سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۶/۲۳

دوشنبه: 23/6/1388 (زمان: 00:04 بامداد)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یاران و هم میهنان درود و بامدادتان گرامی باد.
ما طی چند ساعت گذشته ( ازساعت 9 شب گذشته - یکشنبه شب 22 شهریور) با دو مشکل روبرو بوده ایم.

نخست حدود یک ساعتی برق در منطقه ای که دفتر ما در آن واقع است قطع بود و پس از وصل شدن برق نیز، با آن که از خدمات چهار سرویس دهنده اینترنتی برخورداریم اما این هرچهار خط اینترنتی از کار افتاده بود بنابراین نمی توانستیم به سایت خویش وارد شده و "پست" دیروز خود را کامل کرده و انتشار دهیم.
دقایقی پس از نیمه شب یکشنبه و آغاز بامداد روز دوشنبه 23 شهریور عاقبت خطوط اینترنتی بر قرار گردید و ما مشغول به کار شدیم که دوباره پس از نیم ساعتی تمامی خطوط از کار افتادند و کارهایمان نیمه کاره رها گردید و پس از دو ساعتی انتظار؛ دقایقی پیش یعنی حدود ساعت 2 بامداد باز خطوط اینترنتی بر قرار گردید که امیدواریم این ارتباط باز هم قطع نشود و بما فرصت دهد تا بکار خویش ادامه دهیم....!
با عرض پوزش برای این توضیحات و همچنین تاخیر در انتشار؛ "پست" جدید امروز را با آخرین مطالبی که می باید در "پست" شب گذشته ما درج می گردید شروع می کنیم و سپس به مطالب و خبرهای از این لحظه ببعد یعنی از آغاز روز دوشنبه، شروع خواهیم نمود.
*****
شمشیر را چه کسی به روی نظام کشید؟
آصف نیکنام:
آقای خامنه‌ای در خطبه‌های روز جمعه، برای توصیف رفتار اصلاح طلبان منتقد، مضمون "شمشیر کشیدن به روی نظام" را طرح کرده است که برای فهم نوع نگاهِ ايشان به مسایل قابل اعتناست. ایشان مثال‌های متعددی را از تاریخ اولیه‌ی اسلام، از زمان امام علی آورده است، که به جز مصادف بودن روز خطبه‌ی جمعه با روز شهادت امام علی، قیاس شرايط روز جامعه‌ی ایران با شرايط زمان امام علی بوده است.
اولين پرسشی که پيش می‌آید اين است که کدام شمشير؟ این شمشير را چه کسی به روی این نظام کشیده است؟ جمهوری اسلامی واقعی کدام است که ده سال پيش قرار بود جمهوری اسلامی تقلبی را به نظام تحميل کنند؟ چه کسی امروز شمشير در دست دارد؟
ازشواهد و واقعیت‌های موجود جامعه بر می‌آید که نامزدهای معترض به نتيجه‌ی انتخابات نه سلاح به دست دارند و نه اساساً دسترسی به سلاح دارند. به عبارت دیگر، اگر کسی شمشير و سلاح فیزیکی بتواند به روی کسی بکشد، ناگزیر نیروهای نظامی و امنیتی نظام هستند نه مردم عادی. پس اگر اطلاق تعبير "شمشير کشیدن به روی نظام" به کسانی جز نیروهای نظامی و امنيتی نظام درست باشد – و آن کسان نيروهای نظامی خارجی نباشد که ظاهراً هم نیستند – پس ناگزیر این تعبير، تعبیری است مجازی. به عبارت دیگر، جنگ سختی در کار نيست. اگر به ادبیات امنیتی و نظامی اين روزهای نظم مراجعه کنیم، چیزی جز جنگ نرم در جریان نيست.
اگر برگردیم به شاهد مثال‌های خطبه‌ی آقای خامنه‌ای، باید بپرسيم مگر خوارج پيش از اين‌که به روی علی ابن ابی‌طالب شمشیر بکشند و به سوی مبارزه‌ی مسلحانه بروند، با علی اهل مماشات یا تسليم بودند؟ مگر اینها همان گروهی نبودند که در مسجد علی را کافر می‌خوانند و او تنها با حرف پاسخ ايشان را می‌داد و اجازه‌ی شمشير کشيدن ياران‌اش را به روی آنها نمی‌داد؟ مگر خوارج همان کسانی نبودند که علی بعد از شکست دادن آنها در نهران و پس از ضربت خوردن به دست خوارج، باز هم گفت پس از من با خوارج نجنگید؟ به عبارت ديگر، مگر خوارج قبل از دست به شمشیر بردن، کاری می‌کردند جز "جنگ نرم"؟ چرا جنگ نرم برای علی قابل تحمل بود و او جنگ نرم را به نرمی پاسخ می‌داد ولی نظام جمهوری اسلامی، برای‌اش نرم و سخت فرقی ندارد و کوچک‌ترین زمزمه‌ی مخالف را به اشد مجازات می‌رساند و باز هم ادعا می‌کند اهل مداراست؟
انسان‌های منصف و صاحبِ وجدان حق ندارند با شنیدن خطبه‌ی آقای خامنه‌ای از خود بپرسند که چرا ایشان و نظام جمهوری اسلامی دچار نسیان است؟ چرا ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای از خاطر رهبر انقلاب عبور نمی‌کند وقتی به سادگی می‌گوید ما اجازه‌ی حیات به دگرانديشان هم می‌دهيم؟ چرا ماجرای هجده تير به آسانی فراموش می‌شود؟ اگر رهبر انقلاب اهل شدت عمل با قانون‌شکنی و شمشير کشیدن به روی نظام است، قاعدتاً باید بهتر از هر کسی بداند که قانون شکنی از سوی مسؤولان نظام، بزرگ‌ترین شمشير کشیدن به روی نظام و به روی ملت است. اگر بپذیریم که این نظام است که به ملت مديون است و نه بر عکس، بايد پرسيد که چه کسانی به روی ملت شمشیر کشيده‌اند؟ در واقع شمشیر کشیدن به روی ملت است که شمشیر کشیدن به روی نظام حساب می‌شود. امروز اين شمشیر را کسی جز آقای احمدی‌نژاد و دستگاه‌های تحت امرش کشیده است؟ رييس جمهوری که پيوسته قانون‌گریزی کرده است و حتی با تمام لاف ولایت‌پذيری‌اش بر سر ماجرای رحیم مشائی حکم رهبر کشور را هم هفته‌ای معطل گذاشت و باز هم به سردی به رهبر کشور پاسخ داد، کاری جز شمشير کشيدن به روی نظام انجام داده است؟
آقای خامنه‌ای بد مثالی را برای توضیح و توجيه ماجراهای امروز کشور آورده است. مثال خوارج و علی ابن ابی‌طالب نامربوط‌ترین مثالی بود که می‌شد آورد. علی با خوارجی که تا قبل از مبارزه‌ی مسلحانه با او جنگ نرم کرده بودند، چنين درشتی‌ها نکرد که آقای خامنه‌ای با مؤمنان به اين نظام و منتقدانِ‌ شخص خودش کرد. علی خودش را مساوی با اسلام قلمداد نکرد، اما آقای خامنه‌ای تمام نظام را مساوی با خودش می‌داند (چنانکه آقای احمدی‌نژاد تمام ملت را مساوی با خودش می‌شمارد).
گرفتيم که اين افترا را بتوان با نمايش‌های رسانه‌ای به مهدی کروبی و ميرحسین موسوی بست که به روی نظام شمشير کشيده‌اند (کدام شمشير؟ کدام نظام؟) و گرفتيم که اين ارکان نظام را از صحنه‌ی سياست حذف کردند، با آقای احمدی‌نژاد چه می‌کنند؟ اين شمشير یک بار در جریان بدنامی‌های انتخاباتی، یک بار در ماجرای نصب مشايی و به دفعات در ماجراهای ریز و درشت دیگر خودش را نشان داده است. اين شمشير باید زیر گلوی خود آقای خامنه‌ای باشد تا بفهمند که شمشیر واقعی را چه کسی به روی نظام کشيده است؟ اگر موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی در شمار کسانی هستند که به روی نظام شمشیر کشيده‌اند (و هنوز هیچ کس نمی‌داند معنی "شمشير به روی نظام کشيدن" دقیقاً چیست)، پس دیگر چه کسی به روی نظام شمشير نکشيده است؟ اگر کسانی که هم در زبان و هم در عمل پیوسته مدافع این نظام بوده‌اند مبارز جنگ با نظام شناخته می‌شوند، آنها که نه با اصل نظام موافقت داشته‌اند و نه بنيانگذار نظام را به رسمیت می‌شناختند امروز چه عنوانی را باید حمل کنند؟
این همه آشفتگی تحلیل و این همه سوء برداشت، این همه عدم تطابق ذهن و واقع چه عاقبتی خواهد داشت؟ نظامی که نمی‌تواند تفاوت دوست و دشمن را ببیند، نظامی که فرق شمشیر و قلم را نمی‌داند، نظامی که تفاوت سلاح و زبان را نمی‌فهمد، آيا عاقبتی خوش در انتظار خواهد داشت؟ آيا کسی به روی نظام شمشير کشیده يا این نظام است که به روی ملت شمشیر کشيده است؟ کدام یک از این دو تصویر واقعی‌تر است و شواهد عینی بیشتری برای‌اش می‌تواند يافت: شمشير نظام به روی ملت يا شمشير ارکان و یاران نظام به روی نظام؟
*****
هاشمی رفسنجانی: در صورت بازداشت کروبی از تمامی سمت های خود کناره گیری خواهم کرد

به دنبال انتشار اخباری درباره اهتمال بازداشت مهدی کروبی بازتاب های بسیاری داشته است شنیده ها حاکی است که اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید کرده که در صورت بازداشت وی از تمام سمت هایش استعفا خواهد داد.
در همین راستا سایت های خبری داخلی و خارجی بخشی از خبرهای خود را به این موضوع اختصاص می دهند این درحالی است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز این روزها هجمه بسیاری را به مهدی کروبی آغاز کرده است و بازداشت وی را در برخی از بخش های خبری پیگیری می کند. اما در همین راستا شنیده شده که شبکه العربیه به نقل از منابع خبری خود در تهران و گزارش نجاح محمد علی اعلام کرد، اخباری مبنی بر صدور دستور بازدداشت شیخ مهدی کروبی یکی از رهبران اصلاح طلب ، دریافت کرده است.در همین حال آیت الله هاشمی رفسنجانی تهدید کرده است در صورت بازداشت مهدی کروبی از تمام مناصب خود استعفا خواهد داد .
*****
ارگان رسمی دفتر سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران: سروش مرتد است

ارگان رسمی دفتر سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران با انتشار نوشتار اهانت آمیزی، عبدالکریم سروش را به خاطر نامه اعتراض آمیز اخیرش به آیت الله خامنه ای «مرتد» اعلام کرد و از نامه سرگشاده دکتر سروش به عنوان « دست نوشته مرتدي چون حسين حاج فرج دباغ معروف به سروش» نامبرد. ارگان دفتر سیاسی سپاه پاسداران با اشاره به حمایت دکتر سروش از مهدی کروبی در جریان انتخابات، درباره نامه اخیر دکتر سروش نوشته که «در این نامه كه بيشتر به دست نوشته هاي گروهك منافقين شباهت داردخطاب به رهبري انقلاب بي شرمانه مي نويسد:شما گفتيد كه "حرمت نظام هتك شد" و آبروي آن به يغما رفت. باور كنيد كه در تمام عمر خود خبري بدين خوشي از كسي نشنيده بودم.آفرين بر شما كه نكبت و ذلت استبداد ديني را اذعان و اعلام كرديد. شادم كه آخر الامر آه سحرخيزان به گردون رسيد و آتش انتقام الهي را برافروخت.»
ارگان دفتر سیاسی سپاه پاسداران در ادامه مطلب اهانت آمیز و خشمگینانه خود علیه سروش نوشته «اين پشمينه پوش زشت خو كه ادبيات وزين پارسي را به خدمت انديشه فاسدش درآورده است، در بخشي ديگر از توهمات بوالهوسانه خود مي نويسد:ما نسل كامكاري هستيم. ما زوال استبداد ديني را جشن خواهيم گرفت. جامعه اي اخلاقي و حكومتي فراديني طالع تابناك مردم سبز ماست.»
ارگان رسمی دفتر سیاسی سپاه در این متن اهانت آمیز که با الفاظ توهین آمیز و عصبیت شدید نویسندگانش همراه است علاوه بر حمله به سروش نوشته« آنچه در اين ميان محل تامل است سكوت سران داخلي فتنه سبز همچون موسوي و كروبي و خاتمي در برابر اين اظهار نظرهاست.»
ارگان دفتر سیاسی سپاه در عین حال کروبی، موسوی و خاتمی را مورد تهدید کرده و با این ادعا که« امروز ملت ايران منتظر است تا شاهد اعلام برائت اين مدعيان خط امام از كلام خارج نشينان دشمن انديشه امام باشند» نوشته« و گرنه فرضيه همگرايي آنان با گنجي و سروش و كديور و مهاجراني به واقع نزديك خواهد شد.»
حمله شدید ارگان دفتر سیاسی سپاه به دکتر سروش پس از آن صورت می گیرد که وی در روزهای اخیر طی نامه سرگشاده خطاب به آیت الله خامنه ای نوشت «شما حاضر بوديد آبروی خدا برود اما آبروی شما نرود. مردم به ديانت و نبوت پشت کنند اما به ولايت شما پشت نکنند. شريعت و طريقت و حقيقت مچاله شوند اما ردای رياست شما چين و چروک نخورد. اما خدا نخواست. دل های سوخته و لب های دوخته و خون های ريخته و دست های بريده و دامان های دريده نخواستند و نگذاشتند. پاکان و پارسايان و پيامبران نخواستند. محرومان و مصلحان و ستم کشيدگان و ستم ستيزان نگذاشتند.»او در این نامه همچنین نوشته است«آقای خامنه ای، می خواهم به شما بگويم دفتر ايام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته است، آبرويش به يغما رفته است و طشت رسوائيس از بام تاريخ افتاده است. کشف عورت شده است. خدا هم از شما رو گردان شده و ستاريت خود را باز گرفته است. آن دليری ها که در کنج خلوت و در پرده تزوير می کرديد فاش شده است. آه جگرسوختگان و جان باختگان و دهان دوختگان کارگر افتاده است و دامان و گريبان شما را سوخته است. خائفم که بگويم باب توبه هم به روی شما بسته شده است. شريعت هم از شما شفاعت نخواهد کرد که مشروعيت از شما گريخته است. ايران سبز از اين پس ديگر آن ايران سياه و ويران نيست. سبزی وسپيدی اين جنبش به عنايت و اجابت الهی بر سياهی جور شما پيشی گرفته است. خاک و آب و آتش و ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند تا به فرمان خدا بر عليه شما بشورند.دکتر سروش در نامه سرگشاده اش به آیت الله خامنه ای تاکید کرده که «ما نسل کامکاری هستيم. ما زوال استبداد دينی را جشن خواهيم گرفت. جامعه ای اخلاقی و حکومتی فرادينی طالع تابناک مردم سبز ماست.»
*****
یادی از عبدالله مومنی
مجتبي نجفي
تقدیم به عبدالله مومنی که با زندان‌های پیاپی‌اش ایستادن را می‌آموزد:

همیشه برای من این پرسش مطرح بوده که نوشتن از زندانی با جملاتی احساسی و آکنده از استعارات چه کارکردی دارد. بسیاری از دوستان هستند که به یاد عزیزان دربند می‌نویسند و بدون شک قلم من نه تواناتر از آنهاست و نه حاوی نکات جدیدی است که مغفول مانده است. پرسش دیگری مطرح بوده اینکه چرا از دوستان سیاسی بنویسم. صرفا به این دلیل که معروف و مشهور هستند و احیانا سابقه رفاقت دارند؟ پس چرا از افراد بی نام و نشان ننویسم که غربت روزگار آنها و خانواده‌هایشان را در فضایی اکنده از غم و اندوه گرفتار کرده است. به راستی چه فرقی است میان زندانی کهریزک با چهره‌های سرشناسی مانند حجاریان و زیدآبادی و صمیمی و میردامادی و تاج زاه....؟ اگر به خانواده‌های این افراد سرکشی فراوان می‌کنند خانواده‌های زندانیان عادی در غربت و تنهایی چشم انتظار بازگشت عزیزانشان نشسته‌اند. اگر برخی از رسانه‌ها از زندانیان سیاسی یاد می‌کند اما کدام مطبوعه و رسانه از زندانیان عادی یاد می‌کند؟با تمام این کلنجارهای ذهنی دلم نیامد که از عبدالله مومنی یادی نکنم. نه از این منظر که با عبدالله در یک ردیف فکری و منشی باشیم بلکه از این منظر که عبدالله یادآور دوران نوستالژیک فعالیت‌های دانشجویی، جلسات شورای تهران دفتر تحکیم، نشست‌های سالانه و لابی‌های انتخاباتی شورای مرکزی تحکیم است. این دوران از آن جهت نوستالژیک است که در آن باورها و آرمان‌هایمان شکل می‌گیرد و عرصه‌ای برای ازمون‌ها و خطاهاست و نگاهمان به آینده شکل می‌گیرد. پس از این دوران است که فعالان دانشجویی دیروز تصمیم می‌گیرند در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران بمانند یا به زندگی خصوصی روی آورند. عبدالله هم از فعالان دانشجویی بود که در کشاکش رفتن یا ماندن گزینه دوم را انتخاب کرد. چه بسیار از دوستان عبدالله بودند که به زندگی خصوصی خود روی آوردند. و چه همراهانی از عبدالله ترجیح دادند یا برای ادامه تحصیلات یا برای ادامه فعالیت سیاسی‌شان روانه اروپا و امریکا شوند. هر چند که قصد ارزش گذاری در مورد تصمیم آنها ندارم و انتخاب آنها هم محترم است. اما عبدالله ماند با تمام خطاها و کارکردهایش و با تمام جاذبه‌ها و دافعه‌هایش در عرصه سیاست ایران زیست کرد. عبدالله هم مانند تمامی سیاسیون حق اشتباه دارد و مانند تمامی انها کارکردهای مثبت دارد. او هم طرفدار دارد و هم مخالف. هم جذب می‌کند و هم دفع می‌کند. اما عبدالله ویژگی دارد که در نسل فعالان دانشجویی آنزمان کمتر مشاهده می‌شود. عبدالله از نسلی است که هم طلوع اصلاحات را دید و هم نظاره گر افول آن بود. نسلی که در دوران پرفرازو نشیب سیاست ایران هم امیدواری را تجربه کرد و هم ناامیدی و سرخوردگی را. بر همین مبنا نسل عبداله در آغاز پرانرژی بود و پرشور اما با شکستهای دوران اصلاحات مانند جامعه آنروز سرخورده شد و مایوس. عبدالله از کسانی بود که تسلیم این سرخوردگی نشد. او پس از تحکیم به ادوار تحکیم رفت و بر ادامه فعالیت خود اصرار ورزید و با فعالان مدنی و سیاسی ارتباط برقرار کرد.سرنوشت عبدالله عجیب است. به نظر می‌رسد او خواسته یا ناخواسته در دنیای سیاست ایران به مرز پختگی می‌رسد و با گذران زندان‌های پیاپی با پیچ و خم‌ها و تنگناهای سیاست ایران بیش از پیش آشنا می‌شود. زندان ۸۲، زندان ۸۶ و اکنون زندان ۸۸ زندگی سیاسی عبدالله را به مرز پختگی رسانده است. عبدالله دیگر عادت کرده است که هرازگاهی تابستان‌های خود را در زندان بگذراند و در گوشه انفرادی خاطرات دیروز را مرور کند و یا در اتاق بازجویی به پرسش‌های بازجو پاسخ دهد. سیاست ایران عرصه پر از سنگلاخی است. در ورند حوادث این عرصه پرماجراست که پایداری و ماندگاری انسان قوام می‌یابد. اگر بگویم که از زندان عبدالله ناراحت نیستم دروغ گفته‌ام حداقل از رنج تحمیل شده بر فرزندان و همسرش ناراحتم اما اعتقاد دارم این زندان ماندن عبدالله را در عرصه سیاست ایران تضمین می‌کند و زمینه را برای ایستادن او در عرصه سیاست آماده می‌کند.تردیدی نیست عبدالله تا روزهای آینده باز می‌گردد. یک بار دیگر در کنار او از خاطرات زندان می‌شنویم. خاطراتی که به قول یکی از دوستان از حجم خاطرات صفر قهرمانیان رکوردار زندان در ایران هم فراتر می‌رود. اما مهم این است که که عبدالله اراده کرده است برای دفاع از حقوق بشر وحضور موثر در عرصه مدنی ایران زیست اجتماعی را بر زندگی صرف خصوصی ترجیح دهد.
*****
فشار بر فرزندان دکتر سروش افزایش یافت
در پی انتشار نامه شدیداللحن دكتر عبدالكریم سروش، چهره برجسته روشنفكری دینی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی، برخی خبرها حاكی از آن است كه به منظور فشار بر سروش احتمال دستگیری فرزندان وی در آینده نزدیك وجود دارد.به گزارش رویداد، سروش دباغ فرزند دكتر عبدالكریم سروش كه دارای دكتری فلسفه اخلاق از انگلستان است و اكنون علاوه بر فعالیت های پژوهشی و دانشگاهی،عضو هیات علمی موسسه حكمت و فسلفه ایران است ،در انتخابات ریاست جمهوری دهم فعالیت چندانی نداشته اما در روزهای اخیر تحركات مشكوكی از طرف نیروهای امنیتی و خودسر مقابل دفتركارش مشاهده شده است.به گونه ای كه تهدیدكرده اند افطاریهای موسسه معرفت و پژوهش را كه زیر نظر سروش دباغ اداره می شود، لغو كنند.گمانه زنی ها حاكی از آن است كه نیروهای امنیتی به دنبال متهم كردن سروش دباغ به همكاری با موسسات خارجی هستند و خبرسازی رسانه های دولتی مانند رجانیوز نیز اتهام هایی از این جنس را متوجه دكتر سروش كرده اند كه حاكی از تداوم پروژه وابسته نشان دادن چهره های علمی و آكادمیك است.
*****
مهدی کروبی: آنچه در ایران اتفاق افتاد همه مصادیق یک کودتای نظامی را داراست

مهدی کروبی در مصاحبه با روزنامۀ ايتاليايی ‏‏"استامپا" اظهار داشت که اگر آيت الله خمينی بنيانگذار ‏جمهوری اسلامی ايران زنده می بود، انتخابات دهم ‏رياست جمهوری ايران را باطل اعلام می کرد و ‏خشونت ها و قتل های صورت گرفته پس از آن را نيز ‏محکوم می نمود.به گزارش ادوار نیوز به نقل از رادیو فرانسه، در اين مصاحبه مهدی کروبی با ‏اشاره به رويدادهای پس از دهمين انتخابات رياست ‏جمهوری ايران گفته است: آنچه بلافاصله پس از ‏انتخابات در ايران روی داد، يعنی، دستگيری هزاران ‏مخالف، قتل دهها نفر، اقدامات خشونت آميز و ... ‏همگی مصاديق يک کودتای حقيقی نظامی به شمار ‏می روند."مهدی کروبی و ميرحسين موسوی دو نامزد ‏اصلاح طلب دهمين انتخابات رياست جمهوری ايران ‏بودند که به دليل تقلبی خواندن نتيجۀ رسمی آن خواستار ‏ابطال انتخابات و برگزاری انتخاباتی ديگر شده اند. اين ‏اعتراض که با اقبال عمومی مواجهه شد برای اولين بار ‏جمهوری اسلامی ايران را در بحرانی بی سابقه فرو ‏برده است.شماری از رهبران روحانی و نظامی ايران ‏از هفته ها پيش خواستار برخورد قاطع با مهدی کروبی ‏شدند که با منتشر کردن برخی مستندات پرده از تجاوز ‏جنسی به زندانيان رويدادهای اخير در ايران برداشت ‏که به گفتۀ آيت الله خامنه ای از جمله مصاديق "هتک ‏حرمت از نظام" اسلامی ايران بوده است.قوۀ قضائيه ‏ايران، امروز شنبه رسماً مدارک ارائه شده از سوی ‏مهدی کروبی در مورد تجاوز جنسی به زندانيان را ‏جعلی خواند و خواستار برخورد قاطع و عادلانه ‏قضايی با وی و "مباشران و معاونانش" شد.
*****
با به پایان رساندن مطالبی که ظرف چند ساعت گذشته بدلیل قطع ارتباط اینترنتی نتوانسته بودیم به پایان برسانیم، اینک مطابق معمول "پست" جدید امروز - دوشنبه 23 شهریور - را با مطلبی از لجن نامه کیهان و فضله پراکنی حسین بازجوی قاتل بی شرافت و بی غیرت که قرار است تا چند ساعت آینده منتشر و در سطح ایران توزیع گردد آغاز می کنیم:
بازتاب گزارش هيئت سه نفره دستگاه قضايي فعالان سياسي: كروبي بايد محاكمه شود
انتشار گزارش هيأت ويژه دستگاه قضا و تأكيد بر ساختگي بودن ادعاهاي كروبي بازتاب گسترده اي در ميان محافل سياسي و رسانه اي داشته و بسياري از چهره هاي فعال سياسي معتقدند زمان براي برخورد قاطع با كروبي فرا رسيده و قوه قضائيه بايد بدون هيچ مسامحه اي وي را محاكمه كند.در همين رابطه مهدي كوچك زاده در گفت وگو با ايرانا اظهار كرد در اين مقطع از زمان كه هيأت سه نفره قوه قضائيه به اين نتيجه رسيده كه سخنان كروبي غير مستند، وهن به نظام و از مصاديق اشاعه اكاذيب و تشويش اذهان عمومي مي باشد، بزرگترين امتحان براي رئيس جديد قوه قضائيه است.عضو فراكسيون اصولگرايان مجلس با اشاره به سخنان صادق آملي لاريجاني رئيس جديد قوه قضائيه در جلسه معارفه خود كه گفته بود، به عون الله تعالي به كسي اجازه نخواهد داد براي امنيت مردم و نظام ايجاد مشكل كند، اظهار داشت: اكنون وقت آن است كه معلوم شود آقاي آملي لاريجاني چقدر به اين قول خود پايبند است.كوچك زاده تأكيد كرد: انتظار داريم كروبي يا هر كسي كه با به هم بافتن اباطيل براي نظام مشكلاتي ايجاد كرده، دستگير و طبق مقررات بازجويي و سپس محاكمه شود.هيچ كس مصونيت قضايي ندارديك عضو هيأت رئيسه مجلس شوراي اسلامي هم گفت: مصونيت قضايي براي هيچ كس وجود ندارد و كروبي بايد به خاطر اقداماتي كه انجام داد، محاكمه شود.«محسن كوهكن» در گفت وگو با ايرنا افزود: همه طبق قانون اساسي در مقابل قانون برابر هستند و قانون براي كسي تحت عنوان مصونيت قضايي، موردي را تعريف نكرده است.وي تصريح كرد: اگر كروبي يا هر فرد ديگري سخني بگويد كه از مصاديق جرم هاي تعريف شده در قانون باشد، دادستان به عنوان مدعي العموم مي تواند شكايت و پيگيري كند.كوهكن تصريح كرد: وظيفه دادستان است كه به عنوان مدعي العموم شكايت كند و چنين فردي را طبق ضوابط، مقررات و قانون تحت تعقيب قرار دهد.يك روزنامه نگار و فعال سياسي هم با اشاره به برابري همه افراد جامعه در برابر قانون تاكيد كرد كه بر اين اساس هيچ كس مصونيت ندارد و بايد در چارچوب قانون با كروبي برخورد شود.مهدي فضايلي موضوع رسيدگي به ادعاهاي كروبي را روشن خواند و گفت: با برخي جرايم به علت گستردگي و تاثيرهايي كه به لحاظ تخريب افكار عمومي و تشويش اذهان عمومي دارد، انتظار مي رود برخورد جدي تري صورت گيرد.وي تصريح كرد: انتظار افكار عمومي برخورد با كروبي در چارچوب قانون است.كار كروبي ازروي غفلت نبودهاين فعال سياسي همچنين با اشاره به گزارش كميته قوه قضائيه درباره ادعاهاي كروبي گفت: گزارش هيات سه نفره نشان مي دهد كه كار كروبي از روي غفلت نبوده و با آگاهي انجام شده است.فضايلي رفتار كروبي را يك انحراف از اصول و ارزش هاي انقلاب و معيارهاي جمهوري اسلامي دانست و گفت: اين رفتار نتيجه قرار گرفتن در حلقه نادرست و ناسالم فكري، جريان ناسالم سياسي و محصول انحراف است.هنوز لايه هايي از سناريو سازي كروبي باقي مانده استنائب رئيس فراكسيون انقلاب اسلامي مجلس هم تاكيد كرد كه سناريوسازي كروبي و جريان برانداز داراي پرده ها و لايه هاي فراواني است كه هنوز پرده هاي ديگري از آن باقي مانده و بخش بزرگي از افراد سازمان دهي شده براي براندازي و كودتاي مخملي كماكان زير خاكستر و لايه هاي ديگر اين سناريوها مخفي شده اند.علي اصغر زارعي در گفت وگو با فارس در تحليل خود از ادعاهاي واهي و جعلي كروبي كه از سوي كميته ويژه قوه قضائيه رد شده است، گفت: همانطور كه گزارش هيئت سه نفره دستگاه قضا نشان داد جريانات برانداز برنامه هاي بسيار وسيعي را تنظيم كرده بودند كه تنها قسمتي از اين سناريو و برنامه از سوي كروبي مورد ادعا قرار گرفت.وي تاكيد كرد: تنها چند قسمت از سناريوهاي اخير برملا شده است و هنوز حاميان اصلي و دنبال هاي خارجي آن در پشت پرده قرار گرفته اند هر چند چهره اصلي آنها روشن شده است اما مي بايست اين افراد با نام و نشان و عملكرد خود مورد مواخذه جدي قرار بگيرند.حجت الاسلام حميد رسايي نماينده مردم تهران در مجلس هم با تاكيد بر برخورد قاطع با كروبي گفت: اگر كروبي در مقاطعي براي نظام زحماتي كشيده است اين امر دليلي نمي شود كه امروز با تبر به جانش بيفتد. انقلاب متعلق به تاريخ است و نظام بايد با او برخورد كند.اتهام كروبي را حتي دشمنان درجه يك به نظام نزده بودندعضو شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز گفت: با توهين كروبي، حقوق نظام و جامعه اسلامي ضايع شده و چنين اتهامي را حتي دشمنان درجه يك به نظام مقدس جمهوري اسلامي نزده بودند.«حسين ابراهيمي» در گفت وگو با ايرنا افزود: آنچه كميته سه نفره در خصوص ادعاي كروبي اعلام كرد واقعيتي غيرقابل انكار است.وي اظهار داشت:كروبي ادعايي كرده كه قابل اثبات نيست و ادعاي وي به حيثيت نظام، مردم، ايران اسلامي، نهادها، ارگان هاي مختلف و به طور مستقيم به زندانيان لطمه وارد كرده است.دلسوزان انقلاب در انتظار اقدام قاطع دستگاه قضادبير سياسي اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل هم با تاكيد بر اينكه اگر با كروبي برخورد قاطع صورت نگيرد. از اين پس هركسي به خود اجازه مي دهد كه براساس برخي شنيده ها و توهمات ذهني هرگونه اتهامي را به نظام وارد كند، اظهار داشت: نامه كروبي به هاشمي رفسنجاني و ادعاهاي كذايي وي موجب شد كه حدود يك ماه غرب و نوچه هاي داخلي آن با مستمسك قرار دادن اين اقدام ساده لوحانه، همه توان رسانه اي خود را براي زير سؤال بردن نظام مقدس جمهوري اسلامي كه ثمره خون هزاران شهيد است، به كار بگيرند.طوسي با بيان اينكه دلسوزان نظام و انقلاب از رفتارهاي نفاق آلود موسوي و كروبي به ستوه آمده اند، گفت: هيچ عقل سليمي عدم برخورد قاطع با كروبي و موسوي را نمي پذيرد و عدم برخورد قاطع موجب دلسردي مردم معتقد و انقلابي ايران از قوه قضائيه خواهد شد.اعتماد ملي: گيج شده ايميك عضو شوراي مركزي حزب اعتماد ملي با اشاره به گزارش هيئت سه نفره قضايي درباره كروبي مدعي شد كروبي فردي از درون نظام است و با اصل نظام و رهبري مشكلي ندارد اما در اين خصوص ما هم گيج شده ايم و نمي دانيم بايد چه كنيم.يوسف سنجيده همچنين افزود: نامه نگاري هاي اخير به كل نظام ضربه زد و خود كروبي هم ضربه خورد و خرد شد لذا اميدواريم اين قضايا جمع شود.از سوي ديگر شمس الواعظين سردبير روزنامه هاي زنجيره اي نيز در گفت وگو با شبكه تلويزيوني العربيه پيش بيني كرد كه بازداشت مهدي كروبي نزديك شده و قرار است وي به زودي دستگير شود.
*****
سرمقاله روزنامه اعتماد که تا 3-4 ساعت آینده انتشار خواهد یافت
توضیح:مطالب مطرح شده درین مقاله از نظر ما حایز اهمیتی نیست زیرا که آقای صانعی هم آخوندی است مانند سایر ملایان اما به روال همیشگی که تلاش داریم بازگو کننده تمامی نظرات از هر قشری باشیم، این سرمقاله را که بدون شک انعکاسی وسیع در جامعه خواهد داشت انتشار میدهیم:

**
شکايت دولت از آيت الله صانعي
نامه شکايت آميز ساکنان پاستور عليه آيت الله العظمي صانعي به دادگاه ويژه روحانيت ارسال شد تا به اين ترتيب «دولت اولين ها» در شکايت از يک مرجع تقليد باسابقه (آيت الله صانعي)، اين اولين شکايت را نيز به نام خود در تاريخ ثبت کند چرا که شکايت از يک مرجع تقليد تا کنون بي سابقه بوده است. اما دولت نهم در اقدامي خلاف عرف موجود در جامعه از آيت الله صانعي به خاطر سخناني که خلاف آن ثابت شد، شکايت کرد. اين شکايت از مراجع تقليد پس از آن صورت گرفت که مقام رهبري در ديدار با کابينه دهم بر ضرورت پند پذيري و مشورت با مراجع تاکيد کردند و خواستار اجراي اين توصيه ها شدند. با اين وجود، شکايت از مرجع تقليدي که به خاطر مواضعش همواره مورد توجه بوده از سوي دولت به قوه قضائيه ارسال شد.
دفتر حقوقي رياست جمهوري دليل اين شکايت را سخنراني آيت الله صانعي عنوان کرد، زيرا به ادعاي حاميان دولت، آيت الله صانعي سخناني توهين آميز را به احمدي نژاد نسبت داده بود و بيان اين سخنان در شهر گرگان کافي بود تا حاميان دولت دستاويزي براي برخورد با مرجع تقليد اصلاح طلب به دست بياورند. اين مرجع تقليد اصلاح طلب در سخنراني خود در گرگان به توصيف فردي مي پردازد که مدعي ارتباط با امام زمان(عج) شده است و بعد از بيان اين سخنان، آيت الله صانعي افرادي را که مدعي ارتباط با امام زمان مي شدند حرامزاده عنوان مي کند. بعد از پايان اين سخنراني به دليل يک سوءبرداشت از سخنان آقاي صانعي موجي از هجمه ها و انتقادات به آيت الله صانعي سرازير شد و فرصتي مناسب در اختيار افراد قرار گرفت تا به تصفيه حساب شخصي بپردازند و از قوه قضائيه درخواست کنند آيت الله صانعي را به مجازات برساند. بنابراين جمعي از مخالفان آيت الله صانعي را فردي قلمداد کردند که به لحاظ ايراد چنين سخناني ديگر فاقد عدالت سياسي است و چون از عدالت ساقط شده است، نمي تواند مرجع تقليد باشد. حمله به اين مرجع تقليد آنقدر گسترش يافت که برخي از اعضاي شوراي مرکزي جامعه روحانيت مبارز نيز آيت الله صانعي را فردي دانستند که در بين مراجع تقليد فاقد پايگاه است و ضمن عذرخواهي از ملت و آقاي احمدي نژاد بايد از عملکرد خود توبه کند.
اما همزمان با چنين اظهارنظرهايي تجمع هايي عليه آيت الله صانعي صورت گرفت و حاميان دولت فرصت را مناسب ديدند تا آيت الله صانعي را منزوي کنند. بنابراين تجمع هايي عليه آقاي صانعي که نظرات بديهي در مورد حقوق زنان و اسلام دارد، برگزار شد اما بعد از تلاش براي برگزاري چنين ميتينگ هاي اعتراضي، مراجع قانوني مانع تداوم اين تجمع ها شدند تا مبادا فضا متشنج شود. از همين رو بود که تجمع اعتراضي عليه آيت الله صانعي در قم از سوي استانداري با صدور بيانيه يي لغو شد.البته هتک حرمت اين مرجع تقليد اصلاح طلب به اينجا خلاصه نشد بلکه جمعي از طلاب حوزه علميه قم آيت الله صانعي را به دليل سوء برداشت از سخنانش مستحق 80 ضربه شلاق دانستند و در عين حال تقليد از وي را نادرست عنوان کردند.
درست همان زماني که مخالفان تلاش خود را به کار بستند تا آيت الله صانعي را از عرصه سياست حذف کنند خبرگزاري ايرنا رسانه وابسته به دولت در اقدامي غيرحرفه يي و دور از اخلاق ضمن توهين به مقام آيت الله صانعي به بازخواني پرونده سياسي اين مرجع تقليد مي پردازد و وي را به خاطر نزديکي و قرابت فکري با اصلاح طلبان مستحق مجازات تشخيص مي دهد. اين پروژه تخريب زماني کامل تر شد که آيت الله صانعي از اعتراف هاي صورت گرفته در دادگاه هاي برگزارشده متهمان حوادث اخير انتقاد کرده بود و خواستار بي اعتنايي به اين اعتراف ها شده بود.همين مساله موجب شد حميد رسايي نماينده تهران از آيت الله صانعي با عنوان امام جماعت مسجد ضرار ياد کند. اين نماينده حامي دولت در يادداشتي که در وبلاگ شخصي خود منتشر کرده بود ضمن توهين به سيدمحمد خاتمي، به سخنان آيت الله صانعي اشاره کرد و گفت؛ افاضات آقاي صانعي در گرگان نشان داد ايشان امام جماعت مسجد ضرار اين روزهاست.
انتشار چنين سخناني عليه آيت الله صانعي موجب شد وي با ارسال توضيحي اين سخنان را تکذيب کند و در عين حال تصريح کند منظور وي از حرامزاده، احمدي نژاد نبوده است. در اين توضيح که همزمان به دفاتر ايرنا، روزنامه جوان و رجانيوز ارسال شده بود، آمده است؛ با توجه به خبرهاي منتشرشده در آن رسانه ها لازم به ذکر است آنچه در انتهاي سخنراني حضرت آيت الله العظمي صانعي آمده است، ناظر به حکايتي است که معظم له در اواسط سخنراني آن را نقل نموده و هيچ ارتباطي به اشخاص و آنچه شما بيان نموده ايد نداشته و ندارد و در کل در تضاد با آن مي باشد که با مراجعه به متن کامل سخنراني معظم له از قضاوت عجولانه و دروغ سازي جلوگيري مي شد، البته جامعه بزرگ ايران و جهان بيدار شده و مسائل را ريشه يابي مي نمايند، تا سيه روي شود هرکه در او غش باشد.با وجود توضيحات دفتر آيت الله صانعي و توصيه به اينکه عجولانه قضاوت نکنيد، دفتر احمدي نژاد در نامه يي به دادگاه ويژه روحانيت از اين مرجع تقليد شکايت کرد.
*****
از میان پیام های رسیده:
آیت الله سردار سید علی احمدی نژاد
نوشابه امیری

مسن تر ها حتما به یاد دارند که در سال های اول انقلاب، شیوه ای باب شده بود در دیوار نویسی برای معرفی سیاسی افراد و پیوند گروه ها با هم. به طور مثال وقتی ابوالحسن بنی صدر به گروه مجاهدین خلق نزدیک شد، روی دیوارهای شهر این ترکیب ظاهر شد: "ابوالحسن رجوی". طنز تاریخ را ببینیم که امروز نه روی دیوارهای شهر که از منابر و تریبون های رسمی، تنها صدای یک ترکیب می آید: آیت الله سردار سید علی احمدی نژاد. آن ترکیب اول از ایران رفت، ترکیب دومی اما از ایرانیان می خواهد که نباشند؛نه در مجلس، نه در روزنامه ها، نه در خیابان ها، نه در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، نه در هیچ جا؛ الا آنکه اعتراف کنند در انتخابات تقلب نشده، رهبر مطلقه فقیه، مجتهدیست عادل و عالم و منصف، سپاه نقشی در حکومت ندارد، همه زندانیان از شرایط خود راضی اند، به کسی در کهریزک و دیگر زندان های "غیراستاندارد" تجاوز و تعرضی نشده، هیچ مادری عزادار نیست و... محمد علی ابطحی دارد روز به روز از رضایت "آب" می شود که در سلول انفرادی به کمک بازجو ـ که دوست اوست ـ وبلاگ نویسی می کند! بله؛ ترکیب آیت الله سردار سید علی احمدی نژاد ایران را چنین می خواهد. دیواری برای نوشتن دروغ.
آخرین سخنرانی آقای خامنه ای به عنوان ولی مطلقه فقیه، به صراحت نشان داد که او هم همزبان با رئیس جمهور منصوب خویش، میلیون ها نفر از مردمی را که به تقلب انتخاباتی اعتراض دارند خس و خاشاک و معترضان را مستوجب شکنجه سفید و پذیرایی در زندان های "غیراستاندارد" می داند. او به کلامی روشن، از برخورد "تند نظام" سخن می گوید [لابد آنچه تاکنون شده، ازتجاوز و قتل و سوزاندن اجساد و دفن مخفیانه و.... "کند" بوده است] و اینکه همین است و جزاین نیست.
همزمان برخوردهای سردمداران جدید قوه قضاییه را نیز شاهدیم. دادستان جدید، راه سعید مرتضوی را می رود و هیات سه نفره منتخب آقای لاریجانی، گزارش مربوط به بررسی اسناد آقای کروبی در مورد شکنجه و تجاوز در زندان ها را به همان گونه و با همان ادبیاتی می نویسد که نویسنده کیفرخواست های دادگاه های نمایشی.
منابررسمی نماز جمعه هم که سالهاست کاریشان نیست جز تکرار طوطی وار آنچه از مرکزفرماندهی می رسد:نفی معترضان به کودتای انتخاباتی، حمله به موسوی و کروبی و سخن گفتن درمدح "آقا" و وابستگان.
می رسیم به سپاه پاسداران و دیگر نیروهای نظامی و شبه نظامی و امنیتی تحت رهبری "آقا". گفتن ندارد که اینان هم، تکیه زده بر ثروت ملی و بی نیاز از پاسخگویی، جز تهدید و سرکوب و راه اندازی زندان های رنگارنگ، اگر کار دیگری می کردند که اسم شان نمی شدسپاه کودتا و سرباز بدنام.
اما مجلس:از اکثریت راهیافته ای که تنها در فضایی این چنینی می شوند "کوهکن"و "باهنر"، توقع نمایندگی ملت می رود؟ آقایانی که "چک"هایشان را به موقع می گیرند و در حجره های قرون وسطایی شان، بازار مکاره به پا می دارند، کجا و آن کسانی که مجلس شان آنجاست که مردم هستند کجا؟
و صدا و سیما:آیا می توان هم تهیه کننده اعترافات تلویزیونی بود، هم صدا و سیمای "مادران عزا" که روزهای شنبه غریبانه در پارک های کشور در سوگ فرزندانشان می نشینند؟ پاسخ روشن است؛ بی جهت نیست که دستمزد سردار ضرغامی هم می رسد: 5 سال دیگر تکیه بر صندلی ریاست سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی.
باز هم بگویم؟
نه؛چیزی برای گفتن نمانده. حکومت حضرت آیت الله سردارسید علی احمدی نژاد، "یک دست" وبدون فرمان مستقر شده و پیش می رود. آقایان اما در یک مورد اشتباه کرده اند:دیوار نویسی ها یک شبه پاک می شود؛چه به دست رفتگری که سحرگاهان از خانه بیرون می زند، چه مرد خمیده ای که آخرشب، با دستان خالی، راهی خانه ایست که در آن مادری زانوی غم به بغل زده و هرازگاه می گوید :پسرم کو؟ دخترم کو؟
وای از آن صبح سبز که کسی نتواند روی دیوارها بنویسد: برخورد با نظام جواب تند دارد.
*****
هشدار سردار شريف در مورد راهپيمايي روز قدس
دادگاه کهريزک را با دادگاه اغتشاشگران مقايسه نکنيد
رمضان شريف نسبت به تحرکات برخي افراد در راهپيمايي روز قدس هشدار داد. وي همچنين به شرکت کنندگان در اين راهپيمايي توصيه کرد «چنانچه در روز قدس اقداماتي در اين زمينه صورت گرفت در اطراف آن تجمع نکنند.»
به گزارش ايلنا وي همچنين گفت؛ به رغم تلاش هايي که اخيراً به خصوص در فضاي سايبري و بعضاً سايت ها نسبت به شايعه پراکني و ايجاد حاشيه هايي براي اين راهپيمايي عظيم صورت مي گيرد، همه مردم و نخبگان به فلسفه وجودي نامگذاري اين روز با عنوان روز قدس اهتمام جدي خواهند داشت و اجازه نمي دهند شعارها و حرکت هاي تفرقه انگيز و نامتناسب به وجود بيايد.
وی افزود؛ بديهي است اين گونه اقدامات در راستاي دشمني هاي اسرائيل و امريکا با نظام ارزيابي مي شود. وي سپس تاکيد کرد؛ امسال شاهد برگزاري پررنگ تر اين راهپيمايي در آستانه سي امين سالگرد نامگذاري آن خواهيم بود. وي همچنين در مورد تدابير امنيتي و انتظامي براي برخورد با حرکت هاي تفرقه انگيز در روز قدس اظهار داشت؛ طبيعتاً هر مراسمي که در جمهوري اسلامي ايران برگزار مي شود، خصوصاً مراسم بزرگي همچون راهپيمايي هاي 22 بهمن ماه و روز قدس، کميته خاصي براي تامين امنيت اين مراسم وجود دارد و اين تدابير اختصاص به راهپيمايي روز قدس امسال ندارد بنابراين علي القاعده دستگاه هاي امنيتي و انتظامي براي راهپيمايي مذکور تدابيري را خواهند داشت.
شريف با اعلام اينکه تهاجمات رسانه يي بيگانه از روزهاي قبل از انتخابات آغاز شده و هم اکنون نيز ادامه دارد، اظهار داشت؛ روشن است تمام کساني که در انتخابات 22 خرداد شرکت کرده و آن حماسه را خلق کردند، يکي از محوري ترين شعارهايشان احياي گفتمان امام و انقلاب است. اما اين تنها هشدار ديروز از سوي سردار شريف نبود، همچنان که روز گذشته سردار جزايري معاونت فرهنگي ستاد کل نيروهاي مسلح اعلام کرد؛ «نبايد دادگاه اغتشاشگران کودتاچي را با عوامل متخلف کهريزک مقايسه کرد.» به گزارش فارس او با بيان اينکه جنس اين دو مساله از تفاوت ماهوي نسبت به يکديگر برخوردار است، مقايسه اين دو موضوع را نابجا توصيف کرد و گفت؛ مقايسه نابجاي ديگري که صورت مي گيرد، مقايسه دادگاه اغتشاشگران کودتاچي با دادگاه چند عنصر متخلف در نيروي انتظامي يا احياناً دستگاه قضايي است؛ يعني همان افرادي که مشکلاتي را در بازداشتگاه کهريزک به وجود آوردند، در حالي که بايد توجه داشت جنس اين دو مساله از تفاوت ماهوي نسبت به يکديگر برخوردار است. در يک طرف عده يي اغتشاشگر و کودتاچي و مرتبط با سرويس هاي بيگانه دشمن قرار دارند که بزرگ ترين خسارت را در دوران انقلاب اسلامي به نظام وارد کرده اند و در طرف ديگر چند نفر کارکنان که دانسته يا ندانسته در ارتباط با افراد دستگيرشده اغتشاشات مرتکب خلاف هايي شده اند که با قاطعيت دارد به اتهام آنها رسيدگي مي شود بنابراين نبايد اذهان جامعه را نسبت به پرونده دادگاه عوامل کودتا خدشه دار کرد. همچنين سردار جزايري روند دادگاه رسيدگي به اتهامات سران آشوب ها را خوب توصيف کرد و خواستار تنوير افکار عمومي درباره اين ماجرا شد.
*****
با حکم محمود احمدي نژاد به محمدرضا رحيمي
مرد حاشيه ساز دولت معاون اول شد
«محمدرضا رحيمي» معاون اول محمود احمدي نژاد در دولت کودتا شد. احمدي نژاد ديروز در حکمي با توجه به «شايستگي، تعهد، تجربه و توانمندي» رحيمي او را به عنوان معاون اول خود منصوب کرد تا ماجراي اين سمت در کابينه او کماکان پرحاشيه باشد. هنوز کدورت همفکران دولتيان، علما و مراجع از انتخاب اول رئيس دولت دهم رفع نشده که احمدي نژاد فردي را جايگزين «اسفنديار رحيم مشايي» کرده است که مخالفان و منتقدان بسياري در ميان اصولگرايان دارد.
محمدرضا رحيمي مردي است که در سال هاي گذشته بيشترين برخورد را با نمايندگان مجلس داشته است. محمدرضا رحيمي نخست به واسطه اظهارنظرهايش در ديوان محاسبات کشور بود که بر سر زبان ها افتاد. او در زمان رياستش بر اين نهاد، در يکي از جلسات در دفاع از احمدي نژاد گفت «يک مرد سوري را ديدم که مي گفت اگر يک پيامبر ديگر داشته باشيم، او احمدي نژاد است.» موضع گيري او موجي از انتقادها را در ميان اصولگرايان، علما و سياسيون ايجاد کرد و انتقادهاي زيادي را به دنبال داشت. اما رحيمي بر مشي خود پابرجا بود. چنان که حتي به احمدي نژاد پيغام فرستاد با وجود رياست وي بر دولت کار وي براي نظارت بر دستگاه هاي دولتي کاهش يافته است.
اين گونه ابراز عقايد او مجلسيان هفتم را نسبت به عملکرد او بدگمان کرده بود. اين گونه بود که رحيمي از ديوان محاسبات عازم دولت شد و به سمت معاونت حقوقي و مجلس رياست جمهوري نائل شد. اما اين آغاز داستان رحيمي بود. يک سال قبل بود که تمام چشم ها به جلسه استيضاح وزير کشور دولت نهم به دليل ارائه مدرک تقلبي دوخته شده بود و همه در انتظار نتيجه آن بودند. اما هيچ کس گمان نمي کرد در کنار کردان، اسم فرد ديگري نيز به ميان آيد. او محمدرضا رحيمي معاون حقوقي احمدي نژاد در مجلس بود که «عليرضا زاکاني» مدرک او را قل دوم مدرک کردان توصيف کرد. او اين جمله را در واکنش به شکايت رحيمي از رسانه هايي که درباره مدرک کردان خبر منتشر کرده بودند، گفته بود.
اما ماجرا به همين جا ختم نشد چون در اين اثنا «عوض حيدرپور» خبر داد مدير کل امور مجلس رياست جمهوري با پرداخت چک هاي پنج ميليوني به نمايندگان مجلس تلاش دارد آنها را براي بازپس گيري استيضاح کردان قانع کند. اين موضوع رحيمي را به چهره يي حاشيه ساز در دولت تبديل کرد اما اقدام او در لابه لاي استيضاح کردان گم شد و حتي آن گونه که الف گزارش داده است به رغم دستور رسيدگي احمدي نژاد در سال گذشته، برخوردها صرفاً به عامل اين حرکت محدود شد و از پيگرد طراح آن خبري نشد. اين قضيه مسکوت ماند و فعاليت هاي رحيمي در مجلس کمرنگ شد اما موضوع مدرک وي چيزي نبود که از يادها برود. چنان که «الياس نادران» به تازگي دوباره آن را زنده کرد. نماينده تهران در جلسه علني مجلس در قالب تذکري آيين نامه يي گفت؛ «سال گذشته در خصوص درج عنوان دکترا براي آقاي محمدرضا رحيمي معاون پارلماني و حقوقي رئيس جمهور در دفترچه محرمانه دولت، به رئيس جلسه وقت مجلس تذکري دادم که ايشان قول داد موضوع را بررسي کند.» او ادامه داد؛ موسسه فرهنگي آموزشي زبانسرا در تاريخ 20 شهريور سال 1378 دکتراي افتخاري از دانشگاه آکسفورد به آقاي رحيمي داد که متن آن با دستخط تصحيح شده بود و من از آقاي رحيمي سوال کردم آيا اين دستخط خود ايشان است يا خير اما ايشان هيچ جوابي نداد. نماينده اصولگراي مجلس با اشاره به اظهارات رئيس جمهور در زمان استيضاح علي کردان وزير سابق کشور مبني بر رسيدگي به مدارک تحصيلي مسوولان گفت؛ براي ما نيز به عنوان نمايندگان مردم بايد روشن شود اين آقايان دکترا دارند يا خير؟ اگر دارند مساله منتفي شود و اگر ندارند مسوولان اجرايي بايد نسبت به اين مسائل جدي تر برخورد کنند.
نادران آنگاه با اشاره به اظهارات رحيمي در يکي از روستاهاي کشور خاطرنشان کرد؛ آقاي احمدي نژاد هنگام معرفي وزرا در مجلس اعلام کرد در انتخاب وزرا ظرفيت ها، صلاحيت هاي فردي و کارآمدي آنها را سنجيده است و کاري به اين موضوع ندارد که آنها در انتخابات به چه کسي راي داده اند اما آقاي رحيمي در يکي از استان ها حضور يافته و گفته چون نرخ راي استان شما به آقاي رئيس جمهور بيشتر است براي شما امتيازات مالي قائل مي شويم. سوال اين است که آيا اگر استاني به آقاي احمدي نژاد راي نداده باشد بايد مورد تنبيه قرار گيرد؟ نادران سپس از هيات رئيسه مجلس خواست اين موضوع را رسيدگي و نتيجه آن را در صحن علني مجلس اعلام کنند. محمدحسن ابوترابي فرد نايب رئيس اول مجلس که رياست جلسه علني را بر عهده داشت نيز در پاسخ به اين تذکر گفت؛ حتماً هر دو مورد را بررسي و گزارش آن را تقديم خواهيم کرد.
هم اينک قبل از آنکه پيگيري ها و بررسي هاي مجلس به نتيجه برسد و گزارش آن ارائه شود، «محمدرضا رحيمي» ارتقاي رتبه پيدا کرده و به سمت معاونت اولي رئيس دولت دهم رسيده است.
*****
از میان ایمیل های دریافتی:
تا روز قدس - 10 اعتراض بی‌پاسخ سبزها
این روزها دنبال بهانه ای هستیم که بگوییم: من سبز می مانم، چه شما بخواهید چه نخواهید. اعتراض ما به چیست؟
ما سبزها حق مان را می خواهیم . ما زیر بار توهین و اعتراف و زور نمی رویم . ما 27 شهریور را سبز می کنیم چون به شرایط حاکم به طور کلی و به طور مشخص به مواردی که به دنبال می آید، اعتراض داریم . ما این روز را فرصتی می دانیم برای بیان مسالمت آمیز، قانونی و آرام اعتراض های مان در فضایی مدنی. اعتراض ما قانونی است و حق مان است که خواسته خود را بیان کنیم. ما تا زمانی که پاسخی قانع کننده به اعتراض هایمان داده نشود از حقوق خود دست نمی کشیم.
1- قطع سیستم اطلاع رسانی SMS شب پیش از انتخابات و هفته ها پس از آن
2- مانور نظامی و شبه نظامی تهاجمی شب انتخابات
3- دستگیری گسترده سران احزاب اصلاح طلب و فعالین سیاسی صبح پیش از انتخابات
4- عدم رسیدگی به ادعای آقایان موسوی و کروبی مبنی بر تخلف در انتخابات
5-مختومه اعلام کردن پرونده انتخابات از سوی رهبری و تهدید و سرکوب مردم به جای پاسخ به میلیون ها معترض
6- ضرب و جرح گسترده، کشتار ده ها تن ، دستگیری و شکنجه کردن هزاران نفر دیگر و حمله به دانشگاه ها و خواب گاه ها
7-نقض صریح حق آزادی بیان و نقض صریح حق آزادی اجتماعات
8-توهین و آزار بر خانواده های قربانیان حوادث پس از انتخابات، فشار بر آن ها برای عدم برگزاری مراسم ترحیم، امنیتی کردن مراسم ترحیم و دریافت میلیون ها تومان برای تحویل پیکر بی جان قربانیان
9- تخلفات قضایی در برگزاری محاکمه سران احزاب اصلاح طلب و متهمان برقراری آشوب
10- به رسمیت نشناختن احزاب و استقلال آن ها
*****
روی سنگفرش ها نوشته مرگ بر دیکتاتور
فرشته قاضي

با وجود گذشت سه ماه از کودتای انتخاباتی 22 خرداد و دستگیری های وسیع، مردم همچنان بر مواضع خود پافشاری می کنند واز هر فرصتی برای اعلام اعتراضات شان بهره می برند.گزارش زیر که حاصل گفت و گو با مردم است، برشی از این حضور مردمی را پیش رو می گذارد.
بعد از کودتای 22 خردادو سرریز شدن مردم معترض به خیابان ها، گردانندگان حکومت به جای حل مساله، راه سرکوب را در پیش گرفتند و گمان کردند با ایجاد رعب و وحشت و تهدید و بازداشت های فله ای نخبگان و جوانان می توانند مردم را ساکت کنند.اکنون با گذشت سه ماه و در حالیکه هنوز بسیاری از دستگیرشدگان در زندان ها زیر شکنجه های روحی و جسمی قرار دارند و حاکمیت از تمام توان خود برای سرکوب مردم بهره می گیرد، مردم ایران چه می اندیشند؟ آیا این تهدید ها و سرکوب ها، مردم را از پی گیری حقوق خود منصرف کرده است؟پاسخ را از زبان مردم می خوانیم.
احمدی نژاد سرنگون می شود
سارا، تهرانی و روزنامه نگارست. او می گوید: مردم امید خود را از دست نداده اند؛ این را می شود از رنگ های سبزی که زیرکانه زیر لباس هایشان پنهان می کنند وفریاد الله اکبری که با وجود همه تهدید ها و ارعاب ها، در برخی نقاط شهر همچنان به گوش می رسد فهمید. من خیلی ها را در اتوبوس و تاکسی و جاهای دیگر دیده ام که می گویند احمدی نژاد سرنگون می شود و تا پایان این دوره ریاست جمهوری دوام نمی آورد.
سارا در عین حال از کسانی هم سخن می گوید که معتقدند سپاه باز هم جوان های مردم را می کشد و جنبش را سرکوب می کند، اما همین عده نیز به گفته سارا، به بازگشایی دانشگاهها امیدوارند و معتقدند با باز شدن دانشگاهها، جنبش سبز، جان تازه ای می گیرد.
سارا در پاسخ به این سوال که فکر میکند در صورت بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی، چه اتفاقی خواهد افتاد، می گوید:بدون شک اعتراضات دوباره بالا می گیرد و اتفاقا خیلی شلوغ و غیر قابل کنترل خواهد شد. من مردمی را می بینم که می گویند ممکن است کشت و کشتار پیش بیاید اما صحنه را ترک نخواهیم کرد.
حکومت نظامی غیر رسمی در تهران
مریم که دانشجوی پزشکی است، وضعیت شهر تهران را اینگونه توصیف می کند: تمام شهر پر از مامور است. همان مامورهایی که کلاه کج دارند و لباس یشمی می پوشند. از سوی دیگر بسیج و انصار حزب الله را با کاور سفید و به عنوان کمک به ماموران راهنمایی و رانندگی در خیابان ها ریخته اند. طرح امنیت جدیدی هم دارند وبه اسم انضباط اجتماعی، ماموران شان را به خیابان ها ریخته اند. در اصل حکومت نظامی اعلام نشده و غیر رسمی برقرار است. مردم با اینکه از کشتار و بازداشت ها خسته هستند اما مدام ابراز نارضایتی می کنند و در تاکسی و اتوبوس و اماکن عمومی علیه حکومت حرف می زنند، اما خیلی احتیاط می کنند و هراس دارند چون همه جای شهر پر از مامور است؛ حتی پاسگاه های سیار هم راه اندازی کرده اند. با جنایاتی که انجام داده اند مردم هنگام رد شدن از کنار آنها واقعا تنشان می لرزد.
رضا، متخصص کامپیوتر است/ او نیز از حکومت نظامی غیر رسمی که در تهران حاکم است سخن می گوید: اگر صدای کسی در بیاید در جا خفه اش می کنند اما برخی جاها هم هست که مردم بسیجی ها را می زنند.او توضیح میدهد: خیابان ها را قرق کرده اند اما در کوچه ها کنترل چندانی ندارند و از دستشان در میرود. چند روز پیش دریکی از کوچه های تهرانپارس، خودم دیدم که یک نفر به یکباره شعار مرگ بر دیکتاتور سر داد و یهو مردم دور او جمع شدند و با او همصدا شدند. بعد نیروهای بسیج ریختند توی کوچه اما مردم به شعار دادن ادامه دادند و با بسیجی ها درگیر شدند و چون تعداد مردم زیاد بود بسیجی ها را زدند اما ظرف چند دقیقه اینقدر مامور ریخت که مردم پراکنده شدند.
وحشت حکومت
سامان نیز به دلیل کارش هر روز در سطح شهر حضور دارد. او می گوید: با وجود اینکه مردم هر روز تهدید می شوند اما بحث روز قدس به شدت بالا گرفته و قطعا مردم از این روز برای ادامه اعتراضات خود استفاده خواهند کرد.سامان می افزاید: لغو مراسم شب های احیا در حرم آیت الله خمینی و لغو بزرگداشت آیت الله طالقانی در مردم و بخصوص قشرهای مذهبی تاثیر بدی گذاشته. آنها همه از کشتارها و جنایت های صورت گرفته به شدت شاکی هستند. با وجود اینکه خیلی از راههای اطلاع رسانی مردم مسدود شده اما همه فهمیده اند که حکومت دست به خشونت زده و خیلی ها می گویند اینها بدتر از شاه هستند و جوان های مردم را پرپر کردند و خدا به خانواده ها صبر بدهد و... البته اکنون بیشترین حرفی که بین مردم زده می شود بحث روز قدس و لغو مراسم حرم است و نقطه مشترک بحث ها هم این است که "حکومت به وحشت افتاده است" و خیلی ها هم می گویند که دولت احمدی نژاد دوام نمی آورد. به گفته سامان، مردم خود را برای بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی آماده کرده اند. او توضیح میدهد: برخی حتی می گویند که احتمال حصر خانگی خاتمی و مهدی هاشمی و خود هاشمی رفسنجانی نیز هست و قطعا مردم در صورت چنین حوادثی به خیابان ها می ریزند و کنترل اوضاع برای همیشه از دست حکومت خارج می شود.
زیر پوست شهر
فاطمه اما می گوید که با وجود خلوت شدن خیابان ها و سکوت ظاهری، لباس های سبز مردم نشان از زیر پوست شهر دارد.این دانشجوی جوان می افزاید: در اماکن عمومی مثل آرایشگاه یا کلاس های ورزش که میروم می بینم که برخلاف تمام تلاش های حکومت برای عدم آگاهی مردم از جنایاتشان، مردم به خوبی از همه مسائل آگاه هستند و خوب میدانند که چه کسانی کشته شدند و چه کسانی در بازداشت هستند و حتی جزئیات تجاوز به در زندان ها را نیز خبر دارند.
روز قدس، روز ایران خواهد بود
یاشا، جامعه شناسی است که خبر از آماده شدن مردم برای روز قدس میدهد. او می گوید: با تمام سرکوب ها، شور و حال عجیبی بین جوانان هست. سر کوچه ما یک بقالی است که اصلا هم آدم سیاسی نیست اما اکنون به یکی از مراکز خبر رسانی و هماهنگی مردم تبدیل شده است.اینگونه شبکه های غیر رسمی خبر رسانی حتی در نقاط جنوب شهر هم وجود دارد.به گفته یاشا، مردم معتقدند که روز قدس باید، روز ایران باشد و تهدیدات برخی از مسولان و اظهار نظرات شان درباره روز قدس راکه می گویند "روز قدس متعلق به مردم فلسطین است و آن را سیاسی نکنید" مسخره می کنند.این جامعه شناس می گوید: من دوستانی دارم که کارمند سپاه هستند و انها هم به شدت هیجان دارند و می گویند که روز قدس باید آبروی کودتا چیان رو ببریم. از طرفی با اینکه بعد از این همه جنایت، یک نوع افسردگی بین جوان تر ها حاکم شده اما کوچکترین روزنه ای که ایجاد می شود همین جوانان چنان شور و حالی پیدا می کنند که هر کاری از آنها بر می آید؛ همه هم یک چیز میخواهند "تغییر" و تا حاصل نشدن آن زمین نمی نشینند.وی می افزاید: بین مردم که میرویم می بینیم اکثرا به احمدی نژاد و خامنه ای و سپاه، بد و بیراه می گویند و نفرتشان از آنها روز به روز بیشتر می شود. مردم فیلم های مربوط به برخی بازداشتگاه ها را در گوشی موبایلشان برای همدیگر می فرستند و اخبار تجاوز ها و کشتارها را رد و بدل می کنند. حتی در همان بقالی که به شما گفتم من فردی را دیدم که خود را کارمند یکی از بازداشتگا هها معرفی میکرد و فیلمی را برای پخش شدن بین مردم داد که در این فیلم زندانیان را با دستان بسته و چشم های بسته، از پله ها به پایین پرت میکردند و در پایین پله ها نیز با کتک به جانشان می افتادند. این فیلم ها اکنون بین مردم از طریق موبایل رد و بدل می شود.به گفته یاشا، مردم به شدت به اخبار تجاوز ها و شکنجه ها حساس شده اند. از سوی دیگر محاکمات نمایشی آنها را عصبانی کرده و همدلی شان را نسبت به زندانیان بیشتر کرده. مردم اکثرا می گویند: "ببین چیکار کردن و چه بلایی سرشون آوردن که ابطحی و عطریان فر در دادگاه اعتراف کردند". در کل اصلا این دادگاهها را قبول ندارند.او نیز معتقد است که در صورت بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی، مهار مردم غیر قابل امکان خواهد بود.
شورش در اصفهان
اما فقط تهران نیست که چنین اوضاعی دارد. مهرناز، دانشجوی اصفهانی می گوید که یک نوع آرامش کاذب در شهر اصفهان حاکم است اما از شعارنویسی های روی در و دیوار شهر می توان فهمید زیر پوست شهر چه می گذرد.به گفته او، مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای، شعارهایی است که مردم حتی بر سنگفرش خیابان ها هم می نویسند و بسیجی ها روی آن رنگ می پاشند اما باز مردم می نویسند.مهرناز می افزاید: در شب های احیا، من در مسجد النبی اصفهان میدیدم که مردم با شال سبز و یا مچ بند سبز می آمدند. در حالی که موتورسواران بسیج مدام در پارک ها و خیابان ها جولان میدهند اما رنگ سبز نمادی است که نشان میدهد جنبش زنده است؛ حتی در بازی تیم های ذوب آهن و پرسپولیس هم بسیاری از مردم با لباس سبز آمده بودند و تلویزیون مدام سعی میکرد مردم را نشان ندهد و فدراسیون هم که به تیم ذوب آهن گفته باید رنگ لباسشان را که سبز است تغییر دهند.این دانشجو معتقد است که در صورت بازداشت موسوی و کروبی در اصفهان شورشی می شود که پایان کار حکومت است. او می گوید: در اصفهان آیت الله طاهری و آیت الله منتظری نفوذ زیادی دارند و اکثر طیف های مذهبی اصفهان هم طرفدار میرحسین موسوی و بخصوص آیت الله طاهری هستند. مهرناز می گوید: مردم را نمی توانند به هیچ عنوان مایوس کنند. اوضاع بیشتر شبیه آتش زیر خاکستر است که سر باز میزند و روز قدس شاهد خیلی چیزها خواهیم بود.
*****
روان زخم خورده کشور
مقاله‌ای از دکتر حسین حسن‌آبادی، عضو هیئت علمی گروه روان شناسی دانشگاه فردوسی مشهد
**
مقدمه
این نوشتار صرفاً یک تحلیل روان شناختی از وضعیت فعلی کشور است که به واسطه حوادث چند ماه اخیر شکل گرفته و چنانچه راه حلی اصولی و درست اندیشیده نشود پی آمدهای بلند مدت و خطیری برای نظام و مردم خواهد داشت. این نوشتار یک تحلیل سیاسی - اجتماعی نیست بلکه یک ارزیابی روان شناختی درمورد پدیده ای سیاسی - اجتماعی است و علت اصلی نگارش آن نگرانی درباره شرایط فکری - عاطفی جاری کشور است که در آینده می تواند نتایج خطرناکی را برای مردم داشته باشد. در این نوشتار قصدی برای دفاع از یک جریان سیاسی و یا حمله به جریانی دیگر وجود ندارد. بازیگران صحنه قدرت خودشان باید پاسخگوی موضعگیریها و اقدامات درست و اشتباه خود باشند ولی متأسفانه درحال حاضر مردم بیش از آنها درحال آسیب دیدن هستند و در مقابل چنین آسیبهایی سکوت کردن روا نیست .بخصوص سکوت آنان که توان و مسئولیت هشدار دادن دارند.
لازم به ذکر است که تبیین حوادث قبل و بعداز انتخابات از منظر علم روان شناسی و نتیجه گیریهای منبعث از آن به هیچ وجه نافی تاثیر عوامل دیگری همچون معادله های قدرت و دخالتهای تبلیغی بیگانگان و حتی مشکلات اقتصادی و تعصبات دینی نیست . در واقع نگاه یک بعدی به جریانهای روانی -اجتماعی نگاهی ناقص ، ناکافی و ساده لوحانه است ولی به دلیل حفظ حدود علمی و خودداری از ورود به حیطه هایی که نگارنده در آنها تخصص ندارد در اینجا فقط بخش روان شناختی انتخابات دهم ریاست جمهوری مورد نقد قرار گرفته است. مسلماً افزوده شدن نگاه متخصصان و صاحبنظران سایر حوزه های مرتبط می تواند درک بهتری از مسیر طی شده ،شرایط کنونی و عواقب آن را باعث شود.
تحلیل روان شناختی انتخابات
به منظور جلوگیری از اطاله کلام و درجهت فهم بهتر فرایندهایی که به دنبال انتخابات ریاست جمهوری دهم در سیستم روان جامعه شکل گرفته است کل حوادث اخیر در قالب مراحل متوالی تنظیم شده و در هر مرحله نمونه هایی از رخدادها برای درک بهتر تحلیل شاهد آورده می شود. با توجه به این توضیح خط سیر رویدادهای روانی - اجتماعی انتخابات را می توان طی مراحل زیر بررسی و تحلیل نمود:
1- فاز تهییج
چنانچه مقطع بررسی را از زمان نزدیکی به شروع تبلیغات در نظر بگیریم متوجه تلاشی گسترده برای تشویق و دعوت مردم به شرکت فعال در انتخابات خواهیم شد. چنین امری در جای خود باعث تحریک بسیاری از افراد و بخصوص جوانان برای ورود به جریان انتخابات شد و آنها را تشویق به ابراز افکار و احساسات مثبت و منفی کرد. پدیده ای که از دید روان شناسی، حسی از رهایی ، آزادی، اعتماد به نفس و خوشحالی را موجب شده بود . مطابق قوانین روان زمانیکه فرد یا جمعیتی بتواند درونیات محبوس خود را به راحتی و بدون ترس و ممانعت برون ریزی کند به تدریج احساس اعتماد به نفس و سرزنده بودن می کند. یادآوری مشاهدات هرکدام از ما در ایام تبلیغات انتخاباتی مؤید این خواهد بود که شور و هیجان زیادی در نوجوانان و جوانانی که تا قبل از آن از سیاست و مسائل کشور به دور بوده و یا مخالفت ورزی می کردند رخ داده بود.با مرور آرشیو روزنامه ها و سایتهای خبری می توان مشاهده کرد که چه فضای پرتحرک و هیجان برانگیزی در روزهای تبلیغات ریاست جمهوری ایرانیان داخل و خارج از کشور را احاطه کرده بود. هرچند فعالیتها و صف آرائیهای انتخاباتی از ماهها قبل بصورت غیر رسمی آغاز شده بود ولی در ده روز منتهی به 22 خرداد ناگهان موجی از احساس و هیجان در قالب تبلیغات سالم و ناسالم، له یا علیه کاندیداها کشور را فرا گرفت .صرفنظر از مزایا و معایب سیاسی - اجتماعی - فرهنگی آن فضا ، یک رویداد روان شناختی نیز همزمان قابل مشاهده بود. این رویداد را می توان "تب انتخابات" نامید. اصولاً اینچنین تب و حرارت روان شناختی به صورت شرکت پر هیجان افراد در فعالیتهای انتخاباتی نمایان می گردد. این برانگیختگی گاهی اوقات به قدری شدید می شود که سایر جنبه های زندگی و رفتار را تحت تأثیر قرار می دهد . روان شناسی اجتماعی جدید ابعاد مختلف این پدیده را بررسی کرده است . اما به طور خلاصه می توان گفت زمانیکه این شرایط هیجانی با عامل دیگری به نام فشار اکثریت همراه می شود کنترل افراد و گروهها را بدست گرفته و در یک دور هیجان افزایی قرار می دهد. اگر مجدداً گزارشها ، تصاویر و خاطرات آن ایام را مرور کنیم این موج مملو از احساس ، شادابی و فعالیت را حس خواهیم کرد. موجی که بیش از همه جوانان را در بر گرفت.
2- فاز جرأت بخشی
ایجاد و حمایت از فضای اجتماعی بسیار آزاد از طرف مراجع اجرایی ، انتظامی و امنیتی نقش بسیار مؤثری در جرأتمندی طرفداران کاندیداها بخصوص طرفداران آقایان موسوی وکروبی در ابراز احساسات و افکار خود داشت که هر چند در بعضی موارد انجام رفتارهای افراطی و ناخوشایند اجتماعی را باعث می شد اما یک نکته بسیار مثبت در این امر عبارت بود از هدایت این ابراز احساسها، افکار و نیازهای روان شناختی در یک مسیر اجتماعی هدفمند و سازنده که چنانچه ضربه های بعدی زده نمی شد بسیاری از جوانانی را که ممکن بود نیروی روان شناختی خود را در مسیرهای ناسالمی مثل پارتیهای شبانه ، روابط مخفیانه و یا مواد مخدر هدر دهند به سمت یک فعالیت گروهی مثبت و مسئولانه پیش میبرد. مطابق نظر اکثر تحلیل گران، روان انرژیهای درون روانی همانند مخزنی از مواد در غلیان است که بایستی در مسیر سالم و رشد دهنده هدایت و تخلیه شود در غیر اینصورت منبعی مخرب و آسیب رسان را در درون فرد و اجتماع تشکیل می دهد. متأسفانه عده ای از منتقدین متوجه این امر نبودند که شرکت در ستادها و برنامه های انتخاباتی کاندیداها با لباسها و آرایشهای خاص و یا گفتگوی دختر و پسری در صحن علنی یک ستاد انتخاباتی و پیرامون مواضع کاندیداها بسیار بهتر از نجوای آنها در محلهای خلوت درباره مسائل دیگر است. هنگامیکه امکان ابراز درونیات به افرادیکه قبلاً امکان یا جرأت آشکارسازی آنها را نداشته اند می دهیم بایستی در مواجهه با جرأت ورزیهای آنها نیز صبوری و سعه صدر داشته باشیم . چنین تحمل وبینشی به آنها امکان می دهد که به تریج جسارت مندی را با تعقل و واقع بینی ترکیب کرده و به یک اعتماد به نفس سازنده و سالم نائل شوند. به نظر می رسد در انتخابات اخیر و به دلیل اهداف سیاسی در ابتدا صبر و تحمل مسئولین و متولیان امر خوب بود و به همین دلیل بخش اول جرأت یابی اتفاق افتاد یعنی ابراز افکار و احساسات محبوس.ولی بعد از اعلام نتایج به هر دلیلی ورق برگشت و ناشکیبایی در رهبران اجتماعی و نیروهای انتظامی جای مدیریت صبورانه را گرفت و باعث شد جرأت اولیه در جامعه به بلوغ نرسد و در مرحله احساس باقی بماند.
3- فازایجاد انتظار
تشویق و آزادگذاری و حمایت از مشارکت مردم در فضای تبلیغات انتخاباتی موجب افزایش شدید سطح انتظار پیروزی در نزد طرفداران تمام نامزدها بخصوص حامیان آقایان موسوی و احمدی نژاد شد و به تدریج این تصور برای هر کدام از گروهها پیش آمد که برنده انتخابات خواهند بود و از آنجا که بر طبق پویائیهای روان هر قدر انتظاری که در ذهنیت افراد شکل می گیرد زیادتر بوده و بار هیجانی آن بیشتر باشد تحمل ناکامی در رسیدن به آن سخت تر خواهد بود، بی توجهی صحنه گردانان سیاست به این امر یکی از علل بروز مشکلات بعدی شد. به بیان دیگر دقیقاً در همان زمانهایی که سران قوم از طریق سخنرانیها، بیانیه ها ، آگهی ها و توصیه هایی که دائماً از رسانه های مختلف بویژه صدا و سیما عرضه می شد مردم را به شرکت و فعالیت در انتخابات دعوت می کردند ، با بالا بردن سطح خواسته ها و انتظارات آنها تحمل شکست و ناکامی را نیز کاهش می دادند.اما متأسفانه آنها به قدری سرگرم تشویق برای مشارکت حداکثری و نیز پیش بینی نتیجه انتخابات بودند که فراموش کردند با این ذهنیت پر انتظار طرفداران کاندیداها چگونه بایستی برخورد شود. در واقع حتی اگر شائبه تقلب گسترده در انتخابات نیز پیش نمی آمد باز هم مسئله پاسخگویی منطقی و راضی کننده به انتظارات طیف وسیعی از رأی دهندگان مطرح بود. امری که نادیده گرفتن آن به یکی از عوامل مهم فعل و انفعالات روزهای بعد از رأی گیری تبدیل شد. از ویژگیهای شخصیت منتظر عبارت است از التهاب و بی قراری .این التهاب و بی قراری واکنشهای رفتاری مختلفی دارد که یکی از آنها کم حوصلگی و تحریک پدیری است. شخصیت نسبتاً ساکن قبلی کشور، در فضای تبلیغات گسترده انتخاباتی نه تنها به سمت هیجان پیش رفت بلکه انتظار و بی تابی را نیز آرام آرام در خود حس کرد. این روند تا جایی پیش رفت که تقریباً همه کاندیداها و افراد و نهادهای طرفدار آنها پیش فرض خود را پیروزی در انتخابات قرار دادند و حتی برنامه های جشن پیروزی را نیز از قبل تدارک دیدند.اشتباه بزرگ دست ادرکاران اداره اجتماع در آن مرحله این بود که ذهنیت ملتهب و متوقع مملکت را نادیده گرفتند. اشتباهی که بعداً با شیوه نامتعارف اعلام نتایج مخلو ط شد و حوادث بعدی را رقم زد.
4- فاز شوک
اعلام سریع و دور از انتظار نتیجه انتخابات که تقریباً بلافاصله بعد از اتمام رأی گیری شروع شد و به نحو غیر قابل تصوری به سود آقای احمدی نژاد بود از یک طرف، عملکرد قبلی بعضی از مسئولین برگزاری انتخابات در طرفداری از رئیس جمهور از طرف دیگر، اعلام غیر منتظره پیروزی آقای موسوی توسط خود ایشان از طرف سوم ، و عملکرد بسیار جانبدارانه و ناشیانه صدا و سیما در ایام مناطره های انتخاباتی بعلاوه بالابودن سطح انتظار سایر کاندیداها در نهایت باعث بروز یک شوک روانی به گروه وسیعی از مردم شد. می دانیم که شوک روان شناختی زمانی بروز می کند که فرد یا اجتماع بطور ناگهانی با یک موقعیت غیر قابل پیش بینی و دور انتظار که با جریان وقایع تناسب نداشته و فرد برای مواجهه و واکنش مناسب نسبت به آن آماده نیست روبرو می شود.به این ترتیب موقعیتهای شوک آور فرد و اجتماع را در وضعیت ابهام ، و سردرگمی قرار می دهند و بصورت طبیعی مدتی طول می کشد تا شخص یا جامعه بتواند شرایط را پذیرفته ،با آن کنار آمده و عملکرد مناسب نشان دهد. در جریان انتخابات اخیر بروز شوک به کشور به خوبی قابل مشاهده بود . شوکی که در ابتدا خود را به صورت بهت زدگی و سپس انکار نشان داد . این بهت زدگی و انکار در سکوت و پس از آن سؤالهای افراد و گروههای مختلف درباره نتایج اعلام شده کاملاً مشهود بود.در چنین شرایطی احتمال انجام رفتارهای هیجانی و بی هدف زیاد است. پرخاشگری یکی از این رفتارهای محتمل است که در جریان اعتراضات بعد از اعلام نتایج سهم زیادی در آسیب دیدن روان جمعی کشور داشت.در واقع بسیاری از کسانیکه از هر دو طرف اقدام به ایجاد جو خشونت آمیز کردند تحت فشار شرایطی مبهم و شوک آور قرار گرفته و توانایی نگرش منطقی به وضعیت ،حفظ استقلال فردی و نیز کنترل رفتار خود را نداشتند.
در مواجهه با این وضعیت یک مدیریت هوشمندانه و مسئولیت پذیر لازم است تا با ایجاد فضای امن و آرام ،امکان پشت سرگذاردن این بهت و انکار را به جامعه داده و زمینه پذیرش تدریجی واقعیت را فراهم سازد .اما در انتخابات ریاست جمهوری دهم نه تنها چنین مدیریتی وجود نداشت بلکه به شکلی خشن ، متعصبانه و تحقیر آمیز، ذهنیت آشفته کشور نادیده گرفته شد. تعجیل برخی از چهره های مهم سیاسی، اجتماعی، مذهبی در حمایت از نتیجه انتخابات و تشبیه طرفداران سایر کاندیداها به خس و خاشاک و بازنده های یک مسابقه فوتبال توسط آقای احمدی نژاد ، بعلاوه سؤالات و ابهامات فراوان پیرامون سلامت برگزاری انتخابات ، سردرگمی و ناباوری موجود در جامعه را به احساس فریب خورده گی و عصبانیت تبدیل کرد و در قالب اعتراضهای نوشتاری و گفتاری نامزدهای غیر پیروز و طرفداران آنها نمودار شد.در واقع اتفاقی که پس از اعلام نتیجه در ذهنیت جامعه رخ داد عبارت بود از شکل گیری مجموعه ای از احساسها شامل ناکامی ، ابهام ، بی اعتمادی ، تحقیر و فریب خوردن که در نهایت به شکل عصبانیت و شورش کسترده در کلام و رفتار مردم آشکار شد.
چنانچه در آن مقطع متصدیان امر تصمیم گیری هوشمندانه ای داشتند در وهله اول احساسات فروکش می کرد و شرایط منطقی حاکم می شد و در وهله دوم مسئله در فضایی آرام و واقع بینانه حل و فصل می گردید. ولی متأسفانه مسئولین امر کاملاً اشتباه و ناشیانه و ترسیده عمل کردند. در آن مقطع یکی از بهترین راههای حل مشکل این بود که وزارت کشور و سایر نهادهای انتظامی و امنیتی با راهپیمایی سکوت که از طرف آقای میرحسین موسوی درخواست شده بود موافقت کرده و خود نیز حمایت و حفاظت رسمی از آن را به عهده می گرفتند.چنین اقدامی نه تنها هیجان معترضین را در مسیر کنترل شده قرار می داد بلکه مانع دخالت و سؤاستفاده خشونت آمیز افراد مغرض از هر دو طرف می شد. همچنین لازم بود تا بخشی از وقت صداو سیما را که تماماً و بصورت بسیار افراطی در اختیار طرفداران آقای احمدی نژاد ،حمله به مخالفین و تحریف واقعیت اعتراضها قرار داشت به آقایان کروبی و موسوی و طرفداران آنها اختصاص داده می شد تا منطق و دلائل خود را بیان نمایند . چنین اقداماتی نیز باعث کاهش خشم مردم و افزایش اعتماد به بی طرفی نهادهای قدرت می شد . بعلاوه چنانچه دلائل مدعیان تقلب ضعیف و واهی کل جامعه درباره آن قضاوت کرده و خودبخود نتیجه انتخابات را می پذیرفت. ولی تصمیم گیرندگان، آگاهانه یا ناآگاهانه ،نه تنها چنین شرایطی را فراهم نکردند بلکه با سرکوب خشن و عجولانه مخالفتها زخمهای بیشتر و عمیقتری به روان مردم زدند که دردناکتر از اعلام نتیجه انتخابات بود .یعنی زخم تحقیر و تمسخر و فریب خورده گی و بی اعتمادی. تجلی این زخمها و فشارهای روانی را می توان در شعارها یی از قبیل " ما خار و خاشاک نیستیم"و " رأی من کجاست" مشاهد کرد .
5- فاز ترس و تهدید
مجموعه شرایط قبل موجب افزایش ناراحتی و عصبانیت عمومی شده و جو ملتهب کشور را به سمت افزایش خشونت و درگیری ها خیابانی پیش برد. سرکوبی شدید اعتراضها توسط نیروهای انتظامی و امنیتی و لباس شخصی که بصورت کتک زدن ، توهین وتهدید ،بازداشت و کشتن نمودار و به شکلی غیر قابل باور در برابر دیدگان جامعه قرار گرفت در کنار ادامه افراطی و ناعادلانه انکار مخالفین ، علاوه بر تشدید فضای ترس و ارعاب و نا امنی یک سؤال بزرگ دیگر را در ذهن مردم مطرح کرد مبنی بر اینکه این "چرخش 180 درجه ای قبل و بعد از انتخابات از طرف حکومت در برخورد با کثیری از رأی دهندگان به چه دلیل بوجود آمده است ؟"، " چرا نیروی انتظامی که در ایام تبلیغات سعه صدر زیادی از خود نشان می داد اکنون اینگونه کم حوصله و خشن شده است؟"، "به چه دلیل مسئولینی که در ایام قبل از رأی گیری طرفداران و شرکت کنندگان در ستادهای انتخاباتی و برنامه های تبلیغاتی کاندیداهای دیگر را افرادی فهیم و جوانانی آگاه می دانستند اکنون آنها را مشتی فریب خورده و ناآگاه و گمراه می نامند؟" .
عدم پاسخگویی به این سؤالات اساسی ذهن جامعه همراه با ادامه اظهارات و عملکردهای متعصبانه اغلب متولیان امر ، با عث شد که به خشم، بی اعتمادی و احساس تحقیر و فریب خوردگی مردم یک آسیب روانی دیگر بنام ترس و وحشت نیز اضافه شده و سلامت روان شناختی افراد معترض و تا حدودی بی طرف بیشتر آسیب ببیند.
حجم گسترده نیروهای انتظامی و امنیتی و لباس شخصی که در روزهای بعد به خوبی در سطح کشور قابل مشاهده بوده و با هر گونه احتمال اعتراض به شدت برخورد می کردند .حملات بیرحمانه به تجمعات و محل زندگی افراد بخصوص خوابگاههای دانشجویی، دستگیری گسترده مخالفین و معترضین و انتقال و نگهداری بازداشت شدگان درشرایط نامطلوب و گزارشهای نگران کننده درباره آزار و قتل بازداشت شدگان نمونه هایی از این موارد تهدیدکننده روان اجتماع است. توجه به این اصل روان شناختی نیز مهم است که آنچه ترس و اضطراب و احساس خطر را به آسیب تبدیل می نماید عدم امکان دفاع از خود ، قدرت قاهره نیروی تهدید گر و عدم حمایت و پشتیبانی است. تجلی این وضعیت نیز بخوبی در مورد بازداشت شدگان و مخالفین قابل مشاهده می باشد . عدم پذیرش مسئولیت حمله به اجتماعات و قتل تظاهرکنندگان، بی خبری خانواده های بازداشت شدگان از محل و شرایط نگهداری آنها ، کشته شدن بعضی از محبوسین در زندان و... از عوامل تبدیل ترس و نگرانی مردم به یک آسیب روانی است. در چنین شرایطی واکنشهایی مثل اضطراب و افسردگی بسیار محتمل است . از منظر رفتار اجتماعی حتی می توان افزایش بینندگان و تماس گیرندگان به رسانه های خارجی و مخالف را در این راستا تبیین کرد.ولی شاید بتوان خطرناکترین و مضرترین پیآمد برخوردهای اخیر را سرکوبی روانی دانست .
6-فاز سرکوبی روانی
مجموعه اقدامات عجولانه، تهدید آمیز و ناشیانه قبلی به همراه واکنشهایی مثل نسبت دادن حرکتهای مردم مخالف به بیگانگان ، تبلیغ کودتای مخملی ، گسترش حوزه بازداشتها ، انجام محاکمه های پر ابهام و سایر اقداماتی که کم و بیش همچنان ادامه دارد ظاهراً موج مخالفتها و اعتراضها را کاهش داده و کشور را به آرامش نزدیک کرده است. اما این فقط ظاهر ماجراست ، آنچه در روان خودآگاه و ناخودآگاه میلیونها ایرانی می گذرد درد زخمهای عاطفی متعددی است که در ظرف درون روانی آنها همچنان در غلیان می باشد.
چیزیکه در این مورد اتفاق افتاده است تبدیل یک سرکوبی اجتماعی وناخواسته به یک سر کوبی روانی و خود خواسته است. وضعیتی که می توان آنرا نوعی خودسانسوری جمعی نامید. در چنین پدیده ای هرچند در کنش آشکار فرد و جامعه آرامش ، اطاعت و تسلیم مشاهده می شود ولی جریان درون روانی مخالف آنست. بر طبق قوانین حاکم بر سیستم روان هر امر جاری در خودآگاه همزمان نقطه مقابل خود را در ناخودآگاه پرورش می دهد و بعد از مدتی جای آنرا خواهد گرفت و این جابجایی می تواند به صورت مخرب ، انفجاری و غیرقابل کنترل باشد. بنابراین روان جمعی ما در چنین وضعیتی دچار آشفتگی شدید است و متأسفانه نتیجه این ذهن اجتماعی آشفته در آغازعبارت است از درخود فرورفتگی ، گوشه گیری ،بیتفاوتی ، خشم پنهان وکم شدن انگیزه که نشانه های آنرا یا در خودداری از انجام وظایف اجتماعی، شغلی وسیاسی حس می کنیم، یا در افزایش رفتارهای ضد اجتماعی ، اعتیاد ، انحرافات جنسی ، افسردگی و مهاجرت از کشور. ولی پیامد اصلی آن را پس از مدتی به صورت خشم انفجاری و اعتراضهای غیر قابل کنترلی که دیر یا زود به بهانه ای سرباز کرده و صدمات جدی برای کشور به بار خواهد آورد مشاهده می نمائیم .به یک معنی نتیجه سرکوبی و ضعف مدیریت صحیح حوادث پس از انتخابات ، شکل گیری حسی از عدم مسئولیت پذیری و مشارکت اجتماعی است که در قالب خود محوری و نارسیسیسم فراگیر نمودار خواهد شد .
حقیقت آنست که هیچ پدیده ای در ناخودآگاه ساکت و آرام نخواهد ماند بلکه اثرات آن بالاخره در زمانی خود را آشکار می سازد و هر اندازه مدت سرکوبی آن طولانی تر باشد آسیبهای آن بیشتر بوده و به شکل مخربتری برون ریزی خواهد شد .
7- فاز التیام
هنوز وقت باقیست. علیرغم تمام حوادث آسیب رسان و اشتباهات و افراط گریها و نادانیهای رخ داده ، چنانچه عقلای کشور با تحمل و سعه صدر بیشتر برخورد نموده و آزادی سخن گفتن را به مخالفین بدهند و احقاق حق معترضین و آسیب دیدگان اخیر را واقعاً دنبال کنند و به سؤالات فراوانی که در رابطه با رفتارهای قبل و بعد از انتخابات رخ داده است پاسخهای بیطرفانه ، قابل قبول و منطقی بدهند می توان تا حدود زیادی روان زخم خورده مملکت را التیام بخشید. صدماتی که به شخصیت این ملت وارد شده است هنوز قابل درمان است .درمانی مرکب از عدالت ، شنیدن ، درک کردن ،تحمل و مهربانی.
در هر صورت آنچه از مجموعه تصمیمها و اقدامات ناشیانه باقی مانده، زخمهای عاطفی است که همچنان روان کشور را ملتهب نگه داشته و آزار می دهد. اکنون دیگر مسئله اصلی این نیست که حقیقتاً نتیجه انتخابات چه بوده است. اکنون مسئله اینست که به حق یا نا به حق بسیاری از مردم این کشور عصبانی ، بی اعتماد و ملتهبند و ادامه روند اشتباه فعلی قربانی کردن مردم و تیشه به ریشه خود زدن است. این واقعیت به قدری مشهود است که بی توجهی مسئولین امور به آن تعجب برانگیز بوده و این سؤال تکان دهنده را پیش می کشد که آیا نیاز به قدرت به حدی شخصیت آنها را آلوده کرده که آگاهانه چنین واکنشها و تصمیمات خود خواهانه اتخاذ می کنند یا اینکه به قدری متعصب و جاهلند که واقعیتی به این روشنی را تشخیص نمی دهند.
*****
احمدی نژاد بودجه مقابله با “انقلاب مخملی” را در دست گرفت
کاوه میرکاظم
روز شنبه خبرگزاری فارس در خبری کوتاه اعلام کرد که از این پس اعتبارات مالی مورد نياز" پدافند غيرعامل" به طور مستقیم از سوی نهاد رياست جمهوري به دستگاه های اجرایی پرداخت خواهد شد. بودجه سال گذشته پدافند غيرعامل مبلغ ۱۷۰ ميليارد تومان بوده است، اما خبرگزاری فارس تخمین زده که در پی کاهش بودجه اکثر نهادها در سال جاری، اعتبارات پدافند غیر عامل نیز حدود ۲۰ میلیارد تومان کاهش پیدا کند.
پيش از اين، اعتبارات مربوط به انجام فعاليت هاي مرتبط با پدافند غيرعامل، از سوي ستاد كل نيروهاي مسلح تخصيص داده می شد؛ اما با تصميم جدید، از اين به بعد نهاد رياست جمهوري و كميته دائمي پدافند غيرعامل که داود احمدينژاد دبیر آن است، عهده دار اين كار خواهد بود.
اصطلاح" پدافند غیر عامل" در علوم نظامی به کارهایی اطلاق می شود که بدون استفاده از اسلحه و جنگ افزارهای نظامی، ضریب دفاعی و امنیتی را بالا می برد. هدف از پدافند غیرعامل این است که در وقایع غیر مترقبه ای نظیر جنگ و زلزله، خسارت های احتمالی به تجهیزات و تاسیسات حیاتی و حساس نظامی و غیرنظامی به حداقل ممکن کاهش یابد. این در حلی است که به نظر می رسد در ادبیات مقامات سپاه و بسیج برای مقابله با "جنگ نرم" و "انقلاب مخملی" به کار برده می شود.
سابقه پدافند غیر عامل
در زمان رژیم محمدرضا شاه پهلوی، سازمانی با همین کارکرد با عنوان "سازمان دفاع غیر نظامی" وجود داشت که زیر نظر ارتش اداره می شد. پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ و با آغاز جنگ ایران و عراق این سازمان در بسيج ادغام شد و نيروي مقاومت مردمی بسيج مسئوليت دفاع غيرنظامي را برعهده گرفت. رهبر جمهوری اسلامی ایران از ابتدای دهه ۸۰ شمسی به موضوع پدافند غیرعامل علاقه مند شد و دستور اجرای آن را صادر کرد. به دستور رهبری کمیته ای با مسوولیت سردار محمدرضا نقدی برای این کار راه اندازی شد. محمدرضا نقدی، رییس سابق حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی کسی است که در پرونده بازداشت گسترده شهرداران مناطق تهران به شکنجه متهم شد و در دادگاه به هشت ماه حبس قطعی متهم شد. حکمی که هیچ گاه در مورد او به اجرا درنیامد. از دیگر اعضای کمیته پدافند غیرعامل سردار سپاهی اسماعیل کوثری بود که هم اکنون نماینده و نایب رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس است. محمود احمدی نژاد پس از در دست گرفتن دولت در سال ۱۳۸۴ توجه ویژه ای را به پدافند غیرعامل در دستور کار قرار داد. احمدی نژاد در ابتدا طی حكمی وزير کشور وقت یعنی مصطفی پورمحمدی را مسئول دفاع غير نظامی ايران کرد و پس از آن وزیر کشور را موظف نمود تا با "كميته دائمی راهبرد پدافند غیرعامل" همکاری کند. کمیته ای که دبیر و نماینده ويژه آن برادر رییس دولت، یعنی سردار سپاهی داود احمدی نژاد بوده است. تاکید آیت الله خامنه بر اجرای هر چه سریعتر پدافند غیر عامل تا جایی پیش رفت که او حتی یک بار با عتاب مسوولان را خطاب قرار داد: " گفته بودم کار بسیجی بکنند (برای پدافند)عملا چه کرده اند؟ بگویید دنبال کنند که کار به نتیجه برسد." رهبر جمهوری اسلامی با تاکید بر اهمیت پدافند غیرعامل گفت : "تنها راه مقابله با تهدیدها این است که وضعت داخلی به گونه ای ساماندهی شود که دشمن از پیروزی خود مطمئن نباشد و زمینه را برای ماجراجویی فراهم نبیند". مدتی کوتاه پس از این سخنان، دانشكده پدافند غيرعامل سپاه تأسيس شد.
اهداف داخلی پروژه پدافند غیرعامل
اگرچه بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی هدف اصلی ایران را از پدافند غیرعامل آماده شدن برای حمله احتمالی آمریکا و یا اسراییل می دانستند، اما هدف دیگری نیز در میان صحبت های مکرر مقامات مسوول این پروژه آشکار شد. این هدف آمادگی برای مقابله با اعترضات داخلی بود.
اولین بار در مرداد سال ۱۳۸۵ بود که از سوی دو مقام عالیرتبه سپاهی این هدف ذکر شد. یحیی رحیم صفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران در همايش آسيب پذيري و امنيت در خدمات اينترنتي به "انقلاب مخملی" اشاره کرد و وظیفه پدافند غیرعامل را کمک به برقراری امنیت و حفاظت اطلاعات دانست. او گفت : " اين موضوع در سطح شهرها به طور ذاتي برعهده نيروي انتظامي و دستگاه هاي مربوطه است و اين مسئوليت در وزارتخانه ها و دستگاه هاي دولت برعهده حراست مي باشد، اما بسيج بايد كمك كند. يكي از مواردي كه دشمن روي آن توجه ويژه اي دارد استفاده از ستون پنجم و افراد نفوذي است و بسيج بايد هوشيار باشد و به سرعت كنترل را دست بگیرد." پس از آن و در آذر ماه سال ۱۳۸۶ محمدعلی جعفری فرمانده جدید سپاه پاسداران اولین همایش "توسعه ایمن و پایدار با روحیه و تفكر بسیجی با رویكرد پدافند غیر عامل" با اشاره به "تلاش دشمن برای تغییر در رفتار نظام اسلامی" گفت : "آنها فكر میكردند پس از جنگ با برنامههای سیاسی و یا حمایت از آشوبهای سال 79 به بعد میتوانند به اهداف خود برسند اما انقلاب توانست با این تهدیدات مقابله كند".
در صفحات سوم تا دهم ویژه نامه ای که توسط سپاه پاسداران در شهریور سال ۱۳۸۶ درباره پدافند غيرعامل، منتشر شد، مصاحبه ای با سرتيپ سپاهی غلامرضا جلالي، ریاست كميته دائمي (سازمان) پدافند غيرعامل كشور منتشر شد. او در این مصاحبه به صراحت از پدافند غیرعامل به عنوان چاره مقابله با انقلابات مخملی یاد کرد و تاکید کرد: "مدل دیگر آمریکایی ها برای براندازی ... انقلابات دانشجويي و مخملي و در واقع سرنگوني كشورها با استفاده از قدرت مغز افزاري (است) كه اين قدرت شامل قدرت رواني، سياسي، اقتصادي و غیره است... این جنگ مخملي به هر حال در حوزههاي تهديد نرم ميباشد يعني روشهاي مقابله و پدافندي متناسب با خودش مثل حوزههاي فرهنگي و سياسي و حتي اقتصادي را لازم دارد." پروژه پدافند غیرعامل در بسیج با انتصاب حیدر مصلحی به عنوان نمانیده ولی فقیه و حسین طائب به عنوان فرمانده نیروی مقاومت بسیج کلید خورد. مصلحی، در سخنرانی معرفی خود در مجلس به عنوان وزیر اطلاعات دولت جدید احمدی نژاد از "ماموريتهاي مهمي که به اطلاعات بسيج داده شده بود" سخن گفت. حسین طائب که نام او این روزها به عنوان یکی از چهره های اصلی سرکوب اعتراضات تکرار می شود نیز در سخنانی در همایش پدافند غیرعامل در آذرماه سال گذشته اعلام کرد: " امروز بسیج آمادگی کامل در مقابل تهدیدات دفاعی امنیتی و حوادث غیر مترقبه را دارد و آمادگی دارد تا در تمامی عرصه های پدافند غیر عامل با سازمان های مختلف همکاری کند و موضوع پدافند غیر عامل به عنوان یک استراتژی مهم در برنامه های مختلف بسیج دیده شده است".
آمادگی برای پدافند غیرعامل به کمک جاسوسان سابق کا. گ. ب
با نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری، جلسات، همایش ها و کارگاه های مختلفی با عنوان پدافند غیرعامل برگزار شدند. به عنوان مثال "اولین کارگاه آموزشی تخصصی پدافند غیر عامل و جنگ روانی" در اسفند ماه سال گذشته برگزار شد. این همایش یک استاد برجسته داشت و آن کسی نبود جز ایگور پانارین، مامور سابق دستگاه جاسوسی "ک.گ.ب" و مدیر دانشکده "روابط بین المللی" آکادمی دیپلماتیک روسیه. پانارین همان کسی است که پیش بینی کرده بود درسال ۲۰۰۹ یک جنگ داخلی در آمریکا راه می افتد و حاصل این جنگ هم فروپاشی آمریکا و تجزیه آن به شش کشور مختلف خواهد بود! ابن پیش بینی او تیتر برجسته خبرگزاری فارس و روزنامه کیهان شده بود. پانارین مدتی بعد دوباره ادعا کرد که آمریکا تا جولاي سال ۲۰۱۰ فرو خواهد پاشید. در اردیبهشت ماه، یعنی یک ماه باقی مانده به انتخابات ریاست جمهوری اخیر "اولین نشست هم اندیشی رؤسای کمیته های پدافند غیرعامل دانشگاهها و مراکز آموزشی" برگزار شد. همزمان از سوی دانشگاه امام حسین که متعلق به سپاه پاسداران است کتابی با عنوان "توسعه و پدافند داخلي" منتشر شد که موضوع آن منحصر به شیوه برخورد با اعتراضات سیاسی، شورش ها و كنترل اغتشاشات است. مهر تایید بر این که هدف اصلی پدافند غیرعامل در شرایط کنونی مقابله با اعتراضات مردمی است را داود احمدی نژاد در مردادماه گذشته زد. دبير كميته دائمي پدافند غیرعامل در یک جلسه تخصصی در استان خراسان جنوبی کار این کمیته را با تهديدات نرم دشمن دانست و گفت: " تلاش دشمنان براي وارد كردن ضربات نرم به جامعه در دوران بعد از جنگ تحميلي ايران و عراق سنگينتر از ضربات سخت وارد شده در دوران جنگ بوده است. بايد ۹۵ درصد تلاش خود را در جهت مقابله با تهديدات نرم دشمن به كار گيريم و در بحث پدافند غيرعامل در این زمینه، اقدامات خوبي در حال انجام است." به عقیده تحلیل گران، در اختیار گرفتن بودجه میلیاردها تومانی پروژه پدافند غیرعامل توسط دولت احمدی نژاد نشان می دهد که سپاه و دولت برای مقابله و سرکوب اعتراضات مردمی تا چه حد همسو هستند.
*****
پرونده دار مالی، مرد اول کابینه احمدی نژاد
مریم امیدی
محمدرضا رحیمی یکی از وفاداران محموداحمدی نژاد، که مدرک دکترای تقلبی و پرونده تخلفات مالی وی درمحافل سیاسی جنجال برانگیز بوده است، از سوی رییس دولت دهم به سمت معاون رییس جمهوری انتخاب شد. رحیمی درحالی سمت مهم معاونت محموداحمدی نژاد را به عهده می گیرد که پیش از این به دو اتهام "تحصیل مال نامشروع" و "تصرف غیرمجاز در اموال دولتی" از سوی شعبه ۱۰۵۷ دادگاه عمومی جزایی تهران تحت تعقیب قرار گرفته است. هر چند دفتر رحیمی نیز در توضیحات بعدی این پرونده را مربوط به ۱۸ سال قبل اعلام و آن را خاتمه یافته اعلام کرده، اما ان ادعا تنها توسط این دفتر بیان شده و هیج مرجع دیگری آن را تایید نکرده است.
پیش از پایان دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد، با باز شدن این پرونده اتهامی علیه رحیمی در شعبه ۱۰۵۷- که در آن زمان معاون حقوقی و پارلمانی رییس جمهور بود- قاضی "مولایی" ، نامبرده را جهت حضور در دادگاه کتبا احضار کرد. اما او هیچگاه پاسخی به این احضار نداد و از پاسخگویی در خصوص اتهاماتش طفره رفت. رحیمی در جریان استیضاح کردان، وزیر اسبق کشور، در اقدامی بی سابقه به نمایندگان مجلس چک های پنج میلیون تومانی برای خرج کردن درحوزه های انتخابیشان پیشنهاد کرد که این اقدام توسط نماینده شهرضا درمجلس افشا شد و جو مجلس را باز هم بیشتر علیه دولت و وزیرکشور وقت تحریک کرد.
مدرک تقلبی
رحیمی مدعی است که مدرک دکترای حقوق دارد، درحالی که به گفته منتقدانش هیچ یک از دانشگاه های کشور به او چنین مدرکی نداده است. او در بهمن 87 در پاسخ به پرسش هایی که درزمینه مدرک وی درمجلس صورت گرفته بود، سوال نمایندگان را غیرقانونی دانست و گفت: " آیا مشکل ممکلت فقط همین مورد است؟"
همان زمان درمجلس الیاس نادران نماینده اصولگرا با شبهه وارد کردن نسبت به مدرک تحصیلی رحیمی وتقلبی بودن آن، اسنادی را منتشر کرد که ثابت مي کرد رحيمي داراي مدرک تقلبی است. به گفته نادران، کل ادعای رحیمی مبنی بر داشتن دکترا بر این داستان استوار است که موسسه يي تحت عنوان "زبان سرا" در تاريخ 20/6/78 طي نامه يي به محمدرضا رحيمي به وي "يادبود نفيس آکسفورد" اهدا کرده است. نادران دستخطي را روي سايت الف متعلق به احمد توکلي (همان سايتي که تقلبي بودن مدرک کردان را رو کرد) قرار داد که ثابت مي کرد رحيمي خودش از اين موسسه خواسته چنين عنواني به وي اهدا شود . نادران در تذکر آيين نامه يي خود با استناد به سندي که در اختيار وي قرار گرفته، اعلام کرد در صدر و ذيل اين نامه، دستخطي وجود دارد که در آن گيرنده اعلام مي کند عنوان نامه از "مشاور قوه قضائيه" به "استاندار سابق کردستان" تغيير کند، ضمن اينکه اين نکته نيز اضافه شود که "اين موسسه معمولاً هديه خود را به روساي جمهور کشور تقديم مي کند" و" به پاس خدمات ارزشمند شما در استان کردستان".
ارائه گزارش های دروغ
رحیمی پیش از انتصاب به سمت معاونت حقوقی رییس جمهور، رییس دیوان محاسبات مجلس بود. در اردیبهشت 86، گزارشی از دیوان محاسبات با امضای محمدرضا رحیمی، که درخصوص وضعیت بیمه ایران که بعدها مشخص شد مبتنی بر اطلاعات نادرست بوده، راه را برای برخورد محمود احمدی نژاد با مدیران این مجموعه باز کرد؛ به نحوی که دراقدامی بی سابقه احمدی نژاد به تعزل مدیرعامل و تمام اعضای هیات مدیره بیمه ایران اقدام نمود. اين موضوع سبب ناراحتي شديد داود دانش جعفري وزير وقت اقتصاد و دارايي دولت نهم شد و گفته مي شد که همان زمان دانش جعفري خواستار کناره گيري از اين سمت شده است . اما رئيس جمهور نيز بعدا درصدد جبران اشتباه خود برآمد و برخي اعضاي برکنار شده را به کار بازگرداند . رحیمی به علاوه از جمله افرادی بود که در زمان تصدی سمت خود در دیوان محاسبات، درحالی که موظف بود به مجلس گزارش کند گزارشات خود را به محمود احمدی نژاد ارسال می کرد. رحیمی درسال ۱۳۸۵ با حمله به دولت های قبلی قراردادهای نفتی منعقد شده را موجب ضرر کشور نامید و ومسوولین وزارت نفت را درزمان دولت های قبل به ندانم کاری وفساد متهم کرد. داووددانش جعفری وزیر سابق اقتصاد درجلسه خداحافظی خود که در اردیبهشت ماه سال گذشته انجام شد درخصوص این اتهامات که توسط رحیمی مطرح شد گفت: يک بار آقای دکتر رحيمی، رییس کل ديوان محاسبات در يک مصاحبه داخلی - خارجی اعلام نمود که يکی از قراردادهای نفتی که در دولت قبل منعقد شده، مسئله دار است و لذا بايد اين قرارداد" که ۲۰ ميليارد خسارت به کشور مي زند" لغو شود. هم من و هم وزير نفت جداگانه با ايشان صحبت کرديم و گفتيم اين نحوه رفتار شما با قراردادهای بين المللی حيثيت ما را زير سوال مي برد و ديگر در بستن قراردادهای جديد به ما اعتماد نمي کنند ... ايشان خيلی ساده گفت: " من از شما دستور نمي گيرم، بعد از آن با هيات رییس مجلس صحبت کردم و خوشبختانه آنها با روش های خود، فتيله اين بحث را پایين آوردند." اظهارات بی پایه رحیمی تنها به مساپل اقتصادی ختم نمی شود. او چهار سال قبل و در ماه های نخستین آغاز به کار دولت نهم در سفری که به سوریه داشت گفت: "در يکی از روستاهای حلب سوريه، يک نفر به من گفت که اگر بنا باشد بعد از حضرت محمد پيامبری برای مردم جهان بيايد، آن پيامبر محمود احمدی نژاد خواهد بود." این اظهارات که سرآغاز قدسی خوانی محموداحمدی نژاد به شمار می رفت آنچنان با مخالفت های گوناگون مواجه شد که حتی هفتاد نفر از نمایندگان با امضای نامه ای خواستاری برکناری وی شدند.
رحیمی قبل از دوم خرداد
یکی از دیگر موضوعاتی که نام رحیمی را بر سر زبان ها انداخت، انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ بود که قبل از آن وی استاندار کردستان بود. درجریان اعلام نتایج انتخابات، میزان آرای سیدمحمدخاتمی برخلاف سایر مناطق کشور پایین تر از ناطق نوری اعلام شد. با توجه به سابقه رای دهی مردم در این استان و نظرسنجی های صورت گرفته و نیز مدارک موجود، ستاد انتخاباتی سیدمحمد خاتمی از تخلفات متعددرحیمی در جریان انتخابات خبر داد. با این پس از آنکه خاتمی به عنوان رییس جمهوری انتخاب شد این شکایت پس گرفته شد. برخی منابع خبری تاکید دارند رحیمی در طی مدتی که سکان استانداری کردستان را به دست داشت با پرونده های مختلفی روبرو بوده که از جمله موضوع یکی از آنها نگهداری مواد مخدر بوده است. محمدرضا رحیمی درحالی به سمت معاون اولی رییس جمهور منصوب می شود که پیش از این قراربود اسفندیار رحیم مشائی دراین سمت مشغول به کار شود. اما به دلیل مخالفت گسترده ای که از سوی سایر محافظه کاران با انتصاب مشائی صورت گرفت و ناچار شد از سمت خود کناره گیری کند.
*****
سند ننگ و رسوایی رژیم
دکتر رضا - ب.
وکیل جنایی و استاد دانشگاه(سابق)
گزارش هیئت سه نفره به رییس قوه قضائیه درباره بررسی نامه كروبی در حقیقت قانونی کردن و رسمیت دادن به تجاوزات است. انشای این بیانیه ناشیانه کاملاً نشان می دهد که متن مذکور، توسط اطلاعات سپاه تهیه شده است. تکرار مکرر واژه «آشوبهای خیابانی» و یا «درگیریهای خیابانی» که واژه های مورد کاربرد اطلاعات سپاه می باشد و همچنین عبارت « تحقیقات جامع میدانی» که فقط در بولتنهای محرمانه اطلاعات سپاه پیرامون انتخابات مورد استفاده قرار گرفته، امضای آشکار اطلاعات سپاه را بر پای این بیانیه اثبات می کند.
این بیانیه صرفاً تبلیغاتی و فاقد هر گونه ارزش حقوقی و قضایی است. در این متن به کروبی تاخته اند که: «چرا مطالبی كه اثبات آن نیاز به بررسی‌های دقیق قضایی دارد كه مورد سوء استفاده همه دشمنان و بدخواهان قرار گرفت در نامه خود به نظام و نهادها نسبت دادید» نشان از یک پیش داوری و صدور حکم قبل از محاکمه است که ضرورت هر گونه بررسی و تحقیق را مانع می شود. این هیأت مثلاً قرار بوده کاری که اصلاً آنرا بلد نیست، یعنی رسیدگی بی طرفانه به مدارک آقای کروبی را انجام دهد، آیا باید جرایمی که اتفاق افتاده را با این برچسب مضحک که مورد سوء استفاده دشمنان و بدخواهان قرار می گیرد، معاف از رسیدگی بدانند؟ شما اگر دلسوز آبروی نظام هستید نباید در انتخابات تقلب می کردید و نباید مردم معترض را به گلوله می بستید و آنها را ضرب و شتم کرده و روانه جهنم کهریزک و اوین می کردید.
دادسرای نظامی در حال برگزاری دادگاه 12 متهم جنایتهای کهریزک است و فرمانده نیروی انتظامی توجیه می کند که آنها خودسرانه و خارج از نظارت فرماندهان ناجا اقدام به این تخلفات کرده اند، آیا این خاطیان نمایشی خارج از نظارت، فقط برای شکنجه و قتل زندانیان خارج از نظارت بوده اند ولی از ناحیه ارتکاب تجاوز تحت نظارت بوده اند؟
اینها که معتقدند اثبات مطالب طرح شده توسط آقای کروبی نیاز به «بررسی دقیق قضایی» دارد، آیا برای رد کردن این مطالب و صدور بیانیه تبلیغاتی نیازی به «بررسی دقیق قضایی» وجود ندارد؟ فقط با تماشای سی دی اظهارات ابراهیم شریفی که مورد تجاوز قرار گرفته اظهار می دارند: «نكات بسیار قابل توجه و تأملی در چگونگی تهیه و ساخت این لوح فشرده ملاحظه گردید و به روشنی مشخص بود كه چه القائاتی به یاد شده صورت گرفته است.» و نشان می دهند که معنای «بررسی دقیق قضایی» چیست!
از اعضای این هیأت انتظاری بیش از این نباید داشت. محسنی اژه ای که سالها رئیس دادگاه ویژه روحانیت بوده صدور احکامی نظیر محکومیت روزنامه سلام و موسوی خوئینی ها و 5 سال زندان عبدالله نوری و حکم اعدام یوسفی اشکوری و پرونده سازی و محاکمه و زندانی کردن بسیاری از آزادیخواهان و اصلاح طلبان را در کارنامه خود را دارد. ابراهیم رئیسی دیگر عضو این هیأت نیز مشارکت در صدور حکم اعدام برای چند هزار زندانی را در جریان قتل عام سال 67 زندانیان سیاسی در کارنامه خود دارد و از دشمنان بنام اصلاح طلبی و آزادیخواهی است. خلفی نیز قبلاً در دادستانی نظامی عامل زندانی کردن وکلای خانواده های قربانیان قتلهای زنجیره ای و در پی آن زندانی کردن وکیلان همین «وکلای زندانی شده» بوده است.
وجه تمایز کشورهای توسعه یافته و کشورهای جهان سوم، که ایران نیز جزو آنها است، در سیستم قوه قضائیه است. در کشورهای توسعه یافته، نیروهای امنیتی تحت نظر قاضی فعالیت کرده و چندین رتبه از قاضی پائین تر هستند. تفکر حقوقی، تفکر امنیتی و اطلاعاتی را تحت کنترل و در مدیریت خود دارد. در کشورهای جهان سوم تفکر امنیتی در راس بوده و قاضی و قوه قضائیه تحت نظر آنها اداره می شود. این رویه فقط در ایران نیست، بلکه درد مشترک همه جهان سومی ها است. تا زمانی هم که این سیستم تغییر پیدا نکند جهان سومی باقی می مانند.
در ایران قاضی تابع محض سیستم اطلاعاتی-امنیتی کشور است. محال ممکن است حتی در یک مورد، قاضی بر خلاف نظر ارگانهای اطلاعاتی رایی صادر کند. سیستم امنیتی خودش شاکی طرف مقابل و بازجوی او می باشد و از قوه قضائیه نیز بعنوان ماشین تایپ، برای تحریر حکم استفاده می کند.
جنایت تجاوز به زندانیان متوجه بازجویان و سیستم امنیتی و ارگانهای اطلاعاتی است. طبیعی است که واکنش آنها چگونه خواهد بود. حتی در همین بیانیه هم تلاش اصلی آنها برای القای این نکته است که حتی طرح چنین مسائلی باعث رفتن آبروی «نظام و نهادها» گردیده و لذا نباید در مورد آن حرف زد.
به هیأت 3 نفره توصیه می گردد که بهتر بود همین بیانیه تبلیغاتی سپاه را به یک حقوقدان می دادند تا اولاً جای پاهای سپاه را از آن پاک کرده و ثانیاً قدری به آن بار حقوقی می داد تا تناسبی با بیانیه صادره از یک مرجع قضایی پیدا نماید.
این بیانیه، بی ارزش، سراسر دروغ، و دارای عواقب منفی بسیار است. امضاء کنندگان این بیانیه به متجاوزین بازداشتگاهها و زندانها مصونیت و امنیت اعطاء نموده و به زندانیانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند اعلام کرده اند که چنین اظهاراتی علیه امنیت نظام خواهد بود. این بیانیه برای قوه قضائیه یک سند ننگ است.
*****
سالپنجیت
علی شکوری راد
دانشجویان پزشکی وقتی به سال پنجم تحصیل خود و اواخر دورۀ کارآموزی می رسند بیماری های مختلف را خوانده اند و کم کم آمادۀ ورود به دوران انترنی یا کارورزی می شوند. پنج سال درس خواندن سخت و سنگین سپری شده و حالا آنها با اشتیاق دوره ای را آغاز می کنند که طی آن می توانند مستقیماً و با پذیرش مسئولیت نسبی، بیمار را معاینه کرده وبراساس آنچه خوانده اند برایش تشخیص مطرح کنند.
آنچه در این دوره بسیار اتفاق می افتد تمایل این دانشجویان به مطرح کردن بیماریهایی است که تازه آنها را خوانده اند. این اتفاق بخصوص هنگامی که خودشان دچار درد یا عارضه ای می شوند بیشتر اتفاق می افتد. مثلاً اگر دلشان درد بگیرد فوراً به فکر آپاندیسیت می افتند. اگر سردردشان کمی طولانی شود به فکر سرطان مغز و اگر ضعف بینایی یا اندام پیدا کنند به فکر بیماری MS می افتند. این دانشجویان با نگرانی به استادشان مراجعه کرده و اظهار می دارند که فکر می کنند به یکی از این بیماریها دچار شده اند. اساتید حاذق هم که این عارضۀ سال پنجم را می شناسند به طنز به آنها می گویند این بیماری سالپنجیت است که آنها بدان مبتلا شده اند و به آنها می فهمانند که این یک توهم است و نباید نگران باشند.
"ایت" پسوند لاتین عفونت و التهاب است که با اضافه شدن به لفظ فارسی "سال پنج" نام این عارضه را، به طنز، شکل می دهد. طنز بیشتر زمانی بکار می آید که دانشجوی مزبور پسر باشد چرا که بیماری قرینه ای بنام سالپنژیت وجود دارد که به التهاب ضمائم رحم که مخصوص زنان است اطلاق می شود.
برادران سالها در داخل و خارج کشور در مورد انقلاب مخملی و چگونگی مواجهه با آن آموزش دیده اند و به تعبیری دوران کار آموزی خود را سپری کرده اند و اکنون باید اندوخته های خود را بکار اندازند. این آموخته ها وقتی بکار می آیند که کشور در معرض وقوع یک انقلاب مخملی باشد. آنها علائمی را آموخته اند که اگر با هم جمع شوند معنایش این است که انقلاب مخملی در حال وقوع است. تمایل شدید آنها برای بکار گیری آموخته ها نا خود آگاه هر چیز را بصورت یک علامت برای آنها جلوه می دهد. آنها باورشان می شود که انقلاب مخملی در حال وقوع است و آن را با استاد خویش در میان می گذارند اما در اینجا استاد بجای آنکه به آنها بفهماند این یک توهم است که به آن دچار شده اند، باور آنها را می پذیرد و پیشنهاد آنها را برای درمان بکار می بندد. اکنون آنها با اعتماد به نفس کاذب در مقابل حیرت منتقدین در صدد بر می آیند تا ثابت کنند آنچه ادعا کرده اند هرگز توهم نبوده است. لذا با اشتیاق فراوان بخش دیگری از آموخته ها را بکار می بندند تا با اعتراف گیری از بازداشت شدگان ثابت کنند که ادعای آنان درست بوده است.
این گونه است که کشور با توهم ابتلا به بیماری موهوم سالپنجیت یا انقلاب مخملی در حال تحمل درمانهای سخت توصیه شده توسط این برادران عجول و بی تجربه است. کسی هم باقی نمانده است که بتواند آنها را متوجه کند که دچار توهم هستند.
*****
آب کیانمهر کرج شباهتی با فرمول فیزیکی این ماده حیاتی ندارد!
آب خوراکی منطقه کیانمهر کرج هیچ شباهتی با فرمول فیزیکی این ماده حیاتی ندارد و از نظر بو، رنگ و شفافیت با این فرمول متفاوت است.
به گزارش خبرنگار مهر در کرج، آب به عنوان حیاتی ترین ماده زندگی بخش قابل توجهی از نیازهای بدنی انسانها را تامین می کند اما به رغم این مسئله هنوز هم بسیاری از شهروندان کلانشهر کرج! از داشتن آب شرب سالم محرومند. از مدتها پیش مسئله آب شرب منطقه کیانمهر کرج به عنوان یکی از مهمترین معضلات این شهرستان مطرح شده و در این زمینه شکایات شهروندان ادامه دارد. یکی از مهمترین اعتراضات شهروندان ساکن کیانمهر به بوی بد آب شرب این منطقه بازمی گردد. از نظر بسیاری از شهروندان کیانمهر آب شرب یادشده آن قدر بدبو است که نمی توان آن را به راحتی مصرف کرد. از نظر این شهروندان طبق قوانین فیزیک، آب باید بی بو باشد در حالیکه مشخصات آب کیانمهر هیچ شباهتی با تعریف فیزیکی آب ندارد.
وجود دانه های ریز در آب کیانمهر بر مشکلات شهروندان این منطقه افزوده است
مشکل آب کیانمهر تنها به بوی بد ختم نمی شود و وجود دانه های ریز در این آب بر مشکلات شهروندان افزوده است. طبق گزارشات عینی بسیاری از شهروندان ساکن کیانمهر، آب این منطقه مملو از دانه های ریز است و هر از چند گاهی دانه هایی شبیه شن و ماسه در آن مشاهده می شود. بسیاری از شهروندان منطقه یادشده معتقدند آبی که به نام آب شرب در لوله های آنها جریان دارد، شباهت زیادی با آب سالم و شفاف که حق مسلم هر انسانی است، ندارد که این امر نگرانیهای آنها را افزایش داده است. در این زمینه سعید محمدی (ساکن کیانمهر) معتقد است: آب لوله ها در کیانمهر به هیچ وجه قابل خوردن نیست و حتی از آن نمی توان به عنوان آب داخل سماور برای درست کردن چای استفاده کرد.
خرید آب معدنی در کیانمهر بر هزینه های مالی شهروندان افزوده است
وی ادامه می دهد: بی کیفیت بودن آب کیانمهر باعث شده میزان خرید آب معدنی در این منطقه افزایش یابد در حالیکه نباید اینگونه باشد زیرا داشتن آب سالم، گوارا و شفاف حق مسلم انسانی است و خواسته زیادی نیست. این شهروند کرجی بیان می کند: طبق شنیده های ما بخش اعظم منطقه کیانمهر با مشکل آب درگیر هستند در حالیکه چند کیلومتر پس از آن یعنی بلوار ارم مهرشهر این مشکل را ندارند. وی عنوان می کند: درست است که آب معدنی می تواند بخشی از مشکل یادشده را حل کند اما باید به یاد داشته باشیم هزینه تهیه هر بطری آب معدنی کم نیست و بسیاری از خانواده ها توان مالی خریدن آب معدنی به مقدار لازم در روز را ندارند. این شهروند می افزاید: گذشته از این امر، آب کیانهر هر از چند گاهی بدون اطلاع قبلی به مدت چند ساعت متوالی قطع می شود که این امر مشکلات را افزایش داده است. وی اضافه می کند: لازم است آب و فاضلاب پیش از قطعی آب به نحوی به شهروندان اطلاع دهد تا آنها بتوانند برای چند ساعت قطعی آب، آب لازم را ذخیره کنند. این شهروند خاطرنشان می کند: رنگ آب کیانمهر نیز تا حدی غیرطبیعی است و اگر این آب برای چند ساعت راکد بماند، رنگ آن به طرز محسوسی تغییر می کند.
آبفا در تامین آب کیانمهر به همه وظایف خود عمل نکرده است
یکی از کسبه کیانمهر نیز در این خصوص معتقد است: آب و فاضلاب در زمینه تامین آب شرب سالم و گوارا برای شهروندان کیانهر به همه وظایف خود عمل نکرده و در این خصوص باید پاسخگو باشد. حسین سماواتی ادامه می دهد: آب و فاضلاب نه تنها در قبال شهروندان کیانمهر به وظایف خود عمل نکرده، بلکه به دلیل عدم نظارت کافی، گاهی همین آب ناسالم نیز قطع می شود.
آبفا می خواهد بابت آب بی کیفیت از شهروندان آب بها بگیرد
این سوپرمارکت دار عنوان می کند: در حال حاضر آب و فاضلاب مدعی است که شهروندان کیانمهر باید بابت آب مصرفی خود آب بها بپردازند، در حالیکه در این زمینه مسئله بی کیفیت بودن آب را در نظر ندارد و می خواهد بابت آب بی کیفیت نیز از شهروندان آب بها دریافت کند. وی خاطرنشان کرد: اگر آب و فاضلاب خدمات مناسب به شهروندان ارائه دهد، شهروندان از پرداخت آب بها دریغ نمی کنند اما مشکل این است که این اداره در قبال ارائه خدمات نامطلوب، خواستار دریافت آب بها است.
قولهای آبفا در خصوص بهبود اب کیانمهر عملی نشد
این شهروند یادآور می شود: البته آب و فاضلاب قولهایی در این خصوص داده که هنوز عملی نشده است. این سوپرمارکت دار اضافه می کند: آب و فاضلاب در مناطقی از کیانمهر زمین را کنده که به نظر می رسد این امر به منظور لوله گذاری در جهت آوردن آب باکیفیت به منطقه صورت گرفته، اما متاسفانه به دلیل عدم نظارت کافی و کارآیی لازم در میان دست اندرکاران مربوطه که در منطقه مشغول کار هستند، هر از چند گاهی تجیهزات آسیب می بیند که به دنبال این امر، گاهی آب منطقه به مدت چند ساعت قطع می شود. سماواتی عنوان می کند: در حال حاضر به دلیل وضعیت نامطلوب آب شیر، میزان خرید آب معدنی از فروشگاهها و سوپرمارکتهای کیانمهر افزایش یافته اما باید به یاد داشته باشیم بسیاری از شهروندان توان مالی خریدن آب معدنی به مقدار لازم در روز را ندارند و به همین دلیل گاهی مجبور می شوند از همان آب بدبو و بی کیفیت استفاده کنند.
بهره مندی از آب سالم، شفاف و باکیفیت حق مسلم هر انسانی است
وی خاطرنشان می کند: بهره مندی از آب سالم، شفاف و باکیفیت حق مسلم هر انسانی است در حالیکه ساکنان منطقه کیانمهر کرج از این امر محرومند. این شهروند اظهار امیدواری می کند: مسئولان ذیربط در اسرع وقت برای حل مشکل آب کیانمهر تمهیدی اساسی بیندیشند و به وعده دادن اکتفا نکنند. وی تصریح می کند: آب بی کیفیت آسیبهایی را به بدن شخص مصرف کننده وارد می کنند که ممکن است در مواردی جبران ناپذیر باشد که این امر ضرورت حل مشکل آب در مناطق مختلف را بیش از پیش آشکار می کند.
سه حلقه چاه عمیق در مکانهایی دورتر از کیانمهر حفر و تجهیز شده است
مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب غرب استان تهران در خصوص مشکل آب کیانمهر به خبرنگار مهر در کرج گفت: با توجه به محدودیت منابع سفره های زیرزمینی در کیانمهر، سه حلقه چاه عمیق در مکانهایی دورتر از کیانمهر حفر و تجهیز و 10.5 کیلومتر اجرای خط انتقال آب تولیدی این چاهها نیز آغاز شده است. حسین نوری ادامه داد: تا کنون حدود 80 درصد این خط انتقال به پایان رسیده است. وی بیان کرد: همچنین برای افزایش ظرفیت ذخیره آب در کیانمهر، کار ساخت مخزن بتنی به ظرفیت پنج هزار مترمکعب آغاز شده که تا کنون حدود 38 درصد پیشرفت داشته است. این مسئول خاطرنشان کرد: با اتمام این مجموعه طرحها در بخش آب شرب که اعتباری بالغ بر 28 میلیارد ریال برای آن صرف می شود به زودی شاهد افزایش کمیت و کیفیت آب آشامیدنی در کیانمهر خواهیم بود.
کیانمهر یکی از مناطق جمعیتی غرب کلانشهر کرج است که حدود 12 سال پیش توسط شهرک ساز ساخته شده است.
*****
آغاز پنجمین بیدادگاه رژیم فاشیستی
خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس): پنجمین دادگاه علنی رسیدگی به اتهامات متهمان حوادث پس از انتخابات تهران صبح امروز دوشنبه در دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی آغاز شد.
قاضي صلواتي در ابتداي اين دادگاه با استناد به اجراي تبصره 1 ماده 188 قانون آئين دادرسي كيفري از رسانه‌ها خواست از ذكر نام افراد دادگاه پرهيز كنند.
پس از اظهارات قاضي صلواتي نماينده دادستاني پيش از رسيدگي به اتهامات "ع. م " به آسيب‌شناسي فضاي سايبر و جنگ رواني رسانه‌هاي بيگانه و كشورهاي غربي با استفاده از فضاي اينترنت عليه كشورمان پرداخت. وي با بيان اينكه انقلاب اسلامي ايران از همان ابتدا با توطئه‌هاي رسانه‌هاي دشمنان قسم خورده روبرو بوده است، خاطرنشان كرد: جنگ رواني و شايعه پراكني عليه مسئولين خدوم نظام اسلامي در دستور كار دشمنان داخلي و خارجي قرار گرفته است.
نماينده دادستان در دادگاه رسيدگي به پرونده متهمان كودتاي مخملي و اغتشاشات اخير با اشاره به اينكه هم اكنون فنآوري نوين زندگي بشر را تحت تاثير خود قرار داده است، اينترنت را به عنوان يكي از عوامل تهديد خواند. وي با اشاره به اينكه 25 ميليون كاربر ايراني از شبكه‌هاي ايراني استفاده مي‌كنند و سايت فيس بوك توانسته است 200 ميليون نفر را در فضاي مجازي به گرد خود درآورد، ادامه داد: آمريكا با حمايت و ايجاد سايت‌هاي اينچنيني و با عضوگيري از اين سايت‌ها بستر را براي آشوبگران در راستاي تضعيف جايگاه داخلي و بين‌المللي نظام اسلامي فراهم كرد. اين مقام قضايي نشر اخبار غيرواقعي، گزينش و برجسته‌سازي موضوعات، چهره‌سازي از كشته شدگان حوادث اخير، طرح ادعايي واهي از برخي مسئولين و اطلاع‌رساني از مواضع كانديداي معترض و نيز ايجاد جنگ رواني عليه نظام از جمله اقداماتي بود كه در راستاي ايجاد و تداوم آشوب‌هاي خياباني از سوي سايت‌هاي اينترنتي و رسانه‌هاي بيگانه عليه كشورمان صورت گرفت كه البته با هوشياري رهبر معظم انقلاب اسلامي و حمايت از مردم از آرمان‌هاي امام و نيز فداكاري نيروهاي خدوم انقلاب،توطئه دشمنان در اين زمينه نيز خنثي شد.
وي با تاكيد بر اينكه گسترش شبكه‌هاي اينترنتي و سرويس‌دهي در اين بستر هم اكنون از اهميت قابل توجهي برخوردار است به نمونه‌اي از اقدامات سازمان يافته شبكه‌هاي اينترنتي، راديويي و تلويزيوني در راستاي ضربه زدن به نظام اشاره و گفت: فيس بوك و سايت يوتويوپ باحمايت آمريكا ايجاد شد و توليد اخبار كذب به زبان فارسي از جمله ترفندهاي دشمنان و برخي از گروه‌هاي سياسي بود كه صورت گرفت. نماينده دادستان تهران در دادگاه رسيدگي به پرونده متهمان كودتاي مخملي و اغتشاشات اخير و انتشار تصاوير، فيلم، عكس و نيز كليپ از وقايع اخير كشور را از جمله تحركات دشمنان و دشمنان در بستر اينترنت ذكر كرد كه با هدف تهمت زدن نظام و تحريك افراد صورت گرفت. وي با ذكر اين مطلب كه خبرگزاري‌هاي مختلف داخلي و خارجي از طريق فضاي اينترنت در زمان انتخابات تحليل‌هاي دوطرفه و چند طرفه و نيز جدي را به كار بسته‌اند افزود: برخي از اين رسانه‌ها از اينترنت براي نمايش غيرواقعي اقدامات بسيج و ناجا و نيز تهييج افكار عمومي استفاده كرده‌اند.
وي در پايان سخنان خود با اشاره به آموزه‌هاي اسلام در اعمال مجازات از رئيس دادگاه خواست تا متهمين پرونده كه ناخواسته در راستاي تخريب مصالح ملي و ديني حركت كردند در صورت تنبه با رافت اسلامي با آنان برخورد شود. پس از سخنان نماينده دادستان هم اكنون رسيدگي به پرونده متهم رديف اول "ع.م " از فعالين جريان دانشجويي و سياسي دوم خرداد آغاز شده است.
*****
بیدادگاه نمایشی: کیفرخواستی برای محاکمه فیس بوک و یوتیوب به اتهام انقلاب مخملی
در پنجمين جلسه دادگاه نمایشی برخلاف جلسات قبل به جای «کیفرخواست» ادعایی سعید مرتضوی دادستان برکنار شده تهران،نماینده دادستانی تهران متنی را خواند که خبرگزاری های وابسته به جناح حاکم آن را«آسيب شناسی فضای سایبر و اینترنت» نامیدند. وی ادعا کرد که «فيس بوك و سايت يوتويوپ باحمايت آمريكا ايجاد شد و توليد اخبار كذب به زبان فارسي از جمله ترفندهاي دشمنان و برخي از گروه‌هاي سياسي بود كه صورت گرفت.»
نماينده دادستاني در اظهاراتی که خبرگزاری فارس آن را آسیب شناسی فضای سایبر و جنگ روانی» توصیف کرد گفت«انقلاب اسلامي ايران از همان ابتدا با توطئه‌هاي رسانه‌هاي دشمنان قسم خورده روبرو بوده است، خاطرنشان كرد: جنگ رواني و شايعه پراكني عليه مسئولين خدوم نظام اسلامي در دستور كار دشمنان داخلي و خارجي قرار گرفته است»
وی با اشاره به اينكه هم اكنون فنآوري نوين زندگي بشر را تحت تاثير خود قرار داده است، «اينترنت را به عنوان يكي از عوامل تهديد» معرفی کرد و با اشاره به اينكه 25 ميليون كاربر ايراني از شبكه‌هاي ايراني استفاده مي‌كنند و سايت فيس بوك توانسته است 200 ميليون نفر را در فضاي مجازي به گرد خود درآورد، ادعا کرد« آمريكا با حمايت و ايجاد سايت‌هاي اينچنيني و با عضوگيري از اين سايت‌ها بستر را براي آشوبگران در راستاي تضعيف جايگاه داخلي و بين‌المللي نظام اسلامي فراهم كرد.»
وی همچنین« نشر اخبار غيرواقعي، گزينش و برجسته‌سازي موضوعات، چهره‌سازي از كشته شدگان حوادث اخير، طرح ادعايي واهي از برخي مسئولين و اطلاع‌رساني از مواضع كانديداي معترض و نيز ايجاد جنگ رواني عليه نظام» را از جمله اقداماتي معرفی کرد كه «در راستاي ايجاد و تداوم آشوب‌هاي خياباني از سوي سايت‌هاي اينترنتي و رسانه‌هاي بيگانه عليه كشورمان صورت گرفته» اما گفت« البته با هوشياري رهبر معظم انقلاب اسلامي و حمايت از مردم از آرمان‌هاي امام و نيز فداكاري نيروهاي خدوم انقلاب،توطئه دشمنان در اين زمينه نيز خنثي شد.»نماینده دادستانی تهران گفت که «گسترش شبكه‌هاي اينترنتي و سرويس‌دهي در اين بستر هم اكنون از اهميت قابل توجهي برخوردار است» و با اشاره به آنچه «اقدامات سازمان يافته شبكه‌هاي اينترنتي، راديويي و تلويزيوني در راستاي ضربه زدن به نظام» افزود« فيس بوك و سايت يوتويوپ باحمايت آمريكا ايجاد شد و توليد اخبار كذب به زبان فارسي از جمله ترفندهاي دشمنان و برخي از گروه‌هاي سياسي بود كه صورت گرفت.»
نماينده دادستان تهران در دادگاه نمایشی پنجم همچنین گفت که«انتشار تصاوير، فيلم، عكس و نيز كليپ از وقايع اخير كشور را از جمله تحركات دشمنان و دشمنان در بستر اينترنت ذكر كرد كه با هدف تهمت زدن نظام و تحريك افراد صورت گرفت.»
وي گفت«خبرگزاري‌هاي مختلف داخلي و خارجي از طريق فضاي اينترنت در زمان انتخابات تحليل‌هاي دوطرفه و چند طرفه و نيز جدي را به كار بسته‌اند» و مدعی شد که«برخي از اين رسانه‌ها از اينترنت براي نمايش غيرواقعي اقدامات بسيج و ناجا و نيز تهييج افكار عمومي استفاده كرده‌اند.»
نماینده دادستان تهران در پايان با اشاره به آموزه‌هاي اسلام در اعمال مجازات از رئيس دادگاه خواست تا متهمين پرونده كه ناخواسته در راستاي تخريب مصالح ملي و ديني حركت كردند در صورت تنبه با رافت اسلامي با آنان برخورد شود.»
در این جلسه از دادگاه نمایشی قرار است 6 نفر به عنوان فعالان رسانه ای و اینترنتی محاکمه شوند که عبدالله مومنی عضوسازمان دانش آموختگان یکی از این 6 اسیر جنبش سبز است.
*****
بیدادگاه نمایشی:اتهام عبدالله مومنی ارتباط با عفو بین الملل،دیده بان حقوق بشر،مصاحبه با رسانه ها!
احمدعلی اکبری نماینده دادستان تهران در پنجمین جلسه دادگاه نمایشی اسرای جنبش سبز متن کیفرخواست ادعایی علیه عبدالله مومنی را قرائت کرد.
متن کیفرخواست علیه عبدالله مومنی، فعال دانشجویی و سخنگوی سازمان دانش آموختگان که به دلیل مصاحبه با رسانه ها و ارتباط با سازمان عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر دو نهاد شناخته شده و معتبر بین المللی محاکمه می شود، چنین است:
«عبدالله مومنی فرزند: ع، 32 ساله اهل لرستان ساکن تهران، شیعه، تبعه ایران، باسواد، متاهل دارای سابقه کیفری، بازداشت با قرار بازداشت موقت متهم است به:
1 - فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و ارسال اخبار درگیری های خیابانی و مصاحبه با رادیوها و سایت های ضدانقلاب 2 - تشویش اذهان عمومی از طریق توزیع شب نامه های مجعول و خلاف واقع 3 - اجتماع و تبانی با هدف اقدام علیه امنیت کشور.
نامبرده که سخنگو و رئیس شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت می باشد تاکنون چهار بار دستگیر شده است: آذرماه 1382 پس از تجمعات غیرقانونی دانشجویی در اعتراض به محکومیت یکی از افراد که به 5 سال حبس تعلیقی محکوم می شود.
در تیرماه 1382 به لحاظ ادامه فعالیت تبلیغی علیه نظام و در جهت ایجاد آشوب در محیط های دانشجویی مجدداً به مدت 44 روز بازداشت می شود.
در 18 تیر ماه پس از پلمپ دفتر سازمان ادوار مجدداً یک ماه بازداشت می شود. نامبرده در جریان انتخابات اخیر از طریق همکاری و فعالیت در ستاد م.ک و شرکت در جلسات هماهنگی و ادامه اقدامات غیرقانونی با م. م و م. ک و شرکت در تظاهرات غیرقانونی مورخ 88،3،25 با فراخوان شبکه های ضد انقلاب و اعلامیه های صادره از سوی م.م که منتج به شورش و اغتشاش و تخریب اموال عمومی و ضرب و جرح مردم بیگناه گردید مرتکب اعمال مجرمانه انتسابی گردیده است.
متهم مزبور در خصوص آشنایی خود با ادوار تحکیم وحدت و شرح زاویه گرفتن آن با مبانی اسلام و انقلاب بیان می کند که: «ورود افراد و گرایش های ناسالم فکری و سیاسی از عناصر وابسته به جریان مارکسیست و وابستگان منافقین گرفته تا جریانهای داخلی مخرب ، طیفی از گروه های مخالف و معاند نظام را فراهم کرد و سرانجام به آنجا رسید که ما گروه های نزدیک و علاقمند به نظام را غیرخودی می دانستیم نسبت به مفسدین اجتماعی و اقتصادی بی تفاوت و حتی برای محاکمه آنها سنگ اندازی می کردیم. روند استحاله بر دفتر تحکیم وحدت و ادوار تحکیم نیز حکمفرما شد و شاهد همبستگی بین تمامی نیروهای مخالف و اپوزیسیون و معاند نظام در جهت ایجاد انحراف در افکار عمومی و مسموم سازی افکار و باورهای مردم نسبت به نظام بودیم.
متهم در ادامه پیرامون دلایل ورودش به ادوار تحکیم برای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اقرار می کند که: انتخابات بهانه ای برای تخریب و عصیان علیه نظام و فرصتی برای ایجاد هجمه علیه ارکان نظام بود. ما درصدد تخریب کلیت نظام و به دنبال ایجاد فاصله بین مردم و نظام بودیم. همچنین به چالش کشیدن حاکمیت و نظام از طریق به چالش کشیدن اصل سلامت انتخابات و طرح بحث تقلب از طریق برگزاری نشستها و هماهنگی با گروه هایی نظیر ملی مذهبی ها، و از طریق موضع گیری ها و بیانیه های نهایی سازمان و ارکان مختلف آن و مصاحبه های اینجانب و انتشار مقالات و القای شبکه ای ناسالم بودن انتخابات در دستور کار ما قرار داشت.» در ادامه نامبرده اظهار می دارد: «هدف کشاندن مردم به خیابانها و ایجاد ناآرامی از طریق برگزاری تجمع ها و کارناوال های غیرقانونی زمینه گسترش ناآرامی ها و امکان شکل گیری مقاومت و در نتیجه اغتشاشات در برابر حکومت بود.»‌
متهم درباره دوره آموزش براندازی نرم در آلمان اعلام می کند که چهار نفر از اعضاء سازمان ادوار تحکیم وحدت به نام های ج- ظ، خ- د ، ک - الف و الف - ج تحت پوشش شرکت در مسابقات فوتبال جام جهانی در یک دوره کلاس آموزش براندازی نرم در آلمان شرکت کردند. این دعوت با هماهنگی الف - ع و ع - الف صورت گرفت و ر - الف و م - س هم حمایت کننده این برنامه بودند و ر - الف جزو مدرسین آنها بوده است. نامبرده از طریق یک نهاد حقوق بشری و یک مرکز مردم نهاد (NGO) در آمریکا مخارج را اخذ و هزینه می کرد.
درادامه متهم سخنان صریحی پیرامون ارتباط با رسانه های بیگانه ضد انقلاب، سازمان عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام و سیاه نمایی چهره نظام جمهوری اسلامی ایران، برگزاری تجمعات غیرقانونی، دریافت کمک مالی از عناصر ضد انقلاب، تدوین و انتشار شب نامه ها و بیانیه های مخالف نظام، ارکان و سیاست های آن، جمع آوری امضا و بیانیه و شب نامه ها علیه نظام و بهره گیری از اینترنت با هدف جمع آوری امضا انجام داده است که شرح مفصل آن در گردشکار نهایی تهیه شده توسط وزارت اطلاعات در پرونده آورده شده است.
لذا با توجه به گزارش و تحقیقات وزارت اطلاعات و اقاریر و اعترافات متهم طی تحقیقات قضایی، اسناد و مدارک مکشوفه از متهم و لحاظ سایر قرائن و امارات موجود در پرونده مجرمیت متهم و انتساب عناوین اتهامی به وی مسلم است.
دلایل قانونی درخواست مجازات:
لهذا با توجه به جمیع جهات اشاره شده و دلایل و مستندات ابرازی تقاضا می شود با لحاظ مواد 42-46 و 47 قانون مجازات اسلامی متهم به استناد مواد 500 - 610 و 698 قانون مجازات اسلامی محاکمه و مجازات شود.ضمناً محل ارتکاب جرائم حوزه قضایی تهران و تاریخ آن سال 1388 شمسی است.»
*****
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
تجمع اعتراضی خانواده های زندانیان در مقابل دادگاه
بنابه گزارشات رسیده خانواده های دستگیر شدگان صبح امروز در مقابل دادگاه فرمایشی تجمع اعتراض بر پا کردند .آنها همچنین تجمعات خود را در مقابل زندان اوین و دادگاه انقلاب ادامه دادند و خواستار آزادی عزیزان خود شدند.روز دوشنبه 23 شهريور ماه از ساعت 09:00 صبح تعدادي از خانواده ها در مقابل دادگاه فرمايشي تجمع اعتراضی بر پا کردند و از همان ساعات ابتدايي نيروهاي انتظامي در خيابان اصلي محل تشكيل دادگاه و درب مقابل دادگاه مستقر شده بودند .رفته رفته كه به تعداد خانواده ها افزوده مي شد 2 ون نيروي انتظامي و 4 اتومبيل نيروي انتظامي همراه با 5 موتور سوار براي كنترل خيابان و خانواده ها مستقر شدند .تعدادي از خانواده بازداشت شده ها نيز امروز به اميد ملاقات با عزيزانشان به زندان اوين رفته بودند كه هنگام ارائه برگه ملاقات به آنها گفته شد: زنداني آنها به دادگاه برده شده كه خانواده ها گفتند به احتمال زياد به خود زنداني هم روز دادگاه را اعلام نكرده اند و به صورت ناگهانی آنها را به دادگاه برده اند در غير اينصورت در تماس هاي تلفني كه با خانواده هايشان داشتند زمان تشكيل دادگاه را به آنها مي گفتند. اگر چه مسير رفت و آمد زندان اوين بسيار مشكل است اما خانواده ها سراسيمه و نگران با هر وسيله كه ممكن بود خود را به دادگاه رساندند.تا جايي كه ساعت 10:20 تعداد خانوده ها يي كه در مقابل دادگاه فرمايشي تجمع كردند به بیش از 90 نفر رسيد و همچنان بر تعداد آنها افزوده می شد.تعداد خانواده ها كه بيشتر شد نيروهاي انتظامي مرتبا به طرف خانواده ها یورش می بردند و مانع تجمع آنها در مقابل درب اصلي دادگاه مي شدند و به آنها مي گفتند حضورتان در اينجا بي فايده است .خانواده ها نيز كوتاه نمي آمدند و مي گفتند فرزندان ما به جرم نكرده در دادگاه محاكمه مي شوند آنوقت شما مي گوييد برويد و اينجا نايستيد .اينجا هم زمين خداست حق چنين برخوردي را نداريد عزیزانمان را آزادی کنید تا ما هم تجمع نکنیم. خانواده ها نيز با نگراني در كنار هم مي ايستادند و مي گفتند اين بار چه برچسبي را مي خواهند به آنها بزنند و آنها را به چه جرمي متهم مي كنند ؟ بر سر آنها چه مي خواهند بياورند؟
از طرفي دیگر از صبح ، در حدود 50 نفر از خانواده بازداشت شده ها به اميد ملاقات با عزيزانشان به سالن ملاقات زندان اوين رفتند و برگه ملاقات را پر كردند كه طبق روال گذشته به عده كمي ملاقات داده شد.به عده ای گفته شد ملاقات نداريد و به عده اي هم گفته شد زنداني شما به دادگاه برده شده .خانواده هايي كه به آنها ملاقات داده نشد به سراغ خانواده هايي كه ملاقات داشتند مي رفتند و از آنها مي خواستند هنگام ملاقات از زنداني آنها نيز خبر بگيرد و بعد از ملاقات به سراغ آنها مي رفتند و در مورد وضعيت جسمي بازداشت شده ها مي پرسيدند .اكثر كساني كه با زنداني خود ملاقات كرده بودند از لاغري و ضعف جسمي زیاد آنها شكايت مي كردند و با گريه در مورد وضعيت جسمي آنها صحبت مي كردند و احمدي نژاد و خامنه اي را نفرين مي كردند.
*****
بانک مرکزی رژیم: رکود عميق تر در کمين بازار سرمايه
روزنامه ابتکار: براساس گزارش بانک مرکزي پيش بيني شده که با گسترده شدن آثار بحران، بازار سرمايه شاهد رکود عميق تري باشد. بانک مرکزي همچنين اعلام کرد که از نيمه دوم سال 87 با توجه به بحران مالي آمريکا و اثرات آن بر اقتصاد جهاني، بازار سرمايه ايران نيز متاثر از شرايط رکودي حاکم برجهان شد.در اين ميان و علي رغم روند مثبت حاکم بر بازار به دليل شرايط رکودي حاکم بر بازار مسکن و انتقال نقدينگي از بازار مسکن به بازار سرمايه در نيمه دوم 87، اين بحران به همراه کاهش قيمت هاي جهاني برخي فلزات از جمله فولاد باعث کاهش مجدد شاخص هاي قيمت در بازار سرمايه شد.
براساس اين گزارش بانک مرکزي در اين گزارش پيش بيني کرده که با گسترده شدن آثار اين بحران، بازار سرمايه شاهد رکود عميق تري باشد. بنا به گزارش عملکرد نظام بانکي کشور در سال 87، عملکرد بخش خارجي اقتصاد متاثر از تحولات بازار جهاني نفت خام با دوره صعود وسقوط مواجه شد. به طوري که ارزش صادرات نفت و گاز با.4/ درصد رشد از 81567 ميليون دلار در سال 86 به 81855 ميليون دلار در سال87 افزايش يافت. همچنين تراز بازرگاني کشور با احتساب صادرات بخش نفت و گاز از 32030 ميليون دلار مازاد برخوردار شد. اين گزارش مي افزايد: مازاد مذکور در تعامل با کسري 8837 ميليون دلاري تراز خدمات خارجي و تراز مثبت 785 ميليون دلاري انتقالات، موجب ثبت مازاد حساب جاري تراز پرداخت ها به ميزان 23987 ميليون دلار شد. درعين حال کسري تراز حساب جاري غير نفتي 18/1 درصد رشد داشته است.اين در حالي است که مانده نقدينگي با 15/9 درصد رشد نسبت به سال 86 به 190/4 هزار ميليارد ريال رسيد که از اين رقم 27/6 درصد را پول و 72/4 درصد را شبه پول تشکيل مي دهد. اين درحالي است که ميزان نقدينگي تا پايان سال 83 و پيش از آغاز به کار دولت نهم 168 هزار ميليارد تومان بود که در اين سال ها با رشد بي سابقه به 190 هزار ميليارد تومان رسيد. براساس گزارش عملکرد سال 87 نظام بانکي کشور، طي دوره ياد شده حجم پول با منفي 1/9 درصد رشد و شبه پول با 24/6 درصد رشد نسبت به پايان سال 86 به ترتيب به 525/5 و 1375/9 هزار ميليارد ريال رسيد. به گزارش ايلنا در همين دوره ميزان مطالبات از بخش غيردولتي در قالب تسهيلات جديد با سهم فزاينده اي معادل 12 واحد درصد، داراي بالاترين سهم در رشد نقدينگي اعلام شده که در مقايسه با سال قبل معادل 19/3 درصد کاهش نشان مي دهد. در همين دوره رشد پايه پولي در پايان سال 87 نسبت به پايان سال 86 معادل 48 درصد اعلام شد که در مقايسه با رشد دوره مشابه سال قبل (30/5) به ميزان 17/5 واحد درصد افزايش يافته است.
بانک مرکزي گزارش داده که مطالبات بانک مرکزي از بانک ها سهم قابل توجهي در رشد پايه پولي داشته و منجر به افزايشي معادل 29/9واحد درصد در رشد پايه پولي کشورشده است. براساس گزارش عملکرد ارايه شده از سوي بانک مرکزي، پرداخت هاي هزينه اي (جاري) دولت در سال گذشته در مقايسه با سال قبل(86) 33/9 درصد رشد داشته است.
همچنين تراز عملياتي دولت (تفاوت درآمدها و پرداختهاي هزينه اي) رقمي بالغ بر 185 هزار ميليارد ريال کسري داشته که در نتيجه کسري تراز عملياتي و سرمايه اي (کسري بودجه) دولت به 181/8 هزار ميليارد ريال بالغ شد. اين رقم کسري، معادل 5/1 درصد توليد ناخالص داخلي به قيمت هاي جاري برآورد شده است. براساس گزارش رسمي بانک مرکزي، متوسط شاخص کل بهاي کالاها و خدمات مصرفي در سال گذشته معادل 25/4 درصد افزايش يافت که در مقايسه با رشد سال 86 (18/4 درصد) از روند افزايشي برخوردار بوده است. براين اساس افزايش شاخص بهاي کالاها و خدمات مصرفي در سال قبل به نسبت سال 86 عمدتا ناشي از افزايش شاخص بهاي دو گروه اصلي دو گره اصلي "خوراکي ها، آشاميدني ها"، "مسکن، آب، برق، گاز و ساير سوخت ها" گزارش شده است.
در سال 87 تمام شاخص هاي قيمتي در بورس تهران به استثنا "شاخص قيمت بازار دوم" نسبت به سال 86 با کاهش مواجه شد. شاخص هاي يمت"کل"،"مالي"،"صنعت"،"پنجاه شرکت انتخابي" و "بازاراول" تا پايان سال 87 نسبت به مدت مشابه سال قبل به ترتيب با 1،1/6،22/5،47/9،29/2 درصد کاهش مواجه شدند. تنها شاخص"قيمت بازار دوم"در سال 87 نسبت به سال قبل(86) با 13/7 درصد افزايش روبرو بوده است.
*****
هدیه 400 میلیون دلاری احمدی ‌نژاد به چاوز
سایت سلام نیوز: مطابق توافقنامه ای که میان هوگو چاوز رئیس جمهوری ونزوئلا و آقای احمدی نژاد منعقد شد ایران بنزین مورد نیاز حود را 50 درصد گرانتر از ونزوئلا خواهد خرید
همانگونه که هوگو چاوز در سفر اخیرش به ایران اعلام نمود که این کشور متعهد شده تا هر روز 20 هزار بشكه بنزین به ایران صادر كند صادراتی که بنابه قول آقای چاوز معادل 800 میلیون دلار خواهد بود
با یک ضرب و تقسیم ساده و محاسبه هر بشکه 158 لیتر و تقسیم آن بر رقم اعلام شده از سوی چاوز به رقم هر لیتر بنزین نزدیک به 70 سنت و یا آنگونه که رسانه های دولتی تائید نموده اند هر لیتر 690 تومان خواهیم رسید
در حالی که بر اساس آخرین آمار امور بین‌الملل شرکت ملی نفت ایران، بهای هر لیتر بنزین در بازار خلیج‌ فارس روز دوشنبه (16 شهریور) حدود 468 تومان (634 دلار و 94 سنت هر تن) بوده است.
بازهم با یک ضرب و تقسیم ساده ریاضی این موضوع معلوم می شود که بنزین اهدایی از سوی برادر چاوز عملاً 50 درصد گرانتر از نرخ رایج آن در نزدیکترین بازار به ایران خواهد بود و اگر مدت این قرارداد یکسال باشد اضافه پرداخت ایران به آقای چاوز حدود 400 میلیون دلار خواهد بود.
مضاف بر اینکه فروش بنزین حتی با نرخ رایج بین المللی در چنین حجمی مسلماً سود سرشازی نصیب فروشنده خواهد نمود. سود سرشاری که احتمالاً از نظر آقای چاوز قابل توجه نبوده و به همین دلیل هم احمدی نژاد ناچار به افزایش 400 میلیون دلاری آن شده است.
*****
5روز از بازدشت سردبیر سحام نیوز گذشت 5 روز بی خبری کامل
نشانه ها از آنجا بروز کرد که بدون هیچ دلیلی سحام نیوز فبلتر شد و پیگیری های انجام شده با کمیته فیلترینگ نه تنها ثمری در پی نداشت بلکه منجر به دستگیری محمد داوری سردبیر این پایگاه خبری شد.
کمیته ای به نام فیلترینگ که حتی نمی خواهد نشانه و آدرسی از خود به جا بگذارد ، تنها یک پست الکترونیکی را مجرای ارتباط با خود قرار داده است.
محمد داوری سردبیر سایت سحام نیوز عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران می باشد که پیش از این و در جریان اعتراضات صنفی معلمان در سال 85 نیز دستگیر شده بود.
داوری یکی از شناخته شده ترین جهره ای صنفی در نزد معلمان و فرهنگیان ایران می باشد.
*****
روسيه در خزر نقشی برای ایران قائل نیست
حضور دیمیتری مدودیف رييس جمهور روسيه در عشق آباد، به منظور ادامه « گفتگوهای کاری» با قربان قلی بردی محمداف رييس جمهور ترکمنستان، بلافاصله پس از پايان اجلاس سران چهار کشور حاشيه خزر در اکتائو-قزاقستان، حاکی از تلاش روسيه برای رسيدن به توافق های تازه همکاری با دو کشور ساحل شرقی خزر است.
روسيه گسترش همکاری های تجاری، سياسی و امنيتی با کشورهای حاشيه خزر را در راستای حفظ منافع ملی خود در منطقه تلقی می کند، در عين حال بخش هايی از همکاری های منطقه ای در خزر از نظر رهبران کرملين دارای فوريت و اهميت بيشتری است.
تشويق دو کشور ترکمنستان و قزاقستان به افزايش انتقال حجم بيشتری از توليدات نفت و گاز خود به سمت شمال و استفاده از ظرفيت خريد و همچنين مسير انتقال روسيه، از جمله با اهميت ترين هدف های مذاکرات چند روزه اخير مدودیف در قزاقستان و ترکمنستان بوده است.
در اجلاس سران چهار کشور خزر در اکتائو- قزاقستان، که روز ۱۲ سپتامبر پايان يافت، توسعه همکاری های اقتصادی و امنيتی با هدف زمينه سازی ايجاد « پيمان همکاری های خزر» مورد بحث قرار گرفت.
روسيه علاقمند است که از راه ايجاد پيمان همکاری تازه ای در خزر به توسعه نفوذ خود در منطقه خزر بيافزايد.
هدف ديگر روسيه از پيگيری توسعه همکاری با جمهوری های سابق اتحاد شوروی سابق در خزر ، پيش گيری از افزايش نفوذ جامعه اروپا در منطقه و کند ساختن آهنگ حضور پيمان اتلانتيک شمالی ( ناتو) در دريای خزر است.
به منظور دست يافتن به حد اکثر هدف های تعيين شده در خزر، بنظر می رسد که کرملين با وجود داشتن روابط کاری گسترده با تهران، مصمم به کنار نگاه داشتن ايران از شمول طرح های توسعه همکاری در منطقه است.
در اجرای طرح های توسعه همکاری در منطقه خزر، جمهوری اسلامی نه تنها يک رقيب قابل ملاحظه برای روسيه که در پاره ای زمينه ها يک عنصر بازدارنده محسوب می شود.
در مورد توسعه همکاری های امنيتی و پيش گيری از گسترش حضور ناتو در خزر، روسيه علاقمند به تعيين تکليف نظام حقوقی تازه در آبهای خزر و به اين بهانه عقد قرار داد های تکميلی با سه کشور آذربايجان، قزاقستان و ترکمنستان بمنظور منع واگذاری پايگاه دريايی و يا صدور اجازه استفاده نيروهای نظامی غير محلی از آبهای اين بزرگترين درياچه بسته دنيا است.
ناتو بمنظور تقويت موقعيت خود در منطقه و همچنين حمايت از سرمايه گذاری های عظيم انجام شده در منابع نفت و گار در حوزه خزر و همچنين افزايش ضريب امنيت مسير انتقال انرژی منطقه به بازار های مصرف، علاقمند به حضور نظامی در باکو و همچنين ابهای ساحلی قزاقستان و ترکمنستان است.
در ماه ژوئن سال ۲۰۰۰ ايران بمنظور باز داشتن يک فروند کشتی اکتشافی شرکت بی پی از ادامه کار در آب های مورد اختلاف حوزه البرز، به پرواز دادن يک فروند هواپيمای فانتوم بر فراز آن مبادرت ورزيد.
پس از اين حادثه آذربايجان از ترکيه و آمريکا در خواست حمايت نظامی کرد. ترکيه اين در خواست را پذيرفت و آمريکا نيز با استفاده از فرصت در سال ۲۰۰۲ با آذربايجان يک قرار داد همکاری نظامی به امضاء رساند. روسيه برای عقب نماندن از دو رقيب غير محلی در خزر در سال ۲۰۰۲ مبادرت به برگزاری يک رزمايش دريايی با حضور ۱۰.۰۰۰ نيروی نظامی و ۶۰ فروند ناو و ناوچه و ۳۰ فروند هواپيمای جنگنده نمود.
اندکی بعد نورسلطان نظر بايف رييس جمهور قزاقستان نيز دستور برگزاری رزمايش نظامی «دريای صلح ۲۰۰۲» را در منطقه ساحلی «مانگستا» صادر کرد. ترکمنستان نيز بعد از آن در کار تقويت بنيه دفاعی خود در خزر برآمد.
روسيه انتظار دارد از راه سامان دادن به بی تکليفی نظام حقوقی دريای خزر امکان استقرار آرامش در منطقه فراهم تر از پيش شده و از فشار ناتو به بهانه پاسخ گفتن به تقاضا های کشورهای محلی برای حضور بيشتر در منطقه کاسته شود. از سويی روسيه مايل است حمايت دفاعی مورد نياز کشورهای کوچک منطقه را راساً در اختيار آنهای قرار دهد.
جذب ظرفيت های توليد گاز
هدف ديگر روسيه جذب ظرفيت های توليد گاز کشورهای منطقه بخصوص ترکمنستان و قزاقستان و انتقال اين منابع به شمال است. در اين مورد نيز ايران ميتواند بعنوان يک باز دارنده در مقابل روسيه قرار گيرد.
دو ماه قبل ايران با امضاء يک قرار داد تازه با ترکمنستان حجم خريد گاز از آن کشور را از ۸ ميليارد متر مکعب در سال به ۱۴ ميليارد متر مکعب افزايش داد. اين ظرفيت اضافی، در صورت بهبود شرايط حضور ايران در بازار مصرف گاز اروپا، می تواند بعنوان سهم همکاری غير مستقيم ترکمنستان در تغذيه لوله گاز نابوکو مورد استفاده قرار گيرد. روسيه اين ترتيبات همکاری گازی مابين تهران و عشق آباد و اصل استفاده از لوله نابوکو را در جهت منافع خود تلقی نمی کند.
در عين حال ايران آماده انتقال تا حدود ۵۰۰ هزاربشکه نفت از توليدات ترکمنستان و قزاقستان به جنوب و فروش آن در بازار های بين المللی است. اين اقدام نيز اهميت نقش روسيه را در انتقال انرژی منطقه و حفظ امنيت انرژی منطقه کاهش خواهد داد.
روسيه برای دست يافتن به هدف توسعه همکاری با کشورهای منطقه در زمينه های گاز و نفت، و همکاری های نظامی، نيازمند دادن امتياز به آنها و جلب حمايت آنها است.
روسيه حدود مرزهای خود در آبها و منابع کف دريا ی خزر را با آذربايجان و قزاقستان روشن ساخته و با ترکمنستان نيز از ابتدا در اين مورد اختلافی نداشته است. از اين نظر قربانی کردن منافع و سهم ايران در خزر، ميتواند کم هزينه ترين شيوه و کوتاه ترين راه برای توسعه همکاری کرملين با سه کشور ديگر تلقی شود.
اينک با ادامه سفر مدودف به عشق آباد و پيوستن نظربايف به آن دو، به بهانه شرکت در مسابقه اتومبيل رانی راه ابريشم که از مسکو آغاز شده و در مسير قزاقستان ادامه يافته است، بنظر ميرسد، توافق سه کشور در زمينه همکاری های گازی به نتايج اوليه ای دست يافته است.
در صورت کسب نتايج بيشتر در زمينه نظام حقوقی و همکاری های گازی، امکان کشيدن خط لوله تازه ای از کف دريا و اتصال منابع گاز و نفت ترکمنستان و قزاقستان به سواحل روسيه و آذربايجان ميتواند به انزوای هر چه بيشتر ايران در خزر منجر شود.
بی ترديد مخاطرات امنيتی در محاصره قرار گرفتن خطوط ساحلی ايران در صورت به نتيجه رسيدن اين طرح، از زيان های حذف شدن ايران از اقتصاد انرژی دريای خزر کمتر نيست.
طی پانزده سال گذشته که دريای خزر بيشتر از هر نقطه ديگر از جهان، شاهد سرمايه گذاری و اجرای طرح های اکتشاف و توسعه نفت و گاز و کشيدن خطوط لوله انتقال بوده، ايران حتی قادر به جذب يک دلار سرمايه گذاری خارجی برای توسعه منابع انرژی خود در دريای خزر نشده و به اين ترتيب سالانه ميليارد ها دلار منافع بالقوه را از دست داده است. حرکت تازه ای که با هدايت روسيه آغاز شده تنها ميتواند به تشديد تنگناهای سياسی، اقتصادی و امنيتی کنونی ايران در خزر بيانجامد.
*****
همسر دکتر محمد ملکی : قصد جان دکتر ملکی را کرده‌اند
همسر دکتر محمد ملکی در نامه‌ای سرگشاده، توجه مقامات قضایی را به فوریت درمانی وی جلب کرده‌است. دکتر ملکی از بیماری‌های متعددی رنج می‌برد که بخشی از آن، ناشی از زندان دهه‌ی ۶۰ است. اتهام اخیر او، اقدام علیه امنیت ملی است.
خانم میرمعز در این نامه که خطاب آن به بازپرس شعبه ۲ مجمتع قضایی است، خواستار مداوای دکتر ملکی در بیمارستان دی شده و تاکید کرده که همسرش نه می‌خواهد و نه می‌تواند فرار کند. محمد ملکی نخستین رییس دانشگاه تهران، پس از انقلاب اسلامی است.
دویچه‌وله: آخرین باری که با آقای ملکی حرف زدید، کی بود؟
قدسی میرمعز: چهارشنبه ساعت ۴ بعد از ظهر از اوین به خانه پسرم زنگ زدند. صدای همسرم لرزش داشت. من مطمئن بودم وقتی ملاقات نمی‌دهند، حتما مشکلی پیش آمده. ظاهرا مشکل آریتمی و قندشان بیشتر شده و ناراحتی‌های ناشی از پروستات هم مزید بر علت است. از من خواست کاری بکنم.
آقای ملکی در تماس تلفنی، از موقعیت خود چه گفت؟
یک سلام علیک با پسرم و عروسم کرد و بعد گوشی را به من دادند. نگذاشتند حرفی بزنیم و کسی که کنارش ایستاده بود، مدام می‌گفت زود باشید، وقت تمام شد. من تنها توانستم بگویم که ما آمدیم ملاقات و نگذاشتند. نوسان ضربان قلب‌اش یکهو از ۳ به ۲۰ می‌رسد. یکبار تا آستانه مرگ رفت و یک‌هفته کامل در سی‌سی‌یو بستری بود. من نگرانم که اگر مشکل آریتمی در سلول انفرادی پیش بیاید، چه می‌شود؟
می‌دانید کجا هستند؟
به وکلای همسرم، دکتر مولایی و دکتر شریف، گفته‌اند بند ۲۰۹ اوین است. دادستانی به ما برای ملاقات نامه داده بود. دو روز مراجعه کردیم و روز دوم، دو ساعت در صف منتظر شدیم تا بالاخره گفتند ممنوع‌الملاقات است. در حالی که ما نامه از بازجو، بازپرس پرونده و دادستانی انقلاب داشتیم. مهر دادگستری و امضای آقای سبحانی پای نامه بود. من گفتم این نامه از مافوق شماست، اما گفتند نمی‌شود. اینجا حدس من به یقین تبدیل شد که بی‌نظمی ضربان قلب همسرم که از عوارض زندان دهه ۶۰ است، تشدید شده و حالش خوب نیست. من گفتم، همسرم در بیمارستان دی پرونده کامل پزشکی دارد و تحت درمان است.
روزی که ایشان را دستگیر کردند، گفتید داروهای دکتر را هم دادید بردند. خبر دارید آیا دواها را به ایشان می‌‌دهند؟
نمی‌دانم. روز دستگیری، هم داروها را دادم و هم پول دادم که اگر تمام شدند، با پول خودمان دوا بخرند. من به فشار عصبی که شوهرم تحمل می‌کند فکر می‌کنم. مسئله دیگر تغذیه اوست. همسر من ۷۶ سال دارد. باید پرهیز کند و مایعات و شیر زیاد بخورد. آیا در ۲۰۹ انفرادی این چیزها هست؟
معلوم شده اصلا اتهام ایشان چیست؟
روز دوم دستگیری که دکتر مولایی، وکیل همسرم، به دادگاه انقلاب مراجعه کرد، به او گفته بودند، اتهام ملکی اقدام علیه امنیت ملی است. همسرم گفته بود که من اصلا رای ندادم و از اول خرداد بستری بودم و فقط برای دکتر و تزریق آمپول از خانه بیرون رفتم. چطور علیه امنیت شما اقدام کردم؟ مسئول پرونده هم گفته، خوب حالا شما دو ماه موقتا در ۲۰۹ باش تا ببینیم چه می‌شود.
امیدوار هستید با نامه‌ای که به مقامات قضایی نوشته‌اید، گشایشی در کار آقای ملکی ایجاد شود؟
امیدوار به این دستگاه که اصلا نیستم. اگر قرار بود به این‌ها امیدی داشته باشیم، اصلا نباید شوهرم را می‌گرفتند. این‌ها به نظر من قصد جان دکتر ملکی را کرده‌اند. کتاب‌های ما را آمدند به هم ریختند. همه کتاب‌های مجاز ارشاد بودند. هارد کامپیوتر را باز کردند و بردند. یادداشت‌ها و خیلی چیز‌های دیگر را بردند و رسیدی هم ندادند. این کار دزدی محسوب نمی‌شود؟ ما تنها امید به خدا داریم.
*****
افشاگری مجدد مهدی کروبی در پاسخ به هیات قوه قضائیه؛ قبای آقایان لای در مانده است
مهدی کروبی با انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به مردم ایران، به دروغگویی های هیات 3 نفره قوه قضائیه پاسخ داد.
این نامه در پی کتمان حقایق توسط هیات 3 نفره قوه قضائیه شامل محسنی اژه ای، رئیسی ای و خلفی منتشر شده است.
کروبی همچنین جزئیات بیشتری از شکنجه های غیرانسانی افراد بازداشت شده در جریان اعتراضات بعد از انتخابات را فاش ساخته است. متن این نامه که سایت "تغییر" آن را منتشر کرده به شرح زیر است:
**
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف و تاریخ ساز ایران
آنچنانکه می دانید خادم شما در روزهای پس از انتخابات و در تندباد حوادثی که در سه ماهه گذشته از سر این مملکت و نظام گذشته است، نامه های هشدار دهنده و آگاه کننده پی درپی و متناوبی را خطاب به مسئولین امر نوشته است بدین امید که گشایشی حاصل گردد و مباد که حقی ضایع شود و ظلمی صورت بگیرد و ظلم و آه مظلومان دامان ما را بگیرد و رها نسازد؛ چه آنکه به توصیه دین و تجربه تاریخ می دانیم که: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.
سه ماه از سر مملکت ما گذشت، اما چگونه سه ماهی؟ اگر در انتخابات ریاست جمهوری نهم ما ساعتی به خواب رفتیم و بیدار که شدیم، گویا که به خواب اصحاب کهف فرو رفته باشیم، همه چیز را دگرگون شده دیدیم؛ در انتخابات ریاست جمهوری اخیر اما همانطور که پیشتر هم گفته ام دیگر بیدار ماندن تا صبح هم کارساز نبود؛ چراکه قبح دزدیدی شبانه ریخته و این بار کار به رهزنی رسیده بود. این اما تازه اول ماجرا بود. هیچ گاه برای من قابل پیش بینی نبود که یک روز در جمهوری اسلامی به تظاهرات آرام و مسالمت آمیز مردم چنین پاسخ دهند که دادند. پرسش و ابهام مردم درباره سرنوشت رایی که داده بودند را پاسخ دادند اما نه با برهان و منطق که با گلوله و باتوم و چماق و ضرب و شتم. در کوچه و خیابانها هر آنچه را که دور از انتظار بود دیدم؛ صحنه هایی که خاطرات دوران جوانی ما را زنده می کرد. به مرور زمان و در گذر حوادث اما خبرهایی دیگر رسید از شکنجه و انجام اعمال حیرت آور از درون بازداشتگاههای بی نام و نشان؛ خبرهایی که بر حیرت من و هر ناظر و بیننده ای می افزود. افرادی می آمدند و نقل می کردند یا با سند و شهادت نشان می دادند در ایام محبس چه از سر آنها که نگذشته است؟
خدایا مهدی کروبی چه می دید و چه می شنوید؟ یا للعجب؛ کاش او زنده نبود و نمی دید که روزی در جمهوری اسلامی شهروندی نزد او بیاید و شکوه کند که در ساختمانی بی نام و نشان، توسط افرادی بی نام و نشان تر، هر عمل قبیح و غیر معمولی بر او صورت گرفته است: از لخت و عریان کردن افراد و نشاندن آنها در مقابل یکدیگر تا فحاشی های وقیحانه و ادرار کردن در صورت آنها و رها کردن چشم و دست بسته دختران و پسران در بیابان. اینها کم نبود که خبر از تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاهها نیز رسید. با خود گفتم که سه دهه پس از انقلاب و دو دهه پس از فوت امام به راستی ما به کجا رسیده ایم؟
طبیعی بود که رگهای غیرت به جوش آیند. که مگر می شد با شنیدن این اخبار و گزارش ها آرام نشست و سر راحت بر بالین گذاشت؟ اینچنین بود که دست به نوشتن نامه ای خطاب به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بردم. نوشتم که خبر از تجاوز و شکنجه و انجام اعمال غیر معمول می رسد و من بی هیچ داوری از شما می خواهم که تحقیق کنید و دریابید که آیا چنین فجایعی رخ داده است یا نه؟ این نامه که منتشر شد اما پاسخ آن، هیاهوهای بسیار بود که آغازیدن گرفت و بارانی از دشنام و تهدید بود که بر سر من باریدن گرفت. خطیبان جمعه در اقدامی هماهنگ و برآمده از دستورالعمل های اداری، از تریبون نمازجمعه هرآنچه توانستند علیه من گفتند و به من نسبت دادند. اینچنین بود که تردیدهای من جدی تر شد. با خود گفتم که اگر چنین فجایعی رخ نداده بود می گفتند که رخ نداده است، اما حملاتی بدین صورت غیر معمول از تریبون های کوچک و بزرگ نماز جمعه و فحاشی هایی چنین نامعمول از سوی برخی مطبوعات نشان از آن دارد که آتشی به خرمن عده ای افتاده است. خود را مکلف دیدم که بایستم و از میدان به در نشوم.
نامه ای که به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته بودم برای بررسی در اختیار رئیس قوه قضاییه وقت قرار گرفت و آیت الله شاهرودی نیز دستور پیگیری ماجرا را به دادستان کل کشور، آقای دری نجف آبادی، داد. آقای دری تماسی با من گرفت و مقرر شد تا نماینده ای را نزد من بفرستد. آن نماینده آمد و من از باب نمونه، فردی را که مدعی بود علاوه بر شکنجه مورد تجاوز نیز قرار گرفته است، به ایشان معرفی کردم. نماینده اقای دری نیز تاکید کرد که کسی از ماجرا باخبر نشود تا خللی در روند رسیدگی پدیدار نگردد و حتی در خواست کرد که بازجویی خارج از محل دفتر من و در مکانی دیگر صورت پذیرد که کاملا محفوظ بماند. تا اینجای کار برخوردها معقول بود. تا اینکه پای دادستان اکنون معزول تهران به ماجرا گشوده شد. او تماسی با من گرفت و گفت که نماینده ای را برای بررسی ماجرا به ملاقاتم می فرستد. آن فرد آمد و از من شاهد و نمونه خواست. صحیح آن بود که من مطابق قراری که با نماینده آقای دری گذاشته بودم، می گفتم که به دستور آقای شاهرودی، اکنون آقای دری و نماینده ایشان درحال پیگیری ماجرا هستند و از من خواسته اند که اطلاعات خود را با فرد دیگری درمیان نگذارم. اما از انجا که درکار خود مشکلی نمی دیدم و بنا را بر احقاق حق و تعامل با مسئولان می دیدم، به نماینده دادستان معزول تهران این فرصت را دادم که در اتاقی در دفتر کارم با همان شاهدی که نماینده آقای دری نیز پای سخنش نشسته بود ملاقات کنند و شرح شکوه و شکایت او را بشنوند. گفتم که اگر می خواهید مکان دیگری را برای ملاقات با آن شاهد معین کنید که نماینده دادستان تهران اما برخلاف نماینده آقای دری گفت انجام ملاقات در دفتر خود من را مناسبتر تشخیص داد.
بر خلاف ملاقات اول که به خوبی انجام شد این ملاقات اما صورتی دیگر به خود گرفت. آنچنانکه در اثنای جلسه آن پسر بیرون آمد و گفت که اینها به دنبال چیز دیگری هستند و دعوی پیگیری قضایی ندارند، بلکه در اندیشه برخورد سیاسی و پاک کردن صورت مساله اند. گفت که نماینده دادستان تهران می خواهد که همراه او به پزشکی قانونی بروم. او را مجاب کردم که همراه آنها برود. در راه اما آنها به بازجویی سیاسی خود ادامه داده و به او گفته بودند که تو باید به خاطر خدا و به خاطر خانواده و آبرویت سکوت می کردی و نباید آلت دست سیاستبازان می شدی و بسیاری سخنان دیگر از این دست که اکنون مجال شرح آن نیست.
آن روز گذشت و فردای آن، همان پسر، وحشت زده نزد من آمد و گفت که رفته اند و در محله از خانه و همسایه درباره او تحقیق کرده اند. گفتم وحشت نکن، هدف آنها کشف حقیقت است. پسر اما باری دیگر به من مراجعه کرد و گفت که آنها ماجرا را به پدر او گفته اند و آبرویش رفته است و پدر او مدام گریه می کند. از پسر خواستم که پدرش را نزد من آورد تا با او سخن بگویم و آرامش کنم. آن پسر اما رفت و دیگر خبری از او نشد. پس از مدتی سه شنبه گذشته پدر به سراغ من آمد درحالیکه نگران فرزندش نیز بود. مردی بیش از هفتاد ساله و محترم را دیدم که اندوه از چهره و سخنش می بارید. می گفت ما مسلمان و مذهبی هستیم و چرا با ما چنین کردند؟ عکس هایی را از جیب خود درآورد و نشانم داد تا از سابقه شان گفته باشد. تصویرهایی از زمان جنگ که پسر مجروحش را خوابیده بر تخت بیمارستان نشان می داد، درحالیکه رهبری فعلی – رئیس جمهور وقت- در عیادت از مجروحین بر سر تخت او ایستاده و درحال بوسیدن فرزند مجروح اوست و فرزندش نیز دست خود را بر گردن ایشان انداخته است. می گفت که سابقه ما آن بوده است و امروز ما نیز چنین است. شکوه و شکایت داشت که آبروی ما را در محله برده اند و از کسبه محله نیز درباره ما پرسیده اند. می گفت که من در خانه مان وحشت دارم. او را در ماشینی سوار کرده و درباره پسرش سوال پیچش کرده اند و او هم توضیح داده بود که فرزندش دانشجو و صادق و راستگو است. با این حال به این نیز بسنده نشده بود. می گفت که بعد از این به خانه آمدم و ساعتی بعد زنگ خانه به صدا درآمد. پایین آمدم و در را باز کردم اما کسی نبود، بالا که آمدم دوباره زنگ خانه به صدا درآمد و دوباره در را باز کردم و کسی را ندیدم. این اتفاق برای بار سوم هم افتاده بود و این بار که او در را گشوده بود با موتورسواری روبرو شده بود که در مقابل خانه آنها قرار گرفته و فردی نیز با چهره مهیب بر ترک آن درحال عکس برداری از خانه آنها و داد و فریاد و بدگویی علیه شان در محله بود. پدر می گفت که با این اتفاقات ما در این خانه دیگر امنیت و آرامش نداریم.
گویا اینها ماموران تحقیق بودند که برای کشف حقیقت و دستیاری قضاوت آمده بودند. واین نتیجه و دستاورد ما بود از اولین سندی که در اختیار دستگاه قضایی قرار دادیم. دستگاه قضایی در نظام اسلامی که خود را با رویه حضرت امیر مقایسه می کند، برای تحقیق قضایی به هدف تهدید، موتورسوار مسلح سراغ شاکیان فرستاده بود. شرم است از بردن نام حضرت امیری که برای کندن خلخال از پای یک زن یهودی به خود می پیچید و اسوه عدالت بود و باری نیز که در دادگاه به شکایت یک یهودی حاضر شد و قاضی نام ایشان را به کنیه برد، به اعتراض گفت که در پیشگاه قضاوت، من و این یهودی با هم برابریم.
و من امروز شرح این ماجراها را می گویم تا مردم بدانند و چنین اتفاقاتی را با رفتار علوی قیاس نگیرند. می گویم، تا در تاریخ بماند که چگونه عده ای در این مملکت چادر حیا را دریدند و غیرت دین و کشور را جریحه دار کردند و آیندگان نگویند که این ظلم ها بر فرزندان این آب و خاک رفت اما صدایی برنخواست و کسی فریاد خود را به اعتراض حیایی که دریده شده بود بلند نکرد.
بدین ترتیب حوادثی که از سر یکی از شهود ما گذشت درسی شد تا بقیه شهود را دست و پا بسته در اختیار دادستان معزول تهران قرار ندهیم. دادستان کل کشور آقای دری نیز از سمت خود برکنار شده و بنابراین تمام درها بسته شده بود. این درحالی بود که فحاشی ها علیه مهدی کروبی از تریبون های رسمی و توسط مطبوعاتی که از پول بیت المال ارتزاق می کردند نیز هر روز فزونی می گرفت. اینچنین بود که نامه ای به ریاست جدید قوه قضائیه نوشتم و درخواست دادخواهی و رسیدگی به ماجراها را کردم. در نتیجه ی این نامه بود که کمیته ای سه نفره به دستور ریاست جدید قوه قضاییه تشکیل و مسئول پیگیری حوادث بعد از انتخابات و رسیدگی به شکایات خانواده مصدومین روحی و جسمی شد. جلسه اول تشکیل شد که جلسه خوبی هم بود. در این جلسه علاوه بر سندی که پیشتر در اختیار دادستان تهران و دادستان کل کشور قرار داده بودم، دو سند دیگر نیز ارائه کردم که اکنون بر خود می بینم شرح کامل تری از آنها را برای شما مردم گزارش دهم.
سند دوم که با مدارک کامل نیز همراه بود شرح ماجرای رفته بر خانمی بود که در تظاهرات خیابانی بازداشت شده و آنچنانکه خودش می گفت در ماشین با برآمدگی های جسمی او ور رفته بودند و وقتی که به محل مورد نظر رسیده از او خواسته بودند شلوارش را از پایش درآورد که او نپذیرفته اما آنها او را درحالی که به زمین نیز افتاده بود مجبور به درآوردن شلوارش کرده بودند. در همین اثنا مسئول بالاتری آمده و اعتراض کرده بود که اینجا چه خبر است و ماموران گفته بودند که او از بی حیایی لباسش را درآورده و خود را بر زمین انداخته است تا آبروی ما را ببرد؛ حال آنکه آن زن نیز فریاد می زده و داد و بیداد می کرده است که آنها به زور با او چنین کرده اند. والله اعلم!
سند سوم نیز مربوط به جوانی بود که عضو یکی از گروههای سیاسی قانونی هم بود و مادرش با من تماس گرفته و او را نزد من فرستاده بود.او خودش مدارک پزشکی قانونی و همچنین یک سی دی به همراه داشت که نشانگر ضرب و شتم شدیدش بود. این فرد مدعی نبود که مورد تجاوز قرار گرفته است اما عکس ها نشانگر التهاب و قرمزی مقعد او نیز بود.می گفت که در زیر شکنجه و کتک بیهوش بوده و نمی داند که با او چه کرده اند و اگر مورد تجاوز قرار گرفته نیز نفهمیده است. پزشکی قانونی نیز در این خصوص با تایید التهاب مقعدی، بررسی بیشتر را نیازمند نامه جدید و حکم قضایی دانسته بود. او پنج روز در بازداشت به سربرده بود اما در این چند روز آنچنان به صورت پی در پی مورد ضرب و شتم سنگین قرار گرفته بود که ماموران تصور کرده بودند او مردنی است و بنابراین گفته بودند که می خواهیم تو را به اوین منتقل کنیم اما در نهایت چشم و دست بسته در بیابان رهایش کرده بودند. یاللعجب!
اینها سه سند کتبی بود که در جلسه اول ارائه کردم و درباره دو سند دیگر نیز به صورت شفاهی صحبت کردیم و گفتم که این دو مورد نیز مطرح است اما سندی کتبی در خصوص آنها وجود ندارد. یکی از آنها ترانه موسوی واقعی بود که گفتم خانواده اش به ما راه نمی دهند و بهتر است که شما خود با هدف تحقیق، ماجرا را دادخواهی و پیگیری کنید. شاهد صحت ماجرا هم تلاش مذبوحانه ای بود که عده ای برای ساختن ترانه موسوی قلابی انجام داده بودند. کمیته اگر کارش تحقیق بود باید به سراغ محفل نشینانی می رفت که آن فیلم کذایی را برای پخش در رسانه ملی ساخته بودند؛ همانهایی که به خانواده ترانه موسوی قلابی گفته بودند “شما کاری با ترانه واقعی نداشته باشید، آن را خودمان حل می کنیم”. گویی مهدی کروبی همه جرمش این بود که اسرار ماجرای «ترانه» را هویدا کرده و از سناریویی مشابه با سناریوی قتل های زنجیره ای پرده برداشته بود. زبان سرخ او سر سبز روزنامه اعتماد ملی را نیز بر باد داد که به محض افشای این ماجرا روزنامه نیز تعطیل شد. ماجرای ترانه واقعی را آنچنانکه شنیده بودم به صورت شفاهی برای کمیته بازگو کردم. ترانه موسوی به همراه یک دختر و چند پسر دیگر در مقابل مسجد قبا در روز مراسم سالگرد آیت الله بهشتی بازداشت شده بودند. دخترها پس از بازداشت شماره تلفن خانه شان را ردوبدل می کنند تا هریک که آزاد شد خانواده دیگری را از بی خبری بیرون آورد. آنها در همان روزهای بازداشت و درمیانه ضرب و شتم ها و به هنگام انتقال از یک مکان به مکانی دیگر متوجه غیبت ترانه موسوی می شوند. بدین ترتیب آن دختر دیگر وقتی که آزاد می شود با خانواده ترانه و همچنین با کمیته پیگیری تماس گرفته و گفته است که ترانه با ما بوده و مفقود شده است. مادر ترانه اما که گویا بسیار می ترسید گفته بود که دیگر با او تماس نگیرند. این دختر در کمیته پیگیری اینجانب و آقای موسوی نیز حاضر شده و تمام توضیحات لازم را در خصوص ترانه واقعی داده بود. از هیات سه نفره خواستم که حقیقت یابی در خصوص این سند شفاهی را نیز انجام دهند و از آنجا که هویت سناریونویسان درباره ترانه قلابی روشن بود، راههای حقیقت یابی نیز در دسترس و آسان به نظر می رسید. من بر این تصور بودم که در دستگاه قضایی علوی، از ما اشارتی کافی است تا آنها به سر بدوند. والله اعلم!
سند شفاهی دومی که در همان جلسه اول ارائه کردم مربوط به خانمی بود به نام سعیده پورآقایی. گفتم که درباره فردی به این نام هم به من خبرهایی داده اند و می گویند فرزند جانباز است که البته چون خود در خصوص آن خبر نداشتم و خانواده او را ندیده بودم درخصوص او محکم صحبت نکردم و خیلی سطحی از کنار آن گذشتم و در همین حد اشاره کردم که به هرحال برای او در تهران مجلس ختمی هم برگزار شده است. این سست ترین موردی بود که در جلسه اول ما با کمیته سه نفره بدان اشاره شد و خیلی سریع نیز از آن گذشتیم.
دو روز بعد از این جلسه اما در ادامه پیگیری هایم در خصوص این مورد خاص که اطلاع شخصی ام در موردش کمتر بود ملاقاتی داشتم با خانمی که خواهر ناتنی خانم پورآقایی بود. او گفت که پدرشان جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده است. او از من آدرس محل سکونت مادر سعیده را می خواست که زن پدرش بود و می گفت رابطه شان با آنها قطع است و او از محل سکونت آنها خبری ندارد. من نیز از آنجا که آدرسی از خانواده سعیده نداشتم از آقای مقیسه در ستاد آقای موسوی که این گزارش را به ما داده بود آدرس خانواده آنها را طلب کردم که ایشان ندادند از آن رو که روند تحقیقاتشان خراب نشود و آن خانواده نترسند. تلفنی نتوانستم از آقای مقیسه آدرس محل سکونت را بگیرم و درنهایت او را قاتع کردم که شنبه هفته گذشته درجلسه ای با حضور خواهر ناتنی سعیده شرکت کند. بدین ترتیب آقای مقیسه و خواهر سعیده را روبروی هم نشاندم و به سعیده گفتم که انشاءالله خواهرت کشته نشده است که او گفت این عکس منتشر شده متعلق به خواهر اوست و او قطعا کشته شده است. از آقای مقیسه خواستم که آدرس محل سکونت خانواده سعیده را به خواهر ناتنی او بدهد که اگر چنین نکند ابهامی برای خواهر او ایجاد خواهد شد. آقای مقیسه اما در اینجا به من گفت که ماجرای مرگ سعیده و آنچه تاکنون روایت شده بود کمی شک برانگیز است چراکه ما فهمیده ایم پدر او جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده و سعیده چندبار نیز سابقه فرار از خانه داشته است. من گفتم که شما کاری با این نکات نداشته باشید و برای رفع ابهام آدرس را به خواهر ناتنی سعیده بدهید که در نهایت نیز اقای مقیسه آدرس را به ایشان دادند.
این ماجرا گذشت و روز دوشنبه هفته پیش بود که آقای محسنی اژه ای در تماسی از من خواست که در جلسه ساعت دوبعدازظهر کمیته حاضر شوم و بدین ترتیب جلسه دوم کمیته نیز برگزار شد. اعضای کمیته در ابتدای جلسه با اشاره به اینکه می خواهند به بررسی هایشان ادامه دهند بدون آنکه درباره سندهای کتبی ارائه شده و ترانه موسوی هیچ بحثی انجام دهند یکباره از من پرسیدند که آیا گزارش و سخن جدیدی درباره سعیده پورآقایی دارم یا نه؟ که من شرح ماجرای دیدار خود با خواهر او را بازگو کردم و گفتم که نه تنها برخلاف آنچه گفته بودند پدر سعیده جانباز نبوده که شش سال پیش فوت نموده و سعیده چند بار از خانه فرار نیز کرده است و اینکه می گویند در هنگام الله اکبر گفتن به او تیراندازی شده هم صحت ندارد. و نقل کردم که این نکات را آقای مقیسه نیز به من گفته اند و شرح دیدار خود با خواهر ناتنی سعیده و سخنان آقای مقیسه را هم بازگو کردم. جالب اما آنجا بود که در این جلسه به جز این موضوع که از ابتدا نیز من به عنوان سند شفاهی و نه چندان محکم به آن اشاره کرده بودم، صحبتی درباره آن سه سند کتبی نشد و درباره ترانه هم صرفا بحث کوتاهی درگرفت.
در ادامه این جلسه البته بحثی طلبگی هم در گرفت درباره سخنانی که آقای رئیسی در میانه جلسه اول و دوم با خبرنگاران درمیان گذاشته و گفته بود:«اظهارات کروبی باید بررسی شود.» البته آقای خلفی متفاوت از آقای رئیسی از «بررسی اظهارات و مستندات» سخن گفته بود. من بدین ترتیب در جلسه گفتم که آنچه ما با شما درمیان گذاشته بودیم صرفا اظهارات و مدعیات نبود بلکه مستندات بود و درقالب سی دی ارائه شده بود. گفتند سی دی که سند نمی شود و من نیز گفتم که مگر در حین ارتکاب تجاوز می توانسته ام فیلمبرداری کنم که اکنون فیلم آن را در اختیار شما قرار دهم، و مگر من در محل ارتکاب جرم حاضر بوده ام و نخ انداخته ام که اکنون به شما بگویم چقدر فاصله میان آنها بوده است و آیا شما توقع دارید که من آلات جرم و تجاوز را هم ضمیمه پرونده می کردم؟ گفتم که من به دنبال سند آوردن هم نیستم و اینجا محکمه من نیست و اگر هم سندی به شما ارائه کرده ام برای آن بوده است که سرنخی باشد تا بروید و پیگیری کنید و نگذارید که حقی ضایع شود و ظلم کردن، رایج گردد.
بدین ترتیب در این جلسه تنها به دادن یک سند دیگر اکتفا کردم که مربوط بود به خانمی که در خیابان بازداشت شده و همانجا در داخل ماشین ون به او و دختری دیگر تجاوز شده بود. به آنها گفتم که این خانم بسیار وحشت زده ونگران است و گفته است که اگر پدر و مادرم از ماجرا باخبر شوند و بی آبرو شوم خودکشی خواهم کرد. از حساسیت ماجرا آنها را آگاه کردم و گفتم که بر آنهاست تا مراقبت لازم صورت بگیرد و مباد درخصوص این شاهد نیز همچون سندی برخورد شود که در اختیار دادستان معزول تهران قرار دادم واسباب بی آبرویی یک فرد را در خانواده و محله ایجاد کردند. اسناد کتبی این تجاوز را هم در اختیار هیات قرار دادم و البته گفتم که مورد دیگری نیز هست که مربوط به خانم پرستاری است که بازداشت شده و عکس های او را من به دلیل حرمت با دقت نگاه نکرده ام اما همینقدر دیده ام که تمام بدن او در اثر ضرب و شتم سیاه شده بود و او نیز مدعی است که مورد تجاوز قرار گرفته است و اسناد آن را هم جهت تحقیق فردا برایتان می فرستم. و سپس تاکید کردم که ماجرای سند آوردن را در همینجا خاتمه می دهم و همین مقدار سند ارائه شده برای بررسی و روشن شدن ماجرا کفایت می کند.
درحالیکه این جلسه نیز به خوبی پایان یافت اما فردای ان روز به یکباره ورق برگشت. دفتر من و دفتر حزب اعتماد ملی پلمپ و آقایان بهشتی و الویری و داوری بازداشت شدند. هیات سه نفره نیز به جای پیگیری ماجرا گزارشی شتابزده را منتشر کرد. و اکنون که من به گزارش شتاب زده کمیته پیگیری که روز شنبه منتشر شد نگاهی می اندازم یقین پیدا میکنم که اعضای این کمیته نیز دستور داشته اند که سروته ماجرا را جمع کنند و آنها نیز چنین شتابزده ماجرا را جمع کرده اند.اما دو نکته در خصوص گزارش آنها:
در این گزارش سخنانی از زبان من روایت شده است که من نگفته ام و درمقابل، در این گزارش هیچ اشاره ای به بعضی مطالب که من از زبان برخی شاهدان گفته بودم و بسیار وقیحانه بود همچون سخنانی که فاعل در هنگام تجاوز برزبان می آورده، نیز نشده است.
نویسندگان شتابزده این گزارش مدعی شده اند که اینجانب هیچ مدرک و سندی مبنی بر تجاوز وانجام اعمال خلاف عرف در بازداشتگاهها تا پیش از نوشتن نامه ام به رئیس مجمع تشخیص دردست نداشته ام. یاللعجب که آقایان از زبان ما سخن می گویند و برای خود می برند و می دوزند. مهدی کروبی آنگاهی نامه به رئیس مجمع تشخیص نوشت که بسیاری چهره های موجه به او مراجعه کرده و برخی بازداشت شدگان نیز به او پناه آورده و از آنچه بر آنها و دیگران گذشته بود خون گریستند. اگرچه این چهره ها شجاعت بسیار به خرج دادند که در سیلاب تهدیدها و فحاشی ها و در میانه ارعاب های گسترده حاضر شدند نزد فرد بی پناهی همچون مهدی کروبی بیایند و من همینجا شجاعت آنها را می ستایم.
در حالی که در این گزارش به اولین سند کتبی ارائه شده صرفا به اندازه پانزده سطر روزنامه ای و به دومین سند کتبی در حد هفت سطر روزنامه ای و به سومین نیز در حد پنج خط اشاره شده و کوچکترین اشاره ای نیز نشده است به چهارمین سند کتبی که در جلسه دوم ارائه گشت و درحالیکه درباره اولین سند شفاهی یعنی ترانه موسوی نیز فقط چهار خط روزنامه ای در این گزارش آمده است، بیش از دویست سطر روزنامه ای این گزارش که بخش اعظم آن را تشکیل می دهد مربوط به دومین سند شفاهی ما یعنی سعیده پورآقایی است که از قضا خود تشکیک کامل را بر آن وارد کرده بودیم. حال اگر بگوییم که این جنازه را کدام مقام دولت جمهوری اسلامی در اختیار خانواده آنها گذاشته است و اجازه دیدن جنازه را حتی به نماینده ستاد آقای موسوی نیز نداده بودند آیا ساختگی بودن کل ماجرا جهت انحراف پیگیری ها را به اذهان متبادر نمی شود؟ این ظن آنگاهی تقویت می شود که می بینیم همین ماجرای مشکوک، ملاک نوشتن کلیت گزارش شتابزده هیات سه نفره نیز قرار گرفته است.
البته باید در همینجا اشاره کنم که چه خوشحالم این کمیته به سراغ سند کتبی چهارم که در اختیار آنها قرار داده بودم نرفتند و حقیقت یابی خود را به همین مقدار محدود کردند و حداقل زندگی یک فرد دیگر و آبروی او را به بازی نگرفتند. جای شکرش باقی است و خدا را شاکرم.
کمیته سه نفره در پایان گزارش شتاب زده خود خطاب به ریاست قوه قضائیه خواستار برخود عادلانه و قاطع با اینجانب شده است. و بدین ترتیب نتیجه حق جویی قوه قضائیه چوبی شد که بر سر مهدی کروبی فرود آمد. من اما بسیار خوشحالم و از این فرصت استقبال می کنم و آن را هدیتی الهی می دانم؛ باشد که امکانی پیش آید تا بتوانم به صورت مبسوط پرده از جزئیات این اسناد و اسناد دیگری که موجود است بردارم و بازگو کنم آنچه را که تا امروز نگفته ام و صدایی باشم برای حق خواهی. خرسندم اگر فرصتی دیگر به وجود آید تا من دامن جمهوری اسلامی را از این فجایع و بسیاری حوادث دیگر که بعد از رحلت امام پیش آمد و بر این مملکت گذشت پاک کنم.
مهدی کروبی امروز می داند و به یقین فهمیده است که انگشت بر جای خوبی گذاشته است. آنچنانکه از این هیاهوها و شتابزدگی ها برمی آید مشخص است که قبای آقایان لای در مانده است. توصیه حضرت امیر بود به مالک اشتر که به گونه ای حکومت کن که یک مظلوم حق خود را بدون لکنت زبان از ظالم بگیرد. ما کجا و توصیه های حضرت امیر کجا؟ فرزند مرحوم مطهری می گوید که خانمی به خانه ملت آمده و نزد او شکایت آورده که بر پسر او در بازداشتگاه چه گذشته است و بعد از آن، چنان با آن خانواده برخورد کرده اند که آن زن، خود تماس مجدد گرفته و گفته است که ما هیچ شکایتی نداشته ایم و به قول ما لرها “خر ما از کرگی دم نداشت”. این همان گرفتن حق بدون لکنت زبان است که توصیه حضرت امیر به مالک بود! مشخص است که تدبیر امور چه سمت و سویی به خود گرفته است. هیاهوها و هتاکی های آغشته به تهدید در هفته های گذشته تا آنجا فزونی گرفت که خانواده هایی نیز نزد من آمدند و خواستند که پیگیری ها را ادامه ندهیم و از عاقبت خود می ترسیدند و می گفتند که تو نه فقط برای خود که برای ما نیز دردسر ایجاد خواهی کرد. البته وقتی دختر یک زندانی را بازداشت می کنند و سپس این دختر عفیفه را شبانه، چشم بسته در بیابان رها می کنند تا آنجا که صدای یک روزنامه مستقل اصولگرا هم در می آید و می نویسد که این دختر را با چادر پاره در بهشت زهرا رها کرده اند، باید فهمید که تدبیر ملک و عدل در این مملکت به دست چه کسانی افتاده است و باید حق داد به آنهایی که نگران آینده خود هستند.
وقاحت اما به آنجا رسیده است که به جای مجرمان و مباشران و مسبان این مظالم، مهدی کروبی را می خواهند محاکمه کنند. غافل از آنکه محکمه واقعی در میان مردم است و باید به میان مردم رفت و دید که آنها چه کسی را محکوم می کنند و چه کسی را صدای حق خواهی خود می دانند. خدایا به تو پناه می برم از این فجایعی که جمعی مسبب آن بوده اند و نه تنها مایه ننگ جمهوری اسلامی که مایه ننگ ایران شده است و از این آبرویی که از عدالت و قضای اسلامی رفته است.
هیات سه نفره کار خود را پایان داد و خواستار برخورد قضایی با اینجانب شد و من اما قضاوت درباب خود را به داوری مردم و محکمه الهی وامی گذارم و نامه نگاری های خود در این خصوص را در همینجا پایان می دهم. اگرچه این توصیه را نیز با ریاست محترم قوه قضائیه باید درمیان بگذارم که مبادا در مسیر قاضی القضاتی، تحت تاثیر اراده های تحمیلی و بیرونی قرار بگیرند و از مسیر عدالت خارج شوند. چه آنکه ایشان در قیاس با دو رئیس پیشین این قوه از امتیازی ویژه برخوردارند و آن فرزندی آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی و دامادی آیت الله العظمی وحید خراسانی است. امیدوارم که کارنامه قضایی آیت الله لاریجانی به گونه ای نباشد که در پایان دوران ریاست ایشان بر قوه قضا لطمه ای به ساحت مرجعیت وارد شود.
والله اعلم بالذات الامور
مهدی کروبی
۲۳/۶/۱۳۸۸
*****
حاشیه‌های پنجمین دادگاه نمایشی و پرونده‌سازی برای کروبی
اینترنت را هم به محاکمه کشیدند
صبح امروز پنجمین جلسه دادگاه نمایشی، این بار با هدف قرار دادن اینترنت و کروبی و مهدی هاشمی، برگزار شد. عبدالله مومنی سخنگوی سازمان ادوار و محمدرضا نوربخش سردبیر روزنامه فرهیختگان از جمله کسانی بودند که در این دادگاه نمایشی به اعتراف پرداختند و همانطور که وادار شده بودند، علیه اینترنت، کروبی و مهدی هاشمی به طرح سخنانی پرداختند.
- در پنجمین جلسه دادگاه، کودتاگرانی که این نمایش را ترتیب داده بودند، ناگهان یادشان آمد که ذکر نام و نشان دادن چهره متهمان خلاف قانون است. بدین ترتیب پس از پنج جلسه، مردم ناگهان شاهد آن بودند که تلویزیون دیگر چهره‌های متهمان را نشان نمی‌داد، و خبرگزاری‌ها نیز نام اختصاری آنها را ذکر می‌کردند. هرچند باز هم ارتباطات و سمت آنها، هویتشان را نشان می‌داد. بامزه‌ترین قسمت ماجرا اما آنجا بود که از ستاد انتخاباتی م.م یا م.ک صحبت می‌شد!
- عبدالله مومنی را در حالی به دادگاه نمایشی امروز آورده بودند که در چهل روز گذشته هیچ خبری درباره او وجود نداشت، تا جایی که حزب متبوع او (سازمان ادوار) نسبت به جان وی ابراز نگرانی کرده بود.
- تلویزیون به شکلی ناشیانه، نام کروبی را از صدای اعترافات عبدالله مومنی حذف می‌کرد و آن بخش از صدای وی را می‌برید. اما خبرگزاری‌های وابسته به کودتا، نام کروبی را ذکر می‌کردند.
- تاکید مومنی بر سادگی و احساساتی بودن کروبی و برنامه‌های ساختارشکنانه‌ی وی، از جمله مضامین مورد تاکید کودتاچیان بود که این بار از زبان مومنی بیان می‌شد.
- نماینده دادستان که در جلسات قبلی، کیفرخواست‌هایش در رسانه‌ها به مقالات روزنامه کیهان تشبیه شده بود، این بار نام متنی که می‌خواند را نیز تغییر داد و به جای کیفرخواست، از عنوان "آسيب‌شناسي فضاي سايبر و جنگ رواني رسانه‌هاي بيگانه و كشورهاي غربي با استفاده از فضاي اينترنت عليه كشورمان" استفاده کرد که تا کار کیهان‌نویسان را راحت‌تر کند.
- این مقاله آسیب‌شناسی! در واقع یک متن سطحی و نوعی کیفرخواست علیه اینترنت بود. نماینده دادستان البته آمار کاربران ایرانی اینترنت را به 25 میلیون رساند که معلوم نیست از کجا درآمده است و باید وزارت ارتباطات جواب بدهد. اما نکته‌ی جالب، محاکمه‌ی سایت‌های فیس‌بوک و یوتیوب بود که ظاهرا این روزها بدجوری موی دماغ کودتاچیان شده‌اند و با وجود فیلترینگ چند لایه، باز هم انحصار خبری و ارتباطی حاکمیت کودتا را می‌شکنند.
- محاکمه‌ی یک طراح سایت به اتهام طراحی سایت‌های قلم نیوز و میرحسین دات کام از دیگر اتهامات بدیع و جالبی بود که نشان می‌دهد از نگاه کودتاچیان، نفس فعالیت انتخاباتی و ترغیب مردم به رای دادن هم یک جرم نابخشودنی محسوب می‌شود.
- راه‌اندازی جنبش وبلاگی، یکی از موارد مشترک اعترافات چند متهم بود که نشان می داد از دید بازجویان، وجود جنبش در وبلاگ‌ها نوعی براندازی محسوب می‌شود!
- یکی از نکات جالب اعترافات، ابراز برائت از هرگونه توطئه در راهپیمایی روز قدس بود!
- یکی دیگر از نکات جالب و تحریک کننده‌ی دادگاه نمایشی امروز، به محاکمه کشاندن یک نفر به اتهام تلاش برای برنامه‌ریزی قطع ناگهان برق بود که نشان می‌دهد که کودتاچیان تا چه حد از چنین طرحی می‌ترسند و ممکن است باز هم معترضان را به پیگیری این طرح، ترغیب کند.
- دادگاه نمایشی امروز، اولین دادگاه از این نوع پس از حضور صادق لاریجانی در قوه قضاییه و حضور جعفری دولت‌آبادی در دادستانی تهران بود که نشان می‌داد ادعاها و وعده‌های این دو در روزهای ابتدایی مسئولیتشان، بی‌اساس بوده و قرار نیست در روندهای غلط حاکم بر دستگاه قضایی، هیچ تغییری اتفاق بیفتد.
*****
صدور بیش از 20 ترم تعلیق و چندین میلیون تومان جریمه نقدی برای دانشجویان دانشگاه رازی
در طی چند هفته گذشته و در پی موج گسترده ی احضار فعالان دانشجویی به کمیته انضباطی، احکام سنگین انضباطی برای دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه صادر شد که تاکنون مجموع این احکام بیش از 20 ترم تعلیق و همچنین چندین میلیون تومان جریمه نقدی بوده است.
کمیته انضباطی دانشجویان دانشگاه رازی در ابتدا با ارسال نامه هایی با عنوان "دعوت به مصاحبه – نوبت اول" به درب منازل دانشجویان (که برخی از آنها پس از تاریخ مقرر برای مصاحبه به دست این دانشجویان رسیده بود) و بلافاصله پس از آن ارسال نامه های دوم که حاوی اتهاماتی از جمله اخلال در نظم و تخریب اموال عمومی بوده است اقدام به احضار این دانشجویان به کمیته ی انضباطی دانشگاه رازی نموده است.
در جلسات دفاعیه نخست، مسئولین حراست و کمیته انضباطی اتهاماتی نظیر ایجاد بلوا و آشوب در دانشگاه، تخریب اموال عمومی دانشگاه، اخلال در نظم و برنامه های دانشگاه با مصادیقی همچون اعتراض به دفن شهید در دانشگاه، سردادن شعارهای تحریک آمیز در جلسات سخنرانی کاندیداهای ریاست جمهوری در این دانشگاه، برگزاری تحصن و تجمع برای جلوگیری از برگزاری امتحانات و ... برای دانشجویان مطرح نمودند و دانشجویان نیز به این اتهامات به صورت کتبی پاسخ دادند.
اما پس از طرح این دفاعیات مسئولین دانشگاه رازی و در راس آنها معاونت فرهنگی دانشجویی-علی بیدمشکی پور- بدون هیچ گونه سند و مدرکی و تنها بر پایه آنچه که وی "گزارش رسیده از دوستان" می خواند، اتهامات عنوان شده به دانشجویان را وارد دانسته و بدون حضور دانشجویان در جلسه ی دفاعیه، خود اقدام به صدور احکام سنگین و گسترده ای نمود.
در این پروژه افرادی نظیر شیخی (رییس حراست دانشگاه)، مجتبی نوری (معاون حراست دانشگاه و مامور تحقیق کمیته انضباطی)، حیدریان (مسئول دبیرخانه کمیته انضباطی) دست داشته اند. شنیده ها حاکی از آن است که رییس دانشگاه رازی ،مهدی خدایی، به طور کلی خود را از جریان صدور احکام انضباطی برای دانشجویان کنار کشیده و امور دانشگاه را رها نموده است.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر در پی این احضار ها از سوی کمیته انضباطی، احکام سنگین انضباطی یک و دو ترم تعلیق -با احتساب سنوات- تا جریمه های سنگین نقدی برای دانشجویان دانشگاه رازی صادر شده است، که تعدادی از این احکام به شرح زیر می باشد:
1- اشکان مسیبیان: دو ترم تعلیق با احتساب سنوات، محرومیت از کلیه تسهیلات رفاهی تا پایان دوران تحصیل و 5 میلیون ریال جریمه ی نقدی.
2- سیامن غیاثی: دو ترم تعلیق با احتساب سنوات، محرومیت از کلیه تسهیلات رفاهی تا پایان دوران تحصیل.
3- شکوه احمدی: دو ترم تعلیق بدون احتساب سنوات، محرومیت از کلیه تسهیلات رفاهی تا پایان دوران تحصیل.
4- محمد محمودی: دو ترم تعلیق بدون احتساب سنوات، محرومیت از کلیه تسهیلات رفاهی تا پایان دوران تحصیل.
5- سمانه فضلعلی: دو ترم تعلیق بدون احتساب سنوات، محرومیت از کلیه تسهیلات رفاهی تا پایان دوران تحصیل.
عمده احکام صادره برای دانشجویان خوابگاهی نیز به صورت جریمه های نقدی و تعلیق از یک تا دو ترم بوده که شرح مفصل آن در گزارشات بعدی منتشر خواهد شد.
همچنین برای برخی از دانشجویان نظیر سجاد فرخی حکم یک ترم تعلیق به صورت معلق و برای برخی دیگر اخطار کتبی با درج در پرونده صادر شده است.
تخمین زده می شود تا کنون حداقل بیش از 20 ترم حکم تعلیق از تحصیل برای دانشجویان دانشگاه رازی صادر شده است.
با توجه به اینکه تقریبا احکام نیمی از این دانشجویان هم که به تازگی به کمیته ی انضباطی احضار شده اند هنوز صادر نشده است، گزارشات تکمیلی در این باره متعاقبا منتشر خواهد شد.
*****
دستگاه قضایی و امنیتی کشور به دوره دادگستری بدوی و قبیله‌ای بازگشته است
فشار نیروهای امنیتی، برای انحلال کمیته پی‌گیری بازداشت‌‌های خودسرانه

سخنگوی کمیته پی‌گیری بازداشت‌های خودسرانه با اشاره به گذشت سه ماه از بازداشت موقت بسیاری از فعالان سیاسی - اجتماعی، خواستار توقف تمدید این قرارها و آزادی فوری این افراد شد.
حسن اسدی زیدآبادی افزود: "در پرونده بازداشت‌های اخیر قرار تامین بازداشت موقت فلسفه خود را از دست داده است و همچنانکه از ابتدا دستگیری‌ها بدون رعایت تشریفات قانونی و با توسل به احکام جلب دسته جمعی و با عناوین کلی و حتی بعضا احکامی که اصل نبوده و کپی شده در اختیار ضابطان قضایی بود، صورت گرفت تداوم این بازداشت‌ها نیز نقض آشکار موازین دادرسی عادلانه و تخلف است".
عضو کمیته پی‌گیری بازداشت‌های خودسرانه همچنین از اعمال فشار و تهدید به اعضای این کمیته خبر داد و گفت:‌ "ازابتدای این موج بازداشت‌ها سه نفر از اعضای کمیته در همان ابتدا بازداشت شدند و در ادامه که این کمیته همچنان به فعالیت خود ادامه داد نهادهای امنیتی بر خلاف قانون با توسل به احضارهای تلفنی و تهدید اعضا به بازداشت سعی کردند به هر نحو ممکن از ادامه فعالیت این کمیته ممانعت به عمل آورند".
اسدی زیدآبادی با اشاره به اینکه تاکنون شش نفر از اعضای این کمیته که به نمایندگی از تشکل‌های خود در این نهاد حقوق بشر عضویت دارند از سوی مراجع امنیتی احضار شده‌اند افزود: "خواسته‌های غیرقانونی و نامشروعی که از سوی این مراجع مطرح شده است، شامل اعلام انحلال این کمیته و عدم انتشار اطلاعیه و دیدار با خانواده زندانیان بوده است که مکررا از سوی اعضا رد شده است".
عضو کمیته پی‌گیری بازداشت‌های خودسرانه ضمن انتقاد شدید از توسل نهادهای امنیتی به برخی اقدامات غیراخلاقی در این رابطه گفت: "متاسفانه حدود این تهدیدات نسبت به آنچه پیش از این تجربه کرده بودیم فراتر رفته و حتی در مواردی به احضار و بازجویی خانواده و نزدیکان اعضای این کمیته نیز کشیده شده و یا اخیرا از برگزاری جلسات در منازل شخصی اعضا نیز با توسل به نیروی انتظامی ممانعت به عمل می‌آورند".
اسدی زیدآبادی در ادامه افزود: " دستگاه قضایی و امنیتی کشور به دوره دادگستری بدوی و قبیله‌ای بازگشته است که به دلیل جرم یک نفر سایر اعضای یک قبیله را مجازات می‌کردند، در حالی که این گونه رفتارها در قرآن نیز رد شده و خداوند فرموده است «لاتزر وازره وزر اخري» و این مساله در اصول حقوقی نیز با اصل شخصی بودن جرم و مجازت شناخته شده است".
سخنگوی کمیته پی‌گیری بازداشت‌های خودسرانه فعالیت این کمیته را مطابق قانون اساسی قانونی دانست و گفت: "مطابق قانون اساسی تشکیل نهادهای مدنی آزاد است و بعلاوه مطابق همین قانون امر به معروف و نهی از منکر حاکمیت حق و تکلیف شهروندان است و به باور ما هشدار در مورد نقض حقوق انسان‌ها آشکارترین وجه این حق و تکلیف است".
اسدی زیدآبادی در بخش دیگری از این گفتگو نسبت به تداوم بازداشت "کیوان صمیمی" از اعضای کمیته پی‌گیری بازداشت‌های خودسرانه اعتراض کرد و گفت: "فعالیت آقای صمیمی در این کمیته و سایر حوزه‌ها همواره در چارچوب اقدامات قانونی،‌ مدنی و مسالمت آمیز بوده است و جامعه مدنی ایران به دلیل وسعت فعالیت‌های کیوان صمیمی به وی مدیون است".
عضو کمیته پی‌گیری بازداشت‌های خودسرانه با اشاره به وضعیت بلاتکلیف پرونده کیوان صمیمی و انتشار اخباری در زمینه آزار و اذیت وی افزود:‌ "آزار رساندن به فردی که از ابتدای جوانی و در مبارزات قبل از انقلاب در راه اهداف و آرمانهای ملت ایران کوشش کرده و بارها آسیب دیده است و اکنون شش دهه از عمر خود را گذرانده است، تاسف آور است و متصدیان اینگونه برخوردها بایستی در این مورد احساس شرم کنند".
*****
از میان ایمیل های رسیده:
خطاب به مسافر آزاده آکسفورد
عصر دیروز اس ام اس امد: “فوری: محمدرضا جلایی پور ساعتی پیش آزاد شد.” اس ام اس را در شلوغی بی آر تی، ایستگاه میدان انقلاب، دریافت کردم بی آر تی به انقلاب که می رسد ترکیبی ناهمگون از مدرنیزاسیون و هرج و مرج رخ می نماید، انقلاب ایرانی از آش شعله قلم کار میدان انقلاب هم آشفته تر شده است.
اس ام اس از دوستی بود که خود، همین چند روز پیش آزاد شده بود. آزادی اش را خودش برایم گفت، اما گرفتاری اش را نفهمیده بودم. من و اکثر ایرانی ها اینگونه ایم این روزها، نه آزادی و نه دستگیری خیل عظیمی از هموطنانمان را نمی فهمیم (یعنی هم از عمق فاجعه بی خبریم و هم ابعاد تراژدی درک نمی کنیم.)
اما در میانه این بی خبری و نفهمی(!) سوژه هایی هستند که نه تنها خبر آنها را مدام می شنویم که انگار گرفتاری شان را نیز با عمق وجودمان درک می کنیم یکی از این سوژه ها آزادی و دستگیری محمدرضا جلایی پور بود. محمدرضا سوژه ای بود که ظرفیت پردازش و بازپرداش مکرر داشت. او "محمدرضا" بود از نوع " جلایی پور".
موج سوم ایران را موج سبز، جنبش سبز، انقلاب سبز و ... خوانده اند، اما می توان آن را انقلابِ نامه ها هم خواند در این روزهای یاس و امید نامه های متعددی نگاشته شد که هر کدام به تنهایی تاریخی از درد و رهایی را روایت می کنند. مقصد بخشی از این نامه ها زندان بود "محمدرضا جلایی پور" مخاطب نخست آنها. من هم در این 88 روز به صرافت افتادم که نامه ای خطاب به دوستان دربند بنویسم بویژه جلایی پور به بهانه آشنایی های دوران دانشگاه. اما ننوشتم منتظر ماندم تا آزاد شود تا با انسانی آزاد سخن بگویم.
محمدرضا!8 سال پیش مهر 80 من و تو ورودی های جدید دانشگاه تهران بودیم تو شاگرد نخست کنکور 80 بودی، فاتح سکوی نخست المپیاد و دانشچوی دانشکده علوم اچتماعی؛ همان دانشکده ای که "بابا"ی بزرگوارت هم استاد فرهیخته آنجا بود. شنیده بودم خوش فکر، باهوش و مودب هستی، شنیده بودم حافظ قرآنی و شنیده بودم برخلاف المپیادی ها بی توجه به سیاست هم نیستی.
و من هیچکدام از اینها نبودم اما عطشی داشتم برای آموختن و عطش بیشتری برای "کار کردن". همان ماه نخست آمدم دانشکده علوم اجتماعی و ناهار را مهمان تو و دوستت "مهدی شیرزاد" شدم. شیرزاد را می شناختم اما تو را نه. سر میز فهمیدم که با نفر اول کنکور هم سفره شده ام. به تو گفتم؛ "پس محمدرضا جلایی پور تویی." خندیدی و سر فرود آوردی. آنگاه گفتم؛ "من با تو خیلی حرف دارم."
آن روز و روزهای بعد تمام شد و هرگز نشد که با "تو" به عنوان نماینده برخوردار نسلم بنشینم و آن "حرفهای زیادم" را بازگویم. تو را در شرایط عادی نمی دیدم یا دبیر سمینار بودی، یا کتاب می خواندی و یا... . سه سال بعد شنیدم که رفته ای از کشور. بعد هم شنیدم دکترا می خوانی و بعد هم دیدم آمده ای و موج راه انداخته ای، موج سوم. یک روز آمدم در یکی از جلسات موج سوم تا بعد از 8 سال به نقدت بنشینم اما گفتند "محمدرضا امشب رفت آکسفورد." از آکسفورد که برگشتی، تهران سراسر سبز شده بود و تو سخنگوی نسل سبز سوم بودی و وقت نداشتی. بعد هم که دستگیر شدی و گرفتار ابلیس بودی و من نمی خواستم خاطر مرغ زیرک به دام افتاده را رنجیده سازم اما حالا که فراغت یافته ای و احتمالا رهسپار آکسفورد هستی، برایت می نویسم همه آنچه را که پیش از اینها باید می گفتم.
محمدرضای عزیز! من تو را با اسم کوچک خطاب می کنم اما می دانم که اگر روزی هم را ببنیم تو حتی اسم فامیل مرا نیز به یاد نداری، اما به اسم کوچکت می خوانم چرا که اینک تو نه محمدرضای "بابا" ، "مامان" ، "همسر" و " برادر" که محمدرضای ایرانی. تو برای ایران نماینده نسلی آرزومند، حساس، پرامید و البته شلاق خورده هستی. جوانان سرزمین من اگر گرفتار بیماری ها، بیگاری ها، ناکامی ها، هستند در عوض نماینده ای دارند که تندیس مجسم آرزوهایشان هست کسی که حیات، سواد، سیاست، دیانت، جوانی و شهرتش را فدای یکدیگر نکرده و تا امروز از پیچ و خم روزگار به سلامتی عبور کرده. تو نماینده آرمانشهر افلاطونی. یک از میان هزار راست قامتی که می تواند دل بشر را کمی خشنود سازد.
در لابلای این سطور حسی نهفته است حسی سرشار از تحسین و دریغ و البته تهی از بخل و حسد. تحسین کسی که در کنار همه برخورداری ها، تلاش و جهاد بی مانندی برای دانایی، توانایی و از همه مهمتر زیست اخلاقی داشته است و دریغ از اینکه "محمدرضا" تنهاست، تنها گلی که می توان به بزم شاهانه آسمانیان فرستاد.
محمدرضا! تو آزاد شدی، ایرانیان خوشحال شدند چون تو را می شناختند من حدیث حسن تو را خیلی جاها شنیده ام از نامه های کسانت گرفته تا هم نشینی های دوستان و آشنایانی که تو آنها را نمی شناسی و آنها تو را می شناسند. رسانه ها هم که سنگ تمام گذاشتند و فرزند بی نظیر ایران را آنچنانکه حقش بود به زیبایی سرودند.
تو دستگیر شدی ما ناراحت شدیم ناراحتی مان را می توانی در نامه ها و پیگیری های مکرر همگان برای آزادی ات دید. یادت نرود حتما کامنت هایی که پای نوشته های همسر و کسانت نوشته شده اند، بخوانی و عمق این حزم و حزن را ببینی.
اما دوست رهیده از بند! دیگران چه؟ من به حکم فعالیت در حوزه رسانه، از دیگران بی خبرم دیگر ایرانیان را پیشکش. منظورم از دیگران، سعید حجاریان و شهاب طباطبایی و بهزاد نبوی نیست، منظورم کسانی است که اسمشان را هم نمی دانم، لیستی از آنها ندارم و اصلا نمی دانم کی دستگیر شده اند، کجا نگهداری می شوند و خانواده شان چه می کشند؟
تو دستگیر شدی و دستگیر شدنت را جهان به اعتراض نشست از رییس دانشگاه آکسفورد گرفته تا نخبگان علمی جهان و ایران همراه همسر بااحساس و باسوادت به نگارش عریضه ها روی آوردند از پدرت که استاد دانشگاه و برادر سه شهید است تا سیدحسن خمینی که یادگار رهبر کبیر است، برای آزادی ات تلاش کردند، اما خبر دستگیری هم سالان تو که هیچکس نفهمید و نشنید. آنان در گمنامی و بی خبری محض سهمناک ترین ظلم ها را تحمل کردند و خانوده هایشان نیز ندانستند که کجا بروند و چه بکنند. محمدرضا! همسران آنها حتی بلد نبودند نامه رسمی چندخطی بنویسند چه برسد به نامه های عاشقانه ای که دل بازجو را نیز می لرزاند.
تو آزاد شدی و همین روزها رهسپار آکسفورد هستی، آنجا همسرت، دوستانت و اساتید دانشمندت ماه هاست برای تو آغوش گشوده اند اما دیگران که آزاد می شوند در تنهایی و واماندگی کشنده ای گرفتار می شوند آنها طردشدگانند محروم از حقوق اجتماعی و سیاسی خویش. دیگر حذف شده اند آکسفورد آنها را نمی شناسد چون سواد تو را ندارند. می دانی محمدرضا! از بندرهیدگان در اینجا، اسیران دربند سیاست های گزینشی کسانی هستند که نه خدا می شناسند و نه انصاف. آنها تا ابد مغضوبند و محذوف و مطرود.
40 روز پیش از تو جوانی هم جنس تو که من او را همچون تو می سرایم در تبریز دستگیر شد، علی رضا فرشی، فرزند شهید، استاد دانشگاه، فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه تهران. از او کمتر رسانه ای خبر داد او هنوز در زندان است نمی توان به آزادی اش اندیشید جرمش سخن گفتن از زبان مادری اش بود، نه موج راه انداخت نه اسلحه به دست گرفت و نه جاسوسی کرد!
و دیگران و دیگران هم قطاران علی رضا فرشی در جای جای این سرزمین بسیارند از ارومیه و تبریز و اردبیل و زنجان گرفته تا خوزستان و سیستان و لرستان و کردستان. تهران را نمی گویم چون بیش از من و پیش از من همگان گفته اند و می گویند. کاش رسانه می دانستند که ایران تنها یک محمدرضا ندارد محمدرضاها دارد علی رضا هم دارد.
محمدرضا! زندان تنها، بندهای کلافه کننده اوین و سوله های ویرانگر کهریزک نیست، به قول خمینی امام " تمام ایران زندان است" و تو زندانی 88 روزه اوین، رهای این زندان بزرگ بودی و هستی. سخن من با تو از اینجا شروع می شود که دوست من، آنچه این سیاهچال بزرگ خاورمیانه بر سر من و ما آورد، بر سر تو نیاورد.
بدرفتاری زندانبان این زندان چنان بود که دین و دنیایمان را یکجا از ما قبضه کرد. روزهایی که تو زندان بودی دوستان و کسانت از عشق بازی ات با خداوند، روایت ها گفتند، روایت هایی که برای من پاکبازی های دورانی دور را در روستایی دورتر تداعی کرد. من خدا را با خود به پایتخت آوردم اما اینجا زندانبان زمین و آسمان او را از من گرفت و دیگر پس نداد. زمانی که شنیدم مسافر آکسفورد مهاجر ایمانی اوین نیز هست، به تو رشک بردم.
از خیابان هم بگویم خیابان را آسفالت کردند سیاه سیاه. نور که می تابد داغ می شود، وحشی می شود، دیگر نمی توان ازش گریخت و ایرانیان در این سالهای وبا، از خیابان که می گذرند باید با شیرهای رها شده سلطان بجنگند.
عده ای دور زمین پاک اهورا خط کشیده اند و می گویند مالک این نقشه گربه ای شکلند. البته تنها، زمین و مرز را ملک خود نمی دانند آنها زمین را با زمانه و عُده را با عده ثبت کرده اند. ما را نیز همچون چارپایان ملک خود می دانند و هرگونه که می خواهند با بردگان خود رفتار می کنند زمانی خون آلوده می فروشند و زمانی دیگر برگه های عدالت پر می کنند. زمستان که می آید از سرما یخ می زنیم تابستان نیز در آفتاب تفتیده پایتخت کباب می شویم.
ما پیر می شویم محمدرضا! و آنها از پایداری خدایان خود سخن می گویند و تن رنجور ما را قربانی درگاه الهه ها می کنند. قصه نمی بافم محمدرضا! فیش های ما را نگاه کن. بیلان مالی سازمان ها را نگاه کن. بودجه های فرهنگی مجلس را نگاه کن. همایش ها و گردهمایی ها را نگاه کن. درصدها را نگاه کن. ببین چنددرصد برای ما انسانها است و چند درصد برای آن الهه ها.
تو برادر زاده سه شهید دفاع مقدسی، خوش به حالت که می توانی بر سر آرمگاه آنها عکس یادگاری بگیری و به آنها افتخار کنی اما می دانی زمانی که این سه شهید بزرگوار در خاک سرخ غرب، شربت شهادت سر می کشیدند، هم سالانشان در کردستان و آذربایجان و خوزستان در سیاهچال ها جان می سپردند، کسانی که نه نام و نشان که حتی سنگ قبری هم از آنها به یادگار نمانده است. نمونه ای از آنچه در آن سیاهچال ها گذشته است، سی سال بعد، در پی افشاگری تجاوزهای جنسی توسط مهدی کروبی، پشت این شیشه های مجازی روایت شد و جهان را به خشم واداشت: حالا که آزاد شده ای فیلم مصاحبه نینا آذر را ببین.
محمدرضا! تو صاحب افتخارات ارزشمندی هستی یکی از این افتخارات، طلای المپیاد ادبی است می خواهم بگویم من و خیلی ها از بیخ با چنین افتخاری بیگانه ایم تو اجازه و امکان خواندن و خواندن و باز خواندن زبان مادری را تا آنجا داشتی که طلای المپیاد را ببری و ما اما، حتی اجازه نداشتیم و نداریم به زبان مادرمان بنویسم. هم اینک بسیاری از فرزندان آذربایجان تنها به حکم تعلیم و تعلم زبان خویش پشت میله های هیچستان گرفتارند. می دانی اگر من جای تو دستگیر می شدم نه مادرم، نه پدرم، نه برادرم و نه همسرم می توانست نامه های سریالی بنویسد، آنها زبان شما را یاد نگرفته اند نامه نگاری نمی دانند.
محمدرضای عزیز، سالهای سختی که در دخمه های کوی دانشگاه تهران ساکن بودم، ادامه تحصیل در اروپا و آمریکا نه آرزو که تصمیم جدی بسیاری از نخبگان راه یافته به دانشگاه تهران بود، اما بخش بزرگی از آنان نه تنها در تصمیم خود واماندند که اکنون گرفتار دار و دسته احمدی نژاد در ادارات و نهادها هستند و درگیر بی آر تی و مترو و قسط یخچال و قبض آب. تلاش تو ستودنی است اما دیگران کم تلاش نکردند.
اینها را می گویم تا بگویم تو نماینده نسل مایی، نسلی سوخته و جزغاله شده در بهشت عدن انقلاب پنجاه و هفت! تو نماینده مایی. تو قبل از آنچه از طرف ما اوین رفته باشی، آکسفورد رفته بودی و هم اکنون هم عازم آنجایی، آنجا که دیگر فرهاد رهبر رییس دانشگاه نیست و کامران دانشجو وزیر علوم. آنجا دیگر ارگان نظامی بسیج، دانشگاه را پادگان نکرده و دکترهای بی سواد قلابی، پای تخته فال نمی گیرند. آنجا دیگر دختران و پسران را به جرم سخن، روانه بازداشتگاه نمی کنند و آبرو بر کف خیابان نمی ریزند. آنجا به یقین آرمان شهر نیست اما از آنچه در خیابان های جهنمی تهران جاری هست، خبری نیست.
اما تو محمدرضا! یک تحسین بی نظیر از ایرانیان طلبکاری. بسیاری از نخبگان جهان سوم تا از گیت فرودگاه عبور می کنند هر آنچه "مرام" و " مسوولیت " هست را یکجا در زباله دان گذشته می ریزند و بی هیچ احساسی بسوی فرداهای خویش می روند. شاید تنها احساس مسوولیت آنان نیم نگاه کوچکی از سر سنت و رحم به پدر و مادر پیرشان باشد. آنها گاهی آغوش کوچک مادر را می بینند اما آغوش بزرگ مام میهن را هرگز. محمدرضا! شاید تو بتوانی اوج تنفر مرا از این نخبگان اتوکشیده درک کنی! تویی که اینگونه نبودی و نیستی و می خواهم که نباشی. تو گویا پشت سر را دقیق تر از پیش رو می بینی.
محمدرضای عزیز! با تو حرفهای زیادی دارم شاید اگر 8 سال پیش بود و من تازه از روستا امده بودم، همه را می گفتم اما اکنون کمی شهری شده ام و می دانم که "همه را گفتن" در دفتر عرف بد است و بی کلاسی است تا همین جا هم این نامه به حد کافی سبک و خنده دار شده است.
تو رهسپاری، رهسپار شهری که آکسفورد نامندش، آنجا که رفتی به اهالی آنجا بگو که در سرزمین تو چه می گذرد. بگو که انقلاب 57 ایرانیان را در بی آر تی زندانی کرده است، نگفتم کهریزک، آبرو داری کنیم بهتر است، بی آر تی های شیک خیابان آزادی مگر کم از سوله های کهریزک دارند؟ زندانیان این هر دو آرزو می کنند آزاد شوند و به آزادی برسند و از اینهمه خفقان رهایی یابند.
محمدرضا! تو و دوستی خدا را، چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی، به شکوفه ها به باران، برسان سلام ما را.
*****
رهبر بزرگ‌ترین حزب سوئد، مچ بند سبزش را باز نمی‌کند
نویسنده وبلاگ «چه می‌دانم» نوشته است:
در رسانه‌های فارسی ندیدم کسی این خبر را پوشش داده‌باشد. پس من نیز باید به خیل "خبرگزاری‌های یک‌نفره" بپیوندم!خانمی که در عکس نوار سبز بر مچ دستش دارد، مونا سالین Mona Sahlin رهبر بزرگ‌ترین حزب صحنه‌ی سیاسی سوئد، حزب سوسیال‌دموکرات، وزیر پیشین در چند وزارت‌خانه‌ی گوناگون، و معاون نخست‌وزیر پیشین سوئد است. آن دو تن دیگر نیز رهبران حزب‌های "سبز" و "چپ" (کمونیست پیشین) هستند. این عکس روز یکشنبه 6 سپتامبر (15 شهریور) در "باغ شاه" استکهلم برداشته شده‌است و من آن را از روزنامه‌ی سوئدی DN روز بعد اسکن کرده‌ام. این سه حزب که اکنون در جبهه‌ی مخالف دولت سوئد هستند، در این روز کارزار خود را برای انتخابات بعدی سوئد آغاز کردند.هفته‌ای پیش از آن (30 اوت، 8 شهریور) به ابتکار نسل دوم ایرانیان ساکن استکهلم مراسم دفاع از حقوق بشر در ایران در همین "باغ شاه" برگزار شد. آن روز خانم مونا سالین با کت سبزرنگ و همین نوار سبز بر مچ دستش روی صحنه آمد، از شرکت سفیر سوئد در ایران در مراسم تنفیذ احمدی‌نژاد به‌شدت انتقاد کرد، و در سخنرانی پرشور خود قول داد که تا روزی که جشن پیروزی مردم ایران در رسیدن به خواست‌هایشان در همین صحنه برگزار شود، این نوار سبز را همواره بر مچ خود خواهد داشت. او در پایان به‌فارسی شعار داد "زنده‌باد آزادی!"از آن مراسم تا برداشتن این عکس یک هفته می‌گذرد، و می‌بینیم که ایشان به عهد خود وفا کرده‌است. حرکت‌هایی از این‌گونه مایه‌ی دل‌گرمی‌ست. مردم ایران تنها نیستند. جهانی با آنان است. من اما هیچ کسی را، حتی در میان ایرانیان نمی‌شناسم که چنین قولی داده‌باشد. باید امیدوار باشیم که برای این خانم هم که شده، انتظار ما برای آن جشن پیروزی چندان طولانی نباشد.
*****
از میان ایمیل های رسیده (تا ساعت 19 پس از نیمروز)
در پاسخ به هتاکی "ایرنا"، به سیدحسن خمینی، چرا که وی به استقبال فرزند بهشتی شتافته است
قلم را حرمتی است برادر بهداد!
جوانمردی سیدحسن را به سهو یا به جهل، "جوانی" خواندید اما چه بسا جوانان با شرف و غیرت که به پیران گم کرده راه خیره‏سر، درس‏ها داده‏اند، که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید! برادر! امروز که قلم را شمشیر کرده‏اید و به فرمان دیگری از چپ و راست حرمت و زندگی دیگران را به تاراج می‏برید، بر بالای کدام قله از دانش و تجربه احساس سروری می‏کنید؟
برادر بهداد، امروز تحلیلی متفرعنانه به قلم شما در پایگاه اینترنتی ایرنا دیدم که در فضای "خود خدا پنداری" سپهر سیاست ایرنا چندان تعجبم را بر نی‏انگیخت. اما به عنوان یک ایرنایی، بر خود فرض دانستم که در پاسخ به حضور زنده و آگاهانه سیدحسن خمینی، در عرصه جدال حق و باطل در ایران، دینی هر چند کوچک ادا کنم.
از مکتب حسین آموخته‏ایم که در عرصه جدال حق و باطل، چه بر شراب نشسته باشی و چه به نماز، هر دو یکی است و در صحنه سیاست امروز ایران، سیدحسن خمینی نه از جایگاه وابستگی نسبی او، که از همین جایگاه قابل احترام است و عزیز ملت. آری، این روزها بازار خود خداپنداری داغ است اما برادر! خود را در چه جایگاهی می‏بینید که برای سیدحسن "امتیازی خاص" قائل می‏شوید و اساسا مگر شما از صنف شرطه و پاسبانید که برای دیگراان "قاعده" و "استثنا" وضع می‏کنید؟ چگونه است که مرجع "معیار حال فعلی افراد" و "میزان رای ملت" را در قالب‏های مفهومی و ایدئولوژیک همراهان کودتای 22 خرداد ارزیابی می‏کنید و علیه معترضان به تقلب شاهد می‏گیرید!
بر اساس کدام معیار قانونی و شرعی و با چه اندوخته‏ای از فقه و حقوق، حکم می‏کنید که "در صورت غفلت، یا کژتابی افراد مورد احترام، نسبت به آرمان‏های اصیل انقلاب و نظام، نمی‏توان حرمت آن‏ها را ... پاس داشت". مگر حرمت را به انسان، شما و ارابابانتان ارزانی کرده‏اید که اکنون تهدید به ستاندن آن می‏کنید؟
گفته اید: "سید حسن خمینی، یکی از فرزندان مرحوم سیداحمد خمینی است که به علت شرایط سنی، حوادث انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و تحولات سیاسی، سال‏های پس از آن را عمدتا از رهگذر مطالعه و شنیده‏ها درک کرده و ممکن است در فرآیند ارائه اخبار یا تحلیل به ایشان قصور یا شیطنتی از سوی عناصر جاهل یا نفوذی صورت گرفته باشد ..."
ای وای برادر دانشگاه رفته من! این چه گردابی از جهالت است که شما و اربابانتان را به تسخیر در آورده است، که دانش و تجربه دیگران را همچون خود، از سنخ تحلیل‏های بولتنی و معوج یک عده خشک مغز متعصب ناشی می‏دانید و مطالعات و غور مستقل دیگران را ناکافی و مستوجب "لغزش" می‏دانید؟
برادر بهداد، اگرچه "سید حسن" را به دلیل نشست و برخاست با عزیز ملت "محمد خاتمی" و انسان با شرف "موسوی خوئینی‏ها"، "قابل ملامت" ندانستید، اما استناد به لاطائلات مشتی ناتوان ذهنی که از درک مفاهیم چشم‏اندازهای حزبی عاجزند و آن‏ها را سندی بر خیانت این عزیزان در دادگاه‏های رسوا مدعی‏اند، با چه استدلالی روا می‏دانید؟ هنوز که این لاطائلات در محکمه تفتیش عقیده، مورد قبول قرار نگرفته است که جناب‏عالی از آن‏ها سندی عالمانه برای خدشه به آبروی افراد می‏سازید و عالمانه و متفرعنانه از آن تحلیل رسانه‏ای استخراج می‏کنید!
اما برادر بهداد گوشه تحلیل شما بسیار باز است و خشم و نفرت از لابلای آن تراوش می‏کند! آنجا که انتظارتان از سیدحسن برای موضع گیری علیه میرحسین موسوی بر آورده نشد و نه این، بلکه مشی سیدحسن که مردانه در اردوگاه ملت بر حضور سید وارسته، محمد خاتمی پافشاری کرد، به مذاق شما و ارابابانتان خوش نیامد.
راستی برادر که بر جایگاه رسانه‏ای تکیه زده‏اید که شهیدانی در آن، جان بر سر قلم گذاشتند! در تحلیل خود به معیار "ملاک حال فعلی افراد" اشاره کردید و در فرازی به نقل از سیداحمد خمینی، معیاری دیگر را شاهد گرفته‏اید که "هر کس ادعا کند خط امامی است، اما از آیت‏الله خامنه‏ای پیروی نکند، دروغ می‏گوید". آیا این دو معیار متناقض در چند سطر تحلیل، نشان از آماده نبودن وجود مبارک حضرت‏عالی در عرصه نقد و رسانه ندارد؟ واقعا از 13 مرجع تقلید مجتهد امروز کشور ما کدامیک به راستی باور دارند که حال امروز رهبری همان حال قبل از انتخابات است؟
برادر بهداد! بنده حاضر نیستم منافقانه سیدحسن خمینی را به واسطه وابستگی خونی‏اش تکریم کنم، چرا که او را به دلیل نرفتن زیر بار نامردی و نامردمی و ایستادگی در اردوی ملت عزیز می‏دارم. اما جناب‏عالی با کدام سابقه تحصیلی و مدرک علمی او را از حیث شرایط عمومی نظیرسوابق مبارزاتی، علم، مدیریت و امثال آن دارای ویژگی ممتازی نمی‏دانید؟ سوابق مبارزاتی شما چقدر است؟ تحصیلات و علم شما چه میزانی است؟ مگر نه اینکه ثمره مدیریت یک ساله شما و دوستانتان بر ایرنای 70 ساله، بی اعتباریی است که شاید صد سال دیگر نیز پاک نشود؟
جناب‏عالی به عنوان یک انسان رسانه‏ای تا چه میزان تلاش کردید تا درک درستی از تحولات امروز جامعه ایران، که نقطه عطف تاریخ آیندگان ماست به دست آورید، تا مجبور نباشید آگاهی‏های زمانه خود را هم از تحلیل‏های پادگانی عده‏ای چکمه پوش اخذ کنید؟ تا فردا نزد فرزندانتان خجل از کردار و اعمال خود در این نقطه عطف نباشید؟
جوانمردی سیدحسن را به سهو یا جهل، "جوانی" خواندید اما چه بسا جوانانی با شرف و غیرت که به پیران گم کرده راه خیره‏سر، درس‏ها داده‏اند که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید! برادر! امروز که قلم را شمشیر کرده‏اید و به فرمان دیگری از چپ و راست حرمت و زندگی دیگران را به تاراج می‏برید، بر بالای کدام قله از دانش و تجربه احساس سروری می‏کنید؟ مگر نه اینکه تمامی تجربه شما و دولت متقلب، در ایرنا و ایران، بی‏اعتباری بنیانی 70 ساله است و رسوایی و قرار گرفتن در آخرین پله همه چیز در مقایسه با کشورهای جهان؟
امروز که هجمه جسارت تا آستان بیت بنیان‏گذار این بنا برده‏اید، هشدار! که شما و دولت بر آمده از کودتا، بر گرده و اعتبار دولت و ایرنایی فرمانروایی می‏کنید و تیغ بر سیمای ملت می‏کشید، که اعتبارش را چون محمد‏خاتمی‏ها‏ و دردمندان قلم به دست، به شما ارزانی داشتند. ولی این مرکب به ظاهر راهوار امروز، خیزی تا در کاهدان دارد و از آن همه اعتبار، چیزی نمانده است و عنقریب با سر، نگون خواهید شد.
*****
اطلاعیه سایت نوروز: فیلتر و تهدید و تخریب شدیم، اما باز می‌گردیم
سردبیر سایت نوروز با انتشار اطلاعیه‌ای ضمن اشاره به حملات شدید نرم افزاری و سخت افزاری کودتاچیان به این سایت که باعث شده است سایت نوروز از ظهر روز یکشنبه 22 شهریورماه عملا از دسترس مخاطبان خارج شود، اعلام کرد: «این سایت حداقل برای چندین روز از دسترس خارج خواهند ماند تا مسئولین فنی بتوانند با در نظر گرفتن راهکارهای مناسب، سایت را به گونه به عرصه اطلاع رسانی بازگردانند که دیگر حمله مهاجمان و کودتاگران اثرگذار نباشد.»
متن کامل این اطلاعیه به شرح زیر است:
*
به نام خدا
هموطنان روزه دار و مردم شریف ایران
در این وانفسای اطلاع رسانی در فضای سیاسی ایران امروز پایگاه اطلاع رسانی نوروز بعنوان سایت اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی سعی کرد در در جریان اتفاقات و حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری با فعالیتی مضاعف بار اطلاع رسانی و خبر رسانی این دوران را در حد توان و امکانات و مقدورات خود بر دوش بکشد.
در این راه پر سنگلاخ سایت نوروز طی 90 روز بیش از سه بار فیلتر گردید اما از هدفی که از ابتدا برای خود تعیین کرده است که همانا مقابله با کودتا و کودتاگران علیه جمهوریت و رای مردم اطلاع رساني صادقانه، حرفه اي و متعهدانه است باز نایستاد. ما در فضاي اعمال سانسور بي سابقه به رسانه هاي مستقل و دروغ پراكني هاي وقيحانه رسانه هاي حكومتي كه در سه ماه اخير شكل گرفت، سعی كرديم چشمه هایی از تخلفات و فجایع و جنایات رخ داده در در روزهاي تلخ كودتا را بر پرده افكنيم تا نگذاريم با خیال راحت حقوق اساسی ملت از جمله حق دانستن آنها از آنچه بر ملك و ملت مي رود را پايمال كنند.
پایگاه اطلاع رسانی نوروز در انجام این وظیفه خطیر در ماجرای دفن مخفیانه شهداء و انتشار آمار دقیق شهداء حوادث اخیر سعی کرد پرده هایی را براندازد که کودتاگران سعی داشتند با انواع و اقسام تهدیدها و استفاده از انواع ابزارهای تبلیغاتی ملی و مطبوعاتی بر رسوایی این جنایات سرپوش بگذارند که به حول قوه الهی سایت نوروز و دست اندرکاران این سایت از این امتحان الهی سربلند بیرون آمدند.
در حالی که حاکمیت در تریبونهای رسمی دم از آزادی و انتقاد از مخالف می زند، اما در عمل تمام روزنه های اطلاع رسانی و حتی زندگی را به روی مخالفان و منتقدین خود بسته است، درحالیکه در رسانه های بی شمار ملی و مطبوعاتی سعی دارند فجایع رخ داده در ماههای اخیر را مخفی نگه دارند و مرتب بهانه عدم ارائه مستندات را می گیرند از طرف دیگر عوامل کودتا تمام روزنه هایی را که میتوانند مستندات این جنایتها را بر ملا کنند با تمام قدرتشان مورد هجوم قرار می دهند.
پس از آنکه کودتاگران به انواع و اقسام روش و تهدیدات نتوانستند مسئولین و دست اندرکاران سایت نوروز را از ادامه فعالیت باز دارند برای تعطیلی این پایگاه اطلاع رسانی از روش های تخریبی استفاده نمودند. طی یک هفته گذشته پایگاه اطلاع رسانی نوروز همزمان با اوج تبلیغات رسانه ای در سیمای «میلی» علیه این سایت مورد شدیدترین حملات نرم افزاری و سخت افزاری قرار گرفت و و کودتاچیان به انواع و اقسام روش ها متوسل شدند تا نوروز را از دسترس مخاطبان خارج کنند و در این راه طی یک هفته گذشته چندین بار سایت از دسترس خارج گردید تا اینکه در نهایت از ظهر روز یکشنبه 22 شهریورماه سایت عملا از دسترس مخاطبان خارج گردید.
تیم فنی پایگاه اطلاع رسانی نوروز از زمان خارج شدن سایت از دسترس فعالیت های فنی خود را برای بازگشت دوباره سایت آغاز نموده اند و این تلاش های شبانه روزی همچنان ادامه داشته است، اما متاسفانه باید گفت که سایت نوروز حداقل برای چندین روز از دسترس خارج خواهند ماند تا مسئولین فنی بتوانند با در نظر گرفتن راهکارهای مناسب سایت را به گونه به عرصه اطلاع رسانی بازگردانند که دیگر حمله مهاجمان و کودتاگران اثر گذار نباشد.
حنیف مزروعی - سردبیر پایگاه اطلاع رسانی نوروز
*****
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ