دوشنبه: 19/5/1388 (زمان-00:04 بامداد)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه: ما به هیچ حزب، دسته، گروه یا مرامی وابسته نیستیم.
تقاضا داریم برای باز نشر مطالب انتشار یافته درین وبلاگ، نام منبع اصلی را درج نمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بامداد بر تمامی همرزمان و هم میهنان عزیز گرامی باد. با پشت سر نهادن یکشنبه، دقایقی است که دوشنبه را آغاز کرده ایم و باز هم "پست" امروز را با صفحه نخست لجن نامه کیهان که تا ساعاتی دیگر انتشار یافته و در سراسر ایران توزیع خواهد شد آغاز می کنیم ضمن آن که ولو برای تمسخر و خنده، سرمقاله نوشته شده توسط "حسین بازجوی" مفلس و بدنام را در زیر درج می نماییم:
بازتاب جهانی دادگاه اغتشاشگران ....!!!
لندن از اتحاديه اروپا خواست عليه محاكمه آشوبگران بيانيه صادر كند
در پي برگزاري دور دوم دادگاه رسيدگي به پرونده عوامل كودتاي مخملي، كه در آن از نقش برجسته برخي كشورهاي غربي بويژه فرانسه و انگليس در اغتشاش هاي اخير پرده برداشته شد، اين كشورها به همراه اتحاديه اروپا تلاش كردند، با متهم كردن ايران به نقض ضوابط ديپلماتيك، بر مداخلات خود در امور داخلي ايران سرپوش بگذارند.اين واكنش هاي به ظاهر بشردوستانه كشورهاي اروپايي در حالي است كه بسياري از اعترافات اين متهمين بيش از اينكه به ضرر خود آنها تمام شود حاكي از اقدامات مداخله جويانه انگليس و فرانسه و طراحي هاي از پيش تعيين شده اين كشورها است. به طوري كه حسين رسام ضمن اعترافات خود صريحاً اعلام كرد سفارت بريتانيا براي برقراري ارتباط با سازمان هاي غيردولتي سالانه 300 هزار پوند از طريق وزارت خارجه اين كشور دريافت مي كرد و همچنين گزارشهايي كه در تهران توسط سفارت تهيه و به وزارت خارجه انگليس ارسال مي شد تبديل به سياست هاي كلان رسانه اي شده و توسط شبكه بي بي سي اجرا مي گرديد.در همين راستا ديويد ميليبند وزير امور خارجه انگليس در واكنش به دادگاه روز گذشته متهمين طي اظهاراتي اتهامات عليه حسين رسام يكي از كاركنان سفارت انگليس در تهران را اتهاماتي غيرمنصفانه خواند.وي در ادامه گفت: فرانسه كه يكي از اتباع آن به اتهام جاسوسي تحت محاكمه قرار دارد و نيز سوئد رئيس كنوني اتحاديه اروپا از موضع انگليس حمايت كرده اند.در همين ارتباط «مارتين دي» سخنگوي سفارت انگليس در تهران نيز ايران را به نقض تعهدات و تضمين هاي داده شده درباره رسام تحليلگر ارشد سفارت انگليس متهم كرد.وي در اظهارات خود به جزئيات بيشتري درباره اين تعهدات اشاره نكرد.وزارت خارجه بريتانيا نيز در بيانيه اي اعلام كرد اقدام ايران براي محاكمه آقاي رسام به هيچ وجه قابل قبول نيست و افزود اين اقدام مستقيماً ناقض تضمين هايي است كه ما از مقام هاي ارشد ايراني دريافت كرده بوديم.اين وزارتخانه كه به نوشته روزنامه تايمز با مشاهده محاكمه رسام غافلگير شده است در بخش ديگري از اين بيانيه اعلام كرد كه اقدام ايران در برگزاري اين دادگاه توهين آميز بوده و به اين وسيله به ما توهين شده است.«ديويد ميليبند» وزير خارجه انگليس نيز در توجيه اعترافات تكان دهنده رسام در دادگاه ديروز گفت: حسين رسام يكي از كارمندان سفارت انگليس بوده كه وظيفه خود را انجام داده است.از سوي ديگر فرانسه هم در پي برگزاري جلسه محاكمه «كلوتيلد ريس»، ضمن انتشار بيانيه و با وجود اعترافات وي، اتهامات وارده را بي اساس خواند.«كلوتيد ريس»، تبعه فرانسوي كه طي حوادث پس از انتخابات دستگير شده پدر وي از اعضاي كميسارياي انرژي هسته اي فرانسه و مادر وي عضو ارتش فرانسه است. اقدام عليه امنيت ملي از طريق حضور در تجمعات و اغتشاشات مورخه 25 و 27 خرداد ماه و همچنين جمع آوري اخبار، اطلاعات و تهيه تصاوير از اين اغتشاشات و ارائه آن به وابسته علمي سفارت فرانسه از ديگر اتهامات ريس است.«برنارد كوشنر» وزير امور خارجه فرانسه همچنين اتهام هاي مطرح شده عليه خانم افشار را نيز بي اساس خوانده است.«نازك افشار»، كارمند بخش فرهنگي سفارت فرانسه است كه با اتهام اغتشاشگري و ايجاد شبكه و پناه دادن به آشوبگران در بخش فرهنگي سفارت فرانسه مواجه است واكنش هاي انگليس و فرانسه به اين دادگاه در حالي صورت گرفت كه اتحاديه اروپا نيز به هم نوايي با آنها پرداخته و از اظهارات مقامات اين دو كشور حمايت كرده است.در همين ارتباط رياست ادواري شوراي اتحاديه اروپا كه هم اكنون برعهده سوئد است با انتشار بيانيه اي از برگزاري اين دادگاه ابراز نگراني كرد.اتحاديه اروپا همچنين مدعي شد: اقدام عليه يك كشور، يك شهروند يا كاركنان سفارتخانه هاي تحت نظارت اتحاديه اروپا، به عنوان اقدام عليه اين اتحاديه تلقي مي شود و عواقبي را به دنبال خواهد داشت.رسانه هاي عربي: اعترافات متهمان، دخالت غرب در ناآرامي هاي ايران را ثابت كردرسانه هاي عربي توجه خاصي به برگزاري دومين جلسه دادگاه بررسي متهمان كودتاي مخملي در ايران داشته و در پوشش خبري اين دادگاه اعلام كردند كه اعترافات متهمان، دخالت انگليس و فرانسه را در ناآرامي هاي ايران ثابت كرد.پايگاه شبكه خبري الجزيره گزارش مفصلي از اين دادگاه ارائه داد، الجزيره در بخشي از اين گزارش به تشريح اظهارات محمدحسين رسام پرداخت و نوشت كه وي اعتراف كرده است كه از سوي سفارت انگليس دستور داشته است تا در ناآرامي هاي اخير در تهران حضور فعال داشته باشد.اظهارات كلوتيد ريس از شهروندان فرانسوي متهم در اين پرونده از ديگر نكاتي بود كه الجزيره به آن اشاره كرد.خبرنگار الجزيره در تهران به اين نكته اشاره كرد كه متهمان در اين دادگاه به وجود همكاري خود با گروه هاي مخالف ايران از جمله گروهك تروريستي منافقين و نيروهاي آمريكايي مستقر در عراق و سازمان هاي غربي مخالف ايران اشاره كردند.آن ها همچنين اعتراف كردند كه گزارش هايي را از اوضاع ايران در جريان ناآرامي هاي اخير به كشورهاي خارجي از جمله انگليس و آمريكا ارسال كرده اند.پايگاه خبري ايلاف نيز در تشريح اين دادگاه در تيتر خود آورد كه اعترافات متهمين در دادگاه امروز دخالت هاي فرانسه و انگليس در ناآرامي هاي اخير در ايران را ثابت كرد.خبرگزاري ميدل ايست آنلاين نيز در گزارشي به بيان اظهارات «كلوتيد ريس» و «نازك افشاري» در اين دادگاه پرداخت.روزنامه المستقبل لبنان در پايگاه خبري خود خبر برگزاري دومين دادگاه متهمان كودتاي مخملي در ايران را درج كرد.پايگاه خبري «باب» در بيان اين خبر با تيتر درشت نوشت كه متهمان پرونده كودتاي مخملي در ايران به ارتباط با آمريكا و دريافت برخي آموزش ها از اين كشور اعتراف كردند.روزنامه دارالحيات نيز در پايگاه خبري خود اظهارات ريس را در خبر برگزاري دومين دادگاه متهمان كودتاي مخملي در ايران منتشر كرد.
*****
اعتراضات شبانه مردم بر پشت بامها با شدت هرچه تمامتر ادامه دارد و هر شب گسترش بیشتری می یابد. به فیلمی درین مورد که مربوط به شب گذشته است (حدود 4 یا 5 ساعت پیش) توجه نمایید:
*****
پیشدستی در اعتراف
پیشدستی در اعتراف
یادداشتی از محسن آرمین
پايداري بسياري از ياران ما در زندان براي کساني که دستي در به بند کشيدن ايشان دارند يک سرشکستگي است اما در هم شکستن و تاب نياوردن برخي از دوستان ما براي ايشان واجد هيچ افتخاري نيست
۱- اظهارات آقايان ابطحي و عطريانفر که صداوسيما و رسانههاي وابسته به جريان حاکم از آن به عنوان اعترافات ياد ميکنند، اين روزها موضوع بحث محافل مختلف و حتي گفتوگوهاي مردم عادي است. بيترديد مردم عادي انتظار داشته و دارند که دست کم چهرههاي سرشناس اصلاحطلب در شرايط مختلف حتي در زندان و تحت شکنجه يا شرايط نامتعارف بر عقايد خود استوار باشند و در قبال نسبتي که به عنوان يک چهره سياسي ميان خود و جامعه تعريف کرده اند، رفتاري متعهدانه داشته باشند. اين انتظار البته کاملاً قابل درک است. اما در نگاهي منصفانه وضعيت کساني مانند آقايان عطريانفر و ابطحي که در شرايطي نامعلوم و بريده از عالم خارج و بياطلاع از هر خبر و اطلاعي در سلولهايي به سر ميبرند که هر روز يکي از اهالي آن به سرنوشت روحالامينيها و سهرابها دچار ميشوند، نيز بايد براي ما قابل درک باشد. نميخواهم بگويم با ابطحي و عطريانفر همان کردهاند که با محسن روح الامينيها. شايد آري و شايد هم نه. اما دست کم اين حقيقت قابل کتمان نيست که آنها در زندانها و شرايط و تحت نظر بازجويان و صحنهگرداناني نگهداري ميشوند که محسن و سهرابها نگهداري ميشوند. قصد توجيه سخنان ابطحي و عطريانفر را ندارم. حداقل آنکه اين درست است که اعترافاتي که در چنين شرايطي انجام شود بيارزش است اما مقاومت و پايداري در اين شرايط بسيار ارزشمند است.
2- پايداري بسياري از ياران ما در زندان براي کساني که دستي در به بند کشيدن ايشان دارند يک سرشکستگي است اما در هم شکستن و تاب نياوردن برخي از دوستان ما براي ايشان واجد هيچ افتخاري نيست.
يک چيز مسلم است و آن اينکه اظهارات عطريانفر و ابطحي هيچ چيزي بيشتر از مقالات کيهان و رسالت و يالثارات و اخيراً وطن امروز نداشت. اينها مطالبي نبودند که آنان بيرون از زندان از آن بياطلاع باشند. در زندان و سلول انفرادي و شرايط بيخبري از عالم و آدم نيز هيچ داده و اطلاع جديدي به معلومات آنها افزوده نشده است. بازجوها هم افلاطون و ارسطو نيز نبوده و حداکثر معلوماتي در حد آقاي حسين شريعتمداري دارند که ابطحي و عطريانفر هر روز در روزنامه کيهان آرا و افکار وي را ميخواندهاند. ميماند موانع دروني و وابستگيها و قيد و بندهاي دنيايي که مانع درک حقايق ميشوند. اگر اين فرض نامحتمل را کنار بگذاريم که عطريانفر و ابطحي در مدت يک ماهه زندان ره صدساله مراحل سير و سلوک عرفاني را طي کرده اند، به اين نتيجه مي رسيم که آنان در اين مدت نمي توانسته اند اويس قرني و بايزيد بسطامي شده باشند به طوري که پرده از چشمان شان افتاده و عالم ملکوت برايشان مکشوف شده و مثلاً دريافته باشند که آقاي احمدينژاد رئيسجمهور واقعي و محبوب کشور است يا باور کرده باشند که اگر به جاي سرکوب اعتراضات مسالمتآميز مردم، به اين پيشنهاد ساده ميرحسين موسوي عمل ميشد و براي اطمينان از صحت نتايج آراي انتخابات مثلاً شمارههاي کد ملي رايدهندگان ثبت شده در دستههاي تعرفه راي با کد ملي موجود در رايانه سازمان ثبت احوال مطابقت داده ميشد، هلال ناامني افغانستان، ايران و عراق کامل ميشد و در ايران جنگ داخلي راه ميافتاد يا نظام سرنگون ميشد،
3- نميدانم عدم تحمل دشواريها و سختيها تا چه اندازه ميتواند شاخصي براي تعيين ميزان ايمان ما به راهي که برگزيدهايم باشد. وقتي به ماجراي عمار ياسر ميانديشم که برخلاف پدر و مادرش تاب شکنجه نياورد و حتي رسالت پيغمبر را انکار کرد، با اين حال مورد ملاطفت و نوازش پيغمبر قرار گرفت و چنان بر ايمان خود پايدار ماند که در اعتراض به رفتارهاي ناحق خليفه شکنجه شد و بر سر پيمان خود همچنان استوار بود تا آنکه در پيري در رکاب علي(ع) در صفين شهيد شد، احساس ميکنم درباره رفتار کساني مانند ابطحي و عطريانفر نبايد و نميتوان بيپروا قضاوت کرد.
4- عطريانفر در آن مصاحبه در پاسخ آقاي مهاجراني گفت اگر شما نيز در اينجا بوديد مثل ما فکر مي کرديد. تمام سخن در همين لفظ «اينجا» است. اگر مقصود عطريانفر از «اينجا» ايران يا تهران باشد، قطعاً سخني درست نگفته است، زيرا بسياري از دوستان اين دو که در ايران هستند مانند عطريانفر عمل نکردهاند. اما اگر مقصود وي از «اينجا» زندان باشد، ممکن است حق با عطريانفر باشد و تنها در اين صورت است که جمله وي مي تواند صحيح باشد و اين احتمال نه تنها درباره مهاجراني بلکه براي هر يک از ما ميتواند صادق باشد.
5- ممکن است در نقد رفتاري که عطريانفر و ابطحي از خود نشان دادهاند گفته شود کساني که در اين سطح از فعاليت و عمل سياسي قرار مي گيرند بايد تاب تحمل شرايط سخت و دشوار را داشته باشند. بر افراد عادي خردهاي نميتوان گرفت اگر در شرايط زندان تاب نياورند اما از کساني که در سطح چهرههاي شاخص قرار ميگيرند و به مرجعي براي جامعه و به ويژه جوانان تبديل ميشوند، چنين بيقراري و ناشکيبايي در شرايط زندان پذيرفته نيست. اين سخن نيز کاملاً صحيح است. ميتوان در تاييد آن گفت کسي که تحمل محروميت و سختي و فشار و شرايط زندان را ندارد نبايد در سطح يک ليدر سياسي خود را مطرح کند. اما همه سخن در اين است که ما چگونه از توان و قدرت خود براي تحمل شرايط سخت و دشوار مي توانيم مطمئن شويم؟ آيا ما ارزيابي واقع بينانه يي از توان و قدرت خود داريم؟ حداقل اين حقير به رغم تمام ايماني که به راه و انديشه خود دارم و در بسط آن ميکوشم و خطرها و محروميتها و شرايط سخت و دشوار را به قيمت پايداري بر افکار خويش به جان خريدهام، هنوز نميتوانم ادعا کنم مانند برادران بزرگوار و ثابت قدم در بندم، تاب شرايط دشوار زندان را داشته باشم. تنها کساني مي توانند چنين ادعايي بکنند و در اين ادعا صادقند که اين شرايط را تجربه کرده باشند.
6- همه اين مطالب را گفتم تا در اين بند پاياني بتوانم حديث نفس کنم.
اين روزها از يک سو خط و نشانکشيدنهاي مراکز اصلي قدرت و تهديدهاي شبانه روزي در رسانههاي وابسته به جريان حاکم عليه معترضان به نتايج انتخابات و نيز تهديد صريح آقاي احمدينژاد مبني بر کوبيدن سر مخالفان به سقف و ادامه دستگيري فعالان سياسي و... نشان ميدهد اين ماجرا سري دراز دارد و منتقدان و معترضان به روندهاي جاري از جمله اين حقير هر آن بايد در انتظار دستگيري و حبس و قرار گرفتن در شرايط مشابه عطريانفر و ابطحي باشند. و از سوي ديگر خود را حداقل در اين حد مي شناسم که استعداد اويس قرني و بايزيد بسطامي شدن را ندارم که در شرايط خاص يکباره حقايق ملک و ملکوت بر من مکشوف شود و تمام افکار و انديشههايم تغيير کند.
بنابراين به عنوان يک فعال سياسي شناخته شده در عرصه سياست اين کشور، و عضو شوراي مرکزي و شوراي سياسي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران، پيش از تحقق چنين احتمالي درباره خود به صراحت اعلام ميکنم به آنچه در قالب بيانيهها و مواضع فکري و سياسي سازمان متبوعم تاکنون منتشر شده و آنچه تاکنون شخصاً گفته يا نوشتهام اعتقاد راسخ دارم. در اين زمينه با ديدگاهها و مواضع اعلام شده از سوي آقايان ميرحسين موسوي، خاتمي و کروبي کاملاً موافقم.
هيچ نقطه سياه و تاريکي در زندگي سياسي خود ندارم که به خاطر آن احساس ندامت و شرمندگي کنم، هيچ ارتباطي با بيگانگان نداشته و ندارم، تاکنون هيچ پولي از محافل بيگانه دريافت نکردهام، نه به انقلاب مخملي معتقدم و نه به براندازي نظام و تنها خواهان اجراي قانون اساسي و قرار گرفتن همگان در چارچوب قانون هستم و معتقدم تنها راه اعتلاي کشور و استحکام نظام جمهوري اسلامي ايران و حفظ جمهوريت و اسلاميت نظام، پايان دادن هر چه سريعتر به روش دروغ و نيرنگ و فريب، بازگرداندن کشور به مسير اصلاحات، رعايت حقوق شهروندي و توقف خودکامگي و قانونشکني است. بنابراين اگر مشيت و اراده ربوبي بر اين تعلق گرفت که به ابتلا و فتنهاي که دوستان و برادرانم گرفتارند، دچار شوم، از هم اکنون اعلام ميکنم اگر سخني برخلاف آنچه گذشت از بنده شنيده شد، اعتقاد و باور اين حقير نبوده و تحت شرايط ويژه زندان و به اکراه و اجبار بدان اقدام کردهام. از تمام همفکرانم در جمع فعالان سياسي ميخواهم تا فرصت باقي است به صورت جمعي يا فردي به اقدامي مشابه دست بزنند زيرا در شرايط موجود تنها به اين طريق ميتوان به بدعت سيئه و شيوه زشت و نامبارک اعتراف گيري پايان داد. با چنين اقدامي ممکن است زندان و حبس در انتظار ما باشد، اما اين حربه کثيف و غيرانساني در اين کشور براي هميشه بياثر و ريشهکن خواهد شد.
پايداري بسياري از ياران ما در زندان براي کساني که دستي در به بند کشيدن ايشان دارند يک سرشکستگي است اما در هم شکستن و تاب نياوردن برخي از دوستان ما براي ايشان واجد هيچ افتخاري نيست
۱- اظهارات آقايان ابطحي و عطريانفر که صداوسيما و رسانههاي وابسته به جريان حاکم از آن به عنوان اعترافات ياد ميکنند، اين روزها موضوع بحث محافل مختلف و حتي گفتوگوهاي مردم عادي است. بيترديد مردم عادي انتظار داشته و دارند که دست کم چهرههاي سرشناس اصلاحطلب در شرايط مختلف حتي در زندان و تحت شکنجه يا شرايط نامتعارف بر عقايد خود استوار باشند و در قبال نسبتي که به عنوان يک چهره سياسي ميان خود و جامعه تعريف کرده اند، رفتاري متعهدانه داشته باشند. اين انتظار البته کاملاً قابل درک است. اما در نگاهي منصفانه وضعيت کساني مانند آقايان عطريانفر و ابطحي که در شرايطي نامعلوم و بريده از عالم خارج و بياطلاع از هر خبر و اطلاعي در سلولهايي به سر ميبرند که هر روز يکي از اهالي آن به سرنوشت روحالامينيها و سهرابها دچار ميشوند، نيز بايد براي ما قابل درک باشد. نميخواهم بگويم با ابطحي و عطريانفر همان کردهاند که با محسن روح الامينيها. شايد آري و شايد هم نه. اما دست کم اين حقيقت قابل کتمان نيست که آنها در زندانها و شرايط و تحت نظر بازجويان و صحنهگرداناني نگهداري ميشوند که محسن و سهرابها نگهداري ميشوند. قصد توجيه سخنان ابطحي و عطريانفر را ندارم. حداقل آنکه اين درست است که اعترافاتي که در چنين شرايطي انجام شود بيارزش است اما مقاومت و پايداري در اين شرايط بسيار ارزشمند است.
2- پايداري بسياري از ياران ما در زندان براي کساني که دستي در به بند کشيدن ايشان دارند يک سرشکستگي است اما در هم شکستن و تاب نياوردن برخي از دوستان ما براي ايشان واجد هيچ افتخاري نيست.
يک چيز مسلم است و آن اينکه اظهارات عطريانفر و ابطحي هيچ چيزي بيشتر از مقالات کيهان و رسالت و يالثارات و اخيراً وطن امروز نداشت. اينها مطالبي نبودند که آنان بيرون از زندان از آن بياطلاع باشند. در زندان و سلول انفرادي و شرايط بيخبري از عالم و آدم نيز هيچ داده و اطلاع جديدي به معلومات آنها افزوده نشده است. بازجوها هم افلاطون و ارسطو نيز نبوده و حداکثر معلوماتي در حد آقاي حسين شريعتمداري دارند که ابطحي و عطريانفر هر روز در روزنامه کيهان آرا و افکار وي را ميخواندهاند. ميماند موانع دروني و وابستگيها و قيد و بندهاي دنيايي که مانع درک حقايق ميشوند. اگر اين فرض نامحتمل را کنار بگذاريم که عطريانفر و ابطحي در مدت يک ماهه زندان ره صدساله مراحل سير و سلوک عرفاني را طي کرده اند، به اين نتيجه مي رسيم که آنان در اين مدت نمي توانسته اند اويس قرني و بايزيد بسطامي شده باشند به طوري که پرده از چشمان شان افتاده و عالم ملکوت برايشان مکشوف شده و مثلاً دريافته باشند که آقاي احمدينژاد رئيسجمهور واقعي و محبوب کشور است يا باور کرده باشند که اگر به جاي سرکوب اعتراضات مسالمتآميز مردم، به اين پيشنهاد ساده ميرحسين موسوي عمل ميشد و براي اطمينان از صحت نتايج آراي انتخابات مثلاً شمارههاي کد ملي رايدهندگان ثبت شده در دستههاي تعرفه راي با کد ملي موجود در رايانه سازمان ثبت احوال مطابقت داده ميشد، هلال ناامني افغانستان، ايران و عراق کامل ميشد و در ايران جنگ داخلي راه ميافتاد يا نظام سرنگون ميشد،
3- نميدانم عدم تحمل دشواريها و سختيها تا چه اندازه ميتواند شاخصي براي تعيين ميزان ايمان ما به راهي که برگزيدهايم باشد. وقتي به ماجراي عمار ياسر ميانديشم که برخلاف پدر و مادرش تاب شکنجه نياورد و حتي رسالت پيغمبر را انکار کرد، با اين حال مورد ملاطفت و نوازش پيغمبر قرار گرفت و چنان بر ايمان خود پايدار ماند که در اعتراض به رفتارهاي ناحق خليفه شکنجه شد و بر سر پيمان خود همچنان استوار بود تا آنکه در پيري در رکاب علي(ع) در صفين شهيد شد، احساس ميکنم درباره رفتار کساني مانند ابطحي و عطريانفر نبايد و نميتوان بيپروا قضاوت کرد.
4- عطريانفر در آن مصاحبه در پاسخ آقاي مهاجراني گفت اگر شما نيز در اينجا بوديد مثل ما فکر مي کرديد. تمام سخن در همين لفظ «اينجا» است. اگر مقصود عطريانفر از «اينجا» ايران يا تهران باشد، قطعاً سخني درست نگفته است، زيرا بسياري از دوستان اين دو که در ايران هستند مانند عطريانفر عمل نکردهاند. اما اگر مقصود وي از «اينجا» زندان باشد، ممکن است حق با عطريانفر باشد و تنها در اين صورت است که جمله وي مي تواند صحيح باشد و اين احتمال نه تنها درباره مهاجراني بلکه براي هر يک از ما ميتواند صادق باشد.
5- ممکن است در نقد رفتاري که عطريانفر و ابطحي از خود نشان دادهاند گفته شود کساني که در اين سطح از فعاليت و عمل سياسي قرار مي گيرند بايد تاب تحمل شرايط سخت و دشوار را داشته باشند. بر افراد عادي خردهاي نميتوان گرفت اگر در شرايط زندان تاب نياورند اما از کساني که در سطح چهرههاي شاخص قرار ميگيرند و به مرجعي براي جامعه و به ويژه جوانان تبديل ميشوند، چنين بيقراري و ناشکيبايي در شرايط زندان پذيرفته نيست. اين سخن نيز کاملاً صحيح است. ميتوان در تاييد آن گفت کسي که تحمل محروميت و سختي و فشار و شرايط زندان را ندارد نبايد در سطح يک ليدر سياسي خود را مطرح کند. اما همه سخن در اين است که ما چگونه از توان و قدرت خود براي تحمل شرايط سخت و دشوار مي توانيم مطمئن شويم؟ آيا ما ارزيابي واقع بينانه يي از توان و قدرت خود داريم؟ حداقل اين حقير به رغم تمام ايماني که به راه و انديشه خود دارم و در بسط آن ميکوشم و خطرها و محروميتها و شرايط سخت و دشوار را به قيمت پايداري بر افکار خويش به جان خريدهام، هنوز نميتوانم ادعا کنم مانند برادران بزرگوار و ثابت قدم در بندم، تاب شرايط دشوار زندان را داشته باشم. تنها کساني مي توانند چنين ادعايي بکنند و در اين ادعا صادقند که اين شرايط را تجربه کرده باشند.
6- همه اين مطالب را گفتم تا در اين بند پاياني بتوانم حديث نفس کنم.
اين روزها از يک سو خط و نشانکشيدنهاي مراکز اصلي قدرت و تهديدهاي شبانه روزي در رسانههاي وابسته به جريان حاکم عليه معترضان به نتايج انتخابات و نيز تهديد صريح آقاي احمدينژاد مبني بر کوبيدن سر مخالفان به سقف و ادامه دستگيري فعالان سياسي و... نشان ميدهد اين ماجرا سري دراز دارد و منتقدان و معترضان به روندهاي جاري از جمله اين حقير هر آن بايد در انتظار دستگيري و حبس و قرار گرفتن در شرايط مشابه عطريانفر و ابطحي باشند. و از سوي ديگر خود را حداقل در اين حد مي شناسم که استعداد اويس قرني و بايزيد بسطامي شدن را ندارم که در شرايط خاص يکباره حقايق ملک و ملکوت بر من مکشوف شود و تمام افکار و انديشههايم تغيير کند.
بنابراين به عنوان يک فعال سياسي شناخته شده در عرصه سياست اين کشور، و عضو شوراي مرکزي و شوراي سياسي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران، پيش از تحقق چنين احتمالي درباره خود به صراحت اعلام ميکنم به آنچه در قالب بيانيهها و مواضع فکري و سياسي سازمان متبوعم تاکنون منتشر شده و آنچه تاکنون شخصاً گفته يا نوشتهام اعتقاد راسخ دارم. در اين زمينه با ديدگاهها و مواضع اعلام شده از سوي آقايان ميرحسين موسوي، خاتمي و کروبي کاملاً موافقم.
هيچ نقطه سياه و تاريکي در زندگي سياسي خود ندارم که به خاطر آن احساس ندامت و شرمندگي کنم، هيچ ارتباطي با بيگانگان نداشته و ندارم، تاکنون هيچ پولي از محافل بيگانه دريافت نکردهام، نه به انقلاب مخملي معتقدم و نه به براندازي نظام و تنها خواهان اجراي قانون اساسي و قرار گرفتن همگان در چارچوب قانون هستم و معتقدم تنها راه اعتلاي کشور و استحکام نظام جمهوري اسلامي ايران و حفظ جمهوريت و اسلاميت نظام، پايان دادن هر چه سريعتر به روش دروغ و نيرنگ و فريب، بازگرداندن کشور به مسير اصلاحات، رعايت حقوق شهروندي و توقف خودکامگي و قانونشکني است. بنابراين اگر مشيت و اراده ربوبي بر اين تعلق گرفت که به ابتلا و فتنهاي که دوستان و برادرانم گرفتارند، دچار شوم، از هم اکنون اعلام ميکنم اگر سخني برخلاف آنچه گذشت از بنده شنيده شد، اعتقاد و باور اين حقير نبوده و تحت شرايط ويژه زندان و به اکراه و اجبار بدان اقدام کردهام. از تمام همفکرانم در جمع فعالان سياسي ميخواهم تا فرصت باقي است به صورت جمعي يا فردي به اقدامي مشابه دست بزنند زيرا در شرايط موجود تنها به اين طريق ميتوان به بدعت سيئه و شيوه زشت و نامبارک اعتراف گيري پايان داد. با چنين اقدامي ممکن است زندان و حبس در انتظار ما باشد، اما اين حربه کثيف و غيرانساني در اين کشور براي هميشه بياثر و ريشهکن خواهد شد.
*****
گرگها یکدیگر را می دَرَند...!
عزا چه عزایی است که مرده شور هم به گریه افتاده؛
مهدی کروبی: به برخی از دختران و پسران بازداشت شده تجاوز جنسی کردند
**
مهدی كروبی از هاشميرفسنجانی رئیس مجلس خبرگان خواست با تشكیل یك هیات به برخی شایعات و نحوه برخوردها با بازداشتشدگان رسیدگی شود.
حسین كروبی فرزند او در اینباره گفت: پدرم این نامه را حدود 10 روز پیش خطاب به آقای هاشمی نگاشت و آن را برای ایشان بهطور خصوصی ارسال كرد. ایشان تاكید داشت آقای هاشمی حتما به این نامه پاسخ دهد و اقدام لازم را انجام دهد. متاسفانه آقای هاشمی پاسخی به نامه ایشان نداد. پدرم تاكید كرده بود اگر تا 10 روز پاسخی به نامه داده یا اقدامی صورت نگیرد، نامه را منتشر ميكند.
حسین كروبی درباره مسائل مطرح شده در نامه، گفت: اساس نامه، بر نگرانی آقای كروبی استوار است. ایشان نگران آنچه گروههای بیگانه و غربی درباره نحوه رفتار با بازداشتشدگان بیان ميكنند، هست. این روزها بسیاری از افرادی كه آزاد شدهاند، به دیدار پدرم آمده و ماجرای رفتاری را كه ضابطان و ماموران با آنها داشتند، برای وی بیان كردهاند. آنها آنچه را دیده و شنیده به دقت گفتهاند. طبیعتا نحوه رفتار برخی از ضابطان با بازداشتشدگان خصوصا زنان و دختران، در شأن جمهوری اسلامی و هیچ نظام دیگری نیست.
وی تاكید كرد: آنچه در نامه آمده، نهتنها دغدغه و نگرانی آقای كروبی است، بلكه من فكر ميكنم هر كس كه این شایعات را خصوصا درباره وضعیت زنان و اتفاقاتی كه درباره آنها در حال انجام است، ميشنود، نگران ميشود و علاقهمند است، این لكه ننگ را اگر وجود دارد پاك كند. البته ما امیدوار هستیم تمام این خبرها و شایعات تكذیب شود.
بنابرهمین گزارش متن كامل نامه مهدی كروبی به هاشمی رفسنجانی به این شرح است:
**
مهدی كروبی از هاشميرفسنجانی رئیس مجلس خبرگان خواست با تشكیل یك هیات به برخی شایعات و نحوه برخوردها با بازداشتشدگان رسیدگی شود.
حسین كروبی فرزند او در اینباره گفت: پدرم این نامه را حدود 10 روز پیش خطاب به آقای هاشمی نگاشت و آن را برای ایشان بهطور خصوصی ارسال كرد. ایشان تاكید داشت آقای هاشمی حتما به این نامه پاسخ دهد و اقدام لازم را انجام دهد. متاسفانه آقای هاشمی پاسخی به نامه ایشان نداد. پدرم تاكید كرده بود اگر تا 10 روز پاسخی به نامه داده یا اقدامی صورت نگیرد، نامه را منتشر ميكند.
حسین كروبی درباره مسائل مطرح شده در نامه، گفت: اساس نامه، بر نگرانی آقای كروبی استوار است. ایشان نگران آنچه گروههای بیگانه و غربی درباره نحوه رفتار با بازداشتشدگان بیان ميكنند، هست. این روزها بسیاری از افرادی كه آزاد شدهاند، به دیدار پدرم آمده و ماجرای رفتاری را كه ضابطان و ماموران با آنها داشتند، برای وی بیان كردهاند. آنها آنچه را دیده و شنیده به دقت گفتهاند. طبیعتا نحوه رفتار برخی از ضابطان با بازداشتشدگان خصوصا زنان و دختران، در شأن جمهوری اسلامی و هیچ نظام دیگری نیست.
وی تاكید كرد: آنچه در نامه آمده، نهتنها دغدغه و نگرانی آقای كروبی است، بلكه من فكر ميكنم هر كس كه این شایعات را خصوصا درباره وضعیت زنان و اتفاقاتی كه درباره آنها در حال انجام است، ميشنود، نگران ميشود و علاقهمند است، این لكه ننگ را اگر وجود دارد پاك كند. البته ما امیدوار هستیم تمام این خبرها و شایعات تكذیب شود.
بنابرهمین گزارش متن كامل نامه مهدی كروبی به هاشمی رفسنجانی به این شرح است:
حضور محترم آیتالله هاشميرفسنجانی ریاست محترم مجلس خبرگان رهبری
با سلام و احترام
بعد از برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری، حوادث تلخی به وجود آمد كه به طور مفصل در خصوص آن، هم از سوی جنابعالی، هم از سوی افراد، گروهها و رسانههای مختلف به آن پرداخته شد.
از دستگیريهای بيحساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات تا شهادت فرزندان این كشور، از حمله به خانههای مردم تا فاجعه خونین كوی دانشگاه و برخوردهای خشن و وحشتانگیز حتی با خانمها در سطح خیابانهای شهر- كه تاكنون سابقه نداشته است- رخ داد كه بسیار قابل تامل و پیگیری است. آنچه در این میان مطرح است در خصوص برخی از رفتارهای شناعتآمیز است كه اگر به طور متواتر از افراد مختلف كه در روزهای اخیر آزاد شدهاند، نشنیده بودم، باورشان حداقل برای من و شما كه در طول قریب به نیم قرن سردی و گرمی روزگار را چشیدهایم سخت بود.
از برخوردهای خشن و بيمحابا، بر سر مردم باتوم را خرد كردن، آنچنان كه بعد از گذشت قریب به 40 روز همچنان اوضاعشان غیرعادی است و عوارض آن روی بدنشان قابل مشاهده است.
هتاكی و ابراز دشنام و فحاشی ركیك به افراد و نثار نوامیس بازداشتشدگان و مردمی كه برای نماز جمعه آمده بودند صورت گرفت. رفتارهایی كه در فرهنگ دینی و اسلامی هیچ یك از گروهها جایی ندارد و نشاندهنده آن است كه افرادی برای این كار استخدام شدهاند كه حتی با اصول بدیهی اسلام آشنایی ندارند و البته شایعاتی نیز مطرح شده كه فعلا به آن نميپردازم.
احتمالا همانطور كه مطلع هستید در این خصوص چندی پیش نامهای خطاب به ریاست محترم قوه قضائیه ارسال كردم و جمعه هفته جاری همین نكات را به وزیر معزول اطلاعات یادآور شدم كه روز شنبه در مطبوعات منتشر شد.
اما موضوعی را شنیدهام كه هنوز از آن بر خود ميلرزم. در دو روز اخیر كه این خبر را شنیدهام خواب از سرم ربوده شده است. حدود ساعت دو كه خود را برای خواب آماده ميكردم. به بسترم رفتم ولی خدا شاهد است كه بدون ذرهای مبالغه، خوابم نبرد، تا ساعت 4 بامداد كه مجددا بلند شدم كمی قرآن خواندم، دوش گرفتم تا آب كمی آرامم كند، حتی نماز صبح را نیز خواندم و تا نزدیكيهای طلوع آفتاب خوابم نبرد.
افرادی این مطالب را به من گفتهاند كه دارای پستهای حساس در این كشور بودهاند. نیروهای نام و نشان داری كه تعدادی از آنها نیز از رزمندگان دفاع مقدس بودهاند. این افراد اظهار داشتهاند، اتفاقی در زندانها رخ داده است كه چنانچه حتی اگر یك مورد نیز صدق داشته باشد، فاجعهای است برای جمهوری اسلامی كه تاریخ درخشان و سپید روحانیت تشیع را تبدیل به ماجرای سیاه و ننگین ميكند كه روی بسیاری از حكومتهای دیكتاتور از جمله رژیم ستمشاهی را سفید خواهد كرد.
گمان نميكنم زندانیان دوران 15 ساله مبارزات قبل از انقلاب كه از افراد توده گرفته تا گروههای مسلح مبارز التقاطی تا اعضای نهضت آزادی و موتلفه و حزب ملل اسلامی كه در زندان با هم زندگی كردهاند، دیده یا شنیده باشند.
اینجانب این مطالب را برای شما مينویسم و مصرانه ميخواهم روی این قضیه اقدام و به صورتی كه صلاح ميدانید با حضرت آیتالله خامنهای مطرح فرمایید و با جدیت پیگیر شود تا روشن گردد اگر چنین اتفاقی نیفتاده كه انشاءالله هم نیست و بعید ميدانم باشد، اعلام شود، چرا كه در همین جامعه امروز و توسط خود بچههای بازداشتی در رسانهها و سایتها در حال مطرح شدن است و معلوم نیست آیندگان چه قضاوتی با شاخ و برگ دادن آن خواهند كرد. همچنان كه جمهوری اسلامی و روحانیت مظلوم نیز مسوول آن شناخته خواهند شد. اگر هم خدای ناكرده رخ داده باشد، سریع با عوامل آن در هر جایگاهی برخورد و اعلام شود تا در شرایط فعلی كه بازار شایعات داغ است، فرصت به فرصتطلبان داده نشود، همچنان كه لازم است ترتیبی اتخاذ گردد تا این اقدام از سوی هیاتی عالیرتبه صورت گیرد تا افراد مورد بحث جرات بیان حقایق را داشته باشند چرا كه شنیدهام تهدید شدهاند كه اگر مطلبی در این خصوص بیان نمایند، نابود خواهند شد.
جناب آقای هاشمی
اینجانب به خاطر اسلام و در رأس آن امام راحل و این همه فداكاريها و شهادتها و به قصد قربت الی الله، بهرغم آنكه در شأن من نیز نميباشد و به رغم همه مشغلهها و گرفتاريها و بهرغم آنكه ميدانم به حیثیت اینجانب لطمه خواهد خورد، آمادهام مسوولیت تحقیق و بررسی جهت تعیین صحت و سقم این حوادث و اخبار رسیده را بر عهده گیرم و تعهد شرعی مينمایم بدون حب و بغض و با رعایت كمال انصاف به بررسی و ارائه گزارش بپردازم.
اما موضوع مطرح شده از این قرار است:
عدهای از افراد بازداشتشده مطرح نمودهاند كه برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نمودهاند كه منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز كردهاند به طوريكه برخی دچار افسردگی و مشكلات جدی روحی و جسمی گردیدهاند و در كنج خانههای خود خزیدهاند.
با توجه به اهمیت مساله انتظار است این اقدام توسط هیاتی بيغرض و شفاف از طرف رئیس مجلس خبرگان رهبری مورد بررسی و پیگیری تا حصول نتیجه قرار گیرد. تا درسی برای آیندگان شود و فرصت به اراذل و اوباشی از این دست ندهد تا آبروی نظام و امام و جمهورياسلامی را بر باد ندهند و خدمات هزار ساله روحانیت را مخدوش نمایند. به عنوان آخرین مطلب نیز یادآور ميشوم از این نامه دو نسخه تهیه گردیده كه یكی مهر و موم شده برای جنابعالی ارسال و دیگری نزد بنده قرار دارد.
با آرزوی توفیق
بعد از برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری، حوادث تلخی به وجود آمد كه به طور مفصل در خصوص آن، هم از سوی جنابعالی، هم از سوی افراد، گروهها و رسانههای مختلف به آن پرداخته شد.
از دستگیريهای بيحساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات تا شهادت فرزندان این كشور، از حمله به خانههای مردم تا فاجعه خونین كوی دانشگاه و برخوردهای خشن و وحشتانگیز حتی با خانمها در سطح خیابانهای شهر- كه تاكنون سابقه نداشته است- رخ داد كه بسیار قابل تامل و پیگیری است. آنچه در این میان مطرح است در خصوص برخی از رفتارهای شناعتآمیز است كه اگر به طور متواتر از افراد مختلف كه در روزهای اخیر آزاد شدهاند، نشنیده بودم، باورشان حداقل برای من و شما كه در طول قریب به نیم قرن سردی و گرمی روزگار را چشیدهایم سخت بود.
از برخوردهای خشن و بيمحابا، بر سر مردم باتوم را خرد كردن، آنچنان كه بعد از گذشت قریب به 40 روز همچنان اوضاعشان غیرعادی است و عوارض آن روی بدنشان قابل مشاهده است.
هتاكی و ابراز دشنام و فحاشی ركیك به افراد و نثار نوامیس بازداشتشدگان و مردمی كه برای نماز جمعه آمده بودند صورت گرفت. رفتارهایی كه در فرهنگ دینی و اسلامی هیچ یك از گروهها جایی ندارد و نشاندهنده آن است كه افرادی برای این كار استخدام شدهاند كه حتی با اصول بدیهی اسلام آشنایی ندارند و البته شایعاتی نیز مطرح شده كه فعلا به آن نميپردازم.
احتمالا همانطور كه مطلع هستید در این خصوص چندی پیش نامهای خطاب به ریاست محترم قوه قضائیه ارسال كردم و جمعه هفته جاری همین نكات را به وزیر معزول اطلاعات یادآور شدم كه روز شنبه در مطبوعات منتشر شد.
اما موضوعی را شنیدهام كه هنوز از آن بر خود ميلرزم. در دو روز اخیر كه این خبر را شنیدهام خواب از سرم ربوده شده است. حدود ساعت دو كه خود را برای خواب آماده ميكردم. به بسترم رفتم ولی خدا شاهد است كه بدون ذرهای مبالغه، خوابم نبرد، تا ساعت 4 بامداد كه مجددا بلند شدم كمی قرآن خواندم، دوش گرفتم تا آب كمی آرامم كند، حتی نماز صبح را نیز خواندم و تا نزدیكيهای طلوع آفتاب خوابم نبرد.
افرادی این مطالب را به من گفتهاند كه دارای پستهای حساس در این كشور بودهاند. نیروهای نام و نشان داری كه تعدادی از آنها نیز از رزمندگان دفاع مقدس بودهاند. این افراد اظهار داشتهاند، اتفاقی در زندانها رخ داده است كه چنانچه حتی اگر یك مورد نیز صدق داشته باشد، فاجعهای است برای جمهوری اسلامی كه تاریخ درخشان و سپید روحانیت تشیع را تبدیل به ماجرای سیاه و ننگین ميكند كه روی بسیاری از حكومتهای دیكتاتور از جمله رژیم ستمشاهی را سفید خواهد كرد.
گمان نميكنم زندانیان دوران 15 ساله مبارزات قبل از انقلاب كه از افراد توده گرفته تا گروههای مسلح مبارز التقاطی تا اعضای نهضت آزادی و موتلفه و حزب ملل اسلامی كه در زندان با هم زندگی كردهاند، دیده یا شنیده باشند.
اینجانب این مطالب را برای شما مينویسم و مصرانه ميخواهم روی این قضیه اقدام و به صورتی كه صلاح ميدانید با حضرت آیتالله خامنهای مطرح فرمایید و با جدیت پیگیر شود تا روشن گردد اگر چنین اتفاقی نیفتاده كه انشاءالله هم نیست و بعید ميدانم باشد، اعلام شود، چرا كه در همین جامعه امروز و توسط خود بچههای بازداشتی در رسانهها و سایتها در حال مطرح شدن است و معلوم نیست آیندگان چه قضاوتی با شاخ و برگ دادن آن خواهند كرد. همچنان كه جمهوری اسلامی و روحانیت مظلوم نیز مسوول آن شناخته خواهند شد. اگر هم خدای ناكرده رخ داده باشد، سریع با عوامل آن در هر جایگاهی برخورد و اعلام شود تا در شرایط فعلی كه بازار شایعات داغ است، فرصت به فرصتطلبان داده نشود، همچنان كه لازم است ترتیبی اتخاذ گردد تا این اقدام از سوی هیاتی عالیرتبه صورت گیرد تا افراد مورد بحث جرات بیان حقایق را داشته باشند چرا كه شنیدهام تهدید شدهاند كه اگر مطلبی در این خصوص بیان نمایند، نابود خواهند شد.
جناب آقای هاشمی
اینجانب به خاطر اسلام و در رأس آن امام راحل و این همه فداكاريها و شهادتها و به قصد قربت الی الله، بهرغم آنكه در شأن من نیز نميباشد و به رغم همه مشغلهها و گرفتاريها و بهرغم آنكه ميدانم به حیثیت اینجانب لطمه خواهد خورد، آمادهام مسوولیت تحقیق و بررسی جهت تعیین صحت و سقم این حوادث و اخبار رسیده را بر عهده گیرم و تعهد شرعی مينمایم بدون حب و بغض و با رعایت كمال انصاف به بررسی و ارائه گزارش بپردازم.
اما موضوع مطرح شده از این قرار است:
عدهای از افراد بازداشتشده مطرح نمودهاند كه برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نمودهاند كه منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز كردهاند به طوريكه برخی دچار افسردگی و مشكلات جدی روحی و جسمی گردیدهاند و در كنج خانههای خود خزیدهاند.
با توجه به اهمیت مساله انتظار است این اقدام توسط هیاتی بيغرض و شفاف از طرف رئیس مجلس خبرگان رهبری مورد بررسی و پیگیری تا حصول نتیجه قرار گیرد. تا درسی برای آیندگان شود و فرصت به اراذل و اوباشی از این دست ندهد تا آبروی نظام و امام و جمهورياسلامی را بر باد ندهند و خدمات هزار ساله روحانیت را مخدوش نمایند. به عنوان آخرین مطلب نیز یادآور ميشوم از این نامه دو نسخه تهیه گردیده كه یكی مهر و موم شده برای جنابعالی ارسال و دیگری نزد بنده قرار دارد.
با آرزوی توفیق
مهدی كروبی - 7/5/1388
*****
خبرگزاری فارس: استفاده از فیس بوک و تویتر برای نظامیان آمریکا ممنوع شد
خبرگزاری نیمه رسمی فارس امروز در خبری اعلام کرد که آمریكا قانون جدیدی را به اجرا در آورده كه طی آن استفاده از شبكههای اجتماعی نظیر فیسبوك و توییتر برای نظامیان نیروی دریایی این كشور ممنوع ميشود.
فارس در حالی این مطلب را گزارش کرده است که در ایران استفاده از سایت فیس بوک نه تنها برای نظامیان بلکه برای تمامی مردم ایران ممنوع شده است.
فیلترینگ سایت فیس بوک همراه با بسیاری از سایت های سیاسی و اجتماعی در ایران سالهاست که به طور مداوم ادامه دارد.
فارس در خبر خود نوشته است: «تصمیم اخیر آمریكا در ممنوعیت استفاده از شبكههای اجتماعی انتقادهایی را نیز در پی داشته است.»
فارس برای انتقاد از ممنوع شدن استفاده از فیس بوک و توییتر برای نظامیان آمریکا، در خبر خود به بخش هایی از مطالب روزنامه كریستین ساینس مانیتور نیز اشاره کرده و نوشته است:
«این قانون زیاد كاربردی نخواهد داشت چون هر كسی با 99 دلار ميتواند "آيفون "[iPhone] داشته باشد و به این ترتیب ميتواند به اینترنت دسترسی پیدا كند.
شبكههای اجتماعی ریسك امنیتی جدیدی محسوب نميشوند. كسی كه قصد داشته باشد اطلاعات حساس را از طریق شبكههای اجتماعی منتشر كند ميتواند این اقدام را از طریق تلفن یا ایمیل انجام دهد.»
*****
خبرگزاری نیمه رسمی فارس امروز در خبری اعلام کرد که آمریكا قانون جدیدی را به اجرا در آورده كه طی آن استفاده از شبكههای اجتماعی نظیر فیسبوك و توییتر برای نظامیان نیروی دریایی این كشور ممنوع ميشود.
فارس در حالی این مطلب را گزارش کرده است که در ایران استفاده از سایت فیس بوک نه تنها برای نظامیان بلکه برای تمامی مردم ایران ممنوع شده است.
فیلترینگ سایت فیس بوک همراه با بسیاری از سایت های سیاسی و اجتماعی در ایران سالهاست که به طور مداوم ادامه دارد.
فارس در خبر خود نوشته است: «تصمیم اخیر آمریكا در ممنوعیت استفاده از شبكههای اجتماعی انتقادهایی را نیز در پی داشته است.»
فارس برای انتقاد از ممنوع شدن استفاده از فیس بوک و توییتر برای نظامیان آمریکا، در خبر خود به بخش هایی از مطالب روزنامه كریستین ساینس مانیتور نیز اشاره کرده و نوشته است:
«این قانون زیاد كاربردی نخواهد داشت چون هر كسی با 99 دلار ميتواند "آيفون "[iPhone] داشته باشد و به این ترتیب ميتواند به اینترنت دسترسی پیدا كند.
شبكههای اجتماعی ریسك امنیتی جدیدی محسوب نميشوند. كسی كه قصد داشته باشد اطلاعات حساس را از طریق شبكههای اجتماعی منتشر كند ميتواند این اقدام را از طریق تلفن یا ایمیل انجام دهد.»
*****
دیدار و گفتگوی اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر با خانوادهی علیرضا داوودی
علیرضا داوودی طی فعالیت در دانشگاه از تحصیل محروم شده و در 24 بهمن ماه 87 همزمان با بازداشت محمد پورعبدالله در تهران، در شهر شاهین شهر اصفهان بازداشت گردید. وی در تاریخ 5 اردیبهشت 88 با قرار وثیقه 100 میلیون تومانی از زندان آزاد شد و در تاریخ 7 مرداد 88 در سن 26 سالگی در بیمارستان درگذشت.
مرگ وی با حرف و حدیثهای بسیاری همراه بود وبسیاری مرگ وی را مشکوک اعلام نمودند. از این رو ازطرف کمیته گزارشگران حقوق بشر تصمیم بر آن شد تا ملاقات و گفتگویی با خانواده علیرضا داوودی در خصوص علل و جزئیات مرگ وی صورت پذیرد.
عصر روز شنبه 17 مرداد ماه اعضای کمیته گزارشگران با حضوردرمنزل زنده یاد علیرضا داوودی از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اصفهان با خانواده وی دیدار نمودند.
در این دیدار نوید خانجانی از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر که آخرین مصاحبه علیرضا داوودی را پس از آزادی از زندان و پیش از مرگ تهیه نموده و عدهی دیگری از اعضای کمیته حضور داشتند.
علیرضا داوودی سخنگوی دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اصفهان، سردبیر نشریه دانشجویی راه خاکي در دانشگاه اصفهان، سخنران و سازمانده مراسم هشت مارس 86 در اصفهان، سخنران و سازمانده مراسم 13 آذر سال 86 در اصفهان، سخنران مراسم اول مه سال 87 در کامیاران ، فعال و سازماندهندهی اعتراضات کارگری در اصفهان بود.
مادر علیرضا داوودی در این دیدار به آسیب های شدید روحی که در مدت زندان به پسرش وارد شده اشاره نمود و گفت شدت این شکنجه های روحی به حدی بوده است که علیرضا پس از آزادی از زندان ، هر شب کابوسهای زیادی داشت؛ وعلیرضا هیچگاه از شکنجههای جسمی که در زندان شده بوده برایشان چیزی نگفته است اما آثار شکنجه و سوختگی با سیگار به روی دستان پسرم تا زمان مرگ بوضوح مشخص بود.
در ادامه پدر علیرضا داوودی به تشریح وضعیت جسمی و روحی علیرضا در دوران زندان و پس از آن پرداخت و تٱکید کرد: علیرضا پس از آزادی از زندان تا حدی از نظر روحی بهم ریخته بود که ما برای بستری کردن وی در بیمارستان اقدام نمودیم و در آغاز برای بستری شدنش به بیمارستان خورشید اصفهان مراجعه کردیم ولی به علت نداشتن تخت خالی حدود 2 هفته در خانه بستری بوده و پس از آن در تاریخ 17 تیر به بیمارستان منتقلش کردیم که دو روز در اورژانس بوده است و پس از آن به بخش روانشناسی بیمارستان خورشید منتقلش کردند. در مدت بستریش در بیمارستان دو مرتبه مرخصی 24 ساعته داشته است. همچنین تا قبل از فوت در سلامت کامل بوده و از لحاظ جسمی هیچ مشکلی نداشته است و از نظر روحی بهبود یافته بود و حتی در اواخر دوران بستری بودن علیرضا اصرار میکرد که دیگر نیازی به بستری بودن نیست و بیدلیل آنجاست.
در تاریخ 7 مرداد که خاله علیرضا با بیمارستان تماس میگیرد که با علیرضا صحبت نماید که به او می گویند که به پدرعلیرضا اطلاع دهند علیرضا سکته کرده است و برای انتقالش به بیمارستان الزهرا مراجعه کنند و در هنگام مراجعه دیگر شاهد آن بودیم که علیرضا فوت کرده است .
عامل مشکوکی قبل از مرگ علیرضا مشاهده کرده بودید؟
پدر علیرضا در پاسخ به این سوال می گوید که تمام موارد مشکوک به نظر می رسد مثلا اینکه در مورد سکته سریعا با خانواده تماس گرفته نشده است و همچنین رسیدگی در موارد دیگر هم کامل نبوده و به اصطلاح دلسوزانه نبوده است ولی نیاز به بررسی بیشتر است و پزشک قانونی با نمونهبرداری گفتهاند که یک ماه دیگر اطلاع داده میشود.
آیا اظهار نظری در مورد دلیل سکته از طرف بیمارستان اعلام شده است؟
تنها دکتر مسئول بیمارستان خورشید اعلام کرده است که امکان تداخل دارویی بوده است که از نظر خانواده ایشان این مطلب قانع کننده نبوده و بیمارستان باید جوابگو باشد که این مطلب به مشکوک بودن این مرگ میافزاید .
چه پیگیری هایی تا امروز از سوی شما در خصوص مرگ علیرضا انجام شده است؟
تنها پیگیری انجام شده تا امروز پزشک قانونی بوده است و در ادامه با وکیل نیزصحبت کردهایم .
از شکنجههایی که علیرضا در مدت بازداشت تحت آنها قرار گرفته اطلاعی دارید؟
در هنگام بازداشت علیرضا، فرد مطلعی تمام جزئیات شکنجه بروی وی را اعلام کرده است. ولی بعد از آزادی علیرضا به ما گفت که به هیچ وجه شکنجه نشده است. اما اواخر درهنگام بیماری اعلام کرد که سه روز وی را آویزان کرده بودند. علیرضا بعدها می گفت که واقعا در زندان به علت فشار زیاد متوجه مطلب زیادی نشده و حتی صحبت های پدر و مادر خود را به یاد نمیآورده است .
علیرضا در فعالیت های انتخاباتی و درگیری های بعد از آن هم شرکت داشت؟
پدر علیرضا داوودی در این خصوص میگوید علیرضا در قبل ازانتخابات خیر فعالیتی نداشت ولی بعد از آن بله. در روز اول تظاهرات و اعتراضات از ستاد خبری وزارت اطلاعات با منزل تماس گرفته و علیرضا را احضار می کنند. وبا اصرار بنده علیرضا به ستاد خبری مراجعه کرده و با دادن تعهد آزاد می شود و به منزل بر میگردد. دو روز بعد از آن به تهران می رود و دو هفته در زمان اعتراضات در تهران بوده است.
تا امروز با فشار یا تهدید هم مواجه بودهاید؟
روز یکشنبه قبل از مراسم ختم در مسجد ، مسئول پرونده علیرضا با منزل تماس گرفته و به بنده گفت که عمل خاصی در این مراسم انجام نشود . و در ادامه گفته شده که باز هم با ایشان صحبت خواهد شد .
در پایان این دیدار اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر حاضر در جمع ضمن همدردی با خانواده علیرضا داوودی خواستار رسیدگی عادلانه مراجع ذیربط به مرگ مشکوک وی و روشن شدن عوامل منجر به حادثه شدند.
علیرضا داوودی طی فعالیت در دانشگاه از تحصیل محروم شده و در 24 بهمن ماه 87 همزمان با بازداشت محمد پورعبدالله در تهران، در شهر شاهین شهر اصفهان بازداشت گردید. وی در تاریخ 5 اردیبهشت 88 با قرار وثیقه 100 میلیون تومانی از زندان آزاد شد و در تاریخ 7 مرداد 88 در سن 26 سالگی در بیمارستان درگذشت.
مرگ وی با حرف و حدیثهای بسیاری همراه بود وبسیاری مرگ وی را مشکوک اعلام نمودند. از این رو ازطرف کمیته گزارشگران حقوق بشر تصمیم بر آن شد تا ملاقات و گفتگویی با خانواده علیرضا داوودی در خصوص علل و جزئیات مرگ وی صورت پذیرد.
عصر روز شنبه 17 مرداد ماه اعضای کمیته گزارشگران با حضوردرمنزل زنده یاد علیرضا داوودی از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اصفهان با خانواده وی دیدار نمودند.
در این دیدار نوید خانجانی از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر که آخرین مصاحبه علیرضا داوودی را پس از آزادی از زندان و پیش از مرگ تهیه نموده و عدهی دیگری از اعضای کمیته حضور داشتند.
علیرضا داوودی سخنگوی دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اصفهان، سردبیر نشریه دانشجویی راه خاکي در دانشگاه اصفهان، سخنران و سازمانده مراسم هشت مارس 86 در اصفهان، سخنران و سازمانده مراسم 13 آذر سال 86 در اصفهان، سخنران مراسم اول مه سال 87 در کامیاران ، فعال و سازماندهندهی اعتراضات کارگری در اصفهان بود.
مادر علیرضا داوودی در این دیدار به آسیب های شدید روحی که در مدت زندان به پسرش وارد شده اشاره نمود و گفت شدت این شکنجه های روحی به حدی بوده است که علیرضا پس از آزادی از زندان ، هر شب کابوسهای زیادی داشت؛ وعلیرضا هیچگاه از شکنجههای جسمی که در زندان شده بوده برایشان چیزی نگفته است اما آثار شکنجه و سوختگی با سیگار به روی دستان پسرم تا زمان مرگ بوضوح مشخص بود.
در ادامه پدر علیرضا داوودی به تشریح وضعیت جسمی و روحی علیرضا در دوران زندان و پس از آن پرداخت و تٱکید کرد: علیرضا پس از آزادی از زندان تا حدی از نظر روحی بهم ریخته بود که ما برای بستری کردن وی در بیمارستان اقدام نمودیم و در آغاز برای بستری شدنش به بیمارستان خورشید اصفهان مراجعه کردیم ولی به علت نداشتن تخت خالی حدود 2 هفته در خانه بستری بوده و پس از آن در تاریخ 17 تیر به بیمارستان منتقلش کردیم که دو روز در اورژانس بوده است و پس از آن به بخش روانشناسی بیمارستان خورشید منتقلش کردند. در مدت بستریش در بیمارستان دو مرتبه مرخصی 24 ساعته داشته است. همچنین تا قبل از فوت در سلامت کامل بوده و از لحاظ جسمی هیچ مشکلی نداشته است و از نظر روحی بهبود یافته بود و حتی در اواخر دوران بستری بودن علیرضا اصرار میکرد که دیگر نیازی به بستری بودن نیست و بیدلیل آنجاست.
در تاریخ 7 مرداد که خاله علیرضا با بیمارستان تماس میگیرد که با علیرضا صحبت نماید که به او می گویند که به پدرعلیرضا اطلاع دهند علیرضا سکته کرده است و برای انتقالش به بیمارستان الزهرا مراجعه کنند و در هنگام مراجعه دیگر شاهد آن بودیم که علیرضا فوت کرده است .
عامل مشکوکی قبل از مرگ علیرضا مشاهده کرده بودید؟
پدر علیرضا در پاسخ به این سوال می گوید که تمام موارد مشکوک به نظر می رسد مثلا اینکه در مورد سکته سریعا با خانواده تماس گرفته نشده است و همچنین رسیدگی در موارد دیگر هم کامل نبوده و به اصطلاح دلسوزانه نبوده است ولی نیاز به بررسی بیشتر است و پزشک قانونی با نمونهبرداری گفتهاند که یک ماه دیگر اطلاع داده میشود.
آیا اظهار نظری در مورد دلیل سکته از طرف بیمارستان اعلام شده است؟
تنها دکتر مسئول بیمارستان خورشید اعلام کرده است که امکان تداخل دارویی بوده است که از نظر خانواده ایشان این مطلب قانع کننده نبوده و بیمارستان باید جوابگو باشد که این مطلب به مشکوک بودن این مرگ میافزاید .
چه پیگیری هایی تا امروز از سوی شما در خصوص مرگ علیرضا انجام شده است؟
تنها پیگیری انجام شده تا امروز پزشک قانونی بوده است و در ادامه با وکیل نیزصحبت کردهایم .
از شکنجههایی که علیرضا در مدت بازداشت تحت آنها قرار گرفته اطلاعی دارید؟
در هنگام بازداشت علیرضا، فرد مطلعی تمام جزئیات شکنجه بروی وی را اعلام کرده است. ولی بعد از آزادی علیرضا به ما گفت که به هیچ وجه شکنجه نشده است. اما اواخر درهنگام بیماری اعلام کرد که سه روز وی را آویزان کرده بودند. علیرضا بعدها می گفت که واقعا در زندان به علت فشار زیاد متوجه مطلب زیادی نشده و حتی صحبت های پدر و مادر خود را به یاد نمیآورده است .
علیرضا در فعالیت های انتخاباتی و درگیری های بعد از آن هم شرکت داشت؟
پدر علیرضا داوودی در این خصوص میگوید علیرضا در قبل ازانتخابات خیر فعالیتی نداشت ولی بعد از آن بله. در روز اول تظاهرات و اعتراضات از ستاد خبری وزارت اطلاعات با منزل تماس گرفته و علیرضا را احضار می کنند. وبا اصرار بنده علیرضا به ستاد خبری مراجعه کرده و با دادن تعهد آزاد می شود و به منزل بر میگردد. دو روز بعد از آن به تهران می رود و دو هفته در زمان اعتراضات در تهران بوده است.
تا امروز با فشار یا تهدید هم مواجه بودهاید؟
روز یکشنبه قبل از مراسم ختم در مسجد ، مسئول پرونده علیرضا با منزل تماس گرفته و به بنده گفت که عمل خاصی در این مراسم انجام نشود . و در ادامه گفته شده که باز هم با ایشان صحبت خواهد شد .
در پایان این دیدار اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر حاضر در جمع ضمن همدردی با خانواده علیرضا داوودی خواستار رسیدگی عادلانه مراجع ذیربط به مرگ مشکوک وی و روشن شدن عوامل منجر به حادثه شدند.
*****
سفره ی صلح
**
آن سفرۀ بلند سپید را بیاور
سفره ی صلح
**
آن سفرۀ بلند سپید را بیاور
می خواهم آن را در پهنۀ دشت های این سرزمین
بگسترانم
آن نان گرم را بیاور همان که در تنور تجربه پخته ام
می خواهم آن را میان همه، قسمت کنم
آب را فراموش نکن
آن نان گرم را بیاور همان که در تنور تجربه پخته ام
می خواهم آن را میان همه، قسمت کنم
آب را فراموش نکن
کوزه های پر از زلال در میان سفره بگذار
تا لب تشنگان سینه از خشکی کینه بشویند،
تا لب تشنگان سینه از خشکی کینه بشویند،
و سبزی هم که بخشش بی منت طبیعت است...
آری در سفره صلح
آری در سفره صلح
لقمه هایی به اندازه چیده اند
و سبدی از سیب سرخ می گردانند...
" شاعر: هاله سحابی"
" شاعر: هاله سحابی"
**
هاله جان بیا و ببین که با چه عشقی فرمانت را اجرا کردیم . سفره سپید و بلندی انداختیم، نانی که بر سنگ های داغ مقاومت در تنور تاریخ پخته بودی را در کنار کوزه هایی پر از زلال عشق و مروت در میان سفره گذاشتیم و سفره سپیدمان را با بخشش بی مزد و منت طبیعت به سبزی آراستیم .
در سفره صلح لقمه هایی به اندازه می چیدیم و در تدارک سبد سبد سیب سرخ بودیم...که قطرات خون سرخ تو سفره سپید صلح مان را رنگین کرد.
هاله عزیزم ، باور نمی کردیم این خونها از سر شکسته تو چکیده باشد.همان سری که همیشه سرشار از ترنم آشکار عارفانه است . همان سری که لبریز از اندیشه های صلح خواهانه است . همان سری که هشیارانه لحظه ها را مراقب است و اصرار دارد بلافاصله و بدون درنگ پس از شنیدن ندای خیرو فلاح ، از زلال معرفت وضویی بسازد و پیشانی بر خاکی که عاشق آنست بگزارد و صلح و عدل را سجده کند تا مبادا و خدای ناکرده حتی ثانیه ای از جمع آزادگان عاشق و کاروان صلح دوستان عدالتجو غافل و یا عقب بماند؟!
هاله جان به صلح قسم که جای خالی گل وجود تو را بر بالای سفره هیچکس جز تو نمی تواند پر کند.
ما منتظریم هاله جان، تورا ما چشم در راهیم .
مادر صلح ایران ، هرجا که باشی ، حتی در تاریک ترین سلول انفرادی ، مطمئنم احساس یاس، افسردگی و تنهایی سراغ تو نخواهد آمد، زیرا مادران صلح با نودوستی و صلح خواهی و عشق به انسانها خود را در قبال این آفات و بیماری ها روئین تن کرده اند .
من باور دارم :قلب عاشق هاله مثل قلب تمامی مادران و صلح دوستان جهان به قلب اقیانوس می ماند که در آن هیولاهای دریایی چون کوسه ها و اختاپوس در کنار عروس و شقایق و ستاره دریایی در امنیت و صلح زندگی می کنند و برای هر یک لقمه ای به اندازه تدارک دیده شده است .
قلب مومن هاله به قلب جنگل و درخت می ماند که در زیر سایه سار سبزش در کنار بیشه شیر و پلنگ ، کلبه هایی برای انسان و لانه هایی برای بلبل و طوطی و پیله هایی برای کرم ابریشم و پروانه می سازد و لقمه هایی به اندازه برای هر یک آماده می کند.
قلب صلح جوی هاله به قلب آسمان می ماند که همه موجودات جهان را زیر یک سقف گردمی آورد و از عرق پیشانی تفتیده کارگران و کشاورزان و آب چشم رنج دیدگان و اشک های شوق آزادشدگان از زنجیرهای جور و جهل و بیماری که بر زمین پاشیده می شوند ابری می سازد و بارانی تدارک می بیند و بردشت و صحرا و کوه و انسان و حیوان فرو می بارد تا همه جهان از آن زنده و تازه شود.
قلب بخشنده هاله به قلب خورشید می ماند که بر دارا و ندار ، کافر و مومن ، شاه و گدا ، زن و مرد و بر گناهکار و بی گناه یکسان می تابد و جهان را با نور افشانی بی دریغ خود گرم و خواستنی می سازد.
براستی آیا کسی باور می کند که بتوان اقیانوس ، کوه ، خورشید، باران ، زمین و یا جنگل که در پرتو صلح و امنیت معنا و ماهیت زیست می یابد را در سلولی حبس کرد؟!
هاله جان بیا و ببین که با چه عشقی فرمانت را اجرا کردیم . سفره سپید و بلندی انداختیم، نانی که بر سنگ های داغ مقاومت در تنور تاریخ پخته بودی را در کنار کوزه هایی پر از زلال عشق و مروت در میان سفره گذاشتیم و سفره سپیدمان را با بخشش بی مزد و منت طبیعت به سبزی آراستیم .
در سفره صلح لقمه هایی به اندازه می چیدیم و در تدارک سبد سبد سیب سرخ بودیم...که قطرات خون سرخ تو سفره سپید صلح مان را رنگین کرد.
هاله عزیزم ، باور نمی کردیم این خونها از سر شکسته تو چکیده باشد.همان سری که همیشه سرشار از ترنم آشکار عارفانه است . همان سری که لبریز از اندیشه های صلح خواهانه است . همان سری که هشیارانه لحظه ها را مراقب است و اصرار دارد بلافاصله و بدون درنگ پس از شنیدن ندای خیرو فلاح ، از زلال معرفت وضویی بسازد و پیشانی بر خاکی که عاشق آنست بگزارد و صلح و عدل را سجده کند تا مبادا و خدای ناکرده حتی ثانیه ای از جمع آزادگان عاشق و کاروان صلح دوستان عدالتجو غافل و یا عقب بماند؟!
هاله جان به صلح قسم که جای خالی گل وجود تو را بر بالای سفره هیچکس جز تو نمی تواند پر کند.
ما منتظریم هاله جان، تورا ما چشم در راهیم .
مادر صلح ایران ، هرجا که باشی ، حتی در تاریک ترین سلول انفرادی ، مطمئنم احساس یاس، افسردگی و تنهایی سراغ تو نخواهد آمد، زیرا مادران صلح با نودوستی و صلح خواهی و عشق به انسانها خود را در قبال این آفات و بیماری ها روئین تن کرده اند .
من باور دارم :قلب عاشق هاله مثل قلب تمامی مادران و صلح دوستان جهان به قلب اقیانوس می ماند که در آن هیولاهای دریایی چون کوسه ها و اختاپوس در کنار عروس و شقایق و ستاره دریایی در امنیت و صلح زندگی می کنند و برای هر یک لقمه ای به اندازه تدارک دیده شده است .
قلب مومن هاله به قلب جنگل و درخت می ماند که در زیر سایه سار سبزش در کنار بیشه شیر و پلنگ ، کلبه هایی برای انسان و لانه هایی برای بلبل و طوطی و پیله هایی برای کرم ابریشم و پروانه می سازد و لقمه هایی به اندازه برای هر یک آماده می کند.
قلب صلح جوی هاله به قلب آسمان می ماند که همه موجودات جهان را زیر یک سقف گردمی آورد و از عرق پیشانی تفتیده کارگران و کشاورزان و آب چشم رنج دیدگان و اشک های شوق آزادشدگان از زنجیرهای جور و جهل و بیماری که بر زمین پاشیده می شوند ابری می سازد و بارانی تدارک می بیند و بردشت و صحرا و کوه و انسان و حیوان فرو می بارد تا همه جهان از آن زنده و تازه شود.
قلب بخشنده هاله به قلب خورشید می ماند که بر دارا و ندار ، کافر و مومن ، شاه و گدا ، زن و مرد و بر گناهکار و بی گناه یکسان می تابد و جهان را با نور افشانی بی دریغ خود گرم و خواستنی می سازد.
براستی آیا کسی باور می کند که بتوان اقیانوس ، کوه ، خورشید، باران ، زمین و یا جنگل که در پرتو صلح و امنیت معنا و ماهیت زیست می یابد را در سلولی حبس کرد؟!
منبع: میدان زنان - مینو مرتاضی لنگرودی
*****
از میان ایمیل های دریافتی تا این لحظه (ساعت1:45 بامداد)
تجاوز و شکنجه زندانیان بدستور صریح خامنه ای است
وبلاگ سهرابستان
برای حکومت به بازی گرفتن شعور مردم امری عادی و روزمره شده است. بحث بازداشتگاه کهریزک بنحوی مطرح می شود که گوئی مردم ایران افراد کودک فهمی هستند که داستانهای دروغین حکومت را خواهند پذیرفت. اینکه بازداشتگاه کهریزک تعطیل شده باشد یک دروغ محض است، تا کنون کسی بجز مسئولین جنایتکده کهریزک تعطیلی آنجا را تائید نکرده اند و قطعاً این شکنجه گاه همچنان برقرار و آزار و اذیت اسرا در آن ادامه دارد.
حکومت حتی حاضر نشد نمایندگان وکلای مجلس که عضو کمیته ویژه حقیقت یاب بودند را به محل این بازداشتگاه راه دهد و فقط به آنها اعلام کرد که بازداشتگاه تعطیل و چیزی برای دیدن در آنجا وجود ندارد.
با شناختی که از روشهای حکومت وجود دارد اگر بازداشتگاه کهریزک واقعاً تعطیل شده بود نه تنها نمایندگان مجلس را به آنجا راه می دادند بلکه دوربینهای تلویزیون را به آنجا فرستاده و از اقشار مختلف جامعه اعم از هنرمندان و ورزشکاران دعوت می کردند تا از آنجا بازدید نمایند و حداقل یکهفته از این اقدام هوشمندانه رهبر در تعطیلی بازداشتگاه کهریزک حماسه ها ساخته و هر شب برنامه ای در این مورد پخش می کردند.
پس از شهادت محسن روح الامینی بلافاصله نارضایتی گسترده ای در میان سرداران سپاه بوجود آمد که در شرف تبدیل به یک موج مهار نشدنی بود، سرداران به اطلاعاتی دست یافته بودند که متعارض با اطلاعات رسمی ارائه شده به پدر شهید محسن روح الامینی بود، آنها می دانستند که بازداشت شهید محسن اتفاقی نبوده و با یک برنامه ریزی قبلی انجام شده و همچنین از شکنجه ها و حتی اسامی دو نفری که شکنجه شهید محسن را بر عهده داشته و او را بشهادت رسانیده بودند اطلاع دقیق داشتند و این در حالی بود که قبلاً پیشکار خامنه ای به آنها اطلاع داده بود که محسن روح الامینی در اوین نگاهداری می شود و سفارشات لازم برای حفظ سلامتی وی انجام شده است.
حکومت در مقابل این ماجرا ناچار به دو موضع گیری شد، حیاتی ترین موضوع کشف چگونگی نشت اطلاعات بود که با پیگیری بعمل آمده مشخص شد عناصری از وزارت اطلاعات اقدام یه اینکار کرده اند که بدستور مستقیم خامنه ای ولی با امضای احمدی نژاد بلافاصله وزیر و تعدادی از معاونین این وزارتخانه عزل و برکنار شدند و تصفیه مدیران آن همچنان ادامه دارد، دستور صریح خامنه ای این است که همه افرادی که به میرحسین رای داده یا مظنون به اینکار هستند باید از وزارت اطلاعات کنار گذاشته شوند ولو بقیمت تعطیلی کامل آن.
موضع گیری دوم اعلام تعطیلی بازداشتگاه کهریزک بود که صرفاً برای فرونشاندن خشم سرداران انجام شد. بیش از 90 نماینده مجلس سوابق نظامی گری در سپاه داشته و رئیس مجلس خود از سرداران سپاه است و همین ارتباطات سبب شد که بلافاصله پس از اعلام شهادت شهید روح الامینی و روشن شدن مسائل پشت پرده آن رئیس مجلس و اعضای کمیته ویژه فشار خود را برای بازدید از کهریزک و تحقیق در این خصوص گذاشته و فشار زیادی برای اینکار وارد نمایند. دلیل این تقاضا اخباری بود که از دخالت مستقیم یک روحانی عالیرتبه دستگاه رهبری در شکنجه و شهادت شهید روح الامینی درز کرده بود و سرداران مایل بودند از طریق بازدید این کمیته از کهریزک به اطلاعات بیشتری دست یابند. نمایندگان کمیته ویژه علیرغم اعلام تعطیلی بازداشتگاه کهریزک اصرار بر بازدید از این محل داشتند که سرانجام از بیت رهبری به آنها گفته شد که نظر رهبری بر این است که موضوع خاتمه یافته و نیازی به بازدید هیات نمی باشد. اعضای کمیسیون از فرط سرخوردگی ناچاراً استعفاء داده و امکانی برای ادامه فعالیت کمیته ویژه حقیقت یاب ندیدند.
بدلیل خاموش نشدن آتش خشم سرداران، اقدامات بعدی شامل اعلام برخی تخلفات در کهریزک و انتشار مجازات متخلفین بود که چندان تاثیری نداشت و بیشتر باعث تحریک طرف مقابل شد. در آخرین اظهار نظرها دادستان کل کشور ضمن پذیرش اینکه در روزهای اول بعد از حوادث انتخابات شکنجه وجود داشته، در خصوص بازداشتگاه کهریزک ابراز نمود: «تذکر داده بودیم کسی را به بازداشتگاه كهريزك نبرند، غفلت و سهل انگاری بعضی از برادران باعث شد که حادثه کهریزک و بعضی از حوادث تلخ دیگر به وجود بیاید.»
دقت بفرمائید که آیت الله دُری نجف آبادی دادستان کل کشور، و نه یکی از مقامات اسرائیل یا آمریکا، اعلام می نماید که شکنجه وجود داشته است و از همه مهمتر به موضوع «حادثه کهریزک» اشاره می کند که منظور ایشان همان شکنجه و شهادت شهید روح الامینی است و بقدری این مسئله موجب شکاف در درون نظام و موضع گیری سرداران شده است که بنام «حادثه کهریزک» از آن یاد می شود تا عمد بودن آن بنوعی لاپوشانی شود.
دادستان کل کشور نه بعنوان یک مقام عالی قضائی بلکه بعنوان یک روحانی که بادعای خودش لباس پاسداری از دین را پوشیده چگونه بخود اجازه می دهد برای سرپوش گذاشتن بر جنایاتی چنین آشکار به داستانسرائی بپردازد. مگر از ایشان بالاتر هم دادستان در کشور داریم؟ ایشان بعنوان دادستان کل کشور دستور داده که کسی را به کهریزک نبرند، چه قدرت مافوقی این دستور را به هیچ حساب کرده و اینهمه اسیران بیگناه را به جهنم کهریزک برده است؟ چرا روشن نمی گوید که به چه کسی دستور داده و تحت چه شرایطی برای دستور دادستان کل کشور ارزشی قائل نشده اند؟ لابد همان دو گروهبان خاطی نیروی انتظامی کهریزک دستور دادستان کل را به تمسخر گرفته و نقض کرده اند!؟
اینکه دادستان کل می پذیرد که شکنجه وجود داشته به این دلیل است که امروزه انکار آن مساوی با انکار خورشید است ولی در عین حال تلاش می کند بگوید فقط در همان روزهای اول بوده و دیگر نیست، ایشان بروشنی می داند که اسیران جنبش سبز بدون وقفه و حتی در حال حاضر هم تحت شکنجه های وحشیانه قرار دارند. دادستان کل کشور خدمت سربازی نرفته ولی همه مردان ایران تجربه خدمت سربازی را دارند و دقیقاً می دانند که در نیروی نظامی، در ارتش و سپاه و نیروی انتظامی دستورات فقط از سلسله مراتب آمده و زیردستان فقط موظف به اجرای آن هستند. در این سلسله مراتب حتی خود فرمانده سپاه یا نیروی انتظامی هم اجازه و جرات دستور شکنجه و قتل را نداشته و می داند که در صورت انجام چنین حماقتی چه سرنوشتی در دادگاههای نظامی در انتظارش خواهد بود. فقط فرمانده کل قوا است که در کشور ما چنین اختیاراتی دارد و نه هیچکس دیگر.
شکنجه های کهریزک را نمی توان به تعبییر دادستان کل کشور «غفلت و سهل انگاری» نامید، این شکنجه ها سالها است که بطور علنی و در سطح کشور در مقابل دیدگان مردم و دوربینهای تلویزیونی و خبرنگاران جراید شروع گردیده و ادامه داشته و دستور دهنده آن هم شخص خامنه ای می باشد. خامنه ای در راستای دکترین حکومتی «النصر بالرعب(پیروزی در سایه ایجاد رعب است)» برای زهرچشم گرفتن از مردم و تمرین وحشی گری برای نیروی انتظامی، دستور به اجرای طرح باصطلاح جمع آوری اراذل و اوباش داد در حالیکه اراذل و اوباش مشکل اول جامعه نبوده و رانت خواری و تبعیض و فساد دولتی و نابسامانی اقتصادی و معیشتی و شیوع مواد مخدر و بیکاری 25 درصدی مشکلات تلخ مردم بودند ولی مشکل حکومت فقط اراذل و اوباش بود. بنا بدستور صریح شخص خامنه ای نیروی انتظامی به منازل افراد ضعیفی که گناهشان در هیچ محکمه ای اثبات نشده بود با نقاب و باتوم حمله و آنها را با شدتی باور نکردنی در مقابل چشمان بهت زده مردم مورد شکنجه خیابانی و علنی قرار می دادند، بدون اینکه بخواهیم بدانیم افراد دستگیر شده در این طرح اراذل و اوباش بوده اند یا آمر و عاملین این جنایت اراذل و اوباش هستند توجه دادستان کل را به قانون اساسی و مجموعه قوانین جزائی و کیفری کشور جلب می نمایم، تصدیق می فرمایند که در جنگل یا سرزمین وحشی ها زندگی نمی کنیم، در کشوری زندگی می کنیم که دارای قانون است و رهبر و رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه دست روی قرآن گذاشته و قسم خورده اند که حافظ و مجری قانون باشند، کجای قانون نوشته شده که فردی بدون محاکمه قانونی و اثبات جرم باید مجازات شود؟ چرا این افراد را باسم اراذل و اوباش قبل از دستگیری و محاکمه با این شدت و وحشیگری در ملاء عام شکنجه کردید؟ چه کسی را می خواستید از قدرتتان بترسانید؟ حتی اگر این افراد محاکمه و محکوم هم می شدند در کدام صفحه کتاب قانون مجازاتی بنام آفتابه به گردن انداختن و با باتوم بقصد کشت زدن وجود دارد؟ شاید سواد شما بعنوان دادستان کل کشور بیشتر باشد و بنده را راهنمایی بفرمائید.
همان موقع هم حقوقدانان و وکلا به این نقض حریم انسانی و زیرپا گذاشتن قانون اعتراض کردند و بعد از گسترش موج نارضایتی در بین مردم، احمدی نژاد سعی کرد برای کسب محبوبیت خود سوار این موج شده و در مورد صدور دستور توقف این طرح مصاحبه ای نماید که در پاسخ فرمانده نیروی انتظامی اظهار نمود رئیس جمهور دستور دهنده اجرای طرح نبوده که اکنون بخواهد آنرا متوقف کند و طرح با قدرت تمام ادامه می یابد. فرمانده نیروی انتظامی منصوب خامنه ای و تحت امر او است. شاید در آنزمان خود فرمانده نیروی انتظامی هم نمی دانست که این مانور باتوم کوبی بر پیکر «اراذل و اوباش» نوعی آماده شدن برای روان شدن دستشان برای سرکوب «اغتشاشگران» است.
اگر آن ضربات بیشمار و وحشیانه باتوم بر سر و صورت و بدن دستگیر شدگان در آن طرح کذایی در خیابانهای تهران «شکنجه» نبوده پس نام آن چیست؟ می دانید که تمام آن بازداشتی ها را به کهریزک می بردند و تصور بفرمائید وقتی جلوی چشم مردم و دوربینها این وحشی بازی را در می آوردند در بازداشتگاه کهریزک و اطاقهای مجهز شکنجه در بازداشتگاه چه به روز دستگیرشدگان که فقط متهم بودند و هنوز جرمشان در محکمه ثابت نشده بود می آوردند. اطاقهای شکنجه کهریزک علاوه بر تخت تعزیر برای شلاق و کابل مجهز به تمام امکانات برای شکنجه های دیگر از جمله «قپانی» و «جوجه کباب» و «آویزان» و غیره است، بهمراه ماموران و شکنجه گرانی که حتی اراذل و اوباش واقعی هم در مقابل آنها فرشته اند.
شکنجه های کهریزک سهل انگاری و غفلتی نبود که در اثر بی اطلاعی مسئولین نظام پیش آمده باشد، این دستگاه شکنجه و این «آشوویتس نوین» حاصل درایتها و هوشمندی و طراحی و ابتکار شخص خامنه ای است و باید واقعاً تعطیل شده و افراد مورد اعتماد مردم تعطیلی آنجا را تصدیق کنند.
قتلگاه کهریزک تنها ابتکاری از رهبر نیست که امروزه مورد حمله و انتقاد قرار می گیرد، اطرافیان قدرنادان رهبر، به بسیاری از دیگر ابتکارات ایشان نیز جسارت کرده و قدر آنها را نمی دانند، از جمله طرح کودتا و دستگیریهای فله ای و محاکمات فله ای و اعترافات فله ای که همه خودیها و اطرافیان رهبر نیز آنها را مذمت می کنند و چیزی هم متوقفش نخواهد کرد مگر یک «حادثه».
رهبر بعد از 8 سال از راه اندازی قتلگاه کهریزک متوجه شد که آنجا «غیر استاندارد» است، در مورد «کودتا» و «گروگان گیری سیاسیون و متفکرین» و «اعترافات تعزیری» چقدر طول خواهد کشید که بفهمد این ابتکارت هم «غیر استاندارد» هستند؟
ملت ایران تلاش خواهد داشت با حضور سبز و ادامه اعتراضات خود، به «رهبر» کمک کند که این زمان زیاد طول نکشد.
وبلاگ سهرابستان
برای حکومت به بازی گرفتن شعور مردم امری عادی و روزمره شده است. بحث بازداشتگاه کهریزک بنحوی مطرح می شود که گوئی مردم ایران افراد کودک فهمی هستند که داستانهای دروغین حکومت را خواهند پذیرفت. اینکه بازداشتگاه کهریزک تعطیل شده باشد یک دروغ محض است، تا کنون کسی بجز مسئولین جنایتکده کهریزک تعطیلی آنجا را تائید نکرده اند و قطعاً این شکنجه گاه همچنان برقرار و آزار و اذیت اسرا در آن ادامه دارد.
حکومت حتی حاضر نشد نمایندگان وکلای مجلس که عضو کمیته ویژه حقیقت یاب بودند را به محل این بازداشتگاه راه دهد و فقط به آنها اعلام کرد که بازداشتگاه تعطیل و چیزی برای دیدن در آنجا وجود ندارد.
با شناختی که از روشهای حکومت وجود دارد اگر بازداشتگاه کهریزک واقعاً تعطیل شده بود نه تنها نمایندگان مجلس را به آنجا راه می دادند بلکه دوربینهای تلویزیون را به آنجا فرستاده و از اقشار مختلف جامعه اعم از هنرمندان و ورزشکاران دعوت می کردند تا از آنجا بازدید نمایند و حداقل یکهفته از این اقدام هوشمندانه رهبر در تعطیلی بازداشتگاه کهریزک حماسه ها ساخته و هر شب برنامه ای در این مورد پخش می کردند.
پس از شهادت محسن روح الامینی بلافاصله نارضایتی گسترده ای در میان سرداران سپاه بوجود آمد که در شرف تبدیل به یک موج مهار نشدنی بود، سرداران به اطلاعاتی دست یافته بودند که متعارض با اطلاعات رسمی ارائه شده به پدر شهید محسن روح الامینی بود، آنها می دانستند که بازداشت شهید محسن اتفاقی نبوده و با یک برنامه ریزی قبلی انجام شده و همچنین از شکنجه ها و حتی اسامی دو نفری که شکنجه شهید محسن را بر عهده داشته و او را بشهادت رسانیده بودند اطلاع دقیق داشتند و این در حالی بود که قبلاً پیشکار خامنه ای به آنها اطلاع داده بود که محسن روح الامینی در اوین نگاهداری می شود و سفارشات لازم برای حفظ سلامتی وی انجام شده است.
حکومت در مقابل این ماجرا ناچار به دو موضع گیری شد، حیاتی ترین موضوع کشف چگونگی نشت اطلاعات بود که با پیگیری بعمل آمده مشخص شد عناصری از وزارت اطلاعات اقدام یه اینکار کرده اند که بدستور مستقیم خامنه ای ولی با امضای احمدی نژاد بلافاصله وزیر و تعدادی از معاونین این وزارتخانه عزل و برکنار شدند و تصفیه مدیران آن همچنان ادامه دارد، دستور صریح خامنه ای این است که همه افرادی که به میرحسین رای داده یا مظنون به اینکار هستند باید از وزارت اطلاعات کنار گذاشته شوند ولو بقیمت تعطیلی کامل آن.
موضع گیری دوم اعلام تعطیلی بازداشتگاه کهریزک بود که صرفاً برای فرونشاندن خشم سرداران انجام شد. بیش از 90 نماینده مجلس سوابق نظامی گری در سپاه داشته و رئیس مجلس خود از سرداران سپاه است و همین ارتباطات سبب شد که بلافاصله پس از اعلام شهادت شهید روح الامینی و روشن شدن مسائل پشت پرده آن رئیس مجلس و اعضای کمیته ویژه فشار خود را برای بازدید از کهریزک و تحقیق در این خصوص گذاشته و فشار زیادی برای اینکار وارد نمایند. دلیل این تقاضا اخباری بود که از دخالت مستقیم یک روحانی عالیرتبه دستگاه رهبری در شکنجه و شهادت شهید روح الامینی درز کرده بود و سرداران مایل بودند از طریق بازدید این کمیته از کهریزک به اطلاعات بیشتری دست یابند. نمایندگان کمیته ویژه علیرغم اعلام تعطیلی بازداشتگاه کهریزک اصرار بر بازدید از این محل داشتند که سرانجام از بیت رهبری به آنها گفته شد که نظر رهبری بر این است که موضوع خاتمه یافته و نیازی به بازدید هیات نمی باشد. اعضای کمیسیون از فرط سرخوردگی ناچاراً استعفاء داده و امکانی برای ادامه فعالیت کمیته ویژه حقیقت یاب ندیدند.
بدلیل خاموش نشدن آتش خشم سرداران، اقدامات بعدی شامل اعلام برخی تخلفات در کهریزک و انتشار مجازات متخلفین بود که چندان تاثیری نداشت و بیشتر باعث تحریک طرف مقابل شد. در آخرین اظهار نظرها دادستان کل کشور ضمن پذیرش اینکه در روزهای اول بعد از حوادث انتخابات شکنجه وجود داشته، در خصوص بازداشتگاه کهریزک ابراز نمود: «تذکر داده بودیم کسی را به بازداشتگاه كهريزك نبرند، غفلت و سهل انگاری بعضی از برادران باعث شد که حادثه کهریزک و بعضی از حوادث تلخ دیگر به وجود بیاید.»
دقت بفرمائید که آیت الله دُری نجف آبادی دادستان کل کشور، و نه یکی از مقامات اسرائیل یا آمریکا، اعلام می نماید که شکنجه وجود داشته است و از همه مهمتر به موضوع «حادثه کهریزک» اشاره می کند که منظور ایشان همان شکنجه و شهادت شهید روح الامینی است و بقدری این مسئله موجب شکاف در درون نظام و موضع گیری سرداران شده است که بنام «حادثه کهریزک» از آن یاد می شود تا عمد بودن آن بنوعی لاپوشانی شود.
دادستان کل کشور نه بعنوان یک مقام عالی قضائی بلکه بعنوان یک روحانی که بادعای خودش لباس پاسداری از دین را پوشیده چگونه بخود اجازه می دهد برای سرپوش گذاشتن بر جنایاتی چنین آشکار به داستانسرائی بپردازد. مگر از ایشان بالاتر هم دادستان در کشور داریم؟ ایشان بعنوان دادستان کل کشور دستور داده که کسی را به کهریزک نبرند، چه قدرت مافوقی این دستور را به هیچ حساب کرده و اینهمه اسیران بیگناه را به جهنم کهریزک برده است؟ چرا روشن نمی گوید که به چه کسی دستور داده و تحت چه شرایطی برای دستور دادستان کل کشور ارزشی قائل نشده اند؟ لابد همان دو گروهبان خاطی نیروی انتظامی کهریزک دستور دادستان کل را به تمسخر گرفته و نقض کرده اند!؟
اینکه دادستان کل می پذیرد که شکنجه وجود داشته به این دلیل است که امروزه انکار آن مساوی با انکار خورشید است ولی در عین حال تلاش می کند بگوید فقط در همان روزهای اول بوده و دیگر نیست، ایشان بروشنی می داند که اسیران جنبش سبز بدون وقفه و حتی در حال حاضر هم تحت شکنجه های وحشیانه قرار دارند. دادستان کل کشور خدمت سربازی نرفته ولی همه مردان ایران تجربه خدمت سربازی را دارند و دقیقاً می دانند که در نیروی نظامی، در ارتش و سپاه و نیروی انتظامی دستورات فقط از سلسله مراتب آمده و زیردستان فقط موظف به اجرای آن هستند. در این سلسله مراتب حتی خود فرمانده سپاه یا نیروی انتظامی هم اجازه و جرات دستور شکنجه و قتل را نداشته و می داند که در صورت انجام چنین حماقتی چه سرنوشتی در دادگاههای نظامی در انتظارش خواهد بود. فقط فرمانده کل قوا است که در کشور ما چنین اختیاراتی دارد و نه هیچکس دیگر.
شکنجه های کهریزک را نمی توان به تعبییر دادستان کل کشور «غفلت و سهل انگاری» نامید، این شکنجه ها سالها است که بطور علنی و در سطح کشور در مقابل دیدگان مردم و دوربینهای تلویزیونی و خبرنگاران جراید شروع گردیده و ادامه داشته و دستور دهنده آن هم شخص خامنه ای می باشد. خامنه ای در راستای دکترین حکومتی «النصر بالرعب(پیروزی در سایه ایجاد رعب است)» برای زهرچشم گرفتن از مردم و تمرین وحشی گری برای نیروی انتظامی، دستور به اجرای طرح باصطلاح جمع آوری اراذل و اوباش داد در حالیکه اراذل و اوباش مشکل اول جامعه نبوده و رانت خواری و تبعیض و فساد دولتی و نابسامانی اقتصادی و معیشتی و شیوع مواد مخدر و بیکاری 25 درصدی مشکلات تلخ مردم بودند ولی مشکل حکومت فقط اراذل و اوباش بود. بنا بدستور صریح شخص خامنه ای نیروی انتظامی به منازل افراد ضعیفی که گناهشان در هیچ محکمه ای اثبات نشده بود با نقاب و باتوم حمله و آنها را با شدتی باور نکردنی در مقابل چشمان بهت زده مردم مورد شکنجه خیابانی و علنی قرار می دادند، بدون اینکه بخواهیم بدانیم افراد دستگیر شده در این طرح اراذل و اوباش بوده اند یا آمر و عاملین این جنایت اراذل و اوباش هستند توجه دادستان کل را به قانون اساسی و مجموعه قوانین جزائی و کیفری کشور جلب می نمایم، تصدیق می فرمایند که در جنگل یا سرزمین وحشی ها زندگی نمی کنیم، در کشوری زندگی می کنیم که دارای قانون است و رهبر و رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه دست روی قرآن گذاشته و قسم خورده اند که حافظ و مجری قانون باشند، کجای قانون نوشته شده که فردی بدون محاکمه قانونی و اثبات جرم باید مجازات شود؟ چرا این افراد را باسم اراذل و اوباش قبل از دستگیری و محاکمه با این شدت و وحشیگری در ملاء عام شکنجه کردید؟ چه کسی را می خواستید از قدرتتان بترسانید؟ حتی اگر این افراد محاکمه و محکوم هم می شدند در کدام صفحه کتاب قانون مجازاتی بنام آفتابه به گردن انداختن و با باتوم بقصد کشت زدن وجود دارد؟ شاید سواد شما بعنوان دادستان کل کشور بیشتر باشد و بنده را راهنمایی بفرمائید.
همان موقع هم حقوقدانان و وکلا به این نقض حریم انسانی و زیرپا گذاشتن قانون اعتراض کردند و بعد از گسترش موج نارضایتی در بین مردم، احمدی نژاد سعی کرد برای کسب محبوبیت خود سوار این موج شده و در مورد صدور دستور توقف این طرح مصاحبه ای نماید که در پاسخ فرمانده نیروی انتظامی اظهار نمود رئیس جمهور دستور دهنده اجرای طرح نبوده که اکنون بخواهد آنرا متوقف کند و طرح با قدرت تمام ادامه می یابد. فرمانده نیروی انتظامی منصوب خامنه ای و تحت امر او است. شاید در آنزمان خود فرمانده نیروی انتظامی هم نمی دانست که این مانور باتوم کوبی بر پیکر «اراذل و اوباش» نوعی آماده شدن برای روان شدن دستشان برای سرکوب «اغتشاشگران» است.
اگر آن ضربات بیشمار و وحشیانه باتوم بر سر و صورت و بدن دستگیر شدگان در آن طرح کذایی در خیابانهای تهران «شکنجه» نبوده پس نام آن چیست؟ می دانید که تمام آن بازداشتی ها را به کهریزک می بردند و تصور بفرمائید وقتی جلوی چشم مردم و دوربینها این وحشی بازی را در می آوردند در بازداشتگاه کهریزک و اطاقهای مجهز شکنجه در بازداشتگاه چه به روز دستگیرشدگان که فقط متهم بودند و هنوز جرمشان در محکمه ثابت نشده بود می آوردند. اطاقهای شکنجه کهریزک علاوه بر تخت تعزیر برای شلاق و کابل مجهز به تمام امکانات برای شکنجه های دیگر از جمله «قپانی» و «جوجه کباب» و «آویزان» و غیره است، بهمراه ماموران و شکنجه گرانی که حتی اراذل و اوباش واقعی هم در مقابل آنها فرشته اند.
شکنجه های کهریزک سهل انگاری و غفلتی نبود که در اثر بی اطلاعی مسئولین نظام پیش آمده باشد، این دستگاه شکنجه و این «آشوویتس نوین» حاصل درایتها و هوشمندی و طراحی و ابتکار شخص خامنه ای است و باید واقعاً تعطیل شده و افراد مورد اعتماد مردم تعطیلی آنجا را تصدیق کنند.
قتلگاه کهریزک تنها ابتکاری از رهبر نیست که امروزه مورد حمله و انتقاد قرار می گیرد، اطرافیان قدرنادان رهبر، به بسیاری از دیگر ابتکارات ایشان نیز جسارت کرده و قدر آنها را نمی دانند، از جمله طرح کودتا و دستگیریهای فله ای و محاکمات فله ای و اعترافات فله ای که همه خودیها و اطرافیان رهبر نیز آنها را مذمت می کنند و چیزی هم متوقفش نخواهد کرد مگر یک «حادثه».
رهبر بعد از 8 سال از راه اندازی قتلگاه کهریزک متوجه شد که آنجا «غیر استاندارد» است، در مورد «کودتا» و «گروگان گیری سیاسیون و متفکرین» و «اعترافات تعزیری» چقدر طول خواهد کشید که بفهمد این ابتکارت هم «غیر استاندارد» هستند؟
ملت ایران تلاش خواهد داشت با حضور سبز و ادامه اعتراضات خود، به «رهبر» کمک کند که این زمان زیاد طول نکشد.
*****
از میان ایمیل های دریافتی تا این لحظه (ساعت 2:15 بامداد روز دوشنبه نوزدهم امرداد ماه)
**
تاریخ خبر: دوشنبه 19 مرداد 1388 - کدخبر: 48542
محکومیت پنج شهروند کرد به زندان/صدور حکم زندان و شلاق برای سه فعال کارگری
ارسال ، شهریار ایازی
به گزارش آژانس خبری موکریان، پنج شهروند کرد ازسوی دادگاه انقلاب سنندج به زندان محکوم شدند.چهار تن از این افراد به نامهای هوشیار احمدی ،سیروان محمدی ، سیوان رحیمی و بهمن سعیدی هر کدام به 6 سال و جهانبخش احمدی به یک سال و چهار ماه محکوم گردید.این 5 شهروند که اهل روستای نگل از توابع شهرستان مریوان می باشند به همکاری و تبلیغات به نفع احزاب اپوزیسیون متهم شده اند.گفته می شود این افراد ، یک ماه از مدت بازداشت خود را در بازداشتگاه و بقیه را در زندان سنندج سپری نموده اند
تاریخ خبر: دوشنبه 19 مرداد 1388 - کدخبر: 48542
محکومیت پنج شهروند کرد به زندان/صدور حکم زندان و شلاق برای سه فعال کارگری
ارسال ، شهریار ایازی
به گزارش آژانس خبری موکریان، پنج شهروند کرد ازسوی دادگاه انقلاب سنندج به زندان محکوم شدند.چهار تن از این افراد به نامهای هوشیار احمدی ،سیروان محمدی ، سیوان رحیمی و بهمن سعیدی هر کدام به 6 سال و جهانبخش احمدی به یک سال و چهار ماه محکوم گردید.این 5 شهروند که اهل روستای نگل از توابع شهرستان مریوان می باشند به همکاری و تبلیغات به نفع احزاب اپوزیسیون متهم شده اند.گفته می شود این افراد ، یک ماه از مدت بازداشت خود را در بازداشتگاه و بقیه را در زندان سنندج سپری نموده اند
================
صدور حکم زندان و شلاق برای سه فعال کارگریبه گزارش اتحادیه آزاد کارگران 3 نفر از بازداشت شدگان روز جهانی کارگر سال جاری به 6 ماه زندان و 40 ضربه شلاق تعزیزی محکوم شدند.سه نفر از کارگران بازداشت شده در مراسم اول ماه مه سنندج به نام های "فایق کیخسروی، شیوا سبحانی و منصور کریمیان" از سوی بیدادگاه شعبه 105 جزایی دادسرای عمومی سنندج هر کدام به 6 ماه حبس تعزیری و 40 ضربه شلاق تعزیری محکوم شدند. در متن این حکم آمده است که احکام فوق قابل تبدیل به حبس تعلیقی به مدت 3 سال می باشد. بر اساس این حکم "بابک باجالانی" و "شب بو خلیلی" از بازداشت شدگان مراسم روز جهانی کارگر در سنندج از اتهامات خود تبرئه شده اند.
===============
یورش نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم به منازل مسکونی در زابلخبرها از شهر زابل حاکی است نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم به تعدادی از منازل مسکونی در شهر زابل یورش برده و اقدام و ایجاد فضای رعب و وحشت نموده اند.نیروهای سرکوبگر رژیم شب هنگام با ورود به خانه های واقع در مجاورت پارک "یعقوب لیث" شهر زابل اقدام به بازرسی و تفتیش منازل نمودند که این اقدام با مقاومت ساکنین محل روبرو شد و به زد و خورد میان ماموران رژیم و مردم منطقه منجر گردید.
*****
خشم رژیم از شعار مرگ بر "روسیه" ...!!
خبرگزاري سپاه پاسداران (فارس): رئيس گروه دوستي پارلماني ايران- روسيه در مجلس شوراي اسلامي گفت: همكاريهاي فيمابين در حوزههاي گوناگون براي دو كشور از اهميت بالايي برخوردار است و بايد از همه بسترها و فرصتهاي موجود براي تقويت مناسبات دوستانه دو كشور بايد بهره برد.سلزنيف نماينده دوماي روسيه پيش از ظهر امروز يكشنبه با مهدي سنايي رئيس گروه دوستي پارلماني ايران- روسيه در مجلس شوراي اسلامي ديدار و گفتگو كرد. سنايي در ابتداي اين ديدار با بيان اين كه همكاريهاي فيمابين در حوزههاي گوناگون براي دو كشور از اهميت بالايي برخوردار است اظهار داشت: از همه بسترها و فرصتهاي موجود براي تقويت مناسبات دوستانه دو كشور بايد بهره برد. وي در ادامه راهبرد و رويكرد مشترك دو كشور در بسياري از مسائل منطقهاي و بينالمللي را زمينه مناسبي براي ارتقاء و تعميق روابط فيمابين داشت. رئيس گروه دوستي پارلماني ايران- روسيه همچنين با ابراز خرسندي از روند رو به رشد همكاريهاي دو كشور در بخشهاي گوناگون افزود: روند تقويت و تحكيم مناسبات دوستانه دو كشور را بايد از آسيب طرفهاي ثالث مصون نگاه داشت. سنايي در بخش ديگري از سخنان خود همكاريهاي پارلماني دو كشور را پشتوانه ارزشمندي براي روابط دوستانه فيمابين خواند و تاكيد كرد: گروه دوستي پارلماني ايران و روسيه در مجلس شوراي اسلامي از روند توسعه و گسترش مناسبات فيمابين در همه عرصهها حمايت ميكند. سلزئيف، نماينده دوماي روسيه نيز در اين ديدار تقويت و تحكيم روابط با ايران را براي كشورش حائز اهميت خواند و افزود: هنوز ظرفيتهاي فراواني براي گسترش روابط دو كشور وجود دارد كه بايد در جهت منافع مشترك از آنها استفاده كرد. وي تقويت همكاريهاي بخشهاي غيردولتي و خصوصي در روند ارتقاء و تعميق روابط دوستانه فيمابين را بسيار با اهميت دانست و تصريح كرد: تقويت همكاري بخشهاي غيردولتي و خصوصي در زمينههاي گوناگون باعث مصون نگاه داشتن روابط دو كشور از تاثيرگذاري طرفهاي ثالث ميشود.
خبرگزاري سپاه پاسداران (فارس): رئيس گروه دوستي پارلماني ايران- روسيه در مجلس شوراي اسلامي گفت: همكاريهاي فيمابين در حوزههاي گوناگون براي دو كشور از اهميت بالايي برخوردار است و بايد از همه بسترها و فرصتهاي موجود براي تقويت مناسبات دوستانه دو كشور بايد بهره برد.سلزنيف نماينده دوماي روسيه پيش از ظهر امروز يكشنبه با مهدي سنايي رئيس گروه دوستي پارلماني ايران- روسيه در مجلس شوراي اسلامي ديدار و گفتگو كرد. سنايي در ابتداي اين ديدار با بيان اين كه همكاريهاي فيمابين در حوزههاي گوناگون براي دو كشور از اهميت بالايي برخوردار است اظهار داشت: از همه بسترها و فرصتهاي موجود براي تقويت مناسبات دوستانه دو كشور بايد بهره برد. وي در ادامه راهبرد و رويكرد مشترك دو كشور در بسياري از مسائل منطقهاي و بينالمللي را زمينه مناسبي براي ارتقاء و تعميق روابط فيمابين داشت. رئيس گروه دوستي پارلماني ايران- روسيه همچنين با ابراز خرسندي از روند رو به رشد همكاريهاي دو كشور در بخشهاي گوناگون افزود: روند تقويت و تحكيم مناسبات دوستانه دو كشور را بايد از آسيب طرفهاي ثالث مصون نگاه داشت. سنايي در بخش ديگري از سخنان خود همكاريهاي پارلماني دو كشور را پشتوانه ارزشمندي براي روابط دوستانه فيمابين خواند و تاكيد كرد: گروه دوستي پارلماني ايران و روسيه در مجلس شوراي اسلامي از روند توسعه و گسترش مناسبات فيمابين در همه عرصهها حمايت ميكند. سلزئيف، نماينده دوماي روسيه نيز در اين ديدار تقويت و تحكيم روابط با ايران را براي كشورش حائز اهميت خواند و افزود: هنوز ظرفيتهاي فراواني براي گسترش روابط دو كشور وجود دارد كه بايد در جهت منافع مشترك از آنها استفاده كرد. وي تقويت همكاريهاي بخشهاي غيردولتي و خصوصي در روند ارتقاء و تعميق روابط دوستانه فيمابين را بسيار با اهميت دانست و تصريح كرد: تقويت همكاري بخشهاي غيردولتي و خصوصي در زمينههاي گوناگون باعث مصون نگاه داشتن روابط دو كشور از تاثيرگذاري طرفهاي ثالث ميشود.
*****
آقای کوچک زاده! مجلس بزرگان در اوین است
مسيح علي نژاد
می خواهیم اینجا هر بار تب هوای اهالی سیاست را اندازه گیری کنیم و هفته ای یک بار خطاب مان به یک نفر مشخص باشد. اما قرار نشد که این نفر حتما از دایره بزرگان و تصمیم گیران و اندیشمندان و خوش فکران باشد. گاه می شود از کوچک ها و پیاده نظام ها هم یاد کرد و با اندازه گیری تب سیاسی آنان به این تحلیل رسید که چه کسانی با چه اندازه و قواره ای در کجای مرکز تصمیم گیری کشور ایستاده اند. می شود از آدم های کوچک شروع کرد و خلاء حضور آدم های بزرگ را با آسیب شناسی رفتار و گفتار آنان کنکاش کرد.
جناب آقای کوچک زاده ! متاسفانه خطاب این هفته شمایید که دو دوره لباس نمایندگی مجلس برتن کرده اید و به عنوان نماینده مردم تهران بر کرسی مجلس هفتم و هشتم نشسته اید. هر کس بسته به گامی که بر می دارد نام خود بزرگ می کند اما نام کوچک زاده آنگاه بزرگ بر صفحه رسانه ها نشست که یقه خبرنگار شرق را در مجلس گرفت و اگر نبود وساطت خبرنگار پارلمانی آفتاب یزد، بیش از این هم زور بازو به رخ می کشید و رقیب نحیف را در خانه مجلس به زمین می زد. اصحاب رسانه در مجلس شاهد بودند که کوچک زاده جسارت کرد تا آلوده ترین دشنام را بر زبان جاری سازد اما وسعت آلودگی آن کلام چنان بود که هیچ رسانه ای جسارت ثبت آن را نداشت و جای آن، ترکیب آشنای سه نقطه در صفحه گذاشته شد تا مخاطب خود حساب کار دستش بیاید که از خانه ملت و از سوی وکلای ملت هر آنچه بر زبان می آید الزاما مناسب انتشار نیست.
امسال در آستانه روز خبرنگار، کوچک زاده باز دهان گشود و در یک مناظره ای که فارس گزارش آن را نوشت چنین گفت: در بین خبرنگاران افراد فاسدی هستند كه متاسفانه برای خشنودی دبیر خود مطالبی را منتشر كرده و با آبروی افراد بازی میكنند.
این استدلال کوچک زاده نماینده ای است که نامش به بضاعت ادب اش تعریف شده است. ورنه کیست که نداند در هرجامعه و قشری، فساد بیداد می کند اما اینکه کسی چنین زود به زود دفتر و دستک زیر بغل بزند و اینجا و آنجا برود و عنان و افسار کلمات رها کند و هر آنچه از دهان خارج شد را به حساب تحلیل و نظر بگذارد آنگاه واضح است که باید دنبال ریشه این همه کینه رفت و دید صاحبان قدرت از کجا زخم خورده اند که در برابر هر تیربونی این همه بی تابی می کنند و به تسویه حساب های شخصی روی می آورند تا میدان قدرت را به میدان تخلیه روحی و روانی خود بدل کنند.
این روزها خبرنگارانی را می شناسیم که اگر نهادهای امنیتی و نظامی اعم از موازی و غیر موازی با بلدوزر هم از روی خانه شان رد شوند و قندان به سمت شان پرتاب کنند و گازشان هم بگیرند، باز ممکن نیست به شیوه کوچک زاده ها سخن بگویند، این روزها خبرنگارانی با ادبیات و استعدادهای درخشان در زندان هستند. محمد قوچانی، احمد زیدآبادی، عیسی سحر خیز و باقی کسانی که خبررسانی کرده اند و اینک از بند ۲۰۹ اوین گهگاهی خبری کوتاه از زنده بودن و سلامت شان به خانواده ها می رسد. این روزها خبرنگار ها به همراه همسران شان در زندان هستند، مسعود باستانی و مهسا، ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی، این روزها مجلس کسانی در زندان گرم است که سیلی به گوششان هم اگر بزنی زبان آلوده آلوده دشنام نمی کنند و خشم خود جز در نقد دستهای آلوده ای که سیلی به آنها زده خالی نمی کنند. این روزها مجلس ادب داران بزرگ در اوین برگزار است و مجلس کوچک زاده گان نیز در بهارستان. شگفتا که شما بهار و قدرت و آزادی را یکجا دارید اما باز هم از ظاهر و کلامتان پیداست که تا چه اندازه از کوره در رفته و خشمگین هستید و دهان باز نکرده صورتتان سرخ می شود تا جمعی را فاسد بخوانید و فحش حواله شان کنید. در مقابل، حال و هوای خبرنگارانی که زندگی شان در اسارت شماست و شب نشینی شان مزه مزه کردن کلماتی است که بازجوها برای اعتراف فردایشان سرو کرده اند، هزگز به آشفتگی و پریشانی شما نیستند. محمد قوچانی و احمد زیدآبادی را در برابر شما تصور می کنم که اگر گلو پاره شود از خشم و صورتتان آتش بگیرد از سرخی خشم و یا مثل هم اندیش دیگرتان دندانی هم به شانه سحرخیز نشان دهید، با اطمینان می گویم که به جای مقابله به مثل، با تعجب به صورت برافروخته شما نگاه می کنند تا راهی برای آرام کردن تان بیابند. همین محمد عطریانفر که برای همه ما خانه به دوشان خانه خبر، پدری کرده است را ببینید، دوستان شما در زندان خانه خراب اش کرده اند و گودی چشم هایش گواه ویرانی دل اش بود، اما تا دید دل شما و اهالی قدرت به مشتی اعتراف خوش است همان را هم از شما دریغ نکرد و حالا همه تعجب ما هم از همین است که شما، خانه خبرنگاران را که پلمپ کرده اید، دوستان ما را یا از خانه رانده اید یا در خانه به حبس کرده اید، دیگر این همه بی تابی و بی قراری و پریشانی تان برای چیست؟
جناب کوچک زاده ! سهراب می گوید بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم، این روزها کسانی که بعد از یک تقلب بزرگ، آدم کشته و سردخانه و زندان شان هم پر شده از جنازه های ما، دیگر فصل آن رسیده که یک گوشه آرام بنشینند و بر اعصاب شان کمی مسلط باشند و پیروزی شان را جشن بگیرند اما چه شده که پیروزهای میدان انتحابات که همه معترضان را بیمار می دانند این روزها خودشان تب کرده اند و مدام به همه بد می گویند؟ از شما که گذشته و با این همه بی قراری و عصبانیت قادر به قضاوت نیستی اما کودکانی که فردا تاریخ کشورشان را ورق می زنند، خودشان قضاوت می کنند که چرا در فصل سیاست ورزی اصولگرایان مدعی اخلاق، مجلس آدم های بزرگ، در بند ۲۰۹اوین است و مجلس ۲۹۰ نفره بهارستان جای کوچک زاده ای همانند شماست که عنان زبان هم به سختی دارد تا چه رسد به....
مسيح علي نژاد
می خواهیم اینجا هر بار تب هوای اهالی سیاست را اندازه گیری کنیم و هفته ای یک بار خطاب مان به یک نفر مشخص باشد. اما قرار نشد که این نفر حتما از دایره بزرگان و تصمیم گیران و اندیشمندان و خوش فکران باشد. گاه می شود از کوچک ها و پیاده نظام ها هم یاد کرد و با اندازه گیری تب سیاسی آنان به این تحلیل رسید که چه کسانی با چه اندازه و قواره ای در کجای مرکز تصمیم گیری کشور ایستاده اند. می شود از آدم های کوچک شروع کرد و خلاء حضور آدم های بزرگ را با آسیب شناسی رفتار و گفتار آنان کنکاش کرد.
جناب آقای کوچک زاده ! متاسفانه خطاب این هفته شمایید که دو دوره لباس نمایندگی مجلس برتن کرده اید و به عنوان نماینده مردم تهران بر کرسی مجلس هفتم و هشتم نشسته اید. هر کس بسته به گامی که بر می دارد نام خود بزرگ می کند اما نام کوچک زاده آنگاه بزرگ بر صفحه رسانه ها نشست که یقه خبرنگار شرق را در مجلس گرفت و اگر نبود وساطت خبرنگار پارلمانی آفتاب یزد، بیش از این هم زور بازو به رخ می کشید و رقیب نحیف را در خانه مجلس به زمین می زد. اصحاب رسانه در مجلس شاهد بودند که کوچک زاده جسارت کرد تا آلوده ترین دشنام را بر زبان جاری سازد اما وسعت آلودگی آن کلام چنان بود که هیچ رسانه ای جسارت ثبت آن را نداشت و جای آن، ترکیب آشنای سه نقطه در صفحه گذاشته شد تا مخاطب خود حساب کار دستش بیاید که از خانه ملت و از سوی وکلای ملت هر آنچه بر زبان می آید الزاما مناسب انتشار نیست.
امسال در آستانه روز خبرنگار، کوچک زاده باز دهان گشود و در یک مناظره ای که فارس گزارش آن را نوشت چنین گفت: در بین خبرنگاران افراد فاسدی هستند كه متاسفانه برای خشنودی دبیر خود مطالبی را منتشر كرده و با آبروی افراد بازی میكنند.
این استدلال کوچک زاده نماینده ای است که نامش به بضاعت ادب اش تعریف شده است. ورنه کیست که نداند در هرجامعه و قشری، فساد بیداد می کند اما اینکه کسی چنین زود به زود دفتر و دستک زیر بغل بزند و اینجا و آنجا برود و عنان و افسار کلمات رها کند و هر آنچه از دهان خارج شد را به حساب تحلیل و نظر بگذارد آنگاه واضح است که باید دنبال ریشه این همه کینه رفت و دید صاحبان قدرت از کجا زخم خورده اند که در برابر هر تیربونی این همه بی تابی می کنند و به تسویه حساب های شخصی روی می آورند تا میدان قدرت را به میدان تخلیه روحی و روانی خود بدل کنند.
این روزها خبرنگارانی را می شناسیم که اگر نهادهای امنیتی و نظامی اعم از موازی و غیر موازی با بلدوزر هم از روی خانه شان رد شوند و قندان به سمت شان پرتاب کنند و گازشان هم بگیرند، باز ممکن نیست به شیوه کوچک زاده ها سخن بگویند، این روزها خبرنگارانی با ادبیات و استعدادهای درخشان در زندان هستند. محمد قوچانی، احمد زیدآبادی، عیسی سحر خیز و باقی کسانی که خبررسانی کرده اند و اینک از بند ۲۰۹ اوین گهگاهی خبری کوتاه از زنده بودن و سلامت شان به خانواده ها می رسد. این روزها خبرنگار ها به همراه همسران شان در زندان هستند، مسعود باستانی و مهسا، ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی، این روزها مجلس کسانی در زندان گرم است که سیلی به گوششان هم اگر بزنی زبان آلوده آلوده دشنام نمی کنند و خشم خود جز در نقد دستهای آلوده ای که سیلی به آنها زده خالی نمی کنند. این روزها مجلس ادب داران بزرگ در اوین برگزار است و مجلس کوچک زاده گان نیز در بهارستان. شگفتا که شما بهار و قدرت و آزادی را یکجا دارید اما باز هم از ظاهر و کلامتان پیداست که تا چه اندازه از کوره در رفته و خشمگین هستید و دهان باز نکرده صورتتان سرخ می شود تا جمعی را فاسد بخوانید و فحش حواله شان کنید. در مقابل، حال و هوای خبرنگارانی که زندگی شان در اسارت شماست و شب نشینی شان مزه مزه کردن کلماتی است که بازجوها برای اعتراف فردایشان سرو کرده اند، هزگز به آشفتگی و پریشانی شما نیستند. محمد قوچانی و احمد زیدآبادی را در برابر شما تصور می کنم که اگر گلو پاره شود از خشم و صورتتان آتش بگیرد از سرخی خشم و یا مثل هم اندیش دیگرتان دندانی هم به شانه سحرخیز نشان دهید، با اطمینان می گویم که به جای مقابله به مثل، با تعجب به صورت برافروخته شما نگاه می کنند تا راهی برای آرام کردن تان بیابند. همین محمد عطریانفر که برای همه ما خانه به دوشان خانه خبر، پدری کرده است را ببینید، دوستان شما در زندان خانه خراب اش کرده اند و گودی چشم هایش گواه ویرانی دل اش بود، اما تا دید دل شما و اهالی قدرت به مشتی اعتراف خوش است همان را هم از شما دریغ نکرد و حالا همه تعجب ما هم از همین است که شما، خانه خبرنگاران را که پلمپ کرده اید، دوستان ما را یا از خانه رانده اید یا در خانه به حبس کرده اید، دیگر این همه بی تابی و بی قراری و پریشانی تان برای چیست؟
جناب کوچک زاده ! سهراب می گوید بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم، این روزها کسانی که بعد از یک تقلب بزرگ، آدم کشته و سردخانه و زندان شان هم پر شده از جنازه های ما، دیگر فصل آن رسیده که یک گوشه آرام بنشینند و بر اعصاب شان کمی مسلط باشند و پیروزی شان را جشن بگیرند اما چه شده که پیروزهای میدان انتحابات که همه معترضان را بیمار می دانند این روزها خودشان تب کرده اند و مدام به همه بد می گویند؟ از شما که گذشته و با این همه بی قراری و عصبانیت قادر به قضاوت نیستی اما کودکانی که فردا تاریخ کشورشان را ورق می زنند، خودشان قضاوت می کنند که چرا در فصل سیاست ورزی اصولگرایان مدعی اخلاق، مجلس آدم های بزرگ، در بند ۲۰۹اوین است و مجلس ۲۹۰ نفره بهارستان جای کوچک زاده ای همانند شماست که عنان زبان هم به سختی دارد تا چه رسد به....
*****
واحه : نشریه دانشجویی دانشگاه تهران
افشاگری تاجزاده در دانشکده علوم اجتماعی
علت گرفتاری و دستگیری تاج زاده:
علت گرفتاری و دستگیری تاج زاده:
مصطفی تاجزاده، در سخنرانی که مهرماه سال گذشته در محل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ایراد کرد ضمن اشاره به بیکفایتی دولت مردان وقت، در مورد خدشهدار شدن استقلال کشور با روی کار آمدن اقتدارگرایان در دولت نهم هشدار داد. وی که در نشستی با عنوان کابینه متزلزل که از سوی انجمن اسلامی دانشجویان برگزار شده بود صحبت میکرد گفت تیمی که 700 هزار رای مردم را در مجلس ششم جابجا کرد، خود را در این دولت بازسازی کرده که این قضیه دغدغه و حساسیت اصلی من است.
معاون وزیر کشور دولت اصلاحات در نشستی با عنوان کابینه متزلزل که از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، اظهار کرد: در زمان انقلاب سه شعار اساسی مطرح شد. استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی. در مورد استقلال باید گفت که در این سی سال خود ملت ایران مستقل از قدرت های خارجی در مورد سرنوشتش تصمیم گرفته است. البته بایستی این هشدار را داد که با روی کار آمدن دولت نهم و حاکمیت اقتدارگرا استقلال کشور تا حد زیادی خدشه دار شده است.
در مورد آزادی اما باید بگویم که نسبت این دولت با آزادی مثل نسبت جن با بسم الله است. یعنی نه تنها به هیچ وجه با آزادی سازگاری ندارند. بلکه دشمن آزادی و نهادهای مدنی و آزاد هستند. البته هر کجا که در مصاحبه رسانه های خارجی قرار می گیرند ایران آزادترین کشور دنیاست. اما در داخل با امنیتی کردن فضا همه چیز را کنترل و محدود کرده اند. عملکرد دولت در زمینه شاخص های آزادی احزاب و مطبوعات و دیگر نهاد های مدنی روز به روز در حال افول است.
شاخص سوم جمهوری اسلامی است که حتما می دانید به انتخاب امام صورت گرفت. چرا که تا پیش از آن شعار مردم حکومت اسلامی بود و سپس توسط امام به جمهوری اسلامی تغییر یافت و همان موقع هم تصریح کردند که این جمهوری مثل بقیه جمهوری هاست. امروز شعار اقتدارگرایان رسما این است که جمهوری اسلامی یک پدیده موقت است و ما باید به سمت حکومت اسلامی حرکت کنیم. تفاوت این دو چیست؟ تفاوت آنها در حاکمیت مردم و دموکراتیک بودن نهادهاست. به همین جهت باید گفت ساختار شکنان اصلی در ایران آقای جنتی و آقای مصباح و دیگرانی هستند که ساختارهای جمهوریت نظام را خدشه دار می کنند و می خواهند به جای آن یک حکومت طالبانی البته از نوع شیعی آن برقرار کنند. سوال اساسی ما از آنها این است که تفاوت مدل حکومتیشان با طالبانیسم در چیست؟ بنابراین کارنامه این دولت در رابطه با شعارهای اصلی انقلاب جز در مورد استقلال که آن هم خدشه دار شده مبارزه با دو مورد آخر است. دولت با سوء استفاده از مفهوم عدالت و شعارهای چپ گرایانه، آزادی را از مردم سلب نموده است.
تاج زاده ادامه داد: آن ها در دو گام با فقر مبارزه نموده و آن را محو کردند. در گام اول وزیر تعاون اعلام کرد که اعلام خط فقر در جمهوری اسلامی قانونی نیست چون ایجاد آزار روانی و ذهنی جامعه می شود. در گام دوم نیز گفتند که به جای واژه فقر از واژه قناعت استفاده کنید. این تنها دولتی است که در طول تاریخ بشریت در سه سال فقر را نابود کرده است. بنابراین معجزه هزاره سوم نیست و معجزه تاریخ بشری است. در زمینه تبعیض نیز دولت کارنامه درخشانی دارد. هیچ تبعیضی در کار نیست. تمام ملت ایران در نداشتن حق با هم برابرند. عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت یاداور شد: مشکل اول دولت بی کفایتی دولتمردان آن است. من در این مورد چند نمونه می آورم. یکی از اساتید اقتصادی که به احمدی نژاد نامه نوشتند و در مورد سیاست های دولت انتقاد کردند پس از جلسه مصاحبه ای کرد و گفت اگر آقای رئیس جمهور تنها و تنها بپذیر که اقتصاد یک علم است ما فکر می کنیم که نتایج جلسه مثبت بوده است. مورد دیگر نامه رئیس عزل شده بانک مرکزی و وزیر اقتصاد مستعفی آن است. پذیرش بدیهیاتی همچون رابطه میان نقدینگی و تورم در اقتصاد از سوی احمدی نژاد مایه خوشبختی در جامعه می شود.
تاج زاده با اشاره به مسئله کردان و وضعیت وزارت کشور در مورد انتخابات مجلس ششم گفت: من در آن زمان رئیس ستاد انتخابات کشور بودم و آن انتخابات را سالمترین انتخابات پس از انقلاب می دانم. چرا که هر جا دو جناح اصلی وارد انتخابات شوند و آزادانه نیروهایشان را بسیج کنند تا حد ممکن انتخابات باز و آزاد انجام می شود و رقبا مراقب همدیگر هستند. چیزی که در دولت کنونی شاهد آن نبوده ایم و نتایج آراء صندوق ها هیچگاه منتشر نشده است. اما با توجه به اینکه نتیجه آن انتخابات مطابق خواست اقتدارگرایان نبود دست به تخلفات آشکار زدند. آقای جنتی و همراهانشان هفتصد هزار رای تهران را غیر قانونی باطل کردند و آقای حداد عادل به ناحق وارد مجلس شد و آقای دکتر رجایی از لیست خارج گردید. این مجموعه را تیمی اداره می کرد که امروز خود را در دولت نهم بازسازی کرده است. دغدغه و حساسیت اصلی من این قضیه است. کسانی که سعی کردند انتخابات سال 76 و 78 را در تهران و شهرستان ها خدشه دار کنند، امروز بر مسند قدرت نشسته اند. بنده که توان کشاندن آقای جنتی و دوستانشان را به دادگاه نداشتم. شان آن ها اجل از این مسائل بود. حتی پیشنهاد دادم که دادگاه را به خدمت ایشان ببرند که مورد قبول واقع نشد. من به دو دادگاه دیگر امید بسته ام که یکی از آن ها دادگاه اخروی است که بالاخره باید حساب پس بدهند و یکی هم دادگاه مردمی است که باید کم کم تشکیل شود تا خائنان به رای و نظر مردم معرفی و افشا شوند.
در آن دوره ای که گفتم آقای جهرمی که اکنون وزیر کار است معاون آقای جنتی بود و این تیم را اداره میکرد. یکی از معاونینش هم آقای احمدی نژاد بود که به دستور ایشان به آذربایجان غربی رفت و در انتخابات خوی و ارومیه دست برد. یکی دیگر از معاونینش آقای محمد زاده بود که در انتخابات دوم خرداد استاندار لرستان بود. در شهرهای آن استان 180 در صد واجدین در انتخابات شرکت کردند و 130 درصد به رقیب آقای خاتمی رای دادند. هنگامی که به او کفتند چرا این این خیانت و نامردی را کردی گفت: بقیه استانداران نامردی کردند. چرا که آن ها هم قرار بود همین کار را بکنند. ایشان الان استاندار خراسان شده اند. مشاور این تیم آقای کردان بود. یعنی آنچه همه خوبان دارند این آدم یکجا دارد. همه جور فساد سیاسی و اداری و مالی. آقای شیخ عطار کسی بود که به اتفاق آقای مصطفوی و غفوری انتخابات تهران را شمردند و پیشنهاد ابطال 530 صندوق را دادند تا آقای حداد وارد مجلس شود و آقای رجایی به مجلس راه پیدا نکند. امروز آقای شیخ عطار معاون وزیر خارجه است. آقای مصطفوی هم معاون وزیر ارشاد است. یکی دیگر از آن ها هم آقای رحیمی بود که آن زمان استاندار کردستان بود و داستان برکزاری انتخاباتش شهره آفاق است. به نظر من این جریان باید افشا شود و از آنان اسم برده شود. البته بخش هایی از آن ها مثل کردان خود به خود افشا شدند. این ها دست های پاکی بودند که قرار بود با فساد مبارزه کنند.
در مورد مدرک آقای کردان باید بگویم که فارغ از این مباحث اگر کسی به شما بگوید یک مقاله بدهید تا من مدرکی از آکسفورد برایتان بگیرم این چه توجیهی غیر از این دارد که شما دارید یک مدرک می خرید؟ چه استنباطی غیر از این می شود کرد؟ بنابراین جعلی در کار نیست و فریب است. بعد با این مدرک حقوق بگیرد و در مقطع فوق لیسانس در دانشگاه تدریس کند؟ البته آقای کردان انصافا با استعداد است و حد او دکترا است. فقط رشته اش را اشتباهی رفته است. باید سیاست می خواند و ماکیاولیسم تدریس می کرد. چون گمان می کنم اگر ماکیاول زنده می شد می گفت حدی که این آدم پیش رفته است را من نرفته ام. در مورد بقیه این دوستان هم به همین شکل است. چند وقت پیش شنیدم آقای باهنر گفتند همین که اصلاح طلبان زنده هستند، زنده بودنشان نشانه رافت نظام است. جالب است بدانید که اگر پرونده عصر عاشورا رو می شد امروز ایشان نمی آمد زنده بودن ما را نشانه رافت نظام بداند. بلکه بیرون بودن خودش از زندان را نشانه رافت نظام می دانست. بحث امروز بنده در مورد باندی است که این سوابقش است و کردان تجسمش.
تاج زاده در ادامه و در مراسم پرسش و پاسخ با اشاره به انتخابات پیش رو گفت: در صورت حضور خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری دهم، حول خاتمی برنامههای خود را ارائه خواهیم کرد و اگر نیاید، نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری معرفی نمیکنیم، مگر آن که با برنامه مشخص و روشنی باشد. تاج زاده افزود: از آنجا که جامعه مدنی نهادینه نشده و مناسبات، حزبی و سیاسی نیست، گاهی تاثیرگذاری اشخاص در جامعه بسیار بیشتر از احزاب است، به همین دلیل تاکیدات ما به دلیل همین تاثیرگذاری بیشتر به اشخاص منوط میشود. وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر آن چه از طرف گروه اصلاحطلب پذیرفته شده آن است که هر گروه اصلاحطلب نامزد خود را معرفی و تبلیغات کند، سپس در بهمن یا اسفند ماه سال جاری در مکانیزمی محبوبترین نامزد اصلاحات معرفی و آن فرد در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام و خود را به عنوان نامزد اصلاحطلبان به مردم معرفی کند و نامزدهای انتخاباتی همهی گروهها به نفع این فرد کنار بروند. تاجزاده ادامه داد: در این صورت اگر نامزد اصلاحطلبان رد صلاحیت شود ما در آن زمان به همه جامعه اعلام میکنیم که در انتخابات شرکت نخواهیم کرد. در چنین شرایطی هیچگاه نخواهند پذیرفت که کل اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نکنند و بر این اساس نمیتوانند رد صلاحیت کنند.
تاجزاده گفت: حرف ما با نخبگان این است که آنها شرایط دوران زنان در دولت خاتمی را با شرایط دوران کنونی مقایسه کنند و آنگاه دست به انتخاب بزنند. عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در پاسخ به پرسشی مبنی بر این که اگر شرایط کنونی مردم بار دیگر در رفراندومی شرکت کنند، فکر میکنید مجددا به این نظام رای خواهند داد یا خیر؟ گفت: امام در بهشت زهرا جملهای را فرمودند که اگر به آن عمل شود نجات کشور را شاهد خواهیم بود. این جمله این محتوا را داشت که هر نسلی حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند. تاجزاده همچنین در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر این که اخیرا جورج بوش در سخنانی عنوان کرده اصلاحطلبان ایرانی هیچ پشتیبانی به جز بوش ندارند، گفت: یکی از مشکلات اصلاحطلبان در ایران و دموکراسیخواهان، بوش است؛ چرا که بوش دروغ میگوید که به اصلاحطلبان کمک میکند. منظور بوش از این سخنان همان سلطنتخواهان و اپوزیسیونهاست. وی ادامه داد: در زمان دولت خاتمی بوش پس از اشغال افغانستان، ایران را محور شرارت عنوان کرد و به اصلاحطلبان ضربه زد. تاجزاده افزود: در طول هفت سال گذشته یعنی از سال گفتگوی تمدنها به بعد، بنلادن بوش را و بوش بنلادن را تقویت کرد؛ به گونهای که بوش با عملکردش بندلان را که فردی تروریست است و باید منزوی باشد محبوب کرد و بن لادن هم باعث شد بوش که در انتخابات با 25 درصد رای آورد، محبوب شود. وی در ادامه گفت: اگر بوش قصد داشت اصلاحطلبان را تقویت کند هیچگاه چنین سخنانی را بیان نمیکرد که این گونه تحت فشار قرار بگیرند، بلکه در دوران خاتمی تحریمها را علیه ایران برمیداشت. از آنجا که رفتار خاتمی صلحطلبی را در جهان تقویت میکند آنها با اصلاحطلبان مخالف هستند.
عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در ادامه با تاکید بر این که اصلاحطلبی بدین معنی نیست که به هر قیمتی به قدرت دست یافت، بلکه به معنای تغییر رفتار است که نمونهی این تغییر رفتار را میتوان در دوران خاتمی مشاهده کرد، اظهار کرد: اگر در آمریکا صادقانهترین و مردمیترین رییسجمهور بر سر کار آید به دلیل آن که آنها سوگند خوردهاند تا از موضع مردمشان دفاع کنند، گاهی از شاه و گاهی از اقتدارگرایان و اصلاحطلبان دفاع میکنند. تاجزاده در ادامه گفت: امروز کسانی که انتخابات گذشته را تحریم کردهاند به این نتیجه رسیدهاند که نامزد مورد نظر خود را معرفی و برای پیروزیاش تلاش کنند، بر این اساس بهتر است آنها با معرفی نامزدشان به فعالیت بپردازند، آنگاه اگر نامزد مورد نظر آنها ردصلاحیت شد نظرشان را بگویند؛ چرا که اگر از ابتدا اعلام شود قصد حضور در انتخابات را ندارند به معنای خودکشی از ترس مرگ است. در این صورت برخی افراد امیدشان برای نابودی آنها بیشتر میشود. وی افزود: اگر برخی بر این باور بودند که با آمدن خاتمی، وی با دیگران تعامل میکند مطمئنا برای خاتمی فرش قرمز پهن میکردند. آنها میگویند خاتمی رییسجمهور باشد اما روشهای آنها را اجرا کند؛ از این رو میتوان گفت هزینههایی که تاکنون خاتمی و اصلاحطلبان دادهاند به دلیل در پیش گرفتن روشهایشان است.
عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی با بیان این که بیشترین تاکیدات در تقویت نهادهای مدنی مربوط به دوره خاتمی است، اظهار کرد: تلاش برای تقویت نهادهای مدنی، تلاش برای داشتن حداقل آزادیهای سیاسی است تا نخبگان در این زمینه نظریاتشان را اعلام کنند. وی گفت که اگر خاتمی همزمان با یازده سپتامبر رییسجمهور نبود، آمریکا بعد از افغانستان به ایران حمله میکرد؛ چرا که در آن زمان آمریکا آن قدر مغرور بود و افکار عمومی را مستعد میدانست که چنین کاری را انجام میداد. تاجزاده با بیان این که مردم در طول هشت سال اصلاحات احساس امنیت میکردند، گفت: با وجود مشکلات اقتصادی، اجتماعی و غیره مردم در این دوران احساس امنیت میکردند. از سوی دیگر هیچ دولتی نمیتواند در کوتاه مدت این مشکلات را حل کند. تاجزاده همچنین در پاسخ به پرسش دیگری درباره تغییرات کابینه نهم گفت: مردم برایشان مهم نیست که چه کسی وزیر باشد؛ آن چه برای مردم مهم است وضعیت اقتصادی کشور نسبت به گذشته و داشتن چشمانداز بهتری در آینده است که در مورد وجود چنین چیزهایی پاسخ منفی است.
معاون وزیر کشور دولت اصلاحات در نشستی با عنوان کابینه متزلزل که از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، اظهار کرد: در زمان انقلاب سه شعار اساسی مطرح شد. استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی. در مورد استقلال باید گفت که در این سی سال خود ملت ایران مستقل از قدرت های خارجی در مورد سرنوشتش تصمیم گرفته است. البته بایستی این هشدار را داد که با روی کار آمدن دولت نهم و حاکمیت اقتدارگرا استقلال کشور تا حد زیادی خدشه دار شده است.
در مورد آزادی اما باید بگویم که نسبت این دولت با آزادی مثل نسبت جن با بسم الله است. یعنی نه تنها به هیچ وجه با آزادی سازگاری ندارند. بلکه دشمن آزادی و نهادهای مدنی و آزاد هستند. البته هر کجا که در مصاحبه رسانه های خارجی قرار می گیرند ایران آزادترین کشور دنیاست. اما در داخل با امنیتی کردن فضا همه چیز را کنترل و محدود کرده اند. عملکرد دولت در زمینه شاخص های آزادی احزاب و مطبوعات و دیگر نهاد های مدنی روز به روز در حال افول است.
شاخص سوم جمهوری اسلامی است که حتما می دانید به انتخاب امام صورت گرفت. چرا که تا پیش از آن شعار مردم حکومت اسلامی بود و سپس توسط امام به جمهوری اسلامی تغییر یافت و همان موقع هم تصریح کردند که این جمهوری مثل بقیه جمهوری هاست. امروز شعار اقتدارگرایان رسما این است که جمهوری اسلامی یک پدیده موقت است و ما باید به سمت حکومت اسلامی حرکت کنیم. تفاوت این دو چیست؟ تفاوت آنها در حاکمیت مردم و دموکراتیک بودن نهادهاست. به همین جهت باید گفت ساختار شکنان اصلی در ایران آقای جنتی و آقای مصباح و دیگرانی هستند که ساختارهای جمهوریت نظام را خدشه دار می کنند و می خواهند به جای آن یک حکومت طالبانی البته از نوع شیعی آن برقرار کنند. سوال اساسی ما از آنها این است که تفاوت مدل حکومتیشان با طالبانیسم در چیست؟ بنابراین کارنامه این دولت در رابطه با شعارهای اصلی انقلاب جز در مورد استقلال که آن هم خدشه دار شده مبارزه با دو مورد آخر است. دولت با سوء استفاده از مفهوم عدالت و شعارهای چپ گرایانه، آزادی را از مردم سلب نموده است.
تاج زاده ادامه داد: آن ها در دو گام با فقر مبارزه نموده و آن را محو کردند. در گام اول وزیر تعاون اعلام کرد که اعلام خط فقر در جمهوری اسلامی قانونی نیست چون ایجاد آزار روانی و ذهنی جامعه می شود. در گام دوم نیز گفتند که به جای واژه فقر از واژه قناعت استفاده کنید. این تنها دولتی است که در طول تاریخ بشریت در سه سال فقر را نابود کرده است. بنابراین معجزه هزاره سوم نیست و معجزه تاریخ بشری است. در زمینه تبعیض نیز دولت کارنامه درخشانی دارد. هیچ تبعیضی در کار نیست. تمام ملت ایران در نداشتن حق با هم برابرند. عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت یاداور شد: مشکل اول دولت بی کفایتی دولتمردان آن است. من در این مورد چند نمونه می آورم. یکی از اساتید اقتصادی که به احمدی نژاد نامه نوشتند و در مورد سیاست های دولت انتقاد کردند پس از جلسه مصاحبه ای کرد و گفت اگر آقای رئیس جمهور تنها و تنها بپذیر که اقتصاد یک علم است ما فکر می کنیم که نتایج جلسه مثبت بوده است. مورد دیگر نامه رئیس عزل شده بانک مرکزی و وزیر اقتصاد مستعفی آن است. پذیرش بدیهیاتی همچون رابطه میان نقدینگی و تورم در اقتصاد از سوی احمدی نژاد مایه خوشبختی در جامعه می شود.
تاج زاده با اشاره به مسئله کردان و وضعیت وزارت کشور در مورد انتخابات مجلس ششم گفت: من در آن زمان رئیس ستاد انتخابات کشور بودم و آن انتخابات را سالمترین انتخابات پس از انقلاب می دانم. چرا که هر جا دو جناح اصلی وارد انتخابات شوند و آزادانه نیروهایشان را بسیج کنند تا حد ممکن انتخابات باز و آزاد انجام می شود و رقبا مراقب همدیگر هستند. چیزی که در دولت کنونی شاهد آن نبوده ایم و نتایج آراء صندوق ها هیچگاه منتشر نشده است. اما با توجه به اینکه نتیجه آن انتخابات مطابق خواست اقتدارگرایان نبود دست به تخلفات آشکار زدند. آقای جنتی و همراهانشان هفتصد هزار رای تهران را غیر قانونی باطل کردند و آقای حداد عادل به ناحق وارد مجلس شد و آقای دکتر رجایی از لیست خارج گردید. این مجموعه را تیمی اداره می کرد که امروز خود را در دولت نهم بازسازی کرده است. دغدغه و حساسیت اصلی من این قضیه است. کسانی که سعی کردند انتخابات سال 76 و 78 را در تهران و شهرستان ها خدشه دار کنند، امروز بر مسند قدرت نشسته اند. بنده که توان کشاندن آقای جنتی و دوستانشان را به دادگاه نداشتم. شان آن ها اجل از این مسائل بود. حتی پیشنهاد دادم که دادگاه را به خدمت ایشان ببرند که مورد قبول واقع نشد. من به دو دادگاه دیگر امید بسته ام که یکی از آن ها دادگاه اخروی است که بالاخره باید حساب پس بدهند و یکی هم دادگاه مردمی است که باید کم کم تشکیل شود تا خائنان به رای و نظر مردم معرفی و افشا شوند.
در آن دوره ای که گفتم آقای جهرمی که اکنون وزیر کار است معاون آقای جنتی بود و این تیم را اداره میکرد. یکی از معاونینش هم آقای احمدی نژاد بود که به دستور ایشان به آذربایجان غربی رفت و در انتخابات خوی و ارومیه دست برد. یکی دیگر از معاونینش آقای محمد زاده بود که در انتخابات دوم خرداد استاندار لرستان بود. در شهرهای آن استان 180 در صد واجدین در انتخابات شرکت کردند و 130 درصد به رقیب آقای خاتمی رای دادند. هنگامی که به او کفتند چرا این این خیانت و نامردی را کردی گفت: بقیه استانداران نامردی کردند. چرا که آن ها هم قرار بود همین کار را بکنند. ایشان الان استاندار خراسان شده اند. مشاور این تیم آقای کردان بود. یعنی آنچه همه خوبان دارند این آدم یکجا دارد. همه جور فساد سیاسی و اداری و مالی. آقای شیخ عطار کسی بود که به اتفاق آقای مصطفوی و غفوری انتخابات تهران را شمردند و پیشنهاد ابطال 530 صندوق را دادند تا آقای حداد وارد مجلس شود و آقای رجایی به مجلس راه پیدا نکند. امروز آقای شیخ عطار معاون وزیر خارجه است. آقای مصطفوی هم معاون وزیر ارشاد است. یکی دیگر از آن ها هم آقای رحیمی بود که آن زمان استاندار کردستان بود و داستان برکزاری انتخاباتش شهره آفاق است. به نظر من این جریان باید افشا شود و از آنان اسم برده شود. البته بخش هایی از آن ها مثل کردان خود به خود افشا شدند. این ها دست های پاکی بودند که قرار بود با فساد مبارزه کنند.
در مورد مدرک آقای کردان باید بگویم که فارغ از این مباحث اگر کسی به شما بگوید یک مقاله بدهید تا من مدرکی از آکسفورد برایتان بگیرم این چه توجیهی غیر از این دارد که شما دارید یک مدرک می خرید؟ چه استنباطی غیر از این می شود کرد؟ بنابراین جعلی در کار نیست و فریب است. بعد با این مدرک حقوق بگیرد و در مقطع فوق لیسانس در دانشگاه تدریس کند؟ البته آقای کردان انصافا با استعداد است و حد او دکترا است. فقط رشته اش را اشتباهی رفته است. باید سیاست می خواند و ماکیاولیسم تدریس می کرد. چون گمان می کنم اگر ماکیاول زنده می شد می گفت حدی که این آدم پیش رفته است را من نرفته ام. در مورد بقیه این دوستان هم به همین شکل است. چند وقت پیش شنیدم آقای باهنر گفتند همین که اصلاح طلبان زنده هستند، زنده بودنشان نشانه رافت نظام است. جالب است بدانید که اگر پرونده عصر عاشورا رو می شد امروز ایشان نمی آمد زنده بودن ما را نشانه رافت نظام بداند. بلکه بیرون بودن خودش از زندان را نشانه رافت نظام می دانست. بحث امروز بنده در مورد باندی است که این سوابقش است و کردان تجسمش.
تاج زاده در ادامه و در مراسم پرسش و پاسخ با اشاره به انتخابات پیش رو گفت: در صورت حضور خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری دهم، حول خاتمی برنامههای خود را ارائه خواهیم کرد و اگر نیاید، نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری معرفی نمیکنیم، مگر آن که با برنامه مشخص و روشنی باشد. تاج زاده افزود: از آنجا که جامعه مدنی نهادینه نشده و مناسبات، حزبی و سیاسی نیست، گاهی تاثیرگذاری اشخاص در جامعه بسیار بیشتر از احزاب است، به همین دلیل تاکیدات ما به دلیل همین تاثیرگذاری بیشتر به اشخاص منوط میشود. وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر آن چه از طرف گروه اصلاحطلب پذیرفته شده آن است که هر گروه اصلاحطلب نامزد خود را معرفی و تبلیغات کند، سپس در بهمن یا اسفند ماه سال جاری در مکانیزمی محبوبترین نامزد اصلاحات معرفی و آن فرد در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام و خود را به عنوان نامزد اصلاحطلبان به مردم معرفی کند و نامزدهای انتخاباتی همهی گروهها به نفع این فرد کنار بروند. تاجزاده ادامه داد: در این صورت اگر نامزد اصلاحطلبان رد صلاحیت شود ما در آن زمان به همه جامعه اعلام میکنیم که در انتخابات شرکت نخواهیم کرد. در چنین شرایطی هیچگاه نخواهند پذیرفت که کل اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نکنند و بر این اساس نمیتوانند رد صلاحیت کنند.
تاجزاده گفت: حرف ما با نخبگان این است که آنها شرایط دوران زنان در دولت خاتمی را با شرایط دوران کنونی مقایسه کنند و آنگاه دست به انتخاب بزنند. عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در پاسخ به پرسشی مبنی بر این که اگر شرایط کنونی مردم بار دیگر در رفراندومی شرکت کنند، فکر میکنید مجددا به این نظام رای خواهند داد یا خیر؟ گفت: امام در بهشت زهرا جملهای را فرمودند که اگر به آن عمل شود نجات کشور را شاهد خواهیم بود. این جمله این محتوا را داشت که هر نسلی حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند. تاجزاده همچنین در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر این که اخیرا جورج بوش در سخنانی عنوان کرده اصلاحطلبان ایرانی هیچ پشتیبانی به جز بوش ندارند، گفت: یکی از مشکلات اصلاحطلبان در ایران و دموکراسیخواهان، بوش است؛ چرا که بوش دروغ میگوید که به اصلاحطلبان کمک میکند. منظور بوش از این سخنان همان سلطنتخواهان و اپوزیسیونهاست. وی ادامه داد: در زمان دولت خاتمی بوش پس از اشغال افغانستان، ایران را محور شرارت عنوان کرد و به اصلاحطلبان ضربه زد. تاجزاده افزود: در طول هفت سال گذشته یعنی از سال گفتگوی تمدنها به بعد، بنلادن بوش را و بوش بنلادن را تقویت کرد؛ به گونهای که بوش با عملکردش بندلان را که فردی تروریست است و باید منزوی باشد محبوب کرد و بن لادن هم باعث شد بوش که در انتخابات با 25 درصد رای آورد، محبوب شود. وی در ادامه گفت: اگر بوش قصد داشت اصلاحطلبان را تقویت کند هیچگاه چنین سخنانی را بیان نمیکرد که این گونه تحت فشار قرار بگیرند، بلکه در دوران خاتمی تحریمها را علیه ایران برمیداشت. از آنجا که رفتار خاتمی صلحطلبی را در جهان تقویت میکند آنها با اصلاحطلبان مخالف هستند.
عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در ادامه با تاکید بر این که اصلاحطلبی بدین معنی نیست که به هر قیمتی به قدرت دست یافت، بلکه به معنای تغییر رفتار است که نمونهی این تغییر رفتار را میتوان در دوران خاتمی مشاهده کرد، اظهار کرد: اگر در آمریکا صادقانهترین و مردمیترین رییسجمهور بر سر کار آید به دلیل آن که آنها سوگند خوردهاند تا از موضع مردمشان دفاع کنند، گاهی از شاه و گاهی از اقتدارگرایان و اصلاحطلبان دفاع میکنند. تاجزاده در ادامه گفت: امروز کسانی که انتخابات گذشته را تحریم کردهاند به این نتیجه رسیدهاند که نامزد مورد نظر خود را معرفی و برای پیروزیاش تلاش کنند، بر این اساس بهتر است آنها با معرفی نامزدشان به فعالیت بپردازند، آنگاه اگر نامزد مورد نظر آنها ردصلاحیت شد نظرشان را بگویند؛ چرا که اگر از ابتدا اعلام شود قصد حضور در انتخابات را ندارند به معنای خودکشی از ترس مرگ است. در این صورت برخی افراد امیدشان برای نابودی آنها بیشتر میشود. وی افزود: اگر برخی بر این باور بودند که با آمدن خاتمی، وی با دیگران تعامل میکند مطمئنا برای خاتمی فرش قرمز پهن میکردند. آنها میگویند خاتمی رییسجمهور باشد اما روشهای آنها را اجرا کند؛ از این رو میتوان گفت هزینههایی که تاکنون خاتمی و اصلاحطلبان دادهاند به دلیل در پیش گرفتن روشهایشان است.
عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی با بیان این که بیشترین تاکیدات در تقویت نهادهای مدنی مربوط به دوره خاتمی است، اظهار کرد: تلاش برای تقویت نهادهای مدنی، تلاش برای داشتن حداقل آزادیهای سیاسی است تا نخبگان در این زمینه نظریاتشان را اعلام کنند. وی گفت که اگر خاتمی همزمان با یازده سپتامبر رییسجمهور نبود، آمریکا بعد از افغانستان به ایران حمله میکرد؛ چرا که در آن زمان آمریکا آن قدر مغرور بود و افکار عمومی را مستعد میدانست که چنین کاری را انجام میداد. تاجزاده با بیان این که مردم در طول هشت سال اصلاحات احساس امنیت میکردند، گفت: با وجود مشکلات اقتصادی، اجتماعی و غیره مردم در این دوران احساس امنیت میکردند. از سوی دیگر هیچ دولتی نمیتواند در کوتاه مدت این مشکلات را حل کند. تاجزاده همچنین در پاسخ به پرسش دیگری درباره تغییرات کابینه نهم گفت: مردم برایشان مهم نیست که چه کسی وزیر باشد؛ آن چه برای مردم مهم است وضعیت اقتصادی کشور نسبت به گذشته و داشتن چشمانداز بهتری در آینده است که در مورد وجود چنین چیزهایی پاسخ منفی است.
*****
یدالله جوانی یکی از اعضای ستاد کودتا:
موسوي،خاتمي،خوئيني ها و کروبي دستگير، محاکمه و مجازات شوند
نوروز: یدالله جوانی، رییس اداره سیاسی سپاه پاسداران، و یکی از اعضای ستاد کودتا طی مقاله ای در هفته نامه صبح صادق، در اظهاراتی که به نظر می رسید ناشی از بغض و کینه اش نسبت به محبوبیت روز افزون چهره های اصلاح طلب بود و در اقدامی خلاف نص صریح قانونی اساسی و سفارشات امام خمینی(ره) مبنی بر عدم دخالت نیروهای نظامی در مسائل سیاسی، ضمن متهم کردن خاتمی ، موسوی، خوئینی ها و کروبی به ایجاد انقلاب مخملی، خواستار محاکمه آنها شد.
گزارشی از این مقاله به نقل از ایرنا جهت ملاحظه مخاطبین سایت نوروز منتشر می شود:
به گزارش ايرنا دکتر يدالله جواني با انتشار مقاله اي در هفته نامه صبح صادق ضمن اعلام اين مطلب افزود:نظام اسلامي، نظامي است که حضرت امام (ره) حفظ آن را از اوجب واجبات دانسته و تاکنون براي حفظ اين نظام الهي هزينه هاي سنگيني ملت مسلمان و انقلابي ايران پرداخت کرده است. بنابراين هر جريان و هر فرد با هر سابقه و موقعيتي که بخواهد در همراهي با آمريکا اين شيطان بزرگ، نظام اسلامي را تغيير دهد و به جاي آن يک نظام غيرديني مستقر سازد، بايد به عنوان يک جريان برانداز و خيانتکار مجازات گردد. رييس اداره سياسي سپاه تاکيد کرد:در متن کيفرخواست با استناد به اسناد و مدارک در اختيار و موجود و همچنين اعترافات متهمين و بازداشت شدگان اغتشاشات پس از انتخابات دهم، تصريح شده که جرياني با حمايت غرب و به ويژه آمريکا با استفاده از بستر انتخابات رياست جمهوري، قصد کودتاي مخملي در ايران داشتند.
وي افزود:در متن کيفرخواست آمده است: «طبق مستندات به دست آمده و اعترافات مستدل متهمين، حوادث و آشوب هاي اخير از پيش طراحي شده و طبق جدول زمانبندي و مراحل کودتاي مخملي پيش رفته است.» سوال اين است که عوامل اصلي اين کودتا چه کساني بوده اند و هدف اصلي آنان از انجام اين کودتا چه بوده است؟ رييس اداره سياسي سپاه اظهار داشت:آيا با توجه به اسناد موجود و شواهد و قرائن غيرقابل انکار در مورد وقوع کودتاي مخملي نافرجام و شکست خورده، نبايد عوامل اصلي اين کودتا را دستگير، محاکمه و مجازات نمود؟ اغماض و مصلحت انديشي در برخورد با عوامل اصلي، خسارت جبران ناپذير به دنبال خواهد داشت و خاموش کردن کامل آتش فتنه، درگرو محاکمه عناصر اصلي و افشاي ماهيت آنان براي مردم مسلمان و انقلابي ايران است. دکتر جواني ادامه داد: اکنون زمان هوشياري دستگاه قضايي و مسئولان دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي است. وي افزود:پس از دستگيري عده اي از اغتشاش گران و عوامل فعال در ستادها و اتاق هاي فکر کودتاي مخملي، افرادي تلاش کردند که آنان را آزاد نمايند و نگذارند مسائل روشن شود. نگراني جريان دوم خرداد از پخش اعترافات بازداشت شدگان، سبب گرديد که آنان با توسل به برخي مراجع، نخبگان سياسي و حقوقي، هر نوع اعترافي را قبل از دادگاه فاقد ارزش و اعتبار حقوقي اعلام کنند و با فضاسازي رسانه اي مانع از پخش اعترافات شوند اکنون که اولين جلسه دادگاه به صورت علني برگزار شده و در کنار کيفرخواست ابطحي و عطريانفر ضمن تأييد کليات کيفرخواست، اعترافات مهمي را داشته اند، عوامل اصلي اين پروژه شکست خورده و ديگر جريان ها و افراد همسو با آنان، در توجيه اعترافات، حرف هاي عجيب و غريب مي زنند. دکتر جواني افزود: آنچه اتفاق افتاده، اجراي پروژه کودتاي مخملي با هدف اوليه تسلط بر قدرت سياسي و هدف نهايي و بلندمدت تغيير نظام ديني به يک نظام سکولار بود که با عنايت خداوند متعال، هوشياري مردم، درايت رهبر معظم انقلاب اسلامي و تلاش و فداکاري نيروهاي انتظامي و نظامي با شکست مواجه گرديد. رييس اداره سياسي سپاه ادامه داد:حاکم کردن تفکر سکولاريسم بر کشور هدف نهايي کودتاگران مخملي بود. کساني که در دوره دوم خرداد و در شکستن ساختارهاي نظام ديني و سکولاريزه کردن کشور شکست خوردند، با يک برنامه ريزي جديد و با برگ ميرحسين به عنوان يک چهره به ظاهر خط امامي و مدافع ارزش هاي انقلاب اسلامي، وارد صحنه شدند. موسوي تلاش کرد تا در تبليغات اوليه انتخاباتي، خود را مستقل از گروه هاي افراطي و ساختارشکن دوم خرداد معرفي نمايد، لکن با گذرزمان مشخص گرديد موسوي کانديداي اصلي بخش ساختارشکن دوم خرداد است.
نوروز: یدالله جوانی، رییس اداره سیاسی سپاه پاسداران، و یکی از اعضای ستاد کودتا طی مقاله ای در هفته نامه صبح صادق، در اظهاراتی که به نظر می رسید ناشی از بغض و کینه اش نسبت به محبوبیت روز افزون چهره های اصلاح طلب بود و در اقدامی خلاف نص صریح قانونی اساسی و سفارشات امام خمینی(ره) مبنی بر عدم دخالت نیروهای نظامی در مسائل سیاسی، ضمن متهم کردن خاتمی ، موسوی، خوئینی ها و کروبی به ایجاد انقلاب مخملی، خواستار محاکمه آنها شد.
گزارشی از این مقاله به نقل از ایرنا جهت ملاحظه مخاطبین سایت نوروز منتشر می شود:
به گزارش ايرنا دکتر يدالله جواني با انتشار مقاله اي در هفته نامه صبح صادق ضمن اعلام اين مطلب افزود:نظام اسلامي، نظامي است که حضرت امام (ره) حفظ آن را از اوجب واجبات دانسته و تاکنون براي حفظ اين نظام الهي هزينه هاي سنگيني ملت مسلمان و انقلابي ايران پرداخت کرده است. بنابراين هر جريان و هر فرد با هر سابقه و موقعيتي که بخواهد در همراهي با آمريکا اين شيطان بزرگ، نظام اسلامي را تغيير دهد و به جاي آن يک نظام غيرديني مستقر سازد، بايد به عنوان يک جريان برانداز و خيانتکار مجازات گردد. رييس اداره سياسي سپاه تاکيد کرد:در متن کيفرخواست با استناد به اسناد و مدارک در اختيار و موجود و همچنين اعترافات متهمين و بازداشت شدگان اغتشاشات پس از انتخابات دهم، تصريح شده که جرياني با حمايت غرب و به ويژه آمريکا با استفاده از بستر انتخابات رياست جمهوري، قصد کودتاي مخملي در ايران داشتند.
وي افزود:در متن کيفرخواست آمده است: «طبق مستندات به دست آمده و اعترافات مستدل متهمين، حوادث و آشوب هاي اخير از پيش طراحي شده و طبق جدول زمانبندي و مراحل کودتاي مخملي پيش رفته است.» سوال اين است که عوامل اصلي اين کودتا چه کساني بوده اند و هدف اصلي آنان از انجام اين کودتا چه بوده است؟ رييس اداره سياسي سپاه اظهار داشت:آيا با توجه به اسناد موجود و شواهد و قرائن غيرقابل انکار در مورد وقوع کودتاي مخملي نافرجام و شکست خورده، نبايد عوامل اصلي اين کودتا را دستگير، محاکمه و مجازات نمود؟ اغماض و مصلحت انديشي در برخورد با عوامل اصلي، خسارت جبران ناپذير به دنبال خواهد داشت و خاموش کردن کامل آتش فتنه، درگرو محاکمه عناصر اصلي و افشاي ماهيت آنان براي مردم مسلمان و انقلابي ايران است. دکتر جواني ادامه داد: اکنون زمان هوشياري دستگاه قضايي و مسئولان دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي است. وي افزود:پس از دستگيري عده اي از اغتشاش گران و عوامل فعال در ستادها و اتاق هاي فکر کودتاي مخملي، افرادي تلاش کردند که آنان را آزاد نمايند و نگذارند مسائل روشن شود. نگراني جريان دوم خرداد از پخش اعترافات بازداشت شدگان، سبب گرديد که آنان با توسل به برخي مراجع، نخبگان سياسي و حقوقي، هر نوع اعترافي را قبل از دادگاه فاقد ارزش و اعتبار حقوقي اعلام کنند و با فضاسازي رسانه اي مانع از پخش اعترافات شوند اکنون که اولين جلسه دادگاه به صورت علني برگزار شده و در کنار کيفرخواست ابطحي و عطريانفر ضمن تأييد کليات کيفرخواست، اعترافات مهمي را داشته اند، عوامل اصلي اين پروژه شکست خورده و ديگر جريان ها و افراد همسو با آنان، در توجيه اعترافات، حرف هاي عجيب و غريب مي زنند. دکتر جواني افزود: آنچه اتفاق افتاده، اجراي پروژه کودتاي مخملي با هدف اوليه تسلط بر قدرت سياسي و هدف نهايي و بلندمدت تغيير نظام ديني به يک نظام سکولار بود که با عنايت خداوند متعال، هوشياري مردم، درايت رهبر معظم انقلاب اسلامي و تلاش و فداکاري نيروهاي انتظامي و نظامي با شکست مواجه گرديد. رييس اداره سياسي سپاه ادامه داد:حاکم کردن تفکر سکولاريسم بر کشور هدف نهايي کودتاگران مخملي بود. کساني که در دوره دوم خرداد و در شکستن ساختارهاي نظام ديني و سکولاريزه کردن کشور شکست خوردند، با يک برنامه ريزي جديد و با برگ ميرحسين به عنوان يک چهره به ظاهر خط امامي و مدافع ارزش هاي انقلاب اسلامي، وارد صحنه شدند. موسوي تلاش کرد تا در تبليغات اوليه انتخاباتي، خود را مستقل از گروه هاي افراطي و ساختارشکن دوم خرداد معرفي نمايد، لکن با گذرزمان مشخص گرديد موسوي کانديداي اصلي بخش ساختارشکن دوم خرداد است.
*****
از مصطفي تاجزاده هيچ خبري نداريم
علاءالدين بروجردي
اعتماد: علاءالدين بروجردي رئيس کميسيون امنيت ملي است اما اين روزها همه او را به عنوان يکي از مردهايي ميشناسند که توانسته از ديوارهاي بلند اوين عبور کند و از پشت ميلهها خبر بياورد. گرچه خيلي زود کاظم جلالي هم طاقت نياورد و خواستار آن شد که عطاي اين امتياز را به لقايش ببخشد و از فشارهاي حاشيهيي اين ماجرا راحت شود، اما بروجردي اصرار دارد که بگويد همه چيز خوب است. از حجاريان و خانه استخردار ميگويد تا اينکه قوچاني از همان ناهاري ميخورد که وزير اطلاعات هم از آن مي خورد. وي در راهروهاي مجلس تصميم گرفت موضوع استعفاي جلالي را يک سوء تفاهم رفع شده بنامد اما در برابر سوالهاي کوتاه و ساده «اعتماد» اين طور پاسخ داد.
-برخي از نمايندهها ميگويند به اين دليل کاظم جلالي استعفا داد که نميگذارند کميته ويژه از برخي نهادهاي خاص بازديد کند، يا اگر هم اطلاعاتي به دست بياوريد به شما اجازه انتشار آن را نميدهند.نخير اين طور نيست. تاکنون به همه درخواستهاي ما براي بازديد از اوين و ديگر بازداشتگاهها پاسخ مثبت دادهاند.-اين چه طور اجازهيي است که شما تنها توانستيد با چهار فعال سياسي از 50 فعال سياسي ملاقات کنيد. شما از اين اتفاق تعبير به دستان باز ميکنيد؟فکر ميکنم براي اطلاع از وضعيت يک زندان، حضور چهار نفر از يک تيم 30نفره کم نيست، اما اگر ضرورت داشته باشد ميتوانيم براي بازديد از بازداشتگاهها وقت بيشتري هم از اين پس بگذاريم.-يعني شما ميگوييد ميتوانستيد با زندانيهاي بيشتري هم ملاقات کنيد اما نخواستيد؟ قبلاً ميگفتيد به ما گفتند فعلاً با همين چهار نفر ملاقات کنيد بقيه بماند براي بعد.به هر حال ما در پنج ساعت با چهار نفر ملاقات کرديم. شما ميگوييد در اين مدت کم با چند نفر بايد ملاقات ميکرديم که نکرديم.-اما افکار عمومي از شما انتظار دارد به آنها بگوييد وضعيت تاجزاده و حجاريان به کجا رسيده است؟از وضعيت تاجزاده هنوز اطلاعي نداريم اما ميگويند آقاي حجاريان آزاد شده و در يک خانه با استخر نگهداري ميشود.-آقاي حجاريان که نميتوانند شنا کنند، اين استخر براي استفاده حجاريان است يا بازجوهاي وي؟نگاه کردن به استخر هم خودش صفا دارد.-اما خانواده حجاريان حتي همين خانه استخردار را هم تکذيب ميکنند.اگر اين طور است که شما ميگوييد ما درخواست ميکنيم که به اين خانه آقاي حجاريان هم يک سري بزنيم.-شما قبلاً هم قول داده بوديد از تاجزاده خبر بياوريد.(خنده) به هر حال تا الان که نتوانستيم خبر بياوريم.- برخي ميگويند شما در آوردن گزارشها هم برخي موارد را سانسور ميکنيد. آقاي قوچاني گلايه کرده که شما همه واقعيت را از ديدارتان با آنها نگفتيد. مشکل آنها که غذاي زندان نبوده، از بلاتکليفي گلايه کردند اما حرفي از اين گلايهها نزديد.من عين واقعيت را گفتم. ايشان هم قبول داشت که از همان غذايي که حتي وزير اطلاعات استفاده مي کند، زندانيان بند 209 هم همان غذا را مي خورند.-خب قوچاني هم ميگويد مشکلش غذا نيست، شما طوري صحبت ميکنيد که انگار هيچ غمي نيست جز غم نان.من همان موقع هم گفتم که قوچاني خواستار تعيين تکليف وضعيتاش شده است که نمايندگان مجلس هم همين موضوع را انعکاس دادهاند.
اعتماد: علاءالدين بروجردي رئيس کميسيون امنيت ملي است اما اين روزها همه او را به عنوان يکي از مردهايي ميشناسند که توانسته از ديوارهاي بلند اوين عبور کند و از پشت ميلهها خبر بياورد. گرچه خيلي زود کاظم جلالي هم طاقت نياورد و خواستار آن شد که عطاي اين امتياز را به لقايش ببخشد و از فشارهاي حاشيهيي اين ماجرا راحت شود، اما بروجردي اصرار دارد که بگويد همه چيز خوب است. از حجاريان و خانه استخردار ميگويد تا اينکه قوچاني از همان ناهاري ميخورد که وزير اطلاعات هم از آن مي خورد. وي در راهروهاي مجلس تصميم گرفت موضوع استعفاي جلالي را يک سوء تفاهم رفع شده بنامد اما در برابر سوالهاي کوتاه و ساده «اعتماد» اين طور پاسخ داد.
-برخي از نمايندهها ميگويند به اين دليل کاظم جلالي استعفا داد که نميگذارند کميته ويژه از برخي نهادهاي خاص بازديد کند، يا اگر هم اطلاعاتي به دست بياوريد به شما اجازه انتشار آن را نميدهند.نخير اين طور نيست. تاکنون به همه درخواستهاي ما براي بازديد از اوين و ديگر بازداشتگاهها پاسخ مثبت دادهاند.-اين چه طور اجازهيي است که شما تنها توانستيد با چهار فعال سياسي از 50 فعال سياسي ملاقات کنيد. شما از اين اتفاق تعبير به دستان باز ميکنيد؟فکر ميکنم براي اطلاع از وضعيت يک زندان، حضور چهار نفر از يک تيم 30نفره کم نيست، اما اگر ضرورت داشته باشد ميتوانيم براي بازديد از بازداشتگاهها وقت بيشتري هم از اين پس بگذاريم.-يعني شما ميگوييد ميتوانستيد با زندانيهاي بيشتري هم ملاقات کنيد اما نخواستيد؟ قبلاً ميگفتيد به ما گفتند فعلاً با همين چهار نفر ملاقات کنيد بقيه بماند براي بعد.به هر حال ما در پنج ساعت با چهار نفر ملاقات کرديم. شما ميگوييد در اين مدت کم با چند نفر بايد ملاقات ميکرديم که نکرديم.-اما افکار عمومي از شما انتظار دارد به آنها بگوييد وضعيت تاجزاده و حجاريان به کجا رسيده است؟از وضعيت تاجزاده هنوز اطلاعي نداريم اما ميگويند آقاي حجاريان آزاد شده و در يک خانه با استخر نگهداري ميشود.-آقاي حجاريان که نميتوانند شنا کنند، اين استخر براي استفاده حجاريان است يا بازجوهاي وي؟نگاه کردن به استخر هم خودش صفا دارد.-اما خانواده حجاريان حتي همين خانه استخردار را هم تکذيب ميکنند.اگر اين طور است که شما ميگوييد ما درخواست ميکنيم که به اين خانه آقاي حجاريان هم يک سري بزنيم.-شما قبلاً هم قول داده بوديد از تاجزاده خبر بياوريد.(خنده) به هر حال تا الان که نتوانستيم خبر بياوريم.- برخي ميگويند شما در آوردن گزارشها هم برخي موارد را سانسور ميکنيد. آقاي قوچاني گلايه کرده که شما همه واقعيت را از ديدارتان با آنها نگفتيد. مشکل آنها که غذاي زندان نبوده، از بلاتکليفي گلايه کردند اما حرفي از اين گلايهها نزديد.من عين واقعيت را گفتم. ايشان هم قبول داشت که از همان غذايي که حتي وزير اطلاعات استفاده مي کند، زندانيان بند 209 هم همان غذا را مي خورند.-خب قوچاني هم ميگويد مشکلش غذا نيست، شما طوري صحبت ميکنيد که انگار هيچ غمي نيست جز غم نان.من همان موقع هم گفتم که قوچاني خواستار تعيين تکليف وضعيتاش شده است که نمايندگان مجلس هم همين موضوع را انعکاس دادهاند.
*****
جنگ قدرت:
سردمداران رژیم به یکدیگر چنگ و دندان نشان میدهند
علي لاريجاني سرانجام پس از اينکه ملاقات «محرمانه اش» با محمود احمدي نژاد براي انتخاب برخي از وزرا به نتيجه نرسيد، ديروز يک نامه تهديدآميز آماده کرد و با امضاي 200 نماينده به پاستور فرستاد تا آخرين خط و نشان ها را کشيده باشد. محمود احمدي نژاد هم بلافاصله پس از رسيدن نامه به دستش عقب نشيني کرد و اصولگراهاي بهارستان را دعوت کرد به پاستور بروند و آنها را قانع کند روايت هاي لاريجاني از «خودمحوري» او و مشاورانش حقيقت ندارد. مجلسي ها دو هفته است از ايما و اشاره گرفته تا مصاحبه صريح از پاستورنشين ها گلايه مي کنند که چرا براي انتخاب کابينه با آنها مشورت نمي شود.
احمدي نژاد و مردان حلقه اولش هم تا ديروز به روي خود نمي آوردند اما پس از اينکه نامه يي با 200 امضا دريافت کردند که متن آن به صراحت براي احمدي نژاد پيغام «دردسرهاي جديد» در بهارستان داشت، رايحه خوش خدمتي ها به راهروهاي مجلس آمده و از يک طرف لاريجاني را به سهم خواهي متهم کردند و از طرف ديگر از سوي احمدي نژاد پيغام آوردند سوءتفاهم شده و او قصد داشته «خيلي زود» با آنها مشورت کند. البته تاريخ «خيلي زود» درست چند ساعت پس از امضاي نامه جالب مجلسي ها به آدرس دفتر احمدي نژاد تعيين شد تا «اصولگراها»يي که کابينه احمدي نژاد را تحريم نکردند زحمت کشيده به پاستور بروند و نظر بدهند که با فلان وزير موافق هستند و با فلان وزير مخالف. البته ديروز راهروها صحنه هاي جالبي داشت. نماينده هاي اصولگراي معترض با رايحه خوش خدمتي ها حتي جدال لفظي هم پيدا کردند.
وقتي کرمي راد عضو کميسيون امنيت ملي خبر داد الان مشخص شده وزير دفاع نهم قرار است وزير کشور دهم شود و وزير کشور نهم، وزير دفاع دهم، چند نماينده هم موضع گرفتند که احمدي نژاد تصميم هايش را گرفته و حال صدا زدن چند اصولگرا براي مشورت بيشتر شبيه يک کار تشريفاتي است. البته اسماعيل کوثري و علي اصغر زارعي از رايحه خوش خدمتي ها به صراحت لاريجاني را متهم کردند که «سهم خواهي» کرده تا جايي که زارعي در جمع خبرنگاران به لاريجاني کنايه زد که «اطلاعات جناب رئيس در مورد ترکيب کابينه حتي از ما نماينده ها هم بيشتر است.»؛ جمله يي که مشابه آن را کوثري هم بر زبان آورد و نامه لاريجاني به احمدي نژاد را يک نامه «آمرانه» ناميد که هر چقدر خواسته براي احمدي نژاد چارچوب و خط و نشان کشيده است. هرچند اين نامه هنوز رسانه يي نشده اما نماينده هاي حامي لاريجاني سخنان رايحه خوش خدمت را تکذيب مي کنند و تاکيد دارند مجلس حق دارد چارچوب صلاحيت هاي عمومي وزرا را تبيين کند و خبري از خط و نشان کشيدن نبود. هرچند کوثري هم با لبخند عنوان مي کند؛ «ايرادي ندارد. نامه بنويسند. اين کار اتلاف وقت است.
لاريجاني يک بار در مراسم تحليف حرف هايش را زد و اگر قرار باشد احمدي نژاد آن را اجرا کند، همان يک بار صحبت کردن کافي بود.» تا به اين ترتيب کوثري هم شايعاتي را که براساس آن گفته مي شود احمدي نژاد تصميم خود را گرفته و رايزني هاي مجلسي ها فايده يي در تغيير نظر وي براي وارد کردن چند «مرد پرحاشيه» به کابينه ندارد، تاييد کند. به اين ترتيب گويا طنابي که بين مجلس- پاستور کشيده شده آنقدر اين روزها براثر کشيدن دو طرف نازک شده که هر لحظه بيم آن مي رود چند تار باقي مانده هم بريده شود چرا که حاميان رايحه خوش ديگر هيچ منعي نمي بينند که از هر نوع ادبياتي در مورد لاريجاني استفاده کنند. به تبع آن حاميان لاريجاني هم در مجلس به خود اين اجازه را مي دهند که بدون هيچ گونه لفافه يي تهديد کنند فلان وزير اگر معرفي شود راي نمي دهند تا اگر در ظاهر روابط پاستور- بهارستان سرد است اما در عمل آتش اختلاف هر لحظه شعله ورتر شود.
البته اختلافات تنها به راي ندادن به محصولي و کردان و حتي سعيدلو منتهي نمي شود چون از وقتي شايعه شده لاريجاني نماينده ها را بي اطلاع گذاشته و خود محرمانه به ديدار احمدي نژاد رفته، بر سر اين رفتار آقاي رئيس هم بين نماينده ها اختلاف نظر بيشتر شده است. اين خبر را ديروز رايحه خوش خدمتي ها در راهروهاي مجلس پخش کردند تا به نماينده هاي عادي پيغام بدهند چندان هم تصور نکنند لاريجاني در ماجراي انتخاب وزرا مظلوم واقع شده چون او بدون آنکه ساير نمايندگان را مطلع کند، پنهاني به پاستور مي رود و در انتخاب گزينه ها دخالت مي کند. به گفته زارعي، لاريجاني در شرايطي مظلوم نمايي مي کند که بيشتر از همه با او مشورت کردند و اگر قرار باشد از کابينه سهمي هم به برخي برسد، لاريجاني بي نصيب نمي ماند. کوثري هم با همان جملات اين طور گفته؛ «از نامه لاريجاني ادبيات سهم خواهي احساس مي شود.» تا به اين ترتيب اگر «لاريجاني»ها سعي دارند «احمدي نژادي »ها را به خودمحوري متهم کنند در مقابل «احمدي نژادي»ها در مقام پاسخ پيغام مي دهند که خبر نداريد لاريجاني سهمش را از کابينه گرفته است. البته لاريجاني ديروز سعي کرد به جمع کردن «امضاها» سرگرم بماند و جواب اين گونه اتهامات از جنس رايحه خوش خدمت را ندهد.
علي لاريجاني سرانجام پس از اينکه ملاقات «محرمانه اش» با محمود احمدي نژاد براي انتخاب برخي از وزرا به نتيجه نرسيد، ديروز يک نامه تهديدآميز آماده کرد و با امضاي 200 نماينده به پاستور فرستاد تا آخرين خط و نشان ها را کشيده باشد. محمود احمدي نژاد هم بلافاصله پس از رسيدن نامه به دستش عقب نشيني کرد و اصولگراهاي بهارستان را دعوت کرد به پاستور بروند و آنها را قانع کند روايت هاي لاريجاني از «خودمحوري» او و مشاورانش حقيقت ندارد. مجلسي ها دو هفته است از ايما و اشاره گرفته تا مصاحبه صريح از پاستورنشين ها گلايه مي کنند که چرا براي انتخاب کابينه با آنها مشورت نمي شود.
احمدي نژاد و مردان حلقه اولش هم تا ديروز به روي خود نمي آوردند اما پس از اينکه نامه يي با 200 امضا دريافت کردند که متن آن به صراحت براي احمدي نژاد پيغام «دردسرهاي جديد» در بهارستان داشت، رايحه خوش خدمتي ها به راهروهاي مجلس آمده و از يک طرف لاريجاني را به سهم خواهي متهم کردند و از طرف ديگر از سوي احمدي نژاد پيغام آوردند سوءتفاهم شده و او قصد داشته «خيلي زود» با آنها مشورت کند. البته تاريخ «خيلي زود» درست چند ساعت پس از امضاي نامه جالب مجلسي ها به آدرس دفتر احمدي نژاد تعيين شد تا «اصولگراها»يي که کابينه احمدي نژاد را تحريم نکردند زحمت کشيده به پاستور بروند و نظر بدهند که با فلان وزير موافق هستند و با فلان وزير مخالف. البته ديروز راهروها صحنه هاي جالبي داشت. نماينده هاي اصولگراي معترض با رايحه خوش خدمتي ها حتي جدال لفظي هم پيدا کردند.
وقتي کرمي راد عضو کميسيون امنيت ملي خبر داد الان مشخص شده وزير دفاع نهم قرار است وزير کشور دهم شود و وزير کشور نهم، وزير دفاع دهم، چند نماينده هم موضع گرفتند که احمدي نژاد تصميم هايش را گرفته و حال صدا زدن چند اصولگرا براي مشورت بيشتر شبيه يک کار تشريفاتي است. البته اسماعيل کوثري و علي اصغر زارعي از رايحه خوش خدمتي ها به صراحت لاريجاني را متهم کردند که «سهم خواهي» کرده تا جايي که زارعي در جمع خبرنگاران به لاريجاني کنايه زد که «اطلاعات جناب رئيس در مورد ترکيب کابينه حتي از ما نماينده ها هم بيشتر است.»؛ جمله يي که مشابه آن را کوثري هم بر زبان آورد و نامه لاريجاني به احمدي نژاد را يک نامه «آمرانه» ناميد که هر چقدر خواسته براي احمدي نژاد چارچوب و خط و نشان کشيده است. هرچند اين نامه هنوز رسانه يي نشده اما نماينده هاي حامي لاريجاني سخنان رايحه خوش خدمت را تکذيب مي کنند و تاکيد دارند مجلس حق دارد چارچوب صلاحيت هاي عمومي وزرا را تبيين کند و خبري از خط و نشان کشيدن نبود. هرچند کوثري هم با لبخند عنوان مي کند؛ «ايرادي ندارد. نامه بنويسند. اين کار اتلاف وقت است.
لاريجاني يک بار در مراسم تحليف حرف هايش را زد و اگر قرار باشد احمدي نژاد آن را اجرا کند، همان يک بار صحبت کردن کافي بود.» تا به اين ترتيب کوثري هم شايعاتي را که براساس آن گفته مي شود احمدي نژاد تصميم خود را گرفته و رايزني هاي مجلسي ها فايده يي در تغيير نظر وي براي وارد کردن چند «مرد پرحاشيه» به کابينه ندارد، تاييد کند. به اين ترتيب گويا طنابي که بين مجلس- پاستور کشيده شده آنقدر اين روزها براثر کشيدن دو طرف نازک شده که هر لحظه بيم آن مي رود چند تار باقي مانده هم بريده شود چرا که حاميان رايحه خوش ديگر هيچ منعي نمي بينند که از هر نوع ادبياتي در مورد لاريجاني استفاده کنند. به تبع آن حاميان لاريجاني هم در مجلس به خود اين اجازه را مي دهند که بدون هيچ گونه لفافه يي تهديد کنند فلان وزير اگر معرفي شود راي نمي دهند تا اگر در ظاهر روابط پاستور- بهارستان سرد است اما در عمل آتش اختلاف هر لحظه شعله ورتر شود.
البته اختلافات تنها به راي ندادن به محصولي و کردان و حتي سعيدلو منتهي نمي شود چون از وقتي شايعه شده لاريجاني نماينده ها را بي اطلاع گذاشته و خود محرمانه به ديدار احمدي نژاد رفته، بر سر اين رفتار آقاي رئيس هم بين نماينده ها اختلاف نظر بيشتر شده است. اين خبر را ديروز رايحه خوش خدمتي ها در راهروهاي مجلس پخش کردند تا به نماينده هاي عادي پيغام بدهند چندان هم تصور نکنند لاريجاني در ماجراي انتخاب وزرا مظلوم واقع شده چون او بدون آنکه ساير نمايندگان را مطلع کند، پنهاني به پاستور مي رود و در انتخاب گزينه ها دخالت مي کند. به گفته زارعي، لاريجاني در شرايطي مظلوم نمايي مي کند که بيشتر از همه با او مشورت کردند و اگر قرار باشد از کابينه سهمي هم به برخي برسد، لاريجاني بي نصيب نمي ماند. کوثري هم با همان جملات اين طور گفته؛ «از نامه لاريجاني ادبيات سهم خواهي احساس مي شود.» تا به اين ترتيب اگر «لاريجاني»ها سعي دارند «احمدي نژادي »ها را به خودمحوري متهم کنند در مقابل «احمدي نژادي»ها در مقام پاسخ پيغام مي دهند که خبر نداريد لاريجاني سهمش را از کابينه گرفته است. البته لاريجاني ديروز سعي کرد به جمع کردن «امضاها» سرگرم بماند و جواب اين گونه اتهامات از جنس رايحه خوش خدمت را ندهد.
*****
در بین گرد و خاک دعوای دولت و مجلس، رجانیوز لو داد:
لاریجانی بعدازظهر روز انتخابات به موسوی تبریک گفته بود
سایت ارگان حامیان دولت کودتا در مطلبی که با هدف تخریب علی لاریجانی رئیس مجلس نوشته شده، لو داد که او بعدازظهر روز انتخابات تلفنی به میرحسین موسوی تبریک گفته و او را پیروز انتخابات خوانده بود.
به گزارش موج سبز آزادی، اقدام لاریجانی و اکثریت مجلس هشتم در فشار به احمدینژاد برای عدم تشکیل یک کابینه ضعیفتر از کابینه نهم، ظاهرا خشم حامیان احمدینژاد را برانگیخته است. چرا که لحن مطلب رجانیوز و افشاگری صورت گرفته در آن، هزینه بالایی خواهد داشت و لااقل قطعی بودن پیروزی موسوی در انتخابات و وقوع تقلب را برای همه مرددها ثابت خواهد کرد.
رجا به نقل از یک نماینده مجلس که نامش گفته نشده، نوشت: «وی با اشاره به حمایت لاریجانی از موسوی، پيش از انتخابات یادآور شد: از جلسات انتخاباتی وي و ترکیب اعضای این جلسات که بگذریم، کاری که ايشان بعد از ظهر روز اخذ رأی كرد و تلفنی به موسوی، به بهانه حتمی شدن ریاست جمهوریاش تبریک گفت، قابل گذشت نیست، زیرا او از جایگاه رییس یک قوه و به عنوان کسی که قاعدتاً به اطلاعات و اخبار دست اول و محرمانه دسترسی دارد، وقتی به موسوی آن هم قبل از پایان زمان رأی گیری تبریک گفت، در واقع او را دچار توهم و تشویق کرد تا مواضع فتنه انگیز و تحریک کننده بعدی را هم داشته باشد که اين رفتارها باعث سلب امنیت و آسایش مردم و وارد شدن خسارات زیادی به کشور و اقتدار و حیثیت نظام شد. آیا نشست و برخاست های انتخاباتی آقای لاریجانی با کسانی که با نظام دچار تعارض و تضاد شده بودند و تشویق او به فتنه انگیزی موسوی و آشوب های خیابانی، نشانه اطاعت از رهبری است؟»
این اعتراف سنگین، خصوصا وقتی حتی نماینده منبع رجانیوز هم اشاره میکند که لاریجانی با دسترسی به اخبار دست اول و محرمانه به موسوی تبریک گفته است، نشان میدهد که غیر از معدودی از حامیان ساده و فریبخورده، هیچکس حتی در جبهه اصولگرایان و سران سه قوه نیز عدم وقوع تقلب را باور نکردهاند و احمدینژاد را رئیس جمهور قانونی نمیدانند.
در چنین شرایطی از حامیان احمدینژاد در شورای نگهبان باید پرسید که وقتی حتی رئیس مجلس هم میداند که موسوی انتخاب شده، آیا شما نمیدانستید؟ و از آقای لاریجانی هم باید پرسید که وقتی با علم به پیروزی قطعی موسوی، از اواسط روز 22 خرداد به منتخب مردم تبریک میگویید، چگونه وجدان خود را راضی میکنید که در برابر تقلب بزرگ بعدی ساکت باشید؟
لاریجانی بعدازظهر روز انتخابات به موسوی تبریک گفته بود
سایت ارگان حامیان دولت کودتا در مطلبی که با هدف تخریب علی لاریجانی رئیس مجلس نوشته شده، لو داد که او بعدازظهر روز انتخابات تلفنی به میرحسین موسوی تبریک گفته و او را پیروز انتخابات خوانده بود.
به گزارش موج سبز آزادی، اقدام لاریجانی و اکثریت مجلس هشتم در فشار به احمدینژاد برای عدم تشکیل یک کابینه ضعیفتر از کابینه نهم، ظاهرا خشم حامیان احمدینژاد را برانگیخته است. چرا که لحن مطلب رجانیوز و افشاگری صورت گرفته در آن، هزینه بالایی خواهد داشت و لااقل قطعی بودن پیروزی موسوی در انتخابات و وقوع تقلب را برای همه مرددها ثابت خواهد کرد.
رجا به نقل از یک نماینده مجلس که نامش گفته نشده، نوشت: «وی با اشاره به حمایت لاریجانی از موسوی، پيش از انتخابات یادآور شد: از جلسات انتخاباتی وي و ترکیب اعضای این جلسات که بگذریم، کاری که ايشان بعد از ظهر روز اخذ رأی كرد و تلفنی به موسوی، به بهانه حتمی شدن ریاست جمهوریاش تبریک گفت، قابل گذشت نیست، زیرا او از جایگاه رییس یک قوه و به عنوان کسی که قاعدتاً به اطلاعات و اخبار دست اول و محرمانه دسترسی دارد، وقتی به موسوی آن هم قبل از پایان زمان رأی گیری تبریک گفت، در واقع او را دچار توهم و تشویق کرد تا مواضع فتنه انگیز و تحریک کننده بعدی را هم داشته باشد که اين رفتارها باعث سلب امنیت و آسایش مردم و وارد شدن خسارات زیادی به کشور و اقتدار و حیثیت نظام شد. آیا نشست و برخاست های انتخاباتی آقای لاریجانی با کسانی که با نظام دچار تعارض و تضاد شده بودند و تشویق او به فتنه انگیزی موسوی و آشوب های خیابانی، نشانه اطاعت از رهبری است؟»
این اعتراف سنگین، خصوصا وقتی حتی نماینده منبع رجانیوز هم اشاره میکند که لاریجانی با دسترسی به اخبار دست اول و محرمانه به موسوی تبریک گفته است، نشان میدهد که غیر از معدودی از حامیان ساده و فریبخورده، هیچکس حتی در جبهه اصولگرایان و سران سه قوه نیز عدم وقوع تقلب را باور نکردهاند و احمدینژاد را رئیس جمهور قانونی نمیدانند.
در چنین شرایطی از حامیان احمدینژاد در شورای نگهبان باید پرسید که وقتی حتی رئیس مجلس هم میداند که موسوی انتخاب شده، آیا شما نمیدانستید؟ و از آقای لاریجانی هم باید پرسید که وقتی با علم به پیروزی قطعی موسوی، از اواسط روز 22 خرداد به منتخب مردم تبریک میگویید، چگونه وجدان خود را راضی میکنید که در برابر تقلب بزرگ بعدی ساکت باشید؟
*****
سرنوشت زهرا کاظمی و زهرا بنی يعقوب تکرار نشود
روزنامه اعتماد: علي مطهري ديروز به سردار احمدي مقدم هشدار داد تنها عزل دو نفر و تنبيه چهار نفر در ماجراي کهريزک کفايت نمي کند و افراد خاطي بايد با اسم و رسم، نام خانوادگي و حتي عکس در صدا و سيما و روزنامه ها معرفي و محاکمه شوند.
وي بار ديگر تاکيد کرد بايد مجازات اين خاطيان تعيين شود و بعد هم ترتيبي اتخاذ شود که مردم مطمئن شوند مجازات اين افراد انجام مي شود نه اينکه مثل حوادثي نظير زهرا کاظمي و زهرا بني يعقوب معلوم نشود که آيا افراد خاطي مجازات شدند يا نشدند؟ بنابراين اين مساله بايد کاملاً شفاف باشد.به گزارش ايسنا اين نماينده اصولگرا که اين روزها اصولگرايي را با اين شيوه به چالش کشيده در مورد «ترانه موسوي» گفت؛ «شنيدم پليس امنيت اعلام کرده خانمي به همين نام، عکس و چهره هم اکنون در هلند زندگي مي کند، اما بايد مساله اين خانم هم کاملاً روشن شود که چنين حادثه يي براي همين خانم اتفاق افتاده يا شخص ديگري بوده است.»
مطهري با ايجاد ابهام نسبت به سخنان پليس امنيت از عدم اطلاع رساني مشخصات افراد بازداشتي انتقاد کرد و گفت؛ درباره علت عدم اطلاع رساني دقيق از وضعيت کساني که دستگير مي شوند بايد پاسخ دهند و در جاهايي که شبهه وجود دارد، بايد کاملاً توضيح دهند و حداقل وظيفه اين است در جاهايي که سوال يا شايعه يي مطرح مي شود آن را کاملاً شفاف توضيح دهند.
فرزند شهيد مطهري همچنين خط و نشان کشيده که کميته حقيقت ياب مجلس قرار نيست بسته شود و اين کميته تا زماني که مجرمان معرفي و مجازات نشده اند، نبايد کار خود را پايان دهد.
تجمع خانواده بازداشتي ها مقابل دادگاه انقلاب
در همين حال بيش از صد نفر از خانواده هاي بازداشت شدگان حوادث اخير که به دليل اخبار ناخوشايندي که از وضعيت عزيزانشان دريافت کرده اند در نگراني به سر مي برند ديروز در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوين تجمع کردند و خواستار تعيين تکليف زندانيان شدند. تجمع کنندگان خواستار اطلاع از وضعيت اعضاي خانواده خود بودند ولي در نهايت موفق نشدند خبري از زندانيان و جرم آنها به دست بياورند. بر اثر تداوم اعتراض هاي خانواده ها دادگاه انقلاب ليستي شامل 28 اسم براي تعيين کفالت و وثيقه اعلام کرد. بنابر گزارش ها براي اکثر بازداشت شدگان 10 ميليون تومان کفالت تعيين شده است. همزمان زندان اوين نيز ليست جديدي از بازداشت شدگان را براي اطلاع خانواده ها منتشر کرد.
روزنامه اعتماد: علي مطهري ديروز به سردار احمدي مقدم هشدار داد تنها عزل دو نفر و تنبيه چهار نفر در ماجراي کهريزک کفايت نمي کند و افراد خاطي بايد با اسم و رسم، نام خانوادگي و حتي عکس در صدا و سيما و روزنامه ها معرفي و محاکمه شوند.
وي بار ديگر تاکيد کرد بايد مجازات اين خاطيان تعيين شود و بعد هم ترتيبي اتخاذ شود که مردم مطمئن شوند مجازات اين افراد انجام مي شود نه اينکه مثل حوادثي نظير زهرا کاظمي و زهرا بني يعقوب معلوم نشود که آيا افراد خاطي مجازات شدند يا نشدند؟ بنابراين اين مساله بايد کاملاً شفاف باشد.به گزارش ايسنا اين نماينده اصولگرا که اين روزها اصولگرايي را با اين شيوه به چالش کشيده در مورد «ترانه موسوي» گفت؛ «شنيدم پليس امنيت اعلام کرده خانمي به همين نام، عکس و چهره هم اکنون در هلند زندگي مي کند، اما بايد مساله اين خانم هم کاملاً روشن شود که چنين حادثه يي براي همين خانم اتفاق افتاده يا شخص ديگري بوده است.»
مطهري با ايجاد ابهام نسبت به سخنان پليس امنيت از عدم اطلاع رساني مشخصات افراد بازداشتي انتقاد کرد و گفت؛ درباره علت عدم اطلاع رساني دقيق از وضعيت کساني که دستگير مي شوند بايد پاسخ دهند و در جاهايي که شبهه وجود دارد، بايد کاملاً توضيح دهند و حداقل وظيفه اين است در جاهايي که سوال يا شايعه يي مطرح مي شود آن را کاملاً شفاف توضيح دهند.
فرزند شهيد مطهري همچنين خط و نشان کشيده که کميته حقيقت ياب مجلس قرار نيست بسته شود و اين کميته تا زماني که مجرمان معرفي و مجازات نشده اند، نبايد کار خود را پايان دهد.
تجمع خانواده بازداشتي ها مقابل دادگاه انقلاب
در همين حال بيش از صد نفر از خانواده هاي بازداشت شدگان حوادث اخير که به دليل اخبار ناخوشايندي که از وضعيت عزيزانشان دريافت کرده اند در نگراني به سر مي برند ديروز در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوين تجمع کردند و خواستار تعيين تکليف زندانيان شدند. تجمع کنندگان خواستار اطلاع از وضعيت اعضاي خانواده خود بودند ولي در نهايت موفق نشدند خبري از زندانيان و جرم آنها به دست بياورند. بر اثر تداوم اعتراض هاي خانواده ها دادگاه انقلاب ليستي شامل 28 اسم براي تعيين کفالت و وثيقه اعلام کرد. بنابر گزارش ها براي اکثر بازداشت شدگان 10 ميليون تومان کفالت تعيين شده است. همزمان زندان اوين نيز ليست جديدي از بازداشت شدگان را براي اطلاع خانواده ها منتشر کرد.
*****
دستگیری امیر اصلانی از سوی دادسرای ویژه جرایم اینترنتی
امیر اصلانی کارشناس ارشد برق از دانشگاه علم و صنعت و مدیر عامل یک شرکت نرم افزاری ظهر روز شنبه بازداشت شد.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر چند مامور لباس شخصی، امیر اصلانی را در مقابل در شرکت وی و بدون هیچ حکم قضایی بازداشت کردند و به مدت پنج ساعت با چشم بند به مکان نامعلومی برای بازجوی بردند. سپس چهار مامور همراه وی به منزل او مراجعه کرده و به مدت یک ساعت به تفتیش و ضبط اموال شخصی او و همسرش پرداختند.
با اینکه در مورد اتهام امیر اصلانی توضیح قانونی به وی و خانواده اش داده نشد ولی از صحبتهای ماموران چنین برداشت می شد که وی به دلیل فرستادن ای میل درباره جریانات پس از انتخابات بازداشت شده است.
چند دستگاه لپ تاپ، گوشی و سیم کارتهای وی و تمام اسناد و مدارک مربوط به شرکت و فعالیتهای کاری اصلانی توسط ماموران ضبط و از همسر او تعهد کتبی گرفته شد که با هیچ کس تماس نگیرد حتی خانواده اش مصاحبه نکند.
برگه ای که به عنوان برگه تفتیش منزل به امضای اصلانی و همسرش رسید از "شعبه اول دادسرای جرایم اینترنتی" صادر شده بود.
ماموران سپس با مراجعه مجدد به شرکت، 15 دستگاه لپ تاپ که وسیله کار کارمندان شرکت بود را ضبط کردند و از کارمندان شرکت خواستند که وارد میل باکس خود شوند و رمز عبور ای میلشان را نیز از آنها گرفتند و تعهد گرفتند در این مورد این موضوع با هیچ کسی صحبت نکنند. به گزارش خبرنامه امیرکبیر موبایل شخصی یکی از کارمندان نیز از او گرفته شد.
پس از تفتیش منزل، ماموران اعلام کردند که طی 1-2 روز با خانواده تماس خواهد گرفت که تا کنون هیچ تماسی گرفته نشده است و خانواده وی به شدت نگران وضعیت وی هستند.
محمد مصطفایی، وکالت امیر اصلانی را پذیرفته است ولی هنوز وکالتنامه به امضای وی نرسیده است.
امیر اصلانی کارشناس ارشد برق از دانشگاه علم و صنعت و مدیر عامل یک شرکت نرم افزاری ظهر روز شنبه بازداشت شد.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر چند مامور لباس شخصی، امیر اصلانی را در مقابل در شرکت وی و بدون هیچ حکم قضایی بازداشت کردند و به مدت پنج ساعت با چشم بند به مکان نامعلومی برای بازجوی بردند. سپس چهار مامور همراه وی به منزل او مراجعه کرده و به مدت یک ساعت به تفتیش و ضبط اموال شخصی او و همسرش پرداختند.
با اینکه در مورد اتهام امیر اصلانی توضیح قانونی به وی و خانواده اش داده نشد ولی از صحبتهای ماموران چنین برداشت می شد که وی به دلیل فرستادن ای میل درباره جریانات پس از انتخابات بازداشت شده است.
چند دستگاه لپ تاپ، گوشی و سیم کارتهای وی و تمام اسناد و مدارک مربوط به شرکت و فعالیتهای کاری اصلانی توسط ماموران ضبط و از همسر او تعهد کتبی گرفته شد که با هیچ کس تماس نگیرد حتی خانواده اش مصاحبه نکند.
برگه ای که به عنوان برگه تفتیش منزل به امضای اصلانی و همسرش رسید از "شعبه اول دادسرای جرایم اینترنتی" صادر شده بود.
ماموران سپس با مراجعه مجدد به شرکت، 15 دستگاه لپ تاپ که وسیله کار کارمندان شرکت بود را ضبط کردند و از کارمندان شرکت خواستند که وارد میل باکس خود شوند و رمز عبور ای میلشان را نیز از آنها گرفتند و تعهد گرفتند در این مورد این موضوع با هیچ کسی صحبت نکنند. به گزارش خبرنامه امیرکبیر موبایل شخصی یکی از کارمندان نیز از او گرفته شد.
پس از تفتیش منزل، ماموران اعلام کردند که طی 1-2 روز با خانواده تماس خواهد گرفت که تا کنون هیچ تماسی گرفته نشده است و خانواده وی به شدت نگران وضعیت وی هستند.
محمد مصطفایی، وکالت امیر اصلانی را پذیرفته است ولی هنوز وکالتنامه به امضای وی نرسیده است.
*****
خاطرات تکاندهندهی یکی از بازداشت شدگان
آنچه میخوانید، خاطرات تلخ و تکاندهندهی یکی از بازداشت شدگان است که حتی نمیداند محل بازداشت او کهریزک بوده یا یکی دیگر از همین بازداشتگاههای غیر استاندارد! در این متن، که حاوی توهینها و فحشهای رکیک ماموران دولت جمهوری اسلامی است، سعی شده ادب مقام با سه نقطه حفظ شود و فضای سایت با نقل توهینهای شرمآور بازجویان و شکنجهگران آلوده نشود.
ماشین جلوم پیچید و دو نفر پریدند بیرون و مرا بلند کردند و چپاندند توی ماشین. سرم خورد به در ماشین . گفتم آخ . گفت خفه بچه ک...! پشت بندش هم پشت گردنم را گرفت و کوبوند پایین پشت صندلی و همین جور نگه داشت. از فحشی که دادند خوشحال شدم و خیال کردم قصد اخاذی دارند و پول هایم را که در جای خلوتی بگیرند ولم می کنند، اما یک چشمبند سیاه دادن دستم تا ببندم به چشم هایم و آرزوی این که گیر زورگیر افتاده باشم بر باد رفت . این چشم بند رفیق شفیق من شد به مدت دو هفته و جز در سلول تنگ و تاریکم نگذاشتند که از چشم بازش کنم.
زیر فشار دست سنگین برادری که زحمت میکشید و گردنم را نگاه میداشت، کمرم داشت میشکست، اما از ترس فحش و ناسزا آخ نمیگفتم. فقط یک بار دیگر پرسیدم: منو کجا میبرید ؟ گفت: میبریم تو ...ت بذاریم ! تو حرف اون نقطه چین نداشت. جیک نزدم. گفت: چیه، نکنه خوشت اومد؟ جیک نزدم. گفت: بیخود خوشت نیاد، این دفعه با همه دفعههایی که تو ...ت گذاشتن فرق میکنه. با .....کلفتها طرف شدی. تو این فکر بودم که یعنی واقعا اینها نیروهای نظام جمهوری اسلامیاند که وااخلاقای آن گوش فلک را پر کرده و از مدرسه ابتدایی تو گوش ما خوندن؟
واقعا نیروهای نظام جمهوری اسلامی بودند ، اما هر چه کردم که بدونم چه نیروییاند، نفهمیدم. ماشین یک کم که راه رفت، مسیرها رو که با حسهایم دنبال میکردم، گم کردم. دیگه نمیفهمیدم چه سمتی میرویم. احساس کردم که از یک پل طولانی دور زدیم. فکر کردم آنجا را میشناختم. خدا رو شکر کردم که کهریزک نمیبرندم. حکایت اونجا را قبل از دستگیری شنیده بودم. اون جوری که من حدس میزدم، از طرف پیروزی گذشتیم و بعد از یک مدتی معلوم شد که توی محوطهای وارد شدیم که صدای ماشین قطع شد. ماشین وایستاد. هلم دادند بیرون، خوردم به چیزی و ولو شدم روی زمین. یارو گفت بچه ..نی، کوری مگه؟ درخت رو نمیبینی؟ جیک نزدم، بلند شدم. دستم را گرفت و داد زد: راه بیافت. راه افتادم و دوباره خوردم به چیزی و افتادم، اما این بار آروم تر، چون محافظهکارانهتر قدم بر میداشتم.
توی راه چند باری به این طرف و اون طرف کوبونده شدم و یک بارش به یک بشکه خالی بود. از صدایش فهمیدم و هر بار فحش و ناسزا به خودم و خانوادهام که من فقط فحشهای به خودم را مینویسم. دری باز شد و هلم دادند توی آن و بعد داد زد: نیم ساعتی پذیرایی بکنین ازش تا من بیام. هنوز جملهاش تمام نشده بود که احساس کردم کمرم شکست و هنوز از درد کمر خلاص نشده بودم که پشتم تیر کشید و بعد دستی لای موهایم رفت و سرم به دیوار کوبانده شد و بعد ضربه چپ و راست و عقب و جلو آنقدر زیاد بود که چیزی نمیفهمیدم. تا اینجا ترس عجیبی داشتم و وسط کتک خوردن دیدم یواش یواش ترس جایش را به نفرت و یک جور شجاعت میدهد. دیگر دردم نمیآمد. شاید بیحس شده بودم، شاید قوی شده بودم. اون لحظه نمیدونستم.
نمیدانم چقدر طول کشید، چون آدم زمان هم از دستش میرود. یک جورهایی زمان و مکان همدیگر را تکمیل میکنند. مکان را که گم کنی، زمان هم از دستت میرود، و من نمیدانستم چقدر اونجا موندم . بعد انداختندم توی یک اتاق. وقتی میگم انداختندم، واقعا انداختندم . یعنی بلندم کردند و انداختند توی یک اتاق. در حال زدن هم مرتب تهدیدم میکردند که: تازه بعدش که چند نفری میایم ترتیبت رو بدیم، میفهمی که انقلاب مخملی کردن یعنی چی.
وقتی انداختندم توی اون اتاق، دیگه باور کرده بودم که برای اون کار زشت انداختنم اونجا و داشتم نقشهای توی ذهنم میکشیدم که خودم رو بکشم و نذارم این کار رو با من بکنند. چند دقیقهای هیچ خبری نشد. صدایی نمیآمد. احساس میکردم که کسی دارد لباس در میآورد. شاید هم خیالات بود. زیاد نگذشت که یک نفر اومد. نقشه ام را کشیده بودم، اما او کاری نداشت. بلندم کرد و روی یک صندلی نشاند و با چشم بسته شروع کرد به سوال کردن: اسم، نام پدر ... فحش نمیداد. کارش زود تمام شد و دوباره چند نفری اومدن سراغم. گرفتند پرتم کردند یک اتاق دیگه و گفتند: این اتاق تجاوزه، بمون تا برگردیم. موندم اما برنگشتند. هر لحظه سالی بود. یادم رفت بگویم دستهایم از پشت بسته بود.
یکی آمد تو. از صدای در فهمیدم. دستم را گرفت و گفت بدو. دویدم و ناگهان خوردم به دیوار و ولو شدم روی زمین. درد توی بدنم پیچید. تازه فهمیدم که آش و لاش شدم و همه جایم درد میکند. گفت: بچه ..نی، مگه دیوار رو نمیبینی، کوری؟ دوباره گفت: بدو. با احتیاط دویدم. هلم داد و باز خوردم به دیوار. بلندم کرد و برد. از این جزییات بگذریم که لحظه لحظهاش شکنجه بود. بردندم بیرون. دری باز شد و گفت: خوش آمدی بچه ..نی، این اتاق توئه! مبارکت باشه. میام جنازهات رو میبرم، و رفت . اتاق من فضا برای خوابیدن و نشستن نداشت، فقط میتوانستم بایستم. به خودم دلداری دادم که این برای چند ساعته. هنوز نمیدانستم از من چه میخواهند. از همه بدتر در لحظه ورود بوی بدی بود که میآمد. سر در نیاوردم چه بوییه، ولی کم کم عادت کردم و مدتی گذشت و کسی نیامد. به صورت ایستاده ولو شده بودم .نمیدانم چقدر گذشت. فکرهای عجیب و غریب. دلهره و اضطراب که برای چه اینجایم و چه میخواهند از من. شک نداشتم که میخواهند به چیزی اعتراف کنم، اما نمیدونستم چیه. درد هم اضافه شده بود. آرزو میکردم تو همون اتاقی بودم که کتکم میزدند. کم کم فشار میآمد و انتظار آمدن کسی و تغییر دادن وضعیتم آزارم میداد. رفته رفته گرسنگی و تشنگی هم اضافه میشد. نمیدانم چقدر طول کشید، اما کم کم چشمهایم سنگین شد و خوابم برد، اما چه خوابی. درد و گرسنگی و تشنگی و زخمهایی که تازه پیدایشان میکردم، به اضافه فکرهای آزار دهنده. تقریبا خیالم راحت شد که قصد تجاوز ندارند. چون با خودم فکر کردم که اگر چنین قصدی داشتند که اول به این روزم نمیانداختند. نمیدانم چقدر اون تو بودم که در باز شد و بیرون بردندم. ( جزییات چه جوری بیرون بردنم هم تکراری است و هم طولانی میشود.)
اولین بازجوییم شروع شد. بازجو محترمانه سوال میکرد. بیشتر دنبال این بود که بداند واقعا در ستاد موسوی که من هم گاه گاه به آن سر میزدم، چه خبر بود. من هم هرچه میدانستم، گفتم. آخر خبر خاصی نبود. یک عده جوان میآمدند و عکس و پوستر میگرفتند و میبردند. دنبال این بود که بداند چگونه و از طریق چه کسی میفهمیدیم که در برنامهها شرکت کنیم. این را هم گفتم. چیز خاصی نبود. گفت: بعد از انتخابات، راهپیماییها را چطور میفهمیدی؟ گفتم: نبودم. با لحن مهربانی گفت: غلط کردی گفتی. سوال را دوباره تکرار کرد و از همینجا اون روی سگش به قول خودش ظاهر شد. چیزهایی سر هم کردم و گفتم. دنبال این بود که اسم کسی را وسط بیاورم. اسمهایی را میگفت که درباره اونا حرف بزنم: تاج زاده، رمضان زاده، امین زاده، طباطبایی و ... گفتم: من فقط تاجزاده رو میشناسم، و گفت: هر چی از این ... (به مادرش فحش داد) میدونی بگو . او که تا اون لحظه فحش نداده بود، از اون لحظه زبانش به فحش باز شد و من هرچی میدونستم، گفتم. چیز بدی که نبود، اما اون راضی نمیشد.
یکی دیگر را صدا زد. یک دفعه بوی بنزین شنیدم و سرتاپایم خیس شد. گفت: ببرید آتشش بزنید. میدانستم بلوف است، اما میترسیدم. بردند زیر نور داغ آفتاب. از زمان ورودم به اینجا آفتاب را حس نکرده بودم. گرما کشنده بود. احساس میکردم آب جوش روی بدنم میریزند. یکی دو ساعت زیر آفتاب بودم. بنزین ها بخار میشد و میترسیدم که زیر نور آفتاب آتش بگیرم از بس که میسوختم. از حال رفتم. افتادم. نمیدانم چقدر بعد دوباره در اتاق بازجویی بودم. گفت: حالت سر جا آمد؟ دوباره مهربان شده بود. گرسنه و تشنه بودم. حال نداشتم حرف بزنم. صدایش را نمیشنیدم. دیگر نفهمیدم چی شده. وقتی به هوش آمدم که دوباره توی همان سلول تنگ بودم و تمام بدنم درد میکرد.
دفعه بعد که بازجویی رفتم، باز هم حال نداشتم. گفت: خیلی خوش شانسی که گیر من افتادی. با من کنار بیا که نیفتی دست این ...کلفتها، اینجا تو ...ت بذارند. حرفهایش را بریده بریده میشنیدم و دیگر نفهمیدم چی شد. آب را روی صورتم حس کردم و بعد آب دادند و بعد یک چیزی شیرین که نفهمیدم چی بود. بازجو گفت: الان سه روزه اینجایی. یعنی من سه روز بود چیزی نخورده بودم؟ اولین چیزی بود که خوردم و نفهمیدم چی بود، کم کم رمق به تنم برگشت. گفت: حالا میخوام یک سوال خصوصی بپرسم، آخرین باری که ترتیب یک دختر رو دادی، کی بود؟ چیزی نگفتم. گفت: خجالت نکش، اینجا تویی و منم. من مثل این آشغالا دنبال تو ... گذاشتن نیستم. جیک نزدم. خندید و گفت: بابا تو دیگه چه مردی هستی! بعد گفت: پس بذار من بگم. من همین چند روز پیش بود. من عاشق فنچ ها هستم، هرچه کم سن و سالتر، بهتر. بعد با جزییات ماجرایی رو تعریف کرد که آشکارا میدانستم دروغ میگوید. از رابطه اش با دختری 10 ساله میگفت. بعد یک دفعه پرسید: راستی دختر تو چند سالش بود؟ 11 سال؟ تنم داغ شد. نفرت تمام وجودم را گرفت.
این ماجرا تمام شدنی نبود . در هر جلسه بازجویی اگر این بود، درباره دختر 11 ساله حرف میزد و اگر آن یکی، درباره تجاوز به خودم. یک بار زیر فشار بازجوییها گفتم: ای خدا! جوابش مشتی بود توی دهنم که یکی از دندانهایم شکست. گفت: تو نجسی، حق نداری نام خدا رو بر زبان بیاوری. دوباره گفتم و دوباره مشتش آمد و آنقدر تکرار کردم که از حال رفتم. به هوش که آمدم، یکی دیگر سوال را شروع کرد. این بار سوالها درباره این بود که با خارجیها چه ارتباطی داری؟ چرا از خارج به تو تلفن میزنند؟ فلانی که با تو دوست بود و توی رادیو فرداست، الان چه اطلاعاتی بهش میدی ؟ من روحم از این ماجرا خبردار نبود. گفتم خالهام خارجه و تماس داریم، اما از دوستم خبر ندارم. گفت: خر خودتی، تو بیبیسی هم از رفیقات خبر داریم. اسم نمیداد. آنقدر زدند که قبول کردم که به این دوستهایی که اسمشان را هم بلد نبودم، اطلاعات میدهم.
یک جا که خیلی سوال پیچ کرد و گفتم: یا زهرا، بازجو دهانش را باز کرد و هر چه توهین که شایسته خودش بود، به حضرت زهرا کرد. اون جا بود که تسلیم شدم بنویسم و اعتراف کنم و هرچه خواستند، نوشتم . با این همه راضی نمیشدند. بردندم توی اتاق، لختم کردند و گفتند: الان برای تجاوز بر میگردیم. او میگفت: هر کاری برای تنبیه شما عبادته. میگفت: تجاوز به شما ثواب داره. من حدیث و آیه خواندم و او گفت: مجوز شرعیاش را هم از آقا و هم از دیگر مراجع گرفتهایم. ما برای تنبیه شما این کار را میکنیم . صدای در میآمد .صدای لباس عوض کردن. صدای آخ و اوخ جنسی. داشتم دیوانه میشدم که بوی بنزین پیچید و دوباره خیس بنزین شدم و این بار لخت و عور فرستادندم زیر آفتاب.
نمیدانم چند روز گذشته بود. فکر کنم پنج روزی میشد که سوار ماشینم کردند و بردند جای دیگری که بهشت بود در مقایسه با آنجا. توی سلولم جای نشستن و دراز کشیدن داشت، اما من نه میتوانستم به راحتی دراز بکشم و نه به راحتی بنشینم. بازجویی ادامه داشت و بازجو گاهی عصبانی میشد و مشت و لگد و سر به دیوار کوبیدنی همراه بازجویی بود، اما قابل تحمل بود. غذا مرتب بود، اگرچه غذایش به درد سگ هم نمیخورد، اما بالاخره غذا بود.
شب آخر نمیدانستم شب آخر است. اول اجازه دادند بروم دوش بگیرم. آورده بودند بیرون از سلول. گفتند لباسهایت را در بیاور. درآوردم. فقط یک شورت پایم بود. نه کفش، نه لباس. بوی بنزین را شنیدم، اما بنزین نریختند رویم. سوار ماشینم کردند و بردند. توی راه یارو گفت: حالا دیگه تو دل برو شدی. الان میچسبه تو ...ت بذارم. آوردیمت اینجا که زخمهات خوب بشه. رفقا اشتباه کردن اول زدنت. من دوست ندارم با بچه خوشگلای زخم و زیلی حال کنم. بعضی زخم و زیلیاش رو بیشتر دوست دارند. کسی باهات حال نکرد وقتی زخم و زیلی بودی؟
حرف نمیزدم. چه حرفی؟ تعجب میکردم که چه جوری میشود این همه آدم لمپن بد دهن را یک جا جمع کرد. دوباره از روی پل پیروزی احساس کردم گذشتیم. ترس توی دلم ریخت. یعنی داشتیم دوباره بر میگشتیم همانجا؟ با چشمبند و در حالی که فقط یک شورت تنم بود، دستم را باز کردند و پیادهام کردند و رفتند. ماشینی از کنارم رد شد و صدای خنده بلند شد . چشمبندم را باز کردم. اول خیابان پیروزی بودم. شب بود. نمیدانم چه ساعتی، ولی مطمئنم از دو گذشته بود. لخت بودم و بیپول و بیکفش و اوراق. چه کسی حاضر میشد مرا به خانهام در غرب تهران برساند؟ آیا در خانه کسی منتظرم بود؟ پیکانی جلویم نگه داشت. فکر میکرد دیوانهام. شکسته بسته چیزهایی گفتم. سوارم کرد. دمش گرم. لباس داد. پول داد و از حال روزم پرسید و همراهم تا یکی دو ساعت گریه کرد. آن شب مهمان خانه او شدم، در جنوب تهران. حمام کردم، تر و تمیز شدم. او در انتخابات با اعتقاد به احمدی نژاد رای داده بود و آقای خامنهای را میپرستید، اما بعد از انتخابات با شنیدن همین جور ماجراها برگشته بود و من اولین کسی بودم که برای او راوی مستقیم بودم. او روایتهای قبلی را با واسطه شنیده بود و روایت ترانه موسوی را او برایم گفت و گفت که ظلم برقرار نمیماند. او حالا یکی از بهترین دوستان من است.
آنچه میخوانید، خاطرات تلخ و تکاندهندهی یکی از بازداشت شدگان است که حتی نمیداند محل بازداشت او کهریزک بوده یا یکی دیگر از همین بازداشتگاههای غیر استاندارد! در این متن، که حاوی توهینها و فحشهای رکیک ماموران دولت جمهوری اسلامی است، سعی شده ادب مقام با سه نقطه حفظ شود و فضای سایت با نقل توهینهای شرمآور بازجویان و شکنجهگران آلوده نشود.
ماشین جلوم پیچید و دو نفر پریدند بیرون و مرا بلند کردند و چپاندند توی ماشین. سرم خورد به در ماشین . گفتم آخ . گفت خفه بچه ک...! پشت بندش هم پشت گردنم را گرفت و کوبوند پایین پشت صندلی و همین جور نگه داشت. از فحشی که دادند خوشحال شدم و خیال کردم قصد اخاذی دارند و پول هایم را که در جای خلوتی بگیرند ولم می کنند، اما یک چشمبند سیاه دادن دستم تا ببندم به چشم هایم و آرزوی این که گیر زورگیر افتاده باشم بر باد رفت . این چشم بند رفیق شفیق من شد به مدت دو هفته و جز در سلول تنگ و تاریکم نگذاشتند که از چشم بازش کنم.
زیر فشار دست سنگین برادری که زحمت میکشید و گردنم را نگاه میداشت، کمرم داشت میشکست، اما از ترس فحش و ناسزا آخ نمیگفتم. فقط یک بار دیگر پرسیدم: منو کجا میبرید ؟ گفت: میبریم تو ...ت بذاریم ! تو حرف اون نقطه چین نداشت. جیک نزدم. گفت: چیه، نکنه خوشت اومد؟ جیک نزدم. گفت: بیخود خوشت نیاد، این دفعه با همه دفعههایی که تو ...ت گذاشتن فرق میکنه. با .....کلفتها طرف شدی. تو این فکر بودم که یعنی واقعا اینها نیروهای نظام جمهوری اسلامیاند که وااخلاقای آن گوش فلک را پر کرده و از مدرسه ابتدایی تو گوش ما خوندن؟
واقعا نیروهای نظام جمهوری اسلامی بودند ، اما هر چه کردم که بدونم چه نیروییاند، نفهمیدم. ماشین یک کم که راه رفت، مسیرها رو که با حسهایم دنبال میکردم، گم کردم. دیگه نمیفهمیدم چه سمتی میرویم. احساس کردم که از یک پل طولانی دور زدیم. فکر کردم آنجا را میشناختم. خدا رو شکر کردم که کهریزک نمیبرندم. حکایت اونجا را قبل از دستگیری شنیده بودم. اون جوری که من حدس میزدم، از طرف پیروزی گذشتیم و بعد از یک مدتی معلوم شد که توی محوطهای وارد شدیم که صدای ماشین قطع شد. ماشین وایستاد. هلم دادند بیرون، خوردم به چیزی و ولو شدم روی زمین. یارو گفت بچه ..نی، کوری مگه؟ درخت رو نمیبینی؟ جیک نزدم، بلند شدم. دستم را گرفت و داد زد: راه بیافت. راه افتادم و دوباره خوردم به چیزی و افتادم، اما این بار آروم تر، چون محافظهکارانهتر قدم بر میداشتم.
توی راه چند باری به این طرف و اون طرف کوبونده شدم و یک بارش به یک بشکه خالی بود. از صدایش فهمیدم و هر بار فحش و ناسزا به خودم و خانوادهام که من فقط فحشهای به خودم را مینویسم. دری باز شد و هلم دادند توی آن و بعد داد زد: نیم ساعتی پذیرایی بکنین ازش تا من بیام. هنوز جملهاش تمام نشده بود که احساس کردم کمرم شکست و هنوز از درد کمر خلاص نشده بودم که پشتم تیر کشید و بعد دستی لای موهایم رفت و سرم به دیوار کوبانده شد و بعد ضربه چپ و راست و عقب و جلو آنقدر زیاد بود که چیزی نمیفهمیدم. تا اینجا ترس عجیبی داشتم و وسط کتک خوردن دیدم یواش یواش ترس جایش را به نفرت و یک جور شجاعت میدهد. دیگر دردم نمیآمد. شاید بیحس شده بودم، شاید قوی شده بودم. اون لحظه نمیدونستم.
نمیدانم چقدر طول کشید، چون آدم زمان هم از دستش میرود. یک جورهایی زمان و مکان همدیگر را تکمیل میکنند. مکان را که گم کنی، زمان هم از دستت میرود، و من نمیدانستم چقدر اونجا موندم . بعد انداختندم توی یک اتاق. وقتی میگم انداختندم، واقعا انداختندم . یعنی بلندم کردند و انداختند توی یک اتاق. در حال زدن هم مرتب تهدیدم میکردند که: تازه بعدش که چند نفری میایم ترتیبت رو بدیم، میفهمی که انقلاب مخملی کردن یعنی چی.
وقتی انداختندم توی اون اتاق، دیگه باور کرده بودم که برای اون کار زشت انداختنم اونجا و داشتم نقشهای توی ذهنم میکشیدم که خودم رو بکشم و نذارم این کار رو با من بکنند. چند دقیقهای هیچ خبری نشد. صدایی نمیآمد. احساس میکردم که کسی دارد لباس در میآورد. شاید هم خیالات بود. زیاد نگذشت که یک نفر اومد. نقشه ام را کشیده بودم، اما او کاری نداشت. بلندم کرد و روی یک صندلی نشاند و با چشم بسته شروع کرد به سوال کردن: اسم، نام پدر ... فحش نمیداد. کارش زود تمام شد و دوباره چند نفری اومدن سراغم. گرفتند پرتم کردند یک اتاق دیگه و گفتند: این اتاق تجاوزه، بمون تا برگردیم. موندم اما برنگشتند. هر لحظه سالی بود. یادم رفت بگویم دستهایم از پشت بسته بود.
یکی آمد تو. از صدای در فهمیدم. دستم را گرفت و گفت بدو. دویدم و ناگهان خوردم به دیوار و ولو شدم روی زمین. درد توی بدنم پیچید. تازه فهمیدم که آش و لاش شدم و همه جایم درد میکند. گفت: بچه ..نی، مگه دیوار رو نمیبینی، کوری؟ دوباره گفت: بدو. با احتیاط دویدم. هلم داد و باز خوردم به دیوار. بلندم کرد و برد. از این جزییات بگذریم که لحظه لحظهاش شکنجه بود. بردندم بیرون. دری باز شد و گفت: خوش آمدی بچه ..نی، این اتاق توئه! مبارکت باشه. میام جنازهات رو میبرم، و رفت . اتاق من فضا برای خوابیدن و نشستن نداشت، فقط میتوانستم بایستم. به خودم دلداری دادم که این برای چند ساعته. هنوز نمیدانستم از من چه میخواهند. از همه بدتر در لحظه ورود بوی بدی بود که میآمد. سر در نیاوردم چه بوییه، ولی کم کم عادت کردم و مدتی گذشت و کسی نیامد. به صورت ایستاده ولو شده بودم .نمیدانم چقدر گذشت. فکرهای عجیب و غریب. دلهره و اضطراب که برای چه اینجایم و چه میخواهند از من. شک نداشتم که میخواهند به چیزی اعتراف کنم، اما نمیدونستم چیه. درد هم اضافه شده بود. آرزو میکردم تو همون اتاقی بودم که کتکم میزدند. کم کم فشار میآمد و انتظار آمدن کسی و تغییر دادن وضعیتم آزارم میداد. رفته رفته گرسنگی و تشنگی هم اضافه میشد. نمیدانم چقدر طول کشید، اما کم کم چشمهایم سنگین شد و خوابم برد، اما چه خوابی. درد و گرسنگی و تشنگی و زخمهایی که تازه پیدایشان میکردم، به اضافه فکرهای آزار دهنده. تقریبا خیالم راحت شد که قصد تجاوز ندارند. چون با خودم فکر کردم که اگر چنین قصدی داشتند که اول به این روزم نمیانداختند. نمیدانم چقدر اون تو بودم که در باز شد و بیرون بردندم. ( جزییات چه جوری بیرون بردنم هم تکراری است و هم طولانی میشود.)
اولین بازجوییم شروع شد. بازجو محترمانه سوال میکرد. بیشتر دنبال این بود که بداند واقعا در ستاد موسوی که من هم گاه گاه به آن سر میزدم، چه خبر بود. من هم هرچه میدانستم، گفتم. آخر خبر خاصی نبود. یک عده جوان میآمدند و عکس و پوستر میگرفتند و میبردند. دنبال این بود که بداند چگونه و از طریق چه کسی میفهمیدیم که در برنامهها شرکت کنیم. این را هم گفتم. چیز خاصی نبود. گفت: بعد از انتخابات، راهپیماییها را چطور میفهمیدی؟ گفتم: نبودم. با لحن مهربانی گفت: غلط کردی گفتی. سوال را دوباره تکرار کرد و از همینجا اون روی سگش به قول خودش ظاهر شد. چیزهایی سر هم کردم و گفتم. دنبال این بود که اسم کسی را وسط بیاورم. اسمهایی را میگفت که درباره اونا حرف بزنم: تاج زاده، رمضان زاده، امین زاده، طباطبایی و ... گفتم: من فقط تاجزاده رو میشناسم، و گفت: هر چی از این ... (به مادرش فحش داد) میدونی بگو . او که تا اون لحظه فحش نداده بود، از اون لحظه زبانش به فحش باز شد و من هرچی میدونستم، گفتم. چیز بدی که نبود، اما اون راضی نمیشد.
یکی دیگر را صدا زد. یک دفعه بوی بنزین شنیدم و سرتاپایم خیس شد. گفت: ببرید آتشش بزنید. میدانستم بلوف است، اما میترسیدم. بردند زیر نور داغ آفتاب. از زمان ورودم به اینجا آفتاب را حس نکرده بودم. گرما کشنده بود. احساس میکردم آب جوش روی بدنم میریزند. یکی دو ساعت زیر آفتاب بودم. بنزین ها بخار میشد و میترسیدم که زیر نور آفتاب آتش بگیرم از بس که میسوختم. از حال رفتم. افتادم. نمیدانم چقدر بعد دوباره در اتاق بازجویی بودم. گفت: حالت سر جا آمد؟ دوباره مهربان شده بود. گرسنه و تشنه بودم. حال نداشتم حرف بزنم. صدایش را نمیشنیدم. دیگر نفهمیدم چی شده. وقتی به هوش آمدم که دوباره توی همان سلول تنگ بودم و تمام بدنم درد میکرد.
دفعه بعد که بازجویی رفتم، باز هم حال نداشتم. گفت: خیلی خوش شانسی که گیر من افتادی. با من کنار بیا که نیفتی دست این ...کلفتها، اینجا تو ...ت بذارند. حرفهایش را بریده بریده میشنیدم و دیگر نفهمیدم چی شد. آب را روی صورتم حس کردم و بعد آب دادند و بعد یک چیزی شیرین که نفهمیدم چی بود. بازجو گفت: الان سه روزه اینجایی. یعنی من سه روز بود چیزی نخورده بودم؟ اولین چیزی بود که خوردم و نفهمیدم چی بود، کم کم رمق به تنم برگشت. گفت: حالا میخوام یک سوال خصوصی بپرسم، آخرین باری که ترتیب یک دختر رو دادی، کی بود؟ چیزی نگفتم. گفت: خجالت نکش، اینجا تویی و منم. من مثل این آشغالا دنبال تو ... گذاشتن نیستم. جیک نزدم. خندید و گفت: بابا تو دیگه چه مردی هستی! بعد گفت: پس بذار من بگم. من همین چند روز پیش بود. من عاشق فنچ ها هستم، هرچه کم سن و سالتر، بهتر. بعد با جزییات ماجرایی رو تعریف کرد که آشکارا میدانستم دروغ میگوید. از رابطه اش با دختری 10 ساله میگفت. بعد یک دفعه پرسید: راستی دختر تو چند سالش بود؟ 11 سال؟ تنم داغ شد. نفرت تمام وجودم را گرفت.
این ماجرا تمام شدنی نبود . در هر جلسه بازجویی اگر این بود، درباره دختر 11 ساله حرف میزد و اگر آن یکی، درباره تجاوز به خودم. یک بار زیر فشار بازجوییها گفتم: ای خدا! جوابش مشتی بود توی دهنم که یکی از دندانهایم شکست. گفت: تو نجسی، حق نداری نام خدا رو بر زبان بیاوری. دوباره گفتم و دوباره مشتش آمد و آنقدر تکرار کردم که از حال رفتم. به هوش که آمدم، یکی دیگر سوال را شروع کرد. این بار سوالها درباره این بود که با خارجیها چه ارتباطی داری؟ چرا از خارج به تو تلفن میزنند؟ فلانی که با تو دوست بود و توی رادیو فرداست، الان چه اطلاعاتی بهش میدی ؟ من روحم از این ماجرا خبردار نبود. گفتم خالهام خارجه و تماس داریم، اما از دوستم خبر ندارم. گفت: خر خودتی، تو بیبیسی هم از رفیقات خبر داریم. اسم نمیداد. آنقدر زدند که قبول کردم که به این دوستهایی که اسمشان را هم بلد نبودم، اطلاعات میدهم.
یک جا که خیلی سوال پیچ کرد و گفتم: یا زهرا، بازجو دهانش را باز کرد و هر چه توهین که شایسته خودش بود، به حضرت زهرا کرد. اون جا بود که تسلیم شدم بنویسم و اعتراف کنم و هرچه خواستند، نوشتم . با این همه راضی نمیشدند. بردندم توی اتاق، لختم کردند و گفتند: الان برای تجاوز بر میگردیم. او میگفت: هر کاری برای تنبیه شما عبادته. میگفت: تجاوز به شما ثواب داره. من حدیث و آیه خواندم و او گفت: مجوز شرعیاش را هم از آقا و هم از دیگر مراجع گرفتهایم. ما برای تنبیه شما این کار را میکنیم . صدای در میآمد .صدای لباس عوض کردن. صدای آخ و اوخ جنسی. داشتم دیوانه میشدم که بوی بنزین پیچید و دوباره خیس بنزین شدم و این بار لخت و عور فرستادندم زیر آفتاب.
نمیدانم چند روز گذشته بود. فکر کنم پنج روزی میشد که سوار ماشینم کردند و بردند جای دیگری که بهشت بود در مقایسه با آنجا. توی سلولم جای نشستن و دراز کشیدن داشت، اما من نه میتوانستم به راحتی دراز بکشم و نه به راحتی بنشینم. بازجویی ادامه داشت و بازجو گاهی عصبانی میشد و مشت و لگد و سر به دیوار کوبیدنی همراه بازجویی بود، اما قابل تحمل بود. غذا مرتب بود، اگرچه غذایش به درد سگ هم نمیخورد، اما بالاخره غذا بود.
شب آخر نمیدانستم شب آخر است. اول اجازه دادند بروم دوش بگیرم. آورده بودند بیرون از سلول. گفتند لباسهایت را در بیاور. درآوردم. فقط یک شورت پایم بود. نه کفش، نه لباس. بوی بنزین را شنیدم، اما بنزین نریختند رویم. سوار ماشینم کردند و بردند. توی راه یارو گفت: حالا دیگه تو دل برو شدی. الان میچسبه تو ...ت بذارم. آوردیمت اینجا که زخمهات خوب بشه. رفقا اشتباه کردن اول زدنت. من دوست ندارم با بچه خوشگلای زخم و زیلی حال کنم. بعضی زخم و زیلیاش رو بیشتر دوست دارند. کسی باهات حال نکرد وقتی زخم و زیلی بودی؟
حرف نمیزدم. چه حرفی؟ تعجب میکردم که چه جوری میشود این همه آدم لمپن بد دهن را یک جا جمع کرد. دوباره از روی پل پیروزی احساس کردم گذشتیم. ترس توی دلم ریخت. یعنی داشتیم دوباره بر میگشتیم همانجا؟ با چشمبند و در حالی که فقط یک شورت تنم بود، دستم را باز کردند و پیادهام کردند و رفتند. ماشینی از کنارم رد شد و صدای خنده بلند شد . چشمبندم را باز کردم. اول خیابان پیروزی بودم. شب بود. نمیدانم چه ساعتی، ولی مطمئنم از دو گذشته بود. لخت بودم و بیپول و بیکفش و اوراق. چه کسی حاضر میشد مرا به خانهام در غرب تهران برساند؟ آیا در خانه کسی منتظرم بود؟ پیکانی جلویم نگه داشت. فکر میکرد دیوانهام. شکسته بسته چیزهایی گفتم. سوارم کرد. دمش گرم. لباس داد. پول داد و از حال روزم پرسید و همراهم تا یکی دو ساعت گریه کرد. آن شب مهمان خانه او شدم، در جنوب تهران. حمام کردم، تر و تمیز شدم. او در انتخابات با اعتقاد به احمدی نژاد رای داده بود و آقای خامنهای را میپرستید، اما بعد از انتخابات با شنیدن همین جور ماجراها برگشته بود و من اولین کسی بودم که برای او راوی مستقیم بودم. او روایتهای قبلی را با واسطه شنیده بود و روایت ترانه موسوی را او برایم گفت و گفت که ظلم برقرار نمیماند. او حالا یکی از بهترین دوستان من است.
*****
احضار گسترده دانشجویان دانشگاه همدان و علم و صنعت؛ صدور بیش از 20 ترم حکم تعلیق
در پی موج گسترده احضارهای دانشجویان به کمیته انضباطی در دانشگاه های مختلف سراسر کشور، طی هفته گذشته تعداد کثیری از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و دانشگاه بوعلی سینا همدان نیز احضار شدند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر حمیدرضا صحرایی و سجاد حسینی فخر، از فعالین دانشجویی دانشگاه علم و صنعت چند روز پیش احضاریه های خود را دریافت کرده اند و اخبار دیگری نیز مبنی بر احضار چند تن دیگر از دانشجویان این دانشگاه وجود دارد. هم چنین بنا بر اظهارات دانشجویان در صدور این احضاریه ها موارد تخلف متعددی صورت می گیرد، مانند اینکه بر خلاف رویه های گذشته این کمیته احضاریه ها موضوع "حضور جهت پاسخگویی به پاره ای مسائل" را ذکر نموده است در حالی که تفهیم اتهام صورت نمی گیرد.
به نظر می رسد علت احضارهای گسترده دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، فعالیت های و اقدامات آنان پیش و پس از انتخابات مانند اخراج عوامل صدا و سیما از دانشگاه و شدت گرفتن اعتراضات دانشجویان علم و صنعت پس از شهادت کیانوش آسا، دانشجوی کارشناسی ارشد این دانشگاه باشد.
علاوه بر این موارد، تجمع جمعی از دانشجویان در دفتر ریاست دانشگاه و اعتراض به عملکرد ضعیف وی در دی ماه گذشته، نیز باعث اعمال نظر شخص جبل عاملی، رئیس انتصابی دانشگاه برای احضار دانشجویان شده است.
گفتنی است در ترم تحصیلی گذشته حمیدرضا صحرایی مدیر مسئول نشریه هفته نامه ی توقیف شده ی پویش و سجاد حسینی فخر مدیر مسئول روزنامه خانه متروک به یک ترم محرومیت از تحصیل به صورت معلق محکوم شده بودند.
اما علاوه بر دانشگاه علم و صنعت، دانشجویان دانشگاه بوعلی همدان نیز با دریافت 21 ترم حکم تعلیق برای 11 دانشجو از این امواج مهرورزی بی نصیب نمانده اند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، هفته گذشته، کمیته انضباطی این دانشگاه، در اقدامی بی سابقه، 11 دانشجوی این دانشگاه را در مجموع به 21 ترم تعلیق محکوم کرد. سیاوش حاتم، پوریا شریفیان، حجت بختیاری، رضا جعفریان، مهدی مسافر، علی رضایی، فرید زندی، کیانوش رضایی، مهدی حکیمی، مصطفی مهدی زاده هر یک با دو ترم تعلیق و وحید امیری با 1 ترم تعلیق، دانشجویان محکوم شده هستند.
اعتراضات گسترده دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان به کودتای 22 خرداد و اعلام نتایج غیرواقعی در انتخابات، علت اصلی چنین برخورد سرکوب آمیز با منتقدان در این دانشگاه ذکر شده است.
صدور این حکم ناعادلانه در حالی است که 5 نفر از این دانشجویان احضار شده، سیاوش حاتم، پوریا شریفیان، مهدی مسافر، حجت بختیاری، رضا جعفریان، در اعتراضات گسترده پس از انتخابات توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و پس از آزادی با قید وثیقه، با احکامی این چنین روبه رو شده اند.
گفتنی است محمد صیادی یکی از دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان نیز از 46 روز گذشته تاکنون در زندان الوند همدان در حال گذراندن حکم محکومیت خود می باشد.
احضارهای بی سابقه دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و همدان در حالی است که طی نزدیک به 2 ماه پس از انتخابات، بیش از صد دانشجوی دانشگاه های سمنان، مشهد و تبریز، 12 دانشجوی دانشگاه صنعتی بابل، 6 دانشجوی دانشگاه آزاد شهر ری، و نیز دانشجویان دانشگاه تربیت معلم و پلی تکنیک تهران نیز به کمیته انضباطی دانشگاه ها احضار و بسیاری از آنان با احکام سنگین تعلیق از یک ترم تا سه ترم محکوم شدند.
برخوردهای سنگین کمیته انضباطی پس از انتخابات به دستور وزارت علوم و در راستای سیاست های سرکوب دانشجویان در حالی است که محمود احمدی نژاد، در دوران تبلیغات پیش از انتخابات وجود هر گونه دانشجوی ستاره دار و محروم از تحصیل را انکار می کرد.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر حمیدرضا صحرایی و سجاد حسینی فخر، از فعالین دانشجویی دانشگاه علم و صنعت چند روز پیش احضاریه های خود را دریافت کرده اند و اخبار دیگری نیز مبنی بر احضار چند تن دیگر از دانشجویان این دانشگاه وجود دارد. هم چنین بنا بر اظهارات دانشجویان در صدور این احضاریه ها موارد تخلف متعددی صورت می گیرد، مانند اینکه بر خلاف رویه های گذشته این کمیته احضاریه ها موضوع "حضور جهت پاسخگویی به پاره ای مسائل" را ذکر نموده است در حالی که تفهیم اتهام صورت نمی گیرد.
به نظر می رسد علت احضارهای گسترده دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، فعالیت های و اقدامات آنان پیش و پس از انتخابات مانند اخراج عوامل صدا و سیما از دانشگاه و شدت گرفتن اعتراضات دانشجویان علم و صنعت پس از شهادت کیانوش آسا، دانشجوی کارشناسی ارشد این دانشگاه باشد.
علاوه بر این موارد، تجمع جمعی از دانشجویان در دفتر ریاست دانشگاه و اعتراض به عملکرد ضعیف وی در دی ماه گذشته، نیز باعث اعمال نظر شخص جبل عاملی، رئیس انتصابی دانشگاه برای احضار دانشجویان شده است.
گفتنی است در ترم تحصیلی گذشته حمیدرضا صحرایی مدیر مسئول نشریه هفته نامه ی توقیف شده ی پویش و سجاد حسینی فخر مدیر مسئول روزنامه خانه متروک به یک ترم محرومیت از تحصیل به صورت معلق محکوم شده بودند.
اما علاوه بر دانشگاه علم و صنعت، دانشجویان دانشگاه بوعلی همدان نیز با دریافت 21 ترم حکم تعلیق برای 11 دانشجو از این امواج مهرورزی بی نصیب نمانده اند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، هفته گذشته، کمیته انضباطی این دانشگاه، در اقدامی بی سابقه، 11 دانشجوی این دانشگاه را در مجموع به 21 ترم تعلیق محکوم کرد. سیاوش حاتم، پوریا شریفیان، حجت بختیاری، رضا جعفریان، مهدی مسافر، علی رضایی، فرید زندی، کیانوش رضایی، مهدی حکیمی، مصطفی مهدی زاده هر یک با دو ترم تعلیق و وحید امیری با 1 ترم تعلیق، دانشجویان محکوم شده هستند.
اعتراضات گسترده دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان به کودتای 22 خرداد و اعلام نتایج غیرواقعی در انتخابات، علت اصلی چنین برخورد سرکوب آمیز با منتقدان در این دانشگاه ذکر شده است.
صدور این حکم ناعادلانه در حالی است که 5 نفر از این دانشجویان احضار شده، سیاوش حاتم، پوریا شریفیان، مهدی مسافر، حجت بختیاری، رضا جعفریان، در اعتراضات گسترده پس از انتخابات توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و پس از آزادی با قید وثیقه، با احکامی این چنین روبه رو شده اند.
گفتنی است محمد صیادی یکی از دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان نیز از 46 روز گذشته تاکنون در زندان الوند همدان در حال گذراندن حکم محکومیت خود می باشد.
احضارهای بی سابقه دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و همدان در حالی است که طی نزدیک به 2 ماه پس از انتخابات، بیش از صد دانشجوی دانشگاه های سمنان، مشهد و تبریز، 12 دانشجوی دانشگاه صنعتی بابل، 6 دانشجوی دانشگاه آزاد شهر ری، و نیز دانشجویان دانشگاه تربیت معلم و پلی تکنیک تهران نیز به کمیته انضباطی دانشگاه ها احضار و بسیاری از آنان با احکام سنگین تعلیق از یک ترم تا سه ترم محکوم شدند.
برخوردهای سنگین کمیته انضباطی پس از انتخابات به دستور وزارت علوم و در راستای سیاست های سرکوب دانشجویان در حالی است که محمود احمدی نژاد، در دوران تبلیغات پیش از انتخابات وجود هر گونه دانشجوی ستاره دار و محروم از تحصیل را انکار می کرد.
*****
جاعلان يكديگر را لو می دهند
بولتن نيوز : این روزها که احمد توکلی نماینده تهران در مجلس اقدام به افشاگری! و زیر سوال بردن مدارک تحصیلی خادمان مردم در دولت می کند؛ بررسی مدارج تحصیلی ایشان چندین علامت سوال را بوجود می آورد.
احمد توكلي نماينده مجلس شوراي اسلامي به شيوهاي نادر و شگفتانگيز به دريافت دكتراي اقتصاد نائل گرديده است و رازگشايي از ابعاد پرونده تحصیلی شگفتانگيز ایشان نشان مي دهد يكي از دلايل مدعي بودن توكلي در ماجراي مدرك تحصيلي وزير كشور سابق و دیگر اعضای کابینه نوعي فرار به جلو و پنهان كردن وضعيت تحصيلي خود در پس ادعاهايش بوده است.
بنابر اسناد موجود احمد توكلي كه قبلا با حضور نيم بند در طول پنج سال و نيم موفق شده بود مدرك ليسانس «دريافت» كند بدون گذراندن مقطع فوق ليسانس براي مدرك دكترا اقدام نموده است.
لازم به ذكر است به رغم آن كه اعزام دانشجو به خارج و اخذ بورسيه تحصيلي داراي ضوابط محكم و سختگيرانه است، آقاي توكلي بدون سير مراحل قانوني با ادعاي توصيه مقامات و بدون شركت در كنكور به كشور انگلستان اعزام ميشود، اين در حالي است كه مراحل اخذ پذيرش تحصيلي از دانشگاههاي انگلستان يك سال پيش از دريافت ليسانس صورت ميپذيرد؟!
همچنين در فرم اطلاعات فردي اعزام، جاي نمره زبان كه از ضروريات شرايط بورسيه است به شكل معناداري خالي است كه در عرف وزارت علوم «نمره صفر» تلقي ميشود.
بنابراین گزارش، بورسيه اوليه و اصلي آقاي توكلي (به رقم غيرقانوني بودن) براي تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد در شته اقتصاد به مدت 15 ماه بوده است و جالب آنكه وي در طول اقامت در ناتينگهام ناگهان مدعي دريافت دكترا شده و بدون گذراندن سيرقانوني به دريافت اين مدرك اقدام مينمايد. لذا باتوصيه و نامه پراكني و برخلاف كليه ضوابط زمان بورس را به 39 ماه افزايش ميدهد تا همچنان از ارز (پوند) ارزان دولتي بهره ببرد.
اگرچه اين مسئله يعني اخذ مدرك تحصيلي دكترا بدون گذراندن فوق ليسانس با اخطار وزارت علوم مواجه ميشود اما در نهايت با رايزني بسيار و پادرمياني برخي افراد ذينفوذ و با تعهد كتبي توكلي مبني بر پذيرش ارزيابي نشدن مدرك، ممنوعيت عضويت در هيات علمي و «معادل» تلقي شدن مدرك دريافت شده و به حضور خود در شهر ناتينگهام ادامه ميدهد. اگرچه بعدها همين تعهد نيز به فراموشي سپرده ميشود و برخلاف قوانين وزارت علوم در هيات عملي دانشگاههاي فردوسي مشهد و شهيد بهشتي تهران به عنوان استاد حضور مي يابد.
دامنه اين اقدامات غيرقانوني گسترده ابعاد ديگري هم دارد.
به عنوان مثال به رغم آنكه مدت زمان تحصيل قواعد مشخصي دارد آقاي توكلي با حضور گاه به گاه در كشور جهت فعاليتهاي حزبي و سياسياش عملا فقط حدود يازده ماه را به حضور در انگليس اختصاص مي دهند. به عبارتي ايشان با طرفهالعيني دو مقطع فوقليسانس(!) و دكترا را با 11 ماه حضور پشت سر ميگذارند.
اين ماجرا البته حاشيههاي ديگري نيز دارد به عنوان مثال آقاي توكلي در فرم اطلاعات شخصي مدعي دريافت فوق ليسانس از دانشگاه شهيد بهشتي تهران ميشوند و يا اينكه در حالي مقرر شده بود براي استفاده از مزاياي بورسيه ارزي مجردي دريافت كند در اندك زماني براي همه اعضاء خانواده ارز دولتي ميگيرد كه اين مسئله با تذكر شديد برخي مسئولان وزارت علوم و تلاش بيفايده براي جلوگيري از اين پرداخت غير قانوني با پيروزي توكلي و ناكامي برخي پرسنل متعهد وزارت علوم خاتمه مييابد.
با خواندن پرونده آقاي توكلي كلكسيوني از اقدامات فراقانوني وي به چشم ميخورد: 1- اخذ بورسيه دكترا بدون داشتن ليسانس و فوق ليسانس 2- دريافت مدرك دكترا در 11 ماه 3- ادعاي توصيه از مقامات براي اعزام به خارج از كشور 4- دریافت ارز متاهلي به رغم عدم همراهي خانواده 5- بيتوجهي به تعهدي كه با دست خط خود مبني بر عدم ادعاي مدرك دكترا داشته است. 6- عضويت در هيات علمي دانشگاه بر خلاف ضوايط وزارت علوم و...
گفتنی است، واقعيت اين است كه اين حجم اقدامات غيرقانوني و رانتخواريهاي گسترده در حالي كه فرزندان مستعد كشور به سختي از امكان تحصيل در رشتههاي مورد نياز به علت ضوايط دست و پا گير بهرهمند ميشوند، در تاريخ وزارت علوم بيسابقه مينمايد.
بولتن نيوز : این روزها که احمد توکلی نماینده تهران در مجلس اقدام به افشاگری! و زیر سوال بردن مدارک تحصیلی خادمان مردم در دولت می کند؛ بررسی مدارج تحصیلی ایشان چندین علامت سوال را بوجود می آورد.
احمد توكلي نماينده مجلس شوراي اسلامي به شيوهاي نادر و شگفتانگيز به دريافت دكتراي اقتصاد نائل گرديده است و رازگشايي از ابعاد پرونده تحصیلی شگفتانگيز ایشان نشان مي دهد يكي از دلايل مدعي بودن توكلي در ماجراي مدرك تحصيلي وزير كشور سابق و دیگر اعضای کابینه نوعي فرار به جلو و پنهان كردن وضعيت تحصيلي خود در پس ادعاهايش بوده است.
بنابر اسناد موجود احمد توكلي كه قبلا با حضور نيم بند در طول پنج سال و نيم موفق شده بود مدرك ليسانس «دريافت» كند بدون گذراندن مقطع فوق ليسانس براي مدرك دكترا اقدام نموده است.
لازم به ذكر است به رغم آن كه اعزام دانشجو به خارج و اخذ بورسيه تحصيلي داراي ضوابط محكم و سختگيرانه است، آقاي توكلي بدون سير مراحل قانوني با ادعاي توصيه مقامات و بدون شركت در كنكور به كشور انگلستان اعزام ميشود، اين در حالي است كه مراحل اخذ پذيرش تحصيلي از دانشگاههاي انگلستان يك سال پيش از دريافت ليسانس صورت ميپذيرد؟!
همچنين در فرم اطلاعات فردي اعزام، جاي نمره زبان كه از ضروريات شرايط بورسيه است به شكل معناداري خالي است كه در عرف وزارت علوم «نمره صفر» تلقي ميشود.
بنابراین گزارش، بورسيه اوليه و اصلي آقاي توكلي (به رقم غيرقانوني بودن) براي تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد در شته اقتصاد به مدت 15 ماه بوده است و جالب آنكه وي در طول اقامت در ناتينگهام ناگهان مدعي دريافت دكترا شده و بدون گذراندن سيرقانوني به دريافت اين مدرك اقدام مينمايد. لذا باتوصيه و نامه پراكني و برخلاف كليه ضوابط زمان بورس را به 39 ماه افزايش ميدهد تا همچنان از ارز (پوند) ارزان دولتي بهره ببرد.
اگرچه اين مسئله يعني اخذ مدرك تحصيلي دكترا بدون گذراندن فوق ليسانس با اخطار وزارت علوم مواجه ميشود اما در نهايت با رايزني بسيار و پادرمياني برخي افراد ذينفوذ و با تعهد كتبي توكلي مبني بر پذيرش ارزيابي نشدن مدرك، ممنوعيت عضويت در هيات علمي و «معادل» تلقي شدن مدرك دريافت شده و به حضور خود در شهر ناتينگهام ادامه ميدهد. اگرچه بعدها همين تعهد نيز به فراموشي سپرده ميشود و برخلاف قوانين وزارت علوم در هيات عملي دانشگاههاي فردوسي مشهد و شهيد بهشتي تهران به عنوان استاد حضور مي يابد.
دامنه اين اقدامات غيرقانوني گسترده ابعاد ديگري هم دارد.
به عنوان مثال به رغم آنكه مدت زمان تحصيل قواعد مشخصي دارد آقاي توكلي با حضور گاه به گاه در كشور جهت فعاليتهاي حزبي و سياسياش عملا فقط حدود يازده ماه را به حضور در انگليس اختصاص مي دهند. به عبارتي ايشان با طرفهالعيني دو مقطع فوقليسانس(!) و دكترا را با 11 ماه حضور پشت سر ميگذارند.
اين ماجرا البته حاشيههاي ديگري نيز دارد به عنوان مثال آقاي توكلي در فرم اطلاعات شخصي مدعي دريافت فوق ليسانس از دانشگاه شهيد بهشتي تهران ميشوند و يا اينكه در حالي مقرر شده بود براي استفاده از مزاياي بورسيه ارزي مجردي دريافت كند در اندك زماني براي همه اعضاء خانواده ارز دولتي ميگيرد كه اين مسئله با تذكر شديد برخي مسئولان وزارت علوم و تلاش بيفايده براي جلوگيري از اين پرداخت غير قانوني با پيروزي توكلي و ناكامي برخي پرسنل متعهد وزارت علوم خاتمه مييابد.
با خواندن پرونده آقاي توكلي كلكسيوني از اقدامات فراقانوني وي به چشم ميخورد: 1- اخذ بورسيه دكترا بدون داشتن ليسانس و فوق ليسانس 2- دريافت مدرك دكترا در 11 ماه 3- ادعاي توصيه از مقامات براي اعزام به خارج از كشور 4- دریافت ارز متاهلي به رغم عدم همراهي خانواده 5- بيتوجهي به تعهدي كه با دست خط خود مبني بر عدم ادعاي مدرك دكترا داشته است. 6- عضويت در هيات علمي دانشگاه بر خلاف ضوايط وزارت علوم و...
گفتنی است، واقعيت اين است كه اين حجم اقدامات غيرقانوني و رانتخواريهاي گسترده در حالي كه فرزندان مستعد كشور به سختي از امكان تحصيل در رشتههاي مورد نياز به علت ضوايط دست و پا گير بهرهمند ميشوند، در تاريخ وزارت علوم بيسابقه مينمايد.
*****
اول رجز خوانی؛سپس تکذیب
سایت آینده نیوز در تهران: انتشار مقاله تند رییس اداره سیاسی سپاه پاسداران که در آن خواستار محاکمه موسوی ، کروبی، خاتمی و موسوی خوئینی شده بود، چنان موجب سوء استفاده گسترده رسانههای خارجی شد که عصر دیروز دفتر فرماندهی کل سپاه با انتشار تکذیبیهای به رسانهها، اعلام کرد: آنچه در برخي رسانههاي خارجي از فرمانده كل سپاه نقل شده است شيطنت رسانهيي بوده و اساسا صحت ندارد.
سردار یدالله جوانی در صبح صادق، ارگان سپاه نوشته بود: اگرموسوي،خاتمي،خوئيني ها و کروبي از عوامل اصلي کودتاي مخملي در ايران به شمار مي آيند که اين گونه است، انتظار اين است که دستگاه قضايي و مسئولان اطلاعاتي امنيتي براي خاموش کردن آتش فتنه به سراغ اين عناصر اصلي رفته و آنان را دستگير، محاکمه و براساس قانون مجازات نمايد.
انتشار این مطلب توسط "جوانی" که قبل از انتخابات ، حتی به عنوان استاد دانشگاه در برنامه های سیاسی صداوسیما حاضر شده و به ارائه تحلیل می پرداخت، موجب سوژه سازی گسترده در رسانه های خارجی، نه تنها علیه فرمانده سپاه، بلکه درباره رهبر انقلاب شد.خبرگزاری رویترز نوشت: در این روزها درخواست دستگیری میر حسین موسوی و مهدی کروبی توسط یکی از فرماندههای سپاه مطرح شده است. نقش آیتالله خامنهای به طور واضح مشخص نیست ولی آنچه که معلوم است طرفداری همه جانبه ایشان از نیروهای سپاه و شخص احمدینژاد است. بر اساس همین دلایل، میتوان نتیجه گیری کرد که آیتالله خامنهای درخواست خود را از طریق سپاه پاسداران مطرح کرده است.شبکه ایبیسینیوز آمریکا هم گزارشی علیه سپاه پاسداران منتشر کرده که در آن آمده است: خطري كه جمهوري اسلامي را تهديد مي كند براي سپاه پاسداران بسيار بحراني است. ايده هاي بنيادین ايجاد آنها چه در داخل و چه در خارج با تهديدي جدي روبروست.
سردار یدالله جوانی در صبح صادق، ارگان سپاه نوشته بود: اگرموسوي،خاتمي،خوئيني ها و کروبي از عوامل اصلي کودتاي مخملي در ايران به شمار مي آيند که اين گونه است، انتظار اين است که دستگاه قضايي و مسئولان اطلاعاتي امنيتي براي خاموش کردن آتش فتنه به سراغ اين عناصر اصلي رفته و آنان را دستگير، محاکمه و براساس قانون مجازات نمايد.
انتشار این مطلب توسط "جوانی" که قبل از انتخابات ، حتی به عنوان استاد دانشگاه در برنامه های سیاسی صداوسیما حاضر شده و به ارائه تحلیل می پرداخت، موجب سوژه سازی گسترده در رسانه های خارجی، نه تنها علیه فرمانده سپاه، بلکه درباره رهبر انقلاب شد.خبرگزاری رویترز نوشت: در این روزها درخواست دستگیری میر حسین موسوی و مهدی کروبی توسط یکی از فرماندههای سپاه مطرح شده است. نقش آیتالله خامنهای به طور واضح مشخص نیست ولی آنچه که معلوم است طرفداری همه جانبه ایشان از نیروهای سپاه و شخص احمدینژاد است. بر اساس همین دلایل، میتوان نتیجه گیری کرد که آیتالله خامنهای درخواست خود را از طریق سپاه پاسداران مطرح کرده است.شبکه ایبیسینیوز آمریکا هم گزارشی علیه سپاه پاسداران منتشر کرده که در آن آمده است: خطري كه جمهوري اسلامي را تهديد مي كند براي سپاه پاسداران بسيار بحراني است. ايده هاي بنيادین ايجاد آنها چه در داخل و چه در خارج با تهديدي جدي روبروست.
*****
گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده ،خانواده های دستگیر شدگان قیام مردم ایران صبح امروز در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین دست به تجمع اعتراضی زدند و خواستار اطلاع یافتن وآزادی عزیزانشان شدند. روز دوشنبه 19 مرداد ماه بيش از 100 نفر از خانواده هاي بازداشت شده ها در مقابل دادگاه انقلاب تجمع كردند.عده اي از خانواده ها منتظر تاييد نام عزيزشان توسط دادگاه انقلاب بودند تا مطمئن شوند عزيزشان در بين بازداشت شده هاست. اگرچه بعد از تاييد دادگاه انقلاب نگراني از وضعيت سلامتي عزيزانشان و اينكه آيا آنها را زنده تحويل مي گيرند همچنان وجود دارد.عده اي نيز منتظر اعلام اسامي افرادي بودند كه قرار كفالت و وثيقه براي آنها تعيين شده.اما در بين اين خانواده ها هنوز پدران و مادراني نگران به چشم مي خورند كه در اين مدت 2 ماه هيچ گونه خبري از وضعيت فرزندانشان ندارند و نمي دانند آيا زنده هستند يا نه .پدري 62 ساله با گريه مي گفت از 30 خرداد هيچ گونه اطلاعي از پسر27 ساله خود ندارد و در اين مدت به زندان اوين ، دادگاه انقلاب ،پزشكي قانوني ،مراجعه كرده اما هيچ گونه خبري ازپسرش بدست نياورده و مسئولين دادگاه انقلاب و زندان اوين و قوه قضاييه در اين مدت هيچ گونه رسيدگي نكرده اند. اين پدر در حاليكه به شدت نگران وضعيت فرزندش بود در بين صحبت هايش خامنه اي را نفرين مي كرد و دائم او را لعنت مي كرد مي گفت خامنه اي جنايتكار پستي است كه دستور قتل آنها را صادر كرده مطمئنم پسرم را سالم و زنده تحويل نمي گيرم اما اين خامنه اي اينقدر پست است كه حتي اجازه تحويل جنازه ها را نمي دهد. اكثر خانوادها كه صحبت اين پدر 62 ساله را مي شنيدند همراه با او خامنه اي و احمدي نژاد را نفرين مي كردند و در جنايتكار بودن خامنه اي ترديدي نداشتند.در مقابل زندان اوين نيز حدود 60 نفر از خانواده ها در گرما به انتظار تاييد اسامي عزيزانشان و ملاقات با آنها ايستاده بودند.اما همانند روزهاي قبل نه تنها كسي جوابگوي آنها نیست بلكه مامورین در مقابل زندان اوين آنها را تهديد مي كردند كه اگر بيشتر بايستند آنها نيز بازداشت مي شوند. خانواده ها در مقابل آنها مي ايستادند و مي گفتند فرزندانمان را كه گرفته ايد ما را هم بگيريد شما كه از گرفتن مردم ابايي نداريد.از طرفی دیگر هر روز بر لیست اسامی دستگیر شدگان افزوده می شود ولی رژیم برای مخفی نگه داشتن و تحت فشار قرار دادن خانواده ها و شکنجه کردن زندانیان بی دفاع از انتشار آمار دستگیر شدگان و اسامی آنها خوداری می کنند. در زیر اسامی تعدادی از دستگیر شدگان اخیر جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم منتشر می گردد. 1- محمد ميرزايي 26 ساله شغل ازاد چهارشنبه 14 مرداد در حوالي بهارستان بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص2- احمدرضا كابلي37 ساله شغل ازاد و متاهل چهارشنبه 14 مرداد در خيابان سيروس بازداشت و به اوين منتقل شده3- سينا مولايي 21 ساله ديپلم چهارشنبه 14 مرداد در حوالي بهارستان بازداشت و به كلانتري 160 منتقل و اكنون مكان نگهداري وي نامشخص4- فرهاد آقاجاني 23 ساله دانشجوي حسابداري چهارشنبه 14 مرداد جلوي درب مترو سعدي بازداشت و به اوين منتقل شده5- عليرضا كاشاني 25 ساله دانشجوي عمران چهارشنبه 14 مرداد در بهارستان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت و به كلانتري 160 و سپس به اوين منتقل شده6- آرمان كياني 27 ساله چهارشنبه 14 مرداد حوالي بهارستان بازداشت و به اوين منتقل شده
7- كاظم معصومي 31 ساله تكنسين آزمايشگاه دوشنبه 12 مرداد در ولي عصر بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص8- هادي جمشيدي مباركه 26 ساله دوشنبه 12 مرداد در ونك بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص9- بهروز جليلوند 25 ساله فوق ديپلم عمران دوشنبه 12 مرداد در ولي عصر بازداشت و به اوين منتقل شده10- افشين صادقي 20 ساله دانشجوي علوم اجتماعي دوشنبه 12 مرداد در ونك بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
12- محمد حسين آذري 28 ساله ليسانس حقوق پنجشنبه 8 مرداد در هفت تير بازداشت و به كلانتري 148 منتقل و سپس به بند 240 اوين منتقل شده13- امين حسيني هاشم آبادي 27 ساله فوق ليسانس حسابداري پنجشنبه 8 مرداد در تخت طاووس بازداشت و به اوين منتقل شده14- پيمان احمدي 20 ساله دانشجو پنجشنبه 8 مرداد بازداشت و به اوين منتقل شده15- حامد عباسي 29 ساله ليسانس زبان پنجشنبه 8 مرداد در وتخت طاووس بازداشت و به اوين منتقل شده16- كيوان ابراهيم زاده 30 ساله ليسانس فيزيك پنجشنبه 8 مرداد حوالي مصلي توسط نيروهاي بسيج بازداشت و به اوين منتقل شده
17- مهدي سالكي پور جمعه 26 تير بازداشت و به اوين منتقل شده18- امير ناظريان 22 ساله جمعه 26 تير در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده19- امير عباس زاده 23 ساله ليسانس مديريت جمعه 26 خرداد در انقلاب مورد ضرب و شتم لباس شخصي ها قرار گرفته و بازداشت و به كلانتري 148 منتقل و سپس به اوين منتقل شده
20- منصور خورشيدي 28 ساله فوق ديپلم برق پنجشنبه 18 تير در امير آباد بازداشت و به اوين منتقل شده21- حسن غفاري 24 ساله ليسانس جامعه شناسي پنجشنبه 18 تير بازداشت و به اوين منتقل شده22- يوسف كرمي 29 ساله شغل آزاد پنجشنه 18 تير در ولي عصر بازداشت و به اوين منتقل شده
23- كامران تقي پور 29 ساله ليسانس كامپيوتر پنجشنبه 18 تير در امير اباد بازداشت و به اوين منتقل شده
در پی بر ملا شدن جنایتهای هولناک ضد بشری در اردوگاه مرگ کهریزک و افشای نام مجریان این جنایت که در راس آن احمدرضا رادان و با دستورات قضائی سعید مرتضوی جنایتکار علیه بشریت به این نقاط انتقال داده می شدند و زندانیان بی دفاع در زیر شکنجه های ضد بشری به قتل می رسیدند. هر دو ارگان انتظامی و قضائی زیر نظر ولی فقیه رژیم علی خامنه ای عمل می کند .پس از افشا شدن جنایاتهای هولناک، خامنه ای شتاب زده شخصا دستور بستن آن را تحت عنوان غیر استاندارد بودن داد تا آثار جرم محو و دامنگیر آنها نشود. دستگاه تبلیغاتی رژیم از چند روز پیش از دادستان کل کشور تا ارکانهای دیگر سعی در فریب افکار عمومی دارند و قصد دارد این جنایت را در حد احمدی مقدم و زندان کهریزک حفظ کنند. در حالی که جنایتهای ضد بشری محدود به اردوگاه مرگ کهریزک نمی شود. جنایتها که بطور سیستماتیک و مستمر در بند 209 ،240، 241 زیر زمین بند 7 زندان اوین ، زیر زمین وزارت کشور، زندان گوهردشت کرج،آگاهی شاپور تهران که اعمال ضد بشری در آنجا بدون ذره ای وقفه ادامه دارد،کلانتری 148،بازداشتگاه اطلاعات سپاه پاسداران، ستاد پیگیری وزارت اطلاعات ،زندان قزل حصار ،بند الف –ط اصفهان و صدها محل دیگر که در کشور بدون لحظه ای وقفه شکنجه و قتل ادامه دارد.برای روشن شدن حقایق، لازم است که یک هیئت تحقیق بین المللی جهت تحقیق و بررسی جنایتهای انجام شده و مشخص کردن آمرین و عاملین آن تشکیل و اعزام شود.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،جنایتهای ضد بشری مانند قتل زیر شکنجه های وحشیانه،شکنجه های سیستماتیک ،بی اطلاع نگه داشتن خانواده ها از وضعیت و شرایط عزیزانشان ، پرونده سازی دروغین ،گرفتن اعترافات تلویزیونی در زیر شکنجه و ادامه بازداشت زندانیان سیاسی را محکوم می کند ، از مراجع بین المللی برای رسیدگی به جنایتهای ضد بشری خواستار ارسال پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد است.
بنابه گزارشات رسیده ،خانواده های دستگیر شدگان قیام مردم ایران صبح امروز در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین دست به تجمع اعتراضی زدند و خواستار اطلاع یافتن وآزادی عزیزانشان شدند. روز دوشنبه 19 مرداد ماه بيش از 100 نفر از خانواده هاي بازداشت شده ها در مقابل دادگاه انقلاب تجمع كردند.عده اي از خانواده ها منتظر تاييد نام عزيزشان توسط دادگاه انقلاب بودند تا مطمئن شوند عزيزشان در بين بازداشت شده هاست. اگرچه بعد از تاييد دادگاه انقلاب نگراني از وضعيت سلامتي عزيزانشان و اينكه آيا آنها را زنده تحويل مي گيرند همچنان وجود دارد.عده اي نيز منتظر اعلام اسامي افرادي بودند كه قرار كفالت و وثيقه براي آنها تعيين شده.اما در بين اين خانواده ها هنوز پدران و مادراني نگران به چشم مي خورند كه در اين مدت 2 ماه هيچ گونه خبري از وضعيت فرزندانشان ندارند و نمي دانند آيا زنده هستند يا نه .پدري 62 ساله با گريه مي گفت از 30 خرداد هيچ گونه اطلاعي از پسر27 ساله خود ندارد و در اين مدت به زندان اوين ، دادگاه انقلاب ،پزشكي قانوني ،مراجعه كرده اما هيچ گونه خبري ازپسرش بدست نياورده و مسئولين دادگاه انقلاب و زندان اوين و قوه قضاييه در اين مدت هيچ گونه رسيدگي نكرده اند. اين پدر در حاليكه به شدت نگران وضعيت فرزندش بود در بين صحبت هايش خامنه اي را نفرين مي كرد و دائم او را لعنت مي كرد مي گفت خامنه اي جنايتكار پستي است كه دستور قتل آنها را صادر كرده مطمئنم پسرم را سالم و زنده تحويل نمي گيرم اما اين خامنه اي اينقدر پست است كه حتي اجازه تحويل جنازه ها را نمي دهد. اكثر خانوادها كه صحبت اين پدر 62 ساله را مي شنيدند همراه با او خامنه اي و احمدي نژاد را نفرين مي كردند و در جنايتكار بودن خامنه اي ترديدي نداشتند.در مقابل زندان اوين نيز حدود 60 نفر از خانواده ها در گرما به انتظار تاييد اسامي عزيزانشان و ملاقات با آنها ايستاده بودند.اما همانند روزهاي قبل نه تنها كسي جوابگوي آنها نیست بلكه مامورین در مقابل زندان اوين آنها را تهديد مي كردند كه اگر بيشتر بايستند آنها نيز بازداشت مي شوند. خانواده ها در مقابل آنها مي ايستادند و مي گفتند فرزندانمان را كه گرفته ايد ما را هم بگيريد شما كه از گرفتن مردم ابايي نداريد.از طرفی دیگر هر روز بر لیست اسامی دستگیر شدگان افزوده می شود ولی رژیم برای مخفی نگه داشتن و تحت فشار قرار دادن خانواده ها و شکنجه کردن زندانیان بی دفاع از انتشار آمار دستگیر شدگان و اسامی آنها خوداری می کنند. در زیر اسامی تعدادی از دستگیر شدگان اخیر جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم منتشر می گردد. 1- محمد ميرزايي 26 ساله شغل ازاد چهارشنبه 14 مرداد در حوالي بهارستان بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص2- احمدرضا كابلي37 ساله شغل ازاد و متاهل چهارشنبه 14 مرداد در خيابان سيروس بازداشت و به اوين منتقل شده3- سينا مولايي 21 ساله ديپلم چهارشنبه 14 مرداد در حوالي بهارستان بازداشت و به كلانتري 160 منتقل و اكنون مكان نگهداري وي نامشخص4- فرهاد آقاجاني 23 ساله دانشجوي حسابداري چهارشنبه 14 مرداد جلوي درب مترو سعدي بازداشت و به اوين منتقل شده5- عليرضا كاشاني 25 ساله دانشجوي عمران چهارشنبه 14 مرداد در بهارستان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت و به كلانتري 160 و سپس به اوين منتقل شده6- آرمان كياني 27 ساله چهارشنبه 14 مرداد حوالي بهارستان بازداشت و به اوين منتقل شده
7- كاظم معصومي 31 ساله تكنسين آزمايشگاه دوشنبه 12 مرداد در ولي عصر بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص8- هادي جمشيدي مباركه 26 ساله دوشنبه 12 مرداد در ونك بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص9- بهروز جليلوند 25 ساله فوق ديپلم عمران دوشنبه 12 مرداد در ولي عصر بازداشت و به اوين منتقل شده10- افشين صادقي 20 ساله دانشجوي علوم اجتماعي دوشنبه 12 مرداد در ونك بازداشت و مكان نگهداري وي نامشخص
12- محمد حسين آذري 28 ساله ليسانس حقوق پنجشنبه 8 مرداد در هفت تير بازداشت و به كلانتري 148 منتقل و سپس به بند 240 اوين منتقل شده13- امين حسيني هاشم آبادي 27 ساله فوق ليسانس حسابداري پنجشنبه 8 مرداد در تخت طاووس بازداشت و به اوين منتقل شده14- پيمان احمدي 20 ساله دانشجو پنجشنبه 8 مرداد بازداشت و به اوين منتقل شده15- حامد عباسي 29 ساله ليسانس زبان پنجشنبه 8 مرداد در وتخت طاووس بازداشت و به اوين منتقل شده16- كيوان ابراهيم زاده 30 ساله ليسانس فيزيك پنجشنبه 8 مرداد حوالي مصلي توسط نيروهاي بسيج بازداشت و به اوين منتقل شده
17- مهدي سالكي پور جمعه 26 تير بازداشت و به اوين منتقل شده18- امير ناظريان 22 ساله جمعه 26 تير در انقلاب بازداشت و به اوين منتقل شده19- امير عباس زاده 23 ساله ليسانس مديريت جمعه 26 خرداد در انقلاب مورد ضرب و شتم لباس شخصي ها قرار گرفته و بازداشت و به كلانتري 148 منتقل و سپس به اوين منتقل شده
20- منصور خورشيدي 28 ساله فوق ديپلم برق پنجشنبه 18 تير در امير آباد بازداشت و به اوين منتقل شده21- حسن غفاري 24 ساله ليسانس جامعه شناسي پنجشنبه 18 تير بازداشت و به اوين منتقل شده22- يوسف كرمي 29 ساله شغل آزاد پنجشنه 18 تير در ولي عصر بازداشت و به اوين منتقل شده
23- كامران تقي پور 29 ساله ليسانس كامپيوتر پنجشنبه 18 تير در امير اباد بازداشت و به اوين منتقل شده
در پی بر ملا شدن جنایتهای هولناک ضد بشری در اردوگاه مرگ کهریزک و افشای نام مجریان این جنایت که در راس آن احمدرضا رادان و با دستورات قضائی سعید مرتضوی جنایتکار علیه بشریت به این نقاط انتقال داده می شدند و زندانیان بی دفاع در زیر شکنجه های ضد بشری به قتل می رسیدند. هر دو ارگان انتظامی و قضائی زیر نظر ولی فقیه رژیم علی خامنه ای عمل می کند .پس از افشا شدن جنایاتهای هولناک، خامنه ای شتاب زده شخصا دستور بستن آن را تحت عنوان غیر استاندارد بودن داد تا آثار جرم محو و دامنگیر آنها نشود. دستگاه تبلیغاتی رژیم از چند روز پیش از دادستان کل کشور تا ارکانهای دیگر سعی در فریب افکار عمومی دارند و قصد دارد این جنایت را در حد احمدی مقدم و زندان کهریزک حفظ کنند. در حالی که جنایتهای ضد بشری محدود به اردوگاه مرگ کهریزک نمی شود. جنایتها که بطور سیستماتیک و مستمر در بند 209 ،240، 241 زیر زمین بند 7 زندان اوین ، زیر زمین وزارت کشور، زندان گوهردشت کرج،آگاهی شاپور تهران که اعمال ضد بشری در آنجا بدون ذره ای وقفه ادامه دارد،کلانتری 148،بازداشتگاه اطلاعات سپاه پاسداران، ستاد پیگیری وزارت اطلاعات ،زندان قزل حصار ،بند الف –ط اصفهان و صدها محل دیگر که در کشور بدون لحظه ای وقفه شکنجه و قتل ادامه دارد.برای روشن شدن حقایق، لازم است که یک هیئت تحقیق بین المللی جهت تحقیق و بررسی جنایتهای انجام شده و مشخص کردن آمرین و عاملین آن تشکیل و اعزام شود.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،جنایتهای ضد بشری مانند قتل زیر شکنجه های وحشیانه،شکنجه های سیستماتیک ،بی اطلاع نگه داشتن خانواده ها از وضعیت و شرایط عزیزانشان ، پرونده سازی دروغین ،گرفتن اعترافات تلویزیونی در زیر شکنجه و ادامه بازداشت زندانیان سیاسی را محکوم می کند ، از مراجع بین المللی برای رسیدگی به جنایتهای ضد بشری خواستار ارسال پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد است.
*****
علی لاريجانی: صحت و سقم نامه کروبی بررسی شود
علی لاريجانی: صحت و سقم نامه کروبی بررسی شود
جام جم آنلاين: رئيس مجلس با اشاره به نامه کروبی به هاشمی رفسنجانی و طرح برخی مسائل در اين نامه گفت: «کميته ويژه مجلس پس از اغتشاشات مسائل را بررسی کرد و بايد صحت و سقم مسائل مطرح شده را ديد».
علی لاريجانی رئيس مجلس شورای اسلامی صبح امروز دوشنبه به مناسب روز خبرنگار با خبرنگاران پارلمانی نشست صميمی داشت و مشکلات و اظهارات خبرنگاران را در زمينه های مختلف گوش داد.
لاريجانی پس از بيان نقطه نظرات خبرنگاران درخصوص نامه کروبی به هاشمی رفسنجانی گفت: «کميته ويژه مجلس که پس از قضايای اخير در مجلس تشکيل شد بررسیهای لازم را انجام داد و مسايلی که مطرح شده بايد صحت و يا سقم آن را ديد».
وی افزود: «کميته ويژه مجلس بررسی جامعی را انجام داده و ما بايد گزارش آن را بررسی کنيم».
لاريجانی تاکيد کرد: «مجلس شورای اسلامی از روزهای اول بوجود آمدن اين قضايا بخصوص از زمان حادثه کوی دانشگاه به اين مسائل توجه کرد. همچنين ما به مسائل بازداشتگاهها توجه خاصی داشتيم. اين کميته فعال است و در چارچوب قانون به کار خود ادامه میدهد».
رئيس مجلس با اشاره به اظهارات يکی ديگر از خبرنگاران که بازداشت تعدادی از خبرنگاران را مطرح کرده بود، گفت: «ما موضوع خبرنگاران بازداشتی را پيگيری میکنيم و به کميته ويژه مجلس يادآوری خواهم کرد».
لاريجانی همچنين با اشاره به اظهارات يکی ديگر از خبرنگاران در خصوص عدم اجرای قانون مشاغل سخت و زيان آور برای خبرنگاران توسط سازمان تامين اجتماعی و تفسيرهای متفاوت اين سازمان از قانون گفت: «اينجانب از جواد آرين منش نايب رئيس کميسيون فرهنگی مجلس میخواهم تا با دعوت از مسئولين سازمان تامين اجتماعی در جلسه اين کميسيون و ديگر مسئولين اين موضوع را پيگيری کرده و قانون را اجرا کنند».
وی افزود: «طرح جامعی درخصوص اطلاع رسانی و خبررسانی در مجلس در حال تدوين است و ما قبول داريم که يک به هم ريختگی در اين زمينه وجود دارد و بايد مشکلات را رفع کرد».
لاريجانی با اشاره به اظهارات يکی ديگر از خبرنگاران که خواستار پيگيری لاريجانی و برادارانش برای آزادی مصطفی تاج زاده و سعيد حجاريان شده بود، گفت: «اينکه شما میگوييد ما سه برادر پنجشنبهها مسائل کشور را تحليل میکنيم بايد بگويم که ما ۵ برادر هستيم و نمیدانم که شما از کجا میدانيد که ما برادران مینشينيم شرايط کشور را تحليل میکنيم. ما مسائل بوجود آمده را پيگيری کرديم و پيگير اين مسائل هستيم و اميدواريم مشکلات حل شود».
لاريحانی در ابتدای سخنان خود به اهميت رسانهها و وظايف خطير خبرنگاران در کشور اشاره کرد و همچنين وقايع بوجود آمده بعد از انتخابات در کشور را يادآور شد و وظايف رسانهها در اين شرايط را تشريح کرد.
علی لاريجانی رئيس مجلس شورای اسلامی صبح امروز دوشنبه به مناسب روز خبرنگار با خبرنگاران پارلمانی نشست صميمی داشت و مشکلات و اظهارات خبرنگاران را در زمينه های مختلف گوش داد.
لاريجانی پس از بيان نقطه نظرات خبرنگاران درخصوص نامه کروبی به هاشمی رفسنجانی گفت: «کميته ويژه مجلس که پس از قضايای اخير در مجلس تشکيل شد بررسیهای لازم را انجام داد و مسايلی که مطرح شده بايد صحت و يا سقم آن را ديد».
وی افزود: «کميته ويژه مجلس بررسی جامعی را انجام داده و ما بايد گزارش آن را بررسی کنيم».
لاريجانی تاکيد کرد: «مجلس شورای اسلامی از روزهای اول بوجود آمدن اين قضايا بخصوص از زمان حادثه کوی دانشگاه به اين مسائل توجه کرد. همچنين ما به مسائل بازداشتگاهها توجه خاصی داشتيم. اين کميته فعال است و در چارچوب قانون به کار خود ادامه میدهد».
رئيس مجلس با اشاره به اظهارات يکی ديگر از خبرنگاران که بازداشت تعدادی از خبرنگاران را مطرح کرده بود، گفت: «ما موضوع خبرنگاران بازداشتی را پيگيری میکنيم و به کميته ويژه مجلس يادآوری خواهم کرد».
لاريجانی همچنين با اشاره به اظهارات يکی ديگر از خبرنگاران در خصوص عدم اجرای قانون مشاغل سخت و زيان آور برای خبرنگاران توسط سازمان تامين اجتماعی و تفسيرهای متفاوت اين سازمان از قانون گفت: «اينجانب از جواد آرين منش نايب رئيس کميسيون فرهنگی مجلس میخواهم تا با دعوت از مسئولين سازمان تامين اجتماعی در جلسه اين کميسيون و ديگر مسئولين اين موضوع را پيگيری کرده و قانون را اجرا کنند».
وی افزود: «طرح جامعی درخصوص اطلاع رسانی و خبررسانی در مجلس در حال تدوين است و ما قبول داريم که يک به هم ريختگی در اين زمينه وجود دارد و بايد مشکلات را رفع کرد».
لاريجانی با اشاره به اظهارات يکی ديگر از خبرنگاران که خواستار پيگيری لاريجانی و برادارانش برای آزادی مصطفی تاج زاده و سعيد حجاريان شده بود، گفت: «اينکه شما میگوييد ما سه برادر پنجشنبهها مسائل کشور را تحليل میکنيم بايد بگويم که ما ۵ برادر هستيم و نمیدانم که شما از کجا میدانيد که ما برادران مینشينيم شرايط کشور را تحليل میکنيم. ما مسائل بوجود آمده را پيگيری کرديم و پيگير اين مسائل هستيم و اميدواريم مشکلات حل شود».
لاريحانی در ابتدای سخنان خود به اهميت رسانهها و وظايف خطير خبرنگاران در کشور اشاره کرد و همچنين وقايع بوجود آمده بعد از انتخابات در کشور را يادآور شد و وظايف رسانهها در اين شرايط را تشريح کرد.
*****
لسآنجلس تایمز:
تسویه حساب در وزارت اطلاعات به سود طرفداران احمدینژاد
سایت دولتی تابناک - كدخبر: ۵۸۹۸۹
سرویس بینالملل «تابناک»ـ تغییر چندین تن از مدیران با سابقه وزارت اطلاعات در ایران، این ظن را در محافل سیاسی پدید آورده است که مدیران خوشنام و با تجربه وزارت اطلاعات، به خاطر طرفداری نکردن از رئیسجمهور احمدینژاد و حمایت از رقیب وی، میرحسین موسوی دچار تسویه حساب سیاسی شدهاند.
«لس آنجلس تایمز»، در گزارشی با طرح موضوع بالا نوشت: وزارت اطلاعات ایران، هیچگاه از زمان تأسیسش این گونه در معرض تسویه حساب قرار نگرفته و به نظر میرسد، این تسویه بدین خاطر انجام شده تا مدیرانی طرفدار دولت و رئیسجمهور احمدینژاد جایگزین شوند. البته بر پایه این گزارش، علت برکناری محسنی اژهای از وزارت اطلاعات نیز مخالفت وی با پخش اعترافات بازداشت شدگان رخدادهای اخیر بوده است.
در ادامه این گزارش آمده است: این تغییرات گسترده در مهمترین نهاد امنیتی ایران، اختلافات بین مقامات امنیتی ایرانی درباره مسائل اتفاقات افتاده پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران را نشان میدهد؛ تسویه حسابی که از زمان انقلاب تاکنون سابقه نداشته و حتی آیتالله خمینی از مقامات سرویس امنیتی رژیم شاه استفاده کرده است.
«لس آنجلس تایمز» در ادامه، با استناد به نامهای که حسن یونسی، پسر وزیر سابق اطلاعات ایران، در وبلاگ خود نوشته است، میگوید: این برنامهها در واقع یک پروژه تسویه حساب سیاسی بی سابقه در وزارت اطلاعات است.
این تحلیل روزنامه آمریکایی درباره تغییرات در وزارت اطلاعات به برکناری حاج حبیبالله، معاون اطلاعات داخلی، دکتر فیروزآبادی معاون فنآوری اطلاعات و برکناری احتمالی منصوریزاده، معاون پارلمانی این وزارتخانه اشاره دارد.
به نظر میرسد، حذف و مخالفت با هر نیرویی در درون نظام که مخالف اقدامات و تحلیلهای دولت کنونی است، روند خطرناکی است که به هیچ وجه نمیتوان پایان خوشی را برای آن متصور شد.
همچنین اگر تحلیل لس آنجلس تایمز درباره برخورد سیاسی و یا تسویه حساب سیاسی در وزارت اطلاعات درست باشد، باید گفت به بیراههای گام نهادهایم که پایان آن تبدیل برخی نیروهای خودی انقلاب، اما مخالف اقدامات دولت، به عنوان اپوزیسیون درون نظام است؛ اپوزیسیونی که تنها وجه اپوزیسیون بودنش «مخالفت با اقدامات دولت کنونی» است ـ که البته برخی با اهداف خاصی در پی «مخالف نظام» جلوه دادن آنها هستند.
و در پایان باید یادآور شد که مجلس شورای اسلامی نیز باید بیش از پیش خود را ناظر بر عملکرد دولت در عزل و نصبهای آینده بداند و از ریزش بیشتر نیروهای نظام تنها به خاطر نداشتن تحلیلهای مشابه جلوگیری کند.
لسآنجلس تایمز:
تسویه حساب در وزارت اطلاعات به سود طرفداران احمدینژاد
سایت دولتی تابناک - كدخبر: ۵۸۹۸۹
سرویس بینالملل «تابناک»ـ تغییر چندین تن از مدیران با سابقه وزارت اطلاعات در ایران، این ظن را در محافل سیاسی پدید آورده است که مدیران خوشنام و با تجربه وزارت اطلاعات، به خاطر طرفداری نکردن از رئیسجمهور احمدینژاد و حمایت از رقیب وی، میرحسین موسوی دچار تسویه حساب سیاسی شدهاند.
«لس آنجلس تایمز»، در گزارشی با طرح موضوع بالا نوشت: وزارت اطلاعات ایران، هیچگاه از زمان تأسیسش این گونه در معرض تسویه حساب قرار نگرفته و به نظر میرسد، این تسویه بدین خاطر انجام شده تا مدیرانی طرفدار دولت و رئیسجمهور احمدینژاد جایگزین شوند. البته بر پایه این گزارش، علت برکناری محسنی اژهای از وزارت اطلاعات نیز مخالفت وی با پخش اعترافات بازداشت شدگان رخدادهای اخیر بوده است.
در ادامه این گزارش آمده است: این تغییرات گسترده در مهمترین نهاد امنیتی ایران، اختلافات بین مقامات امنیتی ایرانی درباره مسائل اتفاقات افتاده پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران را نشان میدهد؛ تسویه حسابی که از زمان انقلاب تاکنون سابقه نداشته و حتی آیتالله خمینی از مقامات سرویس امنیتی رژیم شاه استفاده کرده است.
«لس آنجلس تایمز» در ادامه، با استناد به نامهای که حسن یونسی، پسر وزیر سابق اطلاعات ایران، در وبلاگ خود نوشته است، میگوید: این برنامهها در واقع یک پروژه تسویه حساب سیاسی بی سابقه در وزارت اطلاعات است.
این تحلیل روزنامه آمریکایی درباره تغییرات در وزارت اطلاعات به برکناری حاج حبیبالله، معاون اطلاعات داخلی، دکتر فیروزآبادی معاون فنآوری اطلاعات و برکناری احتمالی منصوریزاده، معاون پارلمانی این وزارتخانه اشاره دارد.
به نظر میرسد، حذف و مخالفت با هر نیرویی در درون نظام که مخالف اقدامات و تحلیلهای دولت کنونی است، روند خطرناکی است که به هیچ وجه نمیتوان پایان خوشی را برای آن متصور شد.
همچنین اگر تحلیل لس آنجلس تایمز درباره برخورد سیاسی و یا تسویه حساب سیاسی در وزارت اطلاعات درست باشد، باید گفت به بیراههای گام نهادهایم که پایان آن تبدیل برخی نیروهای خودی انقلاب، اما مخالف اقدامات دولت، به عنوان اپوزیسیون درون نظام است؛ اپوزیسیونی که تنها وجه اپوزیسیون بودنش «مخالفت با اقدامات دولت کنونی» است ـ که البته برخی با اهداف خاصی در پی «مخالف نظام» جلوه دادن آنها هستند.
و در پایان باید یادآور شد که مجلس شورای اسلامی نیز باید بیش از پیش خود را ناظر بر عملکرد دولت در عزل و نصبهای آینده بداند و از ریزش بیشتر نیروهای نظام تنها به خاطر نداشتن تحلیلهای مشابه جلوگیری کند.
*****
نقش مخرب روسیه درتقویت رژیم و خشم مردم
سایت دیپلماسی ایرانی: سرمقاله روزنامه روسى اویسیمایا گازیتا که خبرگزارى نووستى نيز آن را منتشر کرده که در آن توصيه هایى به مسکو مبنى بر عدم دخالت در امور داخلى ايران کرده و هم زمان از منافع کمپانى هاى روسى از ايران گفته است. غیبت نمایندگان مجلس از مراسم تحلیف احمدی نژاد در روز چهارشنبه 14 مرداد، سوژه تحلیلی برخی روزنامهها شده است. غیبتی که به دلیل اعتراض روند انتخابات انجام شد و بسیاری آن را به رفتار دولت در اتفاقات پس از انتخابات نیز مرتبط میدانند. از جمله این تحلیلگران روزنامههای روسی هستند. از جمله روزنامه نیز اویسیمایا گازیتا که بخش سرمقاله خود را در روز شنبه 8 اوت به همین موضوع اختصاص داده و خبرگزاری نووستی هم آن را منتشر کرده است. در این سرمقاله آمده است، در مراسم تحلیف محمود احمدی نژاد رئیس جمهور منتخب ایران، 240 نفر از 290 نماینده مجلس حضور داشتند.
در سالن مجلس از میرحسین موسوی رهبر مخالفان دولت ایران و علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام خبری نبود. افرادی که مراسم تحلیف او را تحریم کردند تا بیش از پیش اختلاف احمدی نژاد با چهرههای مخالف ولی شاخص نظام ایران مشخص شود.
به نوشته این روزنامه، در بین قدرت های جهانی نیز در درک اوضاع داخلی در ایران وحدت نظر وجود ندارد. مقامهای امریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و ایتالیا تصمیم گرفتند که به احمدی نژاد پیروزی در انتخابات راتبریک نگویند اما با این حال برخی از اعضای اتحادیه اروپا از برخورد چکشی با ایران ناخرسندند.
خود احمدی نژاد دوره دوم چهارساله ریاست جمهوری خود را به عنوان آغاز تغییراتی بزرگ برای کشور توصیف کرده است. گرچه برخی کارشناسان انتظار چرخشی شدید و جدی در رویکرد احمدی نژاد را ندارند.
الکسی ارباتوف کارشناس انستیتو اقتصاد جهانی و روابط بین الملل آکادمی علوم روسیه در این باره میگوید، محبوبیت احمدی نژاد پایین آمده و سیاست وی کشور را به بن بست کشانده است. اما او خط مشی خود را تغییر نمی دهد، به ویژه که پشت سر خود نیروهای توانمندی را میبیند که در حمایت از او ایستادهاند.
اما با این حال الکسی ارباتوف غیر ممکن نمی داند که نیروهای میانه رو که سعی دارند سیاستهای کنونی تهران را تغییر دهند، بخواهند احمدی نژاد را عقب بزنند.
در ادامه این سرمقاله آمده است، برای مسکو شاید بهتر باشد بدون اینکه منتظر چنین اتفاقی باشد، سیاست خود را تصحیح کند. چرا که به نظر می رسد تصور این که ایران قدرتی منطقه ای است و روسیه می تواند از آن به عنوان برگ برنده در روابط با غرب استفاده کند، اشتباه باشد! در حقیقت این طور از آب درآمد که ایران از روسیه استفاده می کند تا بین گروه 1+5 که سعی دارد به طور مسالمت آمیز نگرانی های جامعه جهانی در رابطه با راستای برنامه هسته ای ایران را برطرف کند، شکاف ایجاد کند.
تصحیح سیاست مسکو بدین معنا نیست که باید روابط با ایران را قطع کند، چرا که ایران باید به عنوان یک شریک مهم باقی بماند. طبق اطلاعات رسمی، از سال 2000 در مبادلات تجاری روسیه و ایران گرایش صعودی دیده می شود و حجم معاملات بیش از پنج برابر شده است.
هرچند رقم مبادلات تجاری در سال گذشته با نسبتی نزولی به 7/3 میلیارد دلار رسیده، اما مشخص است که در توسعه روابط با ایران چندین موسسه بزرگ روسی که قراردادهایی با ایران دارند، منفعت میبرند از جمله موسسه دولتی صادرات دفاعی روس ابارون اکسپورت، اپراتور تلفن همراه مگافون، کارخانه ساخت خودروهای سنگین کاماز، شرکتهای هواپیماسازی، موسسه اتمی اتم استروی اکسپورت و گازپروم.
نویسنده این مقاله در ادامه چنین ارزیابی میکند که بهتر است سیاستی مستمر و اصولیتر از سوی مسکو در رابطه با ایران در چارچوب حل مسائل استراتژیک روسیه گنجانه شود، از جمله ممانعت از گسترش سلاح هستهای و همزمان منتفی ساختن امکان توسل به زور علیه ایران.
روزنامه نیزاویسیمایا گازیتا در انتها به دولت روسیه توصیه میکند که نباید در امور داخلی ایران دخالت کند، اما تکیه بر روابط شخصی با احمدی نژاد نیز نتیجه نمی دهد. شاید توسعه تماس با نیروهایی که بیشتر میانه رو هستند و تقویت فشار بین المللی بر تهران، بیشتر به نفع مردم ایران و روسیه باشد. رویدادهای اخیر ایران زمانی که مخالفین احمدی نژاد فریاد "مرگ بر روسیه" سر می دادند، نشان می دهد که در بین بخش قابل توجهی از مردم ایران نقش مسکو به عنوان متحد دولت احمدی نژاد چندان مورد قبول قرار نگرفته است.
در سالن مجلس از میرحسین موسوی رهبر مخالفان دولت ایران و علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام خبری نبود. افرادی که مراسم تحلیف او را تحریم کردند تا بیش از پیش اختلاف احمدی نژاد با چهرههای مخالف ولی شاخص نظام ایران مشخص شود.
به نوشته این روزنامه، در بین قدرت های جهانی نیز در درک اوضاع داخلی در ایران وحدت نظر وجود ندارد. مقامهای امریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و ایتالیا تصمیم گرفتند که به احمدی نژاد پیروزی در انتخابات راتبریک نگویند اما با این حال برخی از اعضای اتحادیه اروپا از برخورد چکشی با ایران ناخرسندند.
خود احمدی نژاد دوره دوم چهارساله ریاست جمهوری خود را به عنوان آغاز تغییراتی بزرگ برای کشور توصیف کرده است. گرچه برخی کارشناسان انتظار چرخشی شدید و جدی در رویکرد احمدی نژاد را ندارند.
الکسی ارباتوف کارشناس انستیتو اقتصاد جهانی و روابط بین الملل آکادمی علوم روسیه در این باره میگوید، محبوبیت احمدی نژاد پایین آمده و سیاست وی کشور را به بن بست کشانده است. اما او خط مشی خود را تغییر نمی دهد، به ویژه که پشت سر خود نیروهای توانمندی را میبیند که در حمایت از او ایستادهاند.
اما با این حال الکسی ارباتوف غیر ممکن نمی داند که نیروهای میانه رو که سعی دارند سیاستهای کنونی تهران را تغییر دهند، بخواهند احمدی نژاد را عقب بزنند.
در ادامه این سرمقاله آمده است، برای مسکو شاید بهتر باشد بدون اینکه منتظر چنین اتفاقی باشد، سیاست خود را تصحیح کند. چرا که به نظر می رسد تصور این که ایران قدرتی منطقه ای است و روسیه می تواند از آن به عنوان برگ برنده در روابط با غرب استفاده کند، اشتباه باشد! در حقیقت این طور از آب درآمد که ایران از روسیه استفاده می کند تا بین گروه 1+5 که سعی دارد به طور مسالمت آمیز نگرانی های جامعه جهانی در رابطه با راستای برنامه هسته ای ایران را برطرف کند، شکاف ایجاد کند.
تصحیح سیاست مسکو بدین معنا نیست که باید روابط با ایران را قطع کند، چرا که ایران باید به عنوان یک شریک مهم باقی بماند. طبق اطلاعات رسمی، از سال 2000 در مبادلات تجاری روسیه و ایران گرایش صعودی دیده می شود و حجم معاملات بیش از پنج برابر شده است.
هرچند رقم مبادلات تجاری در سال گذشته با نسبتی نزولی به 7/3 میلیارد دلار رسیده، اما مشخص است که در توسعه روابط با ایران چندین موسسه بزرگ روسی که قراردادهایی با ایران دارند، منفعت میبرند از جمله موسسه دولتی صادرات دفاعی روس ابارون اکسپورت، اپراتور تلفن همراه مگافون، کارخانه ساخت خودروهای سنگین کاماز، شرکتهای هواپیماسازی، موسسه اتمی اتم استروی اکسپورت و گازپروم.
نویسنده این مقاله در ادامه چنین ارزیابی میکند که بهتر است سیاستی مستمر و اصولیتر از سوی مسکو در رابطه با ایران در چارچوب حل مسائل استراتژیک روسیه گنجانه شود، از جمله ممانعت از گسترش سلاح هستهای و همزمان منتفی ساختن امکان توسل به زور علیه ایران.
روزنامه نیزاویسیمایا گازیتا در انتها به دولت روسیه توصیه میکند که نباید در امور داخلی ایران دخالت کند، اما تکیه بر روابط شخصی با احمدی نژاد نیز نتیجه نمی دهد. شاید توسعه تماس با نیروهایی که بیشتر میانه رو هستند و تقویت فشار بین المللی بر تهران، بیشتر به نفع مردم ایران و روسیه باشد. رویدادهای اخیر ایران زمانی که مخالفین احمدی نژاد فریاد "مرگ بر روسیه" سر می دادند، نشان می دهد که در بین بخش قابل توجهی از مردم ایران نقش مسکو به عنوان متحد دولت احمدی نژاد چندان مورد قبول قرار نگرفته است.
*****
چه کسانی ننگ همکاری با کابینه کودتا را میپذیرند؟
جنبش راه سبز: کودتای سرخ اوایل هفته آینده منتشر خواهد شد. ناگفته پیداست که با توجه به وقایعی که به روی کار آمدن این دولت منتهی شد، کسانی که ننگ حضور در این کابینه را بپذیرند، آشکارا دشمنی خود را با نهضت سبز مردم اعلام کردهاند و مطرود تودههای خشمگین از تقلب بزرگ 22خرداد و خشونتهای پس از آن خواهند بود. اما چه کسانی برای دستیابی به قدرتی سست و لرزان، چنین ننگی را پذیرا خواهند شد؟
بیشک اکثریت قریب به اتفاق بدنه کارشناسی و نخبگان کشور، حاضر نیستند با دولت کودتا همکاری کنند. حتی آنها که با وجود داشتن انتقاد از احمدینژاد، حاضر شدند با دولت نهم همکاری کنند تا کشور به بحران کشیده نشود، امروز دیگر حاضر نیستند در کابینه رئیس دولتی که با تقلب انتخاب شده و با ریختن خون جوانان تثبیتش کردهاند، حضور یابند.
روحانیان راستگرایی که سرنوشت پورمحمدی و اژهای را دیدهاند، مدیران کارشناسی که گفتههای واپسین دانشجعفری و مظاهری را خواندند، حتی آرمانگرایان تندروی راست که از عاقبت کار صفار هرندی خبردار شدند و یا دلسوزانی که در هر حوزهای، خرابی کارها را به رهبر گزارش دادند و نتیجهاش را چشیدند، کدامیک از آنها حاضرند بار دیگر زیر بار ننگ همکاری با دولت کودتا بروند؟
اما اگر این طیف بزرگ نخبگان به کابینه کودتا نروند، چه کسانی جای آنها را پر خواهند کرد؟
حلقه اول، همنشینان رییس دولت کودتا
همکلاسیهای دوران دانشجویی، همکاران دوران فرمانداری و استانداری در استان اردبیل و چند نفر دیگر که هنوز دلیل و محل آشنایی آنان با رییس دولت کودتا مشخص نیست، حلقه اول یاران وی را تشکیل میدهند. افرادی چون اسفندیار رحیممشایی، صادق محصولی، علی سعیدلو، مجتبی ثمره هاشمی، مسعود زریبافان، غلامحسین الهام، جواد شمقدری، پرویز فتاح، مهدی کلهر، علیاکبر جوانفکر، غلامرضا شیخالاسلام و چندنفر دیگر که هر یک به نحوی در شکلگیری دولت کودتا سهیم بودهاند و حالا نیز در ترکیب کابینه، در هر جا رییس دولت کودتا بخواهد، برای خدمتگزاری حاضرند؛ چنانکه جواد شمقدری چند روز قبل گفته بود: در مقام جاروکش دولت کودتا هم آماده به خدمت است. عداوت ددمنشانه این حلقه با جنبش سبز، از روز روشنتر است و اگر اتفاق خاصی نیفتد، به نظر میرسد حتی اگر سهمی دندانگیر و حضوری قابل توجه در مجموعه دولت نصیبشان نشود، همچنان همسو با جریان حاکم به حیات سیاسی خود ادامه خواهند داد.
اعضای شاخص احزاب حامی کودتا
اعضای ارشد دو گروه اصلی حامی احمدینژاد در انتخابات که به «احمدینژادیها» مشهورند، یعنی جمعیت ایثارگران و رهپویان انقلاب که چند عضو مشترک نیز دارند و در مجلس هم فراکسیون انقلاب را راهاندازی کردهاند، از جمله افرادی هستند که بعید نیست ننگ حضور در ترکیب کابینه به عنوان وزیر و یا در مجموعه دولت و سازمانهای تابع را بپذیرند. چهرههایی چون حسین فدایی، علیرضا زاکانی، پرویز سروری، حمید رسایی، علیاصغر زارعی و ... از جمله این افراد هستند که از ابتدا با احمدینژاد عهد اخوت بستهاند و علاوه بر اینکه ننگ همراهی با دولت کودتا را به جان خریدهاند، برخی از آنان همچون حسین فدایی خود مستقیما" در جریان سرکوب مردم معترض شرکت داشته و در بازجویی از اسیران نهضت سبز نقشهای کلیدی ایفا کردهاند.
چهرههای امنیتی و مباشران سرکوب
گروه سومی که حضورشان در دولت کودتا قطعی است، اعضای ارشد دستگاه اطلاعات موازی و چهرههای امنیتی بدنام طرد شده از سوی بدنه وزارت اطلاعات و برخی چهرههای بدنام نظامی هستند؛ افرادی که این روزها با سرپرستی مستقیم احمدینژاد بر وزارت اطلاعات، مشغول پاکسازی چهرههای مستقل از مجموعه این وزارتخانهاند. از چهرههای شاخص این طیف میتوان به حسین طائب فرمانده فعلی نیروی مقاومت بسیج، احمد سالک رییس سابق سازمان گزینش، روحالله حسینیان رییس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سردار محمد رویانیان رییس پلیس راهور ناجا، سردار احمدیمقدم فرمانده ناجا، احمدرضا رادان جانشین فرمانده ناجا و ... اشاره کرد. این طیف احتمالا در دولت کودتایی دهم بخشهایی چون وزارت اطلاعات، وزارت کشور و برخی بخشهای مهم دولت را که قرار است به شکل امنیتی مدیریت شوند، هدایت خواهند کرد.
چهرههای رسانهای حامی کودتا
مدیران رسانههای حامی دولت کودتا هم از سفره تنعم این دولت بهرهمند میشوند و پاداش خوشخدمتیهایشان را میگیرند. شنیده شده که مدیرعامل خبرگزاری ایرنا به پاس خوشخدمتیهایش مهیای سفر به چین میشود تا سفیر دولت کودتا در پکن باشد و مدیرعامل خبرگزاری فارس، تریبون اصلی کودتاچیان، هم در انتظار تصمیم رییس دولت است تا مزد تلاشهای شبانهروزی خود برای یافتن یا بافتن ارتباطات مخوف میان نهضت مستقل مردم با عوامل بیگانه را از رییس دولت کودتا دریافت کند. مهرداد بذرپاش، مدیرعامل گروه خودروسازی سایپا و مدیر روزنامه یکسره دروغپرداز وطن امروز که اخیرا به عنوان رییس سازمان ملی جوانان منصوب شده بود، نیز هرچند به حلقه اول یاران رییس دولت کودتا نزدیک است، اما طی یک سال گذشته بیشتر به واسطه فعالیتهای رسانهای روزنامهاش در صدر اخبار بوده است. وطن امروز در طول انتخابات دهم یکی از مهمترین تریبونهای دولت کودتا برای تخریب چهرههای ملی و انقلابی بود و این عملکرد مطمئنا در دولت کودتا بیپاداش نخواهد ماند.
حلقه شاگردان مصباح؛ حامیان حکومت اسلامی
گروه دیگری که در شکلگیری دولت کودتا نقش داشته و پس از کودتای 22خرداد نیز به صورت روزانه در حال تئوریزه کردن مبحث مشروعیت الهی قدرت در حکومت اسلامی و رد نقش مردم در مشروعیت بخشی به حاکمیت بودهاند، شاگردان محمدتقی مصباح یزدی مروج اصلی خشونت در دوران اصلاحات هستند. چهرههایی چون قاسم روانبخش، مرتضی آقاتهرانی، سقای بی ریا و ... نیز از دیگر افرادی هستند که احتمالا" نقشهایی را در میان وزیران بهعهده خواهند گرفت.
نمایش جوانگرایی و دروغ بزرگی به اسم وزیر زن
در روزهای اخیر بسیاری از رسانههای حامی کودتا از جهش بزرگ در تعداد جوانان حاضر در ترکیب وزرای کابینه سخن گفتهاند. حتی یکی از مشاوران رییس دولت کودتا گفته بود بهترین حالت این است که وزیران کابینه در سنی مابین 30 تا 40 سال باشند. گفته میشود این سخنان بخشی از برنامه جدید کودتاچیان برای اعفال تودههای مردم است. آنان از منفور بودن بسیاری از چهرههای شاخص جریان کودتا در میان قشرهای مختلف مردم آگاهند و بنابراین میخواهند با معرفی چهرههای جوان گمنام، که اکثرا اعضای بسیج دانشجویی تازه فارغ از تحصیل در دانشگاهها هستند و نیز برخی نیروهای جدید دستگاه امنیتی دولت که اکثرا در سپاه و بسیج مشغول بودهاند، آنها و همچنین برخی شاگردان موسسه مصباح در قم را به عنوان وزیران کابینه وارد گود قدرت کنند.
اما این جز نمایشی برای فریب افکار عمومی نخواهد بود چراکه این وزیران جوان اختیاری از خود نخواهند داشت، بلکه تنها به مثابه ظاهری جوان برای دولت ایفای نقش میکنند، در حالی که باطن ماجرا همان است که بود و تصمیمگیران دولت همان چهرههای بدنامی هستند که در پشت پرده همچنان به فعالیتهای خود در بخشهای مختلف دولت ادامه میدهند.
استفاده از وزیر زن دیگر نعل وارونهی دولت کودتا است تا از خود چهرهای مدرن و امروز ارائه کند، در حالی که حنای این دولت دیگر رنگی ندارد و با وزیر شدن یک یا دو زن که حتی خود به برابری حقوق زنان و مردان باور ندارند، ننگ ستیز با زنان طی 4سال اخیر از خاطره جمعی جامعه پاک نمیشود. فکر واقعی حاکم بر این دولت، در موضوع حقوق زنان، همان است که زن الهام دیروز گفت و حرف هم حرف او نیست، حرف مصباح و یزدی و علمای متحجر حوزه است که هنوز هم از شنیدن واژه تحجر به خود میلرزند.
جنبش راه سبز: کودتای سرخ اوایل هفته آینده منتشر خواهد شد. ناگفته پیداست که با توجه به وقایعی که به روی کار آمدن این دولت منتهی شد، کسانی که ننگ حضور در این کابینه را بپذیرند، آشکارا دشمنی خود را با نهضت سبز مردم اعلام کردهاند و مطرود تودههای خشمگین از تقلب بزرگ 22خرداد و خشونتهای پس از آن خواهند بود. اما چه کسانی برای دستیابی به قدرتی سست و لرزان، چنین ننگی را پذیرا خواهند شد؟
بیشک اکثریت قریب به اتفاق بدنه کارشناسی و نخبگان کشور، حاضر نیستند با دولت کودتا همکاری کنند. حتی آنها که با وجود داشتن انتقاد از احمدینژاد، حاضر شدند با دولت نهم همکاری کنند تا کشور به بحران کشیده نشود، امروز دیگر حاضر نیستند در کابینه رئیس دولتی که با تقلب انتخاب شده و با ریختن خون جوانان تثبیتش کردهاند، حضور یابند.
روحانیان راستگرایی که سرنوشت پورمحمدی و اژهای را دیدهاند، مدیران کارشناسی که گفتههای واپسین دانشجعفری و مظاهری را خواندند، حتی آرمانگرایان تندروی راست که از عاقبت کار صفار هرندی خبردار شدند و یا دلسوزانی که در هر حوزهای، خرابی کارها را به رهبر گزارش دادند و نتیجهاش را چشیدند، کدامیک از آنها حاضرند بار دیگر زیر بار ننگ همکاری با دولت کودتا بروند؟
اما اگر این طیف بزرگ نخبگان به کابینه کودتا نروند، چه کسانی جای آنها را پر خواهند کرد؟
حلقه اول، همنشینان رییس دولت کودتا
همکلاسیهای دوران دانشجویی، همکاران دوران فرمانداری و استانداری در استان اردبیل و چند نفر دیگر که هنوز دلیل و محل آشنایی آنان با رییس دولت کودتا مشخص نیست، حلقه اول یاران وی را تشکیل میدهند. افرادی چون اسفندیار رحیممشایی، صادق محصولی، علی سعیدلو، مجتبی ثمره هاشمی، مسعود زریبافان، غلامحسین الهام، جواد شمقدری، پرویز فتاح، مهدی کلهر، علیاکبر جوانفکر، غلامرضا شیخالاسلام و چندنفر دیگر که هر یک به نحوی در شکلگیری دولت کودتا سهیم بودهاند و حالا نیز در ترکیب کابینه، در هر جا رییس دولت کودتا بخواهد، برای خدمتگزاری حاضرند؛ چنانکه جواد شمقدری چند روز قبل گفته بود: در مقام جاروکش دولت کودتا هم آماده به خدمت است. عداوت ددمنشانه این حلقه با جنبش سبز، از روز روشنتر است و اگر اتفاق خاصی نیفتد، به نظر میرسد حتی اگر سهمی دندانگیر و حضوری قابل توجه در مجموعه دولت نصیبشان نشود، همچنان همسو با جریان حاکم به حیات سیاسی خود ادامه خواهند داد.
اعضای شاخص احزاب حامی کودتا
اعضای ارشد دو گروه اصلی حامی احمدینژاد در انتخابات که به «احمدینژادیها» مشهورند، یعنی جمعیت ایثارگران و رهپویان انقلاب که چند عضو مشترک نیز دارند و در مجلس هم فراکسیون انقلاب را راهاندازی کردهاند، از جمله افرادی هستند که بعید نیست ننگ حضور در ترکیب کابینه به عنوان وزیر و یا در مجموعه دولت و سازمانهای تابع را بپذیرند. چهرههایی چون حسین فدایی، علیرضا زاکانی، پرویز سروری، حمید رسایی، علیاصغر زارعی و ... از جمله این افراد هستند که از ابتدا با احمدینژاد عهد اخوت بستهاند و علاوه بر اینکه ننگ همراهی با دولت کودتا را به جان خریدهاند، برخی از آنان همچون حسین فدایی خود مستقیما" در جریان سرکوب مردم معترض شرکت داشته و در بازجویی از اسیران نهضت سبز نقشهای کلیدی ایفا کردهاند.
چهرههای امنیتی و مباشران سرکوب
گروه سومی که حضورشان در دولت کودتا قطعی است، اعضای ارشد دستگاه اطلاعات موازی و چهرههای امنیتی بدنام طرد شده از سوی بدنه وزارت اطلاعات و برخی چهرههای بدنام نظامی هستند؛ افرادی که این روزها با سرپرستی مستقیم احمدینژاد بر وزارت اطلاعات، مشغول پاکسازی چهرههای مستقل از مجموعه این وزارتخانهاند. از چهرههای شاخص این طیف میتوان به حسین طائب فرمانده فعلی نیروی مقاومت بسیج، احمد سالک رییس سابق سازمان گزینش، روحالله حسینیان رییس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سردار محمد رویانیان رییس پلیس راهور ناجا، سردار احمدیمقدم فرمانده ناجا، احمدرضا رادان جانشین فرمانده ناجا و ... اشاره کرد. این طیف احتمالا در دولت کودتایی دهم بخشهایی چون وزارت اطلاعات، وزارت کشور و برخی بخشهای مهم دولت را که قرار است به شکل امنیتی مدیریت شوند، هدایت خواهند کرد.
چهرههای رسانهای حامی کودتا
مدیران رسانههای حامی دولت کودتا هم از سفره تنعم این دولت بهرهمند میشوند و پاداش خوشخدمتیهایشان را میگیرند. شنیده شده که مدیرعامل خبرگزاری ایرنا به پاس خوشخدمتیهایش مهیای سفر به چین میشود تا سفیر دولت کودتا در پکن باشد و مدیرعامل خبرگزاری فارس، تریبون اصلی کودتاچیان، هم در انتظار تصمیم رییس دولت است تا مزد تلاشهای شبانهروزی خود برای یافتن یا بافتن ارتباطات مخوف میان نهضت مستقل مردم با عوامل بیگانه را از رییس دولت کودتا دریافت کند. مهرداد بذرپاش، مدیرعامل گروه خودروسازی سایپا و مدیر روزنامه یکسره دروغپرداز وطن امروز که اخیرا به عنوان رییس سازمان ملی جوانان منصوب شده بود، نیز هرچند به حلقه اول یاران رییس دولت کودتا نزدیک است، اما طی یک سال گذشته بیشتر به واسطه فعالیتهای رسانهای روزنامهاش در صدر اخبار بوده است. وطن امروز در طول انتخابات دهم یکی از مهمترین تریبونهای دولت کودتا برای تخریب چهرههای ملی و انقلابی بود و این عملکرد مطمئنا در دولت کودتا بیپاداش نخواهد ماند.
حلقه شاگردان مصباح؛ حامیان حکومت اسلامی
گروه دیگری که در شکلگیری دولت کودتا نقش داشته و پس از کودتای 22خرداد نیز به صورت روزانه در حال تئوریزه کردن مبحث مشروعیت الهی قدرت در حکومت اسلامی و رد نقش مردم در مشروعیت بخشی به حاکمیت بودهاند، شاگردان محمدتقی مصباح یزدی مروج اصلی خشونت در دوران اصلاحات هستند. چهرههایی چون قاسم روانبخش، مرتضی آقاتهرانی، سقای بی ریا و ... نیز از دیگر افرادی هستند که احتمالا" نقشهایی را در میان وزیران بهعهده خواهند گرفت.
نمایش جوانگرایی و دروغ بزرگی به اسم وزیر زن
در روزهای اخیر بسیاری از رسانههای حامی کودتا از جهش بزرگ در تعداد جوانان حاضر در ترکیب وزرای کابینه سخن گفتهاند. حتی یکی از مشاوران رییس دولت کودتا گفته بود بهترین حالت این است که وزیران کابینه در سنی مابین 30 تا 40 سال باشند. گفته میشود این سخنان بخشی از برنامه جدید کودتاچیان برای اعفال تودههای مردم است. آنان از منفور بودن بسیاری از چهرههای شاخص جریان کودتا در میان قشرهای مختلف مردم آگاهند و بنابراین میخواهند با معرفی چهرههای جوان گمنام، که اکثرا اعضای بسیج دانشجویی تازه فارغ از تحصیل در دانشگاهها هستند و نیز برخی نیروهای جدید دستگاه امنیتی دولت که اکثرا در سپاه و بسیج مشغول بودهاند، آنها و همچنین برخی شاگردان موسسه مصباح در قم را به عنوان وزیران کابینه وارد گود قدرت کنند.
اما این جز نمایشی برای فریب افکار عمومی نخواهد بود چراکه این وزیران جوان اختیاری از خود نخواهند داشت، بلکه تنها به مثابه ظاهری جوان برای دولت ایفای نقش میکنند، در حالی که باطن ماجرا همان است که بود و تصمیمگیران دولت همان چهرههای بدنامی هستند که در پشت پرده همچنان به فعالیتهای خود در بخشهای مختلف دولت ادامه میدهند.
استفاده از وزیر زن دیگر نعل وارونهی دولت کودتا است تا از خود چهرهای مدرن و امروز ارائه کند، در حالی که حنای این دولت دیگر رنگی ندارد و با وزیر شدن یک یا دو زن که حتی خود به برابری حقوق زنان و مردان باور ندارند، ننگ ستیز با زنان طی 4سال اخیر از خاطره جمعی جامعه پاک نمیشود. فکر واقعی حاکم بر این دولت، در موضوع حقوق زنان، همان است که زن الهام دیروز گفت و حرف هم حرف او نیست، حرف مصباح و یزدی و علمای متحجر حوزه است که هنوز هم از شنیدن واژه تحجر به خود میلرزند.
*****
عدم اقامه نماز جمعه به خاطر جلوگيري از درگيريهاي احتمالي
دفتر آيتالله هاشمي رفسنجاني در اطلاعيهاي اعلام كرد: رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام به خاطر جلوگيري از درگيريهاي احتمالي در مراسم سياسي- عبادي نماز جمعه اقامه نماز نخواهند داشت. به گزارش ايلنا متن اين اطلاعيه بدين شرح است: با توجه به تماسهاي بيشمار مردمي مبني بر صحت و سقم اقامه نمازجمعه اين هفته تهران به امامت آيتالله هاشمي رفسنجاني به اطلاع ميرساند ؛رئيس مجلس خبرگان رهبري و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام به خاطر جلوگيري از درگيريهاي احتمالي در مراسم سياسي- عبادي نماز جمعه اقامه نماز نخواهند داشت. گفتني است رئيس شوراي سياستگذاري ائمه جمعه دليل عدم اقامه نماز جمعه تهران توسط آيتالله هاشمي رفسنجاني را جلوگیری از هرگونه سوء استفادههای سیاسی و غیر قابل قبول از جایگاه نماز جمعه اعلام كرد.
دفتر آيتالله هاشمي رفسنجاني در اطلاعيهاي اعلام كرد: رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام به خاطر جلوگيري از درگيريهاي احتمالي در مراسم سياسي- عبادي نماز جمعه اقامه نماز نخواهند داشت. به گزارش ايلنا متن اين اطلاعيه بدين شرح است: با توجه به تماسهاي بيشمار مردمي مبني بر صحت و سقم اقامه نمازجمعه اين هفته تهران به امامت آيتالله هاشمي رفسنجاني به اطلاع ميرساند ؛رئيس مجلس خبرگان رهبري و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام به خاطر جلوگيري از درگيريهاي احتمالي در مراسم سياسي- عبادي نماز جمعه اقامه نماز نخواهند داشت. گفتني است رئيس شوراي سياستگذاري ائمه جمعه دليل عدم اقامه نماز جمعه تهران توسط آيتالله هاشمي رفسنجاني را جلوگیری از هرگونه سوء استفادههای سیاسی و غیر قابل قبول از جایگاه نماز جمعه اعلام كرد.
*****
دستگیری خاتمی، کروبی، موسوی؛ اعلام رسمی جنگ است
مسیح علینژاد
در باورمان نمیگنجید که روزی قلم ما که کمتر از آقا و آیتالله به سران نمینوشتیم و در نقدشان هم پسوند و پیشوند نامشان را فراموش نمیکردیم چنین چرخشی، ایجاد شود که هرکه متن گزارشهای ما از انتخابات خونین ایران و خشونتهای بعدش را میخواند، احساس کند که کسی دارد از گوانتانامو گزارش میدهد. اگر ادبیات نامه شیخ مهدی و شکوههای میرحسین و شکایتهای خاتمی در مورد قتل و شکنجه و شایعات تجاوز یه زندانیان ایرانی را یکبار دیگر از نو بخوانیم، انگار قبیلهای به ایران حملهور شده است و حالا صدای فریاد پیران قبیله از صدای فریاد کودکان و جوانان بالاتر رفته است. خوب گوش کنید. شیخ مهدی کروبی همان است که در مجلس ششم هرچه دنبالش میدویدیم قادر نبودیم حتی یک کلمه در نقد آقا از او جملهای بگیریم و تا دیروز هزار بار بر او خرده میگرفتیم که با پذیرش حکم حکومتی، اصلاحات را زمین گیر کرده است. حالا هم او که در احترام به ولایت فقیه و رهبری رسم ادب به جای آورده بود، شده است متهم ردیف اول کیهان و دولتیان و مجلسیان و برای نقد او ادب که سهل است وقاحت را هم شرمنده کردهاند.خاتمی را خوب نگاه کنید انگار نه انگار که او همان سید آرام و حتی محطاط روزهای اصلاحات است که دلمان را خون میکرد تا یک «بالای چشمتان ابروست» به جریان و جناح محافظهکار بگوید. او حتی اقلیت افراطی مجلس ششم که به کرات برگههای نطق نمایندگان اصلاحطلب را پاره کرده بودند را نیز « اقیلیت نجیب» میخواند. اما این روزها کاسه صبوری او نیز لبریز شده و چنان همپای معترضان به متقلبان اعتراض میکند که اگر کسی نام او را از بالای نامههای او حذف کند، در باور نمیگنجد که روحانی به چنین عریانی، حاکمیت را زیر سوال میبرد.میرحسین که فیلم تبلیغاتیاش برای انتخابات و بیانیههای روزهای نخست ورودش به کارزار انتخابات، تداعی گر همان ادبیات و آرمانهای روزهای انقلاب است این روزها خودش در صف اول نقد کسانی ایستاده که به نام اسلام و انقلاب، آدم کشتهاند و بعد به نام اسلام و انقلاب مسولیت این آدمکشی را هم گردن دیگران انداختهاند. ایران را به زندانی بزرگ برای چندین میلیون ایرانی بدل کردهاند و به سبک زندانهای شاه همه یاران قدیمی سید را پشت تریبونهای اعتراف مینشانند. نخستوزیر روزهای جنگ چنان از رد دندانهای حاکمیت روی تن ملت به فریاد آمده است که گویی هنوز در کسوت نخستوزیر یک کشور درحال جنگ است و باورش نمیشود آنکه این روزها گلوله میزند در همین چند قدمی او نشسته و نه در همسایگیاش.اینها همه را گفتم تا رسم به این پرسش آشکار که چرا این روزها از سپاه و مجلس و کیهانی که تحت نظارت رهبری است، زمزمه بازداشت میرحسن و کروبی و خاتمی به گوش میرسد. معاون فرهنگی و تبلیغاتی ستاد کل نیروهای مسلح به نمایندگی از شهروندان ایرانی سخنوری میکند و مدعی میشود که مردم منتظر محاکمه سران اصلی اغتشاشات هستند. در مجلس شورای اسلامی شکایتی از موسوی و کروبی تنظیم میشود، کیهان به نمایندگی از ملت موج خونخواهی مردم از موسوی و خاتمی را تیتر نخست خود میکند و دیگر هواداران دولت دروغ در خبرگزاری فارس نیز اعترافات بی اعتبار زندانیان را دلیلی بر محاکمه موسوی و کروبی و خاتمی اعلام میکنند. این یک قاعده آشنا در حوزه سیاستمداران هوچیگر است که اگر برنامهای برای بازداشت و احضار و زندان داشته باشند، بیمقدمه و بیمحابا وارد میشوند و دیگر این همه های و هوی به راه نمیاندازند. حداقل در تجربه شخصی خودمان هم سراغ داریم که هرگاه برای یک فعال حوزه سیاسی و روزنامهنگاری و یا فعال زن، کیهان و مجلس شاخ و شانه کشیدهاند و های و هوار راه انداخته اند، الزاما به بازداشت آنها نیانجامید. اما چرا جناح حاکم برای محاکمه سه چهره ماندگاری که این روزها به جای یاران دیروز خود، همراهی با مردم را برگزیدهاند، این همه به من- من و دریوزگی افتاده است؟ با این همه دورخیزی که برداشتهاند و هر روز برای این سه نفر خط و نشان میکشند، چرا بی مقدمه به دادگاه و مراجع قضایی احضارشان نمیکنند و یکی از همین دادگاههای نمایشی را برایشان برگزار نمیکنند؟ بیشک دلایل این هم دودلی برای دستگیری این سه هوادار بزرگ معترضان، بسیار است . در کنار هزاران دلیلی که میشود برشمرد برای بلوفهای بزرگ برگزارکنندگان دادگاههای نمایشی، واضح ترین دلیلاش این است که هنوز در سطوح بالا فرمان رسمی برای شقه شقه شدن یک فامیل از هم پاشیده صادر نشده است. رویارویی موسوی و خاتمی و کروبی با حاکمیت هرچقدر هم آشکار باشد اما باز هم میتوان از تریبون نماز جمعه، این افراد را به عنوان صاحبان یک خانواده مشترک معرفی کرد و در تحلیل خود غرب را به عقب راند. حال اگر دادگاه به احضار و بازداشت این سه تن بر آید آیا می توان در برابر نگاههای ناظران بین المللی کماکان یک چهره قدرتمند از خود نشان داد و این رویارویی آشکار را یک دعوای فامیلی خواند و برای «دشمن» شاخ و شانه کشید که ما را به حال خودمان بگذارند و در امور داخلی ما دخالت نکنند؟ علاوه بر نگرانی از بازتاب خارجی، هراس از بحران داخلی نیز دلیل دیگر دودلی حاکمیت برای دستگیری محاکمه موسوی و خاتمی و کروبی است. تاریخ نشان داده است که اگر مردم محور اعتراضات نباشند ممکن نیست هیچ اعتراضی در سطوح بالا به نتیجه روشن دست یابد. به جای پرسه دور در تاریخ شاید بشود نشان یک تحرک اعتراضیِ نزدیک تری را داد که مردم محور آن نبوده اند و سران و رهبران احزاب نیز هیچ نتیجه روشنی از آن اعتراض نگرفتند؛ تحصن نمایندگان مجلس ششم. ساختمان قدیم مجلس واقع در خیابان امام خمینی به مدت بیست و شش روز میزبان نمایندگان متحصنی بود که در اعتراض به ردصلاحیت های گسترده دواوطلبان نمایندگی، استعفای دست جمعی داده بودند اما از درهای ساختمان که بیرون می آمدی در همان خیابان امام خمینی حتی سربازان و نگهبانان مقابل مجلس هم چندان در جریان ماجرا نبودند تا چه رسد به مردم شهر. این شد که آن اعتراض تاریخی بدون همراهی مردم مسکوت ماند. اما این بار اگر همه سران احزاب و رهبران گروههای اصلاح طلب را یکجا به بند کنند این مردم هستند که دارند جنبش را رهبری می کنند و هراس از چنین جنبشی بیدار، دلیل مهم دودلی سرکوب گران است که خوب می دانند با دستگیری موسوی و کروبی و خاتمی آتش این جنبش را افروخته تر خواهند کرد.با این استدلال اگر در یکی از همین روزهای نزدیک حاکمیت با مقدمات و زمینه سازی های فراون به این نتیجه رسد که باید این سه تن یا حتی یکی از آنان را دستگیر و محاکمه کند، تردید نباید کرد که پیش از هر گونه اقدام عملی، تمامی امکانات و نیروهای نظامی خود را برای یک اعلام جنگ واقعی به حالت آماده باش در آورده و سپس وارد رویارویی آشکار با چهره های شاخص نظام خواهند شد. بر این اساس اگر چه دلایل عدم اقدام عملی حاکمیت برای محاکمه قضایی سران به اندازه کافی بزرگ هست تا آنان را تنها به هوچی گری و اقدامی عملی باز دارد، اما این روزها ماجرای انتخابات و خود احمدی نژاد تبدیل به یک گره کور در سیستم سیاسی ایران شده اند که بعید نیست برای باز کردن این گره کور راه آخر دندان انقلابیون دیروز باشد برای خوردن فرزنداناش.
در باورمان نمیگنجید که روزی قلم ما که کمتر از آقا و آیتالله به سران نمینوشتیم و در نقدشان هم پسوند و پیشوند نامشان را فراموش نمیکردیم چنین چرخشی، ایجاد شود که هرکه متن گزارشهای ما از انتخابات خونین ایران و خشونتهای بعدش را میخواند، احساس کند که کسی دارد از گوانتانامو گزارش میدهد. اگر ادبیات نامه شیخ مهدی و شکوههای میرحسین و شکایتهای خاتمی در مورد قتل و شکنجه و شایعات تجاوز یه زندانیان ایرانی را یکبار دیگر از نو بخوانیم، انگار قبیلهای به ایران حملهور شده است و حالا صدای فریاد پیران قبیله از صدای فریاد کودکان و جوانان بالاتر رفته است. خوب گوش کنید. شیخ مهدی کروبی همان است که در مجلس ششم هرچه دنبالش میدویدیم قادر نبودیم حتی یک کلمه در نقد آقا از او جملهای بگیریم و تا دیروز هزار بار بر او خرده میگرفتیم که با پذیرش حکم حکومتی، اصلاحات را زمین گیر کرده است. حالا هم او که در احترام به ولایت فقیه و رهبری رسم ادب به جای آورده بود، شده است متهم ردیف اول کیهان و دولتیان و مجلسیان و برای نقد او ادب که سهل است وقاحت را هم شرمنده کردهاند.خاتمی را خوب نگاه کنید انگار نه انگار که او همان سید آرام و حتی محطاط روزهای اصلاحات است که دلمان را خون میکرد تا یک «بالای چشمتان ابروست» به جریان و جناح محافظهکار بگوید. او حتی اقلیت افراطی مجلس ششم که به کرات برگههای نطق نمایندگان اصلاحطلب را پاره کرده بودند را نیز « اقیلیت نجیب» میخواند. اما این روزها کاسه صبوری او نیز لبریز شده و چنان همپای معترضان به متقلبان اعتراض میکند که اگر کسی نام او را از بالای نامههای او حذف کند، در باور نمیگنجد که روحانی به چنین عریانی، حاکمیت را زیر سوال میبرد.میرحسین که فیلم تبلیغاتیاش برای انتخابات و بیانیههای روزهای نخست ورودش به کارزار انتخابات، تداعی گر همان ادبیات و آرمانهای روزهای انقلاب است این روزها خودش در صف اول نقد کسانی ایستاده که به نام اسلام و انقلاب، آدم کشتهاند و بعد به نام اسلام و انقلاب مسولیت این آدمکشی را هم گردن دیگران انداختهاند. ایران را به زندانی بزرگ برای چندین میلیون ایرانی بدل کردهاند و به سبک زندانهای شاه همه یاران قدیمی سید را پشت تریبونهای اعتراف مینشانند. نخستوزیر روزهای جنگ چنان از رد دندانهای حاکمیت روی تن ملت به فریاد آمده است که گویی هنوز در کسوت نخستوزیر یک کشور درحال جنگ است و باورش نمیشود آنکه این روزها گلوله میزند در همین چند قدمی او نشسته و نه در همسایگیاش.اینها همه را گفتم تا رسم به این پرسش آشکار که چرا این روزها از سپاه و مجلس و کیهانی که تحت نظارت رهبری است، زمزمه بازداشت میرحسن و کروبی و خاتمی به گوش میرسد. معاون فرهنگی و تبلیغاتی ستاد کل نیروهای مسلح به نمایندگی از شهروندان ایرانی سخنوری میکند و مدعی میشود که مردم منتظر محاکمه سران اصلی اغتشاشات هستند. در مجلس شورای اسلامی شکایتی از موسوی و کروبی تنظیم میشود، کیهان به نمایندگی از ملت موج خونخواهی مردم از موسوی و خاتمی را تیتر نخست خود میکند و دیگر هواداران دولت دروغ در خبرگزاری فارس نیز اعترافات بی اعتبار زندانیان را دلیلی بر محاکمه موسوی و کروبی و خاتمی اعلام میکنند. این یک قاعده آشنا در حوزه سیاستمداران هوچیگر است که اگر برنامهای برای بازداشت و احضار و زندان داشته باشند، بیمقدمه و بیمحابا وارد میشوند و دیگر این همه های و هوی به راه نمیاندازند. حداقل در تجربه شخصی خودمان هم سراغ داریم که هرگاه برای یک فعال حوزه سیاسی و روزنامهنگاری و یا فعال زن، کیهان و مجلس شاخ و شانه کشیدهاند و های و هوار راه انداخته اند، الزاما به بازداشت آنها نیانجامید. اما چرا جناح حاکم برای محاکمه سه چهره ماندگاری که این روزها به جای یاران دیروز خود، همراهی با مردم را برگزیدهاند، این همه به من- من و دریوزگی افتاده است؟ با این همه دورخیزی که برداشتهاند و هر روز برای این سه نفر خط و نشان میکشند، چرا بی مقدمه به دادگاه و مراجع قضایی احضارشان نمیکنند و یکی از همین دادگاههای نمایشی را برایشان برگزار نمیکنند؟ بیشک دلایل این هم دودلی برای دستگیری این سه هوادار بزرگ معترضان، بسیار است . در کنار هزاران دلیلی که میشود برشمرد برای بلوفهای بزرگ برگزارکنندگان دادگاههای نمایشی، واضح ترین دلیلاش این است که هنوز در سطوح بالا فرمان رسمی برای شقه شقه شدن یک فامیل از هم پاشیده صادر نشده است. رویارویی موسوی و خاتمی و کروبی با حاکمیت هرچقدر هم آشکار باشد اما باز هم میتوان از تریبون نماز جمعه، این افراد را به عنوان صاحبان یک خانواده مشترک معرفی کرد و در تحلیل خود غرب را به عقب راند. حال اگر دادگاه به احضار و بازداشت این سه تن بر آید آیا می توان در برابر نگاههای ناظران بین المللی کماکان یک چهره قدرتمند از خود نشان داد و این رویارویی آشکار را یک دعوای فامیلی خواند و برای «دشمن» شاخ و شانه کشید که ما را به حال خودمان بگذارند و در امور داخلی ما دخالت نکنند؟ علاوه بر نگرانی از بازتاب خارجی، هراس از بحران داخلی نیز دلیل دیگر دودلی حاکمیت برای دستگیری محاکمه موسوی و خاتمی و کروبی است. تاریخ نشان داده است که اگر مردم محور اعتراضات نباشند ممکن نیست هیچ اعتراضی در سطوح بالا به نتیجه روشن دست یابد. به جای پرسه دور در تاریخ شاید بشود نشان یک تحرک اعتراضیِ نزدیک تری را داد که مردم محور آن نبوده اند و سران و رهبران احزاب نیز هیچ نتیجه روشنی از آن اعتراض نگرفتند؛ تحصن نمایندگان مجلس ششم. ساختمان قدیم مجلس واقع در خیابان امام خمینی به مدت بیست و شش روز میزبان نمایندگان متحصنی بود که در اعتراض به ردصلاحیت های گسترده دواوطلبان نمایندگی، استعفای دست جمعی داده بودند اما از درهای ساختمان که بیرون می آمدی در همان خیابان امام خمینی حتی سربازان و نگهبانان مقابل مجلس هم چندان در جریان ماجرا نبودند تا چه رسد به مردم شهر. این شد که آن اعتراض تاریخی بدون همراهی مردم مسکوت ماند. اما این بار اگر همه سران احزاب و رهبران گروههای اصلاح طلب را یکجا به بند کنند این مردم هستند که دارند جنبش را رهبری می کنند و هراس از چنین جنبشی بیدار، دلیل مهم دودلی سرکوب گران است که خوب می دانند با دستگیری موسوی و کروبی و خاتمی آتش این جنبش را افروخته تر خواهند کرد.با این استدلال اگر در یکی از همین روزهای نزدیک حاکمیت با مقدمات و زمینه سازی های فراون به این نتیجه رسد که باید این سه تن یا حتی یکی از آنان را دستگیر و محاکمه کند، تردید نباید کرد که پیش از هر گونه اقدام عملی، تمامی امکانات و نیروهای نظامی خود را برای یک اعلام جنگ واقعی به حالت آماده باش در آورده و سپس وارد رویارویی آشکار با چهره های شاخص نظام خواهند شد. بر این اساس اگر چه دلایل عدم اقدام عملی حاکمیت برای محاکمه قضایی سران به اندازه کافی بزرگ هست تا آنان را تنها به هوچی گری و اقدامی عملی باز دارد، اما این روزها ماجرای انتخابات و خود احمدی نژاد تبدیل به یک گره کور در سیستم سیاسی ایران شده اند که بعید نیست برای باز کردن این گره کور راه آخر دندان انقلابیون دیروز باشد برای خوردن فرزنداناش.
*****
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدلیل پائین آوردن سرعت اینترنت از سوی رژیم در حال زوال، ناگزیر شده ایم هر صفحه را فقط به یک "پست" اختصاص دهیم. برای خواندن مطالب و دیدن تصاویر و ویدئوهای "پست" های قبلی با مراجعه به "بایگانی وبلاگ" در نوار جنبی (سمت راست) پست و روز مورد نظر را انتخاب کرده و بروی آن کلیک کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ