و گمان خودتان چيست ؟ با توجه به اينکه در طول همين هفته اخير، شما سومين نفر از اهالی سينما هستيد که ممنوع الخروج شده ايد و پيش از شما هم خانم معتمدآريا و آقای ميرطهماسب ممنوع الخروج شده اند.بدون اينکه در اين خصوص به آنها توضيحی داده شده باشد.
جعفر پناهی): اين کار را خود دولت انجام می دهد. قرار هم نيست که توضيحی بدهد يا چيزی بگويد. هدف، ممنوع الخروج کردن ماست . اين همان دولتی است که چهار سال تمام نگذاشتند من هيچگونه فيلمی بسازم . همان دولتی است که اجازه نمايش فيلم هايم را نداده است . همان دولتی است که مشکل برايم ايجاد کرده و همان دولتی است که اين دروغ ها را می گويد.
رادیو فردا): با توجه به اينکه شما بايد دو هفته ديگر به عنوان داور يک جشنواره در بمبئی حضور داشته باشيد، فکر می کنيد اين مشکل حل خواهد شد؟
جعفر پناهی): من حدود دو سالی بود که می خواستم کار کنم . اقدام هم کرده بودم . فيلمنامه هم داده بودم . اجازه کار به من ندادند و مسائل مختلفی برايم ايجاد کردند. کليه سفرهايم را در اين مدت کنسل کرده بودم و جايی نمی رفتم . اولين سفرم بعد از مدتها، سفر به مونترال بود که رياست هيات داوران اين جشنواره را به عهده من گذاشته بودند. حالا هم در يک فستيوال در بمبئی به عنوان داور از من دعوت کرده اند. بايد روز ۲۸ اکتبر تا پنجم نوامبرآنجا باشم و درست از روز ششم ماه نوامبر هم يک فستيوال کودکان درآنجا برگزار می شود که باز هم در آنجا داور هستم . نمی دانم تا آن زمان مسئله ممنوع الخروج بودنم حل خواهد شد يا خير؟ به هر حال اين تعهدی است که داده ام . اينکه مسئله فستيوال پيش رو و چند فستيوال ديگری که از من برای داوری دعوت کرده اند چه خواهد شد؟ نمی دانم . از آنجايی که از کار نااميد شده بودم دعوت فستيوال ها را برای داوری قبول کردم . حالا خود دولت بايد پاسخگوی آن فستيوال ها باشد، نه من .
*****
احتمال حذف کامل دلار از ذخایر ارزی ایران
خبرگزاری مهر: سازمان توسعه تجارت ایران از برنامه حذف کامل دلار از ترکیب ذخایر ارزی ایران خبر داد. در همین حال عربستان سعودی، کره جنوبی، چین، ونزوئلا، سودان و روسیه نیز برای تغییر سبد ارزی خود دست به کار شده اند.
سازمان توسعه تجارت ایران اعلام کرد: به احتمال بسیار زیاد، ایران دلار را از ترکیب ذخایر خود کنار خواهد گذاشت.
ایران اخیرا از ژاپن درخواست کرده است در قبال محموله های صادراتی نفت، ‌به جای دلار به این کشور، ین تحویل دهد. علاوه بر این، ایران درصدد است که یک بورس آزاد کالا ایجاد کند که بورس نفت ایران نامگذاری شده است.
ایجاد این بورس به ایران این امکان را می دهد که نفت و گاز را با ارزهای غیردلار به ویژه یورو معامله کند. اگرچه تاکنون سه بار زمان گشایش بورس نفت ایران به تعویق افتاده ، اما قدر مسلم آن است که انگیزه ایران از تاسیس آن‌، پیداکردن جانشینی به جای دلار برای مبادله نفت و گاز بوده است.
سازمان توسعه تجارت ایران اعلام کرد: از اکتبر 2007 به بعد، ایران بهای 85 درصد نفت صادراتی خود را به ارزهای غیردلار دریافت می کند و قصد دارد 15 درصد بقیه را به ارزهایی مانند درهم امارات متحده عربی دریافت کند.
همچنین دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری نیز چندی پیش دستور جایگزینی "یورو" به جای "دلار" در محاسبات حساب ذخیره ارزی را صادر کرده بود.
*****
کمیته گزارشگران حقوق بشر
گزارشی از مراسم ختم بهنود شجاعی

ساعت 4 بعدازظهر است، مسجد النبی، روبروی کوی دانشگاه تهران، پذیرای چهره‌هایی دردمند و آشناست. زنان و مردانی که برای سومین روز درگذشت بهنود شجاعی با قلب‌هایی غصه‌دار آمده‌اند تا با حضورشان،هم مایه تسلی خانواده بهنود باشند و هم اعتراضی به حکم غیرانسانی اعدام. مخالفت با مجازات اعدام برای کودکان، وجه تشابه همه کسانی است که امروز در مسجد النبی جمع شده‌اند و برای سال‌های کودکی بهنود که در زندان گذشت، اشک می‌ریزند. برای تمام سال‌هایی که به امید آزادی در زندان برای بهنود و دیگرانی چون او گذشت و می‌گذرد و برای آن لحظه آخر که بهنود با هزار امید و آرزو، بالای صندلی رفت تا شاید مادر احسان، بر خطای او چشم بپوشد و او نتوانست ببخشد. نتوانست ببخشد و با دستانش آخرین حلقه اتصال میان بهنود و زندگی را از بین برد، صندلی را کشید، تا شاید این‌گونه بتواند تمام شب‌هایی را که با یاد احسان کشته شده‌اش خوابیده است، فراموش کند. شاید آرام گیرد. بنا به فراخوان جمعی از فعالان حقوق کودک، قرار بود امروز، حضور در مراسم ختم بهنود شجاعی، نشانه‌ای باشد بر اعتراض به اعدام کودکان. زنان و مردان با کاغذ نوشته های " اعدام کودکان را متوقف کنید"،" اعدام کودکان= وحشیانه ترین جنایت بشری"، " ایران، رکوردار اعدام کودکان در دنیا" و .. در مراسم حضور یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و به خانواده بهنود شجاعی تسلیت می‌گویند. صدای شیون‌هایی زنی، اشک را از چشمان تمام حاضران جاری می‌سازد. زنی فریاد می‌زند:" الهی بمیرم که تمام جوونیتو تو زندان بودی"ٰ . صدای هق هق گریه است که فضا را پر می‌کند. حضور نیروهای لباس شخصی و امنیتی در اطراف مسجد، محسوس است. مجلس ختم اما به آرامی و بدون هیچ صحبتی تمام می‌شود. پدر بهنود شجاعی می‌گوید که "صبح امروز از سوی اداره آگاهی و قاضی کوه کمره‌ای آمده اند و وی را تهدید کرده‌اند که مجلس را در نهایت آرامش و بدون سخن اعتراض‌آمیزی، برگزار کند." او از حاضران می‌خواهد که از پخش کاغذنوشته های خود خودداری کنند. معترضان به حکم اعدام، با کاغذ نوشته‌های خود در برابر درب ورودی مسجد اجتماع می‌کنند. برخی از‌آنان به سمت خیابان می‌روند تا رهگذران را از علت اجتماع خود با خبر کنند. در این مجلس، پدر و مادر علی مهین‌ترابی، دیگر نوجوان محکوم به اعدام هم حضور یافته‌اند. مادر علی درحالی که اشک می‌ریزد می‌گوید که دادگاه علی دو هفته دیگر برگزار می‌شود. اما به ما گفته‌اند که حکم از قبل مشخص است. پرونده علی مهین‌ترابی که در دادگاه اولیه به اعدام محکوم شده است، با اعتراض وکیل، قرار است مجددا مورد رسیدگی قرار گیرد. و پایان مراسم، همانند همیشه با حضور نیروهای لباس شخصی و نیروی انتظامی همراه است که از حاضران می‌خواهند محل را ترک نمایند.! و این گونه، سومین روز از اعدام بهنود شجاعی، نوجوانی که متهم بود در سن 17 سالگی فرد دیگری به نام احسان را به قتل رسانده است، سپری شد. شاید مرگ بهنود و اعتراض فعالان مدنی به اجرای حکم اعدام کودکان، موجب شود تا دیگر کودکان زیر حکم اعدام از طناب دار رهایی یابند. شاید بهنود با مرگش بتواند، نوجوانان دیگری چون خود را از وحشت آخرین شب انفرادی نجات دهد.. شاید..
*****
آیا بخش نفت و گاز ایران تحمل تحریم‌های جدید را دارد؟
مجلس نمایندگان آمریکا در روز چهارشنبه چهاردهم اکتبر طرح تحریمهای جدیدی علیه شرکتهای خارجی فعال در صنایع نفت و گاز ایران تصویب کرد. این طرح موسسه های مالی وابسته به دولتهای محلی و ایالتهای آمریکا را قادر می‌سازد که سرمایه هایشان را از شرکتهایی که بیش از بیست میلیون دلار در صنایع نفت و گاز ایران سرمایه گذاری کرده اند خارج کنند.
این اقدام کنگره آمریکا در امتداد طرحی است که هفته گذشته در سنای آمریکاو توسط سناتور کریستوفر داد، رییس دموکرات کمیته امور بانکی سنای آمریکا برای تحریم صنایع نفت و گاز ایران مطرح شد و در صورت تکمیل شرکتهای تامین کننده مواد نفتی پالایش شده مانند بنزین را از حضور در بازارهای بورس آمریکا منع میکند. این تحریمها همچنین شرکتهای کشتیرانی که محموله های نفتی و بنزین به ایران حمل میکنند ونیز شرکتهای بیمه ای که این محموله ها را بیمه میکنند را نیز شامل می‌شود.
سنای آمریکا در ماه آوریل طرح تحریم شرکتهای تامین کننده بنزین ایران را مشترکآ به همراه نمایندگان کنگره تدوین کرده بود. پاسخ مقامهای ایرانی به این اخبار همانند گذشته نامفهوم و سرسری بوده است. واقعیت اما این است که بخش انرژی کشور در وضعیت فعلی توان تحمل تحریمهای بیشتر را ندارد. صنعت نفت و گاز ایران در سالهای اخیر به سبب تحریمهای بین المللی آسیبهای بسیاری متحمل شده و بسیاری از طرحهای بخش انرژی ایران در حال حاظر از عدم سرمایه گذاری و نیز عدم دسترسی به تکنولوژی روز رنج میبرند. شرکتهای خارجی که سابقآ در بخشهای گاز و نفت ایران فعال بودند در حال حاضر و در نتیجه تحریمهای بین المللی و تحریمهای آمریکا طرحهای ساخت نیروگاه را کنار گذارده اند. کمبود بودجه نکته ای بود که وزیر نفت اخیرآ در همایش ملی گاز به آن اذعان کرد و طرح هدفمند کردن یارانه هاو بویژه افزایش قیمت سوخت تا سطح قیمتهای جهانی را در جهت تامین بودجه طرحهای نیمه تمام صنعت نفت دانست که برای تکمیل و راه اندازی دستکم به۱۹میلیارد دلارسرمایه احتیاج دارند. اغلب تجهیزات نفتی ایران قدیمی هستند و ایران به علت تحریمها به تکنولوژی های جدید دسترسی ندارد. این موضوع باعث کاهش ظرفیت تولید کشور شده بطوریکه ایران مجبور شده هدف قبلی خود مبنی بر افزایش ظرفیت تولیدبه پنج میلیون بشکه نفت تا سال ۲۰۱۰ را به چهارمیلیون و پانصد میلیون بشکه کاهش دهد.
علاوه بر مشکلات تولید، ایران در زمینه پالایش نفت نیز با مشکلات فراوانی دست به گریبان است .ایران هم اکنون روزانه بیش از چهل هزار بشکه بنزین وارد میکند.واردات بنزین موجب شده که کشور در مقابل تحریمهای احتمالی این محصول به شدت آسیب پذیر شود. برای حل این مشکل ایران قصد دارد هفت پالایشگاه ایجاد کند اما مشکلات سرمایه گذاری موجب شده که اجرا شدن این طرحها هم به تعویق بیفتد. بخش گاز کشور که در برنامه چهارم توسعه و نیز در سند چشم انداز بیست ساله کشور امیدهای زیادی را برانگیخته بود نیز از تحریمهای بین المللی در امان نمانده.
پروژه پارس جنوبی که بزرگترین مخزن گاز مشترک جهان است در سالهای اخیر با کمبود شدید سرمایه و تکنولوژی روبرو شده. بطوریکه حتی راه حل های مقطعی همانند فروش اوراق بهره بین المللی برای تامین بودجه و یا سپردن پروژه ها به شرکتهای وابسته به سپاه همانند قرارگاه سازندگی خاتم هم نمیتواند کمبود سرمایه گذاری این پروژه ها را پوشش دهد. عدم تحقق سرمایه گذاری خارجی در پروژه های نفت و گاز برای ایران که طرحهای بلند پروازانه ای برای همکاری های منطقه ای و جهانی دارد مشکل ساز شده.در روزهای گذشته نیز رسانه ها صحبتهای وزیر نفت را منتشر کردند که از کمبود دویست میلیون متر مکعب گاز در فصول سرد سال خبر میداد. مجموع این اخبار حکایت ازآن دارد که بخش گاز ونفت ایران هم اکنون در شرایط بحرانی بی سابقه ای به سر میبرند، از یکسو دولت به مواد برنامه توسعه در زمینه تخصیص بودجه به این بخشها بی اعتنا است و بطورمثال تخصیص سالانه سه درصد از درآمدهای نفتی کشور را به پروژه های پارس جنوبی تاکنون عملی نشده. عدم تخصیص سرمایه ها و همچنین عدم جذب سرمایه های جایگزین موجب شده تا اغلب پروژه های این منطقه بصورت نیمه فعال درآیند. اخیرا سردار رستم قاسمی از فرماندهان قرارگاه خاتم سپاه خبر از تاخیر در تکمیل و راه اندازی فازهای ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی به علت کسری بودجه شدید شرکت ملی نفت داده بود .یکی از اهداف از توسعه فازهای ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی تولید ۵۰ میلیون مترمكعب گاز طبیعی تصفیه شده در روز برای تزریق در شبكه سراسری كشوراست که با تاخیر در تکمیل آنهادستیابی به این اهداف دور از دسترس به نظر میرسد.
*****
انتقال فعالان سیاسی به سلول‌های دو نفره
الهه مجردی؛ همسر دکترمحسن میردامادی، دبیرکل حزب مشارکت ایران اسلامی خبر داد که همسرش از سلول انفرادی خارج شده و با عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت اصلاحات در یک سلول نگهداری می‌شود.
مجردی در گفتگو با روزآنلاین گفت: "غیر از برخی روزنامه نگاران که در سلول انفرادی هستند، همه زندانیان سیاسی از سلول انفرادی خارج شده اند و در سلول های دو یا سه نفره زندانی هستند. به گفته او، پرونده های این فعالان سیاسی در مرحله نوشتن کیفرخواست است. خانم مجردی درباره همسرش گفت: "قرار است به ملاقات آقای میردامادی برویم و گویا روندی دوهفته ای برای ملاقات ها تعیین کرده‌اند."
وی با اشاره به ملاقات قبلی با محسن میردامادی گفت: "وضع روحی آقای میردامادی خیلی خوب است اما حدود ده کیلو لاغر شده و برای رفع عفونتش دارو مصرف می کند. آقای میردامادی، دچار مشکل قلبی شده و 5 روز در بیمارستان بستری بود الان هم مری ایشان دچار عفونت شده است." به گفته خانم مجردی، در زندان یک روزنامه اقتصادی در اختیار محسن میردامادی قرار می دهند و در سلول جدید تلویزیون هم در اختیار وی و آقای رمضان زاده است.
وی گفت: "آقای میردامادی منتظر کیفرخواست و از بلاتکلیفی به شدت ناراحت است. از من هم کتاب خواسته که برای او ببرم و میخواهد در زندان ترجمه کتاب را شروع کند." خانم مجردی همچنین خبر داد که با آزادی بهزاد نبوی و تبدیل قرار او به قرار وثیقه مخالفت شده است. بهزاد نبوی در بیمارستان بستری و تحت عمل جراحی قرار گرفته است.
*****
براندازی نرم و عضويت در كمپين یک میلیون امضا، اتهامات دو فعال حقوق زنان
پرونده‌ی فاطمه مسجدي و مريم بيدگلی دو تن از اعضای کمپین یک میلیون امضا در شهر قم کماکان در شعبه 10 بازپرسی دادسراي انقلاب قم در مرحله تحقيقات مقدماتی است. اين دو فعال حقوق زنان در تاريخ 17 ارديبهشت ماه امسال توسط ماموران امنيتي دستگير و در روز سوم بازداشت، اتهامات براندازي نرم، تبليغ عليه نظام و عضويت در كمپين یک میلیون امضا به آنها تفهيم شد. مریم بیدگلی و فاطمه مسجدی پس از 13 روز با صدور قرار وثيقه‌های 20 ميليونی از زندان لنگرود قم آزاد شدند. نامبردگان با گذشت 9 روز از زمان بازداشت از بازداشتگاه اداره اطلاعات شهرستان قم به زندان مذکور منتقل شده بودند. شايان ذكراست كه هيچ يك از اتهامات براندازي نرم و عضويت در كمپين، در قانون مجازات اسلامي مصوب 1375 عنوان مجرمانه نداشته و جرم محسوب نمي شوند و با گذشت بیش از از 5 ماه از زمان تحقيق و عدم ارايه ادله‌ی كافی جهت اثبات اتهامات،‌ قرار منع تعقيب در خصوص ايشان صادر نشده است. گفتنی است بخش زيادي از وسايل شخصي اين فعالان که در زمان بازداشت توسط ماموران امنیتی ضبط شده تاکنون و با وجود مراجعات مكرر و درخواست كتبی به ایشان عودت داده نشده است.
*****
صحنه کوتاهی از نمایش مسخره "نماز جمعه" امروز تهران
بخشی از یاوه گویی های شیخ نادان "جنتی در نماز جمعه امروز تهران:
با اعتراضات ۱۳ آبان برخورد کنید!‌
احمد جنتی، دبير شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران امروز در نماز جمعه از احتمال حضور معترضين به انتخابات در راهپيمايی روز ۱۳ آبان، ابراز نگرانی کرد و و خواستار شدت عمل با معترضان به نتیجه انتخابات اخیر شد.
احمد جنتی افزود: "کسانی که مهره دست دیگران هستند و نقشه هایشان در مراسمی مانند روز قدس خنثی شد، در این مراسم نیز بی نقشه نیستند هرچند می دانند این بار هم نقشه هایشان نقش برآب خواهد شد."دبير شورای نگهبان همچنين با اشاره به اعتراضات مردمی پس از کودتا گفت: با اغتشاشگران وکسانيکه بدترين دشمنی را انجام داده اند و باعث ناراحتی علاقه مندان به جمهوری اسلامی ايران در دنيا شده اند، نمی توان با رافت اسلامی برخورد کرد.امام جمعه موقت تهران با اشاره به اعتراضات پس از انتخابات گفت که "مساله بسیار بالاتر و مهمتر از آن چیزی است که در ظاهر نشان می دهد" و افزود: "این جریانات از مرکزی ناشناخته در حال اداره است و آنان برای آینده برنامه های پیچیده و گسترده ای دارند" اما در مورد ماهیت این مرکز و چگونگی آگاهی خود از برنامه های آن توضیح بیشتری نداد.جنتی بدون نام بردن از افرادی خاص، گفت که کسانی که هم اکنون در حال فعالیت برای این مرکز هستند "تنها اسباب بازی و آلت دست آنها هستند، هر چند خود هنوز این امر را باور نکرده اند."وی خواستار آن شد که دستگاه های امنیتی و قضایی در این مورد سستی به خرج ندهند و افزود: "این فتنه گران به هوش باشند و سعی کنند با توبه و جبران گذشته خود، زمینه را برای بهره گیری از رافت اسلامی فراهم کنند."امام جمعه موقت تهران در عین حال اظهار داشت که "نمی شود با کسانی که بدترین دشمنی ها را دارند و مایه ناراحتی علاقمندان به نظام در سراسر جهان شدند و هنوز هم دست از جنایت های خود برنداشته اند، با رافت برخوردکرد."جنتی افزود :حسن نصر الله، رهبر حزب الله لبنان به او گفته است که اتفاقات ايران سبب وحشت و نگرانی آنها شده بود
*****
دبيرکل سازمان ملل متحد از نقض حقوق بشر در ايران به شدت انتقاد کرد
بان کی مون، دبيرکل سازمان ملل متحد با ارائه يک گزارش ويژه به کشورهای عضو مجمع عمومی اين سازمان از وضعيت نقض حقوق شهروندان ايران توسط مقامات جمهوری اسلامی به شدت ابراز نگرانی کرده است. اين گزارش نوزده صفحه ای دبير کل سازمان ملل متحد، که به کليه موارد نقض حقوق بشر درايران در طول سال گذشته پرداخته روز چهارشنبه انتشار يافته است.
کشورهای عضو سازمان ملل متحد سال گذشته بدنبال روبه وخامت گذاشتن وضيعـت نقض حقوق بشر درايران، با تصويب قعطنامه ای بارديگر از دبيرکل اين سازمان خواسته بودند که موارد نقض حقوق بشر در اين کشور را در طی سال از نزديک دنبال کرده و گزارش جديدی به شصت و چهارمين اجلاس مجمع عمومی که در حال حاضر در نيويورک برقراراست ارائه کند. بان کی مون در اين گزارش بويژه از اعمال خشونت توسط نيروهای دولتی و انتظامی در روزهای پس از انتخابات دهمين دور رياست جمهوری در ايران عميقا ابراز نگرانی کرده است. موارد ديگر نقض حقوق شهروندان ايرانی توسط مقامات جمهوری اسلامی که در ايران گزارش به آن اشاره شده است ادامه سرکوب گسترده فعالين حقوق زنان، اقليت های مذهبی، قومی و همچنين اعدام جوانان بشمار می آيد. گزارش دبيرکل سازمان ملل متحد همچنين به اعمال گسترده شکنجه، بد رفتاری با زندانيان، ادامه مجازاتهایی مانند شلاق و قطع اعضای بدن در ايران اشاره کرده است. شمار بي سابقه اعدامها، اجرای اعدام در ملاء عام، ادامه صدور حکم سنگسار توسط قضات جمهوری اسلامی در سال گذشته بخشهايی ديگری از اين گزارش را نيز به خود اختصاص داده اند.
دبيرکل سازمان ملل متحد اعلام کرده است: "درسال گذشته اقدامات منفی در حيطه حقوق مدنی و سياسی عليه مردم ايران صورت گرفته است."
دراين گزاش آمده است که وضعيت نقض حقوق بشر درايران از سال گذشته به مراتب بدتر شده است. بان کی مون می گويد: " سال گذشته شاهد نقض گسترده حقوق بشر در ايران بويژه حمله به فعالين جنبش زنان، دانشجويان، کارگران، وساير فعالين مدنی بويژه در روزهای پس از برگزاری انتخابات رياست جمهوری بوده است."
اقدامات مقامات حکومت جمهوری اسلامی در سرکوب معترضين به نتايج انتخابات رياست جمهوری و ضعيت نقض اساسی ترين اصول حقوق بشر در ايران پس از اين انتخابات بخش عمده گزارش دبيرکل سازمان ملل متحد را به خود اختصاص داده است. در اين گزارش از ماجرای کشته شدن ندا آقاسلطان درجريان تظاهرات خيابانی در تهران ياد شده و اينکه هنوز مقامات جمهوری اسلامی از علت و چگونگی کشته شدن آن سرباز زده اند سخن به میان آمده است.
درگزارش بان کی مون که تاريخ تهيه آن بیست و سوم ماه سپتامبر را نشان ميدهد ولیکن روز چهارشنبه این هفته منتشر شده است به تفصيل و با شرح تمامی جزئيات و اسامی زندانيان به وضعيت نگران کننده و نقض سيستماتيک حقوق اقليت های مذهبی و قومی در سال گذشته نيز پرداخته شده است. دبيرکل سازمان ملل به روند نگران کننده آزار و اذيت اقليت های قومی و مذهبی مانند " مردم عرب تبار خوزستان، کردها، اهالی بلوچستان، ترکهای آذربايجان، دراويش نعمت الهی، اهل سنت و بهائيان" در ايران اشاره می کند و می افزايد اين اقدامات به صورت "ادامه يک روش و عملکرد" مقامات حکومت جمهوری اسلامی عليه اقليت ها در اين کشوردرآمده است. در اين گزارش همچنين به بيانيه های منتشرشده توسط کليه گزارشگر ويژه و موضوعی حقوق بشر در سازمان ملل وهمچنين کميسر عالی حقوق بشر، و بيانيه های خود وی در طول سال گذشته، بويژه در هفته های اخير، اشاره شده است که در آن از گزارش مربوط به قتل و بازداشت های خودسرانه تظاهرات کننده گان به نتايج انتخابات و اعمال گسترده خشونت توسط نيروهای انتظامی شکنجه ابراز نگرانی شده بود دبيرکل سازمان ملل متحد در گزارش خود بار ديگر از مقامات دولت جمهوری اسلامی خواسته است که درهای کشور را برای گزارشگران حقوق بشر اين سازمان بازکند و به آنها اجازه دهند که برای تحقيق به ايران سفرکنند.
*****
انتقاد صریح امام جمعه اردکان از عملکرد تیم مذاکره هسته‌ای در ژنو
اکبر دیداری امام جمعه اردکان از مذاکرات اخیر تیم مذاکره کننده ایران در ژنو انتقاد کرد. امام جمعه اردکان که در خطبه های نماز جمعه این شهرستان سخن می گفت ضمن اشاره به این موضوع که ممکن است سخنان او به مذاق عده ای خوش نیاید و موجبات رنجش برخی را فراهم کند افزود: اخیراً شاهد حرکتی در سیاست خارجی کشوربودیم که هیاتی از جمهوری اسلامی در مقر ژنو با هیاتی مذاکره کرد و با سومین شخصیت وزارت امور خارجه امریکا به مدت 45 دقیقه بر سر یک میز صحبت کردند.
دیداری با برشمردن جنایتهای آمریکا در طول 30 سال گذشته و به ویژه نقش امریکا در دامن زدن به اغتشاشات اخیر کشور گفت: آمریکا هیچگاه خیری برای ایران نداشته اما بایستی برای مردم روشن شود که چه شده که امروز مسئولین ما تن به مذاکره داده اند؟ آیا ماهیت آمریکا عوض شده یا ما ضعیف شده ایم؟ 30 سال ( در قبال آمریکا)با سیاست درهای بسته به جلو رفتیم . چه شده که امروز در به روی آمریکا باز شده است؟
امام جمعه اردکان با انتقاد از کسانیکه می گویند تیم ایرانی مذاکره کننده با دستاوردهای بزرگی به کشور بازگشته گفت: "اگر این تیم با هماهنگی و اجازه مقام معظم رهبریوارد مذاکره شده و مصلحتی در کار بوده چرا برای مردم شفاف سازی نمی کنید؟ اما درغیر اینصورت بایستی آقایان پاسخگوی مردم باشند. چرا بایستی مردم اخبار مذاکرات را از رادیوهای بیگانه بشنوند؟ اینهمه شهیددادیم و مرگ بر آمریکا گفته ایم، اگر قرار بود که مذاکرات اینگونه پیش رود که دردولت اصلاحات هم همین روند بود. با این اتفاقی که افتاده دیگر ملتهای مبارز جهان جرات دم زدن از ایران را ندارند، چون می گویند ایران پس از 30 سال مقاومت امروزدست به مذاکره زد. "
*****
میردامادی علی رغم کمبود وزن شدید، عفونت مری و مشکل قلبی همچنان بلاتکلیف است
الهه مجردی؛ همسر دکترمحسن میردامادی، دبیرکل حزب مشارکت ایران اسلامی خبر داد که به غیر از برخی روزنامه نگاران که در سلول انفرادی هستند، همه زندانیان سیاسی از سلول انفرادی خارج شده و در سلول های دو یا سه نفره زندانی هستند.
الهه مجردی؛ همسر دکتر محسن میردامادی، دبیرکل حزب مشارکت ایران اسلامی خبر داد که همسرش از سلول انفرادی خارج شده و با عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت اصلاحات در یک سلول نگهداری می شود.مجردی در گفتگو با "روز" گفت: غیر از برخی روزنامه نگاران که در سلول انفرادی هستند، همه زندانیان سیاسی از سلول انفرادی خارج شده اند و در سلول های دو یا سه نفره زندانی هستند. به گزارش نوروز، پیش از این فخرالسادات محتشمی پور نیز خبر داده بود که همسرش، مصطفی تاجزاده از روز شنبه با محسن امین زاده در یک سلول به سر می برند. همسر فیض الله عرب سرخی نیز در دیدار خانواده های زندانیان سیاسی با کمیسیون حقوق بشر اسلامی، خبر داده بود که همسرش از انفرادی خارج شده و پس از 100 روز اجازه دارد که با دخترانش ملاقات کند. مجردی همچنین خبر داد که با آزادی بهزاد نبوی و تبدیل قرار او به قرار وثیقه مخالفت شده است. بهزاد نبوی در بیمارستان بستری و تحت عمل جراحی قرار گرفته است.پیش از این صالح نیکبخت، وکیل پایه یک دادگستری که وکالت اغلب سران اصلاحات را عهده دار است، در مورد وضعیت بهزاد نبوی، موکل خود گفته بود: دادستان تهران دستور داده است که بازپرس و پزشکان بررسی کنند که آیا با بازگرداندن آقای نبوی به زندان مشکلی برای ایشان پیش می آید یا خیر، که متاسفانه پاسخ دادند ایشان یا باید در زندان باشد یا در بیمارستان ما. بهزاد نبوی پس از عمل جراحی در بیمارستان خاتم الانبیا بستری است.به گفته مجردی، پرونده های این فعالان سیاسی در مرحله نوشتن کیفرخواست است. الهه مجردی همچنین از احتمال تعیین روندی دوهفته ای برای ملاقات ها خبر داد. وی با اشاره به ملاقات قبلی با محسن میردامادی گفت: وضع روحی آقای میردامادی خیلی خوب است اما حدود ده کیلو لاغر شده و برای رفع عفونتش دارو مصرف می کند.همسر دبیرکل حزب مشارکت ایران اسلامی توضیح داد: آقای میردامادی، دچار مشکل قلبی شده و 5 روز در بیمارستان بستری بود الان هم مری ایشان دچار عفونت شده است. به گفته مجردی، در زندان یک روزنامه اقتصادی در اختیار محسن میردامادی قرار می دهند و در سلول جدید تلویزیون هم در اختیار او و عبدالله رمضان زاده است.وی گفت: آقای میردامادی منتظر کیفرخواست و از بلاتکلیفی به شدت ناراحت است. از من هم کتاب خواسته که برای او ببرم و میخواهد در زندان ترجمه کتاب را شروع کند.
*****
وزیر ارتباطات دولت بر آمده از کودتا منبع ارسال پارازیت ها را نمی داند
به دنبال تشدید ارسال پارازیت برای اختلال در شبکه های تلویزیونی ماهواره ای که نگرانی های گسترده شهروندان به ویژه در تهران را برانگیخته،وزیر ارتباطات با حضور در کمیسیون بهداشت با تاکید بر اینکه پارازیت‌های ارسالی به شبکه‌های ماهواره‌ای از سوی وزارت ارتباطات نبوده است، تنها گزارشی درباره پارازیت‌های تلفن‌های همراه ارائه داد.
مسعود پزشکیان عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس با اشاره به حضور محمدرضا تقی‌پور وزیر ارتباطات در جلسات هفته گذشته این کمیسیون گفت"به گفته ایشان پارازیت‌های اخیر از سوی وزارت ارتباطات ایجاد نشده است."
عضو فراکسیون خط امام مجلس با بیان اینکه وزیر ارتباطات در مورد منبع ارسال این پارازیت‌ها ابراز بی‌اطلاعی کرده است،به خبرگزاری ایلنا گفت"کمیسیون بهداشت و درمان همچنان پیگیر منبع ارسال این پارازیت‌ها و شناسایی آثار و عواقب آن است."
پزشکیان با اشاره به اینکه" تاکنون هیچ گزارشی از متراژ و دوز متری فرکانس‌های پارازیت‌های ارسالی به کمیسیون بهداشت و درمان ارائه نشده و به همین دلیل ما نمی‌دانیم که آثار این پارازیت‌ها بر سلامت افراد دقیقا چیست" تاکید کرد" اگر این فرکانس‌ها بیش از حد استاندارد باشد، قابل قبول نیست."
به گفته وزیر بهداشت دولت اصلاحات، تقی‌پور با حضور در كمیسیون بهداشت و درمان تنها گزارشی از پارازیت‌های سیستم‌های مخابراتی به کمیسیون بهداشت و درمان ارائه داده که این موارد به دلیل طول موج کوتاهشان بر سلامتی افراد اثرگذار نیست.
*****
3 ماه از مرگ 168 تن بر اثر سقوط هواپیمای توپولوف در ایران گذشت
24 تیرماه در حالی که همه توجه ها پس از یک ماه از برگزاری انتخابات به نتایج و اتفاقات پس از آن بود، خبری تلخ برای چند روزی به خبر شماره یک همه خبرگزاری ها تبدیل شد.
هواپیمای توپولف – 154 متعلق به شرکت کاسپین به شماره پرواز 7908 که تهران را به مقصد ایروان ترک کرده بود در دوازده کیلومتری جنوب قزوین بین منطقه فارسیان و جنت آباد در بخش مرکزی قزوین سقوط کرد و همه 168 سرنشین آن که شامل 153 نفر مسافر و پانزده نفر خدمه و کادر پرواز بودند، در دم جان سپردند.
3 ماه از حادثه دلخراش مرگ 168 تن در سقوط هواپیمای توپولف – 154 شرکت کاسپین می گذرد و همچنان اقدامی موثر در جلوگیری از بروز سانحه های هوایی نشده است و بی اعتمادی به ناوگان هوایی ایران نه تنها کاسته نشده که بر آن افزوده شده است. بی اعتمادی ای که بر اثر رفتار مسئولین سازمان هواپیمایی و مسئولین کشور پس از حادثه و بروز سانحه ای دیگر در کمتر از 10 روز را تشدید شد.
2 مرداد هواپیمای ایلیوشین – 62 قزاقستان در اثر بی دقتی خلبان از باند فرودگاه خارج شد و 18 نفر کشته و تعدادی مجروح برجای گذاشت و فقط توانست دامن شرکتی که این هواپیما در اجاره آن بوده - شرکت آریا – را بگیرد و به لغو پروانه این شرکت منجر شد.
اما مرگ 168 نفر در حادثه روز 24 تیرماه بدون پاسخ مانده و عدم پیگیری و نیافتن راهکارهایی مناسب فقط یک پیام خواهد داشت و آن هم انتظار برای شنیدن خبری تکان دهنده از سقوط هواپیماهای فرسوده روسی و داغدار شدن خانواده های ایرانی.
گرچه پس از سقوط هواپیمای توپولوف در نزدیکی قزوین فرضیه های مختلفی همچون انفجار توسط یک روزنامه ایتالیایی منتشر شد، اما مسئولین دلایل سقوط این هواپیما را تشریح نکردند. پس از سقوط هواپیمای توپولوف در ابتدا اعلام شد که جعبه سیاه این هواپیما برای بررسی به روسیه ارسال خواهد شد، اما این خبر تکذیب و سپس مجدداً تأیید شد تا بر ابهامات مرگ 168 نفر از ایرانیان در سقوط این هواپیما افزوده شود.
در طول 4 سال گذشته بیش از 470 نفر در سانحه های هوایی جان خود را دست داده اند. در طول سال های پس از انقلاب نیز به صورت محسوسی افزایش شمار کشته شدگان سانحه های هوایی را شاهد هستیم. افزایش آمار سانحه های هوایی و مشکلات ناوگان هوایی ایران در حالی روز به روز بیشتر می شود که همچنان با توجه به تحریم های اقتصادی و نظامی و علمی بر اثر تصمیمات غلط مسئولین نظام طی سالهای گذشته، ایران امکان بازسازی و تجهیز ناوگان فرسوده خود و استفاده از تجربه و تخصص پروازی نیروزهای زبده را ندارد. مسائلی که از جمله مهمترین علل مشکلات هواپیمایی و حمل و نقل هوایی در ایران است. اما علی رغم مشخص بودن مشکلات و راه حل های آن به دلیل سیاست های خاص کشور هیچ گاه شاهد اقدامات اساسی در این رابطه نبوده ایم.
هواپیمای توپولوف ۱۵۴ تهران - ایروان، تنها چند روز پس از بازگشت هیئت بازاریاب روسی از ایران سقوط کرد. گروه بازاریاب روسی، برای فروش ۵ فروند هواپیمای توپولوف ۲۰۴ به ایران آمده بود و همین امر نشان می دهد که بسنده کردن به کشوری مثل روسیه نمی تواند پاسخگوی نیازها و مشکلات ما باشد. مقامات ایران برای جبران تحریم‌های تکنولوژیک و رفع نیاز حمل و نقل هوایی، به خرید و اجاره هواپیماهای دست دوم یا معامله هواپیماهای روسی رو آورده است. اما هواپیمای توپولف، از بدسابقه‌ترین هواپیماهای موجود در دنیا و رکورد دار سقوط و تلفات جانی در پروازهای داخلی ایران است.هم‌اکنون۲۰ فروند از هواپیماهای نوع توپولوف در ایران مورد استفاده قرار می‌گیرند که طبق آمار میزان اتفاقاتی که برای این نوع هواپیماها رخ می‌دهد، بیش از سایر هواپیماهاست. از نکات جالب درباره این هواپیما این است که این هواپیما از ناامن ترین هواپیماهای جهان محسوب می شود و اجازه پرواز به امریکا و اروپا را ندارد.
حادثه سقوط هواپیمای تهران - ایروان می توانست زنگ خطر را به صورتی جدی برای مسئولین نظام به صدا درآورد. زنگی که اعلام کننده خطر از دست دادن جان ایرانییان و خانواده های ایشان بود. لیکن عدم پرداخت صحیح به این مسئله و فرار مسئولین از پاسخگویی و توجه به جان مردم مانع از نتیجه گیری مناسب گردید. 3 ماه از سقوط هواپیمای روسی می گذرد و جامعه ایران و کارشناسان علی رغم شناخت از مشکلات و موانع سکوت پیشه کرده اند. آیا همچنان باید به انتظار اتفاقات دیگر نشست.
پس از 3 ماه نگاهی به برخی از ابعاد سقوط هواپیمای توپولف – 154:
در سکوت دولت ایران، ارمنستان دو روز را عزای عمومی اعلام کرد
باز مثل همیشه عدم پاسخگویی همه ماجرا نبود و خانواده های کشته شدگان که درد و اندوه بسیاری را تحمل می کردند می بایست با کارشکنی ها مسئولین نیز روبرو می شدند. بهبهانی وزير راه و ترابری که همه چیز را رها کرده بود و برای دفاع از وزارتش تلاش می کرد در مصاحبه ای گفت: «جامعه هم اکنون نيازمند آرامش و پرهيز از التهاب آفريني در حوزه حمل و نقل هواي کشور است». شاید تنها دلیلی که توانست به تسریع رسیدگی به خواسته های خانواده کمک کند تلاش های دولت ارمنستان بود.
حدود 50 نفر از جان باخنگان هواپیما از ارامنه بودند که 40 نفر از آن ها تابع کشور ارمنستان بودند. همین مسئله موجب شد تا سقوط هواپیمای توپولف در ارمنستان نیز موردتوجه قرار بگیرد. دولت ارمنستان بلافاصله روز بعد از سانحه را در ارمنستان عزای عمومی اعلام کرد و به همدردی با خانواده های جان باختگان پرداخت. اما در ایران قصه متفاوت بود و تا جایی این عدم پاسخگویی و بی توجهی شدت داشت که نهایتا به تجمع خانواده های کشته شدگاه در مقابل سازمان هواپیمایی و دفتر هواپیمایی کاسپین منجر شد. تجمعی که در آن حضور ارامنه و اعتراض آن ها فقط به چشم می آمد.
همان روزها روزنامه اعتماد در مطلبی به قلم زیبا کلام آورد: «“بدن مسافران عملاقطعه، قطعه شده”، “بزرگ ترين تكه بدن كه از مسافران باقي مانده حتي از يك انگشت هم كوچك تر است”، “قطعات بدن مسافران به خاك و سنگ چسبيده”، “ما مجبور شديم كه قطعات تكه،تكه شده بدن مسافران را كه بعضا به قطعات هواپيما چسبيده بود در داخل كيسه هاي نايلوني ريخته و به سردخانه كهريزك ببريم”؛ “آمدن بازماندگان مسافران كشته شده به سردخانه براي شناسايي خيلي فايده ندارد چون از پيكرهاي آنان چيزي براي شناسايي نمانده”؛ “بازماندگان براي تحويل قطعاتي كه از بدن مسافران باقي مانده حتما بايد با مدارك عكس دار مثل شناسنامه و كارت ملي خود و مسافر به سردخانه مراجعه نمايند”؛ “بازماندگان بايد اسناد و مدارك معتبر به منظور احراز وابستگي به مقتول ارائه دهند”... .
اين بخش هايی از كلمات و جملات آرامش بخش و دلنشين مسوولان هواپيمايي به بازماندگان و عزاداران مسافران كشته شده پرواز تهران-ايروان است. آنقدر مسوولان با خونسردی و راحت از بدن هاي تكه پاره شده و قطعه قطعه شده مسافران صحبت مي كردند كه گويا دارند در مورد مجموعه اي از اشيا يا نباتات حرف مي زنند. نه انسان های بيگناهی كه تنها جرمشان اعتماد به مسوولان هواپيمايي ايران و پرواز با هواپيمايی خطوط هوايی جمهوری اسلامی ايران بود. كشوری كه به گفته رئيس جمهورش تا چند سال ديگر بدل به يكی از قدرت های جهانی خواهد شد اما فعلاركورددار سقوط هواپيما در دنياست.»
رسوایی تقلب در تیم جودو
از همان ساعات اولیه مخابره خبر سقوط هواپیمای توپولف در نزدیکی قزوین کشته شدن اعزای تیم اعزامی جودوی نوجوانان ایران جلب توجه کرد. این تیم که خود را برای مسابقات مرداد ماه مجارستان آماده می کد برای تشکیل اردوی آماده سازی با 8 ورزشکار و 2 مربی راهی ارمنستان بود. خبر درگذشت قهرمانان نوجوان ایرانی تازه بر جامعه ایران رسیده بود که رسانه ها از جعلی بودن هویت 3 نفر از اعضای تیم سخن گفتند. در حالی که در میان اسامی اعزام شدگان ایمان زینی وند، یحیی باقرپور و مصیب عزیزاللهی دیده می شدند. اما نفرات اعزامی با این هویت ها کسانی دیگر با نام های واقعی محمد ملک شاهی، وحید باقرپور و مجتبی عزیزاللهی بودند که 2 نفر از کشته شدگان در واقع پسر عموهای اسامی اعلام شده بودند.
اعزام 3 جودوکای با هویت هایی جعلی و با سنی بالاتر از حد قانونی (حتی یکی از این افراد خدمت سربازی سپری کرده بود) پس از آنکه به تائید سازمان بازرسی کل کشور رسید فقط به مقصر دانستن فدراسیون جودو ختم شد و روایتی دیگر از تقلب و دروغ مسکوت ماند. فشارها بر خانواده جودوکاهای نوجوان نیز نتوانست سرپوش بر این مسئله باشد ولی همانگونه که سقوط هواپیما در انبوه خبرهای پس از انتخابات به سرعت فراموش شد، تقلب مسئولین ورزش نیز در سانحه ی بزرگ سقوط هواپیما گم شد.
معمای جعبه سیاه برای عدم پاسخگویی
این بار نیز سکوت و عدم پاسخگویی مسئولین امر پس از سقوط هواپیما باز دردسر ساز شد. اگرچه از همان ابتدا و با توجه به نحوه سقوط هواپیما مشکل فنی دلیل سقوط هواپیما ذکر شد. ولی ارتفاع مناسب هواپیما قبل از سقوط و عدم اقدامات لازم تا قبل از برخورد با زمین و عدم هرگونه اطلاع به برج مراقبت و همچنین تکه تکه شدن هواپیما و پرت شدن قطعات آن تا شعاع 4 کیلومتری سوالات فراوانی را موجب شد. سوالاتی که در روزنامه "کوریودلاسرا" ایتالیا به کمک های نظامی ایران به حزب الله لبنان و انفجار محموله نظامی پیوند خورد و در بعضی رسانه ها کادر پرودازی و خلبان را نامتخصص و ناوارد به پرواز معرفی کرد.
اما رفتار مسئولین ایران در این باره مثل همیشه فرار از پاسخ اصلی و طرح توضیحاتی معما گونه بود. در ابتدا مثل همیشه قصه جعبه سیاه که دیگر برای مردم امری عادیو ساده به نظر می رسید طرح شد. اما تاخیر چند هفته ای در پاسخگویی عبارات تخصصی را به رسانه عمومی آورد تا مردم را با واژگانی ناآشنا توجیه نمایند. بسنده به اینکه قطعات پیدا شده کافی نیست و بازی با “FDR” و “CVR” به جای جعبه سیاه همیشگی و معما جلوه دادن آن. اما جعبه سیاه چیست؟
جعبه سیاه یا ضبط کننده اطلاعات پرواز (Flight data recorder یا FDR) در هواپیما ابزاری است که در طول پرواز جهت ذخیره پارامترهای خاصی به کار می‌رود. در بعضی از موارد جعبه سیاه شامل ضبط کننده صدای خلبان (CVR) است. با بروز هر سانحه‌ای برای یک هواپیما سوالات زیادی در مورد علت سقوط هواپیما مطرح می‌شود. پاسخ به این سوالات به کمک سیستم‌های FDR و CVR که در مجموع جعبه سیاه نامیده می‌شود، انجام می‌گیرد. این سیستم‌ها که هر یک قیمتی بین ۱۰ تا ۱۵ هزار دلار دارند، جزئیات پرواز را در طول پرواز ضبط می‌کنند. سیستم جعبه سیاه علی‌رغم آنچه از نامش پیداست، رنگ نارنجی روشنی دارد. داشتن چنین رنگ شاخصی به همراه نوار انعکاس دهنده متصل شده به بخش خارجی ضبط کننده بعد از وقوع سانحه در پیدا کردن جعبه سیاه بخصوص در هنگام سقوط هواپیما در آب، بسیار موثر است.
افزایش چشم گیر سقوط هواپیماها و فرسودگی ناوگان هوایی
از ابتدای سال 58 تا امروز 33 هواپیما بر اثر سانحه در ایران سقوط کرده است. به عبارتی بطور متوسط هر سال 1 هواپیما سقوط کرده است. افزایش موارد سقوط تاحدودی با فرسودگی ناوگان هوایی ارتباط دارد کماا ینکه در طول سالهای پس از انقلاب رفته رفته به تعداد آن افزوده شده است. در طول 4 سال حاکمیت دولت نهم، جمعاً 15 فروند هواپیما سقوط کرده است که به ازای هر سال 3.75 سقوط را رقم زده است. اگر این سیزده مورد را از سی و یک مورد کم کنیم، برای بقیه سالهای مدنظر، بطور متوسط در هر سال 0.7 هواپیما سقوط کرده است و در نتیجه میزان سقوط سالانه هواپیما در دولت نهم 5.3 برابر سالهای پیش از آن بوده است.
طی بیست سال گذشته بیش از ۱۸۰۰ تن از هموطنان ماجان خود را طی سوانح هوایی در ایران از دست داده‌اند. از این رقم حدود 700 نفر طی ده سال گذشته در حادثه های سقوط هواپیما در ایران جان باخته اند. این رقم به نسبت جمعیت، در حد بالاترین میزان سرانه تلفات هوایی در سراسر دنیا محسوب می شود.
به جز دو نوع دیگر از هواپیماهای روسی و اوکرائینی ایلوشین و آنتونف که هر دو در ایران سابقه سقوط و تلفات جانی قابل ملاحظه دارند، هواپیماهای توپولف رکورد دار سقوط و تلفات جانی در پرواز های داخلی در ایران محسوب می شوند. تکیه ایران بر هواپیماهای روسی بخصوص توپولف در حالی است که شرکت های عمده روسی در خطوط خارجی خود (از جمله آئروفلوت) از هواپیماهای بوئینگ ساخت آمریکا و ایرباس ساخت اروپا استفاده می کنند.
اما جدای از سقوط هواپیمای مسافربری توپولف - 154 پرواز تهران – ایروان 32 حادثه خبرساز هوایی پس از بقدرت رسیدن رژیم ملایان به شرح زیر است:
11شهریور 1388: سقوط هواپیمای آموزشی در نزدیکی فرودگاه بین المللی امام و مرگ 1 نفر
24 مرداد 1388: سقوط هواپیمای آموزشی در کرج و مرگ 2 سرنشین آن
2 مرداد 1388: خروج هواپیمای ایلیوشین - 62 قزاقستان در فرودگاه مشهد با 18 کشته و تعدادی مجروح
3 شهریور 1387: سقوط هواپیمای بوئینگ 737 ایرانی در اجاره شرکت هواپیمایی آیتک ایر قرقیزستان با 90 مسافر که 70 نفر از آنان جان باختند.
27 بهمن 1387: هواپیمای مسافربری ایران 140 در حوالی فرودگاه شاهین شهر اصفهان سقوط کرد و تمامی پنج سرنشین هواپیما جان باختند.
16 تیر1387: یک فروند هواپیمای شکاری اف-پنج ارتش ایران در حین انجام ماموریت در پایگاه هوایی امیدیه خوزستان سقوط کرد و خلبان و کمک خلبان آن کشته شدند.
23 خرداد 1387: یک فروند کایت موتوردار نظامی حین بارریزی با چتر سقوط کرد و 2 سرنشین آن در دم جان باختند.
26 فروردین 1387: یک فروند هواپیمای سوخو 24 متعلق به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران حوالی ساعت 19 هنگام فرود دچار نقص فنی شد و سقوط کرد. خلبان و کمک خلبان اجکت کردند و سالم ماندند.
12 دی 1386: یک فروند هواپیمای فوکر 100 شرکت ایران ایر ساعت هنگام برخاستن از باند فرودگاه مهرآباد دچار حادثه شد. این هواپیما که حدود صد مسافر داشت، قرار بود از تهران به مقصد شیراز پرواز کند، اما چرخ‌های هواپیما هنگام برخاستن به علت انحراف از باند فرودگاه کنده شد و بال هواپیما آتش گرفت
5 آذر 1386: یک فروند هواپیمای نظامی اف-4 فانتوم ارتش ایران به علت نقص فنی در منطقه کنارک چابهار سقوط کرد و دو سرنشین آن کشته شدند.
6 آذر 1385: یک فروند هواپیمای آنتونوف 74 متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فرودگاه مهرآباد سقوط کرد. در این حادثه 36 نفر کشته و 2 نفر زخمی شدند.
10 شهریور 1385: سقوط هواپیمای توپولوف -154 شرکت ایران ایرتور در فرودگاه مشهد. این هواپیما در مسیر بندر عباس-مشهد در حال حرکت بود. این هواپیما حامل 148 مسافر بود. در این حادثه 28 نفر کشته و 50 نفر زخمی شدند.
19 دی 1384: یک هواپیمای فالکن-20 متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شمال غرب ایران سقوط کرد و تعدادی از مقامات ارشد سپاه، از جمله احمد کاظمی، فرمانده نیروی زمینی سپاه، کشته شدند
15 آذر 1384: یک فروند هواپیمای سی-130 ارتش ایران که حاوی خبرنگاران و پرسنل ارتش بود، بر روی منطقه‌ای مسکونی در تهران سقوط کرد که بیش از 110 کشته برجای گذاشت.
1 اردیبهشت 1384: یک فروند بوئینگ 707 هواپیمایی ساها که در مسیر کیش-تهران در حرکت بود در فرودگاه مهرآباد از مسیر منحرف شد و وارد رودخانه کن شد. در این حادثه یک نفر کشته شد.
21 بهمن 1382: یک فوکر-50 در هنگام فرود آمدن در فرودگاه شارجه به زمین برخورد کرد و 43 نفر از 45 مسافر آن کشته شدند.
27 اردیبهشت1382 : هواپیمای یاک- 40 از شرکت فراز قشم در نزدیکی ساری سقوط کرد و طی آن 30 نفر از جمله رحمان دادمان وزیر راه، کشته شدند.
30 بهمن 1381: یک ایلیوشین-76 متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنوب شرق ایران سقوط کرد و تمام 276 سرنشین آن جان باختند.
23 بهمن 1380: هواپیمای توپولوف-154 شرکت ایران ایرتور در نزدیکی خرم آباد با کوه برخورد کرد و 119 نفر کشته شدند.
13 بهمن 1378 : یک فروند هواپیمای سی-130 متعلق به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در فرودگاه مهرآباد با یک ایرباس آ-300 در حال توقف، تصادف کرد و همه 8 سرنشین هواپیمای سی-130 کشته شدند.
20 خرداد 1375: بوئینگ 727 ایران ایر در فرودگاه رشت دچار سانحه شد و در اثر آن 4 نفر کشته شدند.
23 اسفند 1375: یک فروند هواپیمای سی-130 متعلق به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دزفول سقوط کرد و 86 سرنشین آن کشته شدند.
13 اسفند 1375 : یک فروند هواپیمای فالکن-20 ارتش ایران در اردبیل سقوط کرد و همه 4 سرنشین آن کشته شدند.
15 دی 1373: هواپیمای جت لاکهید ارتش ایران در نزدیکی اصفهان چند دقیقه پس از برخاستن از پایگاه شهید بابایی، سقوط کرد و همه 12 سرنشین آن از جمله سرلشکر منصور ستاری، فرمانده نیروی هوایی ارتش، کشته شدند.
18 مهر 1373: هواپیمای فوکر-28 شرکت هواپیمایی آسمان که در مسیر اصفهان به تهران در حرکت بود در کوه‌های کرکس در نزدیکی نطنز سقوط کرد و همه 66 سرنشین آن کشته شدند.
24 آبان 1372: هواپیمای آنتونوف-124 در نزدیکی کرمان سقوط کرد و همه 17 سرنشین آن کشته شدند.
19 بهمن 1371: هواپیمای توپولوف-154 شرکت ایران ایرتور با یک هواپیمای سوخو-24 متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نزدیکی تهران تصادف کرد. در این حادثه 134 نفر کشته شدند.
6 اردیبهشت1371: هواپیمای فوکر-27 نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در نزدیکی ساوه سقوط کرد و 39 سرنشین آن کشته شدند.
3 خرداد 1370: هواپیمای ایلوشین-76 در نزدیکی کرمانشاه سقوط کرد و 4 سرنشین آن کشته شدند.
12 تیر 1367: هواپیمای ایرباس آ-300 در پرواز شماره 655 ایران ایر، به وسیله ناو جنگی وینسنت آمریکا در خلیج فارس هدف قرار گرفت و تمام 290 سرنشین آن کشته شدند.
11 آبان 1365: یک فروند هواپیمای سی-130 نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در زاهدان سقوط کرد و 98 سرنشین آن کشته شدند.
7 مهر 1360: یک فروند هواپیمای سی-130 ارتش ایران در کهریزک سقوط کرد و 80 سرنشین آن کشته شدند.
31 خرداد 1359: هواپیمای بوئینگ 727 ایران ایر که در مسیر مشهد ـ تهران پرواز می‌کرد، سقوط کرد و 128 نفر از سرنشینان آن کشته شدند.
*****
از میان ایمیل های دریافتی:
آنگاه که زور ردای تقوا به تن کند، بزرگترین فجایع روی می‌دهد
آنچه که امروز به عنوان حاکمیت اسلام به من و شما معرفی می شود بیش از انکه به حکومت عدل علی شبیه باشد به حکومت معاویه و اموی شباهت دارد؛ به دلایل بسیار که به چند مورد از آن اشاره می‌کنم:
1- در حکومت عدل علی یاران راستین نهضت محمد دارای ارج و قرب بودند و ملاک تقوا و جهاد بود، افرادی مانند میثم و ابوذر و عبدالله مسعود و... ولی در دستگاه اموی، عمروعاص‌ها و کعب‌الاحبارها جایگاه و ارج می‌یافتند چون ملاک مکر بود و تملق.
2- در حکومت عدل علی با خرافه‌گرایی و بدعت‌گذاری در دین به شدت بر خورد می‌شد، ولی در کاخ معاویه ابوحریره‌ها و ابوموسی‌ها حدیث جعل می‌کردند و پاداش می‌گرفتند و امروز نیز افرادی به نام دین مفاهیم کذبی را بیان می‌کنند و جاه و مقام می‌یابند.
3- در حکومت عدل علی بیت‌المال صرف رسیدگی به امور امت و رفع تبعیض و اجرای عدالت می‌شد، ولی در حکومت معاویه به افراد معدودی اختصاص می‌یافت و صرف ظلم به مردم و مبارزه با جنبش‌های آزادی‌خواه و عدالت‌خواهی نظیر جنبش کربلا گردید.
4- در مکتب پیامبر(ص) و علی افرادی تربیت می‌یافتند که به اصلاح امور دین و جامعه می‌پرداختند و خود علی در صف اول مبارزه و اصلاح دین و زدودن خرافات و جلوگیری از ظلم و تبعیض قرار داشت، ولی حکومت اموی خود که به اصلاح امور نمی‌پردازد هیچ، کسانی مانند حسین را که می‌خواهند به اصلاح دین جدش بپردازد خارجی نامیده و شهید و اسیر و زندانی می‌کند.
سخن پایانی‌ام با کسانی است که دم از دین می‌زنند و در این روزگار به جای آن که رضایت و قرب الهی رادر جهاد و آزادگی بجویند، مانند عبدالله عمرها که حسین را تنها گذاشت و به گوشه‌گیری پرداخت، در گوشه امن ریاضت و انزوا و مسجدها خزیده‌اند. اگر کسی قدرت تشخیص حق و باطل را داشته باشد ولی خودش را به گوشه خلوت عبادت و ریاضت بکشاند، گویی یک انسان مجاهد و آگاه را به نفع ظلم قربانی کرده‌است.
--
توضیح: ما (جنبش همبستگی دانشجویان ایران) نه محمد را و نه علی را و نه هیچ کلمه و جمله ای از مطالب این ایمیل را تایید و یا تکذیب نمی کنیم. این ایمیل فقط به احترام فرستنده آن، که پیوسته برایمان پیام های مهرآمیز و مطالبی قابل درج ارسال می نماید؛ این بار نیز درج و انتشار می یابد.
*****
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ