سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۶/۰۱

یکشنبه: 1/6/1388 (زمان 00:02 یامداد)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یاران و هم میهنان بامدادتان گرامی باد.
"شنبه" و آخرین روز مرداد نیز سپری گشت و دقایقی است که یکشنبه، نخستین روز شهریور را آغاز کرده ایم. "پست" امروز را با ایمیلی که دو روز پیش دریافت کرده بودیم اما نمی توانستیم ضمیمه ارسالی را بگشاییم شروع می کنیم، با این توضیح که عاقبت موفق شدیم ضمیمه ارسالی آن ایمیل را بگشاییم و با سروده ای زیبا رو در روی شدیم:
کسوف مرداد
صبا واصفی
در آفتاب مرداد
قلب غروبی ام یخ می بندد
***
نور، در محاق کفتار،
ولگرد کوچه ها نفس­هایم،
محبوس دست غریبه ای است
بیگانه می داند مرا!
می گوید :
گام های سربی ام
آرامش شهر را بر هم می­زند
***
اما این شهر پیش از آنی که زاده شوم
سکون را از یاد برده است
از آن هنگام که پرندگانش بی بال
آب هایش زهرآگین و قندیل هایش خاموش شدند
*****
شب گذشته (شنبه شب - حدود سه ساعت پیش) صدها تن از خانواده های زندانیان در مقابل زندان اوین تجمع کرده و شعار "الله و اکبر" سردادند. فیلم زیر گوشه ای از این تجمع اعتراضی است:

*****
باز هم "فضله" پراکنی حسین بازجوی مفلس در لجن نامه کیهان روز یکشنبه یکم شهریور که تا شش ساعت دیگر قرار است انتشار یابد و توزیع گردد:
بلواي آمريكايي- انگليسي كه مقدمات آن حداقل از 2 سال پيش تدارك شد و بلافاصله پس از انتخابات رياست جمهوري به اجرا درآمد، كدام اهداف را مدنظر داشت؟ مدعيان اصلاح طلبي در اين عمليات شبيه سازي شده (آژاكس 2) كدام نقش را دانسته و ندانسته ايفا كردند؟ كدام حلقه ها، دو سر ماجرا را به هم متصل كردند؟ چرا با همه تقلاها، جامه «جنبش» بر تن «بلوا» نرفت و ميدان داران آن انگشت نما شدند؟ و چرا جبهه سازي و تشكيلات بازي كذايي در حد يك گروهك شترمرغي تنزل يافته است؟ يافتن پاسخ اين پرسش ها و سؤال هاي مشابه است كه قطعات پازل «بلواي براندازي» را يكايك كنار هم مي چيند تا تصوير كلي آن آشكار شود و معلوم گردد اين صورت بندي پرتناقض چرا در مرحله عملياتي شدن عقيم ماند و شكلي رقت بار و عبرت آموز پيدا كرد؟
1- جبهه مشترك آمريكا و انگليس و اسرائيل طي 8 سال گذشته با انبوهي از بدبياري ها در خاورميانه بزرگ مواجه شده اند. اين جبهه با پيروزي هاي بزرگ و كشورگشايي هاي كم سابقه آغاز كرد، خاورميانه را شخم زد و ايران را به گوشه رينگ كشيد. اصلاح طلبان حاكم بر دولت و مجلس وقت- چه آنها كه با بيگانه بسته بودند و چه ديگراني از همان ها كه منفعل و سردرگم بودند- دست ها را بالا بردند و نظام را هم تحت فشار شديد گذاشتند كه در چالش هسته اي، انتخابات مجلس هفتم و مسائل خاورميانه، كوتاه بيايد و جام زهر را سر بكشد. اين روند ناگهان كمانه كرد و موج پيروزي هاي جبهه آمريكايي به شكل شكست هاي گسترده به سوي خود آنها بازگشت. تهديد ايران به ارسال پرونده اش به شوراي امنيت و حمله نظامي و تحريم اقتصادي بي رمق تر از آن بود كه جلوي موج شكست ها را سد كند. پس از بررسي هاي طولاني چاره را در دروني و بومي كردن فشار به ايران يافتند. انتخابات رياست جمهوري بزنگاه مهمي بود. سيا، اينتليجنس سرويس و موساد، پروژه مشترك را به خيال كودتاي شيرين 56 سال پيش بازتوليد كردند. اهرم خارجي مداخله و كودتاي نرم، نياز به تكيه گاه داخلي داشت و در داخل ايران، جريان سياسي ناكام و سرخورده اي كه 6 سال بود در 6 انتخابات شكست هاي پياپي را تجربه مي كرد، استعداد و ظرفيت خوبي براي همكاري داشت. توافق نانوشته اي در اين ميان وجود داشت. سنخيت هاي فراوان مي توانست سبب تجانس شود. دردها و ناكامي هاي مشترك، 70-60 درصد مسئله را حل مي كرد و تفاوت هاو فاصله هايي هم اگر وجود داشت، مي شد با حلقه هاي واسطه پر كرد. حداقل آن چيزي كه آمريكا و غرب از بلواي آژاكس مي خواستند، همان بود كه روزنامه بوستون گلوب هفته پيش با تنزل انتظارات عنوان كرد «دولت اوباما اميدوار است حوادث پس از انتخابات و افزايش شكاف در ايران، منجر به امتيازدهي جمهوري اسلامي پاي ميز مذاكره شود. اين بهترين گزينه و شانس براي اوباماست جهت اينكه به دو گزينه خطرناك پذيرش ايران اتمي يا افزايش تنش ها در روابط تن ندهد». البته انتظار جبهه آمريكا بسيار فراتر از اين خواسته بود اما حداقل كاري كه بلواي مذكور مي توانست بكند اين بود كه اقتدار برآمده از انتخابات را كمرنگ كند، ايران را به جاي مسائل مهم منطقه اي و جهاني مشغول خود كند و به جبهه سرخورده ضدانقلاب (از جبهه خارجي گرفته تا مهره هاي وابسته) روحيه و اميد بدهد.
2- مدعيان بي صداقت اصلاح طلبي در اين ميان، حداكثر نقش يك نردبان را ايفا مي كنند كه پس از عبور از آن مي توان زد و انداخت، نقش يك واسطه و محلل، يا نقش يك رحم اجاره اي كه قرار است صرفا جنيني را كه در رحم ديگر- جبهه اپوزيسيون ضدانقلاب نشاندار- امكان رشد و نمو تا هنگام تولد را ندارد، براي مدتي در خود نگاه دارد، تغذيه و مراقبت كند، به دنيا آورد و تمام! سايت ضدانقلابي راهبرد به قلم يكي از اعضاي گروهك منافقين (مقيم سوئد) اين فرايند رشد جنين براندازي را توضيح مي دهد: «بايد با رويكرد تاكتيكي دفاع از جمهوري اسلامي، از حداكثر ظرفيت ريزش نيرو در طرف جمهوري اسلامي و درون ساختار قدرت بهره گرفت... جلب حمايت يا حتي بي طرفي مثبت برخي آيات عظام و بخش هايي از اصولگرايان در اين رويارويي از اهميت استراتژيك برخوردار است و نبايد فعلا در دام شعار عبور از جمهوري اسلامي افتاد... موسوي و كروبي و حتي كمي آن سوتر خاتمي به عنوان رهبران جنبش، نشانه اي از عقب نشيني بروز نداده اند. بايد توجه داشت كه تقويت نقش موسوي و كروبي به معناي تخريب يا تضعيف نيروهاي بالقوه تحول طلب نيست زيرا در گفتمان اين دو نفر پتانسيل و ظرفيت پيشرفتي ماوراي آنچه در نگاه نخست به چشم مي خورد، وجود دارد. تقويت نقش اين دو در حقيقت مصادره وزن نيروهاي سنتي به سود كل جنبش است. نمي توان مسئله را از اين ساده تر توضيح داد. كوشش براي بديل سازي رهبري جنبش يا تحميل شعارهاي راديكال تر جز كمك به سقوط اين جنين نوبسته نيست». طيفي از جبهه اصلاحات سابق، همان محيط گرم و نرم و آلوده اي است كه ميكرب و انگل هاي ضدانقلابي گري در آن كشت و نگهداري و فربه مي شود. اين همان واقعيتي است كه حتي فرزند وزير اطلاعات دولت اصلاحات نيز درباره آن هشدار مي دهد و مي نويسد «جنبش سبز ميرحسين موسوي از نبود استراتژي رنج مي برد و در آن، مخالفان جمهوري اسلامي، ولايت فقيه و قانون اساسي حضور دارند.» متأسفانه آن گونه كه از قرائن و شواهد پيداست متوليان جبهه اصلاحات به دلايل متعدد رمق و انگيزه اي براي دفع اين جريان انگلي انگليسي- آمريكايي از خود ندارند. «آنها ظرفيتي مافوق تصور پيدا كرده اند.» اين ظرفيت بي شباهت به ظرفيت موجود در طبيعت نيست. موجود طفيلي، شكار خود را با نيش و زهر، نيمه جان مي كند و خود يا نوزادش در اين پيكر نيمه جان و بي رمق مي بالند و تغذيه مي كنند.
3- جبهه اي با مختصات فوق اگرچه مساعد براي رشد جنين تشنج و اغتشاش و يارگيري ضدانقلاب است اما بلافاصله براي افكار عمومي محل سؤال مي شود. فتنه اي كه جبهه كذايي حمل مي كرد، به سرعت سيماي زشت و متعفن خود را نشان داد و از آن پس در ميان مردم انزجار ايجاد كرد. جز عناصر ضد انقلاب كام كس ديگري از اين فتنه شيرين نشد. دروغ بودن زمزمه تقلب به تدريج براي بي خبرترين افراد نيز روشن شد. نه 11ميليون رأي تقلبي امكان پذير و قابل باور بود، نه به هم ريختن ميز و قواعد بازي انتخابات و دور زدن قانون، و نه خياباني كردن اعتراض تا مرز مسجد سوزي و آدم كشي و ضدانقلابيگري. پس هيجان تحريك شده به سرعت فروكش كرد. بلافاصله فاز بعدي را كليد زدند تا مگر اين كورسو فرو نميرد. با فرار به جلو، بدرفتاري با بازداشت شدگان را برجسته كردند. مظلوم نمايي و داستان سرايي و بافتن راست و دروغ به هم اوج گرفت. متهمان اصلي جنايت و خيانت، خود را به جاي مدعي العموم و وكيل مدافع قربانيان ماجرا جا زدند و چون ديدند اين «گارد» و «ژست» هم براي مردمي كه شاهد سير حوادث بوده اند باورپذير نمي نمايد، به تاكتيك «تحريك براي عمليات انتحاري» و «خودكشي سياسي در راستاي تشديد شوك و هيجان» رو كردند. نامزد ناكام 2 دوره انتخابات رياست جمهوري گزينه مناسبي براي خودكشي بود. غير از سوابق تحريك پذيري، او خود را مالباخته اي درحد ورشكستگي مي ديد. فرد در چنين وضعيتي آماده هر هزينه و اقدامي است. آراي او پس از 4سال تقلا و راه اندازي حزب و روزنامه به قهقرا رفته و به مرز 330هزار رأي سقوط كرده بود. او مي دانست كه اگر براي تندروها پيشمرگي نكند و تا سرحد خودكشي ريسك نپذيرد، آماج حملات و سرزنش ها و طعنه هاي بي پايان همان ها قرار خواهد گرفت كه از او مي خواستند با نامزدي، جبهه اصلاحات را دوشقه نكند. او به لحاظ رواني، هم شوكه و افسرده و هم هراسان و نگران است. مي شد با وي معامله اي كرد. عنوان شيخ اصلاحات را به جاي سرزنش و ملامت و تحقير به وي برگرداند و در مقابل از او خواست ريسكي بكند كه حتي نامزد ديگر تندروها با همه اثرپذيري حاضر به انجام آن نيست. كروبي از يك سال پيش و به ويژه 6 ماه گذشته در اين بازي كاهنده و بازندگي مداوم وارد شد آنجا كه براي توجيه ماندن در صحنه انتخابات با وجود مخالفت جبهه اصلاحات، مجبور شد افراطيوني بدسابقه را براي كسب شهرت و توجه، گردآورد و به تندروي شدت بخشد. تندروهاي ظاهراً مخالف، نه تنها از اين شيوه انفعال و استخدام كروبي ناراحت نشدند كه حتي استقبال هم كردند. اكنون سايه اي از خود كروبي است كه او را مي ترساند و مي راند تا آنجا كه امروز پاي در راهي گذاشته كه باند مهدي هاشمي معدوم، شيخ ساده لوح اما مدعي را در آن راه بن بست برد و از آبرو انداخت. كروبي نياز به ساعتي «توقف» و «خلوت» دارد تا باور كند جلوي زيان را هرجا بگيرد، سود است. البته اگر اجازه ايستادن و خلوت كردن و انديشيدن را به وي بدهند.
4- برخلاف آنچه القا مي شود نه كروبي با موسوي همدل است و نه موسوي با خاتمي و نه هاشمي رفسنجاني با آن 3نفر. بي دليل نبود كه هاشمي پيش از بقيه پاي از ماجرا- با وجود مسائل منحصر به فردش- بيرون كشيد. طراحان اصلي فتنه مي خواستند اين طيف را در پوشش مخالفت با شخص رئيس جمهور گردهم آورند اما به تدريج معلوم شد كه آنها اصل نظام را هدف گرفته اند درحالي كه با بهانه ها و مستمسك هاي آنان حتي نمي توان يك بقالي را هم گرفت! هاشمي باهوش تر از آن بود كه به خاطر دلخوري هايش با احمدي نژاد، از ياد ببرد چه كساني قباي «عاليجناب سرخپوش» و«عاليجناب خاكستري» را بر تن وي پوشاندند تا از اين طريق انتقامشان را از نظام هم گرفته باشند. خاتمي هم اگر گاه تك مضرابي مي زند، از سر رودربايستي است وگرنه صابون اين جماعت به تن او هم خورده است. مي ماند موسوي كه اكنون خودش نيز مي داند زمزمه تقلب، توهم و دروغي بيش نبوده است. شبكه عنكبوت، دست و پاي او را نيز در شبكه و فرآيندي مشابه تاري كه برگرد كروبي تنيده، گرفتار كرده است. از اين تار تنيده رستن و شكار دام گستران نشدن، البته شجاعت و جسارتي بزرگ مي خواهد؛ جرئتي كه در طول تاريخ نمونه هايي از آن را مي توان يافت اما چه قدر كم و انگشت شمار.اما از اشخاص كه بگذريم يك نكته قطعي است. جنين نامبارك براندازي و معارضه با نظام و انقلاب و قانون اساسي را نمي توان در پوشش اصلاح طلبي و قانون گرايي و مظلوم نمايي، انكار يا پنهان كرد. زانو هاي جبهه كذايي نشان مي دهد كه از كجا مي آيد. اگر توانستيد شترمرغ را بپرانيد يا بار بر دوشش بگذاريد، و اگر شدني باشد كه گنجشك با رنگ كردن قناري شود، آنگاه مي توان تصور كرد كه جنين التقاطي و پيوندي مذكور نيز ناقص الخلقه نباشد و در محيطي با مختصات ايران اسلامي ادامه حيات دهد يا محبت و اعتمادي در ميان ملت ايران برانگيزد.
*****
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
علی رغم سروصدا و غوغایی که رهبران باصطلاح اپوزیسیون برای آخرین برگزاری نماز جمعه توسط شیخ کوسه، هاشمی رفسنجانی براه انداختند و تلاش کردند که این تصور را در اذهان مردم بکارند که این آخوند دزد و بی آبرو که یکی از مهمترین ارکان نظام "ولایت وقیح" است و از بانیان تحکیم این سیستم "شتر - گاو - پلنگی" در میهن مقدس ما بود، از گذشته خویش پشیمان است و می خواهد به صفوف ملت بپاخاسته بپیوندد، هیچ کس درین یک ماه و اندی این مزخرفات را باور و قبول نکرد و ازین پس نیز نخواهد کرد.
جالب این است که بسیاری از کسانی که از حدود دو ماه و اندی پیش به حکم اجبار و ضرورت زمانه خود را طرفداران این گروه مثلن اپوزیسیون معرفی می کردند نیز، دیگر این تظاهر را لازم نمی دانند و به وضوح و با آشکاری و شفافیتی قابل لمس خواسته باطنی خویش را که همانا واژگونی نظام "سفاحت و وقاحت" و جایگزینی سیستمی سکولار با برخورداری از دموکراسی و آزادی برای میهن است، در هر همایشی بازگو و تکرار می نمایند.
اما در مورد "تیتر" بالا یعنی عاقبت گرگ زاده گرگ شود، تقاضا داریم مطلب زیر را بدقت بخوانید:
هاشمي؛ از تفرقه بپرهيزيد
صبح ديروز اعضاي مجمع تشخيص و چهره هاي شاخص سياسي همچون اکبر هاشمي رفسنجاني، علي اکبر ناطق نوري، مجيد انصاري، علي لاريجاني، محمدرضا باهنر، بيژن زنگنه، داوود دانش جعفري، صادق لاريجاني، محمدرضا عارف، محمود هاشمي شاهرودي و محسن رضايي در راهروهاي ساختمان مجمع تشخيص پس از بازگشت از تعطيلاتي طولاني به ديده بوسي مشغول بودند و دو موضوع اختلافي مجلس و شوراي نگهبان را بررسي کردند. با اين حال «محمود احمدي نژاد» غايب اين جلسه بود.در ابتداي نشست، اکبر هاشمي رفسنجاني رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در سخناني از صاحبان تريبون و نفوذ خواست از دامن زدن به تفرقه خودداري کنند.رئيس خبرگان رهبري پايبندي به رهنمودهاي مقام معظم رهبري در مورد بازداشت هاي حوادث اخير و احقاق حقوق افرادي که حق شان ضايع شده و برخورد با مسائل را راهگشاي مسائل موجود دانست.به گزارش دفتر رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، وي اتحاد و همدلي بيشتر ميان مسوولان و مردم را لازمه عبور کشور از مسائل داخلي و مقابله با مشکلات و اوضاع خارجي دانست و تاکيد کرد؛ اقدام باتدبير، اصولي و به شکل صحيح، تحقق اين مهم را دست يافتني و عملي خواهد کرد.وي رعايت دستورات و رهنمودهاي رهبري معظم انقلاب، ايجاد شرايط مناسب براي عمل و پايبندي فراجناحي به قانون اساسي و قوانين موضوعه توسط همه و ضدارزش تلقي شدن تخلف از قانون و برخورد با قانون شکنان از هر طرف، جايگزين کردن فضاي عقلايي به جاي فضاي هيجاني و احساسي و ايجاد فضاي نقادي آزاد و استدلال و پاسخگويي مناسب و قانوني به نقدهاي منصفانه را از ضرورت هاي شرايط کنوني دانست و افزود؛ در صورت تحقق اين موارد، توجه به اطلاع رساني هاي رسانه هاي خارجي که عمدتاً با اغراض و اهداف استعماري آلوده است، کم خواهد شد و توجه به منابع خبري داخلي افزايش خواهد يافت و تعارضات از سطح جامعه و جناح ها به رسانه ها و منابع خبري داخلي منتقل خواهد شد.هاشمي با تاکيد بر اينکه بايد هر کس در هر مقامي خود را ملزم به رعايت رهنمودهاي رهبري بداند، از رسانه ها نيز خواست از تيترسازي هاي جنجال ساز خودداري کنند و در جهت ايجاد وحدت و وفاق جامعه راه راباز کنند.در ادامه اين جلسه، مصوبه مجلس شوراي اسلامي در مورد لايحه انتشار و دسترسي آزاد به اطلاعات که مورد ايراد شوراي نگهبان قرار گرفته بود، در دستور کار قرار گرفت و پس از ارائه استدلالات شوراي نگهبان، مجلس شوراي اسلامي و معاونت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و بحث و بررسي هاي مبسوط اعضاي مجمع، به شرح ذيل تصميم گيري شد. در خصوص ماده 6 نظر شوراي نگهبان مورد تاييد قرار گرفت و ماده مذکور حذف شد و ماده 11 به شرح ذيل با الحاق يک تبصره به تصويب رسيد.- هر يک از موسسات عمومي بايد جز در مواردي که اطلاعات داراي طبقه بندي مي باشد در راستاي نفع عمومي و حقوق شهروندي دست کم به طور سالانه اطلاعات عمومي شامل عملکرد و ترازنامه (بيلان) خود را با استفاده از امکانات رايانه يي و حتي الامکان در يک کتاب راهنما که از جمله مي تواند شامل موارد زير باشد، منتشر سازد و در صورت درخواست شهروند با اخذ هزينه تحويل دهد؛ الف- اهداف، وظايف، سياست ها و خط مشي ها و ساختار ب- روش ها و مراحل اتمام خدماتي که مستقيماً به اعضاي جامعه ارائه مي دهدج- ساز و کارهاي شکايت شهروندان از تصميمات يا اقدامات آن موسسهد- انواع و اشکال اطلاعاتي که در آن موسسه نگهداري مي شود و آيين دسترسي به آنهاهـ - اختيارات و وظايف ماموران ارشد خود و- تمام ساز و کارها با آيين هايي که به وسيله آنها اشخاص حقيقي و حقوقي و سازمان هاي غيردولتي مي توانند در اجراي اختيارات آن واحد مشارکت داشته يا به نحو ديگري موثر واقع شوند.تبصره؛ حکم ماده 11 در مورد دستگاه هايي که زير نظر مستقيم مقام معظم رهبري است مشروط به عدم مخالفت معظم له مي باشد. به گزارش روابط عمومي مجمع تشخيص مصلحت نظام طرح اصلاح قانون بيمه تامين اجتماعي رانندگان حمل و نقل بار و مسافر بين شهري، موضوع دوم اختلافي ميان مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان بود که در جلسه امروز مجمع تشخيص مصلحت نظام با حضور وزير رفاه و تامين اجتماعي، رئيس کميسيون اجتماعي مجلس شوراي اسلامي، رئيس پليس راهنمايي و رانندگي، رئيس کانون انجمن هاي صنفي رانندگان حمل کالاي کشور و رئيس سازمان تاکسيراني شهر تهران مورد بحث و بررسي قرار گرفت که در پايان نظر مجلس شوراي اسلامي به اتفاق آرا مورد تاييد قرار گرفت.
*****
براي همکاران روزنامه نگار
بهروز بهزادي
هر بار که يکي از روزنامه هاي کشور توقيف و تعطيل مي شود، نگارنده صدها نفر از روزنامه نويسان جوان را به ياد مي آورد که در آستانه شروع به کار حرفه يي با زندگي هاي تازه يي که آغاز کرده اند بيکار مي شوند. اين گروه بخشي از جامعه تحصيلکرده کشور را تشکيل مي دهند که همه ما در برابر زندگي آنان مسووليت داريم.هر بار نيز نگارنده با يادداشتي به مسوولان تذکر مي دهد که يک واحد مطبوعاتي خود مرتکب خلاف نمي شود بلکه اگر خلافي يا جرمي اتفاق مي افتد عامل انساني در آن دخيل است و با تعويض عامل انساني مي توان از تعطيل شدن يک واحد مطبوعاتي جلوگيري کرد. اينک يادداشتي درباره روزنامه اعتماد ملي. قانون مطبوعات ايران که پس از تغييرات مختلف ولي جزيي هنوز از نظر محتوايي همان قانون نيم قرن پيش است بارها و بارها تا مرز تغييرات بنيادين پيش رفته است، ولي به علت اهميت و حساسيت موضوع مطبوعات، مسوولان امر دست نگه داشته اند. علت اين بي توجهي به انشاي قانون جديد اتفاقاً توجه بيش از حد گروه ها و جناح هاي سياسي به مطبوعات بوده است و چون نخواسته اند قانون جديدي باب ميل يکي از دو جناح سياسي کشور به تصويب برسد، در هر مرحله يي يکي از اين دو جناح صلاح ديده اند به آرامي از کنار طرح يک قانون جديد مطبوعات بگذرند. نشانه هاي اين برداشت را در عملکرد مجلس سه دوره گذشته و حتي دولت هاي اصلاح طلب محمد خاتمي و اصولگراي محمود احمدي نژاد مي توان به آساني مشاهده کرد. براي مثال همه مي دانند اگر قانون جديدي براي مطبوعات در مجلس ششم تصويب مي شد، چه مشخصاتي مي داشت و در مجالس هفتم و هشتم هم با چه سرنوشتي روبه رو بود.هرآنچه اين وضع را براي مطبوعات کشور و قانون مربوط به آن به وجود آورده است، نگاه يکجانبه و کاملاً سياسي به آن و مغفول ماندن رويه حرفه يي رسانه هاي مکتوب است. در واقع همگان مطبوعات کشور را از زاويه سياسي زير نظر دارند و عملکرد مطبوعات را در همين زاويه مي سنجند.نتيجه اين نگاه تقسيم مطبوعات به اصلاح طلب و اصولگرا و گرفتار آمدن در چاه ويلي است که اختلافات جناح هاي سياسي براي مطبوعات تدارک ديده اند. به همين سبب هنگامي که مطبوعات با مشکل روبه رو مي شوند، دفاع از آنها در چارچوب سياسي صورت مي گيرد و هيچ شخصيت حقيقي يا حقوقي از منظر ديگري که عملکرد حرفه يي مطبوعات است به آن نمي نگرد در صورتي که هر واحد مطبوعاتي يک واحد صنفي است و از اين منظر بايد بيشترين توجه را به آن کرد. پيش از طرح مطلب از اين زاويه بايد يادآور شوم که قانون موجود مطبوعات آنجا که در باب وظايف و اختيارات مديرمسوول انشا شده است، ناظر بر واحدهايي است که در زمان نوشتن نخستين قانون هر يک از يک يا دو اتاق و کادري که تا 10 نفر تشکيل شده بودند و يک نفر به نام مديرمسوول مي توانست اشراف کامل بر نوشته هاي آن داشته باشد. اما امروزه و در عصر صنعتي شدن توليد مطبوعات، تفاوت هاي بسياري در نوع اداره واحدهاي مطبوعاتي و حتي عملکرد مطبوعات با گذشته به وجود آمده است که يکي از مهم ترين آنها در حوزه مسووليت مطالب نگاشته شده در روزنامه ها و مجلات است. با افزايش صفحات روزنامه ها و سرعت امر چاپ و اطلاع رساني، چگونه مي توان انتظار داشت يک نفر مسوول تمامي مطالب چاپ شده در يک روزنامه باشد و به علت يک خطا در امر نگارش فقط او را محکوم کنند. از سوي ديگر روزنامه هاي امروز تبديل به سازمان هايي بزرگ با خبرنگاران، نويسندگان و اعضاي فني و توزيع و خدمات اداري زيادي شده اند که وجود آنها در بازار کار کشور تاثيرگذار است و نمي توان چون گذشته که با تعطيل شدن يک واحد مطبوعاتي فقط چند نفر بيکار مي شدند، امروز به راحتي بيکار شدن جمعي چند صدنفره را بدون تاثيرگذاري در بازار کار پذيرفت. به همين سبب شايسته است در قوانين جديد مطبوعات کوشش شود اشخاص از نظر قانون محکوم شوند و محکوميت شامل واحد مطبوعاتي نشود. مي توان قانوني تصويب کرد که براساس آن مديران يا سردبيران يا کادرهاي درجه اول روزنامه ها به تعليق فعاليت محکوم شوند و حيات يک روزنامه به آساني در معرض تعطيل قرار نگيرد. به اين ترتيب کل نيروهاي يک روزنامه به خاطر خطاي احتمالي چند نفر محکوم - بيکار - نخواهند شد.که البته در مورد اين نوع خطا نيز گفتني بسيار زياد است و هر کسي را نبايد به راحتي محکوم کرد. اين مقدمه را اگر به جمع همکاران مان در روزنامه اعتماد ملي تعميم دهيم به اين نتيجه مي رسيم که چگونه مي توان پذيرفت گروهي از نيروهاي حرفه يي که شامل خبرنگار، نويسنده، دبير، حروفچين، مصحح، صفحه آرا و کادرهاي فني و اداري و حسابداري و خدمات هستند به علت عملکرد يک مديرمسوول يا صاحب امتياز و شايد سردبير يا نيروهاي درجه اول تحريريه که مشي اين روزنامه با مجوز آنان تنظيم شده بود، به علت تعطيل شدن روزنامه محکوم به بيکاري شوند. روزنامه اعتماد ملي يکي از روزنامه هاي کشور با تيراژي درخور توجه بود که بخش اعظم اين تيراژ به واسطه نگاه حرفه يي و تلاش بلاوقفه نيروهاي مختلف روزنامه حاصل آمده بود. گرچه قابل قبول است که روزنامه اعتماد ملي متعلق به حزب اعتماد ملي و مهدي کروبي اپوزيسيون دولت فعلي بود و از همين زاويه نگاه منتقدانه يي به عملکرد دولت داشت و باز هم قابل قبول است که دولت انتقادهاي سياسي برخي نويسندگان اين روزنامه را نپذيرد و نسبت به مواضع اين روزنامه انتقاد متقابل داشته باشد، تا جايي که برخي از مطالب اين روزنامه به ويژه آن بخش که انتقادات بسيار تند مهدي کروبي از عملکرد دولت نهم بعد از انتخابات رياست جمهوري دهم بود با واکنش دولت روبه رو شده، و دولت از عملکرد اين روزنامه شکايت داشته باشد، بار ديگر مي توان وارد اين حوزه از انتقاد شد که چرا عملکرد چند تن از نيروهاي کليدي روزنامه اعتماد ملي بايد شامل بقيه نيروها شود. براي اين منظور قانون مطبوعات مي تواند در يک تغيير اساسي مثل ساير کشورهاي دنيا نيروهاي تحريريه را شامل قوانين کيفري البته با حضور هيات منصفه در دادگاه کرده و در شکايت هاي مختلف افراد مختلف محاکمه و محکوم شوند و روزنامه که خود ذاتاً عامل خطا و خلاف نيست تعطيل نشود. نگارنده معتقد است اگر حقوق اکثريت نيروهاي مطبوعات مورد توجه مسوولان باشد، حتي در شرايط فعلي نيز مي توان با تغيير مديرمسوول به جاي تعطيل کردن روزنامه شرايطي ايجاد کرد که يک واحد مطبوعاتي هيچ گاه تعطيل نشود و چند صدنفر از نيروهاي کارآزموده و حرفه يي بيکار نشوند. اما اصل کار و اقدام اساسي در داشتن يک قانون جامع مطبوعات که رويکردي حرفه يي داشته باشد، ميسر است و به همين جهت پيشنهاد نگارنده به عنوان يکي از روزنامه نگاران قديمي تهيه قانون جديدي براي مطبوعات است که به دفاع از حرفه يي گري مطبوعات بپردازد تا به وسيله آن بتوان از نگاه سياسي و ابزاري به روزنامه به نگاهي کاملاً حرفه يي در محدوده عملکرد يک رسانه مکتوب مانند آنچه در جهان جاري است،تغيير جهت داد.
*****
برای احمد زیدآبادی
منبع: وبلاگ یادداشت‌های نیک‌آهنگ کوثر
روزی که عکس احمد را در دادگاه دیدم، کفم برید. مطلبی نوشتم، اما منتشرش نکردم. گاهی پیش می‌آید...
از روزی که خواندم احمد ۱۷ روز در سلول "قبر" بوده و کسی سراغش را نگرفته، ماندم که این جماعت چه فکر می‌کنند؟ مطمئنا برخوردهای خیلی بدتری با بسیاری از جوانا مردم در کهریزک و بازداشت‌گاه‌های پنهانی کرده‌اند...برای این قوم، جنایت از آب خوردن هم راحت‌تر شده انگاری...به قول رفیقی، قبل از تجاوز به جوان مردم وضو هم ممکن است بگیرند...احمد اهل ناله کردن نیست. مثل من از شرایط پرفشار فراری نبود و ماند. تهدید هم اثری رویش نداشت. شاید از احمد هم انتقاد کنم که فاصله میان روزنامه‌نگاری و سیاست را رعایت نکرده باشد، اما هر چه هست، انسانی است شجاع و از خود گذشته.قبل از انتخابات چند باری با هم گپ زدیم و خندیدیم. دردم می‌گیرد وقتی می‌فهمم آن خنده‌ها به ناله و فریاد تبدیل شده...۱۷ روز...روزی خامنه‌ای در باب سلول انفرادی گفته بود که هر روز آن معادل چند روز زندان عمومی است...خیلی دلم می‌خواهد ببینم روزی را که بعد از برگزاری دادگاهی عادلانه، با حضور هیات منصفه واقعی، و بدون پیشدواری رایج ایرانی، حکم دادگاه این موجودات چه خواهد بود. اما قاضی به زندانی پیشنهاد کند که برای تسریع مدت اقامت در زندان، داوطلبانه به همان سلول‌هایی می‌تواند برود که پیش از این بقیه را فرستاده...بعد بنویسد که چه بر او رفته...احمد هر چه اعتراف کند یا نکند، همان احمد همیشگی است. انسانی صادق و دوست داشتنی و البته "گنده‌گو".الان پسرهایش بزرگ شده‌اند...توی این چند سال چه زجری آنها کشیده‌اند.همسرش چه زجری کشیده...البته او خیلی مقاوم‌تر از همه ماست. حتی اگر احمد مجبور شود کوتاه بیاید، او کوتاه نخواهد آمد. او فرزند یک خانواده خوشنام سیاسی است و در دوران کودکی‌اش، پدر و مادرش دائما در بند بوده‌اند...
دو صد لعنت بر این قوم پلید!
*****
بيانيه جمعيت اسلامي وکلاي دادگستري در خصوص حوادث اخير
جمعيت اسلامي وکلاي دادگستري ايران خواستار ارزيابي حوادث پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري از سوي نهادها و مسوولان شد. جمعيت اسلامي وکلاي دادگستري با انتشار بيانيه يي اعلام کرد؛ با سپري شدن دو ماه از برگزاري انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري به نظر مي رسد فرصت بررسي و تحليل ابعاد حقوقي اين رخداد فراهم شده بنابراين ارزيابي اين گونه حوادث و چگونگي مراجعه به آنها از سوي نهادها و مسوولان يکي از نيازهاي امروز جامعه است. جمعيت اسلامي وکلاي دادگستري ايران در بيانيه فوق سپس مي افزايد؛ متاسفانه آنچه در اين ايام شاهد بوده و هستيم، انطباقي با تعاليم ديني اسلام و قوانين وضع شده در جمهوري اسلامي ندارد. اين بيانيه به مواردي از قبيل بازداشت هاي غيرقانوني، ضرب و شتم افراد بازداشت شده- که بعضاً منجر به قتل آنان شده و بازداشتگاه کهريزک يکي از مصاديق آن است- يا نگهداري افراد در محل هاي غيرقانوني و عدم تفهيم اتهام به آنان وفق موازين و عدم اطلاع رساني به خانواده بازداشت شدگان و سرگرداني و بلاتکليفي آنها ميان نهادها و بازداشتگاه هاي مختلف و موارد ديگري که ذکر همگي به درازا خواهد کشيد اشاره کرده و مي افزايد؛ اين موارد از جمله تخلفاتي است که مورد انکار نيست و هيچ ترديدي در مغايرت آنها با قانون اساسي و قوانين مجازات اسلامي، آيين دادرسي کيفري، حفظ حقوق شهروندي و معاهدات بين المللي نمي باشد.همچنين جامعه مستقل وکلاي دادگستري با ارسال نامه يي به رئيس قوه قضائيه خواستار تعيين تکليف و آزادي عبدالفتاح سلطاني و محمدعلي دادخواه شدند. در اين نامه خطاب به صادق لاريجاني آمده است؛ «اين درد را چگونه و با چه زباني بيان و عنوان کنيم و به کجا شکايت بريم که تعدادي از وکلاي دادگستري که خود وظيفه و تکليف در اجراي عدالت و احقاق حق مردم دارند با عناوين و اتهاماتي که مطلقاً نمي تواند در محدوده عملکرد و شخصيت و مسووليت شغلي آنها باشد دستگير و بازداشت شده و مدت ها است که دو نفر از آنها آقايان محمدعلي دادخواه و عبدالفتاح سلطاني در بازداشت به سر مي برند.
*****
نفت 74 دلاري شد؛
كمربندها را سفت كنيد؛ بحران مي‌رسد

خبرگزاری ایلنا - كد خبر: 724001388
بالا رفتن نفت به قول بسياري از انديشمندان اقتصادي جهان فقط در ظاهر مي‌تواند برگ برنده‌اي براي كشورهاي نفتي باشد. اما در واقعيت، هر گاه بهاي نفت بالا رفته است كشورهاي نفتي در نقطه مقابل ضعف اقتصادي را مزمزه كرده‌اند.
ايلنا: شايد اين هم از خوش شانسي كشورهاي نفتي باشد كه يك بار ديگرقيمت نفت تا 74 دلار بالا آمده است؛ به‌خصوص‌ براي‌كشورهايي كه تمام اقتصاد خود را به نفت‌متكي كرده‌اند و دولت‌هايشان نيز با بازوي نفت نيروي بزرگي را به اقتصاد تزريق مي‌كنند. البته اين ادعا نيز تا حد زيادي شبيه به يك مزاح است. بالا رفتن‌قيمت نفت به قول بسياري از انديشمندان اقتصادي جهان فقط در ظاهر مي‌تواند برگ برنده‌اي براي كشورهاي نفتي باشد. اما در واقعيت، هر گاه بهاي نفت بالا رفته است ،كشورهاي نفتي در نقطه مقابل، ضعف اقتصادي را مزمزه كرده‌اند. با اين حساب بايد گفت كه 74 دلاري شدن نفت درواقع روشن شدن دوباره چراغ قرمز بحران در كشورهاي نفتي است؛ يعني همان كشورهايي كه نفت 140 دلاري را در سال 2008 مزمزه كردند اما نه تنها به رشد اقتصادي نرسيدند بلكه بسياري از آنها دچار ناتواني مزمن اقتصادي نيز شدند. حالا با باز خواني اين سناريو، نوشتن از نفت 74 دلاري نماي ديگري دارد. طي دو روز پيش اما كه يك بار ديگر منحني‌هاي نفتي صعود را به تصوير كشيدند ،تحليلگران جهاني طلاي سياه،هركدام از موضعي خاص به ارزيابي دوباره به افزايش بهاي طلاي سياه پرداختند. در اين ميان شايد همه كارشناسان در يك ايده اشتراك داشتند و آن هم اين هشداراست‌كه، اگر افزايش بهاي نفت ادامه يابد، بايد زنگ آماده باش بحران را براي اقتصاد جهاني،به‌خصوص براي كشورهايي كه بدون نفت نمي‌توانند در مسير توسعه قرار بگيرند، به صدا درآورد. البته اين ادعاي تازه‌اي نيست .تجربه جهاني نيز به اثبات رسانده است كه با بالا رفتن بهاي نفت ،هم اقتصادهاي نفتي به لرزه مي‌افتند و هم كشورهايي كه توسعه را در آغوش گرفته‌اند ،در بن بست اقتصادي گرفتار مي‌شوند. با اين اوصاف اما يكبار ديگر بازار نفت افزايش‌قيمت را تجربه مي‌كند و شواهد موجود نشان مي‌دهد كه پا گرفتن دوباره اقتصاد ايالات متحده دليل اصلي اين اتفاق است. اين مسئله ازچند روز پيش نيز قابل پيش بيني بود. يعني زماني كه رئيس جمهوري ايالات متحده در مقابل دوربين رسانه‌هاي خبري لبخندي زد وبا اعلام اين خبر كه بيكاري در آمريكا كاهش يافته است ، از آينده سفيد در اقتصاد آمريكا سخن گفت. اين روزها البته روزهاي خوبي براي اقتصاد ايالات متحده محسوب مي‌شود. گزارش‌هاي موجود نشان مي دهد كه فروش خانه درآمريکا به ويژه در ماه ژوئيه ،بيشترين نرخ رشد را در دو سال اخير داشته است. يعني مي‌توان گفت كه كسادي، بار خود را از بازار جهاني مسكن آمريكا بسته است؛چيزي كه بن برناكي، رئيس كل بانك مركزي آمريكا از آن با عنوان جشن تولد دوباره اقتصاد جهاني ياد مي‌كند. به عبارتي‌مي‌توان گفت كه آغاز دوباره رونق در اقتصاد آمريكا، برگه نفت را به سمت صعود تغيير داده است. اما آيا اين صعود مجدد مي‌تواند پيام خوبي براي اقتصاد جهاني به همراه داشته باشد. تحليلگران اما، مي‌گويند نفتي‌ها كمربندها را سفت كنند ، چون سقوط دوباره دور از ذهن
نيست.
*****
از میان ایمیل های رسیده:
ايران - روسيه و غرب
الهه کولايي

به دنبال تغييرات عظيمي که پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي شکل گرفت، سياست خارجي روسيه نسبت به آسيا و اروپا بسيار سريع در مسير تحول قرار گرفت و روسيه تلاش کرد نقش و جايگاه خود را در خاورميانه و حوزه خليج فارس همانند دوران اتحاد شوروي بازسازي کند و به ايفاي يک نقش موثر در تحولات اين منطقه بپردازد. بر همين اساس شاهد تحول در روابط روسيه و کشورهاي اين منطقه از نيمه دهه 1990 هستيم، به ويژه روابط روسيه با اسرائيل با توجه به مهاجرت گسترده يهوديان از جمهوري هاي پيشين اتحاد شوروي به اين کشور سبب شد حدود يک پنجم جمعيت اسرائيل را روس هاي مهاجر و مهاجران ديگر جمهوري هاي پيشين اتحاد شوروي تشکيل دهند. اين حضور عظيم و تعيين کننده مهاجران روس در اسرائيل سبب نزديکي روزافزون روابط روسيه و اسرائيل به خصوص به عنوان دريچه يي به سوي توسعه و بهبود روابط با ايالات متحده امريکا بوده است. بنابراين روابط با اسرائيل براي روسيه از جايگاه ويژه يي برخوردار بوده که هم در ابعاد سياسي و هم اقتصادي قابل توجه است. در همين چارچوب بر اساس تلاش روسيه براي ايفاي نقش مستقل در سياست خارجي خود در برابر غرب به ويژه اروپا رابطه با جمهوري اسلامي ايران نيز از جايگاه خاصي برخوردار شده که عمدتاً در موضوع هسته يي آثار خود را نشان داده است. همچنين نقش حمايتي روسيه در برابر تشديد فشارهاي اروپا و شکل گرفتن اجماع جهاني از سوي اروپا و امريکا عليه ايران در روند صدور قطعنامه هاي تحريم شوراي امنيت عليه تهران اهميت اين رابطه را براي همه کشورهاي جهان آشکار کرده است.با توجه به جايگاه ژئوپولتيکي ايران و اهميت منطقه يي آن در حل و فصل مشکلات امريکا در اين منطقه مهم، رابطه ايران و امريکا همچنان به عنوان يک ابزار بسيار مناسب در خدمت ديپلماسي روسيه مورد توجه قرار مي گيرد و در طول سال هاي پس از استقلال اين کشور همواره اين رابطه از اعتبار ويژه يي در بده بستان هاي روسيه و امريکا برخوردار بوده است. در شرايط فعلي که طرح نگراني هاي تکرارشده در گذشته اوج مي گيرد و اعمال فشار بر ايران با تمرکز بر موضوع برنامه هسته يي به شدت دنبال مي شود، نوع رابطه ايران و روسيه براي تامين اهداف امريکا و متحدان آن از اهميت ويژه يي برخوردار خواهد شد و با در نظر گرفتن جايگاه ايران در مسائل خاورميانه به ويژه موضوع اعراب و اسرائيل براي دولت اسرائيل اين ارتباط ميان مسکو و تهران بسيار قابل توجه بوده و به طور ويژه دنبال مي شود. بنابراين افزايش رفت و آمدهاي ديپلماتيک براي تاثيرگذاري بر سياست خارجي روسيه در برابر ايران و تمرين همراه کردن روسيه با سياست هاي غرب در اين مورد خود را آشکار مي کند.تجربه سال هاي گذشته نشان داده در حساس ترين موضوعات مربوط به همکاري روسيه و ايران بارها اين کشور- به طور طبيعي- در تنظيم روابط خود منافع ملي را مبنا قرار داده و سود و زيان رابطه با هر يک از کشورهاي جهان را محاسبه کرده است. مسکو با مقايسه توانمندي ها و امکانات موجود در اختيار ايران و مجموعه کشورهاي ديگري که تغيير اين سياست جاري را دنبال مي کنند سياست خارجي خود را تنظيم مي کند. مي توان انتظار داشت در برابر افزايش منافع اين تغيير وضعيت، روس ها همانند گذشته- بر خلاف برخي تحليل هاي داخلي خوش بينانه که انتظار داشتند در برابر اعمال سياست تحريم و تصويب قطعنامه هاي شوراي امنيت عليه ايران مسکو اقدامي انجام دهد اما برآوردها اشتباه بود- رفتار کنند. بنابراين ضمن اينکه بايد به نقش و جايگاه روسيه در تامين منافع روسيه در آسياي مرکزي و قفقاز توجه داشت و دغدغه هاي روسيه در ارتباط با توانمندي هاي ايران در مناطق مسلمان نشين اين کشور را در نظر گرفت.
*****
مکه اوین...!!
فرشته قاضي

وقتی دانیال، گوشی را از مادربزرگش می گیرد و می گوید به مامان روشنک بگویم زودتر از مکه برگردد چون دیگر دل کوچکش، از دلتنگی درد گرفته، وقتی پسرک کوچک عبدالله مومنی که فکر می کند چون خبرنگار هستم از همه چیز خبر دارم می پرسد که بابای او باز به خانه خواهد آمد؟ در خودم می شکنم و به این می اندیشم که چه تعداد کودک در سرزمین من فکر میکنند مادرشان مکه رفته و یا دل کوچکشان می لرزد که نکند پدرشان دیگر خانه بازنگردد و دیگر آغوش گرم پدر را نداشته باشند.دانیال 8 ساله فکر می کند مادر مهربانش به مکه رفته و از دست خدا ناراحت است که به فکر دل کوچک او نیست. می گوید: میدونم خدا مامانم رو خیلی دوست داره که تو خونه خودش نگهش داشته و کارش زیاده اما بذاره بیاد قولمیدم دوباره زودی خودم باهاش برم مکه. چگونه می توانم به این کودکی که فقط 8 سال دارد بگویم مادرت در مکه اوین است، که روشنک سیاسی بی هیچ گناهی و فقط به جرم آزادگی در بند است به خاطراو و به خاطر کودکان ما. به او قول میدهم که بروم مکه و با مادرش بازگردم و مادرش میداند که دانیال پسر خوبی است و او را دوست دارد و زود برمیگردد.
امیر و حمید مومنی پدر را در زندان اوین در حالی دیده اند که قدرت راه رفتن و حرف زدن نداشته وحشت زده اند از آنچه که دیده اند. امیر ده ساله از من می پرسد شما خبرنگارید و خبرنگارها همه چیز را میدانند نکنه بابام رو بکشن یعنی بابام بازم میاد خونه؟ آخه خیلی مریض بود... و من چه دارم که بگویم در پاسخ به نگرانی های بزرگ پسرکی کوچک که از همان کودکی بارها شاهد یورش وحشیانه ماموران امنیتی به خانه شان بوده که چگونه همه خانه را به جرم آزادگی پدر به هم ریخته اند تا مگر مدرکی از وارستگی این مرد بزرگ بیابند، و سپس پدر را با خود برده اند در میان سیل اشک و هراس کودکانش. چگونه به این پسر معصوم بگویم که جسم و روح بزرگ پدرش، زیر وحشیانه ترینشکنجه ها خرد می شود تا او و کودکان من و ما در شرایطی بهتر زندگی کنند؟
یاد پارسای احمد زیدآبادی می افتم که وقتی بچه بود، روزی که پدرش را در مقابل چشمان معصومش بازداشت کردند به گوشه ای خزیده و به دوستش گفته بود "امروز باباي مرا دستبند زدند، بردند زندان." و از شدت اضطراب، آن شب هشت بار رختخوابش را خيس كرده بود. اکنون پارسا بزرگ شده اما هر لحظه و هر ثانیه دل کوچکش لرزیده که نکند دوباره پدرم را ببرند و او برنگردد و.... و باز بردند و در جایی چون قبر زندانی اش کرد و...
دل کوچک این کودکان هر روز و هر شب می لرزد و با چه هراسی به خواب می روند و چه کابوس ها که نمی بینند. دلم میخواهد به آنها بگویم پدر و مادرانشان، زنان و مردان آزاده ای هستند که تاریخ این سرزمین و کودکان کودکان ما به آنها افتخار خواهند کرد؛ اما این کودکان چه میدانند کودتا چیست و دیکتاتور یعنی چه؟
فریده یازده ساله چه میداند و چه می تواند به بازجوی سنگدل پدر بگوید وقتی به او می گوید "اگر مادرت شلوغ نمیکرد بابا الان خانه بود"؟ اوچه میداند سیاست چیست و پدر را چرا در بند باید ببیند و چرا پشت سر او دررا به روی محمد علی ابطحی قفل می کنند؟ این روزها اشک مادران و لرزش صدای کودکان جزوی از زندگی من شده است و من تکه ای از روحم را میدهم و هر روز با مخفی کردن اشک ها و هق هق گریه هایم، با این کودکان صحبت می کنم و اطمینان میدهم که پدر یا مادرشان به زودی زود بازخواهند گشت و انان را در آغوشی گرم خواهند کشید.به اهورای کوچکم که نگاه می کنم مصمم می شوم به او بیاموزم زندان ایران جای آدم های بد نیست و آدم های خوب را، آدم های بد به زنجیر می کشند و به زندان می برند و در پاسخ به او که کودکانه می پرسد چرا، می گویم چونحکومت ما برخلاف ادعایش، بویی از اسلام نبرده و آدم های خوب زندان میروند تا اهورای من و اهورای ما زندگی کنند و زندگی را بفهمند.
*****
وقتی تحمل آزادی سخت می‌شود
ژیلا بنی‌یعقوب
دو روز است که از اوین آمده‌ام بیرون. شصت شب گذشته‌اش را در بند 209 اوین خوابیده‌ام و چقدر خواب در آنجا راحت‌تر از خوابیدن در اینجاست.
چون در میان دوستان زندانی‌ات بودی. در کنار شیوا نظرآهاری و سعیده کردی‌نژاد. چون می‌دانستی کمی آن‌سوتر سمیه و مهسا و زهرا و ناهید هم هستند. چون می‌دانستی کمی دورتر بهمن عزیز و بقیه دوستان خوبت هستند:احمد زیدآبادی، عبدالفتاح سلطانی، عبدالله مومنی، کیوان صمیمی ،سعید لیلاز، محمدرضا جلایی‌پور، مسعود باستانی، محمد قوچانی و خیلی‌های دیگر.حالا دو شب است که نمی‌توانم بخوابم. چون لحظه لحظه قلبم با شیوا و بهمن و بقیه عزیزان در بند است. هر لحظه به خودم می‌گویم: تو چطور می‌توانی زیر کولر بخوابی و دوستانت در گرمای طاقت‌فرسای سلول باشند؟ اگر در این دو روز نبود دیدار دهها دوستی که به خانه‌ام آمده بودند ،چقدر تحمل این آزادی سخت‌تر می‌شد.دوستانم برایم صدها شاخه گل آورده‌اند و دهها جعبه شیرینی و شکلات.اما حتی یک شکلات و یا شیرینی هم نخورده‌ام. وقتی یادم می‌آید سعیده هوس شیرینی کرده بود و مامور خرید برایش شیرینی نمی‌خرید نمی‌توانم شیرینی بخورم. امروز یک دوست عزیز برایم هندوانه آورده بود، گفت می‌داند که تابستانم را بدون هندوانه خوردن طی کرده‌ام .اما من این هندوانه را نمی‌خورم وقتی یادم می‌آید که شیوا بارها هندوانه هوس کرده بود و مامور خرید اجازه نداشت برای ما هندوانه بخرد.شیوای دوست داشتنی و مقاوم، بهمن عزیزم ،سعیده پر شر و شور و بقیه عزیزان در بند تا شما هم مثل من نتوانید هوای آزاد را تنفس کنید، هیچ شیرینی و شکلاتی نخواهم خورد و مطمئن باشید هیچ شبی آرام نخواهم خوابید.من منتظرتان می‌مانم تا در جشن آزادی‌تان با هم شیرینی بخوریم.

*****
از میان ایمیل های رسیده
جناب لاریجانی، قضاوت کن...
مسيح علي نژاد
صد قصه بر سر زبان ها شاد تا عاقبت از تبار لاریجان و از میان باقی برادران لاریجانی، صادق، صاحب مسند شد و بر کرسی قاضی القضات نشست و رییس قوه قضاییه ایران شد. این پست و مسند کوچکی نیست که بی حاشه وحوصله از آن نوشت اما اینبار اصل بر آن است که در محضر بزرگان به سبک قاضیان، پیش داوری کنار گذارده شود و مختصر چند خواسته ساده مطرح شود، بی آنکه حساب ویرانه های به جا مانده از همان ویرانه ای که هاشمی شاهرودی تحویل گرفت و ویرانه تر تحویل اش داد را به حساب رییس فعلی گذاشت.
پیش از آنکه مراسم معروف تودیع و معارفه شاهرودی و لاریجانی شکل گیرد اما و اگر ها شکل گرفت، ابتدا تعویق این مراسم، شایعه و حاشیه ای شد تا خبر بپیچد که صادق لاریجانی این پیش ها شرط را برای پذیرش شان بالای قضایی دارد: لغو دادگاههای زنجیره ای متهمان ماجرای انتخابات ریاست جمهوری که جهان را محو نحوه مشابه این دادگاه با دادگاههایی که پیش از این تاریخ به خود دیده بود ساخت و هر روز انگشت حیرت به دهان می ماندند که چگونه جمهوری اسلامی از سیاسیون رده بالای کشورش اعتراف به براندازی می گیرد و از بنیانگذاران انقلاب ۵۷، بعد از سی سال اقرار به انقلاب مخملی می گیرد؟ حاشیه دیگری که در سایت محسن رضایی ثبت شد آن بود که لاریجانی خواستار آزادسازی تمامی آنان که به نام آشوب گران در زندان روزگار می گذرانند، شده بود. همان زندانیانی که در این دو ماه و اندی، گهگاهی یک مکالمه دو یا سه دقیقه ای سهم خانواده های شان می شود از سوی منادیان عدالت در سیستم قضایی کشور، تا خیال و خاطرشان جمع شود که زندانی آنها هنوز زنده است و مثل باقی همبندهای ناشناس از اوین به سردخانه منتقل نشده است.
سپس حاشیه دیگری بر سر در ورود لاریجانی نصب شد که نصابان آن از قضا ما و مردم نبودیم، خبر در روزنامه جمهوری اسلامی چاپ شد. روزنامه ای که کمتر متهم به سیاه نمایی از سوی دادستانی تهران بوده است و بعید به نظر می رسد مثل باقی روزنامه ها با پدیده شکایت های زنجیره ای و احضار های زنجیره ای و توقیف های زنجیره ای سر کار داشته باشد و اساسا مدعی العموم و تشویش اذهان عمومی نیز در قاموس ساکنان این روزنامه برابری نمی کند با آنچه در خزانه لغات خانه به دوشان خانه خبر می گذرد. برای همین خودی تر به نظر می رسید وقتی خبر نوشت که در آستانه شروع به کار لاریجانی، دادستان تهران و همان قاضی معروفی که این روزها به تنهایی حکومت می کنند بر مملکت زندانیان، برکنار خواهد شد و جایش کس دیگری که بی حاشیه تر است به دادستانی تهران خواهد آمد.
وقتی اطلاع رسانی آزاد مخدوش می شود، خبرهای ریز و درشت غیر موثق، قارچ گونه گسترش می یابد در فضای جامعه و کسی هم جلودار شیوع این بیماری خطرناک نیست. توقع جامعه از حاکمان به دلیل دسترسی به همین سه خبر حاشیه ای بیش می شود و آنگاه که هیچ کرنش و ملاطفتی ندیدند ناگهان یاس و سرخوردگی جایش را با نشاط و چشم انتظاری عوض می کند و رفته رفته خشم، حاصل این معادله چند مجهولی سیاسی و اجتماعی خواهد شد. یعنی توقعی که در جامعه با جابجایی مدیران پدید می آید خود به خود زیاد است حال در نظر بگیرد اگر آن جامعه در بحران باشد و سپس پیش از آمدن مدیر و رییس جدید، چشم ها نگران باشد و عاقبت دو سه خبر حاشیه ای امیدی را در دل یک جامعه تب دار و بحرانی ایجاد می کند، آنگاه وظیفه یک قاضی بر مستند ریاست نشسته چه خواهد بود؟
هاشمی شاهرودی پیش از این در راس قوه قضاییه، ملت را همانند احمدی نژاد به خط کرده بود و در ملاقات های مردمی لبخندی هم به گوشه لب می نشاند و دستی بر سر مظلومان می کشید و شکوه هایی از پرونده به زمین مانده شان را می شنید و وعده پیگیری می داد. مهمتر از همه آنکه شیخ الرییس خودش در مقام انتقاد از دستگاه قضایی همیشه جلودار بود. چنان از منظر یک فرد خارج از سیستم قضایی به نقد های تند و آتشین بخش هایی از قوه قضاییه ایران بر می آمد که اگر دادستانی تحت نظارت این دستگاه و همان قاضی معروف، تیتر نخست سخنان شاهرودی را در رسانه ها بدون نام او می دید، بی شک در اسرع وقت دستور دستگیری و پیگیری قضایی منتقد جسوری که اذهان عمومی را مشوش کرده و در سیاه نمایی سنگ تمام گذاشته بود را صادر می کرد.
و اما این روزها که ایران در صدر اخبار جهان است و هر روز از زندان و دادگاه این کشور اخباری به گوش عالم می رسد که هرگز با رافت اسلامی و عدالت علوی و باقی شعارهایی که در مستند نشستگان می دهند سازگاری ندارد. از یک طرف فریاد «وا اسلاما» که از دهان حاکمان ایران در برابر نقض حقوق مسلمانان در کشورهای دیگر جهان شنیده می شود، گوش فلک را کر کرده است و از سوی دیگر عنوان درشت روزنامه های جهان حکایت غریب مسلمانانی است که در ایران به زور شکنجه و تجاوز اعتراف به نا مسلمانی می کنند. گفته بودند دعوای انتخاباتی در ایران، یک دعوای فامیلی است و کشورهای غربی بیجا می کنند که وارد منازعات خانوادگی ما می شوند. در تثبیت این ادعا، کروبی و موسوی را اعضای این فامیل بزرگ خواندند تا به جهان نشان دهند گه اگر خرده حدیثی هم هست که حکایت بر ناسازگاری دارد، به دیگران چه؟ فرزندان همین انقلاب اند و شکوه به اهالی همین خانه می کنند و غربی ها هم حق سو استفاده ندارند. اما دیدیم که نامه گلایه آمیز و محرمانه شیخ مهدی کروبی به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام فرجام اش در نظر گرفتن مصلحت همان نظام شد و چه بلایی بر سرش آمد. نامه ای که شیخ خواستار پیگیری وضعیت کسانی شد که شهادت می دهند در میان همین اختلافات خانوادگی و در زندان های همین خانواده مشترک به آنها تجاوز شده است اما بزرگتر ها و کسانی که زور بیشتری دارند با دست دهان باقی اعضای فامیل را بسته اند تا مباد از درد و زخم تجاوز، ناگهان صدای ضجه ای از گلوی کسی بیرون رود و همسایه خبردارد شود و برای دادخواهی به دخالت بر آید. کسانی که دلشان از دخالت بیگانگان بیشتر از تجاوز به ضعیف تر های یک خانواده می گیرد، شبانه دستور توقیف روزنامه هایی را می دهند که صدای ضجه تجاوز شدگان را منعکس می کرد.
این روزها میان این نزاع دل آزار خانوادگی مردم ایران ثابت کرده اند که کینه و بغض از هیچ کس به دل ندارند و اگر کسی دست یاری برای آبادی ویرانه این روزهای ایران پیش آورد گذشته و سابقه اش را هم به رخ نمی کشند.
جناب لاریجانی ! زخم به درمان نرسیده تجاوز و خشونت، کاری تر از آن است که به ملت زحم دیده و درد کشیده این روزها مجال انتقام و انتقاد دهد. فقط یاری کی طلبند و پرسشگری می کنند. درد بی خبری از زندانیان و دفن دسته جمعی کسانی در بهشت زهرای تهران، عمیق تر و کشنده تر از آن است که مردم به پیش داوری داور از راه رسیده بر آیند. نو رییس سیستم قضایی کشور! هر که بودید و هر چه کردید و هرچه در سر داشتید و هر آنچه که از شما نوشتند و گفتند هیچ به کار این مردم نمی آید. آینده پیش روی شما و این ملت چشم به راه است، فرصت های تاریخی معمولا همیشه در رخ نمی دهد. فصل دشوار تاریخ پیش روی شماست. ملت همین که دادگاههای رسوای اعترافات، چند روزی لغو شده یا به تعویق افتاده است را ر روزنه امیدی می بینند. گام های بعدی را بردارید. اینک حالی بپرسید از زندانیان. احوال باقی اعضای خانواده را از زبان خودشان گوش کنید. به جای رفتن پای مجلس و منبر آنانی که خون جلوی چشمانشان را گرفته است و خون ریخته شده فرزندان این مرز و بوم را به جای سرخی صورت ایران اشتباهی گرفته اند، به خانه زندانیان و کشته شدگان بروید. یعنی آزادی همه زندانیان انتخاباتی و بعد بررسی پرونده آنان در یک فضای آرام سیاسی توقع زیادی هست ؟
حتی مردم خاطی هم قضاوت می خواهد نه قساوت. خاطیان هم در قاموس قاضیان باید که انسان تلقی شوند و مشمول رعایت تمامی حقوق یک شهروند تمام عیار؟ عیار عدالت باوری تان را به نمایش گذارید که این ملت برایش هیچ فرقی نمی کند چه کسی و در چه قبا و ردایی به مدد می آید این روزها. ملت این روزها عجیب بخشنده شده اند و دست یاری به سوی هر آنکه پی جوی حقوق از دست رفته همنوعان شان باشد پیش می کشند. آنان که به پای ثابت زندان ها و سردخانه ها و بهشت زهرای اینروزهای ایران شده اند، پی کسی می گردند که فارغ از هر دیدگاه و خط و مشی فکری، حریم نا امن زندگی شان را به نام عدالت ادعا شده امن کنند. خواسته زیادی هست؟
*****
دفن بی نام و نشان 44 شهروند تهرانی در قطعه 302 بهشت زهرا
کمیته ویژه مجلس بررسی نکرده تکذیب کرد
لیلا طیری
مجید نصیرپور، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس اعلام کرد که درخواست بررسی خبر دفن دسته‌جمعی برخی از کشته‌شدگان حوادث پس از انتخابات از طریق سازمان بهشت زهرا را به کمیسیون اجتماعی مجلس ارائه داده است.
روز گذشته سایت اینترنتی نوروز، به نقل از برخی پرسنل بهشت زهرا خبر داده بود پیکر دهها نفر از شهروندان تهرانی در تاریخ های 21 و 24 تیرماه بدون اسم و مشخصات فردی در قطعه 302 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است.براساس این گزارش روز بیست و یکم تیرماه از بین جوازهای دفن صادر شده در آن قبرستان، 28 جواز بدون ذکر نام و نام خانوادگی صادر شده و همگی در قطعه 302 به خاک سپرده شده اند. 24 تیرماه نیز 16 جواز دفن با شرایط فوقصادر شده است. در تاریخ 24 تیرماه خانواده یکی از شهدای حوادث اخیر، از وجود دهها جنازه در سردخانه ای در جنوب غربی تهران خبر داده بود، که با تحویل جنازه های منجمد به خانواده ها در روزهای بعدی این خبر تا حدودی مورد تائید قرار گرفت.یکی از این خانواده ها گفته بود که او را به سردخانه ای در جنوب غربی تهران که مخصوص نگهداری میوه و محصولات لبنی بوده است برده اند و آلبومی در اختیارش گذاشته اند که تصویر صدها کشته در آن بوده است تا جنازهفرزندش را از بین آنها پیدا کند. به گفته وی دیدن تصاویر کشته سدها نزدیک به نیم ساعت به طول انجامیده است و در زمان خروج از این سردخانه پیکر صدها شهید را دیده است که در آنجا روی هم گذاشته شده بودند.اکنون به نظر میرسد پس از دیده شدن جنازه های شهدا در سردخانه های صنعتی و وحشت از انتشار اخبار آن توسط خانواده ها، جنازه ها بدون شناسائی به بهشت زهرا برده شده و به خاک سپرده شده اند.لازم به ذکر است، اجساد در سردخانه های پزشکی منجمد نمی شود اما به دلیل اینکه این جنازه های در سردخانه های صنعتی نگهداری شده بودند، اجساد منجمد شده و به فرم خود را از دست داده بودند. پیگیری ارگان جبهه مشارکت از مسئولین بهشت زهرا در روزهای اخیر بی‌نتیجه بوده است و هیچکدام از آنها حاضر به پاسخگویی در مورد این اجسادنبوده‌اند. با اینحال این سایت نوشته است با همکاری برخی از پرسنل سازمان شماره جواز دفن شهدایی که بدون نام در قطعه 302 به خاک سپرده شده‌اند در اختیار سایت نوروز قرار گرفته است که در صورت لزوم منتشر خواهد شد.همزمان مجید نصیرپور، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس خبر از ارائه درخواست بررسی خبر دفن دسته‌جمعی برخی از کشته‌شدگان حوادث پس از انتخابات، از طریق سازمان بهشت زهرا به کمیسیون اجتماعی مجلس داد و گفت: از آنجا که سازمان بهشت زهرا زیر مجموعه کمیسیون اجتماعی است در جلسه این کمیسیون، درخواست بررسی این خبر را مطرح خواهم کرد. به گفته نصیرپور اگر کمیسیون موافقت کند این موضوع در دستور کار قرار خواهد گرفت.
اما در واکنشی متفاوت، فرهاد تجری، عضو کمیته ویژه کمیسیون امنیت ملی برای پیگیری وضعیت بازداشتگاه‌ها و بازداشت‌شدگان پس از انتخابات، قبل از بررسی این موضوع اقدام به تکذیب آن کرد. وی با بیان اینکه همه مسایل در بازداشت‌ها شفاف است و ابهامی وجود ندارد افزود: اصل خبر دروغ است چه برسد به اینکه تعیین کنند کدام افراد دفن و خاکسپاری شده‌اند. تجری به سایت پارلمان نیوز گفت : این شایعه‌ها ادامه حلقه‌های ابهام آفرینی و تشتت ذهن مردم در مورد حوادث پس از انتخابات است وی در پاسخ به این سئوال که آیا کمیته ویژه شما اسامی افراد مفقودی حوادث پس از انتخابات را برای بررسی در اختیار دارد، خاطر نشان کرد: "ما از خانواده‌ها خواسته‌ایم با مراجعه به مجلس اگر مطلبی هست به ما گزارش دهند اما خانواده‌ها نیامده‌اند."
*****
از میان ایمیل های دریافت تا این لحظه
سوگ نامه‏ای برای توقیف روزنامه اعتمادملی
مرگ پدر؛ در نبود برادر
تقدیم به «محمد قوچانی» عزیز و دیگر همکارانم که سوگوار توقیف روزنامه «اعتماد ملی» هستند.
روزنامه «اعتمادملی» توقیف شد. خبری که برای همه فقط خبر است و برای ما آوار. آواری که فرو می‏ریزد و درد آن نه تنها عمق وجودمان را فرا می‏گیرد، بلکه خانواده‏هایمان را هم سوگوار می‏کند. سوگواری ای همچون عزاداری برای از دست دادن یک عزیز که نان آور خانواده هم هست. در این روزها میزهای تحریریه و خاموش بودن چراغ‏ها، همچون رخت و لباس پدری است که فاجعه رفتن همیشگی او را برابر چشمانمان زنده می‏کند. هر تماس تلفنی برای پرسیدن اصل ماجرا، همچون تسلیت گفتن آشنایان در مراسم ختم می‏ماند که نه تنها آراممان نمی‏کند، بلکه داغ مان را هم تازه نگاه می‏دارد. در این ایام فقط فرزند بزرگ خانواده است که می‏تواند تسلای خاطر بازماندگان را فراهم آورد و اشک‏های فرو خفته او توان مقابله با درد مرگ را دارد. اگر آن فرزند بزرگ خانواده هم نباشد؛ چه خواهد شد؟!
آن روز که «شرق» توقیف شد و «هم میهن» در سن 40 روزگی خود به محاق توقیف رفت و «شهروند امروز» در اوج جوانی و باروری با یک نامه، دیگر منتشر نشد، فقط یک نفر بود که اشک ما را دید و با ما همچون یک برادر گریست، همدردی کرد و گفت: بار دیگر بر روی پاهایمان می‏ایستیم و می‏نویسیم. می‏نویسیم از آنچه به آن باور داریم. از آنچه که از آن حقیقت می‏بارد و رنگ نفاق، تزویر و تملق در آن جایی ندارد. این برادر بزرگتر اکنون در میان ما نیست که ما را در آغوش بگیرد و امید را در میان ما به ارمغان آورد. او نیست که اگرچه از ما سوگوارتر باشد، اما در کنار گریه شبانه خود، لبخندی را برای ما به همراه آورد و درد ما را فرو بکاهد.
«محمد قوچانی» تنها کسی بود که درد ما را می‏شناخت؛ چرا که خود او همچون ما طعم بیکاری را چشیده بود و با تمام وجود داغ آن را حس کرده بود. به یاد دارم، روز را که «هم میهن» توقیف شد و همچون آواری نفس مان را بند آورد. آغوش گرم محمد بود که به داد ما رسید. او به ما گفت: هر طوری شده‏است، نمی‏گذارم بیکار بمانید. اگرچه خود او می‏دانست که این سخن، شاید قطعی نباشد، اما می‏گفت تا درد مرگ عزیز، ما را از درون همچون موریانه‏ای نخورد و تهی نکند. «شهروند» هم که توقیف شد، محمد در کنار ما ناراحت بود، ابراز نگرانی می‏کرد و به دنبال دریچه‏هایی می‏گشت تا راهی برای ما و خودش باز کند. اما امروز او نیست. محمد نیست که در این ایام سخت، مونس و همدرد ما باشد و همچون گذشته ما را تسکین دهد.
امروز نه تنها درد مرگ روزنامه، ما را سخت گریان و سوگوار کرده‏است، بلکه نبود محمد هم همچون نمکی بر روی زخم، وجودمان را سست و ضعیف کرده‏است. اگرچه در این ایام، تنهایی مان بدون سردبیر، هر روز حس شدنی بود، اما در این چند روز گویی گم گشده مان نبودش بیش از گذشته احساس می‏شود. واقعا چه چیزی می‏تواند ما را در مرگ عزیز، در بند کردن برادر و فشار، بازداشت و مرگ دیگر اقوام و خویشان آراممان کند؟ چگونه این همه اذیت و آزار را می‏توانیم تحمل کنیم و لب بر روی لب بگذاریم و حتی اشک و بغضمان را مخفی نگاه داریم؟
*****
اجساد، خامنه ای را به محل جنایت باز می گردانند
منصور امان
بهشت زهرا، جسدهایی که آیت الله خامنه ای و باند او در راه حفظ موقعیت کبریایی خود از روی آنها عُبور کرده اند را پس داده است. افشای دفن دسته جمعی پیکر ده ها تن از قُربانیان شبیخون "نظام" به خرد و حیثیت مردُم ایران، یک بار بیشتر ولی فقیه و آدمکُشان او را به محل جنایت بازمی گرداند.
وضعیت آقای خامنه ای و همدستانش شبیه تبهکاران به تله اُفتاده ای است که در برابر قضاوت دادگاه قرار گرفته اند و بدون آنکه بتوانند مانع شوند، شاهد افزوده شُدن اسناد جُرم جدیدی بر پرونده خود گردیده اند. هر آنچه که "رهبر" باند برای پنهان نگاه داشتن جرایم خود بافته، زیر سنگینی ابعاد غیرانسانی آن رشته می شود و هر رد خون آلودی که پاک کرده، زیر حرارت نگاه انبوه شاهدان به جوشش آمده رنگ می گیرد و نشان او را فاش می سازد.
اگر ولی فقیه جمهوری اسلامی - همچون هر مُستبد کوته فکر دیگر - گُمان می کرد از چنان ساز و کاری برخورداری است که سرکوب خونین یک جُنبش میلیونی را زیر فرش جارو کُند، دستکم در دو ماهه اخیر درس بهتری گرفته است.
او در همان نُقطه ای که ناچار شُد زیر فشار اعتراض و نفرت همگانی نسبت به شکنجه، رفتار حیوانی و سلاخی جوانان کشور، به راه حل فرار به جلو مُتوسل شود و به وجود "بازداشتگاه غیراستاندارد" اعتراف کُند، بر خارج شُدن بازتاب جنایتها از کُنترُل حُکومت و دستگاه های پهن و پروار امنیتی، نظامی و تبلیغاتی آن صحه گُذاشت.
آنچه که تغییر یافته، ژرفش تضاد بین حُکومت و جامعه و گُسترش آن تا نُقاطی است که در حالت عادی از دخالت عملی در زندگی سیاسی برکنار می ماند. در این شرایط، تیغ کشی آیت الله خامنه ای و دسته ی او برای ترساندن و از میدان بدر کردن فیزیکی و روانی مُخالفان، خود به عاملی برای تحریک افکار و احساسات بخشهای وسیع تری از جامعه و برانگیختن آنها علیه خود می گردد؛ همان تحولی که اینک با نادیده گرفتن جسورانه حریمهای امنیتی "نظام" حتی از سوی لایه های نزدیک به آن روی داده است.
ولی فقیه و باند او با هر گامی که در مسیر جنگ وحشیانه و خونین خود علیه مردُم به جلو گُذاشته اند، تکه های بُزُرگتری از برگ انجیر مشروعیت دینی و سیاسی خود را از کف داده اند. گورهای بی نام و نشان در بهشت زهرا و خاوران، دفترهای پُر برگ در شرح عُریانی کریه منظر رژیم ولایت فقیه هستند.
*****
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
کد خبر : 4175
قرار بازداشت موقت برای «سران اغتشاش‌ها»
خبرگزاری هرانا : محمود سالارکیا معاون دادستان تهران از صدور قرار بازداشت موقت ۱۶۰ تا ۱۷۰ نفر از کسانی که وی آنها را «سران اغتشاش‌ها» معرفی کرده است، خبر داد.در جریان اعتراض‌ها به نتیجه انتخابات که از ۲۳ خرداد ماه آغاز شده است، آن‌طور که مقام‌های قضایی اعلام کرده‌اند در حدود چهار هزار نفر بازداشت شده‌اند که بیش از ۹۰ درصد آنها در هفته‌ اول آزاد شدند.در میان بازداشتی‌ها نام و چهره فعالان سیاسی، مدنی، روزنامه‌نگاران و فعالان حقوق زن و بشر دیده می‌شود.دادستانی تهران، اتهام برخی از این فعالان را حضور در اتاق فکر «کودتای مخملی» عنوان کرده و محاکمه برخی از آنها را از سه هفته پیش آغاز کرده است.
به گزارش رادیو زمانه محمود سالارکیا معاون دادستان تهران از صدور قرار بازداشت موقت ۱۶۰ تا ۱۷۰ نفر از کسانی که وی آنها را «سران اغتشاش‌ها» معرفی کرده است، خبر داد.در جریان اعتراض‌ها به نتیجه انتخابات که از ۲۳ خرداد ماه آغاز شده است، آن‌طور که مقام‌های قضایی اعلام کرده‌اند در حدود چهار هزار نفر بازداشت شده‌اند که بیش از ۹۰ درصد آنها در هفته‌ اول آزاد شدند.در میان بازداشتی‌ها نام و چهره فعالان سیاسی، مدنی، روزنامه‌نگاران و فعالان حقوق زن و بشر دیده می‌شود.
دادستانی تهران، اتهام برخی از این فعالان را حضور در اتاق فکر «کودتای مخملی» عنوان کرده و محاکمه برخی از آنها را از سه هفته پیش آغاز کرده است.این مقام قضایی اظهار داشت که بازداشت‌شدگانی که طی این مدت آزاد نشده‌اند «افرادی هستند که نتوانسته‌اند وثیقه مورد نیاز را تامین کنند.»آقای سالارکیا همچنین تائید کرد که فیض‌الله عرب‌سرخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در حوادث اخیر بازداشت شده، برای «درمان» به بیمارستان منتقل شده است.
وب‌سایت نوروز هفته گذشته از انتقال آقای عرب‌سرخی از زندان به بیمارستان خبر داده بود.این مقام‌ قضایی بدون اشاره به نام سعید حجاریان که خانواده‌اش اعلام کرده‌اند که وی در ساختمانی شبیه پادگان نگهداری می‌شود و از امکانات بهداشتی و پزشکی مناسبی برخوردار نیست، گفت: «امکانات لازم در اختیار این فرد قرار دارد.»سعید حجاریان از فعالان سیاسی شناخته شده‌ای است که طی دو ماه گذشته در زندان به سر می‌برد. این در حالی است که وی از وضعیت جسمی مناسبی برخوردار نیست.
*****
گزارش روزانه‌ی نقض حقوق‌بشر در ایران
خبرگزاری هرانا - کد خبر 4181
تجاوز به زندانیان؛ هر روز اسنادی جدید
سی‌‌ویکم مرداد ماه 88 در حالی گذشت که رسانه‌های دولتی و افراد وابسته به دولت در حرکتی هماهنگ و «زنجیره‌یی» هم‌چنان خواستار برخورد با مهدی کروبی و میرحسین موسوی دو کاندیدای معترض به انتخابات با عنوان «عوامل» و «سران آشوب‌های» خیابانی هستند. آیت‌الله جنتی در نماز جمعه‌ی دیروز تهران با اشاره به این موضوع گفت «البته اين افراد به جايي وصل هستند چرا آن‌ها بايد آزاد باشند و با توجه به اينكه بازداشت‌شده‌گان در زندان مي‌گفتند ما فريب خورده‌ايم چرا فريب‌دهندگان دستگير نمي‌شوند؟» در همین راستا «محمود سالارکیا معاون دادستان تهران از صدور قرار بازداشت موقت ۱۶۰ تا ۱۷۰ نفر از کسانی که وی آنها را «سران اغتشاش‌ها» معرفی کرده است، خبر داد.»
این سخنان در حالی مطرح می‌شود که اعتراض به نتایج انتخابات هم‌چنان بر قوت خود باقی است و خانواده‌های زندانیان و گروه‌های مدافع حقوق‌بشر و فعالین سیاسی و برخی از روحانیون بلند پایه و دارای مرجعیت از شکنجه و فشار بر زندانیان سخن گفته و اعترافات آن‌ها را دارای ارزش و توجه قانونی نمی‌دانند. با این همه خبرها هم‌چنان از وضعیت بد زندانیان سیاسی حکایت دارد و فشارهای وارد بر آن‌ها. هر روز اسناد و گزارش‌های جدیدی از تجاوز به زندانیان از زبان خود آن‌ها مطرح شده و ابعاد این جنایت انسانی را آشکارتر از قبل ‌می کند:
تجاوز به زندانیان؛هر روز اسنادی جدید
تجاوز به زندانیان که اول بار مهدی کروبی آن را منتشر کرده بود، هم‌چنان بحث روز رسانه‌های داخلی و خارجی است و این رسوایی در زندان‌های جمهوری اسلامی هر روز ابعاد فاجعه‌آمیزتری به خود می‌گیرد. در این زمینه روزنامه‌ی تایمز بر مبنای گفته‌های یک قربانی تجاوز در بازداشت گزارشی تکان‌دهنده منتشر کرده است. روزنامه‌ی تایمز رضا را «شاهد زنده‌ی مدعای مهدی کروبی در مورد تجاوز سازمان یافته به بازداشت‌شده‌گان پسر و دختر برای خرد کردن اراده‌ی آن‌ها می خواند و می‌نویسد رفتاری که با این پسر صورت گرفته نشان می‌دهد نظامی که خود را پرچم‌دار ارزش‌های اسلامی می‌داند حاضر است تا چه اندازه برای سرکوب کردن میلیون‌ها نفر از شهروندان‌اش که مدعی تقلب در انتخابات هستند، پیش برود.» تایمز از زبان این فرد می‌نویسد در شب اول حضور در زندان سه نفر که با لباس شخصی در میان زندانیان بودند، او را «مقابل چشمان دیگر زندانیان» و در حالیکه «می‌گفتند این کار را برای خدا انجام می‌دهند» مورد تجاوز قرار دادند.
این‌ها همه در حالی است که رسانه‌های وابسته به دولت و دولت و دست‌گاه قضایی هم‌چنان به تکذیب این گزارش‌ها می‌پردازند و هیچ واکنش دیگری در مقابل این نقض آشکار حقوق‌بشر از خود نشان نمی‌دهند. آن‌ها در این میان تنها به تخریب کروبی پرداخته و خواستار «محاکمه و برخورد با وی» می‌شوند. گویی آن‌ها تاب تحمل رسوایی به بار آمده از طرف خودشان را که در واقع یک جنایت انسانی است ندارند.
بازداشت‌ها هم‌چنان ادامه دارد،وضعیت بد زندانیان
نیزساعت هشت و نیم صبح امروز ماموران اطلاعات به منزل دکتر محمد ملکی هجوم آورده و به گشتن کامل منزل پرداخته و نهایتا وی را دستگیر کرده‌اند. به گزارش گویا ماموران که همه‌گی همدیگر را علوی خطاب می‌کردند، هشتاد جلد کتاب، مدارک شخصی دکتر ملکی، کامپیوتر، دفترچه یادداشت و دیگر مدارک را ضبط کرده اند. همچنین ماموران در حین گشتن خانه از تمامی خانه فیلمبرداری کرده اند و وقتی همسر دکتر ملکی علت فیلمبرداری را جویا شده اند، گفته اند که میخواهیم فیلمها را به قاضی حداد بدهیم. به گزارش روزنامه اعتماد ملی ابراهيم مهتري عضو شاخه جوانان مجاهدين انقلاب چهارشنبه گذشته بازداشت شده است. تا کنون مکان نگه‌داري او به خانواده‌اش اعلام نشده است. حسین کروبی (فرزند کروبی) و محمدجواد حق‌شناس صبح امروز به دادسرای کارکنان دولت احضار شدند. حسین کروبی با اعلام این مطلب به سحام نیوز گفت: «این‌جانب و دکتر حق‌شناس مدیر مسئول روزنامه اعتماد ملی صبح امروز به شعبه 13 بازپرسی کارکنان دولت به ریاست حجت الاسلام مقدمی احضار شدیم. ضمناً هیچگونه اطلاعی از مواردی که سبب احضار ما شده است نداریم.» آنسوتر حمزه غالبی، رئيس کميته دانش‌جويی ستاد مير حسين موسوی در وضعيت جسمی و روحی بسيار بدی در زندان بسر می‌برد. وی بيش از ۶۰ روز است که در سلول انفرادی به سر می‌برد و به شدت زير فشار بوده است تا در اعترافات تلويزيونی شرکت کند. در خبری دیگر سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان اعلام کرده «زانا حقیانی نوجوان 17 ساله بانه‌یی که پیش‌تر با وثیقه‌ی 20 میلیون تومانی از زندان آزاد شده بود توسط شعبه اول دلدگاه انقلاب شهرستان بانه به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به دو سال تبعید آزاد در شهرستان زاهدان محکم شده است.»و به گزارش مجموعه فعالان حقوق‌بشردر ایران داریم که «با گذشت بیش از 44 روز از بازداشت آرش صادقی، عضو شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی و از اعضای فعال ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، وضعیت وی کماکان در هاله‌یی از ابهام است.» معصومه دهقان همسر عبدالفتاح سلطانی در نامه‌یی به رئیس جدید قوه‌ی قضاییه نوشته است «هم اکنون مدت ده روز است که ایشان قرار دو ماهه را پشت سر گذاشته و بلاتکلیف در زندان به سرمی برند.که طبق قانون پس از 60 روز می بایست متهم یا با قرار آزاد شود و یا قرارش تمدید گردد.» او که خوستار مشخص شدن وضعیت همسرش شده است نوشته «قرار بازداشت وی را طرف دعوای او (بازپرس متین راسخ) امضا و صادر می کند و پرونده ی وی را طرف دیگر دعوای او (دادستان مرتضوی) اجازه ی ورود به دادگاه نمی دهد.»
دیگر اخبار نقض حقوق‌بشر
یک شهروند کرد دیگر نیز طی تیراندازی نیروهای نظامی در منطقه‌ی مریوان زخمی شد . به گزارش هرانا روز پنج شنبه مورخ 29 مردادماه طی تیراندازی نیروهای انتظامی در منطقه‌ی مرزی " سیاناو" در حومه‌ی شهر مریوان، یک کول‌بر کرد به نام سامان پیرپژوه به شدت زخمی شد. هم‌چنین روز چهارشنبه مورخ 28 مردادماه ساعت 11 صبح، نیروهای سپاه پاسداران منطقه‌ی "گلیان" مابین شهرهای مریوان و کامیاران را تحت عنوان حضور نیروهای یک حزب اپوزیسیون کرد (کومله زحمتکشاه کردستان) به محاصره خود درآوردند. طی درگیری روی داده تعدادی از هر دو طرف کشته و زخمی شده‌اند.
با تصمیم مسئولان برگزاری نمایش‌گاه قرآن کریم از فروش رساله‌ی مربوط به آیت‌ا... صانعی جلوگیری می‌شود. آیت‌الله صانعی در روزهای اخیر خواستار آزادی زندانیان شده و از رفتارهای حکومت و دولت انتقادهای شدیدی کرده بود.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر «یونس زارعیون (دبیر سابق تشكل و رئیس هئیت موسس تشكل آرمان)، بهنام تركانپور (عضو سابق شورای مركزی تشكل آرمان)، نوید محمدی (عضو سابق شورای مركزی و دبیر كانون سیاسی تشكل آرمان) و وحید شیخ بگلو (از اعضای سابق تشكل آرمان)، همه‌گی از ادامه تحصیل محروم شده‌اند.» این محرومیت در پی دستور «وزارت اطلاعات به واحدهای دانش‌گاهی اعلام شده» که بر مبانی آن «کلیه‌ی اعضای سابق تشكل آرمان دانشگاه آزاد تبریز» باید از تحصیل محروم شوند.
*****
دویچه وله:
امکان بازداشت سرتیپ پاسدار وحیدی در هر سفر خارجی

اشپیگل آنلاین می‌نویسد، اگر چه ۱۸۷ کشور عضو این سازمان، از نظر حقوق بین‌المللی موظف نیستند وحیدی را بازداشت کنند، ولی اتهاماتی که به وی وارد می‌شود بسیار سنگین است. در وبسایت اینترپل نام وحیدی به عنوان کسی که تحت تعقیب است آمده و وی به «جنایت علیه جان و تندرستی» انسان‌ها متهم شده است.
سرتیپ پاسدار احمد وحیدی، از سوی محمود احمدی‌نژاد، به عنوان وزیر دفاع دولت دهم به مجلس پیشنهاد شده و هنوز باید مورد تایید مجلس قرار گیرد. وی در سال ۱۹۹۴ در زمان انفجار بمب در مرکز یهودیان در بوینس آیرس پایتخت آرژانتین، از مقامات بلندپایه‌ی سپاه پاسداران و فرمانده نیروی قدس، یعنی نهاد مسئول عملیات برون مرزی سپاه بود.
رسانه‌های آمریکایی و بریتانیایی گزارش می‌دهند که وحیدی در برنامه‌ریزی و اجرای عملیات تروریستی در آرژانتین دست داشته است. در آن رویداد ۸۵ تن کشته و بیش از ۲۰۰ تن مجروح شدند.
خشم دولت آرژانتین
نام وحیدی در فهرست وزیران پیشنهادی کابینه‌ی محمود احمدی‌نژاد، انتقاد شدید دولت آرژانتین را به همراه داشت. وزارت خارجه‌ی این کشور، نامزدی وی برای پست وزارت را نگرانی‌آور خواند و به سختی محکوم کرد.
قوه‌ی قضاییه‌ی آرژانتین، احمد وحیدی را متهم می‌کند که در همکاری با چند تن دیگر از مقامات بلندپایه‌ی ایران، در سال ۱۹۹۴ عملیات بمب‌گذاری علیه مرکز یهودیان «آمیا» در بوینس آیرس را برنامه‌ریزی و اجرا کرده است.
به گفته‌ی آلبرتو نیسمان، دادستان آرژانتینی مسئول پرونده‌ی وحیدی، افزون بر آن که احمد وحیدی با حکم جلب از سوی دولت آرژانتین تحت پیگرد قانونی است، نامش در لیست پلیس بین‌المللی (اینترپل) نیز به چشم می‌خورد. نیسمان گفت که پیشنهاد وی برای پست وزارت از سوی محمود احمدی‌نژاد، به عنوان جریانی «بسیار خطیر» قابل انتقاد است.
انتقاد اتحادیه‌ی یهودیان آرژانتین سخت‌تر بود. این اتحادیه اعلام کرد، تصمیم رییس‌جمهوری ایران که هولوکاست را منظما انکار می‌کند و به نابودی دولت اسراییل فرامی‌خواند، توهین بزرگی به قربانیان است.
مقابله‌ی احمدی‌نژاد با جامعه‌ی بین‌المللی
به گزارش اشپیگل آنلاین، تلاش‌های پلیس بین‌المللی و مقام‌های قضایی آرژانتین و اسراییل برای جلب احمد وحیدی، برای احمدی‌نژاد اهمیتی ندارد. وی تا کنون معاون وزیر دفاع بود و اکنون قرار است به خواست احمدی‌نژاد روی صندلی وزارت بنشیند.
روزنامه‌ی آمریکایی نیویورک تایمز نوشته که تلاش تازه‌ی احمدی‌نژاد بار دیگر نشان می‌دهد که وی در حالی که در صدد تحکیم قدرت خود پس از انتخابات مناقشه‌برانگیز اخیر است، ولی همچنان به مقابله‌ی خود با جامعه‌ی بین‌المللی ادامه می‌دهد.
*****
دیدگاه های جنسیتی رییس دولت درمصاحبه با عباسقلی زاده
احمدی نژاد به ابتذال جلسات کابینه اعتراف کرد

محبوبه عباسقلی زاده فعال حوزه زنان و جامعه مدنی در گفت وگویی با بررسی ویژگی های مخالفت هایی که با کاندیداهای زن کابینه احمدی نژاد شده به انتقاد شدید از ادبیات وی در توجیه حضور زنان پرداخته و می گوید که توجیهات عوامانه وی نشان می دهد كه فضاي كابينه احمدي نژاد حتي در جلسات رسمي تا چه حد با ديدگاههاي مبتذل اداره مي شود. این فعال زنان امیدی به ایفای مثبت نقش زنان ندارد: "در يك ساز و كار ديكتاتوری هر اقدامي هم براي زنان صورت بگيرد جنبه شكلي و عوام فريبانه دارد. ‫زناني هم كه قدرت پيدا مي كنند به ابزاري براي كنترل بيشتر تبديل مي شوند. ‫چون از جنسيت خود براي توجيه تبعيض ها مي توانند سوء استفاده كنند. "
این گفت وگو را می خوانید.
‫آیا نفس معرفی کردن وزیر زن اقدام مثبتی است؟
بستگي دارد توسط چه كسي باشد. ‫كسي كه با اراي قانوني مردم قدرت پيدا كرده باشد يا يك متقلب. در واقع در يك ساز و كار ديكتاتوری هر اقدامي هم براي زنان صورت بگيرد جنبه شكلي و عوام فريبانه دارد. ‫زناني هم كه قدرت پيدا مي كنند به ابزاري براي كنترل بيشتر تبديل مي شوند. ‫چون از جنسيت خود براي توجيه تبعيض ها مي توانند سوء استفاده كنند.‫ احمدي نژاد در دولت قبلي فرصت اين را داشته كه ‫براي رفع تبعيض زنان فعاليت كند ‫اما عملن همه اقدامات او بر عليه حقوق و ازادي هاي زنان بوده است. ‫از درج ماده 23 و 25 در لايجه خانواده كه در مورد چند همسري و صيغه است ‫تا گشت ارشاد و محدود كردن ساعت اشتغال زنان و جدا سازي هاي جنسيتي و سهميه بندي جنسيي در دانشگاهها.
آیا یک جریانی در حال شکل گیری است که به صورت شکلی مثلا به حضور زنان میدان بدهد اما در عمل مسیرحرکت زنان را به سمتی منحرف کند که مقامات حکومتی مایل هستند؟
واقعا براي من سخت است كه در شرايطي كه گورهاي دسته جمعي كشف مي شود و سركوب جامعه مدني هر روز ابعاد عميقتري به خود مي گيرد در مورد سياست هاي عوامفريبانه و انحراف افكار عمومي به سمت اين نوع مباحث ‫مصاحبه كنم. ‫بنابراين ضمن اينكه چنين تصمياتي صرفا جنبه نمايشي براي انحراف افكار عمومي دارد. ‫نوعي توهين به اراده زنان و دختران مبارز است. ‫شما در تصاوير و ويديوهاي مردمي مي توانيد مشاهده كنيد كه تا چه حد زنان و دخرتان در مبارزات خياباني مرزهايي كه در نقش هاي حنسيتي وجود داشته را شكسته اند. ‫آخر زناني كه كارنامه فعاليتشان بر عليه زنان بوده ‫و حاضر شده اند در شرايط فعلي خود را دستاويز و آلت واكنش هاي حساب نشده احمدی نژاد در برابر اراده ملت و زنان و دختران اين مرزو بوم بكنند ‫چه تاييدي بر مترقي شدن يك شبه احمدی نژاد است؟ آن هم ‫وقتي ديد احمدی نژاد در مورد مقام زن اين است كه درمعرفي كابينه خود مقام زنان كابينه را در حد كنترل جوك هاي سكسي مردان همان كابينه ‫ ‫تنزل مي دهد.
دلایلی که احمدی نژاد برای حضور زنان در کابینه اراپه داد و از جمله اینکه حضور زنان باعث می شود مردان در کابینه خود را جمع وجور کنند وحرف های خارج از موضوع نزنند چه اهمیتی داشت؟
اين نشان مي دهد كه سطح درك احمدی نژاد از حضور و مشاركت زنان در چه حدي است. اين توجيه عوامانه نشان می دهد كه هيچ برنامه جنسيتي و استراتژي مشخصي از حضور زنان در كابينه ندارد همچنين نشان می دهد كه فضاي كابينه احمدي نژاد حتي در جلسات رسمي تا چه با ديدگاههاي سكسيستي و مبتذل اداره مي شود.
اگر واقعا حضور زنان باعث می شود که جاهایی که ادبیات آلوده دارند - طبق گفته احمدی نژاد مثل جلسات کابینه- با حضور زنان وضعیت بهتر ومودب تری پیدا کنند، چرا از حضور زنان در استادیوم ها جلوگیری می شود؟‌ یا چرا دختران و پسران را دردانشگاه ها جدا می کنند؟
اين نكته بجايي است كه قبلا بارها مطرح كرده ايم. تناقضات آقای احمدی نژاد تمامی ندارد. اگر زنان و مردان می توانند در کابینه در کنار هم بنشینند ومشکلی هم نباشد- طبق استدلال های ایشان- به همین نسبت نباید از حضور دختران و پسران در دانشگاه ها که برای امر مقدسی - که همان تعلیم و آموزش است- جلوگیری شود. یا نباید جلوی حضور دختران وزنان در ورزشگاه ها گرفته شود. با توجه به شوخی های جنسی وجنسیتی که احمدی نژاد در مورد وزیر مرد کابینه خودش کرده است که نشان دهنده اوج ابتذال زبانی و خواستگاه فکری واقعی اوست، می توان گفت دختران وپسران ایرانی چندین مرتبه از وی در رعایت حریم های جنسیتی جلوتر هستند. اگر آقای احمدی نژاد نخواهد برخلاف سیاست های چهارسال گذشته اش - ازجمله طرح امنیت اجتماعی وجداسازی های جنسیتی - حرکت کند باید درکابینه بین زنان ومردان یک پرده بکشد.
چرا درمقایسه با مردان حملات زیادی به کاندیداهای زن کابینه شده است؟
حمله به زنان كانديدای وزارت دولت كودتا چند جنبه دارد. يك جنبه آن بر مي گردد به جامعه زنان و سخره گرفتن مبارزاتي کی جنبش زنان حتي تا پيش از انتخابات براي وزير شدن و ارتقاي مشاركت سياسي زنان داشته است. جنبه ديگر بر مي گردد به برخودرهاي جامعه سنتي و استفاده از كليشه هاي جنسي از طرف برخي از وبلاگ نويسها كه به نوعي مي خواهند احمدی نژاد را محكوم كنند ولي باز خودشان دارند به نوعي همان ادبيات ضد زن را بازتوليد م می کنند. كه گاهي خيلي تاسف بار است. جنبش سبز بايد همانطور كه ادبيات و هنر ش دارد در مسير حركتش خلق مي شود و رشد مي كند. زبان جنسيتي اش هم بايد متناسب با ارمان هاي دمكراتيكتش باشد. ولي متاسفانه اين زبان در اين نوع نوشته ها ديده نمي شود و اين نقد جنسيتي است كه متوجه جنبش سبز است ‫
استفاده واژه "هلو" برای وزیر بهداشت با توجه به بار جنسیتی که در فرهنگ عامه وکوچه بازاری دارد چه چیزی را در مورد رییس جمهوری بیان می کند؟
به نظرم نشانه عدم تمركز و فشار سياسي و دستپاچگي در برابر ببينده هايي است كه خود احمدی نژادمي داند چقدر با او مخالفند. معمولن در اين شرايط آدمها از ادبيات واقعی شان استفاده مي كنند. اينادبيات لمپني كه فقط يك نشانه كوچكي از ان در زبان سياسي احمدی نژاد بود به طور گسترده اي دربدنه پليسي و امنيتي رايج است. فحاشي هايي كه من بارها شاهد بودم ماموران يگان ويژه داشتندعريان شده همين ادبيات لمپني است.
*****
طول دوره ليسانس كاهش می ‌يابد
جام جم آنلاين: مديركل دفتر نظارت و ارزيابي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري با اشاره به طرح كاهش دوره ليسانس دانشگاهها، از حذف برخي دروس عمومي و اختياري، كاهش سقف واحدها، ارايه برخي دروس به شكل مجازي و طرح 3 ترمي شدن هر سال تحصيلي خبر داد.
دكتر رضاعامري در گفتگو با ايسنا ، يكي از طرح‌هاي وزارتخانه در راستاي تحول در شيوه‌هاي پذيرش دانشجو و تجديد نظر در شيوه‌هاي آموزشي دانشگاه‌ها را بازنگري در طول دوره‌ها عنوان كرد و گفت: با توجه به اين كه دوره كارشناسي در ايران نسبت به ساير كشورهاي دنيا طولاني‌تر است، در اين زمينه در صدديم كه دوره ليسانس را حداقل تا يك نيمسال، كاهش دهيم.
وي افزود: با توجه به اينكه تا پايان برنامه چهارم توسعه بايد سه ميليون و700 هزار دانشجو داشته باشيم و قريب به سه ميليون و 500 نفر از اين دانشجويان در دوره كارشناسي و پايين‌تر از آن مشغول به تحصيل هستند، بنابراين اگر در دوره كارشناسي بررسي و تجديد نظري صورت گيرد، اين موضوع بر روي دوره‌هاي پايين‌تر از كارشناسي نيز تاثير خواهد داشت.
حذف برخي از دروس اختياري وعمومي
وي با بيان اينكه در حال حاضر 4 طرح براي كاهش دوره ليسانس در نظر گرفته شده است، اظهار كرد: در اين زمينه ساده‌ترين شيوه، كم كردن واحدهاي درسي است، با توجه به اينكه تعداد واحدهاي مقطع كارشناسي بين 135 تا 140 واحد متغييراست، بنابراين مي‌توان با حذف برخي از دروس اختياري، عمومي و يا پايه تعداد واحدها را كاهش داد.
كاهش سقف واحدهاي درسي
دكترعامري افزود: همچنين كاهش سقف واحدهاي درسي در برخي از دروس نيز از ديگر طرحها و شيوه‌هاي موجود جهت كاهش دوره ليسانس است، بدين صورت كه دروس 3 يا 4 واحدي به 2 يا 3 واحد درسي كاهش يابد.
ارايه برخي دروس به شيوه مجازي
وي، خاطر نشان كرد: همچنين استفاده از ظرفيت دوره‌هاي مجازي از ديگر روشهاي موجود جهت كاهش دوره‌هاي ليسانس است،‌ بدين ترتيب كه دانشجويان واحدهايي را كه مي‌توانند به صورت غيرحضوري پاس كنند را به صورت مجازي بگذرانند كه بر اين اساس هر دانشجو مي‌تواند حداقل تا30 واحد را به صورت غيرحضوري بگذراند.
3 ترمي شدن سال تحصيلي دانشگاهها
دكترعامري با بيان اين كه سه روش ذكر شده جهت كاهش دوره ليسانس روشهاي مرسوم و قابل اجرايي هستند، گفت: روش ديگري در اين زمينه مطرح است و آن اين كه در تقويم تحصيلي دانشگاهها يك بررسي كارشناسانه انجام گيرد بدين ترتيب كه به جاي اينكه دو نيم ترم تحصيلي در هر سال برگزار شود، اين دو ترم به سه ترم تحصيلي افزايش يابد و در هر ترم حدود 15 يا 16 واحد گذرانده شود كه در مجموع هر سال 45 واحد ارايه خواهد شد، اين در حاليست كه در حالت معمولي در سال، دو ترم تحصيلي برگزار مي‌شود و دانشجويان نيز حدود 38 يا 36 واحد مي‌گذرانند.
وي افزود: در روش فوق به عنوان نمونه سال تحصيلي از 15 تا 20 شهريور آغاز مي‌شود و هر ترم 10 تا 12 هفته طول مي‌كشد و فرجه هر نيم سال تحصيلي هفت يا هشت روز خواهد بود.
دكترعامري‌ خاطرنشان كرد: با توجه به اينكه از نيم سال دوم تحصيلي دانشگاهها بهره‌وري به صورت كافي انجام نمي‌گيرد بنابراين با اجراي سه ترم تحصيلي در يك سال مي‌توان از فرصتهايي كه دانشجويان در دانشگاهها حضور نمي‌يابند استفاده بهينه‌تري انجام داد.
مدير كل برنامه‌ريزي‌ و ارزيابي وزارت علوم، اظهار كرد: قابل ذكر است كه روشهاي ذكر شده مي‌تواند به صورت تلفيقي نيز مورد استفاده قرار گيرد.
*****
گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
یورش وحشیانه به خانواده های زندانیان سیاسی در مقابل زندان اوین
بنابه گزارشات رسیده از مقابل زندان اوین مامورین زندان اوین به دستور قاضی کشیک ولی فقیه به خانواده های که در مقابل زندان اوین تجمع اعتراضی برپا کرده بودند یورش بردن و با هل دادن و برخوردهای وحشیانه قصد متفرق کردن آنها را داشتند.خانواده ها نسبت به عمل وحشیانۀ آنها مقاومت کردند و اقدام به سر دادن بانگ الله اکبر نمودند.
روز يكشنبه 1 شهريور ماه ده ها نفر از خانواده هاي بازداشت شده ها با وجود داشتن روزه و گرمای زیاد در مقابل زندان اوين تجمع كردند و خواهان ملاقات و آزادي عزيزان خود بودند. مامورین زندان اوين به دستور قاضي كشيك به سمت آنها يورش بردند و آنها را مجبور كردند كه از مقابل زندان اوين دور شوند كه صداي الله اكير خانواده ها بلند شد ومامورین با حمله كردن و هل دادن خانواده ها آنها را به قسمت پايين زندان اوين كشاندند و گفتند ديگر حق آمدن و ايستادن در مقابل زندان را نداريد و گرنه شما را هم بازداشت مي كنيم برويد دادگاه انقلاب و از قاضي پرونده بخواهيد به شما ملاقات بدهد كه خانواده ها مي گفتند شما حق نداريد با ما چنين رفتاري كنيد تا عزيزانمان آزاد نشوند اين كار هر روز ماست. همچنین در مقابل دادگاه انقلاب نيز بيش از 100 نفر از خانواده ها كه بيشتر مادران بودند براي روشن شدن وضعيت عزيزانشان تجمع كردند اما همانند روزهاي گذشته هيچ كس جوابگوي آنها نبود تعدادي از خانواده ها با دفتر حيدري فر كه قاضي پرونده بازداشت شده هاست تماس مي گرفتند اما يا كسي جوابگو نبود و يا به آنها مي گفتند هنوز پرونده ها تكميل نشده، بازداشت شده ها همچنان مهمان ما هستند برويد خانه مزاحم كار ما نشويد ما خودمان با شما تماس می گيريم تعدادي از مادران که خواستار ملاقات با حداد بودند تنها جوابي كه به آنها داده می شد اين بود كه براي چي ؟ حالشان خوب خوب است.و سريع تلفن را به روي خانواده ها قطع قطع مي كردند. لیست جدیدی از اسامی دستگیر شدگان قیام که برای ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم منتشر می شود.
1- عارف سلطان زاده 28 ساله و متاهل دوشنبه 26 مرداد در خيابان کریمخان بازداشت و به اوين منتقل شده2- سعيد كرامتي شغل آزاد دوشنبه 12 مرداد در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده3- سامان يزدان پناه 23 ساله دوشنبه 12 مرداد در ونك بازداشت و به اوين منتقل شده4- انوش محمدي نوري جمعه 26 تير در ولي عصر بازداشت و به اوين منتقل شده5- ابوالفضل خانمرادي 26 ساله ليسانس ايمني صنعتي پنجشنبه 18 تير در انقلاب بازداشت و به كلانتري 148 منتقل شده كه در كلانتري خانواده وي او را زخمي و در حالي كه دست وي خونريزي داشته ديده اند و سپس به اوين منتقل شده6- محسن شكوري راد 30 ساله ليسانس مكانيك پنجشنبه 18 تير در اميرآباد بازداشت و به اوين منتقل شده7- امير ابوالحسني 21 ساله دانشجوي عمران پنجشنبه 8 تير در تخت طاووس بازداشت و به اوين منتقل شده
محمود سالارکیا معاون سعید مرتضوی جنایتکار علیه بشریت که از شکنجه گران معروف و از کسانی بود که در دوران قاضی ناظر بودن حداقل 2 زندانی سیاسی اکبر محمدی و ولی الله فیض مهدوی به قتل رسیدند.او در طی مصاحبۀ اخیرش که یک فرار به جلو می باشد اعلام کرده که قصد دارند دستگیرشدگان قیام مردم ایران را به محاکمه بکشاند.پس از سرکوب خونین مردم در خیابانها که بدستور علنی ولی فقیه علی خامنه ای در 29 خرداد ماه صادر شد و تا به حال منجر به جان باختن تعداد زیادی از جوانان و هزاران زخمی و اسیرشده است. علی خامنه ای همچنین در سخنرانیهای بعدی خود دستگیر شدگان را اختشاشگر نامید و با این گفته، وی مجوز قتل در زیر شکنجه های وحشیانه مانند تجاوز جنسی به زندانیان بی دفاع و سوزندن اجساد آنها ، گرفت اعترافات تلویزیونی ، بر پا کردن دادگاههای فرمایشی و غیره را صادر کرد.جنایتهای ذکر شده بصورت طراحی شده و سیستماتیک در تمامی بازداشتگاهها و زندانهای رژیم بکار برده شد. علی خامنه ای همچنین با منصوب کردن احمدی نژاد و رئیس قوه قضائیه و بکار گیری نیروهای انتظامی و نظامی که تحت فرمان او عمل می کنند این جنایتها را پیش می برند، که تا به حال مرتکب جنایات متعددی علیه مردم ایران شده اند. مراجع بین المللی برای پیشگیری از اینگونه جنایتها موظف هستند که علی خامنه ای ولی فقیه رژیم و سایر همداستان وی را بخاطر جنایت علیه بشریت تحت پیگردو مجازات کنند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،شکنجه های قرون وسطلئی، گرفتن اعترافات تلویزیونی،محکمات فرمایشی،یورش به خانواده ها و بی اطلاع نگه داشتن خانواده ها را محکوم می کند و از دبیر کل سازمان ملل و کمیسر عالی حقوق بشر خواستار ارجاع پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل می باشد.
*****
مراکز علمی پاشنه آشیل حکومت هستند
چند تن از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه مازندران با احمد قابل دیدار کردند.
احمد قابل در این دیدار با بیان اینکه اگر روند اعتراضات تا مهرماه ادامه یابد مهار آن برای جمهوری اسلامی دشوار تر می شود، گفت: «مراکز علمی کشور پاشنه آشیل حکومت هستند.»
آزادی رسانه
وی در این دیدار که در موسسه ی الجواد مشهد روی داد، در پاسخ به سوالی در رابطه با نسبت اصلاح گری دینی و دین با اصلاح و تحولات اجتماعی گفت: «فقط فرهنگ دینی ما اشکال ندارد، فرهنگ اجنماعی ما هم به گونه ای منحط است. کار فرهنگی را با قانون نمی توان عوض کرد. این بر می گردد به حوزه اندیشه و اندیشمندان. اگر جنبه ی علمی تقویت شود جامعه کم کم از خرافات فاصله می گیرد. باید امکان در اختیار نهادهای علمی قرار گیرد. جامعه را نمی توان اصلاح کرد مگر اینکه آزادی بیان در آن جامعه حضور داشته باشد به صورت مطلق. تنها نظام کنترلی که می تواند جامعه را کنترل کند رسانه ی آزاد است.»
تاکید بر آزادی بیان
وی با اشاره به روند تاریخی اصلاح گری روشنفکران و عملکرد بد حاکمان در صد سال پس از مشروطه ادامه داد: «از این رو باید روی دو چیز حساسیت ویژه داشت. یکی بحث آزادی رسانه است که باید آن چنان میخ آزادی رسانه را محکم بکوبیم که هیچ جای سو استفاده نباشد و نتوانند آن را به بند بکشند. دومی هم بحث شورای نگهبان است که باید به عنوان دو فقیه روشن اندیش باشد که نمایندگان مجلس طرح را فقط از جنبه ی عدم مغایرت با شرع به امضایشان برساند. همچون متمم قانون اساسی مشروطه.»
تا پیش نویس قانون اساسی با مردم همراهی می کنم
احمد قابل در رابطه با مسائل روز کشور و جنبش سبز گفت: «اگر این وضعیت فعلی ادامه پیدا کند (که انشالله ادامه پیدا می کند) و کار به جایی برسد که شرایط حاد بشود، من موضعم را علنی می کنم که تا پیش نویس قانون اساسی با مردم همراهی می کنم. من بازگشتم به پیش نویس قانون اساسی خواهد بود. اسم نظام چندان تفاوتی نمی کند. ولایت فقیه باید حذف شود و برگردیم به پیش نویس.»
وی در ادامه افزود: «اگر الان حاکمان به خواست مردم تمکین کنند، شاید مردم به یک رفراندوم کوچک بسنده کنند یعنی محدود به همین خواسته های آقایان هاشمی و موسوی. اما اگر اینجا تمکین نکنند در ایستگاه بعدی معلوم نیست مردم بسنده کنند. در سال 57 اگر شاه روزهای اول صدای انقلاب مردم را می شنید می توانست سلطنت کند اما حکومت نکند. هنگامی صدای مردم را شنید که دیگر مردم صدای او را نشنیده گرفتند.»
قابل در پاسخ به این پرسش که پیش نویس قانون اساسی جدایی دین از دولت را به صورت شکلی پذیرفته بود و قسمی از دولت لاییک بود اضافه کرد: «حکومت اگر شکلی نداشته باشد می شود حکومت مردمی و حکومت مردمی حکومت دینی است. چون قوانین اش از دین می آید. در پیش نویس هم به این صورت است.»
شرایط حکومت پس از مهر ماه بسیار خطیر است
وی با اشاره به بازگشایی مراکز علمی کشور در ابتدای مهرماه گفت: «فکر می کنم اگر تا مهرماه همین روند ادامه پیدا کند و تا مهر حکومت نتواند این آتش افروخته شده را خاموش کند، مهر به بعد شرایط برای جمهوری اسلامی بسیار دشوارتر می شود. این به آن دلیل است که دانشگاه ها، دبیرستان ها و حوزه ها شروع به کار می کنند. مراکز علمی کشور پاشنه ی آشیل حکومت هستند. مطمئن باشید انتخاب آقای مشایی اگر در زمان تحصیل بود در حوزه حتما علما کلاس های درس را تعطیل می کردند. هرکدام از اینها یک تظاهرات است. شرایط حکومت پس از مهرماه بسیار خطیر است، برای همین بحث تعطیلی دانشگاه ها حداقل در شهر تهران را مطرح کرده اند.»
احضار گسترده دانشجویان بی فایده است
یکی از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه مازندران با اشاره به استراتژی جدید وزارت علوم در حذف فعالین دانشجویی از دانشگاه ها بیان داشت: «با توجه به احضار های گسترده دانشجویان در دانشگاه های مختلف به کمیته های انضباطی مثل احضار 50 نفر به کمیته انضباطی دانشگاه مازندران آقایان قصد پاکسازی دانشگاه ها از فعالین دانشجویی را دارند.»
احمد قابل در پاسخ به این دانشجو گفت: «این محدودیت ها دوای درد حکومت نخواهد بود. یا باید همه ی شما را دستگیر کنند یا اگر بیرون از دانشگاه هم باشید انگار درون دانشگاه هستید. دنیای ارتباطی امروز درون دانشگاه و بیرون دانشگاه ندارد.»
بعضی ها بیش از حد به مجلس خبرگان امیدوارند
قابل در پاسخ به پرسشی در رابطه با نامه ی جمعی از علما و روحانیون نیز گفت: «من در مصاحبه با رادیو فرانسه گفتم انتشار نامه بدون امضا کار درستی نیست. حالا حداقل دو نفر بوده اند که این نامه را امضا کرده اند، باید اسامی را منتشر می کردند. این نامه شبیه نامه ی مجلس خبرگان می ماند که آقایان نوشتند و بدون امضا منتشر کردند. این به آن در. اما اینگونه نامه های بی نام تاثیر زیادی نخواهد داشت علی رغم اینکه متن نامه متن خوبی بود.»
وی در ادامه افزود: «بعضی ها را می بینم بیش از حد به مجلس خبرگان امیدوارند، در حالی که روحانیونی در این مجلس هستند که ترسویند و در مقابل آقای خامنه ای هیچ چیز ندارند. در واقع دست چین شده ی خود آقای خامنه ای اند.»
بعید نیست علما در مقابل حکومت قرار بگیرند
قابل در رابطه با نقش علما در تعارض با حکومت گفت: «از این بی عقلی های حکومت هیچ بعید نمی بینم که علما را در مقابل خودشان قرار بدهند و آنها را وادار به واکنش کنند. علما تا جای که توانسته اند سعی کرده اند در مقابل آقای خامنه ای قرار نگیرند و جایی که یک سرش آقای خامنه ای باشد غیر از معدودی از علما کسی تا به حال جرات اعلام موضع نداشته است. اما اگر آزار و اذیت علما ادامه یابد، علما هم جری می شوند. دقت کنید هیچ کدام از علما انتخاب آقای احمدی نژاد را تبریک نگفتند حتی آقایان نوری همدانی و مکارم شیرازی.»
در پایان این دیدار احمد قابل در پاسخ به پرسشی در رابطه با نقش هاشمی رفسنجانی در جنبش سبز بیان داشت: « من چندان به آقای هاشمی اعتماد ندارم. چون آدم صادقی نبوده است. به هر حال آقای هاشمی یکی از سوژه های اصلی حذف است. طبیعی است که به آنها کمک نمی کند. باید توجه کرد که آقای هاشمی اصلا اهل ریسک نیست و بسیار ترسوست. ببینید چه قدر اوضاع رهبری خراب است که آقای هاشمی جانب مردم را گرفته و جانب آقای خامنه ای را چون ریسک است نمی گیرد.»
*****
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
کد خبر : 4220

نگرانی گزارشگران بدون مرز از وضعیت بهمن احمدی امویی و احمد زید آبادی
گزارشگران بدون مرز از آزادی ژیلا بنی یعقوب مطلع شد، این روزنامه نگار با سپردن صد میلیون تومان وثیقه و تا برگزاری دادگاه خود به طور موقت از زندان آزاد شده است
گزارشگران بدون مرز از آزادی ژیلا بنی یعقوب مطلع شد، این روزنامه نگار با سپردن صد میلیون تومان وثیقه و تا برگزاری دادگاه خود به طور موقت از زندان آزاد شده است.
ژیلا بنی یعقوب برنده حایزه شجاعت در روزنامه نگاری بنیاد رسانه زنان سال ٢٠٠٨ و مدیر سایت کانون زنان ایرانی از رسانه های اینترنتی مدافع حقوق زنان در شبانگاه سی خرداد به همراه همسرش بهمن احمد امویی روزنامه نگار بسیاری از روزنامه های اصلاح طلب دستگیر و به ندان اوین منتقل شدند.
گزارشگران بدون مرز نگران بی اطلاعی از وضعیت بهمن احمدی امویی است. بنا بر اطلاعاتی که به دست ما رسیده است، این روزنامه نگار همچنان در سلول های انفرادی بند ٢٠٩ زندان اوین نگاهداری می شود.
از سوی دیگر روزنامه نگار سرشناس ایرانی احمد زید ابادی که از تاریخ ٢٤ خرداد ماه در بازداشت بسر می برد در وضعیت نابسامانی بسر می برد. این روزنامه نگار در آخرین ملاقات خود به خانواده اش گفته است که ٣٥ روز را درسلولی "قبر" مانند بدون هیچ گونه ارتباطی با جهان خارج بسر برده است. وی در اعتراض به بازداشت خود به مدت ١٧ روز اعتصاب غذا کرده است که با توصیه پزشک درمانگاه زندان اوین اعتصاب خود را شکسته است. این پزشک به وی گفته است " هیچ کس از تو و اعتصاب غذای تو خبر ندارد." خانواده احمد زید ابادی از وضعیت سلامت او اظهار نگرانی کرده اند.
لازم به یادآوری است که همه روزنامه نگاران تا برگزاری دادگاه بصورت " موقت و با سپردن وثیقه" آزاد شده و می توانند دوباره بازداشت شوند. برخی از از این روزنامه نگاران پس از ازادی از سوی نهادهای قضایی امنیتی احضار و مورد بازجویی قرار می گیرند.
*****
در برابر کودتا متحد شوید؛ یا امروز یا هیچ وقت
صدها چهره سیاسی، فعال مدنی و روزنامه‌نگار با ارسال نامه‌ای برای مراجع تقلید و آقایان هاشمی، خاتمی، موسوی و کروبی از آنها خواستند در برابر کودتاچیان مقاومت کنند و به اقدامات عملی رو بیاورند. متن کامل این نامه مهم را در ادامه بخوانید:
إنا لله وإنا إليه راجعون
خدمت مراجع عظام تقلید در قم
و آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی
در روزهایی که مردم شریف و دلیر ایران برای اعاده‌ی حقوق حقه‌ی خویش با رساترین نداها و نجیبانه‌ترین رفتارها به خیزش برخاسته‌اند، در کمال تاسف و شرم‌ساری شاهد آن هستیم که برخی نشستگان بر مسند قدرت نظام برآمده از انقلاب آزادی‌خواهانه‌ی همین مردم در سال 1357، با تمام قوا و توان به مقابله با ملت شهیدپرور ایران برخاسته‌اند.
آن‌چه در 60 روز گذشته بر سر این ملت رفته، یورش به خوابگاه‌های دانشجویی و خانه‌های مردم، خون‌های پاک ریخته شده در خیابان‌ها، جنایت‌های رخ‌داده در بازداشت‌گاه‌هایی چون کهریزک و بازداشت گسترده‌ی فعالان خوش‌نام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و جمع کثیری از شهروندان ایران زمین بی‌تردید بخشی از سیاه‌ترین برگ‌های تاریخ کشور ماست و به همین سبب مردم ایران از مراجع دینی و نخبگان سیاسی خود به حق انتظار دارند تا «تمام توان» خود را برای خدمتی تاریخی به کشور به کار ببندند و هم‌چنان که در طول تاریخ پشتیبان ملت بوده‌اند، این بار نیز «رسالت» خویش را به انجام رسانند.
خوش‌بختیم که این انتظار بی‌مناسبت نبوده و در این هفته‌ها مراجع عظام تقلید و شخصیت‌های سیاسی تاثیرگذار کشور، با سخنان و بیانیه‌هایی درخور توجه نشان داده‌اند که هم‌راه و هم‌گام با مردم شریف خود هستند و تن به خواسته‌های نامشروع بخش تمامیت‌خواه حاکمیت نمی‌دهند.
آقایان؛
اما این کافی نیست! آن‌چنان که شاهد هستید، کودتاگران علیه جمهوریت نظام نه‌تنها با وجود مقاومت تحسین‌آمیز ملت ایران از ادامه‌ی این مسیر ویران‌گر دست نکشیده‌اند که هر روز بیش از گذشته خط و نشان می‌کشند و بازی‌ها و نمایش‌های تازه‌ای را برای مایوس ساختن مردم به‌راه می‌اندازند تا از این ره به خواست بنیادین خود دست یابند. ما نگرانیم که اگر این مسیر پیموده شود، آن‌گاه نه تاکی باقی بماند و نه تاک‌نشانی که مراجع عظام تقلید و نخبگان سیاسی کشور بر آن تکیه زنند.
این روزها نیز می‌بینیم، به جای محاکمه‌ی کسانی که علیه جمهوریت نظام و رای مردم دست به کودتا زدند و در پی ایستادگی ملت از خون‌ریزی ابایی نداشتند، چهره‌های شناخته‌ی شده، دلسوز و معتقد سی سال گذشته‌ی کشور را به هم‌راه دیگر شهروندانی که گناهی جز پاسداری از جمهوریت نظام، قانون اساسی و رای خود ندارند، به دادگاهی نمایشی کشانده و پس از 50 روز بازداشت در شرایطی ویژه به اعتراف علیه خود، دوستان، شخصیت‌های ملی و جنبش سبز مردم وادار کرده‌اند.
ما نیز چون شهروندان دیگر این مرز و بوم این اعترافات را «بی‌ارزش و بی‌اعتبار» و تکرار سناریوهای هرگز پذیرفته نشده‌ی پیشین می‌دانیم که در باور هیچ عقل سلیمی نمی‌گنجد اما از آن سو به‌شدت نگران هستیم که روند برنامه‌ریزی شده‌ی کنونی از سطح چند روزنامه‌نگار یا فعال سیاسی و اجتماعی فراتر رفته و آشکارا مقام‌های شناخته شده‌ی پیشین را هدف قرار می‌دهد و نشان‌گر آن است که اگر در همین جا متوقف نشود، دیری نخواهد پایید که دیگر هیچ کس از تیررس تمامیت‌خواهان مصون نخواهد بود و چه بسا در آینده، مراجع تقلید و روسای نهادهای انقلابی و دیگر چهره‌های ملی کشور نیز متهم به «براندازی نرم» و «کودتای مخملین» شوند!
آقایان؛
مدارا با قانون‌شکنان و کودتاگران علیه قانون اساسی و جمهوری اسلامی ، کافیست! در همین نقطه باید پیش‌روی اقتدارگرایان متوقف شود تا کشور از ویرانی نجات یابد. در این راه، در غیبت تدبیر عالیه، تنها شما هستید که می‌توانید با هم‌دلی و «اتحاد» و بهره جستن از تمامی امکان‌ها و ابزارها، مردم را تا پیروزی در جنبش سبز هدایت و راهبری و رسالت خویش را در قبال میهن، مردم، انقلاب و اسلام ادا کنید.
ما و مردم ایران چشم به راه گذر از نامه و بیانیه و سخنرانی و «اقدام عملی» تمامی مراجع عظام تقلید و آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و دیگر چهره‌ها و شخصیت‌های دلسوز کشور هستیم. در تاریخ ایران نمونه‌های اقدام‌های عملی متحد مراجع تقلید و روحانیون و شخصیت‌های سیاسی و چهره‌های ملی در دسترس است و می‌توان به گام‌های تاریخی زمان مشروطه یا جنبش ملی شدن صنعت نفت چونان نمونه‌های موفق و آزمایش شده نگریست. یا باید همین امروز اقدام فرمایید و یا هیچ‌وقت دیگری برای رسالت دین خود نخواهید یافت.
امضا کنندگان:
آدينه‌وند احمد، فعال سیاسی آذر شعله، مترجم آذر شكوفه، روزنامه‌نگار آرمان‌فر نینا، خبرنگار آشتیانی زهره، خبرنگار آصف فروزان، روزنامه‌نگار آقازاده مازیار، روزنامه‌نگار آقایی ساسان، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر آقایی سامناک، روزنامه‌نگار آقایی مسعود، فعال اجتماعی آیین‌دار جمشید، فعال کمپین یک میلیون امضا ابراهيم‌زاده فرزانه، روزنامه‌نگار ابراهیمی زهرا، روزنامه‌نگار ابراهيمي‌زاده فرزانه، خبرنگار ابوالمعصومي سارا، خبرنگار احمديان امین، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت اسحاقي امیر، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت اسدي‌زيدآبادي حسن، عضو کمیته بازداشت‌های خودسرانه و عضو شورای مرکزی سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت اسکندری صادق، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت اسکندریان زویا، فعال جنبش زنان اسلامپور علی‌محمد، روزنامه‌نگار و سردبیر روزنامه نوای وقت کرمانشاه اسلام‌زاده مرتضي، خبرنگار آزاد اسماعیل‌بیگی بهرام، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت اسماعيلي رشید، روزنامه‌نگار و فعال دانشجویی اسماعیلی کوهزاد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت اعتمادی مهرنوش، آموزش‌گر و فعال جنبش زنان افشارنیک مهدی، روزنامه‌نگار اقتنائی امیر، عضو سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت در مشهد اكرمي علی، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران امامی پروین، روزنامه‌نگار امیرآبادیان نزهت، روزنامه‌نگار امیرخسروی اروند، کارشناس محیط زیست امیرزاده سعید، خبرنگار امین‌زاده فاطمه، فعال اجتماعی امینی‌زاده مهدي، فعال سياسي و عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم انجم‌روز علی، دبیر خانه احزاب استان گیلان و سردبیر پیشین هفته‌نامه گیلان بهترانصاری الناز، روزنامه‌نگار و فعال جنبش زنان انصاري‌راد رضا، روزنامه‌نگار انواری امیرهادی، خبرنگار اياز ليدا، خبرنگار ايرانشاهي حامد، فعال سیاسی ايران‌مهر امید، خبرنگار ایکدر سولماز، فعال جنبش زنان و عضو ستاد ميرحسين موسوی بابايي سما، خبرنگار باقری داود، روزنامه‌نگار باکری حسن، فعال دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر براتیان پوریا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت براهویی‌نوخط بهنام، فعال دانشجویی در زاهدان بوذری رحمان، روزنامه‌نگار بهرامی نجات، فعال سیاسی بهكام نگین، خبرنگار بهمنی آرش، فعال دانشجویی و روزنامه‌نگار در گیلان پاکنهاد ایمان، روزنامه‌نگار پیغمبرزاده زینب، عضو کمپین یک میلیون امضا و کمیسیون زنان تحکیم تابش هایده، فعال کمپین یک میلیون امضا تاج‌دین بهرنگ، روزنامه‌نگار تخيري نسرین، روزنامه‌نگار تركتاز آرزو، خبرنگار توکلی حسين، فعال اجتماعي جاوید امیر، خبرنگار جعفري حمید، روزنامه‌نگار جمالي علی، فعال سیاسی جوالچی رضا، فعال روزنامه‌نگار و دبیر انجمن حمایت از حیوانات جواهری، جلوه، فعال حقوق زنان و همسر کاوه مظفری، زندانی سیاسی جهان‌بین شیدا، فعال حقوق بشر چالاک فرانك، فعال سياسي حاج‌سيدجوادي احمدصدر، فعال سياسي حجتي جلال، فعال سیاسی حسن‌نیا آرش، روزنامه‌نگار حسین‌خواه مریم، روزنامه‌نگار و فعال جنبش زنان حسینی علی‌رضا، فعال دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر حسيني ملیحه، خبرنگار حيدريان فخرالدین، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت حیدری‌زاده مقدم، فعال سیاسی خاموشي فرشید، روزنامه‌نگار خانزادی ابوالحسن، فعال اجتماعي خانزادي شقایق، فعال اجتماعي خردپیر علی، روزنامه‌نگار خرم امير، فعال سياسي خزعلی مهدی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی خسرواني نازنین، روزنامه‌نگار خسروي سروش، روزنامه‌نگار خسروی مازیار، روزنامه‌نگار خسروي مصطفی، فعال سیاسی خسروی‌مقدم نسیم، فعال جنبش زنان خلعتبری میترا، روزنامه‌نگار خیرابی ناهید، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر خیرخواه اکرم، فعال جنبش زنان در آذربایجان دلیری جواد، روزنامه‌نگار دهقان علی، روزنامه‌نگار دهقان مصطفی، خبرنگار راد نیما، شاعر راست‌منش آذر، روزنامه‌نگار رجعتي مهسا، فعال اجتماعي رحمانی مریم، عضو کمپین یک میلیون امضا رستگاري ثمینا، روزنامه‌نگار رشیدی لاله، روزنامه‌نگار رضائی کاوه، فعال حقوق بشر و فعال دانشجویی رمضانی ارسلان، فعال سیاسی و عضو ستاد ائتلاف مهندس موسوی رمضانیان احسان، فعال سیاسی رمضاني‌يگانه بنفشه، خبرنگار رنجبران علی، روزنامه‌نگار رنجي‌پور، روزنامه‌نگار رهبر محمد، روزنامه‌نگار زارع‌كهن نفیسه، روزنامه‌نگار زارعی افشین، فعال حقوق بشر زاهدی‌لنگرودی احمد، روزنامه‌نگار آزاد و مستندساز ساکی پگاه، فعال سابق دانشجویی سالك سجاد، روزنامه‌نگار سجادي مهدی،فعال دانشجويي سحرخيز مهدی، فرزند روزنامه‌نگار زنداني عيسي سحرخيز سراب‌پور سونيتا، خبرنگار سعادت آیدا، فعال جنبش زنان و فعال حقوق بشر سعيدزاده محمود، فعال سیاسی سعيدي شیرین، خبرنگار سلطانين كامبيز، خبرنگار سلمان‌زاده ابولفضل، عكاس مطبوعاتي سمیع‌نژاد مجتبي، فعال حقوق بشر و روزنامه‌نگار سوری پوریا، روزنامه‌نگار و فعال سابق دانشجویی سياسي‌راد علی، فعال سیاسی سیما سلمان، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت شجاعی صادق، فعال حقوق بشر شفيعي حامد، خبرنگار شمس کوروش، روزنامه‌نگار شمشيري محسن، روزنامه‌نگار شوراب محمد، فعال دانشجویی و عضو کمپین یک ملیون امضا شوقی مهناز، خبرنگار شیبانی علی، فعال حقوق اجتماعی شیخ‌الاسلام امیر، فعال سیاسی شیخی شهاب‌الدین، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر شیرازی فرشته، عضو کمپین تغییر برای برابری شيرافکن آمنه، فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار صادقی آرش، روزنامه‌نگار صادقی محمد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت صارمی‌فر مهدی، روزنامه‌نگار صالحي ادريس، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه خواجه نصیر صحت لیلا، روزنامه‌نگار آزاد صحرایی سعید، فعال اجتماعي صدرآرا روزبه، روزنامه‌نگار صدري سمیرا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت صرافی حسين، خبرنگار صرافي صبا، خبرنگار صف‌سري بیژن، روزنامه‌نگار صمدبیگی بهروز، روزنامه‌نگار ط.جلودارزاده رضا، روزنامه‌نگار طواف محمدجواد، عضو سابق انجمن اسلامی پلی‌تکنیک طهراني فرزانه، خبرنگار ظهيري نسرین، روزنامه‌نگار عابدی احسان، روزنامه‌نگار عامری سعید، عکاس عباسي فرید، مترجم عدلي محمد، خبرنگار عزيزي پويا، شاعر و روزنامه‌نگار عسگري مژگان، خبرنگار عسگري‌زاده راحله، فعال جنبش زنان عقلمند بهاره، خبرنگار علمداري روزبه، خبرنگار علوی اسماعیل، روزنامه‌نگار علوی بهاره، فعال حقوق زنان علي‌اقدم مهدی، روزنامه‌نگار علیپور فرهمند، خبرنگار علیپور محمدحسن، روزنامه‌نگار عليجاني ارشاد،‌ خبرنگار غفاريان متین، روزنامه‌نگار غفوری آرش، روزنامه‌نگار و رییس دفتر برنامه‌ریزی و تبلیغات ستاد 88 غفوری‌آذر بابک، روزنامه‌نگار غيبي رضا، خبرنگار فتحی سمیه، خبر‌نگار فتحي مجتبي، خبرنگار فتوحی امیرحسین، عضو کمیته دانشجویی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی فتوره‌چی نادر، روزنامه‌نگار فخرايي پویان، فعال سياسي فرجاد فرهاد، روزنامه‌نگار فرهادیان سروش، روزنامه‌نگار و فعال سابق دانشجویی فرهنگی شهرام، روزنامه‌نگار فیاضی بهرام، فعال دانشجویی و سیاسی فیروزی علی‌رضا، فعال حقوق بشر فیروزی‌راد امیر، روزنامه‌نگار قاسمی فرزاد، فعال سیاسی و دانشجویی قاسمی میثم، روزنامه‌نگار قاسمی‌كرمانشاهی کاوه، فعال حقوق بشر در کرمانشاه قاسمی‌نژاد سعید، فعال سیاسی و دانشجویی قاضیان حسین، جامعه‌شناس و روزنامه‌نگار قربانی فرهاد، روزنامه‌نگار قربانپور فرشاد، روزنامه‌نگار قلعی محسن، روزنامه‌نگار قلی‌پور علی، روزنامه‌نگار قهقائی آرمین، فعال اجتماعی کاظمیان کاوه، دندانپزشک و دبیر سابق انجمن اسلامی دانشکده‌ی دندان‌پزشکی بهشتیکحال‌زاده هادی، فعال سیاسی و عضو سابق دفتر تحکیم وحدت کریمی روزبه، روزنامه‌نگار کشفی علي، فعال اجتماعي کلائی علی، فعال حقوق بشر کلانکی سعید، فعال حقوق بشر کلهری زهرا، خبرنگار کمالی فرناز، فعال دانشجویی در دانشگاه رودهن و فعال حقوق زنان كريمي اميد، روزنامه‌نگار گرمستانی یاشار، فعال جنبش زنان گودرزی کوهیار، روزنامه‌نگار و دبیر کمیته دانشجویی دفاع از حقوق زندانیان سیاسیلقمانی معصومه، فعال جنبش زنان مازندرانی احسان، روزنامه‌نگار مافی حمید، روزنامه‌نگار مجد مریم، عکاس مجردي زهرا، عضو شورای مرکزی جبهه‌ی مشارکت محبي اعظم، خبرنگار محبی نوید، فعال حقوق زنان محسنی مهدی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی محمدخانی‌غیاثوند سوسن، خبرنگار آزاد محمدي داوود، روزنامه‌نگار محمدی فرشید، برادر امیرمحسن محمدی، زندانی سیاسی محمودیان مهدی، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر مدرس‌گرجی ژینا، فعال حقوق زنان در کردستان مرادی سمیرا، روزنامه‌نگار مزروعی حنیف، روزنامه‌نگار مزروعی رجب‌علی، فعال سیاسی،روزنامه‌نگار و رئيس انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايرانمظاهري ریحانه، روزنامه‌نگار مظاهري مهدی، فعال اجتماعي معتمدي‌مهر حمید، فعال سياسي مفیدی بدرالسادات ، روزنامه‌نگار و دبيرانجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايرانمقدم رضوان، فعال حقوق زنان مقدم مهدي، فعال سياسي ملک مریم، عضو کمپین یک میلیون امضا ملک‌محمدي لیلا، روزنامه‌نگار ملك‌پور کامران، روزنامه‌نگار ملیحی علی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی منتظري آرمین، روزنامه‌نگار منصوري حسام، فعال سیاسی موسوی سمانه، فعال حقوق بشر موسوی علی‌رضا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت موسوي مليحه‌سادات، ‌ خبرنگار موسوی نسرین، خبرنگار موسوي‌نسب اتابک، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت مولایی کامران، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت مومني مینو، روزنامه‌نگار مهاجر آذر، خبر‌نگار مهرابی احسان، روزنامه‌نگار مهراني بهزاد، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر مهرجو بهراد، خبرنگار میردامادی مهدی، فرزند محسن میردامادی زندانی سیاسی میرزایی احمد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت میرزایی شهاب، روزنامه‌نگار ميرزايي مریم، روزنامه‌نگار ميرفتاحي فاطمه‌السادات، روزنامه‌نگار مینایی علی، فعال سیاسی نجدی یوحنا، فعال سیاسی نجفی مجتبي، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت نخعي اميرعباس، روزنامه‌نگار نعيمي سعید، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت نوجو شیوا، فعال حقوق زنان نوربخش شاهین، روزنامه‌نگار نوروزیان مهدی، روزنامه‌نگار وباب نینا، فعال حقوق زنان وحیدمنش پروانه، فعال حقوق بشر ویسمه اعظم، خبرنگار ويسي منظر، خبرنگار همتي زینب، خبرنگار یاری بیتا، فعال اجتماعی يعقوبي محسن، روزنامه‌نگار یوسفی مسعود، روزنامه‌نگار
اسامی حامیان این نامه در خارج از کشور:
آذربادگان محمدامین، دانشجوی کالج پادشاهی لندن(انگلستان) اسدی هوشنگ، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی(فرانسه) اسکندری محمدرضا، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر(هلند) امیری نوشابه، روزنامه‌نگار (فرانسه) باستانی حسين، روزنامه‌نگار(فرانسه) بهنود مسعود، روزنامه‌نگار (انگلستان) ثروتی مژگان، فعال حقوق زنان و حقوق بشر(آلمان) حافظی آرش، فعال حقوق زنان(آلمان) حسین‌پور فروغ، روزنامه‌نگار(آلمان) حسینی‌نژاد لیدا، روزنامه‌نگار(هلند) حقيقت‌جو فاطمه، فعال سياسي و نماینده‌ی پیشین مجلس شوراي اسلامي (آمريكا)خرمی حسین، عضو شورای شهر اسن(آلمان) خرمی طاهره، جامعه‌شناس و فعال حقوق بشر(هلند) داوودی‌مهاجر فریبا، روزنامه‌نگار(آمریکا) رفیع‌زاده شهرام، شاعر و روزنامه‌نگار(کانادا) رفیعی بهرام، روزنامه‌نگار(کانادا) شریف سولماز، روزنامه‌نگار(آمریکا) طاهری اردوان، آهنگ‌ساز و روزنامه‌نگار(اتریش) عطری اکبر، فعال دانشجویی و حقوق بشر(آمریکا) علی‌نژاد مسیح، روزنامه‌نگار(آمریکا) فاضل منوچهر، فعال اجتماعي (آلمان) فامیلی شیرین، روزنامه‌نگار (آلمان) فرهي فريده، استاد علوم سياسي دانشگاه ايالتي هاوايي(آمریکا) قاضی فرشته، روزنامه‌نگار (آمریکا) قجر آیدا، فعال اجتماعی (لبنان) ماهباز عفت، نویسنده و فعال اجتماعي (انگلستان) موسوی‌خوئینی علی‌اکبر، فعال سیاسی و نماینده‌ی پیشین مجلس شوراي اسلامي (آمریکا)میرابراهیمی روزبه، روزنامه‌نگار(آمریکا) نائب‌هاشم حسن، فعال سیاسی(اتریش) نوروز پریوش، فعال حقوق مدنی(آلمان) نوروزی احسان، مترجم(آلمان) کار مهرانگیز، حقوقدان، فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار(آمریکا) کاظمی نازنین، روزنامه‌نگار (انگلستان) هنروران فرهاد، روزنامه‌نگار(استرالیا)
*****
حامیان رسانه‏ای اقتدارگرایان و پندهایی از تاریخ
"درواقع به دلیل تمرکزگرایی در رسانه‌ها و وجود انحصارهای رسانه‏ای و حکومت‏سالاری در عرصه ارتباطی و اطلاعاتی، کاستی‌های فراوان داریم. آیا متولیان صداوسیما، خبرگزاری ایرنا، روزنامه ایران و ارکان و اصحاب تصمیم، از تاریخ پند می‏پذیرند؟"
حميد كارگر، در وبلاگ "رسانه، ايران، نگاهي نو" آورده‏است:
دیری است که دلسوزان ملک و ملت بانگ برآورده‏اند که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران اگر می‌خواهد "رسانه ملی" باشد، راهی باید برگزیند نه آنچنانکه کنون می‌رود و مرام و مسلکی باید پیشه کند نه به‌سان آنچه اینک بر آن است. اینان به خبرگزاری و روزنامه دولت نیز هشدار می‌دهند که کلان بیندیشند و خود را در دایره تنگ یک نگاه و یک جناح محصور نکنند و چتری گسترده تر برای بازتاب رویدادها و آرا و باورها برگزینند.
این رسانه‌ها که باید همه ایرانیان را مخاطب خود بدانند و بر طریقی بروند که هر ایرانی آن‏ها را رسانه خود و جایی برای طرح باورهایش بداند، سرشار از ضعف و کاستی‌های گونه گون، یکسره از مخاطبان خود می‌کاهند و بر مشتری رسانه‌های رقیب می‌افزایند.موضعگیری‌های سطحی و به تمامی جهت دار، خبرسازی‌هایی دور از استانداردهای حرفه‏ای، کینه ورزی‌هایی آشکار با اشخاص و گروه‌های فعال در عرصه سیاسی، در کنار کاستی‌های ناشی از نبود یا کمبود دانش و بینش رسانه‏ای، کار بدانجا رسانده است که جامعه ایرانی به مخاطب نامشتاق و بی میل این رسانه‌ها تبدیل شده‏است و ضریب نفوذ پیام‌های این رسانه‌ها به جای فزون شدن مدام کاهش می‌یابد آن سان که: "نایافته دم، دو گوش گم کرد".
این روزها نگاه یکسویه و جانبدارانه صداوسیما، ایرنا و روزنامه ایران نه تنها برای کنشگران عرصه سیاست و اطلاع‌رسانی آشکار است که توده مردم هم چنانکه باید به این رسانه‌ها اعتماد نمی‌کنند و اهل فن، کاهش میزان آگهی‌های بازرگانی در این گونه از رسانه‌ها را گواهی بر کم اقبالی مردم کوچه و بازار بدان‏ها می‌دانند.
روشن است که با ادامه این روند، گستره مخاطبان کم شمارتر شده و توان اثرگذاری بر گیرندگان پیام نیز کاهش می‌یابد و چنین رسانه‏ای هرگاه که قصد کند در ماجرایی وارد شده و به آرایش ابرو بپردازد، چشم را هم کور خواهد کرد! این حال و روز برای نخستین بار نیست که در دنیای رسانه‌ها بروز می‌يابد و نمونه‌ها بر نادرست بودن راهی که پیموده می‌شود فراوانند. نمونه‏ای آشکار را دو روزی پیشتر که به تورق در کتاب "شناسنامه خبرگزاری‌های جهان" مشغول بودم، دیدم.
اتحاد جماهیر شوروی که کمتر از دو دهه از فروپاشی اش می‌گذرد و هنوز خاطره دوران جنگ سرد و دنیای دو قطبی در اذهان باشندگان کره خاک کهنه نشده‏است، در چنبره مرام و مسلک حزب کمونیست گرفتار بود و هر تنابنده‏ای که در آن دیار و در آن نظام تکانی به خود می‏داد، ناگزیر بود که حرکت خود را با مرام کمونیستی همخوان و هماهنگ سازد.
در چنان فضایی، "خبرگزاری تاس" برای حفظ منافع شوروی و شکل دادن به افکار عمومی همسو با خواسته‌های حزب کمونیست پا گرفت تا تصویری صلح طلبانه از این حزب ارایه دهد و به تبلیغ شیوه زندگی در شوروی بپردازد. تاس که در مسکر مستقر بود، به انتشار اطلاعات درباره دستاوردهای سوسیالیسم می‏پرداخت و زیان های ایدئولوژی بورژوازی را بر می‌شمرد.
این خبرگزاری از سال 1925 فعال شد و بر آن بود تا گزارش‌های دستچین شده و یکسویه غربی را بی اثر سازد و اخبار پیشرفت‌های شوروی و کمونیست‌های جهان را به دیگر کشورها برساند و در همین راستا خدمات خود را به رایگان در اختیار رسانه‌های جهانی قرار می‏داد و روزنامه‌های جهان سوم نیز از خدمات رایگان تاس بهره مند بودند.
نشریه "پراودا" هم به عنوان ارگان کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی یار غار تاس بود و با تیراژی میلیونی در چند دهه فعالیت خود به تبلیغ و ترویج کمونیست می‌پرداخت. اما آیا این رسانه‌ها توانستند از نظام حاکم بر شوروی پشتیبانی کنند؟ آشکار است که "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" و اتحاد جماهیر شوروی به آسانی فروپاشید. انداختن همه گناه‌ها در رویارویی سرد بین دو بلوک شرق و غرب -که به فروپاشی شوروی انجامید- بر گردن رسانه‌های غربی، ساده‏انگارانه‏است و نیکوتر آنکه کاستی‌های رسانه‌های شرق نیز در این ماجرا واکاوی شود.
تحدید رسانه‌های مستقل در شوروی و حرمت ننهادن به‏استقلال رسانه‏ای، انسداد خبری و ناآگاهی ملی را در پی داشت و موجب ضعف در برابر همتایان غربی می‌شد. کمبود روزنامه‌نگار ماهر و آزاد، بی انگیزگی و بی مسوولیتی در میان روزنامه نگاران، حضور پررنگ خط مشی دیکته شده و یکسویه حزبی، تنگ نظری سران رسانه‌ها و مسوولان حکومتی و راه ندادن به ایده ها و استعدادهای تازه و مواردی از این دست، زمینه مساعدی برای جولان رسانه‌های غربی فراهم آوردند و سخن ناروایی نیست اگر بگوییم که تاس و پراودا نسبت به سی‌ان‌ان و بی‌بی‌سی، نقش موثرتری در سقوط اتحاد جماهیر شوروی ایفا کردند و بسیار دیرهنگام دریافتند که: "ای وای که بد نشد، بتر شد!".
از تاریخ باید عبرت آموخت. درست است که رسانه‌های بیگانه از ایران چهره‏ای را ترسیم می‏کنند که خود می‌خواهند اما راه هماوردی و رویارویی با آنان، یکسویه نگری، میدان ندادن به آرای گونه گون و تداوم انحصار رسانه‏ای نیست. دنیای امروز را به جامعه اطلاعاتی تعبیر کرده‏اند که اطلاعات و رسانه‌ها در آن به نقش آفرینی شگرفی مشغولند و امروز کم و بیش نفت و قدرت‌های اقتصادی و نظامی جای خود را به اطلاعات و ابزارهای رسانه‏ای می‏بخشند و اگر تعارف را به کناری بنهیم، باید به ضعف خود در دنیای جدید اعتراف کنیم.
ما در تولید اطلاعات معتبر، کمی و کیفی، در برابر اطلاعات وارداتی به کشور کاستی داریم. ما در زیرساخت‌های ارتباطی کاستی داریم. ما در بینش و دانش ارتباطی و اطلاعاتی و فناوری‌های تازه کاستی داریم. ما به لحاظ حرفه‏ای در کارزار جهانی رسانه‌ها کاستی داریم. ما در داشتن روزنامه‌ها و مطبوعات برون مرزی و بین المللی کاستی داریم. مهمتر از همه آنکه ما به دلیل تمرکزگرایی در رسانه‌ها و وجود انحصارهای رسانه‏ای و حکومت سالاری در عرصه ارتباطی و اطلاعاتی، کاستی‌های فراوان داریم.
آیا متولیان صداوسیما، خبرگزاری ایرنا، روزنامه ایران و ارکان و اصحاب تصمیم، از تاریخ پند می‏پذیرند؟
*****
سرهنگ فاسد یا نیروی انقلابی
خبرهای رسیده حاکی است سردار احمدی مقدم با اعمال نفوذ شخصی، از برخورد قضایی با یک سرهنگ فاسد نیروی انتظامی جلوگیری کرده است.
این سرهنگ عالی‌رتبه ناجا که ظاهرا پیش‌تر با همسر یک پزشک رابطه‌ی نامشروع داشته و به همین علت با این پزشک هم درگیری پیدا می‌کند، پس از وقوع ناآرامی‌های پس از انتخابات، با سوء استفاده از این موقعیت به فکر انتقام‌گیری می‌افتد و به بهانه حضور در تجمعات خیابانی، به سراغ آن پزشک می‌رود و او را بازداشت می‌کند و به شدت مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد.
بر اساس این گزارش، این زندانی بی‌گناه در نهایت در زمان بازدید یک مقام قضایی از بازداشتگاه، ماجرا را به اطلاع او می‌رساند و این مقام قضایی نیز فورا دستور آزادی او و پیگیری موضوع را می‌دهد که به بازداشت سرهنگ مذکور منجر می‌شود. اما فردای آن روز، سردار احمدی مقدم به مقام مافوق این قاضی مراجعه می‌کند و به وی می‌گوید: چرا نیروهای انقلابی ما را در این شرایط بحرانی بازداشت می‌کنید؟ و بدین ترتیب سرهنگ فاسد با اعمال نفوذ فرمانده نیروی انتظامی، که ظاهرا قرار است حافظ جان و ناموس ملت باشد، از زندان آزاد می‌شود.
*****
از میان ایمیل های رسیده:
یادداشتی از فرزند عبدالفتاح سلطانی
امروز یک شنبه 1\6\1388 و شصت و هشتمین روز از بازداشت پدرم می باشد. ولی به چه جرمی؟!
به جرم دفاع از حقوق بشر، حقوقی که هر انسانی از بدو تولد تا آخرین لحظه مرگ باید از آن برخوردار باشد.
به جرم دفاع از متهمین بی گناه که در برابر ظلم و ستم نتوانسته اند خاموش بنشینند.
به جرم دفاع از زندانیانی که بزرگترین جرمشان فکر کردن و دیدن حقیقت است.
به جرم تعهد شغلی و مسئولیت پذیری،
چراکه او از خاک کشورش شرم دارد که در برابر خونهای بی گناهی که بر این خاک می ریزد سکوت کند،
و از خداوند متعال ترس دارد که وظیفه شغلی اش را فراموش کند و در برابر دادخواهی مظلومین خاموش بنشیند.
آری این است جرائم عبدالفتاح سلطانی که خود او و خانواده اش به آن معترفند.
اوست پدری که به فرزندان درس آزادی و شهامت می دهد
و درس ایستادگی در برابر ظلم می دهد،
و ما فرزندان او تحمل می کنیم، هرچند صبر و بردباری او را نداریم،
می ایستیم هرچند که شهامت او را نداریم
و افتخار می کنیم
حامد سلطانی
فرزند عبدالفتاح سلطانی
*****
مادر سهراب اعرابی: گلوله را به کهریزک ترجیح می‌دهم
دعا می‌کنم سهراب با گلوله‌ای در قلبش، و نه در زندان‌هایی همچون کهریزک چشم از جهان فرو پوشیده باشد ...
نیوشا بقراطی - رادیو فردا: خانواده سهراب اعرابی یکی از کشته‌شدگان اعتراض‌های اخیر روز پنج‌‌شنبه مراسم چهلمین روز خاکسپاری سهراب را در بهشت زهرا برگزار کردند.به گفته مادر سهراب اعرابی، او برای پرهیز از بروز درگیری و هر گونه «مشکلی» برای طرفداران میرحسین موسوی، مراسم چهلم سهراب را تنها با حضور بستگان و نزدیکان برگزار کرد.نحوه کشته شدن سهراب اعرابی جوان ۱۹ ساله هوادار اصلاحات کماکان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. جسد او چند روز پس از کشته شدن به مادرش تحویل شد. برخی گزارش‌ها حاکی از آن بود که او در بازداشت و تحت شکنجه جان سپرده است؛ اما پس از انتشار این خبرها، مسئولین قضایی و امنیتی اعلام کردند که سهراب در جریان اعتراضات مسالمت‌آمیز تهران، و سرکوب نیروهای امنیتی، هدف گلوله قرار گرفته است.پروین فهیمی مادر سهراب اعرابی، در گفت‌وگو با رادیوفردا از نحوه برگزاری مراسم چهلم فرزندش می‌گوید، و از اینکه دعا می‌کند سهراب با گلوله‌ای در قلبش، و نه در زندان‌هایی همچون کهریزک چشم از جهان فرو پوشیده باشد.
* رادیو فردا: خانم فهیمی، از چگونگی برگزاری مراسم چهلم فرزندتان سهراب بگویید.
پروین فهیمی: پنج‌شنبه برنامه چهلم سهراب عزیزم بود که رسانه‌ای نکردم. علتش هم این بود که دوست نداشتم آنجا اتفاقات ناگواری بیافتد. بیشتر بستگان، دوستان و همسایگان را دعوت کرده بودم. اعلامیه‌ای که برای سهراب چاپ کردم شب قبل به در خانه زدم. ولی همینطور زبانی به دوستان و فامیل گفته بودم که چهلم سهراب و دومین سالگرد پدرش مهندس محمدرضا اعرابی است.برنامه را ساعت ۸:۳۰ اجرا کردیم. البته من خودم صبح زود به اتفاق بستگان رفتیم آنجا و مزار سهراب را آماده کردیم. مردم هم آمدند. فامیل و دوستان و آشنایان آمدند. به خوبی هم برگزار شد. دوست دارم مردم بدانند که من اگر چهلم سهراب را رسانه‌ای نکردم فقط علتش این بود که نمی‌خواستم مردم آنجا جمع شوند و اتفاقی برایشان بیافتد.بارها به همه گفته‌ام وقتی قطره خونی از دماغ هر بچه‌ای یا جوانی می‌آید من احساس می‌کنم بچه خودم است. راضی نیستم... البته مردم حق دارند اعتراضات خودشان را بگویند ولی دوست نداشتم که باعثش من باشم که فردا بگویند که این خانم دعوت کرد و گفتش و جمع کرد مردم را آنجا و مردم را به کشتن داد.
* پس کسان دیگری نبودند و فقط بستگان...بودند،
چرا. یک تعدادی از مردم هم بودند. همینطور شنیده بودند یا اعلامیه دم در را خوانده بودند. آمده بودند. ولی تعداد زیادی نبود که خیلی بخواهد شلوغ شود. ولی خب آمده بودند. یک تعدادی از مادران آمده بودند. مادران داغدار بودند و خانواده‌هایی مثل خانواده زهرا بنی‌یعقوب.
* خانم فهیمی به اتفاق ناگوار اشاره کردید پیش از برگزاری مراسم. از طرف مقامات آیا هشداری به شما داده بودند یا تماسی گرفته بودند؟ یا صرفاً حدس خودتان بود؟
نه، اصلاً. من خودم... علتش هم فقط این بود چون چهلمی که سراسری گرفته بودیم، من آنجا شرکت کردم و دیدم که نیروها آنجا زیادند. قبلش هم شنیده بودم که آنجا شلوغ شده بود و زده بودند. به خاطر این گفتم که چهلم خاکسپاری سهراب است...چون چهلم رسمی را که آقای موسوی و آقای کروبی اعلام کرده بودند، کلی بود. یعنی تمام خانواده‌ها بودند. ولی این چهلم را من خودم شخصاً می‌خواستم بگیرم. مسئولیت این چهلم به عهده خودم بود. آن چهلم را که گرفتند تمام نیروی انتظامی ریخته بودند آنجا. مردم را یک مقداری اذیت کرده بودند. به خاطر همین من سعی کردم این دفعه کسی را خبر نکنم.
* مأموران حضور نداشتند؟
اگر هم بودند به عنوان لباس شخصی... با لباس شخصی بودند. چون من آنجا حالم خوب نبود که بخواهم دقت بکنم. ولی اینطور که از بستگان شنیدم، بودند. ولی تعداد آنچنانی نبودند. تعدادشان کمتر بود.
* یعنی به هرحال درگیری پیش نیامد؟
نه. خوشبختانه پیش نیامد. چون من هم می‌خواستم حتماً مراسم سهراب طوری برگزار بشود که ما نامه سهراب را بخوانیم. نامه‌ای که برای پدرش نوشته بود و من لای دفترش پیدا کرده بودم. [می‌خواستم] یکی از انشاهایش را بخوانم.یعنی لااقل بتوانیم آن کاری را که می‌خواهیم انجام بدهیم، انجام بدهیم و سر مزار پسرم زیارت عاشورا خوانده بشود که به عنوان نمادی از آزادی که در رابطه با امام حسین است، اینها حتماً انجام بشود. بعد خواندم.بعد یک شعری بود که یکی از دوستان خوب ما گفته بود. شعرش خیلی جالب بود. خیلی قشنگ بود. شعر را آنجا خواندند. آخرش هم بچه‌ها سرود «سر اومد زمستون» را خواندند و بعد الله‌اکبر گفتند. مردم هم تکرار کردند. یکی از میان مردم گفت الله‌اکبر. بقیه ادامه دادند. بعد دیگر ما سعی کردیم جمع و جور کنیم بیاییم منزل.
* خانم اعرابی، می‌خواستم از شما بپرسم به خاطر اینکه گزارش‌هایی که در مورد درگذشت سهراب به گوش ما رسید، متفاوت بود و هنوز هم خیلی تردیدها وجود دارد. بعضی از گزارش‌ها حاکی از این است که ایشان در خیابان این اتفاق برایشان افتاده و گزارش‌های دیگر حاکی از این است که در زندان. خواستم بدانم که شما تا به حال به نتیجه مشخصی رسیدید؟ پیگیری‌هایتان به جایی رسیده؟
نه. من فقط چون به دادسرای جنایی تهران شکایت کرده‌ام و آنجا دنبال پرونده پسرم هستم و وکیل هم گرفته‌ام. هنوز جوابی نداده‌اند. البته گفته‌اند که تا چند روز دیگر حتماً راجع به آن گزارش پزشکی قانونی، نامه‌ای که به ما دادند در رابطه با نوع اسلحه، فاصله و اینها را جوابشان را به شما می‌دهیم.ما هم منتظریم. من هم آدمی نیستم که بخواهم شایعاتی را که می‌شنوم باور کنم. خود من هم چیزهایی شنیده‌ام. خیلی‌ها گفتند که این بچه را بردند کهریزک. همه‌اش دعا می‌کنم که اینطور نباشد. از خدا می‌خواهم که چنین اتفاقی نیافتاده باشد. چون واقعاً نمی‌توانم و نمی‌خواهم قبول کنم.خدا کند که اگر بچه من کشته شده، همان با یک تیر کشته شده باشد و به دست کسانی که اینطور شکنجه‌ها را می‌دهند و اینطور جلادهایی، بیافتد که بخواهند چنین کارهایی با بچه من بکنند. من برایم اصلاً قابل تحمل نیست. این را جدی می‌گویم. واقعاً نمی‌خواهم، اگر هم چنین چیزی باشد، باور کنم.امیدوارم، از خدا می‌خواهم که چنین چیزی نباشد. ولی ما داریم سعی می‌کنیم از راه قانونی تحقیقاتی... دادسرا خودش به ما جواب بدهد، جوابگو باشد. ما خودمان سعی می‌کنیم از طرق مختلف بالاخره بفهمیم واقعیت چیست.
* وکیل گرفتید؟ برای این پرونده وکیل گرفتید؟
بله.
* آیا توانسته‌اند از لحاظ قانونی این پرونده را پیش ببرند، مسئولان به سوال‌هایی که در این پرونده مطرح شده، پاسخ داده‌اند؟
چون من شکایت را خودم کردم، بعد وکیل گرفتم، الان مدت یک هفته ۱۰ روز است که انتخاب شده، از آن به بعد دنبال قضیه هستم، دادسرا گفتند که ما پاسخ نامه شما را به زودی می‌دهیم. آن پاسخ باید برای ما بیاید و جواب آن سوالاتی که من خودم کردم، که بچه من اگر ۲۵ خرداد شهید شده، چرا بیست و نهم پزشکی قانونی دادند؟این چهار روز کجا بوده؟ اگر زخمی بوده، در چه حالتی بوده، چه وضعیتی داشته؟ جسدش رسیدگی شده، نشده؟ من ضمناً نامه‌های دیگری هم دادم. نامه‌ای به آقای آیت‌الله شاهرودی دادم که رئیس قوه قضائیه بودند که الان عوض شدند. به ایشان نامه دادم.همین چند روز پیش خودم برای مجلس نامه دادم. هم برای آقای لاریجانی دادم. هم به اصل ۹۰ مجلس دادم. هم برای [کمیته] تحقیق و تفحص دادم. یعنی سعی کردم خودم هم دنبال جریان باشم. چون برای من خودم سوال است. واقعاً این در دست چه نیرویی است؟ چه نیرویی؟ دست انتظامی بوده، پلیس امنیت بوده، دست بسیج بوده؟ دست سپاه بوده؟ دست اطلاعات بوده.هر ارگانی بوده باید برای من پاسخگو باشند. به خاطر اینکه بچه من چه وضعیتی داشته، یا رسیدگی نشده؟ اگر یک تیر خورده بوده، نمی‌توانستند این بچه را زنده نگه دارند؟ اینها باید پاسخگو باشند. تا جواب بگیرم من، نمی‌دانم چقدر طول می‌کشد.
*****
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
کد خبر : 4229
خبرگزاری هرانا : برخی از وب‌سایت‌های خبری معترضان به نتایج انتخابات چندی پیش اعلام کردند که محمدعلی دادخواه، حقوقدان ایرانی در زندان مورد ضرب و شتم و شکنجه‌های فیزیکی قرار گرفته‌است.
این منابع از قول «منابع آگاه» که نامی از آنها برده نشد، نوشتند که از جمله شکنجه‌هایی که در زندان بر آقای دادخواه اعمال شده یکی هم آن بوده که «بازجویان علاوه بر ضرب و شتم شدید دکتر دادخواه، او را از طبقه سوم یک راه پله مارپیچ به سمت پایین هل می‌دادند و سپس در حین سقوط او را می‌گرفتند.» گفته‌هایی که محمد مصطفایی، یکی از وکلای مدافع محمدعلی دادخواه آن را رد می‌کند. محمد مصطفایی در گفت‌وگویی با رادیو فردا گفته است که مسئله «به این شدت نبوده است.»آقای مصطفایی می‌گوید که آقای دادخواه «به ما گفته زمانی که چشم‌بند داشته و می‌خواسته از پله‌ها بالا و پايين برود، کسی که آقای دادخواه را هدايت می کرده او را هل می‌داده و بعد او را می‌گرفته است.» وی می‌افزاید که شماری از همکارانش که وکلای آقای دادخواه هستند با او ملاقات کرده‌اند و درباره شکنجه جسمی آزار دهنده چیزی نشنیده‌اند. وکیل محمدعلی دادخواه بیان چنین مطالبی را «بزرگ‌نمایی» می‌داند و می‌گوید که این گفته‌ها را «تکذیب» می‌کند.محمدعلی دادخواه کمتر از یک‌ماه پس از اعلام نتایج انتخابات بحث‌انگیز ریاست جمهوری در ایران، در روز ۱۷ تیرماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. محمدعلی دادخواه در حالی بازداشت شد که با شماری از وکلای جوان، برای بحث درباره آیین‌نامه جدید قوه قضاییه دور هم جمع شده بودند. آیین‌نامه‌ای که جامعه وکلای ایران گفته بود که استقلال کانون وکلا را از میان می‌برد.اندکی پس از آغاز این جلسه چندین مأمور امنیتی وارد دفتر وکالت محمدعلی دادخواه شده و او را به همراه سایر حاضران در جلسه بازداشت کردند و گرچه دیگر همراهان آقای دادگاه همان روز آزاد شدند اما مأموران امنیتی پس از بازرسی از دفتر محمدعلی دادخواه مدعی کشف اسلحه و مواد مخدر از دفتر وکالت وی شدند.
لطمه روحی و روانی بر اثر قطع ارتباط با خارج
محمد مصطفایی همچنین به رادیو فردا گفته است که آقای دادخواه مدتی است که به بند عمومی منتقل شده است و وضعیت وی نیز نسبتاً خوب است. به اعتقاد وکیل مدافع محمد دادخواه مهم‌ترین فشاری که در شرایط زندان به زندانی وارد می‌شود آن است که «با خارج از بازداشتگاه هيچ ارتباطی ندارند و امکانات لازم برايشان فراهم نيست، دستشان از رسانه‌ها کوتاه است، نمی‌توانند کتاب بخوانند و حتی اجازه داشتن قلم و کاغذ هم ندارند.» محمد مصطفایی می‌افزاید که «چنين شرايطی باعث می شود انسان از نظر روحی و روانی لطمه ببيند.»محمدعلی دادخواه، که فعالیت‌های زیادی در زمینه حقوق بشر و میراث فرهنگی داشته است علاوه بر وکلالت بیش از چهار هزار پرونده دانشجویی، وکیل پرونده‌های میدان نقش جهان اصفهان، که باعث شدند، سه طبقه از برج جهان‌نما تخریب شود و میدان نقش جهان از لیست میراث جهانی حذف نشود. محمد مصطفایی می‌گوید که تاکنون تاریخی برای برگزاری دادگاه محمدعلی دادخواه درنظر گرفته نشده است. وی ضمن انتقاد از فضای بسته دادگاه‌ها می‌گوید «اگر فضا به اين صورت بسته بماند کشور ضربه می‌بيند.»به اعتقاد محمد مصطفایی «بايد حق دفاع را به تمام افرادی که متهم هستند بدهيم چه متهم به قتل و سرقت و کلاه برداری باشند و چه متهم به اقدام عليه امنيت ملی. اين امکانات به صورت باز و شفاف، همان طور که در قانون حفظ حقوق شهروندی آمده، بايد در اختيار همه قرار داده شود.»
*****
-
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ