سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۵/۱۵

پنجشنبه: 15/4/1388 (زمان:00:05 )
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه:ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
نه سبزیم، نه آبی، نه سیاه ، نه بنفش، نه...
ما فقط و فقط به انسانیت و انسان بودن و مقام شامخ آزادی و دموکراسی معتقدیم.
تنها رنگ مورد پرستش و ستایش ما، پرچم سه رنگ و شیروخورشید نشان ماست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یاران و همرزمان و هم میهنان بامدادتان گرامی باد. دقایقی است که نیمه شب چهارشنبه را پشت سر نهاده و بامداد پنجشنبه 15 مرداد ماه را آغاز کرده ایم.

دیروز برگ سیاه و ننگینی دیگری به صفحات تاریخ معاصر میهن افزوده گشت و شیادی بنام احمدی نژاد با ریا و تزویر و زور و با توسل به کودتایی ننگین، در لانه ی مفتخوران و سفیهان که بدان نام شریف پارلمان یا خانه ملت نهاده اند حضور یافت تا با ادای سوگندی دروغین در حضورهمین ابلیسانی که ریش های چرکین و سرتا پای وجودشان مملو از شپش و پلیدی و دروغگویی و تزویر و قلبهایشان سرشار از سیاهی و تباهی است، برای چهار سال دیگر زمام کنترل سرزمین آریایی ما را در دستهای آلوده اش نگاهداشته و به ضرب و شتم و کشتار آزادیخواهان و میهن پرستان با نام ننگین "اسلام ناب محمدی" ادامه دهد.

در اعتراضات مردم غیور و سلحشور تهران، دیروز گروهی از هم میهنان مضروب و مجروح و صدها نفر اسیر و گرفتار و به نقاط نامعلوم انتقال یافتند تا به خیل نامشخص اسیران دو ماهه اخیر بپیوندند و نامهای گرامی شان در تاریخ ثبت گردد تا آیندگان از آنان تجلیل کرده و فرزندان و نوادگان آنان را تکریم و تعظیم نمایند.

"پست " امروز را با پیامی از سوی یار گرامی و همرزم بسیار گرانفدر خویش آقای "دکتر رضا بحری" برای تمامی هم میهنان در سراسر ایران، که در قالب شعری برایمان ارسال کرده اند آغاز می کنیم:


دلم به حال میهن و هم میهن می سوزد
دلم به حال درخت، دلم به حال کبوتر،
دلم به حال شما و حال و روز خودم
و به روزگار و زمین و زمان می سوزد
و آسمانی که زمانی همیشه آبی بود
بدون آن که پاکی نیلگونش خراش بردارد
ز دود شلیک و گاز اشک آور و خردل
*
شب از زبان ستاره به ما سخن می گفت
زبان ماه، زبان اشاره ، زبان نگاه
و نه فریادهای خشم آلود "الله و اکبر"
و نه طغیان و فغان "مرگ بر دیکتاتور"
کنار پنجره ها لانه کبوتر بود
بجای دود، مشام ز عود پر می شد
مسیر کوچه گوشهامان پر از ترنم بود
و خنده های قناری از آن گذر می کرد
میان مردم کوچه پیام بود و درود
و خوانچه های تبسم و آرزو و ثنا
*
اینک چه روزگار غریبی است
چه آسمان عبوسی،
کجاست پیک افق؟
کجاست چهره البرز در حریر سپید؟
کجاست کوی مروت، کجاست خانه دوست؟
میان دشمنی و مهر، چقدر فاصله بود
و ما کجا بودیم....!!
کجاست مقصد این ابلیسان وطن ستیر؟
و ما کجا به چنین خشم، با چنین بیداد..؟
و ما چرا به چنین روزِ سردِ بد آهنگ..؟
*
دلم به حال من بی ستاره می سوزد
و آسمان که دگر هرکجاش، یک رنگ است
و هرکجا که روی، آسمان نه این رنگ است
که آغشته به صد دروغ و نیرنگ است ...!
خبر رسیده تمامی میهن به قهر آلوده است
نفس کشیدن مردم به شهر بیهوده است ...!
خبر رسیده بمانید کنج خانه و دم نزنید
و پا فراتر مگذارید از آشیانه خویش
*
دلم گرفت از این خبرهای دردناک و وهم آلود
و تو ای هم وطنم در سراسر میهن
رسیده زمانش همه بپا خیزیم،
و خون خویش به خاک وطن درهم بیامیزیم
قیام کنیم و از این روزگار سیاه
به عزم و اراده، به غیرت عبور کنیم
و با برون راندن غاصبین بی آزرم
خانه غمزده را پر از سرور کنیم
و میهن تاریک و مِه آلود را پر از نور کنیم
شاید برای نسل های آینده پُر ثمر گردیم
شاید که به اردوی عشق برگردیم
*****

خشم و فغان و خروش ملت، ملایان سفیه و رژیم ولایت وقیح را چنان لرزانده که مزدورانش به چاه جمکران (...!!!!) و به امام زمان خویش متوسل شده اند و از این تمثیل وقاحت (امام غایب ملایان) مدد و یاری می جویند. به فیلم کوتاهی درین مورد تماشا کنیم:

*****

آقای "قطبی" گند زدی - شرم بر تو

*****
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
امشب (چهارشنبه شب) صداي الله اكبر و مرگ بر ديكتاتور با شدتي بيشتر از شبهاي گذشته در تهران طنين انداز شد.شدت شعارها امشب به قدري زياد بود كه مردم جنوب تهران كه در اين چند شب حضور كم رنگ تري داشتند به پشت بام ها و خيابان ها و كوچه ها آمدند و شعار الله اكبر و مرگ بر ديكتاتور را سر دادند.مردمي كه با اتومبيل در خيابان ها بودند از ساعت 22 تا 22:30 با بوق زدن و سر دادن شعار الله اكبر و مرگ بر ديكتاتور با مردم همراهي مي كردند.امشب حضور مردم بسيار چشمگير تر از شبهاي گذشته بود.مردم تهران پارس ‌ونك ،‌آزادي ،‌ولي عصر ،‌تخت طاووس ،‌فاطمي ،‌مير داماد ،‌سيد خندان ،‌تجريش ،‌صادقيه ،‌اكباتان ،‌جنت آباد ستارخان ،‌توحيد ،‌پونك ،‌خيابان قزوين ،‌آذري ،‌يافت آباد ،‌شوش ،‌راه آهن در پشت بام ها و خيابان ها از ساعت 22 تا 22:30 شعار الله اكبر و مرگ بر ديكتاتور را سر دادند.شدت اعتراضات در ونك ،‌آزادي ،‌سيد خندان ،‌مير داماد ،‌ستارخان ،‌توحيد بيشتر از ديگر نقاط تهران بود.از طرفي امشب حضور نيروهاي بسيجي سوار بر موتور كه در كوچه ها و خيابان ها حركت مي كردند محسوس بود در مقابل نيز مردم به محض ديدن اين نيروهاي سركوبگر شعارهاي خود را با شدت بيشتري فرياد مي زدند.

*****

دفتر انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران پلمب شد
بنا به اخبار رسیده به "موج سبز"، دفتر انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران پلمب شده است.
دفتر بزرگترین نهاد روزنامه‌نگاران ایران در شرایطی با حکم قضایی پلمب می‌شود که این انجمن پیش از این اعضای خود خواسته بود برای شرکت در نوبت دوم مجمع عمومی، ساعت 11 صبح فردا در دفتر این انجمن گرد هم آیند.
خبر تکمیلی: سایت نوروز خبر داد که 5 مامور با حکمی که به امضای سعید مرتضوی، دادستان تهران رسیده بود شبانه اقدام به پلمپ ساختمان انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران کردند. ماموران دادستانی ساعت 9 شب به محل انجمن صنفی روزنامه نگاران مراجعه کرده و در حالی که مشغول فیلمبرداری از ساختمان انجمن بودند، نه تنها این ساختمان بلکه ساختمان تعاونی مسکن انجمن را هم پلمپ کردند.پلمپ انجمن صنفی روزنامه نگاران در حالی صورت میگیرد که فردا ( پنج شنبه) زمان برگزاری مجمع عمومی انجمن بود. بدرالسادات مفیدی در همین رابطه به خبرنگار نوروز گفت: از آنجایی که پلمپ انجمن شبانه صورت گرفته است، احتمالا تعداد زیادی از روزنامه نگاران از این موضوع مطلع نشده اند، بنابراین فردا پیش از ساعت 11 در محل انجمن حضور خواهم یافت تا دوستان روزنامه نگار را در جریان این واقعه قرار دهم.

*****

انتقاد از حضور نمایندگان اروپا در تحلیف احمدی‌نژاد
دويچه وله : با حضور نماینده شورای اتحادیه اروپا در مراسم تحلیف احمدی‌نژاد برای ریاست جمهوری، محافل سیاسی آلمان به شدت از این اقدام انتقاد کردند.

سخنگوی حزب دموکرات مسیحی در پارلمان آلمان از دولت سوئد به خاطر فرستادن سفیر خود که نماینده شورای اروپا در ایران به شمار می‌رود، انتقاد کرد. بیشتر کشورهای اروپایی در سطح پایین دیپلماتیک در مراسم شرکت کردند. حزب سبزهای آلمان نیز به شدت از شرکت نماینده‌ی شورای اروپا انتقاد کرد و آن را بی‌حرمتی به مبارزات مردم ایران دانست. وزارت خارجه سوئد در پاسخ به انتقادات گفته است که مشارکت سفیر سوئد در مراسم تحلیف به معنای مشروعیت بخشیدن به انتخاب احمدی‌نژاد نیست، و هدف آن تنها "حفظ کانال ارتباطی" با دولت ایران است.

*****

26 روز پس از بازداشت کاوه مظفری
تغییر ممکن است/ جلوه جواهری

تغییر برای برابری - 26 روز از بازداشت کاوه می گذرد. تمام روزهایی که از شنیدن صدای او محروم بودم می اندیشیدم این بار چگونه بر او خواهد رفت. اما سرانجام صدای مطمئن او آرامم کرد. می دانم این روزها نیز بر تجربه های پیشین او می افزاید. همانطور که بر تجربه هر نورس و مسنی از این دست،‌ افزوده است.
کاوه تنها دو هفته توانست تلاطم ایران و حق طلبی مردمانش را ببیند. پیش از آن در تمامی روزهای پس از انتخابات که خیابان های شهرمان در تلاطم بودند و هر لحظه شاهد اتفاقی دیگر بودیم به گونه ای که گاه از هرگونه تحلیل و برآوردی از شرایط روزهای نزدیک حتا به تردید واداشته می شدیم؛ کنار هم بندیان خود، تنها اخبار را دنبال می کرد و با هر خبری تنها بهت و حیرت می ماند. از امیدواری های روزهای پیش از انتخابات با جنبشی که در خیابان دیده می شد تا ناامیدی و شوک پس از انتخابات و باز امیدواری های پس از حضور میلیونی زنان و مردان در خیابان ها می گفتم و پا به پای احساسات من تنها دنبال می کرد این اخبار را بی آنکه بداند و لمس کند آن چیزی که در خیابان ها اتفاق می افتد درست در مقابل چشمان ما.
من آزاد بودم و او در بند. با این حال،‌ آزادی ام چندان آزادی نبود در روزهایی که می گذشت. هر قدمی که بر می داشتم با دلهره اطرافیان هم نشین بود که نباید و نشاید، و پیش از آنکه او از بند رها شود، باید حواسمان می بود که مبادا چون شود و نشاید که چون کند. همان روزها بود که سرانجام او نیز از دلهره هایش گفت [از آنچه ممکن است بر من اتفاق افتد] و من متعجب که او در بند است و نگران ما که آزادیم! بر دلهره اش فریاد زدم و خاموش شدیم برای مدتی غریب و درمانده که چرا بر سر هم فریاد می زنیم آن هم از فاصله ای نه چندان نزدیک و دست یافتنی! وضعیت این روزهای بسیاری از ما شاید همین باشد. زندانی شدیم در زندانی بزرگتر که مبادا راهی زندانی کوچکتر بشویم و ناگزیر هر روزمان را سانسور می کنیم و این خودسانسوری همه از واهمه و نگرانی برجای ماندگان و عزیزانی است که ناچار پیگیر روزهای دربندمان هستند و تحقیر شده دروغ های فراوانی که می شنوند. و حس این تحقیر گاه به قدری درمانده و ناچارمان می کند که می خواهیم با دستهای خود زندانی دیگر بنا کنیم تا مبادا و نشاید و گاه دیوارهای این زندان را بلندتر می سازیم. البته این ناگزیر از عقل و درایتمان است. چرا که زندان هایی هستند که ناشی از منطق درونی و انتخابی عقلانی برساخته می شوند!
در همان روزها بود که گاه می اندیشیدم آیا آنچه برایش مبارزه می کردیم به تعلیق درآمده یا شکلی دیگر به خود گرفته. به دنبال تکه های برابری در خیابان ها می گشتم و می اندیشیدم آنچه در خیابان است انباشته ی اندک اندک مبارزه های هر شهروندی برای برابری و دموکراسی است یا آنکه به یکباره رخ داده و یا تلفیقی از این دو.
گاه با آنچه پدید می آید به قدری ناآشنا هستیم که لحظه هایی امید و ترس و دلهره و ایمان جایشان را پیاپی به هم می دهند و کفه هر یک سنگین تر از باقی می شود. گاهی ترسان از هجوم آنچه نباید اتفاق افتد و آنچه از دست ما خارج است. به تو گفتم "ای کاش می توانستیم، از دو سوی این گذرگاه اتفاقی، نقبی به سوی ره های صدساله زنیم و در تلاطم این روزهای پرآشوب،‌ کاش ایمان دوباره می یافتیم به راه هایی که برمی سازیم" همه می خواستیم از درون این راهی که اکنون به یکباره سربرآورده و همه را بهت زده ساخته،‌ راهمان را بیابیم و اتفاقات را پایدار و استوار برسازیم. کاوه از زندان رها شد. دیگر از تصاویر روزهای پرالتهابمان خبری نبود و من در شکار لحظه هایی که این تصاویر به صورتی اتفاقی بازنمایی می شد بودم. گفتی که باید بتوانیم و بدانیم که چه می شود. گفتی نباید به بهانه آنکه نمی توانیم در آمد و شد حوادث شرایط را دریابیم، ‌از تحلیل جا زنیم. اما تا بیایی و ببینی و تحلیل کنی فرصتی نبود که دوباره در بندت کردند کنار حق طلبانی که این روزها بدون هیچ بیمی جانشان را در دستشان می گیرند و فریاد حق طلبی سر می دهند.
اکنون تو خود میان کسانی هستی که بیش از همه می توانی ساعت ها و ساعت ها با آنها به بحث بنشینی و تحلیل کنی که چرا و چگونه به اینجا رسید. اکنون تو و روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی این روزها می توانید از درون به دردآشنای مردم و روش های سودمندشان برای درخواست هایشان پی ببرید و بیاموزید. این گونه به بند کردن شما هیچ عایدی ندارد جز ساخته شدن و پخته شدنتان در حوادث این روزها. گفته بودی محک خوبی بود و این بار نیز می دانم محک خوبی است برای تو و دیگرانی که به راهتان ایمان دارید.
من و دیگر همراهانتان این بیرون نیز زمانی را به دست گرفته ایم تا هر روز داستان های بسیاری از زنان و مردانی که به دنبال عزیزانشان می آیند بشنویم. ما نیز هر روز به وسعت این داستان ها قد می کشیم و بر توانمان افزوده می شود.
داستان زنی که نگران آن بود مبادا پسرش در لحظه هایی از ترس، تردید به دل راه دهد،‌ مبادا آنقدر که باید شجاعت نداشته باشد. داستان مردی که به دنبال پسرش آمده بود و او را نیز دربند کرده بودند و او از تجربه های آنجا می گفت و از اوینی که دیگر برای همه شهروندان آشناست و قبح آن در دل بسیاری از آنان شکسته است. داستان زنی که به دنبال دختر 18 ساله خود یک ماه است می دود و او را نمی یابد و به او نمی گویند دلبندش در کدامین زندان و یا سردخانه آرمیده است. داستان برادر محمد که برای آزادی او آمده بود اما جسد برادرش را دادند. داستان زنی که به دنبال پسر 21 ساله اش می آید،‌ پسری که بار خانواده و تهیه داروهای برادر سرطانی اش برعهده اوست، اما تنها تصویری که برای مادر نگرانش به ارمغان آوردند حضور او در دادگاهی مضحک و فرمایشی بود. داستان مادران و خواهرانی که فرزندان و برادرانشان را تنها چند روز بعد از آزادی به قید وثیقه،‌ نیمه شب از خانه ربودند. داستان خانواده هایی که با شنیدن مرگ ها و شکنجه ها گاه فرومی رفتند در زمین و گاه بر می کشیدند و مقاوم تر از پیش می شدند.
اما باور کن این زنان و مردان نیز هر روز بارورتر می شوند و ایمان بیشتری می یابند. آنها به دنبال نام ها نیستند. آنها به دنبال واژه هایی هستند که صدها سال است ایرانیان در پی دستیابی به آنها جانشان را در دست گرفته اند. واژه هایی به بلندای آزادی،‌ برابری،‌ عدالت...
آن روز که به ملاقات تو آمدم مادران بسیاری را دیدم که فرزندانشان را روز گذشته در آن مضحکه تاریخی نشان داده بودند. مادرانی که این روزها مظهر مقاومت مدنی هستند. آنها تنها تمسخر می کردند همه آنچه بر فرزندانشان رفته و می گفتند اینها تمامی ناشی از ترس و توهم است. به صورت تک تک آنها می نگریستم و فکر می کردم آيا طراحان سناریوی این روزها می دانند چگونه فرصتی ایجاد کرده اند تا هر روز مادرانی از جنس مقاومت بربالند و تکثیر شوند. کاوه عزیزم به تو دیگر هم بندیانتان، شیوا،‌ ژیلا،‌ مهسا،‌ بهمن،‌ مسعود و ... بگوییم که این روزها نیز می گذرد و می دانیم شما از تمام لحظه هایش استفاده خواهید کرد. اما چیزی که برجای می ماند امید است و ایمان به تغییر جهانی که بی عدالتی و نابرابری در آن اوج گرفته است. باور داریم تغییر ممکن است...

*****

هدف خامنه ای از اعتراف گیری؟

علی کشتگر
اعتراف گرفتن از زندانیان در بند، یک جنایت است. جنایتی که کودتاگران مرتکب می شوند تا زندانی را به تایید حقانیت خود وادار کنند. خرد کردن و له کردن زندانی جنایتی است که باید همه آن را محکوم کنند. هربار که یک زندانی در مقابل دوربین های تلویزیون علیه عقاید پیش از زندان خود حرف می زند و یا می نویسد، هربار که یک زندانی به کارهایی که هرگز نکرده است اعتراف می کند، باید به یاد آوریم که طبیعت انسان برای شکنجه شدن آفریده نشده است.
بهترین واکنش در برابر هر نمایش تلویزیونی و هر " اعترافی " اعتراض و ادامه مقاومت است. چگونه حرفهای یک جاسوس اسرائیلی را درباره دهها تن از سران پرسابقه نظام سند می دانند؟ آیا از نظر آنها جاسوسان اسرائیلی نیز به خودی و غیرخودی تقسیم می شوند و این یکی جزو جاسوسان اسرائیلی خودی است؟ اگر برنده انتخابات هستند چه نیازی به این گونه روش های صددرصد کودتایی دارند؟
اینک نزدیک دو ماه است که به دستور آقای خامنه ای دهها تن از چهره های سرشناس اصلاح طلب در سلولهای انفرادی زیر شکنجه های روانی و جسمی دایمی زجرکش می شوند، تا دست از اعتراض بردارند و کودتای ننگین او را "سالم ترین" انتخابات جهان اعلام کنند. دولت کودتا خود را به " اعترافات" آنان درباره سلامت انتخابات سخت نیازمند می بیند.
زندانیان از آنچه در بیرون می گذرد کاملا بی خبر نگهداشته شده اند.
بازجویان به آنان می گویند: همه چیز در بیرون تمام شده است. موسوی و کروبی و خاتمی هم بر نتایج انتخابات صحه گذاشته اند. آنها هم به خیانت اعتراف کرده و از رهبر طلب عفو کرده اند. مردم همه نتایج انتخابات را پذیرفته اند. هیچ کس هم اعتراضی ندارد. تکرار این دروغها توسط بازجویان در سلولهای انفرادی همراه با فشارهای روانی و جسمی طی روزها و هفته ها سرانجام می تواند زندانی اسیر را به این جا برساند که به آنچه بازجو می خواهد اعتراف کند. تا شکنجه و نگرانی او و خانواده اش پایان پذیرد.
اعتراف گرفتن از زندانیان در بند، یک جنایت است. جنایتی که کودتاگران مرتکب می شوند تا زندانی را به تایید حقانیت خود وادار کنند. در یک جامعه هوشمند این روشها به ضد خود تبدیل می شود. خرد کردن و له کردن زندانی جنایتی است که باید همه آن را محکوم کنند. هربار که یک زندانی در مقابل دوربین های تلویزیون علیه عقاید پیش از زندان خود حرف می زند و یا می نویسد، هربار که یک زندانی به کارهایی که هرگز نکرده است اعتراف می کند، باید به این فکر کنیم که بازجویان و شکنجه گران به دور از چشم مردم با زندانی چه کرده اند؟ باید به یاد آوریم که آستانه تحمل انسانها متفاوت است که طبیعت انسان برای شکنجه شدن آفریده نشده است.
هربار که رژیم کودتا به اقدام بیشرمانه و ضد انسانی استفاده از نمایش اسرای شکنجه شده برای توجیه ادعاهای خود اقدام می کند باید بدانیم که زندانی هنگام شرکت در اجرای این نمایش ها چه زجری می کشد، برای درک درجه قساوت و بی اخلاقی خامنه ای همین بس که ببینم شکنجه گران او در این پنجاه روز با سعید حجاریان ترور شده چه ها کرده اند! آیا تنها همین مورد سعید برای شناخت ماهیت کودتاگران کافی نیست؟
باید از همه راههای ممکن با زندانی همدردی کنیم و با صدای بلند حکومتی که زندانی را برای ارضای هوسهای خود لت و پار می کند محکوم کنیم. اگر همه چنین کنیم، کودتاگران از روشهای جنایتکارانه خود نتیجه عکس خواهند گرفت. شکست این روشها، شکست کودتاگران است.
فراموش نکنیم که کودتا گران با اجرای پروژه ننگین اعتراف گیری می خواهند زندانیان را نسبت به هم بدبین کنند، ملت معترض را منفعل کنند و اعتماد پدید آمده میان مردم و زندانیان را نابود کنند. ابراز همدردی با زندانیان و گسترش اعتراضات به رژیم کودتا بهترین راه مقابله با نقشه کودتا گران است.
خامنه ای کسی را که قبلا به دست عوامل خود وی ترور شده و حالا به قول همسر این زندانی به لحاظ جسمانی مانند یک طفل شیرخواره به مراقبت احتیاج دارد را به شکنجه گران سپرده است تا از او اعتراف بگیرند. "داد" ستان خامنه ای برای آن که "داد" رهبر را از حجاریان بستاند او را بی خوابی می دهد، زیر آفتاب داغ نگه می دارد، او را تهدید به دستگیری فرزند و همسرش می کند تا از او اعتراف بگیرد.
خامنه ای و ایادی کودتا از گسترش و ادامه اعتراضات به وحشت افتاده اند. تئوری ارعاب شکست خورده است. مردم در هر فرصتی که پیش می آید – که این فرصت ها هم خوش بختانه در ایران زیاد است- علیه بزرگترین تقلب انتخاباتی تاریخ دست به اعتراض می زنند. او در این خیال است که می تواند با این گونه اعتراف گرفتن ها، مردم را منفعل و جنبش اعتراضی را خاموش کند. بهترین واکنش در برابر هر نمایش تلویزیونی و هر " اعترافی " اعتراض و ادامه مقاومت است.
بی دادگاهی که ایادی کودتا علیه اصلاح طلبان به راه انداخته اند و کیفرخواستی که در نخستین پرده این نمایش قرائت شد همان قدر اعتبار دارد که ادعای احمدی نژاد که می گوید انتخابات ایران "سالم ترین" و "زیباترین" انتخابات است! همان قدر معتبر است که ایادی کودتا بگویند "ندا آقا سلطان" توسط کارکنان بی بی سی به قتل رسیده است.
نظیر این گونه نمایشهای ننگین تحت عنوان محاکمه اغشاشگران، توطئه گران و یا جاسوسان در کارنامه رژیم های کودتایی و انواع دیکتاتوری های فاسد گذشته که حالا دیری است در گوشه ای از قبرستان تاریخ مدفون شده اند، کم نبوده اند.اساس اتهامات وارده به زندانیان سیاسی اصلاح طلب اظهارات یک "جاسوس اسرائیلی" است که دادستان از افشای نام وی نیز خودداری کرده است.
تنظیم کنندگان کیفرخواست "داد" ستانی که ماموریت داشته اند نظرات رهبر و احمدی نژاد را مبنی بر وابستگی اصلاح طلبان به قدرت های بیگانه به اثبات برسانند، چنان با فقر سند و مدرک روبه رو بوده اند که از سر استیصال دست به دامان گفته های این جاسوس بی نام و نشان اسرائیلی شده اند. گفته هایی که به قول بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به دشمنی همه قدرت ها علیه رژیم ایران بجز روسیه و چین اشاره دارد.خامنه ای و احمدی نژاد که مدام از توطئه خارجی و ضرورت مبارزه با دشمن خارجی حرف می زنند، چگونه گفته یک جاسوس اسرائیلی را درباره دهها تن از سران پرسابقه نظام باور می کنند؟ آیا از نظر آنها جاسوسان اسرائیلی نیز به خودی و غیرخودی تقسیم می شوند و این یکی جزو جاسوسان اسرائیلی خودی است؟
کدام ذهن ساده ای کیفرخواستی را جدی می گیرد که بر ادعاهای یک جاسوس بی نام و نشان بیگانه استوار باشد؟ شکنجه گرانی که به دستور رهبر و احمدی نژاد دهها تن از اصلاح طلبان معترض به کودتا را روز یکشنبه به "بی داد" گاه کشاندند، با ناشیگری حیرت انگیزی به دست خود سند دیگری در اثبات کودتا و جنایات آن در اختیار افکار عمومی ایران و جهان گذاشتند؟
این دادگاه ظاهرا علنی بود. اما هیچ یک از مشخصات دادگاه علنی را نداشت. تعریف دادگاه علنی آن است که همه کس از جمله خانواده زندانیان و اصحاب رسانه های مستقل می توانند در آن شرکت کنند و وکلای زندانی از قبل با محتوای پرونده آشنا هستند و در دادگاه نیز در کنار زندانی حضور دارند. اما دراین نمایش فقط شکنجه گران و رسانه ها و روزنامه نگارانی که همدست شکنجه گران بودند، با زندانیان در تماس بودند.
"داد" گستری و "داد" ستانی که می بایست مرجع رسیدگی به قربانیان سرکوب و شکنجه باشد در این نمایش به ابزاری در خدمت شکنجه گران تبدیل شده بود.اگر کودتایی در ایران رخ نداده، حکومت ایران چه نیازی به این گونه روش های صددرصد کودتایی دارد؟
اگر خامنه ای و احمدی نژاد همان گونه که مدعی هستند 25 میلیون رای دارند چرا تا به این حد از معترضانی که به قول خودشان بیش از خس وخاشاک نیستند می ترسند؟ چرا 25 میلیون رای دهنده خود را به یک نمایش عظیم خیابانی دعوت نمی کنند تا برای همیشه به ادعاهای معترضان خاتمه دهند؟
چه نیازی بود که همزمان با اعلام نتایج انتخابات چهره های سرشناس و موثر اصلاح طلب را دستگیر کنند؟ چرا آنان را 50 روز زیر شکنجه های جسمی و روانی و در بی اطلاعی کامل از ادامه اعتراضات مردم علیه کودتا قرار دادند؟ چرا می خواهند آنان را مجبور به اعترافاتی کنند که نه مرتکب شده اند و نه باور دارند؟
آیا حکومت برآمده از نتیجه انتخابات سالم و رای اکثریت ملت نیازی به این روشهای کودتائی و استبدادی پیدا می کند؟ مگر می شود که یک حکومت انتخاباتی آنهم با رای اکثریت مطلق 70 درصدی، مجبور باشد به بدترین روشهای شناخته شده کودتایی پناه ببرد؟
خامنه ای و احمدی نژاد انتخابات 22 خرداد را "سالم ترین"و "زیباترین" انتخابات تاریخ ایران اعلام کرده اند. اگر چنین است دادگاه زندانیان سیاسی نیز "سالم ترین" و "صالح ترین" دادگاه است. قاضی مرتضوی نیز "عادل ترین" و " بهترین" دادگر و دادستان است، ندا آقا سلطان را هم روزنامه نگاران بی بی سی کشته اند نه ماموران سرکوب، به خوابگاههای دانشجویان نیز اصلاح طلبان حمله کرده اند نه لباس شخصی های زیر نظر سپاه. کیهان و صداوسیما نیز راست گو ترین رسانه های جهان اند. در این صورت این مردمی که هر روز فریاد خود را علیه کودتا و بیدادهای آن بلندتر می کنند عوامل بیگانگان هستند.

*****

كدام انقلاب مخملين؟ چگونه؟

عماد افروغ
اعتماد ملی - کد خبر: 8060 - بتاریخ:15/5/1388
اين روزها منتظريم، تا بالاخره ببينيم كه دادستان و قاضي و ديگر افراد مرتبط با پرونده بازداشت‌شدگان اخير چگونه و با استناد به چه ادله‌اي مي‌خواهند ثابت كنند كه بازداشت‌شدگان و متهمان اخير، سران جريان‌ساز انقلاب مخملين در ايران بودند؟ به عنوان يك روش‌شناس كه سال‌‌هاي بسياري را صرف پژوهش كرده‌ام. معتقدم متهم كردن يك فرد به جريان‌سازي انقلاب مخملين چندان آسان نيست، زيرا انقلاب مخملين تصميمي نيست كه يك شبه اتخاذ شود و عده‌اي در كمتر از يك ماه آن را به سرانجام برسانند و به هدف‌شان برسند، بلكه زيربناهاي تاريخي، اجتماعي و فرهنگي بسياري مي‌خواهد. براي همين نيز سخت معتقدم آنچه در قالب برگزاري اين دادگاه‌ها به نمايش گذاشته شده است نه‌تنها ارتباطي با يك حركت مخملين نداشت، بلكه حتي يك اعتراف معمولي هم نبود. در اين دادگاه شاهد حضور افرادي بوديم كه پس از گذراندن چند روزي در زندان، تحليل‌هايشان تغيير كرده بود و حالا به اين نتيجه رسيده بودند كه نگاهشان در گذشته درست نبوده است،‌بنابراين تغيير ديدگاه را چطور مي‌توان به برنامه‌ريزي براي انقلاب مخملين ربط داد؟ چرا بايد عده‌اي دستگير شوند، آن هم تنها براي تنبه و اصلاح ديدگاه، فكر و عقيده‌شان يا حتي اينكه معتقد بودند تقلبي صورت گرفته است؟ مگر در اين ميان پولي دريافت شده است؟ كداميك از معترضان اين معترفان چه جرياني را سازماندهي كرده بود، كجا جريان‌سازي كرده بودند و ملت را كجا جمع كرده بودند و به آنها درس انقلاب مخملين داده بودند كه باقي بي‌خبر هستند و تنها ضابطان قانوني باخبر؟ آيا در جريان پخش مشروح دادگاه حرفي از استخدام اين افراد به دست قدرت‌هاي خارجي شنيديم يا اينكه اين افراد پا به ميدان گذاشته بودند تا نظام جمهوري‌اسلامي ايران را از اساس و جوهره تغيير بدهند و به ساختار تازه‌اي برسند؟ اصلا بحث ارتباط با خارجي‌ها و خط گرفتن را هم اگر كنار بگذاريم، با كدام عينك واقع‌بيني مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه محمد عطريانفر و محمدعلي ابطحي چنين قدرتي در اختيار داشتند؟ چطور است كه دو چهره مانند ابطحي و عطريانفر كه هميشه از مديران ميانه بوده‌اند به يك باره داراي چنين قدرت براندازانه‌اي شده‌اند؟ اگر اين نيست شايد هم موقعيت و پايه‌‌هاي نظام براي تغيير قدرت زيادي نمي‌خواهد! برادران من! انقلاب مخملين تعريف روشني دارد، زيربناهايي مي‌طلبد، به اين آساني‌‌ها نيست كه هر كس كه اعتراض كرد، نافرماني مدني كرد يا بر حسب ذهنيت خود تن به تصميمي ندارد، را خيلي زود به عنوان نشانه‌اي از وقوع انقلاب مخملين تعبير كرد. به عنوان يك جامعه‌شناس مي‌گويم و نه از منظر سياسي! چه كسي و با چه استدلالي مي‌تواند ثابت كند كه حضور مردم در خيابان‌ها و اعتراض‌شان نسبت به شرايط اخير ناشي از هدايت و تصميم محمدعلي ابطحي و عطريانفر بود؟ چرا موقعيت و قدرت افراد را براساس واقعيت‌هاي موجود مورد قضاوت و كنكاش قرار نمي‌دهيد؟ مردم ايران يك حركت خودجوش داشتند، رسانه خارجي نبود، پولي نگرفته بودند و در ميتينگي به آنها نگفته بودند «ملت پيش به سوي انقلاب مخملين!» تنها ذهنيت حاكم بر افكارعمومي اين ماجرا را پيش مي‌برد. چرا شعور مردم و ملت را دست كم بگيريم و فكر كنيم ملت و افكار عمومي هميشه بايد دنباله‌رو باشند و خود قادر به گرفتن هيچ تصميم جمعي نيستند، كاش در جريان اين محاكمات و تئوري‌پردازي‌ها ذره‌اي هم واقعيت‌هاي موجود را لحاظ مي‌كرديم. كجاي قانون اساسي آمده است كه اعتراض مدني و آرام جرم است؟ اين افراد كه در بازداشت به سر مي‌برند، كجاي اين پروسه، قانون اساسي را از بيخ و بن ناديده گرفته‌اند، كسي كه در صدد انقلاب مخملين است كه مدام پافشاري نمي‌كند تا حقوق قانوني كه قانون اساسي برايش در نظر گرفته در جامعه پياده شود، مگر اينكه قانون اساسي ما دستورالعمل دستيابي به انقلاب مخملين باشد و ما بي‌خبر، زيرا خواسته مردم كوچه و خيابان انقلاب مخملين نيست، بلكه استفاده از تمام آزادي‌هاي سياسي و اجتماعي قانون اساسي است. از سوي ديگر انقلاب مخملين نسخه‌اي است كه تنها در جغرافياي سياسي خاصي پياده مي‌شود. كشورهاي سوسياليستي اروپاي شرقي كه سال‌ها زير نوع كمونيسم شوروي بودند تنها بخش‌هايي هستند كه اين نسخه ناقص در آنها عمل كرده است. دليل اصلي وقوع انقلاب مخملين در اين كشورها هم منش ديكتاتوري حاكم بر آنها بوده است، آيا كسي مي‌پذيرد كه به لحاظ ساختار سياسي دولت ايران منش ديكتاتوري داشته كه حالا ما بايد شاهد بروز انقلاب مخملين در آن باشيم؟ قطعا جواب واقع‌بينانه وجود اين رويكرد را از بيخ و بن نفي مي‌كند. اما به هر حال هر معادله‌اي از يك وجه ساختاري برخوردار است و نمي‌توان آن را تنها از يك بخش مورد بررسي قرار داد، بايد دو سوي معادله را نگريست. براي رسيدن به انقلاب مخملين ملزوماتي نياز است، كه از مهم‌ترين آنها وجود و نفوذ قدرت خارجي به اضافه دولت ديكتاتوري است، كداميك از اين دو در كشور ما وجود دارد كه اكنون ما براساس آن بايد به توهم توطئه مخملين رسيده باشيم؟ كشور ما هرگز خصايص يك كشور سوسياليستي يعني بي‌توجهي به آزادي را نداشته است، پس امكان پياده شدن اين نسخه از سوي دشمن خارجي و داخلي براي هميشه در نظام جمهوري اسلامي ايران منتفي است. اين منش زيبنده جمهوري اسلامي نيست و صداوسيما سردمدار اين منش جديد و تخريبگر شده است. اگر بپذيريم كه اين افراد بدون اعمال هيچ‌فشاري دچار چنين تغيير نگرش ژرفي هم شده‌اند، باز هم بايد گفت اين رويكرد جديد چه ربطي به اعتراف دارد و چه ربطي به كودتاي مخملين كه مدام اين تركيب نوآمده در صداوسيما تكرار مي‌شود؟ مدتي است به اين نتيجه رسيده‌ام كه ديگر اظهارنظر و نقد فايده‌اي ندارد، اما نگرانم به عنوان يك شهروند پايبند به نظام جمهوري اسلامي ايران، نگرانم. نگران جوهره انقلاب، نگران وجهه آزادي كه قرار بود در كشورم مستقر شود و نگران اعتماد عمومي ملتي كه 30 سال براي كسب آن زحمت كشيده شده است. قرار نيست كه براي تحكيم پايه‌هاي قدرت يك جناح دست به هر رويارويي‌اي بزنيم، زيرا رويارويي‌ اينچنيني مي‌تواند تبعاتي داشته باشد. اگر اينچنين باشد پس امر به معروف و نهي از منكر در نظام ما چه مي‌شود، مشورت، همدلي و همگرايي را در كجاي اين رويارويي مي‌گنجانيد؟ اي كاش محكمه قضايي تصميم بگيرد، حتي در همين جاي كار با استناد به مدارك مستدل مخملي بودن اعتراض‌ها را ثابت كند و متهمان را با اتهام‌هايي در اندازه توان‌شان به محاكمه بكشاند و از همه مهم‌تر مردم را عاقل بپندارد، در غير اين صورت بايد گفت كه اين اعتراف نيست و از اين رويكرد نمي‌توان مدركي يافت مبني بر برنامه‌ريزي انقلاب مخملين، اگر قدرت هم وجود ندارد بهتر است كه محاكمه‌ها تعطيل شود تا آبروي قضايي كشورمان بيش ازين به خطر نيفتد. من هم مانند هر شهروندي نگرانم، نگران روزي كه پس از اين حركت، هر اعتراضي نشانه‌اي از قصد به انقلاب مخملين تعبير شود و اين لحظه دردناكي است...

*****
شايعات در دانشگاه آزاد باز قوت گرفت
جانشينان احتمالي جاسبي
دانشگاه آزاد اين روزها کانون يکي از جنجالي ترين اخبار ايران شده است. طي يکي دو روز اخير زمزمه کناره گيري اجباري عبدالله جاسبي از رياست دانشگاه آزاد جدي تر از هميشه شده است، اما منابع رسمي همچنان حاضر به تاييد اخبار پراکنده در اين رابطه نيستند. با اين حال از شواهد و قرائن چنين برمي آيد که اين روزها آخرين روزهاي رياست جاسبي در دانشگاه آزاد است و به زودي او ناگزير از آن خواهد بود که پس از 27 سال جاي خود را به يکي از جايگزين هاي احتمالي بدهد. دو روز پيش همزمان با مراسم تنفيذ محمود احمدي نژاد- که از قضا رئيس دانشگاه آزاد به همراه يکي دو نفر از مديران خود در آن مراسم حضور داشت- شنيده شد به جاسبي ابلاغ شده که از سمت خود کناره گيري کند. با اين حال پيگيري اين شايعات از سوي «اعتماد»، نتيجه يي جز تکذيب اين خبر توسط يکي از منابع آگاه در دانشگاه آزاد نداشت. اين منبع آگاه، با عادي توصيف کردن وضعيت دانشگاه آزاد به «اعتماد» گفت؛ مرجع رسيدگي به وضعيت رياست دانشگاه آزاد هيات امناي دانشگاه است که طبق برنامه اين هيات تا شهريور ماه جلسه يي نخواهد داشت. اين فرد نزديک به عبدالله جاسبي، انتشار اين شايعات را بي ربط به حوادث پس از انتخابات ندانست و گفت؛ احتمالاً با توجه به اينکه از افراد نزديک به آقاي هاشمي، فقط ايشان در مراسم تنفيذ شرکت کردند، انتشار اين شايعه يک شيطنت رسانه يي بيشتر نيست. اما به رغم اين حرف ها بازخواني اخبار پراکنده يي که از اواخر ارديبهشت ماه درباره تغيير حتمي رئيس دانشگاه آزاد پس از انتخابات مطرح شده بود، نشان مي دهد صحبت رفتن جاسبي چندان هم بي اساس نيست. برخي سايت هاي خبري هوادار دولت در روزهاي پاياني ارديبهشت ماه خبر از آن دادند که عبدالله جاسبي ماه هاي پاياني رياست خود بر دانشگاه آزاد را پشت سر مي گذارد. پايگاه خبري «جهان نيوز» در گزارشي که 28 ارديبهشت ماه روي وب سايت خود گذاشت، نوشت؛ «جاسبي که به دليل افشاگري تني چند از نمايندگان مجلس و شخصيت هاي سياسي و تشکل هاي دانشجويي در روزهاي پس از انتخابات رياست جمهوري از سمت خود برکنار مي شود. يکي از اعضاي هيات امناي اين دانشگاه در ديدار اخير خود با مقامات عالي رتبه نظام با مشاهده نارضايتي از تخلفاتي چون ماجراي زمين خواري و تملک زمين و ملک توسط جاسبي و نزديکانش و تمايل اين مقامات براي کنار گذاشتن جاسبي بيان مي کند هيات امنا نيز به اين نتيجه رسيده است که ادامه رياست جاسبي هزينه ساز شده و قصد برکناري وي را دارند. جالب اينکه اين عضو تاثيرگذار هيات امنا از مقامات عالي رتبه نظام درخواست مي کند« جابه جايي جاسبي تا بعد از انتخابات رياست جمهوري به تعويق بيفتد تا مورد بهره برداري سياسي و انتخاباتي قرار نگيرد.» اگرچه مستندات اين گزارش، چندان با حکم مراجع قضايي و نتيجه بررسي هاي مجلس در مورد اتهامات مطرح شده از سوي هواداران دولت همخواني نداشت، اما گستردگي نفوذ اخبار سايت هاي نزديک به دولت، اين گمانه را تقويت مي کرد که کار رياست دانشگاه آزاد پس از انتخابات يکسره مي شود.البته اين گزارش چند روز بعد از سوي يک منبع رسمي تکذيب شد. کريم زارع عضو هيات امناي دانشگاه آزاد اعلام کرد خبر برکناري دکتر جاسبي کذب است و من اين گونه دروغگويي ها را محکوم مي کنم. زارع با بيان اينکه در هيات امناي دانشگاه به هيچ عنوان بحث برکناري دکتر جاسبي مطرح نبوده است، گفت؛ هيات امناي دانشگاه از خدمات ايشان تشکر مي کند، بنابراين اينچنين موضوعي در هيچ جلسه يي عنوان نشده است. او با تاکيد بر اينکه جاسبي با قوت و قدرت به کارش در مقام رياست دانشگاه آزاد ادامه مي دهد، هشدار داد؛ شايعات مبني بر برکناري دکتر جاسبي از نظر هيات امنا درست نبوده است و اين شايعات را چيزي جز بد اخلاقي نمي دانم که موجب اتلاف وقت و انرژي مي شود و ما اين گونه شايعات را محکوم مي کنيم.اما بعد از گذشت دو ماه، بار ديگر صحبت از برکناري جاسبي به صدر اخبار آمد.اين بار خبرنگاران جاسبي را در نشست کانون فارغ التحصيلان دانشگاه آزاد محاصره کرده و از او درباره شايعه برکناري اش پرسيدند؛ پرسشي که با تکذيب جاسبي پاسخ داده شد؛ «20 سال است که از اين صحبت ها وجود دارد، بنابراين بگذاريد باز هم ادامه داشته باشد. من هميشه آماده خدمت هستم.» در همين رابطه صبح ديروز نيز معاون فرهنگي دانشگاه آزاد که از او به عنوان جايگزين احتمالي جاسبي نام برده مي شود، به مانند رئيس خود به تکذيب «شايعات» پرداخت. محمد مهدي مظاهري به خبرگزاري مهر گفت؛ تمام اخباري که در سايت هاي مختلف در اين زمينه وجود دارد را تکذيب مي کنم. با اين حال اين روزها صحبت درباره برکناري جاسبي جدي است و به نظر مي رسد پروژه يي که از چهار سال پيش و از انتخابات رياست جمهوري دوره نهم و از سوي طيف اصولگرايان طرفدار احمدي نژاد آغاز شد، همين روزها به بهره برداري مي رسد. با اين حال بعيد به نظر مي رسد حتي با برکناري جاسبي هم زمام بزرگ ترين دانشگاه دنيا، به دست هواداران دولت بيفتد. با توجه به ترکيب هيات امناي دانشگاه آزاد، که مرجع قانوني عزل و نصب رئيس دانشگاه است، حتي به حقيقت پيوستن شايعاتي چون جايگزيني محمدعلي نجفي عضو کنوني شوراي شهر و وزير دولت هاي موسوي، هاشمي و خاتمي يا حميد مير زاده رئيس سازمان برنامه و بودجه دولت هاشمي چندان دور از ذهن نيست. هيات امناي دانشگاه آزاد اسلامي را آيت الله اکبر هاشمي رفسنجاني، آيت الله موسوي اردبيلي، عبدالله جاسبي، دکتر عباسپور، دکتر صادقي شجاع، دکتر زارع، دکتر بهمن يزدي صمدي و نماينده وزارت علوم تشکيل مي دهند.

*****

وضعیت زندانیان سیاسی و مطبوعاتی
می ترسیم دو روز دیگر جنازه فرزند مان را بدهند
لیلا طیری
همزمان با افزایش فشارها بر خانواده های بازداشت شدگان سیاسی و مطبوعاتی، بازجوی مهسا امرآبادی از مادر این روزنامه نگار خواسته است ک مصاحبه نکند و از اطلاع رسانی درباره فرزند و دامادش، مسعود باستانی بپرهیزد. از سوی دیگر ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار نیز که تحت فشار است، در تماس با خانواده اش به اصرار از آنها خواسته است مصاحبه نکنند و سکوت کنند. خانواده های این زندانیان، از این فشارها سخن می گویند.
هنگامه شهیدی تماس گرفت
هنگامه شهیدی که بیش از 40 روز است در بازداشت به سر می برد دیروز با خانواده اش تماس گرفت. این روزنامه نگار پیش از این فقط یکبار، روز بعد از بازداشت تماس گرفته بود و تا دیروز خانواده او در بی خبری مطلق به سر می بردند.
ناهید کرمانشاهی، مادر هنگامه شهیدی در گفتگو با روز خبر از ممنوع الملاقات بودن هنگامه داد و گفت: "هنگامه ناراحتی قلبی دارد و دچار افت فشار خون است و در زندان داروهای او را در اختیارش قرار نداده اند."
وی افزود: "هنگامه دیروز که تماس گرفت قرص هایش را میخواست و خبر داد که همچنان در انفرادی و ممنوع الملاقات است و بازجویی اش تمام نشده است."
خانم کرمانشاهی در عین حال با اشاره به اینکه "به هنگامه قول داده اند به زودی اجازه ملاقات بدهند و تماس های تلفنی را بیشتر کنند" افزود: هنگامه سعی میکرد نشان دهد حالش خوب است اما کاملا مشخص بود که تحت فشار است و به شدت افسرده بود.
مادر این روزنامه نگار که خواهر دو شهید است با تاکید بر بیگناهی دخترش گفت: هنگامه یک روزنامه نگار و محقق است که هیچ چیز مخفی ندارد و هیچ کار خاصی هم انجام نمیداد. او دانشجو بود و به خاطر دانشگاه و تحصیلاتش به کشور انگلیس رفت و آمد داشت اما اینکه جرم نیست و اینکه هنوز در انفرادی است نشان میدهد هیچ چیزی نتوانسته اند از او بیرون بکشند، چون اصلا هنگامه هیچ چیز مخفی ندارد که بخواهند از او بیرون بکشند.
خانم کرمانشاهی با اشاره به اینکه با وجود زندانی بودن هنگامه شهیدی، وبلاگ و صفحه فیس بوک او به روز می شود گفت: "هنگامه بازداشت است ولی وبلاگ و فیس بوک او به روز می شود و خانواده ماهیچ اطلاعی از این موضوع ندارند. یعنی برخلاف تصور دیگران اینکار از سوی خانواده ما صورت نمی گیرد و ما نمیدانیم چه کس یا کسانی به وبلاگ و صفحه فیس بوک هنگامه دسترسی پیدا کرده اند."
وی افزود: "یک روز پس از بازداشت هنگامه ما چون پسورد مسنجر او را داشتیم خواستیم پسورد را عوض کنیم اما متاسفانه قبل از ما بازجو به مسنجر هنگامه دسترسی پیدا و پسورد را عوض کرده بود و ما نتوانستیم وارد شویم. اکنون درباره وبلاگ و فیس بوک هم اعلام می کنیم که نمیدانیم در اختیار چه کسی است و همه مراقب باشند."
بی خبری از سعیده کردی نژاد
از سوی دیگر سعیده کردی نژاد، دانشجوی فوق لیسانس رشته اقتصاد که عضو ستاد 88 و ستاد دانشجویی میرحسین موسوی است از 8 تیر در بند 209 زندان اوین در بازداشت به سر می برد. این دانشجو که ممنوع الملاقات است و تاکنون فقط یکبار، فردای روز بازداشت با خانواده اش تماس گرفته، 8 تیر و پس از امتحان در دانشگاه بازداشت شده است.
خانم صندوق داران، مادر سعیده کردی نژاد در گفتگو با روز از وضعیت دخترش ابراز نگرانی کرد و گفت: سعیده فقط روز پس از بازداشت زنگ زد و گفت که اوین است از آن زمان تاکنون هیچ اطلاعی از وضعیت او نداریم.
وی با بیان اینکه "هیچ اطلاعی از اتهام دخترش" ندارد تاکید کرد: ما اهل زاهدان و ساکن این شهر هستیم و نمیدانیم کجا باید مراجعه کنیم و چه کسی به ما پاسخگو است.
خانم صندوق داران در عین حال خبر داد که از ستاد میرحسین موسوی با او تماس گرفته و اطمینان داده اند که موضوع را پی گیری می کنند و وکیلی را برای بازداشت شدگان تعیین کرده اند.
مادر این دانشجو با ابراز نگرانی شدید از وضعیت روحی و جسمی دخترش گفت: مگر فعالیت در ستادهای انتخاباتی جرم است که این چنین میروند و بچه ام را از دانشگاه و سر جلسه امتحان بازداشت می کنند و با خود می برند و هیچ پاسخی هم نمی دهند. اگر جرم است خب از اول اعلام میکردند فلانی رئیس جمهور است.
خانم صندوق داران افزود: وقتی بچه مرا اینگونه بازداشت می کنند و در بی خبری کامل و بلاتکلیفی ما را نگاه میدارند، چگونه انتظار دارند ما نسبت به آقایان خوش بین باشیم و مخالفت ها کمتر شود؟
وی خواستار آزادی دخترش شد و گفت: کجای این عدالت است که 40 روز مادری را بی خبر از فرزندش نگه میدارند؟ ما می ترسیم دو روز دیگر جنازه ای بدهند و بگویند بیایید دخترتان را تحویل بگیرید. آیا این عدالت اسلامی است؟

*****

حکومتی که در کلوزآپ زنده است
نوشابه امیری

حکومت کودتا و حامیان آن دیگر در حد "کلوزآپ" زنده اند. به سیمای جمهوری اسلامی نگاه کنید، عکس های خبرگزاری فارس را ببینید، سخنرانی هایی را که منتشر می شود بخوانید، در هیچکدام نشانی از "لانگ شات" کشورنیست. حکومتی که قرارست پیشرو مستضعفان جهان باشد و مدیریت دنیا را برعهده بگیرد، چرا در کادرهای بسته نشان داده می شود؟
انتخاباتی برگزار می شود، حکومت، ادعای رایی بیست و چند میلیونی می کند، اما در جلسات بسته شادمانی اش، مشتی بیشتر دیده نمی شوند. همه عکس ها و فیلم ها در کادری بسته گرفته شده اند. کجا هستند صاحبان آن بیست و چند میلیون که با خطی یکسان، در برگه هایی تا نخورده نوشتند: محمود احمدی نژاد؟ چرا آنها را نمی بینیم؟
مردم به اعتراض به خیابان ها سرریز می شوند؛رئیس حکومت کودتا می گوید "خس و خاشاکی" بیش نبودند ـ عکس ها و فیلم های غیررسمی که چنین نمی گوید ـ اما ازاین خس و خاشاک، تصویر بازی در هیچ رسانه دولتی دیده نمی شود؛در عوض "کلوزآپ" دادگاه هایی را می بینیم که به محاکمه این "خس و خاشاک" های بسیار نشسته و حتی از حاضران لباس شخصی آن نیز عکسی در نمای باز وجود ندارد.
جوانان کشور را در سوله کهریزک می زنند و می کشند، اما وابستگان دولت کودتا در "کلوزآپ" می گویند زندانی غیراستاندارد تعطیل شد. سردار دولت کودتا ـ احمدی مقدم ـ نیز در کلوزآپ، خبر از بازسازی کهریزکی دیگر می دهد.
نجات یافتگان گوانتاناموی اسلامی می گویند شخص سردار رادان، مسئول اراذل و اوباش، درضرب و شتم، از همه بی رحم تر بود. احمدی مقدم، همدست او در کادری بسته می گوید: نه بابا! برادرمان اهل این کارها نیست؛شان اش اجازه نمی دهد!
مراسم تنفیذ برگزار می شود با حضور آقای خامنه ای، ولی مطلقه فقیه. مراسمی که قاعدتا صاحبان بیست و چند میلیون رای، باید آن رابا هزار دوربین به نمایش می گذاشتند، اما باز کادر بسته ای پیش روست که در آن رئیس مجلس راهیافتگان برکشیده، رئیس قوه قضاییه مخروبه و شورای نگهبان گوش به فرمان، زانوی غم بغل کرده اند و به گفته نویسنده گاردین، "شرم" شان است که دیده می شود نه "عزت و افتخار اسلامی شان." سیمای حکومت کودتا، مراسم را نشان نمی دهد، عکس ها و خبرها را دفتر مقام معظم رهبری برای مطبوعات می فرستدو خبرگزاری فارس، در کادرهایی بسته نشان می دهد که مشتی ترسیده از قدرت "نمای باز" جامعه، گوش شان به صدای مردمانی ست که بیرون این کادر بسته فریاد می زنند:
http://www. facebook. com/video/video. php?v=101740953170288&ref=nf
در همین مراسم، مجتبی خامنه ای، فرزند رهبر مستضعفان جهان، در پنهان ترین زاویه این«کلوزآپ » دیده می شود. از اوهیچ عکسی، حتی در کلوزآپ هم نیست؛ عجیب نیست؟
مراسم تحلیف راه می اندازند. رئیس دولت کودتا، با هلکوپتربر مجلس نازل می شود؛تصاویر منتشره تنها کادر بسته مجلس را نشان می دهد و مشتی جیره خوار راکه لبخند های دروغین می زنند و در چشمان شان، هراس فردا حک شده ست. رسانه های کودتا، می گویند: "آقای رئیس جمهور و همراهان با ماشین آمدند"؛ سردار رادان، رئیس اراذل و اوباش، می گوید: "تجمعی برپا نشد و شهر آرام بود" اما هیچ عکسی از این آرامش در جایی به چاپ نمی رسد. کسی لانگ شاتی را نمی بیند که هزاران مامور، مجلس تسخیر شده را محافظت می کنند؛کسی نمای باز شهری را که مردمانش در روز تحلیف رئیس جمهور، فریاد می زنند "کوتوله بیا بیرون" نمی بیند.
و در همان حال، کوتوله دیگری، تدارک دادگاه فرزندان این مرز و بوم را می بیند که در نمای باز جامعه گفته اند "رای من کو" ودر کادر بسته مرتضوی و شریعتمداری، "اعتراف" را پچپچه کرده اند. آری اسیران را هم در کلوزآپ می بینیم نه در نمای باز!
درسی از سینما: هیچ فیلمی نیست که تنها با نمای بسته ـ کلوزآپ ـ ساخته شود. حتی سازندگان فیلمفارسی ها هم مجبورند چند نمای باز ـ لانگ شات ـ در فیلم هایشان بگنجانند؛و درنماهای بازست که لایتچسبک بودن شخصیت ها و ابتذال داستان ها، آشکار می شود. وای به حال کودتاچیان حکومت اسلامی که نمای باز ایران چنان آنان را به هراس افکنده، که وقتی هم مونتاژ می کنند، به نماهای باز سال های پیش نیازمندند.
درسی از تاریخ: حکومتی که تنها در نماهای بسته زنده ست و نمایش قدرت می دهد، می داند که قافیه را باخته؛از همین روست که هر روز نمای اش تنگ تر می شود؛ غیر از این اگر بودنمایش "لانگ شات" می دادندآقایان. و یادمان باشد هرگاه که نمای بسته حکومتی بریده از مردم، به نمای باز آن جامعه پیوند خورده، نه از تاک حکومت نشان مانده و نه از تاک نشان استبداد. از یاد نبریم که تاریخ در حافظه خویش، همه نماها را جمع می کند؛چه باز و چه بسته ؛ و سپس در لحظه مناسب، تدوینگر زمان، پشت هم می کند صحنه ها را و می آفریند واقعیت را. واقعیتی که روزهاست ما آن را فریاد می زنیم و دیکتاتور هم می شنود؛ حتی در نمای بسته.

*****

یادآوری:

عصر امروز، مراسم ترحیم جانباخته بهزاد مهاجر
مراسم ترحیم جانباخته بهزاد مهاجر عصر امروز پنجشنبه 15/5/88 در منزل وی برگزار می شود.
این مراسم از ساعت 6 بعداز ظهرآغاز خواهد شد و در آن خانواده های تعداد دیگری از جانباختگان نیز حضور خواهند یافت.
پیکر پاک این شهید که در راهپیمائی آرام معترضین به نتایج اعلام شدۀ انتخابات در روز 25 خرداد مورد اصابت گلوله قرارگرفته و پس از انتقال به بیمارستان به شهادت رسیده بود بعد از 45 روز به خانواده اش تحویل گردید و روز شنبه گذشته در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
نشانی منزل این جانباخته: سعادت آباد- میدان سرو- شهرک مخابرات- روبروی فروشگاه شهروند- خیابان هفدهم- خیابان پیوند شمالی- کوچۀ22 - پلاک11

*****

شش سال و هفت ماه حبس برای روناک صفارزاده
سامناک آقایی

دادگاه تجدید نظر استان کردستان حکم شش سال و هفت ماه حبس برای روناک صفارزاده، دانشجو و عضو کمپین یک میلیون امضا را تائید و ابلاغ کرد. این حکم در حالی تائید می شود که روناک صفار زاده، بیست و سومین ماه بازداشت خود را در شرایطی نامساعد پشت سر می گذارد. روناک صفار زاده که بیست و سه ماه پیش توسط نیروهای امنیتی در سنندج دستگیر شد، ابتدا از سوی محافل امنیتی و قضائی با اتهاماتی نظیر اقدام علیه امنیت ملی، عضویت در سازمان پژاک و عبور غیر مجاز از مرز روبرو شد. وی سپس به دلیل همین اتهامات به مدت چهار ماه در بازداشتگاه اطلاعات سپاه سنندج تحت فشار و شکنجه قرار گرفت. با این حال وی در بازجوئی های تحت فشار و شکنجه و جلسات محاکمه، اتهامات وارده را نپذیرفت. دادستان سنندج و قاضی پرونده وی، شخصا در جلسه دادگاه این فعال حقوق زنان را متهم به محاربه کرده بودند، اما این اتهام علیه وی به اثبات نرسید. دادگاه سنندج در آخرین جلسه رسیدگی به پرونده وی، او را به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به پنج سال حبس و به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس دیگر محکوم کرد و همزمان دادگاه دیگری در استان آذربایجان غربی وی را به اتهام عبور غیر مجاز از مرز به هفت ماه حبس محکوم کردند. به این ترتیب در مجموع دادگاه انقلاب سنندج این عضو کمپین یک میلیون امضا را به شش سال و هفت ماه حبس محکوم کرد و این حکم روز گذشته توسط دادگاه تجدید نظر استان کردستان تائید و ابلاغ شد. روناک صفار زاده که فعالیت چشمگیری در موسسه زنان آذر مهر استان کردستان و کمپین یک میلیون امضا داشته، در طول بیست سه ماه بازداشت، بارها تحت فشار و آزار و اذیت مسئولان زندان قرار گرفته و حتی چندین بار خبر ضرب و شتم وی به دستور قاضی امجد، بوسیله زندانیان دیگر منتشر شده است. وی در اعتراض به این برخوردها که موجب آسیب دیدگی جدی جسمی وی شده و همچنین در. اعتراض به رویه غیر قانونی رسیدگی به پرونده اش سه بار دست به اعتصاب غذا زد. طبق آخرین خبرهای بدست آمده از وضعیت جسمی و روحی وی، او هم اکنون به شدت دچار افسردگی و ناراحتی های روحی شده و با اینکه در بند عمومی زندان نسوان سنندج بسر می برد، همچنان از دسترسی به درمان و معالجات پزشکی محروم است. شایان ذکر است که در مناطق کردنشین کشور علاوه بر روناک صفار زاده، دو فعال دیگر حقوق زنان به نام های هانا عبدی و زینب بایزیدی به دلیل فعالیت های مسالمت جویانه در حوزه زنان ماه هاست در زندان بسر می برند . این دو نفر هم با پرونده ای مشابه پرونده صفار زاده هر کدام به پنج سال حبس در تبعید محکوم شده اند و هم اکنون دوران حبس در تبعید خود را می گذرانند.

*****

کمیته گزارشگران حقوق بشر
اعتراض به پرونده‌سازی برای فعالان حق تحصیل

اصل 32 قانون اساسی رژیم حاکم بر ایران به صراحت بیان می‌دارد: هیچ‌کس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. صدها نفر از فعالان سیاسی و مدنی، دانشجویان و شهروندان در جریان وقایع پس از انتخابات ایران بازداشت شده‌اند. این روند که نقض اصل 32 قانون اساسی و مصداق بارز بازداشت خودسرانه بود، از شامگاه اعلام نتایج انتخابات آغاز شد و در این میان، هر روزه اخباری مبنی بر تعدد جان‌باختگان در بازداشت منتشر می‌شود. با گذشت قریب به 50 روز از آغاز بازداشت‌ها، سرانجام در تاریخ شنبه، 10 مرداد ماه دادگاهی جهت رسیدگی به متهمان آن‌چه دستگاه قضایی اغتشاشات اخیر می‌نامد برگزار شد. در دادگاه یاد شده، کیفرخواستی توسط معاون دادستان عمومي و انقلاب تهران قرائت شد که طی آن مدعی‌العموم اتهامات گسترده‌ای را به بازداشت‌شدگان و فعالان جامعه مدنی وارد ساخت. از آن جمله در بخشی از کیفرخواست با عنوان "همكاري و ارتباط با اعضاي گروهك منافقين در اغتشاشات اخير"، شورای دفاع از حق تحصیل و اعضای فعال آن به ارتباط با سازمان مجاهدین متهم شدند. دادستان حسام سلامت یکی از اعضای این شورا را به دلیل آنچه "همكاری و ارتباط داشتن با ضياء نبوی چاشمی از عناصر مرتبط با گروهك منافقين در داخل كشور" خواند به نفاق متهم کرد. در این کیفرخواست همچنین با نام بردن از این شورا تحت عنوان شورای محرومين از تحصيل آن را تحت نفوذ و هدايت منافقين دانست. کیفرخواست مربوطه می‌افزاید: وی (حسام سلامت) از فعالين و محركين شركت در تجمعات غيرقانوني پس از انتخابات رياست جمهوري بوده است و اخبار و گزارشهاي مربوط به اغتشاشات را از طريق مجيد دری كه از سرپل هاي منافقين در داخل است، براي رسانه هاي بيگانه و منافقين ارسال كرده است." نخستین نکته در نقض اصل 37 قانون اساسی است: " اصل، برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد." همچنین بر اساس اصل 35 قانون اساسی در همه دادگاه‏ها طرفین دعوی حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد. طبق اظهارات وکلای متهمین، تا پایان وقت اداری هفته (چهارشنبه) هیچ گونه اطلاعی در مورد محاکمه به آنان داده نشده است.مضاف بر آن به هیچ یک از وکلای مدافع اجازه حضور در دادگاه، داده نشد. حسام سلامت 29 خرداد امسال، پس از تفتیش منزل توسط مٱموران حفاظت اطلاعات سپاه و ضبط وسایل شخصی با اعمال خشونت بازداشت شد. وی پس از دو هفته موفق به ملاقات با همسرش در زندان اوین شد. حسام سلامت، رتبه اول کشور در مقطع تحصیلات تکمیلی (دکترا) و قبولی رشته جامعه‌شناسی دانشگاه تهران بود که سال گذشته از سوی وزارت علوم دولت نهم به دلیل فعالیتهای دانشجوئی، «سه‌ستاره» و ممنوع‌التحصیل اعلام شد. وی در عرصه نشر و ترجمه کتب اجتماعی- فلسفی فعالیت داشت و نیز از جمله اعضای فعال ستاد شهروند آزاد حجة‌الاسلام مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری و شورای حق تحصیل دانشجویان ستاره‌دار بود. بر اساس ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر "هر کس حق تحصیل دارد" و "آموزش عالی باید برای همه و بر اساس شایستگی در دسترس باشد." در ایران، پس از انقلاب فرهنگی سال 59 که منجر به محرومیت و اخراج عده‌ی زیادی از اساتید و دانشجویان دگراندیش گردید، روند محروم نمودن فعالان سیاسی و دگراندیشان از تحصیل آغاز شده و تا به امروز ادامه داشته است. شورای دفاع ‌از حق تحصیل، که با هدف حمایت از محرومین از تحصیل آغاز به کار کرده با برگزاری نشست‌ها، تجمعات و انتشار بیانیه‌های مختلف سعی در باز‌پس‌گیری حقوق محرومین از تحصیل نموده است. این نهاد مدنی متشکل از عده ای از دانشجویان ستاره‌دار و محروم از تحصیل است و از حضور روزنامه نگاران و فعالان مدنی برجسته ای همچون کیوان صمیمی بهره می‌برد. یکی از فعالیت‌های شورا پیش از انتخابات، حضور در میادین شهر، تجمع در مقابل وزارت علوم و صدا و سیما به جهت تنویر افکار عمومی در رابطه با "وجود داشتن" محرومین از تحصیل بود. این تجمعات، به دلیل اظهارات محمود احمدی نژاد در یکی از مناظره‌های تلویزیونی مبنی بر عدم وجود دانشجویان ستاره دار در دولت نهم انجام شد. بر اساس اصل 27 قانون اساسی و ماده 20 بند 1 اعلامیه جهانی حقوق بشر اقدامات شورای دفاع از حق تحصیل مبنی بر برگزاری تجمعات مسالمت آمیز قانونی بوده است و این در حالی است که بسیاری از اعضای فعال این نهاد مدنی، نظیر ضیاء نبوی، شیوا نظرآهاری، مجید دری، حسام سلامت، پیمان عارف و کیوان صمیمی در بازداشت به سر می‌برند. نکته اسف‌بار اتهامات وارده بر عده ای از این دانشجویان نخبه ایرانی است. این افراد، اکنون به جای حضور در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا، از سوی مقامات کشور خود به اغتشاش، ارتباط با عناصر بیگانه و نفاق محکوم شده‌اند. اتهامات فوق بدون تٱمین ادله مکفی و ذکر مستندات موثق از سوی مقام قضایی به متهمان وارد شده است. رویکرد پرونده سازی برای فعالان سیاسی و اجتماعی از طریق وارد ساختن اتهامات مشابه و عدم ارائه مدارک که همواره مد نظر دستگاه امنیتی و قضایی کشور قرار داشته در سالیان اخیر شدت یافته است. کمیته گزارشگران حقوق بشر نگرانی فزاینده‌ی خود را نسبت به پرونده‌سازی برای اعضای شورای دفاع از حق تحصیل و دیگر بازداشت شدگان اخیر ابراز می دارد. این کمیته ضمن تٱکید بر لزوم رعایت حقوق شهروندی بر طبق موازین قانونی، خواستار اقدام قاطع و مؤثر نهادهای داخلی و بین المللی حامی حقوق بشر در این زمینه است.

*****

دانشجویان دانشگاه صنعت آب وبرق:

از دانشگاه به عنوان حیاط خلوت گروه های انحصار طلب استفاده می کنند
جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه صنعت آب و برق با انتشار بیانیه ای نسبت به برگزاری هشتمین دوره اردوی آموزشی نخبه پروری سیاسی در این دانشگاه واکنش نشان دادند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر این بیانیه پس از آنکه نیروهای امنیتی اقدام به برگزاری اردویی به ظاهر دانشجویی در دانشگاه صنعت آب وبرق کردند، توسط دانشجویان این دانشگاه منتشر شده است.
لازم به یادآوری است این اردو از روز دوم مردادماه و با حضور عده ای خاص از دانشجویان مرتبط با نهادهای امنیتی برگزار شد. در این اردو نه تنها فعالین دانشجویی دانشگاه های مختلف و دانشجویان منتقد اجازه حضور نداشتند بلکه رسانه ها و روزنامه های منقد نیز حضور نداشتند. روزنامه اعتماد در همین زمینه پیش از این گزارشی منتشر نموده است که در انتهای این خبر لینک مرتبط با این گزارش آمده است.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر متن بیانیه دانشجویان دانشگاه صنعت آب وبرق که در آن نسبت به روند نفوذ گروه های انحصار طلب در دانشگاه ها و به تبع آن در جامعه هشدار داده شده، به شرح زیر است:
همگی ایام سختی را پشت سر نهاده ایم. روزهایی توام با سركوب، سانسور، وارونه جلوه دادن واقعیت و دروغ پردازی های مكرر از تریبون های رسمی و رسانه های به اصطلاح ملی. در روزهای اخیر دوستانمان یا كشته شده اند یا اسیر زندان های دهشتناك حكومت گردیده اند. برخی را نیز تحت شكنجه های جسمی و روحی مجبور به بیان اعترافات ساختگی كرده اند. موجب تاسف و تاثر فراوان است كه در نظامی به نام جمهوریت و اسلامیت تاسیس شد و مستقر گردید این چنین امنیت و آزادی مردم به مخاطره می افتد.
تفكر حذف و دیدگاه استالینی موجود در جریان حاكم، چون موریانه ای به جان كشور افتاده و هر باره عده ای را با نام های غیرخودی، استحاله شده و برانداز نظام از قطار انقلاب پیاده می كنند. تا آنجا كه هر كس كه اندك بهره ای از عقلانیت برده است از گزند آنان در امان نیست به طوری كه به منتقدان خود وعده می دهند "بگذارید مراسم تحلیف برگزار شود دولت كارش را شروع كند یقه شان را می گیریم و سرشان را می چسبانیم به سقف" حتی به هم مسلكان خود در جناح اصول گرا هم رحم نمی كنند. این تفكر عاقبتی جز نابودی كشور در پی نخواهد داشت.
در چنین شرایطی دانشگاه ما برای دومین بار متوالی میزبان هشتمین دوره اردوی سیاسی نخبه پروری كه برگزاری آن به عهده ی نهاد نمایندگی رهبری است، می باشد.
اردویی كه در ظاهر در پی پرورش نخبگان است اما در باطن آن مسائلی مطرح و تدریس می گردد كه هدفش القای تفكرات متحجرانه می باشد تا طریقه رفتار خود را در اذهان دانشجویان نهادینه كنند.
از دانشگاه به عنوان حیاط خلوت گروهای خود سوء استفاده می كنند و از به گوش رسیدن اندك صداهای دیگر گونه نیز ممانعت می نمایند. تمام این رخدادها در حالی است كه دانشجویان همین دانشگاه از حداقل امكانات رفاهی همچون خوابگاه و غذا بر خلاف شركت كنندگان در این اردو محرومند و نیز با اقدامات غیرقانونی حتی از انتشار نشریات دانشجویی جلوگیری می نمایند.
در نهایت خاطر نشان می كنیم كه باتوجه به مباحث القا شده در این اردو و نیز گسترش حجم اردوهای هم راستا در سطح دانشگاه های كشور، بیم نفوذ بیشتر گروه های تندرو انحصار طلب در دانشگاه ها و به تبع آن در جامعه می رود.
"گر سنگ از حدیث بنالد عجب مدار"...

*****

عبدالله مومنی تعادل خود را از دست داده

گزارش همسر عبدالله مومنی از دیدار با وی در حیاط زندان اوین

ادوارنیوز: عبدالله مومنی سخنگوی سازمان دانش آموختگان،روز گذشته در حیاط زندان اوین و به مدت ده دقیقه با همسر و فرزندانش دیدار کرد. وضعیت وخیم جسمی و روحی عبدالله مومنی در این دیدار را فاطمه ادینه وند همسر وی در گفتگویی با روزانلاین تشریح کرده است که در پی می خوانید:
عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت)، 45 روز پیش در حالی در دفتر ستاد شهروند مهدی کروبی بازداشت شد که به گفته شاهدان عینی، ماموران امنیتی او رابا خشونت هر چه تمام تر و ضرب و شتم شدید و بدون ارائه هیچ حکمی با خود بردند، اکنون اما با گذشت 45 روز زندان، وی نزدیک به 20 کیلو وزن کم کرده و تعادل روحی و جسمی اش را از دست داده است. همسر وی که دیروز با وی ملاقات داشته از این وضعیت نگران کننده با روز سخن گفته است. همسر، برادر و فرزندان عبدالله مومنی روز گذشته در زندان اوین با او در حالی دیدار کردند که این فعال دانشجویی نه قدرت تکلم داشت و نه قدرت راه رفتن. فاطمه آدینه وند، همسر مومنی که به شدت نگران و ملتهب بود به روز گفت: بچه های من اصلا آقای مومنی را نشناختند و به شدت از دیدن او شوکه شدیم. وی می افزاید: از زندان اوین او را با ماشین سبز رنگی آوردند؛ از ماشین که پیاده شد اگر من و برادرش او را نمی گرفتیم می افتاد. حتی نمی توانست یک قدم راه برود. کمک کردیم و وارد اتاق ملاقات شدیم. همسر مومنی با بیان اینکه "آنچه که می دیدیم را باور نمی کردیم" توضیح میدهد: ریش و موهای عبدالله بلند شده و کاملا به هم ریخته و صورتش از فرط لاغری به شدت سیاه شده، زیر چشم ها گود رفته و کبود بود. خانم ادینه وند می افزاید: صدای عبدالله به شدت لرزان بود و اصلا قدرت حرف زدن نداشت و بچه ها از دیدن وضعیت او به شدت ترسیده و فقط گریه می کردند و مدام می پرسیدند چه بلایی سر بابا اومده؟ به گفته او عبدالله مومنی تعادل روحی و روانی نداشت و فقط احوالپرسی می کرد و مدام می گفت "جای من خوب است". خانم آدینه وند با بیان اینکه "اگر جای او خوب است پس چرا به این شکل درآمده" می افزاید: تنها چیزی که عبدالله گفت این بود که دو روزست روزه ام. ما دیگر هیچ چیزی از او نشنیدیم. وی با بیان اینکه همسرش همچنان در انفرادی است و بازجویی او تمام نشده می گوید: همسرم شدیدا تحت فشار روحی و جسمی و شکنجه است و نزدیک 20 کیلو وزن کم کرده است. خانم آدینه وند تاکید می کند: آن کسی که امروز دیدیم اصلا عبدالله مومنی نبود؛ فقط یک پوست و استخوانی بود که تعادل روحی و روانی و قدرت حرف زدن وایستادن و راه رفتن نداشت.هیچ چیزی از عبدالله نمانده است. به گفته همسر مومنی این ملاقات فقط ده دقیقه و در حضور بازجوی این فعال دانشجویی صورت گرفته و بازجو با قرار دادن ضبط صوتی روی میز تمام مکالمات را ضبط کرده است. همسر مومنی با بیان اینکه "بچه ها شوکه شده و ترسیده اند" می گوید: از وقتی برگشته ایم بچه ها فقط در حال گریه کردن هستند و نگران پدرشان که چه اتفاقی افتاده و نمی توانیم آنها را آرام کنیم. وی با انتقاد شدید از وضعیت همسرش می افزاید: امروز که گریه بچه ها و وضعیت عبدالله را دیدم به بازجو گفتم آیا این حق ماست در زندگی که 5 شهید داده ایم و عزیزانمان رفته اند تا ما در آرامش زندگی کنیم؟ اکنون با این آدم چه کرده اید؟ چه بلایی سر او آورده اید؟ بازجوی مومنی هیچ پاسخی نداده و زود ملاقات را به پایان رسانده و مجددا مومنی را با ماشین سبز برده اند. خانم آدینه وند می گوید: یکبار صدام زندگی مرا نابود کرد و شوهرم رفت و شهید شد که بچه های این مملکت و ما در آرامش زندگی کنیم. امروز با دیدن عبدالله در آن وضعیت، باز صدام جلوی چشمان من زنده شد. چیزی از عبدالله من نمانده و من متاسفم که اینها مدام دم از عدالت میزنند و اینگونه رفتار می کنند. خانم مومنی که به شدت نگران و ملتهب است، توان صحبت بیش از این راندارد. روز سه شنبه نیز عبدالله مومنی را مجبور کرده بودند با همسرش تماس گرفته و از او بخواهد هیچ گونه مصاحبه و اطلاع رسانی درباره او انجام ندهد. در این تماس تلفنی مومنی با لحنی به شدت عصبی و صدایی لرزان از همسرش خواسته بود: "به جای مصاحبه درباره پرونده و وضعیت من، به بچه داری بپرداز." از سوی دیگر همسر مومنی روز دوشنبه خبر از تماس تلفنی این فعال سرشناس دانشجویی داده و گفته بود: صدای او به قدری ضعیف و بریده بود که در کلام اول او را نشناختم. او در جملات کوتاه و بریده بریده خود تصریح کرد که در زندان انفرادی و زیر فشار شدید بازجویی است. فاطمه ادینه وند با بیان اینکه "این اولین بار نیست که عبدالله مومنی بازداشت و زندان انفرادی را تجربه می کند اما لحن صدای او و نحوه صحبتهایش نشان می داد که شدیدا تحت فشار قرار دارد"، نسبت به زیر فشار بودن فعالان سیاسی برای اعتراف ساختگی هشدار داده و گفته بود: "من در پایان تماس تلفنی به عبدالله تاکید کردم که مبادا از قرص هایی که به آقای ابطحی دادند و او را مجبور به اعتراف ساختگی کرده‌اند بخورد." این مصاحبه چنان بازجو ها را به هراس انداخت که این زندانی را که بیش از 50 روز است در انفرادی و در شرایط ایزوله کامل و تحت شدیدترین فشارهای روحی و جسمی قرار دارد مجبور کردند با همسرش تماس بگیرد و با عصبانیت از او بخواهد هیچ گونه مصاحبه و پیگیری در باره پرونده و وضعیت او انجام ندهد.

نامه فرزندان مومنی

در 12 مرداد امسال حمیدرضا و امیر رضا مومنی، فرزندان عبدالله مومنی نامه ای برای پدرشان نوشته بودند که در آن خطاب به عبدالله مومنی آمده بود: پدر جان سلام؛ فصل تابستان برای همه مردم، لااقل دانش‌آموزان، روزهای نشاط و سفر و تعطیلات است، همه در كنار پدر و مادر راهی سفر می‌شوند و خاطره‌های خوشی را برای باقی سال به ذهن می‌سپارند. اما این فصل برای ما دو برادر و فرزندان همه فعالان سیاسی در بند كه تنها به دلیل دفاع از مطالبات شهروندی در زندان به سر می‌برند، تلخ شده است. این تلخی را اولین بار نیست كه می‌چشیم، حداقل برای ما این سومین تابستان تلخ است، تابستان 82، 86 و اكنون تابستان تلخ 88. تابستان 82 خوب نمی‌دانستیم كه چرا تو پدر باید راهی زندان شوی، تابستان 86 اما بی‌گناهی‌ات را درك كردیم، درست آن موقع كه برای بردنت به خانه‌مان آمدند، هر دو بار بی‌آنكه اتهامی ثابت شود و دادگاهی برایت برگزار شود، آزاد شدی و ما باز هم فهمیدیم كه تنها گناه پدرمان دفاع از آزادی است. اما این بار جرم تو چیست، پدر؟ جرم تو شركت در انتخابات است، این بار می‌دانیم كه تو نه به بهانه تحریم انتخابات بلكه به دلیل رای دادن بازداشت شده‌ای. اكنون 40 روز از زندانی شدنت می‌گذرد و ما هر لحظه بی‌قرار این سوال را در ذهن‌مان تكرار می‌كنیم كه راستی بابا كی آزاد می‌شود؟ جرم یك معلم آزاداندیش چیست؟ اما باز هم جوابی نداریم، تنها چشم به آسمان دوخته‌ایم و از تنها پناهگاه‌مان خدا یاری می‌طلبیم تا تو پدر و دیگر مردانی كه مانند تو می‌اندیشند، آزاد شوند چراكه خداوند همه انسان‌ها را آزاد آفریده است.

نامه همسر مومنی

همسر مومنی نیز در نامه ای سرگشاده برای همسرش نوشته است: "نمی‌دانم تو را به كدامین گناه ناكرده به زندان افكنده‌اند ولی این را نیك می‌دانم كه راهی كه برادر شهیدت پیمود، تو را بر آن داشت كه در راه اعتلای ایران و رعایت حقوق شهروندی و نیل به آزادی گام‌برداری و از حریم‌شكنان آزادی هراسی به دل راه ندهی." در نامه خانم آدینه وند آمده است: "راستی این روزها به این می‌اندیشم كه برادر شهیدت برای آنكه من و فرزندانم در این كشور زندگی آرام و ارزشمندی داشته باشیم خود را به كشتن داده بود اما امروز كه آرامش زندگی‌ام را از دست رفته می‌بینم و تو را در زندان، وحشت وجودم را فرامی‌گیرد. نمی‌دانم چرا سارقان مسلح و قاچاقچیان موادمخدر اجازه ملاقات با خانواده‌های خود را دارند اما آنهایی كه برای حقوق شهروندی و آزادی انسانی به زندان افتاده‌اند حق دیدار با خانواده را ندارند و بدون حقوق حداقلی در زندان به سر می‌برند. مگر گناه تو دفاع از حقوق شهروندی و استقلال و حاكمیت ملی نیست؟ آیا این جرم است؟ آیا خونی كه این روزها بر خیابان‌های تهران ریخته شد، در راستای اجرای قانون اساسی بود؟"

عبدالله مومنی پیش از این چندین بار به خاطر فعالیت های حقوق بشری و دانشجویی به زندان رفته است؛ او از جمله در ۱۸ تیر سال ۱۳۸۶ پس از حمله مسلحانه نیروهای امنیتی به دفترسازمان دانش آموختگان بازداشت و وقتی آزاد شد بسیار لاغر و ضعیف شده بود؛ ۱۴ کیلو وزن کم کرده و به شدت بیمار بود. خود وی تا کنون درباره علت این بیماری در زندان در مجامع رسمی سکوت کرده است.

*****

فعالان حقوق بشر در ایران
حکم اعدام برای یک فعال کرد به اتهام محاربه
خبرگزاری هرانا : رشید آخکندی اردیبهشت ماه سال گذشته به اتهام محاربه و همکاری با اپوزیسیون کرد در اصفهان دستگیر و روانه زندان شد و پس از یک سال حکم اعدام خود را توسط دادگاه انقلاب سنندج دریافت کرد.
آقای آخکندی پس از بازداشت و انتقال به زندان مرکزی سنندج در تاریخ 21 فروردین ماه سال جاری در شعبه چهار دادگاه انقلاب این شهر در حالی مورد محاکمه و محکومیت به اعدام قرار گرفت که از در اختیار داشتن وکیل مدافع منتخب محروم بود.
خانواده آقای آخکندی عنوان می دارند محکومیت وی به دلیل ارتباط با احزاب کرد صورت نگرفته بلکه موضوع مربوط به ده سال پیش و درگیری در یکی از روستاهای بانه، بین چریکهای کرد و نیروهای وابسته به دولت بوده .
گفته شده در این درگیری یک پاسدار کرد کشته می شود و اکنون پس از ده سال با شکایت فردی به نام رحمان سعید نژاد از بستگان متوفی وی دستگیر و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است.
خانواده وی تاکید دارند این این دستگیری به خاطر عدم دسترسی به کسانی است که در درگیری ذکر شده دست داشته و نسبت فامیلی با آقای آخکندی دارند. این خانواده روند حقوقی پرونده را متکی بر اسناد نمی دانند.
لازم به یادآوری است وزارت اطلاعات با ذکر نام آقای آخکندی، طی اطلاعیه ای در اردیبهشت ماه سال گذشته از "بازداشت فردی خبر داد که متهم است طی سالهای اخیر با راه اندازی گروهی مسلح در منطقه تخت واقع در شهرستان سقز در استان کردستان، مبادرت به قتل، شرارت، زورگیری مسلحانه، آدم ربایی و آزار و اذیت اهالی منطقه می کرده و با "گروهکهای ضدانقلاب" نیز همکاری داشته است".

*****

اعتراف به شکنجه زندانیان در زندان مخوف کهریزک
ایسنا: نيروي انتظامي جمهوري اسلامي درباره تعطيلي بازداشت‌گاه كهريزك و به منظور تنوير افكار عمومي اطلاعيه صادر كرد.
متن اطلاعيه‌ي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران به شرح ذيل است:
بسمه‌تعالي
به دنبال دستور مقام معظم رهبري مبني بر تعطيلي بازداشت‌گاه كهريزك و بررسي حوادث بازداشت‌گاه توسط هيات ويژه شوراي عالي امنيت ملي، به دستور سردار فرمانده نيروي انتظامي تيم ويژه‌اي توسط بازرسي كل ناجا به صورت همزمان مسوول پيگيري موضوع شد كه گزارش بررسي‌ها و اقدامات اوليه به شرح ذيل به اطلاع عموم مي‌رسد:
1- بازداشت‌گاه كهريزك براي نگهداري موقت و تاديب اراذل و اوباش دستگير شده در طرح ارتقاء امنيت اجتماعي و با شرايط زيستي سختگيرانه ايجاد و توسط ناجا اداره مي‌شد.
2- تعدادي از دستگيرشدگان اغتشاشات 18 تير به زندان اوين اعزام مي‌شوند، ولي به جهت محدود پذيرش، تعدادي از آنها به صورت موقت به بازداشت‌گاه كهريزگ منتقل مي‌شوند كه با توجه به شرايط يادشده اصولا اعزام بازداشتي‌ها به اين بازداشت‌گاه‌ها صحيح نبوده است.
3- محدوديت پذيرش بازداشت‌گاه و اضافه شدن دستگيرشدگان 18 تير باعث تراكم جمعيت دربند بازداشتي‌ها شده و شرايط نامساعد زيستي و بهداشتي موجبات آزار و اذيت آنان را فراهم مي‌آورد.
4- برابر بررسي‌هاي به عمل آمده و مصاحبه با بازداشت‌شدگان و مطلعان، سهل‌انگاري و تخلف تعدادي از مسوولان، ماموران و كاركنان بازداشت‌گاه كهريزك و رده‌هاي نظارتي محرز مي‌باشد؛ لذا ضمن تشكيل و تكميل پرونده پرونده جهت ارسال به مراجع قضايي براي افراد فوق اقدامات تنبيهي درون‌سازماني به شرح ذيل اعمال گرديد:
- عزل و تنبيه مسوولان بازداشت‌گاه به دليل پذيرش بازداشت‌شدگان بيش از ظرفيت بازداشت‌گاه، عدم انعكاس محدوديت‌ها و مشكلات به سلسله مراتب، بي‌توجهي و عدم نظارت و كنترل بر زيرمجموعه و عدم توجه به تدابير ابلاغ در خصوص نحوه‌ي نگهداري و مراقبت از بازداشت‌شدگان.
- عزل و تنبيه دو تن از مسوولاني كه در انجام وظايف نظارتي و كنترلي كوتاهي و سهل‌انگاري داشته‌اند.
- برخورد و تنبيه دو تن از افسران نگهبان وقت به دليل اقدام خودسرانه در تنبيه بدني بازداشت‌شدگان.
- تنبيه انضباطي تعدادي ديگري از مسوولان و ماموراني كه به صورت مستقيم و غيرمستقيم در ايجاد شرايط به وجود آمده نقش داشته‌اند.
نيروي انتظامي جمهوري اسلامي با وجود تمام فتنه‌آفريني‌هاي تحريك‌كنندگان و اغتشاشگران ضمن متوجه دانستن تمام مسووليت پيامدهاي تحريك‌ها و بي‌قانوني‌هاي صورت گرفته به آنان، اعتقاد راسخ بر اين دارد كه تحت هيچ شرايطي حقوق مردم نبايستي توسط ماموران ناجا كه داعيه‌دار قانونگرايي است مورد نقض قرار گيرد و با اندك موارد و مصاديق آن برخورد مي‌نمايد.
در پايان لازم به ذكر است كه موارد فوق نتايج اقدامات اوليه بازرسي كل ناجا مي‌باشد و نتايج اقدامات تكميلي متعاقبا به اطلاع عموم خواهد رسيد.
اداره‌ي كل اطلاع‌رساني و ارتباطات معاونت اجتماعي ناجا

*****

گزارشی از فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
در پی تحقیقات بعمل آمده اسامی و مشخصات افرادی که در اردوگاه مرگ کهریزک به شکنجه زندانیان پرداخته و شماری از آنان را با ضرب و شتم و شکنجه به قتل رساندند، اعلام می شود.
براساس گزارشهای بدست آمده، در اردوگاه مرگ کهریزک یک سولۀ مستطیلی شکل ایجاد شده بود و این سوله را قفس بندی کرده بودند، مساحت هر قفس در حدود 30 متر مربع می باشد. در هر کدام از این قفسها بین 40 الی 60 نفر جا داده می شد که زندانیان تقریبا فقط قادر به ایستادن باشند. در این سوله در حدود 200 نفر از دستگیر شدگان قیام مردم ایران و تعدادی از زندانیان عادی نگهداری می شدند.دستگیر شدگان به محض ورود به این زندان تحت شکنجه قرار می گرفتند. شکنجه و زدن ضرباتی که معمولان سر و صورت زندانی و نقاط حساس بدن او را هدف قرار می دادند . شکنجه گران با استفاده از ابزارهای شکنجه مانند باتون، لوله های فلزی،نبشی وشلاق شکنجه می کردند و بیشتر به سر زندانی می کوبیدند .شکنجه گران در مواردی بر روی زندانیان آب گرم می ریختند که یکی از موارد شکنجه روتینی آنها است. آنها همچنین حکم مرگ افراد را داشتند و خود می توانستند تصمیم بگیرند و به اجرا در بیاورند البته مرگ در زیر شکنجه های سبعانه و قرون وسطائی صورت می گرفت و مرگ اکثر جان باختگان بصورت تصادفی نبوده بلکه با طرح،تشخیص و تصمیم قبلی صورت می گرفت.در زیر شکنجه های طاقت فرسا و غیر انسانی که بطور سیستماتیک و علیه تمامی زندانیان صورت می می گرفت.آنها قربانیان خود را انتخاب می کردند و در زیر شکنجه به قتل می رساندند. بنابه گفتۀ شاهدین تقریبا در هر 24 ساعت 2 الی 3 نفر را به قتل می رساندند که در مجموع کسانی که به قتل رسانده شدند در حدود 15 الی 20 نفر می باشند پیکر آنها را لای پتو می پیچاندند و در وانتی قرار می دادند و به سردخانه کهریزک تحویل می دادند.از جمله جوانانی که در زیر شکنجه به قتل رسیدن می توان نام محسن روح الامینی و محمد کامرانی را نام برد. محسن روح الامینی توسط فردی بنام سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه مرگ کهریزک پس از شکنجه های زیاد با یک وسیله فلزی به سر شهید راه آزادی مردم ایران محسن روح الامینی می کوبد و در حالی که خون از سر او جاری بود بدستور وی توسط شکنجه گرانی به نامهای سید موسوی و سید حسینی از پا آویزان می شود و مدتها بدین صورت قرار داده می شود که همچنان خون از سر او جاری بود تا زمانی که او جان باخت. محسن روح الامینی با هدف به قتل رساندن شکنجه می شد. با شیوه مشابه محمد کامرانی را به شهادت رساندند.چندن نفر از کسانی که شاهد قتل و شکنجه بودند حاضرند در هر دادگاه بین المللی و هیئت تحقیق بین المللی علیرغم خطر جانی مشاهدات خود را بیان کنند با دلیل و مدارک قابل استناد. آنها همچنین در صورت لزوم می توانند به خانواده های قربانیان به عنوان شهود در هر دادگاه مسقل شرکت کنند به شرط تامین جانی انها . کسانی که در شکنجه و قتل جوانان قیام مردم ایران مسقیما نقش داشتند و تا به حال منجر به مرگ تعداد زیادی از جوانان شده است.احمدرضا رادان ،عامریان (عامری) معاون رادان ،کشمیری (از دستیاران رادان)،حقی فرمانده گارد ،کومیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک،سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه کهریزک ،پاسدار سید موسوی قاتلین ( محسن روح الامین)، افسر پاسدار سید حسینی افسر نگهبان زندان کهریزک و 8 نفر از افراد گارد که با نقاب زندانیان را مورد شکنجه قرار می دادند.احمد رضا رادان به اتفاق تعدادی از همدستانش مانند کشمیری، عامریان(عامری) و حقی با هلی کوپتر چند روز درهفته به کهریزک می آیند و زندانیان را خود مورد شکنجه های وحشیانه و تحقیر قرار می دهد.احمد رضا رادان خطاب به زندانیان گفت :در دنیا اول اینجا است زندانی که زندانی را آدام می کنیم بعد ابوغریب و گوانتاناموه علی خامنه ای ولی فقیه روز سه شنبه 6 مرداد ماه دستور بسته شدن بازداشتگاه کهریزک را صادر کرد زیرا، بگفته وی در آنجا معیارهای لازم برای حفظ حقوق بازداشت شدگان وجود ندارد. این در حالی است که در این اردوگاه مرگ دهها نفر به قتل رسیدند و صدها نفر در اثر شکنجه دچار صدماتی شدند و تا پایان حیاتشان اثرات جسمی و روحی آنرا با خود دارند.علی خامنه ای که افراد فوق مجری فرامین وی بوده از ترس به محاکمه کشاندن آنها و افشای نقش خود اقدام به بستن شتاب زده و از بین بردن آثار جرم نمود و افراد فوق را برای ادامۀ جنایت علیه بشریت به شکنجه گاههای دیگر منتقل کرده است.
فعالین حقوق بشر و دمرکراسی در ایران،جنایت های قرون وسطائی که در اردوگاه مرگ کهریزک توسط بالاترین مقامات انتظامی که مجریان دستورات علی خامنه ای ولی فقیه هستند را به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم می کند و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار ارسال هیئت تحقیق برای بررسی جنایتهای که در این بازداشتگاه و سایر بازداشتگاهها صورت می گیرد می باشد و تحت پیگرد بین المللی قرار دادن آمرین و عملین آن است.

*****

روزنامه روسی«نیزاویسیمایا گازیتا»
روسیه در روابطش با دولت جدید ایران تجدید نظر کند
سایت دولتی تابناک - كدخبر: ۵۸۵۵۸
سرویس بین‌الملل «تابناک» ـ در مراسم تحلیف محمود احمدی نژاد، رئیس‌جمهور منتخب ایران، 240 نفر از 290 نماینده مجلس حضور داشتند؛ در حالي كه در سالن مجلس میرحسین موسوی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور نداشتند. به گزارش خبرگزاری «ریانووستی»، روزنامه روسی «نیزاویسیمایا گازیتا» در بخش سرمقاله خود با عنوان «بهتر است روسیه سیاست خود در رابطه با ایران را تصحیح کند» ضمن بیان مطلب بالا می‌نویسد: در بین قدرت‌های جهانی نیز در درک اوضاع داخلی ایران وحدت وجود ندارد. مقامات آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و ایتالیا تصمیم گرفتند که پیروزی احمدی‌نژاد را به وی تبریک نگویند. خود احمدی‌نژاد دوره دوم چهارساله ریاست جمهوری را به عنوان آغاز تغییراتی بزرگ برای کشورش توصیف نمود.در ادامه این مقاله گفته می‌شود که در عین حال کارشناسان انتظار چرخشی شدید در رویکرد احمدی‌نژاد را ندارند. «الکسی ارباتوف» کارشناس انستیتو اقتصاد جهانی و روابط بین‌الملل آکادمی علوم روسیه به روزنامه «نیزاویسیمایا گازیتا» گفت: «محبوبیت احمدی‌نژاد پایین است و او خط مشی خود را تغییر نمی‌دهد، بویژه که پشت سر او نیروهای قدرتمندی ایستاده‌اند.» اما با همه این اوصاف، احتمال عقب‌نشینی احمدی‌نژاد در مقابل میانه‌روها وجود دارد.نويسندگان این مقاله می‌نویسند: برای مسکو شاید بهتر باشد بدون اینکه منتظر رخداد چنین تغییری باشد، سیاست خود را تصحیح کند. چرا که به نظر می‌رسد تصور اینکه ایران قدرتی منطقه‌ای است و روسیه می‌تواند از آن به عنوان برگ برنده در روابط با غرب استفاده کند، اشتباه بوده است.این روزنامه روسی در ادامه می نویسد: در حقیقت اینطور از آب درآمد که ایران از روسیه استفاده می‌کند تا بین گروه 1+5 که سعی دارد به طور مسالمت آمیز نگرانی‌های جامعه جهانی را درباره راستای برنامه هسته‌ای ایران برطرف کند، شکاف ایجاد کند.«نیزاویسیمایا گازیتا» می‌افزاید: تصحیح سیاست مسکو بدین معنا نیست که باید روابط با ایران را قطع کرد، چرا که ایران باید به عنوان یک شریک مهم باقی بماند. طبق اطلاعات رسمی، از سال 2000 در مبادلات تجاری روسیه و ایران گرایش صعودی دیده می‌شود و حجم معاملات بیش از 5 برابر شده است. هرچند که رقم مبادلات تجاری در سال گذشته به نسبت کم و برابر با 3.7 میلیارد دلار بود، اما مشخص است که در توسعه روابط با ایران چندین موسسه بزرگ روسی که قراردادهایی با ایران نیز دارند، ذینفع هستند، از جمله موسسه دولتی صادرات دفاعی «روس ابارون اکسپورت»، اپراتور تلفن همراه «مگافون»، کارخانه ساخت خودروهای سنگین «کاماز»، «کورپوراسیون واحد هواپیماسازی»، موسسه اتمی «اتم استروی اکسپورت» و «گازپروم».بنا به ارزیابی مولفین این مقاله، سیاستی مستمر و اصولی‌تر از سوی مسکو در رابطه با ایران در چهارچوب حل مسائل استراتژیک روسیه نیز می‌گنجد، از جمله ممانعت از گسترش سلاح هسته‌ای و همزمان منتفی ساختن امکان توسل به زور علیه ایران.نويسندگان مقاله در پايان می‌نویسند: روسیه نباید در امور داخلی ایران مداخله کند، اما تکیه بر روابط شخصی با احمدی‌نژاد نیز نتیجه نمی‌دهد. شاید گسترش تماس با نیروهایی که بیشتر میانه‌رو هستند و تقویت فشار بین‌المللی بر تهران، بیشتر به نفع مردم ایران و روسیه باشد. رویدادهای اخیر در این جمهوری، زمانی که مخالفین احمدی‌نژاد فریاد «مرگ بر روسیه!» سر می‌دادند، نشان می‌دهد که در بین بخش قابل‌توجهی از مردم ایران، نقش مسکو به عنوان وکیل دولت احمدی‌نژاد مورد تأیید قرار نگرفت. گفتنی است، از آنجا که آزادی مطبوعات و رسانه‌ها در روسیه موضوعی تصنعی است، به نظر می‌رسد مقامات کرملین در حال نوعی طراحی جدید برای تنظیم روابطشان با ایران هستند، در واقع روس‌ها با توجه به آگاهی‌شان نسبت به سابقه ذهنی ایرانی‌ها از آنها، در تلاشند تا به‌گونه‌ای صحنه‌گردانی کنند که پس از پایان دوره احمدی‌نژاد نیز بازاری به نام ایران را از دست ندهند؛ البته از این طریق می‌خواهند پیامی نیز به دولتمردان ایرانی بدهند که همراهی روسیه با آنها در پروژه‌های مختلف برای روس‌ها هزینه‌هایی داشته است، تا بتوانند از این راه سهم بیشتری در بازار ایران به دست آورند.در واقع این فضاسازی جدید مبتنی بر سیاست اصولی روس‌ها، مبنی بر نوعی امتیازگیری بیشتر از شرایطی است که خود تلاش می‌کنند آن را غیر عادی و برای روس‌ها هزینه‌بر جلوه دهند. بنا بر این به نظر می‌رسد دولتمردان کشورمان نیز متناسب با آن به روس‌ها یادآوری کنند که بدقولی آنها در اتمام پروژه‌هایی مانند نیروگاه هسته‌ای بوشهر و یا توافق‌های نظامیشان با ایران برای کشورمان هزینه‌های بسیاری داشته که این موضوع حتی می‌تواند منجر به تغییر راهبرد کنونی ایران در قبال مسکو شود.

*****

گزارش فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران

بنابه گزارشات رسیده از مناطق مرکزی شهرتهران ، به مناسبت نیمه شعبان تعداد زیادی از مردم این مناسبت مذهبی را تبدیل به اعتراض عمومی کرده اند. در مناطق مرکزی شهر تجمع کردند که با یورشهای وحشیانه نیروهای سرکوبگر مواجه هستند.تعداد زیادی از مردم در مناطق مرکزی و بعضی از مناطق جنوبی شهر تجمع کرده اند .آنها در میادین و خیابانهای اصلی تجمع کرده اند . در حال حاضر د رمیدان انقلاب میدان ولی عصر،میدان فاطمی ،میدان امام حسین ،ونک ،خیابان آزادی خیابان ولی عصر تعداد زیادی از مردم به خیابانها آمده اند و نیروهای سرکوبگر را غافل گیر کرده اند. در میدان انقلاب نیروهای گارد ویژه و بسیج به مردم یورش می برند تا به حال به بیش از 16 نفر با باتون حمله کردند و آنها را بشدت مورد ضرب وشتم قرار داده اند اکثر کسانی که مورد ضرب وشتم قرار می گیرند دختران و پسران جوان هستند.ماشینها به عنوان اعتراض اقدام به بوق زدند می کنند و ترافیک سنگینی را ایجاد کرده اند نیروهای لباس شخصی با باتون به شیشه های ماشینها می کوبند که تا به حال حداقل شیشه های جلوی 2 ماشین مورد اصابت باتونها قرار گرفته است و شکسته شده از طرفی دیگر مردم نیروهای سرکوبگر را هو می کنند و ماشینها به بوق زدن خود ادامه میدهند. گزارشهای مشابهی از نواحی جنوبی شهر تهران میرسد نیروهای سرکوبگر گارد ویژه ،سپاه پاسداران ،بسیج و لباس شخصیها بصورت گسترده و انبوه در شهر حضور دارند .این بار نه تنها نقاط مرکزی شهر را بلکه مناطق جنوبی شهر را هم به اشغال خود در آورده اند.در حال حاضر میدان امام حسین و خیابانها منتهی به آن را مملو از نیروهای سرکوبگر می باشد.

*****

باز هم کارد دسته خودش را می بُرَد
امیرفرشاد ابراهیمی وبلاگ‌نویس ایرانی اعضای بسیج را افشا می‌کند
شهرزادنیوز: امیرفرشاد ابراهیمی در آپارتمان کوچک خود در برلین پشت کامپیوتر می‌نشیند و در میان هزاران عکس به جستجو می‌پردازد. او ساعت‌ها روی سایت‌های اینترنتی و عکس‌های تظاهرات ایران کلیک می‌کند و به این سایت و آن سایت می‌رود.
عکس‌ها، عکس لباس شخصی‌هایی هستند که پس از انتخابات در شهرها معترضان را کتک می‌زنند. هر از گاهی او دور سر یک نفر که باتوم یا اسلحه به دست دارد، دایره ای می‌کشد.
می‌گوید: "این افراد را می‌شناسم. از زمانی که با هم در انصار حزب‌الله بودیم. تعجب می‌کنم که آنها را این جا می‌بینم."
ابراهیمی می‌گوید بسیاری از افرادی را که اکنون در ایران تظاهرات‌کنندگان را کتک می‌زنند، می‌شناسد؛ چون خودش یکی از آن‌ها بوده است، یکی از اعضای گروه شبه نظامی مذهبی به نام انصار حزب‌الله. داستان او ترکیب و ایدئولوژی گروه‌های اصول‌گرایی را که در ایران مردم را سرکوب می‌کنند، روشن می نماید.
"هیچ کدام از آن‌ها پلیس نیستند. اکثرشان بسیجی یا اعضای انصار حزب‌الله هستند. این‌ها، گروه‌های شبه نظامی اند که تحت نظر مستقیم رهبر هستند، نیروهایی که بر اساس اعتقاد خود کار می‌کنند."
ابراهیمی نام افرادی را که می‌شناسد در اینترنت رو می‌کند و رسوایشان می‌سازد. او اسامی و شماره‌های تلفن و گاهی حتا آدرس آن‌ها را منتشر می‌کند تا "همسایه‌هاشان بدانند که این‌ها چه کاره‌اند."
او می‌گوید، برخی از آن‌ها با او تماس گرفته و تهدید به قتل کرده‌اند، اما برخی فقط احساس می‌کنند که یار سابق‌شان به آن‌ها خیانت کرده است.
"یکی از آن‌ها به من تلفن زد و گفت، چرا یک چنین کار غیر اخلاقی با ما می‌کنی. تو دوستی‌مان را خراب می‌کنی. به او گفتم که او کار غیر اخلاقی می‌کند و این اوست که دست‌هایش به خون مردم آغشته است. دیگر با او حرف نزدم."
ابراهیمی از بنیانگذاران گروه انصار حزب‌الله بود که مانند بسیاری از گروه‌های دیگر، ریشه در جنگ ایران و عراق در اواخر دهه 1980 دارد. ابراهیمی می‌گوید در سال 1988 که فقط 13 سالم بود، شناسنامه‌ام را دستکاری کردم و به جبهه جنگ علیه صدام حسین رفتم.
او عکس‌های آن زمانش را نشان می‌دهد، عکس‌هایی که در آن‌ها با ریش و اسلحه در دست یا نشسته پشت یک تیربار ضد هوایی، مسن‌تر به نظر می‌آید.
"وقتی یکی از بسیجیان درست کنار من تیر خورد، برای اولین بار بود که یک مرده را از نزدیک ‌دیدم. آن موقع بود که فهمیدم کجا هستم و از خودم پرسیدم، این جا چه کار می‌کنم؟"
بعد از جنگ، ابراهیمی و سایرین به این نتیجه می‌رسند که آن‌ها نگهبانان واقعی انقلاب اسلامی هستند و باید از آن در برابر نفوذ غرب حمایت کنند.
"مثلاً ما با تبلیغات تجاری محصولات غربی مخالفت می‌کردیم. ما مخالف شرایط اقتصادی بودیم، یا شرایط سیاسی. به هر حال ما خواسته‌هایی داشتیم و معتقد بودیم حق داریم، چون می‌گفتیم در جبهه جنگ خدمت کرده‌ایم، از زندگی و سلامتی خود مایه گذاشته‌ایم؛ از کشور دفاع نکرده‌ایم که این طوری غارت شود. این خواسته‌ها ما را به هم نزدیک کرد و انصار حزب‌الله را پایه گذاشتیم."
فرشاد به آن دسته‌ از این سازمان تعلق داشت که به گفته خودش قرار نبود سیاسی یا خشونت‌طلب باشد.
فیلم‌های گرفته شده از تظاهرات اخیر و گذاشته شدن آنها در یوتیوب نشان می‌دهد که معترضان شعار می‌دهند: "مجتبی بمیری."
مجتبی خامنه‌ای، پسر ولی فقیه ایران، علی خامنه‌ای است. بسیاری از ایرانیان مجتبی را متهم می‌کنند که سرکوب‌های خشونت‌بار کنونی را رهبری می‌کند. ابراهیمی می‌گوید او هم در جبهه جنگ یکی از یارانش بوده است.
ابراهیمی می‌گوید او و مجتبی اوقات زیادی را با هم گذراندند. "او بچه خوبی بود، ما تقریباً دوستان خوبی بودیم، و می‌توان در واقع گفت که او خشونت را دوست داشت."
با گذشت زمان، انصار حزب‌الله رشد کرد و ابراهیمی سردبیر روزنامه گروه شد. ابراهیمی می‌گوید در سال 1999 که انصار حزب‌الله در طی خیزش دانشجویی آن سال، به دانشجویان حمله و به شدت سرکوب‌شان کرد، از انصار حزب‌الله کناره گرفت. "ما می‌خواستیم به خوابگاه برویم و آن‌ها شروع کردند به کتک زدن مردم. آن موقع بود که میکروفون را گرفتم و گفتم: نه، انصار حزب‌الله حق ندارد، حق با شما دانشجویان است."
بعد از آن ابراهیمی فراری شد. او در تهران به زندان افتاد، سپس به ترکیه و بعد از آن به آلمان گریخت، جایی که در آن ازدواج کرد و هم اینک در همان جا به سر می برد. او می‌گوید نیروهای امنیتی ترکیه او را بازداشت کردند و یکی از نیروهای امنیتی ایرانی از او بازجویی کرد و گفت که او را به ایران برمی‌گرداند.
او از کامپیوتر و وبلاگ و تویتر استفاده می‌کند تا اطلاعات کسانی را که به گفته او مردم را کتک می‌زنند، منتشر کند.
"وقتی نگاه کردم و دیدم این از این سایت هفت تا هشت هزار نفر دیدن می‌کنند و اطلاعات را می‌خوانند، می‌بینم که این سایت به نوعی به یک منبع تبدیل شده است."

*****

اتحاديه اروپا برای احمدی نژاد پيام تبريک نمی فرستد
يک مقام اتحاديه اروپا امروز پنجشنبه اعلام کرد: اين اتحاديه پيام تبريکی برای آغاز دور دوم رياست جمهوری محمود احمدی‌نژاد نخواهد فرستاد.آمادئو آلتافاخ تارديو، سخنگوی اتحاديه اروپا، در گفت و گو با خبرنگاران گفت: اين اتحاديه «تاکنون پيام تبريکی نفرستاده و قصد اين کار را نيز ندارد.»پیشتر فرانسه، آمریکا، بریتانیا و آلمان نیز اعلام کرده بودند که به محمود احمدی نژاد تبریک نخواهند گفت.همزمان با مراسم تحليف محمود احمدی نژاد که دیروز چهارشنبه در مجلس شورای اسلامی برگزار شد، معترضان به نتیجه انتخابات در برخی از خيابان های تهران دست به تظاهرات زدند.به رغم حضور گسترده نيروهای امنيتی و ضد شورش در تهران، ۵۴ روز پس از انتخابات پايتخت ايران همچنان شاهد تجمع های اعتراضی است.ميرحسين موسوی و مهدی کروبی دو نامزد معترض انتخابات رياست جمهوری، می گويند: به دليل تخلفات و تقلب گسترده در انتخابات، دولت بر آمده از انتخابات رياست جمهوری نا مشروع است.

اظهارات وزیر امور خارجه سوئد در همین زمینه

کارل بيلت، وزير امور خارجه سوئد که کشورش رياست دوره ای اتحاديه اروپا را برعهده دارد، نيز روز چهارشنبه در وبلاگ خود نوشته است: سوئد به نمايندگی از اتحاديه اروپا قصد ندارد به محمود احمدی نژاد تبريک بگويد.اتحاديه اروپا به طور سنتی پيام تبريک برای کسانی که در سراسر جهان به عنوان جمهور انتخاب می شوند، می فرستد. اما به رغم اين که اتحاديه اروپا می گويد قصد ندارد برای احمدی نژاد پيام تبريک بفرست، سفير سوئد در تهران روز چهارشنبه در مراسم تحليف محمود احمدی نژاد شرکت کرده بود.وزير امور خارجه سوئد در اين باره در وبلاگ خود نوشته است: سفير ما به عنوان ناظر در مراسم تحليف حضور داشت. حاضر بودن ديپلمات ها که هميشه بهترين پيام رسانان هستند، بهتر است از آنکه غايب باشند.کارل بيلدت افزوده است: اتحاديه اروپا به «صراحت» خشونت ها عليه معترضان به نتايج انتخابات رياست جمهوری را «محکوم» کرده است.به گفته مقامات دولتی ايران، در جريان اعتراضات مسالمت آميز به نتايج انتخابات دست کم ۳۰ نفر کشته شده اند. اين در حالی است که گروه های طرفدار حقوق بشر می گويند تعداد کشته شدگان اين وقايع بسيار بيشتر از تعداد اعلام شده است.

*****

از ساعتی پیش به درخواست "موج سبز" و نیز خواسته خود ملت، تظاهراتی شبانه در مسیرهای میدان ولی عصر بسوی میدان ونک و در نقاط دیگری از تهران آغاز شده که تا این لحظه (کمی پس از ساعت 11 شامگاه) کماکان ادامه دارد.

فیلم زیر گوشه ای ازین تظاهرات در میدان ونک را نشان میدهد:

*****
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ