شنبه: 7/9/1388
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زمان: 00:01 بامداد شنبه
توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زمان: 00:01 بامداد شنبه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاران و هم میهنان با درود. دقایقی است که شامگاه آدینه را پشت سر نهاده و بامداد روز شنبه را آغاز کرده ایم. همانگونه که هفته گذشته به آگاهی رسانده بودیم، تصمیم بر این گرفته شد که روزهای آدینه، وبلاگ مورد اعتماد شما منتشر نشود زیرا که ما به دلایل مختلف با کمبود نیروی انسانی روبرو شده ایم و یارانی که در بخش فرهنگی و انتشاراتی جنبش همبستگی دانشجویان ایران، ما را همراهی می کردند تقلیل یافته اند و این به معنای فشار مضاعف روحی و جسمی بر بقیه یارانی است که با خلوص نیت (گاهی بصورت شبانه روزی) در این امر مهم ما را یاری میدهند.
با این توجیه ها، گروه سرپرستی و هماهنگی جنبش موافقت کردند که آدینه ها، این گروه همکاران و یاران نیز مانند تمامی هم میهنان به استراحت و امور شخصی خویش بپردازند. بهرروی، دیروز دومین آدینه ای بود که ما با شما نبودیم و اینک، در نخستین دقایق آغاز بامداد شنبه هفتم آذرماه، "پست" جدید را با اخبار و وقایع 24 ساعت گذشته تا این لحظه آغاز می کنیم.
با توجه به این که امروز بدلیل "عید قربان" تمامی رسانه ها ی خبری، روزنامه ها و بنگاههای خبرپراکنی دولتی و یا خبرگزاریهای نیمه دولتی و یا مستقل در میهن ما در تعطیلی بسر میبرند و همچنین تمامی مراکز فرهنگی و دانشگاهها تعطیل می باشند بنابراین ما فقط می توانیم به اخباری که از سوی خبرگزاری ها و مراجع جهانی انتشار می یابند بسنده نماییم. با ما باشید.
*****
عباس جلیلیان با حکم 15 ماه حبس راهی زندان کرمانشاه شد
عباس جلیلیان، نویسنده و پژوهشگر کُرد اوایل هفته جاری برای گذراندن حکم 15 ماه حبس خود راهی زندان دیزل آباد کرمانشاه شد.
حکم 15 حبس تعزیری برای عباس جلیلیان در فروردین ماه امسال از سوی دادگاه انقلاب کرمانشاه صادر شد. این حکم هفتهی گذشته در دادگاه تجدید نظر استان نیز مورد تایید قرار گرفت.
اتهام این نویسنده و پژوهشگر کُرد "شناسايی و جذب جاسوس و معرفی آن به كشور بيگانه" عنوان شده است. اما عباس جليليان در تمامی مراحل بازجويی و طی جلسات دادگاه اتهام نسبت داده شده به خود را قوياً رد كرده و خواهان ارائهی اسناد و مداركی در اثبات اين اتهام ساختگی شده بود.
دادگاه بدوی این فعال ادبی و فرهنگی بدون حضور وکیل برگزار شد. رأی دادگاه تجدیدنظر نیز مبنی بر تایید حکم بدوی در همان آغاز جلسهی دادگاه به عباس جلیلیان و وکیل وی اعلام گشت.
عباس جليليان متخلص به "ئاكو" از چهرههای ادبی سرشناس كُرد و مؤلف آثاری چون فرهنگ باشوور، رمان رنگامه، مجموعهی زرينه و سيمينه است. وی دی ماه سال گذشته در شهر اسلام آباد استان كرمانشاه توسط مأموران اداره اطلاعات بازداشت و پس از دو ماه به قيد وثيقهی 100 ميليون تومانی آزاد شد.
*****
درباره محرومیت از تحصیل یک دانشجوی برجسته
با این توجیه ها، گروه سرپرستی و هماهنگی جنبش موافقت کردند که آدینه ها، این گروه همکاران و یاران نیز مانند تمامی هم میهنان به استراحت و امور شخصی خویش بپردازند. بهرروی، دیروز دومین آدینه ای بود که ما با شما نبودیم و اینک، در نخستین دقایق آغاز بامداد شنبه هفتم آذرماه، "پست" جدید را با اخبار و وقایع 24 ساعت گذشته تا این لحظه آغاز می کنیم.
با توجه به این که امروز بدلیل "عید قربان" تمامی رسانه ها ی خبری، روزنامه ها و بنگاههای خبرپراکنی دولتی و یا خبرگزاریهای نیمه دولتی و یا مستقل در میهن ما در تعطیلی بسر میبرند و همچنین تمامی مراکز فرهنگی و دانشگاهها تعطیل می باشند بنابراین ما فقط می توانیم به اخباری که از سوی خبرگزاری ها و مراجع جهانی انتشار می یابند بسنده نماییم. با ما باشید.
*****
عباس جلیلیان با حکم 15 ماه حبس راهی زندان کرمانشاه شد
عباس جلیلیان، نویسنده و پژوهشگر کُرد اوایل هفته جاری برای گذراندن حکم 15 ماه حبس خود راهی زندان دیزل آباد کرمانشاه شد.
حکم 15 حبس تعزیری برای عباس جلیلیان در فروردین ماه امسال از سوی دادگاه انقلاب کرمانشاه صادر شد. این حکم هفتهی گذشته در دادگاه تجدید نظر استان نیز مورد تایید قرار گرفت.
اتهام این نویسنده و پژوهشگر کُرد "شناسايی و جذب جاسوس و معرفی آن به كشور بيگانه" عنوان شده است. اما عباس جليليان در تمامی مراحل بازجويی و طی جلسات دادگاه اتهام نسبت داده شده به خود را قوياً رد كرده و خواهان ارائهی اسناد و مداركی در اثبات اين اتهام ساختگی شده بود.
دادگاه بدوی این فعال ادبی و فرهنگی بدون حضور وکیل برگزار شد. رأی دادگاه تجدیدنظر نیز مبنی بر تایید حکم بدوی در همان آغاز جلسهی دادگاه به عباس جلیلیان و وکیل وی اعلام گشت.
عباس جليليان متخلص به "ئاكو" از چهرههای ادبی سرشناس كُرد و مؤلف آثاری چون فرهنگ باشوور، رمان رنگامه، مجموعهی زرينه و سيمينه است. وی دی ماه سال گذشته در شهر اسلام آباد استان كرمانشاه توسط مأموران اداره اطلاعات بازداشت و پس از دو ماه به قيد وثيقهی 100 ميليون تومانی آزاد شد.
*****
درباره محرومیت از تحصیل یک دانشجوی برجسته
سروش ثابت: محروم از تحصیل کردن دانشجویان تنها نشان ضعف حاکمیتی است که سلطهی ایدئولوژیک خود را از دست داده است.
سروش ثابت، از جمله دانشجویانی است که پس از شرکت در آزمون کارشناسی ارشد سال 88 علیرغم کسب رتبه 1 در دو گرایش و 5 رتبه تکرقمی در گرایشهای دیگر در اعلام نهایی نتایج با مردودیت مواجه گشت و ستارهدار شد. آنچه در پی میآید گفتگوی این فعال دانشجویی با کمیته گزارشگران حقوق بشر است.
1. در ابتدا رتبههایی که در کنکور کارشناسی ارشد کسب نمودید و همچنین موفقیتهای علمیتان در مقاطع مختلف تحصیلی را نام ببرید.
مدال برنز المپیاد کامپیوتر سال 1381
نفر دوم جشنوارهی خوارزمی شاخهی ریاضی سال 1381
در کنکور کارشناسی ارشد سال 88:
رتبه ی 1 در دو گرایش: مطالعات جوانان و مطالعات رفاه اجتماعی
رتبه ی 2 در دو گرایش: مردمشناسی و مطالعات فرهنگی
رتبهی 4 در دو گرایش: جامعهشناسی و جامعهشناسی انقلاب اسلامی
رتبهی 6 در گرایش: مطالعات آمریکای شمالی
2. پس از اینکه با محرومیت از ادامه تحصیل روبرو شدید چه پیگیریهایی را انجام دادید و آیا نتیجه بخش بود؟
من ابتدا اعتراض خود را به سازمان سنجش ارائه دادم که قرار بود حداکثر تا دو هفته پس از آن به شکل کتبی پاسخ دهند. پس از آن که در مهلت موعود پاسخی دریافت نکردم اقدام به اطّلاعرسانی کردم که خوشبختانه توانست دستکم توجّه مسئولین را جلب کند. پس از آن به مرکز گزینش دانشجوی سازمان سنجش مراجعه کردم که ضمن ابراز تأسّف قول مساعدت دادند؛ امّا نتیجهای حاصل نشد. سپس به اتّفاق چند تن از دیگر دانشجویان محروم شده از تحصیل به مجلس مراجعه کردیم؛ با جمعی از نمایندگان از جمله آقای عباسپور رئیس کمیسیون آموزش صحبت کردیم که ایشان هم مشخصّات ما را یادداشت کرد امّا باز هم حاصلی در پی نداشت. حتّی در مجلس با آقای احمد توکّلی صحبت کردیم که ایشان از مورد من مطّلع بود و گفت که در مورد من با مسئولین صحبت کرده امّا ضمن ابراز تأسّف خود را در حلّ این مسئله فاقد نفوذ میدانستند.
به هر حال از این همه نتیجهای حاصل نشد و این در حالی بود که روز 11 آبان حکم دادگاه من به وکیلم ابلاغ شد که 2 سال حبس تعزیری بود؛ از آنجا که از سویی گمان میرود که صدور این حکم دستکم بخشاً به سبب پیگیریهای من در باب مسئلهی تحصیلم بوده باشد، و از سوی دیگر با توجّه به برخورد مسئولین و شرایط سیاسی-اجتماعی و بررسی موارد مشابه چشماندازی برای حل این مشکل وجود نداشت، من از ادامهی پیگیریهای خود دست کشیدم.
3. از سوابق فعالیتهای دانشجوییتان بگویید. به جز محرومیت از تحصیل، چه هزینههایی را برای فعالیتهای دانشجویی پرداختهاید.
من فعّالیت خود را از سال 1383 و با انتشار مقالات در نشریات دانشجویی چپگرا آغاز کردم؛ از جمله چاپ مقالاتی در نشریهی آرمان نو. در انتخابات سال 1384 شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به عضویت شورای مرکزی درآمدم و به عنوان سخنگو و دبیر واحد مطالعات به فعّالیت پرداختم. در دیماه 1386 و در ادامهی موج سرکوب دانشجویان چپ به اتهّام فعّالیت در جریان دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب به مدّت 45 روز بازداشت و سپس با قرار وثیقهی 80 میلیون تومانی آزاد شدم؛ پروندهی من از آن زمان در دادگاه انقلاب تهران مفتوح بود تا روز 11 آبان 1388 که حکم دو سال حبس تعزیری من به اتّهام اجتماع و تبانی با هدف اقدام علیه امنیت کشور به وکیلم ابلاغ شد.
4. به نظر شما، چرا حاکمیت دست به تصفیه و یکدستنمودن دانشگاهها میزند؟ هدف انقلاب فرهنگی چه بود و آیا به اهداف خود دست پیدا کرد؟
به زعم من باید میان انقلاب فرهنگی سال 59 از یک طرف و اقدام موسوم به "ستارهدار کردن" دانشجویان و دقیقتر بگوییم "محروم از تحصیل کردن" که در چند سال اخیر شکل گرفته است از طرف دیگر، تمایزی قایل شد. انگیزهی حرکتی که در اردیبهشت 59 به نام انقلاب فرهنگی در دانشگاهها شکل گرفت تثبیت حاکمیتِ تازهتأسیس در شرایطی بود که دانشگاه بدل به عمدهترین (و شاید آخرین) سنگر مبارزهی علنی گروههای اپوزیسیون شده بود؛ این سازمانها و احزاب چپ -و نه حاکمیت- بودند که در دانشگاهها هژمونی داشتند. اینگونه بود که تصفیهی علنی و خونبار دانشگاهها، تصرّف ساختمانها و اجبار نمایندگان احزاب و سازمانهای مخالف به تخلیهی دفاترشان (با هزینهی کشته و زخمی شدن بسیاری از دانشجویان) بدل به ضرورتی سیاسی برای استقرار حاکمیت جدید شد؛ و اینگونه بود که بسیاری از چهرههای شاخص طیفهای سیاسیِ گوناگون نظام حاکم، از دانشجویان پیرو خطّ امام گرفته تا لیبرالها و ملیّون در این حرکت همصدا شدند. روشنگری و داوری در باب مواضع و نقشآفرینیِ بسیاری از افراد در آن برهه امری است البته ضروری که مجالی دیگر میطلبد.
5. امّا "محروم از تحصیل کردن" ( یا به اصطلاح "ستارهدار کردن") دانشجویان چه؟ این چگونه پدیدهای است و چرا متمایز از انقلاب فرهنگی است؟
میدانیم که آن چه منطبق بر عدالت و انسانیت است آن است که افراد به یکسان امکان تحصیل و ادامه تحصیل تا مقاطع دلخواه خود را داشته باشند. اگر امروز و در دل ساختارِ عامِ نابرابر کنونی این امکان فراهم نیست، دستکم انتظار داریم که انتخاب افراد بر اساس صلاحیت علمیشان باشد؛ و این امری است که تقریباً در تمام دنیا معمول است. به عبارتی عدالت حکم میکند که حضور و پیشرفت افراد در نظامِ آکادمیک-از منظری درونی و صرفنظر از انتقادها و محدودیتهای ذاتی این نظام- منطبق با منطق آکادمی،با منطق آموزش و پیشرفت علمی باشد. امّا "محروم از تحصیل کردن" به این معنا است که نهادهای سیاسی در سازوکارهای آکادمی ایجاد اخلال کرده و منطق دستگاه امنیتی بر منطق آکادمی غالب میشود. این امر تنها بدین معناست که حاکمیت هژمونی خود را در ساحت جامعه از دست داده است و این نکته خود نمایانگر تفاوت میان پروژهی "محروم از تحصیل کردن" و انقلاب فرهنگی است. به بیان دیگر، اگر انقلاب فرهنگی نشان از هجوم حاکمیت تازهتأسیس و قدرتمند به دانشگاهها داشت، "محروم از تحصیل کردن" دانشجویان تنها نشان ضعف حاکمیتی است که سلطهی ایدئولوژیک خود را از دست داده است؛ حاکمیتی که میبیند علیرغم کنترل شدید نظام آموزشی، صدا و سیما، مطبوعات، عرصهی هنر و ...، باز از دانشگاهاش فریاد انتقاد بلند میشود، یعنی به رغم زرّادخانهی آموزشی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسیاش باز نتوانسته دانشگاه را کنترل کند؛ اگر در انقلاب فرهنگی سال 59 حاکمیت توانست با تکیه بر هژمونیاش در جامعهی پساانقلابی، هژمونی اپوزیسیون (چپگرا) را در دانشگاه بشکند، امروز حاکمیتی که هژمونیاش را در جامعه نیز از دست داده، با ناعادلانهترین سازوکارها در امر تحصیل افراد ایجاد اخلال میکند. در این رابطه اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که پروژهی به اصطلاح "محروم از تحصیل کردن" که از قرار معلوم از سال 82 آغاز شد مقارن با تغییر و تحوّلات عمدهای در صحنهی سیاسی-اجتماعی کشور و در پی سرخوردگی از جریان اصلاحطلبی آغاز شد.
*****
وحشت مسئولین دانشگاه شیراز از 16 آذر سبز؛ از بازداشت دانشجویان تا تغییر رنگ نرده های سبز
در آستانه 16 آذر و روز دانشجو، رنگ آمیزی نرده های محوطه ی دانشگاه شیراز، به دستور مسئولین این دانشگاه توجه دانشجویان را به خود جلب كرد. این اقدام از آن رو مورد توجه دانشجویان قرار گرفت كه تمام نرده های اطراف دانشگاه شیراز كه به رنگ سبز بودند، به رنگ سفید رنگ آمیزی شدند.
بنابر شنیده ها این رنگ آمیزی با هزینه ی بسیار زیادی همراه بوده و این در حالی است كه صادقی رئیس دانشگاه شیراز و سایر مسئولین بارها از كمبود بودجه ی قابل توجه این دانشگاه سخن گفته اند.این اقدام مدیریت دانشگاه شیراز به اعتقاد دانشجویان، به دلیل ترس مسئولین از جنبش سبز دانشجویان و تجمعات 16 آذر ناشی می شود.
لزم به ذكر است كه ترس مسئولین و نهادهای امنیتی در شیراز از برگزاری تجمعات دانشجویی، باعث شده است تا بسیاری از دانشجویان دانشگاه شیراز از 13 آبان تاكنون بازداشت شوند و یا توسط كمیته انضباطی و حراست احضار و با احكام انضباطی روبرو شوند.
*****
احضار سفير ايران در نروژ به خاطر مصادره جايزه نوبل
وزارت خارجه نروژ با احضار سفير جمهوری اسلامی نسبت به مصادره مدال و سند جايز نوبل صلح شيرين عبادی توسط دولت ايران اعتراض کرد. وزيرخارجه نروژ گفت که اين عمل ما را در بهت و ناباوری فرو برده است.وزارت خارجه نروژ روز پنجشنبه ۲۶ نوامبر در وبگاه اينترنتی خود خبر اعتراض شديد دولت نروژ در مورد مصادره جايزه نوبل خانم شيرين عبادی توسط دولت جمهوری اسلامی را انتشار داد.
سروش ثابت، از جمله دانشجویانی است که پس از شرکت در آزمون کارشناسی ارشد سال 88 علیرغم کسب رتبه 1 در دو گرایش و 5 رتبه تکرقمی در گرایشهای دیگر در اعلام نهایی نتایج با مردودیت مواجه گشت و ستارهدار شد. آنچه در پی میآید گفتگوی این فعال دانشجویی با کمیته گزارشگران حقوق بشر است.
1. در ابتدا رتبههایی که در کنکور کارشناسی ارشد کسب نمودید و همچنین موفقیتهای علمیتان در مقاطع مختلف تحصیلی را نام ببرید.
مدال برنز المپیاد کامپیوتر سال 1381
نفر دوم جشنوارهی خوارزمی شاخهی ریاضی سال 1381
در کنکور کارشناسی ارشد سال 88:
رتبه ی 1 در دو گرایش: مطالعات جوانان و مطالعات رفاه اجتماعی
رتبه ی 2 در دو گرایش: مردمشناسی و مطالعات فرهنگی
رتبهی 4 در دو گرایش: جامعهشناسی و جامعهشناسی انقلاب اسلامی
رتبهی 6 در گرایش: مطالعات آمریکای شمالی
2. پس از اینکه با محرومیت از ادامه تحصیل روبرو شدید چه پیگیریهایی را انجام دادید و آیا نتیجه بخش بود؟
من ابتدا اعتراض خود را به سازمان سنجش ارائه دادم که قرار بود حداکثر تا دو هفته پس از آن به شکل کتبی پاسخ دهند. پس از آن که در مهلت موعود پاسخی دریافت نکردم اقدام به اطّلاعرسانی کردم که خوشبختانه توانست دستکم توجّه مسئولین را جلب کند. پس از آن به مرکز گزینش دانشجوی سازمان سنجش مراجعه کردم که ضمن ابراز تأسّف قول مساعدت دادند؛ امّا نتیجهای حاصل نشد. سپس به اتّفاق چند تن از دیگر دانشجویان محروم شده از تحصیل به مجلس مراجعه کردیم؛ با جمعی از نمایندگان از جمله آقای عباسپور رئیس کمیسیون آموزش صحبت کردیم که ایشان هم مشخصّات ما را یادداشت کرد امّا باز هم حاصلی در پی نداشت. حتّی در مجلس با آقای احمد توکّلی صحبت کردیم که ایشان از مورد من مطّلع بود و گفت که در مورد من با مسئولین صحبت کرده امّا ضمن ابراز تأسّف خود را در حلّ این مسئله فاقد نفوذ میدانستند.
به هر حال از این همه نتیجهای حاصل نشد و این در حالی بود که روز 11 آبان حکم دادگاه من به وکیلم ابلاغ شد که 2 سال حبس تعزیری بود؛ از آنجا که از سویی گمان میرود که صدور این حکم دستکم بخشاً به سبب پیگیریهای من در باب مسئلهی تحصیلم بوده باشد، و از سوی دیگر با توجّه به برخورد مسئولین و شرایط سیاسی-اجتماعی و بررسی موارد مشابه چشماندازی برای حل این مشکل وجود نداشت، من از ادامهی پیگیریهای خود دست کشیدم.
3. از سوابق فعالیتهای دانشجوییتان بگویید. به جز محرومیت از تحصیل، چه هزینههایی را برای فعالیتهای دانشجویی پرداختهاید.
من فعّالیت خود را از سال 1383 و با انتشار مقالات در نشریات دانشجویی چپگرا آغاز کردم؛ از جمله چاپ مقالاتی در نشریهی آرمان نو. در انتخابات سال 1384 شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به عضویت شورای مرکزی درآمدم و به عنوان سخنگو و دبیر واحد مطالعات به فعّالیت پرداختم. در دیماه 1386 و در ادامهی موج سرکوب دانشجویان چپ به اتهّام فعّالیت در جریان دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب به مدّت 45 روز بازداشت و سپس با قرار وثیقهی 80 میلیون تومانی آزاد شدم؛ پروندهی من از آن زمان در دادگاه انقلاب تهران مفتوح بود تا روز 11 آبان 1388 که حکم دو سال حبس تعزیری من به اتّهام اجتماع و تبانی با هدف اقدام علیه امنیت کشور به وکیلم ابلاغ شد.
4. به نظر شما، چرا حاکمیت دست به تصفیه و یکدستنمودن دانشگاهها میزند؟ هدف انقلاب فرهنگی چه بود و آیا به اهداف خود دست پیدا کرد؟
به زعم من باید میان انقلاب فرهنگی سال 59 از یک طرف و اقدام موسوم به "ستارهدار کردن" دانشجویان و دقیقتر بگوییم "محروم از تحصیل کردن" که در چند سال اخیر شکل گرفته است از طرف دیگر، تمایزی قایل شد. انگیزهی حرکتی که در اردیبهشت 59 به نام انقلاب فرهنگی در دانشگاهها شکل گرفت تثبیت حاکمیتِ تازهتأسیس در شرایطی بود که دانشگاه بدل به عمدهترین (و شاید آخرین) سنگر مبارزهی علنی گروههای اپوزیسیون شده بود؛ این سازمانها و احزاب چپ -و نه حاکمیت- بودند که در دانشگاهها هژمونی داشتند. اینگونه بود که تصفیهی علنی و خونبار دانشگاهها، تصرّف ساختمانها و اجبار نمایندگان احزاب و سازمانهای مخالف به تخلیهی دفاترشان (با هزینهی کشته و زخمی شدن بسیاری از دانشجویان) بدل به ضرورتی سیاسی برای استقرار حاکمیت جدید شد؛ و اینگونه بود که بسیاری از چهرههای شاخص طیفهای سیاسیِ گوناگون نظام حاکم، از دانشجویان پیرو خطّ امام گرفته تا لیبرالها و ملیّون در این حرکت همصدا شدند. روشنگری و داوری در باب مواضع و نقشآفرینیِ بسیاری از افراد در آن برهه امری است البته ضروری که مجالی دیگر میطلبد.
5. امّا "محروم از تحصیل کردن" ( یا به اصطلاح "ستارهدار کردن") دانشجویان چه؟ این چگونه پدیدهای است و چرا متمایز از انقلاب فرهنگی است؟
میدانیم که آن چه منطبق بر عدالت و انسانیت است آن است که افراد به یکسان امکان تحصیل و ادامه تحصیل تا مقاطع دلخواه خود را داشته باشند. اگر امروز و در دل ساختارِ عامِ نابرابر کنونی این امکان فراهم نیست، دستکم انتظار داریم که انتخاب افراد بر اساس صلاحیت علمیشان باشد؛ و این امری است که تقریباً در تمام دنیا معمول است. به عبارتی عدالت حکم میکند که حضور و پیشرفت افراد در نظامِ آکادمیک-از منظری درونی و صرفنظر از انتقادها و محدودیتهای ذاتی این نظام- منطبق با منطق آکادمی،با منطق آموزش و پیشرفت علمی باشد. امّا "محروم از تحصیل کردن" به این معنا است که نهادهای سیاسی در سازوکارهای آکادمی ایجاد اخلال کرده و منطق دستگاه امنیتی بر منطق آکادمی غالب میشود. این امر تنها بدین معناست که حاکمیت هژمونی خود را در ساحت جامعه از دست داده است و این نکته خود نمایانگر تفاوت میان پروژهی "محروم از تحصیل کردن" و انقلاب فرهنگی است. به بیان دیگر، اگر انقلاب فرهنگی نشان از هجوم حاکمیت تازهتأسیس و قدرتمند به دانشگاهها داشت، "محروم از تحصیل کردن" دانشجویان تنها نشان ضعف حاکمیتی است که سلطهی ایدئولوژیک خود را از دست داده است؛ حاکمیتی که میبیند علیرغم کنترل شدید نظام آموزشی، صدا و سیما، مطبوعات، عرصهی هنر و ...، باز از دانشگاهاش فریاد انتقاد بلند میشود، یعنی به رغم زرّادخانهی آموزشی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسیاش باز نتوانسته دانشگاه را کنترل کند؛ اگر در انقلاب فرهنگی سال 59 حاکمیت توانست با تکیه بر هژمونیاش در جامعهی پساانقلابی، هژمونی اپوزیسیون (چپگرا) را در دانشگاه بشکند، امروز حاکمیتی که هژمونیاش را در جامعه نیز از دست داده، با ناعادلانهترین سازوکارها در امر تحصیل افراد ایجاد اخلال میکند. در این رابطه اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که پروژهی به اصطلاح "محروم از تحصیل کردن" که از قرار معلوم از سال 82 آغاز شد مقارن با تغییر و تحوّلات عمدهای در صحنهی سیاسی-اجتماعی کشور و در پی سرخوردگی از جریان اصلاحطلبی آغاز شد.
*****
وحشت مسئولین دانشگاه شیراز از 16 آذر سبز؛ از بازداشت دانشجویان تا تغییر رنگ نرده های سبز
در آستانه 16 آذر و روز دانشجو، رنگ آمیزی نرده های محوطه ی دانشگاه شیراز، به دستور مسئولین این دانشگاه توجه دانشجویان را به خود جلب كرد. این اقدام از آن رو مورد توجه دانشجویان قرار گرفت كه تمام نرده های اطراف دانشگاه شیراز كه به رنگ سبز بودند، به رنگ سفید رنگ آمیزی شدند.
بنابر شنیده ها این رنگ آمیزی با هزینه ی بسیار زیادی همراه بوده و این در حالی است كه صادقی رئیس دانشگاه شیراز و سایر مسئولین بارها از كمبود بودجه ی قابل توجه این دانشگاه سخن گفته اند.این اقدام مدیریت دانشگاه شیراز به اعتقاد دانشجویان، به دلیل ترس مسئولین از جنبش سبز دانشجویان و تجمعات 16 آذر ناشی می شود.
لزم به ذكر است كه ترس مسئولین و نهادهای امنیتی در شیراز از برگزاری تجمعات دانشجویی، باعث شده است تا بسیاری از دانشجویان دانشگاه شیراز از 13 آبان تاكنون بازداشت شوند و یا توسط كمیته انضباطی و حراست احضار و با احكام انضباطی روبرو شوند.
*****
احضار سفير ايران در نروژ به خاطر مصادره جايزه نوبل
وزارت خارجه نروژ با احضار سفير جمهوری اسلامی نسبت به مصادره مدال و سند جايز نوبل صلح شيرين عبادی توسط دولت ايران اعتراض کرد. وزيرخارجه نروژ گفت که اين عمل ما را در بهت و ناباوری فرو برده است.وزارت خارجه نروژ روز پنجشنبه ۲۶ نوامبر در وبگاه اينترنتی خود خبر اعتراض شديد دولت نروژ در مورد مصادره جايزه نوبل خانم شيرين عبادی توسط دولت جمهوری اسلامی را انتشار داد.
يوناس گار استور، وزيرخارجه نروژ در اين زمينه گفت: «اين نخستين بار است که حکومتی جايزه نوبل را توقيف میکند». وی افزود: «مدال و سند جايزه و نيز ديگر اجزای شخصی دکتر عبادی از صندوق بانکی وی برداشته شده و اين امر حسی از بهت و ناباوری در ما بر جای گذارده است».
نروژ نگران امنيت خانواده عبادی
شيرين عبادی در گفتوگو با دويچهوله از تخليه صندوق امانات بانکی خود به وسيله ماموران دولت خبر داده بود.گری لارسن، دبير وزارت خارجهی نروژ روز چهارشنبه (۲۵ نوامبر) ضمن ملاقات با سفير جمهوری اسلامی ايران در اسلو اعتراض دولت متبوع خود را نسبت به اين توقيف و مصادره جايزه خانم عبادی اعلام داشت.
در اطلاعيهی مطبوعاتی وزارت خارجه نروژ به نقل از خانم عبادی آمده است که او نسبت وضعيت همسرش نگران است، زيرا که همسر او مدام مورد تهديد قرار میگيرد.اين اطلاعيه میافزايد که که وزارت خارجه نروژ طی سالهای گذشته بارها اعتراض و نگرانی خود را در مورد تهديدهای مقامات ايران عليه خانم عبادی ابراز داشته است. آخرين مرتبه در مورد بستن دفتر کانون مدافعان حقوق بشر در تهران بوده است.
تهديد به مرگ
خانم عبادی در مصاحبه شانزدهم نوامبر خود با دويچهوله اعلام کرده بود که مراکز امنيتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی او را به صورت جدی تهديد به مرگ کردهاند. به گفته برنده نوبل صلح، ماموران به همسر وی که در ايران به سر میبرد گفتهاند که اگر او به فعاليتهای حقوقبشری خود در خارج از کشور ادامه دهد، هرجا باشد او را خواهند يافت.شيرين عبادی، در سال ۲۰۰۳ به خاطر تلاشهايش در دفاع از حقوقبشر و دموکراسی جايزه نوبل را دريافت کرد. وی در آستانه انتخابات رياستجمهوری در ۲۲ خرداد امسال برای شرکت در چند کنفرانس بينالمللی به اروپا سفر کرد و هنوز به ايران باز نگشته است.
فشار بر خانواده
در غياب عبادی، مراکز امنيتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی بارها اعضای خانواده و همکاران وی را در ايران زير فشار قرار دادهاند.
خبرگزاری فرانسه با اشاره به بازداشت همکاران و همسر خانم عبادی، به نقل از وزارت خارجه نروژ نوشته است: «اين اقدامات نشاندهنده برخورد خشن حکومت ايران با آزادی عقيده است».وزارت خارجه نروژ در بيانيهای که روز پنجشنبه (۲۶ نوامبر، ۵ آذر) به همين مناسبت انتشار داد، تاکيد کرد که دولت نروژ سال گذشته نيز به محدود ساختن فعاليتهای خانم عبادی از سوی دولت ايران اعتراض کرده است. بر اساس اين بيانيه، اسلو خواهان تامين امنيت خانم عبادی و اعضای خانواده وی است و از فعاليتهای بينالمللی وی برای دفاع از حقوق بشر پشتيبانی میکند.
*****
طومار اعتراضی دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه
صدها تن از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی با امضای طوماری اعتراض خود را به فضای امنیتی دانشگاه ها، بازداشت و احضار دانشجویان به کمیته انضباطی و صدور احکام سنگین برای آن ها اعتراض کردند.
متن این طومار از این قرار است:
"متاسفانه در هفته های اخیر اهد دستگیری و بازداشت دانشجویان و احضار و صدور پی در پی احکام کمیته انضباطی در این دانشگاه بوده ایم. هم اکنون بیم آن داریم که چنانچه بیش از این سکوت کنیم دیگر نتوان دانشجویی آزاد یا بدون حکم انضباطی یافت.
ما دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه اعترا خود را نسبت به این موارد ناشایست اعلام می کنیم و بدین وسیله خواستاذ روشن شدن دلیل و محل بازداشت دانشجویان دربند، آزادی هرچه سریعتر آن ها و نیز لغو احکام کمیته انضباطی در خصوص دانشجویان معترض هستیم.
لازم به ذکر است در روزهای اخیر کمیته انضباطی دانشگاه علامه در ادامه عملکرد سرکوبگرانه خود بیش از 10 نفر از دانشجویان دانشکده عوم اجتماعی را احضار کرده و شنیده ها حاکیازصدور احکام سنگین انضباطی برای آن هاست. همچنین در آستانه روز دانشجو، مرتضی اسدی از فعالان دانشجویی این دانشکده نیز در زندان به سر می برد و اطلاعی از وضعیت وی در دسرس نیست.
گفتنی است حراست دانشکده به سرعت اقدام به جمع آوری این طومار از سطح دانشکده و جلوگیری از جمع آوری امضا برای آن کرده است. با وجود فشارها و تذکرهای حراست جمع آوری امضابرای این طومار کماکان ادامه دارد.
*****
طومار اعتراضی دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه
صدها تن از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی با امضای طوماری اعتراض خود را به فضای امنیتی دانشگاه ها، بازداشت و احضار دانشجویان به کمیته انضباطی و صدور احکام سنگین برای آن ها اعتراض کردند.
متن این طومار از این قرار است:
"متاسفانه در هفته های اخیر اهد دستگیری و بازداشت دانشجویان و احضار و صدور پی در پی احکام کمیته انضباطی در این دانشگاه بوده ایم. هم اکنون بیم آن داریم که چنانچه بیش از این سکوت کنیم دیگر نتوان دانشجویی آزاد یا بدون حکم انضباطی یافت.
ما دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه اعترا خود را نسبت به این موارد ناشایست اعلام می کنیم و بدین وسیله خواستاذ روشن شدن دلیل و محل بازداشت دانشجویان دربند، آزادی هرچه سریعتر آن ها و نیز لغو احکام کمیته انضباطی در خصوص دانشجویان معترض هستیم.
لازم به ذکر است در روزهای اخیر کمیته انضباطی دانشگاه علامه در ادامه عملکرد سرکوبگرانه خود بیش از 10 نفر از دانشجویان دانشکده عوم اجتماعی را احضار کرده و شنیده ها حاکیازصدور احکام سنگین انضباطی برای آن هاست. همچنین در آستانه روز دانشجو، مرتضی اسدی از فعالان دانشجویی این دانشکده نیز در زندان به سر می برد و اطلاعی از وضعیت وی در دسرس نیست.
گفتنی است حراست دانشکده به سرعت اقدام به جمع آوری این طومار از سطح دانشکده و جلوگیری از جمع آوری امضا برای آن کرده است. با وجود فشارها و تذکرهای حراست جمع آوری امضابرای این طومار کماکان ادامه دارد.
*****
احضار 18 دانشجوی دانشگاه صنعت آب وبرق به كميته انضباطی
18 نفر از دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق (عباسپور) به کمیته انضباطی احضار شدند. این دانشجویان به تازگی به کمیته انضباطی این دانشگاه احضار شده اند.
احضار این دانشجویان در آستانه 16 آذر و برای اعمال فشار بر دانشجویان این دانشگاه صورت گرفته است.
روند بازداشت و احضار دانشجویان دانشگاه های مختلف کشور از آغاز سال تحصیلی به شکل بی سابقه ای افزایش یافته است.
*****
مقاله مازيار بهاری در واشنگتن پست:
مجبور شدم اعتراف کنم/ قدرت اصلی در اختيار سپاه است
مازيار بهاری، خبرنگار نيوزويک در تهران ۱۱۸ روز در اوين اسير بود. او در مقالهای در "واشنگتن پست" مینويسد: «من از قساوت رژيم به طور مستقيم آگاهی دارم، اما باز فکر میکنم که چارهای جز تعامل با آن وجود ندارد».مازيار بهاری، مستندساز و خبرنگار ايرانی-کانادايی ۱۱۸ روز در زندان اوين اسير بود. او را دستگير کرده بودند، چون دربارهی تظاهرات اعتراضی پس از معلوم شدن برآيند انتخابات رياست جمهوری در ايران، گزارش تهيه کرده بود.
احضار 18 دانشجوی دانشگاه صنعت آب وبرق به كميته انضباطی
18 نفر از دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق (عباسپور) به کمیته انضباطی احضار شدند. این دانشجویان به تازگی به کمیته انضباطی این دانشگاه احضار شده اند.
احضار این دانشجویان در آستانه 16 آذر و برای اعمال فشار بر دانشجویان این دانشگاه صورت گرفته است.
روند بازداشت و احضار دانشجویان دانشگاه های مختلف کشور از آغاز سال تحصیلی به شکل بی سابقه ای افزایش یافته است.
*****
مقاله مازيار بهاری در واشنگتن پست:
مجبور شدم اعتراف کنم/ قدرت اصلی در اختيار سپاه است
مازيار بهاری، خبرنگار نيوزويک در تهران ۱۱۸ روز در اوين اسير بود. او در مقالهای در "واشنگتن پست" مینويسد: «من از قساوت رژيم به طور مستقيم آگاهی دارم، اما باز فکر میکنم که چارهای جز تعامل با آن وجود ندارد».مازيار بهاری، مستندساز و خبرنگار ايرانی-کانادايی ۱۱۸ روز در زندان اوين اسير بود. او را دستگير کرده بودند، چون دربارهی تظاهرات اعتراضی پس از معلوم شدن برآيند انتخابات رياست جمهوری در ايران، گزارش تهيه کرده بود.
او گزارشگر هفتهنامهی نيوزويک در تهران بود.
تجربهی اوين
واشنگتن پست، در شمارهی ۲۶ نوامبر خود حاوی مقالهای به قلم مازيار بهاری است. عنوان مقاله چنين است: «چرا بايد با ايران صحبت کرد». در زير اين عنوان آمده است: «من از قساوت رژيم به طور مستقيم آگاهی دارم، اما باز فکر میکنم که چارهای جز تعامل با آن وجود ندارد». مقالهی مازيار بهاری اين گونه آغاز میشود:
«از ماه گذشته، از زمانی که از زندان بدآوازهی اوين آزاد شدم، مدام با اين پرسش درگير بودهام: آيا میتوانيم با اين جماعت حرف بزنيم؟ آيا دولت اوباما بايستی با ايران وارد گفتوگو شود؟ غرب در مذاکرات اتمی چه بايد کند؟ پاسداران مرا دستگير کردند، ۱۱۸ روز در حبس نگه داشتند، بازجويی کردند و کتک زدند، به خاطر اينکه صادقانه دربارهی انتخابات ستيزانگيز رياست جمهوری ۲۲ خرداد گزارش کرده بودم. پس از اين تجربه از من انتظار میرود که با گفتوگو مخالف باشم. اما غرب لازم است و بايد با رژيم مذاکره کند، صرف نظر اينکه آن رژيم با کسانی چون من چه رفتاری داشته باشد».
او در ادامه از تجربهی "اوين" میگويد، از آن زندان «بدآوازه»:
« در اوين مجبور شدم اعتراف کنم که در طرح توطئهی رسانهای غرب برای سرنگونی رژيم نقش دارم. مرا مجبور کردند از مقام آيتالله خامنهای، پوزش بخواهم. مرا به ناگهان آزاد کردند، همان گونه که به ناگهان دستگير کردند. بازجوی من از من خواست که پيامش را به جهانيان برسانم: "ما ابرقدرت هستيم. قدرت آمريکا در حال زوال است، و ما به زودی بر آنان غلبه میکنيم"».
بهاری در ادامه دربارهی پاسداران توضيح میدهد، «گروهی روانپريش، که هم دچار احساس ناامنیاند، هم خود را قدرت برتر تصور میکنند. آنان اميد دارند که بر حکومت سلطه يابند و امپراتوری اقتصادی خود را در ايران گسترش دهند.» پاسداران پايهی اصلی قدرت خامنهای هستند. آنان حامی ادعای او در اين موردند که نمايندهی الله بر روی زمين است».
يک جرم مازيار بهاری، پرسش دربارهی آيتالله خامنهای بوده است: «من در يک ای-ميل خصوصی پرسيده بودم که آيا قدرت، چشم خامنهای را بسته و رابطهی او با مردم قطع شده است.» ای-ميل به دست پاسداران میافتد.
آنان بهاری را، آن چنانکه در مقالهاش در "واشنگتن پست" آمده، روزها آزار میدهند و تهديد میکنند که اعدامش خواهند کرد. بنابر باور مازيار بهاری قدرت در ايران در اختيار يک مثلث است: آيتالله خامنهای، محمود احمدینژاد، سپاه پاسداران. بهاری معتقد است که قدرت اصلی در اختيار سپاه است.
لزوم گفتوگو
بهاری در بخش پايانی نوشتهاش به لزوم گفتوگوی غرب با رژيم ايران پرداخته است: «آيا غرب، بهويژه آمريکا بايستی با اين جماعت گفتوگو کند؟ آری، زيرا چارهی ديگری وجود ندارد. غرب بايد در مورد برنامهی هستهای و ثبات در عراق و افغانستان به مذاکره پردازد.» به نظر بهاری، خودداری از گفتوگو، آنچنانکه در دورهی بوش مرسوم بود، مشکلی را حل نمیکند و به نفع جناح سرسخت رژيم تمام میشود.
بهاری مینويسد: «غرب تنها با گفتوگو میتواند تهران را وادارد که به خرج و دخل معامله با جهان خارج از خود پی برد.» به نظر او در رژيم هنوز کسانی هستند که عاقلانه فکر کنند. او آزادی خودش را مثال میزند و از قول يک مقام رژيم میگويد که بودن او در زندان به ضرر حکومت بوده است. «دست کم کسانی هستند که هنوز محاسباتشان به اين صورت عقلانی است». به نظر بهاری غرب بايستی دربرابر برنامههای اتمی رژيم، به هيچ وجه کوتاه نيايد. به اين خاطر بايد مذاکره کند. او میگويد که نبايد پنداشت که مذاکره به ضرر مردم ايران تمام میشود.
او به شعار «اوباما، يا با اونا يا با ما" اشاره میکند و مینويسد که با وجود اين، مذاکره لازم است. «ما مردم ستمديدهی ايران بايد در بعدی بلندمدت فکر کنيم. خشم ما بايستی با تبديل شدن به چيزی مثبت متعالی شود. ما را سرکوب کردهاند تا جهان را به صورت سفيد و سياه ببينيم. قدرت ما در ديدن سايههای خاکستری، میتواند قویترين سلاح ما در نبرد عليه کسانی باشد که ما را اسير میکنند، آزار میدهند و شکنجه میکنند».
نظر ما (جنبش همبستگی دانشجویان ایران) درباره این مقاله آقای مازیار بهاری:
جناب آقای بهاری، اگر رژیم شما را عامل آمریکا و غرب خطاب کرده، ما ایرانیان، با انتشار همین مقاله جنابعالی که سرتا سرش حاوی مشتی مهملات و جفنگ گویی است، شما را عامل خود رژیم معرفی می نماییم. از لابلای متن نوشته شما بوی ترس و وحشت و شستشوی مغزی شما توسط رژیم استشمام می گردد.
شما در این مقاله چندین بار تاکید می کنید که غرب، بویژه آمریکا باید با رژیم گفتگو و بعبارت بهتر، سازش نماید. درواقع باید بنویسیم که شرم بر شما. متاسف هستیم که شما این شان و مقام والا را یافتید که مدتی دستگیر شده و به اوین منتقل شوید، زیرا این شان و مقامی است درخور انسانهای ضعیفی چون شما نیست و فقط ایرانیان پاک نهاد و جان برکف لیاقت نایل شدن بدان را دارند، کسانی که به رغم شدیدترین شکنجه ها و تجاوزات تسلیم خواسته های اشغالگران نمی شوند و به رژیم "نــه" می گویند.
در قسمتی از مقاله نوشته اید که نمی دانید چطور شد که رژیم شما را آزاد کرد....!!
جناب آقای بهاری، پاسخ این سوآل خیلی روشن است چرا خودتان را به نادانی و تجاهل میزنید؟ رژیم شما را آزاد کرده تا بلندگو و سخن گوی آن در خارج باشید و همین لاطائلات را بنویسید و در مصاحبه هایتان دنیای غرب را به مذاکره و مصالحه با دستگاه خلافت سیدعلی گدا و رژیم منحوس او تشویق و ترغیب نمایید.... براستی که شرم بر شما ....!!!
*****
سه نهاد حقوق بشری بررسی بیطرفانه مرگ پزشک کهریزک را میخواهند
سازمان عفو بینالملل به همراه سازمان پزشکان برای حقوق بشر و کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران در بیانیه مشترکی خواهان بررسی شفاف و بیطرفانه مرگ دکتر رامین پوراندرجانی، پزشک کهریزک شدند.
سه نهاد حقوق بشری بررسی بیطرفانه مرگ پزشک کهریزک را میخواهند
سازمان عفو بینالملل به همراه سازمان پزشکان برای حقوق بشر و کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران در بیانیه مشترکی خواهان بررسی شفاف و بیطرفانه مرگ دکتر رامین پوراندرجانی، پزشک کهریزک شدند.
این سه سازمان مستقل و غیردولتی فعال در زمینه حقوق بشر با انتشار نامهای خطاب به رئیس مجلس شورای اسلامی ایران و رئیس قوه قضائیهی جمهوری اسلامی درخواست کردند تا در مورد علت مرگ رامین پوراندرجانی، پزشک بازداشتگاه کهریزک تحقیقات مستقل و بیطرفانه صورت گیرد.
دروری دایک مسئول بخش ایران سازمان عفو بینالملل درمورد این بیانیه به دویچه وله میگوید: «ما به صورت مشترک با "کمپین بینالمللی حقوق بشر" و "سازمان پزشکان برای حقوق بشر" یک بیانیه صادر کردیم و در آن خواهان بررسی و تحقیقات شفاف و بی طرفانه و مستقل شدیم. در همین مورد پیشنهاد کردیم که "پزشکان برای حقوق بشر" که یک سازمان غیر دولتی در ایالات متحده است این تحقیقات را انجام دهند برای اینکه آنها صلاحیت این کار را دارند». آقای دایک در این مورد که آیا پاسخی به پیشنهاد آنها از سوی مقامات ایران داده شده یا نه میگوید: «ما سالهاست که به عنوان سازمان عفو بینالملل جوابی از دولت ایران دریافت نکردهایم. البته بعضی وقتها در مورد پروندههای مشخص، نمایندگان قوه قضائیه ایران به اعضای سازمان عفو بینالملل جواب میدهند ولی دفتر مرکزی و پژوهشی ما در لندن تا کنون جوابی از مقامات ایران در هیچ زمینهای دریافت نکرده است».
در بخشی از این بیانیه مشترک آمده است: «دکتر پوراندرجانی را قبل از مرگش تهدید کرده بودند تا مانع او شوند که خشونتهایی را که در کهریزک شاهد بوده آشکار کند. همچنین گزارش شده که او را وادار کرده بودند تا گواهی کند که یکی از بازداشتیهای کهریزک در اثر مننژیت فوت کرده است».
از دروری دایک پرسیدیم که معیار آنها برای تعیین شفاف بودن و بیطرفانه بودن این گزارشات چیست؟ مسئول امور ایران سازمان عفو بینالملل پاسخ داد: «ما تحت "معیارهای بینالمللی برای پیشگیری موثر از قتلهای فراقانونی و اعدامهای خودسرانه" اصولی برای دولتهای عضو سازمان ملل داریم که تحت آن میتوانند تحقیقات شفاف و بیطرفانه انجام دهند. از سوی دیگر در تجربه خودمان در سازمان عفو بین الملل متوجه شدیم که تحقیقاتی که نمایندگان اپوزیسیون یا نمایندگان جامعه مدنی در آن شرکت کنند عموما تحقیقاتی مستقل و شفاف است».او میگوید جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از اعضای سازمان ملل موظف است که این اصول را رعایت کند و در مورد قتلهای مشکوک، تحقیقات مستقل انجام دهد.در پایان بیانیه این سه سازمان حقوق بشری یک بار دیگر تاکید شده که "سازمان پزشکان برای حقوق بشر" آمادگی دارند تا در تحقیقات در مورد علت مرگ دکتر پوراندرجانی با مقامات قضایی ایران همکار کنند.
*****
کروبی : مخالفت با احمدی نژاد ادامه دارد
کروبی در مصاحبه ای با تلویزیون هلند که در خانه او انجام شد در مورد سرکوبهای پس از انتخابات گفت: اولاً فکر نمیکردم برخورد بشود. دوماً برخوردی به این وسعت، وحشیگری و خشونت. این که به شدت زنها را زدند، پیرها را زدند و به راحتی میزدند برایم تازگی داشت. ما در زمان شاه زیاد فعالیت کردهبودیم، آن زمان به این راحتی نمیزدند. زمان شاه تنها سعی میکردند مردم را در تظاهرات به قول معروف کیش کنند و پراکنده کنند.
وی در پاسخ به پرسش مصاحبه کننده درباره احتمال دستگیری خود میگوید: هیچ موضوعی را نمیشود بگوییم که امکانپدیر نیست.
مهدی کروبی در ادامه این مصاحبه میگوید: اشکال جدی احمدینژاد دشمنتراشیها و بسیج کردن کشورها علیه ماست. و در ادامه پیرامون وقایع نمایشگاه مطبوعات اضافه می کند : در نمایشگاه مطبوعات حمله کردند، فحاشی کردند، چیز پرت کردند. معلوم است که ناراحت هستم.
آقای کروبی در بخش پایانی این مصاحبه در مورد رخدادهای پس از انتخابات ابراز ناراحتی بسیار کرد و گفت: بخش اعظم این ناراحتی من برای جامعه است چون احساس کردم مردم برای تغییر آمدند و نشد. مردم به نتیجه مطلوب که خواستهای مشروع قانونیشان است طبیعی است که میرسند.شبکه نوفای هلند در این مصاحبه نام مصاحبهگر را به خاطر مسائل امنیتی ذکر نکرد و بدون نشان دادن تصویر شخص مصاحبهکننده صدای او را نیز تغییر دادهاست. خبرنگار و فیلمبردار شبکه نوفای هلند پیش از این به خاطر پوشش دادن اعتراضات خیابانی در تهران، از ایران اخراج شدند.
*****
ارسال پارازیت ماهواره ای در اصفهان
خبرگزاری هرانا - حقوق شهروندی، اندیشه و بیان : به گزارش پایگاه خبررسانی عبرت علیرغم وعده های نمایندگان مجلس و وزارت خانه های بهداشت ،ارتباطات نه تنها تا این لحظه هیچ پاسخ روشنی در خصوص امواج مرگ آفرین پارازیتی در شهر تهران داده نشده ، شهرهای دیگر نیز عملا با این پدیده نگران کننده درگیر شده و شهروندان اصفهانی نیز طی هفته های اخیر شاهد تاثیرات شدید ارسال پارازیت گردیده اند ، بگونه ای که دریافت کنندگان شبکه های سراسری از ماهواره شاهد قطع کامل برنامه ها در ساعات بعد ازظهر و وصل مجدد در بامداد میباشند
چندی پیش خبرگزاري ايلنا با پخش خبري نسبت به طولانيشدن زمان بررسی موضوع ارسال پازاریت و عدمپيگيري نمايندگان مجلس در اين زمينه و عدم ارائه گزارش وزيران ارتباطات، اطلاعات و بهداشت با وجود وعده قبلي، هشدار داد.
در يكماه اخير مسئله پارازيتهاي ماهوارهاي ضمن تبديل شدن به سوژه خبري براي رسانههاي داخل و خارج از كشور با طولانيترشدن مدت زمان خود نگراني طيف وسيعي از كارشناسان را مبني بر تاثيرات زيانبار اين تشعشعات بر سلامت انسانها نيز دربرداشته است بهطوري كه از همان ابتدا خبرگزاري ايلنا با پخش خبري نسبت به طولانيشدن اين زمان، عدمپيگيري نمايندگان مجلس در اين زمينه و عدمارائه گزارش وزيران ارتباطات، اطلاعات و بهداشت با وجود وعده قبلي، هشدار داد.
اين در حالي بود كه در همان موقع دكتر سيدشهاب الدين صدر، رئيس كميسيون بهداشت مجلس در گفتوگوي اختصاصي با اين خبرگزاري و در پاسخ به اين سؤال كه آيا تاكنون وزير ارتباطات يا وزير بهداشت در اين مورد گزارشي به نمايندگان ارائه دادهاند يا خير؟ گفت: اين موضوع در دستور كار مجلس قرار گرفته و تحقيقات در اين زمينه آغاز شده است.
او تاكيد كرد: مسئله پارازيتها موضوعي است كه نياز به مطالعه عميق و دقيق دارد كه به اين زوديها به نتيجه نميرسد اما به محض مشخص شدن نتايج اين تحقيقات، آخرين گزارشها به اطلاع مردم خواهدرسيد.
*****
اعلام موجودیت تشکل راه سبز دانشگاه علم و فرهنگ
*****
کروبی : مخالفت با احمدی نژاد ادامه دارد
کروبی در مصاحبه ای با تلویزیون هلند که در خانه او انجام شد در مورد سرکوبهای پس از انتخابات گفت: اولاً فکر نمیکردم برخورد بشود. دوماً برخوردی به این وسعت، وحشیگری و خشونت. این که به شدت زنها را زدند، پیرها را زدند و به راحتی میزدند برایم تازگی داشت. ما در زمان شاه زیاد فعالیت کردهبودیم، آن زمان به این راحتی نمیزدند. زمان شاه تنها سعی میکردند مردم را در تظاهرات به قول معروف کیش کنند و پراکنده کنند.
وی در پاسخ به پرسش مصاحبه کننده درباره احتمال دستگیری خود میگوید: هیچ موضوعی را نمیشود بگوییم که امکانپدیر نیست.
مهدی کروبی در ادامه این مصاحبه میگوید: اشکال جدی احمدینژاد دشمنتراشیها و بسیج کردن کشورها علیه ماست. و در ادامه پیرامون وقایع نمایشگاه مطبوعات اضافه می کند : در نمایشگاه مطبوعات حمله کردند، فحاشی کردند، چیز پرت کردند. معلوم است که ناراحت هستم.
آقای کروبی در بخش پایانی این مصاحبه در مورد رخدادهای پس از انتخابات ابراز ناراحتی بسیار کرد و گفت: بخش اعظم این ناراحتی من برای جامعه است چون احساس کردم مردم برای تغییر آمدند و نشد. مردم به نتیجه مطلوب که خواستهای مشروع قانونیشان است طبیعی است که میرسند.شبکه نوفای هلند در این مصاحبه نام مصاحبهگر را به خاطر مسائل امنیتی ذکر نکرد و بدون نشان دادن تصویر شخص مصاحبهکننده صدای او را نیز تغییر دادهاست. خبرنگار و فیلمبردار شبکه نوفای هلند پیش از این به خاطر پوشش دادن اعتراضات خیابانی در تهران، از ایران اخراج شدند.
*****
ارسال پارازیت ماهواره ای در اصفهان
خبرگزاری هرانا - حقوق شهروندی، اندیشه و بیان : به گزارش پایگاه خبررسانی عبرت علیرغم وعده های نمایندگان مجلس و وزارت خانه های بهداشت ،ارتباطات نه تنها تا این لحظه هیچ پاسخ روشنی در خصوص امواج مرگ آفرین پارازیتی در شهر تهران داده نشده ، شهرهای دیگر نیز عملا با این پدیده نگران کننده درگیر شده و شهروندان اصفهانی نیز طی هفته های اخیر شاهد تاثیرات شدید ارسال پارازیت گردیده اند ، بگونه ای که دریافت کنندگان شبکه های سراسری از ماهواره شاهد قطع کامل برنامه ها در ساعات بعد ازظهر و وصل مجدد در بامداد میباشند
چندی پیش خبرگزاري ايلنا با پخش خبري نسبت به طولانيشدن زمان بررسی موضوع ارسال پازاریت و عدمپيگيري نمايندگان مجلس در اين زمينه و عدم ارائه گزارش وزيران ارتباطات، اطلاعات و بهداشت با وجود وعده قبلي، هشدار داد.
در يكماه اخير مسئله پارازيتهاي ماهوارهاي ضمن تبديل شدن به سوژه خبري براي رسانههاي داخل و خارج از كشور با طولانيترشدن مدت زمان خود نگراني طيف وسيعي از كارشناسان را مبني بر تاثيرات زيانبار اين تشعشعات بر سلامت انسانها نيز دربرداشته است بهطوري كه از همان ابتدا خبرگزاري ايلنا با پخش خبري نسبت به طولانيشدن اين زمان، عدمپيگيري نمايندگان مجلس در اين زمينه و عدمارائه گزارش وزيران ارتباطات، اطلاعات و بهداشت با وجود وعده قبلي، هشدار داد.
اين در حالي بود كه در همان موقع دكتر سيدشهاب الدين صدر، رئيس كميسيون بهداشت مجلس در گفتوگوي اختصاصي با اين خبرگزاري و در پاسخ به اين سؤال كه آيا تاكنون وزير ارتباطات يا وزير بهداشت در اين مورد گزارشي به نمايندگان ارائه دادهاند يا خير؟ گفت: اين موضوع در دستور كار مجلس قرار گرفته و تحقيقات در اين زمينه آغاز شده است.
او تاكيد كرد: مسئله پارازيتها موضوعي است كه نياز به مطالعه عميق و دقيق دارد كه به اين زوديها به نتيجه نميرسد اما به محض مشخص شدن نتايج اين تحقيقات، آخرين گزارشها به اطلاع مردم خواهدرسيد.
*****
اعلام موجودیت تشکل راه سبز دانشگاه علم و فرهنگ
تشکل راه سبز دانشگاه علم و فرهنگ با صدور بیانیه ای اعلام موجودیت کرد. متن این بیانیه به شرح زیر است:
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...
من دردِ مشترکم
مرا فریاد کن
خرداد ماه 1388 فصلی دیگر از تاریخ ایران زمین رقم خورد.ملت ایران که با امید تغییر و برون رفت از شرایط نامطلوب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی چهار ساله ی دولت نهم به پای صندوق های رای رفته بود با کودتایی انتخاباتی مواجه شد و انتخابات که بنا بود تجلی اراده ملت باشد به ابزاری برای سرکوب خواست آنان بدل شد. از تظاهرات قانونی مردم ممانعت به عمل آمد و پی در پی شاهد بازداشت های غیرقانونی، نقض آشکار حقوق بشر و پایمال شدن کرامت انسانی بودیم. افسوس که نیمه جان مطبوعات مستقل را هم تاب نیاوردند و هر روز بر دروغ پراکنی های خود در«رسانه های حکومتی» افزودند. باری پنج ماه است که حاکمیت در دفتر تاریخ خود "ننگ" ثبت می کند. امروز از سویی حاکمیت با بحران مشروعیت داخلی روبروست و در عرصه بین المللی، با فشار های سیاسی و اقتصادی. از سوی دیگر، مردم زیر فشارهای همه جانبه سیاست های حاکمیت، به سختی روزگار می گذرانند. فشارهای وارده، باعث تضعیف بیش از پیش حکومت گشته و اعمال نابخردانه حاکمان، بستر شکل گیری تحرکات اعتراضی را فراهم آورده است. از محافل کوچک و چند نفره گرفته تا اجتماعات گسترده، هر یک به شیوه ای، خواسته های خود را بیان می کنند و جنبش آزادی خواهی سبز مردم ایران، چنان جوانه زده و همگانی گشته که اکنون به هر نقطه از ایران که بنگری، این رویش سبز را مشاهده میکنی. اعتراضات در سطح دانشگاه ها نیز روند رو به رشدی را طی می کند.تجمعات متعدد در بسیاری از دانشگاه های سراسری و آزاد خود گواه این مدعاست. در چنین شرایطی نقش جنبش های اجتماعی در تعمیق مبارزات مسالمت آمیز مردم اهمیتی بیش از پیش می یابد. ما نیز همگام و همراه با جنبش دانشجویی که همواره نقشی اساسی در مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران داشته است، سکوت و انفعال را شایسته ندانسته ولزوم کنش دانشجویی را بیش از پیش احساس می کنیم. بر این اساس و با تکیه بر اتحاد حداکثری،بر پایه مطالبات حداقلی، ضمن احترام به هویت جمعی و فردی همه ی فعالین، حضور خود را با عنوان «تشکل راه سبز دانشگاه علم و فرهنگ » اعلام می داریم.«تشکل راه سبز»دانشگاه علم و فرهنگ تهران، یکی از هزاران ندای مردم ایران است که درراستای اتحاد و آگاهی دانشجویان،نسبت به اطلاع رسانی در فضای دانشگاه اقدام می نماید. همچنین بدیهی است با توجه به صراحت اصل 27 قانون اساسی مبنی بر آزاد بودن تجمعات بدون حمل سلاح،دانشجویان برگزاری تجمع و تحصن در فضای دانشگاهرا حق خود می دانند و درصورت لزوم،از این حق استفاده خواهند نمود. بنای ظلم ویران باد
«تشکل راه سبز دانشگاه علم و فرهنگ»
*****
خانواده پژوه: "چرا با وجود موافقت دادستان و بازپرس، فریبا آزاد نمیشود"
خانواده فریبا پژوه، روزنامه نگاری که از سه ماه پیش در بند 209 زندان اوبن زندانی است، با انتشار نامه ای اعلام کردند که نگران سلامت جسمی و روحی دختر روزنامه نگارشان و همچنین نگران وضعیت مبهم پرونده او هستند. خانواده پژوه همچنین خبر از ارسال پرونده فریبا به دادگاه انقلاب داده و این سوال را طرح کرده اند که چرا با وجود موافقت داد ستان و بازپرس و حتی آنطور که مقامات قضایی گفتند با وجود نظر مثبت ضابطان قضایی چرا فریبا آزاد نشد؟ متن نامه خانواده فریبا پژوه به شرح زیر است:
*
پس از سه ماه و به دنبال پیگیری ما و ملاقات با داد ستان تهران، بالاخره روز 28 آبان پرونده فریبا را به داد سرای انقلاب فرستادند.روز سه شنبه 5 آذر هم فریبا را به داد سرا آوردند که آخرین باز پرسی را داشته باشد. در این جلسه هم مانند 3 ماه پیش تنها اتهام تبلیغ علیه نظام به او تفهیم شد و نظر باز پرس هم بر آزادی او با تبدیل قرار بازداشت بود.
از آنجا که در ملاقاتهای متعددی که با معاون دادستان خانم دکتر اسدی داشتیم ایشان تاکید داشتند که نظر داد ستان محترم هم برآزادی فریبا است نمی دانیم که چرا این امر محقق نشد... سه شنبه آخر وقت خیلی به آقای بیگی اصرار کردیم که به مناسبت عید قربان دستور تبدیل قرار بازداشت را بدهد ولی ایشان گفتند که چهار شنبه و به هر حال نشد... واقعا برا یما سوال است که چرا با وجود موافقت دادستان و بازپرس و حتی آنطور که مقامات قضایی گفتند با وجود نظر مثبت ضابطان قضایی چرا فریبا آزاد نشد؟ چرا باید روزها همچنان در بلاتکلیفی بماند؟ از اینکه یک روزنامه نگار جوان و خانواده اش در فشار روانی باشند چه چیزی حاصل خواهد شد؟
ما به عنوان خانواده فریبا پژوه نگران سلامت جسمی و روحی او و همچنین نگران وضعیت مبهم پرونده او هستیم
*****
بیانیه واحد زنان انجمن اسلامی دانشگاه مازندران پیرامون وارد کردن اتهامات اخلاقی به فعالین دانشجویی دختر
واحد زنان انجمن اسلامی دانشگاه مازندران در خصوص اظهارات اخیر معاون دانشجویی در مصاحبه با خبرگزاری مهر که طی آن به 3 تن از دانشجویان اتهامات اخلاقی وارد کرده بود بیانیه ای صادر کرد. متن این بیانیه به شرح زیر است:
*****
خانواده پژوه: "چرا با وجود موافقت دادستان و بازپرس، فریبا آزاد نمیشود"
خانواده فریبا پژوه، روزنامه نگاری که از سه ماه پیش در بند 209 زندان اوبن زندانی است، با انتشار نامه ای اعلام کردند که نگران سلامت جسمی و روحی دختر روزنامه نگارشان و همچنین نگران وضعیت مبهم پرونده او هستند. خانواده پژوه همچنین خبر از ارسال پرونده فریبا به دادگاه انقلاب داده و این سوال را طرح کرده اند که چرا با وجود موافقت داد ستان و بازپرس و حتی آنطور که مقامات قضایی گفتند با وجود نظر مثبت ضابطان قضایی چرا فریبا آزاد نشد؟ متن نامه خانواده فریبا پژوه به شرح زیر است:
*
پس از سه ماه و به دنبال پیگیری ما و ملاقات با داد ستان تهران، بالاخره روز 28 آبان پرونده فریبا را به داد سرای انقلاب فرستادند.روز سه شنبه 5 آذر هم فریبا را به داد سرا آوردند که آخرین باز پرسی را داشته باشد. در این جلسه هم مانند 3 ماه پیش تنها اتهام تبلیغ علیه نظام به او تفهیم شد و نظر باز پرس هم بر آزادی او با تبدیل قرار بازداشت بود.
از آنجا که در ملاقاتهای متعددی که با معاون دادستان خانم دکتر اسدی داشتیم ایشان تاکید داشتند که نظر داد ستان محترم هم برآزادی فریبا است نمی دانیم که چرا این امر محقق نشد... سه شنبه آخر وقت خیلی به آقای بیگی اصرار کردیم که به مناسبت عید قربان دستور تبدیل قرار بازداشت را بدهد ولی ایشان گفتند که چهار شنبه و به هر حال نشد... واقعا برا یما سوال است که چرا با وجود موافقت دادستان و بازپرس و حتی آنطور که مقامات قضایی گفتند با وجود نظر مثبت ضابطان قضایی چرا فریبا آزاد نشد؟ چرا باید روزها همچنان در بلاتکلیفی بماند؟ از اینکه یک روزنامه نگار جوان و خانواده اش در فشار روانی باشند چه چیزی حاصل خواهد شد؟
ما به عنوان خانواده فریبا پژوه نگران سلامت جسمی و روحی او و همچنین نگران وضعیت مبهم پرونده او هستیم
*****
بیانیه واحد زنان انجمن اسلامی دانشگاه مازندران پیرامون وارد کردن اتهامات اخلاقی به فعالین دانشجویی دختر
واحد زنان انجمن اسلامی دانشگاه مازندران در خصوص اظهارات اخیر معاون دانشجویی در مصاحبه با خبرگزاری مهر که طی آن به 3 تن از دانشجویان اتهامات اخلاقی وارد کرده بود بیانیه ای صادر کرد. متن این بیانیه به شرح زیر است:
*
بیش از ۵ ماه از کودتای ننگین ۲۲ خرداد میگذرد. و سران آن که با بی شرمی وصف ناپذیری همچنان خود را دولتی اسلامی و مهرورز معرفی می کنند تاکنون از هیچ اقدامی در جهت وارونه نشان دادن حقایق پس از آن و توجیه جنایات و فجایعی که در برخورد با مردم اعمال داشته و متعاقب آن سرکوب معترضین و منتقدین و تفکیک آنها از مردم به هر نحو و عنوانی فروگذار نکرده اند. و دامنه این اقدامات بیش از پیش در دانشگاهها شدت یافته است. تا جاییکه در یکی از آخرین اقدامات برای " انگ زدن " به فعالین سیاسی دانشگاهها بعنوان عناصر نابهنجار جامعه٬ علویان- معاونت دانشجویی دانشگاه مازندران طی مصاحبه ای با خبرگزاری دولتی مهر٬ در توجیه رفتار غیر مسئولانه و غیر قانونی خود در برخورد با سه تن از فعالین سیاسی دختر این دانشگاه و اخراج شبانه آنها از خوابگاه٬ به آنان اتهامات واهی اخلاقی و خارج از شأن و قوانین خوابگاه دانشجویی را نسبت داده است!واحد زنان انجمن اسلامی دانشگاه مازندران ضمن تکذیب صحت این اتهامات٬ این اقدام بی شرمانه دانشگاه و هتک حریم شأن و آبروی این دانشجویان را به شدت محکوم کرده و نسبت به عواقب سنگین اینگونه اقدامات و پاسخ کوبنده ای که از طرف تمامی فعالین سیاسی ٬ بویژه دختران که شمار آنان هرروز در حال افزایش است در انتظار آنان خواهد بود هشدار میدهد. واحد زنان انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه مازندران
*****
اخراج یک دانشجوی دانشگاه ارومیه با حکم کمیته انضباطی
یک دانشجوی دانشگاه ارومیه در پی دریافت حکم تعلیق از دانشگاه اخراج شد. پویا غلامرضایی دانشجوی رشته عمران دانشگاه ارومیه در پی درج 4 ترم تعلیق در پرونده اش با حکم کمیته انضباطی از دانشگاه اخراج شد. وی پیش از این و در سال 85 به اتهام "شرکت و مدیریت" در تحصن صنفی دانشجویان دانشکده ی فنی که در اعتراض به کمبود امکانات رفاهی برگزار شده بود در کمیته انضباطی به 2 ترم تعلیق محکوم شده بود. این دانشجو اخیرا نیز به اتهام "فعالیت انتخاباتی و همکاری با ستاد مهندس موسوی در دانشگاه" و "شرکت در اعتراضات پس از انتخابات" به 2 ترم تعلیق دیگر محکوم و از دانشگاه اخراج شد.
*****
روسیه از رژیم خواست قطعنامه آژانس را جدی بگیرد
مسکو، 6 آذر، خبرگزاری «ریا نووستی»
*****
اخراج یک دانشجوی دانشگاه ارومیه با حکم کمیته انضباطی
یک دانشجوی دانشگاه ارومیه در پی دریافت حکم تعلیق از دانشگاه اخراج شد. پویا غلامرضایی دانشجوی رشته عمران دانشگاه ارومیه در پی درج 4 ترم تعلیق در پرونده اش با حکم کمیته انضباطی از دانشگاه اخراج شد. وی پیش از این و در سال 85 به اتهام "شرکت و مدیریت" در تحصن صنفی دانشجویان دانشکده ی فنی که در اعتراض به کمبود امکانات رفاهی برگزار شده بود در کمیته انضباطی به 2 ترم تعلیق محکوم شده بود. این دانشجو اخیرا نیز به اتهام "فعالیت انتخاباتی و همکاری با ستاد مهندس موسوی در دانشگاه" و "شرکت در اعتراضات پس از انتخابات" به 2 ترم تعلیق دیگر محکوم و از دانشگاه اخراج شد.
*****
روسیه از رژیم خواست قطعنامه آژانس را جدی بگیرد
مسکو، 6 آذر، خبرگزاری «ریا نووستی»
در بیانیه ای که از سوی وزارت امور خارجه روسیه منتشر شده گفته می شود که روسیه امیدوارست که ایران قطعنامه جدید شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی که روز جمعه صادر شده است را جدی بگیرد. این قطعنامه از تهران می خواهد که به تمامی قطعنامه های قبلی شورای امنیت سازمان ملل متحد عمل کمد.
در این سند تاکید شده است: امیدواریم که تهران با جدیت تمام به این علامت که در قطعنامه شورای حکام آمده توجه کند.
شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی روز27 نوامبر با صدور قطعنامه ای ایران را به خاطر احداث دومین کارخانه غنی سازی اورانیوم محکوم کرده و از تهران خواست تا تایید کند که هیچگونه تصمیمی در خصوص احداث دیگر تاسیساتی که به آژانس اعلام نشده اند، اتخاذ نخواهد کرد. این قطعنامه که پیشنویس آن توسط آلمان تنظیم و مورد حمایت کلیه اعضای گروه "1+5" قرار گرفت، با حداکثر آراء(25 عضو از 34 عضو آژانس) صادر شد.
در بخشی از این قطعنامه آمده است که آژانس بین المللی انرژی اتمی از ایران خواست تا به طور کامل و بدون درنگ قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد را اجرا و همچنین به خواسته های شورای حکام آژانس از جمله در خصوص امتناع فوری از بهره برداری از کارخانه دوم غنی سازی اورانیوم "فردو" در حوالی قم عمل نماید.
در این قطعنامه همچنین از ایران دعوت شده که با آژانس برای روشن شدن کلیه مسائل باقی مانده همکاری نموده و همچنین دستیابی کامل این سازمان به اطلاعات لازم در این راستا را فراهم آورد.
ایران همچنین باید به طور کامل و بدون هیچ پیش شرطی به تعهدات خویش عمل نموده و پروتکل الحاقی به توافقنامه تضمین آژانس را تصویب نماید.
*****
فعالان دانشجویی دانشگاه ایلام آزاد شدند
خبر ادامهی بازداشت فعالین دانشجویی در ایلام، تکذیب شد.
از ایلام خبر میرسد که آرش خاندل و مراد باصره از فعالین دانشجویی دانشگاه ایلام که همراه با چند تن دیگر از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه ایلام، روز پنج شنبه 28 آبان ماه توسط اداره اطلاعات ایلام بازداشت شده بودند، همان روز آزاد شدهاند. ماموران امنیتی پس از دستگیری، بازجوئی و بازرسی منازل این دانشجویان و ضبط و توقیف وسایل شخصی آنان از جمله کامپیوتر، دست نوشته ها، کتاب و... آنها را ساعت 12 شب همان روز آزاد نمودند. گفتنی است که اداره اطلاعات به آنان در رابطه با حرکتهای اعتراضی در روز 16 آذر در دانشگاه ایلام هشدار داده است.
*****
دومین حکم تعلیق برای دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز
در این سند تاکید شده است: امیدواریم که تهران با جدیت تمام به این علامت که در قطعنامه شورای حکام آمده توجه کند.
شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی روز27 نوامبر با صدور قطعنامه ای ایران را به خاطر احداث دومین کارخانه غنی سازی اورانیوم محکوم کرده و از تهران خواست تا تایید کند که هیچگونه تصمیمی در خصوص احداث دیگر تاسیساتی که به آژانس اعلام نشده اند، اتخاذ نخواهد کرد. این قطعنامه که پیشنویس آن توسط آلمان تنظیم و مورد حمایت کلیه اعضای گروه "1+5" قرار گرفت، با حداکثر آراء(25 عضو از 34 عضو آژانس) صادر شد.
در بخشی از این قطعنامه آمده است که آژانس بین المللی انرژی اتمی از ایران خواست تا به طور کامل و بدون درنگ قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد را اجرا و همچنین به خواسته های شورای حکام آژانس از جمله در خصوص امتناع فوری از بهره برداری از کارخانه دوم غنی سازی اورانیوم "فردو" در حوالی قم عمل نماید.
در این قطعنامه همچنین از ایران دعوت شده که با آژانس برای روشن شدن کلیه مسائل باقی مانده همکاری نموده و همچنین دستیابی کامل این سازمان به اطلاعات لازم در این راستا را فراهم آورد.
ایران همچنین باید به طور کامل و بدون هیچ پیش شرطی به تعهدات خویش عمل نموده و پروتکل الحاقی به توافقنامه تضمین آژانس را تصویب نماید.
*****
فعالان دانشجویی دانشگاه ایلام آزاد شدند
خبر ادامهی بازداشت فعالین دانشجویی در ایلام، تکذیب شد.
از ایلام خبر میرسد که آرش خاندل و مراد باصره از فعالین دانشجویی دانشگاه ایلام که همراه با چند تن دیگر از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه ایلام، روز پنج شنبه 28 آبان ماه توسط اداره اطلاعات ایلام بازداشت شده بودند، همان روز آزاد شدهاند. ماموران امنیتی پس از دستگیری، بازجوئی و بازرسی منازل این دانشجویان و ضبط و توقیف وسایل شخصی آنان از جمله کامپیوتر، دست نوشته ها، کتاب و... آنها را ساعت 12 شب همان روز آزاد نمودند. گفتنی است که اداره اطلاعات به آنان در رابطه با حرکتهای اعتراضی در روز 16 آذر در دانشگاه ایلام هشدار داده است.
*****
دومین حکم تعلیق برای دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز
دومین حکم تعلیق دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز تایید شد. در حکم اولیه کمیته انضباطی، مهرداد طافی به یک ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات محکوم شده بود که این حکم در شورای تجدید نظر کمیته انضباطی تایید و قطعی شد. مهرداد طافی دانشجوی رشته شیمی از اعضای فعال ستاد انتخاباتی مهندس موسوی و از فعالین انجمن اسلامی است که در خرداد گذشته به دنبال اعتراضات دانشجویان دانشگاه شهید چمران به نتایج انتخابات ریاست جمهوری به کمیته انضباطی فرا خوانده شده بود. پیش تر سجاد پیر فلک دیگر دانشجوی این دانشگاه حکم قطعی یک ترم محرومیت از تحصیل دریافت کرده بود.
*****
بیانیه انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی پیرامون بازداشت دانشجویان این دانشگاه
انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی با صدور بیانیه ای بازداشت 7 دانشجوی این دانشگاه و ادامه بازداشت مجید دری دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه را محکوم کرد. متن این بیانیه بدین شرح است:
*****
بیانیه انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی پیرامون بازداشت دانشجویان این دانشگاه
انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی با صدور بیانیه ای بازداشت 7 دانشجوی این دانشگاه و ادامه بازداشت مجید دری دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه را محکوم کرد. متن این بیانیه بدین شرح است:
*
این پرندگان را که طعمه ی قفس کردند
جرمشان پریدن نیست،
آسمان هوس کردند!
تاریخ ِ این مرز و بوم سرشار از روزهای تلخ و پر التهاب است. روزهایی سراسر رنج و خون. اما ملت غیور ایران ثابت کرده اند که از تمامی بزنگاه های تاریخی، با روی سفید و گردن افراشته بیرون آمده اند و حاصل ِ دشمنان و جلادان این آب و خاک، چیزی نبوده است جز روسیاهی و تباهی. آنچه این روزها بر ما می گذرد نیز تلخی استبداد سال های پیشین را یادآور است. روزهایی سرخ و سراسر اندوه که بیش از پیش پرده از دست های خونین و دامان ننگین مستبدان و جورپیشگان مسلط بر قدرت برمی دارد. چنانکه می دانید با استقرار دولت نهم بر مسند قدرت، سرکوب جریان های فکری و دانشجویی به شکل جدی تری ادامه یافت. مهرورزی دولت نهم هر روز گریبان یکی از دوستان و هم کلاسی های آزاد اندیشمان را گرفت و با اتهام های واهی، آنها را از محیط درس و دانشگاه جدا کرد. حذف چهره های مخالف توسط دستگاه استبدادی تا بدان جا پیش رفت که صدها ترم تعلیق و بیش از صد دانشجوی ستاره دار و محروم از تحصیل را به پیکر جنبش دانشجویی تحمیل ساخت.در آستانه ی دهمین انتخابات ریاست جمهوری، ملت فهیم ایران و دانشجویان عدالت جو، به قصد بازپس گیری میراث جاوید خود از فرهنگ ستیزان سفاک به پاخاستند، غافل از اینکه اژدهای هفت سر استبداد خوابی شوم برایشان دیده است و چنان شد که دانم و دانی...چنانکه انتظار می رفت، شمشیر اندیشه ستیزی این نابخردان، عریان تر از همیشه، دانشجو و دانشگاه را نشانه رفت و این بار نه تنها به محروم ساختن از حق تحصیل –که حق طبیعی همه ی شهروندان است- اکتفا نکرده است، بلکه گویی تا گرفتن آزادی و چه بسا حق حیات تک تک آنها دست از اقدامات شوم خود نمی کشد.
یاران عزیز!
اکنون که قریب پنج ماه از بازداشت یار عزیز و محروم از تحصیلمان "مجید دری" می گذرد – دانشجویی که تنها به جرم آزادی خواهی، دفاع از حق تحصیل و دگراندیشی، روزهای خود را پشت میله های سرد و سخت می گذراند- دژخيمان رژيم هشت تن ديگر از ياران دبستانيمان را به بند كشيده اند تا به گمان خويش مانع از گسترش دامنه ي اعتراضاتي شوند كه دامانشان را گرفته است بي آنكه بداند اقدامات سركوبگرانه هرگز در طول تاريخ نتوانسته است فرياد حق طلبي دانشجويان اين سرزمين را به خاموشي بكشاند و بازداشتهاي اخير نيز تنها و تنها ما را درايمان به هدفمان مومن تر و درادامه ي مسيرمان پاي برجاتر و مصمم تر مي كند و اينك که صدای پای چکمه پوشان می رود تا دانشگاه را از پادگان نیز امنیتی تر سازد، خود را در به انجام رساندن رسالت سنگين دوستان دربندمان مسئول تر ميدانيم و از هيچ كوششي در راه آزادي و تحقق اهداف و آرمانهاي بلندشان فرو گذار نخواهيم كرد.
انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی
*****
ادامه فشارها بر دانشجویان شیراز
*****
ادامه فشارها بر دانشجویان شیراز
محکومیت دو دانشجوی دانشگاه شیراز به محرومیت از تحصیل.
در ادامه برخوردها با دانشجویان دانشگاه شیراز دو دانشجوی این دانشگاه احکام انضباطی دریافت کردند. سعید خسرو آبادی و شهاب بهرامی نژاد از سوي حراست وکمیته انظباطي دانشگاه شیراز به ترتیب به یک ترم و دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم شدند. همچنین این دو دانشجو در مدت محرومیت از تحصیل به دانشگاه ممنوع الورود هستند.
*****
نگرانی نماینده گناباد از تبعید زیدآبادی به این شهرستان
خبرگزاری هرانا - حقوق شهروندی، اندیشه وبیان: به گزارش البرز دکتر مهدی مهدیزاده نماینده مردم گناباد و بجستان در مجلس و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در دیدار با آیت الله آملی لاریجانی رییس قوه قضائیه مراتب اعتراض و نگرانی خود، مردم گناباد، امام جمعه و فرماندار شهرستان گناباد را بخاطر تبعید احمد زیدآبادی به آن شهرستان اعلام کرده است.در این دیدار نماینده مردم گناباد و بجستان گفته است:« گناباد تبعیدگاه نیست که هر از چندگاه فردی را به این شهرستان تبعید می کنند. مهدیزاده افزود بیش از ده هزار دانشجو در این شهرستان مشغول به تحصیل هستند و حضور تبعیدی ها در این شهرستان اثرات منفی بجا می گذارد.وی همچنین افزوده: در رژیم گذشته علما به گناباد تبعید می شدند ولی باید حساب علما را از این قضیه جدا کرد و این دو موضوع جدای از هم و با دو اثر روحی- روانی متفاوت است.
*****
نگرانی نماینده گناباد از تبعید زیدآبادی به این شهرستان
خبرگزاری هرانا - حقوق شهروندی، اندیشه وبیان: به گزارش البرز دکتر مهدی مهدیزاده نماینده مردم گناباد و بجستان در مجلس و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در دیدار با آیت الله آملی لاریجانی رییس قوه قضائیه مراتب اعتراض و نگرانی خود، مردم گناباد، امام جمعه و فرماندار شهرستان گناباد را بخاطر تبعید احمد زیدآبادی به آن شهرستان اعلام کرده است.در این دیدار نماینده مردم گناباد و بجستان گفته است:« گناباد تبعیدگاه نیست که هر از چندگاه فردی را به این شهرستان تبعید می کنند. مهدیزاده افزود بیش از ده هزار دانشجو در این شهرستان مشغول به تحصیل هستند و حضور تبعیدی ها در این شهرستان اثرات منفی بجا می گذارد.وی همچنین افزوده: در رژیم گذشته علما به گناباد تبعید می شدند ولی باید حساب علما را از این قضیه جدا کرد و این دو موضوع جدای از هم و با دو اثر روحی- روانی متفاوت است.
گزارش البرز حاکی است هاشم آغاجری استاد دانشگاه تربیت مدرس نیز که به دلیل برخی اظهارات در خلال سخنرانی خود در دانشگاه همدان ابتدا به اعدام و سپس به تبعید محکوم شد قرار بود که گناباد برود . البته هیچیک از دو حکم آغاجری اجرا نشد.احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و دبیركل ادوار تحكیم وحدت، پس از پنج ماه بازداشت از سوی دادگاه انقلاب به شش سال زندان، پنج سال تبعید در گناباد و همچنین محرومیت مادام العمر از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی محكوم شد.
*****
تغییر علوم انسانی در دانشگاه ها به حدادعادل سپرده شد
تغییر علوم انسانی در دانشگاه ها که پس از تاکید شهریور ماه آیت الله خامنه ای در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفته بود به غلامعلی حدادعادل سپرده شد.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه موضوع انتخاب"ریاست شورای تخصصی تحول و ارتقاء علوم انسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی" را مورد بررسی قرار داد و انگونه که خبرگزاری مهر گزارش داده غلامعلی حداد عادل را به عنوان رئیس شورای تخصصی تحول و ارتقاء علوم انسانی انتخاب کرد.
این شورا اعلام کرد که" با هدف ایجاد تحول در علوم انسانی و طراحی، سازماندهی، برنامه ریزی، مدیریت و هدایت تحول علوم انسانی در دانشگاهها بنا به پیشنهاد کمیسیون تحول علوم انسانی دبیرخانه شورای عالی آیین نامه تشکیل شورای تخصصی تحول و ارتقا علوم انسانی" را نیز تصویب کرده است.
*****
قطعه 257، جايي كه بچه ها كنار هم آرميده اند
محبوبه عباسقلي زاده كه به تازگي فعاليت در عرصه سايبري را اغاز كرده است در وبلاگ تازه تاسيس خود، چهره شكسته از ظلم اما خستگي ناپذير پروين فهيمي را به تصوير كشيده است . تصويري از دردهاي مادر سهراب اعرابي كه در هياهوي و هم همه بچه ها و موتور ماشين ها و عبور عابران و زندگي در جريان ، سخت شنيده مي شود.
*****
تغییر علوم انسانی در دانشگاه ها به حدادعادل سپرده شد
تغییر علوم انسانی در دانشگاه ها که پس از تاکید شهریور ماه آیت الله خامنه ای در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفته بود به غلامعلی حدادعادل سپرده شد.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه موضوع انتخاب"ریاست شورای تخصصی تحول و ارتقاء علوم انسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی" را مورد بررسی قرار داد و انگونه که خبرگزاری مهر گزارش داده غلامعلی حداد عادل را به عنوان رئیس شورای تخصصی تحول و ارتقاء علوم انسانی انتخاب کرد.
این شورا اعلام کرد که" با هدف ایجاد تحول در علوم انسانی و طراحی، سازماندهی، برنامه ریزی، مدیریت و هدایت تحول علوم انسانی در دانشگاهها بنا به پیشنهاد کمیسیون تحول علوم انسانی دبیرخانه شورای عالی آیین نامه تشکیل شورای تخصصی تحول و ارتقا علوم انسانی" را نیز تصویب کرده است.
*****
قطعه 257، جايي كه بچه ها كنار هم آرميده اند
محبوبه عباسقلي زاده كه به تازگي فعاليت در عرصه سايبري را اغاز كرده است در وبلاگ تازه تاسيس خود، چهره شكسته از ظلم اما خستگي ناپذير پروين فهيمي را به تصوير كشيده است . تصويري از دردهاي مادر سهراب اعرابي كه در هياهوي و هم همه بچه ها و موتور ماشين ها و عبور عابران و زندگي در جريان ، سخت شنيده مي شود.
پروين فهيمي مادر سهراب اعرابي پس از گذشت نزديك به 160 روز از گذشته سهراب ، روزهاي انتظار و قطعه 257 بهشت زهرا جايي كه سهراب و بقيه بچه ها كنار هم آرميده اند ، قطعه اي كه فهيمي فرزندش سهراب و بقيه بچه ها را به ندا سپرده است سخن مي گويد. فهيمي مي گويد : " هر روز ، هر دقيقه و هر لحظه از خدا مي خواهم كه به درد عذاب وجدان دچارشان كند .هيچي نمي خواهم جزاينكه عذاب وجدان بگيرند و بدانند كه من هيچ وقت كوتاه نمي آيم و سكوت نمي كنم ، سكوت نخواهم كرد چون خون بچه ام و ديگران پايمال مي شود . وظيفه مردم و مادران اين است كه نگذارند خون بچه هاي ما پايمال شود سكوت يعني ظلم كردن در حق اين بچه ها " . پروين فهيمي مي پرسد : " براي من خيلي سئوال است كه سهراب كجا كشته شده ؟ اين سئوال را هنوز كسي پاسخ نداده ! مي خواهم بدانم در زندان كشته شده در خيابان كشته شده ، آن چند روز كجا بوده ، بخصوص ان چهار روزي كه تو نامه ي پزشك قانوني نوشتن 29 تحويل دادند آن چهار روز كجا بوده؟ 25 اگراين كشته شده آن چهار روز كجا بوده اصلا به او رسيدن، نرسيدن ، بچه من چي خواسته چي گفته هنوز وسايلش روهم تحويل ندادن هيچ كدام از وسايل را به من نداده اند يكي از آشنايان ما خواب ديده سهراب دنبال كفش هايش مي گردد . خوب اين ها آزارم مي دهد اذيتم مي كند نمي توانم سكوت كنم ". در بخشي ديگري از اين تصاوير پروين فهيمي از فرزندش سهراب اعرابي مي گويد :" سهراب عاشق صلح و ازادي بود با سياست كاري نداشت اما اين اواخر از ظلمي كه مي شد واقعا ناراحت بود و مي گفت به ما توهين مي كنند رييس جمهور مملكت به ما توهين كرده است . رييس جمهور مملكت ما رو خس و خاشاك دانسته ، ما كه آينده اين مملكت هستيم براي اين مملكت ارزش نداريم ".
لازم به توضيح است بر اساس اخبار منتشر شده در سايت هاي خبري سهراب اَعرابی، جوان ۱۹ سالهای که سال آخر دبیرستان را میگذراند در جریان اعتراض به نتایج انتخابات ۱۳۸۸ در حوالی میدان آزادی بر اثر تیراندازی نیروهای بسیج کشته شد ه است . ولي تاكنون هيچ مرجع رسمي جزئيات دقيقي از تاريخ و نحوه شهادت او منتشر نكرده است .
*****
هشدار نسبت به رشد فزاینده "جرایم" دانش آموزان در مدارس
نیروی انتظامی اخیرا آمار و گزارشی را از جرایم دانشآموزی در مدارس ارائه داده است که وضعیت اجتماعی و فرهنگی دانشآموزان را خطرناک نشان می دهد.
*****
هشدار نسبت به رشد فزاینده "جرایم" دانش آموزان در مدارس
نیروی انتظامی اخیرا آمار و گزارشی را از جرایم دانشآموزی در مدارس ارائه داده است که وضعیت اجتماعی و فرهنگی دانشآموزان را خطرناک نشان می دهد.
بنا به این خبر که یک نسخه ازآن هم به نهادهای عالیرتبه ارسال شده و هم به جهت اهمیت موضوع گزارش مذکور به دولت و وزارت آموزش وپرورش ارجاع داده شده تا ضمن توجه جدی در برنامهریزیها، پیشنهادهای ارائه شده توسط ناجا نیز مورد توجه قرار گیرد.پیشگیری بهتر از درمان و مقابله متاسفانه آمار ارائه داده شده تنها شامل مواردی از جرایمی می باشد که توسط نیروی انتظامی شناسایی شده است .
با کمی دقت و موشکافی درخواهیم یافت که این آمار تنها بخشی از جرایم دانش آموزان است و بحران اجتماعی و فقر فرهنگی در سطح جامعه بسیار حادتر و پیچیده تر از ارائه این گزارشات است.البته مشکل بزهکاری دانش آموزان و نوجوانان پدیده نوظهوری نیست و سالهاست که در رابطه با افزایش رو به رشد جرائم در مدارس از سوی جامعه شناسان و کارشناسان هشدار و آمارهایی ارائه شده است. جامعه ایران، جامعه جوانی است. افزایش بزهکاری نوجوانان می تواند در رشد و گسترش نابهنجارهای اجتماعی اثر بگذارد و زنگ خطری برای تک تک افراد جامعه باشد.
بنا به نظر متخصصان همیشه "پیشگیری بهتر از درمان و مقابله" است و بايد ابتدا به بررسي و شناسايي علل بزهكاري پرداخت. بنابراین ایمن سازی مدارس و مراکز آموزشی در راستای جلوگیری از گرایش دانش آموزان به سمت بزهکاری از اهمیت ویژه ای برخوداراست. متاسفانه عملکرد مسئولان و برنامه ریزان در کاهش این ارقام و آمار نه تنها مثبت نبوده بلکه در بسیاری از موارد با اعمال برخوردهای غیرعلمی و کارشناسانه، منجر به تشدید آن شده است که می توان به افزایش آمار خودکشی در مدارس اشاره نمود.
این در حالی است که افزایش اطلاعات و آگاهی مسئولین آموزشی و پرورشی، معلمان، اولیا و دانش آموزان از سوی جامعه شناسان ومتخصصین مسائل اجتماعی موثر و می تواند با ارائه طرح ها و برنامه های کارشناسانه در این زمینه، در کاهش رفتارهای نابهنجار در سطح جامعه نقش بسزایی داشته باشد. در همین راستا با شیوه های مدیریتی صحیح کشور، نظام تعلیم و تربیتی متناسب با ساختارجامعه و ارائه خدمات گسترده آموزشی و مشاوره ای در مدارس، شاید بتوان گامهایی در جهت ایجاد طرح حمایتی مدرسه ای برداشت.
رشد نابسامانیهای اجتماعی
در همین زمینه جرس گفتگویی را با یکی از کارشناسان مسائل جوانان با طرح مسئله "افزایش آمار جرائم دانش آموزان در مدارس ایران" به گفتگو پرداخته است.
مصطفوی، آسیب شناس اجتماعی در رابطه با گزارش ارائه شده توسط نیروی انتظامی در مورد آمار تکان دهنده جرائم دانش آموزان به جرس می گوید: " وقوع جرايم و بويژه جرايم خشن طي سالهاي گذشته رشد چشمگيري در كشور ما داشته است. متأسفانه به سبب محدوديتهاي موجود در امر اطلاع رسانی و تابوهاي سياسي در مورد افشاي آمار مربوط به نابساماني هاي اجتماعي كه از زاويۀ نگاه رسمي و تبليغاتي حكومت سياه نمايي تلقي مي شود آمار جامع و دقيقي از انواع نابساماني هاي اجتماعي موجود نيست اما اگر به اخبار منتشره در جرايد نظر كنيم و تراكم وقوع جرايم و جنايات را مشاهده كنيم به سادگي در مي يابيم كه جامعه از اين حيث در سراشيب قرار گرفته است. مي توان به سادگي پذيرفت كه آمار جرايم دانش آموزان افزايش يافته است. وقتي به طور پراكنده آمارهاي نگران كننده و حتي تكان دهنده اي در مورد اعتياد دانش آموزان يا تخلفات و آسيب هاي ديگر منتشر مي شود طبعا مي توان تصور كرد كه بزهكاري در ميان نوجوانان و جوانان دانش آموز افزايش يافته باشد."
این پژوهشگر اجتماعی با بیان علل بروز این مشکلات در کشورهای در حال توسعه می گوید: "البته نبايد از خاطر برد كه در جوامع در حال توسعه بويژه در شرايطي خاص اينگونه آسيب هاي اجتماعي بطور طبيعي افزايش مي يابد. مهاجرت هاي خرد و كلان، تغييرات در تركيب جمعيت، گسست نسلي، بيكاري و معضلات اقتصادي و مالي، تغيير هنجار هاي اجتماعي و اخلاقي و مواردي از اين دست مي تواند هر جامعه اي را دستخوش بحران هاي گوناگون از جمله رشد بزهكاري نمايد و اين اختصاصي به ايران ندارد. اما آنچه نمي توان ناديده انگاشت اين است كه بي توجهي ها و سهل انگاري ها و كج سليقگي ها نيز در افزايش اين معضلات طي سال هاي گذشته بي تاثير نبوده است كه از آن جمله به سه مورد مهم اشاره مي شود."
فقدان "نگاه" عميق و علمي و علت ستيز
فقدان "نگاه" عميق و علمي و علت ستيز
وی در ادامه افزود: "اولين و مهمترين مساله اين است كه متاسفانه در نهادهاي مربوط و مسئول در سالهاي گذشته نگاه سطحي و معلول ستيز جايگزين نگاه عميق و علمي و علت ستتيز شد. يعني متوليان امر به جاي مطالعه علمي نا هنجاريهاي اجتماعي و بزهكاري ها و يافتن ريشه هاي آن ها و سپس تلاش براي درمان ريشه اي و مبارزه با علتهاي اصلي صرفا هم خود را مصروف برخورد با معلول ها وپديدارها نمودند و با كساني درگير شدند كه اساسا خود قرباني نابساماني ها هستند. البته منظور اين نيست كه با مجرمان برخورد نشود اما در هر صورت برخورد با مجرمان بايد همراه با معالجۀ ريشه اي مسائل باشد.مسالۀ دوم برخورد هاي خشن و نامتعارف و ضربتي با معضلات اجتماعي است. اين برخورد ها شايد در كوتاه مدت مؤثر باشند اما در ميان مدت بلا اثر مي شوند و در دراز مدت هم نتيجۀ عكس مي دهند و خود عامل گسترش نابساماني مي شوند. گيريم كه جرايمي هم رخ مي دهد اما پليس نبايد برخورد خارج از قانون و بي تناسب با جايگاه و شان خود كند. برخوردهاي خشن كه البته نمي تواند هميشگي هم باشد قدرت باز دارندگي خود را از دست داده و در نتيجه رشد جرايم افزايش مي يابد . درست مثل استفادۀ غير صحيح دارو هاي آنتي بيوتيك.
*****
نقش البرادعي براي تصويب قطعنامه علیه ایران
سایت تابناک: در يک اقدام خصمانه ديگر عليه ايران، البرادعي در سه روز مانده به پايان دوران مديرکلي خود در آژانس بينالمللي انرژي اتمي، پايهگذار صدور قطعنامه ای عليه ايران درباره سايت فردو شد.
*****
نقش البرادعي براي تصويب قطعنامه علیه ایران
سایت تابناک: در يک اقدام خصمانه ديگر عليه ايران، البرادعي در سه روز مانده به پايان دوران مديرکلي خود در آژانس بينالمللي انرژي اتمي، پايهگذار صدور قطعنامه ای عليه ايران درباره سايت فردو شد.
بنابر اطلاعات رسيده به خبرنگار «تابناک» در لندن، مذاکراتي که در هفتههاي گذشته، بين البرادعي و وزارت خارجه انگلستان انجام گرفته بود، منجر به توافق نامبرده و اکثريت اعضاي شوراي حکام با 35 عضو دیگر شده است.همچنین پيرو مذاکرات انجام شده، قطعنامه پيشنهادي از سوی کشور آلمان، به دليل آنچه آنها «نقض پيمان» از سوی ايران به دليل عدم اعلام به موقع تجهيزات غنيسازي سایت فردو می نامند، قرار است با اجماع اعضاي شوراي حکام تصويب و صادر شود.علاوه بر اين، در اين قطعنامه از ايران خواسته شده است که دليل راهاندازي اين تأسيسات غنيسازي را اعلام نمايد که به باور آنان، تنها ميتواند کاربرد نظامي داشته باشد؛ ضمن آن که در اين قطعنامه ـ که شديدترين لحن در زمينه فعاليتهاي قانونمند ايران در زمينه غنيسازي اورانيوم است ـ خواسته شده که همه تصميمگيريهاي خود در زمينه تأسيسات هستهاي را در مرحله تصميمگيري به آگاهی آژانس برساند.
گفتنی است، اين قطعنامه شديدالحن، پيشنياز قطعنامهاي خواهد بود که شوراي امنيت سازمان ملل متحد میخواهد تا پیش از پايان سال ميلادي جديد عليه ايران منتشر کند؛ بنابراین، آنها براي صدور قطعنامه سازمان ملل متحد به اين قطعنامه شوراي حکام نيازمندند.
در این گزارش آمده است، ترکيب اعضاي شوراي حکام آژانس بينالمللي انرژي هستهاي، نشان ميدهد که بيش از دوازده کشور عضو کنوني شوراي حکام، از اعضاي جنبش غيرمتعهدها هستند و علاوه بر اين، چندين کشور ديگر هم عضو کشورهايی بودهاند که پیشتر از برنامه صلحآميز هسته اي ايران حمايت کردهاند. برای همین، ايران باید در اين مقطع، از کشورهاي دوست عضو شوراي حکام بخواهد که به اين قطعنامه رأي منفي بدهند تا به دلیل عدم اجماع، به تصويب نرسد و کار به مرحله رأيگيري در زمينه تصويب قطعنامه بیانجامد، چرا که اين کار ايران در اين هنگام و تصويب نشدن قطعنامه به صورت اجماع، مانع يکسري اقدامات ديگر گروه 5+1 خواهد شد.
در این باره باید افزود: تصويب قطعنامه داده شده به شوراي حکام ـ که قرار است فردا در دستور جلسه شوراي حکام به رأي گذارده شود ـ ميتواند با «اجماع»، راه را براي صدور قطعنامه چهارم شوراي امنيت سازمان ملل متحد، آن هم تا پیش از پايان سال ميلادي جديد هموار کند.
از مجموع 35 عضو شورای حکام، 25 کشور به قطعنامه که خواستار تعلیق فعالیت های تاسیسات فوردوی ایران شده است رای مثبت و سه کشور شامل ونزوئلا، مالزی و کوبا به آن رای منفی دادند.
افغانستان، برزیل، مصر، پاکستان، آفریقای جنوبی و ترکیه شش کشوری بودند که به قطعنامه غربی ها بر ضد ایران رای ممتنع دادند، جمهوری آذربایجان از همسایگان ایران نیز به هنگام رای گیری، نشست را ترک کرد.
بر این اساس اسامی کشورهایی که به قطعنامه شورای حکام رای مثبت دادند به شرح زیر است:
1- آرژانتین 2- استرالیا 3- بورکینافاسو 4- کامرون 5- کانادا 6- چین 7- دانمارک 8- فرانسه 9- آلمان 10- هند 11- ژاپن 12- کنیا 13- کره جنوبی 14- مغولستان 15- هلند 16- نیوزلند 17- پرو 18- رومانی 19- روسیه 20- اسپانیا 21- سوییس 22- اوکراین 23- انگلیس 24- امریکا 25- اروگوئه
*****
وزیر علوم دولت کودتا: باید بر اساتید دانشگاه نظارت شود!
وزیر علوم دولت کودتا، کامران دانشجو گفته است که باید بر اساتید دانشگاهی نظارت شود.
از مجموع 35 عضو شورای حکام، 25 کشور به قطعنامه که خواستار تعلیق فعالیت های تاسیسات فوردوی ایران شده است رای مثبت و سه کشور شامل ونزوئلا، مالزی و کوبا به آن رای منفی دادند.
افغانستان، برزیل، مصر، پاکستان، آفریقای جنوبی و ترکیه شش کشوری بودند که به قطعنامه غربی ها بر ضد ایران رای ممتنع دادند، جمهوری آذربایجان از همسایگان ایران نیز به هنگام رای گیری، نشست را ترک کرد.
بر این اساس اسامی کشورهایی که به قطعنامه شورای حکام رای مثبت دادند به شرح زیر است:
1- آرژانتین 2- استرالیا 3- بورکینافاسو 4- کامرون 5- کانادا 6- چین 7- دانمارک 8- فرانسه 9- آلمان 10- هند 11- ژاپن 12- کنیا 13- کره جنوبی 14- مغولستان 15- هلند 16- نیوزلند 17- پرو 18- رومانی 19- روسیه 20- اسپانیا 21- سوییس 22- اوکراین 23- انگلیس 24- امریکا 25- اروگوئه
*****
وزیر علوم دولت کودتا: باید بر اساتید دانشگاه نظارت شود!
وزیر علوم دولت کودتا، کامران دانشجو گفته است که باید بر اساتید دانشگاهی نظارت شود.
به گزارش خبرگزاری دولت کودتا، ایرنا، کامران دانشجو روز پنجشنبه در اختتامیه همایش ملی شکوه هجرت در اردوگاه شهید باهنر افزود: اساتید باید بر اساس جهان بینی اسلامی و منافع نظام سخن گویند.وی با اشاره به اینکه امروز عده ای می خواهند دانشگاه ها را با دیدگاه غربی ها جلو ببرند، گفت: این عده می خواهند دانشگاه ها بر مبنای آزادی،لاابالی گری و هرج و مرج پیش رود.
وزیر علوم تحقیقات و فناوری اظهار داشت: آنان بیان کردند دانشجو به دلیل آنکه قشر فرهیخته جامعه است هر کاری کرد نباید برخوردی صورت گیرد. آنان می گویند در مقابل باج خواهی و زورگویی عملی انجام ندهیم. جامعه دانشگاهی ما ارزش مدار است که اخلاق را در کنار علم می خواهد و این حرکات را بر نمی تابد.
وی افزود: دشمنان بدانند که دانشجویان لاابالی گری های ترویجی آنان را قبول نخواهند کرد و دانشگاه ارزش مدار می ماند و این حق دانشجوی ایرانی است. وی با بیان اینکه اگر به تاریخ نگاهی بیاندازیم، تاریخ طور پیش می رود که در انتها به عده ای آفرین می گوییم و عده ای دیگر را نفرین می کنیم.عده ای شبیه یابی و عده ای شبیه سازی می کنند با اشاره به اینکه این دو مقوله با یکدیگر تفاوت عمده ای دارد، گفت: در شبیه یابی نیاز به شناخت داریم اتفاقات تاریخ را باید عمیق تر مطالعه کنیم و این نگاه عبرت آمیز خواهد بود یعنی تاریخ را طوری مطالعه کنیم که درسی برای عبرت ما شود.
وی با اشاره به اینکه خطر بازی خوردن همگان را تهدید می کند، گفت: این عبرت آموزی می تواند کمک کند که بازی نخوریم،بخشی از خوارج به این صورت بودند.وی گفت: خوارج نماز شب می خواندند، اما بازی خوردند کسانی که برای ترور علی آمدند عهد بستند که اگر امام را کشتند، اختلافات را حل کرده اند و اگر نه نیز شهید شده اند.
وزیر علوم در ادامه با اشاره به اینکه بعد از رحلت پیامبر شاهد فتنه واقعی هستیم، گفت: در زمان پیامبر جنگ ها میان کفر مطلق و اسلام مطلق بود ولی امروز میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی است. دانشجو در ادامه گفت: ما در ۳۰ سال انقلاب مرجع تقلیدی داشتیم که علیه امام می خواست کودتا کند و کسان دیگری نیز بودند که در آغوش غرب بودند، هیچ کس از این افراد در امان نیست.دانشجو گفت: افرادی هستند که سابقه جهاد دارند ولی نمی شود به سابقه آنان دلخوش کرد.
وزیر علوم گفت: کار به جایی رسید که کسی که شاگرد امام بود از کسی رهنمود می خواهد که امام طلب مرگ از خدا می کند ،شیطان سن نمی شناسد در همه حال به سمت انسان می رود. دانشجو گفت: چه کسی می تواند قبول کند که بی بی سی فارسی و رادیو آمریکا دوستار ملت ایران هستند ،شاگرد امام در روز قدس که امام آن را مبارزه با اسرائیل تعیین کرده مرگ بر اسرائیل را خط می زند و مرز خود را هم مشخص نمی کند.
وی افزود: درست است با یک فتنه مواجه هستیم ،امروز ببینیم که چه کسانی برای دیگران هورا می کشند و آمریکا برای چه کسانی هورا می کشد، این افراد باید از خواب بیدار شوند. دانشجو با اشاره به اینکه عده ای خود را به خواب زده اند، گفت: ملت فرق قرآن سرنیزه را با قرآن ناطق می شناسند و دانشجویان رنگ را نمی خواهند بلکه خلق و خوی او را می خواهند و می خواهند رفتار و کردار او را سرلوحه خود قرار دهند.
وی گفت: عده ای چشم ها را روی حق بستند و آن را ندیدند. می گویند اول اشتباه کردیم بعدش چه شد. وی گفت: در دنیا همه دانشگاه ها با هر دیدگاه نظام می گویند ما می خواهیم علم را در بالاترین سطح بدست آوریم. وی افزود: فرق میان ما با دانشگاه های دیگر در نوع جهان بینی است. آنان انسان را موجودی لذت خواه می دانند ولی ما انسان را آرمان خواه می دانیم.
در حالیکه در آستانه شانزده آذر جمع کثیری از دانشجویان راهی بازادشتگاهها و سلولهای انفرادی شدهاند ، بر اساس اخبار موثق دریافتی، کمیتههای ویژهای با همکاری وزارت علوم و مسوولان دولت در همه دانشگاهها برای بازنشسته کردن اجباری و اخراج اساتید تشکیل شده است. در همین رابطه شنیده شده که به زودی موج جدید اخراج و بازنشستگی اجباری اساتید آغاز میشود. به گزارش موج سبز آزادی فعالین دانشجویی نیز در واکنش به این جریان در حال آماده شدن برای برخورد با این مساله هستند.با اظهارات وزیر علوم به نظر می رسد برخورد با اساتید در حال آغاز شدن است.
*****
بازداشت ، احضار و محرومیت از تحصیل ؛هدیه دولت به دانشجویان در آستانه ۱۶ آذر
تا امروز دانشگاه ها کمترروز آرامی را به خود دیده است. خبر تجمع و اعتراض دانشجویان در دانشگا ه های مختلف کشور همچنان در صدر خبرهای داخلی خودنمایی می کند و شبکه های اجتماعی اینترنتی هر روز فیلم تازه ای از این مراسم منتشر می کنند. بنا به یکی از شعارهایی که در این مراسم و تجمعات شنیده می شود " تا احمدی نژاده هر روز همین بساطه".
*****
بازداشت ، احضار و محرومیت از تحصیل ؛هدیه دولت به دانشجویان در آستانه ۱۶ آذر
تا امروز دانشگاه ها کمترروز آرامی را به خود دیده است. خبر تجمع و اعتراض دانشجویان در دانشگا ه های مختلف کشور همچنان در صدر خبرهای داخلی خودنمایی می کند و شبکه های اجتماعی اینترنتی هر روز فیلم تازه ای از این مراسم منتشر می کنند. بنا به یکی از شعارهایی که در این مراسم و تجمعات شنیده می شود " تا احمدی نژاده هر روز همین بساطه".
احضار به جرم توهین به مقدسات
بر اساس گزارشات رسیده روز گذشته دهها تن از دانشجویان دانشگاه تهران، به دلیل آنچه که از سوی شورای انضباطی این دانشگاه، شرکت در تجمع غیرقانونی 13 آبان خوانده شده است، به این شورا احضار شدهاند. در برگه های احضاریه، که برای تمامی دانشجویان به یک شکل و با اتهاماتی یکسان ارسال شده است، دلیل احضار، گزارشات و مستندات مبنی بر شرکت در بلوا و آشوب، عدم رعایت مقررات دانشگاه و اتهام توهین به شعائر و مقدسات اسلامی عنوان شده است. این گزارش می افزاید که به برخی از دانشجویان احضار شده که برای پیگیری به کمیته انضباطی رفته بودند، مستندات احضار را گزارشات رسیده از طرف بسیج دانشجویی دانشگاه، اعلام کردهاند. به نظر می آید همانگونه که از بسیجیان خواسته شده آنان در حال ایفای نقش " سربازی" خود در " جنگ نرم" هستند و با لو دادن دوستان و همکلاسی های خود می خواهند دین خود را به " نظام" ادا کنند.
خشونت زود هنگام علیه دانشجویان
در همین حال کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران نیز اخیرا در بیانیهای از بازداشت چندین دانشجو در ایران توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در تلاش برای ممانعت از اعتراضات بیشتر در روز ۱۶ آذرماه، روز دانشجو، خبر داده.
هادی قائمی، سخنگوی این سازمان مدافع حقوق بشر، گفته است:" برای خاموش کردن جنبش دانشجویی به سرکوب تمامعیار دانشجویان ایران روی آوردهاند که نه فقط زیر پا گذاشتن حقوق آنهاست، بلکه به روند تحصیل و زندگی خانوادههای آنها هم لطمه میزند." دستگیری دانشجویان پیش از برگزاری مراسم 13 آبان آغاز شد و با نزدیک شدن به روز دانشجو این روند شتاب بیشتری به خود گرفته است . بر اساس آمار رسمی تاکنون 60 دانشجو از سوی مقامات قضایی دستگیر و روانه زندان شده اند ولی با توجه به گستردگی جنبش دانشجویی و حجم زیاد تهاجمات علیه دانشجویان در نقاط مختلف کشور این رقم بیش از این تخمین زده می شود.
موج دستگیری ها در سراسر ایران
بر اساس گزارش ها و خبرهای منتشره بازداشت ها تنها شامل دانشجویان تهرانی نمی باشد و موج دستگیری ها به شیراز، مازندران، اهواز، تفرش، اصفهان ودیگر شهرهای کشور نیز رسیده است. کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران همچنین از بازداشت ۱۸ دانشجوی دانشگاه شیراز مطلع شده است که تعدادی از آنها در زندان عادل آباد عبارتند از: بنایی، جلیلی، سعید رضایی، زاهدی، ظهوریان، عارف، پورفتحی، طاهری، صفرپور، و پورسلطان.
دکتر مسیح الله حقیقت جو که دارای دو مدرک دکترا در علوم است در روز ۱۳ آبان ماه بازداشت شده و همچنان در بازداشت است. همچنین صالح پور، کاظم رضایی، یحیی طاووسی، ندا اسکندری، خدیجه قهرمانی، نظری، شیروانی، و باقری در بازداشتگاه اداره اطلاعات بسر می برند. برخی از دانشجویان بازداشتی محاکمه شده اند اما به خانواده آنها گفته شده است که احکام آنها بعد از ۱۶ آذر صادر خواهد شد و تا آن زمان از ملاقات هم محروم خواهند بود!!
حاکمان ایران گمان دارند با در حبس نگه داشتن دانشجویان قادر خواهند بود تظاهرات اعتراض آمیز روز دانشجو را کنترل کنند. تجربه چند ماهه اخیر نشان داده هر چه حکومت میزان خشونت را بالاتر می برد، انگیزه مردم برای شرکت در مراسم اعتراضی بیشتر می شود و قشرهای بیشتری به این جنبش می پیوندند. تغییر جفرافیایی جنبش که تنها متهم بود به افراد شمال شهر نشین و مرفه اختصاص دارد به مناطق میانی و جنوبی شهرها نشان از گسترش روز افزون " سبزها" دارد و ادامه سیاستهای سرکوب هر روزه به این گستردگی کمک کرده و افراد بیشتری را شامل می شود.
تلاش حکومت برای ایجاد بحرانی جدید
تلاش حکومت برای ایجاد بحرانی جدید
نگاهی به اخبار این روزها همه نشان از پر تنش تر شدن شرایط دانشگاه های کشور دارد. بازداشت و احضارها که منجر به تجمع بیشتر ؛ اعتراض گسترده تر و اعتصاب غذای دانشجویان می شود، به روند عادی دانشگاه ها تبدیل شده است. بنظر می رسد که یک اراده جدی در حاکمیت " آگاهانه" تلاش دارد که مانع هر گونه آرامشی در کشور شود. از یک طرف هر حرکت میانجیگرایانه ای را به شکست می رسانند و از سوی دیگر با برقراری حبس های سنگین و وثیقه های غیرمنطقی و ادامه بازداشت فعالان سیاسی و دانشجویی تلاش می کند که فضای جامعه را با بحران جدیدتری روبه رو کند. دانشجویان در طول مبارزات سیاسی ایران همواره بیشترین تاوان را برای آزادی و دمکراسی پرداخت کرده اند. حوادث 18 تیر ، حمله اخیر به خوابگاه ها، یورش به دانشگاه ها،محرومیت از تحصیل تعداد زیادی از دانشجویان نخبه و محکومیت بی سابقه احمد زید آبادی بعنوان فرد مطرح جنبش دانشجویی و تعداد قابل توجه " شهیدان سبز" تنها نمونه هاییست که هرگز از حافظه تاریخی ملت ایران پاک نخواهد شد. .
*****
بيانيه انجمن حاميان حقوق بشر اصفهان به مناسبت روز جهاني رفع خشونت عليه زنان
مدرسه فمینیستی: درحدود 28 سال از اعلام روز جهاني رفع خشونت علیه زنان توسط سازمان ملل متحد مي گذرد و اين در حالي است كه كماكان شاهد اعمال خشونتهاي متعدد عليه اين قشر و نقض گسترده حقوق آنان در سرتاسر دنيا و از جمله كشور ايران هستيم.
عدم وجود رفتارهاي عادلانه در عرصه هاي گوناگون سياسي، اجتماعي و اقتصادي موجب ساخت فضايي فرهنگي شده است كه اعمال خشونت عليه زنان را به صورت قانونی، اجتماعی، روانی و جسمی حتي در ساختارهايي مانند خانواده كه بايد به مثابه مكاني امن براي آنان در نظر گرفته شود، تشديد مي كند.
شدت سلطه مردان نسبت به زنان به حدی است كه فرودستي زنان را در عرصه هاي مختلف براي عدۀ بسياري به امري طبيعي و بدون هيچ قبح و شرمي مبدل نموده است و نه تنها هيچ اقدامي براي تصحيح وضع موجود انجام نمي دهند بلكه هر كوششي از اين دست را نيز منكوب كرده و به سخره مي گيرند.
در اين ميان دستگاه قضايي كه بايد به عنوان پيش قراول حمايت از حقوق افرد گام بردارد همچنان خود به عنوان عاملي در جهت نقض حقوق زنان عمل كرده است و این در حالی است که قانون حاکم بر جامعه ما نیز خود در بر دارنده موارد اعمال خشونت علیه زنان به صور مختلف از جمله موارد مربوط به قتل در فراش، تمکین، حق حضانت، شهادت زنان و دیه می باشد.
سركوب، زنداني كردن و مورد ضرب و شتم قرار دادن فعالين كمپين يك ميليون امضاء براي حقوق زنان نيز حكايت از نقض گسترده حقوق بنيادين اين قشر دارد. عدم الحاق دولت ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان به عنوان يكي از هفت كشور باقي مانده از كشورهاي سازمان ملل متحد عضو اين كنوانسيون نيز نشان از عدم همراهي و همگامي مسئولين ذيربط به خصوص اعضاي شوراي نگهبان قانون اساسي در اين عرصه مي باشد.
در اين بين انجمن حاميان حقوق بشر اصفهان با محكوم كردن كليه شيوه هاي ابراز خشونت عليه زنان از جانب اجتماع، قانون و دولت ها و با اعتقاد بر اينكه حمايت و حفاظت از حقوق و آزادي هاي اساسي مردمان يك كشور از زمره وظايف غير قابل انكار قوه حاكمه آن كشور مي باشد از مجمع تشخيص مصلحت نظام خواستار آن است كه روند الحاق ايران به كنوانسيون مزبور را در صدر اولويتهاي خود قرار دهد. با اميد اينكه الحاق ايران به اين كنوانسيون خشونت هاي وارده به اين قشر را كه ريشه در تبعيض هاي جنسيتي دارد تقليل دهد.
شايان ذكر است كه لایحه پیوستن دولت ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان توسط دولت هفتم به مجلس شورای اسلامی تقدیم شد اما متأسفانه پس از آنکه این لایحه در مجلس ششم به تصویب رسید شورای نگهبان آن را رد کرد و مجلس این لایحه را برای تصمیم گیری به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع داد. از تاريخ تصويب كنوانسيون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان در سال 1979 تاكنون 185 كشور به اين كنوانسيون پيوسته اند.
*****
بيانيه انجمن حاميان حقوق بشر اصفهان به مناسبت روز جهاني رفع خشونت عليه زنان
مدرسه فمینیستی: درحدود 28 سال از اعلام روز جهاني رفع خشونت علیه زنان توسط سازمان ملل متحد مي گذرد و اين در حالي است كه كماكان شاهد اعمال خشونتهاي متعدد عليه اين قشر و نقض گسترده حقوق آنان در سرتاسر دنيا و از جمله كشور ايران هستيم.
عدم وجود رفتارهاي عادلانه در عرصه هاي گوناگون سياسي، اجتماعي و اقتصادي موجب ساخت فضايي فرهنگي شده است كه اعمال خشونت عليه زنان را به صورت قانونی، اجتماعی، روانی و جسمی حتي در ساختارهايي مانند خانواده كه بايد به مثابه مكاني امن براي آنان در نظر گرفته شود، تشديد مي كند.
شدت سلطه مردان نسبت به زنان به حدی است كه فرودستي زنان را در عرصه هاي مختلف براي عدۀ بسياري به امري طبيعي و بدون هيچ قبح و شرمي مبدل نموده است و نه تنها هيچ اقدامي براي تصحيح وضع موجود انجام نمي دهند بلكه هر كوششي از اين دست را نيز منكوب كرده و به سخره مي گيرند.
در اين ميان دستگاه قضايي كه بايد به عنوان پيش قراول حمايت از حقوق افرد گام بردارد همچنان خود به عنوان عاملي در جهت نقض حقوق زنان عمل كرده است و این در حالی است که قانون حاکم بر جامعه ما نیز خود در بر دارنده موارد اعمال خشونت علیه زنان به صور مختلف از جمله موارد مربوط به قتل در فراش، تمکین، حق حضانت، شهادت زنان و دیه می باشد.
سركوب، زنداني كردن و مورد ضرب و شتم قرار دادن فعالين كمپين يك ميليون امضاء براي حقوق زنان نيز حكايت از نقض گسترده حقوق بنيادين اين قشر دارد. عدم الحاق دولت ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان به عنوان يكي از هفت كشور باقي مانده از كشورهاي سازمان ملل متحد عضو اين كنوانسيون نيز نشان از عدم همراهي و همگامي مسئولين ذيربط به خصوص اعضاي شوراي نگهبان قانون اساسي در اين عرصه مي باشد.
در اين بين انجمن حاميان حقوق بشر اصفهان با محكوم كردن كليه شيوه هاي ابراز خشونت عليه زنان از جانب اجتماع، قانون و دولت ها و با اعتقاد بر اينكه حمايت و حفاظت از حقوق و آزادي هاي اساسي مردمان يك كشور از زمره وظايف غير قابل انكار قوه حاكمه آن كشور مي باشد از مجمع تشخيص مصلحت نظام خواستار آن است كه روند الحاق ايران به كنوانسيون مزبور را در صدر اولويتهاي خود قرار دهد. با اميد اينكه الحاق ايران به اين كنوانسيون خشونت هاي وارده به اين قشر را كه ريشه در تبعيض هاي جنسيتي دارد تقليل دهد.
شايان ذكر است كه لایحه پیوستن دولت ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان توسط دولت هفتم به مجلس شورای اسلامی تقدیم شد اما متأسفانه پس از آنکه این لایحه در مجلس ششم به تصویب رسید شورای نگهبان آن را رد کرد و مجلس این لایحه را برای تصمیم گیری به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع داد. از تاريخ تصويب كنوانسيون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان در سال 1979 تاكنون 185 كشور به اين كنوانسيون پيوسته اند.
*****
یک شهروند کرد به 6 ماه حبس محکوم شد
خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان
علی اله ویسی، شهروند کُرد در سنندج به 6 ماه حبس تعزیری محکوم شد. این حکم از طرف شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج به اتهام "تبلیغ علیه نظام به نفع حزب کومله" برای نامبرده صادر شده و قابل تجدیدنظر خواهی می باشد. علی اله ویسی بهمن ماه سال گذشته از طرف نیروهای امنیتی در شهر سنندج بازداشت شد. وی مدت 2 ماه را در بازداشتگاه اداره اطلاعات این شهر گذراند و سپس با قید وثیقه آزاد گردید. نامبرده 50 روز از این مدت را تحت شرایط بسیار سخت در سلول انفرادی سپری کرده است.
خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان
علی اله ویسی، شهروند کُرد در سنندج به 6 ماه حبس تعزیری محکوم شد. این حکم از طرف شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج به اتهام "تبلیغ علیه نظام به نفع حزب کومله" برای نامبرده صادر شده و قابل تجدیدنظر خواهی می باشد. علی اله ویسی بهمن ماه سال گذشته از طرف نیروهای امنیتی در شهر سنندج بازداشت شد. وی مدت 2 ماه را در بازداشتگاه اداره اطلاعات این شهر گذراند و سپس با قید وثیقه آزاد گردید. نامبرده 50 روز از این مدت را تحت شرایط بسیار سخت در سلول انفرادی سپری کرده است.
*****
جمشید زارعی فعال مدنی آذربایجانی برای اجرای حکم به زندان تبریز منتقل شد
ساوالان سسی
جمشید زارعی فعال شناخته شده آذربایجانی در تبریز روز یکشنبه ۱ آذر ٨٨ بازداشت و جهت اجرای حکم حبس شش ماهه به زندان تبریز منتقل شد. زارعی ۲۱ اردیبهشت ۸۷ به همراه چند تن دیگر در تبریز بازداشت و پس از تحمل سه ماه بازداشت موقت به قید وثیقه از زندان آزاد شده بود. شعبه دوم دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی بیات در ۱۲ آبان ۸۷ جمشید زارعی، امیرمحمد بنای سابق، احد رضوی و بابک حسینی مقدم از فعالین آذربایجانی در تبریز هر کدام به شش ماه حبس تعزیری محکوم کرده بود. این حکم در ۲۰ بهمن ۸۷ در شعیه چهارم تجدید نظر استان آذربایجانشرقی تایید شد. بر اساس حکم صادره اتهام این فعالین تبلیغ علیه نظام از طریق تهیه و پخش اعلامیه دعوت مردم به شرکت در تجمع اعتراضی ۱ خرداد ۸۸ مصادف با سالگرد چاپ کاریکاتور توهین آمیز روزنامه ایران بر علیه ترکها عنوان شده است. زارعی از فعالین آذربایجانی در تبریز است که از سال ۷۵ تا کنون بارها بازداشت و زندانی شده است. اصل بیست و هفتم قانون اساسی ایران برگزاری تجمعات بدون حمل سلاح را آزاد دانسته است اما مسئولین حکومت ایران در سالهای اخیر مانع از برگزاری مراسمات و تجمعات مسالمت آمیز آذربایجانیها جهت مطالبه حقوق ملی و زبانیشان می شوند و برگزار کنندگان و شرکت کنندگان در این مراسمات بازداشت و مورد آزار و اذیت قرار گرفته و زندانی می شوند.
ساوالان سسی
جمشید زارعی فعال شناخته شده آذربایجانی در تبریز روز یکشنبه ۱ آذر ٨٨ بازداشت و جهت اجرای حکم حبس شش ماهه به زندان تبریز منتقل شد. زارعی ۲۱ اردیبهشت ۸۷ به همراه چند تن دیگر در تبریز بازداشت و پس از تحمل سه ماه بازداشت موقت به قید وثیقه از زندان آزاد شده بود. شعبه دوم دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی بیات در ۱۲ آبان ۸۷ جمشید زارعی، امیرمحمد بنای سابق، احد رضوی و بابک حسینی مقدم از فعالین آذربایجانی در تبریز هر کدام به شش ماه حبس تعزیری محکوم کرده بود. این حکم در ۲۰ بهمن ۸۷ در شعیه چهارم تجدید نظر استان آذربایجانشرقی تایید شد. بر اساس حکم صادره اتهام این فعالین تبلیغ علیه نظام از طریق تهیه و پخش اعلامیه دعوت مردم به شرکت در تجمع اعتراضی ۱ خرداد ۸۸ مصادف با سالگرد چاپ کاریکاتور توهین آمیز روزنامه ایران بر علیه ترکها عنوان شده است. زارعی از فعالین آذربایجانی در تبریز است که از سال ۷۵ تا کنون بارها بازداشت و زندانی شده است. اصل بیست و هفتم قانون اساسی ایران برگزاری تجمعات بدون حمل سلاح را آزاد دانسته است اما مسئولین حکومت ایران در سالهای اخیر مانع از برگزاری مراسمات و تجمعات مسالمت آمیز آذربایجانیها جهت مطالبه حقوق ملی و زبانیشان می شوند و برگزار کنندگان و شرکت کنندگان در این مراسمات بازداشت و مورد آزار و اذیت قرار گرفته و زندانی می شوند.
*****
اعتصاب غذای یک زندانی سیاسی در زندان مهاباد
کژال شیخ محمدی، فعال حقوق زنان که 8 مهرماه امسال در منزل شخصی خود در شهرستان مهاباد بازداشت شده، در اعتراض به وضعیت نامشخص خود از روز سهشنبه، 3 آذر ماه دست به اعتصاب غذا زده است.
کژال شیخ محمدی، همسر غفور محمدی، فعال کرد پس از دریافت ویزای اقامت در کشور سوئد به همراه فرزند خود قصد خروج از کشور را داشت که با حضور نیروهای حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شد. بنابر گزارشها ماموران امنیتی در زمان بازداشت اقدام به شکستن در منزل نموده و مدارک شناسایی، کتابها و کیس کامپیوتر را با خود بردهاند.
سروه و سرور محمدی، فرزندان وی شنبه، 18 مهر ماه به حفاظت اطلاعات شهرستان مریوان احضار و به مدت شش ساعت مورد بازجویی قرار گرفتند. در پی این اتفاق سرور محمدی به تنهایی از کشور خارج شده است. کژال شیخ محمدی یک هفته پیش از بازداشت از ناحیه شکم تحت عمل جراحی قرار گرفته بود و وضعیت جسمی وی پس از بازداشت نگرانکننده گزارش شده است.
کژال شیخ محمدی، فعال حقوق زنان که 8 مهرماه امسال در منزل شخصی خود در شهرستان مهاباد بازداشت شده، در اعتراض به وضعیت نامشخص خود از روز سهشنبه، 3 آذر ماه دست به اعتصاب غذا زده است.
کژال شیخ محمدی، همسر غفور محمدی، فعال کرد پس از دریافت ویزای اقامت در کشور سوئد به همراه فرزند خود قصد خروج از کشور را داشت که با حضور نیروهای حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شد. بنابر گزارشها ماموران امنیتی در زمان بازداشت اقدام به شکستن در منزل نموده و مدارک شناسایی، کتابها و کیس کامپیوتر را با خود بردهاند.
سروه و سرور محمدی، فرزندان وی شنبه، 18 مهر ماه به حفاظت اطلاعات شهرستان مریوان احضار و به مدت شش ساعت مورد بازجویی قرار گرفتند. در پی این اتفاق سرور محمدی به تنهایی از کشور خارج شده است. کژال شیخ محمدی یک هفته پیش از بازداشت از ناحیه شکم تحت عمل جراحی قرار گرفته بود و وضعیت جسمی وی پس از بازداشت نگرانکننده گزارش شده است.
*****
دبیرخانه سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان
اطلاعیه خانواده کبودوند در خصوص وضعیت نامناسب نگهداری کبودوند
«محمدصدیق کبودوند» رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، و سر پرست خانواده کبودوند پس از انتقال به بند 3، 209 در زیرزمین بند 350 در وضعیت نامناسب بهداشتی و تحت فشار روانی قرار دارد. آقای کبودوند، در طی نقل و انتقالات در بندهای زندان اوین از 17 آبان به بند 3، 209 تحت نظارت وزارت اطلاعات منتقل گردیده است. وی که در طی حکمی ناعادلانه به دلیل ایجاد سازمان حقوق بشری به یازده سال محکوم گردید، هنوز پس از سپری کردن بیش از دو سال و نیم از حبس خود قادر به رفتن مرخصی حتی با وجود درخواست دکتر درمانگاه زندان اوین در جهت درمان، نشده است. اما آنچه خانواده کبودوند را سخت نگران کرده است وضعیت جدید نگهداری وی در زندان اوین می باشد . اتاق های 30 متری بند 350 دربردارنده 29 نفر در یک اتاق میباشد. در بند فوق بالغ بر 100 نفر زندان امنیتی نگهداری می گردند که برای افراد زندانی تنها 2 دوش حمام و 2 سرویس بهداشتی- مخروبه- در نظر گرفته شده است. زمان تعیین شده برای مکالمه با خانواده برای این زندانیان 5 دقیقه در روز به شرط ها وشروط ها می باشد. و این در حالی صورت می پذیرد که پس از انتقال وی به این بند، تمام کتب و دست نوشته های وی که شامل تئوری ها یی در زمینه حقوق بشر می باشد ضبط گردیده است و انتظار اتهام جدیدی بر مبنای این دست نوشته ها دور از ذهن نیست. شرایط، و وضعیت بد بهداشتی بند فوق شرایط زندان را برای کبودوند تحمل ناپذیر نموده است. یادآور می گردد که محمدصدیق کبودوند از تاریخ بهمن 1387 تاکنون اجازه ملاقات حضوری با فرزندان خود را نیافته است. متاسفانه مظلومیت پدر و سرپرست خانواده ما تنها در حکم و ي نيست بلکه بعد از گذشت دو سال و نیم ما شاهد برخوردهای نامناسب در نگهداری وی هستیم. گویی نگرانی های ما و مظلومیت ایشان تمامی ندارد. ما با اظهار نگرانی نسبت به وضعیت نگهداری و رفتار با کبودوند در زندان، توجه تمامی سازمان ها و نهادهای فعال حقوق بشری داخلی و جهانی را به وضعیت جدید وی جلب نموده و درخواست کمک می نماییم. تا زمان رسیدگی به وضعیت کبودوند، خانواده وی اقدام به صدور اطلاعیه می نماید.
«محمدصدیق کبودوند» رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، و سر پرست خانواده کبودوند پس از انتقال به بند 3، 209 در زیرزمین بند 350 در وضعیت نامناسب بهداشتی و تحت فشار روانی قرار دارد. آقای کبودوند، در طی نقل و انتقالات در بندهای زندان اوین از 17 آبان به بند 3، 209 تحت نظارت وزارت اطلاعات منتقل گردیده است. وی که در طی حکمی ناعادلانه به دلیل ایجاد سازمان حقوق بشری به یازده سال محکوم گردید، هنوز پس از سپری کردن بیش از دو سال و نیم از حبس خود قادر به رفتن مرخصی حتی با وجود درخواست دکتر درمانگاه زندان اوین در جهت درمان، نشده است. اما آنچه خانواده کبودوند را سخت نگران کرده است وضعیت جدید نگهداری وی در زندان اوین می باشد . اتاق های 30 متری بند 350 دربردارنده 29 نفر در یک اتاق میباشد. در بند فوق بالغ بر 100 نفر زندان امنیتی نگهداری می گردند که برای افراد زندانی تنها 2 دوش حمام و 2 سرویس بهداشتی- مخروبه- در نظر گرفته شده است. زمان تعیین شده برای مکالمه با خانواده برای این زندانیان 5 دقیقه در روز به شرط ها وشروط ها می باشد. و این در حالی صورت می پذیرد که پس از انتقال وی به این بند، تمام کتب و دست نوشته های وی که شامل تئوری ها یی در زمینه حقوق بشر می باشد ضبط گردیده است و انتظار اتهام جدیدی بر مبنای این دست نوشته ها دور از ذهن نیست. شرایط، و وضعیت بد بهداشتی بند فوق شرایط زندان را برای کبودوند تحمل ناپذیر نموده است. یادآور می گردد که محمدصدیق کبودوند از تاریخ بهمن 1387 تاکنون اجازه ملاقات حضوری با فرزندان خود را نیافته است. متاسفانه مظلومیت پدر و سرپرست خانواده ما تنها در حکم و ي نيست بلکه بعد از گذشت دو سال و نیم ما شاهد برخوردهای نامناسب در نگهداری وی هستیم. گویی نگرانی های ما و مظلومیت ایشان تمامی ندارد. ما با اظهار نگرانی نسبت به وضعیت نگهداری و رفتار با کبودوند در زندان، توجه تمامی سازمان ها و نهادهای فعال حقوق بشری داخلی و جهانی را به وضعیت جدید وی جلب نموده و درخواست کمک می نماییم. تا زمان رسیدگی به وضعیت کبودوند، خانواده وی اقدام به صدور اطلاعیه می نماید.
*****
یک جوان ُکرد دیگر در معرض خطر اعدام
پس از اعدام احسان فتاحیان در زندان سنندج، فعالان حقوق بشر از احتمال اعدام یک نفر دیگر در این شهر خبر میدهند. این بار خطر اعدام در کمین زن جوانی به نام "زینب جلالیان" نشسته است که اتهامی مشابه احسان فتاحیان دارد.
زینب جلالیان، زن جوان ۲۷ سالهای است که به اتهام همکاری مسلحانه با گروه پژاک، شاخهی ایرانی حزب کارگران کرد (پ.ک.ک)، در زندان سنندج بهسر میبرد. به نقل از نزدیکان جلالیان گفته شده که وی این اتهام را نمیپذیرد و در سالهای گذشته تنها با گروه پ.ک.ک آنهم بطور غیرمسلحانه همکاری میکرده است.
خبر احتمال اعدام زینب جلالیان در حالی قوت گرفته که گفته میشود اجرای احکام اعدام دو جوان دیگر کرد به نامهای "شیرکو معارفی" و "حبیبالله لطیفی" با پادرمیانی جلال طالبانی، رئیس جمهورعراق لغو شده است.
جلال طالبانی هفته گذشته سفری غیررسمی به ایران داشت. رسانههای ایران ضمن انتشار این خبر، هدف سفر طالبانی به تهران را "معالجات پزشكى" عنوان کردند. گزارش شده که آقای طالبانی در دیدار و نامهنگاریهای خود با مسئولان ایران، خواستار لغو اعدام این دو جوان شده است.
محاکمه در دادگاههای غیرعلنی
اعدام احسان فتاحیان واکنش گستردهای را در میان فعالان حقوق بشر و محافل سیاسی ایران برانگیخت. بهویژه آنکه گفته میشد که فتاحیان نخست به ۱۰ سال زندان محکوم شده بود، اما در دادگاه تجدیدنظر با افزودن اتهام "محاربه"، حکم وی را به اعدام تغییر دادهاند؛ اقدامی که آشکارا خلاف قوانین جزایی ایران است.
خانوادهی احسان فتاحیان گفتهاند گرچه احسان عضو گروه "کومله" بوده، اما در هیج عملیات مسلحانه علیه جمهوری اسلامی شرکت نداشته است.
زینب جلالیان نیز سرنوشت مشابه احسان دارد. او نیز در دادگاه غیرعلنی محاکمه و به اعدام محکوم شده است. بنابرگزارشها، حکم اعدام زینب از سوی دیوان عالی کشور نیز تایید شده است. حقوقدانان و مدافعان حقوق بشر میگویند محاکمه این جوانها در دادگاههای غیرعلنی و بدون رعایت حقوق اساسی آنان صورت میگیرد و این خلاف ماده ۱۶۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی است که در رسیدگی به جرایم سیاسی، دادگاه علنی با حضور هیأت منصفه را الزامی میداند.
علاوهبراین به نظر حقوقدانان، ارتباط با گروههای مسلح و حتی داشتن قصد مجرمانه، بدون آنكه هنوز جرمی صورت گرفته باشد، مجوزی برای صدور حکم اعدام نیست.
بهانهای برای اجرای خواستههای سیاسی
«فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر» و «جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران» دو سازمان مدافع حقوق بشر میگویند: در ایران مجازات بسیاری از جرمها به اعدام منتهی میشود که از این میان میتوان به "محاربه" (دشمنی با خدا) اشاره کرد.
به باور این سازمانها، اتهام محاربه گاهی به عنوان بهانه برای اجرای خواستههای سیاسی دولتمردان جمهوری اسلامی، به ویژه در قبال کسانی که به گروههای اقلیت تعلق دارند، مورد استفاده قرار میگیرد.
ایران در حال حاضر از نظر شمار اعدامها در جهان بعد از چین در جایگاه دوم قرار دارد. در سال ۲۰۰۸ بیش از۳۴۶ نفر اعدام در ایران شدند. در سال جاری شمار اعدامها بسیار بیش از این تعداد است. بنا بر گزارشها از بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران در ۱۲ ژوئن ۲۰۰۹ نزدیک به ۱۵۰ نفر اعدام شدهاند.
پس از اعدام احسان فتاحیان در زندان سنندج، فعالان حقوق بشر از احتمال اعدام یک نفر دیگر در این شهر خبر میدهند. این بار خطر اعدام در کمین زن جوانی به نام "زینب جلالیان" نشسته است که اتهامی مشابه احسان فتاحیان دارد.
زینب جلالیان، زن جوان ۲۷ سالهای است که به اتهام همکاری مسلحانه با گروه پژاک، شاخهی ایرانی حزب کارگران کرد (پ.ک.ک)، در زندان سنندج بهسر میبرد. به نقل از نزدیکان جلالیان گفته شده که وی این اتهام را نمیپذیرد و در سالهای گذشته تنها با گروه پ.ک.ک آنهم بطور غیرمسلحانه همکاری میکرده است.
خبر احتمال اعدام زینب جلالیان در حالی قوت گرفته که گفته میشود اجرای احکام اعدام دو جوان دیگر کرد به نامهای "شیرکو معارفی" و "حبیبالله لطیفی" با پادرمیانی جلال طالبانی، رئیس جمهورعراق لغو شده است.
جلال طالبانی هفته گذشته سفری غیررسمی به ایران داشت. رسانههای ایران ضمن انتشار این خبر، هدف سفر طالبانی به تهران را "معالجات پزشكى" عنوان کردند. گزارش شده که آقای طالبانی در دیدار و نامهنگاریهای خود با مسئولان ایران، خواستار لغو اعدام این دو جوان شده است.
محاکمه در دادگاههای غیرعلنی
اعدام احسان فتاحیان واکنش گستردهای را در میان فعالان حقوق بشر و محافل سیاسی ایران برانگیخت. بهویژه آنکه گفته میشد که فتاحیان نخست به ۱۰ سال زندان محکوم شده بود، اما در دادگاه تجدیدنظر با افزودن اتهام "محاربه"، حکم وی را به اعدام تغییر دادهاند؛ اقدامی که آشکارا خلاف قوانین جزایی ایران است.
خانوادهی احسان فتاحیان گفتهاند گرچه احسان عضو گروه "کومله" بوده، اما در هیج عملیات مسلحانه علیه جمهوری اسلامی شرکت نداشته است.
زینب جلالیان نیز سرنوشت مشابه احسان دارد. او نیز در دادگاه غیرعلنی محاکمه و به اعدام محکوم شده است. بنابرگزارشها، حکم اعدام زینب از سوی دیوان عالی کشور نیز تایید شده است. حقوقدانان و مدافعان حقوق بشر میگویند محاکمه این جوانها در دادگاههای غیرعلنی و بدون رعایت حقوق اساسی آنان صورت میگیرد و این خلاف ماده ۱۶۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی است که در رسیدگی به جرایم سیاسی، دادگاه علنی با حضور هیأت منصفه را الزامی میداند.
علاوهبراین به نظر حقوقدانان، ارتباط با گروههای مسلح و حتی داشتن قصد مجرمانه، بدون آنكه هنوز جرمی صورت گرفته باشد، مجوزی برای صدور حکم اعدام نیست.
بهانهای برای اجرای خواستههای سیاسی
«فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر» و «جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران» دو سازمان مدافع حقوق بشر میگویند: در ایران مجازات بسیاری از جرمها به اعدام منتهی میشود که از این میان میتوان به "محاربه" (دشمنی با خدا) اشاره کرد.
به باور این سازمانها، اتهام محاربه گاهی به عنوان بهانه برای اجرای خواستههای سیاسی دولتمردان جمهوری اسلامی، به ویژه در قبال کسانی که به گروههای اقلیت تعلق دارند، مورد استفاده قرار میگیرد.
ایران در حال حاضر از نظر شمار اعدامها در جهان بعد از چین در جایگاه دوم قرار دارد. در سال ۲۰۰۸ بیش از۳۴۶ نفر اعدام در ایران شدند. در سال جاری شمار اعدامها بسیار بیش از این تعداد است. بنا بر گزارشها از بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران در ۱۲ ژوئن ۲۰۰۹ نزدیک به ۱۵۰ نفر اعدام شدهاند.
*****
بیاطلاعی از وضعیت فرزان رئوفی و البرز زاهدی
با گذشت بیش از یک هفته از زمان بازداشت دانشجویان لیبرال دانشگاههای تهران، از وضعیت فرزان رئوفی و البرز زاهدی دو تن از این دانشجویان اطلاعی در دست نیست.
مهرداد بزرگ، سورنا هاشمی، فرزان رئوفی، احسان دولتشاه، عليرضا موسوی، سينا شکوهی و البرز زاهدی هفت عضو گروه موسوم به دانشجويان و دانشاموختگان ليبرال دانشگاههای ايران، پنجشنبه، 28 آبان ماه 88 در حال خروج از يک جلسهی کتابخوانی توسط نيروهای امنيتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند.
5 تن از دانشجویان بازداشت شده 4 آبان ماه طی تماسهایی با خانواده از نگهداری خود در زندان اوین و در سلولهای انفرادی خبر دادند. با این وجود دو دانشجوی یاد شده تاکنون از تماس تلفنی محروم بودهاند و اطلاعی در خصوص وضعیت آنها در دست نیست.
با گذشت بیش از یک هفته از زمان بازداشت دانشجویان لیبرال دانشگاههای تهران، از وضعیت فرزان رئوفی و البرز زاهدی دو تن از این دانشجویان اطلاعی در دست نیست.
مهرداد بزرگ، سورنا هاشمی، فرزان رئوفی، احسان دولتشاه، عليرضا موسوی، سينا شکوهی و البرز زاهدی هفت عضو گروه موسوم به دانشجويان و دانشاموختگان ليبرال دانشگاههای ايران، پنجشنبه، 28 آبان ماه 88 در حال خروج از يک جلسهی کتابخوانی توسط نيروهای امنيتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند.
5 تن از دانشجویان بازداشت شده 4 آبان ماه طی تماسهایی با خانواده از نگهداری خود در زندان اوین و در سلولهای انفرادی خبر دادند. با این وجود دو دانشجوی یاد شده تاکنون از تماس تلفنی محروم بودهاند و اطلاعی در خصوص وضعیت آنها در دست نیست.
*****
بیخبری مطلق از بهمن احمدی امویی در آستانه برگزاری دادگاه
محاکمه بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار و تحلیل گر اقتصادی که در شامگاه سی ام خردادماه امسال بازداشت شده، روز شنبه 21 آذر ماه در شعبه 26 دادگاه انقلاب برگزار می شود. این در حالی است که احمدی امویی هم اکنون در سلول انفرادی و در بی خبری کامل به سر می برد.
محاکمه بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار و تحلیل گر اقتصادی که در شامگاه سی ام خردادماه امسال بازداشت شده، روز شنبه 21 آذر ماه در شعبه 26 دادگاه انقلاب برگزار می شود. این در حالی است که احمدی امویی هم اکنون در سلول انفرادی و در بی خبری کامل به سر می برد.
به گزارش نوروز، بهمن احمدی ده روز قبل از بند 350 زندان اوین که یکی از بندهای عمومی این زندان محسوب می شود به سلول انفرادی منتقل شده است و از آن زمان تاکنون هیچ تماسی با خانواده خود نداشته و بستگان او نیز هیچ اطلاعی از وضعیت این روزنامه نگار زندانی در دست ندارند.خانواده بهمن امویی همچنین می گویند که وقتی هفته گذشته برای ملاقات با فرزندشان به زندان اوین مراجعه کردند مسولان اعلام کردند که او ممنوع الملاقات است و حق هیچ تماسی با خانواده اش را ندارد. هم بندی های این روزنامه نگار می گویند که او پس از اعتراض به وضعیت نامناسب رفاهی و بهداشتی بند 350 اوین به زندان انفرادی منتقل شده است.
بهمن احمدی اموئی 30 خرداد ماه سال جاری یعنی درست یک هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری به همراه همسرش در منزل شان بازداشت و به بند 209 زندان اوین منتقل شدند. ژیلا بنی یعقوب همسر وی پس از دوماه از زندان آزاد شد اما بهمن پس از گذشت پنج ماه در زندان به سر می برد و از تاریخ آزادی اش نیز اطلاعی در دست نیست.
خانواده بهمن از مسولان تقاضا دارند که هر چه زودتر و با توجه به اینکه تاریخ دادگاه این روزنامه نگار نیز نزدیک است او را از سلول انفرادی خارج کرده و شرایط تماس و ملاقات او را با خانواده و وکیلش فراهم سازند تا در یک شرایط انسانی و مناسب در جلسه دادگاه خود حضور پیدا کند. آنها همچنین از مسوولان می خواهند که هر چه زودتر زمینه آزادی این روزنامه نگار دربند را فراهم آورند.
*****
از میان ایمیل های رسیده:
ای که از این در وارد میشوی، دست از هر امیدی بشوی
یک شب در قرنطینهی زندان اوین بودم. همان شب اول انگشت نمای همه شده بودم، که طرف زندانی سیاسی است. وارد محیط ناشناختهیی شده بودم که حتا تصورش برایام ممکن نبود. در طول دوران انفرادی برخی زندانبانان میگفتند خدا خدا کن که از همین انفرادی آزاد شوی و به بند عمومی نروی، که به هیچ وجه آنجا دوام نمیآوری.
فضای عجیبی بود برایام، توصیفاش کمی مشکل است که چه حسی داشتم. 24 سال سن بیشتر نداشتم. حالا وارد یکی از بندهای عمومی زندان اوین شده بود، البته قرنطینه! دقیق خاطرم نیست که چند اتاق آنجا بود، ولی یک راهرو بود که هر دو طرفاش اتاقهای بزرگی بود. معمول بود که به نسبت جرم زندانیها را تفکیک میکردند تا موقع تقسیم کردن به زندان مربوطه فرستاده شوند. ماموری که داشت پذیرشام میکرد، یک نگاهی به «کارتوعکسام» انداخت و چشماناش گرد شد. گفت این اتهامها را قبول نکنیها سرت به باد میرود.
پرسید: حالا همهی این کارها را کردی؟
حوصلهی جواب دادن نداشتم، گفتم: آره، نه، نمی دونم.
فهمید حوصله ندارم. سریع کارم را انجام داد و گفت برو فلان اتاق. خیر سرم با کت و شلوار و یک بارانی بلند آن روز رفته بودم دادگاه، شیک پوشیده بودم، زندانیها که مرا با آن لباس دیدند، فکر کردند «جرمام» مالی است. هر که میپرسید برای چه اینجا هستی، یک جواب میدادم، به یکی میگفتم چکم برگشت خورده، به یکی میگفتم فعالیت سیاسی، حتا به یکی گفتم دزدی کردهام. یک ساعتی گذشت. چند نفری دورهام کردند شروع به صحبت کردیم. یک شخصی وارد اتاق شد که همه برایاش بلند شدند. فکر کردم رئیس بندی، ماموری یا چیزی است. بلند نشدم و سر جایام نشستم.
صاف برگشت به من نگاه کرد و گفت «معلومه از اون دانشجوهای قد هستی که کلهات بوی قرمه سبزی میده»، به آقا فحش دادی یا با امنیت ملی بازی کردی. خودم و همه زدیم زیر خنده. یکی به نام شمس که خیلی گرم گرفته بود با من، گفت «سالار» زندانی سیاسیه.
فکر کردم از آن لوطیها است که لقب برایاش گذاشتهاند. ولی اسماش سالار بود. یک پیرمرد قدبلند و چهارشانه بود و دل زنده. گفت جای زندانی سیاسی رو چشم ما است. بچهها ببریدش اتاق 2 که تر و تمیزتره. به راستی عین این فیلمها شده بود. مخصوصن که این سالار را دیده بودم، هر آن منتظر بودم که یکی آزاد شود و سالار مثل مهدی فتحی در فیلم اعتراض برایاش بگوید «به سلامتی سه کس، سرباز و زندانی و بیکس» اما از قرنطینه سخت کسی آزاد میشد.
همه میگفتند به خاطر اینکه سیاسی هستی همین فردا منتقل میشوی به یکی از بندهای همین اوین. صبح فردا یک اتوبوس آمد و گفتند اسمهایی که میخوانیم میروند قزلحصار. بیخیال بودم. حتا فکرش را هم نمیکردم به آن زندان بروم. یک دفعه اسمام را خواندند. شوکه شدم. سالار روبهرویام ایستاده بود. اسمام را که شنید گفت «پیدا است، کفریشون کردی. داری میری قزلحصار که اذیت بشی. نگذار اذیتات کنند»
راه افتادم و رفتم خارج از سالن. قپانیام کردند و پابند زدند. کفرم داشت در میآمد، اما هیچ کاری نمیتوانستم بکنم. با همه همین کار را کردند. تهران به شدت سرد بود و برف باریده بود. حدود 30 نفری داخل یک اتوبوس زندان شدیم، که همه چیزش از آهن بود. مثل اتوبوسهای زندانیها که در فیلمها نشان میدهند، اما برای من واقعیت داشت. همه با دستبند و پابند. هیچ کدام از کسانی که با من بودند ناراحت نبودند. حتا سرخوش صحبت بودند. یکی تعریف میکرد، که این چهارمین بار است که قزلحصار میرود، البته بار قبلی رجاییشهر بوده است!
قرنطینهی زندان قزلحصار خیلی بزرگ بود. اگر از بالا نگاه میکردی، شبیه این بازیهای مارپیچ بود که باید در خروجی را پیدا کنی. شب با 9 تا پتوی گندیده و بدبو و پوسیده خوابیدم، حتا از سرما کفشام را درنیاورم، اما تا صبح لرزیدم. هیچ وسیلهی گرمایشییی نبود. حتا دریغ از یک فندک و البته سیگار.
ظهر فردا تقسیم شدیم به واحدهای مختلف زندان، مرا به همراه عدهیی دیگر گفتند واحد 3. در آن سرمای استخوانسوز را افتادیم طرف واحد سه زندان که درست روبهروی در اصلی زندان بود. وارد واحد 3 که شدیم، دوباره باید تقسیم میشدیم در سالنها. به اندازهی همهی دنیا عصبانی بودم، بغض هم داشتم، تصور بودن در چنین زندانی برایام محال بود. یک کابوس تمام نشدنی بود. مامورها زندانیها را ردیف کرده بودند در راهرو. گفته بودند روی پا بنشینیم. هی رجز میخواندند و به اصطلاح زهرچشم میگرفتند. یکی از مامورها شروع کرد از صف اول از هرمتهمی یا مجرمی، دلیل زندانی بودنش را پرسیدن. هر کس چیزی میگفت. مامور هم بعد از شنیدن یک لگدی، چکی، پسگردنی، چیزی حوالهاش میکرد، خیلی متمدنانه رفتار میکرد فحش میداد و رد میشد.
آخرهای صف بودم، رسید به من و پرسید چه غلطی کردی اینجایی؟ بلند شدم و گفتم نه به تو مربوط است، نه حق داری سوالی کنی، دستات هم به من بخوره، پای عواقباش خودت میایستی. همچین یکه خورد. توقع نداشت. به مامورهای دیگر گفت که مثل اینکه داداشمون گردن کلفت محله بوده.
واقعیت این بود که توقع نداشتند زندانی سیاسی آنجا ببینند. رفتند و کارت و عکسام را آوردند که ببینند چه کارهام بعد با خیال راحت دمار از روزگارم در بیاورند. حتا شنیدم که یکیشان گفت چوب و فلک را آماده کنید. کارتو عکسام را که خواندند طرفام هم نیامدند، اما نگاههایشان میگفت که در آینده برنامهها دارند.
گفتند برو سالن 8 زندان. برق در زندان رفته بود. واحد 3 زندان قزلحصار یک ساختمان یک طبقهی طولی بزرگ بود با 12 سالن بزرگ. که در هر کدام از 150 تا 250 نفر نگهداری میشدند. در طول راهرو بزرگ و زشت زندان راه افتادم. در بزرگ و آهنی یک سالن باز شد و مرا با دو نفر دیگر هل دادند تو.
وارد شدم و در پشت سرم بسته شد. چیزی که دیدم کاری کرد که قدم از قدم نتوانم بردارم. به جرات میگویم که ترسناکترین صحنهیی بود که در زندهگیام دیدم. ترسناکترین از آن جهت میگویم که برایام آن لحظه ترسناک بود؛ با توجه به حسی که داشتم. برق رفته بود و سالن تاریک بود. سالن با یک محوطهی کوچک 50 متری شروع میشد و سلولها در وسط سالن قرار داشت. سلولها پشت به پشت هم بودند و در دو طرف سالن دو راهرو بود که روبهروی هر سلول پنجرهیی میلهیی به حیاط یا همان هواخوری داشت.
چند نفر که از اعتیاد در حل مرگ بودند در محوطهی جلوی سالن نشته بودند و به دیوار تکیه میداند. فضای سالن از دود سیگار مه گرفته بود. هفت هشت نفر بسیار عصبی و سیگار به دست این محوطه را به سرعت راه میرفتند. احساس کردم بالای در نوشته شده «ای که از در وارد میشوی، دست از هر امیدی بشوی».
نگاه کردم، چنین چیزی نوشته نبود، اما باور نمیکردم. هنوز هم احساس میکنم نوشته بود. قدم از قدم نتوانستم بردارم. برگشتم و شروع کردم با مشت به در کوبیدن، یک کلیدار آمد و با عصبانیت گفت چه میخواهی؟ گفتم میخواهم رئیس را ببینم. در را باز کرد و رفتم پیش رئیس. دم اتاقاش زندانیهای زیادی بودند. جور خاصی به سرتاپایام نگاه می کردند. نوبتام شد و رفتم داخل. آنقدر کلافه و عصبانی بودم که سلام هم نکردم، صاف گفتم نگهداری من در ایران زندان خلاف قانون است. سه چهار نفری در اتاقاش بودند، که بعدها فهمیدم، معاون رئیس، رئیس حراست بند، رئیس بازرسی، رئیس عقیدتی سیاسی بودند. همهی نگاهها برگشت به من. بی آنکه بدانم کل مسئولین زندان را خبر کردم که یک زندانی سیاسی در میان این همه قاچاقچی و دزد و چاقوکش و قاتل و… است.
بر خلاف همه رئیس، انسانی بود دوست داشتنی، گفت همان زندانی سیاسی نیستی که امروز آمده. نشستیم و حرف زدیم. آنقدر این مرد انسان بود که هرگز فراموشاش نمیکنم، گفت برایام چای و بیسکویت آوردند. تازه یادم آمد که دو روز است جز آب هیچ چیزی نخورده بودم…
هر چه بود زندانی زندان قزلحصار شدم و تا 21 ماه آنجا شد زندان من.
قبل از نوشتن داشتم به این فکر میکردم که از یکی از بچههایی که اکنون در زندان هستند چیزی بنویسم، از محمد پورعبدالله که اکنون نزدیک به 8 ماه است که در همین زندان قزلحصار است، از بهروز جاویدتهرانی که پوسید در زندان رجاییشهر، از عبدالله مومنی و حکم تلخ 8 سال زنداناش، از سورنا هاشمی و علیرضا موسوی و دوستانام، از فریبا پژوه که هنوز رهایاش نکردهاند، از شرف آل قلم احمد زیدآبادی، از فرزاد کمانگر که بیگناه و معصوم زندانی است و زیر حکم اعدام، از حامد روحینژاد با آن حال نزار جسمیاش… گفتم شاید چنین مطلبی از زندان، درک بهتری بدهد از ستمی که بر دوستان و عزیزانمان میرود.
یک شب در قرنطینهی زندان اوین بودم. همان شب اول انگشت نمای همه شده بودم، که طرف زندانی سیاسی است. وارد محیط ناشناختهیی شده بودم که حتا تصورش برایام ممکن نبود. در طول دوران انفرادی برخی زندانبانان میگفتند خدا خدا کن که از همین انفرادی آزاد شوی و به بند عمومی نروی، که به هیچ وجه آنجا دوام نمیآوری.
فضای عجیبی بود برایام، توصیفاش کمی مشکل است که چه حسی داشتم. 24 سال سن بیشتر نداشتم. حالا وارد یکی از بندهای عمومی زندان اوین شده بود، البته قرنطینه! دقیق خاطرم نیست که چند اتاق آنجا بود، ولی یک راهرو بود که هر دو طرفاش اتاقهای بزرگی بود. معمول بود که به نسبت جرم زندانیها را تفکیک میکردند تا موقع تقسیم کردن به زندان مربوطه فرستاده شوند. ماموری که داشت پذیرشام میکرد، یک نگاهی به «کارتوعکسام» انداخت و چشماناش گرد شد. گفت این اتهامها را قبول نکنیها سرت به باد میرود.
پرسید: حالا همهی این کارها را کردی؟
حوصلهی جواب دادن نداشتم، گفتم: آره، نه، نمی دونم.
فهمید حوصله ندارم. سریع کارم را انجام داد و گفت برو فلان اتاق. خیر سرم با کت و شلوار و یک بارانی بلند آن روز رفته بودم دادگاه، شیک پوشیده بودم، زندانیها که مرا با آن لباس دیدند، فکر کردند «جرمام» مالی است. هر که میپرسید برای چه اینجا هستی، یک جواب میدادم، به یکی میگفتم چکم برگشت خورده، به یکی میگفتم فعالیت سیاسی، حتا به یکی گفتم دزدی کردهام. یک ساعتی گذشت. چند نفری دورهام کردند شروع به صحبت کردیم. یک شخصی وارد اتاق شد که همه برایاش بلند شدند. فکر کردم رئیس بندی، ماموری یا چیزی است. بلند نشدم و سر جایام نشستم.
صاف برگشت به من نگاه کرد و گفت «معلومه از اون دانشجوهای قد هستی که کلهات بوی قرمه سبزی میده»، به آقا فحش دادی یا با امنیت ملی بازی کردی. خودم و همه زدیم زیر خنده. یکی به نام شمس که خیلی گرم گرفته بود با من، گفت «سالار» زندانی سیاسیه.
فکر کردم از آن لوطیها است که لقب برایاش گذاشتهاند. ولی اسماش سالار بود. یک پیرمرد قدبلند و چهارشانه بود و دل زنده. گفت جای زندانی سیاسی رو چشم ما است. بچهها ببریدش اتاق 2 که تر و تمیزتره. به راستی عین این فیلمها شده بود. مخصوصن که این سالار را دیده بودم، هر آن منتظر بودم که یکی آزاد شود و سالار مثل مهدی فتحی در فیلم اعتراض برایاش بگوید «به سلامتی سه کس، سرباز و زندانی و بیکس» اما از قرنطینه سخت کسی آزاد میشد.
همه میگفتند به خاطر اینکه سیاسی هستی همین فردا منتقل میشوی به یکی از بندهای همین اوین. صبح فردا یک اتوبوس آمد و گفتند اسمهایی که میخوانیم میروند قزلحصار. بیخیال بودم. حتا فکرش را هم نمیکردم به آن زندان بروم. یک دفعه اسمام را خواندند. شوکه شدم. سالار روبهرویام ایستاده بود. اسمام را که شنید گفت «پیدا است، کفریشون کردی. داری میری قزلحصار که اذیت بشی. نگذار اذیتات کنند»
راه افتادم و رفتم خارج از سالن. قپانیام کردند و پابند زدند. کفرم داشت در میآمد، اما هیچ کاری نمیتوانستم بکنم. با همه همین کار را کردند. تهران به شدت سرد بود و برف باریده بود. حدود 30 نفری داخل یک اتوبوس زندان شدیم، که همه چیزش از آهن بود. مثل اتوبوسهای زندانیها که در فیلمها نشان میدهند، اما برای من واقعیت داشت. همه با دستبند و پابند. هیچ کدام از کسانی که با من بودند ناراحت نبودند. حتا سرخوش صحبت بودند. یکی تعریف میکرد، که این چهارمین بار است که قزلحصار میرود، البته بار قبلی رجاییشهر بوده است!
قرنطینهی زندان قزلحصار خیلی بزرگ بود. اگر از بالا نگاه میکردی، شبیه این بازیهای مارپیچ بود که باید در خروجی را پیدا کنی. شب با 9 تا پتوی گندیده و بدبو و پوسیده خوابیدم، حتا از سرما کفشام را درنیاورم، اما تا صبح لرزیدم. هیچ وسیلهی گرمایشییی نبود. حتا دریغ از یک فندک و البته سیگار.
ظهر فردا تقسیم شدیم به واحدهای مختلف زندان، مرا به همراه عدهیی دیگر گفتند واحد 3. در آن سرمای استخوانسوز را افتادیم طرف واحد سه زندان که درست روبهروی در اصلی زندان بود. وارد واحد 3 که شدیم، دوباره باید تقسیم میشدیم در سالنها. به اندازهی همهی دنیا عصبانی بودم، بغض هم داشتم، تصور بودن در چنین زندانی برایام محال بود. یک کابوس تمام نشدنی بود. مامورها زندانیها را ردیف کرده بودند در راهرو. گفته بودند روی پا بنشینیم. هی رجز میخواندند و به اصطلاح زهرچشم میگرفتند. یکی از مامورها شروع کرد از صف اول از هرمتهمی یا مجرمی، دلیل زندانی بودنش را پرسیدن. هر کس چیزی میگفت. مامور هم بعد از شنیدن یک لگدی، چکی، پسگردنی، چیزی حوالهاش میکرد، خیلی متمدنانه رفتار میکرد فحش میداد و رد میشد.
آخرهای صف بودم، رسید به من و پرسید چه غلطی کردی اینجایی؟ بلند شدم و گفتم نه به تو مربوط است، نه حق داری سوالی کنی، دستات هم به من بخوره، پای عواقباش خودت میایستی. همچین یکه خورد. توقع نداشت. به مامورهای دیگر گفت که مثل اینکه داداشمون گردن کلفت محله بوده.
واقعیت این بود که توقع نداشتند زندانی سیاسی آنجا ببینند. رفتند و کارت و عکسام را آوردند که ببینند چه کارهام بعد با خیال راحت دمار از روزگارم در بیاورند. حتا شنیدم که یکیشان گفت چوب و فلک را آماده کنید. کارتو عکسام را که خواندند طرفام هم نیامدند، اما نگاههایشان میگفت که در آینده برنامهها دارند.
گفتند برو سالن 8 زندان. برق در زندان رفته بود. واحد 3 زندان قزلحصار یک ساختمان یک طبقهی طولی بزرگ بود با 12 سالن بزرگ. که در هر کدام از 150 تا 250 نفر نگهداری میشدند. در طول راهرو بزرگ و زشت زندان راه افتادم. در بزرگ و آهنی یک سالن باز شد و مرا با دو نفر دیگر هل دادند تو.
وارد شدم و در پشت سرم بسته شد. چیزی که دیدم کاری کرد که قدم از قدم نتوانم بردارم. به جرات میگویم که ترسناکترین صحنهیی بود که در زندهگیام دیدم. ترسناکترین از آن جهت میگویم که برایام آن لحظه ترسناک بود؛ با توجه به حسی که داشتم. برق رفته بود و سالن تاریک بود. سالن با یک محوطهی کوچک 50 متری شروع میشد و سلولها در وسط سالن قرار داشت. سلولها پشت به پشت هم بودند و در دو طرف سالن دو راهرو بود که روبهروی هر سلول پنجرهیی میلهیی به حیاط یا همان هواخوری داشت.
چند نفر که از اعتیاد در حل مرگ بودند در محوطهی جلوی سالن نشته بودند و به دیوار تکیه میداند. فضای سالن از دود سیگار مه گرفته بود. هفت هشت نفر بسیار عصبی و سیگار به دست این محوطه را به سرعت راه میرفتند. احساس کردم بالای در نوشته شده «ای که از در وارد میشوی، دست از هر امیدی بشوی».
نگاه کردم، چنین چیزی نوشته نبود، اما باور نمیکردم. هنوز هم احساس میکنم نوشته بود. قدم از قدم نتوانستم بردارم. برگشتم و شروع کردم با مشت به در کوبیدن، یک کلیدار آمد و با عصبانیت گفت چه میخواهی؟ گفتم میخواهم رئیس را ببینم. در را باز کرد و رفتم پیش رئیس. دم اتاقاش زندانیهای زیادی بودند. جور خاصی به سرتاپایام نگاه می کردند. نوبتام شد و رفتم داخل. آنقدر کلافه و عصبانی بودم که سلام هم نکردم، صاف گفتم نگهداری من در ایران زندان خلاف قانون است. سه چهار نفری در اتاقاش بودند، که بعدها فهمیدم، معاون رئیس، رئیس حراست بند، رئیس بازرسی، رئیس عقیدتی سیاسی بودند. همهی نگاهها برگشت به من. بی آنکه بدانم کل مسئولین زندان را خبر کردم که یک زندانی سیاسی در میان این همه قاچاقچی و دزد و چاقوکش و قاتل و… است.
بر خلاف همه رئیس، انسانی بود دوست داشتنی، گفت همان زندانی سیاسی نیستی که امروز آمده. نشستیم و حرف زدیم. آنقدر این مرد انسان بود که هرگز فراموشاش نمیکنم، گفت برایام چای و بیسکویت آوردند. تازه یادم آمد که دو روز است جز آب هیچ چیزی نخورده بودم…
هر چه بود زندانی زندان قزلحصار شدم و تا 21 ماه آنجا شد زندان من.
قبل از نوشتن داشتم به این فکر میکردم که از یکی از بچههایی که اکنون در زندان هستند چیزی بنویسم، از محمد پورعبدالله که اکنون نزدیک به 8 ماه است که در همین زندان قزلحصار است، از بهروز جاویدتهرانی که پوسید در زندان رجاییشهر، از عبدالله مومنی و حکم تلخ 8 سال زنداناش، از سورنا هاشمی و علیرضا موسوی و دوستانام، از فریبا پژوه که هنوز رهایاش نکردهاند، از شرف آل قلم احمد زیدآبادی، از فرزاد کمانگر که بیگناه و معصوم زندانی است و زیر حکم اعدام، از حامد روحینژاد با آن حال نزار جسمیاش… گفتم شاید چنین مطلبی از زندان، درک بهتری بدهد از ستمی که بر دوستان و عزیزانمان میرود.
*****
شانزدهم آذر سبز
شاهکاری دیگر از استاد گرانقدر جناب دکتر بحری با نام "شانزدهم آذر سبز" که مانند همیشه به دانشجویان دلیر و سلحشور ایران تقدیم گردیده است. این ویدیوکلیپ زیبا ساعتی پیش (حدود ساعت دو پس از نیمروز به وقت تهران) در یوتیوب به نمایش گذاشته شده است:
*****
از میان ایمیل های دریافتی:
"جمهوري سبز"
بابک داد
ما هيچ وقت به اندازه دوران بعد از كودتا آزاد نبودهايم و در عين حال هيچوقت به اين اندازه سركوب نشده ايم! اما چندان هم ناراضي نيستيم! قبل از كودتاي 23 خرداد، ما همه حقوقمان و اولاً" حق بيان و حق اعتراض را از دست داده بوديم، اما هرگز به اندازه دوران بعد از كودتا نتوانستيم آزادانه و تمام عيار بر آن وضعيت تلخ برآشوبيم و انتقاداتمان را بر زبان بياوريم. كودتاي 23 خرداد به "مالباختگي تمام عيار ملت ما" عينيت بخشيد و باعث شد فرصتي بي نظير براي خيزش در مقابل ظلمي چند دهه اي را پيدا كنيم. اعتراض كرديم و سركوب شديم و باز برخاستيم و افتاديم. باز زدند و كشتند و ما هنوز بر مي خيزيم و هنوز هستيم.
قبل از كودتا هر روز، رو دررو، به ما توهين میشد و بايد سكوت میكرديم؛ ما را تك تك زنداني يا سركوب میكردند، به نام كارگر، دانشجو، معلم و روزنامه نگار! فارس، كرد، بلوچ، ترك،... بعد از كودتا هم چنين است، تازه دسته دسته به سوي زندانها مي برندمان، اما ما ديگر همان مردم نبوديم و نيستيم. هر يكي را كه مي گيرند، سايرين انگيزه مي يابند تا سخت تر شوند، مبارزه را جدي تر بگيرند و اين بساط فرعوني را در هم بپيچند! قبل از كودتا ما هر جايی، روی ديوارها، در روزنامهها و بر روی پرده سينما، آن تصوير بیروح و دل به همزنی را میديديم كه حاكمان میخواستند از خودمان به خوردمان بدهند. ملتي ذليل و افسرده و توسري خور. اما بعد از كودتا ما خيابانها و سايتها را آنطوري نقاشي كرده ايم كه "ما مي خواهيم". آنچنان كه شور زندگي را در ما برانگيخته است و حالا حاكمان از ديوارها رو برمي گردانند و با سطل هاي رنگ، شبها به جان در و ديوار شهرها مي افتند و ديوارها را رنگ مي كنند تا "واقعيت زنده" ما را نبينند! بعد از كودتا همه ما انرژي فروخفته خود را رها كرده ايم و تبديل به "ما" شده ايم و اين آزادي را مديون شرايط بعد از كودتا هستيم! با تمام سختي ها و سياهي هايش. و چنانچه گفته اند: عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد!
بعد از همه اين سالها كه به نظر میرسید زهر استبداد و ستم در ذهن و جان ما رخنه كرده است، حالا ما ديگر زنده ايم و هر اندیشه صحیحی و هر قدم بظاهر كوچكي یك پیروزی بزرگ به شمار میآيد؛ از آن جایی كه حكومت با تمام قوا در پی آن است كه ساكت و خانه نشينمان كند، هر سخنی و هر حركتي و هر اقدام كوچكي، اعلام دوباره اصول و اعتراض مان محسوب میشود. از آن جایی كه ما را مزورانه به دام انداخته اند، هر حركت ما ارزش یك گام بزرگ را مي يابد. حال آن حركت نامه نگاشتن به رهبري باشد و يا نوشتن شعاري در پس كوچه اي در تاريكي شب. همه اين كارها ارزش مبارزه با ستم را پيدا كرده و توسط ملت ستايش مي شوند. قبل از كودتا، اوضاع و احوال غالباً دهشتناك زندگي ما، نهایتاً این امكان را برایمان فراهم میآورد كه، بدون نقاب و بدون حجاب، در آن وضعیت بیقرار كننده و تحمل ناپذیری كه حاكمان مي خواستند "زنده بمانيم!". بعد از كودتا ما در حال مبارزه با اين وضع، در حالي كه چوب و باتوم و گلوله مي خوريم و مي گريزيم و زنداني مي شويم و مي ميريم، تازه داريم "زندگي مي كنيم". تازه داريم لذت زندگي كردن را تجربه مي كنيم.
مبارزه، اسارت، مهاجرت، فرار و علیالخصوص مرگ (كه از مواجهه با آن در دورانهای خوشتر شانه خالی میكردیم) اينك دغدغه دائمی ما شده است! و جالب است كه بيشتر زندگي را احساس مي كنيم، و در محاصره اينهمه "امكان مردن"، ما داريم بهتر از قبل "زندگي" مي كنيم. مي دانيم كه گريزي از اين نداريم كه بايستيم و با سياهي و تباهي مبارزه كنيم. حتي اگر نخواهيم وارد قضاياي سياسي شويم، ناگهان از يك جايي باتوم يا گاز اشك آور و احضاريه و زندان به زندگي ما سرك مي كشد و يا گلوله اي سرگردان قلب ما را نشانه مي رود، چنانكه بسياري از شهروندان بيگناه چنين كشته شدند. آموخته ايم كه این اتفاقات ديگر قابل اجتناب نيستند و با خانه نشستن نمي شود از آنها جلوگيري كرد. حتي اگر در خانه اي در حومه شهر زندگي كنيم، از گزند حكومت در امان نيستييم و به زودي مرگ را با سلاحهاي برنده تري بنام "فقر مطلق" و يا "تبعيض" و "اعتياد" و "بزه" به در خانه هايمان مي آورند!
اینها سهم ما، سرنوشت ما و اساسا" واقعیت ما به مثابه يك "انسان" است؛ هر لحظه از زندگیمان تعبیر كامل این عبارت شده است كه"مرگ با عزت بهتر از زندگي ذليلانه است". قبل از كودتا هر كدام از ما كلاه خود را چسبيده بوديم ولي حالا باور داريم "يكي براي همه، همه براي يكي!" و براي همديگر چتري از مهرباني مي گسترانيم تا از گزند كودتاچيان در امان بمانيم! بنابراين هر تصمیمی كه هریك از ما برای خود مي گيرد، تصمیمی معتبر به حساب میآيد تا دست كم به باقيمانده زندگي خود معنا ببخشد. چرا كه حالا ديگر همگي ما "رو در روی مرگ" قرار گرفته ايم و هر بار سئوالي روبروي ماست به اين صورت كه "مرگ بهتر است تا ... ".
من در این جا روی سخنم آن دسته نخبگان و روشنفكران و مبارزان نیست كه در نهضت روشنگري مردم سهيم بوده و هستند، بلكه همه ايرانياني است كه در هر ساعت شبانه روز ، در این سالهاي سال در دلشان به ستمكاران تاريخ و يزيد و ابن ملجم و شمر لعنت فرستاده اند و از مظلومان تاريخ جانبداري كرده اند اما به اين ستم سياه كه سالهاست بر كشورمان حكومت مي كند، با قدرت "نه" نگفته اند! مي بينيد كه سبعیت و وحشيگري حاكمان هریك از ما را به نوعي به سوي نيستي و فلاكت سوق داده است و ديگر هرگونه سكوت ما خيانتي غيرقابل بخشش نسبت به خود و مردم است. مي بينيد كه بعد از كودتا هر يك از ما به نوعي، از خودمان سؤالاتی را مي پرسيم كه كسی از خود در زمان آرامش نمیپرسد؛ هریك از ما كه از جزئیات جنايات اين حكومت در زندانها اطلاع دارد - و كدام ايراني آزاده اي است كه دست كم یك بار صابون ظلم زندان و تبعيض و انواع ستم اين حكومت بر تنش نخورده باشد؟ - با اضطراب از خود میپرسیم، واقعا" اگر سكوت كنم از شر آنها در امان مي مانم؟ و آیا اگر دستگير و شكنجه شوم، تاب میآورم؟ آيا بيرون زندان زنده مي مانم يا درون زندان؟ و آيا اين بيرون، آزادم؟ مي بينيم كه ما ناگزير از خيزشي بر عليه اين همه ستم و ظلميم. ما ناگزير از يك قيام، يك قيام سبزيم. نسل ما يك قيام حق طلبانه اما سبز به تاريخ بدهكار است. وگرنه تاريخ يك ذلت و حقارت هميشگي به ما بدهكار خواهد بود.
به این ترتیب پایهایترین پرسش آزادی مطرح مي شود و ما مشرف به ژرفترین معرفت و شناختی ايستاده ايم كه انسان میتواند از خودش داشته باشد. چرا كه راز انسان در "حد آزادی خویش" است، توانایی وی در مقاومت در مقابل ذلت و مصیبت و مرگ است.
شرایط تازه براي همه كسانی كه درگیر فعالیتهای روشنگري مردم بودند تجربه جدیدی فراهم آورده است؛ قبل از كودتا همگي مانند سربازان روشنگري در روز روشن با مظاهر ظلم و تبعيض و فقر و فساد مبارزه مي كرديم. اما بعد از كودتا بسيراي از ما را در شب تاريك به دام انداختند و در تنهایی در بندمان كردند. با اين حال همه كساني كه براي نجات كشور از ظلم و غارت و فريب جان خود را قمار مي كنند و به روشنگري مردم مي پردازند، بییار و یاور در سلولهاي انفرادي مقاومت میكنند، تنها و برهنه پیش روی جلادانی قرار مي گيرند كه صورتشان معلوم نيست، خوب خورده و خوب پوشیده اند و بر جسم بینوای آنها غلبه مي كنند اما روحشان را نمي توانند به بند بكشند. شكنجهگرانی كه وجدانهاي خواب و قدرت نظامي ایشان را محق جلوه میدهد اما برحق نيستند. ياران مردم، تنها و بدون دستی محبتآمیز یا كلامی تشویق كننده، در بن تنهاییشان، هنوز دارند از من و شما و مردمان و از حقوقمان حمایت میكنند. از حقوق همه ما، همه همراهان آنها در نهضت مبارزه با تباهي و مردمي كه شايد اصلا" خبر نداشته باشند چنين تلاشهايي مي شود. و يادمان نرود آنها مبارزاني آموزش ديده نيستند. كساني هستند مانند ما و گاهي رنجورتر و نحيف تر از ما، كه فقط براي آينده اي بهتر براي همه تلاش مي كنند تا نصيب يك ملت شود. یك كلمه اعتراف يك دانشجوي بيست ساله كافی است كه دهها و صدها دستگیری دیگر رخ دهد. اما مي بينيم كه اينان با پشتوانه حق خواهي شان، چگونه محكم و استوار مي ايستند و ناله بازجويان را در آورده اند. مسئولیت تمام عیار در تنهایی تمام عیار! آیا این همان تعریف آزادی ما نیست؟ همه آنها مسئوليت خويش را دريافته اند و مقاومت مي كنند. بر ماست كه يك بار بنشينيم و در تنهايي وجدان خود بينديشيم كه ما چه بايد بكنيم؟
این محرومیت، این تنهایی، این مخاطره عظیم برای همه یكسان است. اما شكل و شيوه اش فرق مي كند. ممكن است برای رهبران و افراد عادي جنبش يك شكل نباشد؛ اما هيچكس از نيرنگ و جنايت در امان نخواهد بود. مجازات برای كسانی كه پیغامها را با پوستر و ايميل و sms به سايرين میرساندند و برای كسانی كه كل جنبش را مديريت میكنند یكسان است؛ اسارت، تبعید و مرگ. براي همين است كه اين جبش، هزاران رهبر و هزاران سرباز خودساخته دارد كه گاهي بزرگترين هزينه ها را مي دهند. هیچ ارتشی در جهان وجود ندارد كه خطر برای فرمانده كل آن با یك سربازش چنین یكسان باشد و برای همین قيام سبز ملت ما، حقيقتا" یك جمهوری راستین است! سرباز و فرمانده در معرض همان خطر، همان طردشدگی، همان مسئولیت تمام عیار و همان آزادی مطلق درون نظام فردا هستند.
به این ترتیب، در اوج نيرنگ و جنايت حاكمان، قویترین جنبش مردمي در ايران بنا شده و راه خود را به سوي آزادي كامل از ذلت يافته است. هر یك از شهروندان این جنبش میداند كه مدیون همه دیگران است و فقط میتواند بر خودش تكیه كند؛ هيچكس متوقع و طلبكار نيست و هر كدام از آنها در تنهایی، به نقش تاریخی خود واقف است. هر یك از ما، در مقابله با جباران و حاكمان مستبد، پای قراردادی آزادانه و غیرقابل فسخ با "خود" ایستاده ايم و با انتخاب آزادانه خود، آزادی را برای همه انتخاب مي كنيم، حتي اگر بهاي آن مرگ و شهادتمان باشد. این خيزش سبز بدون نهادها، بدون ارتش و بدون پلیس چیزی است كه هر ايراني میبایست در هر لحظه به دست بياورد و بر علیه حاكمان جائر حركت كند. و مژده بزرگ اينكه تاكنون، كسی در وظیفهاش درنمانده است. از فعالان سياسي و رهبران اصلي جنبش بگيريد تا همفكران مهاجر در خارج از وطن و از روشنگراني كه اكنون دربند هستند تا دانشجويان و كارگران و معلمان و مردم عادي، هيچكدام اين فرصت بزرگ را براي داشتن يك "زندگي" با عزت و يك احترام نفس دائمي از دست نداده اند.خواه اين عزت در زندگي بهتر در فردا تجسم پيدا كند، و يا در شهادتي عزتمندانه و شجاعانه در امروز.
ما امروز در آستانه يك خيزش سبز و تشكيل يك "جمهوری سبز" هستیم. باشد كه این جمهوری كه در روشنی روز برپا میشود، تلخي هاي اين شب سياه را براي آموختن و عبرت گرفتن به خاطر بسپارد، حفظ كند و فضيلتهاي تازه اي بنا كند.و باشد كه دنيايي بسازيم "شايسته زيستن". وگرنه چنانچه بر اين وضعيت رضايت دهيم، روزي هزار بار در مقابل همان سئوال قرار مي گيريم كه:"مرگ بهتر است تا..." دريغ كه آن زمان شايد ديگر نتوانيم كاري بكنيم! و اي بسا بميريم در حاليكه هنوز به فهرست قبرستان افزوده نشده ايم! بعيد مي دانم اين مردم ديگر به چيزي جز زندگي، بودن، عزت و انتخاب آزادانه رضايت بدهند و اين خبر بدي براي حاكمان تيره بخت نظام است.جمهوري سبز عملا" آغاز شده است و ما در آستانه صبح پيروزي ايستاده ايم.
پي نوشت: اين نوشته با الهام از نوشته اي از "ژان پل سارتر" بود.
ما هيچ وقت به اندازه دوران بعد از كودتا آزاد نبودهايم و در عين حال هيچوقت به اين اندازه سركوب نشده ايم! اما چندان هم ناراضي نيستيم! قبل از كودتاي 23 خرداد، ما همه حقوقمان و اولاً" حق بيان و حق اعتراض را از دست داده بوديم، اما هرگز به اندازه دوران بعد از كودتا نتوانستيم آزادانه و تمام عيار بر آن وضعيت تلخ برآشوبيم و انتقاداتمان را بر زبان بياوريم. كودتاي 23 خرداد به "مالباختگي تمام عيار ملت ما" عينيت بخشيد و باعث شد فرصتي بي نظير براي خيزش در مقابل ظلمي چند دهه اي را پيدا كنيم. اعتراض كرديم و سركوب شديم و باز برخاستيم و افتاديم. باز زدند و كشتند و ما هنوز بر مي خيزيم و هنوز هستيم.
قبل از كودتا هر روز، رو دررو، به ما توهين میشد و بايد سكوت میكرديم؛ ما را تك تك زنداني يا سركوب میكردند، به نام كارگر، دانشجو، معلم و روزنامه نگار! فارس، كرد، بلوچ، ترك،... بعد از كودتا هم چنين است، تازه دسته دسته به سوي زندانها مي برندمان، اما ما ديگر همان مردم نبوديم و نيستيم. هر يكي را كه مي گيرند، سايرين انگيزه مي يابند تا سخت تر شوند، مبارزه را جدي تر بگيرند و اين بساط فرعوني را در هم بپيچند! قبل از كودتا ما هر جايی، روی ديوارها، در روزنامهها و بر روی پرده سينما، آن تصوير بیروح و دل به همزنی را میديديم كه حاكمان میخواستند از خودمان به خوردمان بدهند. ملتي ذليل و افسرده و توسري خور. اما بعد از كودتا ما خيابانها و سايتها را آنطوري نقاشي كرده ايم كه "ما مي خواهيم". آنچنان كه شور زندگي را در ما برانگيخته است و حالا حاكمان از ديوارها رو برمي گردانند و با سطل هاي رنگ، شبها به جان در و ديوار شهرها مي افتند و ديوارها را رنگ مي كنند تا "واقعيت زنده" ما را نبينند! بعد از كودتا همه ما انرژي فروخفته خود را رها كرده ايم و تبديل به "ما" شده ايم و اين آزادي را مديون شرايط بعد از كودتا هستيم! با تمام سختي ها و سياهي هايش. و چنانچه گفته اند: عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد!
بعد از همه اين سالها كه به نظر میرسید زهر استبداد و ستم در ذهن و جان ما رخنه كرده است، حالا ما ديگر زنده ايم و هر اندیشه صحیحی و هر قدم بظاهر كوچكي یك پیروزی بزرگ به شمار میآيد؛ از آن جایی كه حكومت با تمام قوا در پی آن است كه ساكت و خانه نشينمان كند، هر سخنی و هر حركتي و هر اقدام كوچكي، اعلام دوباره اصول و اعتراض مان محسوب میشود. از آن جایی كه ما را مزورانه به دام انداخته اند، هر حركت ما ارزش یك گام بزرگ را مي يابد. حال آن حركت نامه نگاشتن به رهبري باشد و يا نوشتن شعاري در پس كوچه اي در تاريكي شب. همه اين كارها ارزش مبارزه با ستم را پيدا كرده و توسط ملت ستايش مي شوند. قبل از كودتا، اوضاع و احوال غالباً دهشتناك زندگي ما، نهایتاً این امكان را برایمان فراهم میآورد كه، بدون نقاب و بدون حجاب، در آن وضعیت بیقرار كننده و تحمل ناپذیری كه حاكمان مي خواستند "زنده بمانيم!". بعد از كودتا ما در حال مبارزه با اين وضع، در حالي كه چوب و باتوم و گلوله مي خوريم و مي گريزيم و زنداني مي شويم و مي ميريم، تازه داريم "زندگي مي كنيم". تازه داريم لذت زندگي كردن را تجربه مي كنيم.
مبارزه، اسارت، مهاجرت، فرار و علیالخصوص مرگ (كه از مواجهه با آن در دورانهای خوشتر شانه خالی میكردیم) اينك دغدغه دائمی ما شده است! و جالب است كه بيشتر زندگي را احساس مي كنيم، و در محاصره اينهمه "امكان مردن"، ما داريم بهتر از قبل "زندگي" مي كنيم. مي دانيم كه گريزي از اين نداريم كه بايستيم و با سياهي و تباهي مبارزه كنيم. حتي اگر نخواهيم وارد قضاياي سياسي شويم، ناگهان از يك جايي باتوم يا گاز اشك آور و احضاريه و زندان به زندگي ما سرك مي كشد و يا گلوله اي سرگردان قلب ما را نشانه مي رود، چنانكه بسياري از شهروندان بيگناه چنين كشته شدند. آموخته ايم كه این اتفاقات ديگر قابل اجتناب نيستند و با خانه نشستن نمي شود از آنها جلوگيري كرد. حتي اگر در خانه اي در حومه شهر زندگي كنيم، از گزند حكومت در امان نيستييم و به زودي مرگ را با سلاحهاي برنده تري بنام "فقر مطلق" و يا "تبعيض" و "اعتياد" و "بزه" به در خانه هايمان مي آورند!
اینها سهم ما، سرنوشت ما و اساسا" واقعیت ما به مثابه يك "انسان" است؛ هر لحظه از زندگیمان تعبیر كامل این عبارت شده است كه"مرگ با عزت بهتر از زندگي ذليلانه است". قبل از كودتا هر كدام از ما كلاه خود را چسبيده بوديم ولي حالا باور داريم "يكي براي همه، همه براي يكي!" و براي همديگر چتري از مهرباني مي گسترانيم تا از گزند كودتاچيان در امان بمانيم! بنابراين هر تصمیمی كه هریك از ما برای خود مي گيرد، تصمیمی معتبر به حساب میآيد تا دست كم به باقيمانده زندگي خود معنا ببخشد. چرا كه حالا ديگر همگي ما "رو در روی مرگ" قرار گرفته ايم و هر بار سئوالي روبروي ماست به اين صورت كه "مرگ بهتر است تا ... ".
من در این جا روی سخنم آن دسته نخبگان و روشنفكران و مبارزان نیست كه در نهضت روشنگري مردم سهيم بوده و هستند، بلكه همه ايرانياني است كه در هر ساعت شبانه روز ، در این سالهاي سال در دلشان به ستمكاران تاريخ و يزيد و ابن ملجم و شمر لعنت فرستاده اند و از مظلومان تاريخ جانبداري كرده اند اما به اين ستم سياه كه سالهاست بر كشورمان حكومت مي كند، با قدرت "نه" نگفته اند! مي بينيد كه سبعیت و وحشيگري حاكمان هریك از ما را به نوعي به سوي نيستي و فلاكت سوق داده است و ديگر هرگونه سكوت ما خيانتي غيرقابل بخشش نسبت به خود و مردم است. مي بينيد كه بعد از كودتا هر يك از ما به نوعي، از خودمان سؤالاتی را مي پرسيم كه كسی از خود در زمان آرامش نمیپرسد؛ هریك از ما كه از جزئیات جنايات اين حكومت در زندانها اطلاع دارد - و كدام ايراني آزاده اي است كه دست كم یك بار صابون ظلم زندان و تبعيض و انواع ستم اين حكومت بر تنش نخورده باشد؟ - با اضطراب از خود میپرسیم، واقعا" اگر سكوت كنم از شر آنها در امان مي مانم؟ و آیا اگر دستگير و شكنجه شوم، تاب میآورم؟ آيا بيرون زندان زنده مي مانم يا درون زندان؟ و آيا اين بيرون، آزادم؟ مي بينيم كه ما ناگزير از خيزشي بر عليه اين همه ستم و ظلميم. ما ناگزير از يك قيام، يك قيام سبزيم. نسل ما يك قيام حق طلبانه اما سبز به تاريخ بدهكار است. وگرنه تاريخ يك ذلت و حقارت هميشگي به ما بدهكار خواهد بود.
به این ترتیب پایهایترین پرسش آزادی مطرح مي شود و ما مشرف به ژرفترین معرفت و شناختی ايستاده ايم كه انسان میتواند از خودش داشته باشد. چرا كه راز انسان در "حد آزادی خویش" است، توانایی وی در مقاومت در مقابل ذلت و مصیبت و مرگ است.
شرایط تازه براي همه كسانی كه درگیر فعالیتهای روشنگري مردم بودند تجربه جدیدی فراهم آورده است؛ قبل از كودتا همگي مانند سربازان روشنگري در روز روشن با مظاهر ظلم و تبعيض و فقر و فساد مبارزه مي كرديم. اما بعد از كودتا بسيراي از ما را در شب تاريك به دام انداختند و در تنهایی در بندمان كردند. با اين حال همه كساني كه براي نجات كشور از ظلم و غارت و فريب جان خود را قمار مي كنند و به روشنگري مردم مي پردازند، بییار و یاور در سلولهاي انفرادي مقاومت میكنند، تنها و برهنه پیش روی جلادانی قرار مي گيرند كه صورتشان معلوم نيست، خوب خورده و خوب پوشیده اند و بر جسم بینوای آنها غلبه مي كنند اما روحشان را نمي توانند به بند بكشند. شكنجهگرانی كه وجدانهاي خواب و قدرت نظامي ایشان را محق جلوه میدهد اما برحق نيستند. ياران مردم، تنها و بدون دستی محبتآمیز یا كلامی تشویق كننده، در بن تنهاییشان، هنوز دارند از من و شما و مردمان و از حقوقمان حمایت میكنند. از حقوق همه ما، همه همراهان آنها در نهضت مبارزه با تباهي و مردمي كه شايد اصلا" خبر نداشته باشند چنين تلاشهايي مي شود. و يادمان نرود آنها مبارزاني آموزش ديده نيستند. كساني هستند مانند ما و گاهي رنجورتر و نحيف تر از ما، كه فقط براي آينده اي بهتر براي همه تلاش مي كنند تا نصيب يك ملت شود. یك كلمه اعتراف يك دانشجوي بيست ساله كافی است كه دهها و صدها دستگیری دیگر رخ دهد. اما مي بينيم كه اينان با پشتوانه حق خواهي شان، چگونه محكم و استوار مي ايستند و ناله بازجويان را در آورده اند. مسئولیت تمام عیار در تنهایی تمام عیار! آیا این همان تعریف آزادی ما نیست؟ همه آنها مسئوليت خويش را دريافته اند و مقاومت مي كنند. بر ماست كه يك بار بنشينيم و در تنهايي وجدان خود بينديشيم كه ما چه بايد بكنيم؟
این محرومیت، این تنهایی، این مخاطره عظیم برای همه یكسان است. اما شكل و شيوه اش فرق مي كند. ممكن است برای رهبران و افراد عادي جنبش يك شكل نباشد؛ اما هيچكس از نيرنگ و جنايت در امان نخواهد بود. مجازات برای كسانی كه پیغامها را با پوستر و ايميل و sms به سايرين میرساندند و برای كسانی كه كل جنبش را مديريت میكنند یكسان است؛ اسارت، تبعید و مرگ. براي همين است كه اين جبش، هزاران رهبر و هزاران سرباز خودساخته دارد كه گاهي بزرگترين هزينه ها را مي دهند. هیچ ارتشی در جهان وجود ندارد كه خطر برای فرمانده كل آن با یك سربازش چنین یكسان باشد و برای همین قيام سبز ملت ما، حقيقتا" یك جمهوری راستین است! سرباز و فرمانده در معرض همان خطر، همان طردشدگی، همان مسئولیت تمام عیار و همان آزادی مطلق درون نظام فردا هستند.
به این ترتیب، در اوج نيرنگ و جنايت حاكمان، قویترین جنبش مردمي در ايران بنا شده و راه خود را به سوي آزادي كامل از ذلت يافته است. هر یك از شهروندان این جنبش میداند كه مدیون همه دیگران است و فقط میتواند بر خودش تكیه كند؛ هيچكس متوقع و طلبكار نيست و هر كدام از آنها در تنهایی، به نقش تاریخی خود واقف است. هر یك از ما، در مقابله با جباران و حاكمان مستبد، پای قراردادی آزادانه و غیرقابل فسخ با "خود" ایستاده ايم و با انتخاب آزادانه خود، آزادی را برای همه انتخاب مي كنيم، حتي اگر بهاي آن مرگ و شهادتمان باشد. این خيزش سبز بدون نهادها، بدون ارتش و بدون پلیس چیزی است كه هر ايراني میبایست در هر لحظه به دست بياورد و بر علیه حاكمان جائر حركت كند. و مژده بزرگ اينكه تاكنون، كسی در وظیفهاش درنمانده است. از فعالان سياسي و رهبران اصلي جنبش بگيريد تا همفكران مهاجر در خارج از وطن و از روشنگراني كه اكنون دربند هستند تا دانشجويان و كارگران و معلمان و مردم عادي، هيچكدام اين فرصت بزرگ را براي داشتن يك "زندگي" با عزت و يك احترام نفس دائمي از دست نداده اند.خواه اين عزت در زندگي بهتر در فردا تجسم پيدا كند، و يا در شهادتي عزتمندانه و شجاعانه در امروز.
ما امروز در آستانه يك خيزش سبز و تشكيل يك "جمهوری سبز" هستیم. باشد كه این جمهوری كه در روشنی روز برپا میشود، تلخي هاي اين شب سياه را براي آموختن و عبرت گرفتن به خاطر بسپارد، حفظ كند و فضيلتهاي تازه اي بنا كند.و باشد كه دنيايي بسازيم "شايسته زيستن". وگرنه چنانچه بر اين وضعيت رضايت دهيم، روزي هزار بار در مقابل همان سئوال قرار مي گيريم كه:"مرگ بهتر است تا..." دريغ كه آن زمان شايد ديگر نتوانيم كاري بكنيم! و اي بسا بميريم در حاليكه هنوز به فهرست قبرستان افزوده نشده ايم! بعيد مي دانم اين مردم ديگر به چيزي جز زندگي، بودن، عزت و انتخاب آزادانه رضايت بدهند و اين خبر بدي براي حاكمان تيره بخت نظام است.جمهوري سبز عملا" آغاز شده است و ما در آستانه صبح پيروزي ايستاده ايم.
پي نوشت: اين نوشته با الهام از نوشته اي از "ژان پل سارتر" بود.
*****
بازجویان "ولی وقیح" حتا در بیمارستانها...!!
بولتن نیوز: مسوولین بیمارستان رضوی در یک اقدام زشت و ناپسند بیش از یک ساعت خبرنگار سایت خبری بولتن نیوز را حبس و مورد بازجویی قراردادند.
به دنبال اعلام نارضایتی چندتن از همشهریان ساکن منطقه مهرآباد جنوبی در نحوه خدمات رسانی به بیماران صبح روز چهارشنبه خبرنگار سایت خبری بولتن که جهت تهیه گزارش و عکس به آن بیمارستان مراجعه نموده بود بیش از یک ساعت توسط عوامل حراست و مدیریت بیمارستان حبس و مورد بازجویی و بازپرسی قرار گرفت.
علی رغم ارائه کارت شناسایی و احراز هویت خبرنگار توسط مسئولین حراست و مدیریت بیمارستان، باز هم خبرنگار بولتون بیش از یک ساعت در یکی از اتاقهای بیمارستان محبوس و تمامی تجهیزات عکاسی و خبری ایشان توقیف شده بود.
همچنین علی رغم پیگیریهای مکرر خبرنگار بولتن مبنی بر دلایل بازجوییها و بازپرسیها که همراه با رفتارهای زشت و زننده بود، کارکنان و حراست بیمارستان سعی داشتند که اینگونه القا کنند؛ حضور خبرنگار بولتن در آن بیمارستان برای مقاصد دیگری بوده و دائما میپرسیدند شما از کجا و از چه کسانی دستور میگیرید؟ و در این بیمارستان به دنبال چه چیزی هستید و سوالاتی از این دست که شباهتی جز بازجویی و بازپرسی ندارد.
نکته حائز اهمیت اینجاست که مسئولین و مدیریت بیمارستان رضوی در پاسخ به اعتراضهای خبرنگار بولتن نسبت به نحوه رفتارها و برخورد آن ها به تندی می گفتند "هر کسی و از هر جایی هستی باش، شما برای خودت خبرنگار هستی ولی برای ما متهم به حضور در این بیمارستان! و ما خودمان بلدیم با شما چه کار کنیم".
ترس و وحشتی که بین مسئولین حراست و مدیریت بیمارستان از حضور یک خبرنگار بوجود آمده بود این سوال پیش میآید که چرا حقوق مردم در برخی بیمارستانها پایمال میشود و مردم با مشکلات زیادی روبرو هستند ولی کسی رسیدگی نمیکند و حتی اجازه انعکاس هم یه رسانهها نمیدهند. سوال دیگر این که ترس و وحشت از پاسخگویی به چه چیزی هست که از ارائه خدمات به رسانه طفره میروند؟ واهمه مسولین برای چیست؟
بولتن نیوز: مسوولین بیمارستان رضوی در یک اقدام زشت و ناپسند بیش از یک ساعت خبرنگار سایت خبری بولتن نیوز را حبس و مورد بازجویی قراردادند.
به دنبال اعلام نارضایتی چندتن از همشهریان ساکن منطقه مهرآباد جنوبی در نحوه خدمات رسانی به بیماران صبح روز چهارشنبه خبرنگار سایت خبری بولتن که جهت تهیه گزارش و عکس به آن بیمارستان مراجعه نموده بود بیش از یک ساعت توسط عوامل حراست و مدیریت بیمارستان حبس و مورد بازجویی و بازپرسی قرار گرفت.
علی رغم ارائه کارت شناسایی و احراز هویت خبرنگار توسط مسئولین حراست و مدیریت بیمارستان، باز هم خبرنگار بولتون بیش از یک ساعت در یکی از اتاقهای بیمارستان محبوس و تمامی تجهیزات عکاسی و خبری ایشان توقیف شده بود.
همچنین علی رغم پیگیریهای مکرر خبرنگار بولتن مبنی بر دلایل بازجوییها و بازپرسیها که همراه با رفتارهای زشت و زننده بود، کارکنان و حراست بیمارستان سعی داشتند که اینگونه القا کنند؛ حضور خبرنگار بولتن در آن بیمارستان برای مقاصد دیگری بوده و دائما میپرسیدند شما از کجا و از چه کسانی دستور میگیرید؟ و در این بیمارستان به دنبال چه چیزی هستید و سوالاتی از این دست که شباهتی جز بازجویی و بازپرسی ندارد.
نکته حائز اهمیت اینجاست که مسئولین و مدیریت بیمارستان رضوی در پاسخ به اعتراضهای خبرنگار بولتن نسبت به نحوه رفتارها و برخورد آن ها به تندی می گفتند "هر کسی و از هر جایی هستی باش، شما برای خودت خبرنگار هستی ولی برای ما متهم به حضور در این بیمارستان! و ما خودمان بلدیم با شما چه کار کنیم".
ترس و وحشتی که بین مسئولین حراست و مدیریت بیمارستان از حضور یک خبرنگار بوجود آمده بود این سوال پیش میآید که چرا حقوق مردم در برخی بیمارستانها پایمال میشود و مردم با مشکلات زیادی روبرو هستند ولی کسی رسیدگی نمیکند و حتی اجازه انعکاس هم یه رسانهها نمیدهند. سوال دیگر این که ترس و وحشت از پاسخگویی به چه چیزی هست که از ارائه خدمات به رسانه طفره میروند؟ واهمه مسولین برای چیست؟
*****
فردا در باره قطعنامه آژانس اتمی تصميم می شود
ایرنا: عضو كميسيون امنيت و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي با اشاره به قطعنامه شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي خبر داد: مجلس شوراي اسلامي فردا يكشنبه در جلسه علني در رابطه با قطعنامه اخير آژانس عليه برنامه هستهاي جمهوری اسلامی تصميم نهايي را ميگيرد.
حجتالاسلام حسين ابراهيمي در مجلس شوراي اسلامي در گفت وگو با خبرنگار سياست خارجي ايرنا تاكيد كرد: ما به تمامي تعهدات خود در قبال آژانس عمل كردهايم و دليل ندارد تا چنين قطعنامههايي عليه ما صادر شود، لذا صدور اين قطعنامه از نظر ما ارزشي ندارد.
عضو شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز با بيان اينكه جمهوري اسلامي از قطعنامهها هراسي ندارد، گفت: وظيفه ما تاكيد بر مواضع گذشته براي پيشرفت و توسعه در تمامي زمينه هاست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حجتالاسلام حسين ابراهيمي در مجلس شوراي اسلامي در گفت وگو با خبرنگار سياست خارجي ايرنا تاكيد كرد: ما به تمامي تعهدات خود در قبال آژانس عمل كردهايم و دليل ندارد تا چنين قطعنامههايي عليه ما صادر شود، لذا صدور اين قطعنامه از نظر ما ارزشي ندارد.
عضو شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز با بيان اينكه جمهوري اسلامي از قطعنامهها هراسي ندارد، گفت: وظيفه ما تاكيد بر مواضع گذشته براي پيشرفت و توسعه در تمامي زمينه هاست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ