چهارشنبه:10/4/1388
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مضروب شدن "شایعه پراکن" توسط مردم خشمگین
طی بیست روز اخیر گروهکی که به خود "گروه طرفداران شهریار ایران" نام نهاده بودند بسختی شایعات بی سروته و دروغینی در تهران پراکنده می ساختند.
یکی از شایعات بسیار مسخره و خنده آور این بود که : " اعلیحضرت رضا شاه دوم، شهریار ایران بزودی وارد ایران خواهند شد که شخصا رهبری قیام مردم را بعهده بگیرند"...!!!!!!
این گروهک کار وقاحت و سفاهت را بدانجا رسانده بود که انواع و اقسام اعلامیه ها را از طرق مختلف در سطح شهر پراکنده ساخته و در پای اعلامیه ها، اسامی اشخاص، شخصیت های سیاسی و اجتماعی، و گروههای محبوب و مورد ستایش ملت را بعنوان کسانی که با آن اعلامیه همراهی و ابراز همبستگی کرده اند، نیز اضافه می نمود.
این معدود افراد گمنام که همچون پیشوایشان؛ بسختی مورد نفرت و خشم ملت بپاخاسته هستند هم از سوی بسیجی ها و سایر اوباشان رژیم، و هم از سوی هم میهنان سلحشور و مبارز جستجو می شدند تا ضمن برآب ریخته شدن "پته"هایشان، بسختی گوشمالی گردند.
طبق اطلاع واصله با راهنمائی تنی چند از اهالی منطقه غرب تهران، نیم ساعت پیش (ساعت یازده امشب) خانه ای در خیابان ستارخان که محل تجمع آنان بود مورد حمله عده ای از مردم خشمگین قرار گرفت و این گروهک که درجمع شش مرد بین 45 تا 55 ساله بودند در لانه ی باصطلاح مخفی خویش بسختی مورد ضرب و شتم واقع شده و مضروب گشتند.
یکی از آنان بعنوان دفاع از خود و رفقایش توضیح داد:
طی بیست روز اخیر گروهکی که به خود "گروه طرفداران شهریار ایران" نام نهاده بودند بسختی شایعات بی سروته و دروغینی در تهران پراکنده می ساختند.
یکی از شایعات بسیار مسخره و خنده آور این بود که : " اعلیحضرت رضا شاه دوم، شهریار ایران بزودی وارد ایران خواهند شد که شخصا رهبری قیام مردم را بعهده بگیرند"...!!!!!!
این گروهک کار وقاحت و سفاهت را بدانجا رسانده بود که انواع و اقسام اعلامیه ها را از طرق مختلف در سطح شهر پراکنده ساخته و در پای اعلامیه ها، اسامی اشخاص، شخصیت های سیاسی و اجتماعی، و گروههای محبوب و مورد ستایش ملت را بعنوان کسانی که با آن اعلامیه همراهی و ابراز همبستگی کرده اند، نیز اضافه می نمود.
این معدود افراد گمنام که همچون پیشوایشان؛ بسختی مورد نفرت و خشم ملت بپاخاسته هستند هم از سوی بسیجی ها و سایر اوباشان رژیم، و هم از سوی هم میهنان سلحشور و مبارز جستجو می شدند تا ضمن برآب ریخته شدن "پته"هایشان، بسختی گوشمالی گردند.
طبق اطلاع واصله با راهنمائی تنی چند از اهالی منطقه غرب تهران، نیم ساعت پیش (ساعت یازده امشب) خانه ای در خیابان ستارخان که محل تجمع آنان بود مورد حمله عده ای از مردم خشمگین قرار گرفت و این گروهک که درجمع شش مرد بین 45 تا 55 ساله بودند در لانه ی باصطلاح مخفی خویش بسختی مورد ضرب و شتم واقع شده و مضروب گشتند.
یکی از آنان بعنوان دفاع از خود و رفقایش توضیح داد:
"گروهی از سلطنت طلبان از خارج از میهن با ارسال پیام ها و ایمیل های پی درپی، ما را تشویق بدینگونه شایعه پراکنی ها و مزخرف گوئی ها می نمودند و ما فریب این اشخاص بی هویت در آنسوی مرزها را خوردیم و اینک از کرده خویش بسختی نادم و پشیمان هستیم".
با این عذرخواهی، مردم خشمگینی که بداخل خانه هجوم برده بودند، پس از آن که از آنان تعهد گرفتند که دیگر ازین اشتباهات (غلط های زیادی) ننمایند، آنجا را ترک کرده و از برملا کردن نشانی آنان برای عامه ملت بپاخاسته خودداری ورزیده اند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پيشنهاد فراخواندن سفیران اتحاديه اروپا از ايران بررسی می شود
راديو فردا : کشورهای عضو اتحاديه اروپا قرار است روز پنجشنبه پيشنهاد لندن برای فراخواندن سفيران خود از تهران را در واکنش به بازداشت کارمندان سفارت بریتانیا در ايران، بررسی کنند. يک مقام آگاه به خبرگزاری فرانسه گفته است: اين پيشنهاد شامل فراخوان موقت سفرا برای چند روز به نشانه اعتراض خواهد بود، اما ترديد هايی در اين زمينه وجود دارد. طبق اين گزارش، پيشنهاد بريتانيا به کشورهای عضو اتحاديه اروپا ارائه شده است و در جريان ديدار نمايندگان سياسی وزارت امور خارجه ۲۷ کشور عضو اتحاديه اروپا در استکهلم، پايتخت سوئد، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اين مقام آگاه تصريح کرده است تاکنون توافقی در اين زمينه به دست نيامده است. وی در عین حال گفته است دستيابی به چنين توافقی بين ۲۷ عضو اتحاديه اروپا مشکل به نظر می رسد. يک ديپلمات اروپايی ديگر نيز به خبرگزاری فرانسه گفته است: "پيشنهادهای متعددی" در اين زمينه مطرح شده است که يکی از آنها فراخواندن دسته جمعی سفیران از تهران است. در همين حال وی تاکيد کرده است که مطمئن نيست فرا خواندن سفیران نخستين گام خواهد بود، اما اين ديپلمات اروپايی تصريح می کند که اطمينان از آزادی همه کارمندان سفارت بريتانيا در تهران هدف اين اقدامات مشترک خواهد بود.۹ کارمند سفارت بريتانيا در تهران روز دوشنبه توسط نيروهای امنيتی جمهوری اسلامی ایران بازداشت شدند. مقام های ايرانی اتهام اين افراد را دست داشتن در اعتراضات پس از انتخابات عنوان کرده اند. رسانه های ايران درباره آزادی کارمندان سفارت بريتانيا در تهران اخبار متناقضی را منتشر کرده اند. در حالی که خبرگزاری فارس از ادامه بازداشت سه نفر از اين کارمندان خبر داده است، «پرس تی.وی» شبکه تلويزيونی انگليسی زبان دولت ايران، می گويد تنها يک نفر از کارمندان سفارت بريتانيا همچنان در بازداشت به سر می برد. مقام های اروپايی می گويند: در صورتی که ايران تا پيش از برگزاری اين جلسه کارمندان سفارت بريتانيا را آزاد کند احتمالا می رود این اقدامات عليه تهران منتفی شود.
راديو فردا : کشورهای عضو اتحاديه اروپا قرار است روز پنجشنبه پيشنهاد لندن برای فراخواندن سفيران خود از تهران را در واکنش به بازداشت کارمندان سفارت بریتانیا در ايران، بررسی کنند. يک مقام آگاه به خبرگزاری فرانسه گفته است: اين پيشنهاد شامل فراخوان موقت سفرا برای چند روز به نشانه اعتراض خواهد بود، اما ترديد هايی در اين زمينه وجود دارد. طبق اين گزارش، پيشنهاد بريتانيا به کشورهای عضو اتحاديه اروپا ارائه شده است و در جريان ديدار نمايندگان سياسی وزارت امور خارجه ۲۷ کشور عضو اتحاديه اروپا در استکهلم، پايتخت سوئد، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اين مقام آگاه تصريح کرده است تاکنون توافقی در اين زمينه به دست نيامده است. وی در عین حال گفته است دستيابی به چنين توافقی بين ۲۷ عضو اتحاديه اروپا مشکل به نظر می رسد. يک ديپلمات اروپايی ديگر نيز به خبرگزاری فرانسه گفته است: "پيشنهادهای متعددی" در اين زمينه مطرح شده است که يکی از آنها فراخواندن دسته جمعی سفیران از تهران است. در همين حال وی تاکيد کرده است که مطمئن نيست فرا خواندن سفیران نخستين گام خواهد بود، اما اين ديپلمات اروپايی تصريح می کند که اطمينان از آزادی همه کارمندان سفارت بريتانيا در تهران هدف اين اقدامات مشترک خواهد بود.۹ کارمند سفارت بريتانيا در تهران روز دوشنبه توسط نيروهای امنيتی جمهوری اسلامی ایران بازداشت شدند. مقام های ايرانی اتهام اين افراد را دست داشتن در اعتراضات پس از انتخابات عنوان کرده اند. رسانه های ايران درباره آزادی کارمندان سفارت بريتانيا در تهران اخبار متناقضی را منتشر کرده اند. در حالی که خبرگزاری فارس از ادامه بازداشت سه نفر از اين کارمندان خبر داده است، «پرس تی.وی» شبکه تلويزيونی انگليسی زبان دولت ايران، می گويد تنها يک نفر از کارمندان سفارت بريتانيا همچنان در بازداشت به سر می برد. مقام های اروپايی می گويند: در صورتی که ايران تا پيش از برگزاری اين جلسه کارمندان سفارت بريتانيا را آزاد کند احتمالا می رود این اقدامات عليه تهران منتفی شود.
ايران، بريتانيا را متهم می کند که در هدايت اعتراضات به نتايج انتخابات رياست جمهوری نقش دارد. اين اتهام از سوی لندن به شدت رد شده است.به گفته مقام های دولتی ايران در جريان اعتراضات به نتايج انتخابات در تهران و برخی از شهرهای ايران دستکم ده ها نفر از معترضان کشته شده اند.در همين زمينه نخست وزير سوئد، که کشورش از روز چهارشنبه رياست دوره ای اتحاديه اروپا را بر عهده گرفته است از رويد های ايران ابراز نگرانی کرد و گفت: اتحاديه اروپا از کارمندان سفارتخانه های خود در تهران حمايت می کند." فریدريک راينفلدت" در يک کنفرانس خبری اتخاذ هرگونه واکنش بيدرنگ به اقدامات دولت ايران در بازداشت کارمندان سفارت بريتانيا در تهران را رد کرد. وی همچنين تصريح کرد: توافقی بر سر فراخواندن سفیران اتحاديه اروپا از تهران حاصل نشده است.فرديدريک راينفلدت گفت: ما می بايست همبستگی و جبهه واحد بودن اتحاديه اروپا را نشان دهيم و درباره اقداماتی که بايد اتخاذ شود بحث کنيم، ولی تحولات در ايران را دنبال می کنيم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اطلاعیه فعالین حقوق بشر در ایران
نظر به گسترهگی بیسابقه دستگیر شدگان و جان باختهگان حوادث اخیر در ایران و با توجه به اینکه دولت ایران از هر گونه گردش آزاد اطلاعات و همچنین فعالیت مدافعان حقوق بشر جلوگیری می کند و با عنایت به اینکه اکثریت مطلق بازداشت شدهگان اخیر در سایهی گمنامی و بیاطلاعی نهادهای ذیصلاح و افکار عمومی تحت شرایط ناامن و در معرض مخاطرات گوناگون به سر میبرند؛
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران طی این فراخوان از همه هموطنان و مطلعان دعوت میکند تا با مراجعه به فرمهای مربوطه ذیل هرگونه اطلاعی از بازداشت شدهگان و جان باختهگان وقایع اخیر ایران را گزارش کنند.مجموعه به صورت مرحلهیی نسبت به انتشار اسامی و مستندات دریافتی اقدام خواهد کرد.
فرم ارسال مشخصات بازداشت شده
نظر به گسترهگی بیسابقه دستگیر شدگان و جان باختهگان حوادث اخیر در ایران و با توجه به اینکه دولت ایران از هر گونه گردش آزاد اطلاعات و همچنین فعالیت مدافعان حقوق بشر جلوگیری می کند و با عنایت به اینکه اکثریت مطلق بازداشت شدهگان اخیر در سایهی گمنامی و بیاطلاعی نهادهای ذیصلاح و افکار عمومی تحت شرایط ناامن و در معرض مخاطرات گوناگون به سر میبرند؛
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران طی این فراخوان از همه هموطنان و مطلعان دعوت میکند تا با مراجعه به فرمهای مربوطه ذیل هرگونه اطلاعی از بازداشت شدهگان و جان باختهگان وقایع اخیر ایران را گزارش کنند.مجموعه به صورت مرحلهیی نسبت به انتشار اسامی و مستندات دریافتی اقدام خواهد کرد.
فرم ارسال مشخصات بازداشت شده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اساماس آزاد شد
با گذشت 20 روز از قطعی سراسری سیستم پیام کوتاه سه اپراتور تلفن همراه کشور در شهر تهران، این سیستم دوباره راهاندازی شد.به گزارش خبرنگار "الف" سیستم پیام کوتاه همراه اول، ایرانسل و تالیا که در روزهای گذشته به تدریج در سراسر کشور به جز شهر تهران راهاندازی شده بود، از بعدازظهر امروز چهارشنبه 10 تیرماه در شهر تهران نیز راهاندازی شده است. این سامانه که به ادعای مسئولین مخابرات به دلایل "فنی" و به اعتقاد عموم هموطنان به دلایل "امنیتی" مسدود شده بود از حدود ساعت 18 امروز برای تمام هموطنان و از جمله شهروندان تهرانی قابل دسترسی است.متخصصان حوزه رسانه از سامانه پیام کوتاه به عنوان یکی از سریعترین و موثرترین رسانههای امروز دنیا برای انتقال "خبر نام میبرند."
با گذشت 20 روز از قطعی سراسری سیستم پیام کوتاه سه اپراتور تلفن همراه کشور در شهر تهران، این سیستم دوباره راهاندازی شد.به گزارش خبرنگار "الف" سیستم پیام کوتاه همراه اول، ایرانسل و تالیا که در روزهای گذشته به تدریج در سراسر کشور به جز شهر تهران راهاندازی شده بود، از بعدازظهر امروز چهارشنبه 10 تیرماه در شهر تهران نیز راهاندازی شده است. این سامانه که به ادعای مسئولین مخابرات به دلایل "فنی" و به اعتقاد عموم هموطنان به دلایل "امنیتی" مسدود شده بود از حدود ساعت 18 امروز برای تمام هموطنان و از جمله شهروندان تهرانی قابل دسترسی است.متخصصان حوزه رسانه از سامانه پیام کوتاه به عنوان یکی از سریعترین و موثرترین رسانههای امروز دنیا برای انتقال "خبر نام میبرند."
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دختران کوچه های شاد و خیابان های امن / دختران شهرهای قتل آگین و سرزمین خون زده
منصوره شجاعی
مدرسه فمينيستي: مادرم، یاس و نومیدی پس از کودتای 28 مرداد را به شادمانی و امید دوران انقلاب 57 تاخت زد.
مادرم و من، یاس و نومیدی دوران جنگ و سرکوب دهه شصت را هرچند که هرگزفراموش نکردیم اما به "نشاط" حضور مردمی وبه امید وعده های خرداد 76 کمابیش بخشودیم .
مادرم ومن و بیش وبسیاری ازمردمان شهر و دیارم، دلسردی هشت ساله دولت اصلاحات را به قهرو انزوای خرداد 84 سپردیم .
مادرم و من و بیش و بسیاری از زنان شهر ودیارم، با گذ ران 4 سال پردلهره ، تحمل مدنی خویش را با آگاهی و عمل اجتماعی تحت فشارومحدوديتي شدید افزون كرديم و سفر درراهی صعب و سخت را با حضوری شورمند ، محقانه و مطالبه محور تا رسیدن به خرداد 88 ادامه دادیم.
مادران و پدران بسیاری از این شهر و دیار، در کنار من و دختران شجاع و پسران جسورم در کوچه های گمشده شادمانی و امنیت پیش از انتخابات ، پاي كوبان و رقصان ؛ و در خیابان های خون زده سرکوب و کشتارپس از آن ، بهت زده و ترسان ؛ خشونت پیشه گی آمران و عاملان خرداد 88 را ديديم و همچنان در خيابان ها مانديم ، اما اين روزهاي تلخ را با هیچ بشارتی در تاریخ فراموش نخواهیم کرد حتي اگر که ببخشاییم !
آری فراموش نخواهیم کرد و نیز نمی بخشاییم ، که "ندای " جریانی را که رو به زندگی می رفت به مرگ پاسخ دادند . و سرشت حرکتی را که بر حق و قانون استوار بود، به ناحق به قانون گریزی متهم کردند. و حضور شاد و جوان دختران و پسران شهر و دیارمان را با حضورعبوس و سبعانه مردان از پا تا به سر زره پوش و مسلح به خاک و خون کشیدند.
آری فراموش نخواهیم کردو نمي بخشاییم ، آنگاه که سرشت حرکت رو به زندگی و مدنی زن و مرد و پیرو جوان شهر و دیارمان را عامدا به سرنوشت جریان های انتحاری و رو به مرگ دچار می کنند.
آری فراموش نخواهیم کرد ، رفنار كساني را که جز با سرکوب جریان هاي مردمی –اعتراضی، حیات اشان پایدار نمی ماند ، خواه این حرکت رو به زندگی باشد و خواه رو به مرگ !
آنها خشونت, خود پیشه کرده اند و ما که جز ادامه راه مدنی و هویت مند و مستقل خویش راهی دیگر نمی شناسیم... این بارنيز درکنارهم و بي ترديد در صفوف مستقل خويش به حرکت حقوقي و مدني خويش ادامه خواهيم داد. این بار سنگ هایمان را واکنده ایم و حرف هايمان را گفته ايم.... اين بار ديگرهيچ زني در ميان انبوه مردم معترض گم نخواهد شد ، پيدا و مرئي در كنار ديگرهمرهان درپي رسيدن به مطالباتي كه طي سالها وبه ويزه طي چهارسال گذشته با شكل ها ي مختلف فرياد كرده، حضورمستقل خويش را در قالب گروه هاي مردمي ،فعالان جنبش هاي مدني ، مادران ، همسران ، خواهران وگروه هاي ميليوني مردم كوچه و خيابان به ثبت مي رساند.
مردماني كه در پی دستيابي به مطالبات خویش به پای صندوق هاي راي رفتند وهريك از ظن خويش راي برصندوق هايي ريختند كه امانت ناداري اشان موجب جاري شدن سيلي از رودهاي خروشان اعتراض مستقل زنان ، مردان ، دانشجویان ، کارگران ، كارمندان و اصناف مختلف شد.
اين بار ديگر نه دوران 28 مرداد 32 است كه تنها نام محدود يك يا چند زن را در خاطره هاي مبارزاتي آن نسل به جاي بگذارد و نه دوران بهمن 57 كه زنان را درصفي جداگانه و گاه درپشت صفوف مردان با شمايل و هيبتي گاه نادلخواه ونيز باحضوري مستحيل در جرياني كه چندان توجهي به حقوق فردي و مدني آنان نداشت به خيابان بكشاند و جايزه اشان براي همپايي و ايثار در تمام آن سال ها ، ناديده گرفته شدن حقوق فردي ومدني آنان تا اين سال ها باشد.
اين بار حضور زنان و دختران جوان در جمعيتي كثير و ميليوني دوشادوش مردان و با هيبت و شمايل مستقل خويش ديده مي شود . زناني مرئي و با ظاهري حدودا دلخواه، فرياد اعتراض نسبت به وضعيت موجود و راي از دست رفته اشان، كه با اميد كاهش تبعيض به صندوق ها ريخته بودند سرداده اند.
اين بار نماد اين اعتراض عمومي و قانوني زني جوان است كه " ندا" ي دادخواهي سرداد تا سرانجام روزي پاسخي در خور را به گوش هاي كر شده صلا دهد....
" روزي كه چيزي براي نوشتن و جود نخواهد داشت ، يا براي خواندن ، مگر چيزهايي ترجمه ناپذير درباره حبات اين مرده بس جوان ،جوان آماده نعره زدن "**
دختران کوچه های شاد و خیابان های امن / دختران شهرهای قتل آگین و سرزمین خون زده
منصوره شجاعی
مدرسه فمينيستي: مادرم، یاس و نومیدی پس از کودتای 28 مرداد را به شادمانی و امید دوران انقلاب 57 تاخت زد.
مادرم و من، یاس و نومیدی دوران جنگ و سرکوب دهه شصت را هرچند که هرگزفراموش نکردیم اما به "نشاط" حضور مردمی وبه امید وعده های خرداد 76 کمابیش بخشودیم .
مادرم ومن و بیش وبسیاری ازمردمان شهر و دیارم، دلسردی هشت ساله دولت اصلاحات را به قهرو انزوای خرداد 84 سپردیم .
مادرم و من و بیش و بسیاری از زنان شهر ودیارم، با گذ ران 4 سال پردلهره ، تحمل مدنی خویش را با آگاهی و عمل اجتماعی تحت فشارومحدوديتي شدید افزون كرديم و سفر درراهی صعب و سخت را با حضوری شورمند ، محقانه و مطالبه محور تا رسیدن به خرداد 88 ادامه دادیم.
مادران و پدران بسیاری از این شهر و دیار، در کنار من و دختران شجاع و پسران جسورم در کوچه های گمشده شادمانی و امنیت پیش از انتخابات ، پاي كوبان و رقصان ؛ و در خیابان های خون زده سرکوب و کشتارپس از آن ، بهت زده و ترسان ؛ خشونت پیشه گی آمران و عاملان خرداد 88 را ديديم و همچنان در خيابان ها مانديم ، اما اين روزهاي تلخ را با هیچ بشارتی در تاریخ فراموش نخواهیم کرد حتي اگر که ببخشاییم !
آری فراموش نخواهیم کرد و نیز نمی بخشاییم ، که "ندای " جریانی را که رو به زندگی می رفت به مرگ پاسخ دادند . و سرشت حرکتی را که بر حق و قانون استوار بود، به ناحق به قانون گریزی متهم کردند. و حضور شاد و جوان دختران و پسران شهر و دیارمان را با حضورعبوس و سبعانه مردان از پا تا به سر زره پوش و مسلح به خاک و خون کشیدند.
آری فراموش نخواهیم کردو نمي بخشاییم ، آنگاه که سرشت حرکت رو به زندگی و مدنی زن و مرد و پیرو جوان شهر و دیارمان را عامدا به سرنوشت جریان های انتحاری و رو به مرگ دچار می کنند.
آری فراموش نخواهیم کرد ، رفنار كساني را که جز با سرکوب جریان هاي مردمی –اعتراضی، حیات اشان پایدار نمی ماند ، خواه این حرکت رو به زندگی باشد و خواه رو به مرگ !
آنها خشونت, خود پیشه کرده اند و ما که جز ادامه راه مدنی و هویت مند و مستقل خویش راهی دیگر نمی شناسیم... این بارنيز درکنارهم و بي ترديد در صفوف مستقل خويش به حرکت حقوقي و مدني خويش ادامه خواهيم داد. این بار سنگ هایمان را واکنده ایم و حرف هايمان را گفته ايم.... اين بار ديگرهيچ زني در ميان انبوه مردم معترض گم نخواهد شد ، پيدا و مرئي در كنار ديگرهمرهان درپي رسيدن به مطالباتي كه طي سالها وبه ويزه طي چهارسال گذشته با شكل ها ي مختلف فرياد كرده، حضورمستقل خويش را در قالب گروه هاي مردمي ،فعالان جنبش هاي مدني ، مادران ، همسران ، خواهران وگروه هاي ميليوني مردم كوچه و خيابان به ثبت مي رساند.
مردماني كه در پی دستيابي به مطالبات خویش به پای صندوق هاي راي رفتند وهريك از ظن خويش راي برصندوق هايي ريختند كه امانت ناداري اشان موجب جاري شدن سيلي از رودهاي خروشان اعتراض مستقل زنان ، مردان ، دانشجویان ، کارگران ، كارمندان و اصناف مختلف شد.
اين بار ديگر نه دوران 28 مرداد 32 است كه تنها نام محدود يك يا چند زن را در خاطره هاي مبارزاتي آن نسل به جاي بگذارد و نه دوران بهمن 57 كه زنان را درصفي جداگانه و گاه درپشت صفوف مردان با شمايل و هيبتي گاه نادلخواه ونيز باحضوري مستحيل در جرياني كه چندان توجهي به حقوق فردي و مدني آنان نداشت به خيابان بكشاند و جايزه اشان براي همپايي و ايثار در تمام آن سال ها ، ناديده گرفته شدن حقوق فردي ومدني آنان تا اين سال ها باشد.
اين بار حضور زنان و دختران جوان در جمعيتي كثير و ميليوني دوشادوش مردان و با هيبت و شمايل مستقل خويش ديده مي شود . زناني مرئي و با ظاهري حدودا دلخواه، فرياد اعتراض نسبت به وضعيت موجود و راي از دست رفته اشان، كه با اميد كاهش تبعيض به صندوق ها ريخته بودند سرداده اند.
اين بار نماد اين اعتراض عمومي و قانوني زني جوان است كه " ندا" ي دادخواهي سرداد تا سرانجام روزي پاسخي در خور را به گوش هاي كر شده صلا دهد....
" روزي كه چيزي براي نوشتن و جود نخواهد داشت ، يا براي خواندن ، مگر چيزهايي ترجمه ناپذير درباره حبات اين مرده بس جوان ،جوان آماده نعره زدن "**
**دوراس، مارگريت. مرگ خلبان جوان . ترجمه قاسم روبين.تهران:انتشارات نيلوفر.76.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لغو نشست اعتراضی انجمن صنفی روزنامه نگاران
بدرالسادات مفيدی، دبير انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران اعلام کرد که نشست اعتراضی اين انجمن به بازداشت روزنامه نگاران، که قرار بود فردا (پنجشنبه) برگزار شود، لغو شده است.خانم مفيدی گفت که انجمن می خواست نشستی اعتراضی در مورد افزایش سانسور، حضور ماموران امنيتی در چاپخانه ها، دستگيری گسترده روزنامه نگارن برگزار کند. وی در مورد دليل لغو اين نشست گفت: "يکی از دستگاه های امنيتی ايران با انجمن تماس گرفته است و به دلايل امنيتی اين نشست لغو شده است."
خانم مفيدی گفت: "انجمن نمی خواسته با برگزاری اين نشست موجب دستگيری روزنامه نگارانی شود که در آن شرکت می کنند."
بدرالسادات مفيدی، دبير انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران اعلام کرد که نشست اعتراضی اين انجمن به بازداشت روزنامه نگاران، که قرار بود فردا (پنجشنبه) برگزار شود، لغو شده است.خانم مفيدی گفت که انجمن می خواست نشستی اعتراضی در مورد افزایش سانسور، حضور ماموران امنيتی در چاپخانه ها، دستگيری گسترده روزنامه نگارن برگزار کند. وی در مورد دليل لغو اين نشست گفت: "يکی از دستگاه های امنيتی ايران با انجمن تماس گرفته است و به دلايل امنيتی اين نشست لغو شده است."
خانم مفيدی گفت: "انجمن نمی خواسته با برگزاری اين نشست موجب دستگيری روزنامه نگارانی شود که در آن شرکت می کنند."
انجمن صنفی روزنامه نگاران در بيانيهای که در وبسايت اين انجمن منتشر شده گفته است اگر چه برگزاری اين نشست را حق قانونی خود میداند، اما به دليل حفظ امنيت روزنامه نگاران در شرايط کنونی، اين نشست را لغو میکند.انجمن صنفی روزنامه نگاران ايران از دستگاه قضايی - به ويژه دادستانی عمومی و انقلاب تهران – خواسته است تا هر چه سريعتر در رفتارهای خود نسبت به اصحاب مطبوعات و اهالی قلم تجديد نظر کنند.
خانم مفيدی گفت: "ماموران امنيتی بدون هيچ حکم قانونی در چاپخانه ها حضور دارند و تا می توانند موجب سانسور می شوند ودر برخی از مواقع از انتشار روزنامه جلوگيری می کنند."
وی افزود صدای عدالت نيز مانند روزنامه اعتماد ملی امروز (چهارشنبه) منتتشر نشده است. در همین حال ، روزنامه حیات نو نیز امروز منتشر نشده است.
گزارشگران بدون مرز نیز پیشتر اعلام کرده بود که ايران بزرگترين زندان برای روزنامهنگاران در جهان به شمار میآيد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرمانده نیروی انتظامی بازداشت بیش از هزار نفر را تایید کرد
فرمانده نیروی انتظامی امروز اعلام کرد که در رویدادهای پس از انتخابات بیش از ۱۰۰۰ نفر به دست نیروهای ناجا دستگیر شدهاند و دیگر دستگیریها از سوی بسیج و نیروهای اطلاعات بوده است.
فرمانده نیروی انتظامی امروز اعلام کرد که در رویدادهای پس از انتخابات بیش از ۱۰۰۰ نفر به دست نیروهای ناجا دستگیر شدهاند و دیگر دستگیریها از سوی بسیج و نیروهای اطلاعات بوده است.
اسماعیل گرامی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی امروز اعتراضها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری را "اغتشاش" خواند و اظهار داشت که در جریان این حوادث، ۱۰۳۴ از سوی پلیس بازداشت شدند که به گفته وی بسیاری از آنها آزاد شدهاند (طبق آماری که ما از طرق مختلف دریافت کرده ایم این تعداد بیش از دو هراز نفراست). فرمانده نیروی انتظامی همچنین تصریح کرد: "علاوه بر پلیس، بسیج و وزارت اطلاعات نیز اغتشاشگران را دستگیر کردهاند".
فرمانده ناجا کشته شدن ۲۰ نفر را که وی آنها "اغتشاشگر "خواند تایید کرد (طبق اطلاعات و آماری که بدست ما رسیده این تعداد از صدها نفر نیز تجاوز می نماید) و افزون بر این مرگ ندا صالحی آقا سلطان که به ضرب گلوله جان باخت را از اساس بی ارتباط با اعتراضهای اخیر عنوان کرد.
گروهها و سازمانهای حقوق بشری، از سرنوشت کسانی که مفقود شده یا از سوی پلیس، و به ویژه بسیج و لباس شخصیها دستگیر شدهاند به شدت ابراز نگرانی کردهاند. فدراسیون بینالمللی حقوق بشر، یکی از بزرگترین سازمانهای حقوق بشری روز یکشنبه اعلام کرده بود که از زمان آغاز سرکوب معترضان به نتیجه انتخابات ایران بیش از دو هزار نفر دستگیر و صدها نفر دیگر ناپدید شدهاند.
در موردی دیگر سازمان عفو بینالملل روز شنبه گفته بود شبهنظامیان بسیج در کمین افرادی هستند که در جریان اعتراضات اخیر زخمی و مجروح شدهاند، آنها را از بیمارستانها جمع میکنند و به مکانی نامعلوم انتقال میدهد. برپایه گزارش این سازمان حقوق بشری نیروهای بسیج اجازه نمیدهند که کارکنان بیمارستانها مشخصات افراد مجروح را ثبت کنند.هفته گذشته نیز کمپين بينالمللی حقوق بشر در ايران فهرستی منتشر کرد که حاکی از آن بود که در میان بازداشتشدگان اخیر دست کم ۲۴۰شخصيت سياسی، اجتماعی، روزنامهنگار و فعال دانشجويی نیز وجود دارند.
فرمانده نیروی انتظامی در ادامه کنفرانس خبری خود با بیان اینکه پلیس با کمترین خشونت توانست صحنه آشوبها را کنترل کند، اعتراض به نتایج انتخابات را "براندازی" خواند گفت: "در اغتشاشات اخیر با کمترین خسارت و آمادگی عملیاتی توانستیم براندازی و اغتشاشات را کنترل کنیم و دشمنان نظام را ناکام بگذاریم."
فرمانده نیروی انتظامی با تکرار ادعای دیگر مقامهای جمهوری اسلامی کشته شدن ندا صالحی آقا سلطان که تصاویر آن به سراسر جهان مخابره شد، سناریویی از پیش برنامه ریزی شده عنوان کرد و گفت: "قتل ندا آقا سلطان سناریو است و هیچ ربطی به اغتشاش های تهران ندارد".
فرمانده نیروی انتظامی، همچنین آرش حجازی، پزشکی که برپایه تصاویر منتشر شده برای زنده نگه داشتن ندا صالحی تلاش میکرد را به "جنجال سازی" متهم کرد.
آرش حجازی، که هماکنون در انگلستان است، در مصاحبه با بی بی سی گفت که وی همان شخصی است که در فیلمهای منتشر شده برای نجات ندا تلاش میکرد. به گفته آرش حجازی، پس از شلیک گلوله و کشته شدن ندا، افراد حاضر در صحنه فردی را گرفتند که کارت بسیج به همراه داشته است و او با ترس به مردم میگفته که نمیخواسته کسی را بکشد. به گفته آرش حجازی مردم پس از عکسبرداری از وی او را رها کردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیانیه شماره 9 میرحسین موسوی در مورد اعلام تایید نتایج انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان
قلم = بیانیه شماره 9 مهندس میرحسین موسوی در مورد اعلام تایید نتایج انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان صادر شد. به گزارش قلم نیوز متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
قلم = بیانیه شماره 9 مهندس میرحسین موسوی در مورد اعلام تایید نتایج انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان صادر شد. به گزارش قلم نیوز متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
**
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
هموطنان عزیز
همانگونه که انتظار میرفت شورای نگهبان، پس از نمایشهایی که توجه هیچکس را جلب نکرد، و با چشم بستن بر روی انبوه تقلبها و تخلفهای صورت گرفته، سرانجام نتایج دهمین دورة انتخابات ریاست جمهوری را تایید کرد. جشنوارهای که تجدید حیات ملت ما را مژده میداد با تقلب و تخلف از عهدهای اسلام و انقلاب با ناگوارترین صحنهها به پایان رسید؛ با حمله به خوابگاه دانشجویان، با خونهای ریخته شده، جوانان کتک خورده و مورد اهانت قرار گرفته، صدا و سیمای از انظار جامعه افتاده، قلمهای شکسته، روزنامههای بسته، با فضای امنیتی کودتاگونه و بیاعتمادی تلخ و گستردة مردم نسبت به نتایج اعلام شده برای انتخابات و دولت ناشی از آن. به زودی گرمای حادثه فرو مینشیند و دستاندرکاران این ماجرا با صورتحساب بلندبالای اشتباهات خود روبرو میشوند. آیا آنان از تحمیل آنچه روی داد سود بردند؟
از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترین شرایط به سر میبرد و اکثریتی از جامعه، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم، مشروعیت سیاسی آن را نمیپذیرد. دولتی با پشتوانههای ضعیف مردمی و اخلاقی که از او انتظاری جز بیتدبیری، قانونگریزی، عدم شفافیت، تخریب ساختارهای تصمیمگیری و تدوام سیاستهای ویرانگر اقتصادی نداریم، و بیم آن میرود که بر اثر ضعفهای بیشمار ذاتی و عارضیاش در ورطه امتیاز دادن به بیگانگان بیفتد. این چیزی نیست که ما از آن خرسند باشیم، بلکه از آن به شدت واهمه داریم.
خطر در پیش است. نظامی که به مدت سیسال به اعتماد مردم متکی بود نمیتواند یک شبه قوای امنیتی را جایگزین این نقطه اتکا کند. این اعتماد لطمات جدی دیده است؛ اگر انکار این واقعیت سودی میرساند، ما نیز با منکران آن همصدا میشدیم، از بس که خطر عظیم است. اگر آنچه انکارش میکنیم واقعا صحت ندارد، چرا به دیگران اجازه اجتماع نمیدهیم تا معلوم شود که چقدر اندکند.
باید باز گردیم، هنوز دیر نشده است. هنوز میتوان اطمینان آسیب دیدة مردم را بازسازی کرد؛ امنیت نظام ما در گرو چنین کاری است. فرزندان انقلاب را از زندانها آزاد کنید. حبس آنان جز تغذیه غریزه فرافکنی در وجود خود شما فایدهای ندارد. مردم چگونه میتوانند به حکومتی اعتماد کنند که دوستان و همکاران و فرزندانش را به صرف توهم در بند میکند؟ چیره کردن فضای امنیتی بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثری نمیگذارد. مطبوعات آزاد مجاری تنفسی یک جامعه سالمند؛ برای ترمیم اعتماد مردم این مجاری را مسدود نکنید.
باید به صداقت بازگردیم. چگونه از مردم میخواهیم ایمانهای مذهبیشان را سرمایه اعتماد به ما قرار دهند در حالی که صراحتا به آنان دروغ گفته میشود؟
به خرد بازگردیم. کشوری به عظمت ایران را، با آرمانهایی به بزرگی اهداف انقلاب اسلامی و با دشمنانی به آن سرسختی و کینهتوزی که میشناسیم با دور ریختن سی سال تجربه مدیریتی و انکار ضرورت برنامهریزی و تصمیمات خلقالساعه فردی اداره نمیتوان کرد.
به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کردهایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند.
مردم به حکومتی اعتماد میکنند که آنان را محرم بداند. چرا باید مهمترین مسائل مملکت از مردم پنهان باشد؟ محرم دانستن ملت و شفافیت اطلاعات اولین قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن که مردم ما حتی به اندازه خواندن خبرهای چند روزنامه محرم دانسته نمیشوند.
به مردم بازگردیم. چرا هر گره سهلی را با دندانهای امنیتی باز میکنیم؟ چرا به کوچکترین بهانه، هرکسی را از دایره خودیهایمان دور میکنیم؟ این یکی بیش از اندازه جوان است، آن یکی بیش از اندازه هنرمند است، آن یکی روشنفکر است، این یکی با ما اختلاف سلیقه دارد، آن یکی دانشجوست، این یکی از کار ما ایراد میگیرد، آن یکی به گروه ما تعلق ندارد، این یکی قدش بلند است، آن یکی خیلی شیکپوش است. آنقدر از دور خود میرانیم تا این که تنها میمانیم. این شیوه انقلاب اسلامی نیست، و شیوه اسلامی نیست که آغوشش را به روی همه باز میکند و به صرف شهادت زبانی، انسانها را در دایرۀ خود میآورد.
چرا باید پس از یک انتخابات سرنوشتساز در معرض چنین خطراتی باشیم، حال آن که انقلاب و نظام ما در آستانة تحصیل بزرگترین دستاوردها بود؟
مردم!
ما راهی دور و در نگاه نخست غیرقابل عبور را در چند ماه کوتاه پشت سر گذاشته بودیم. ما با هم این فاصله را آمدیم؛ از فضایی که به گرد دروغ و تردید و به غبار رمیدنهای گروهی، طبقاتی، خانوادگی و بیننسلی آلوده شده بود، از دورانی که نطفه ناامیدی شروع به رشد کرده بود، زمانی که فاصله مردم از نظامشان روز به روز بیشتر میشد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جریانی طولانی از یک تجدید حیات ملی تبدیل کنیم؛ فضایی پر از آشتی، شادی، آگاهی و نشاط، عرصهای که در آن دوستداران نامزدها در حالی که خنده از لبانشان رخت بر نمیبست میتوانستند با یکدیگر به بحث درباره آینده بنشینند و آن آزادی فرزانه که انقلاب ما وعدهاش را داده بود تجربه کنند. فضایی که در آن کسی خود را شهروند درجه دوم و غیرخودی با انقلاب و نظام اسلامی نبیند، و کرد و لر و عرب و بلوچ و ترک و هر قوم دیگر و پیر و جوان و میانسال و هر قشر دیگر و هر صنف دیگر و هر سلیقۀ دیگر که تا چند ماه پیش خود را بیگانة با سرنوشت کشور میدید همچون عهد نخست جمهوری اسلامی، خویشتن را از نو در دایره صاحبان انقلاب بیابد.
ما با هم آمدیم تا با تجسس در احوال شخصی مردم مخالفت کنیم و از نفرتپراکنی و پروندهسازی بیزاری بجوییم. با هم آمدیم تا حاکمیت عقل و عشق را توامان داشته باشیم. همۀ ما به چهرۀ رحمانی اسلام رو کردیم و در این رویکرد میراث تمدنی ایران عزیز و بزرگ را تجدید شده دیدیم، تا آنجا که در مساجد شعار ایران، ایران! را با طنینی که هنوز در تکبیرهای شبانۀ شما شنیده میشود سر دادیم و کسی احساس نکرد که ایران جدای از انقلاب و یا جدای از اسلام است، بلکه اسلام و ایران و انقلاب از تحجر و کهنگی و تعصب و خارجیگری جداست. اسلامی که در ورای تمایزات عقیدتی و طبقاتی و قومی و جنسیتی کرامت انسانها را ارج مینهد و اصل میداند. اسلامی که شوینده هر نوع نابرابری در مقابل قانون و پرچمدار تکریم حقوق شهروندی است.
مردم!
علیرغم آنچه روی داد، ما در این چند ماه آرزوهای بلند و کوششهای خالصانۀ خود را نباختیم. ما در این میانه مستورهای از تحقق آرمانهایمان را یافتیم و دیدیم که آنچه به دنبال آنیم چقدر خواستنی است و چه نسبت نزدیکی با حقیقت اسلام و انقلاب و هویت ملی ما دارد. این دستاوردی است که هیچکس نمیتواند آن را از ما بستاند. ما با هم سرمایهای اندوختهایم که پشتوانه و بستر حرکتهای آتی ما و فرزندانمان خواهد بود و این خط سبز جوشیده از فطرتهای مردم و واقعیتهای تاریخی کشور و انقلاب همچنان در طول سالها ادامه خواهد یافت تا به مقصد نهایی خود برسد. ما برای حفظ این دستاورد بزرگ همچنان ایستادگی خواهیم کرد.
تمامی تلاشهایی که این روزها در مخالفت با شما صورت میگیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید، زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد. امید به آینده رساترین اعتراض ماست. به سابقه دیرینه این سرزمین نگاه کنید. در زندگانی ما مردم که از کهنترین تمدنها زاده شدهایم، فراز کنونی جزئی از یک تاریخ طولانی است. ما در جادهای به درازای تاریخ همه بشریت قدم میزنیم. در این جاده چه بسیار ملتها که منقرض شدند و جز داستانی از آنان باقی نماند. آن چیزی که ملت ما را به خلاف آنان و علیرغم سختترین رویدادها زنده نگه داشت امید بود، زیرا آفت این راهپیمایی هزاران ساله ناامیدی است. مردم ما میتوانستند با بدبینی و ناامیدی حوادثی شبیه به آنچه را که در جریان انتخابات گذشته با آن روبرو شدیم پیشبینی کنند و به صحنه نیایند. آیا آنان اشتباه کردند که به این پیشبینیها اعتنا نکردند؟ نه! آنان به مقتضای روح امیدی که هسته درونی هویت ملی ما را شکل داده و ما را در طول هزارهها زنده نگه داشته است چنین کردند. بهویژه با جوانان میگویم که اگر میخواهید ایرانی باقی بمانید از شعله امید در سینههای خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن میکند و جان هرکسی را که هنوز ایرانی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در میآورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند.
امیدی که هویت ما را شکل داده است معطوف به چه چیز است؟ قطعا معطوف به امور غیر واقعی و خرافههای واهی نیست، و الا نمیتوانست ملتی را برای هزاران سال زنده نگه دارد. بلکه این امید معطوف به لطف و فضل الهی است. اگر علاقه به این هویت تاریخی کمترین فاصلهای با اسلام ندارد، به این خاطر است. ما آمده بودیم این علاقه را احیا کنیم. از این هویت خود فاصله نگیریم. شما وظیفه خویش را به درستی انجام دادهاید و غیر ممکن است که لطف خداوند مردمی را که با نیتهای پاک ادای وظیفه میکنند تنها بگذارد.
امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمیگیرد و تنها زمانی در ما تحکیم میشود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانههایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید و این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظرتشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.
مسئولیت تاریخی ماست که به اعتراض خود ادامه دهیم و از تلاش برای استیفای حقوق مردم دست بر نداریم. مسئولیت دینی ماست که نگذاریم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نمیپسندد استحاله بیابد. مسئولیت انقلابی ماست که اجازه ندهیم حاصل خون صدها هزار شهید به یک دولت امنیتی تنزل پیدا کند و مستهلک شود. لیکن برای آن که این اعتراض به نتیجهای دلخواه برسد باید چند اصل مهم را رعایت کنیم:
- نظام و انقلاب اسلامی میراث و میوه مبارزات تاریخی دویست ساله شما با استبداد و عقبماندگی است. جمهوری اسلامی نظامیاست که اگر بر اساس عهد نخستین و نسخه اصیلش به اجرا درآید تمامی خواستههای ما را در بر میگیرد. مبادا کسی فریب شعارهای ساختارشکنانه را بخورد. اینجانب قویا با چنین وسوسهای مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسی ما همچنان دارای ظرفیتهای ارزشمند تحقق نایافتهای است که باید با فعالیت همه نخبگان روحانی و دانشگاهی و اندیشمندان کشور اجرای آنها به صورت مطالبهای ملی درآید.
به یاد آوریم که ملت ما در انقلاب اسلامی به دلیل عدم انعطاف در قبال خواستههای به حقش، که از زبان امام راحل بیان میشد، مجبور به ساختارشکنی گردید. به همه نهادهای تصمیمگیر در نظام توصیه میکنم که چون شورای نگهبان عمل نکنند و مجاری را برای اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زیرا که بسته شدن این راه، تهدید ساختارشکنی را به عنوان تنها بدیل مطرح خواهد کرد، و این بدیلی است که همة ما هزینه سنگین آن را میدانیم و قاطعانه با آن مخالفیم. همچنین تاکید میکنم که تعلل در محقق ساختن آرمانهایی چون قانونگرایی، عدالت، آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، و به ویژه اصول معطل مانده قانون اساسی مشروعیتسوز است.
- اسلام آن پوستین وارونهای نیست که برخی مخالفان شما پوشیدهاند. شیوه آنها این است که هر چیز مقدس و مبارکی را به نفع سلیقه خود مصادره کنند، تا جایی که حتی اگر بتوانند شال سبز شما را هم میستانند. اسلام راستین نسبتی با ظاهرسازیها و کجاندیشیهای آنان ندارد، بلکه مکتبی رهائیبخش است که اگر به حقیقت و نورانیت آن برسیم دوای تمامی دردهای شخصی و اجتماعی ماست.
- ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد.
- در اعتراض و حرکت اصلاحی و اصولی ما هیچکس نباید صدمه ببیند. ما زمانی در تلاش خود موفق خواهیم بود که ابتکارهای ما برای احقاق حقوقمان تا آن حد اندیشیده شده، کارآمد و در چارچوب قانون باشد که حتی کودکان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شرکت کنند.
- ما در برههای و گریوهای از تاریخ کشور خود قرار داریم که راهحل بسیاری از مشکلات ما قانون است. درست است! قانون همیشه بیعیب نیست. درست است! قانون عرفی قراردادی اجتماعی است و به مانند هر عهد و پیمانی که انسانها با هم میبندند رعایت آن تنها تا زمانی الزامی است که طرف مقابل نیز به آن پایبند باشد. درست است! مخالف شما قانون اساسی را زیر پا میگذارد، به خلاف نص این میثاق ملی شما را از حق برگزاری اجتماعات محروم میکند، بلکه حتی اگر به نشانه اعتراض پارچهای سبز به دستتان ببندید به رغم اصول متعدد قانون اساسی و قوانین بیشمار عادی، خود آن کسی که مسئول حفظ امنیت است شما را مورد ضرب و شتم قرار میدهد. درست است! متقلبان و دروغگویان تنها به نیت تحمیل منویاتشان در پشت نام قانون سنگر گرفتهاند. لیکن تلاشی که ما وارد آن شدهایم یک مشاجره و تلافیجویی نیست. ما را عصبانیت یا جاهطلبی یا خودپسندی برنیانگیخته است، بلکه حرکت ما اقدامی برای اصلاح و تامین بهروزی کشور است. برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که ما حتی به جسد قانون احترام بگذاریم، زیرا میدانیم که در فردای نزدیک، زمانی که کوششمان به ثمر میرسد، نخستین اصلی که باید آن را نهادینه کنیم پایبندی به قانون است. این شالودهای است که امروز صبورانه میریزیم تا بر رویش بنای رفیع فردایمان را استوار کنیم.
- سرانجام وحدت. همه شما را به برادری دعوت میکنم. پیروزی ما در گرو معاضدت و پیوند با یکدیگر است، و در این یکدیگر تمایزی میان ما و مردمی که به دیگران رای دادهاند نیست. حتی آنانی که اینک رو در روی ما به خشونت متوسل میشوند در اخوت ما شریکند، زیرا ما به دنبال آیندهای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابانها کتک زده است، سعادتمندتر، معنویتر، سالمتر و زیباتر از امروز زندگی کند. رنگ سبزی که ما به عنوان نماد خود انتخاب کردهایم یک معنایش هم این است؛ رنگ سبزی که ما را به اهلبیت نور، اهل بیت راستی، اهلبیت خرد، اهل بیت کرامت و فضیلت پیوند میدهد.
شاید بگویید که با این همه قید و بند دیگر فرجهای برای بیان اعتراض باقی نمانده است. این گمان خامی است که مخالفان سطحیاندیش و افراطی شما در سر دارند. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. کسانی که در راه خدا میکوشند خداوند آنان را به راههای خود هدایت میکند. به عنوان نمونههایی از این هدایت به یاد آورید که خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بیکرانةتان مستولی میکرد و یا در خلال آنها ظرفیتهای ذهنی مردم به چه شعارهای نغزی رهنمون میشد. همان خلاقیت همچنان قادر است که با توجه به تمامی این اصول راهکارهایی بکر و موثر پیشپای ما قرار دهد، میدانهای گستردهای برای عمل در مقابل ما بگشاید و تجربیات جدیدی برای آزادیخواهان جهان اندوخته کند.
در ابتدا هدف همه ما از شرکت در انتخابات آن بود که عقلانیت دینی به فضای مدیریت کشور بازگردد، لیکن در میانه مسیر به اهدافی بسیار بلندتر هدایت شدیم. ما در این بین میخواستیم ارکان ذیربط نظام به یاد آورند که در ورای تمامی آنان و ما فوقشان میزانی به نام رای و عزم مردم وجود دارد که آنها نه حق دارند و نه میتوانند آن را نادیده بگیرند. امروز خواست عمومی برای سازوکاری کارآمد جهت انتخابات که در آن اطمینان ملی حاصل شود و دروغ، تقلب و تزویر جایی نداشته باشد، به یک مطالبه انکار ناپذیر مردمی تبدیل شده است. در هر قدمی در آینده تجربه تلخ و مشروعیتزدای جریانات اخیر باید پیشاروی ملت باشد و نباید هیچ فرصتی برای روشنتر شدن ابعاد این دروغ و تقلب بزرگ و پیآمدهای تلخ آن از دست برود.
در ایامی که گذشت شخصیتها و گروههایی به سراغ اینجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند. شاید توجه نمیشد که اینجانب از همان ابتدا از حق شخصی خود گذشته بودم، اما مسئلة انتخابات مسئلة شخصی من نبود و نیست. من نمی توانم بر سر حقوق و آرای پایمال شدة مردم معامله یا مصالحه کنم. مسئله جمهوریت و حتی اسلامیت نظام ماست. اگر در این نقطه ایستادگی نکنیم، دیگر تضمینی نداریم که در آینده با حوادث تلخی نظیر آنچه در انتخابات کنونی گذشت روبرو نباشیم.
گروهی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلبها و تخلفهای انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اینجانب نیز به این جمع میپیوندم. این گروه اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی را در دستور کار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در این مرحله مطالبات زیر را دنبال خواهد کرد:
- توقف برخوردهای امنیتی، فوق امنیتی و نظامی با مسائل انتخاباتی و بازگشت کشور به فضای طبیعی سیاسی
- اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بین ببرد و بیطرفی نهادهای مجری و ناظر را تضمین کند
- رعایت اصل 27 قانون اساسی در مورد آزادی تجمعات
- آزادی مطبوعات و رفع توقیف از آنها
- فعالیت مجدد سایتهای خبری مستقل
- ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت در فضای ارتباطی، نظیر اینترنت، پیامهای کوتاه، و جلوگیری از قطع ارتباطات تلفنی و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس دیگر
- توقف برخوردهای یکجانبه، افترا، دروغپردازی و اهانت در رسانه رسمی کشور
- برخورداری از کانالهای مستقل تلویزیونی در خارج و داخل کشور
- صدور مجوز برای تشکیل جمعیتهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی
- آزادی همه دستگیرشدگان سیاسی، ابطال پروندهسازیهای جعلی امنیتی و دخالت ندادن پروندههای جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی
در انتها به همه مردم شریف کشورمان، چه آنها که به اینجانب رای دادند و چه آنهایی که به اینجانب رای ندادند، به ویژه کسانی که در حوادث ناگوار هفتههای اخیر صدمه دیدند درود میفرستم. همچنین مقام شهیدانی را که به جرم حقخواهی و آزادیطلبی در خون خود غلطیدند ارج مینهم و از خداوند بزرگ برای خانوادههای عزیز آنان طلب صبر و اجر دارم.
میر حسین موسوی
همانگونه که انتظار میرفت شورای نگهبان، پس از نمایشهایی که توجه هیچکس را جلب نکرد، و با چشم بستن بر روی انبوه تقلبها و تخلفهای صورت گرفته، سرانجام نتایج دهمین دورة انتخابات ریاست جمهوری را تایید کرد. جشنوارهای که تجدید حیات ملت ما را مژده میداد با تقلب و تخلف از عهدهای اسلام و انقلاب با ناگوارترین صحنهها به پایان رسید؛ با حمله به خوابگاه دانشجویان، با خونهای ریخته شده، جوانان کتک خورده و مورد اهانت قرار گرفته، صدا و سیمای از انظار جامعه افتاده، قلمهای شکسته، روزنامههای بسته، با فضای امنیتی کودتاگونه و بیاعتمادی تلخ و گستردة مردم نسبت به نتایج اعلام شده برای انتخابات و دولت ناشی از آن. به زودی گرمای حادثه فرو مینشیند و دستاندرکاران این ماجرا با صورتحساب بلندبالای اشتباهات خود روبرو میشوند. آیا آنان از تحمیل آنچه روی داد سود بردند؟
از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترین شرایط به سر میبرد و اکثریتی از جامعه، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم، مشروعیت سیاسی آن را نمیپذیرد. دولتی با پشتوانههای ضعیف مردمی و اخلاقی که از او انتظاری جز بیتدبیری، قانونگریزی، عدم شفافیت، تخریب ساختارهای تصمیمگیری و تدوام سیاستهای ویرانگر اقتصادی نداریم، و بیم آن میرود که بر اثر ضعفهای بیشمار ذاتی و عارضیاش در ورطه امتیاز دادن به بیگانگان بیفتد. این چیزی نیست که ما از آن خرسند باشیم، بلکه از آن به شدت واهمه داریم.
خطر در پیش است. نظامی که به مدت سیسال به اعتماد مردم متکی بود نمیتواند یک شبه قوای امنیتی را جایگزین این نقطه اتکا کند. این اعتماد لطمات جدی دیده است؛ اگر انکار این واقعیت سودی میرساند، ما نیز با منکران آن همصدا میشدیم، از بس که خطر عظیم است. اگر آنچه انکارش میکنیم واقعا صحت ندارد، چرا به دیگران اجازه اجتماع نمیدهیم تا معلوم شود که چقدر اندکند.
باید باز گردیم، هنوز دیر نشده است. هنوز میتوان اطمینان آسیب دیدة مردم را بازسازی کرد؛ امنیت نظام ما در گرو چنین کاری است. فرزندان انقلاب را از زندانها آزاد کنید. حبس آنان جز تغذیه غریزه فرافکنی در وجود خود شما فایدهای ندارد. مردم چگونه میتوانند به حکومتی اعتماد کنند که دوستان و همکاران و فرزندانش را به صرف توهم در بند میکند؟ چیره کردن فضای امنیتی بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثری نمیگذارد. مطبوعات آزاد مجاری تنفسی یک جامعه سالمند؛ برای ترمیم اعتماد مردم این مجاری را مسدود نکنید.
باید به صداقت بازگردیم. چگونه از مردم میخواهیم ایمانهای مذهبیشان را سرمایه اعتماد به ما قرار دهند در حالی که صراحتا به آنان دروغ گفته میشود؟
به خرد بازگردیم. کشوری به عظمت ایران را، با آرمانهایی به بزرگی اهداف انقلاب اسلامی و با دشمنانی به آن سرسختی و کینهتوزی که میشناسیم با دور ریختن سی سال تجربه مدیریتی و انکار ضرورت برنامهریزی و تصمیمات خلقالساعه فردی اداره نمیتوان کرد.
به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کردهایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند.
مردم به حکومتی اعتماد میکنند که آنان را محرم بداند. چرا باید مهمترین مسائل مملکت از مردم پنهان باشد؟ محرم دانستن ملت و شفافیت اطلاعات اولین قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن که مردم ما حتی به اندازه خواندن خبرهای چند روزنامه محرم دانسته نمیشوند.
به مردم بازگردیم. چرا هر گره سهلی را با دندانهای امنیتی باز میکنیم؟ چرا به کوچکترین بهانه، هرکسی را از دایره خودیهایمان دور میکنیم؟ این یکی بیش از اندازه جوان است، آن یکی بیش از اندازه هنرمند است، آن یکی روشنفکر است، این یکی با ما اختلاف سلیقه دارد، آن یکی دانشجوست، این یکی از کار ما ایراد میگیرد، آن یکی به گروه ما تعلق ندارد، این یکی قدش بلند است، آن یکی خیلی شیکپوش است. آنقدر از دور خود میرانیم تا این که تنها میمانیم. این شیوه انقلاب اسلامی نیست، و شیوه اسلامی نیست که آغوشش را به روی همه باز میکند و به صرف شهادت زبانی، انسانها را در دایرۀ خود میآورد.
چرا باید پس از یک انتخابات سرنوشتساز در معرض چنین خطراتی باشیم، حال آن که انقلاب و نظام ما در آستانة تحصیل بزرگترین دستاوردها بود؟
مردم!
ما راهی دور و در نگاه نخست غیرقابل عبور را در چند ماه کوتاه پشت سر گذاشته بودیم. ما با هم این فاصله را آمدیم؛ از فضایی که به گرد دروغ و تردید و به غبار رمیدنهای گروهی، طبقاتی، خانوادگی و بیننسلی آلوده شده بود، از دورانی که نطفه ناامیدی شروع به رشد کرده بود، زمانی که فاصله مردم از نظامشان روز به روز بیشتر میشد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جریانی طولانی از یک تجدید حیات ملی تبدیل کنیم؛ فضایی پر از آشتی، شادی، آگاهی و نشاط، عرصهای که در آن دوستداران نامزدها در حالی که خنده از لبانشان رخت بر نمیبست میتوانستند با یکدیگر به بحث درباره آینده بنشینند و آن آزادی فرزانه که انقلاب ما وعدهاش را داده بود تجربه کنند. فضایی که در آن کسی خود را شهروند درجه دوم و غیرخودی با انقلاب و نظام اسلامی نبیند، و کرد و لر و عرب و بلوچ و ترک و هر قوم دیگر و پیر و جوان و میانسال و هر قشر دیگر و هر صنف دیگر و هر سلیقۀ دیگر که تا چند ماه پیش خود را بیگانة با سرنوشت کشور میدید همچون عهد نخست جمهوری اسلامی، خویشتن را از نو در دایره صاحبان انقلاب بیابد.
ما با هم آمدیم تا با تجسس در احوال شخصی مردم مخالفت کنیم و از نفرتپراکنی و پروندهسازی بیزاری بجوییم. با هم آمدیم تا حاکمیت عقل و عشق را توامان داشته باشیم. همۀ ما به چهرۀ رحمانی اسلام رو کردیم و در این رویکرد میراث تمدنی ایران عزیز و بزرگ را تجدید شده دیدیم، تا آنجا که در مساجد شعار ایران، ایران! را با طنینی که هنوز در تکبیرهای شبانۀ شما شنیده میشود سر دادیم و کسی احساس نکرد که ایران جدای از انقلاب و یا جدای از اسلام است، بلکه اسلام و ایران و انقلاب از تحجر و کهنگی و تعصب و خارجیگری جداست. اسلامی که در ورای تمایزات عقیدتی و طبقاتی و قومی و جنسیتی کرامت انسانها را ارج مینهد و اصل میداند. اسلامی که شوینده هر نوع نابرابری در مقابل قانون و پرچمدار تکریم حقوق شهروندی است.
مردم!
علیرغم آنچه روی داد، ما در این چند ماه آرزوهای بلند و کوششهای خالصانۀ خود را نباختیم. ما در این میانه مستورهای از تحقق آرمانهایمان را یافتیم و دیدیم که آنچه به دنبال آنیم چقدر خواستنی است و چه نسبت نزدیکی با حقیقت اسلام و انقلاب و هویت ملی ما دارد. این دستاوردی است که هیچکس نمیتواند آن را از ما بستاند. ما با هم سرمایهای اندوختهایم که پشتوانه و بستر حرکتهای آتی ما و فرزندانمان خواهد بود و این خط سبز جوشیده از فطرتهای مردم و واقعیتهای تاریخی کشور و انقلاب همچنان در طول سالها ادامه خواهد یافت تا به مقصد نهایی خود برسد. ما برای حفظ این دستاورد بزرگ همچنان ایستادگی خواهیم کرد.
تمامی تلاشهایی که این روزها در مخالفت با شما صورت میگیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید، زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد. امید به آینده رساترین اعتراض ماست. به سابقه دیرینه این سرزمین نگاه کنید. در زندگانی ما مردم که از کهنترین تمدنها زاده شدهایم، فراز کنونی جزئی از یک تاریخ طولانی است. ما در جادهای به درازای تاریخ همه بشریت قدم میزنیم. در این جاده چه بسیار ملتها که منقرض شدند و جز داستانی از آنان باقی نماند. آن چیزی که ملت ما را به خلاف آنان و علیرغم سختترین رویدادها زنده نگه داشت امید بود، زیرا آفت این راهپیمایی هزاران ساله ناامیدی است. مردم ما میتوانستند با بدبینی و ناامیدی حوادثی شبیه به آنچه را که در جریان انتخابات گذشته با آن روبرو شدیم پیشبینی کنند و به صحنه نیایند. آیا آنان اشتباه کردند که به این پیشبینیها اعتنا نکردند؟ نه! آنان به مقتضای روح امیدی که هسته درونی هویت ملی ما را شکل داده و ما را در طول هزارهها زنده نگه داشته است چنین کردند. بهویژه با جوانان میگویم که اگر میخواهید ایرانی باقی بمانید از شعله امید در سینههای خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن میکند و جان هرکسی را که هنوز ایرانی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در میآورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند.
امیدی که هویت ما را شکل داده است معطوف به چه چیز است؟ قطعا معطوف به امور غیر واقعی و خرافههای واهی نیست، و الا نمیتوانست ملتی را برای هزاران سال زنده نگه دارد. بلکه این امید معطوف به لطف و فضل الهی است. اگر علاقه به این هویت تاریخی کمترین فاصلهای با اسلام ندارد، به این خاطر است. ما آمده بودیم این علاقه را احیا کنیم. از این هویت خود فاصله نگیریم. شما وظیفه خویش را به درستی انجام دادهاید و غیر ممکن است که لطف خداوند مردمی را که با نیتهای پاک ادای وظیفه میکنند تنها بگذارد.
امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمیگیرد و تنها زمانی در ما تحکیم میشود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانههایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید و این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظرتشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.
مسئولیت تاریخی ماست که به اعتراض خود ادامه دهیم و از تلاش برای استیفای حقوق مردم دست بر نداریم. مسئولیت دینی ماست که نگذاریم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نمیپسندد استحاله بیابد. مسئولیت انقلابی ماست که اجازه ندهیم حاصل خون صدها هزار شهید به یک دولت امنیتی تنزل پیدا کند و مستهلک شود. لیکن برای آن که این اعتراض به نتیجهای دلخواه برسد باید چند اصل مهم را رعایت کنیم:
- نظام و انقلاب اسلامی میراث و میوه مبارزات تاریخی دویست ساله شما با استبداد و عقبماندگی است. جمهوری اسلامی نظامیاست که اگر بر اساس عهد نخستین و نسخه اصیلش به اجرا درآید تمامی خواستههای ما را در بر میگیرد. مبادا کسی فریب شعارهای ساختارشکنانه را بخورد. اینجانب قویا با چنین وسوسهای مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسی ما همچنان دارای ظرفیتهای ارزشمند تحقق نایافتهای است که باید با فعالیت همه نخبگان روحانی و دانشگاهی و اندیشمندان کشور اجرای آنها به صورت مطالبهای ملی درآید.
به یاد آوریم که ملت ما در انقلاب اسلامی به دلیل عدم انعطاف در قبال خواستههای به حقش، که از زبان امام راحل بیان میشد، مجبور به ساختارشکنی گردید. به همه نهادهای تصمیمگیر در نظام توصیه میکنم که چون شورای نگهبان عمل نکنند و مجاری را برای اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زیرا که بسته شدن این راه، تهدید ساختارشکنی را به عنوان تنها بدیل مطرح خواهد کرد، و این بدیلی است که همة ما هزینه سنگین آن را میدانیم و قاطعانه با آن مخالفیم. همچنین تاکید میکنم که تعلل در محقق ساختن آرمانهایی چون قانونگرایی، عدالت، آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، و به ویژه اصول معطل مانده قانون اساسی مشروعیتسوز است.
- اسلام آن پوستین وارونهای نیست که برخی مخالفان شما پوشیدهاند. شیوه آنها این است که هر چیز مقدس و مبارکی را به نفع سلیقه خود مصادره کنند، تا جایی که حتی اگر بتوانند شال سبز شما را هم میستانند. اسلام راستین نسبتی با ظاهرسازیها و کجاندیشیهای آنان ندارد، بلکه مکتبی رهائیبخش است که اگر به حقیقت و نورانیت آن برسیم دوای تمامی دردهای شخصی و اجتماعی ماست.
- ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد.
- در اعتراض و حرکت اصلاحی و اصولی ما هیچکس نباید صدمه ببیند. ما زمانی در تلاش خود موفق خواهیم بود که ابتکارهای ما برای احقاق حقوقمان تا آن حد اندیشیده شده، کارآمد و در چارچوب قانون باشد که حتی کودکان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شرکت کنند.
- ما در برههای و گریوهای از تاریخ کشور خود قرار داریم که راهحل بسیاری از مشکلات ما قانون است. درست است! قانون همیشه بیعیب نیست. درست است! قانون عرفی قراردادی اجتماعی است و به مانند هر عهد و پیمانی که انسانها با هم میبندند رعایت آن تنها تا زمانی الزامی است که طرف مقابل نیز به آن پایبند باشد. درست است! مخالف شما قانون اساسی را زیر پا میگذارد، به خلاف نص این میثاق ملی شما را از حق برگزاری اجتماعات محروم میکند، بلکه حتی اگر به نشانه اعتراض پارچهای سبز به دستتان ببندید به رغم اصول متعدد قانون اساسی و قوانین بیشمار عادی، خود آن کسی که مسئول حفظ امنیت است شما را مورد ضرب و شتم قرار میدهد. درست است! متقلبان و دروغگویان تنها به نیت تحمیل منویاتشان در پشت نام قانون سنگر گرفتهاند. لیکن تلاشی که ما وارد آن شدهایم یک مشاجره و تلافیجویی نیست. ما را عصبانیت یا جاهطلبی یا خودپسندی برنیانگیخته است، بلکه حرکت ما اقدامی برای اصلاح و تامین بهروزی کشور است. برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که ما حتی به جسد قانون احترام بگذاریم، زیرا میدانیم که در فردای نزدیک، زمانی که کوششمان به ثمر میرسد، نخستین اصلی که باید آن را نهادینه کنیم پایبندی به قانون است. این شالودهای است که امروز صبورانه میریزیم تا بر رویش بنای رفیع فردایمان را استوار کنیم.
- سرانجام وحدت. همه شما را به برادری دعوت میکنم. پیروزی ما در گرو معاضدت و پیوند با یکدیگر است، و در این یکدیگر تمایزی میان ما و مردمی که به دیگران رای دادهاند نیست. حتی آنانی که اینک رو در روی ما به خشونت متوسل میشوند در اخوت ما شریکند، زیرا ما به دنبال آیندهای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابانها کتک زده است، سعادتمندتر، معنویتر، سالمتر و زیباتر از امروز زندگی کند. رنگ سبزی که ما به عنوان نماد خود انتخاب کردهایم یک معنایش هم این است؛ رنگ سبزی که ما را به اهلبیت نور، اهل بیت راستی، اهلبیت خرد، اهل بیت کرامت و فضیلت پیوند میدهد.
شاید بگویید که با این همه قید و بند دیگر فرجهای برای بیان اعتراض باقی نمانده است. این گمان خامی است که مخالفان سطحیاندیش و افراطی شما در سر دارند. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. کسانی که در راه خدا میکوشند خداوند آنان را به راههای خود هدایت میکند. به عنوان نمونههایی از این هدایت به یاد آورید که خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بیکرانةتان مستولی میکرد و یا در خلال آنها ظرفیتهای ذهنی مردم به چه شعارهای نغزی رهنمون میشد. همان خلاقیت همچنان قادر است که با توجه به تمامی این اصول راهکارهایی بکر و موثر پیشپای ما قرار دهد، میدانهای گستردهای برای عمل در مقابل ما بگشاید و تجربیات جدیدی برای آزادیخواهان جهان اندوخته کند.
در ابتدا هدف همه ما از شرکت در انتخابات آن بود که عقلانیت دینی به فضای مدیریت کشور بازگردد، لیکن در میانه مسیر به اهدافی بسیار بلندتر هدایت شدیم. ما در این بین میخواستیم ارکان ذیربط نظام به یاد آورند که در ورای تمامی آنان و ما فوقشان میزانی به نام رای و عزم مردم وجود دارد که آنها نه حق دارند و نه میتوانند آن را نادیده بگیرند. امروز خواست عمومی برای سازوکاری کارآمد جهت انتخابات که در آن اطمینان ملی حاصل شود و دروغ، تقلب و تزویر جایی نداشته باشد، به یک مطالبه انکار ناپذیر مردمی تبدیل شده است. در هر قدمی در آینده تجربه تلخ و مشروعیتزدای جریانات اخیر باید پیشاروی ملت باشد و نباید هیچ فرصتی برای روشنتر شدن ابعاد این دروغ و تقلب بزرگ و پیآمدهای تلخ آن از دست برود.
در ایامی که گذشت شخصیتها و گروههایی به سراغ اینجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند. شاید توجه نمیشد که اینجانب از همان ابتدا از حق شخصی خود گذشته بودم، اما مسئلة انتخابات مسئلة شخصی من نبود و نیست. من نمی توانم بر سر حقوق و آرای پایمال شدة مردم معامله یا مصالحه کنم. مسئله جمهوریت و حتی اسلامیت نظام ماست. اگر در این نقطه ایستادگی نکنیم، دیگر تضمینی نداریم که در آینده با حوادث تلخی نظیر آنچه در انتخابات کنونی گذشت روبرو نباشیم.
گروهی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلبها و تخلفهای انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اینجانب نیز به این جمع میپیوندم. این گروه اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی را در دستور کار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در این مرحله مطالبات زیر را دنبال خواهد کرد:
- توقف برخوردهای امنیتی، فوق امنیتی و نظامی با مسائل انتخاباتی و بازگشت کشور به فضای طبیعی سیاسی
- اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بین ببرد و بیطرفی نهادهای مجری و ناظر را تضمین کند
- رعایت اصل 27 قانون اساسی در مورد آزادی تجمعات
- آزادی مطبوعات و رفع توقیف از آنها
- فعالیت مجدد سایتهای خبری مستقل
- ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت در فضای ارتباطی، نظیر اینترنت، پیامهای کوتاه، و جلوگیری از قطع ارتباطات تلفنی و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس دیگر
- توقف برخوردهای یکجانبه، افترا، دروغپردازی و اهانت در رسانه رسمی کشور
- برخورداری از کانالهای مستقل تلویزیونی در خارج و داخل کشور
- صدور مجوز برای تشکیل جمعیتهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی
- آزادی همه دستگیرشدگان سیاسی، ابطال پروندهسازیهای جعلی امنیتی و دخالت ندادن پروندههای جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی
در انتها به همه مردم شریف کشورمان، چه آنها که به اینجانب رای دادند و چه آنهایی که به اینجانب رای ندادند، به ویژه کسانی که در حوادث ناگوار هفتههای اخیر صدمه دیدند درود میفرستم. همچنین مقام شهیدانی را که به جرم حقخواهی و آزادیطلبی در خون خود غلطیدند ارج مینهم و از خداوند بزرگ برای خانوادههای عزیز آنان طلب صبر و اجر دارم.
میر حسین موسوی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرمانده نیروی انتظامی: دکتر حجازی، شاهد مرگ ندا تحت تعقیب وزارت اطلاعات و پلیس بین الملل است!
بی بی سی : نیروی انتظامی ایران می گوید که آرش حجازی شاهدی که در لحظه مرگ ندا آقا سلطان در تجمع های معترضان به نتایج انتخابات حاضر بود، از سوی وزارت اطلاعات ایران و پلیس بین الملل تحت تحقیب است.آقای احمدی مقدم توضیحی در باره اتهام آقای حجازی نداده اما گفته است که آقای حجازی در پرونده قتل ندا آقا سلطان به عنوان شاهد، جنجال سازی کرده است.خبرگزاری های داخلی نوشته اند:"آرش حجازی پزشکی که در صحنه مرگ ندا آقا سلطان حضور داشته، بعد از خروج از کشور طی مصاحبه با رسانه های خارجی در باره این صحنه جنجال سازی کرده است."آقای احمدی مقدم "قتل ندا آقا سلطان" را یک سناریوی از پیش تعیین شده خوانده و گفته: "آرش حجازی یکی از شاهدان این ماجرا که در این پرونده نقش داشته و اقدام به سم پاشی علیه نظام کرده، فراری است و وزارت اطلاعات در پی دستگیری این فرد است."ندا آقا سلطان، در روز شنبه ۳۰ خرداد در تهران در اثر اصابت گلوله به قلبش کشته شد.تصاویر و عکس هایی خانم آقا سلطان بلافاصله در سایت ها و رسانه های خبری مختلف در سراسر جهان به عنوان نمادی از کشته شدگان درگيری های پس از انتخابات رياست جمهوری در ايران منتشر شد.آرش حجازی پزشک ایرانی در آخرین لحظات زندگی ندا آقا سلطان تلاش کرد جان او را نجات دهد اما ندا در کمتر از یک دقیقه جان سپرد.
روز واقعهآقای حجازی که در دانشگاهی در جنوب انگلستان مشغول تحصیل است در گفتگو با بی بی سی گفت که چگونه عده ای از حاضران در صحنه برای مدتی کوتاه دور فرد بسیجی مسلحی را که به نظر می رسیده شلیک کردن به ندا را انکار نمی کند، گرفتند.او گفت که پس از این اتفاق سه شب نخوابیده است و می خواهد افشاگری کند تا مرگ ندا بی ثمر نماند.او در مورد روز حادثه گفت: "سر و صدا را در خیابان شنیدیم و تصمیم گرفتیم برویم و ببینیم چه خبر است. خیابان خسروی را تا انتها رفتیم و رسیدیم به خیابان کارگر، جایی که مردم جمع شده بودند. مأموران پلیس ضد شورش حدود پنجاه متر پائین تر با موتورسیکلت هایشان ایستاده بودند و مردم را عقب می راندند. ناگهان گاز اشک آور به میان مردم پرتاب شد و مردم وحشت کردند".آقای حجازی گفت که همزمان با پرتاب گاز اشک آور، مأموران هم با موتورسیکلت به سمت جمعیت حرکت کردند و جمعیت در طول خیابان خسروی شروع به دویدن کردند: "ندا هم در میان آنها بود".او گفت در تقاطع خیابان خسروی و خیابان صالحی جمعیت به تدریج متفرق می شدند و فقط چند نفر ایستاده بودند تا ببینند چه باید بکنند. "ناگهان صدای شلیکی شنیدیم. از دوستم که کنارم ایستاده بود پرسیدم که چی بود؟ گلوله بود؟ او گفت که می گویند گلوله های پلاستیکی می زنند. در همان لحظه من برگشتم و دیدم که خون از سینه ندا که در چند متری من ایستاده بود فواره می زند".آقای حجازی همچنین به تلویزیون انگلیسی بی بی سی گفت که ابتدا گمان کرده که تیر اندازی از روی یک پشت بام انجام شده است. اما کمی بعد تظاهرات کنندگان را دیده است که مرد مسلح موتور سواری را گرفته اند."مردم فریاد می زدند "گرفتیمش، گرفتیمش". او را خلع سلاح کردند و کارت شناسایی اش را که نشان می داد عضو بسیج است، گرفتند. مردم خیلی عصبانی بودند و او فریاد می زد:" نمی خواستم بکشمش." مردم نمی دانستند با او باید چکاربکنند و گذاشتند که برود. اما کارت شناسایی اش را گرفتند. کسانی هستند که می دانند او کیست. چند نفر هم از او عکس گرفتند".آقای حجازی گفت می داند صحبت کردن در مورد آنچه اتفاق افتاده است او را به مخاطره می اندازد." تصمیم سختی بود که بیرون بیایم و در مورد این موضوع صحبت کنم، اما ندا برای دلیلی مرد. او برای حقوق ابتدایی می جنگید... نمی خواهم که خونش بی ثمر ریخته شده باشد".
بی بی سی : نیروی انتظامی ایران می گوید که آرش حجازی شاهدی که در لحظه مرگ ندا آقا سلطان در تجمع های معترضان به نتایج انتخابات حاضر بود، از سوی وزارت اطلاعات ایران و پلیس بین الملل تحت تحقیب است.آقای احمدی مقدم توضیحی در باره اتهام آقای حجازی نداده اما گفته است که آقای حجازی در پرونده قتل ندا آقا سلطان به عنوان شاهد، جنجال سازی کرده است.خبرگزاری های داخلی نوشته اند:"آرش حجازی پزشکی که در صحنه مرگ ندا آقا سلطان حضور داشته، بعد از خروج از کشور طی مصاحبه با رسانه های خارجی در باره این صحنه جنجال سازی کرده است."آقای احمدی مقدم "قتل ندا آقا سلطان" را یک سناریوی از پیش تعیین شده خوانده و گفته: "آرش حجازی یکی از شاهدان این ماجرا که در این پرونده نقش داشته و اقدام به سم پاشی علیه نظام کرده، فراری است و وزارت اطلاعات در پی دستگیری این فرد است."ندا آقا سلطان، در روز شنبه ۳۰ خرداد در تهران در اثر اصابت گلوله به قلبش کشته شد.تصاویر و عکس هایی خانم آقا سلطان بلافاصله در سایت ها و رسانه های خبری مختلف در سراسر جهان به عنوان نمادی از کشته شدگان درگيری های پس از انتخابات رياست جمهوری در ايران منتشر شد.آرش حجازی پزشک ایرانی در آخرین لحظات زندگی ندا آقا سلطان تلاش کرد جان او را نجات دهد اما ندا در کمتر از یک دقیقه جان سپرد.
روز واقعهآقای حجازی که در دانشگاهی در جنوب انگلستان مشغول تحصیل است در گفتگو با بی بی سی گفت که چگونه عده ای از حاضران در صحنه برای مدتی کوتاه دور فرد بسیجی مسلحی را که به نظر می رسیده شلیک کردن به ندا را انکار نمی کند، گرفتند.او گفت که پس از این اتفاق سه شب نخوابیده است و می خواهد افشاگری کند تا مرگ ندا بی ثمر نماند.او در مورد روز حادثه گفت: "سر و صدا را در خیابان شنیدیم و تصمیم گرفتیم برویم و ببینیم چه خبر است. خیابان خسروی را تا انتها رفتیم و رسیدیم به خیابان کارگر، جایی که مردم جمع شده بودند. مأموران پلیس ضد شورش حدود پنجاه متر پائین تر با موتورسیکلت هایشان ایستاده بودند و مردم را عقب می راندند. ناگهان گاز اشک آور به میان مردم پرتاب شد و مردم وحشت کردند".آقای حجازی گفت که همزمان با پرتاب گاز اشک آور، مأموران هم با موتورسیکلت به سمت جمعیت حرکت کردند و جمعیت در طول خیابان خسروی شروع به دویدن کردند: "ندا هم در میان آنها بود".او گفت در تقاطع خیابان خسروی و خیابان صالحی جمعیت به تدریج متفرق می شدند و فقط چند نفر ایستاده بودند تا ببینند چه باید بکنند. "ناگهان صدای شلیکی شنیدیم. از دوستم که کنارم ایستاده بود پرسیدم که چی بود؟ گلوله بود؟ او گفت که می گویند گلوله های پلاستیکی می زنند. در همان لحظه من برگشتم و دیدم که خون از سینه ندا که در چند متری من ایستاده بود فواره می زند".آقای حجازی همچنین به تلویزیون انگلیسی بی بی سی گفت که ابتدا گمان کرده که تیر اندازی از روی یک پشت بام انجام شده است. اما کمی بعد تظاهرات کنندگان را دیده است که مرد مسلح موتور سواری را گرفته اند."مردم فریاد می زدند "گرفتیمش، گرفتیمش". او را خلع سلاح کردند و کارت شناسایی اش را که نشان می داد عضو بسیج است، گرفتند. مردم خیلی عصبانی بودند و او فریاد می زد:" نمی خواستم بکشمش." مردم نمی دانستند با او باید چکاربکنند و گذاشتند که برود. اما کارت شناسایی اش را گرفتند. کسانی هستند که می دانند او کیست. چند نفر هم از او عکس گرفتند".آقای حجازی گفت می داند صحبت کردن در مورد آنچه اتفاق افتاده است او را به مخاطره می اندازد." تصمیم سختی بود که بیرون بیایم و در مورد این موضوع صحبت کنم، اما ندا برای دلیلی مرد. او برای حقوق ابتدایی می جنگید... نمی خواهم که خونش بی ثمر ریخته شده باشد".
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سؤال این است که زیر فشار این خفقان، جوانها چطور تظاهرات بکنند (چون مؤثرترین آکسیون فرسایش دهندهٔ کودتاچیها، تظاهرات توی خیابون به شکل پراکندهست به همراه کارهای دیگه). از اونطرف هم تأکید این بندهٔ حقیر این است که به هیچ وجه نباید جون بچهها به خطر بیفته. درواقع تمام هنر باید این باشه که با حداکثر احتیاط این کار انجام بشه. حالا چطوری میشه این رو انجام داد؟ پاسخ ایناست که از تجربهٔ کشورهای دیگه درس بگیریم.
درآرژانتین وقتی در ۱۹۷۶ کودتای نظامی شد و بسیار کودتای خشنی بود، دانشجوها اومدند نوعی تظاهرات به وجود آوردند که بهش میگن بلیتز دمانستریشن (Blitz Demonstration). بلیتز یعنی برقآسا، فوری. در شطرنج هم بازیهایی که طرفین سه تا پنج دقیقه بیشتر وقت ندارند، بهش بازیهای بلیتز میگن. این تظاهرات برقآسا یا بلیتز به این نحو هست: (اون موقع اگر دانشجوها رو حکومت کودتای ژنرالها برای تظاهرات میگرفت، تیربارون میکردند) کاری که دانشجوها کردند، این بود که دستههای چهل-پنجاه نفری میشدند (شاید اون موقع بیشتر از دوهزارتا نبودند و مدتی که این تظاهرات رو ادامه دادند مردم بهشون پیوستند که اون تظاهرات بزرگ غذا و خوراک در سراسر آرژانتین شد که ژنرالها رو کشید پایین) ولی در اون مرحلهای که میخواستند حضور خودشون رو اعلام بکنند، در دستههای چهل پنجاه نفری، تظاهرات واقعاً پنج دقیقه طول میکشید. بخصوص در جاهای عمومی که حمل و نقل هستش، مثل ایستگاههای مترو، مثل ایستگاههای اتوبوس، مثل دهنهٔ بازار، مثل شهرداریها، اداراتی که مردم هستند و جمعیت رفت و آمد داره. بهترینجا جای عمومیه. (درمورد مترو، حکومت آرژانتینیها یکدورهای ناچار شده بود حتی مترو رو تعطیل بکنه و خودش اینطوری کار رو مختل میکرد) ولی باید ظرف پنج دقیقه بچهها جمع بشند. حتماً حتماً از شعارهاشون و فعالیتشون عکس و فیلم بگیرند و اونرو منعکس بکنند، بفرستند برای اینکه متقابلاً برگرده به مردم و روحیه خلق بکنه، شعارهای محوریشون رو همونجا ظرف پنج دقیقه بگن، مثل «نترسین نترسین ما همه با هم هستیم» یا «رأی مارو پس بدین» یا «دولت جنایت میکند، رهبر حمایت میکند» یا «مرگ بر دیکتاتور». به نظر من این چهار-پنج تا شعار، شاید از بین همهٔ شعارهایی که تکرار شده، مناسبتر باشه ولی هر شعاری رو که خودشون انتخاب میکنند، ظرف پنج دقیقه باید این شعار رو بدند و متفرق شند. باید در جاهای مختلف باشه؛ یعنی در یک روز میشه در صد نقطهٔ تهران، همینطور هم در شهرستانها، تظاهرات برقآسا گذاشت و به این ترتیب نیروهای کودتاچی رو هم دچار سردرگمی و فرسایش و جابجا شدن میکنند و بعد هم با قراری که گذاشتند متفرق بشند.کاری هم که مردم در پشتیبانی از جوانهاشون میتونند بکنند، این است که به محض اینکه جوانها این تظاهرات پنج دقیقهایشون رو برگزار کردند، با هورا کشیدن یا دست زدن (هرکدوم که کمتر خطر داره یا هردو)، اون جوانها رو دلگرم کنند و به محض این هم که سر و کلهٔ مأمورها پیدا شد که دنبالشون بکنند و تعقیبشون بکنند، با یک هوی ساده، زیر لبی حتی با دهنهای بسته، با یک هومی کشیدن، نارضایتی خودشون رو باید ابراز بکنند و درواقع اعصاب اونها رو خورد بکنند و فرسایششون بدند.از من پرسیده بودند که اگر تظاهرات بلیتز (Blitz)، تظاهرات برقآسا، پنج دقیقه جمع بشیم و پراکنده بشیم، بهخصوص توی مترو این خطر هست که دوربین داره و قیافه ها شناخته میشه؛ چیکار باید کرد؟ مترو از این حیث مشکل داره. چند تا راهحل برای این هست. یکی اینکه کافیست هر ایستگاهی رو میخواهید انتخاب بکنید، یک روز قبلش نگاه بکنید دوربینها کجاست و سعی کنید جاهایی بایستید که دوربین نباشه. راهحل دوم این است که اگر خطری نداشته باشه، خیلی ساده با یک اسپری میشه یک رنگ روش بپاشی، جلوی دوربین رو مسدود کنی و از کار بندازیش. البته سادهترینش این هست که از این ماسکهای که برای آلودگی و جلوگیری از سرماخوردگی و … همه میزنند، توی جیب بچههایی که میخوان این کار رو بکنند باشه؛ در لحظهای که میخوان تظاهرات رو شروع بکنند، این ماسک رو روی صورتشون بزنند؛ در نتیجه فقط چشمشون معلومه و به فرض هم که دوربین مترو بگیره، شناسایی نمیشند. راههای دیگه هم هست، مثل یک روسری یا دستمال سبز و امثالهم و من مطمئنم که خود شما خیلی راهحلهای بهتری رو پیدا میکنید. ضمناً تمام مزیت این تظاهرات برقآسا در چند نقطه این است که اون گروه و کمیتهای که این کار رو انجام میده از همون مترو باید استفاده بکنه، جابجا بشه در سطح شهر، برای اینکه نیروهای سرکوبگر نمیتونن از طریق مترو جابجا بشند؛ اونها باید با ماشین و موتور و اینها در سطح ترافیک جابجا بشند. گروه بره یک نقطهٔ دیگه این کار رو بکنه. اگرهم بیاد بیرون از مترو اونجا تظاهراتش رو بکنه برگرده توی مترو، با مترو بره به جای دیگه و این تحرک هست که خیلی مهمه؛ برای اینکه این تحرک در سطح تهران و شهرستانها میتواند که نیروهای سرکوبگر و نیروهای کودتاچیرو کاملاً فرسایش بده. اونها برای اینکه تعدادشون کمه، تعدادشون قطعاً یکپنجاهم و یکصدم شما هم نیست، فقط با ایجاد رعب و وحشت میخوان که ساکت بکنند و وقتی ناچار بشند دائماً جابجا شند، دائماً از این سر شهر برند اون سر شهر، از این شهر برند به اون شهر، مطمئن باشید فرسایش پیدا میکنند؛ بهخصوص اینکه اگر دستشون به شما نرسه و مردم هم با تشویق شما و با هو کردن اونها و یا با ادامهٔ شعار، روحیهشون رو ضعیف بکنن.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بازاریان و اعتصاب؛ آتش زیر خاکستر
در پی اعتراض به پیروزی تقلبی و نادرست احمدی نژاد، رئیس جمهور محافظه کار افراطی، در نخستین روز هفته، موسوی بازاریان را به اعتصاب همگانی فراخواند. با وجود این تقلب آشکار، بازاریان درخواست وی را دنبال نکردند. مهدی، پارچه فروش بازار در گفتگوی تلفنی گفت: اعتراض کردن چه فایده یی دارد. طبق معمول کسانی که بلند و جدی حرف می زنند، مجازات شده ، وبه دنبال آن ،اکثریت ناچار به سکوت می شوند. او افزود درقلب بازاردر جنوب تهران، این جای پرپیچ وخم، به مساحت چهار کیلومترمربع ، پلیس مخفی برای پیشگیری وجلوگیری از هرکاری در همه جا حضور دارد. وی مانند بسیاری از همکارانش، مغازه ی پدرش را اداره می کند. او ترجیح می دهد، در برابر فشار و از ترس انتقام، موقتا از هر واکنشی خودداری کند، و پس از آن که بحران کنونی (بعد از انتخابات) پایان گرفت، آزادانه دست بکار شود.عامل کلیدی جمهوری اسلامییک مفسر ایرانی که ترجیح می دهد گمنام باشد، گفت : همگان باید بدانند، که بازار تهران عامل کلیدی جمهوری اسلامی است، و به منزله دستگاه تنفسی اقتصاد کشور است. هنگامی که بازار غرش می کند، دولت می لرزد. در سال 1979، شاه متهم شده بود، که کشور را مدرنیزه کرده، به فروشگاه های بزرگ اجازه رقابت با بازار داده، و کشور را به غربی ها فروخته است. بازاریان با روحانیون هم پیمان شدند، واین ائتلاف سرنگونی شاه را تسریع کرد.هنگامی که ملایان به قدرت رسیدند، دستگاه حاکمه اسلامی، بازرگانی بین المللی را به انحصار خود درآورد. بازاریان مقررات جدید را پذیرفتند، و در سایه ی سنت دیرینه زد وبند، توانستند، با نادیده گرفتن قانون، بخشی ازواردات را از آن خود سازند .محسن،عمده فروش بازارتهران یادآور شد، به گفته ی کارشناسان، در سراسر کشور، عمده فروشان بازار، نیاز های بازرگانی حدود سه میلیون کاسب خرده فروش را تامین می کنند . به این ترتیب شبکه یی که در اطراف بازارایرانی به وجود می آید، شش میلیون نفر،یعنی یک چهارم جمعیت فعال کشور است.با این آگاهی، به دنبال اعتصاب عمومی، کشور فلج می شود. مشکل اینجا است، که امروز دستهایم بسته است، و در صورت اعتصاب ما نخستین قربانیان این فلج شدن خواهیم بود. به گفته ی او، اوضاع و احوال نسبت به سی سال پیش متفاوت است. در آن زمان، بازرگانان برای چندین ماه بستن مغازه ها دشواری نداشتند، زیرا جیب هایشان پر از پول بود. شوربختانه امروز امکان چنین کاری را نداریم، زیرا وضع اقتصادی بد است، بیکاری و تورم قیمت ها رو به افزایش است، فروش ما به میزان چشمگیری کاهش یافته و صندوق ها خالی است، وضعیت مالی به اندازه ی کافی بحرانی شده است.طلا فروشی، با اندوه می گوید: به دنبال تظاهرات و بی ثباتی سیاسی، بسیاری از مشتریان فرار کرده اند، روزهایی پشت سرنهاده ام، که هرگز فروش نداشته ام. او می افزاید، اگر سیاستمداران ما موفق به یک سازش نشوند، ورشکسته خواهم شد.
اعتصاب کار خوبی برای نشان دادن همبستگی بامردم ایران است. از شنبه گذشته ، تظاهرکنندگان شدیدا سرکوب شده اند، وتوان دنبال کردن آن را ندارند. درحال حاضر،معترضین به شکل های دیگر نافرمانی مدنی می اندیشند.خویشان شهیدشدگان طرفدار موسوی، با پردلی عکس شهیدان را پشت شیشه عقب ماشین ها گذاشته اند. به گفته ی چند منبع خبری که با تهران تماس گرفته اند، عده یی از روسای شرکت ها، به نشانه همبستگی با مردم، شرکت هایشان را تعطیل کرده، وبه کارگران خود مرخصی داده اند.رضا یک بازاری دیگر گفت: شب ها هزاران ایرانی به پشت بام خانه های خود برای گفتن الله اکبر، و مرگ بر دیکتاتورمی روند. ولی جنبش مردم سازماندهی جدی ندارد. محسن عمده فروش بازار می گوید: من از خودم می پرسم، آیا به آن می ارزد، که همه چیز رافدا کنم؟ و به عنوان مثال یادآور می شود: در اکتبرگذشته، بازاریان به اعتراض به افزایش سه در صدی مالیات از سوی احمدی نژاد، چند روزی اعتصاب کردند، در پایان، این اعتصاب برای ما بسیار گران تمام شد، زیرا همکاران ما را بازداشت کردند، و با آن که پیروز شدیم، و طرح افزایش مالیات معلق شد، ولی به دنبال این اعتصاب درآمد ما کم شد. اگر این طرح دوباره مطرح شود، دوباره خطر درگیری وجود دارد، و بهتر است ، دولت نگران آتشی باشد، که در زیر خاکستراست.
در پی اعتراض به پیروزی تقلبی و نادرست احمدی نژاد، رئیس جمهور محافظه کار افراطی، در نخستین روز هفته، موسوی بازاریان را به اعتصاب همگانی فراخواند. با وجود این تقلب آشکار، بازاریان درخواست وی را دنبال نکردند. مهدی، پارچه فروش بازار در گفتگوی تلفنی گفت: اعتراض کردن چه فایده یی دارد. طبق معمول کسانی که بلند و جدی حرف می زنند، مجازات شده ، وبه دنبال آن ،اکثریت ناچار به سکوت می شوند. او افزود درقلب بازاردر جنوب تهران، این جای پرپیچ وخم، به مساحت چهار کیلومترمربع ، پلیس مخفی برای پیشگیری وجلوگیری از هرکاری در همه جا حضور دارد. وی مانند بسیاری از همکارانش، مغازه ی پدرش را اداره می کند. او ترجیح می دهد، در برابر فشار و از ترس انتقام، موقتا از هر واکنشی خودداری کند، و پس از آن که بحران کنونی (بعد از انتخابات) پایان گرفت، آزادانه دست بکار شود.عامل کلیدی جمهوری اسلامییک مفسر ایرانی که ترجیح می دهد گمنام باشد، گفت : همگان باید بدانند، که بازار تهران عامل کلیدی جمهوری اسلامی است، و به منزله دستگاه تنفسی اقتصاد کشور است. هنگامی که بازار غرش می کند، دولت می لرزد. در سال 1979، شاه متهم شده بود، که کشور را مدرنیزه کرده، به فروشگاه های بزرگ اجازه رقابت با بازار داده، و کشور را به غربی ها فروخته است. بازاریان با روحانیون هم پیمان شدند، واین ائتلاف سرنگونی شاه را تسریع کرد.هنگامی که ملایان به قدرت رسیدند، دستگاه حاکمه اسلامی، بازرگانی بین المللی را به انحصار خود درآورد. بازاریان مقررات جدید را پذیرفتند، و در سایه ی سنت دیرینه زد وبند، توانستند، با نادیده گرفتن قانون، بخشی ازواردات را از آن خود سازند .محسن،عمده فروش بازارتهران یادآور شد، به گفته ی کارشناسان، در سراسر کشور، عمده فروشان بازار، نیاز های بازرگانی حدود سه میلیون کاسب خرده فروش را تامین می کنند . به این ترتیب شبکه یی که در اطراف بازارایرانی به وجود می آید، شش میلیون نفر،یعنی یک چهارم جمعیت فعال کشور است.با این آگاهی، به دنبال اعتصاب عمومی، کشور فلج می شود. مشکل اینجا است، که امروز دستهایم بسته است، و در صورت اعتصاب ما نخستین قربانیان این فلج شدن خواهیم بود. به گفته ی او، اوضاع و احوال نسبت به سی سال پیش متفاوت است. در آن زمان، بازرگانان برای چندین ماه بستن مغازه ها دشواری نداشتند، زیرا جیب هایشان پر از پول بود. شوربختانه امروز امکان چنین کاری را نداریم، زیرا وضع اقتصادی بد است، بیکاری و تورم قیمت ها رو به افزایش است، فروش ما به میزان چشمگیری کاهش یافته و صندوق ها خالی است، وضعیت مالی به اندازه ی کافی بحرانی شده است.طلا فروشی، با اندوه می گوید: به دنبال تظاهرات و بی ثباتی سیاسی، بسیاری از مشتریان فرار کرده اند، روزهایی پشت سرنهاده ام، که هرگز فروش نداشته ام. او می افزاید، اگر سیاستمداران ما موفق به یک سازش نشوند، ورشکسته خواهم شد.
اعتصاب کار خوبی برای نشان دادن همبستگی بامردم ایران است. از شنبه گذشته ، تظاهرکنندگان شدیدا سرکوب شده اند، وتوان دنبال کردن آن را ندارند. درحال حاضر،معترضین به شکل های دیگر نافرمانی مدنی می اندیشند.خویشان شهیدشدگان طرفدار موسوی، با پردلی عکس شهیدان را پشت شیشه عقب ماشین ها گذاشته اند. به گفته ی چند منبع خبری که با تهران تماس گرفته اند، عده یی از روسای شرکت ها، به نشانه همبستگی با مردم، شرکت هایشان را تعطیل کرده، وبه کارگران خود مرخصی داده اند.رضا یک بازاری دیگر گفت: شب ها هزاران ایرانی به پشت بام خانه های خود برای گفتن الله اکبر، و مرگ بر دیکتاتورمی روند. ولی جنبش مردم سازماندهی جدی ندارد. محسن عمده فروش بازار می گوید: من از خودم می پرسم، آیا به آن می ارزد، که همه چیز رافدا کنم؟ و به عنوان مثال یادآور می شود: در اکتبرگذشته، بازاریان به اعتراض به افزایش سه در صدی مالیات از سوی احمدی نژاد، چند روزی اعتصاب کردند، در پایان، این اعتصاب برای ما بسیار گران تمام شد، زیرا همکاران ما را بازداشت کردند، و با آن که پیروز شدیم، و طرح افزایش مالیات معلق شد، ولی به دنبال این اعتصاب درآمد ما کم شد. اگر این طرح دوباره مطرح شود، دوباره خطر درگیری وجود دارد، و بهتر است ، دولت نگران آتشی باشد، که در زیر خاکستراست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یورش به دانشگاه بابل و دستگیری 2 تن از دانشجویان
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده از دانشگاه نوشیروانی بابل ، ساعاتی پیش مامورین وزارت اطلاعات به دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل یورش بردند و حداقل 2 دانشجوی این داشنگاه را دستگیر و به نقطۀ نامعلومی منتقل کردند.حوالی ساعت 13:00 امروز مامورین وزارت اطلاعات به سمت 2 دانشجوی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل یورش بردند و یکی از آنها را دستگیر و به نقطۀ نامعلومی منتقل کردند.دانشجوئی که امروز دستگیر شد نیما نحوی نام دارد. او در روزهای اخیر بارها مورد یورش مامورین وزارت اطلاعات قرار گرفته بود. او در این یورشها که توسط مامورین وزارت اطلاعات صورت می گرفت دچار صدماتی شده بود ولی با حمایت سایر دانشجویان هر بار طرح دستگیری او خنثی میشد. بنابه گفتۀ فعالین دانشجوئی این دانشگاه صبح امروز مامورین وزارت اطلاعات علی تقی پور دانشجوی دیگر این دانشگاه را دستگیر و به نقطۀ نامعلومی منتقل کردند.در حال حاضر ایمان صادقی،محسن برزگر،حمید جهان تیغ و سیاوش سلیمی نژاد در بازداشت وزارت اطلاعات بسر می برند. هنوز از محل بازداشت و وضعیت آنها هیچ خبری در دست نیست. بنابه گفتۀ دانشجویانی که اخیر از بازداشت مامورین وزارت رها یی یافتند. بازجویان وزارت اطلاعات داشجویان زندانی را تحت وحشیانه ترین شکنجه های جسمی و روحی قرار میدهند.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، یورش وحشیانۀ مامورین وزارت اطلاعات به حریم دانشگاه و دستگیری دانشجویان و تحت شکنجه قرار داند و بی اطلاع نگه داشتن خانواده های آنها از محل بازداشت و وضعیت آنها را محکوم می کند. از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار پایان دادن به سکوت در مقابل جنایتهای که توسط این رژیم علیه مردم ایران و بخصوص دانشجویان روا داشته می شود است و همچنین برای پایان دادن به این جنایتها خواستار ارجاع پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل است.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده از دانشگاه نوشیروانی بابل ، ساعاتی پیش مامورین وزارت اطلاعات به دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل یورش بردند و حداقل 2 دانشجوی این داشنگاه را دستگیر و به نقطۀ نامعلومی منتقل کردند.حوالی ساعت 13:00 امروز مامورین وزارت اطلاعات به سمت 2 دانشجوی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل یورش بردند و یکی از آنها را دستگیر و به نقطۀ نامعلومی منتقل کردند.دانشجوئی که امروز دستگیر شد نیما نحوی نام دارد. او در روزهای اخیر بارها مورد یورش مامورین وزارت اطلاعات قرار گرفته بود. او در این یورشها که توسط مامورین وزارت اطلاعات صورت می گرفت دچار صدماتی شده بود ولی با حمایت سایر دانشجویان هر بار طرح دستگیری او خنثی میشد. بنابه گفتۀ فعالین دانشجوئی این دانشگاه صبح امروز مامورین وزارت اطلاعات علی تقی پور دانشجوی دیگر این دانشگاه را دستگیر و به نقطۀ نامعلومی منتقل کردند.در حال حاضر ایمان صادقی،محسن برزگر،حمید جهان تیغ و سیاوش سلیمی نژاد در بازداشت وزارت اطلاعات بسر می برند. هنوز از محل بازداشت و وضعیت آنها هیچ خبری در دست نیست. بنابه گفتۀ دانشجویانی که اخیر از بازداشت مامورین وزارت رها یی یافتند. بازجویان وزارت اطلاعات داشجویان زندانی را تحت وحشیانه ترین شکنجه های جسمی و روحی قرار میدهند.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، یورش وحشیانۀ مامورین وزارت اطلاعات به حریم دانشگاه و دستگیری دانشجویان و تحت شکنجه قرار داند و بی اطلاع نگه داشتن خانواده های آنها از محل بازداشت و وضعیت آنها را محکوم می کند. از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار پایان دادن به سکوت در مقابل جنایتهای که توسط این رژیم علیه مردم ایران و بخصوص دانشجویان روا داشته می شود است و همچنین برای پایان دادن به این جنایتها خواستار ارجاع پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل است.
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر کمسیون
حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
MMS و GPRS هم قطع شد
همزمان با قطع ارتباط شبکه پيامکوتاه تلفنهمراه، امکان استفاده از سرويسهاى MMS و GPRS نيز غيرممکن شده است.بعد از قطع شبکه سرويس پيامکوتاه در شب 21 خرداد ماه سال جارى دو سرويس پرطرفدار ديگر نيز به فاصله يک روز از دسترس خارج شد.سرويس GPRS دو اپراتور بزرگ کشور(همراه اول و ايرانسل) که بعد از پيامک به محبوبترين سرويس مورد استفاده کاربران تبديل شده بود به فاصله تنها يکروز به سرنوشت پيامک دچار شدند.سرويس GPRS همراه اول باوجود گذشت فعاليت چند ماهه نتوانسته بود به نسبت کل کاربران همراه اول(درحدود 31 ميليون نفر) استفاده کننده جذب کند که البته اين امر هم به سرعت ضعيف GPRS اين اپراتور مربوط مىشود ولى در عين حال عده قليلى هم که از اين سرويس استفاده مىکردند درست يکروز بعد از انتخابات باعدم دسترسى مواجه شدند و در مقابل سرويس GPRS اپراتور دوم که به نسبت کاربران بيشترى براى اين سرويس جذب کرده بود هم به اين مشکل دچارشد.ولى در اين بين سرويس MMS زودتر از دو سرويس ديگر و در تاريخ 19 خرداد ماه جارى از دسترس خارج شد که دليل اين امر مشکلات فنى اعلام شده بود که تاکنون نيز اين قطعى ادامه دارد.مسدود شدن شبکه پيام کوتاه، اماماس و جىپىاراس تلفن همراه از روز 21خردادماه سال جارى تا به امروز (چهارشنبه) همچنان ادامه دارد و اين مسئله سبب شده تا ارتباط بيش از 31 ميليون مشترک اپراتور اول، 14ميليون مشترک اپراتور دوم و يک ميليون مشترک تاليا که از اين سرويسهاى ارتباطى استفاده مىکنند به کلى قطع شود.شايان ذکر است، برخى شنيدهها حاکى از آن است قطع سرويسهايGPRS، MMS و SMS باعث زياندهى اپراتورهاى تلفنهمراه به دليل کاهش درآمدشده است، از اين رو اپراتورها براى جبران و ضرر کمتر تعرفه مکالمات خود را تاحدود زيادى افزايش دادهاند.شايان ذکر است، درحال حاضر تنها سرويس قابل دسترس در حوزه تلفنهمراه سرويس مکالمه است و حتى سرويس پيامکوتاه شهرستانها که به گفته وزير ارتباطات برقرار شده با اختلال بسيار زيادى همراه است.
مخابرات: زمان وصل پيامک مشخص نيست درهمين حال مدير عامل شرکت مخابرات با اشاره به برخى اخبار منتشر شده درخصوص برقرارى خدمات ارسال پيامک تا پايان هفته جارى گفت؛ زمان وصل پيامک در تهران هنوز مشخص نيست.صابر فيضى درباره اتصال مجدد سرويس پيامک بعد از دو هفته اظهار کرده از برقرارى اساماسها تا پايان هفته جارى اطلاعى ندارم.زارعيان، مدير کل روابط عمومى شرکت مخابرات ايران نيز درخصوص اين مسئله گفت: اتصال پيامک تا پايان هفته جارى يک حدس بوده و به صورت رسمى نامهاى مبنى بر اتصال آن اعلام نشده است.زارعيان با تأکيد بر اينکه چيزى به صورت رسمى به منظور اتصال اساماسها گفته نشده، افزود: با توجه به آرام شدن شرايط و اعلام صحت انتخابات اين احتمال را مىدهيم که تا پايان هفته smsها وصل شود. پيش از اين اعلام شده بود که تا پايان هفته جارى سرويس اس اماس وصل خواهد شد. از دوشنبه هفته گذشته سرويس ارسال پيامک در اکثر شهرستانها وصل شده و در پايان هفته گذشته نيز تمام شهرستانها توانستند از اين خدمات استفاده کنند. برخى مقامات قضايى کشور علت قطع پيامک را در 18 روز اخير «مشکلات امنيتي» عنوان کردهاند.
همزمان با قطع ارتباط شبکه پيامکوتاه تلفنهمراه، امکان استفاده از سرويسهاى MMS و GPRS نيز غيرممکن شده است.بعد از قطع شبکه سرويس پيامکوتاه در شب 21 خرداد ماه سال جارى دو سرويس پرطرفدار ديگر نيز به فاصله يک روز از دسترس خارج شد.سرويس GPRS دو اپراتور بزرگ کشور(همراه اول و ايرانسل) که بعد از پيامک به محبوبترين سرويس مورد استفاده کاربران تبديل شده بود به فاصله تنها يکروز به سرنوشت پيامک دچار شدند.سرويس GPRS همراه اول باوجود گذشت فعاليت چند ماهه نتوانسته بود به نسبت کل کاربران همراه اول(درحدود 31 ميليون نفر) استفاده کننده جذب کند که البته اين امر هم به سرعت ضعيف GPRS اين اپراتور مربوط مىشود ولى در عين حال عده قليلى هم که از اين سرويس استفاده مىکردند درست يکروز بعد از انتخابات باعدم دسترسى مواجه شدند و در مقابل سرويس GPRS اپراتور دوم که به نسبت کاربران بيشترى براى اين سرويس جذب کرده بود هم به اين مشکل دچارشد.ولى در اين بين سرويس MMS زودتر از دو سرويس ديگر و در تاريخ 19 خرداد ماه جارى از دسترس خارج شد که دليل اين امر مشکلات فنى اعلام شده بود که تاکنون نيز اين قطعى ادامه دارد.مسدود شدن شبکه پيام کوتاه، اماماس و جىپىاراس تلفن همراه از روز 21خردادماه سال جارى تا به امروز (چهارشنبه) همچنان ادامه دارد و اين مسئله سبب شده تا ارتباط بيش از 31 ميليون مشترک اپراتور اول، 14ميليون مشترک اپراتور دوم و يک ميليون مشترک تاليا که از اين سرويسهاى ارتباطى استفاده مىکنند به کلى قطع شود.شايان ذکر است، برخى شنيدهها حاکى از آن است قطع سرويسهايGPRS، MMS و SMS باعث زياندهى اپراتورهاى تلفنهمراه به دليل کاهش درآمدشده است، از اين رو اپراتورها براى جبران و ضرر کمتر تعرفه مکالمات خود را تاحدود زيادى افزايش دادهاند.شايان ذکر است، درحال حاضر تنها سرويس قابل دسترس در حوزه تلفنهمراه سرويس مکالمه است و حتى سرويس پيامکوتاه شهرستانها که به گفته وزير ارتباطات برقرار شده با اختلال بسيار زيادى همراه است.
مخابرات: زمان وصل پيامک مشخص نيست درهمين حال مدير عامل شرکت مخابرات با اشاره به برخى اخبار منتشر شده درخصوص برقرارى خدمات ارسال پيامک تا پايان هفته جارى گفت؛ زمان وصل پيامک در تهران هنوز مشخص نيست.صابر فيضى درباره اتصال مجدد سرويس پيامک بعد از دو هفته اظهار کرده از برقرارى اساماسها تا پايان هفته جارى اطلاعى ندارم.زارعيان، مدير کل روابط عمومى شرکت مخابرات ايران نيز درخصوص اين مسئله گفت: اتصال پيامک تا پايان هفته جارى يک حدس بوده و به صورت رسمى نامهاى مبنى بر اتصال آن اعلام نشده است.زارعيان با تأکيد بر اينکه چيزى به صورت رسمى به منظور اتصال اساماسها گفته نشده، افزود: با توجه به آرام شدن شرايط و اعلام صحت انتخابات اين احتمال را مىدهيم که تا پايان هفته smsها وصل شود. پيش از اين اعلام شده بود که تا پايان هفته جارى سرويس اس اماس وصل خواهد شد. از دوشنبه هفته گذشته سرويس ارسال پيامک در اکثر شهرستانها وصل شده و در پايان هفته گذشته نيز تمام شهرستانها توانستند از اين خدمات استفاده کنند. برخى مقامات قضايى کشور علت قطع پيامک را در 18 روز اخير «مشکلات امنيتي» عنوان کردهاند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعضای هیات علمی دانشگاه امیرکبیر خواستار آزادی تمامی اساتید و عذرخواهی مسئولین شدند
اساتید دانشگاه امیرکبیر با انتشار بیانیه ای نسبت به بازداشت چند نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه اعتراض کرد و خواستار آزادی آنها تا آخر وقت امروز و عذرخواهی مسئولین مربوطه شدند.
اعضای هیات علمی دانشگاه امیرکبیر در نامه خود همچنین به تهدیدهای صورت گرفته دانشجویان اعتراض کرده و خواستار ایجاد امنیت شغلی برای تمامی اساتید دانشگاه و دانشجویان شدند.
در این بیانیه از علیرضا رهایی رئیس انتصابی دانشگاه امیرکبیر نیز خواسته شده است به ممنوع الورورد کردن دانشجویان پایان داده و به تمامی دانشجویان اجازه داده شود به دانشگاه وارد شوند.
لازم به ذکر است هفته گذشته پس از دیدار اساتید دانشگاه های تهران با میرحسین موسوی نزدیک به ۷۰ نفر از آنان بازداشت شدند که اکثر آنان پس از چند ساعت آزاد شدند. اما همچنان تعدادی از اساتید از جمله دکتر علی محدث مدیر گروه رشته علوم کامپیوتر دانشکده ریاضی دانشگاه امیرکبیر همچنان در بازداشت به سر می برند.
در این بیانیه همچنین با توجه به شرایط امنیتی ایجاد شده در دانشگاه و عدم تامین سلامت فعالین دانشجویی، از ریاست دانشگاه امیرکبیر خواسته شده است تا امکان برگزاری امتحان در شهریور ماه برای دانشجویان غایب ایجاد شود.
متن اطلاعیه اعضای هیات علمی دانشگاه امیرکبیر به شرح زیر است:
اساتید دانشگاه امیرکبیر با انتشار بیانیه ای نسبت به بازداشت چند نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه اعتراض کرد و خواستار آزادی آنها تا آخر وقت امروز و عذرخواهی مسئولین مربوطه شدند.
اعضای هیات علمی دانشگاه امیرکبیر در نامه خود همچنین به تهدیدهای صورت گرفته دانشجویان اعتراض کرده و خواستار ایجاد امنیت شغلی برای تمامی اساتید دانشگاه و دانشجویان شدند.
در این بیانیه از علیرضا رهایی رئیس انتصابی دانشگاه امیرکبیر نیز خواسته شده است به ممنوع الورورد کردن دانشجویان پایان داده و به تمامی دانشجویان اجازه داده شود به دانشگاه وارد شوند.
لازم به ذکر است هفته گذشته پس از دیدار اساتید دانشگاه های تهران با میرحسین موسوی نزدیک به ۷۰ نفر از آنان بازداشت شدند که اکثر آنان پس از چند ساعت آزاد شدند. اما همچنان تعدادی از اساتید از جمله دکتر علی محدث مدیر گروه رشته علوم کامپیوتر دانشکده ریاضی دانشگاه امیرکبیر همچنان در بازداشت به سر می برند.
در این بیانیه همچنین با توجه به شرایط امنیتی ایجاد شده در دانشگاه و عدم تامین سلامت فعالین دانشجویی، از ریاست دانشگاه امیرکبیر خواسته شده است تا امکان برگزاری امتحان در شهریور ماه برای دانشجویان غایب ایجاد شود.
متن اطلاعیه اعضای هیات علمی دانشگاه امیرکبیر به شرح زیر است:
جناب آقای دکتر رهاییریاست محترم دانشگاه
با سلام،
احتراما پیرو برخوردهای صورت گرفته با برخی از همکاران هیات علمی و دانشجویان دانشگاه و دستگیری تعدادی از آنها در تاریخ چهارشنبه ۳/۴/۸۸، اعضاء هیات علمی دانشگاه شرکت کننده در جلسه مورخ مورخ ۹/۴/۸۸، با ابراز نگرانی شدید از عواقب و تبعات این برخوردها، به منظور ایجاد شرایط طبیعی برای برگزاری امتحانات پایان ترم، اقدامات عاجل زیر را خواستارند:
۱- آزادی همکاران هیات علمی بازداشت شده تا قبل از چهارشنبه ۱۰/۴/۸۸.
۲- عدم ایجاد ممانعت از حضور کلیه دانشجویان جهت ورود به دانشگاه.
۳- برگزاری امتحانات مجدد در شهریورماه برای دانشجویانی که به هر دلیل امکان حضور در امتحانات را ندارند.
ضمنا مصرانه تاکید می نماید به منظور عدم تکرار حوادث مشابه، موارد ذیل را پی گیری فرمایند:
۱- عذرخواهی از برخورد انجام شده توسط مقامات مسئول.
۲- پیش بینی تمهیدات لازم برای حفظ امنیت شغلی و علمی اساتید و دانشجویان.
کمیته پی گیری کننده مصوبات جلسه مورخ ۹/۴/۸۸اعضاء هیات علمی دانشگاه امیرکبیر
با سلام،
احتراما پیرو برخوردهای صورت گرفته با برخی از همکاران هیات علمی و دانشجویان دانشگاه و دستگیری تعدادی از آنها در تاریخ چهارشنبه ۳/۴/۸۸، اعضاء هیات علمی دانشگاه شرکت کننده در جلسه مورخ مورخ ۹/۴/۸۸، با ابراز نگرانی شدید از عواقب و تبعات این برخوردها، به منظور ایجاد شرایط طبیعی برای برگزاری امتحانات پایان ترم، اقدامات عاجل زیر را خواستارند:
۱- آزادی همکاران هیات علمی بازداشت شده تا قبل از چهارشنبه ۱۰/۴/۸۸.
۲- عدم ایجاد ممانعت از حضور کلیه دانشجویان جهت ورود به دانشگاه.
۳- برگزاری امتحانات مجدد در شهریورماه برای دانشجویانی که به هر دلیل امکان حضور در امتحانات را ندارند.
ضمنا مصرانه تاکید می نماید به منظور عدم تکرار حوادث مشابه، موارد ذیل را پی گیری فرمایند:
۱- عذرخواهی از برخورد انجام شده توسط مقامات مسئول.
۲- پیش بینی تمهیدات لازم برای حفظ امنیت شغلی و علمی اساتید و دانشجویان.
کمیته پی گیری کننده مصوبات جلسه مورخ ۹/۴/۸۸اعضاء هیات علمی دانشگاه امیرکبیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«حضور موثرتر کارگران در جنبش آزادیخواهانه مردم ایران»
رادیو فردا به نقل از: بهروز کارونی
تشکلی به نام «کمیته کارگری دفاع از آرای مردم» که توسط فعالان کارگری در ایران تشکیل شده است، در بیانیه شماره یک خود، ده پیشنهاد را برای آن چه «حضور موثرتر کارگران در جنبش آزادیخواهانه مردم ایران» نامید ارائه کرد.این کمیته با توصیف تظاهرات روزهای پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری به عنوان «جنبش حقطلبانه مردم برای استیفای آرای به غارت رفته و نفی استبداد حاکم» خواستار شرکت کارگران در «اجتماعات اعتراضی مسالمتآمیز در میادین و خیابانها» شد.کمیته کارگری دفاع از آرای مردم همچنین بر تلاش کارگران برای انعکاس و پخش اخبار این اعتراضات، تبدیل فضای محیط کار به فضای اعتراضی مانند تحصن و اعتصابهای کوتاهمدت و گفتوگو با آشنایان و بستگان عضو نیروهای نظامی و انتظامی با هدف پرهیز دادن آنها از رودررویی با مردم تاکید کرده است.صادق کارگر، فعال سندیکایی در نروژ، در گفتوگو با بهروز کارونی، از این کمیته جدیدالتاسیس کارگری در ایران میگوید: اينها بيشتر فعالين کارگری هستند که از سالها پيش در اين زمينهها سابقه کار داشتند؛ افرادی که هم پيوند گستردهای با محافل و مجامع آزادیخواه دارند که برای احقاق حقوق مردم مبارزه میکنند و هم در بين جنبش کارگری صاحبنظر و دارای شناخت هستند. اين جريان جريانی جدی است.با وجود اين که طی روزهای قبل برخی از تشکلهای کارگری بيانيههايی صادر کرده و اعلام کردند در کنار معترضين به نتايج انتخابات رياست جمهوری حرکت خواهند کرد، هدف از تشکيل چنين کميتهای چه بود؟کارگران يکی از طبقات اجتماعی هستند که در اين چند سال بيش از همه سرکوب شده و حقوقشان پايمال شده است. آنها به اعتراضات گستردهای دست زدند که تاکنون پاسخ مناسبی برای آن دريافت نکردهاند و در عوض کارگران را سرکوب و زندانی کردهاند. هنوز هم تعدادی از رهبران و فعالان سنديکايی از جمله آقای اسانلو و آقای مددی در زندان هستند. سنديکای هفتتپه هم مورد تهديد است و همچنين در تظاهرات اول ماه مه ديديم بيش از ۱۰۰ نفر از افراد را بازداشت کردند. بنابراين زمينه نارضايتی در بين طبقه کارگر وجود دارد و به دليل بيکاری، سرکوب، گرانی مسکن، تورم و نااميدی از يک چشمانداز روشن در آينده اين نارضايتی بسيار گسترده است. به همين دليل اکنون که انتخابات اخير انگيزهای شده برای خيزش جنبش دموکراتيک مردمی و گروهها و طبقات اجتماعی مختلف با اهداف مشترک مبارزه میکنند، فعالان کارگری هم احساس کردند که اکنون بهترين زمان است که با شرکت در اين اعتراضات هم از حقوق مردم و هم از دموکراسی و آزادی دفاع کنند و هم شرايطی در کشور ايجاد کنند که به اين وضع ناهنجار، بحران بيکاری، بحران اقتصادی، ناامنی اجتماعی و سرکوبها پايان دهند و شرايط را برای يک زندگی متعارف انسانی فراهم کنند.در نتيجه حرکتهای صورت گرفته با هم هماهنگ هستند و جهت واحدی را مبنی بر اعتراض به تقلب انتخاباتی و احقاق حقوق معوق مانده اجتماعی- سياسی- صنفی دنبال میکنند. در گذشته فعاليت تشکلهای کارگری در ايران معطوف به مسايل صنفی بود، اما اين اعلاميه نگاهی به مسايل سياسی هم دارد. چه عاملی باعث شده اين دسته از فعالين کارگری در کنار مسئله صنفی طبقه کارگر به مسايل سياسی هم توجه داشته باشند؟وقتی در جامعه به حقوق صنفی يک گروه اجتماعی پاسخ داده نشود و آنها را سرکوب کنند، وقتی اجازه فعاليت برای دفاع از منافع و مبارزه با ناحقیها به هيچ سنديکا و گروه اجتماعی داده نشود، طبيعی است که اين اعتراضات صنفی به تدريج شکل سياسی- صنفی به خود میگيرد. وقتی کارگران شرايطی را در مقابل خود میبينند که مانع برآورده شدن حقوق سنديکايی و صنفی آنها است، طبيعی است که کارگران بخشی از مبارزه خود را معطوف به تغيير وضعيت میکنند. تغيير شرايط به صورتی که ديگر کارگران سرکوب نشوند و تغيير کسانی که تمام حقوق صنفی را پايمال میکنند و برای کارگران زندگی بسيار دردناک و پر رنج ايجاد کردهاند. از طرف ديگر وقتی حرکتهای اجتماعی گسترده شکل جنبشی به خود میگيرد، تمام جريانات ناراضی به صحنه میآيند و بخشی از آرمانها و مطالبات خود را در اين جنبش و درهمراهی با ساير گروههای اجتماعی جستوجو میکنند. به نظر من اين يک خودآگاهی است در بين طبقه کارگر که بسيار دقيق و درست است.
تشکلی به نام «کمیته کارگری دفاع از آرای مردم» که توسط فعالان کارگری در ایران تشکیل شده است، در بیانیه شماره یک خود، ده پیشنهاد را برای آن چه «حضور موثرتر کارگران در جنبش آزادیخواهانه مردم ایران» نامید ارائه کرد.این کمیته با توصیف تظاهرات روزهای پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری به عنوان «جنبش حقطلبانه مردم برای استیفای آرای به غارت رفته و نفی استبداد حاکم» خواستار شرکت کارگران در «اجتماعات اعتراضی مسالمتآمیز در میادین و خیابانها» شد.کمیته کارگری دفاع از آرای مردم همچنین بر تلاش کارگران برای انعکاس و پخش اخبار این اعتراضات، تبدیل فضای محیط کار به فضای اعتراضی مانند تحصن و اعتصابهای کوتاهمدت و گفتوگو با آشنایان و بستگان عضو نیروهای نظامی و انتظامی با هدف پرهیز دادن آنها از رودررویی با مردم تاکید کرده است.صادق کارگر، فعال سندیکایی در نروژ، در گفتوگو با بهروز کارونی، از این کمیته جدیدالتاسیس کارگری در ایران میگوید: اينها بيشتر فعالين کارگری هستند که از سالها پيش در اين زمينهها سابقه کار داشتند؛ افرادی که هم پيوند گستردهای با محافل و مجامع آزادیخواه دارند که برای احقاق حقوق مردم مبارزه میکنند و هم در بين جنبش کارگری صاحبنظر و دارای شناخت هستند. اين جريان جريانی جدی است.با وجود اين که طی روزهای قبل برخی از تشکلهای کارگری بيانيههايی صادر کرده و اعلام کردند در کنار معترضين به نتايج انتخابات رياست جمهوری حرکت خواهند کرد، هدف از تشکيل چنين کميتهای چه بود؟کارگران يکی از طبقات اجتماعی هستند که در اين چند سال بيش از همه سرکوب شده و حقوقشان پايمال شده است. آنها به اعتراضات گستردهای دست زدند که تاکنون پاسخ مناسبی برای آن دريافت نکردهاند و در عوض کارگران را سرکوب و زندانی کردهاند. هنوز هم تعدادی از رهبران و فعالان سنديکايی از جمله آقای اسانلو و آقای مددی در زندان هستند. سنديکای هفتتپه هم مورد تهديد است و همچنين در تظاهرات اول ماه مه ديديم بيش از ۱۰۰ نفر از افراد را بازداشت کردند. بنابراين زمينه نارضايتی در بين طبقه کارگر وجود دارد و به دليل بيکاری، سرکوب، گرانی مسکن، تورم و نااميدی از يک چشمانداز روشن در آينده اين نارضايتی بسيار گسترده است. به همين دليل اکنون که انتخابات اخير انگيزهای شده برای خيزش جنبش دموکراتيک مردمی و گروهها و طبقات اجتماعی مختلف با اهداف مشترک مبارزه میکنند، فعالان کارگری هم احساس کردند که اکنون بهترين زمان است که با شرکت در اين اعتراضات هم از حقوق مردم و هم از دموکراسی و آزادی دفاع کنند و هم شرايطی در کشور ايجاد کنند که به اين وضع ناهنجار، بحران بيکاری، بحران اقتصادی، ناامنی اجتماعی و سرکوبها پايان دهند و شرايط را برای يک زندگی متعارف انسانی فراهم کنند.در نتيجه حرکتهای صورت گرفته با هم هماهنگ هستند و جهت واحدی را مبنی بر اعتراض به تقلب انتخاباتی و احقاق حقوق معوق مانده اجتماعی- سياسی- صنفی دنبال میکنند. در گذشته فعاليت تشکلهای کارگری در ايران معطوف به مسايل صنفی بود، اما اين اعلاميه نگاهی به مسايل سياسی هم دارد. چه عاملی باعث شده اين دسته از فعالين کارگری در کنار مسئله صنفی طبقه کارگر به مسايل سياسی هم توجه داشته باشند؟وقتی در جامعه به حقوق صنفی يک گروه اجتماعی پاسخ داده نشود و آنها را سرکوب کنند، وقتی اجازه فعاليت برای دفاع از منافع و مبارزه با ناحقیها به هيچ سنديکا و گروه اجتماعی داده نشود، طبيعی است که اين اعتراضات صنفی به تدريج شکل سياسی- صنفی به خود میگيرد. وقتی کارگران شرايطی را در مقابل خود میبينند که مانع برآورده شدن حقوق سنديکايی و صنفی آنها است، طبيعی است که کارگران بخشی از مبارزه خود را معطوف به تغيير وضعيت میکنند. تغيير شرايط به صورتی که ديگر کارگران سرکوب نشوند و تغيير کسانی که تمام حقوق صنفی را پايمال میکنند و برای کارگران زندگی بسيار دردناک و پر رنج ايجاد کردهاند. از طرف ديگر وقتی حرکتهای اجتماعی گسترده شکل جنبشی به خود میگيرد، تمام جريانات ناراضی به صحنه میآيند و بخشی از آرمانها و مطالبات خود را در اين جنبش و درهمراهی با ساير گروههای اجتماعی جستوجو میکنند. به نظر من اين يک خودآگاهی است در بين طبقه کارگر که بسيار دقيق و درست است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از میان بیش از یکصدو پنجاه پیامی که بصورت ایمیل از ساعت پنج بامداد تا این لحظه (حدود 8:45 بامداد) دریافت کرده و تمامی آنها را گشوده و خوانده و پاسخ داده ایم، دو ایمیل حاوی مطالبی جالب است. یکی از آنها حاوی ویدئوی زیبائی است با صدای خواننده قدیمی آقای "فرهی" که با "تم" سرود ملی "ای ایران"اجرا کرده که در زیر مشاهده می نمائید.
و ایمیل بعدی که برایتان انتشار میدهیم، نامه ای است که یک خانم ایرانی برای دختر "سیدعلی گدا" رهبر جانیان و دزدان و آدم کشان نوشته و ارسال داشته. عین نامه را در زیر برایتان "کپی" کرده ایم، با این توضیح که این نامه در "وبلاگی" بنام <ندای مردم> انتشار یافته که لینک ورود باین "وبلاگ" باین شرح است:
http://motahhareh.wordpress.com/2009/06/22/hamkelasi/
از میان بیش از یکصدو پنجاه پیامی که بصورت ایمیل از ساعت پنج بامداد تا این لحظه (حدود 8:45 بامداد) دریافت کرده و تمامی آنها را گشوده و خوانده و پاسخ داده ایم، دو ایمیل حاوی مطالبی جالب است. یکی از آنها حاوی ویدئوی زیبائی است با صدای خواننده قدیمی آقای "فرهی" که با "تم" سرود ملی "ای ایران"اجرا کرده که در زیر مشاهده می نمائید.
و ایمیل بعدی که برایتان انتشار میدهیم، نامه ای است که یک خانم ایرانی برای دختر "سیدعلی گدا" رهبر جانیان و دزدان و آدم کشان نوشته و ارسال داشته. عین نامه را در زیر برایتان "کپی" کرده ایم، با این توضیح که این نامه در "وبلاگی" بنام <ندای مردم> انتشار یافته که لینک ورود باین "وبلاگ" باین شرح است:
http://motahhareh.wordpress.com/2009/06/22/hamkelasi/
سلام بشری حسینی خامنه ای ، دختر بزرگ رهبر انقلاب
این خواهر ها و هم کلاسی های تو هستند که کشته می شوند ، بشری حسینی خامنه ای ، دختر بزرگ رهبر ایران ، علی خامنه ای
نمی دانم مرا به یاد می آوری یا نه ؟ ما هشت سال در یک مدرسه درس خواندیم؛ مدرسه رفاه را می گویم، همان مدرسه که فرمان انقلاب از آنجا صادر شد و روی پشت بام هایش سران رژیم تیرباران شدند. یادت می آید؟شاید بیشتر باید راهنمایی ات کنم تا مرا به خاطر بیاوری، من در تیم والیبال مدرسه بودم. خیلی وقت ها زنگ تفریح ها روبروی هم می ایستادیم و بازی می کردیم.تو همیشه با یک تویوتای سفید به مدرسه می آمدی ؛ سه تا اسکورت تو راهمیشه همراهی می کردند که یکی از آن سه تا ، خانم زورمند ، در مدرسه هم مراقب تو بود؛ هر جا که می رفتی او هم با تو بود.داستان آن روزها داستان تبعیض آشکاری بود که همیشه مدیر ها و معلم های مدرسه بین ما و تو می گذاشتند. شاید خیلی وقت ها این تبعیض ها را می فهمیدی و شاید هیچ وقت دقت نمی کردی که چطور در هر قرعه کشی در مدرسه نام تو بود که از صندوق بیرون می آمد. این مهم نبود اما همیشه خشمی پنهان را در ما که بچه هایی 11 -12 ساله بودیم بر می انگیخت. یادم نمی رود دوران جنگ صرب ها و بوسنی ها بود و قرار بود هر کلاس برای مجروحین بوسنی پول جمع کند وهر کلاسی که مبلغی بیشتر جمع کرده بود به اردوی لواسان برود. همه بچه ها پول قللک هایشان را جمع کرده ،ورده بودند. کلاس ها هر کدام بین 4000 هزار تومان تا 5000 هزار تومان توانسته بودند پول جمع کنند. رقابت سر ده تومان و بیست تومان بود. اما ناگهان تو آمدی و 30000 هزار تومان که پدرت از سهم خود داده بود برای بوسنی آوردی . بازی بهم خورد و کلاس تو بدون رقیب و با اختلاف بالایی برنده شد. همه اعتراض کردیم که این مسابقه بین بچه ها بوده نه پدر بچه ها . اما کسی به ما گوش نداد و کلاس تو بشری عزیز برنده مسابقه اعلام شد.قصه هایی از این دست زیاد دارم که برایت بگویم اما اینجا نیامده ام تا از خاطرات دوران مدرسه برایت بنویسم. آمده ام تا بنویسم آن آشوب گرانی که پدر تو از آنها یاد می کند ما هستیم. هم کلاسی ها و هم مدرسه ای های خود تو. ندا که در خیابان کارگر به قتل رسید ، دخترک معصومی که هم سن و سال من و توست ، نه سلاحی داشت نه خنجری ، گلویی داشت که آمده بود فریاد بزند حق خود را . چه کسی گفته جواب فریاد گلوله است؟ مگر یادمان رفته این همان روشی بود که شاه پیش گرفت و نابود شد. ندا جان داده و پیکر نحیفش دیگر فریاد نمی شود تا خواب پدر تو را بر هم بزند بشری عزیز اما آیا اسلام و پیامبررحمت اینگونه زیستند که پدر تو رفتار می کند؟ مگر نخوانده ای در نهج البلاغه که امیر المومنین گفته است ” اگر خلخال از پای زن یهودی کنده شود فرد مسلمان دق کند جا دارد”؟صدای الله اکبر های این ملت را اگر پدرت نمی شود تو که می شنوی، نمی شنوی ؟ صدای خشم ملتی که اینچنین به شعورشان توهین شده الله اکبری است که با آن تنها به خدای واحد پناه می برند. ملتی که روزگاری شهید دادند و امروز اوباش خطاب می شوند، ملتی که برای رساندن پیامشان به گوش مسئولین پای صندوق های رای آمدند و اینگونه حق شان ضایع شد. یادت که نرفته کتاب دینی مان را ” الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم” ؟ البته تو بیشتر از اینها خوانده ای و شنیده ای، این را می دانم. اما هیهات که” هفتاد سال طاعت یک شب به باد رفته”اگر پدرت نمی داند چه در این سرزمین و کوچه ها و خیابان هایش می گذرد که من بعید می دانم نداند، اگرشعار الله اکبر را نمی شنود، بوی گاز اشک آور چشمانش را نسوزانده، صدای صفیر گلوله ها به گوشش نمی خورد ، صفحه های اینترنت را برایش باز کن. عکس دخترک معصوم ندا را نشانش بده، روبرویش بایست . فکر می کنم ندا هم پدری دارد ،مادری دارد ، خواهر و برادری دارد مثل تو که پدر داری. ندا یکی از همکلاسی های تو بوده، ندا هم در همین انقلاب اسلامی به مدرسه رفته ، ندا هم مثل تو هزاران آرزو داشته.نگذار فردای این فریاد ها که غریو خشم مردم شکلی دیگر به خود خواهد گرفت درمانده و دربدر دنیایی شوید که جایی برایتان نخواهد داشت و تبعیدیانی شوید که طعم تلخ حقارت جامه تن تان شود. قبل از آنکه دیر شود به پدرت بگو ندا و بشری هر دو یک معنا می دهند و هیهات از روزی که ندای فریادهای ندا ها را نشنویم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از منابع رژیم:
این خواهر ها و هم کلاسی های تو هستند که کشته می شوند ، بشری حسینی خامنه ای ، دختر بزرگ رهبر ایران ، علی خامنه ای
نمی دانم مرا به یاد می آوری یا نه ؟ ما هشت سال در یک مدرسه درس خواندیم؛ مدرسه رفاه را می گویم، همان مدرسه که فرمان انقلاب از آنجا صادر شد و روی پشت بام هایش سران رژیم تیرباران شدند. یادت می آید؟شاید بیشتر باید راهنمایی ات کنم تا مرا به خاطر بیاوری، من در تیم والیبال مدرسه بودم. خیلی وقت ها زنگ تفریح ها روبروی هم می ایستادیم و بازی می کردیم.تو همیشه با یک تویوتای سفید به مدرسه می آمدی ؛ سه تا اسکورت تو راهمیشه همراهی می کردند که یکی از آن سه تا ، خانم زورمند ، در مدرسه هم مراقب تو بود؛ هر جا که می رفتی او هم با تو بود.داستان آن روزها داستان تبعیض آشکاری بود که همیشه مدیر ها و معلم های مدرسه بین ما و تو می گذاشتند. شاید خیلی وقت ها این تبعیض ها را می فهمیدی و شاید هیچ وقت دقت نمی کردی که چطور در هر قرعه کشی در مدرسه نام تو بود که از صندوق بیرون می آمد. این مهم نبود اما همیشه خشمی پنهان را در ما که بچه هایی 11 -12 ساله بودیم بر می انگیخت. یادم نمی رود دوران جنگ صرب ها و بوسنی ها بود و قرار بود هر کلاس برای مجروحین بوسنی پول جمع کند وهر کلاسی که مبلغی بیشتر جمع کرده بود به اردوی لواسان برود. همه بچه ها پول قللک هایشان را جمع کرده ،ورده بودند. کلاس ها هر کدام بین 4000 هزار تومان تا 5000 هزار تومان توانسته بودند پول جمع کنند. رقابت سر ده تومان و بیست تومان بود. اما ناگهان تو آمدی و 30000 هزار تومان که پدرت از سهم خود داده بود برای بوسنی آوردی . بازی بهم خورد و کلاس تو بدون رقیب و با اختلاف بالایی برنده شد. همه اعتراض کردیم که این مسابقه بین بچه ها بوده نه پدر بچه ها . اما کسی به ما گوش نداد و کلاس تو بشری عزیز برنده مسابقه اعلام شد.قصه هایی از این دست زیاد دارم که برایت بگویم اما اینجا نیامده ام تا از خاطرات دوران مدرسه برایت بنویسم. آمده ام تا بنویسم آن آشوب گرانی که پدر تو از آنها یاد می کند ما هستیم. هم کلاسی ها و هم مدرسه ای های خود تو. ندا که در خیابان کارگر به قتل رسید ، دخترک معصومی که هم سن و سال من و توست ، نه سلاحی داشت نه خنجری ، گلویی داشت که آمده بود فریاد بزند حق خود را . چه کسی گفته جواب فریاد گلوله است؟ مگر یادمان رفته این همان روشی بود که شاه پیش گرفت و نابود شد. ندا جان داده و پیکر نحیفش دیگر فریاد نمی شود تا خواب پدر تو را بر هم بزند بشری عزیز اما آیا اسلام و پیامبررحمت اینگونه زیستند که پدر تو رفتار می کند؟ مگر نخوانده ای در نهج البلاغه که امیر المومنین گفته است ” اگر خلخال از پای زن یهودی کنده شود فرد مسلمان دق کند جا دارد”؟صدای الله اکبر های این ملت را اگر پدرت نمی شود تو که می شنوی، نمی شنوی ؟ صدای خشم ملتی که اینچنین به شعورشان توهین شده الله اکبری است که با آن تنها به خدای واحد پناه می برند. ملتی که روزگاری شهید دادند و امروز اوباش خطاب می شوند، ملتی که برای رساندن پیامشان به گوش مسئولین پای صندوق های رای آمدند و اینگونه حق شان ضایع شد. یادت که نرفته کتاب دینی مان را ” الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم” ؟ البته تو بیشتر از اینها خوانده ای و شنیده ای، این را می دانم. اما هیهات که” هفتاد سال طاعت یک شب به باد رفته”اگر پدرت نمی داند چه در این سرزمین و کوچه ها و خیابان هایش می گذرد که من بعید می دانم نداند، اگرشعار الله اکبر را نمی شنود، بوی گاز اشک آور چشمانش را نسوزانده، صدای صفیر گلوله ها به گوشش نمی خورد ، صفحه های اینترنت را برایش باز کن. عکس دخترک معصوم ندا را نشانش بده، روبرویش بایست . فکر می کنم ندا هم پدری دارد ،مادری دارد ، خواهر و برادری دارد مثل تو که پدر داری. ندا یکی از همکلاسی های تو بوده، ندا هم در همین انقلاب اسلامی به مدرسه رفته ، ندا هم مثل تو هزاران آرزو داشته.نگذار فردای این فریاد ها که غریو خشم مردم شکلی دیگر به خود خواهد گرفت درمانده و دربدر دنیایی شوید که جایی برایتان نخواهد داشت و تبعیدیانی شوید که طعم تلخ حقارت جامه تن تان شود. قبل از آنکه دیر شود به پدرت بگو ندا و بشری هر دو یک معنا می دهند و هیهات از روزی که ندای فریادهای ندا ها را نشنویم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از منابع رژیم:
فیلم اعترافات آماده پخش از تلویزیون است
سایت حکومتی جهان نیوز : هر چند نزدیکان افراد اصلاح طلب دستگیر شده با فرار به جلو سعی در وارونه نشان دادن اعترافات کسانی چون تاج زاده، قوچانی، ابطحی و هدایت آقایی دارند اما قرائن و شواهد موجود نشان از آن دارد که اغلب این افراد با برنامه ای دقیق و آموزش هایی اساسی برای براندازی نظام تعلیم دیده بودند. معاون سابق سید محمد خاتمی که با عرصه وبلاگ نویسی تا حدودی خود را در جریان فضای سیاسی کشور تعریف کرده بود در اعترافات اشک آلود خود نکات جالب توجهی را افشا کرده است. وی که از خلع لباس شدن خود استقبال هم کرده است رسما به تحریک مردم و جوانان به انجام اغتشاش و آشوب های رسانه ای و ایجاد تشنج در فضای سیاسی کشور اعتراف کرده است. اما در دیگر سو، یکی از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی که به دلیل دست داشتن در اغتشاشات دستگیر و تحویل قانون شده است در اعترافاتی بی سابقه پرده از فعالیت هایی برداشته است که با هزینه های کلان و برای براندازی نرم و حتی براندازی مستقیم و مردمی نظام طراحی شده بود. این در حالی است که فیلم ضبط شده اعترافات این فرد در حال آماده شدن برای پخش از صدا و سیما است ولی فشارهای بسیاری برای پخش نشدن آن به مسئولان رسانه ملی و دیگر نهادهای مسئول در حال وارد شدن است. محمد قوچانی، سردبیر و روزنامه نگار نشریات زنجیره ای هم در اعترافاتش به حضور خود در دوره های آموزشی انقلاب های مخملی در یکی ازکشورهای خلیج فارس به همراه مادر زن و همسر خود اعتراف کرده و حتی از اجرای آزمایشی این برنامه ها در سمنان خبر داده است. هم چنین یکی از اعضای مرکزیت جبهه مشارکت که از تندروترین افراد این حزب به شمار می رود اعترافات و افشاگری هایی کرده که هم قطاران و دوستام خود را به شدت آشفته و نگران کرده است.
سایت حکومتی جهان نیوز : هر چند نزدیکان افراد اصلاح طلب دستگیر شده با فرار به جلو سعی در وارونه نشان دادن اعترافات کسانی چون تاج زاده، قوچانی، ابطحی و هدایت آقایی دارند اما قرائن و شواهد موجود نشان از آن دارد که اغلب این افراد با برنامه ای دقیق و آموزش هایی اساسی برای براندازی نظام تعلیم دیده بودند. معاون سابق سید محمد خاتمی که با عرصه وبلاگ نویسی تا حدودی خود را در جریان فضای سیاسی کشور تعریف کرده بود در اعترافات اشک آلود خود نکات جالب توجهی را افشا کرده است. وی که از خلع لباس شدن خود استقبال هم کرده است رسما به تحریک مردم و جوانان به انجام اغتشاش و آشوب های رسانه ای و ایجاد تشنج در فضای سیاسی کشور اعتراف کرده است. اما در دیگر سو، یکی از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی که به دلیل دست داشتن در اغتشاشات دستگیر و تحویل قانون شده است در اعترافاتی بی سابقه پرده از فعالیت هایی برداشته است که با هزینه های کلان و برای براندازی نرم و حتی براندازی مستقیم و مردمی نظام طراحی شده بود. این در حالی است که فیلم ضبط شده اعترافات این فرد در حال آماده شدن برای پخش از صدا و سیما است ولی فشارهای بسیاری برای پخش نشدن آن به مسئولان رسانه ملی و دیگر نهادهای مسئول در حال وارد شدن است. محمد قوچانی، سردبیر و روزنامه نگار نشریات زنجیره ای هم در اعترافاتش به حضور خود در دوره های آموزشی انقلاب های مخملی در یکی ازکشورهای خلیج فارس به همراه مادر زن و همسر خود اعتراف کرده و حتی از اجرای آزمایشی این برنامه ها در سمنان خبر داده است. هم چنین یکی از اعضای مرکزیت جبهه مشارکت که از تندروترین افراد این حزب به شمار می رود اعترافات و افشاگری هایی کرده که هم قطاران و دوستام خود را به شدت آشفته و نگران کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاران و رزمندگان دلیر و سلحشور درودی دوباره. چون میدونم که مخفیانه و زیرزمینی، بی وقفه مشغول آپدیت کردن و انتشار هستین تصمیم گرفته ام ازین ببعد هرچی که برای هر نشریه اینترنتی (خارج از مرزها) می نویسم و ارسال می کنم، نسخه ای هم برای شماها ایمیل کنم (کما اینکه پریروز هم مطلبی براتون فرستادم).
البته میدونم که با مشکل اینترنت بسیار "کُند" دست بگریبون هستین اما بهرحال من کار خودم را می کنم و مقاله هامو براتون می فرستم. این دیگه بستگی به خودتون داره که کِی دریافتش می کنین و کِی انتشارش میدین.
موفق باشین: "نوشابه"
**
عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون
نوشابه امیری
شورای نگهبان فرامین جناح راست، صحت انتخابات دهم را تایید کرد و پرونده انتخابات آزاد را بست
عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون!
مجلس برکشیده حامی دولت کودتا، از نیروهای انتظامی و لباس شخصی و بسیجی به خاطر بازگرداندن آرامش وحفظ امنیت اقلیت کودتاچی حاکم بر ایران، و نیز ضرب و شتم و کشتن دانشجویان سپاسگزاری کرد.
عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون!
محمود احمدی نژاد خبر داد که کودتای نرم در ایران شکست خورد و "کودتای انتخاباتی" به نتیجه رسید.
عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون!
آیتالله مقتدایی، رئیس حوزه علمیه قم در گفتگو با فارس، مخالفت با نظر شورای نگهبان را غیرقانونی، غیر شرعی و مخالف عرف خواند و گفت: اگر چنانچه افرادی اغتشاشات را ادامه دهند خواست استكبار جهانی را انجام دادهاند.
عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون!
جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به مناسبت تأئید نهایی دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای "محترم" نگهبان بیانیه ای منتشر كردو پس از "ستایش پروردگار به خاطر همه نعمت هایی" که به "آقایان" داده، خبر داد که: "شورای نگهبان با شجاعت، شفاف سازی و حوصله از اسلامیت و جمهوریت نظام دفاع كرد."
آقا!عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون.
آیتالله محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم "شهادت" داد که "انتخابات دهم ریاست جمهوری پاكترین انتخابات بود."
عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون!
اما همان موقع که آقایان جشن می گرفتند خودشان و خودشان، سعید حجاریان در سلول زمین خورد و قلب همسرش ریخت.
محمد قوچانی که پایش را تاکنون از ایران بیرون نگذاشته، اعتراف کرد که در یک کشور عربی دوره براندازی دیده.
مازیار بهاری، خبرنگار ایرانی نیوزویك در ایران، داوطلبانه اعلام کرد که "بر اثر غفلت از مولفههای اطلاع رسانی سریع و صحیح، دچار جوزدگی و طمع كاری شده است".
دانشجویان بازداشتی گفتند که در حمله نیروهای انصار و بسیج به کوی "پس از آنکه عده زیادی از دانشجویان را محاصره کردند، در محوطه کوی با ضرب و شتم آنها را زمین نشاندند. این در حالی بود که بسیاری از دانشجویان در همان حین جراحت ها و خونریزی شدیدی از ناحیه دست، سر و پا داشتند و با وضعیت وخیم جسمی دستگیر شدند. سپس دانشجویان را با برخوردهای تحقیر آمیز به سمت ون ها و اتومبیل هائی که پیش تر جلوی درب اصلی کوی قرار گرفته بود هدایت کردند.در طول مسیر به تحقیر آمیز ترین شیوه با دانشجویان بازداشتی برخورد کردند. در کنار همه ضرب و شتم های جسمی دیگری که در طول راه انجام می شد، آنها اقدام به گذاشتن جعبه های آهنی بر سر دانشجویان نمودند و با باتوم های خود بطور متوالی بر سر هر کدام از دانشجویان می کوبیدند! این در حالی بود که یکی از بازداشت شدگانی که جعبه آهنی بر سر وی گذاشته شد، خونریزی شدیدی از ناحیه سر داشت و سه نقطه سر این دانشجو شکسته شده بود.اتومبیل های حامل دانشجویان بازداشتی به نقاط مختلفی اعزام می شدند. برخی دانشجویان همان شب به بازداشتگاه های مختلف انتقال داده شدند و برخی دیگر نیز به طبقه منفی چهار وزارت کشور منتقل شدند. در آنجا با وحشیانه ترین و غیرانسانی ترین شیوه با دانشجویان رفتار شد. پس از ۱۲ ساعت ندادن آب به بازداشتی ها، فردی پارچ آب کوچکی برای تعداد زیاد دانشجویان تشنه و مجروح شده آورد. وی پارچ آب را بالا گرفت و آنرا بر روی زمین سرازیر کرد و در همین حین همه دانشجویان را مجبور کردند که به همان محل آمده و از آبی که در حال ریخته شدن بود، بخورند و به این شیوه به دانشجویان آب دادند."
بله؛ همان موقع که آقایان جشن می گرفتند: مادر اشکان سهرابی ضجه می زد که مادر بمیرد برای سینه ای که سه گلوله در آن نشاندند؛ مادر ندا زل زده بود به چشمان همیشه باز دخترکش؛ فرزندان عبدالله مومنی چشمانش خشک شده بود به در که پدر از راه برسد؛ مادران عزا، زخمی و دل شکسته، راهی بندهای نسوان زندان ها می شدند....
اما آقا و آقایان را چه باک؛ جشنی گرفته بودند خودشان و خودشان.یکی جامه جانشینی می دوخت برای فرزند و آن دیگری، خواب ریاست 20 ساله می دید. جنتی، یادش نبود که عزراییل هم فرشته خداست و مرتضوی، از دستانش خون می چکید.
و همان موقع کسی سخنان سردارحاج داوود کریمی را می خواند که: خدا آخر و عاقبت من و آیت الله خامنه ای را به خیر کند.
بله؛ عجب جشنی گرفته بودید آقا! خودتون و خودتون. چنین بود که نشنیدید مردمان ایران، بلندتر از همیشه، بانگ الله اکبر سر دادند به نشانه اعتراض به ظلم؛ و ندیدید که 4 ستون حکومت اسلامی لرزید؛ بد جور. ندیدید، اما خواهید دید. این قول تاریخ است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمايش تکراري اعترافات تلويزيوني
زندانيان چند روزه ارشاد مي شوند!
فرشته قاضي
همزمان با آغاز پخش و انتشار اعترافات دستگيرشدگان اخيراز رسانه هاي حامي دولت، سازمان عفو بين الملل با انتشار اطلاعيه اي هشدار داد که "رهبران بازداشتي اپوزيسيون ايران در خطر شکنجه قرار دارند و مقامات جمهوري اسلامي قصد دارند آنان را به اعتراف وادارند و اين مقدمه محاکمه هايي ناعادلانه است که در آنها متهمان را حکم اعدام تهديد مي کند."
هشدار سازمان عفو بين الملل در حالي صورت مي گيرد که سايت جهان نيوز که از سايت هاي وابسته به جناح راست است، از پخش اعترافات تلويزيوني برخي چهره هاي شاخص جريان اصلاح طلبي داده خبر است. همزمان روزنامه جوان هم که به عنوان روزنامه حامي احمدي نژاد و نزديک به سپاه شناخته مي شود طي چند روز اخير به انتشار مطالبي سريال وار تحت عنوان "اعترافات چهره هاي سياسي و مطبوعاتي" که در زندان به سر مي برند پرداخته است. در همين راستا يک روزنامه نگار شاخص عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و از اعضاي ستاد مرکزي ميرحسين موسوي در دوران تبليغات انتخاباتي هم از زندان به ساختمان خبرگزاري ايسنا برده شد تا آنچه را به او ديکته کرده بودند در ميان خبرنگاران خودي برزبان آورد.
اين روزنامه نگار از روز دستگيري هيچ ارتباطي با دنياي خارج نداشته و بر اساس گزارش هاي رسيده مانند بقيه بازداشت شدگان در شرايطي کاملا "ايزوله" و بدون ارتباط با جهان خارج، نگاهداري شده است.
مقامات قضايي و امنيتي به جاي فرستادن بازداشت شدگان به دادگاه، با اعمال فشارهاي طاقت فرساي روحي و رواني و نگهداشتن آنان به مدت طولاني در زندان هاي انفرادي و تهديد به اعدام و يا صدمه زدن به نزديکان و خانواده هاي آنها، افراد را به سمت اعترافات اجباري مي برند و چنين اعترافاتي را به عنوان مدارکي در اثبات اتهامات افراد بازداشت شده به دادگاه مي فرستند و سپس بر اساس آنها براي افراد حکم صادر مي کنند.
وجه مشترک تمام اين اعترافات اين است که فرد عليه خود، نزديکان و سازمان متبوعه خود سخن مي گويد و معمولا به ارتباط با بيگانگان و ضد انقلاب و يا جاسوسي اعتراف مي کند.همه اين افراد هم گفته اند که در زندان فکر کرده و متنبه شده اند.اما بر اساس شواهد زمان اين فکر کردن مرتب کوتاه تر شده واز اولين موارد تا آخرين مورد از چند ماه به چند روز رسيده است.
واکنش به اعترافات
اما اين اعترافات چه سودي براي جمهوري اسلامي دارد و اصولا مخاطب اين گونه اعترافات چه کس يا کساني هستند؟ جبهه مشارکت ايران اسلامي اين گونه اعترافات را پروژه اي نخ نما اعلام کرده که جامعه، براساس خاطرات اعتراف گيري هاي ساختگي بسياري که در ذهن خود دارد، فريب آنها را نمي خورد.
سايت الف متعلق به احمد توکلي، چهره سرشناس جناح راست و رئيس مرکز پژوهش هاي مجلس نيز اين اعترافات را بي اعتبار و خلاف قانون خوانده است.
در مقاله سايت توکلي آمده است: ظاهرا قرار نيست صدا و سيما از اقدامات خودسرانه و غيرقانوني در نمايش اقرارهاي تلويزيوني دست بردارد اقرارهايي که در آزادانه بودن آنها ترديد جدي وجود دارد و جهان امروز با ترديد و شک بسيار به ادعاهاي مقام هايي مي نگرد که شهروندان را به جرايمي مانند اقدام عليه امنيت ملي متهم نموده و براي اثبات چنين ادعايي دليلي جز سخنان خود متهم عليه خويش ندارند.
اين شيوه اعتراف گيري طي 30 سال گذشته بارها از سوي دستگاههاي امنيتي و قضايي براي سرکوب و حذف مخالفان سياسي مورد استفاده قرار گرفته است کليد اين گونه اعترافات در تاريخ 12 ارديبهشت 1361 با ظاهر شدن آيت الله شريعتمداري بر صفحه تلويزيون زده شد؛پس از آيت الله شريعتمداري، احمد عباسي داماد او و صادق قطب زاده و چند تن از سران حزب خلق مسلمان بر صندلي اعتراف در تلويزيون جمهوري اسلامي نشستند. اين برنامه ها سالهاي بعد نيز ادامه يافت و عزت الله سحابي، سعيدي سيرجاني، علي افشاري و... را وادار به بازيگري اين صحنه کردند. هاله افشاري، جهانبگلو و کيان تاجبخش آخرين کساني بودند که که بر صفحه اعتراف صدا و سيما ظاهر شدند.
در سالهاي گذشته اين پروژه وارد فاز جديدي نيز شد به طوريکه در پرونده وبلاگ نويسان، آنان را وادار ساختند با مراجعه به خبرگزاريها و روزنامه ها آنچه را که ديکته شده بود به عنوان اعتراف منتشر کنند.در تمام اين موارد افراد پس از آزادي اعلام کرده اند که تحت شکنجه وادار به اين اعترافات شده اند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سانسور، شر غيرلازم
رضا خجسته رحيمي
**
«سانسور مانند شيطان، وجود خود را از راه تلاش براي اقناع ما به وجود نداشتنش ثابت ميكند.»
یاران و رزمندگان دلیر و سلحشور درودی دوباره. چون میدونم که مخفیانه و زیرزمینی، بی وقفه مشغول آپدیت کردن و انتشار هستین تصمیم گرفته ام ازین ببعد هرچی که برای هر نشریه اینترنتی (خارج از مرزها) می نویسم و ارسال می کنم، نسخه ای هم برای شماها ایمیل کنم (کما اینکه پریروز هم مطلبی براتون فرستادم).
البته میدونم که با مشکل اینترنت بسیار "کُند" دست بگریبون هستین اما بهرحال من کار خودم را می کنم و مقاله هامو براتون می فرستم. این دیگه بستگی به خودتون داره که کِی دریافتش می کنین و کِی انتشارش میدین.
موفق باشین: "نوشابه"
**
عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون
نوشابه امیری
شورای نگهبان فرامین جناح راست، صحت انتخابات دهم را تایید کرد و پرونده انتخابات آزاد را بست
عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون!
مجلس برکشیده حامی دولت کودتا، از نیروهای انتظامی و لباس شخصی و بسیجی به خاطر بازگرداندن آرامش وحفظ امنیت اقلیت کودتاچی حاکم بر ایران، و نیز ضرب و شتم و کشتن دانشجویان سپاسگزاری کرد.
عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون!
محمود احمدی نژاد خبر داد که کودتای نرم در ایران شکست خورد و "کودتای انتخاباتی" به نتیجه رسید.
عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون!
آیتالله مقتدایی، رئیس حوزه علمیه قم در گفتگو با فارس، مخالفت با نظر شورای نگهبان را غیرقانونی، غیر شرعی و مخالف عرف خواند و گفت: اگر چنانچه افرادی اغتشاشات را ادامه دهند خواست استكبار جهانی را انجام دادهاند.
عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون!
جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به مناسبت تأئید نهایی دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای "محترم" نگهبان بیانیه ای منتشر كردو پس از "ستایش پروردگار به خاطر همه نعمت هایی" که به "آقایان" داده، خبر داد که: "شورای نگهبان با شجاعت، شفاف سازی و حوصله از اسلامیت و جمهوریت نظام دفاع كرد."
آقا!عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون.
آیتالله محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم "شهادت" داد که "انتخابات دهم ریاست جمهوری پاكترین انتخابات بود."
عجب جشنی گرفتیم خودمون و خودمون!
اما همان موقع که آقایان جشن می گرفتند خودشان و خودشان، سعید حجاریان در سلول زمین خورد و قلب همسرش ریخت.
محمد قوچانی که پایش را تاکنون از ایران بیرون نگذاشته، اعتراف کرد که در یک کشور عربی دوره براندازی دیده.
مازیار بهاری، خبرنگار ایرانی نیوزویك در ایران، داوطلبانه اعلام کرد که "بر اثر غفلت از مولفههای اطلاع رسانی سریع و صحیح، دچار جوزدگی و طمع كاری شده است".
دانشجویان بازداشتی گفتند که در حمله نیروهای انصار و بسیج به کوی "پس از آنکه عده زیادی از دانشجویان را محاصره کردند، در محوطه کوی با ضرب و شتم آنها را زمین نشاندند. این در حالی بود که بسیاری از دانشجویان در همان حین جراحت ها و خونریزی شدیدی از ناحیه دست، سر و پا داشتند و با وضعیت وخیم جسمی دستگیر شدند. سپس دانشجویان را با برخوردهای تحقیر آمیز به سمت ون ها و اتومبیل هائی که پیش تر جلوی درب اصلی کوی قرار گرفته بود هدایت کردند.در طول مسیر به تحقیر آمیز ترین شیوه با دانشجویان بازداشتی برخورد کردند. در کنار همه ضرب و شتم های جسمی دیگری که در طول راه انجام می شد، آنها اقدام به گذاشتن جعبه های آهنی بر سر دانشجویان نمودند و با باتوم های خود بطور متوالی بر سر هر کدام از دانشجویان می کوبیدند! این در حالی بود که یکی از بازداشت شدگانی که جعبه آهنی بر سر وی گذاشته شد، خونریزی شدیدی از ناحیه سر داشت و سه نقطه سر این دانشجو شکسته شده بود.اتومبیل های حامل دانشجویان بازداشتی به نقاط مختلفی اعزام می شدند. برخی دانشجویان همان شب به بازداشتگاه های مختلف انتقال داده شدند و برخی دیگر نیز به طبقه منفی چهار وزارت کشور منتقل شدند. در آنجا با وحشیانه ترین و غیرانسانی ترین شیوه با دانشجویان رفتار شد. پس از ۱۲ ساعت ندادن آب به بازداشتی ها، فردی پارچ آب کوچکی برای تعداد زیاد دانشجویان تشنه و مجروح شده آورد. وی پارچ آب را بالا گرفت و آنرا بر روی زمین سرازیر کرد و در همین حین همه دانشجویان را مجبور کردند که به همان محل آمده و از آبی که در حال ریخته شدن بود، بخورند و به این شیوه به دانشجویان آب دادند."
بله؛ همان موقع که آقایان جشن می گرفتند: مادر اشکان سهرابی ضجه می زد که مادر بمیرد برای سینه ای که سه گلوله در آن نشاندند؛ مادر ندا زل زده بود به چشمان همیشه باز دخترکش؛ فرزندان عبدالله مومنی چشمانش خشک شده بود به در که پدر از راه برسد؛ مادران عزا، زخمی و دل شکسته، راهی بندهای نسوان زندان ها می شدند....
اما آقا و آقایان را چه باک؛ جشنی گرفته بودند خودشان و خودشان.یکی جامه جانشینی می دوخت برای فرزند و آن دیگری، خواب ریاست 20 ساله می دید. جنتی، یادش نبود که عزراییل هم فرشته خداست و مرتضوی، از دستانش خون می چکید.
و همان موقع کسی سخنان سردارحاج داوود کریمی را می خواند که: خدا آخر و عاقبت من و آیت الله خامنه ای را به خیر کند.
بله؛ عجب جشنی گرفته بودید آقا! خودتون و خودتون. چنین بود که نشنیدید مردمان ایران، بلندتر از همیشه، بانگ الله اکبر سر دادند به نشانه اعتراض به ظلم؛ و ندیدید که 4 ستون حکومت اسلامی لرزید؛ بد جور. ندیدید، اما خواهید دید. این قول تاریخ است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمايش تکراري اعترافات تلويزيوني
زندانيان چند روزه ارشاد مي شوند!
فرشته قاضي
همزمان با آغاز پخش و انتشار اعترافات دستگيرشدگان اخيراز رسانه هاي حامي دولت، سازمان عفو بين الملل با انتشار اطلاعيه اي هشدار داد که "رهبران بازداشتي اپوزيسيون ايران در خطر شکنجه قرار دارند و مقامات جمهوري اسلامي قصد دارند آنان را به اعتراف وادارند و اين مقدمه محاکمه هايي ناعادلانه است که در آنها متهمان را حکم اعدام تهديد مي کند."
هشدار سازمان عفو بين الملل در حالي صورت مي گيرد که سايت جهان نيوز که از سايت هاي وابسته به جناح راست است، از پخش اعترافات تلويزيوني برخي چهره هاي شاخص جريان اصلاح طلبي داده خبر است. همزمان روزنامه جوان هم که به عنوان روزنامه حامي احمدي نژاد و نزديک به سپاه شناخته مي شود طي چند روز اخير به انتشار مطالبي سريال وار تحت عنوان "اعترافات چهره هاي سياسي و مطبوعاتي" که در زندان به سر مي برند پرداخته است. در همين راستا يک روزنامه نگار شاخص عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و از اعضاي ستاد مرکزي ميرحسين موسوي در دوران تبليغات انتخاباتي هم از زندان به ساختمان خبرگزاري ايسنا برده شد تا آنچه را به او ديکته کرده بودند در ميان خبرنگاران خودي برزبان آورد.
اين روزنامه نگار از روز دستگيري هيچ ارتباطي با دنياي خارج نداشته و بر اساس گزارش هاي رسيده مانند بقيه بازداشت شدگان در شرايطي کاملا "ايزوله" و بدون ارتباط با جهان خارج، نگاهداري شده است.
مقامات قضايي و امنيتي به جاي فرستادن بازداشت شدگان به دادگاه، با اعمال فشارهاي طاقت فرساي روحي و رواني و نگهداشتن آنان به مدت طولاني در زندان هاي انفرادي و تهديد به اعدام و يا صدمه زدن به نزديکان و خانواده هاي آنها، افراد را به سمت اعترافات اجباري مي برند و چنين اعترافاتي را به عنوان مدارکي در اثبات اتهامات افراد بازداشت شده به دادگاه مي فرستند و سپس بر اساس آنها براي افراد حکم صادر مي کنند.
وجه مشترک تمام اين اعترافات اين است که فرد عليه خود، نزديکان و سازمان متبوعه خود سخن مي گويد و معمولا به ارتباط با بيگانگان و ضد انقلاب و يا جاسوسي اعتراف مي کند.همه اين افراد هم گفته اند که در زندان فکر کرده و متنبه شده اند.اما بر اساس شواهد زمان اين فکر کردن مرتب کوتاه تر شده واز اولين موارد تا آخرين مورد از چند ماه به چند روز رسيده است.
واکنش به اعترافات
اما اين اعترافات چه سودي براي جمهوري اسلامي دارد و اصولا مخاطب اين گونه اعترافات چه کس يا کساني هستند؟ جبهه مشارکت ايران اسلامي اين گونه اعترافات را پروژه اي نخ نما اعلام کرده که جامعه، براساس خاطرات اعتراف گيري هاي ساختگي بسياري که در ذهن خود دارد، فريب آنها را نمي خورد.
سايت الف متعلق به احمد توکلي، چهره سرشناس جناح راست و رئيس مرکز پژوهش هاي مجلس نيز اين اعترافات را بي اعتبار و خلاف قانون خوانده است.
در مقاله سايت توکلي آمده است: ظاهرا قرار نيست صدا و سيما از اقدامات خودسرانه و غيرقانوني در نمايش اقرارهاي تلويزيوني دست بردارد اقرارهايي که در آزادانه بودن آنها ترديد جدي وجود دارد و جهان امروز با ترديد و شک بسيار به ادعاهاي مقام هايي مي نگرد که شهروندان را به جرايمي مانند اقدام عليه امنيت ملي متهم نموده و براي اثبات چنين ادعايي دليلي جز سخنان خود متهم عليه خويش ندارند.
اين شيوه اعتراف گيري طي 30 سال گذشته بارها از سوي دستگاههاي امنيتي و قضايي براي سرکوب و حذف مخالفان سياسي مورد استفاده قرار گرفته است کليد اين گونه اعترافات در تاريخ 12 ارديبهشت 1361 با ظاهر شدن آيت الله شريعتمداري بر صفحه تلويزيون زده شد؛پس از آيت الله شريعتمداري، احمد عباسي داماد او و صادق قطب زاده و چند تن از سران حزب خلق مسلمان بر صندلي اعتراف در تلويزيون جمهوري اسلامي نشستند. اين برنامه ها سالهاي بعد نيز ادامه يافت و عزت الله سحابي، سعيدي سيرجاني، علي افشاري و... را وادار به بازيگري اين صحنه کردند. هاله افشاري، جهانبگلو و کيان تاجبخش آخرين کساني بودند که که بر صفحه اعتراف صدا و سيما ظاهر شدند.
در سالهاي گذشته اين پروژه وارد فاز جديدي نيز شد به طوريکه در پرونده وبلاگ نويسان، آنان را وادار ساختند با مراجعه به خبرگزاريها و روزنامه ها آنچه را که ديکته شده بود به عنوان اعتراف منتشر کنند.در تمام اين موارد افراد پس از آزادي اعلام کرده اند که تحت شکنجه وادار به اين اعترافات شده اند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سانسور، شر غيرلازم
رضا خجسته رحيمي
**
«سانسور مانند شيطان، وجود خود را از راه تلاش براي اقناع ما به وجود نداشتنش ثابت ميكند.»
"ژان ژاك بروشيه"
**
هفتهاي پيشتر بود كه محمد باقر قاليباف در تلويزيون رسمي ايران حاضر شد، تسليتي به كشتهشدگان حوادث اخير در تهران گفت و با اشاره به حضور خياباني معترضان به نتيجه انتخابات، دانستن را حق مردم دانست. تحليل و حتي چه بسا روخواني سخنان شهردار تهران توسط يك روزنامهنگار و در يك روزنامه اما در اين زمانه پرخطر به نظر نميرسد كه مجاز باشد و چه بسا فراتر از مرزهاي نانوشته قانون و منافع ملي قلمداد شود بنابراين بگذاريد از اين بحثها بگذريم و به موضوعي بپردازيم كه چندان مرتبط با حال و هواي امروز ما نيست. بگذاريد از «سانسور» بگوييم و بنويسيم كه هيچ ارتباطي با شرايط سياسي روز ما ندارد و بيخطر به نظر ميآيد. موافقيد؟
***
***
1- اگر حكومت، خود يك «شر لازم» است و نه بيشتر، چگونه ميتوان از وجاهت «سانسور» توسط حكومت سخن گفت؟ طنز غريبي است كه حكومت كه خود يك «شر لازم» است، براي تحكيم پايههاي خود به سانسور مبادرت ورزد كه همانا «شري غير لازم» است. گويي صفتي به نام «كنجكاوي» براي حاكمان «لازم» است و براي رعايا «غيرلازم». حاكمان ميخواهند از جزئيترين مولفههاي زندگي شهروندان- يا به بيان بهتر رعايا- باخبر باشند و بدانند كه در اندروني خانه آنها نيز چه ميگذرد و با اين حال آيا حق كنجكاوي را براي شهروندان نبايد به رسميت شناخت؟ تصور كنيد حكومتي را كه به شهروندان خود بياعتماد است و ذرهبين بر زندگي آنها ميگذارد و با اين حال تقاضاي آن دارد كه شهروندان به او اعتماد داشته باشند و با ذرهبين رفتارهايش را زير نظر نگرفته باشند. هرچقدر كه اين تصور دور از ذهن است، سانسور و وجاهت آن نيز ناپذيرفتني است. حكومتها اما آنگاهي كه فراموش ميكنند صرفا يك «شر لازم» هستند و براي خود رسالت هدايت بر ميگزينند و چسبندگيها به قدرت افزايش مييابد، جاي پاي سانسور نيز گشوده ميشود. آنچنان كه يك جزوه پروتستان عليه دربار در سده هجدهم يا يك بيانيه جمهوريخواهانه در زمان ناپلئون سوم يا يك سخن منتقدانه در شوروي استالين مشمول سانسور و حذف ميشد و كميسر براي لويي چهاردهم مينوشت: «كتابخانه و چاپخانه... دين، دولت، اخلاق و آرامش خانواده را به خطر مياندازند.» تيغ «مادام گيوتين» در فرانسه روبسپير انقلابي را نيز نشانه ميگيرد آنگاهي كه انقلاب «برابري، برادري و آزادي» در مسير تثبيت قرار ميگيرد و سروكله سانسور دوباره پيدا ميشود.
2- سانسورچيها و حكومتهاي سانسور اما چه بسا كه خود را آزادترين حكومتها هم بدانند و نقاب برچهره خود بيفكنند. آنچنانكه ناپلئون در 1806 اعلام كرد كه كمترين سانسوري در فرانسه وجود ندارد و گويي كه پليس او نبود كه هر روز روي كتب چاپ شده، سانسور مطلوب خود را اعمال ميكرد و بيمحابا قيچي به دست ميبرد و كتابيبا عنوان «تاريخ بناپارت» را به «يادداشتهايي در مورد تاريخ مبارزات ناپلئون كبير» تغيير نام ميداد. ناپلئون را البته لفظ «سانسور» خوش نميآمد و اين واژه با طبع او سازگار نبود و بنابراين چنين برقع بر سانسور ميكشيد: «هدف من آن است كه آزادي تام در چاپ داشته باشيم، هيچ مزاحمتي بر آن فراهم نكنيم، به منع آثار وقيح يا مايل به ايجاد دردسر از كشور اكتفا كنيم... پرسشي كه بايد بكنيم اين است : آيا اين اثر ميتواند عواطف را بيدار كند، جناحهايي را شكل دهد يا دردسرهايي در كشور پيدا كند؟»
چه بسيار كه «سانسور» نقاب قانون بر چهره ميكشد اما آيا قانوني كه عليه عقيده شخصي وضع شده باشد، برابري شهروندان را نقض نكرده است؟ و بهتر نيست كه آن را قانون يك حزب در حكومت بر ضد يك حزب ديگر بدانيم؟ چنين قانوني براي پياده شدن محتاج سانسورچيها و دستورالعملهايي است كه به قول كارل ماركس در عمل «خودسرانگي را جايگزين قانون ميكنند» و «خواستار اعتمادي نامحدود به مقامات رسمياند اما از عدم اعتمادي نامحدود به مقامات غيررسمي كار خود را آغاز ميكنند.»
2- سانسورچيها و حكومتهاي سانسور اما چه بسا كه خود را آزادترين حكومتها هم بدانند و نقاب برچهره خود بيفكنند. آنچنانكه ناپلئون در 1806 اعلام كرد كه كمترين سانسوري در فرانسه وجود ندارد و گويي كه پليس او نبود كه هر روز روي كتب چاپ شده، سانسور مطلوب خود را اعمال ميكرد و بيمحابا قيچي به دست ميبرد و كتابيبا عنوان «تاريخ بناپارت» را به «يادداشتهايي در مورد تاريخ مبارزات ناپلئون كبير» تغيير نام ميداد. ناپلئون را البته لفظ «سانسور» خوش نميآمد و اين واژه با طبع او سازگار نبود و بنابراين چنين برقع بر سانسور ميكشيد: «هدف من آن است كه آزادي تام در چاپ داشته باشيم، هيچ مزاحمتي بر آن فراهم نكنيم، به منع آثار وقيح يا مايل به ايجاد دردسر از كشور اكتفا كنيم... پرسشي كه بايد بكنيم اين است : آيا اين اثر ميتواند عواطف را بيدار كند، جناحهايي را شكل دهد يا دردسرهايي در كشور پيدا كند؟»
چه بسيار كه «سانسور» نقاب قانون بر چهره ميكشد اما آيا قانوني كه عليه عقيده شخصي وضع شده باشد، برابري شهروندان را نقض نكرده است؟ و بهتر نيست كه آن را قانون يك حزب در حكومت بر ضد يك حزب ديگر بدانيم؟ چنين قانوني براي پياده شدن محتاج سانسورچيها و دستورالعملهايي است كه به قول كارل ماركس در عمل «خودسرانگي را جايگزين قانون ميكنند» و «خواستار اعتمادي نامحدود به مقامات رسمياند اما از عدم اعتمادي نامحدود به مقامات غيررسمي كار خود را آغاز ميكنند.»
3- چه توجيهي براي اثبات ضرورت «سانسور» وجود دارد به جز آنكه بگوييم «هدف وسيله را توجيه ميكند» و اهدافي همچون حفظ حكومت (حفظ شر لازم) يا حفظ يك عقيده ايدئولوژيك، ما را مجبور به استفاده از چنين وسيلهاي كرده است. اما آيا ميتوان براساس قاعده «هدف وسيله را توجيه ميكند» قاعدهاي اجتماعي را برقرار كرد و در اين صورت آيا فقط براي عدهاي خاص، به كار بردن هر وسيلهاي براي رسيدن به هدف مجاز است؟ و به واقع كه اين تبعيض را چگونه ميتوان توجيه كرد و سرانجام چنين تبعيضي چه خواهد بود؟ ارباب سانسور با چنين وسيلهاي به هرحال در انديشه تحديد آزادي بيان و آزادي مطبوعات و نشر هستند. اما آيا محدود كردن خبررساني، صحنه واقعيت را تغيير ميدهد و اصل مساله را حل ميكند يا آنكه صرفا پاك كردن صورت مساله خواهد بود؟ آيا سانسور، آينده مقدر را به نفع هدف ايدئولوژيك و غيرمقدر ارباب سانسور، تغيير خواهد داد؟ اصحاب كليسا در قرون وسطي بر اين ادعا بودند كه «سانسور، رنجي است معنوي و درماني كه از نيروي وجدان برميخيزد و كليسا با آن، انساني تعميد يافته، گنهكار و مطرود را از كاربرد برخي كالاهاي معنوي محروم ميكند.» ترجمان اين سخنان براي امروزيان نيز همچنان تكراري است و بسيار كه ما سخناني از اين دست را شنيدهايم. اما آيا سانسور قرون وسطايي توانست مانعي در برابر وزيدن نسيم آزادي باشد؟
4- به راستي اما آنها چه كساني هستند كه از صلاحيت علمي لازم براي سانسور سخن اصحاب علم برخوردارند؟ در پاسخ به اين سوال بياييد سخن ماركس را مرور كنيم آنجايي كه با تعجبي مطايبهآميز از حاكمان پروس ميخواهد كه اين سانسورچيهاي صاحب صلاحيت و علم را به جاي آنكه به پاسداري مطبوعات بگمارند بهعنوان پايههاي يك مطبوعات كامل استخدام كنند و ديگران را از دانش سرشار آن سانسورچيهاي صاحب صلاحيت محروم نسازند:«چرا اين عقلهاي كل (سانسورچيها) در مقام نويسنده پا پيش نميگذارند؟ كاش اين مقامات كه از لحاظ شمار و قدرت ناشي از دانش و نبوغ علمي افراد برجستهاي هستند، بيدرنگ برميخاستند و با ارزش و اعتبار خود صداي آن نويسندگان مفلوكي را خاموش ميكردند كه هركدام فقط ميتوانند به يك سبك بنويسند. اين مقامات به اين طريق ميتوانند بسيار بهتر از سانسور نقطه پاياني بر بينظميهاي مطبوعات بگذارند. چرا اين متخصصان ساكت ماندهاند؟ فروتني آنها از حد گذشته است. جامعه علمي آنها را نميشناسد اما دولتها آنها را ميشناسند.»
*اين مطلب براي انتشار در روزنامه اعتماد ملي و با توجه به سانسورهاي رسمي، نوشته شده بود كه خود نيز در شرايطي خاص در شمول سانسور قرار گرفت.
4- به راستي اما آنها چه كساني هستند كه از صلاحيت علمي لازم براي سانسور سخن اصحاب علم برخوردارند؟ در پاسخ به اين سوال بياييد سخن ماركس را مرور كنيم آنجايي كه با تعجبي مطايبهآميز از حاكمان پروس ميخواهد كه اين سانسورچيهاي صاحب صلاحيت و علم را به جاي آنكه به پاسداري مطبوعات بگمارند بهعنوان پايههاي يك مطبوعات كامل استخدام كنند و ديگران را از دانش سرشار آن سانسورچيهاي صاحب صلاحيت محروم نسازند:«چرا اين عقلهاي كل (سانسورچيها) در مقام نويسنده پا پيش نميگذارند؟ كاش اين مقامات كه از لحاظ شمار و قدرت ناشي از دانش و نبوغ علمي افراد برجستهاي هستند، بيدرنگ برميخاستند و با ارزش و اعتبار خود صداي آن نويسندگان مفلوكي را خاموش ميكردند كه هركدام فقط ميتوانند به يك سبك بنويسند. اين مقامات به اين طريق ميتوانند بسيار بهتر از سانسور نقطه پاياني بر بينظميهاي مطبوعات بگذارند. چرا اين متخصصان ساكت ماندهاند؟ فروتني آنها از حد گذشته است. جامعه علمي آنها را نميشناسد اما دولتها آنها را ميشناسند.»
*اين مطلب براي انتشار در روزنامه اعتماد ملي و با توجه به سانسورهاي رسمي، نوشته شده بود كه خود نيز در شرايطي خاص در شمول سانسور قرار گرفت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دو اطلاعیه از سوی "ادوار تحکیم وحدت"
بیانیه شدیدالحن مهدی کروبی خطاب به ملت:
دولت را مشروع نمی دانم/ آماده همکاری با تحول خواهان هستم
مهدي كروبي با نگارش نامه اي به نتيجه انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري اعتراض كرد و با صراحت تاكيد كرد كه دولت برآمده از آن را دارای مشروعیت و مقبولیت نمی داند و در هیچ برنامه ای از جمله تنفیذ و تحلیف آن شرکت نخواهد کرد. كروبي همچنين اعلام كرد كه براي تغيير وارد عرصه انتخابات شده بود و از مردم عذرخواهي كرد بابت انكه نيروهاي غيبي و ظاهري مانع از تغيير در قوه مجريه شدند. او همچنين با اعتراض به بازداشت هاي گسترده خواستار آزادي تمام زندانيان شده و از مسئولان خواست كه از تمامي انها اعاده حيثيت شود. كروبي اعلام كرد كه در هر شرایطی و با هر امکانی به مبارزه ادامه خواهد داد و تاكيد كرد كه برای هرگونه همکاری با افراد و گروه های سیاسی تحول خواه در این مقطع حساس که به نظر می رسد «جمهوریت» در کنار «اسلامیت» و «ایرانیت» در خطر است امادگي دارد. متن كامل نامه به شرح زير است :
مهدي كروبي با نگارش نامه اي به نتيجه انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري اعتراض كرد و با صراحت تاكيد كرد كه دولت برآمده از آن را دارای مشروعیت و مقبولیت نمی داند و در هیچ برنامه ای از جمله تنفیذ و تحلیف آن شرکت نخواهد کرد. كروبي همچنين اعلام كرد كه براي تغيير وارد عرصه انتخابات شده بود و از مردم عذرخواهي كرد بابت انكه نيروهاي غيبي و ظاهري مانع از تغيير در قوه مجريه شدند. او همچنين با اعتراض به بازداشت هاي گسترده خواستار آزادي تمام زندانيان شده و از مسئولان خواست كه از تمامي انها اعاده حيثيت شود. كروبي اعلام كرد كه در هر شرایطی و با هر امکانی به مبارزه ادامه خواهد داد و تاكيد كرد كه برای هرگونه همکاری با افراد و گروه های سیاسی تحول خواه در این مقطع حساس که به نظر می رسد «جمهوریت» در کنار «اسلامیت» و «ایرانیت» در خطر است امادگي دارد. متن كامل نامه به شرح زير است :
**
بسمه تعالی انا لله و انا الیه راجعون
ملت بزرگ و فهیم ایران!لازم می دانم ابتدا از مردم ایران عذرخواهی کنم؛ هم به خاطر چندین ماه اصرار و ابرام برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری و هم به خاطر همه آن عزیزانی که در این مدت زحمات زیادی را برای آنها موجب شدم و با لطف و عنایت خود مسیر انتخابات را هموار و زمینه حضور عظیم و بی سابقه ای را فراهم کردند.پیش از همه اذعان می کنم که بسیاری از شما پیشتر و دقیق تر می دانستید که چه خواهد شد و متوجه شده بودید،همان گاه که می پرسیدید «چه تضمینی برای آرای ما وجود دارد»، یا زمانی که می گفتید «نتیجه انتخابات معلوم است و شما آب در هاون می کوبید.»
با این همه می خواهم بگویم از کرده خود پشیمان نیستم و شما هم از این تلاش عظیم و حضور یکپارچه ضرر نکرده اید.حرکت ما در جهت تحکیم مبانی جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت بود و ماه ها با کمک دوستانمان تلاش بی وقفه ای داشتیم که «مطالبه محوری» را در صحنه انتخابات به یک اصل تبدیل کنیم و با توجه به اوضاع و شرایط کشور آنچه به عنوان برنامه و راه برون رفت از شرایط فعلی می توان انجام داد را برای حل مشکلات مردم و تحکیم پایه های استقلال و آزادی در کشور عنوان کنیم.
ما برای تغییر آمده بودیم،گرچه نیروهای غیبی و ظاهری مانع از تغییر در قوه مجریه شدند. با این همه فراتر از این تغییری در شرایط کشور و روحیات جامعه و آگاهی مردم بیش از آنچه تصور می شد، صورت گرفت و اذعان می کنم که این تغییر به مراتب فراتر از تصمیم من بود.
آمدنم در صحنه انتخابات به یاد و عشق امام راحل بود، به یاد روزهای فداکاری و از خودگذشتگی، قدم نهادن در مسیر مسوولیت پذیری و نه جاه پرستی ، خودخواهی و تحقیر دیگران.
آمدن برای گفت و گوهای بالنده تر اجتماعی و نه طرد هر کسی که غیر از سخن من کلمه ای به زبان می راند؛آمدن برای گفت و گو و شکستن فضای یکسویه حاکم بر اوضاع کشور عمومی؛آمدن برای دیدن بهتر و کامل تر جریان اداره کشور؛آمدن برای روشن کردن چرخه ناکارآمد مدیریت اجتماعی کشور؛آمدن برای تغییر در سیاست های تحکم آمیز و تحجرمآبانه داخلی؛آمدن برای گفتن از موضع استقلال، شجاعت وحریت ؛آمدن برای غبار روبی از چهره جوان و نوجوان ، دانشگاه و اصحاب فکر و اندیشه؛آمدن برای تعامل با همسایگان و دولت های خارجی؛آمدن برای بازداری از شکل گیری فرهنگ و ادبیات مستبدانه در عرصه جامعه؛آمدن برای شفاف سازی امور اجرایی و ارتباط بخش های گوناگون اقتصادی و برنامه محوری؛
آمدن برای همه این ها و همه آنچه گفته شد و غیر از این ها همه برای تغییر بود و تغییر برای ایران. حاصل این همه آمدن ها که زمان وسیعی را به همراه اراده و ارادت به ملت بود، آن شد که توانستیم فضای یخ زده کشور را شکستیم ، مطالباتی که حق مردم بود بازگو و بازتعریف کردیم، افق نقد را به طلوع سپیدی نزدیک تر سازیم ، جرات گفتن و شنیدن را برای مسوولان و نامزدها به اوج رساندیم ، شجاعت دیدن واقعیت ها را در همه زمینه ها ارتقا بخشیدیم ، گفت و گو با همسایگان ، آمریکا ، اعراب و مسلمانان را به جایگاه مطمئنی نزدیک ساختیم و با ارائه برنامه ها ، بیانیه ها ، اعلام مواضع و دیدگاه ها ، ناگفته های بزرگی را با عظمت گفتیم و جامعه را از ترس های غیر منطقی دور کردیم و همگان را این سو و آن سوی مرزها ایران به گفت و گو ترغیب کردیم و شما در همه این لحظات و برداشتن این گام ها همراه و یاور من بودید و چگونه می توان فراموش کرد شکوه شب های پیش از 22 خرداد را که همه ایران یکپارچه شور سیاسی و شوق انتخابات شده بود و دنیا با همه بزرگی خیره بر این عظمت و آزادگی حاصل از انقلاب اسلامی. چه تصاویر به یاد ماندنی از آن همه شب ها و شورها و جوان ها که ایران را یکپارچه غرق در مردمسالاری و حضور سیاسی ساخته بود. چقدر دنیا از آن شب ها و انقلاب و عظمت ایران یاد کرد و چه باورنکردنی که یک هفته بعد تصاویر آن شکوه به فریاد اعتراض و الله و اکبر شبانه تبدیل شد و خون به سنگفرش خیابان پاشید و با ضرب باتوم ها و گاز اشک آور به جان زن و مرد و پیر و جوان .... و چه سقوط آزادی از اوج قله عظمت در تصویر جهانی به حاکمیت شلاق و زندان گلوله ...
با چکمه و باتوم به جان و مال مردم هجوم بردند، صدها نفر سازماندهی شده به خوابگاه دانشجویان حمله کردند و قلب دختر جوان را با گلوله شکافتند و از پشت بام مسجد با یونیفرم مردم را به گلوله بستند و صدها نفر را در خانه و خیابان دستگیر کردند و تا سر حد مرگ کتک زدند و چه زشتی هایی که در کلام در حق آنها روا داشتند. ده ها نفر از رجال مذهبی و سیاسی را شبانه دستبند زدند و وا اسفا که چه زود انتقام دو ماه آزادی نسبی را گرفتند و همه را روانه زندان ها و سلول انفرادی کردند تا در چنین شرایطی سخت لب به سخن بگشایند و به انقلاب مخملی اعتراف کنند!
این چه انقلاب مخملی است که رهبران آن دو تن از زنده ترین و با سابقه ترین یاران امامند و مورد تایید شورای نگهبان و رهبری برای حضور در انتخابات و حداقل 15 میلیون نفر(بر اساس شمارش خود طرف) به آنها رای داده اند ؟
رویای انقلاب مخملی در ذهن این ها بوده یا آنها که کابوس آن را می دیدند و نیرو به همسایه شمالی گسیل داشتند که آموزش ببینند تا چگونه مردم را با حالت ارعاب و قیافه مهیب و هجوم موتور و زدن باتوم و پرتاب گاز فلفل و زدن کابل بر سر پیر و جوان و زن و مرد و اتومبیل و مغازه بترسانند تا مبادا کسی جرات حضور آرام و در صحنه اعتراض ماندن را به خود بدهد و بعدها هم با همان روش های تبلیغاتی و در بوق کردن حرف های غیر واقعی، همه را محکوم به اغتشاش ، انقلاب مخملی ، تخریب و ده ها اتهام دیگر نموده و تا جایی پیش رفتند که مردم را به قتل یکدیگر و رفتن در لباس بسیج برای زدن خودشان هم متهم کردند!
به راستی که این انتخابات در عین اینکه پرشور ترین ، سیاسی ترین و با شکوه ترین انتخابات در این سی سال بود ، پر مساله ترین نیز بود که با اعتراض های گسترده مردم ، شخصیت های سیاسی و گروه ها مواجه شد و متاسفانه نهادهای مسوول به جای پاسخگویی و رفع شبهات درباره تردید های جدی و تخلفات اساسی خواستند با طرح ادعاهای مضحک همه چیز را تحت تاثیر قرار دهند. شما مردم حق دارید که لااقل این سوال را از نظام بپرسید که چگونه دو تن از یاران انقلاب که مورد تایید و با صلاحیت و نیز همه گروه های اطرافشان یک شبه به عاملان انقلاب مخملی و هواداران گروه های اغتشاشگر و مردم معترض ناآگاه تبدیل شدند ؟
چگونه می توان این همه را به مصاف سیاسی و انتخابات خواند و ناگهان در پایان یا میانه راه چنگ و دندان نشان داد و از همه امکانات و ابزارها و صدا و سیما و تریبون های مذهبی و نيروهاي انتظامي و امنيتي و باتوم و گاز اشک آور و زندان و شکنجه و تیر و تفنگ استفاده و بعد هم ادعا کرد که همه این ها تقصیر «خود شما» است ! صدا و سیما را با بودجه ملی به خدمت گرفت، برنامه پشیمان سازی به راه انداخت و در همین حال خود را به حمایت 40 میلیون رای دهنده در انتخابات مفتخر دانست ؟! این همان شعار پر مغز راهپیمایی مردم از انقلاب تا آزادی است که می گفتند: «رای ما را دزدیدند ، دارند باهاش پز می دهند.»لازم می دانم در این مقطع که به ظاهر سیر اداری انتخابات را پایان یافته تلقی کردند ، مواردی را به عرض شما ملت شریف برسانم :
1. کتاب قطور خاطرات انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری نه تنها ذهن جامعه را پر کرده و توجه جامعه جهانی را متوجه ایران و مسوولین اجرا و نظارت و همه تصمیم سازان نموده که برای همیشه در یادها و خاطره جامعه و تاریخ باقی خواهد ماند. در یک طرف مردمی که نظام و کشورشان را می خواستند و مجد و عظمت آن را آرزو داشتند و به کیان آن فکر می کردند و در ظلمات یاس و ناباوری روح امید را در خود احیا نموده و برای تغییر و ساختن ایرانی از نو آمدند ولی با عبور از میدان های مین و موانع ، ناباورانه با کمین به اصطلاح اجرا و نظارت دولت مواجه شدند که برای آنان و به نام آنان و بی شباهت به انتخاب و رای آنان ، انتخاباتی را مهندسی نموده بود. در حقیقت هم ما و هم مردم بر اساس وعده و وعیده ها و نمایش فضای دموکراسی بر این باور بودیم که هنوز کفگیر منافع مادی به ته دیگ امانت داری و دیانت و اخلاق اجتماعی نخورده و ته مانده ای از پاکی و صداقت می تواند از رای مردم صیانت وآن را همان گونه که بود اعلام کند. در اینجا باید اذعان کنم که مردم و برخی کارشناسان و صاحب نظران بهتر از ما شرایط انتخابات را می شناختند و به کرات بی حاصلی برگزاری انتخابات و حساب کردن روی آرای مردم را یادآوری می کردند که مجدانه بابت این حسن ظن به مسوولین از مردم عذرخواهی می کنم.
2. برای همه شهدای این ماجراهای انتخاباتی از خداوند رحمان آمرزش طلب می کنم و آرزو می کنم در سلسله شهدا محسوب شوند. به تک تک خانواده هایشان تسلیت می گویم و ضمن ابراز تاسف از اینکه حتی امکانات تجلیل و بزرگداشت مناسبی هم برای تشییع و دفن و فاتحه فرزندانشان فراهم نشده ، با آنها همدردی می کنم. برای همه عزیزان ، مجروحان و آسیب دیدگان بهبود و شفای عاجل طلب می کنم و مقصر همه این شهادت ها ، جرح و تخریب ها و اغتشاش ها را کسانی می دانم که حقوق مردم را زیر پا گذاشتند ، حتی به آنها اجازه راهپیمایی آرام ندادند و نه تنها امنیت آنها را تامین نکردند که آنان را مورد هجوم و ضرب و شتم و توهین و تحقیر قرار دادند.
3. فضای امنیتی که پس از انتخابات در کشور ایجاد شده مولود افکار معیوب و توهم توطئه های خود ساخته ای است که متاسفانه تلاش می شود با تبلیغات و استفاده یک طرفه از صدا و سیما آن را یک طرفه به اثبات رسانند. هیچ یک از گروه های سیاسی شناخته شده و شخصیت های سیاسی شناخته شده و شخصیت های عزیز سیاسی و میلیون ها نفر مردمی که در راهپیمایی های آرام و مدنی حضور داشتند هیچ مطالبه ای نداشتند جز اینکه رایشان چه شد. آنها جز در فکر حق آزادی و انتخابشان نبودند و توهم توطئه انقلاب مخملی ابزار سرکوب و برخورد با مخالفان سیاسی جریان حاکم است. اصولا انقلاب های مخملی در کشورهای اقمار شوروی سابق رخ داده ، شرایط خاص خود را دارد و در هیج جای دیگری نیز نمونه ندارد. مگر ما جز اقمار شوروی سابق بوده یا شده ایم ؟ انقلاب مخملی با حضور افراد وابسته به انقلابی چون آقای موسوی و اینجانب و ده ها میلیون ها نفری که به آنها رای نداده اند، معنی ندارد. دستگیری و زندانی کردن هزاران تن از اقشار مختلف و از آن جمله چهره های سیاسی ، اجتماعی ، دانشگاهی و مطبوعاتی و نگران داشتن خانواده هایشان بدون هیچ اتهامی و بعضا به صورت آدم ربایی، خلاف قانون و مصالح نظام و کشور است ، اینان باید هر چه سریعتر آزاد و از آنها اعاده حیثیت شود.
4. با ساز و کاری که قبل از انتخابات و توسط دولت و شورای نگهبان و برخی نهادهای عمومی انجام شده و نیز نحوه اجرای انتخابات و دخالت های دولت و نمایش شکایت پذیری و بازشماری آرای شورای نگهبان و وقایع بعد از آن را عاملی در جهت باطل بودن انتخابات می دانم و بر همین اساس دولت برآمده از آن را دارای مشروعیت و مقبولیت نمی دانم و در هیچ برنامه ای از جمله تنفیذ و تحلیف آن شرکت نخواهم کرد.
5.به عنوان خدمتگزار کوچک مردم ، انقلاب و نظام اسلامی و شاگر بی ادعای امام راحل از همه مردمی که در انتخابات شرکت کردند و به خصوص پس انتخابات نیز نسبت به پیگیری نتایج صحیح آن حساس بوده و هزینه ها پرداختند، قدردانی می کنم و به پیشگاه همه آنها سر تعظیم فرو می آورم، هر چند که با قدر ناشناسی بی سابقه ای مواجه شدند و مزدشان را با اتهام اغتشاش و انقلاب مخملی ، ترور ، خس و خاشاک ، ده ها توهین دیگر و سرکوب گرفتند اما به همه توصیه می کنم که راه انقلاب و امام و مصلحت کشور را با این ناملایمات رها نکنید، روحیه انقلابی و اسلامی و شعور سیاسی خود را پاس دارید ، همچنان به مانند امام که از «جمهوریت» همپای«اسلامیت» ارزش می داد، در مقابل تحجر ، واپس گرایی و تغییرات بدعت گونه دفاع کنید و بدانید که خط امام تنها راه نجات مردم و کشور در مقابل دیکتاتوری ، سرکوب ، واپس گرایی و اسلام طالبانی است. گرچه این انتخابات و حوادث پس از آن به ارکان نظام و اعتماد شما آسیب جدی وارد کرد اما مطمئن باشید که رای و اراده مردم پیروز نهایی این تحولات خواهد بود.
6. بیشتر از گذشته به همه آنچه به عنوان برنامه انتخاباتی برای کشور مطرح کردم ، باور دارم و از همکاران می خواهم به آنچه مطرح کرده ام ، فکر کنند :به لزوم برنامه محوری در اداره کشور، احیای حقوق شهروندی،احیای آزادی های سیاسی و اجتماعی، پرداختن به حقوق اقلیت های مذهبی و قومی و توجه جدی به مطالبات اقشار گوناگون، ارزش های فرهنگی و زبانی متنوع ایران ، توجه به حقوق زنان و برابری های مورد توجه و مطالبه آنان، استفاده از ظرفیت های به فراموشی سپرده شده قانون اساسی و چنانچه لازم باشد تغییر و بازنگری قانون اساسی به ویژه در ارتباط با قانون شوراها ، اداره مناطق مختلف کشور،مسایل مربوط به انتخابات و نظارت شورای نگهبان و موارد دیگر.
7. در جریان انتخابات و پس از اعلام نتیجه حیرت آور و اعجاب انگیز آن از هیچ اقدامی ولو مخاطره آمیز دریغ نکرده ام که مواردی از آن حسب اقتضا از طریق بیانیه هایی به استحضار شما ملت بزرگ رسیده و طبعا بعضی از اقدامات دیگر در وقت مناسب اعلام خواهد ولی اجمالا یادآوری می کنم از هیچ فرصت متصوری همچون تماس، رایزنی، مکاتبه محرمانه با مراجع دینی و شخص رهبری و هر شخص حقیقی و حقوقی تاثیرگذار دیگر غفلت نکرده ام و صادقانه به شما می گویم که آنچه در توانم بوده است را انجام داده ام، هرچند که در مواردی قرین توفیق نبوده است.
8. ضروری ترین مساله در شرایط کنونی حفظ روحیه انقلابی و سیاسی در برابر کسانی است که می خواهند مردم نا امید شده و از صحنه انتخابات خارج شوند. همه باید وحدت انقلابی و روحیه سیاسی را حفظ کرده و با جریان عظیمی که در این انتخابات به حرکت در آمده و خودآگاهی خود را بازیافته به تشکیل و تقویت تشکل های مدنی و حضور در احزاب و گروه های سیاسی اصلاح طلب و تحول خواه و امیدوار به آینده بپردازند. من به سهم خود برای هرگونه همکاری با افراد و گروه های سیاسی تحول خواه در این مقطع حساس که به نظر می رسد «جمهوریت» در کنار «اسلامیت» و «ایرانیت» در خطر است، دست همکاری و تشکیل جلسه واحد تحول خواهی و حرکت و تغییر را دراز می کنم و از همه شخصیت ها و گروه های مختلف که به اندیشه امام وفادارند، دعوت می کنم به این امر عظیم اقدام کنند.
مهدی کروبی تا آخر عمر پای این مردم و انقلاب اسلامی ایستاده است و تمامی مطالبات ملت را با تمام وجود و در قالب برنامه های اعلام شده به هر نحو ممکن پیگیری می کنم و در هر شرایطی با هر امکانی به مبارزه ادامه خواهم داد و با دعوت از همه این راه تاکید می نمایم که راه مصلحت کشور و انقلاب امام راحل به ایستادگی و هوشیاری و حفظ آرامش و اجتناب از هر گونه پراکنده کاری نیاز دارد. از علمای اسلام و بزرگان نیز دعوت می کنم که در صحنه سیاسی کشور و مصالح مردم مثل گذشته فعال و با نشاط باشند و به راهنمایی آنها مثل گذشته همت گمارند.
با این همه می خواهم بگویم از کرده خود پشیمان نیستم و شما هم از این تلاش عظیم و حضور یکپارچه ضرر نکرده اید.حرکت ما در جهت تحکیم مبانی جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت بود و ماه ها با کمک دوستانمان تلاش بی وقفه ای داشتیم که «مطالبه محوری» را در صحنه انتخابات به یک اصل تبدیل کنیم و با توجه به اوضاع و شرایط کشور آنچه به عنوان برنامه و راه برون رفت از شرایط فعلی می توان انجام داد را برای حل مشکلات مردم و تحکیم پایه های استقلال و آزادی در کشور عنوان کنیم.
ما برای تغییر آمده بودیم،گرچه نیروهای غیبی و ظاهری مانع از تغییر در قوه مجریه شدند. با این همه فراتر از این تغییری در شرایط کشور و روحیات جامعه و آگاهی مردم بیش از آنچه تصور می شد، صورت گرفت و اذعان می کنم که این تغییر به مراتب فراتر از تصمیم من بود.
آمدنم در صحنه انتخابات به یاد و عشق امام راحل بود، به یاد روزهای فداکاری و از خودگذشتگی، قدم نهادن در مسیر مسوولیت پذیری و نه جاه پرستی ، خودخواهی و تحقیر دیگران.
آمدن برای گفت و گوهای بالنده تر اجتماعی و نه طرد هر کسی که غیر از سخن من کلمه ای به زبان می راند؛آمدن برای گفت و گو و شکستن فضای یکسویه حاکم بر اوضاع کشور عمومی؛آمدن برای دیدن بهتر و کامل تر جریان اداره کشور؛آمدن برای روشن کردن چرخه ناکارآمد مدیریت اجتماعی کشور؛آمدن برای تغییر در سیاست های تحکم آمیز و تحجرمآبانه داخلی؛آمدن برای گفتن از موضع استقلال، شجاعت وحریت ؛آمدن برای غبار روبی از چهره جوان و نوجوان ، دانشگاه و اصحاب فکر و اندیشه؛آمدن برای تعامل با همسایگان و دولت های خارجی؛آمدن برای بازداری از شکل گیری فرهنگ و ادبیات مستبدانه در عرصه جامعه؛آمدن برای شفاف سازی امور اجرایی و ارتباط بخش های گوناگون اقتصادی و برنامه محوری؛
آمدن برای همه این ها و همه آنچه گفته شد و غیر از این ها همه برای تغییر بود و تغییر برای ایران. حاصل این همه آمدن ها که زمان وسیعی را به همراه اراده و ارادت به ملت بود، آن شد که توانستیم فضای یخ زده کشور را شکستیم ، مطالباتی که حق مردم بود بازگو و بازتعریف کردیم، افق نقد را به طلوع سپیدی نزدیک تر سازیم ، جرات گفتن و شنیدن را برای مسوولان و نامزدها به اوج رساندیم ، شجاعت دیدن واقعیت ها را در همه زمینه ها ارتقا بخشیدیم ، گفت و گو با همسایگان ، آمریکا ، اعراب و مسلمانان را به جایگاه مطمئنی نزدیک ساختیم و با ارائه برنامه ها ، بیانیه ها ، اعلام مواضع و دیدگاه ها ، ناگفته های بزرگی را با عظمت گفتیم و جامعه را از ترس های غیر منطقی دور کردیم و همگان را این سو و آن سوی مرزها ایران به گفت و گو ترغیب کردیم و شما در همه این لحظات و برداشتن این گام ها همراه و یاور من بودید و چگونه می توان فراموش کرد شکوه شب های پیش از 22 خرداد را که همه ایران یکپارچه شور سیاسی و شوق انتخابات شده بود و دنیا با همه بزرگی خیره بر این عظمت و آزادگی حاصل از انقلاب اسلامی. چه تصاویر به یاد ماندنی از آن همه شب ها و شورها و جوان ها که ایران را یکپارچه غرق در مردمسالاری و حضور سیاسی ساخته بود. چقدر دنیا از آن شب ها و انقلاب و عظمت ایران یاد کرد و چه باورنکردنی که یک هفته بعد تصاویر آن شکوه به فریاد اعتراض و الله و اکبر شبانه تبدیل شد و خون به سنگفرش خیابان پاشید و با ضرب باتوم ها و گاز اشک آور به جان زن و مرد و پیر و جوان .... و چه سقوط آزادی از اوج قله عظمت در تصویر جهانی به حاکمیت شلاق و زندان گلوله ...
با چکمه و باتوم به جان و مال مردم هجوم بردند، صدها نفر سازماندهی شده به خوابگاه دانشجویان حمله کردند و قلب دختر جوان را با گلوله شکافتند و از پشت بام مسجد با یونیفرم مردم را به گلوله بستند و صدها نفر را در خانه و خیابان دستگیر کردند و تا سر حد مرگ کتک زدند و چه زشتی هایی که در کلام در حق آنها روا داشتند. ده ها نفر از رجال مذهبی و سیاسی را شبانه دستبند زدند و وا اسفا که چه زود انتقام دو ماه آزادی نسبی را گرفتند و همه را روانه زندان ها و سلول انفرادی کردند تا در چنین شرایطی سخت لب به سخن بگشایند و به انقلاب مخملی اعتراف کنند!
این چه انقلاب مخملی است که رهبران آن دو تن از زنده ترین و با سابقه ترین یاران امامند و مورد تایید شورای نگهبان و رهبری برای حضور در انتخابات و حداقل 15 میلیون نفر(بر اساس شمارش خود طرف) به آنها رای داده اند ؟
رویای انقلاب مخملی در ذهن این ها بوده یا آنها که کابوس آن را می دیدند و نیرو به همسایه شمالی گسیل داشتند که آموزش ببینند تا چگونه مردم را با حالت ارعاب و قیافه مهیب و هجوم موتور و زدن باتوم و پرتاب گاز فلفل و زدن کابل بر سر پیر و جوان و زن و مرد و اتومبیل و مغازه بترسانند تا مبادا کسی جرات حضور آرام و در صحنه اعتراض ماندن را به خود بدهد و بعدها هم با همان روش های تبلیغاتی و در بوق کردن حرف های غیر واقعی، همه را محکوم به اغتشاش ، انقلاب مخملی ، تخریب و ده ها اتهام دیگر نموده و تا جایی پیش رفتند که مردم را به قتل یکدیگر و رفتن در لباس بسیج برای زدن خودشان هم متهم کردند!
به راستی که این انتخابات در عین اینکه پرشور ترین ، سیاسی ترین و با شکوه ترین انتخابات در این سی سال بود ، پر مساله ترین نیز بود که با اعتراض های گسترده مردم ، شخصیت های سیاسی و گروه ها مواجه شد و متاسفانه نهادهای مسوول به جای پاسخگویی و رفع شبهات درباره تردید های جدی و تخلفات اساسی خواستند با طرح ادعاهای مضحک همه چیز را تحت تاثیر قرار دهند. شما مردم حق دارید که لااقل این سوال را از نظام بپرسید که چگونه دو تن از یاران انقلاب که مورد تایید و با صلاحیت و نیز همه گروه های اطرافشان یک شبه به عاملان انقلاب مخملی و هواداران گروه های اغتشاشگر و مردم معترض ناآگاه تبدیل شدند ؟
چگونه می توان این همه را به مصاف سیاسی و انتخابات خواند و ناگهان در پایان یا میانه راه چنگ و دندان نشان داد و از همه امکانات و ابزارها و صدا و سیما و تریبون های مذهبی و نيروهاي انتظامي و امنيتي و باتوم و گاز اشک آور و زندان و شکنجه و تیر و تفنگ استفاده و بعد هم ادعا کرد که همه این ها تقصیر «خود شما» است ! صدا و سیما را با بودجه ملی به خدمت گرفت، برنامه پشیمان سازی به راه انداخت و در همین حال خود را به حمایت 40 میلیون رای دهنده در انتخابات مفتخر دانست ؟! این همان شعار پر مغز راهپیمایی مردم از انقلاب تا آزادی است که می گفتند: «رای ما را دزدیدند ، دارند باهاش پز می دهند.»لازم می دانم در این مقطع که به ظاهر سیر اداری انتخابات را پایان یافته تلقی کردند ، مواردی را به عرض شما ملت شریف برسانم :
1. کتاب قطور خاطرات انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری نه تنها ذهن جامعه را پر کرده و توجه جامعه جهانی را متوجه ایران و مسوولین اجرا و نظارت و همه تصمیم سازان نموده که برای همیشه در یادها و خاطره جامعه و تاریخ باقی خواهد ماند. در یک طرف مردمی که نظام و کشورشان را می خواستند و مجد و عظمت آن را آرزو داشتند و به کیان آن فکر می کردند و در ظلمات یاس و ناباوری روح امید را در خود احیا نموده و برای تغییر و ساختن ایرانی از نو آمدند ولی با عبور از میدان های مین و موانع ، ناباورانه با کمین به اصطلاح اجرا و نظارت دولت مواجه شدند که برای آنان و به نام آنان و بی شباهت به انتخاب و رای آنان ، انتخاباتی را مهندسی نموده بود. در حقیقت هم ما و هم مردم بر اساس وعده و وعیده ها و نمایش فضای دموکراسی بر این باور بودیم که هنوز کفگیر منافع مادی به ته دیگ امانت داری و دیانت و اخلاق اجتماعی نخورده و ته مانده ای از پاکی و صداقت می تواند از رای مردم صیانت وآن را همان گونه که بود اعلام کند. در اینجا باید اذعان کنم که مردم و برخی کارشناسان و صاحب نظران بهتر از ما شرایط انتخابات را می شناختند و به کرات بی حاصلی برگزاری انتخابات و حساب کردن روی آرای مردم را یادآوری می کردند که مجدانه بابت این حسن ظن به مسوولین از مردم عذرخواهی می کنم.
2. برای همه شهدای این ماجراهای انتخاباتی از خداوند رحمان آمرزش طلب می کنم و آرزو می کنم در سلسله شهدا محسوب شوند. به تک تک خانواده هایشان تسلیت می گویم و ضمن ابراز تاسف از اینکه حتی امکانات تجلیل و بزرگداشت مناسبی هم برای تشییع و دفن و فاتحه فرزندانشان فراهم نشده ، با آنها همدردی می کنم. برای همه عزیزان ، مجروحان و آسیب دیدگان بهبود و شفای عاجل طلب می کنم و مقصر همه این شهادت ها ، جرح و تخریب ها و اغتشاش ها را کسانی می دانم که حقوق مردم را زیر پا گذاشتند ، حتی به آنها اجازه راهپیمایی آرام ندادند و نه تنها امنیت آنها را تامین نکردند که آنان را مورد هجوم و ضرب و شتم و توهین و تحقیر قرار دادند.
3. فضای امنیتی که پس از انتخابات در کشور ایجاد شده مولود افکار معیوب و توهم توطئه های خود ساخته ای است که متاسفانه تلاش می شود با تبلیغات و استفاده یک طرفه از صدا و سیما آن را یک طرفه به اثبات رسانند. هیچ یک از گروه های سیاسی شناخته شده و شخصیت های سیاسی شناخته شده و شخصیت های عزیز سیاسی و میلیون ها نفر مردمی که در راهپیمایی های آرام و مدنی حضور داشتند هیچ مطالبه ای نداشتند جز اینکه رایشان چه شد. آنها جز در فکر حق آزادی و انتخابشان نبودند و توهم توطئه انقلاب مخملی ابزار سرکوب و برخورد با مخالفان سیاسی جریان حاکم است. اصولا انقلاب های مخملی در کشورهای اقمار شوروی سابق رخ داده ، شرایط خاص خود را دارد و در هیج جای دیگری نیز نمونه ندارد. مگر ما جز اقمار شوروی سابق بوده یا شده ایم ؟ انقلاب مخملی با حضور افراد وابسته به انقلابی چون آقای موسوی و اینجانب و ده ها میلیون ها نفری که به آنها رای نداده اند، معنی ندارد. دستگیری و زندانی کردن هزاران تن از اقشار مختلف و از آن جمله چهره های سیاسی ، اجتماعی ، دانشگاهی و مطبوعاتی و نگران داشتن خانواده هایشان بدون هیچ اتهامی و بعضا به صورت آدم ربایی، خلاف قانون و مصالح نظام و کشور است ، اینان باید هر چه سریعتر آزاد و از آنها اعاده حیثیت شود.
4. با ساز و کاری که قبل از انتخابات و توسط دولت و شورای نگهبان و برخی نهادهای عمومی انجام شده و نیز نحوه اجرای انتخابات و دخالت های دولت و نمایش شکایت پذیری و بازشماری آرای شورای نگهبان و وقایع بعد از آن را عاملی در جهت باطل بودن انتخابات می دانم و بر همین اساس دولت برآمده از آن را دارای مشروعیت و مقبولیت نمی دانم و در هیچ برنامه ای از جمله تنفیذ و تحلیف آن شرکت نخواهم کرد.
5.به عنوان خدمتگزار کوچک مردم ، انقلاب و نظام اسلامی و شاگر بی ادعای امام راحل از همه مردمی که در انتخابات شرکت کردند و به خصوص پس انتخابات نیز نسبت به پیگیری نتایج صحیح آن حساس بوده و هزینه ها پرداختند، قدردانی می کنم و به پیشگاه همه آنها سر تعظیم فرو می آورم، هر چند که با قدر ناشناسی بی سابقه ای مواجه شدند و مزدشان را با اتهام اغتشاش و انقلاب مخملی ، ترور ، خس و خاشاک ، ده ها توهین دیگر و سرکوب گرفتند اما به همه توصیه می کنم که راه انقلاب و امام و مصلحت کشور را با این ناملایمات رها نکنید، روحیه انقلابی و اسلامی و شعور سیاسی خود را پاس دارید ، همچنان به مانند امام که از «جمهوریت» همپای«اسلامیت» ارزش می داد، در مقابل تحجر ، واپس گرایی و تغییرات بدعت گونه دفاع کنید و بدانید که خط امام تنها راه نجات مردم و کشور در مقابل دیکتاتوری ، سرکوب ، واپس گرایی و اسلام طالبانی است. گرچه این انتخابات و حوادث پس از آن به ارکان نظام و اعتماد شما آسیب جدی وارد کرد اما مطمئن باشید که رای و اراده مردم پیروز نهایی این تحولات خواهد بود.
6. بیشتر از گذشته به همه آنچه به عنوان برنامه انتخاباتی برای کشور مطرح کردم ، باور دارم و از همکاران می خواهم به آنچه مطرح کرده ام ، فکر کنند :به لزوم برنامه محوری در اداره کشور، احیای حقوق شهروندی،احیای آزادی های سیاسی و اجتماعی، پرداختن به حقوق اقلیت های مذهبی و قومی و توجه جدی به مطالبات اقشار گوناگون، ارزش های فرهنگی و زبانی متنوع ایران ، توجه به حقوق زنان و برابری های مورد توجه و مطالبه آنان، استفاده از ظرفیت های به فراموشی سپرده شده قانون اساسی و چنانچه لازم باشد تغییر و بازنگری قانون اساسی به ویژه در ارتباط با قانون شوراها ، اداره مناطق مختلف کشور،مسایل مربوط به انتخابات و نظارت شورای نگهبان و موارد دیگر.
7. در جریان انتخابات و پس از اعلام نتیجه حیرت آور و اعجاب انگیز آن از هیچ اقدامی ولو مخاطره آمیز دریغ نکرده ام که مواردی از آن حسب اقتضا از طریق بیانیه هایی به استحضار شما ملت بزرگ رسیده و طبعا بعضی از اقدامات دیگر در وقت مناسب اعلام خواهد ولی اجمالا یادآوری می کنم از هیچ فرصت متصوری همچون تماس، رایزنی، مکاتبه محرمانه با مراجع دینی و شخص رهبری و هر شخص حقیقی و حقوقی تاثیرگذار دیگر غفلت نکرده ام و صادقانه به شما می گویم که آنچه در توانم بوده است را انجام داده ام، هرچند که در مواردی قرین توفیق نبوده است.
8. ضروری ترین مساله در شرایط کنونی حفظ روحیه انقلابی و سیاسی در برابر کسانی است که می خواهند مردم نا امید شده و از صحنه انتخابات خارج شوند. همه باید وحدت انقلابی و روحیه سیاسی را حفظ کرده و با جریان عظیمی که در این انتخابات به حرکت در آمده و خودآگاهی خود را بازیافته به تشکیل و تقویت تشکل های مدنی و حضور در احزاب و گروه های سیاسی اصلاح طلب و تحول خواه و امیدوار به آینده بپردازند. من به سهم خود برای هرگونه همکاری با افراد و گروه های سیاسی تحول خواه در این مقطع حساس که به نظر می رسد «جمهوریت» در کنار «اسلامیت» و «ایرانیت» در خطر است، دست همکاری و تشکیل جلسه واحد تحول خواهی و حرکت و تغییر را دراز می کنم و از همه شخصیت ها و گروه های مختلف که به اندیشه امام وفادارند، دعوت می کنم به این امر عظیم اقدام کنند.
مهدی کروبی تا آخر عمر پای این مردم و انقلاب اسلامی ایستاده است و تمامی مطالبات ملت را با تمام وجود و در قالب برنامه های اعلام شده به هر نحو ممکن پیگیری می کنم و در هر شرایطی با هر امکانی به مبارزه ادامه خواهم داد و با دعوت از همه این راه تاکید می نمایم که راه مصلحت کشور و انقلاب امام راحل به ایستادگی و هوشیاری و حفظ آرامش و اجتناب از هر گونه پراکنده کاری نیاز دارد. از علمای اسلام و بزرگان نیز دعوت می کنم که در صحنه سیاسی کشور و مصالح مردم مثل گذشته فعال و با نشاط باشند و به راهنمایی آنها مثل گذشته همت گمارند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آغاز فروپاشي بناي ظلم و دروغ
سازمان "ادوار تحکيم وحدت" ديروز با صدور بيانيه اي در مورد "سرکوبهاي اخير و سناريوي اعترافات اجباري"، حمايت قاطع خود را از "اقدامات معترضانه آقايان کروبي و موسوي در دفاع از رکن جمهوريت و نيز حقوق تضييع شده ملت" اعلام کرد و خواستار "آزادي کليه بازداشتشدگان از جمله دبيرکل و سخنگوي" شد.
متن اعلاميه ادوار تحکيم وحدت به شرح زير است:
سازمان "ادوار تحکيم وحدت" ديروز با صدور بيانيه اي در مورد "سرکوبهاي اخير و سناريوي اعترافات اجباري"، حمايت قاطع خود را از "اقدامات معترضانه آقايان کروبي و موسوي در دفاع از رکن جمهوريت و نيز حقوق تضييع شده ملت" اعلام کرد و خواستار "آزادي کليه بازداشتشدگان از جمله دبيرکل و سخنگوي" شد.
متن اعلاميه ادوار تحکيم وحدت به شرح زير است:
ملت آزاديخواه ايران؛
همچنانکه در بيانيه پيشين بر ماهيت کودتايي اقدامات صورت گرفته در مهندسي انتخابات و دستکاري در آراء ملت در جريان انتخابات رياست جمهوري دهم تاکيد کرديم، متاسفانه غاصبان راي ملت، که نقشه شوم کسب اعتبار و مشروعيت از آراي به يغما رفته شهروندان را نقش برآب ديدند پا را از آنچه تاکنون کرده بودند نيز فراتر گذاشته و با صدور فرمان شليک به زنان و مردان بي دفاع و مظلومي که به مسالمت آميزترين شکل ممکن اعتراض خود را با سکوت يا نداي توحيدي الله اکبر فرياد زده بودند و همچنين بازداشت و توقيف صدها شخصيت شناخته شده ملي و تلاش براي اخذ اعتراف غيرقانوني از کساني که که طي ماههاي گذشته ترغيب عموم شهروندان به مشارکت سياسي را وجه همت خويش ساخته بودند تا از اين طريق راه برونرفتي از مصائب کشور به نفع تغيير و اصلاح اوضاع کشور بيافرينند؛ آشکارا و در عمل نيز نشان دادند که دولت برآمده از تخلفات انتخاباتي و حامياناش براي جان و مال و امنيت شهروندان اش کوچکترين ارزشي قايل نيست. آنچه در هفته هاي پس از 22 خرداد واقع گشت، به روشني نشان داد که حاکميت دروغ براي ادامه استيلاي خويش بر ايران از به کارگيري بي آبروترين شيوهها که مشابه آن تنها در حکومت خودکامگان تاريخ در غرب و شرق ديده شده است، آن هم به اسم قانونگرايي و عمل به شرع مقدس، ابايي ندارد و اين نکته کليدي را از ياد برده است که قانون نوشته، قدرت سياسي را حقاني نميکند بلکه قوانين خود زماني مشروعيت دارند که اراده انشاء شده ملت باشند نه ابزار سرکوب و حقکشي مردمان.
ملت هوشيار ايران؛
اگر امروز شهادت دهها تن از شهروندان ايراني از کودکي معصوم گرفته تا جوانان شجاعي که توهين به شعور خود را تاب نياوردهاند، دردي جانکاه را پديد آورده است و اگر مشاهده خشونت عريان عوامل نظامي و شبه نظامي حاکمان عليه فرزندان اين ملت که هيچ کم از صحنههاي نبرد کلاسيک البته در مقابل مردمي بي دفاع ندارد، زخمي دردناک را بر پيکر اين ملت وارد آورده است؛ دروغ پراکني حاکمان کذابي که زير تابوت قربانيان خويش را ميگيرند و اشک تمساح ميريزند، استخواني لاي زخم و نمک پاشي بر دل ريش خانوادههاي شهداي فجايع اخير و عموم شهروندان عزادار است. اکنون بايد پرسيد، حاکميتي که مدعي اقتدار و تثبيت است چگونه به خود اجازه ميدهد تا مسووليت خونهاي ريخته شده معترضان را بر عهده خود آنان بگذارد و فراتر از آن تيراندازي به شهروندان را به تروريستها، اوباش و بيگانگان منتسب کند؟
همچنانکه در بيانيه پيشين بر ماهيت کودتايي اقدامات صورت گرفته در مهندسي انتخابات و دستکاري در آراء ملت در جريان انتخابات رياست جمهوري دهم تاکيد کرديم، متاسفانه غاصبان راي ملت، که نقشه شوم کسب اعتبار و مشروعيت از آراي به يغما رفته شهروندان را نقش برآب ديدند پا را از آنچه تاکنون کرده بودند نيز فراتر گذاشته و با صدور فرمان شليک به زنان و مردان بي دفاع و مظلومي که به مسالمت آميزترين شکل ممکن اعتراض خود را با سکوت يا نداي توحيدي الله اکبر فرياد زده بودند و همچنين بازداشت و توقيف صدها شخصيت شناخته شده ملي و تلاش براي اخذ اعتراف غيرقانوني از کساني که که طي ماههاي گذشته ترغيب عموم شهروندان به مشارکت سياسي را وجه همت خويش ساخته بودند تا از اين طريق راه برونرفتي از مصائب کشور به نفع تغيير و اصلاح اوضاع کشور بيافرينند؛ آشکارا و در عمل نيز نشان دادند که دولت برآمده از تخلفات انتخاباتي و حامياناش براي جان و مال و امنيت شهروندان اش کوچکترين ارزشي قايل نيست. آنچه در هفته هاي پس از 22 خرداد واقع گشت، به روشني نشان داد که حاکميت دروغ براي ادامه استيلاي خويش بر ايران از به کارگيري بي آبروترين شيوهها که مشابه آن تنها در حکومت خودکامگان تاريخ در غرب و شرق ديده شده است، آن هم به اسم قانونگرايي و عمل به شرع مقدس، ابايي ندارد و اين نکته کليدي را از ياد برده است که قانون نوشته، قدرت سياسي را حقاني نميکند بلکه قوانين خود زماني مشروعيت دارند که اراده انشاء شده ملت باشند نه ابزار سرکوب و حقکشي مردمان.
ملت هوشيار ايران؛
اگر امروز شهادت دهها تن از شهروندان ايراني از کودکي معصوم گرفته تا جوانان شجاعي که توهين به شعور خود را تاب نياوردهاند، دردي جانکاه را پديد آورده است و اگر مشاهده خشونت عريان عوامل نظامي و شبه نظامي حاکمان عليه فرزندان اين ملت که هيچ کم از صحنههاي نبرد کلاسيک البته در مقابل مردمي بي دفاع ندارد، زخمي دردناک را بر پيکر اين ملت وارد آورده است؛ دروغ پراکني حاکمان کذابي که زير تابوت قربانيان خويش را ميگيرند و اشک تمساح ميريزند، استخواني لاي زخم و نمک پاشي بر دل ريش خانوادههاي شهداي فجايع اخير و عموم شهروندان عزادار است. اکنون بايد پرسيد، حاکميتي که مدعي اقتدار و تثبيت است چگونه به خود اجازه ميدهد تا مسووليت خونهاي ريخته شده معترضان را بر عهده خود آنان بگذارد و فراتر از آن تيراندازي به شهروندان را به تروريستها، اوباش و بيگانگان منتسب کند؟
شهروندان ايراني؛
اکنون در کنار چند هزار شهروند معترض که در جريان تجمعاتي که شرکت در آن حق مسلم آنها بوده است، دستگير شدهاند، صدها تن از فعالان سياسي اصلاح طلب کشور نيز در بازداشت به سر ميبرند و درحالي که قوانين جاري کشور در جريان بازداشت آنها نقض شده و اين روند رفتار ضابطان قضايي و عوامل بازداشتها را به عملکرد آدمربايان شبيه کرده است، پس از گذشت بيش از دو هفته هيچگونه اطلاعي از وضعيت تعداد زيادي از آنها به ويژه آقايان احمد زيدآبادي دبيرکل و عبدالله مومني سخنگوي اين سازمان در دست نيست. شايان ذکر است که بنابر مشاهده شاهدان، ماموران امنيتي هنگام بازداشت آقاي عبدالله مومني ايشان را شديدا مورد ضرب و شتم قرار دادهاند و اين در حالي است که خانوادههاي کليه بازداشت شدگان در نگراني و بي خبري به سر برده و سلامت جسمي دستگيرشدگان به دغدغهاي جدي تر از بهرهمندي آنان از حق برخورداري از يک دادرسي عادلانه بدل شده است.
از سوي ديگر تشديد فشارهاي امنيتي غيرقانوني نسبت به اعضاي اين سازمان، بي اطلاعي از سرنوشت تعدادي از دانشجويان بازداشتشده، تداوم بازداشت تعدادي از فعالان حقوق بشر، روزنامهنگاران و هنرمندان، تهديد تعدادي از احزاب و تشکلهاي عمده اصلاحطلب از جمله جبهه مشارکت ايران، سازمان مجاهدين انقلاب و مجمع روحانيون مبارز به انحلال و لغو مجوز درحالي که برجستهترين اعضاي آنها در وضعيتي نامعلوم در بازداشتگاههاي امنيتي هستند، اين پرسش اساسي را مطرح ميکند که در محاسبات دولت برآمده از انتخابات آنچناني آيا اصولا برنامهاي براي اداره کشور و تداوم حيات سياست در جامعه نيز وجود دارد يا اينکه مقرر است هر نوع فعاليت حزبي به حال تعطيل درآمده و در تکميل حلقههاي استقرار حکومت خالي از راي جمهور، نظام تک حزبي نيز در کشور مستقر شود؟
در اين ميان زمينهسازي براي تکرار سناريوهاي نخ نما و تکراري پخش اعترافات فعالان سياسي بازداشت شده در رسانههاي وابسته به حاکمان کذاب آغاز شده و اين مساله بيش از پيش بر نگراني ما نسبت به اعمال فشار و شکنجه عليه بازداشتشدگان افزوده است. با اين وجود کارگردانان، نويسندگان و مجريان اين سناريوهاي خطرناک بايد بدانند که آبروي از کف رفته را از طريق اقارير بي اعتبار کسب شده در بازداشتگاههاي امنيتي که کمترين وجاهت قانوني و شرعي ندارد، نميتوانند بازگردانند و نيز استقلال و اصالت جنبش اعتراضي مردم را با توسل به چنين شيوههاي سرکوبگرايانهاي قادر نخواهند بود به زير سوال برند. چرا که افکار عمومي به درستي پيش از اين تصميم خود را گرفته و بر همين مبنا نيز با راي خود در روز 22 خرداد به ادامه اين سياستها "نه" قاطعي گفته است.
در پايان، سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي (ادوار تحکيم وحدت) با توجه به اظهار نظر قطعي مراجع رسيدگيکننده به سلامت انتخابات، بار ديگر حمايت قاطع خود را از اقدامات معترضانه آقايان کروبي و موسوي در دفاع از رکن جمهوريت و نيز حقوق تضييع شده ملت اعلام داشته و مطالبه جدي خود را مبني بر آزادي کليه بازداشتشدگان از جمله دبيرکل و سخنگوي اين سازمان ابراز ميدارد و ضمن عرض تسليت به خانوادههاي داغدار شهداي فجايع اخير که مظلومانه جان خود را در دفاع از آزادي و جمهوريت از دست دادهاند، متذکر ميشود که سياست دستگاههاي امنيتي در تلاش براي اعتراف گيري از فعالان سياسي و مدني بازداشت شده، نه تنها موجب تقويت حاکميت استبداد نميشود بلکه بي شک سرآغازي بر فروپاشي بناي ظلم و دروغ آن خواهد بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اکنون در کنار چند هزار شهروند معترض که در جريان تجمعاتي که شرکت در آن حق مسلم آنها بوده است، دستگير شدهاند، صدها تن از فعالان سياسي اصلاح طلب کشور نيز در بازداشت به سر ميبرند و درحالي که قوانين جاري کشور در جريان بازداشت آنها نقض شده و اين روند رفتار ضابطان قضايي و عوامل بازداشتها را به عملکرد آدمربايان شبيه کرده است، پس از گذشت بيش از دو هفته هيچگونه اطلاعي از وضعيت تعداد زيادي از آنها به ويژه آقايان احمد زيدآبادي دبيرکل و عبدالله مومني سخنگوي اين سازمان در دست نيست. شايان ذکر است که بنابر مشاهده شاهدان، ماموران امنيتي هنگام بازداشت آقاي عبدالله مومني ايشان را شديدا مورد ضرب و شتم قرار دادهاند و اين در حالي است که خانوادههاي کليه بازداشت شدگان در نگراني و بي خبري به سر برده و سلامت جسمي دستگيرشدگان به دغدغهاي جدي تر از بهرهمندي آنان از حق برخورداري از يک دادرسي عادلانه بدل شده است.
از سوي ديگر تشديد فشارهاي امنيتي غيرقانوني نسبت به اعضاي اين سازمان، بي اطلاعي از سرنوشت تعدادي از دانشجويان بازداشتشده، تداوم بازداشت تعدادي از فعالان حقوق بشر، روزنامهنگاران و هنرمندان، تهديد تعدادي از احزاب و تشکلهاي عمده اصلاحطلب از جمله جبهه مشارکت ايران، سازمان مجاهدين انقلاب و مجمع روحانيون مبارز به انحلال و لغو مجوز درحالي که برجستهترين اعضاي آنها در وضعيتي نامعلوم در بازداشتگاههاي امنيتي هستند، اين پرسش اساسي را مطرح ميکند که در محاسبات دولت برآمده از انتخابات آنچناني آيا اصولا برنامهاي براي اداره کشور و تداوم حيات سياست در جامعه نيز وجود دارد يا اينکه مقرر است هر نوع فعاليت حزبي به حال تعطيل درآمده و در تکميل حلقههاي استقرار حکومت خالي از راي جمهور، نظام تک حزبي نيز در کشور مستقر شود؟
در اين ميان زمينهسازي براي تکرار سناريوهاي نخ نما و تکراري پخش اعترافات فعالان سياسي بازداشت شده در رسانههاي وابسته به حاکمان کذاب آغاز شده و اين مساله بيش از پيش بر نگراني ما نسبت به اعمال فشار و شکنجه عليه بازداشتشدگان افزوده است. با اين وجود کارگردانان، نويسندگان و مجريان اين سناريوهاي خطرناک بايد بدانند که آبروي از کف رفته را از طريق اقارير بي اعتبار کسب شده در بازداشتگاههاي امنيتي که کمترين وجاهت قانوني و شرعي ندارد، نميتوانند بازگردانند و نيز استقلال و اصالت جنبش اعتراضي مردم را با توسل به چنين شيوههاي سرکوبگرايانهاي قادر نخواهند بود به زير سوال برند. چرا که افکار عمومي به درستي پيش از اين تصميم خود را گرفته و بر همين مبنا نيز با راي خود در روز 22 خرداد به ادامه اين سياستها "نه" قاطعي گفته است.
در پايان، سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي (ادوار تحکيم وحدت) با توجه به اظهار نظر قطعي مراجع رسيدگيکننده به سلامت انتخابات، بار ديگر حمايت قاطع خود را از اقدامات معترضانه آقايان کروبي و موسوي در دفاع از رکن جمهوريت و نيز حقوق تضييع شده ملت اعلام داشته و مطالبه جدي خود را مبني بر آزادي کليه بازداشتشدگان از جمله دبيرکل و سخنگوي اين سازمان ابراز ميدارد و ضمن عرض تسليت به خانوادههاي داغدار شهداي فجايع اخير که مظلومانه جان خود را در دفاع از آزادي و جمهوريت از دست دادهاند، متذکر ميشود که سياست دستگاههاي امنيتي در تلاش براي اعتراف گيري از فعالان سياسي و مدني بازداشت شده، نه تنها موجب تقويت حاکميت استبداد نميشود بلکه بي شک سرآغازي بر فروپاشي بناي ظلم و دروغ آن خواهد بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روز خوش - آغاز بامدادی نو
چهارشنبه: 10/4/1388 (ساعت 3 بامداد)
بدلیل اشکالات فنی در سیستم اینترنتی و کارشکنی های مذبوحانه دستگاههای سانسور و فشار و خفقان رژیم پلید، امروز نوشتن و "آپدیت" کردن تارنما را کمی دیرتر از معمول (ساعت 3 بامداد) آغاز کرده ایم.
گو این که اگر مطابق معمول در نخستین دقایق بامداد نیز شروع کرده بودیم، بهرحال انتشارش بطول می انجامید زیرا ده ها بار آن را بررسی و مشاهده و اصلاح می کنیم زیرا اطمینان داریم آن لحظه ای که ما همه روزه کار "آپدیت" کردن را شروع می نمائیم؛ بیشتر بازدید کنندگان و هم میهنان ما پس از روزی خسته کننده به بسترها پنا برده اند و بجز معدودی که حتا نیمه شب نیز با اشتیاق باین تارنما مراجعه می کنند، بقیه اقشار هم میهنان ما از حدود ساعت "هفت یا هشت بامداد" به سایت خودشان روی می آورند (اینها ارقام و آماریست که مرورگر و آمارگر و سایر ابزار "تارنما" برایمان ثبت می نماید).
بهرروی، کمی دیر تر یا زودتر، ما همیشه درخدمت هم میهن و آماده انتشار خبرهائی هستیم که بدلیل اعمال سانسورهای انتشاراتی از طریق رسانه ها (معدود روزنامه هایی که گهگاهی خبری را "درز" میدهند) و چه از طریق اینترنت، و قلع و قمع معدود "وبلاگ"ها و یا "سایت" هایی که کماکان شهامت داشته و چنین اخباری را انتشار میدهند؛ حتا هم میهنان ما در داخل خاک خونین جامه هم گاهی بسختی می توانند بدان آگاهی یابند.
بنابراین همراه با گفتن روزتان خوش کار، کار امروز خویش را آغاز می نمائیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چهارشنبه: 10/4/1388 (ساعت 3 بامداد)
بدلیل اشکالات فنی در سیستم اینترنتی و کارشکنی های مذبوحانه دستگاههای سانسور و فشار و خفقان رژیم پلید، امروز نوشتن و "آپدیت" کردن تارنما را کمی دیرتر از معمول (ساعت 3 بامداد) آغاز کرده ایم.
گو این که اگر مطابق معمول در نخستین دقایق بامداد نیز شروع کرده بودیم، بهرحال انتشارش بطول می انجامید زیرا ده ها بار آن را بررسی و مشاهده و اصلاح می کنیم زیرا اطمینان داریم آن لحظه ای که ما همه روزه کار "آپدیت" کردن را شروع می نمائیم؛ بیشتر بازدید کنندگان و هم میهنان ما پس از روزی خسته کننده به بسترها پنا برده اند و بجز معدودی که حتا نیمه شب نیز با اشتیاق باین تارنما مراجعه می کنند، بقیه اقشار هم میهنان ما از حدود ساعت "هفت یا هشت بامداد" به سایت خودشان روی می آورند (اینها ارقام و آماریست که مرورگر و آمارگر و سایر ابزار "تارنما" برایمان ثبت می نماید).
بهرروی، کمی دیر تر یا زودتر، ما همیشه درخدمت هم میهن و آماده انتشار خبرهائی هستیم که بدلیل اعمال سانسورهای انتشاراتی از طریق رسانه ها (معدود روزنامه هایی که گهگاهی خبری را "درز" میدهند) و چه از طریق اینترنت، و قلع و قمع معدود "وبلاگ"ها و یا "سایت" هایی که کماکان شهامت داشته و چنین اخباری را انتشار میدهند؛ حتا هم میهنان ما در داخل خاک خونین جامه هم گاهی بسختی می توانند بدان آگاهی یابند.
بنابراین همراه با گفتن روزتان خوش کار، کار امروز خویش را آغاز می نمائیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ