سرود ملی: ای ایران ای مرز پرگهر

نقش دولتمردان و رسانه های آمریکایی در شورش 22 بهمن 1357

۱۳۸۸/۰۶/۱۷

سه شنبه: 17/6/1388 (زمان: 00:16 بامداد)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قضاوت تاریخ همیشه حقیقی ترین است
مقایسه ای که باید انجام شود
واقعه هفدهم شهریور پنجاه و هفت بی شک یکی از مهم ترین وقایع در تاریخ ایران است. حادثه ای که در آن نظام مشروطه سلطنتی کاملا در مقابل مردم قرار گرفت و هیچ راه برگشتی برای آن قرار باقی نماند و سراشیبی را که نظام سلطنت در آن قرار گرفته بود، تندتر کرد.
سی و یک سال پیش از امروز واقعه ای به وقوع پیوست که در آن گاز اشک آور جوابی بر فریاد و گلوله داغ پاسخی بر اعتراض بود. پاسخی که در هوایی بر جان مردم نشست که فضای باز سیاسی نام گرفته بود. و این ورود به شیب تندتر سرنگونی نظام شاهنشاهی بود. نظامی که فریاد اعتراض را بسیار دیرتر از آنچه می بایست شنید و آنگاه نیز نمی توانست در جهتی که می بایست قدم گذارد.
سال 57 و حوادث متفاوت آن، یکی پس از دیگری دایره را بر نظام تنگ تر می کرد. حوادث تابستان 57 در این میان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نقشه ها و وسوسه نمودن ها و چرندبافی های ملایان و پیروان آنان (بخصوص مجاهدین خلق و توده ای ها)شروع حکومت نظامی در اواخر مردادماه، در آتش سوختن سینما رکس (بدست عوامل شورشی ملایان)، و بسیاری ازین دست مسائل و حوادث، در دولت جمشید آموزگار، همان نخست وزیر دولت فضای باز سیاسی، باعث شد تا او کنار گذاشته شود و این بار جعفر شریف امامی با دولت آشتی ملی و قول هایی بر پایه ی آزادی وارد معرکه گردد.
اما قول های شریف امامی مبنی بر مجازات برخی افراد و آزادی روزنامه ها و اقدامات مُسکن ازین دست نیز موثر واقع نشد و روز سیزدهم شهریورماه مصادف با عید فطر و حضور گسترده مردم در نماز عید فطر به امامت مفتح و برگزاری راهپیمایی آن روز باعث آن شد تا مقدمات تجمع هفده شهریور آماده شود. هفده شهریوری که فرمان حکومت نظامی در آن روز، زمانی اعلام شد که دیگر مردم در خیابان ها حضور یافته بودند.
روزی که مردم به دعوت علامه یحیی نوری به خیابان ها آمدند تا راهپیمایی هفده شهریور را از میدان ژاله شروع کنند و شاید این خود، تفاوت این تجمع با دیگر تجمعات بود. این اولین بار بود که مبدائی برای راهپیمایی معرفی می شد.
باری، هفدهم شهریورماه فرا رسید و در حالی که قرار بر این بود که شیوه های سیاسی چاره ی کار در مواجهه با اعتراض مردم باشد، اما بالاخره جمعه خونین به وقوع پیوست. نیروهای نظامی تنفگ به سوی مردم گرفتند و هنگامی که به اخطار آنها توجه نشد به سویشان شلیک کردند و بسیاری را کشتند و تعداد زیادی را زخمی کردند. و این شروع ابهامی بود در تعداد کشته شدگان آن روز. از آن پس بر زبان ها جاری بود که هزاران نفر (حدود چهار هزار نفر) در این روز شهید شدند.
این در حالی ست که پس از تحقیق در مورد کشته شدگان آن روز و با مطالعه پرونده های بنیاد شهدا، این آمار کمتر از صد نفر کشته و قریب 250 نفر زخمی بدست آمده است.
با بررسی و مقایسه وقایع هفدهم شهریور1357 با روند خیزش و قیام ملت در دوماه و نیم اخیر، و با شمارش کشته ها، زخمیان و گرفتاران وقایع و حوادث از 22خرداد سال جاری تا کنون (که کماکان ادامه دارد و ادامه خواهد یافت) در اسارتگاههای رژیم که به شدیدترین و فجیع ترین وجهی کشته، زخمی، معلول و مورد تجاوزات جنسی قرار گرفته اند می توان تفاوت بین یک سیستم مقید به انسانیت و شرافت و یک رژیم وحشی و بیدادگر مانند رژیم "ولایت وقیح" را به وضوح مشاهده کرد و نتیجه گرفت که آیا پدران و مادران و برادران و خواهران بزرگتر ما که 31 سال پیش آن اشتباه بزرگ را مرتکب شده و میهن ما را بدست مشتی ملای بی هویت و حریص و کوته فکر دادند؛ آیا اینک به اشتباه خویش پی برده اند؟
*****
از میان ایمیل های رسیده:
معمای کهریزک، قطعه ای از یک پازل
در واقع این ادعا، اذعان به بی کفایتی ارگان‏های حکومتی است. چطور ممکن است یک زندان را نیروهای خودسر اداره کنند و کسی خبردار نشود! آیا اگر به خاطر تخلفات با مقامات مافوق برخورد نمی‏شود، نباید به خاطر این بی کفایتی در کنترل و نظارت بر نهادهای زیر دست خود مجازات شوند؟
در این یادداشت سعی می‏کنم در ارتباط با تخلفات صورت گرفته در حوادث اخیر و موضع گیری‏های حکومت نکاتی را مطرح کنم. در روزهای اخیر با توجه به صحبت‏هایی که از طرف مسئولین بیان می‏شود و یا اخبار و تحلیل‏هایی که در خبرگزاری‏های حکومتی منتشر می‏شود، می‏توان فهمید که سرانجام پذیرفته اند که در "دو" مورد تخلفاتی صورت گرفته است. این دو مورد که به طور مشخص در سخنان رهبری با دانشجویان بسیجی مطرح شد، یکی کوی دانشگاه و دیگری بازداشتگاه کهریزک است.
در گزارش این جلسه، که در وبسایت رهبری منعکس شده، آمده است :" حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به سخنان دانشجویان درباره لزوم پیگیری دستور رهبری در برخورد با حادثه کوی دانشگاه و مسئله کهریزک افزودند: در حوادث پس از انتخابات تخلفات و جنایاتی صورت گرفته است که بطور قطع با آنها برخورد خواهد شد." و همچنین از نکات مطرح شده در این جلسه : "ضرورت رسیدگی قضایی سریع، قاطع و قانع کننده به حادثه کوی دانشگاه و دلجویی از دانشجویان آسیب دیده." پس از صحبت‏های ایشان، در تاریخ چهارم شهریور، امروز در بخش خبری 20:30 گزارشی در ارتباط با بازداشتگاه کهریزک پخش شد.
مصاحبه‏هایی که با مقامات پلیسی و قضایی کشور و نیز بازداشت شدگان کهریزک صورت گرفته بود، حاکی از این بود که نظام به طور جدی و قاطع تخلفات را پیگیری می‏کند و در مجازات مجرمین کوچک ترین اغماضی نخواهد کرد. بخش مهم دیگر این گزارش تاکید بر این بود که نظام خود را موظف می‏داند که خسارات وارده به بارداشت شدگان را پرداخت کند.
سوالی که مطرح می‏شود این خواهد بود که چطور این همه تفقد و دلجویی و پذیرش خطا جایگزین "موضع رسمی" قبلی می‏شود؟ موضعی که در رسانه‏های رجا و فارس تا بدانجا پیش رفته بود که تخلفات صورت گرفته را به اراذل و اوباش اجیرشده موسوی مربوط می‏دانست. نخست، در جواب به این پرسش باید متذکر شد که عموم اقداماتی که این روزها از طرف حکومت صورت می‏گیرد، در "درجه اول"، نه برای ترمیم وجهه خویش در جامعه که برای محقق ساختن هدفی مهم تر و اساسی تر است و آن هم "منسجم ساختن" "طبقه حامی" و "رفع شک و شبهه"‏هایی است که در این بدنه حاصل شده است.
حکومت وقوع تخلفات کوی دانشگاه را پذیرفته است، چون نیاز دارد دانشجویان حامی ‏و خانواده‏های آن‏ها را در این مورد اقناع کند و نیز تخلفات بازداشتگاه کهریزک را پس از فوت "محسن روح الامینی"، که پسر یکی از خانواده‏های حکومتی بود، پذیرفت. فوت روح الامینی علی رغم همه تلخی، این فایده را داشت که توانست به دلایلی، این زندان را به سطح افکار عمومی کشانده و جامعه را نسبت به تخلفات صورت گرفته آگاه کند.
هزینه ی این آگاهی برای حکومت اعتراف به تخلفات خود و نیز ایجاد شبهه در حامیانش بود. به جرات می‏توان گفت که اگر فوت روح الامینی نبود، چنین موضعی در قبال کهریزک اتخاذ نمی‏شد، همانطور که پیش از آن نشد. به طور مثال، پاسخ حکومت به نامه ای که کروبی، پیش از فوت روح الامینی، به محسنی اژه ای نوشت، جز اتهام زنی نبود : "آيا شما به عنوان وزير اطلاعات از سرنوشت کساني که مفقود شده‌اند و يا در زندان‌‌هاي غير رسمي کهريزک، شور آباد و سوله‌‌هاي اطراف شهر تهران نگهداري مي‌شوند خبر داريد؟"
هدف دیگر حکومت از این گونه اقدامات و "تمرکز خاص" بر کوی دانشگاه و کهریزک، پنهان ساختن باقی تخلفات است. هنگامی که این‏ها در بوق و کرنا می‏شوند، آه و ناله‏هایی که از باقی بازداشتگاه‏ها می‏آید شنیده نخواهد شد. حکومت با تقبل این تخلفات و بزرگ سازی آن‏ها، خود را از اعتراف به باقی تخلفاتش رهانید. پذیرش حادثه کهریزک و کوی (با تمام هزینه‏هایی که دارد)، به طور ضمنی سعی در القای این پیام دارد که "اگر تخلفی بشود، حکومت رسیدگی خواهد کرد. پس آن جا که رسیدگی صورت نمی‏گیرد، مطمئن باشید تخلفی صورت نگرفته است." به طور مثال در این هیاهوی تبلیغاتی توانسته اند که تخلفات بازداشتگاه‏های شورآباد و پاسارگارد و اوین را در سکوت خبری نگه دارند.
نکته بعدی در ارتباط با حوادث کهریزک و کوی دانشگاه، "کاهش هزینه"‏های حکومت از طریق منتسب کردن آن‏ها به نیروهای خودسر است. این ادعا برای مبری ساختن حکومت و مقامات مافوق و قدرتمندتر عنوان می‏شود. اما در واقع این ادعا در لایه‏های زیرین خود، اذعان به بی کفایتی ارگان‏های حکومتی است. چطور ممکن است یک زندان را نیروهای خودسر اداره کنند و کسی خبردار نشود!
آیا اگر به خاطر تخلفات با مقامات مافوق برخورد نمی‏شود، نباید به خاطر این بی کفایتی در کنترل و نظارت بر نهادهای زیر دست خود مجازات شوند؟ اصولا قوه قضاییه و وزارت اطلاعاتی که بر زندان‏ها کنترل ندارند، چگونه می‏توانند مجری و ناظر عدالت باشند؟ حکومتی که از زندان‏های خود بی خبر است، چطور می‏تواند مدعی باشد، اعترافاتی که از زندانیان حوادث اخیر گرفته می‏شود، تحت شکنجه و وحشی گری‏های نیروهای خودسر نیست؟
با این همه، اما شاید برادر بزرگ از همه چیز خبر داشته باشد!

*****
حکم زندان، مجازات افشای قصد سوءاستفاده جنسی معاون دانشگاه
شش نفر از دانشجویان دانشگاه زنجان که معترض و افشا‌کننده‌ی قصد سوء استفاده‌ی جنسی حسن مددی، معاون دانشگاه زنجان، از یک دانشجوی دختر بودند، مجازات می‌گردند. اتهام این دانشجویان "تشویش اذهان عمومی و تحریک به تجمع غیرقانونی به قصد برهم زدن امنیت کشور" است.در این رابطه بهرام واحدی، سورنا هاشمی، آرش رایجی، پیام شکیبا و محمد حسن جنیدی، به یک سال زندان و علیرضا فیروزی به یک سال و چهار ماه زندان محکوم گردیدند. حسن مددی هم‌اکنون در سمتی دیگر در وزارت علوم به کار مشغول است.
*****
عاطفه امام فرزند جواد امام آزاد شد
نیم ساعت پیش (حدود نیمه شب دوشنبه) عاطفه امام در حالی که وضعیت مناسبی نداشته است طی تماسی با خانواده، اذعان داشته است توسط نیروهای امنیتی در حرم خمینی رها شده است.
مادر و دیگر اعضای خانواده و دوستان وی جهت روشن شدن بیشتر موضوع به سمت حرم خمینی حرکت کرده اند.
اخبار تکمیلی به اطلاع خواهد رسید.
*****
خبر تکمیلی:
جزئیات تکان دهنده‌ای درباره ربودن عاطفه امام و بازگشت دخمه‌ها و خانه‌های امن
عاطفه امام فرزند عضو برجسته و زندانی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پس از نزدیک به 28 ساعت بازداشت در وضعیتی نا مطلوب، دیشب (چند ساعت پیش) در بهشت زهرا رها شد.
او در حالی که چادرش توسط ربایندگان به او پس داده نشده بود، با مقنعه ای پاره در حالیکه کیف پولش را از او گرفته بودند در بهشت زهرا وادار به پیاده شدن از ماشین می شود. او در حالی که تهدید شده بود که چشم بندش را باز نکند بعد از مدت زمان طولانی‌ای که در یکی از قطعات بهشت زهرا رها شده بود، چشم بندش را برداشته و متوجه می شود که آزاد و به حال خود رها شده است. سپس به دلیل تاریکی نسبی هوا به حرم خمینی پناه می برد و با تلفن عمومی با منزل تماس می گیرد و درخواست کمک می کند. پس از رسیدن خانواده، او همان لحظه به نیروهای پلیس مستقر در حرم مراجعه و با تنظیم یک صورتجلسه از کسانیکه وی را ربوده بودند شکایت می نماید.
دختر 19 ساله جواد امام، دیروز در حالی که برای پی گیری وضعیت پدر دربندش به کمیته پیگیری بازداشت شدگان ستاد میرحسین موسوی مراجعه کرده بود، در حال خروج از این کمیته در خیابان طالقانی توسط یک خودروی پاترول و پژو و ربوده و سپس به محل نامعلومی منتقل شد.در بین راه یکی از ربایندگان مرد، با کشیدن چادر از سر وی به او می گوید تو لایق چادر به سر کردن نیستی و در عین حال با دست مقنعه وی را کنار زده و هدبندی را که بر سر وی بوده جلوی چشمش کشیده و با دست سر وی را به سمت پایین خم می‌کند تا به محلی نامعلوم می رسند.لازم بذکر است در خودرو به وی گفته می شود از موبایل خودش با خانواده تماس بگیرد و بگوید که بازداشت شده و چادر از سر وی برداشته اند.عاطفه امام در حالیکه نمی دانسته در چه محلی به سر می برد با دستان و چشمان بسته توسط دو مرد مورد بازجویی قرار می گیرد. در ابتدا متونی را که مدعی شده بودند متن مکالمات مکتوب (چت ها) ما بین او و دیگران است در مقابلش قرار می دهند و از وی می خواهند به داشتن روابط نامشروع با برخی از فعالان سیاسی بخصوص جوانان در بند اعتراف کند. وقتی از این موضوع به نتیجه ای نمی رسند، با پخش مکالمات تلفنی و یا صداهایی که از شنودهای تلفنی در روزهای اخیر بدست آورده بودند او را به توهین به رییس جمهوری و رهبری متهم می کنند. همین طور این دختر 19 ساله را که تا پیش از این صرفا تحصیل می کرده است را متهم می کنند که زندانیان سیاسی آزاد شده و خانواده های اسرای در بند را به فعالیت های سیاسی ترغیب می کرده است.
وقاحت ربایندگان تا حدی بوده است با آنکه عاطفه امام با زبان روزه ربوده شده بود تا زمان آزادی هیچ غذایی در اختیارش نگذاشته بودند و فقط چند ساعتی که در یه محل کثیف با یک گربه زندانی بوده است به وی تکه ای سیب زمینی پخته می دهند که آن را برای گربه پرت می کند و آب را هم به بهانه آنکه اگر آب بخورد نیاز به دستشویی پیدا می کند از او دریغ می کنند.گذشته از جزئیات این ماجرا و محتوای سوالات، چیزی که در این اتفاق بیست و چند ساعته نمود بیشتری دارد آن است که از یک طرف از لحظه ربایش وی، تمام پی گیری های خانواده از مسئولین عالی رتبه نظام تا دادگاه انقلاب و ناجا و سپاه بی نتیجه بود و همه از بازداشت وی ابراز بی اطلاعی می کرده اند. از رییس دادگستری تا رییس قوای مقننه و قضائیه و از سپاه تا نیروی انتظامی، این در حالی است که افراد رباینده خود را افراد ناجا معرفی کرده اند اما عاطفه می گوید احتمالا مردی را دیده است که شباهت زیادی به کسی داشته است که از طرف اطلاعات سپاه برای بازداشت پدرش به منزل مراجعه کرده بود، البته وی این موضوع را با اطمینان نمی گوید.
از طرف دیگر، با توجه به اظهارات عاطفه امام مبنی بر اینکه در این بیست و چند ساعت چندین بار وی را به مکان های مختلف منتقل نموده اند و اینکه وقتی در حال جابجایی اش بوده اند با بیسیم به افراد داخل ماشین گفته می شود "عاطفه را تو خیابان پیاده کنید. موضوع لو رفته" که همین باعث می شود وی را در بهشت زهرا پیاده کنند.
این بازداشت از جهات مختلفی جالب توجه است، صبح روز دو شنبه وی را در بین راه در منطقه ای نزدیکی حرم حضرت عبدالعظیم از ماشین پیاده می کنند و اجازه می دهند با تلفن عمومی به مادرش تماس بگیرد و صحبت کند و دوباره وی را به محلی در همان نزدیکی می برند.این نوع رفتارها و برخی رفتارهای مشابه که امکان انتشار آن وجود ندارد شباهت بسیار زیادی به بازداشتهای خودسرانه اواخر دهه 70 دارد.
در اواخر دهه هفتاد افراد و فعالان سیاسی، اجتماعی توسط گروه هایی که خودسر خوانده می شدند، به همین روشها بازداشت و در محل هایی نزدیک شهر ری و در خانه های به اصطلاح امن مورد بازجویی های ناشیانه و عجولانه قرار می گرفتند و سپس در اطراف تهران در خیابان رها می شدند.پس از ترور نا فرجام دکتر حجاریان در سال 79، معلوم شد این افراد از محل هایی به نام "دخمه" این نوع اعمال را تحت پوشش و یا با هماهنگی نهادهای نظامی خاص به سرانجام می رسانند. البته با توجه به آزادی سریع سعید عسگر و عدم محاکمه سران این اماکن، بسیاری از کارشناسان در آن زمان برخی از نهادهای نظامی را پشت این قضیه می دیدند که البته در هیچ دادگاهی مورد بررسی قرار نگرفت.حالا با گذشت بیش از 8 سال از آن وقایع به نظر می رسد فعالیت های دخمه نشینان دوباره از سر گرفته شده است و تحت حمایت کودتا گران نسبت به اعمال فشار به زندانیان و خانواده های شان و فعالان سیاسی اجتماعی اقدام نمایند.دلسوزان نظام بهتر است قبل از اینکه این مفاسد تبدیل به غده های چرکین شوند دست این دخمه ها و دخمه بازها را کوتاه کنند تا اینچنین حرمت یک دختر محجبه در کشوری که صدای اسلام و عدالت خواهی اش گوش همه را کر کرده است هتک نشود.
*****
از میان ایمیل های دریافتی دیشب (حدود نیم ساعت پیش)
فیلم حمله وحشیانه نیروهای سرکوبگر به یک خانواده و دستگیری اعضای آن. متاسفانه ف رستنده این ایمیل توضیح نداده که این خانواده چه کسانی هستند، کی به خانه آنها حمله شده، چرا به آنها حمله شده و چند نفر در این حمله وحشیانه دستگیر شده اند...!

*****
مرد آفتاب
علی مغازه‌ای
عیسی سحرخیز را اولین بار در جشنواره مطبوعات سال 77 دیدم. مردی استوار با ریش‌هایی آنکادره و موهایی که از وسط سر به دو سو شانه شده بود.
آن روز شاهد بودم که در گرماگرم برگزاری نمایشگاه کتاب و جشنواره مطبوعات، سحرخیز همزمان در دو جبهه می‌جنگید. جبهه اول- البته آسان‌تر- فشار سنگین کار در مقام مدیر کلی مطبوعات داخلی وزارت ارشاد وقت که با حضور پر تعداد روزنامه‌ها و مجلات از سراسر کشور یکی از باشکوه‌ترین و بر بازدید‌ترین سال‌های برگزاری نمایشگاه‌های مطبوعات و کتاب را پیش روداشت؛ و جبهه دوم - و توان‌فرسا‌تر- مهار مخالفت‌ها، فشار‌ها، جریان‌سازی‌ها‌ی گروه‌های فشار و گاه کارشکنی‌ها و سنگ‌اندازی‌های مخالفان اصلاحات برای ‌ایجاد اختلال در روند مناسب برگزاری نمایشگاه.
و در آن روز سحرخیز با حضوری بسیار محسوس و دلگرم کننده در میان ما، با زیرکی و هوشمندی خاص خود هرگونه بی‌نظمی و اختلال را در کلیه بخش‌های نمایشگاه برطرف می‌کرد و با حوصله‌ای مثال زدنی هیج کسی را نا‌‌امید از خود نمی‌کرد.
در همان روز‌های پر کار برای سحرخیز، ‌مخالفان اصلاحات یا به تعبیر درست‌تر‌مخالفان اصلاح‌طلبان‌ طرح استیضاح عطا‌الله مهاجرانی را در مجلس پنجم به اجرا در‌آوردند و در روز استیضاح ابتدا سکوت و جوی سنگین در سالن‌های نمایشگاه حاکم شد. شرکت کنندگان در نمایشگاه که همگی از پیکره مطبوعات کشور بودند، از طریق رادیوها به دقت مشروح جلسه استیضاح را دنبال می‌کردند.
آن روز صدای جلسه استیضاح وزیری را در میانه نمایشگاه مطبوعات می‌شنیدیم که همه دوستش داشتیم. وزیری که با منطق سازنده و نگاه رو به جلو توانسته بود بستر تحول در رکن چهارم دموکراسی کشور را با همراهی و یاری رادمردانی چون احمد بورقانی عزیز که یادش و جایش همیشه سبز خواهد ماند و عیسی سحرخیز، فراهم سازد.
در همان حال که همچون بقیه، برنامه استیضاح را از رادیو می شنیدم، نا‌خواسته یاد سحر‌خیز افتادم و با خود گفتم کاش می‌دانستم او در این لحظه چه احساسی دارد!
همه اتهامات و برچسب‌ها از سوی برخی نمایندگان که گویا آنها نیز دلسوزان نظام بودند، علیه مهاجرانی مطرح می‌شد و ما خونمان می‌جوشید، ولی بعدها فهمیدم سحرخیز در تمام آن مدت خونسرد بود.
گویی در دلش نوری بود و می‌دانست این استیضاح نیز کارساز نیست و آن وزیر هم فقط یک وزیر ساده همچون وزیران کنونی نیست.
نوبت و تریبون که به وزیر ما رسید، با سخنان او نشاط نمایشگاه را فرا گرفت. همه نفس راحتی کشیدیم و ما نیز خونسردی‌مان را باز به دست آوردیم و از بیان گرم و منطق قوی و غنی مهاجرانی مشعوف شدیم.
باری شاید بتوان برگزاری جشنواره مطبوعات و کتاب را مهم‌ترین و مشکل‌ترین کار مدیر کل مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد دانست که سحرخیز با وجود سایه سنگین استیضاح بر سر وزیر وزارتخانه ارشاد یکی از بهترین نمایشگاه‌ها را در ادوار مختلف آن نمایشگاه‌ها برگزار کرد.
همچنین از مهمترین کارهای سحرخیز حضور موثر و جانانه او در هیات نظارت بر مطبوعات به نمایندگی مدیران مسئول مطبوعات بود که بسیاری از تصمیم‌سازی‌های نادرست را خنثی و در بسیاری از تصمیمات صحیح را در آن هیات به اجرا درآورد. البته هزینه سماجتش در پی‌گیری حقوق مطبوعاتیان را هم در یکی از جلسات پرداخت و عکس زخم کتف او را همه دیده‌اند.
همچنین انتشار روزنامه اخبار اقتصاد و ماهنامه سیاسی اجتماعی و فرهنگی آفتاب را مدیون همت بلند او هستیم. ماهنامه‌ای که با پرداختن به بحث‌های جدی دینی و سیاسی و اجتماعی، کارکردی فرا رسانه‌ای به خود گرفت و به گمانم با چاپ و انتشار مقاله‌هایی همچون شکنجه سفید در آفتاب، سحرخیز خود و بقیه بازداشت‌شدگان امروز را در رویارویی درست و آمادگی نسبی در مقابله با این نوع برخورد و شکنجه‌ها واکسینه کرد.
خدمات دیگر سحر‌خیز در انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و همچنین مشارکت او در امور انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران نیز نیاز به توضیح ندارد که همکاران خود بهتر بر آنها واقف‌اند.
اما من در تمام این یک دهه - و بیش از آن که از اولین دیدار خود با او داشتم - همواره او را کوهی از انرژی و مملو از امید دیدم و هر بار از دیدن و مصاحبتش چیزها آموختم و بسیار از او نیرو گرفتم.
می‌دانم استوارتر از آنی است که حتا با شکنجه سفید بشکند، ولی این ما هستیم که امروز بیرون از زندانیم و از در کنار خود داشتن سحر‌خیزها محرومیم و اگر بگویم که یکی از اهداف این بازداشت‌ها و زندان‌ها در هم کوبیدن انسجام و تمرکز نیرو و انرژی و قدرت فکر کردن بقیه بوده است، سخن به گزاف نگفته‌ام.
*****
"کُردها بروند حقوقشان را از اروپا بگیرند!"
سامان رسول پور
تصوير اول: اینجا کردستان است. سرزمین اعتراض و سرکوب. انقلاب شده و بعد هم جنگ. جنگ و بعد کشتار. جنگ ومرگ و در به دری. انقلاب، نرسیده فرزندانش را بلعیده. نسل انقلاب و پس از انقلاب هم، اگر از جنگ جان سالم به در برده، اگر ترک وطن نکرده، اگر مین پودرش نکرده و خلاصه اگر هنوز زنده است، تازه یک تجزیه طلب بالقوه است. چه بخواهد، چه نخواهد. تکذیب، بی تکذیب و این آغاز داستان است.
تصویر دوم: جنگ تمام شده. اما سرکوب نه. کشتار کمتر شده اما زندان و تبعید و تحریم نه. دلها پژمرده و خسته از خونریزی. در ذهن ها هنوز خاطره جنگ رفرش نشده. سرکوب هم هست، اعتراض هم هست. اما صدایی نیست، بلند گویی نیست که از احضار و بازداشت و زندان و تبعید بگوید. همه در سکوت سرکوب می شوند. در سکوت مطلق.
تصویر سوم: مردی آمده و می گوید باید بلندگویی ساخت. باید دیدبانی کرد بر وضعیت حقوق شهروندان. از فرهنگ سازی می گوید و از روشنگری و افشاگری. می گوید: سرکوب را باید افشا کرد. سکوت و تابو را باید شکست. آنطرفتر بعضی ها می خندند. بعضی مسخره می کنند. عده ای می ترسند. اما او همچنان بر "ضرورت راه اندازی نخستین نهاد مدافع حقوق بشر در کردستان ایران" اصرار می ورزد. باری، محمد صدیق کبودند، اولین نهاد مدنی مدافع حقوق بشر در کردستان ایران را تاسیس می کند.
تصویر چهارم: دهها نفر به گروه کبودوند پیوسته اند. در همه شهرهای کردستان. حتی در روستاها. بیش از 200 تن. کمتر موردی از احضار و بازداشت و محکومیت و اعدام و نقض حقوق افراد هست که "سازمان حقوق بشر کردستان" آن را افشا نکند. بسیاری از مردم یاد گرفته اند که هر جا حقی نقض می شود، باید به اعضای این سازمان گزارش بدهند. یاد گرفته اند که وجود وکیل درجریان دادرسی یک "حق " است و این سازمان به مردم در این راستا کمک می کند. مشاوره می دهد. حرفشان را می شنود. دردشان را بازگو می کند. با زبانی مدنی. کاملا حقوق بشری و مسالمت آمیز. نهاد محمد صدیق کبودند، کاری ندارد به اینکه چه کسی حقوق بشر را نقض می کند. وزارت اطلاعات یا یک دهاتی که دخترش را به بهانه ناموسی به قتل می رساند. یک حزب اپوزیسیون یا یک نهاد دولتی. سازمانش، مستقل است و بی طرف.
تصویر چهارم: تقریبا بیشتر نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر و رسانه های داخلی و خارجی دریافته اند که این سازمان گزارشات کاملا موثق و دقیقی را منتشر می کند. نهاد مدنی کبودند اعتماد همه را جلب کرده. در طی یکی دو سال، هزاران خبر و گزارش و دهها بیانیه و مصاحبه از سوی این نهاد منتشر شده و تقریبا کمتر کسی در کردستان و کمتر فعالی در ایران هست که سازمان حقوق بشر کردستان را نشناسد. سازمانی که نخستین نسل مدافعان حقوق بشر در کردستان را تربیت کرد.
تصویر پنجم: نهادهای امنیتی که تا مدتی عملا در مقابل فعالیتهای علنی این سازمان سکوت اختیار کرده بودند، وارد عمل می شوند. نخست سایت سازمان را فیلتر می کنند. بعد اعضای سازمان را تهدید می کنند و بالاخره به کبودند خبر می دهند که پرونده قطوری برایش درست کرده اند. کبودوند اما بر ادامه کار اصرار دارد. می گوید: ما نه کار سیاسی می کنیم، نه براندازیم، نه چپ و نه راست. ما فقط و فقط فعال حقوق بشریم. کرامت انسانها و حقوق انسانها مبنای کار ماست.
تصویر ششم: نیروهای امنیتی بالاخره تهدیداتشان را عملی می کنند. محمد صدیق کبودوند که دیگر همه به او "پدر حقوق بشر کردستان" می گویند، بازداشت می شود. ماهها در انفرادی، با آنکه سخت بیمار است. ممنوع الملاقات می شود. تحقیر می شود. دو بار در زندان سکته می کند. همه به بازداشتش اعتراض می کنند. اما نیروهای امنیتی رضایت نمی دهند. آنها با کبودوند خیلی کار دارند. بعد از ماهها، حکمش صادر می شود: 10 سال ونیم حبس تعزیری. به چه جرمی؟ فعالیت سیاسی؟ نه. فعالیت تشکیلاتی؟ نه. جاسوسی؟ نخیر! تنها و تنها به جرم دفاع از حقوق بشر. و این در ایران بی سابقه است و در جهان کم سابقه. اندک اند فعالان حقوق بشری که تنها به جرم دفاع از کرامت انسانها به چنین حبس سنگینی محکوم شده اند.
تصویر هفتم: صدها فعال ایرانی در چندین مورد ضمن تقدیر از نقش برجسته کبودند در توسعه مفهوم حقوق بشر در کردستان خواستار آزادی او می شوند. سازمان دیدبان حقوق بشر، جایزه هلمن همت را با آنکه کبودوند در زندان است، به او اهدا می کند. چندی بعد، محمد صدیق کبودوند از سوی مطبوعات بریتانیا به عنوان" روزنامه نگار بین المللی سال 2009" انتخاب می شود و از اقدامات مهم وی در حوزه حقوق بشر و گزارش دهی تقدیر می شود. او دیگر یک چهره بین المللی است.
تصویر هشتم: در خارج به او جایزه می دهند. در داخل محکومش می کنند. در منزلش دهها فعال سرشناس ایرانی می گویند: به جای 10 سال زندان می بایست 10 مدال افتخار به کبودوند می دادند. اما وزارت اطلاعات و قوه قضاییه گوششان بدهکارنبود و نیست. این بار به دستور بازپرس شعبه 5 دادگاه انقلاب او را غل و زنجیر کردند و از زندان اوین به زندان مهاباد منتقل می کنند. 12 ساعت راه، با غل و زنجیر. بدون هیچ دلیل مشخصی. به دلیل آزاررساندن به وی. و تازه، به محض اینکه به مهاباد می رسد، اینبار می گویند: اگر می خواهی برگردی به اوین باید 700 هزار پرداخت کنی. چرا؟ حق ماموریت، پول ماشین و خرج خوراک مامورین همراه.
برداشت آخر: بازپرس در پاسخ به این پرسش کبودوند که دلیل این برخوردها چیست چنین می گوید"تو محکوم هستی وعلیه نظام اسلامی فعالیت کرده ای و چون احساس گناه و پشیمانی نمی کنی هر برخوردی که با تو بشود حقت است". کبودوند می پرسد: مگر ما حقوق انسانی و شهروندی نداریم؟ و بازپرس در جوابش می گوید:" کردها با انقلاب وبا جمهوری اسلامی نبوده ونیستند، اینها با اروپا همراهند، بروند حقوقشان را از آنها بگیرند!"
*****
در پی نامه به دادستان تهران، امضاکنندگان تهدید شدند که از تهران خارج نشوند!
احضار 15 روزنامه‌نگار شاخص به وزارت اطلاعات

به دنبال ارسال نامه 330 روزنامه‌نگار به دادستان تهران، ماموران امنیتی بالغ بر 15 تن از چهره‌های شاخص این جمع روزنامه‌نگاران را احضار و تهدید کردند و بیم آن می‌رود که این اتفاق در خصوص برخی دیگر از روزنامه‌نگاران نیز تکرار شود.
یک روز پس از آنکه بیش از سیصد روزنامه‌نگار در اقدامی شجاعانه، دادستان جدید تهران را خطاب قرار دادند و از او خواستند که به رویه‌های غیر قانونی متداول در دادستانی دوره‌ی سعید مرتضوی پایان دهد و روزنامه‌های توقیف شده را رفع توقیف کند، بیش از پانزده نفر از افراد شاخص این فهرست توسط نیروهای امنیتی مورد تهدید قرار گرفتند.
بر اساس این گزارش، نکته‌ی عجیب اینجاست که این احضارها و تهدیدها توسط وزارت اطلاعات صورت گرفته است که پیش از این در مواردی با مرتضوی و تیم او اختلاف داشت و سعی می‌کرد برخی ظواهر قانونی را مراعات کند. اما به نظر می‌رسد تغییرات کودتاگونه‌ی صورت گرفته در این وزارتخانه، برخی از نیروهای تصفیه نشده‌ی آن را نیز به انفعال کشانده و بقیه را هم به ابزار دست کودتاچیان تبدیل کرده است.
به روزنامه‌نگارانی که از سوی وزارت اطلاعات احضار شده‌اند، اعلام شده که حق ندارند از کشور خارج شوند و نیز به برخی از آنها گفته شده که حتی حق خروج از تهران را نیز ندارند.
این روزنامه‌نگاران با اشاره‌ی به تجربه‌ی توقیف مکرر جراید و بازداشت پیاپی روزنامه‌نگاران، خطاب به دادستان جدید تهران نوشته بودند: «این تجربه تلخ، ما را بر آن داشته كه در ابتدای قبول مسوولیت جنابعالی بار دیگر بر انتظارات و مطالبات خود از دستگاه قضایی تاكید ورزیم. انتظار می‌رود در دوران تصدی جنابعالی، رویه جاری دادستانی تهران در ارتباط با رسانه‌ها به شكلی اساسی تغییر كند و نگاهی كه رسانه‌ها را عامل تهدید می داند جای خود را به نگاه فرصت‌ساز به رسانه‌ها و توام با پذیرش اطلاع رسانی آزاد دهد.»
حال به نظر می‌رسد برخی عوامل دولت کودتا در وزارت اطلاعات تلاش می‌کنند به اهالی مطبوعات نشان دهند که این انتظار، نابجاست و در بر همان پاشنه خواهد چرخید.
باید در یکی دو روز آینده، منتظر موضع‌گیری دادستان جدید تهران بود و دید که آیا او نیز همین نظر را دارد یا آنکه طبق وعده‌ی روز معارفه‌اش، قصد دارد از ابتدا با اعمال غیرقانونی ضابطان برخورد کند.
*****
از میان ایمیل های رسیده (تا ساعت 4 بامداد):
آن مقام بالاتر ...
"يكي از مقامات بالاتر! دستور محدودیت اينترنت را بدون اين كه وزارتخانه را در جريان بگذارد داده است."
ماه پشت ابر نمي ماند. قاتل با پاي خود به محل ارتكاب جرم بر مي گردد. يك دروغ دهها دروغ به دنبال خود مي آورد. اين روزها كم كم گوشه هايي از اسرار كودتا را خودي ها دارند لو مي دهند. فرمانده سپاه به نوعي اعتراف مي كند. از طرفي مي گويد اگر اصلاح‏طلب‏ها پيروز مي شدند شكست احمدي نژاد شكست و تضعيف رهبري بود و از جانب ديگر تاكيد مي كند سپاه وظيفه پاسداري از ولايت فقيه و جلوگيري از تضعيف نظام را به عهده دارد! كه با اين حساب تكليف معلوم مي شود.
بي جهت نيست كه بعد از اظهارات اخير جعفري بسياري از سرداران و از جمله فيروز آبادي او را توبيخ كرده كه ديگر اجازه ندارد بي اجازه مصاحبه كرده و گاف پشت گاف بدهد. بعد از سخنان فرمانده سپاه اظهارات سليماني وزير ارتباطات دولت نهم در مراسم توديعي كه برايش گرفته بودند نيز گوشه اي ديگر از توطئه را بر ملا كرد.
سليماني در مورد قطع اينترنت و پيامك كه از روز راي گيري و حتي از يك شب قبل از 22 خرداد ماه شروع شده بود مي گويد: "... يكي از مقامات بالاتر(!) دستور قطع اينترنت را بدون اين كه وزارتخانه را در جريان بگذارد داده است. اين مقام حد اقل نخواست از ما نظر خواهي كند. اينترنت را دولت قطع نكرد اما فحش آن را دولت نهم خورد و دولت دهم نيز فحشش را مي خورد. لبخندش را نمي دانم چه كسي مي زند."
در همين چند جمله كوتاه حقايقي روشن مي شود:
1- قطع اينترنت و پيامك از ساعاتي قبل از آغاز روز راي گيري و يك روز پيش از اعلام نتايج بدون اطلاع وزارتخانه مربوطه حكايت از برنامه اي از پيش نوشته شده مي كند.
2- اين برنامه بنا به اعتراف وزير ارتباطات توسط يك مقام بالاتر و به دستور ايشان اجرا شده است به طوري كه وزير اصلا خبر نداشته در حوزه مسئوليتش دارند اينترنت را قطع مي كنند.
3- آن مقام بالاتر كه مي تواند بدون اجازه و حتي اطلاع وزير در سيستم وزارتخانه وارد شود و اينترنت و ارتباطات را قطع و مختل نمايد كيست ؟! چه مقامي امكان چنين اقدامي را دارد؟
4- بنا به اظهار صريح وزير ارتباطات كه مي گويد اينترنت را دولت قطع نكرد اما فحشش را خورد و دولت دهم هم خواهد خورد به اين نتيجه مي رسيم كه هيچ وزارتخانه ديگري هم در دولت در اين كار دخيل نبوده است. يعني وزارت اطلاعات هم در اين اقدام نقشي نداشته است كه اگر مي داشت آقاي سليماني صرفا خود و وزارتخانه اش را مبرا مي كرد و ديگر نمي گفت دولت نهم و حتي دولت دهم در اين ماجرا بي تقصير بوده است! پس آن مقام بالاتر از لحاظ جايگاه امنيتي از وزارت اطلاعات هم بالاتر بوده است!
آن مقامي كه از دولت بالاتر است. از وزارت اطلاعات بالاتر است و در قلمرو دولت بدون نياز به اجازه دولت مي تواند دخل و تصرف كند كيست؟ با اين حساب دور از ذهن نيست اگر در فردايي نزديك آقاي صادق محصولي وزير كشور دولت نهم هم بگويد يك مقام بالاتر در خصوص نتيجه انتخابات حتي بدون اين كه او را مطلع كنند تصميم گرفته است و بدون اطلاع ايشان نتيجه انتخابات را از تلويزيون خوانده است!
حتي اگر روزي احمدي نژاد هم اظهار كند در جريان نتيجه انتخابات نبوده و يك مقام بالاتر خودش بريده است و دوخته است و ايشان را در مقابل كار انجام شده قرار داده است تعجب نكنيد! راستي آن مقام بالاتر كه پيشاپيش مي دانسته اينترنت و امكانات ارتباطاتي را بايد مختل كرده و قطع كند چه كسي بوده است؟ آن مقام بالاترچه كار مي خواسته بكند كه بايد ارتباطات قطع شود.
*****
فرمانده سپاه تهران از هماهنگی و تدارک برای سرکوب دانشجویان به تقاضای«مولا» خبر داد
فرمانده سپاه استان تهران از تدارک سپاه پاسداران و بسیج برای برخورد با اعتراضات دانشجویی و سرکوب فعالان دانشجویی در آستانه آغاز تحصیلی خبر داد، و گفت که این هماهنگی و تدارک براساس تقاضا و توقع «مولا» در حال انجام است.
سرتیپ پاسدار علی فضلی روز دوشنبه در جمع اعضای بسیج دانشجویی گفت هفته آینده فرماندهان سپاه در جلسه ای با مسئولان دانشگاه تهران به دنبال هماهنگي در خصوص چگونگي برخورد با اين اعتراضات احتمالي دانشجویان خواهد بود.علی فضلی همچنین به دفاع از حمله به کوی دانشگاه پرداخت و گفت« حوادث كوي دانشگاه فرآيندي بوده است كه از جريان كوي دانشگاه 78 به اين مرحله رسيده است، خداوند عنايت كرد و با آبرويي كه مولاي‌ ما گرو گذاشتند، آرامش به ام‌القراي جهان اسلام بازگشت.»فضلی که فرماندهی یکی از دو سپاه ویژه تهران را بر عهده دارد خطاب به اعضای بسیج دانشجویی گفت«هم‌اكنون زمزمه‌هاي تحركاتي در مراكز آموزشي شنيده مي‌شود و ما بايد در اين خصوص با وحدت رويه‌اي كه مولاي‌مان از ما توقع دارند در اين زمينه هوشيار باشيم و برخورد مناسبي در اين خصوص بنماييم.»
وی همچنین اعتراضات پس از انتخابات را«فتنه بزرگ» نامید و گفت«ما فتنه بزرگي را پشت سر گذاشتيم كه شبيه آن را در تاريخ انقلاب نديده بوديم.» وی مدعی شد«همان طور كه مقام معظم رهبري فرموده‌اند اين رويه آتش زير خاكستر است و اگر ما در اين زمينه بي‌غفلتي كنيم و از تاريخ عبرت نگيريم شايد كه بايد منتظر حوادث ديگري باشيم.»
علی فضلی که بهانه تجلیل از یک گروه کوهنوردی بسیج دانشجوی و در حضور ناظمي از اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي و كاظميان‌فر مسئول بسيج دانشجويي استان تهران و در نشست تشكيلاتي مسئولين و اعضاي بسيج دانشجويي دانشگاه‌هاي استان تهران پیش از آغاز سال تحصیلی وعده سرکوب فعالان دانشجویی داد،در اظهارات دیگری که خبرگزاری ایسنا منتشر کرد گفت که به دلیل علاقه آیت الله خامنه ای به کوهنوردی«باید یک نهضت کوهنوردی راه بیاندازیم.»
*****
نگاه نیویورک تایمز به سخنان و بیانیه های اصلاح طلبان
دولت مردمی پوچ از کار در آمد
منبع :
نیویورک تایمز (اینجا کلیک کنید)
محمد خاتمی رییس جمهور سابق ایران طی یک سخنرانی تند علیه دولت، سران حکومت را به تلاش برای بدنام ساختن مخالفان و محروم کردن آنان از زندگی اجتماعی به روش های "فاشیستی و توتالیتاریسم" متهم کرد.
اظهار این سخنان از سوی خاتمی تنها یک روز پس از آن صورت گرفت که نامزد شکست خورده انتخابات ریاست جمهوری در ایران ، میر حسین موسوی، طی یک بیانیه از هوادارانش خواست تا جنبش اعتراضی را با جدیت ادامه دهند.
در مجموع، این سخنان و بیانیه ها نشان می دهد که رهبران جنبش اعتراضی در ایران هوادارانشان را از طریق سازماندهی افکار و تجمعات عمومی در کنار اعتراضات خیابانی، برای نبردی طولانی آماده می کنند.
آقای خاتمی و اعضای انجمن اسلامی اساتید دانشگاه ها در دیدار روز یکشنبه خود بر نگرانی های عمیق در رابطه با تهدید آزادی فضای علمی کشور در سال تحصیلی پیش رو تاکید کردند. روز شنبه و تنها چند روز پس از آن که محافظه کاران خواهان حذف اساتید و واحدهای غیراسلامی در سطح دانشگاه ها شده بودند، دولت از آغاز تحقیق گسترده در مورد چگونگی تدریس علوم انسانی خبر داد.
به نظر می رسد هدف محافظه کاران از رویارویی با علوم انسانی تنها در سطح دانشگاه خلاصه نمی شود. شنبه شب رهبر ایران آیت الله خامنه ای، در جمع هنرمندان و فعالان حوزه فرهنگ گفت که کشور درگیر "جنگ نرم" علیه دشمنان داخلی است. وی در ادامه افزود وظیفه هنرمندان در این میان این است که تفاوت مهم بین "دوست و دشمن" ، "تهاجم و تدافع" و "تبیین و تبلیغ" را درک کنند.
سخنان آیت الله خامنه ای در ادامه سخنان جمعه شب معاون ستاد کل نیروهای مسلح محمد باقر ذوالقدر صورت گرفت که در آن به تفاوت های "جنگ سخت" و "جنگ نرم" اشاره شد. محمدباقر ذوالقدر هشدار داد که غرب به کمک رسانه هایش آمادگی بیشتری برای رویارویی با جنگ نرم دارد.
نگاه و تاکید جدید به مقوله ایدئولوژی جنگ، می تواند نشانه آن باشد که تندروها از برخی از مواضع آشکار خود حداقل برای مدت کوتاهی عقب نشینی کرده اند. به گزارش یک سایت حامی دولت – جهان نیوز- قرار است دادگاه های نمایشی و گروهی اصلاح طلبان از این به بعد بصورت انفرادی و غیرعلنی برگزار شود. گزارش های دریافتی نشان می دهد که رییس جدید قوه قضاییه صادق لاریجانی مخالف برگزاری دادگاه ها به شیوه قبلی بود.
از سوی دیگر دولت آشکارا نگرانی خود را از احتمال از سرگیری اعتراضات نشان داده است. مقامات ایران مانع از برگزاری بسیاری از تجمعات مربوط به ماه مبارک رمضان شده اند و این امر نشان دهنده ترس حاکمیت از تجمع مردم و تبدیل آن به مراسم اعتراض است. هفته قبل و برای اولین بار طی 20 سال گذشته مراسم شبهای قدر که هر سال در ماه رمضان در آرامگاه آیت الله خمینی برگزار می شد، لغو شد. به گزارش سایت های مخالف دولت ، سخنرانی از قبل برنامه ریزی شده محمد خاتمی به دلیل فشار نهادهای امنیتی و قضایی برگزار نمی شود.
همزمان بسیاری از مهمانی های افطار اصلاح طلبان نیز به دستور مقامات لغو شد. همچنین گفته می شود محل برگزاری نماز فطر –آخرین روز از ماه رمضان- به محل برگزاری نماز دانشگاه تهران تغییر یافته است.
باوجودیکه اعتراضات خیابانی کمتر شده است، رهبران جنبش مخالف اعلام کرده اند که گزینه تقابل مستقیم سیاسی را کنار نخواهند گذاشت. آقای موسوی طی بیانیه روز شنبه خود که بروی سایت کلمه قرار گرفت، خواهان تجمعات بیشتر مردمی در دسته های کوچک و بزرگ و نیز ادامه "الله اکبر" گفتن های شبانه مردم از پشت بام ها شد.
وی در این بیانیه خواسته های خود را برشمرد : بررسی صحت انتخابات –نامزدان اصلاح طلب دلیل پیروزی محمود احمدی نژاد را تقلب گسترده وی و دستگاههای اجرایی می دانند- ؛ تحقیق و بررسی جنایت های صورت گرفته طی سرکوب خشونت بار تظاهرات مردم، بازبینی و اصلاح قوانین انتخابات ، و تضمین آزادی تجمعات، آزادی بیان و آزادی مطبوعات.
آقای موسوی مانند همتایان محافظه کارش بر لزوم ادامه جنبش از طریق "رویکردهای اجتماعی و نه صرفا رویکردهای سیاسی" تاکید کرد. به عقیده وی جنبش اعتراضی علی رغم بازداشت ها، محاکمه ها و تهدیدات صورت گرفته علیه آن، از لحاظ اخلاقی پیروز میدان است.
موسوی همچنین گفت "علی رغم حوادث تاثربار در روزهای اخیر، مردم به نتایجی ارزشمندتر و ماندگارتر از انتخاب یک فرد دست یافته اند."
*****
شناسایی هویت چند جانباخته دیگر
جنبش سبز ایران: چند روز پیش فهرست اسامی 72 جانباخته دو ماه و نیم اخیر که تاکنون به طور قطعی شناسایی شده‌اند و هویت آنها محرز شده است، در اینترنت منتشر شد. اما اطلاعات جدید نشان می‌دهد که تعداد شهدا ممکن است از صد نفر فراتر برود.
هویت چند تن دیگر از شهدای جنبش سبز مشخص شد. «محمد نادری‌پور» دانشجوی رشته‌ی مهندسی عمران دانشکده‌ی مهندسی سیرجان دانشگاه باهنر کرمان و رئیس شاخه‌ی دانشجویی ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در شهرستان سیرجان، یکی دیگر از شهیدان جنبش سبز ایران است که هویت وی به تازگی مشخص شده است.
جزئیات شهادت «محمد نادری‌پور»
به گزارش موج سبز؛ یک منبع موثق به نقل از یکی از بستگان نزدیک شهید نادری‌پور خبر داد: وی که از دانشجویان فعال قبل و بعد از انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری بود، ساعت هفت بعد از ظهر دهم تیر ماه گذشته پس از خارج شدن از جلسه‌ی امتحان و سوار شدن بر خودرو پراید شخصی خود، بعد از خروج از دانشکده به وسیله‌ی افراد لباس شخصی ربوده می‌شود.
این منبع موثق که خواست نامش فاش نشود، افزود: خواهر نادری‌پور که خود دانشجوی دانشگاه زاهدان است، همان شب طبق معمول با تلفن همراه برادرش تماس می‌گیرد و متوجه می‌شود که او گوشی را برنمی‌دارد. روز بعد نیز دوباره تلاش می‌کند، اما باز موفق نمی‌شود. از این رو موضوع را به پدر و مادرش که ساکن روستای "خبر" از توابع شهرستان "بافت" کرمان هستند، اطلاع می‌دهد.
وی گفت که 48 ساعت پس از ربودن نادری‌پور، جسد وی درون خودروی وی در گوشه‌ای از شهر سیرجان پیدا می‌شود، در حالی که قاتل یا قاتلان نه تنها خودروی او را همراه خود نمی‌برند، که حتی دستبردی هم به پخش خودرو، کارت شناسایی، کارت سوخت و مقداری پول نقد که همراه شهید مذکور بوده، نمی‌زنند و این نشان می‌دهد که انگیزه‌ی قتل کاملا سیاسی بوده و به فعالیت اعتراضی او پس از انتخابات ربط داشته است.
این منبع موثق خبر همچنین به نقل از دوستان و اعضای خانواده‌ی شهید نادری‌پور اضافه کرد که وی از جوانان سالم و با صداقت روستا و از دانشجویان خوشنام و متعهد دانشکده‌ی مهندسی سیرجان بوده و با هیچ شخصی مشکل و نزاع نداشته است؛ نه خودش و نه خانواده‌اش.
به گفته‌ی این منبع، جسد نادری‌پور پس از انتقال به پزشکی قانونی، کالبدشکافی شده و علت قتل، «ضربه‌ی محکم به پشت سر» اعلام شده است. اما پس از آن، اداره‌ی آگاهی شهرستان از خانواده‌ی شهید خواسته‌اند که فورا جسد را دفن کنند.
این منبع موثق که خود جسد را پیش از کالبدشکافی و دفن از نزدیک دیده است، خاطرنشان کرد که حتی پیراهن نادری‌پور هم پاره نشده بود و این امر نشان می‌دهد که او با قاتل یا قاتلانش درگیر نشده و مقاومت نکرده است. لذا اگر انگیزه‌ی قتل، شخصی بود، مقتول از خود واکنش و مقاومت نشان می‌داد.
به گفته‌ی این منبع، پس از کالبدشکافی، ماموران انتظامی پیش از تحویل جسد نادری‌پور، لباس‌های او و نیز پتوی روی جسد را سوزانده‌اند تا اثری بر جا نماند. همچنین پس از بازدید از خودروی شهید، معلوم می‌شود که قاتل یا قاتلان پوشش لاستیکی روی فرمان و روی دنده‌ی خودرو را برداشته‌اند تا اثر انگشت از خود باقی نگذارند.
وی که در مراسم تدفین نادری‌پور در زادگاهش در روستای "خبر" شهرستان بافت کرمان حضور داشته است، یادآور شد که عده‌ای از افراد لباس شخصی و مشکوک و ناشناس که به‌نظر می رسد از نیروهای امنیتی بوده‌اند، در مراسم شرکت داشتند و اوضاع را از نزدیک کنترل می‌کردند.
منبع خبر اضافه کرد که خانواده‌ی مرحوم نادری‌پور از ترس اینکه ممکن است دیگر اعضای خانواده‌شان، به خصوص دختر دانشجوی آنها که در زاهدان است، ربوده شوند، سکوت کردند. اما پس از تاکید رهبری مبنی بر لزوم شناسایی و مجازات عوامل خودسر که مرتکب قتل و شکنجه‌ها شده‌اند، اکنون خواستار اطلاع رسانی نحوه‌ی کشته شدن فرزندشان هستند.
وی گفت که خانواده‌ی نادری‌پور پیش از این برای عدم اعلام رسمی شهادت عزیز از دست رفته‌ی خود تحت فشار بوده‌اند و از این رو به مراجع رسمی اعلام شده از سوی مهندس موسوی و جناب کروبی مراجعه نکرده‌اند، اما اکنون خواستار دیدار با آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی یا اعضا و سخنگوی کمیته‌ی تشکیل شده برای آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات هستند.
یکی از گزارش‌های رسیده به "موج سبز" از هویت سه شهید سبز پرده بر می‌دارد که پس از کشته شدن در تهران، به استان گلستان منتقل و به خانواده هایشان تحویل داده شده‌اند: شهید اسماعیلی از شهر "خان به بین" در استان گلستان، شهید دکتر مقصود لو از شهر "سرخنکلاته" و شهید خانم دکتر رحیمی از شهر گرگان.
بر اساس این گزارش، به خانواده‌های این سه شهید اجازه‌ی برگزاری هیچ گونه مراسم عزاداری داده نشده است و به خانواده‌ی شهید دکتر رحیمی نیز گفته شده است که: به مردم بگویید او مسموم شده است.
"موج سبز" همچنین به اطلاعاتی درباره‌ی شهید دیگری به نام «مجید کمالی» متولد 23 شهریور 1364 و به شماره شناسنامه 1460 متولد یزد و ساکن محله‌ی امام‌شهر در شهرستان یزد دست یافته است. وی از فعالان جنبش سبز بوده که در ساعت 6 صبح روز سوم شهریور از سوی نیروهای امنیتی دستگیر می‌شود و در ساعت 2 بعدازظهر همان روز جنازه‌ی وی را به بیمارستان افشار یزد می‌برند، که مسئولان بیمارستان از تحویل گرفتن آن خودداری می‌کنند.
*****
مرکز پژوهش های مجلس درباره جهش یکباره قیمت ها هشدار داد: تورم 48 درصدی در انتظار اقتصاد
مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی گزارشی تحت عنوان «الگوی مصرف کلان اقتصاد و اصلاح قیمت ها» منتشر کرد. بر اساس گزارش مرکز پژوهش ها، دفتر مطالعات اقتصادی این مرکز با بیان این مطلب که «بررسی شواهد و قرائن موجود حاکی از آن است که با اجرای صرف سیاست اصلاح قیمت ها لزوماً نمی توان شاهد رخداد تحولات واقعی چشمگیر بود و به طور خاص تاثیر این سیاست بر الگوی مصرف خانوار به میزان و دایره شمول افزایش قیمت ناشی از اصلاح قیمت ها باز می گردد»، افزود:« به بیان دیگر در صورتی که افزایش قیمت ها به سمت آزادسازی با یک جهش یکباره صورت گیرد و بخش وسیعی از کالاها و خدمات سبد مصرفی را شامل شود، میزان مصرف کالاها به دلیل عدم امکان جانشینی با سایر کالاهای همان سبد با کاهش مواجه خواهد شد.
همچنین در صورتی که سناریوی پیشنهادی دولت در لایحه هدفمندکردن یارانه ها در اصلاح قیمت حامل های انرژی مدنظر قرار گیرد بسته به اینکه این اصلاح قیمت به صورت همزمان و یکباره یا پلکانی باشد نرخ تورم به ترتیب در صورت یکباره و همزمان6/48 درصد و در حالت پلکانی 5/10 درصد علاوه بر تورم پایه افزایش خواهد یافت. همچنین می توان پیش بینی کرد چون جامعه مورد هدف (از نظر هدفمندکردن یارانه ها)، هفت دهک هستند (1 تا 7)، حداقل 50 درصد از 18 میلیارد دلار(پرداختی به مصرف کنندگان) به احتمال بالا با افزایش میل نهایی به مصرف به تقاضا تبدیل می شود. بنابراین پیش بینی می شود تورم ناشی از فشار تقاضا با اجرای پرداخت نقدی یارانه هابه هفت دهک اول (با فرض آنکه 50 درصد به تقاضا تبدیل شود)، احتمالاً 7/2 درصد باشد که با تاثیر ضریب فزاینده پول (5/1) به چهار درصد بالغ شود.
از سوی دیگر پیش بینی می شود با اجرای سناریوی آزادسازی قیمت ها مصرف کل در سال 1388 نسبت به سال 1387 از رشد 8/10 درصدی برخوردار شود که این نرخ برای هزینه های مصرفی خصوصی و دولتی به ترتیب 2/12 و سه درصد خواهد بود.
لازم به ذکر است دولت تورم ناشی از نقدی کردن یارانه ها به صورت جهشی و یکباره را 12 درصد دانسته بود. »
*****
بیانیه انجمن اسلامی دانشگاه تهران:
اتهام انبارکردن سلاح، ناتوانی در ساختن دروغ آبرومند
همزمان با بیانیه انجمن اسلامی دانشگاه تهران در تکذیب اتهامات اخیر رسانه های جناح راست، استاندار تهران ضمن سخنانی از چگونگی ورود نیروهای شبه نظامی به کوی دانشگاه ابراز بی اطلاعی کرد. در همین حال موج احضار دانشجویان به کمیته های انضباطی ادامه دارد. انجمن اسلامی دانشگاه تهران روز گذشته با انتشار اطلاعیه ای با اشاره به اتهاماتی که هفته گذشته در رسانه های جناح راست مبنی بر "انبار" نمودن "سلاح" در زیرزمین انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران منتشر شد، این خبر را "تهمتی شگفت انگیز" توصیف کرد و با تاکید بر اینکه اساسا زیرزمین این تشکل مورد استفاده مشترک دیگر تشکل های ساکن در ساختمانی در خیابان شانزده آذر است، نوشت: "جاعلان اخبار به حدي در جعل اين عناوين دروغين بي‌اخلاقي پيشه نموده‌اند كه حتي جهت ساختن يك دروغ آبرومند لحظه‌اي تامل نمي‌نمايند." انجمن اسلامی دانشگاه تهران در بیانیه خود با تاکید بر این که از "جاعلان اصلی" چنین خبری شکایت خواهد کرد، چنین تهمت هایی را در راستای "فرافکنی" از جانب جریانات "تمامیت خواهی" دانست که براي انتخاب يك نامزد خاص از "آبروي" اندك خود هم هزينه نمودند. این بیانیه همچنین به دانشجویان هشدار داد که کسانی با مقاصد خاص در پی تعطیل کردن دانشگاه تهران هستند.
موج سبز جریان فتنه است
در همین حال استاندار تهران کوشیده است ریشه بروز ابهامات در خصوص بازگشایی دانشگاه تهران را متوجه میرحسین موسوی نامزد معترض کند: "جرقه و برنامه‌هاي اين موضوع در قالب همان جريان جنبش سبز و بيانيه 9 صفحه‌اي آقاي موسوي آغاز شده است". به گفته مرتضی تمدن، چنین ابهاماتی ریشه در "فتنه" پس از انتخابات دارد. او با اشاره به اعتراضات احتمالی دانشجویان در آغاز سال تحصیلی اظهار داشت: "آن جريان فتنه خيز برداشته است تا ناكامي‌هاي گذشته را با حضور و بازگشايي مدارس و مراكز آموزش عالي جبران كند و به اين مقطع دل بسته است." اما در حالی که استاندار تهران و شورای تامین از متهمان اصلی صدور دستور ورود نیروهای نظامی و شبه نظامی به کوی دانشگاه تهران در شب 25 خرداد یاد می شود، وی دیروز در نشست تشكيلاتي بسيج دانشجويي گفت: "ورود به كوي دانشگاه را نه كسي تجويز مي‌كند و نه كسي اجازه وارد شدن به كوي دانشگاه را دارد." او در جمع بسیجیان تاکید کرد: "لباس شخصی ها" بسیجی نیستند و افرادی که به کوی دانشگاه یورش برده اند، اغتشاشگرانی با "ظواهر فریبنده" و در "قالب" نيروهاي "امنيتي" و "بسيجي" بوده اند. پیش از استاندار تهران، فرمانده سپاه نیز ضمن سخنانی تاکید کرده بود، که بسیج به صورت "سازماندهی شد"ه در حمله به دانشجویان شرکت نداشته است. مرتضی تمدن در ادامه اظهاراتش برای رفع مسئولیت از استانداری تهران افزود: "من و رئيس دانشگاه تهران و برخي از مسئولين برقراركننده امنيت در ساعت 3:30 بامداد آن روز در كوي بوديم و مسير طبيعي ورود به كوي دانشگاه كاملا كنترل شده بود اما سئوال اينجاست كه اين افراد چگونه وارد كوي شده اند."
دانشجویان محقق اردبیلی در کمیته انضباطی
در خبری دیگر همزمان با موج گسترده احضار دانشجویان به کمیته های انضباطی دانشگاه ها در هفته های اخیر، خبرنامه امیر کبیر دیروز خبر از احضار شش دانشجوی دانشگاه اردبیل به کمیته مذکور خبر داد. در حالی که دانشگاه محقق اردبیلی یکی از آرام ترین دانشگاه ها پس از برگزاری انتخابات 22 خرداد بوده ، به نظر می رسد این دانشجویان تنها به دلیل حضور در ستاد های انتخاباتی موسوی و کروبی قرار است مواخذه شوند. دبیر سابق، دبیر فعلی و برخی از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی این دانشگاه از جمله احضار شدگان هستند.
دانشجویان قزوین در وزارت اطلاعات
گزارشی جداگانه حکایت از فشار بر دانشجویان شهر قزوین دارد. بر اساس اخبار منتشر شده، 7 نفر از دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی در روزهای گذشته با تماس تلفنی به ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار شده اند. به نوشته خبرنامه امیرکبیر در اقدامی دیگر کمیته انضباطی این دانشگاه قصد دارد طی روزهای آینده تعداد زیادی از دانشجویان این دانشگاه را برای تهدید و احیاناً صدور احکام محرومیت از تحصیل احضار کند.
*****
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
دانشجوی دربند به 14 سال زندان و تبعید محکوم شد

بنابه گزارشات رسیده از بند 350 زندان اوین،زندانی سیاسی میثاق یزدان نژاد روز گذشته به دادگاه انقلاب برده شد و پس از 2 سال بلاتکلیفی حکم سنگین و غیر انسانی 14 سال زندان و تبعید به زندان گوهردشت به وی ابلاغ گردید.میثاق یزادن نژاد 23 ساله دانشجوی رشتۀ مترجمی زبان دانشگاه پیام نور شهریار روز دوشنبه 16 شهریور ماه به شعبۀ 15 دادگاه انقلاب برده شد و توسط یکی از قاضات ولی فقیه علی خامنه ای بنام صلواتی به 14 سال زندان و تبعید به زندان گوهردشت کرج محکوم شد.دانشجوی زندانی میثاق یزدان نژاد روز 18 شهریور 1386 با یورش مامورین وزارت اطلاعات به منزل پدری وی، او را پس از ضرب و شتم وحشیانه دستگیر و به بند مخوف 209 زندان اوین منتقل کردند. او بیش از 90 روز در سلولهای انفرادی تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفت و در مجموع 165 روز را در بند 209 بسر برد و سپس به بند 350 زندان اوین منتقل گردید .به زندانی سیاسی میثاق یزدان نژاد اتهامات متعددی نسبت داده شد که از جملۀ آنها شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 1367 دستگیر / رفتن به قرارگاه اشرف جهت دیدار با خواهرش/زندانی سیاسی بودن پدر و مادرش/ اعدام دائیهایش/ ارتباط ایمیلی با سازمان مجاهدین خلق مورد محاکمه قرار گرفت و 2 سال را در حالت بلاتکلیفی بسر برد.صلواتی رئیس شعبۀ 15 دادگاه انقلاب که در صدور احکام اعدام علیه جوانان ایرانی فردی شناخته شده است. او همچنین در صدور احکام سنگین و غیر انسانی علیه فعالین حقوق بشری مانند آقای محمد صدیق کبودوند 10 سال زندان ،شرکت کنندگان در مراسم قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 مانند آقای محمد علی منصوری 17 سال زندان و تبعید و درآخرین حکم ضد بشری علیه آقای یزدان نژاد 14 سال زندان و تبعید می باشد . این فرد هچنین قاضی دادگاه فرمایشی ولی فقیه در رابطه با دستگیر شدگان اخیر است. اعمال این فرد از مصادیق بارز جنایت علیه بشریت است .دانشجوی زندانی از بیماری روحی سختی رنج می برد و نیاز مبرم به معالجه تحت نظر پزشکان متخصص در بیرون از زندان را دارد و نگهداری او در زندان باعث وخیم شدن وضعیت و شرایط روحی وی شده است.لازم به یادآوری است که 3 دائی میثاق یزدان نژاد به نام های ابراهیم سنجری 32 ساله،حسین سنجری 28 ساله و حسن سنجری 24 ساله توسط این رژیم اعدام شدند. پدر و مادر زندانی سیاسی میثاق یزدان نژاد خانم اکرم سنجری همراه با فرزند خورد سالش و آقای مجتبی یزدان نژاد در دهۀ 60 هر کدام به 3 سال زندان با شرایط طاقت فرسا بسر بردند.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، صدور احکام سنگین و غیر انسانی علیه دانشجوی زندانی را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر سازمانهای حقوق بشر خواستار اقدامات عملی برای آزادی زندانیان سیاسی در ایران است.
*****
اقرار به ناپاکی و قانون گریزی
احمد قابل
پس از کودتای انتخاباتی 23 خرداد 1388 عوامل کودتا با حربه‌ی دروغین «قانون و قانون‌گرایی» سعی کردند تا موج اعتراضات مردمی را غیرقانونی جلوه دهند و اقدامات سرکوب‌گرانه‌ی خود را زیر این عناوین زیبا پنهان سازند.این نخستین نمونه‌ای نیست که قانون‌شکنان و ستمگران و متجاوزان به حقوق ملت‌ها، ماسک بر چهره می‌زنند تا چهره‌ی زشت خود را زیبا جلوه دهند و چهره‌ی زیبای رقیبان را با فریب و نیرنگ، زشت و کریه ترسیم کنند.آنان که با دروغ و فریب، چهارسال گذشته را پررونق‌ترین دوران همه‌ی تاریخ ایران قلمداد می‌کردند و با همین شیوه پا به صحنه‌ی تبلیغات انتخاباتی گذاشته بودند، پس از آن که «رکورد جهانی تقلب در انتخابات» را به نام خود ثبت کردند، حربه‌ی قانون را پیش کشیدند و از متن قوانین کشور غافل ماندند، که تنها رسوایی را برای ایشان به ارمغان می‌اورد.
از آنجا که دروغگو کم‌حافظه است، نفهمیدند که با اصل 27 قانون اساسی که می‌گوید:« تشکیل‏ اجتماعات‏ و راه‏َپیمایی‏‌ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‏ شرط آن‏ که‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ نباشد آزاد است‏»آزادی اجتماعات و راه‌پیمایی‌های مسالمت آمیز، در قانون اساسی مطلقا آزاد است و کسی را به اتهام شرکت در راه‌پیمایی مسالمت آمیز نمی‌توان بازداشت و یا محکوم کرد.رسوایی دیگر آنان در مورد اصل 168 قانون اساسی است که می‌گوید:« رسیدگی‏ به‏ جرایم‏ سیاسی‏ و مطبوعاتی‏ علنی‏ است‏ و با حضور هیات‏ منصفه‏ در محاکم‏ دادگستری‏ صورت‏ می‏‌گیرد. نحوه‏ انتخاب‏، شرایط، اختیارات‏ هیات‏ منصفه‏ و تعریف‏ جرم‏ سیاسی‏ را قانون‏ بر اساس‏ موازین‏ اسلامی‏ معین‏ می‏‌کند».
کاش می‌فهمیدند که با وجود چنین قوانینی، نمی‌توان به اثبات ادعاهای دروغین «ایجاد اغتشاش» و «براندازی» برای افراد و احزاب پرداخت و خصوصا به «تخلف احزاب» رسیدگی کرد. کدام قانون اجازه داده است که افراد و احزاب سیاسی را بدون حضور هیأت منصفه و در بیدادگاهی به نام «دادگاه انقلاب» محاکمه کنند؟کاش می‌شد نام آن را محاکمه گذاشت!! دیر زمانی است که بیانیه‌های سیاسی نوشته شده توسط «شریعت‌نداران شریعت‌گریز» را به اسم کیفرخواست، در این بیدادگاه‌ها می‌خوانند و به تصور باطل خود، لیبرالیسم غربی را به محاکمه می‌کشند و گمان می‌برند که این «شوهای نمایشی» را می‌توان به‌جای محاکمات قانونی نشاند و حکم قانونی و شرعی صادر کرد!!؟
آن دستی که حکمی در این نمایش خلاف شرع و قانون صادر کند، حکم خیانت به شرع و قانون را صادر کرده است و هریک از مسئولان که با بیان تأیید‌آمیز و یا سکوت و نظاره‌ی این رفتار خلاف شرع و قانون، اجازه‌ی ادامه‌ی این سریال‌های موهن به اسلام و قانون اساسی کشور را صادر کند، حکم «گذر از قانون اساسی و قوانین شریعت» را صادر کرده است.آیا دستگیریهای گسترده‌ی سیاسیون و معترضان بدون طی مراحل قانونی و احضاریه و همراه با ضرب و شتم، شکنجه‌های قرون وسطایی، تجاوز به برخی بازداشت شدگان، کشتن ده‌ها نفر از مردم معترض در شکنجه‌گاه‌ها و کوچه و خیابان، ضرب و شتم وحشیانه در پیش چشم مردم و بعداز آن گرفتن اعترافات تحت شکنجه‌های جسمی و روحی، مصداق «قانون‌گرایی» است؟!! ننگ و نفرین بر این همه ددمنشی و خباثت، که بی‌شرمانه و وقیحانه خود را مطابق قانون و شرع نیز معرفی می‌کند و به خدا و رسول خدا و همه‌ی مؤمنان به اسلام در همه‌ی تاریخ، اهانت می‌کند!!
حاکمانی که چنین سابقه‌ی ننگینی از قانون‌شکنی را در پرونده‌ی ده‌ها ساله‌ی خود دارند، آیا می‌توانند مدعی رسیدگی به تخلفات احتمالی متهمانی شوند که در پاکدامنی سیاسی آنان، هیچ تردیدی وجود ندارد؟!! اگر کودتاچیان و حامیان آن‌ها به پاکی متهمان و اعتبار و منزلت ایشان نزد مردم باور ندارند، چرا این‌همه اصرار می‌ورزند تا با استفاده از «اعتبار و دهان‌های پاک آنان» خود را پاک و منزه جلوه دهند؟!!
اصرار حاکمیت کودتا بر گرفتن اقرار و اعتراف از دوستان اسیر ما، هیچ دلیلی جز «اقرار کودتاچیان به نَفْس و نَفَس ناپاک خود» نبوده و نیست. آنان می‌دانند که با این نَفْس و نَفَس ناپاکی که دارند، هیچ اعتباری پیش مردم ندارند و به همین دلیل است که نه می‌توانند خود را از شر «تقلب آشکار انتخاباتی و دزدیدن رأی مردم» رهایی‌بخشند و نه توان «کسب مشروعیت برای ولیّ‌فقیهی که خود را به جنایات کودتاچیان آلوده است» را دارند. بنا بر این تنها راه آنان استفاده از «اعتبار و دهان‌های پاک اسیران و نَفْس و نَفَس پاکیزه‌ی آنان» است. شاید مردم ایران با سخن آنان مجاب شوند و بپذیرند که تقلبی نبوده و ولیّ فقیه هم با عدالت و حسن تدبیر، دستور سرکوب مردم معترض را در نماز جمعه صادر کرده است!! به همین دلیل، دو محور عمده‌ی اعترافات اجباری، عبارت‌اند از؛ «1- عدم وجود تقلب در انتخابات و عدم سلب حق حاکمیت مردم 2- تأیید عدالت و حسن تدبیر ولیّ فقیه».
به گمان من، این کلمه‌ی رمز همه‌ی بیدادگاه‌هایی است که در طول سالیان گذشته نیز دو محور کلی؛ «1- تنزیه حاکمیت از ستم به ملت و سلب حق حاکمیت قانونی آنان 2- تأکید بر عدالت و حسن تدبیر ولیّ فقیه» را دنبال کرده است.
با همین کلمه‌ی رمز بود که «چشم ملت» یعنی مطبوعات و رسانه‌ها را با تعطیلی گسترده، بر روی واقعیات کشور بستند و بازماندگان‌شان را به تیغ سانسور سپردند. پس از آنکه خیال‌شان از این بابت راحت شد که مردم از جنایات و خیانت‌ها بی‌خبر خواهند‌ماند، اقدام به «قتل‌های زنجیره‌ای» و «جنایت کوی دانشگاه» و ... کردند و راه را بر «دولت و مجلس اصلاحات» (به عنوان نمایندگان ملت) بستند و «لابد همه‌ی این رفتارها را قانونی هم می‌دانستند»!!؟ افسانه‌ی «قانون‌گرایی» حاکمیت، خصوصا در این دو دهه‌ی اخیر، چندان احتیاجی به کنکاش و بررسی ندارد و مثل آفتابی در وسط آسمان، می‌درخشد. البته مشروط به این‌که؛ آسمان مورد نظر ما «جهالت» و «آفتاب عدالت کودتاچیان» سیاهی و ظلمت«ظلم و ستم» باشد. تنها در این صورت است که این افسانه به واقعیت می‌پیوندد.
کودتاچیان بدانند(و می‌دانند) که حتی با بهره‌گیری از «اعتبار و دهان پاک اسیران» قادر به اثبات دروغ بزرگ انتخاباتی و تنزیه رهبری نخواهند شد و تنها راه برای آنان، بازگشت به رأی ملت و پذیرش بی چون و چرای همه‌ی اصول قانون اساسی و تن دادن به «حاکمیت مطلقه‌ی ملت» است. این تصور باطلی است که برای «رسیدگی به جنایات کودتاچیان» قوه‌ی قضائیه‌ای که برخی از متصدیانش با مباشرت و یا تسبیب، مرتکب این تباهی ها بوده‌اند، افرادی از درون خود را مأمور رسیدگی کنند (که برخی از آنان در آماده‌سازی این اوضاع آشفته و نامبارک، دخیل بوده‌اند و یا در موارد مشابه، هیچ‌گونه استقلالی از خود نشان نداده‌اند) و انتظار قانع‌شدن مردم را داشته‌باشند.
واگذاری امر رسیدگی به این مسائل به دستگاه قضائی متخلف، مثل «داوری شورای نگهبان» در امر انتخاباتی بود که خود در به وجود آمدن نابسامانی‌های آن نقش داشت. چرا هنوز فکر می‌کنند که با این خیمه‌شب‌بازی‌ها می‌توان این ملت را گول زد و آنان را قانع ساخت؟!!
آیا از یاد‌ برده‌اند که در مسائلی از این‌نوع، دستورالعمل شریعت محمدی مبتنی بر «حکمیت» است؟!! آیا نمی‌توانستند در هیأتی سه‌نفره، یکی از افراد مورد اعتماد معترضان و یکی از افراد مدافع رفتارهای صورت گرفته در قوه‌ی قضائیه و ضابطین آن و یک‌نفر مورد توافق دوطرف را قرار دهند تا احتمال صحت بررسی‌ها را افزایش دهند؟!! آیا این تغافل و غفلت عمدی، به آن دلیل نیست که اطمینان دارند که در صورت حضور یک فرد مورد اعتماد مردم، جنایات آشکار مسئولانی که اخیرا ارتقاء رتبه یافته‌اند، اثبات می‌شود و پس از آن باید به آن جنایات، رسیدگی شود و در رسیدگی جدی است که پای مسئولان عالی‌رتبه‌ی نظام نیز به میان کشیده‌می‌شود؟!! آیا اطمینان از «تکرار سناریوی سعید امامی» مانع از رویکرد منطقی حاکمان نبوده و نیست؟!!
دیر زمانی است که پنبه‌ی ادعاهای دروغ را زده‌ایم و حناهای متخلفان را بی‌رنگ می‌بینیم و هر دروغی را حتی از رسانه‌های مورد اعتمادی چون «دهان و وجود پاک اسیران» شناسایی کرده‌ایم و پرده‌ی جهل را دریده‌ایم و با انواع ظلم و ستم حاکمان ستمگر آشناییم و مرگ را بر زندگی ننگین و تحت ستم و فریب ترجیح داده‌ایم. دیر زمانی است که جمجمه‌ی خویش را به خدا عاریه داده‌ایم و اخیرا نیز سربازانی چون حجاریان را تقدیم کرده‌ایم تا دروغ و خیانت نسبت به شریعت عقلانی و رحمانی محمدی را رسوا سازیم و لکه‌های ناشی از عملکرد فریب‌کاران مدعی اسلام را از چهره‌ی پاک دین خداو شریعت مصطفی و طریقت علوی بزداییم و تفاوت آشکار و ماهوی آن حقیقت سترگ را با دروغ بزرگ مدعیان اخیر«حکومت اسلامی» آشکار کنیم.
ما اگرچه همچون فریب‌کاران آوازه‌خوان نبوده و نیستیم تا رویکردهای مناسب با کفر و شرک و نفاق را به اسم «ولایت علی و زهرا و حسین‌بن‌علی بپذیریم ولی محبت حقیقی به آنان را در گرو اقتداء به روش معقول و منطقی آنان دانسته‌ایم و بر این باوریم که؛«زندگی چیزی جز باور منسجم و تلاش و کوشش در مسیر آن نیست»(إن الحیوة، عقیدة و جهاد) و همچون او فریاد برمی‌آوریم که؛ «اگر دین محمد جز با کشته شدن ما پایدار نمی‌ماند، پس ای شمشیرها، ما را دربرگیرید».
خدایا چنان کن سرانجام کار // تو خشنود باشی و ما رستگار
*****
روز جهانی مبارزه با بیسوادی
یک سوم جمعیت ایران بی‌سواد
رادیو آلمان: هشتم سپتامبر روز جهانی سوادآموزی است. برخی از کشورها، چون ایران روز دیگری را به این مناسبت اختصاص داده‌اند که با مناسبت‌های دیگر ارتباط دارد. سال ۱۳۸۸ درست یک قرن از اجباری شدن آموزش همگانی کودکان هفت سال به بالا در ایران می‌گذرد.
دو سال پیش از این تاریخ، ۱۲۸۶، مشروطه خواهان شیراز نخستین کلاس‌های سوادآموزی به بزرگسالان (اکابر) را به راه انداخته بودند. در نیمه‌ی نخست این یک قرن آموزش خواندن و نوشتن در سطح گسترده‌ای رواج نیافت و عملی نشد. از اوایل دهه‌ی ۴۰ خورشیدی، ابتدا با تشکیل سپاه دانش و بعد با تاسیس «کمیته ملی پیکار با بی‌سوادی» تحول اندکی در فعالیت‌های آموزشی در ایران به وجود آمد.
با شکل گیری جمهوری اسلامی، هفتم دیماه ۱۳۸۵ «سازمان نهضت سوادآموزی» به دستور آیت‌الله خمینی تشکیل شد. ناکامی این «نهضت» را در برنامه‌هایی که در سال‌های بعد به راه افتاد، می‌توان مشاهده کرد.
در سال ۶۱ طرح ضربتی سوادآموزی، یک سال بعد طرح آموزش فرد به فرد (برای آموزش بی‌سوادان توسط افراد خانواده) و در ادامه برنامه‌هایی چون «سرباز معلم» (شکل دیگری از سپاه دانش انقلاب سفید محمدرضا شاه) به اجرا درآمدند.
در سه دهه‌ی گذشته طرح‌های دیگری نیز با نام‌های دیگر در دستور کار قرار گرفته که اغلب شاهدی بر ناکامی طرح‌های قبلی هستند. این طرح‌ها لااقل در قیاس با هدف‌هایی که برای آنها تعریف شده، از جمله به صفر رساندن بی‌سوادان بین ۱۰ تا ۲۹ سال، ناموفق بوده‌اند.
مسئولان گاهی برای نشان دادن پیشرفت برنامه‌ها آمار متفاوتی اعلام می‌کنند، اما از آمار رسمی و سخنان پراکنده‌ی برخی از آنها می‌توان دید که تعداد بی‌سوادان در فاصله‌ی دو سر شماری سال ۷۵ و ۸۵ کاهش نیافته است.
برآورد دقیق تعداد کسانی که واقعا بی‌سواد هستند، کار ساده‌ای نیست. با بررسی روند رو به کاهش ادامه‌ی تحصیل بعد از دوران ابتدایی، کیفیت آموزش در مدرسه‌ها و آمار مربوط به سرانه‌ی مطالعه در ایران می‌توان نتیجه گرفت که تعداد افراد کم‌سوادی که توان خواندن و نوشتن ندارد بسیار بیشتر از کسانی است که در آمار رسمی «بی‌سواد» معرفی می‌شوند. گرچه برخی مانند علی ابراهیمیان، معاون آموزشی نهضت سوادآموزی، معتقدند «معیار باسواد بودن فقط خواندن و نوشتن نیست.»
خبرگزاری فارس هجدهم اردیبهشت ۸۷ از قول ابراهیمیان تعداد بی‌سوادان و کم‌سوادان ایران را ۲۸ میلیون نفر اعلام کرد. او می‌گوید: «آمار باسوادی باید تعریف عملیاتی داشته باشد و این از وظایف آموزش و پرورش است.»
خبرگزاری مهر دهم دیماه ۸۷ به نقل از ابراهیمان جمعیت بی‌سواد و کم‌سواد را ۲۰ میلیون نفر گزارش کرده. ظاهرا یکی از این دو منبع در ثبت ارقام اشتباه کرده است. با توجه به این آمار، در خوش بینانه‌ترین حالت نیز لااقل یک سوم جمعیت فعال کشور قادر به خواندن و نوشتن نیستند.
برخی از مشکلات آموزش در ایران ساختاری هستند و به سادگی برطرف نمی‌شوند. وضعیت مدرسه‌ها نمونه‌ای از این مشکلات است. نیمی از دانش‌آموزان در اتاق‌های غیرمقاوم و محتاج بازسازی درس می‌خوانند.
گذشته از ضعف‌های مدیریتی و برنامه‌هایی که در عمل به نتایج مطلوب نرسیده‌اند، کسری بودجه از دغدغه‌های همیشگی نظام آموزشی کشور است.
وزیر سابق آموزش و پرورش، علیرضا علی‌احمدی، بهمن ماه سال گذشته در نشستی با فراکسیون فرهنگیان مجلس در مورد بودجه‌ی سال ۸۸ گفت: «من برای کسری بودجه آموزش و پرورش چند بار بغض کرده‌ام و ذلیل شده‌ام و استیصال من را به این روز انداخت.»
*****
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده خانواده های دستگیر شدگان قیام از صبح امروز در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین تجمع اعتراضی خود را برگزار کردند. آنها خواستار آزادی فوری و بی قید وشرط عزیزانشان هستند.روز سه شنبه 17 شهريور ماه بيش از 100 نفر از خانواده بازداشت شده ها كه اكثرا مادران بودند در مقابل دادگاه انقلاب تجمع اعتراضی بر پا كردند و خواهان رسيدگي سريع به وضعيت عزيزانشان و به خصوص آزادي آنها بودند .هر از چند گاهی نيز وارد دادگاه مي شدند و با دفتر حيدري فر تماس مي گرفتند تا بپرسند آيا براي عزيز آنها كفالت و يا وثيقه اعلام شده يا نه .كه مطابق معمول تنها براي 6 نفر قرار كفالت و وثيقه از طرف دادگاه انقلاب اعلام شد و بقيه بازداشت شده ها همچنان بلاتكليف در زندان هستند.بنابه گفته خانواده هايشان صداي آنها در پشت تلفن به خوبي واضح است كه وضعيت جسمي چندان مساعدي ندارند و از امكانات و وضعيت زندان شكايت دارند وهمچنان از بلاتكليفي خود و سرگرداني خانواده هايشان نگران هستند. به طوري كه زمان تماس گرفتن با خانواده هايشان شديدا به آنها اصرار مي كنند كه هر روز به دادگاه انقلاب بروند و پیگیر وضعیت آنها شوند تا هر چه زودتر وضعيت آنها روشن شود ومانع برگزاري دادگاه هاي فرمايشي شوند كه به گفته خود بازداشت شده ها در زندان شرايطي براي آنها ايجاد كرده اند كه مجبور به شركت در جلسات دادگاه مي شوند و از ادامه اين وضعيت و شركت در دادگاه فرمايشي شكايت مي كنند.امروز تمامي خانواده هايي كه در جلوي دادگاه انقلاب تجمع كرده بودند همگي با هم قرار گذاشتند كه مراسم افطاري و شب احيا را در كنار زندان اوين (زير پل ) و نزدیک به عزیزانشان برگزار كنند تا اعتراض هاي خود مبني بر شكنجه و ادامه بازداشت بدون دليل عزيزانشان ،‌اعتراض به تحقير ها و توهين ها و بي اعتنايي مسئولان را شدت دهند. آنها خواستار شركت و همراهي مردم با آنها بودند.همزمان نزديك به 30 نفر از خانواده بازداشت شده ها نيز در مقابل زندان اوين تجمع كردند كه ماموران جلوي درب دژباني آنها را مجبور كردند كه به طرف پايين زندان اوين بروند و مانع حضور آنها در مقابل درب زندان شدند .عده اي از خانواده ها نيز به آنها اعتراض كردند و گفتند امشب به شما نشان مي دهيم كه ماموران گفتند كه شما اجازه و حق برگزاري هيچ مراسمي در اينجا نداريد و گرنه با شما برخورد جدي خواهد شد اگر لازم باشد اين مسير را مي بنديم و اجازه ورود نمي دهيم.لازم است برای دفاع و همبستگی با مادران و پدران دردمند و استوار،در مراسمی که آنها اعلام برگزاری کرده اند بصورت گسترده شرکت نمود و خواستۀ آنها که خواست تمامی مردم ایران است که همانا آزادی فوری و بی قید وشرط تمامی زندانیان سیاسی است حمایت نمود.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران؛ادامه بازداشت زندانیان سیاسی را محکوم می کند و خواستار آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی است واز عموم هموطنان خواستار حمایت از فرآخوان خانواده های زندانیان و شرکت گسترده در مراسم افطار و شب احیاء آنها است.
*****
کروبی: محکم و مصصم قدم بردارید
از میدان کنار نمی روم
دوشنبه شب جمعی کنار هم قرار گرفتند که خاطره دوشنبه های بسیاری را در ماه رمضان سالهای گذشته برایشان تکرار کرد. دوشنبه هایی که حتی افطار روزه داران مانع از آن نمی شد که خبرنگاری از نگارش خبری دست کشد و یا اینکه تحلیل گری قلم بر زمین بگذارد، ولی دوشنبه امسال دیگر هیچ کس قلم بر دست نداشت. همه قلم هایشان را بر زمین گذاشته بودند چرا دیگر بهانه ای برای نوشتن نداشتند و شاید قلمشان تنها برای نگارش مرثیه ای در وصف مرگ روزنامه شان دوباره جان می گیرد. اما به آنها توصیه ای شد و آن اینکه هیچ گاه قلمشان را بر زمین نگذارنند و محکم و استوار در راه اندیشه ای که بدان اعتقاد دارند گام بردارند و این تعبیری دیگر از جمله ای بود که مهدی کروبی به اعضای تحریریه و کارکنان روزنامه توقیف شده اعتمادملی گفت: "هیچ گاه اجازه ندهید که توقیف یک روزنامه موجب انفعال و سرخوردگی شما شود بلکه باید این را بدانید گاهی در مسیر فعالیت های فکری و اندیشه ای مشکلاتی پیش می آید که باید در برابر آنها ایستادگی کنید تا به نقطه مطلوب برسید." دوشنبه شبی که به مانند سالهای دیگر توصیفش کردم اولین روزی بود که پس از توقیف اعتمادملی باز اعضای این روزنامه گردهم آمدند که البته افطار را میهمان صاحب امتیاز روزنامه اعتمادملی باشند. کروبی به مانند همیشه با انگیزه قدم میان به میهماناش گذاشت و آنها را به امید نسبت به آینده دعوت کرد. وی قبل از هر سختی هم تشکر کرد و هم تبریک گفت. تشکر وی از زحمات چهارساله مسئولان، کارکنان و تحریریه اعتمادملی بود که به گفته وی روزنامه را به اوج شکوفایی رسانده بودند و تبریک وی به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی بود. اما کروبی متاسف بود از توقیف روزنامه ایی که مخاطبان بسیاری داشت و چنین گفت: "از اینکه دیگر این دوستان نمی توانند اندیشه و فکر خود را بنابر آنچه که به مصلحت کشور است منتشر کنند متاسفم و البته تاثر بیشتر بنده به خاطر ان است که روزنامه اعتمادملی در اوج شکوفایی تعطیل شد چرا که این روزنامه در سایه تلاش های شما به جایگاه خاصی در میان مردم رسیده بود و به رسانه ای موثر تبدیل شده بود."
وی همچنین متاثر بود از اینکه روزنامه ای را در حالی که سردبیر آن در زندان است به توقیف می کشانند و در این راستا گفت: "روزنامه اعتمادملی در حالی تعطیل شد که سردبیر ارزشمند و خلاق وی محمد قوچانی مدت هاست که به جرم فکر و اندیشه ای که دارد در زندان به سر می برد و من امیدوارم که او به زودی برگردد و به جمع ما بپیوندند."
وی خطاب به تحریریه اعتمادملی یک توصیه داشت و گفت: "هرچند که به چنین سرنوشت و شرایطی دچار شده ایم ولی این شرایطی که بر ما تحمیل شده است نباید منجر شود که به انفعال و سرخوردگی دچار شوید بلکه باید در راه اندیشه و فکری که دارید محکم و مصصم قدم بردارید چرا که در این مسیر همواره مشکلاتی پیش می آید که باید تحمل کنیم تا به نقطه ای معقول برسد . "
کروبی همچنین به مشکلات معیشیتی کارکنان روزنامه توقیف شده اعتمادملی اشاره کرد و گفت: " پس از توقیف روزنامه همواره جویای وضعیت شما بوده ام و می دانم که برخی از شما بیکار هستید و هنوز جایی مشغول به کار نشده اید. من به فکر شما هستم و با توجه به گفت و گو و رایزنی هایی که با مسئولان داشته ایم امیدارم که روزنامه به زودی رفع توقیف شود و دوباره همه در کنار هم فعالیت کنیم . البته شرایطی که پیش روی ما قرار گرفته و مجموعه حوادثی که روی داده موجب شده که گفت وگو و رایزنی ها برای رفع توقیف روزنامه درمرحله دوم قرار داشته باشد . "
وی تاکید کرد : " فکر نکنید که اکنون که روزنامه تعطیل شده ما کارمان تمام شده است بلکه من پیشنهاد کرده ام که ارتباطمان با این دوستان محفوظ باشد و از وضعیت همدیگر مطلع باشیم و دوباره با حضور شما به کار روزنامه ادامه دهیم. "
وی تصریح کرد : " ما برای اندیشه و فکری که بدان اعتقاد داریم مصمم ایستاده ایم و هیچ گاه از میدان کنار نمی رویم و برخی فکر نکنند که با تهمت و افترا و دروغ پردازی ها ما از عرصه کنار می رویم تا آخر محکم ایستاده ایم . "
لبخند کروبی بهترین پاسخ به انتشار خبری درباره فرزندش
پس از آنکه سخنان مهدی کروبی به پایان رسید عکاس روزنامه توقیف شده اعتمادملی همه را کنار هم قرار داد تا عکسی را به یادگاری بیاندازد. در همین حال روزنامه نگارانی که در هرجای باشند رسالت خود را پرسش و انتشار پاسخ آن می دانند گرد کروبی آمدند تا درباره حوادثی که اخیرا روی داده سوالاتی را از او مطرح کنند. در این میان آخرین اتفاقی که روی داده بود مورد پرسش قرار گرفت و یکی از میان جمع پرسید: ماجرای صدور حکم جلب فرزند شما چیست؟ کروبی لبخندی زد و به نظر می رسید که قصد پاسخ گویی به چنین پرسشی را ندارد چرا که آنگونه که از میان سخنانش فهمیدم این ماجرا برای او چیزی جز ساده اندیشی برخی از مسئولان نبوده که وی را متعجب کرده است. اما تکرار سوال به شکل های مختلف او را ناچار کرد تا به همکاران مطبوعاتی خود پاسخ دهد و با خنده گفت: "پس از آنکه گفت و گویی از بنده در تکذیب اظهارات یکی از اعضای کمیته ویژه قوه قضائیه منتشر شد و بنده به همراه آن مصاحبه یکی از اسنادم درباره آزار یکی از بازداشت شدگان حوادث اخیر را منتشر کردم بلافاصله خبرگزاری دولت ساخته فارس خبری را درباره علی پسرم منتشر کرد که من در قبال انتشار این خبر تنها می توانم بگوییم که اقدامی از روی ساده اندیشی بوده است. چرا که عده ای ساده اندیش فکر کرده اند که با این اقدامات بنده از میدان کنار می روم ولی من همواره محکم و مصصم در مسیری که بدان اعتقاد داشته ام حرکت کرده ام و بر اساس وظیفه خود به انجام وظیفه پرداخته ام و این کارها موجب انفعال من نمی شود."
وی افزود: " البته همانطور که شما بهتر می دانید امروز شرکت ایرانسل نیز با ارائه توضیحی این خبر را تکذیب کرد موجب تمسخر انتشار دهنده خبر شد و چنین است که من از چنین ساده اندیشی هایی از سوی برخی از مسئولان تعجب می کنم." وی در تشریح عملکرد خبرگزاری فارس در دروغ پراکنی مثالی زد و گفت: "یک فرد دو نفر را با هم مقایسه می کرد که هر دوی آنها دروغگو بودند ولی هرگاه یکی از آنها دروغ می گفت که تا مدت ها دروغ وی معلوم نمی شد ولی دیگری چون همیشه دروغ می گفت هنگامی که حرف می زد همه متوجه می شدند که دروغ می گوید و اکنون برخی از رسانه ها که اسم خود را خبرگزاری گذاشته اند به گونه ای دروغ می گویند که درمدت زمان کوتاهی دروغ آنها فاش می شود و موجب تمسخر دیگران قرار می گیرد. البته این امری طبیعی است که یک خبرگزاری که حامی دولت است باید تناسباتی نیز با این دولت داشته باشد. چرا که این خبرگزاری از دولتی حمایت می کند که رییس آن به مدیریت جهانی می پردازد و در شورای امنیت هاله نور می بیند و یا اینکه می گوید استعمار پیر انگلیس در صدد براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران است و یا اینکه قرار است استکبار جهانی او را بربایند و بنابراین طبیعی است که خبرگزاری حامی وی نیز ادعاهایی به مانند این موضوعات داشته باشد." کروبی تصریح کرد: "من به مسئولان ساده اندیش می گویم که با چنین اقداماتی سخیف من از میدان کنار نمی روم و در راه اندیشه و فکری که بدان اعتقاد دارم مصمم و محکم حرکت می کنم ."
مردم روز قدس به مانند همیشه حضوری پرشور داشته باشند
در این میان یکی دیگر از روز قدس پرسید . وی با اشاره به اخباری که از وی درباره دعوت از مردم برای شرکت در راهپیمایی روز قدس منتشر شده بود ازکروبی پرسید که آیا در این روز در میان مردم حضور خواهد داشت . کروبی چنین پاسخ داد : " روز قدس از میراث های امام راحل در دفاع از مردم مبارز و مظلوم فلسطین است مردمی که در شرایطی سخت برای آزادی سرزمین خود سالهاست مبارزه می کنند و بنابراین مردم ما نیز هر ساله در روز قدس با حضور گسترده خود حمایتشان را از مبارزات آزادی خواهانه مردم فلسطین اعلام می کنند و امسال نیز به مانند هر سال ما در کنار مردم حضور خواهیم داشت و از مردم دعوت می کنیم که با حضور خود به حمایت از مردم مظلوم فلسطین بپردازنند . " وی اعلام کرد که حزب اعتمادملی نیز در هفته آینده به مناسبت روز قدس بیانیه ای را صادر و از مردم دعوت می کند که به مانند همیشه حضوری پرشکوه در راهپیمایی روز قدس داشته باشند .
پرسش های دیگری نیز وجود داشت . برخی از وضعیت روزنامه می پرسیدند و از اینکه ایا امیدی به انتشار دوباره روزنامه اعتمادملی وجود دارد که کروبی با اشاره به رایزنی هایش با مقامات ابراز امیدواری کرد که هرچه سریعتر دوباره همکاران مطبوعاتی اش به انتشار دوباره روزنامه خواهند پرداخت .
امیدوارم همه زندانیان سیاسی آزاد شوند
برخی از وضعیت بازداشت شدگان سوالاتی داشتند که کروبی آروز کرد تمام بازداشت شدگان حوادث اخیر به زودی آزاد و به آغوش خانواده هایشان برگردند و در این میان ضمن خوشحالی از آزادی مهسا امرآبادی ابراز امیدواری کرد که مسعود باستانی همسر وی نیز به زودی آزاد شود .
البته در میان تحریریه اعتمادملی کسانی چون عباس عبدی روزنامه نگار و یادداشت نویس روزنامه اعتمادملی ، ابوالفضل شکوری و رضا انصاری سردبیر های پیشین روزنامه نیز حضور داشتند . این دیدار دوستانه که با سخنان محمد جواد حق شناس از جزئیات روند توقیف روزنامه اعتمادملی آغاز شده بود با بدرقه وی نیز به پایان رسید . روزنامه نگارانی که دیگر مطبوعه ای ندارند تا به بهانه اش قلم به دست بگیرند خداحافظی کردند تا شاید روزی دیگر برای تولد دوباره روزنامه شان به یکدیگر سلام کنند .
*****
فعالان حقوق بشر در ایران
شعار دهنده هدف گلوله قرار گرفت
خبرگزاری هرانا : یک شهروند میانسال در قم توسط نیروهای لباس شخصی هدف گلوله قرار گرفت. ظهر امروز 17 شهریورماه، فردی میانسال ( 35-40 ساله ) که به همراه همسر و فرزند خردسال خود در خیابان 19 دی شهر قم با ماشین سواری پراید ( مدل 132 ) به سمت کمربندی کاشان در حال حرکت بود توسط عده ای از نیروهای لباس شخصی که سوار بر اتومبیل پژو ( مدل جی ال ایکس) بودند دستگیر شد.
عوامل لباس شخصی پس از توقف در مقابل اتومبیل فرد مزبور و سد راه وی با ضرب و شتم در مقابل همسر و فرزند خردسال ایشان سعی کردند وی را به داخل اتومبیل خود منتقل کنند که با مقاومت و اقدام به فرار این فرد، توسط عوامل لباس شخصی با تیر اندازی مستقیم در بین جمعیت از ناحیه کتف هدف گلوله قرار گرفت.
نامبرده پس از اصابت تیردر حالی که به سر دادن شعارهای سیاسی منجمله " مرگ بر خامنه ای" می پرداخت توسط نیروهای لباس شخصی به همراه خانواده اش به داخل خودرو نیروهای مزبور برده و نهایتاً به نقطه نامعلومی منتقل شد.
لازم به ذکر است هویت و اتهام شهروند مذکور و همچنین نهاد و رسته نیروهای لباس شخصی مشخص نیست، اطلاعات تکمیلی اعلام خواهد شد.
*****
دور جديد بازجويی و فشار بر یک روزنامه نگار دربند
سحام نیوز: در حالي كه حكم آزادي قوچانی صادر شده و هيچ قرار جديدي به او ابلاغ نشده است ، بيش از 10 روز است كه تحت بازجويي هاي فشرده و طولاني مدت با انتقال به بند 240 زندان اوين قرار دارد و سپس به بند 209 بازگردانده مي شود.
مريم باقي از دور جديد بازجويي هاي همسرش محمد قوچاني خبر داد. وي گفت: در حالي كه قوچاني روز يك شنبه اول شهريور ماه با تبديل قرارو تامين وثيقه ، برگه آزادي اش صادر شد ه بود اما پس از پيگيري هاي فراوان وگذشت يك هفته مطلع شديم كه دادستان سابق تهران، سعيد مرتضوي در آخرين روز حضور خود در دادستاني تهران پرونده او را نگه داشته و مانع آزادي قوچاني شده است. مخالفت دادستان با نظر بازپرس بعد از صدور برگه آزادي، مورد اختلاف واقع شد و مدتي است كه در يكي از شعب دادگاه انقلاب جهت بررسي و حل اختلاف معطل مانده است تا اعتراض وارد شده به قرار وثيقه و آزادي قوچاني بررسي شود.امروز 17 شهريور است و بيش از دوهفته از زماني كه قوچاني بايد آزاد مي شد سپري مي شود و از روز دو شنبه گذشته 9 شهريور موضوع اختلاف به شعبه اي از دادگاه انقلاب سپرده شده. گرچه بر اساس قانون ، رسيدگي و حل اين گونه اختلاف ها به خصوص هنگامي كه فرد به اصطلاح متهم زنداني باشد،بايد خارج از نوبت و در اسرع وقت انجام شود اما تاكنون نظري ارائه نشده است.مريم باقي ادامه داد: اتفاق ديگري هم رخ داده كه بي قانوني فاحشي است و آن دور جديد بازجويي هاي آقاي قوچاني در فاصله اي است كه بايد آزاد مي بوده و بدون هيچ قرار ديگري در زندان است. او در دو ماه و نيم گذشته دست كم يك ماه آن را هيچ بازجويي نداشته و بي دليل در بازداشت موقت و انتظار و بلاتكليفي رها شده بود و حتي از داشتن كتاب و مجله هم محروم بود. اينك در حالي كه حكم آزادي برايش صادر شده و هيچ قرار جديدي به او ابلاغ نشده است و بدون قرار و به صورت غير قانوني نگه داشته شده ، بيش از 10 روز است كه تحت بازجويي هاي فشرده و طولاني مدت با انتقال به بند 240 زندان اوين قرار دارد و سپس به بند 209 بازگردانده مي شود. باقي همچنين با اشاره به اينكه در زمينه بازجويي هاي جديد و تهديداتي كه در همين زمان متوجه خانواده قوچاني شده و نقش ضابطان در پرونده او نامه اي براي مقامات قضايي و پارلماني نوشته است؛ افزود:انتظار نتيجه سريع آن را داريم.
*****
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
محمد حسین فلاحیه در خطر جدی است
بنابه گزارشات رسیده از بند 350 زندان اوین صبح امروز محمد حسین فلاحیه زاده خبرنگار زندانی به خاطر وخامت وضعیت جسمی اش به بهداری زندان اوین منتقل گردید.خبرنگار زندانی محمد حسین فلاحیه زاده که محکومیت وی از مدتی پیش به پایان رسیده است ولی بازجویان وزارت اطلاعات و حسن زارع دهنوی، آزادی او را منوط به پرداخت مبلغ 30 میلیون تومان نموده است. این در حالی است که او در شرایط بسیار بد مالی قرار دارد و قادر به پرداخت این مبلغ نیست و هدف از مطرح کردن این مبلغ سنگین برای ادامه بازداشت وی می باشد.خبرنگار زندانی محمد حسین فلاحیه زاده در اعتراض به کارشکنی و بهانه سازی و عدم آزادی پس از پایان محکومیتش توسط بازجویان وزارت اطلاعات و حسن زارع دهنوی از حوالی 3 روز پیش اقدام به اعتصاب غذای خشک نموده است. وضعیت جسمی آقای فلاحیه زاده روز سه شنبه 17 شهریور ماه به وخامت گرایید و به حدی وخیم شد که او را در شرایط بسیار بد جسمی به بهداری زندان منتقل کردند.از طرفی دیگی از زمان قیام مردم ایران بازجویان وزارت اطلاعات و بزرگ نیا رئیس بند 350 تمامی ارتباطات آنها را بسیار محدود کرده است. بطوریکه آنها امکان تماس با بیرون و انتشار وضعیت خود را به خانواده هایشان به سختی می توانند انجام دهند.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به خطر جدی که متوجه جان این خبرنگار زندانی است هشدار میدهد و از کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگران بدون مرز برای نجات جان این زندانی خواستار اقدامات فوری است.
*****
نتیجه دیدار چهار عضو کمیته ویژه مجلس با دادستان تهران
به دنبال دیدار علاء الدین بروجردی،پرویز سروری،امیدوار رضایی،و فرهاد تجری چهارتن از اعضای کمیته ویژه مجلس با عباس جعفری دولت آبادی،دادستان جدید تهران،یکی از اعضای این کمیته گفت که در این«در به بيان ديدگاه ها وجمع بندی نقطه نظرات کميته از جمله نقاط ضعف ماموران در برخورد با بازداشت شدگان حوادث اخير پرداختيم.»
فرهاد تجری همچنین از رسیدن به نقاط اشتراک با دادستان تهران خبر داد و گفت که«اجرای دقيق قانون و آئين دادرسی کيفری و همچنين توجه به حقوق شهروندی درباره متهمان حوادث بعد از انتخابات از جمله مسائل مورد اتفاق دو طرف در اين جلسه بود»!
وی گفت که در این جلسه بازداشت شدگان به دو دسته تقسیم شدند و در خصوص دشته اول«فراهم آوردن زمينه آزادی افرادی که جرمشان قابل اغماض است، مانند دانشجويان واساتيدی که نقش غير موثری در اين حوادث داشتند» وهمچنين تعیین تکلیف دسته دومی که به گفته این عضو مجلس«افراد قبلی جرمشان سنگين تر است» با دادستان تهران گفت و گو شد.
نماینده قصرشیرین در مجلس همچنین به خبرگزاری مهر گفت«در مورد افراد دسته دوم ؛ با توجه به اينکه مدت مديدی از زمان بازداشت شان می گذرد، در حاليکه با حکم قرار موقت بازداشت شده اند و تاکنون دلائل وشواهد کافی هم در خصوص محکوميت اين افراد به محاکم قضايی ارائه نشده است لذا بازداشت اين افراد با شرايطی که ذکر شد هيچ توجيحی ندارد و براين اساس خواسته شد در دادگاه صالحه با اجرای دقيق قانون و آئين دادرسی کيفری و همچنين توجه به حقوق شهروندی به اتهام بازداشتي های مذکور رسيدگی شود تا اگر مستحق مجازات بودند هرچه سريعتر مجازات شوند واگر هم قرار شد که آزاد شوند هرچه زودتر اين اتفاق بيافتد تا اين افراد از حالت بازداشتی و سلول انفرادی خلاص شوند.»
این عضو کمیته ویژه مجلس در عین حال با اشاره به سخنان دادستان تهران مبنی بر لزوم حفظ شان و استقلال قاضی به خبرگزاری ایلنا گفت«ما هم معتقد بودیم که تقاضاها و فشارهایی که از طریق جراید ، سازمان‌ها و ضابطین در خصوص نگهداری بازداشت‌شدگان و آزادی افراد مطرح می‌شود ، نباید بر تصمیم قاضی تاثیر گذار باشد.»وی در مورد توقف برگزاری دادگاه‌های نمایشی نیز گفت«ما در دیدار با دادستان تهران انتقاداتمان نسبت به نحوه برگزاری دادگاه‌ها مطرح کردیم این موارد مورد تایید ذهنی دادستان قرار گرفت که انشاءالله از این به بعد رویکرد دادگاه‌ها تغییر کند.»
فرهادتجری همچنین درباره اظهارات محمود احمدی نژاد مبنی بر«داشتن اسناد قطعی در مورد اينکه برخی حوادث بازداشتگاه ها توسط عناصر نفوذی» نيز گفت که اگر احمدی نزاد اگر « دلائل قطعی در اين زمينه دارند بايد ارائه نمايد تا رسيدگی شود.»
اين عضو کميته ويژه مجلس همچنين ازتنظيم گزارشی از سوی کميته ويژه مجلس که همه اقدامات اين کميته را در برمی گيرد خبر داد و گفت که این گزارش به زودی منتشر خواهد شد.
*****
دفتر مهدی كروبی پلمپ شد
به گزارش خبرگزاری ایلنا، دفتر مهدي كروبي به حكم دادستاني تهران پلمپ شد. اسماعيل گرامي مقدم، سخنگوي حزب اعتماد ملي در گفت وگو با خبرنگار ايلنا ضمن اعلام مطلب فوق گفت: حوالي ساعت 15 تعدادي از ماموران با حكم دادستان محترم تهران با مراجعه به دفتر آقاي كروبي واقع در جمشيديه تهران ضمن بازرسي محل كار ايشان مبادرت به جمع آوري اسناد و مدارك موجود و نيز CD،رايانه و فيلم كردند.
وي افزود: ماموران همچنين افرادي را كه براي ملاقات با آقاي كروبي به دفتر ايشان آمده بودند را به همراه شخص دبير كل به خارج از ساختمان هدايت كردند.
سخنگوي اعتماد ملي همچنين از بازداشت سردبير سايت اعتماد ملي خبر داد.
*****
از میان ایمیل های رسیده تا ساعت 18 پس از نیمروز
برای شهاب: تسبیح های من تورا میشناسند
محبوبه حقیقی

علی تسبیحم را پاره کرده بود؛یادت هست؟ تسبیحم را گرفت و چرخاند وپاره شد. شب بیست و یکم رمضان بود، بعد از احیای کانون توحید همه جمع شده بودیم در حیاط آن مدرسه که میشناسی اش. تسبیح مشکی رنگ بلند من پاره شد و من مشغول غرزدن سر علی بودم،همراه با شیطنت های عارفه. باقی بچه ها هم سرگرم پیدا کردن صد و یک دانه تسبیح من. 100تای آنها پیدا شد و یکی ماند تا من بیشتر سر علی غر بزنم و تو که برادرانه ترین حس ها رادر هر جمعی که حاضری می پاشی ، آمدی وتسبیحت را به من دادی. نمیدانم می خواستی علی را بیشتر از این اذیت نکنم یا خواستی من بدون تسبیح بر نگردم، انهم شب بیست و یکم رمضان که انگشت هایم بیقرار چزخاندن تسبیحند.به گمانم هر دویش بود. تو فقط برادر علی نبودی اصلا خودت مرا آبجی صدا میکردی و من باور کرده بودم شهاب برادرم است. ماجرای تسبیح بهانه ای شدکه بین تمام بچه های جمع آن شب قرار بگذاریم که تو، برادر بزرگ من ، هر سال بیست و یکم ماه رمضان به من یک تسبیح بدهی. عوض آن یک دانه از صد و یک دانه تسبیحم که پیدا نشده بود. تسبیح چوبی مشکی ظریف سال پیش را دارم ، ان یکی که سنگ های قرمز داشت را هم و قبل تر از آن...یادم نیست شهاب، یادم نیست چند تسبیح تا امروز به من دادی. اصلا من همیشه یادم میرود. همین سال گذشته بود که آمدی در حیاط همان مدرسه ، گفتی بیا! محبوبه خانم. تسبیح را به سمتم دراز کردی و من از جایم پریدم و گفتم: وای! شهاب، من یادم نبود! اما تو یادت بود. توهمیشه یادت هست. برای همین است که مهرک این روز ها هر روز بیشتر آب میرود. برای خاطر این همه حواس جمعی توست که سپهر گفته من بابا را فقط در خانه میبینم. برای همین که تو هیچ وقت هیچ چیز را فراموش نمی کنی ، مهرک و سپهر که در آغوش همند بدون تو شبیه دو کودک دلتنگ بی بابا میشوند.هیچ کس را نمی شناسم که بگوید تو آدم بی مرام و کم معرفتی هستی. نه! این روز ها که با بچه ها از تو میگوییم همه از برادر بزرگی میگویند که گمش کرده اند.برادری که سر قولش می ایستد، هیچ وقت فراموشت نمیکند.و حرف که می زند تا آخر پایش می ایستد... همان برادری که در دادگاه گفت مسئولیت هر کاری که ستاد 88 انجام داده به عهده من است.در حالی که همه میدانند هیچ وقت هیچ تصمیمی در هیچ جمعی که تو مسؤولش باشی بدون رای اکثریت گرفته نمیشود.اما تو باز هم برادر بزرگتر بودی برای همه ما .برادر بزرگ من، تا شب بیست و یکم ماه رمضان چیزی نمانده. اگرچه بی تاب رسیدنش هستم که با تمام واژه واژه های اسماءالحسنی آمدنت را از خدا بخواهیم، اما تو هم سر قولت بایست بیست و یکم رمضان اینجا باش، تسبیحم را بده. اگر چه تسبیح های من آنقدر تورا میشناسند که تا روز آمدنت برای آمدنت بی امان با آن ها ذکر بگویم.
*****
هفت دليل براي تاييد نظر طبيعي بودن بيكاري!
سایت دولتی تابناک - كدخبر: ۶۳۲۷۳
محمود احمدي‌نژاد مي‌گويد بيكاري طبيعي است. به نظر مي‌رسد بايد به او حق داد چون وقتي اقتصاد در طي چهار سال مورد هجوم برنامه‌هاي غير اصولي قرار مي‌گيرد مولفه‌هايي نظير بيكاري نيز روي دست اقتصاد باد مي‌كند.
از نخستين نشست اقتصاددانان منتقد دولت نهم با احمدي‌نژاد تا مناظرات تلويزيوني كانديداهاي رياست‌جمهوري و دومين نشست مطبوعاتي احمدي‌نژاد در قامت رئيس دولت نهم با خبرنگاران، مدت زمان طولاني سپري شد تا اينكه نهايتاً احمدي‌نژاد بپذيرد كه در ايران مشكل بيكاري وجود دارد و البته به‌زعم ايشان، طبيعي هم هست.به گزارش ايلنا، البته شايد در اين پذيرش، نقش آمار ارائه شده از سوي وزير پيشنهادي كار احمدي‌نژاد براي دولت نهم نيز كمرنگ نبود، آنجا كه در صفحه پانزدهم از برنامه‌هاي وي براي اداره وزارت كار، به از بين رفتن بيش از 300 هزار شغل پايدار در طول فعاليت دولت نهم اشاره شده بود.
اشتباه نشود، نه اينكه صدها هزار فرصت شغلي ايجاد و همين 300 هزار شغل از بين رفته باشد، بلكه مجموع مشاغل ايجاد شده با مشاغل از بين رفته، عدد منفي 300 هزار شغل را بر كارنامه دولتي كه مدعي اجراي بزرگترين طرح اشتغالزايي كشور، يعني بنگاه‌هاي زودبازده بود، ثبت كرد.در اين فرآيند اقتصادي كه نهايتا منجر به از بين رفتن 300 هزار فرصت شغلي شده است، عوامل متعددي نقش آفريني كرده‌اند، به گونه‌اي كه اگر اين عوامل احصا شده و بار ديگر به آنها نگاه دقيق و كارشناسانه صورت گيرد، اين نتيجه مستفاد خواهد شد كه همانگونه كه رئيس دولت نهم و دهم اشاره كرده است، اين مقدار بيكاري طبيعي است.
1- كاهش رشد سرمايه‌گذاري در كشورواضح است كه از ضرورت‌هاي اصلي براي دستيابي به رشد اقتصادي و به تبع آن، ايجاد مشاغل پايدار، رشد سرمايه‌گذاري در حوزه‌هاي گوناگون صنعتي، معدني و زيربنايي است. براي اينكه سرمايه‌گذاري رشدهاي بالا و مورد نياز براي رسيدن به رشد كلان اقتصادي را تجربه كند، بايد فضاي مناسب كسب و كار و فضاي مناسب در سياست خارجي فراهم شود. واقعيت سال‌هاي گذشته نشان مي‌دهد كه هيچكدام از شرايط دوگانه بالا در كشور فراهم نشده سقوط رتبه كشور در ايجاد فضاي مناسب كسب و كار در رتبه‌بندي جهاني گوياي اين واقعيت است.آمارهاي رسمي ارائه شده از طرف نهادهاي دولتي هم نشان مي‌دهد كه رشد سرمايه‌گذاري در چهار سال اخير مدام تنزل داشته است. نرخ رشد سرمايه‌گذاري در 5 سال اجراي قانون برنامه سوم به حدود 10 درصد رسيده بود و در قانون برنامه چهارم، رشد 2/12 درصدي سرمايه‌گذاري پيش‌بيني شده بود، حال آنكه مجموع اقدامات دولت نهم، تمامي اين پيش‌بيني‌ها را به هم زد.
2- افزايش واردات انواع كالاهاي مصرفي به كشوريك مثل اقتصادي بين كارشناسان اين رشته متداول است كه مدعي است هر يك ميليارد دلار واردات كالاهاي مصرفي، حدود يك صد هزار شغل را در كشور از بين مي‌برد.تزريق نقدينگي سنگين به اقتصاد كشور در سال‌هاي زمامداري دولت نهم، تورم سنگيني را بر جامعه تحميل كرد كه با وجود اقدامات مظاهري در راس بانك مركزي براي سه قفله كردن منابع اين بانك، تورم در كشور را تا 4/25 درصد در سال 87 افزايش داد. تلاش دولت نهم براي عمل به برخي از وعده‌هاي انتخاباتي خود و توزيع كالاهاي نه‌چندان گران در بين مصرف‌كنندگان، واردات گسترده كالاهاي مصرفي و تخريب بنيان‌هاي توليد داخلي را به همراه داشت. دولت با تثبيت نرخ ارز، كاهش تعرفه واردات كالاهايي چون برنج، شكر، انواع ميوه‌ها، كنجاله، پنبه، فولاد و... راه را براي واردات ارزان هموار كرد و صنايع متعددي مثل قندوشكر، لاستيك، كيف و كفش، نساجي، لوازم خانگي و... را در بدترين موقعيت ممكن قرار داد. توليد شكر از 5/1 ميليون تن در سال 85 به كمتر از 500 هزار تن در سال 87 رسيد. برنج‌ها در انبارهاي شالي‌كوبي‌ها باقي ماند. بازار لاستيك مملو از كالاهاي چيني شد. طي سال‌هاي 84 تا 86، 10 ميليارد دلار كالاي كشاورزي وارد كشور شد و رشد سرمايه‌گذاري در صنعت از 1384 به كمترين مقدار خود رسيد كه همگي ضربات هولناكي بر پيكره اشتغال كشور وارد كرد.
3- كاهش سرمايه‌گذاري در پروژه‌هاي عظيم نفت و گازنفت موتور محركه اقتصاد كشور است. اگر آمار مربوط به صادرات نفت، گاز، ميعانات گازي و محصولات پتروشيمي را در آمارهاي صادراتي كشور حذف كنيم تقريبا كشور به رقمي بسيار اندك دست خواهد يافت. با اين حال فضاي رقابتي در اين بخش، به خصوص بخش گاز كه در سال‌هاي اخير به صحنه چالش و حضور بازيگران جديد در عرصه بين‌المللي بدل شده است، اجازه هيچ تاخير و تعللي در اين بخش را به ايران نمي‌دهد.آمار حاكي از اين است كه براي رسيدن به توليد نفت خام تا سقف 2/5 ميليون بشكه در روز بايد 50 ميليارد دلار سرمايه‌گذاري تامين شود. همچنين براي افزايش فرآوري و انتقال گاز طبيعي تا سقف 1400 ميليون متر مكعب، كشور نيازمند تامين سرمايه‌اي معادل 70 ميليارد دلار، براي افزايش ظرفيت پالايشي كشور تا سقف 9/2 ميليون بشكه در روز از نفت خام و ميعانات گازي نيازمند 30 ميليارد دلار و توسعه صنايع پتروشيمي براي تحقق سالانه 20 ميليارد توليد محصولات پتروشيمي، نيازمند تامين 30 ميليارد دلار است.با اين حساب براي دستيابي ايران، ظرفيت‌هاي ياد شده در توليد نفت خام، گاز طبيعي، پالايش و توسعه پتروشيمي بايد 180 ميليارد دلار سرمايه تامين شود كه از اين رقم تاكنون حدود 50 ميليارد دلار جذب شده و نزديك به 130 ميليارد ديگر بايد جذب و تزريق شود. با اين حال آمار سرمايه‌گذاري در اين بخش در كشور نااميدكننده است.شركت‌هاي عظيم نفت و گاز جهان در سال‌هاي زمامداري دولت نهم، قرارداد تازه‌اي با ايران نبسته‌اند. كل اكتشاف انجام شده در حوزه اكتشاف هيدروكربن در سال‌هاي 1384 تا 1387، معادل 8/6 ميليارد بشكه بوده است؛ يعني متوسط اكتشاف در اين مدت 7/1 ميليارد بشكه بوده است كه نزديك به 10 درصد اين رقم در سال‌هاي 83-1376 است.در سال‌هاي 1384 تا 1387 فقط 8/0 تريليون متر مكعب گاز طبيعي اكتشاف شده كه ميانگين سالانه‌اي معادل 2/0 تريليون مترمكعب را نشان مي‌دهد اين رقم در سال‌هاي 76 تا 83 معادل 42/0 تريليون مترمكعب بوده است.اين وضعيت نامساعد در عريان‌ترين شكل خود را در عسلويه و پارس جنوبي نشان مي‌دهد. به گفته برخي پيمانكاران وزارت نفت، بودجه سال‌جاري منطقه ويژه انرژي پارس جنوبي به يك ميليارد دلار كاهش يافته و نسبت به رقم 4 ميليارد دلار سال گذشته 75 درصد كاهش داشته است. اين در حالي است كه برخي از مسوولان منطقه ويژه پارس جنوبي بودجه و اعتبارات سال جاري اين منطقه را 5/1 ميليارد دلار پيش‌بيني مي‌كنند كه بر اين اساس بودجه منطقه پارس جنوبي نسبت به سال گذشته 62 درصد كاهش خواهد داشت.ميزان سرمايه‌گذاري سال‌جاري 10 ميليارد دلار اعلام شده بود و بايد حداقل حدود 8 ميليارد دلار سرمايه‌گذاري در پارس جنوبي انجام مي‌شد، اما كاهش بهاي نفت به سطح 50 تا 60 دلار، تحقق بودجه اختصاص يافته در سال گذشته به پارس جنوبي را با كاهش مواجه كرده و تا سطح 5/1 ميليارد دلار كاهش داد. اين در حالي است كه كشور قطر، شريك ايران در پارس جنوبي، با اختصاص مبلغ 70 ميليارد دلار براي سرمايه‌گذاري در پارس جنوبي طي 3 سال آينده، ميزان سرمايه‌گذاري سالانه خود نسبت به ايران را در اين ميدان به بيش از 15 برابر رسانده است. همچنين طرح توسعه عسلويه كه در دولت خاتمي شروع شد و آن زمان،60 هزار نفر كارگر داشت امروز كمتر از 10 هزار نفر كارگر دارد چرا كه از سال 84 به بعد، مشكلات ناشي از خروج پيمانكاران خارجي و كمبود منابع مالي شروع به خودنمايي كرد.
4- فضاي نامساعد كسب و كار در كشورآساني شروع كسب و كار، آساني دريافت مجوز، آساني ثبت دارايي‌ها، آسان بودن اخذ اعتبار، آسان بودن پرداخت ماليات، حمايت از سرمايه‌گذاران، آسان بودن تجارت با خارج، صدور حكم در نظام قضايي و تمام شدن كسب و كار از جمله عوامل موثر در رتبه‌بندي كشورها در زمينه فضاي كسب و كار در صحنه بين‌المللي است كه به عنوان راهنمايي براي سرمايه‌گذاران داخلي و خارجي، براي سرمايه‌گذاري‌هاي جديد در كشور است. آمار نشان مي‌دهد كه رتبه ايران در چند سال گذشته در زمينه كسب و كار تنزل يافته است، به طوري كه رتبه ايران در سال 2008 در ميان 178 كشور جهان 135 بوده است و اين در حالي است كه در سال 2007، اين رتبه 119 بوده است.براساس آمار جهاني، در حالي كه در سال 2007، ايران در زمينه سهولت تجارت با خارج در ميان 178 كشور، رتبه 87 را داشت، رتبه ايران در سال 2008 به 135 تنزل يافت. از نظر آساني كسب و كار، ايران رتبه 64 خود در سال 2007 را از دست داده و به رتبه 77 در سال 2008 سقوط كرد. همچنين درجه ريسك ايران در ميان 150 كشور جهان، حائز رتبه 141 شد.براساس گزارش بانك جهاني، در فاصله آوريل 2007 تا ژوئن 2008، حدود 239 اصلاح براي تسهيل انجام فعاليت‌هاي اقتصادي در اين انجام شد كه سهم ايران از اين اصلاحات صفر بود. گزارش يادشده نشان مي‌دهد ايران از نظر سهولت كسب و كار در ميان 181 كشور جهان، رتبه 142 را به دست آورده بود. ايران در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا نيز در ميان 19 كشور ارزيابي شده، رتبه 17 را به دست آورد و فقط از عراق جنگ زده و جيبوتي جلوتر بود.مقايسه شاخص سهولت فضاي كسب و كار در سال‌هاي 1383 (2004) و 1387 (2008) نشان مي‌دهد رتبه ايران از 108 به 142 رسيد به عبارتي محيط كسب و كار در ايران 34 رتبه در رتبه‌بندي جهاني سقوط كرد.
5- كاهش سهم بودجه عمراني نسبت به بودجه جاري در كشورمقايسه نسبت بودجه عمراني به بودجه جاري در سال‌هاي اخير، واقعيات نه‌چندان مطلوبي را به تصويب مي‌كشد. در سال 82، عملكرد بودجه عمراني 5 هزار و 700 ميليارد تومان و عملكرد بودجه جاري 17 هزار و 800 ميليارد تومان بود كه بيانگر نسبت 32 درصدي بودجه عمراني به بودجه جاري بود. در سال 83، عملكرد بودجه عمراني 7 هزار و 200 ميليارد تومان و عملكرد بودجه جاري 23 هزار ميليارد تومان بود كه اين نسبت را به 5/31 درصد رساند، اما در سال 84، عملكرد بودجه عمراني 11 هزار ميليارد تومان و بودجه جاري نزديك به 42 هزار ميليارد تومان بود كه بيانگر نسبت 2/26 درصدي بود.در سال 87 نيز عملكرد بودجه عمراني 18 هزار ميليارد تومان و عملكرد بودجه جاري 62 هزار و 800 ميليارد تومان بود كه نسبت 3/28 درصدي را نشان مي‌دهد؛ اين در حالي است كه در سال 87، بودجه عمراني مصوب 26 هزار ميليارد تومان بود كه 8 هزار ميليارد تومان از آن كسر و ظاهرا به بودجه جاري دولت منتقل شد.كاهش بودجه عمراني به منزله افزايش پروژه‌هاي نيمه كاره است؛ نامي آشنا براي ايرانيان. افزايش پروژه‌هاي نيمه‌كار و به فراموشي سپردن بخشي از اين پروژه‌ها نيز به منزله تعطيلي كار بسياري از فعاليت‌هايي است كه حيات بسياري از شركت‌هاي پيمانكاري با آنها مرتبط است. كاهش 31 درصدي بودجه عمراني در سال 87 و تزريق آن به بودجه جاري، بيانگر توقف 31 درصد از فعاليت‌هاي عمراني است كه معنايي جز تعطيلي فعاليت بسياري از شركت‌ها و بيكاري كارگران آنها ندارد؛ چنانكه نيم‌نگاهي به پروژه‌هاي توسعه فازهاي مختلف پارس جنوبي و عسلويه بيانگر اين واقعيت تلخ است.طبق اظهارنظرهاي رسمي، حدود 400 نوع شغل به صورت مستقيم و غيرمستقيم وابسته به پروژه‌هاي عمراني در كشور است كه كند شدن و توقف پروژه‌هاي عمراني، بسياري از اين مشاغل را به مخاطره مي‌اندازد.
6- ناتواني در تامين رشد سرمايه‌گذاري مورد نياز اقتصاد مليطي سال‌هاي گذشته، منابع نظام بانكي كه 95 درصد سپرده‌هاي آن متعلق به مردم است در مسير پرداخت به اعتبارات و وام‌هاي ترجيحي، با نرخ‌هاي دستوري از دسترس شبكه بانكي خارج شد. ريخت و پاش و عدم نظارت بر محل هزينه كرد اين وام‌ها سبب شد كه حجم مطالبات معوق بانك‌ها از 8 هزار ميليارد تومان در سال 1383 به عدد خيره‌كننده 30 هزار ميليارد تومان در سال 1387 برسد. كاهش قدرت پرداخت وام و اعتبارات از سوي بانك‌ها به فعاليت‌هاي مولد صنعت و كشاورزي، سبب شده تا بيشتر واحدهاي توليدي با كمبود نقدينگي روبه‌رو شوند.از سوي ديگر، حساب ذخيره ارزي كه يكي از اهداف آن، كمك به بخش خصوصي براي سرمايه‌گذاري اعلام شده بود، در سال 84 با موجودي 10 ميليارد دلاري بنا به ادعاي مسوولان اجرايي دولت اصلاحات تحويل دولت نهم شد.جهش حيرت‌انگيز قيمت نفت در بازارهاي جهاني كه به ادعاي كارشناسان مي‌توانست موجودي اين حساب را به 150 ميليارد دلار هم برساند، نتوانست چاره‌ساز باشد و با وجود آنكه مبالغ تقريبا ناچيزي از حساب ذخيره ارزي در اختيار سرمايه‌گذاران بخش خصوصي قرار گرفته، اما برخي اخبار نيمه‌رسمي از خالي شدن اين حساب خبر مي‌دهد و لذا دومين پشتوانه بخش خصوصي براي دريافت وام و تسهيلات و جبران كمبود نقدينگي نيز توانايي تامين نيازهاي ايشان را ندارد.كمبود نقدينگي در واحدهاي توليدي نيز در اكثر واحدهاي توليدي به بحران و تعديل‌هاي كارگري بدل شده است.
7- ترجيح سرمايه‌داري تجاري بر سرمايه‌داري صنعتيجدال سرمايه‌داري تجاري و صنعتي در ايران به ديروز و امروز بازنمي‌گردد، اما روند سياست‌گذاري‌هاي سال‌هاي اخير، طرف صنعتي اين درگيري را بازنده پيش از مبارزه اعلام كرده بود. صفر كردن تعرفه‌ها و تغيير مدام در ميزان آن، واگذاري صنايع دولتي به افرادي خارج از حوزه صنعت كه با هدف سوداگري وارد عرصه خصوصي‌سازي صنايع شده بودند، تغيير و تحولات گسترده در مديريت اقتصادي در سطوح كلان، حضور چهره‌اي جوان و بي‌تجربه در راس مديريت صنايع كشور، حضور و سلطه برخي شركت‌هاي وابسته به دولت يا نهادهاي خاص در عرصه‌هايي چون واگذاري صنايع و... از جمله مشكلاتي بود كه سرمايه‌داري صنعتي در كشور را درگيرودار مسائل مبتلا به فرسوده‌تر ساخت و از همين رو، اين نوع از سرمايه‌داري را كه مي‌تواند با ايجاد اشتغال، از معضل بيكاري جلوگيري كند، به حاشيه راند.
در كنار تمامي موارد هفت‌گانه بر شمرده شده، بحران اقتصادي جهان و بي‌تدبيري مسوولان اجرايي در مقابله با آثار و عواقب بحران، واحدهاي توليدي در كشور را در وضعيتي قرار داده است كه يا لنگان لنگان و با ظرفيت‌هاي كمتر از 50 درصدي به كار خود ادامه مي‌دهند و يا اينكه تعديل نيرو را به عنوان نخستين علاج براي جلوگيري از ورشكستگي و تعطيلي پذيرفته‌اند.شايد از بين رفتن مشاغل و افزايش بيكاري را با تمامي اين توضيحات بتوان طبيعي دانست.
*****
-
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ