شنبه: 20/4/1388
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
بهزاد مهرانی
به: شیوا نظر آهاری، عبدالله مومنی و همه ی محبوسانِ جور
مدتی است که می خواهم برای بازداشت شدگان پس از انتخابات!! 22 خرداد مطلبی قلمی کنم اما دچار سرگیجه و بهت شده ام. نمی دانم از کجا و از چه کسی یاد کنم. از سویی مبهوت این همه وقاحت زعمای امور شده ام که با این همه دریدن و بریدن و یغماگری و قتل، هنوز داعیه ی آن دارند که در ایران آزادی مطلق وجود دارد و از سویی حیران این حجم گسترده ی بازداشت روزنامه نگاران و فعالین سیاسی و مدنی و حقوق بشر. چگونه می توان اعتراضات مسالمت جویانه و بدون خشونت مردمی را سرکوب کرد و از سویی در بوق و کرنا کرد که ایران آزادترین کشور جهان است.
شاید حکومتگران ما معنای آزادی مطلق را نمی دانند. نه چنین نیست. معنای مطلق را خوب می دانند، قدرت مطلق، ولایت مطلق، حقیقت مطلق و بسیاری مطلق های دیگر. اصلا اینان مردان مطلق اندیشند. خود را مطلق حقیقت می دانند که می توانند اینچنین چنگال بر روی عدالت و شرافت بکشند و شب با وجدان آسوده و قلبی مطمئن سر بر بالین بگذارند. اینان معنای مطلق را خوب می دانند. آنچه در قاموس ایشان معنا ندارد همانا شجره ی طیبه ی آزادی است، که اگر جز این بود مطلقه هاقدر نمی دیدند و آزادی غدر. مطلقه ها بر صدر نمی نشستند و آزادی در حبس.
اینجا از کدام آزادی سخن می گویند که خواهر نازنینم "شیوا نظرآهاری" را به صرف دفاع از حقوق و کرامت انسانها به حبس می برند؟ در مدتی که در کمیته گزارشگران با شیوا همکاری می کردم جز بی تابی و دغدغه در دفاع از کرامت انسانها از او ندیدم. چگونه است که دولتی که خود را نماینده امام عصر می داند و مدعی است که حکومتش ادامه ی حکومت علوی است و خداوند را محافظ و یاور حکومت خود می داند، دختر جوانی را که جز تقلیل مرارت انسانها هدفی ندارد را تاب تحمل ندارد.
همه دوستانم که امروز در بندند جرمی جز پاسداشت کلمه ی مقدس «انسان» ندارند. آخر این چگونه موجودی است که می تواند "عبدالله مومنی" را با ضرب و شتم به سلول انفرادی بکشاند و باز از وجود آزادی در کشور سخن بگوید. مگر می شود کسی عبدالله را بشناسد و قلبش نسبت به این همه مهربانی و شفقت لبریز از عشق نشود. هر کس که عبدالله را بشناسد می داند من چه می گویم. روزها و شب هایی بود که بر بالین پدر محتضرم زندگی برایم تلخ و ناامیدکننده بود. عبدالله مدام پی گیر شرایط بیماری پدرم بود. با همه ی گرفتاریش در تمام مراسم سوگواری پدرم شرکت کرد و چقدر همدردی کرد. روزی که در دادگستری قلعه حسن خان به دلیل دفاع از مظلومی دست بند به دست در آستانه بازداشت بودم، با یک تلفن خواهرم، عبدالله به سرعت برق و باد کسی از آشنایانش را برای ضمانت من به دادگستری فرستاد و پس از آن مدام پی گیروضعیت من بود.
یقین دارم که همه ی دوستان عبدالله خاطرات بسیاری از مهربانی این مرد به یاد دارند. امروز عبدالله در آزادترین!! کشور جهان در بند است.
مگر می شود حق طلبان و آزادیخواهان را با آن وضعیت جسمی ِرنجور در انفرادی تجسم کرد و آن گاه به سخن مهملی چون "ایران آزادترین کشور جهان است" در دل نخندید؟
برنارد شاو طنزپردازایرلندی می گوید: "تجربه نشان داده است که آدمی از تجربه هیچ نمی آموزد" و گویی این جمله در مورد دیکتاتورها مصداق واضح تری دارد. گویا این سرشت و سرنوشت همه خودکامگان تاریخ است که زمانی صدای مردم را بشنوند و بفهمند که اینان اراذل و اوباش و خس و خاشاک نیستند که آب از سرشان گذشته باشد و غریق نجاتی دست یاری به سویشان دراز نکند.
داعیه داران زعامت آزادترین! کشور دنیا، لختی بیاندیشید. فرصت ها همچون برق و باد گذرانند. صدای مردم خویش را بشنوید و مهرها از گوش ها و دل هایتان بردارید. فردا دیر است.
باتوم و گلوله و گاز اشک آور پاسخ مطالبات بر حق مردم نیست. زندان جای شیوا و عبدالله و امین زاده و ابطحی و قوچانی و تاجبخش و امرآبادی و زیدآبادی و ... نیست. به خود آیید و دست از خدایی بردارید و بیش از این ،جان ِانسانها را طعمه ی مطامع گذران خود مخواهید. خون مظلومان دامن گیر ظلم تان خواهد شد. خون ریز را حمایت کردن جز خسران در پی نخواهد داشت ندا آقا سلطان ها را قربانی سلطان مابی چند صباحتان نخواهید که:
بهزاد مهرانی
به: شیوا نظر آهاری، عبدالله مومنی و همه ی محبوسانِ جور
مدتی است که می خواهم برای بازداشت شدگان پس از انتخابات!! 22 خرداد مطلبی قلمی کنم اما دچار سرگیجه و بهت شده ام. نمی دانم از کجا و از چه کسی یاد کنم. از سویی مبهوت این همه وقاحت زعمای امور شده ام که با این همه دریدن و بریدن و یغماگری و قتل، هنوز داعیه ی آن دارند که در ایران آزادی مطلق وجود دارد و از سویی حیران این حجم گسترده ی بازداشت روزنامه نگاران و فعالین سیاسی و مدنی و حقوق بشر. چگونه می توان اعتراضات مسالمت جویانه و بدون خشونت مردمی را سرکوب کرد و از سویی در بوق و کرنا کرد که ایران آزادترین کشور جهان است.
شاید حکومتگران ما معنای آزادی مطلق را نمی دانند. نه چنین نیست. معنای مطلق را خوب می دانند، قدرت مطلق، ولایت مطلق، حقیقت مطلق و بسیاری مطلق های دیگر. اصلا اینان مردان مطلق اندیشند. خود را مطلق حقیقت می دانند که می توانند اینچنین چنگال بر روی عدالت و شرافت بکشند و شب با وجدان آسوده و قلبی مطمئن سر بر بالین بگذارند. اینان معنای مطلق را خوب می دانند. آنچه در قاموس ایشان معنا ندارد همانا شجره ی طیبه ی آزادی است، که اگر جز این بود مطلقه هاقدر نمی دیدند و آزادی غدر. مطلقه ها بر صدر نمی نشستند و آزادی در حبس.
اینجا از کدام آزادی سخن می گویند که خواهر نازنینم "شیوا نظرآهاری" را به صرف دفاع از حقوق و کرامت انسانها به حبس می برند؟ در مدتی که در کمیته گزارشگران با شیوا همکاری می کردم جز بی تابی و دغدغه در دفاع از کرامت انسانها از او ندیدم. چگونه است که دولتی که خود را نماینده امام عصر می داند و مدعی است که حکومتش ادامه ی حکومت علوی است و خداوند را محافظ و یاور حکومت خود می داند، دختر جوانی را که جز تقلیل مرارت انسانها هدفی ندارد را تاب تحمل ندارد.
همه دوستانم که امروز در بندند جرمی جز پاسداشت کلمه ی مقدس «انسان» ندارند. آخر این چگونه موجودی است که می تواند "عبدالله مومنی" را با ضرب و شتم به سلول انفرادی بکشاند و باز از وجود آزادی در کشور سخن بگوید. مگر می شود کسی عبدالله را بشناسد و قلبش نسبت به این همه مهربانی و شفقت لبریز از عشق نشود. هر کس که عبدالله را بشناسد می داند من چه می گویم. روزها و شب هایی بود که بر بالین پدر محتضرم زندگی برایم تلخ و ناامیدکننده بود. عبدالله مدام پی گیر شرایط بیماری پدرم بود. با همه ی گرفتاریش در تمام مراسم سوگواری پدرم شرکت کرد و چقدر همدردی کرد. روزی که در دادگستری قلعه حسن خان به دلیل دفاع از مظلومی دست بند به دست در آستانه بازداشت بودم، با یک تلفن خواهرم، عبدالله به سرعت برق و باد کسی از آشنایانش را برای ضمانت من به دادگستری فرستاد و پس از آن مدام پی گیروضعیت من بود.
یقین دارم که همه ی دوستان عبدالله خاطرات بسیاری از مهربانی این مرد به یاد دارند. امروز عبدالله در آزادترین!! کشور جهان در بند است.
مگر می شود حق طلبان و آزادیخواهان را با آن وضعیت جسمی ِرنجور در انفرادی تجسم کرد و آن گاه به سخن مهملی چون "ایران آزادترین کشور جهان است" در دل نخندید؟
برنارد شاو طنزپردازایرلندی می گوید: "تجربه نشان داده است که آدمی از تجربه هیچ نمی آموزد" و گویی این جمله در مورد دیکتاتورها مصداق واضح تری دارد. گویا این سرشت و سرنوشت همه خودکامگان تاریخ است که زمانی صدای مردم را بشنوند و بفهمند که اینان اراذل و اوباش و خس و خاشاک نیستند که آب از سرشان گذشته باشد و غریق نجاتی دست یاری به سویشان دراز نکند.
داعیه داران زعامت آزادترین! کشور دنیا، لختی بیاندیشید. فرصت ها همچون برق و باد گذرانند. صدای مردم خویش را بشنوید و مهرها از گوش ها و دل هایتان بردارید. فردا دیر است.
باتوم و گلوله و گاز اشک آور پاسخ مطالبات بر حق مردم نیست. زندان جای شیوا و عبدالله و امین زاده و ابطحی و قوچانی و تاجبخش و امرآبادی و زیدآبادی و ... نیست. به خود آیید و دست از خدایی بردارید و بیش از این ،جان ِانسانها را طعمه ی مطامع گذران خود مخواهید. خون مظلومان دامن گیر ظلم تان خواهد شد. خون ریز را حمایت کردن جز خسران در پی نخواهد داشت ندا آقا سلطان ها را قربانی سلطان مابی چند صباحتان نخواهید که:
«چون ورق برگشت صد سلطان به هیچ»
*****
فریادی برای آنانی که با قامتی استوار چون سرو، در مقابل "کوتوله های" کوته نظر ایستاده و به زور و استبداد"نه" گفته اند:
برای عماد بهاور که همچون نامش استوار ایستاده است
فاطمه شمس
عماد بهاور بعد از حاکمیت مجدد دولت دروغ به جرم صداقتش دوباره محبوس است و علیرغم آزادی بسیاری از جوانان نهضت آزادی در روزهای اخیر هنوز خبری از این عضو خوشفکر و نجیب هسته مرکزی پویش «موج سوم» در دست نیست.
برای وجدان کردن نیکسرشتی بعضیها، لازم نیست زمان زیادی از آشناییت با آنها بگذرد. گاهی حتی یک نگاه، یک لبخند و شنیدن یک جمله از دهانشان کافیست تا بر تو معلوم شود با آدمی عادی روبرو نیستی. به قول گفتنی، رنگ رخساره بعضیها به طرفهالعینی خبر از سر نیک درونشان میدهد. عماد بهاور یکی از آن معدود آدمهاست که هر کس درمحفلی، هر چند مختصر و کوتاه، با او همسخن شده باشد به نیکخواهی و پاکنامیاش شهادت میدهد. چند ماهی بیشتر از شکلگیری هسته مرکزی پویش موج سوم نگذشته بود که عماد بهاور در پاسخ به اظهارات یکی از فعالان سیاسی- دانشجویی سابق ایران در مورد ابراهیم یزدی، یادداشتی به غایت مستدل و استوار بر منطق نگاشت و او را برای نقش ننگینی که در انقلاب 57 داشت، بشدت انتقاد کرد. بعد از خواندن آن یادداشت، روزی در جمع اعضای هسته مرکزی از او به خاطر انتقاد روشن و به جایی که از ابراهیم یزدی کرده بود، تشکر کردم. لبخندی زد، سرش را شرمآگین به زیر انداخت و معصومانه نگاه از من برگرفت و هیچ نگفت. احساس کردم شاید نباید در میان جمع چیزی در مورد آن یادداشت میگفتم. گذشت و جلسه تمام شد و بچهها رفتند. شب از همسرم پرسیدم که جریان از چه قرار بود و اینکه آیا من اشتباهی مرتکب شدهام. جواب آمد که نجابت و اخلاق و آرامش عماد همیشه زبانزد دوستانش بوده و هست. آن عرق خجلت و شرمی هم که امشب بر پیشانیاش نشست از همان جنس بود و نه از سر ناراحتی. راست گفته بود. آدمهای خوبی چون او همیشه از تعریف و تمجید در جمع معذب میشدند. یکی از خواص روزگار جوانی همین باد به غبغب انداختنها و توهمزدگیهاییست که گریبان کسانی که «آن»ی دارند را زود میگیرد. با کوچکترین امتیازی بر خود غره میشوند و از سر نخوت بادی به غبغب میاندازند و تشخیص رفیق و نارفیق برایشان دشوار میشود. عماد بهاور اما در آن هیات نجیب،با سربلندی در برابر زورگویان مقاومت می کرد:"دلی سربلند و سری سر به زیر/ از این دست عمری به سر بردهایم" قصه نجابت او درهمان داستان خلاصه نشد. اگر قرار بود به سکوت و متانت عماد تکیه کنم و از همسرم جویای نام و مقامش نشوم، سالهای سال نمیفهمیدم که او با آن همه افتادگی، رئیس شاخه جوانان یکی از احزاب به نام و محبوب و پرطرفدار اصلاحطلب،و آزادیخواه است. بعدها با خواندن یادداشتهای نغزش، با قلم و اندیشهاش آشناتر شدم و دریافتم که آنچه او از سالها پیش برایش هزینه هنگفتی پرداخته، همان سرمایه بیپایان اندیشیدن است که در دورههای مختلف حیات اصلاحطلبی، جرم کسانی چون تاجزاده،امینزاده و دیگر عزیزان دربند هم بوده و هست. این بار نخست نیست که نزدیک به یک ماه از بازداشت عماد بهاور میگذرد. او تا به حال بارها به جرم خوشفکری، توانگری و دلسوزی و تعهدش اسیر دست متحجران و سنگکیشان شده است. پیش از انتخابات هم او را با خشونت از دفتر کارش ربودند و چهار روز حبسش کردند. اما او آنقدر منصف و نجیب بود که وقتی آزاد شد و شرح داستانش را داد، گفت برخورد با من به غیر از نحوه ورود به دفتر و ضرب و شتم به هنگام بازداشت، منصفانه بود. او در پس قصهسرایی و اسطورهسازی از خودش برنیامد و بیهوا به های و هوی برنخواست. اکنون نیز بعد از حاکمیت مجدد دولت دروغ به جرم صداقتش دوباره محبوس است و علیرغم آزادی برخی از جوانان جنبش آزادیخواهی در روزهای اخیر هنوز خبری از این عضو خوشفکر و نجیب هسته مرکزی پویش «موج سوم» در دست نیست.
ممکن است این سوال در ذهن بسیاری نقش بندد که علیرغم آزادیهای اخیر، چرا عماد بهاور هنوز در بند است؟ پاسخ این سوال، ساده و البته بسیار مهم است. عماد بهاور در بند است چون هنوز تن به سازش و انصراف از عضویت در حزب متبوعش نداده و در راه باور سیاسیاش استوار و مقاوم ایستاده است. عماد بهاور در بند است چون هنوز حاضر نیست هویت و آرمان سیاسی و قانونمدارانه خویش را قربانی بیمنطقی، قانونشکنی و دروغ کند. عماد بهاور هنوز در بند است چون هنوز تن به پذیرش مصلحت و انکار حقیقت نداده است. عماد بهاور نه فقط برای تعهد و توانگریاش که برای اخلاقمداری و دینباوریاش زندانیست. او مثل تمام آزاداندیشان جوان دیگر همچون سمیه توحیدلو، شهابالدین طباطبایی، سعید نورمحمدی، جلال محمدلو، محمدرضا جلاییپور، عباس کوشا و سایر جوانان خوشفکر دربند، حقیقتجویی را به رهایی کاذب و ساخته دست آنانی که دروغ را بت عیار خویش ساختهاند و صبح و شام، مردان و زنان حقطلب را به قربانگاه بتکده خویش میبرند، ترجیح داده است.
عماد همچون نامش استوار و راست قامت ایستاده و خم به ابرو نیاورده است. آنانی که به خیال خام خویش، به دنبال شکستن این عمود استوارند، خود بهتر میدانند که او مردانه ایستاده است. ما به قدرت زانوانت ایمان داریم برادر! بایست و راست بگو تا دروغ زیر قدمهای بلندت نفس کم بیاورد.
تکیهگاه عماد، چهره آرام و متین و قلب مطمئن زنیست مریم-نام که همچون نامش پاک دل و صبور است. او روحی بزرگ دارد که فرومایگیهایی از این دست در آن اثر نخواهد کرد. مریم و عماد بر شانههای هزاران زن و مرد دلیر ایرانی، مغرور و سرافراز ایستادهاند و لحظهای از آرمانشان عقب نخواهند نشست. شبان و روزان دوری اینان پر است از چهرههای پرمهر یکدیگر و خاطرات شیرینی که از با هم زیستن دارند. هر ثانیه که بر این دوری بیفزایید، برگی بر محبت دیرین اینان و ذرهای بر نکبت وجود اندوهگین و بیبهرهتان از عشق خواهید فزود.
حال این گوی و این میدان!
عماد بهاور بعد از حاکمیت مجدد دولت دروغ به جرم صداقتش دوباره محبوس است و علیرغم آزادی بسیاری از جوانان نهضت آزادی در روزهای اخیر هنوز خبری از این عضو خوشفکر و نجیب هسته مرکزی پویش «موج سوم» در دست نیست.
برای وجدان کردن نیکسرشتی بعضیها، لازم نیست زمان زیادی از آشناییت با آنها بگذرد. گاهی حتی یک نگاه، یک لبخند و شنیدن یک جمله از دهانشان کافیست تا بر تو معلوم شود با آدمی عادی روبرو نیستی. به قول گفتنی، رنگ رخساره بعضیها به طرفهالعینی خبر از سر نیک درونشان میدهد. عماد بهاور یکی از آن معدود آدمهاست که هر کس درمحفلی، هر چند مختصر و کوتاه، با او همسخن شده باشد به نیکخواهی و پاکنامیاش شهادت میدهد. چند ماهی بیشتر از شکلگیری هسته مرکزی پویش موج سوم نگذشته بود که عماد بهاور در پاسخ به اظهارات یکی از فعالان سیاسی- دانشجویی سابق ایران در مورد ابراهیم یزدی، یادداشتی به غایت مستدل و استوار بر منطق نگاشت و او را برای نقش ننگینی که در انقلاب 57 داشت، بشدت انتقاد کرد. بعد از خواندن آن یادداشت، روزی در جمع اعضای هسته مرکزی از او به خاطر انتقاد روشن و به جایی که از ابراهیم یزدی کرده بود، تشکر کردم. لبخندی زد، سرش را شرمآگین به زیر انداخت و معصومانه نگاه از من برگرفت و هیچ نگفت. احساس کردم شاید نباید در میان جمع چیزی در مورد آن یادداشت میگفتم. گذشت و جلسه تمام شد و بچهها رفتند. شب از همسرم پرسیدم که جریان از چه قرار بود و اینکه آیا من اشتباهی مرتکب شدهام. جواب آمد که نجابت و اخلاق و آرامش عماد همیشه زبانزد دوستانش بوده و هست. آن عرق خجلت و شرمی هم که امشب بر پیشانیاش نشست از همان جنس بود و نه از سر ناراحتی. راست گفته بود. آدمهای خوبی چون او همیشه از تعریف و تمجید در جمع معذب میشدند. یکی از خواص روزگار جوانی همین باد به غبغب انداختنها و توهمزدگیهاییست که گریبان کسانی که «آن»ی دارند را زود میگیرد. با کوچکترین امتیازی بر خود غره میشوند و از سر نخوت بادی به غبغب میاندازند و تشخیص رفیق و نارفیق برایشان دشوار میشود. عماد بهاور اما در آن هیات نجیب،با سربلندی در برابر زورگویان مقاومت می کرد:"دلی سربلند و سری سر به زیر/ از این دست عمری به سر بردهایم" قصه نجابت او درهمان داستان خلاصه نشد. اگر قرار بود به سکوت و متانت عماد تکیه کنم و از همسرم جویای نام و مقامش نشوم، سالهای سال نمیفهمیدم که او با آن همه افتادگی، رئیس شاخه جوانان یکی از احزاب به نام و محبوب و پرطرفدار اصلاحطلب،و آزادیخواه است. بعدها با خواندن یادداشتهای نغزش، با قلم و اندیشهاش آشناتر شدم و دریافتم که آنچه او از سالها پیش برایش هزینه هنگفتی پرداخته، همان سرمایه بیپایان اندیشیدن است که در دورههای مختلف حیات اصلاحطلبی، جرم کسانی چون تاجزاده،امینزاده و دیگر عزیزان دربند هم بوده و هست. این بار نخست نیست که نزدیک به یک ماه از بازداشت عماد بهاور میگذرد. او تا به حال بارها به جرم خوشفکری، توانگری و دلسوزی و تعهدش اسیر دست متحجران و سنگکیشان شده است. پیش از انتخابات هم او را با خشونت از دفتر کارش ربودند و چهار روز حبسش کردند. اما او آنقدر منصف و نجیب بود که وقتی آزاد شد و شرح داستانش را داد، گفت برخورد با من به غیر از نحوه ورود به دفتر و ضرب و شتم به هنگام بازداشت، منصفانه بود. او در پس قصهسرایی و اسطورهسازی از خودش برنیامد و بیهوا به های و هوی برنخواست. اکنون نیز بعد از حاکمیت مجدد دولت دروغ به جرم صداقتش دوباره محبوس است و علیرغم آزادی برخی از جوانان جنبش آزادیخواهی در روزهای اخیر هنوز خبری از این عضو خوشفکر و نجیب هسته مرکزی پویش «موج سوم» در دست نیست.
ممکن است این سوال در ذهن بسیاری نقش بندد که علیرغم آزادیهای اخیر، چرا عماد بهاور هنوز در بند است؟ پاسخ این سوال، ساده و البته بسیار مهم است. عماد بهاور در بند است چون هنوز تن به سازش و انصراف از عضویت در حزب متبوعش نداده و در راه باور سیاسیاش استوار و مقاوم ایستاده است. عماد بهاور در بند است چون هنوز حاضر نیست هویت و آرمان سیاسی و قانونمدارانه خویش را قربانی بیمنطقی، قانونشکنی و دروغ کند. عماد بهاور هنوز در بند است چون هنوز تن به پذیرش مصلحت و انکار حقیقت نداده است. عماد بهاور نه فقط برای تعهد و توانگریاش که برای اخلاقمداری و دینباوریاش زندانیست. او مثل تمام آزاداندیشان جوان دیگر همچون سمیه توحیدلو، شهابالدین طباطبایی، سعید نورمحمدی، جلال محمدلو، محمدرضا جلاییپور، عباس کوشا و سایر جوانان خوشفکر دربند، حقیقتجویی را به رهایی کاذب و ساخته دست آنانی که دروغ را بت عیار خویش ساختهاند و صبح و شام، مردان و زنان حقطلب را به قربانگاه بتکده خویش میبرند، ترجیح داده است.
عماد همچون نامش استوار و راست قامت ایستاده و خم به ابرو نیاورده است. آنانی که به خیال خام خویش، به دنبال شکستن این عمود استوارند، خود بهتر میدانند که او مردانه ایستاده است. ما به قدرت زانوانت ایمان داریم برادر! بایست و راست بگو تا دروغ زیر قدمهای بلندت نفس کم بیاورد.
تکیهگاه عماد، چهره آرام و متین و قلب مطمئن زنیست مریم-نام که همچون نامش پاک دل و صبور است. او روحی بزرگ دارد که فرومایگیهایی از این دست در آن اثر نخواهد کرد. مریم و عماد بر شانههای هزاران زن و مرد دلیر ایرانی، مغرور و سرافراز ایستادهاند و لحظهای از آرمانشان عقب نخواهند نشست. شبان و روزان دوری اینان پر است از چهرههای پرمهر یکدیگر و خاطرات شیرینی که از با هم زیستن دارند. هر ثانیه که بر این دوری بیفزایید، برگی بر محبت دیرین اینان و ذرهای بر نکبت وجود اندوهگین و بیبهرهتان از عشق خواهید فزود.
حال این گوی و این میدان!
*****
انتقاد صریح عبادی از سران جی ۸
شیرین عبادی برنده ایرانی صلح نوبل، از سران جی ۸ به دلیل اتخاذ نکردن موضعی قاطعتر در برابر خشونتها و نقض حقوق بشر در ایران، به شدت انتقاد کرد.
خانم عبادی در گفتگو با خبرگزاری آکی ایتالیا اعلام کرد که در صورت ادامه نقض حقوق بشر از سوی جمهوری اسلامی، سران جهان باید محمود احمدینژاد را «منزوی» کنند.
وی افزود که قطع کامل روابط دیپلماتیک با ایران را پیشنهاد نمیکند، اما «دستکم، کاهش سطح روابط را مد نظر دارد.»
به گفته شیرین عبادی، تنها به این شیوه است که سران کشورهای قدرتمند جهان میتوانند بگویند که برای حقوق بشر هم به اندازه منافع اقتصادی، اهمیت قائل هستند.
وی افزود که آنچه سران دنیا درباره آن مذاکره میکنند، مسائل اقتصادی است و آنها همواره اقتصاد را مقدم بر حقوق بشر قرار میدهند.
به گفته خانم عبادی، به همین دلیل، «انزجار جهانی از وقایع ایران تنها برای مدت کوتاهی دوام خواهد داشت.»
خانم عبادی، نویسنده، وکیل و فعال حقوق بشر است.
سران هشت کشور صنعتی جهان در دومین روز از نشست خود در لاکوئیلای ایتالیا اعلام کردند که «به شدت نگران» وضعیت کنونی ایران هستند.
آنها خشونتهای پس از انتخابات در ایران و نیز انکار هولوکاست از سوی محمود احمدینژاد را محکوم کردند، اما در خصوص اعمال تحریمهای شدیدتر علیه تهران تصمیمی اتخاذ نکردند.
شیرین عبادی برنده ایرانی صلح نوبل، از سران جی ۸ به دلیل اتخاذ نکردن موضعی قاطعتر در برابر خشونتها و نقض حقوق بشر در ایران، به شدت انتقاد کرد.
خانم عبادی در گفتگو با خبرگزاری آکی ایتالیا اعلام کرد که در صورت ادامه نقض حقوق بشر از سوی جمهوری اسلامی، سران جهان باید محمود احمدینژاد را «منزوی» کنند.
وی افزود که قطع کامل روابط دیپلماتیک با ایران را پیشنهاد نمیکند، اما «دستکم، کاهش سطح روابط را مد نظر دارد.»
به گفته شیرین عبادی، تنها به این شیوه است که سران کشورهای قدرتمند جهان میتوانند بگویند که برای حقوق بشر هم به اندازه منافع اقتصادی، اهمیت قائل هستند.
وی افزود که آنچه سران دنیا درباره آن مذاکره میکنند، مسائل اقتصادی است و آنها همواره اقتصاد را مقدم بر حقوق بشر قرار میدهند.
به گفته خانم عبادی، به همین دلیل، «انزجار جهانی از وقایع ایران تنها برای مدت کوتاهی دوام خواهد داشت.»
خانم عبادی، نویسنده، وکیل و فعال حقوق بشر است.
سران هشت کشور صنعتی جهان در دومین روز از نشست خود در لاکوئیلای ایتالیا اعلام کردند که «به شدت نگران» وضعیت کنونی ایران هستند.
آنها خشونتهای پس از انتخابات در ایران و نیز انکار هولوکاست از سوی محمود احمدینژاد را محکوم کردند، اما در خصوص اعمال تحریمهای شدیدتر علیه تهران تصمیمی اتخاذ نکردند.
*****
تحلیلگران خارجی: تظاهرات 18 تیر سازمان یافته تر بود
خبرنگار ارشد شبکه تلویزیونی ام اس ان بی سی که هنگام برگزاری انتخابات در ایران بود، در باره تظاهرات روز 18 تیر در تهران گفت، به نظر می رسد تظاهرکنندگان دارند از یک تاكتيک جديد استفاده می کنند. ما آنها را سازمان يافته تر ديديم، آنها قادر به برقرارى ارتباط با یکدیگر بودند. به نظر می رسد اقدامات آنها هماهنگ شده بود. آنها در دسته های كوچک به خيابان آمدند، دویست یا سیصد نفرى. من فكر مى كنم كه اين اقدام آنها نشانه ای از تاكتيک بزن و در رو بود. آنها جمع مى شدند، در برابر خشونتها عقب مى كشيدند، و دو باره به صحنه می آمدند. این نشانه ای از یک تاکتیک جدید است. بسيارى چنين تصور مى كردند كه جنبش مخالفان و تظاهرات خيابانى تمام شده است. به طور واقعى هم در یازده روز اخير خيابانهاى تهران تقريبا ساكت بود. اما تظاهرات روز پنج شنبه نشان داد که جنبش زنده است.
روزنامه گاردين چاپ انگلستان نیز در مورد تظاهرات روز 18 تیر تهران نوشت، دولت نتوانست جلوی برگزاری تظاهرات را در این روز بگیرد. نکنه جالب این است كه دولت نيروى كافى براى مهار وضعيت در خيابانهای تهران را ندارد، چرا كه بايد كنترل شهرهای ديگر را هم انجام دهد.
خبرنگار ارشد شبکه تلویزیونی ام اس ان بی سی که هنگام برگزاری انتخابات در ایران بود، در باره تظاهرات روز 18 تیر در تهران گفت، به نظر می رسد تظاهرکنندگان دارند از یک تاكتيک جديد استفاده می کنند. ما آنها را سازمان يافته تر ديديم، آنها قادر به برقرارى ارتباط با یکدیگر بودند. به نظر می رسد اقدامات آنها هماهنگ شده بود. آنها در دسته های كوچک به خيابان آمدند، دویست یا سیصد نفرى. من فكر مى كنم كه اين اقدام آنها نشانه ای از تاكتيک بزن و در رو بود. آنها جمع مى شدند، در برابر خشونتها عقب مى كشيدند، و دو باره به صحنه می آمدند. این نشانه ای از یک تاکتیک جدید است. بسيارى چنين تصور مى كردند كه جنبش مخالفان و تظاهرات خيابانى تمام شده است. به طور واقعى هم در یازده روز اخير خيابانهاى تهران تقريبا ساكت بود. اما تظاهرات روز پنج شنبه نشان داد که جنبش زنده است.
روزنامه گاردين چاپ انگلستان نیز در مورد تظاهرات روز 18 تیر تهران نوشت، دولت نتوانست جلوی برگزاری تظاهرات را در این روز بگیرد. نکنه جالب این است كه دولت نيروى كافى براى مهار وضعيت در خيابانهای تهران را ندارد، چرا كه بايد كنترل شهرهای ديگر را هم انجام دهد.
*****
اتحادیه اروپا گاز ایران را تحریم کرد
سایت پارسینه در تهران: بر اساس تصمیم سیاسی اتحادیه اروپا و با وجود دلایل اقتصادی متعدد، این اتحادیه گاز ایران را تحریم کرد.
توافق نامه "نوباکو" فردا با حضور سران کشورهای اتحادیه اروپایی، کشورهای آسیانه میانه و با حضور مهمانانی چون عراق، سوریه، گرجستان و مصر رسما امضا خواهد شد.
با وجود اینکه خط لوله فعلی ایران به ترکیه برای تامین گاز اروپا کاملا آماده و به صرفه اقتصادی است، اتحادیه اروپا تصمیم به تحریم گاز ایران گرفته است.
سایت پارسینه در تهران: بر اساس تصمیم سیاسی اتحادیه اروپا و با وجود دلایل اقتصادی متعدد، این اتحادیه گاز ایران را تحریم کرد.
توافق نامه "نوباکو" فردا با حضور سران کشورهای اتحادیه اروپایی، کشورهای آسیانه میانه و با حضور مهمانانی چون عراق، سوریه، گرجستان و مصر رسما امضا خواهد شد.
با وجود اینکه خط لوله فعلی ایران به ترکیه برای تامین گاز اروپا کاملا آماده و به صرفه اقتصادی است، اتحادیه اروپا تصمیم به تحریم گاز ایران گرفته است.
*****
اعلام اعتصاب و کنارهگیری امامجمعه موقت قم
یک عضو شاخص جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که امامجمعه موقت این شهر نیز هست، در نمازجمعه اخیر با انتقاد شدید از مدعیان تندروی حمایت از رهبری، اعلام کرد که به علت ناراحتی از این وضعیت، تا اول محرم از هر گونه سخنراني، منبر، درس و اقامه نماز جمعه خودداري ميکند.
به گزارش «موج سوم» آيتالله رضا استادي که پیش از این جزو چهرههای اصولگرای حوزه علمیه محسوب میشد اما در انتخابات اخیر به موضعگیری انتقادی علیه نامزد جناح حاکم پرداخت، روز جمعه در خطبههاي نماز جمعه قم که در شبستان حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه برگزار شد، با اشاره به موضوع تقواي الهي گفت: اختلاف به عنوان مسائلي است که زمينه گناه را ايجاد کرده و مانع پيشرفت کشور شده و به عنوان بيتقوايي به شمار ميآيد. اختلاف در کشور موجب بهرهبرداري دشمن ميشود و اين براي کشور خطرناک است و دشمنان به اهداف خود ميرسند.
آيتالله استادي با اشاره به برگزاري انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري گفت: انتخابات در قم به خوبي و با حضور پرشور مردم برگزار شد و پس از آن نيز هيچگونه اعتراضي نشد، اما بعد از سه روز يک طلبه بيان ميکند که ما ميخواهيم راهپيمايي برگزار کنيم. حوزه، استاندار، معاون استاندار، دفتر مقام معظم رهبري در قم و ... مخالف برگزاري اين راهپيمايي بودند اما اين روحاني به حرف هيچکس گوش نکرد و کار خود را انجام داد.
اشاره امامجمعه موقت قم به تلاشهای قاسم روانبخش، از روحانیان تندروی حامی سرسخت احمدینژاد و سردبیر نشریه «پرتو سخن» متعلق به مصباح یزدی، برای راهاندازی یک راهپیمایی تحت عنوان «راهپيمايي 150 كيلومتري طلاب قم براي بيعت با رهبري» است که برای روز جمعه 29 خرداد برنامهریزی شده بود، اما به قدری کمجمعیت برگزار شد که هیچ خبری درباره آن به رسانهها اعلام نشد.
آيتالله استادي در ادامه خطبههای نماز جمعه این هفته، با انتقاد شدید از تحرکات این گروه از حامیان احمدینژاد، در این باره گفت: چرا اين روحاني با احساسات پاک مردم و طلاب بازي کرد؟ چرا هيچ دستگاهي نيست که با او برخورد کند. افرادي که در اين راهپيماييها که پس از انتخابات توسط اين روحاني تشکيل شد، شرکت کردند بايد استغفار کنند.
یک عضو شاخص جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که امامجمعه موقت این شهر نیز هست، در نمازجمعه اخیر با انتقاد شدید از مدعیان تندروی حمایت از رهبری، اعلام کرد که به علت ناراحتی از این وضعیت، تا اول محرم از هر گونه سخنراني، منبر، درس و اقامه نماز جمعه خودداري ميکند.
به گزارش «موج سوم» آيتالله رضا استادي که پیش از این جزو چهرههای اصولگرای حوزه علمیه محسوب میشد اما در انتخابات اخیر به موضعگیری انتقادی علیه نامزد جناح حاکم پرداخت، روز جمعه در خطبههاي نماز جمعه قم که در شبستان حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه برگزار شد، با اشاره به موضوع تقواي الهي گفت: اختلاف به عنوان مسائلي است که زمينه گناه را ايجاد کرده و مانع پيشرفت کشور شده و به عنوان بيتقوايي به شمار ميآيد. اختلاف در کشور موجب بهرهبرداري دشمن ميشود و اين براي کشور خطرناک است و دشمنان به اهداف خود ميرسند.
آيتالله استادي با اشاره به برگزاري انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري گفت: انتخابات در قم به خوبي و با حضور پرشور مردم برگزار شد و پس از آن نيز هيچگونه اعتراضي نشد، اما بعد از سه روز يک طلبه بيان ميکند که ما ميخواهيم راهپيمايي برگزار کنيم. حوزه، استاندار، معاون استاندار، دفتر مقام معظم رهبري در قم و ... مخالف برگزاري اين راهپيمايي بودند اما اين روحاني به حرف هيچکس گوش نکرد و کار خود را انجام داد.
اشاره امامجمعه موقت قم به تلاشهای قاسم روانبخش، از روحانیان تندروی حامی سرسخت احمدینژاد و سردبیر نشریه «پرتو سخن» متعلق به مصباح یزدی، برای راهاندازی یک راهپیمایی تحت عنوان «راهپيمايي 150 كيلومتري طلاب قم براي بيعت با رهبري» است که برای روز جمعه 29 خرداد برنامهریزی شده بود، اما به قدری کمجمعیت برگزار شد که هیچ خبری درباره آن به رسانهها اعلام نشد.
آيتالله استادي در ادامه خطبههای نماز جمعه این هفته، با انتقاد شدید از تحرکات این گروه از حامیان احمدینژاد، در این باره گفت: چرا اين روحاني با احساسات پاک مردم و طلاب بازي کرد؟ چرا هيچ دستگاهي نيست که با او برخورد کند. افرادي که در اين راهپيماييها که پس از انتخابات توسط اين روحاني تشکيل شد، شرکت کردند بايد استغفار کنند.
*****
آیت الله منتظری: ولایت کسی که با شرع و عقل و میثاقهای ملی مخالفت کند جائرانه است
محسن کدیور، یکی از روحانیان سرشناس مخالف دولت ایران می گوید که آیت الله حسینعلی منتظری در پاسخ به پرسش های شرعی او گفته است که تصدی مسئولانی که عدالت و امانتداری را از دست می دهند مشروعیت ندارد و "متولی امور جامعه" که "با احکام شرع، موازین عقل و میثاق های ملی" عمدا مخالفت کند "جائر و ولایتش جائرانه است". بر اساس متنی که در وبسایت شخصی آقای کدیور منتشر شده، آقای منتظری مسئولی را که از "عدالت، امانتداری یا برخوردای از رأی اکثریت" ساقط شده باشد، فاقد مشروعیت دانسته و نوشته است: "[اگر چنین مسئولی] به زور یا فریب و تقلب بر آن منصب بمانند مردم باید عدم مشروعیت و مقبولیت آنها را در نزد خود و برکناری آنان از منصب را با رعایت مراتب امر به معروف و نهی از منکر... و انتخاب مفیدترین و کم هزینه ترین راه ممکن ابراز داشته و بخواهند". بر این اساس، آقای منتظری ابراز چنین خواسته ای را "وظیفه ای همگانی" دانسته است که "کسی نمی تواند به بهانه ای از آن شانه خالی کند". آیت الله منتظری "ترس از مخلوق" را شرک به خداوند دانسته است. به نوشته آقای کدیور، آیت الله منتظری "جور" را "مخالفت عمدی با احکام شرع و موازین عقل و میثاق های ملی که در قالب قانون در آمده باشد" تعریف کرده و نوشته است: "کسی که متولی امور جامعه است و بدین گونه مخالفت می ورزد، جائر و ولایتش جائرانه است". بر این اساس آقای منتظری تشخیص "چنین ولایتی" را "در درجه اول بر عهده خواص جامعه... و در درجه دوم بر عهده عموم مردم" دانسته است. متن پاسخ آقای منتظری که در وبسایت آقای کدیور منتشر شده، تاریخ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۸ را دارد و آقای کدیور آن را حاوی فتواهایی "فوق العاده مهم" و "تاریخی" خوانده است. آقای کدیور این فتواها را با فتوای ملا محمد کاظم خراسانی در زمان نهضت مشروطه علیه محمدعلی شاه قاجار و فتوای آیت الله خمینی علیه محمدرضا شاه پهلوی مقایسه کرده است. اعترافات به نوشته آقای کدیور، آیت الله منتظری در بخشی از پاسخ هایش، حکومت جمهوری اسلامی ایران را تلویحا متهم کرده است که "بر اساس چماق و ظلم و تجاوز به حقوق دیگران و تصرف غاصبانه و تغییر در آراء مردم و کشتن و بستن و بازداشت و شکنجه های قرون وسطایی و استالینی و ایجاد خفقان و سانسور روزنامه ها... و زندانی کردن عقلا و نخبگان جامعه به بهانه های واهی و تحمیل اعترافات به امور خلاف واقع" عمل می کند. آنطور که در سایت آقای کدیور آمده، آقای منتظری نوشته است که مردم ایران "از حقیقت این اعترافات که نمونه های آنها در تاریخ حکومت های فاشیستی و کمونیستی ثبت است" آگاهی دارند و به مسئولان هشدار داده است که "آمر و متصدی و مباشر گرفتن این گونه اعترافات و مصاحبه های دروغ، گناهکار و مجرمند و شرعا و قانونا مستحق تعزیر خواهند بود". آیت الله منتظری در دوران رهبری آیت الله خمینی قائم مقام رهبر جمهوری اسلامی بود، اما در سال ۱۳۶۸ و در پی اختلافاتی که با آیت الله خمینی پیدا کرد، از این مقام عزل شد. او در سال ۱۳۷۶ هم در سخنرانی روز ۱۳ رجب خود به اقدام آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در پاسخ دادن به فتواهای شرعی اعتراض کرد و او را فاقد شرایط مرجعیت خواند. هواداران آقای خامنه ای و مأموران امنیتی پس از این سخنرانی به بیت و حسینیه آقای منتظری حمله کردند و آقای منتظری پنج سال را در حبس خانگی گذراند. او در پاسخ های خود به پرسش های شرعی و سیاسی آقای کدیور از کسی نام نبرده اما با توجه به حوادث مربوط به دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و اعتراضات گسترده به نتایج اعلام شده آن، منظور او تقریبا روشن است.
محسن کدیور، یکی از روحانیان سرشناس مخالف دولت ایران می گوید که آیت الله حسینعلی منتظری در پاسخ به پرسش های شرعی او گفته است که تصدی مسئولانی که عدالت و امانتداری را از دست می دهند مشروعیت ندارد و "متولی امور جامعه" که "با احکام شرع، موازین عقل و میثاق های ملی" عمدا مخالفت کند "جائر و ولایتش جائرانه است". بر اساس متنی که در وبسایت شخصی آقای کدیور منتشر شده، آقای منتظری مسئولی را که از "عدالت، امانتداری یا برخوردای از رأی اکثریت" ساقط شده باشد، فاقد مشروعیت دانسته و نوشته است: "[اگر چنین مسئولی] به زور یا فریب و تقلب بر آن منصب بمانند مردم باید عدم مشروعیت و مقبولیت آنها را در نزد خود و برکناری آنان از منصب را با رعایت مراتب امر به معروف و نهی از منکر... و انتخاب مفیدترین و کم هزینه ترین راه ممکن ابراز داشته و بخواهند". بر این اساس، آقای منتظری ابراز چنین خواسته ای را "وظیفه ای همگانی" دانسته است که "کسی نمی تواند به بهانه ای از آن شانه خالی کند". آیت الله منتظری "ترس از مخلوق" را شرک به خداوند دانسته است. به نوشته آقای کدیور، آیت الله منتظری "جور" را "مخالفت عمدی با احکام شرع و موازین عقل و میثاق های ملی که در قالب قانون در آمده باشد" تعریف کرده و نوشته است: "کسی که متولی امور جامعه است و بدین گونه مخالفت می ورزد، جائر و ولایتش جائرانه است". بر این اساس آقای منتظری تشخیص "چنین ولایتی" را "در درجه اول بر عهده خواص جامعه... و در درجه دوم بر عهده عموم مردم" دانسته است. متن پاسخ آقای منتظری که در وبسایت آقای کدیور منتشر شده، تاریخ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۸ را دارد و آقای کدیور آن را حاوی فتواهایی "فوق العاده مهم" و "تاریخی" خوانده است. آقای کدیور این فتواها را با فتوای ملا محمد کاظم خراسانی در زمان نهضت مشروطه علیه محمدعلی شاه قاجار و فتوای آیت الله خمینی علیه محمدرضا شاه پهلوی مقایسه کرده است. اعترافات به نوشته آقای کدیور، آیت الله منتظری در بخشی از پاسخ هایش، حکومت جمهوری اسلامی ایران را تلویحا متهم کرده است که "بر اساس چماق و ظلم و تجاوز به حقوق دیگران و تصرف غاصبانه و تغییر در آراء مردم و کشتن و بستن و بازداشت و شکنجه های قرون وسطایی و استالینی و ایجاد خفقان و سانسور روزنامه ها... و زندانی کردن عقلا و نخبگان جامعه به بهانه های واهی و تحمیل اعترافات به امور خلاف واقع" عمل می کند. آنطور که در سایت آقای کدیور آمده، آقای منتظری نوشته است که مردم ایران "از حقیقت این اعترافات که نمونه های آنها در تاریخ حکومت های فاشیستی و کمونیستی ثبت است" آگاهی دارند و به مسئولان هشدار داده است که "آمر و متصدی و مباشر گرفتن این گونه اعترافات و مصاحبه های دروغ، گناهکار و مجرمند و شرعا و قانونا مستحق تعزیر خواهند بود". آیت الله منتظری در دوران رهبری آیت الله خمینی قائم مقام رهبر جمهوری اسلامی بود، اما در سال ۱۳۶۸ و در پی اختلافاتی که با آیت الله خمینی پیدا کرد، از این مقام عزل شد. او در سال ۱۳۷۶ هم در سخنرانی روز ۱۳ رجب خود به اقدام آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در پاسخ دادن به فتواهای شرعی اعتراض کرد و او را فاقد شرایط مرجعیت خواند. هواداران آقای خامنه ای و مأموران امنیتی پس از این سخنرانی به بیت و حسینیه آقای منتظری حمله کردند و آقای منتظری پنج سال را در حبس خانگی گذراند. او در پاسخ های خود به پرسش های شرعی و سیاسی آقای کدیور از کسی نام نبرده اما با توجه به حوادث مربوط به دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و اعتراضات گسترده به نتایج اعلام شده آن، منظور او تقریبا روشن است.
*****
تشريح شیوه برخورد با دانشجويان: دانشگاه درخواست کند، ما براي خاطيان تصميم مي گيريم
پس از آنکه اظهارت پيشين محمود ملاباشي درباره برخوردهاي شديد کميته هاي انضباطي با دانشجويان، موجب ايجاد موجي از نگراني ميان جامعه دانشگاهي کشور شد، خبرگزاري مهر ديروز اخباري در صدر اخبار آموزش عالي خود گذاشت که از تصميم گيري در سطوح ارشد وزارتخانه براي تعديل صحبت هاي ملاباشي و تکذيب وعده اخراج دانشجويان معترض در وقايع اخير نشان داشت. دبير شوراي مرکزي کميته انضباطي وزارت علوم از يکسو اعلام کرد در جريان صحبت هاي ملاباشي نيست، و قائم مقام معاونت دانشجويي هم از سوي ديگر از سوءبرداشت از صحبت هاي معاون دانشجويي وزير سخن گفت.حسينعلي عليخاني با تشريح مراحل صدور حکم براي دانشجويان متخلف در طول تحصيل گفت؛ تاکنون هيچ راي قطعي از دانشگاه ها مبني بر تخلف دانشجويي در حوادث اخير به دبيرخانه شوراي مرکزي کميته انضباطي وزارت علوم نرسيده است. او ادامه داد؛ دانشجو به هر شکلي تخلف مي کند، کميته بدوي انتظامي در دانشگاه تشکيل مي شود و متناسب با تخلف يک تنبيه براي دانشجو در نظر گرفته مي شود و حکمي صادر مي شود که اين حکم به اطلاع دانشجو مي رسد و اين دانشجو 10 تا 15 روز براي دفاع فرصت دارد و بعد از اين دفاع کميته تجديدنظر در دانشگاه تشکيل مي شود و راي را صادر مي کند. عليخاني افزود؛ تنبيهاتي که براي دانشجويان در نظر گرفته مي شود از يک تا 20 ضعف و شدت دارد که تا حد 12 در اختيار دانشگاه است و بعد از آن به وزارتخانه فرستاده مي شوند. دبير شوراي مرکزي کميته انضباطي وزارت علوم اضافه کرد؛ تا به حال هيچ راي قطعي از هيچ کدام از دانشگاه ها در رابطه با تخلف دانشجويي در حوادث اخير به دبيرخانه نرسيده است. عليخاني در رابطه با اظهارات محمود ملاباشي معاون دانشجويي وزارت علوم مبني بر برخورد با دانشجويان خاطي در حوادث اخير افزود؛ در جريان صحبت هاي دکتر ملاباشي نيستم، اما تنها در صورتي که از دانشگاه ها درخواستي براي ما ارسال شود در رابطه با دانشجويان خاطي تصميم گيري مي شود.در همين حال حسن مسلمي ناييني قائم مقام معاونت دانشجويي و مديرکل امور دانشجويان داخل وزارت علوم نيز در اين رابطه گفت؛ منظور دکتر ملاباشي اين بوده است که با دانشجوياني که با قصد و نيت در حوادث اخير دست داشته اند برخورد شود نه دانشجوياني که نقشي در حوادث نداشته اند و تنها به بازي گرفته شده اند.محمود ملاباشي معاون دانشجويي وزير علوم دانشجويان معترض را تهديد به محروميت از تحصيل کرده بود. به گفته او «دانشجوياني که مرتکب خطا در جريان انتخابات اخير رياست جمهوري شده اند نه تنها به حقوق مادي بلکه به حقوق معنوي ملت آسيب زده اند، از اين رو با آنها برخورد شده و در صورت تشخيص از تحصيل باز داشته خواهند شد.» او که در حاشيه چهل و پنجمين گردهمايي معاونان دانشجويي و مديران کل امور دانشجويي دانشگاه ها و مراکز آموزش عالي با خبرنگاران سخن مي گفت، تاکيد کرد؛ «با هر دانشجوي فعال در اعتراض هاي اخير به شدت مقابله مي شود و اين وزارتخانه هم اينک در حال جمع بندي اطلاعات به دست آمده و اعلام نظر درخصوص مسائل دانشجويان خاطي در تعدادي از دانشگاه هاي کشور در جريان قبل و بعد از انتخابات است.» با اين حال بايد منتظر ماند و ديد در آينده کميته هاي انضباطي دانشگاه ها چه سياستي را در قبال دانشجويان معترض در حوادث اخير در پيش خواهند گرفت. آيا اين سياست ها مانند چهار سال گذشته خواهد بود يا اينکه شديدتر از آنچه تصور مي شود، احکام تعليق و اخراج به دست دانشجويان داده خواهد شد؟
تشريح شیوه برخورد با دانشجويان: دانشگاه درخواست کند، ما براي خاطيان تصميم مي گيريم
پس از آنکه اظهارت پيشين محمود ملاباشي درباره برخوردهاي شديد کميته هاي انضباطي با دانشجويان، موجب ايجاد موجي از نگراني ميان جامعه دانشگاهي کشور شد، خبرگزاري مهر ديروز اخباري در صدر اخبار آموزش عالي خود گذاشت که از تصميم گيري در سطوح ارشد وزارتخانه براي تعديل صحبت هاي ملاباشي و تکذيب وعده اخراج دانشجويان معترض در وقايع اخير نشان داشت. دبير شوراي مرکزي کميته انضباطي وزارت علوم از يکسو اعلام کرد در جريان صحبت هاي ملاباشي نيست، و قائم مقام معاونت دانشجويي هم از سوي ديگر از سوءبرداشت از صحبت هاي معاون دانشجويي وزير سخن گفت.حسينعلي عليخاني با تشريح مراحل صدور حکم براي دانشجويان متخلف در طول تحصيل گفت؛ تاکنون هيچ راي قطعي از دانشگاه ها مبني بر تخلف دانشجويي در حوادث اخير به دبيرخانه شوراي مرکزي کميته انضباطي وزارت علوم نرسيده است. او ادامه داد؛ دانشجو به هر شکلي تخلف مي کند، کميته بدوي انتظامي در دانشگاه تشکيل مي شود و متناسب با تخلف يک تنبيه براي دانشجو در نظر گرفته مي شود و حکمي صادر مي شود که اين حکم به اطلاع دانشجو مي رسد و اين دانشجو 10 تا 15 روز براي دفاع فرصت دارد و بعد از اين دفاع کميته تجديدنظر در دانشگاه تشکيل مي شود و راي را صادر مي کند. عليخاني افزود؛ تنبيهاتي که براي دانشجويان در نظر گرفته مي شود از يک تا 20 ضعف و شدت دارد که تا حد 12 در اختيار دانشگاه است و بعد از آن به وزارتخانه فرستاده مي شوند. دبير شوراي مرکزي کميته انضباطي وزارت علوم اضافه کرد؛ تا به حال هيچ راي قطعي از هيچ کدام از دانشگاه ها در رابطه با تخلف دانشجويي در حوادث اخير به دبيرخانه نرسيده است. عليخاني در رابطه با اظهارات محمود ملاباشي معاون دانشجويي وزارت علوم مبني بر برخورد با دانشجويان خاطي در حوادث اخير افزود؛ در جريان صحبت هاي دکتر ملاباشي نيستم، اما تنها در صورتي که از دانشگاه ها درخواستي براي ما ارسال شود در رابطه با دانشجويان خاطي تصميم گيري مي شود.در همين حال حسن مسلمي ناييني قائم مقام معاونت دانشجويي و مديرکل امور دانشجويان داخل وزارت علوم نيز در اين رابطه گفت؛ منظور دکتر ملاباشي اين بوده است که با دانشجوياني که با قصد و نيت در حوادث اخير دست داشته اند برخورد شود نه دانشجوياني که نقشي در حوادث نداشته اند و تنها به بازي گرفته شده اند.محمود ملاباشي معاون دانشجويي وزير علوم دانشجويان معترض را تهديد به محروميت از تحصيل کرده بود. به گفته او «دانشجوياني که مرتکب خطا در جريان انتخابات اخير رياست جمهوري شده اند نه تنها به حقوق مادي بلکه به حقوق معنوي ملت آسيب زده اند، از اين رو با آنها برخورد شده و در صورت تشخيص از تحصيل باز داشته خواهند شد.» او که در حاشيه چهل و پنجمين گردهمايي معاونان دانشجويي و مديران کل امور دانشجويي دانشگاه ها و مراکز آموزش عالي با خبرنگاران سخن مي گفت، تاکيد کرد؛ «با هر دانشجوي فعال در اعتراض هاي اخير به شدت مقابله مي شود و اين وزارتخانه هم اينک در حال جمع بندي اطلاعات به دست آمده و اعلام نظر درخصوص مسائل دانشجويان خاطي در تعدادي از دانشگاه هاي کشور در جريان قبل و بعد از انتخابات است.» با اين حال بايد منتظر ماند و ديد در آينده کميته هاي انضباطي دانشگاه ها چه سياستي را در قبال دانشجويان معترض در حوادث اخير در پيش خواهند گرفت. آيا اين سياست ها مانند چهار سال گذشته خواهد بود يا اينکه شديدتر از آنچه تصور مي شود، احکام تعليق و اخراج به دست دانشجويان داده خواهد شد؟
*****
فعالان حقوق بشر در ایران
در"اوین" چه می گذرد
آنچه از نقض حقوقبشر و سرکوب مردم ایران در روزهای گذشته در خیابانهای ایران اتفاق افتاد به خاطر آنکه پیش چشمها بود و به رویت ایرانیان و جهانیان رسید مسالهیی واضح و مبرهن بود که هر چه بانیاناش دست به انکار آن زدند، توفیقی نیافتند.
اما آنچه که در زندانهای ایران و به ویژه در زندان اوین بر بازداشتشدهگان روزهای اخیر میرود مسالهیی است که پشت دیوارها اتفاق میافتد و به دور از چشم فعالان حقوقبشر بر زندانیان تحمیل میشود. گزارشهای ضرب و شتم و شکنجه و آزار زندانیان وعدم وجود حداقل امکانات مسالهیی بوده که جسته و گریخته شنیده شده است و برخی از آزاد شدهها آن را در محفلهای خصوصی عنوان داشتهاند. در این گزارش مجموعه فعالان حقوقبشر در ایران، از وضعیت اسفناک زندانیان و نقض مسلم حقوقبشر در زندان اوین و دیگر زندانها صحبت یه میان میآید و حاصل مشاهدات عینی کسانی است که در زندان بودهاند.
شاهدان عنوان می دارند :
- بسیاری از زندانیانی که قبل از انتخابات در سلولهای انفرادی زندان اوین بودهاند. پس از آغاز موج گسترده بازداشتها روزهای متوالی در سلول بدون اینکه هیچ بازجوی سراغی از آنان بگیرد به سر بردند. در برخی موارد این مساله به 40 تا 50 روز هم کشیده شده و زندانی در سلول انفرادی به حال خود رها شده است.
با آغاز اعتراضهای بی سابقه مردم ایران، به ویژه در تهران و متعاقبا شروع بازداشتهای فلهیی و گسترده وضعیت و نظم زندان اوین به خصوص در بندهای 240 و 209 به هم میریزد که این امر بر اثر کثرت زندانیان بازداشتی صورت میگیرد.
- کثرت بازداشتها باعث پر شدن سلولهای 209 و 240 و بند 2 الف متعلق به اطلاعات سپاه پاسداران در زندان اوین شده است و مسئولان زندان و بندهای امنیتی مورد اشاره مجبور شدند که زندانیها را در راهروهای زندان اوین و بعد از پر شدن آنجا زندانیان را به بخشهایی که مدتهای مدیدی بدون استفاده مانده بود منتقل کنند. به علت کمبود شدید جا در زندان بسیاری از بازجوییها در سلول ها و نه اتاق بازجویی همراه با ضربوشتم شدید زندانیان صورت میپذیرد.
- کثرت بیش از حد زندانیان هم اینک و در روزهای گذشته بزرگترین مشکل زندانیان شده است، به طوریکه از نظر بهداشتی و غذایی در وضعیت بسیار دشوار و بدی به سر میبرند. در این میان مسئولین زندان اوین به شدت اهمال میکنند و به هیچ عنوان به زندانیان رسیدهگی نمیکنند، آنقدر که حتا به برخی از زندانیان ممکن است در روز یا غذا نرسد و یا در روز تنها یک وعدهی غذایی داشته باشند.
- مسئولین زندانی اوین و زندانبانان و بازجویان که به گفتهی شاهدان و زندانیان موضوع تداوم ریاست جمهوری احمدی نژاد را دستمایه آزار و اذیت زندانیان قرار میدهند، بسیار سختگیرتر و بیرحمتر از گذشته شدهاند و در خصوص هیچ زندانییی مراعات نمیکنند. حتا افراد مسنی که بازداشت شدهاند مورد ضرب و شتم شدید قرار میگیرند.
- برخی از زندانیان مشهور و یا به قولی ویژه را که میخواهند در انفرادی باشند به انفرادیهای بندی نامشخص در زندان (تعویض اسامی بندها و چشمان بسته زندانیان مانع از تشخیص صحیح مکانی میشود) منتقل میکنند که محلی است سالها از آن استفاده نمیشده و بسیاری از امکانات آن فرسوده و بلااستفاده شده است. شاهدان از حضور در انفرادیهایی با عنوان سیاهچال خبر می دهند. این شاهدان در توصیف اماکن مورد اشاره عنوان میدارند این سلولها بسیار کوچک هستند به طوریکه حتا زندانی نمیتوان در آن دراز بکشد. این سلولها از نور خورشید برخوردار نیستند و کوچکترین روزنهیی از سلول به بیرون وجود ندارد. این سلولها فاقد حمام هستند و تنها یک دستشویی فرنگی دارند. زندانیانی که در اینجا هستند تا مدت حضور نمیتوانند به حمام بروند.
- آنچه که آزار و شکنجه بر زندانیان برای گرفتن اعتراف غیره میرود قابل وصف و بیان نیست. در بسیاری موارد بازجوییهایی از ساعت 8 صبح تا 11 شب برای زندانیان همراه با ضرب و شتم شدید وجود داشته است. بازجوییهایی که در پایان آنها برای بردن زندانی به سلول دو نفر زیر کتفهای او را میگرفتهاند و به سلول منتقل میکردند.
- بسیاری از بازداشت شدهگان در روزهای اخیر طی درگیریهای خیابانی دستگیر و به زندان منتقل شدهاند. بسیاری از آنان در زمان بازداشت دچار صدمات و جراحتهایی شدهاند که از طرف مسئولین زندان هیچ کمک پزشکی به آنان صورت نمیگیرد و آنها مجروح در زندان به سر میبرند. همین زندانیها به غذای مناسب دسترسی ندارند. از نظر بهداشتی زندان اوین در این روزها وضعیت فاجعهباری را سپری میکند. یک از دلائل این امر همانطور که گفته شده تعداد بسیار بالای زندانیان است که سرویسدهی به آنان را مشکل کرده و مسئولین زندان هم از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند.
- شدت ضرب و شتم زندانیان در زندان اوین وضعیت بسیار دشوار و فاجعهباری را برای زندانیان پدید آورده است. در بسیاری موارد شدت ضرب و شتم طوری بوده است که برخی از مسئولین حاضر خود شخصا به وضعیت زندانیان رسیدهگی کرده و گاها آنان را به بهداری زندان منتقل کردهاند و حتا در مواردی برای بازجویان گزارش تخلف رد کردهاند، اما در بازجویی بعدی بازجویان علیرغم آگاه شدن از گزارشها بر شدت ضرب و شتم و شکنجهی زندانی افزودهاند.
- ارگانهای بازداشت کننده وزارت اطلاعات، سپاه، نیروی انتظامی و بسیج هستند. که بیشترین میزان ضربوشتم و شدت آن توسط نیروهای بسیج گزارش شده است. در روزهای اخیر به علت پر بودن بازداشتگاهها و زندانها اکثر دستگیر شدهگان را بعد از ضرب و شتم و اخذ تعهد آزاد میکنند و باقی بازداشت شدهگان خیابانی را به زندان منتقل میکنند که دچار وضعیت بسیار بدی میشوند، چرا که به علت مشهور نبودن و شهروند عادی بودن در زندان کسی سراغ آنها را نمیگیرد و در سلولهای انفرادی که گاها از 10 تا 15 نفر را در آن جا دادهاند رها میشوند و بعد از روزها اگر کسی یادش باشد آنها را برای بازجویی میبرد.
- علاوه بر زندان اوین بسیاری از زندانیان را به بازداشتگاه یا زندانهای قدیمی و غیر قابل استفاده میبرند؛ یک مورد ازآنها بازداشتگاه وزارت کشور است که به «منهای چهار» معروف شده است. در گزارشهای منتشر شده در روزهای قبل هم داشتیم که دانشجویان بازداشت شده در کوی دانشگاه در این محل به شدت شکنجه شده و غیرانسانیترین رفتار با آنان صورت پذیرفته است. از دیگر مکانها بازداشتگاه شاپور و پایگاههای بسیج و کلانتریها و پلیس امنیت هستند. زندانیانی که به این محلها برده میشوند به طور معمول بعد از ضربوشتم بسیار آزاد میشوند. زیر زمین ارگ و بازداشتگاه شاپور از مهمترین محلهای انتقال زندانیان است.
- همچنین وضعیت قرنطینهی اصلی زندان اوین نیز به علت نگهداری بالای زندانیان بسیار وضعیت نامناسبی پیدا کرده است. یکی از زندانیان در توصیف وضعیت بحرانی آنجا میگوید: «فقط کم مانده قرنطینه را از زندانیان تا سقف پر کنند». یکی از شکنجهها مرسوم این روزها در زندان اوین که بیشتر برای کسانی است که قرار است در برابر دوربین صداوسیما اعتراف کنند به کار میرود بیدار نگاه داشتن زندانی آن هم به صورت سر پا است و اجازه ندادن به وی برای خواب. گفته میشود که این اشخاص را قاضی مرتضوی خود انتخاب و بررسی می کند.
- در بازجوییهای بازجویان علاوه بر ضرب و شتم به شدت از کلمههای زشت استفاده میکنند و از رکیکترین کلمهها برای تحقیر زندانی استفاده میکنند. قاضی حداد و معاون وی حیدریفر در روزهای اخیر به کرات در بازجوییها مشاهده شدهاند که نشان از آن دارد که بسیاری از پروندهها را شخصا پیگیری میکنند.
آنچه از نقض حقوقبشر و سرکوب مردم ایران در روزهای گذشته در خیابانهای ایران اتفاق افتاد به خاطر آنکه پیش چشمها بود و به رویت ایرانیان و جهانیان رسید مسالهیی واضح و مبرهن بود که هر چه بانیاناش دست به انکار آن زدند، توفیقی نیافتند.
اما آنچه که در زندانهای ایران و به ویژه در زندان اوین بر بازداشتشدهگان روزهای اخیر میرود مسالهیی است که پشت دیوارها اتفاق میافتد و به دور از چشم فعالان حقوقبشر بر زندانیان تحمیل میشود. گزارشهای ضرب و شتم و شکنجه و آزار زندانیان وعدم وجود حداقل امکانات مسالهیی بوده که جسته و گریخته شنیده شده است و برخی از آزاد شدهها آن را در محفلهای خصوصی عنوان داشتهاند. در این گزارش مجموعه فعالان حقوقبشر در ایران، از وضعیت اسفناک زندانیان و نقض مسلم حقوقبشر در زندان اوین و دیگر زندانها صحبت یه میان میآید و حاصل مشاهدات عینی کسانی است که در زندان بودهاند.
شاهدان عنوان می دارند :
- بسیاری از زندانیانی که قبل از انتخابات در سلولهای انفرادی زندان اوین بودهاند. پس از آغاز موج گسترده بازداشتها روزهای متوالی در سلول بدون اینکه هیچ بازجوی سراغی از آنان بگیرد به سر بردند. در برخی موارد این مساله به 40 تا 50 روز هم کشیده شده و زندانی در سلول انفرادی به حال خود رها شده است.
با آغاز اعتراضهای بی سابقه مردم ایران، به ویژه در تهران و متعاقبا شروع بازداشتهای فلهیی و گسترده وضعیت و نظم زندان اوین به خصوص در بندهای 240 و 209 به هم میریزد که این امر بر اثر کثرت زندانیان بازداشتی صورت میگیرد.
- کثرت بازداشتها باعث پر شدن سلولهای 209 و 240 و بند 2 الف متعلق به اطلاعات سپاه پاسداران در زندان اوین شده است و مسئولان زندان و بندهای امنیتی مورد اشاره مجبور شدند که زندانیها را در راهروهای زندان اوین و بعد از پر شدن آنجا زندانیان را به بخشهایی که مدتهای مدیدی بدون استفاده مانده بود منتقل کنند. به علت کمبود شدید جا در زندان بسیاری از بازجوییها در سلول ها و نه اتاق بازجویی همراه با ضربوشتم شدید زندانیان صورت میپذیرد.
- کثرت بیش از حد زندانیان هم اینک و در روزهای گذشته بزرگترین مشکل زندانیان شده است، به طوریکه از نظر بهداشتی و غذایی در وضعیت بسیار دشوار و بدی به سر میبرند. در این میان مسئولین زندان اوین به شدت اهمال میکنند و به هیچ عنوان به زندانیان رسیدهگی نمیکنند، آنقدر که حتا به برخی از زندانیان ممکن است در روز یا غذا نرسد و یا در روز تنها یک وعدهی غذایی داشته باشند.
- مسئولین زندانی اوین و زندانبانان و بازجویان که به گفتهی شاهدان و زندانیان موضوع تداوم ریاست جمهوری احمدی نژاد را دستمایه آزار و اذیت زندانیان قرار میدهند، بسیار سختگیرتر و بیرحمتر از گذشته شدهاند و در خصوص هیچ زندانییی مراعات نمیکنند. حتا افراد مسنی که بازداشت شدهاند مورد ضرب و شتم شدید قرار میگیرند.
- برخی از زندانیان مشهور و یا به قولی ویژه را که میخواهند در انفرادی باشند به انفرادیهای بندی نامشخص در زندان (تعویض اسامی بندها و چشمان بسته زندانیان مانع از تشخیص صحیح مکانی میشود) منتقل میکنند که محلی است سالها از آن استفاده نمیشده و بسیاری از امکانات آن فرسوده و بلااستفاده شده است. شاهدان از حضور در انفرادیهایی با عنوان سیاهچال خبر می دهند. این شاهدان در توصیف اماکن مورد اشاره عنوان میدارند این سلولها بسیار کوچک هستند به طوریکه حتا زندانی نمیتوان در آن دراز بکشد. این سلولها از نور خورشید برخوردار نیستند و کوچکترین روزنهیی از سلول به بیرون وجود ندارد. این سلولها فاقد حمام هستند و تنها یک دستشویی فرنگی دارند. زندانیانی که در اینجا هستند تا مدت حضور نمیتوانند به حمام بروند.
- آنچه که آزار و شکنجه بر زندانیان برای گرفتن اعتراف غیره میرود قابل وصف و بیان نیست. در بسیاری موارد بازجوییهایی از ساعت 8 صبح تا 11 شب برای زندانیان همراه با ضرب و شتم شدید وجود داشته است. بازجوییهایی که در پایان آنها برای بردن زندانی به سلول دو نفر زیر کتفهای او را میگرفتهاند و به سلول منتقل میکردند.
- بسیاری از بازداشت شدهگان در روزهای اخیر طی درگیریهای خیابانی دستگیر و به زندان منتقل شدهاند. بسیاری از آنان در زمان بازداشت دچار صدمات و جراحتهایی شدهاند که از طرف مسئولین زندان هیچ کمک پزشکی به آنان صورت نمیگیرد و آنها مجروح در زندان به سر میبرند. همین زندانیها به غذای مناسب دسترسی ندارند. از نظر بهداشتی زندان اوین در این روزها وضعیت فاجعهباری را سپری میکند. یک از دلائل این امر همانطور که گفته شده تعداد بسیار بالای زندانیان است که سرویسدهی به آنان را مشکل کرده و مسئولین زندان هم از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند.
- شدت ضرب و شتم زندانیان در زندان اوین وضعیت بسیار دشوار و فاجعهباری را برای زندانیان پدید آورده است. در بسیاری موارد شدت ضرب و شتم طوری بوده است که برخی از مسئولین حاضر خود شخصا به وضعیت زندانیان رسیدهگی کرده و گاها آنان را به بهداری زندان منتقل کردهاند و حتا در مواردی برای بازجویان گزارش تخلف رد کردهاند، اما در بازجویی بعدی بازجویان علیرغم آگاه شدن از گزارشها بر شدت ضرب و شتم و شکنجهی زندانی افزودهاند.
- ارگانهای بازداشت کننده وزارت اطلاعات، سپاه، نیروی انتظامی و بسیج هستند. که بیشترین میزان ضربوشتم و شدت آن توسط نیروهای بسیج گزارش شده است. در روزهای اخیر به علت پر بودن بازداشتگاهها و زندانها اکثر دستگیر شدهگان را بعد از ضرب و شتم و اخذ تعهد آزاد میکنند و باقی بازداشت شدهگان خیابانی را به زندان منتقل میکنند که دچار وضعیت بسیار بدی میشوند، چرا که به علت مشهور نبودن و شهروند عادی بودن در زندان کسی سراغ آنها را نمیگیرد و در سلولهای انفرادی که گاها از 10 تا 15 نفر را در آن جا دادهاند رها میشوند و بعد از روزها اگر کسی یادش باشد آنها را برای بازجویی میبرد.
- علاوه بر زندان اوین بسیاری از زندانیان را به بازداشتگاه یا زندانهای قدیمی و غیر قابل استفاده میبرند؛ یک مورد ازآنها بازداشتگاه وزارت کشور است که به «منهای چهار» معروف شده است. در گزارشهای منتشر شده در روزهای قبل هم داشتیم که دانشجویان بازداشت شده در کوی دانشگاه در این محل به شدت شکنجه شده و غیرانسانیترین رفتار با آنان صورت پذیرفته است. از دیگر مکانها بازداشتگاه شاپور و پایگاههای بسیج و کلانتریها و پلیس امنیت هستند. زندانیانی که به این محلها برده میشوند به طور معمول بعد از ضربوشتم بسیار آزاد میشوند. زیر زمین ارگ و بازداشتگاه شاپور از مهمترین محلهای انتقال زندانیان است.
- همچنین وضعیت قرنطینهی اصلی زندان اوین نیز به علت نگهداری بالای زندانیان بسیار وضعیت نامناسبی پیدا کرده است. یکی از زندانیان در توصیف وضعیت بحرانی آنجا میگوید: «فقط کم مانده قرنطینه را از زندانیان تا سقف پر کنند». یکی از شکنجهها مرسوم این روزها در زندان اوین که بیشتر برای کسانی است که قرار است در برابر دوربین صداوسیما اعتراف کنند به کار میرود بیدار نگاه داشتن زندانی آن هم به صورت سر پا است و اجازه ندادن به وی برای خواب. گفته میشود که این اشخاص را قاضی مرتضوی خود انتخاب و بررسی می کند.
- در بازجوییهای بازجویان علاوه بر ضرب و شتم به شدت از کلمههای زشت استفاده میکنند و از رکیکترین کلمهها برای تحقیر زندانی استفاده میکنند. قاضی حداد و معاون وی حیدریفر در روزهای اخیر به کرات در بازجوییها مشاهده شدهاند که نشان از آن دارد که بسیاری از پروندهها را شخصا پیگیری میکنند.
*****
واکنش بازار به اخبار سیاست: فروش نوکیا نصف شد
دوم تيرماه،خبري مبني بر فروش مخفيانه دستگاههاي شنود توسط نوكيا به ايران منتشر شد. پس از آن، گروهها و جمعيتهاي مختلف ايراني كه بيشتر در اينترنت مستقر بودند نسبت به اين اقدام نوكيا موضعگيري كردند و خواستار روشن شدن ابعاد موضوع شدند. هرچند هيچ جمعيت يا گروه رسمي در كشور هنوز نسبت به اين اقدام نوكيا موضعگيري نكرده است اما به نظر ميرسد مصرف كنندگان به صورت خودجوش درباره محصولات نوكيا تصميم گرفتهاند. نشان اين حرکت، گفتههاي فعالان بازار درمورد ريزش قيمت انواع گوشيهاي نوكيا و موج پس فرستادن و تعويض گوشيهاي نوكيا پس از انتشار اخبار شنود است. همچنين فروش گسترده گوشيهاي نوكيا به صورت دست دوم و خريد گوشيهايي با برندهاي ديگر نشانههايي از واكنش مصرفكنندگان ايراني به اين اقدام نوكياست. فعالان بازار ميگويند: «ظرف سالهاي گذشته، نوکيا انتخاب اول خريداران بود اما اين روزها انتخاب اول خيلي از خريداران نوکيا نيست» امکان تهيه گزارش رسمي از تحولات اخير بازارگوشي تلفن همراه وجود ندارد اما گزارشهاي ميداني و اظهارنظر فروشندگان گوشي تلفن همراه از افت فروش نوکيا در بازارهاي تهران حکايت دارد. مردم معترض به روند شنودهاي تلفني وآنها که از انتشار خبر فروش نرمافزارهاي شنود توسط شرکت نوکيا نگران شدهاند، ترجيح ميدهند از گوشيهاي ديگري استفاده کنند. اين روند درحالي شدت يافته است که شرکت مخابرات ايران - سهامي عام- نيزيک روز پيش ازبرگزاري دهمين دوره انتخابات رياستجمهوري سيستم ارسال پيامک را به مدت سه هفته غيرفعال کرد ونارضايتي شديدي ميان مردم وسهامداران خود به وجود آورد. بهطور قطع به همين دليل بود که مردم تهران به پيامک تبريک روز پدر و پاسداشت روز تولد امام علي(ع) به شيوههاي ديگر رو آوردند. شرکت مخابرات هنوز آماري از افت فاحش ارسال پيامک در روز پدر منتشر نکرده اما گفته ميشود حداقل 90درصد افرادي که سال گذشته در روز پدر از پيامک استفاده کردهاند،امسال اين امکان را کنار گذاشتهاند درهمين حال گزارشها نشان ميدهد که مردم تهران درسطحي گسترده بازار نوکيا را کمرونق كردهاند. نوكيا در ايران پيشتر هم تحريم شده بود اما به دلايل ديگري. زماني که نام اين شرکت همچون شرکتهاي نستله، کوکاکولا، فانتا، بنتون وچند شرکت معروف ديگر در فهرست تحريم برخي گروههاي دانشجويي قرار گرفت، ايبسا مردم سازي ديگر کوک کردند.
نوكيا در ايران
يك دهه بعد از ظهور تلفن همراه در جهان در سال 1367 وزارت پست و تلگراف سابق اقدام به طراحي تلفن سيار كرد و با يك تجديد نظر در اين طرح در سال 1372 تجهيزات آن خريداري شد و در مرداد ماه 1373 فاز اول اين طرح به ظرفيت صد هزار شماره ايجاد شد. طي سالهاي 1373 تا اوايل 1374 تعداد متقاضيان تلفن همراه بيشتراز 1500 نفر نبود چراكه اين سيستم به هيچ عنوان براي مردم شناخته شده نبود به طوري كه در شهريور 74 هنگامي كه آگهي نام نويسي در روزنامههايكثيرالانتشار كشور منتشر شد، حدود 8 تا 9 هزار نفر ثبت نام كردند به عبارت ديگر استقبال چنداني از اين سيستم پايه و ضروري در جامعه به عمل نيامد و حتي در محافل با واكنشهاي منفي روبهرو شد و تلفن همراه سيستمي زائد و تجملاتي عنوان شد.
درحال حاضر چند اپراتور در كشور در حال فعاليت هستند كه شامل همراه اول، ايرانسل، اسپادان (مخصوص مردم استان اصفهان)، كيش همراه (مخصوص مردم جزيره كيش) ميشوند.در سالهاي اوليه همزمان با واگذاري سيم كارت، بالاجبار گوشي مربوطه نيز (كه البته تنوع بسياركمي نيز داشت) به مشترك تحويل داده ميشد. وجود تنها يك اپراتور دولتي در بازار تلفن همراه و خدمات بسيار محدود در زمينه استفاده از تلفن همراه باعث شده بود كه توجه چنداني به نوع گوشي مورد استفاده نشود. به تدريج با افزايش اپراتور به 2 شركت و باز شدن جاپاي بخش خصوصي (آن هم از نوع نسبتا خارجي آن) در اين بازار تعداد كاربران به نحو بسيار گستردهاي افزايش يافت و بازار ارتباطات موبايلي ايران روند رو به توسعهاي داشته است. اما از همان ابتدا، نام نوكيا با تلفن همراه در ايران پيوند خورده بود چراكه اولين گوشيها در ايران نوكيا بود و همچنان، نوكيا بيشترين سهم را در گوشيهاي بازار ايران دارد. نوکيا، يکي از بزرگترين توليدکنندگان تلفن همراه در جهان است که در سال 1865 ميلادي در جنوب غربي فنلاند کار خود را با توليد کاغذ آغاز کرد و در سالهاي بعد با توليد لاستيک و کفش، قطعات صنعتي، کتهاي باراني و کابلهاي مخابراتي ادامه داد. تا در سال 1982 و با صنعتي شدن اين شرکت و قرار گرفتن آن در خط توليد ارتباطات راه دور telecommunications موفق شد، اولين تلفن همراه خود را با وزني حدود 8/9 کيلوگرم با قابليت استفاده در اتومبيل طراحي و روانه بازار کند تا نام نوكيا را در اين صنعت جهاني کند. در حال حاضر نيز نوكيا با بيش از 26 سال سابقه در توليد تلفن همراه عنوان پر فروشترين برند را در جهان به خود اختصاص داده و طبق آخرين آمار به دست آمده در تاريخ 20 مه 2008، اين شرکت حدود 50 درصد از سهم شاخص جهان، 55 درصد از سهم شاخص آسيا و 38 درصد از سهم شاخص ايران را در اختيار داشته و صدرنشين جدول پرفروشترين برند تلفن همراه جهان در سال 2007 و چهار ماهه نخست سال 2008 شناخته شده است.
ابزار شنود موبايل به ايران فروختيم
از اواخر خردادماه همزمان با ناآراميها و موج دستگيريها در كشور در اينترنت نيز موجي از فيلترينگ سايتهاي خبري، وبلاگها، جوامع مجازي و... نيز آغاز شد و اطلاع رساني بيشتر از طريق ايميلها صورت ميگرفت. در اين ايام بود كه خبري مبني بر شنود غيرقانوني مكالمات و دسترسي به اطلاعات ايميلها، يل باكسها در جوامع مجازي و مطالب تايپ شده در مسنجر منتشر شد. متعاقبا روز اول تيرماه، رسانهها خبر غير منتظرهاي را منتشر كردند. شرکت مخابراتي نوکيا-زيمنس (NSN) فروش تجهيزات شنود مکالمات تلفن همراه به دولت ايران را تاييد کرد، سخنگوي اين شرکت گفت: «بخشIntelligent Solutions که تا ماه مارس سال جاري بخشي از شرکت نوکيا- زيمنس بود، نسخه محدود شده محصولي با نام Monitoring Centre را در نيمه دوم سال 2008 به ايران فروخته است.» بن روم توضيح داد: «امکانات محصول مذکور به کاربران آن اجازه ميدهد رويايميل، تماسهاي تلفني، پيامهاي متني، پيامهاي ارسال شده توسط ابزارهايي مانند ياهو مسنجر و شبکههاي اجتماعي مانند فيس بوک «شنود قانوني» داشته باشند.» همين اظهارنظر كافي بود تا در كنار خبر افشاي توليدكننده فناوري ايجاد پارازيت در امواج شبكههاي ماهوارهاي، نسبت به توليدكننده اينگونه فناوريها كه آنها را به صورت مخفيانه به ايران فزروخته بودند واكنش نشان داده شود. هنوز مردم ايران كه اكثرشان مكالمات خود را با گوشيهاي نوكيا انجام ميدادند در بهت بودند و اين خبر را كاملا باور نكرده بودند. بعد از اينكه سخنگوي شرکت فنلاندي - آلماني «نوکيا زيمنس» فروش تجهيزات پيشرفته شنود تلفن را به ايران در سال 2008 تاييد کرد، چارلز شامر سناتور دموکرات مجلس سناي آمريکا به همراه سناتور جمهوريخواه ليندسي گراهام در پي ارائه طرحي براي تصويب در سنا برآمدند که به موجب آن شرکتهايي که به دولت ايران ابزار پيشرفته شنود مکالمات تلفني و کنترل فضاي وب را فروختهاند در آمريکا مورد تحريم قرار بگيرند.اين دو مدعي شدند دليل ارائه اين طرح خود را متوقف کردن گردش آزاد جريان اطلاع رساني از سوي دولت ايران در پي اعتراضات مردمي به نتايج اعلام شده پس از انتخابات رياستجمهوري ميدانند. روزنامه آمريکايي وال استريت ژورنال در آخرين هفته خردادماه با چاپ گزارشي نوشته بود که دولت ايران تجهيزات پيشرفتهاي براي شنود مکالمات تلفني و کنترل ارتباطات اينترنتي شهروندان خود از شرکت سازنده تجهيزات ارتباطي فنلاندي – آلماني «نوکيا زيمنس» خريداري کرده است. اين دو نفر با اشاره به اين گزارش خواستار قطع ارتباط تمامي شرکتهاي بزرگ غربي با دولت ايران شده و افزودهاند: در حالي که شرکتهاي بزرگ آمريکايي قوانين تحريم ايران را رعايت ميکنند اما شرکتهاي ديگر کشورهاي غربي از جمله اروپا با فروش تجهيزات و انتقال تکنولوژيهاي حساس به ايران به دولت اين کشور اجازه ميدهند که گردش آزاد اطلاعات را محدود کند. در طرح دو سناتور مزبور، دولت آمريکا موظف شده است که با تهيه ليستي شرکتهايي را که در ماهها و سالهاي گذشته تجهيزات پيشرفته محدود کننده آزادي گردش اطلاعات را به دولت ايران فروختهاند، مشخص سازد. پس از اين مرحله و در صورت تاييد اطلاعات اين ليست اين شرکتها از انعقاد قرارداد با دولت آمريکا محروم ميشوند و شرکتهايي هم که در حال حاضر با دولت آمريکا قرارداد همکاري دارند پس از انقضاي مدت قانوني آن، از تمديد قرارداد خود با دولت آمريکا محروم خواهند شد. شرکت زيمنس هم اکنون بيش از 2 هزار قرارداد همکاري با دولت آمريکا دارد که تنها 300 مورد آن با وزارت دفاع آمريکا (پنتاگون) است. اين شرکت تنها در سال 2009 قراردادهايي را به ارزش 250 ميليون دلار با دولت آمريکا منعقد ساخته است، در حالي که شرکت ادغام شده فنلاندي - آلماني نوکيا زيمنس تنها 6 قرارداد به ارزش 5 ميليون دلار با دولت آمريکا منعقد کرده است.
نوكياهاي ايراني
چه كساني نوكيا را به ايران آوردند. نوكيا تنها توليد كننده گوشي است كه در ايران دفتر دارد. نهتنها گوشي، بلكه ساير تجهيزات مخابراتي نوكيا كه بيشتر در زيرساختها مورد استفاده است در ايران مورد استفاده قرار ميگيرند. يكي از نامهايي كه با نوكيا در ايران پيوند خورده است، «ايراتل» است. در روزهاي اخير، همزمان با جدي شدن بحث گوشيهاي ساخت نوكيا، گمانهزنيها برسر اينكه ارتباط نوكيا با ايران از چه طريقي است نيز قوت گرفته است. از طرف ديگر، استفاده از شنودهاي پيشرفته و امكانات امنيتي جديد در داخل شركت ايراتل، دستاويزي براي كساني شده است كه واردكننده اين دستگاهها چه كسي است؟ از طرفي بعد از اينكه تعرفههاي واردات گوشيهاي تلفن همراه تغيير كرد، طي سالهاي گذشته، ايراتل به جاي واردات گوشيهاي تلفن همراه و خدمات تعميرات آن، بيشتر به سمت نصب آنتنها و تجهيزات مخابراتي رفته است. اين شركت از اولين شركتهايي بود كه اقدام به واردات گوشي تلفن همراه و خدمات پس از فروش در ايران كرد اما علاوه بر اين، نام مدير شركت بعضا در مباحث سياسي ديده ميشود.
الف.الف، شهرام جزايري وحسين شريعتمداري
نام مدير ايراني نوكيا، بيشتر به خاطر اشارههاي معروف مديرمسوول روزنامه كيهان به عنوان چهرهاي سياسي مطرح شد. در هفته اول اسفندماه سال 85، در جريان فرار شهرام جزايري، حسين شريعتمداري در يادداشتي به بررسي احتمال دست داشتن برخي از افراد در فرار شهرام جزايري ميپردازد كه به دلايلي از سوي برخي از افراد حمايت ميشدند. در اين يادداشت نامي از اين افراد برده نميشود و تنها به اشارتي از محلها و مكانها اكتفا ميشود. در همين سال (يعني سال 85)، پ-ف، خواهرزاده مدير ايراني نوكيا به روزنامه كيهان ميرود و يك سال بعد كتاب «شواليههاي ناتوي فرهنگي» را توسط انتشارات كيهان منتشر ميكند. ماجراي جزايري و حاميان او مسكوت ميماند تا فروردين همين امسال. در 22 فروردين سال 88حسين شريعتمداري در شماره 19332 در ستون «يادداشت روز» سرمقالهاي به امضاي خود تحت عنوان «آنجا چه خبر است؟» نگاشت که تامل برانگيز بود و به موارد مورد ابهام در پرونده جزايري اشاره داشت. نامبرده در اين يادداشت كدهايي داد، كه نميتوان به سادگي از آنها گذشت. در بندهفتم اين يادداشت آمده است: کاش برخي از مسوولان محترم دستگاه قضايي به جاي آنکه گذران اوقات فراغت خود - که متاسفانه خيلي هم زياد هست! - به نقاط خوش آب و هواي کشور رفته و در خانههاي اشرافي کلان سرمايه داران جا خوش کنند، بخشي از وقت خود - بخوانيد وقت متعلق به ملت- را نيز صرف رسيدگي به امور قضايي بر زمين مانده مردم و بررسي هويت برخي از مديران اين دستگاه ميکردند ـ البته به عنوان وظيفه خويش نه منت به مردم. مثلا چرا تعطيلات نوروزي را در باغ رويايي! و چند ده هکتاري آقاي «الف» - در منطقه خوش آب و هواي شمال سپري کرده و در ويلاهاي آنچناني و اشرافي اين کلان سرمايه دار لم دادهاند؟ که خداي نخواسته مجبور باشند بهاي اين «لم دادن»ها را از کيسه ملت هزينه کنند؟! با توجه به اينكه اين مدير در يكي از شهرهاي شمالي كشور، املاك زيادي دارد، برخي از منابع معتقد بودند احتمالا منظور شريعتمداري از «الف.الف» همان مدير شركت ايراتل است.آيا اين گمانه درست است؟
استعفاي مدير نوكيا به دلايل شخصي
۲۶ فروردين ماه امسال (سال 88) مديرعامل نوكيا در ايران استعفا داد. ب-خ در گفتوگو با ايتنا، دليل اين امر را صرفا مسائل شخصي دانست كه موجب تصميم او براي خروج از نوكيا شده است. وي همچنين ارتباط اين موضوع را با مسائل ديگر يا شايعات احتمالي رد كرد.مديرعامل مستعفي بيش از چهار سال در جايگاه مديرعامل نوكيا در ايران كه مهمترين عنوان اين شركت در ايران تلقي ميشود، فعاليت ميكرد.دوران فعاليت او مجموعا دوراني آرام و در عين حال براي نوكيا نسبتا پررونق بود.به گزارش ايتنا در مراسمي كه از سوي دفتر نوكيا در ايران برگزار شد، ضمن توديع مديرعامل سابق، عليرضا شفيعپور به عنوان مدير عامل جديد، جايگزين نامبرده شد.
نوكيا حامي صهيونيست يا نوكيا فروشنده مخفي
در سالهاي گذشته، همزمان با عمليات مختلف اسرائيل عليه فلسطين و لبنان، گروههاي مذهبي و سياسي در ايران اقدام به انتشار ليستي از شركتهاي حامي صهيونيست كردند. در بين شركتها و موسساتي مثل كوكاكولا، فانتا، سيانان، كيتكت، نستله و...نام نوكيا نيز به چشم ميخورد و اتفاقا از بين اين برندها، برندهايي كه بيشتر مورد توجه تحريم كنندگان مذهبي قرار گرفته بود، كوكاكولا، نستله و نوكيا بودند. در همان زمانها بود كه بسياري از متدينين، به جاي گوشيهاي نوكيا از گوشيهايي مثل سونياريكسون استفاده ميكردند و حالا بعد از گذشت سالها، يكبار ديگر نام نوكيا به خاطر فروش مخفيانه ابزار شنود بر سر زبانها جاري شده است با توجه به اظهارات فعالان بازار، اين مساله تا حدود زيادي بر فروش اين محصول در بازار تاثيرگذار بوده است.
دوم تيرماه،خبري مبني بر فروش مخفيانه دستگاههاي شنود توسط نوكيا به ايران منتشر شد. پس از آن، گروهها و جمعيتهاي مختلف ايراني كه بيشتر در اينترنت مستقر بودند نسبت به اين اقدام نوكيا موضعگيري كردند و خواستار روشن شدن ابعاد موضوع شدند. هرچند هيچ جمعيت يا گروه رسمي در كشور هنوز نسبت به اين اقدام نوكيا موضعگيري نكرده است اما به نظر ميرسد مصرف كنندگان به صورت خودجوش درباره محصولات نوكيا تصميم گرفتهاند. نشان اين حرکت، گفتههاي فعالان بازار درمورد ريزش قيمت انواع گوشيهاي نوكيا و موج پس فرستادن و تعويض گوشيهاي نوكيا پس از انتشار اخبار شنود است. همچنين فروش گسترده گوشيهاي نوكيا به صورت دست دوم و خريد گوشيهايي با برندهاي ديگر نشانههايي از واكنش مصرفكنندگان ايراني به اين اقدام نوكياست. فعالان بازار ميگويند: «ظرف سالهاي گذشته، نوکيا انتخاب اول خريداران بود اما اين روزها انتخاب اول خيلي از خريداران نوکيا نيست» امکان تهيه گزارش رسمي از تحولات اخير بازارگوشي تلفن همراه وجود ندارد اما گزارشهاي ميداني و اظهارنظر فروشندگان گوشي تلفن همراه از افت فروش نوکيا در بازارهاي تهران حکايت دارد. مردم معترض به روند شنودهاي تلفني وآنها که از انتشار خبر فروش نرمافزارهاي شنود توسط شرکت نوکيا نگران شدهاند، ترجيح ميدهند از گوشيهاي ديگري استفاده کنند. اين روند درحالي شدت يافته است که شرکت مخابرات ايران - سهامي عام- نيزيک روز پيش ازبرگزاري دهمين دوره انتخابات رياستجمهوري سيستم ارسال پيامک را به مدت سه هفته غيرفعال کرد ونارضايتي شديدي ميان مردم وسهامداران خود به وجود آورد. بهطور قطع به همين دليل بود که مردم تهران به پيامک تبريک روز پدر و پاسداشت روز تولد امام علي(ع) به شيوههاي ديگر رو آوردند. شرکت مخابرات هنوز آماري از افت فاحش ارسال پيامک در روز پدر منتشر نکرده اما گفته ميشود حداقل 90درصد افرادي که سال گذشته در روز پدر از پيامک استفاده کردهاند،امسال اين امکان را کنار گذاشتهاند درهمين حال گزارشها نشان ميدهد که مردم تهران درسطحي گسترده بازار نوکيا را کمرونق كردهاند. نوكيا در ايران پيشتر هم تحريم شده بود اما به دلايل ديگري. زماني که نام اين شرکت همچون شرکتهاي نستله، کوکاکولا، فانتا، بنتون وچند شرکت معروف ديگر در فهرست تحريم برخي گروههاي دانشجويي قرار گرفت، ايبسا مردم سازي ديگر کوک کردند.
نوكيا در ايران
يك دهه بعد از ظهور تلفن همراه در جهان در سال 1367 وزارت پست و تلگراف سابق اقدام به طراحي تلفن سيار كرد و با يك تجديد نظر در اين طرح در سال 1372 تجهيزات آن خريداري شد و در مرداد ماه 1373 فاز اول اين طرح به ظرفيت صد هزار شماره ايجاد شد. طي سالهاي 1373 تا اوايل 1374 تعداد متقاضيان تلفن همراه بيشتراز 1500 نفر نبود چراكه اين سيستم به هيچ عنوان براي مردم شناخته شده نبود به طوري كه در شهريور 74 هنگامي كه آگهي نام نويسي در روزنامههايكثيرالانتشار كشور منتشر شد، حدود 8 تا 9 هزار نفر ثبت نام كردند به عبارت ديگر استقبال چنداني از اين سيستم پايه و ضروري در جامعه به عمل نيامد و حتي در محافل با واكنشهاي منفي روبهرو شد و تلفن همراه سيستمي زائد و تجملاتي عنوان شد.
درحال حاضر چند اپراتور در كشور در حال فعاليت هستند كه شامل همراه اول، ايرانسل، اسپادان (مخصوص مردم استان اصفهان)، كيش همراه (مخصوص مردم جزيره كيش) ميشوند.در سالهاي اوليه همزمان با واگذاري سيم كارت، بالاجبار گوشي مربوطه نيز (كه البته تنوع بسياركمي نيز داشت) به مشترك تحويل داده ميشد. وجود تنها يك اپراتور دولتي در بازار تلفن همراه و خدمات بسيار محدود در زمينه استفاده از تلفن همراه باعث شده بود كه توجه چنداني به نوع گوشي مورد استفاده نشود. به تدريج با افزايش اپراتور به 2 شركت و باز شدن جاپاي بخش خصوصي (آن هم از نوع نسبتا خارجي آن) در اين بازار تعداد كاربران به نحو بسيار گستردهاي افزايش يافت و بازار ارتباطات موبايلي ايران روند رو به توسعهاي داشته است. اما از همان ابتدا، نام نوكيا با تلفن همراه در ايران پيوند خورده بود چراكه اولين گوشيها در ايران نوكيا بود و همچنان، نوكيا بيشترين سهم را در گوشيهاي بازار ايران دارد. نوکيا، يکي از بزرگترين توليدکنندگان تلفن همراه در جهان است که در سال 1865 ميلادي در جنوب غربي فنلاند کار خود را با توليد کاغذ آغاز کرد و در سالهاي بعد با توليد لاستيک و کفش، قطعات صنعتي، کتهاي باراني و کابلهاي مخابراتي ادامه داد. تا در سال 1982 و با صنعتي شدن اين شرکت و قرار گرفتن آن در خط توليد ارتباطات راه دور telecommunications موفق شد، اولين تلفن همراه خود را با وزني حدود 8/9 کيلوگرم با قابليت استفاده در اتومبيل طراحي و روانه بازار کند تا نام نوكيا را در اين صنعت جهاني کند. در حال حاضر نيز نوكيا با بيش از 26 سال سابقه در توليد تلفن همراه عنوان پر فروشترين برند را در جهان به خود اختصاص داده و طبق آخرين آمار به دست آمده در تاريخ 20 مه 2008، اين شرکت حدود 50 درصد از سهم شاخص جهان، 55 درصد از سهم شاخص آسيا و 38 درصد از سهم شاخص ايران را در اختيار داشته و صدرنشين جدول پرفروشترين برند تلفن همراه جهان در سال 2007 و چهار ماهه نخست سال 2008 شناخته شده است.
ابزار شنود موبايل به ايران فروختيم
از اواخر خردادماه همزمان با ناآراميها و موج دستگيريها در كشور در اينترنت نيز موجي از فيلترينگ سايتهاي خبري، وبلاگها، جوامع مجازي و... نيز آغاز شد و اطلاع رساني بيشتر از طريق ايميلها صورت ميگرفت. در اين ايام بود كه خبري مبني بر شنود غيرقانوني مكالمات و دسترسي به اطلاعات ايميلها، يل باكسها در جوامع مجازي و مطالب تايپ شده در مسنجر منتشر شد. متعاقبا روز اول تيرماه، رسانهها خبر غير منتظرهاي را منتشر كردند. شرکت مخابراتي نوکيا-زيمنس (NSN) فروش تجهيزات شنود مکالمات تلفن همراه به دولت ايران را تاييد کرد، سخنگوي اين شرکت گفت: «بخشIntelligent Solutions که تا ماه مارس سال جاري بخشي از شرکت نوکيا- زيمنس بود، نسخه محدود شده محصولي با نام Monitoring Centre را در نيمه دوم سال 2008 به ايران فروخته است.» بن روم توضيح داد: «امکانات محصول مذکور به کاربران آن اجازه ميدهد رويايميل، تماسهاي تلفني، پيامهاي متني، پيامهاي ارسال شده توسط ابزارهايي مانند ياهو مسنجر و شبکههاي اجتماعي مانند فيس بوک «شنود قانوني» داشته باشند.» همين اظهارنظر كافي بود تا در كنار خبر افشاي توليدكننده فناوري ايجاد پارازيت در امواج شبكههاي ماهوارهاي، نسبت به توليدكننده اينگونه فناوريها كه آنها را به صورت مخفيانه به ايران فزروخته بودند واكنش نشان داده شود. هنوز مردم ايران كه اكثرشان مكالمات خود را با گوشيهاي نوكيا انجام ميدادند در بهت بودند و اين خبر را كاملا باور نكرده بودند. بعد از اينكه سخنگوي شرکت فنلاندي - آلماني «نوکيا زيمنس» فروش تجهيزات پيشرفته شنود تلفن را به ايران در سال 2008 تاييد کرد، چارلز شامر سناتور دموکرات مجلس سناي آمريکا به همراه سناتور جمهوريخواه ليندسي گراهام در پي ارائه طرحي براي تصويب در سنا برآمدند که به موجب آن شرکتهايي که به دولت ايران ابزار پيشرفته شنود مکالمات تلفني و کنترل فضاي وب را فروختهاند در آمريکا مورد تحريم قرار بگيرند.اين دو مدعي شدند دليل ارائه اين طرح خود را متوقف کردن گردش آزاد جريان اطلاع رساني از سوي دولت ايران در پي اعتراضات مردمي به نتايج اعلام شده پس از انتخابات رياستجمهوري ميدانند. روزنامه آمريکايي وال استريت ژورنال در آخرين هفته خردادماه با چاپ گزارشي نوشته بود که دولت ايران تجهيزات پيشرفتهاي براي شنود مکالمات تلفني و کنترل ارتباطات اينترنتي شهروندان خود از شرکت سازنده تجهيزات ارتباطي فنلاندي – آلماني «نوکيا زيمنس» خريداري کرده است. اين دو نفر با اشاره به اين گزارش خواستار قطع ارتباط تمامي شرکتهاي بزرگ غربي با دولت ايران شده و افزودهاند: در حالي که شرکتهاي بزرگ آمريکايي قوانين تحريم ايران را رعايت ميکنند اما شرکتهاي ديگر کشورهاي غربي از جمله اروپا با فروش تجهيزات و انتقال تکنولوژيهاي حساس به ايران به دولت اين کشور اجازه ميدهند که گردش آزاد اطلاعات را محدود کند. در طرح دو سناتور مزبور، دولت آمريکا موظف شده است که با تهيه ليستي شرکتهايي را که در ماهها و سالهاي گذشته تجهيزات پيشرفته محدود کننده آزادي گردش اطلاعات را به دولت ايران فروختهاند، مشخص سازد. پس از اين مرحله و در صورت تاييد اطلاعات اين ليست اين شرکتها از انعقاد قرارداد با دولت آمريکا محروم ميشوند و شرکتهايي هم که در حال حاضر با دولت آمريکا قرارداد همکاري دارند پس از انقضاي مدت قانوني آن، از تمديد قرارداد خود با دولت آمريکا محروم خواهند شد. شرکت زيمنس هم اکنون بيش از 2 هزار قرارداد همکاري با دولت آمريکا دارد که تنها 300 مورد آن با وزارت دفاع آمريکا (پنتاگون) است. اين شرکت تنها در سال 2009 قراردادهايي را به ارزش 250 ميليون دلار با دولت آمريکا منعقد ساخته است، در حالي که شرکت ادغام شده فنلاندي - آلماني نوکيا زيمنس تنها 6 قرارداد به ارزش 5 ميليون دلار با دولت آمريکا منعقد کرده است.
نوكياهاي ايراني
چه كساني نوكيا را به ايران آوردند. نوكيا تنها توليد كننده گوشي است كه در ايران دفتر دارد. نهتنها گوشي، بلكه ساير تجهيزات مخابراتي نوكيا كه بيشتر در زيرساختها مورد استفاده است در ايران مورد استفاده قرار ميگيرند. يكي از نامهايي كه با نوكيا در ايران پيوند خورده است، «ايراتل» است. در روزهاي اخير، همزمان با جدي شدن بحث گوشيهاي ساخت نوكيا، گمانهزنيها برسر اينكه ارتباط نوكيا با ايران از چه طريقي است نيز قوت گرفته است. از طرف ديگر، استفاده از شنودهاي پيشرفته و امكانات امنيتي جديد در داخل شركت ايراتل، دستاويزي براي كساني شده است كه واردكننده اين دستگاهها چه كسي است؟ از طرفي بعد از اينكه تعرفههاي واردات گوشيهاي تلفن همراه تغيير كرد، طي سالهاي گذشته، ايراتل به جاي واردات گوشيهاي تلفن همراه و خدمات تعميرات آن، بيشتر به سمت نصب آنتنها و تجهيزات مخابراتي رفته است. اين شركت از اولين شركتهايي بود كه اقدام به واردات گوشي تلفن همراه و خدمات پس از فروش در ايران كرد اما علاوه بر اين، نام مدير شركت بعضا در مباحث سياسي ديده ميشود.
الف.الف، شهرام جزايري وحسين شريعتمداري
نام مدير ايراني نوكيا، بيشتر به خاطر اشارههاي معروف مديرمسوول روزنامه كيهان به عنوان چهرهاي سياسي مطرح شد. در هفته اول اسفندماه سال 85، در جريان فرار شهرام جزايري، حسين شريعتمداري در يادداشتي به بررسي احتمال دست داشتن برخي از افراد در فرار شهرام جزايري ميپردازد كه به دلايلي از سوي برخي از افراد حمايت ميشدند. در اين يادداشت نامي از اين افراد برده نميشود و تنها به اشارتي از محلها و مكانها اكتفا ميشود. در همين سال (يعني سال 85)، پ-ف، خواهرزاده مدير ايراني نوكيا به روزنامه كيهان ميرود و يك سال بعد كتاب «شواليههاي ناتوي فرهنگي» را توسط انتشارات كيهان منتشر ميكند. ماجراي جزايري و حاميان او مسكوت ميماند تا فروردين همين امسال. در 22 فروردين سال 88حسين شريعتمداري در شماره 19332 در ستون «يادداشت روز» سرمقالهاي به امضاي خود تحت عنوان «آنجا چه خبر است؟» نگاشت که تامل برانگيز بود و به موارد مورد ابهام در پرونده جزايري اشاره داشت. نامبرده در اين يادداشت كدهايي داد، كه نميتوان به سادگي از آنها گذشت. در بندهفتم اين يادداشت آمده است: کاش برخي از مسوولان محترم دستگاه قضايي به جاي آنکه گذران اوقات فراغت خود - که متاسفانه خيلي هم زياد هست! - به نقاط خوش آب و هواي کشور رفته و در خانههاي اشرافي کلان سرمايه داران جا خوش کنند، بخشي از وقت خود - بخوانيد وقت متعلق به ملت- را نيز صرف رسيدگي به امور قضايي بر زمين مانده مردم و بررسي هويت برخي از مديران اين دستگاه ميکردند ـ البته به عنوان وظيفه خويش نه منت به مردم. مثلا چرا تعطيلات نوروزي را در باغ رويايي! و چند ده هکتاري آقاي «الف» - در منطقه خوش آب و هواي شمال سپري کرده و در ويلاهاي آنچناني و اشرافي اين کلان سرمايه دار لم دادهاند؟ که خداي نخواسته مجبور باشند بهاي اين «لم دادن»ها را از کيسه ملت هزينه کنند؟! با توجه به اينكه اين مدير در يكي از شهرهاي شمالي كشور، املاك زيادي دارد، برخي از منابع معتقد بودند احتمالا منظور شريعتمداري از «الف.الف» همان مدير شركت ايراتل است.آيا اين گمانه درست است؟
استعفاي مدير نوكيا به دلايل شخصي
۲۶ فروردين ماه امسال (سال 88) مديرعامل نوكيا در ايران استعفا داد. ب-خ در گفتوگو با ايتنا، دليل اين امر را صرفا مسائل شخصي دانست كه موجب تصميم او براي خروج از نوكيا شده است. وي همچنين ارتباط اين موضوع را با مسائل ديگر يا شايعات احتمالي رد كرد.مديرعامل مستعفي بيش از چهار سال در جايگاه مديرعامل نوكيا در ايران كه مهمترين عنوان اين شركت در ايران تلقي ميشود، فعاليت ميكرد.دوران فعاليت او مجموعا دوراني آرام و در عين حال براي نوكيا نسبتا پررونق بود.به گزارش ايتنا در مراسمي كه از سوي دفتر نوكيا در ايران برگزار شد، ضمن توديع مديرعامل سابق، عليرضا شفيعپور به عنوان مدير عامل جديد، جايگزين نامبرده شد.
نوكيا حامي صهيونيست يا نوكيا فروشنده مخفي
در سالهاي گذشته، همزمان با عمليات مختلف اسرائيل عليه فلسطين و لبنان، گروههاي مذهبي و سياسي در ايران اقدام به انتشار ليستي از شركتهاي حامي صهيونيست كردند. در بين شركتها و موسساتي مثل كوكاكولا، فانتا، سيانان، كيتكت، نستله و...نام نوكيا نيز به چشم ميخورد و اتفاقا از بين اين برندها، برندهايي كه بيشتر مورد توجه تحريم كنندگان مذهبي قرار گرفته بود، كوكاكولا، نستله و نوكيا بودند. در همان زمانها بود كه بسياري از متدينين، به جاي گوشيهاي نوكيا از گوشيهايي مثل سونياريكسون استفاده ميكردند و حالا بعد از گذشت سالها، يكبار ديگر نام نوكيا به خاطر فروش مخفيانه ابزار شنود بر سر زبانها جاري شده است با توجه به اظهارات فعالان بازار، اين مساله تا حدود زيادي بر فروش اين محصول در بازار تاثيرگذار بوده است.
*****
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
تجمع خانواده های دستگیرشدگان در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین
بنابه گزارشات رسیده از صبح امروز صدها نفر از خانواده های دستگیر شدگان در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین تجمع کردند و خواستار اطلاع یافتن و آزادی عزیزانشان شدند.
از ساعت 08:00 صبح امروز شنبه 20 تیرماه صدها نفر از خانواده های دستگیر شدگان 18 تیر و سایر خانواده مقابل زندان اوین و دادگاه انقلاب تجمع کردند.تعداد کسانی که در مقابل دادگاه انقلاب تجمع کردند صدها نفر می باشند. خانواده های دستگیر شدگان 18 تیر و سایر خانواده خواستار مطلع شدن از وضعیت و شرایط عزیزان خودو آزادی آنها هستند. خانواده از محل بازداشت عزیزانشان و وضعیت آنها بی خبر هستند. گفته می شود در اعتراضات 18 تیر بیش از 100 نفر دستگیر شده اند که در بین آنها تعداد زیادی از خانم ها می باشند.دستگیر شدگان در ابتدای به کلانتری 148 ، آگاهی شاپور و ستاد پیگیری وزارت اطلاعات و نقاط دیگر منتقل شدند . ولی از سرنوشت و محل بازداشت فعلی آنها خبری در دست نیست. بازداشتگاههای فوق از محلهای شکنجۀ وحشیانۀ دستگیر شدگان می باشد و در کلانتری 148 منجر به مرگ دستگیر شدگان در زیر شکنجه شده بود که در اطلاعیه های قبلی اسامی آنها ذکر شده. دادگاه انقلاب از تایید اسامی دستگیر شدگان روز پنجشنبه 18 تیر خوداری می کند و حاضر به پاسخگوی در مورد وضعیت عزیزان آنها نیست.خانواده ها در درون و بیرون دادگاه انقلاب در انتظار روشن شدن وضعیت عزیزانشان هستند. تنها جوابی که دادگاه انقلاب به این خانواده میدهد بروید خود ما به شما خبر خواهیم داد.از طرفی دیگر تعدادی از خودروهای نیروی انتظامی در مقابل دادگاه انقلاب مستقر شده اند. تا از حرکتهای اعتراضی خانواده ها جلوگیری کنند.
لیست اسامی تعدادی از دستگیر شدگان روز پنجشنبه 18 تیر ماه که محل بازداشت آنها هنوز نامشخص می باشد را برای ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم انتشار میدهیم1- محمد رضا محمودي 24 ساله ليسانس شيمي در امير آباد بازداشت شده2- سارا يدالهي 26 ساله ديپلم در انقلاب بازداشت شده3- بهاره باقرپناه 23 ساله فوق ديپلم كامپيوتر در خيابان 16 آذر بازداشت شده4- وحيد مددي 21 ساله دانشجوي تاريخ در انقلاب بازداشت شده5- سينا محمدي 19 ساله ديپلم در كارگر شمالي بازداشت شده6- صادق احمدي 28 ساله ليسانس عمران در انقلاب بازداشت شده7- حشمت شريفي 23 ساله ديپلم و شغل آزاد در جمالزاده بازداشت شده8- محمد آزادي 21 ساله دانشجو در امير آباد بازداشت شده9- محسن كريمي 18 ساله محصل در امير آباد بازداشت شده10- مينا رستگار 22 ساله منشي در ولي عصر بازداشت شده11- احد وفازاد 31 ساله شغل آزاد(كتابفروش) در انقلاب بازداشت شده12- مرتضي تاكستاني 26 ساله ليبسانس رياضي محض ، كارمند در خيابان وصال بازداشت شده13- رضا يونسي 29 ساله ليسانس شيمي شغل آزاد در انقلاب بازداشت شده14- بهادر كلاهي 24 ساله ليسانس حسابداري كارمند شركت خصوصي در اميرآباد بازداشت شده15- مختار قاسمي 23 ساله فوق ديپلم عمران در انقلاب بازداشت شده16- حامد ميرزاخاني 22 ساله فوق ديپلم كامپيوتر (طراحي)در امير آباد بازداشت شده17- سعيد صباغي 19 ساله محصل18- جلال نوري 30 ساله شغل آزاد در خيابان كارون بازداشت شده19- آيدين ميرزايي 25 ساله شغل آزاد ديپلم در كارگر بازداشت شده20- حسين صفري 20 ساله دانشجودر انقلاب بازداشت شده21- فرزانه ابوالقاسمي 24 ساله ليسانس روانشناسي در امير آباد بازداشت شده22- ايمان جلالي جعفري 22 ساله دانشجو23- اميد محمدي 26 ساله شغل آزاد در انقلاب بازداشت شده24- نادر عباسي 27 ساله ليسانس كشاورزي در امير آباد بازداشت شده25- وحيد شاهدي 22 ساله شغل آزاد در خيابان 16 آذر بارداشت شده26- عبدالحميد باغباني 32 ساله فوق ديپلم برق در كارگر بازداشت شده27- معين منصوري 22 ساله فوق ديپلم در كارگر بازداشت شده28- سيد متين حسيني 19 ساله دانشجو و طراح در انقلاب بازداشت شده29- عرفان عليداش 25 ساله ليسانس رياضي و كتاب فروش در انقلاب بازداشت شده30- حسين حسني 26 ساله ليسانس ادبيت عرب در خيابان ابوريحان بازداشت شده31- محمد رضا پاشايي 26 ساله ديپلم شغل آزاد در امير آباد بازداشت شده32- عليرضا حسامي 23 ساله فوق ديپلم كامپيوتر33- مصطفي مجيدي 27 ساله ليسانس مديريت در انقلاب بازداشت شده34- آرش رادپور 29 ساله شغل آزاد در جمالزاده بازداشت شده35- مسعود قاضي 20 ساله شغل آزاد در امير آباد بازداشت شده36- محمد امير اميني 26 ساله در انقلاب بازداشت شده37- محمد رضا فرضی متولد 1358 فرزند ابراهیم
بازداشت شدگان فوق در معرض خطر جدی شکنجه قرار دارند. لذا از هموطنانمان در خارج و داخل کشور و انسان دوستان جهان خواهان اقدامات جهانی برای حمایت از آنها و همچنین خواستار آزادی تمامی زندانیان سیاسی در ایران شوند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، شرکت در اعتراضات علیه استبداد حاکم حق مشروع و قانونی هر ایرانی می داند و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عاجل برای آزادی فوری و بی قید وشرط تمامی زندانیان سیاسی در ایران است.
تجمع خانواده های دستگیرشدگان در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین
بنابه گزارشات رسیده از صبح امروز صدها نفر از خانواده های دستگیر شدگان در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین تجمع کردند و خواستار اطلاع یافتن و آزادی عزیزانشان شدند.
از ساعت 08:00 صبح امروز شنبه 20 تیرماه صدها نفر از خانواده های دستگیر شدگان 18 تیر و سایر خانواده مقابل زندان اوین و دادگاه انقلاب تجمع کردند.تعداد کسانی که در مقابل دادگاه انقلاب تجمع کردند صدها نفر می باشند. خانواده های دستگیر شدگان 18 تیر و سایر خانواده خواستار مطلع شدن از وضعیت و شرایط عزیزان خودو آزادی آنها هستند. خانواده از محل بازداشت عزیزانشان و وضعیت آنها بی خبر هستند. گفته می شود در اعتراضات 18 تیر بیش از 100 نفر دستگیر شده اند که در بین آنها تعداد زیادی از خانم ها می باشند.دستگیر شدگان در ابتدای به کلانتری 148 ، آگاهی شاپور و ستاد پیگیری وزارت اطلاعات و نقاط دیگر منتقل شدند . ولی از سرنوشت و محل بازداشت فعلی آنها خبری در دست نیست. بازداشتگاههای فوق از محلهای شکنجۀ وحشیانۀ دستگیر شدگان می باشد و در کلانتری 148 منجر به مرگ دستگیر شدگان در زیر شکنجه شده بود که در اطلاعیه های قبلی اسامی آنها ذکر شده. دادگاه انقلاب از تایید اسامی دستگیر شدگان روز پنجشنبه 18 تیر خوداری می کند و حاضر به پاسخگوی در مورد وضعیت عزیزان آنها نیست.خانواده ها در درون و بیرون دادگاه انقلاب در انتظار روشن شدن وضعیت عزیزانشان هستند. تنها جوابی که دادگاه انقلاب به این خانواده میدهد بروید خود ما به شما خبر خواهیم داد.از طرفی دیگر تعدادی از خودروهای نیروی انتظامی در مقابل دادگاه انقلاب مستقر شده اند. تا از حرکتهای اعتراضی خانواده ها جلوگیری کنند.
لیست اسامی تعدادی از دستگیر شدگان روز پنجشنبه 18 تیر ماه که محل بازداشت آنها هنوز نامشخص می باشد را برای ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم انتشار میدهیم1- محمد رضا محمودي 24 ساله ليسانس شيمي در امير آباد بازداشت شده2- سارا يدالهي 26 ساله ديپلم در انقلاب بازداشت شده3- بهاره باقرپناه 23 ساله فوق ديپلم كامپيوتر در خيابان 16 آذر بازداشت شده4- وحيد مددي 21 ساله دانشجوي تاريخ در انقلاب بازداشت شده5- سينا محمدي 19 ساله ديپلم در كارگر شمالي بازداشت شده6- صادق احمدي 28 ساله ليسانس عمران در انقلاب بازداشت شده7- حشمت شريفي 23 ساله ديپلم و شغل آزاد در جمالزاده بازداشت شده8- محمد آزادي 21 ساله دانشجو در امير آباد بازداشت شده9- محسن كريمي 18 ساله محصل در امير آباد بازداشت شده10- مينا رستگار 22 ساله منشي در ولي عصر بازداشت شده11- احد وفازاد 31 ساله شغل آزاد(كتابفروش) در انقلاب بازداشت شده12- مرتضي تاكستاني 26 ساله ليبسانس رياضي محض ، كارمند در خيابان وصال بازداشت شده13- رضا يونسي 29 ساله ليسانس شيمي شغل آزاد در انقلاب بازداشت شده14- بهادر كلاهي 24 ساله ليسانس حسابداري كارمند شركت خصوصي در اميرآباد بازداشت شده15- مختار قاسمي 23 ساله فوق ديپلم عمران در انقلاب بازداشت شده16- حامد ميرزاخاني 22 ساله فوق ديپلم كامپيوتر (طراحي)در امير آباد بازداشت شده17- سعيد صباغي 19 ساله محصل18- جلال نوري 30 ساله شغل آزاد در خيابان كارون بازداشت شده19- آيدين ميرزايي 25 ساله شغل آزاد ديپلم در كارگر بازداشت شده20- حسين صفري 20 ساله دانشجودر انقلاب بازداشت شده21- فرزانه ابوالقاسمي 24 ساله ليسانس روانشناسي در امير آباد بازداشت شده22- ايمان جلالي جعفري 22 ساله دانشجو23- اميد محمدي 26 ساله شغل آزاد در انقلاب بازداشت شده24- نادر عباسي 27 ساله ليسانس كشاورزي در امير آباد بازداشت شده25- وحيد شاهدي 22 ساله شغل آزاد در خيابان 16 آذر بارداشت شده26- عبدالحميد باغباني 32 ساله فوق ديپلم برق در كارگر بازداشت شده27- معين منصوري 22 ساله فوق ديپلم در كارگر بازداشت شده28- سيد متين حسيني 19 ساله دانشجو و طراح در انقلاب بازداشت شده29- عرفان عليداش 25 ساله ليسانس رياضي و كتاب فروش در انقلاب بازداشت شده30- حسين حسني 26 ساله ليسانس ادبيت عرب در خيابان ابوريحان بازداشت شده31- محمد رضا پاشايي 26 ساله ديپلم شغل آزاد در امير آباد بازداشت شده32- عليرضا حسامي 23 ساله فوق ديپلم كامپيوتر33- مصطفي مجيدي 27 ساله ليسانس مديريت در انقلاب بازداشت شده34- آرش رادپور 29 ساله شغل آزاد در جمالزاده بازداشت شده35- مسعود قاضي 20 ساله شغل آزاد در امير آباد بازداشت شده36- محمد امير اميني 26 ساله در انقلاب بازداشت شده37- محمد رضا فرضی متولد 1358 فرزند ابراهیم
بازداشت شدگان فوق در معرض خطر جدی شکنجه قرار دارند. لذا از هموطنانمان در خارج و داخل کشور و انسان دوستان جهان خواهان اقدامات جهانی برای حمایت از آنها و همچنین خواستار آزادی تمامی زندانیان سیاسی در ایران شوند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، شرکت در اعتراضات علیه استبداد حاکم حق مشروع و قانونی هر ایرانی می داند و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عاجل برای آزادی فوری و بی قید وشرط تمامی زندانیان سیاسی در ایران است.
*****
آقای موسوی! جنبش از شما رهبری میخواهد
محمد تهوری
تصمیم اعلام شده میرحسین موسوی رهبر جنبش سبز ایران در بیانیهی شماره نه او مبنی بر برپایی یک گروه کاری سیاسی برای پیگیری خواستههای جنبش، از سوی ناظران سیاسی و اطرافیان موسوی به تشکیل حزب سیاسی تعبیر شده است. ایده تشکیل حزب در امتداد کمپین انتخاباتی، پیش از این، از سوی مهدی کروبی به اجرا درآمده بود. مهدی کروبی در فردای انتخابات ریاست جمهوری گذشته، حزب «اعتماد ملی» را تشکیل داد. اما پرسشی که امروز مطرح است اینکه هدف موسوی از تشکیل حزب چیست؟ چه خلائی را موسوی میخواهد با تشکیل یک حزب جدید پر کند؟
موسوی در آخرین بیانیهاش به این پرسشها پاسخ داده و برنامهاش را اعلام کرده است.
آنچه به عنوان هدف موسوی برای تشکیل حزب - یا آنچه آن را کار جمعی خوانده - اعلام شده را در سه دسته میتوان تقسیم کرد. یکم، مطالباتی که تحقق آن نیازمند تغییر قانون اساسی است مثل برخورداری از کانالهای مستقل تلویزیونی در داخل کشور؛ دوم، مطالباتی که تحقق آن نیازمند تغییر قوانین عادی است، مثل تغییر قانون انتخابات، قانون مطبوعات، قانون رسانههای مجازی، قانون اساسنامه سازمان صدا و سیما و تغییر نقش هیات نظارت بر این سازمان؛ و سوم، اعمال فشار به حاکمیت برای تمکین در برابر قانون و اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی، مثل اصل 27 که متضمن حقوق مردم برای برگزاری آزادنه تجمعات اعتراضآمیز است و وادار کردن حاکمیت به آزادی زندانیان سیاسی و پایان دادن به پروندهسازی برای مردم توسط دستگاههای امنیتی. پرواضح است که این مطالبات، مطالبه امروز و نوخواسته مردم ایران نیست. اینها بخشی از مطالبات انباشته شده و بعضا تاریخی مردم ایران است که همواره از سوی حاکمان با بیاعتنایی مواجه شده است. ولی آیا بیپاسخ ماندن این مطالبات ناشی از فقدان حزبی پیگیر بوده است؟ با کدام ابزار حزبی میتوان این مطالبات را محقق ساخت؟
تجربهی هشت ساله جنبش اصلاحات، به روشنی نشان داده است که اصلاحطلبان، زمانی که قدرت را به طور کامل در قوای مجریه و مقننه در اختیار داشتند و همزمان احزابی را تشکیل و از توان آنها برای تحقق همین مطالبات و البته از مجاری قانونی و در چارچوب نظام استفاده بردند، نتوانستند به مطالباتشان جامه عمل بپوشانند. شاید برخی ضعف تشکیلاتی و رهبری جنبش اصلاحات را عامل اصلی شکست اصلاحطلبان در دوران خاتمی عنوان کنند، که البته خیلی بیراه نیست، اما قطعا نباید از اشکالات ساختاری نظام و بنبستهای موجود در ساختار حقوقی و حقیقی نظام غافل ماند. گرههایی که به دست احزاب و با حرکت در مدار جمهوری اسلامی گشودنی نیست.
به فرض امروز حزب موسوی با نام حزب سبز ایران یا هر نام دیگری تشکیل شد، روشن است که این امر خود با چالشهایی روبروست. چرا که چنانچه موسوی یا هرکس دیگری اگر بخواهد حزبی تاسیس کند، ابتدا باید تقاضای خود را به وزارت کشور ارائه کند، که این خود قبول مشروعیت دولت و ناقض ادعای قبلی موسوی مبنی بر نامشروع بودن دولت احمدینژاد است و حتی هیچ تضمینی برای صدور مجوز حزب با مسوولیت موسوی از سوی وزارت کشور دولت احمدینژاد نیست. و اگر بخواهد بدون اخذ مجوز حزبی را راهاندازی کند که از اساس نقض غرض است. بنابراین تنها راه موسوی همکاری با یکی از احزاب موجود اصلاحطلب یا فعالیت جمعی به شیوهی سنتی و هیاتی است که به نظر نمیرسد مد نظر موسوی باشد. این حزب از چه طریقی میخواهد این مطالبات را محقق سازد؟
اتخاذ راهکار حزبی برای تحقق مطالبات، وقتی معنا پیدا میکند که مقدمهای برای کسب قدرت از طریق مبارزهی پارلمانی و انتخاباتی باشد. حال آنکه تجربهی چند انتخابات گذشته و با استناد به بیانیههای اخیر «سازمان مجاهدین انقلاب» و «جبهه مشارکت ایران اسلامی»، باید کسب قدرت را از طریق مبارزات انتخاباتی به طور کامل فراموش کرد. چراکه رهبری نظام جمهوری اسلامی به عنوان قدرت مطلقه کشور نشان داده است که اعتقادی به انتخابات، رای مردم و توزیع عادلانه و دموکراتیک قدرت ندارد. حتی اگر بگوییم با اعمال فشار از پایین بتوان رهبری را وادار به صیانت از آراء مردم کرد که فرضی نزدیک به محال است و به قدرت بازگشت- با بنبستهای موجود و دور باطل حاکم بر نظام سیاسی کشور-، چگونه برخورد خواهد شد. مگر مجلس ششم با اکثریتی اصلاحطلب و محکم و مقتدر، برای تحقق آزادی مطبوعات، اصلاح قانون انتخابات، منع شکنجه و اصلاح رویکرد سازمان صدا و سیما تلاش نکرد؟ نتیجه این تلاشها چه شد؟
تحقق مطالبات به حق میرحسین موسوی که در زمرهی مهمترین مطالبات تحولخواهان، دموکراسیخواهان و آزادیخواهان ایرانی است، نه به یک حزب بلکه به ارادهی ملی و رهبری مقتدر و رها از قید و بندهای حکومتی است. این به معنای نفی ضرورت توسعه و نشر حزبمداری و بیاعتنا بودن به حاکمیت قانون نیست، بلکه نکته این است که همهی راهها را در راهاندازی حزب و جمعیت جستوجو کردن و بیقید و شرط مقید به قانون بودن – حتی قوانین ظالمانه – نه تنها تحقق مطالبات را تسریع و تضمین نخواهد کرد، بلکه بیش از پیش جنبش سبز ایران را دچار انشقاق، یاس و ناامیدی و در نهایت با شکست مواجه خواهد کرد. ارادهی ملی به صورت چشمگیر و کم نظیری برای تحقق مطالبات شکل گرفته، که تنها کافی است به آن اعتماد شود و تصمیمات با در نظر گرفتن این اراده ملی اتخاذ شود. بنابراین موسوی بیش از آنکه به تشکیل حزب بیاندیشد باید نقطه اتکای خود را بر بدنهی اجتماعی این جنبش قرار دهد و نقش تاریخی خود را به عنوان یک رهبر ایفا کند. کاری که خاتمی از زیر بار آن شانه خالی کرد و هیچگاه حاضر نشد رسما رهبری جنبش اصلاحات را برعهده بگیرد و نقش اصلی خود را ایفا کند. درست برعکس دکتر مصدق که وقتی به او پیشنهاد شد حزبی تاسیس کند، وی در جواب گفت: "اگر حزب تشکیل دهم شکست میخوریم" (نقل به مضمون). منظور مصدق این بود که من یک رهبر ملی هستم در حالیکه حزب متعلق به بخشی از ملت است. بنابراین با تاسیس حزب مخالفت کرد و آن را ردایی مناسب برای رهبری جنبش ندانست، در حالیکه او مخالف حزب نبود.
بنابراین نیاز اصلی امروز جنبش سبز ایران، ایفای نقش رهبری توسط میرحسین موسوی است. هر راهی جز این بیراهه است. کار حزبی را باید به احزاب موجود و نخبگان سپرد و از توان آنها برای پیشبرد برنامهها استفاده کرد. موسوی نمیتواند ردای رهبری یک حزب را جایگزین ردای رهبری جنبش تودهای کند و به تحقق مطالبات امید داشته باشد. با اتکای به این جنبش و با استفاده از نیروی ایجاد شده از همراهی احزاب و گروههای اصلاحطلب، موسوی میتواند دولتی که آن را نامشروع خوانده است عقب براند و رهبری جمهوری اسلامی را به تمکین در برابر رای مردم وادار سازد. کسی که خویشتن را محصول جنبش مردمی میداند، نباید خود را محدود به چارچوبهای حزبی کند. رهبری جنبشی به این وسعت، محتاج شجاعت، زیرکی و انعطاف است. در چنین شرایطی ملاحظهکاریهای ناشی از مصالح حزبی، نباید جایگزین تهورات لازمهی رهبری جنبش مردمی گردد. حزب لازم است و باید ساخته شود، اما اولا نباید دقت، وقت و انرژی رهبری محدود به یک امر بوروکراتیک شود. ثانیا رهبری جنبش نباید محدود به پاسخگویی حزبی شود. نکته دیگر اینکه همانگونه که در مجالس نباید به شیوهی خیابانی عمل کرد در خیابان هم نباید مقاومت مردمی را محصور در قواعد مجلسی کرد. به عبارت دیگر درست است که حتی قانون بد را نباید شکست، بلکه باید برای تغییر آن تلاش کرد. اما این قاعده زمانی جاری است که قانون برای همه باشد، وقتی حاکمیتی خود قانونشکن است، به طریق اولی این حق مردم است که قوانین را تغییر دهند و رهبری جنبش نمیتواند خود را در قالبهای خویش ساخته محدود کند.
موسوی در آخرین دیدار علنی و منتشر شدهی خود، که با جمعی از دوستان و همراهانش داشته، بار دیگر تاکید کرده است که "تصمیم و تلاش دارم که با جمعی به صورت منظم و سازمان یافته کار کنم و از اول هم عادت به کار فردی و تک نفره نداشتم".
محمد تهوری
تصمیم اعلام شده میرحسین موسوی رهبر جنبش سبز ایران در بیانیهی شماره نه او مبنی بر برپایی یک گروه کاری سیاسی برای پیگیری خواستههای جنبش، از سوی ناظران سیاسی و اطرافیان موسوی به تشکیل حزب سیاسی تعبیر شده است. ایده تشکیل حزب در امتداد کمپین انتخاباتی، پیش از این، از سوی مهدی کروبی به اجرا درآمده بود. مهدی کروبی در فردای انتخابات ریاست جمهوری گذشته، حزب «اعتماد ملی» را تشکیل داد. اما پرسشی که امروز مطرح است اینکه هدف موسوی از تشکیل حزب چیست؟ چه خلائی را موسوی میخواهد با تشکیل یک حزب جدید پر کند؟
موسوی در آخرین بیانیهاش به این پرسشها پاسخ داده و برنامهاش را اعلام کرده است.
آنچه به عنوان هدف موسوی برای تشکیل حزب - یا آنچه آن را کار جمعی خوانده - اعلام شده را در سه دسته میتوان تقسیم کرد. یکم، مطالباتی که تحقق آن نیازمند تغییر قانون اساسی است مثل برخورداری از کانالهای مستقل تلویزیونی در داخل کشور؛ دوم، مطالباتی که تحقق آن نیازمند تغییر قوانین عادی است، مثل تغییر قانون انتخابات، قانون مطبوعات، قانون رسانههای مجازی، قانون اساسنامه سازمان صدا و سیما و تغییر نقش هیات نظارت بر این سازمان؛ و سوم، اعمال فشار به حاکمیت برای تمکین در برابر قانون و اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی، مثل اصل 27 که متضمن حقوق مردم برای برگزاری آزادنه تجمعات اعتراضآمیز است و وادار کردن حاکمیت به آزادی زندانیان سیاسی و پایان دادن به پروندهسازی برای مردم توسط دستگاههای امنیتی. پرواضح است که این مطالبات، مطالبه امروز و نوخواسته مردم ایران نیست. اینها بخشی از مطالبات انباشته شده و بعضا تاریخی مردم ایران است که همواره از سوی حاکمان با بیاعتنایی مواجه شده است. ولی آیا بیپاسخ ماندن این مطالبات ناشی از فقدان حزبی پیگیر بوده است؟ با کدام ابزار حزبی میتوان این مطالبات را محقق ساخت؟
تجربهی هشت ساله جنبش اصلاحات، به روشنی نشان داده است که اصلاحطلبان، زمانی که قدرت را به طور کامل در قوای مجریه و مقننه در اختیار داشتند و همزمان احزابی را تشکیل و از توان آنها برای تحقق همین مطالبات و البته از مجاری قانونی و در چارچوب نظام استفاده بردند، نتوانستند به مطالباتشان جامه عمل بپوشانند. شاید برخی ضعف تشکیلاتی و رهبری جنبش اصلاحات را عامل اصلی شکست اصلاحطلبان در دوران خاتمی عنوان کنند، که البته خیلی بیراه نیست، اما قطعا نباید از اشکالات ساختاری نظام و بنبستهای موجود در ساختار حقوقی و حقیقی نظام غافل ماند. گرههایی که به دست احزاب و با حرکت در مدار جمهوری اسلامی گشودنی نیست.
به فرض امروز حزب موسوی با نام حزب سبز ایران یا هر نام دیگری تشکیل شد، روشن است که این امر خود با چالشهایی روبروست. چرا که چنانچه موسوی یا هرکس دیگری اگر بخواهد حزبی تاسیس کند، ابتدا باید تقاضای خود را به وزارت کشور ارائه کند، که این خود قبول مشروعیت دولت و ناقض ادعای قبلی موسوی مبنی بر نامشروع بودن دولت احمدینژاد است و حتی هیچ تضمینی برای صدور مجوز حزب با مسوولیت موسوی از سوی وزارت کشور دولت احمدینژاد نیست. و اگر بخواهد بدون اخذ مجوز حزبی را راهاندازی کند که از اساس نقض غرض است. بنابراین تنها راه موسوی همکاری با یکی از احزاب موجود اصلاحطلب یا فعالیت جمعی به شیوهی سنتی و هیاتی است که به نظر نمیرسد مد نظر موسوی باشد. این حزب از چه طریقی میخواهد این مطالبات را محقق سازد؟
اتخاذ راهکار حزبی برای تحقق مطالبات، وقتی معنا پیدا میکند که مقدمهای برای کسب قدرت از طریق مبارزهی پارلمانی و انتخاباتی باشد. حال آنکه تجربهی چند انتخابات گذشته و با استناد به بیانیههای اخیر «سازمان مجاهدین انقلاب» و «جبهه مشارکت ایران اسلامی»، باید کسب قدرت را از طریق مبارزات انتخاباتی به طور کامل فراموش کرد. چراکه رهبری نظام جمهوری اسلامی به عنوان قدرت مطلقه کشور نشان داده است که اعتقادی به انتخابات، رای مردم و توزیع عادلانه و دموکراتیک قدرت ندارد. حتی اگر بگوییم با اعمال فشار از پایین بتوان رهبری را وادار به صیانت از آراء مردم کرد که فرضی نزدیک به محال است و به قدرت بازگشت- با بنبستهای موجود و دور باطل حاکم بر نظام سیاسی کشور-، چگونه برخورد خواهد شد. مگر مجلس ششم با اکثریتی اصلاحطلب و محکم و مقتدر، برای تحقق آزادی مطبوعات، اصلاح قانون انتخابات، منع شکنجه و اصلاح رویکرد سازمان صدا و سیما تلاش نکرد؟ نتیجه این تلاشها چه شد؟
تحقق مطالبات به حق میرحسین موسوی که در زمرهی مهمترین مطالبات تحولخواهان، دموکراسیخواهان و آزادیخواهان ایرانی است، نه به یک حزب بلکه به ارادهی ملی و رهبری مقتدر و رها از قید و بندهای حکومتی است. این به معنای نفی ضرورت توسعه و نشر حزبمداری و بیاعتنا بودن به حاکمیت قانون نیست، بلکه نکته این است که همهی راهها را در راهاندازی حزب و جمعیت جستوجو کردن و بیقید و شرط مقید به قانون بودن – حتی قوانین ظالمانه – نه تنها تحقق مطالبات را تسریع و تضمین نخواهد کرد، بلکه بیش از پیش جنبش سبز ایران را دچار انشقاق، یاس و ناامیدی و در نهایت با شکست مواجه خواهد کرد. ارادهی ملی به صورت چشمگیر و کم نظیری برای تحقق مطالبات شکل گرفته، که تنها کافی است به آن اعتماد شود و تصمیمات با در نظر گرفتن این اراده ملی اتخاذ شود. بنابراین موسوی بیش از آنکه به تشکیل حزب بیاندیشد باید نقطه اتکای خود را بر بدنهی اجتماعی این جنبش قرار دهد و نقش تاریخی خود را به عنوان یک رهبر ایفا کند. کاری که خاتمی از زیر بار آن شانه خالی کرد و هیچگاه حاضر نشد رسما رهبری جنبش اصلاحات را برعهده بگیرد و نقش اصلی خود را ایفا کند. درست برعکس دکتر مصدق که وقتی به او پیشنهاد شد حزبی تاسیس کند، وی در جواب گفت: "اگر حزب تشکیل دهم شکست میخوریم" (نقل به مضمون). منظور مصدق این بود که من یک رهبر ملی هستم در حالیکه حزب متعلق به بخشی از ملت است. بنابراین با تاسیس حزب مخالفت کرد و آن را ردایی مناسب برای رهبری جنبش ندانست، در حالیکه او مخالف حزب نبود.
بنابراین نیاز اصلی امروز جنبش سبز ایران، ایفای نقش رهبری توسط میرحسین موسوی است. هر راهی جز این بیراهه است. کار حزبی را باید به احزاب موجود و نخبگان سپرد و از توان آنها برای پیشبرد برنامهها استفاده کرد. موسوی نمیتواند ردای رهبری یک حزب را جایگزین ردای رهبری جنبش تودهای کند و به تحقق مطالبات امید داشته باشد. با اتکای به این جنبش و با استفاده از نیروی ایجاد شده از همراهی احزاب و گروههای اصلاحطلب، موسوی میتواند دولتی که آن را نامشروع خوانده است عقب براند و رهبری جمهوری اسلامی را به تمکین در برابر رای مردم وادار سازد. کسی که خویشتن را محصول جنبش مردمی میداند، نباید خود را محدود به چارچوبهای حزبی کند. رهبری جنبشی به این وسعت، محتاج شجاعت، زیرکی و انعطاف است. در چنین شرایطی ملاحظهکاریهای ناشی از مصالح حزبی، نباید جایگزین تهورات لازمهی رهبری جنبش مردمی گردد. حزب لازم است و باید ساخته شود، اما اولا نباید دقت، وقت و انرژی رهبری محدود به یک امر بوروکراتیک شود. ثانیا رهبری جنبش نباید محدود به پاسخگویی حزبی شود. نکته دیگر اینکه همانگونه که در مجالس نباید به شیوهی خیابانی عمل کرد در خیابان هم نباید مقاومت مردمی را محصور در قواعد مجلسی کرد. به عبارت دیگر درست است که حتی قانون بد را نباید شکست، بلکه باید برای تغییر آن تلاش کرد. اما این قاعده زمانی جاری است که قانون برای همه باشد، وقتی حاکمیتی خود قانونشکن است، به طریق اولی این حق مردم است که قوانین را تغییر دهند و رهبری جنبش نمیتواند خود را در قالبهای خویش ساخته محدود کند.
موسوی در آخرین دیدار علنی و منتشر شدهی خود، که با جمعی از دوستان و همراهانش داشته، بار دیگر تاکید کرده است که "تصمیم و تلاش دارم که با جمعی به صورت منظم و سازمان یافته کار کنم و از اول هم عادت به کار فردی و تک نفره نداشتم".
این سخن اگر به منزله استفاده از خرد جمعی در پیشبرد و رهبری جنبش باشد، دقیقا آن چیزی است که امروز از موسوی انتظار میرود. ولی تاکید او بر کار گروهی و تشکیلاتی بیشتر این تحلیل ناظران سیاسی از آخرین بیانیهی او مبنی بر اراده موسوی به تشکیل یک حزب سیاسی را به ذهن متبادر میسازد، تا ارادهی او بر رهبری جنبش؛ که اگر اینگونه باشد، این راه در امتداد حرکت خاتمی بسوی گریز از رهبری جنبش و حرکت در مدار حزبی، آنهم در حکومتی که رهبران احزاب آن، هم اینک در گوشه زندان تنها مانده و برای آزادی خود التماس دعا دارند.
*****
اعلام موجوديت كمپين استقلال كانون وكلا
مدرسه فمینیستی: جمعي از وكلاي دادگستري در اعتراض به آيين نامه غيرقانوني مصوب رييس قوه قضاييه در زمينه امور مربوط به كانون وكلا، كمپيني با عنوان" كمپين استقلال كانون وكلا" تشكيل دادند.
در همين زمينه فراخوان كمپين براي آشنايي با اهداف و برنامه هاي كمپين آورده شده است.
فراخوان کمپین استقلال كانون وکلا
تضمين دادرسی عادلانه و حق دفاع از حقوق مسلم و ابتدایی انسان اجتماعی است که لازمه تحقق این حق ، وجود وکلایی مستقل می باشد تا بدون وجود رابطه رییس و مرئوسی و بدون جانبداری نهایت تلاش خود را برای حفظ حقوق عامه از هر صنف و با هر اندیشه ای به کار بندد. درهمین راستا مطابق بند 14 اسناد هشتمین کنگره سازمان ملل برای پیشگیری از جرایم و رفتار با مجرمان مصوب 1990 با عنوان"اصول اساسی نقش وکلا" ، حمایت کافی از حقوق بشر و آزادیهای اساسی که کلیه افراد محق به برخورداری از آنها هستند مستلزم آن است که کلیه افراد دسترسی موثر به خدمات حقوقی وکلای حرفه ای مستقل داشته باشند و نیز وکلا حق دارند که انجمن های حرفه ای خودمختاری تشکیل داده یا به آنها ملحق شوند که نماینده منافع آنها بوده و رکن اجرایی آنها توسط اعضا انتخاب شود و وظایف خود را بدون مداخله خارجی انجام دهند. همچنین ماده 1 لایحه قانونی استقلال کانون وکلای داگستری مصوب 1333 مجلس شورا، کانون وکلا را موسسه ای مستقل و دارای شخصیتی حقوقی می داند و بر اساس ماده 22 این قانون ، تنظیم آیین نامه های مربوط به امور کانون وکلا برعهده کانون وکلا بوده که پس از تصویب وزیر دادگستری به موقع اجرا گذاشته می شود.
متاسفانه با گذشت 55 سال از استقلال قانونی کانون وکلای دادگستری که حاصل مبارزات آزاد اندیشان بی شماری بوده و دستاوردهای بسیاری در راستای احقاق حقوق ملت طی این سالها داشته است رییس قوه قضاییه در اقدامی ناگهانی با تصویب آیین نامه ای خارج از اختیارات قانونی وی ، ضربه ویرانگر و نهایی بر نهاد مستقل وکالت که پیشتر نیز با تاسیس تشكيلات موازی وکلای دولتی ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه مورد تعدی قرار گرفته بود وارد آورد.
از آنجا که مهمترین پیامد سلب استقلال وکلا و قراردادن این صنف در چهارچوب غيرقانوني و وابسته ، افزون بر ايجاد فشار و از بين بردن امنيت شغلي وكلا و غربال و پاکسازی آنها ، موجب نفی حق برخورداری تک تک شهروندان از عدالت قضایی و حق بنیادین دفاع است ما، جمعی از وکلای دادگستری درجهت احقاق استقلال خویش و به منظور دفاع از حقوق ملت و با هدف ابطال آیین نامه مصوب رییس قوه قضاییه تا زمان اعاده استقلال کامل کانون وکلا با تشکیل کمپین استقلال كانون وكلا ، اعلام موجودیت کرده و خواستار پیوستن وکلا و گروههای مختلف اجتماعی به این حرکت هستیم.
آدرس اي ميل براي عضويت:b.a.independence@gmail.com
آدرس وبلاگ: baindependence.blogspot.com
*****
اعلام موجوديت كمپين استقلال كانون وكلا
مدرسه فمینیستی: جمعي از وكلاي دادگستري در اعتراض به آيين نامه غيرقانوني مصوب رييس قوه قضاييه در زمينه امور مربوط به كانون وكلا، كمپيني با عنوان" كمپين استقلال كانون وكلا" تشكيل دادند.
در همين زمينه فراخوان كمپين براي آشنايي با اهداف و برنامه هاي كمپين آورده شده است.
فراخوان کمپین استقلال كانون وکلا
تضمين دادرسی عادلانه و حق دفاع از حقوق مسلم و ابتدایی انسان اجتماعی است که لازمه تحقق این حق ، وجود وکلایی مستقل می باشد تا بدون وجود رابطه رییس و مرئوسی و بدون جانبداری نهایت تلاش خود را برای حفظ حقوق عامه از هر صنف و با هر اندیشه ای به کار بندد. درهمین راستا مطابق بند 14 اسناد هشتمین کنگره سازمان ملل برای پیشگیری از جرایم و رفتار با مجرمان مصوب 1990 با عنوان"اصول اساسی نقش وکلا" ، حمایت کافی از حقوق بشر و آزادیهای اساسی که کلیه افراد محق به برخورداری از آنها هستند مستلزم آن است که کلیه افراد دسترسی موثر به خدمات حقوقی وکلای حرفه ای مستقل داشته باشند و نیز وکلا حق دارند که انجمن های حرفه ای خودمختاری تشکیل داده یا به آنها ملحق شوند که نماینده منافع آنها بوده و رکن اجرایی آنها توسط اعضا انتخاب شود و وظایف خود را بدون مداخله خارجی انجام دهند. همچنین ماده 1 لایحه قانونی استقلال کانون وکلای داگستری مصوب 1333 مجلس شورا، کانون وکلا را موسسه ای مستقل و دارای شخصیتی حقوقی می داند و بر اساس ماده 22 این قانون ، تنظیم آیین نامه های مربوط به امور کانون وکلا برعهده کانون وکلا بوده که پس از تصویب وزیر دادگستری به موقع اجرا گذاشته می شود.
متاسفانه با گذشت 55 سال از استقلال قانونی کانون وکلای دادگستری که حاصل مبارزات آزاد اندیشان بی شماری بوده و دستاوردهای بسیاری در راستای احقاق حقوق ملت طی این سالها داشته است رییس قوه قضاییه در اقدامی ناگهانی با تصویب آیین نامه ای خارج از اختیارات قانونی وی ، ضربه ویرانگر و نهایی بر نهاد مستقل وکالت که پیشتر نیز با تاسیس تشكيلات موازی وکلای دولتی ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه مورد تعدی قرار گرفته بود وارد آورد.
از آنجا که مهمترین پیامد سلب استقلال وکلا و قراردادن این صنف در چهارچوب غيرقانوني و وابسته ، افزون بر ايجاد فشار و از بين بردن امنيت شغلي وكلا و غربال و پاکسازی آنها ، موجب نفی حق برخورداری تک تک شهروندان از عدالت قضایی و حق بنیادین دفاع است ما، جمعی از وکلای دادگستری درجهت احقاق استقلال خویش و به منظور دفاع از حقوق ملت و با هدف ابطال آیین نامه مصوب رییس قوه قضاییه تا زمان اعاده استقلال کامل کانون وکلا با تشکیل کمپین استقلال كانون وكلا ، اعلام موجودیت کرده و خواستار پیوستن وکلا و گروههای مختلف اجتماعی به این حرکت هستیم.
آدرس اي ميل براي عضويت:b.a.independence@gmail.com
آدرس وبلاگ: baindependence.blogspot.com
*****
حسن اسدی زیدآبادی: افکار عمومی در مورد اجباری بودن اعترافات آگاهی لازم را دارد
ده روز پیش «سازمان دانشآموختگان ایران اسلامی» یا همان «ادوار تحکیم وحدت» بیانیهای را منتشر کرد. این بیانیه با عنوان هشدار در زمینه سناریو اعترافات اجباری منتشر شد. در روز هایی که برخی رسانه های وابسته به دولت و یا نیروهای طرفدار آقای احمدی نژاد خبر از اعتراف برخی از اصلاح طلبان دستگیر شده به آموزش دیدن برای انقلاب مخملی داده اند.در روز های اخیر تلوزیون رژیم فیلم هایی را نیز از اعترافات برخی افراد که اظهار می کنند توسط رسانه هایی نظیر صدای آمریکا و یا بی بی سی فارسی گول خورده اند پخش کرده است. در یکی از این فیلم ها خانمی اقرار می کند که نارنجک جنگی برای پسرش تهیه کرده تا با انفجار آن به همه ثابت کند که قدرت دارد هم وطن هایش را بکشد.گروهی اشاره می کنند این اقرار ها به روش هایی نظیر شکنجه سفید و یا فشار های مضاعف روحی و یا بیدار خوابی های طویل گرفته می شود. شکنجه سفید به حبس کردن فرد در زندان انفرادی به شکل دراز مدت اطلاق می شود که فرد دچار فشار های شدی عصبی و روحی می شود.
ده روز پیش «سازمان دانشآموختگان ایران اسلامی» یا همان «ادوار تحکیم وحدت» بیانیهای را منتشر کرد. این بیانیه با عنوان هشدار در زمینه سناریو اعترافات اجباری منتشر شد. در روز هایی که برخی رسانه های وابسته به دولت و یا نیروهای طرفدار آقای احمدی نژاد خبر از اعتراف برخی از اصلاح طلبان دستگیر شده به آموزش دیدن برای انقلاب مخملی داده اند.در روز های اخیر تلوزیون رژیم فیلم هایی را نیز از اعترافات برخی افراد که اظهار می کنند توسط رسانه هایی نظیر صدای آمریکا و یا بی بی سی فارسی گول خورده اند پخش کرده است. در یکی از این فیلم ها خانمی اقرار می کند که نارنجک جنگی برای پسرش تهیه کرده تا با انفجار آن به همه ثابت کند که قدرت دارد هم وطن هایش را بکشد.گروهی اشاره می کنند این اقرار ها به روش هایی نظیر شکنجه سفید و یا فشار های مضاعف روحی و یا بیدار خوابی های طویل گرفته می شود. شکنجه سفید به حبس کردن فرد در زندان انفرادی به شکل دراز مدت اطلاق می شود که فرد دچار فشار های شدی عصبی و روحی می شود.
در بخشی از بیانیه ادوار تحکیم ذکر شده است:«در این میان زمینهسازی برای تکرار سناریوهای نخ نما و تکراری پخش اعترافات فعالان سیاسی بازداشت شده در رسانههای وابسته به حاکمان کذاب آغاز شده و این مساله بیش از پیش بر نگرانی ما نسبت به اعمال فشار و شکنجه علیه بازداشتشدگان افزوده است. با این وجود کارگردانان، نویسندگان و مجریان این سناریوهای خطرناک باید بدانند که آبروی از کف رفته را از طریق اقاریر بی اعتبار کسب شده در بازداشتگاههای امنیتی که کمترین وجاهت قانونی و شرعی ندارد، نمیتوانند بازگردانند و نیز استقلال و اصالت جنبش اعتراضی مردم را با توسل به چنین شیوههای سرکوبگرایانهای قادر نخواهند بود به زیر سوال برند. چرا که افکار عمومی به درستی پیش از این تصمیم خود را گرفته و بر همین مبنا نیز با رای خود در روز ۲۲ خرداد به ادامه این سیاستها "نه" قاطعی گفته است.»در شرایطی این گزارش منتشر می شود که از سرنوشت بسیاری از اصلاح طلبان دستگیر شده از جمله رمضان زاده، ابطحی، سحر خیز، زید آبادی و بسیاری از دیگر دستگیر شدگان اطلاعی در دست نیست و حتا در مورد وخامت اوضاع جسمی سعید حجاریان اخبار ضد و نقیضی به گوش می رسد.
در خصوص این بیانیه با حسن اسدی زید آبادی مسوول کمیته حقوق بشر این سازمان گفت و گویی تلفنی داشتیم.از او در ابتدا پرسیدیم:
* منظور شما از سناریوی اعترافات اجباری چیست؟
- این مسئلهای که در بیانیهی سازمان دانشآموختگان مطرح شده و در سایر اطلاعیههایی که از سوی احزاب اصلاحطلبان هم عنوان شده است، با توجه به سوابقیست که ما از فعالیت و سیاستهای امنیتی داریم که مواقع بحرانی سعی میکنند به این شکل با فرافکنی مسئله را به نفع خودشان و با آن سناریویی که دارند به اصطلاح وقایع را به آن شکل جلوه بدهند. شاید دم دستترین و راحتترین کار این باشد که در جامعه فعالینی را که با آنها هم نظر نیستند را دستگیر کنند.بعد با توجه به ابزارهایی که حاکمیت در اختیارشان قرار میدهد، بهرحال بازداشتگاه است و ناظری هم وجود ندارد، آن افراد را در رسانههایی که در اختیار دارند بیاورند و آنها بگویند که نخیر، حرف ما اشتباه بود و حرف شما درست است و اتهاماتی هم که وارد است ما میپذیریم. این نوع سوابق وجود دارد.در بحرانهای سیاسی پیشین هم این روال اجرا شده و از این جهت به این سناریو اشاره شده است که بههرحال مسبوق به سابقه بوده است. وقتی تعداد زیادی از فعالان سیاسی در سطح صدها نفر بازداشت میشوند، افرادی که به عملکرد دولت نقدهای جدی داشتند و البته در سطحی بودند که در گروههای سیاسی خودشان توان سازماندهی را داشتند، این نکته را به ما هشدار میدهد که عملا در این مدت همان طور که دستگاه اطلاعرسانی نباید فعالیت میکرد و اطلاعاتی در دسترس میگذاشت، فعالان سیاسی و احزاب هم به این شکل جلوی فعالیتشان گرفته می شد.در عین حال این حجم بازداشتها و نکاتی که در رسانههای جریان حاکم مشاهده میشود و اشاراتی که وجود دارد، بویژه روزنامههایی که به نهادهای نظامی عملا وابسته هستند، این نکته را به ما میتواند نشان بدهد که این سناریویی که اسمش را «اعترافات اجباری» میگذاریم در جریان است.با این هدف و برای نشان دادن این که تحلیلهای دستگاه امنیتی صحیح بوده، این را به زور میخواهند به خورد افکار عمومی جامعه بدهند. البته این بیانیهها نشان میدهد که این آگاهی در جامعه و در سطح فعالان سیاسی وجود دارد و به نظر نمیرسد که افکارعمومی هم آن چیزی را که با شعور خودش و با پوست و گوشت خودش در روز بیست و دو خرداد احساس کرد، آن واقعیتی را که خودش آفریده است، بخواهد براساس یک چنین مسایلی که در جریان است، نظرش را تغییر بدهد.
* آقای رضا عرب دبیر انجمن اسلامی دانشگاه مازنداران و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت هم یکی از بازداشتشدگان اخیر بود. با توجه به بیماری شدید کمری که ایشان داشته، خبری از وضعیت جسمی ایشان دارید؟
- متاسفانه در مورد بازداشتشدگان به طور کلی اطلاعرسانی خیلی کمی وجود دارد. آنهایی هم که تماس گرفتند با خانوادهشان اکثرا پس از گذشته دو هفته بوده. در مورد وی نیز متاسفانه همین مسئله وجود دارد و در مورد وضعیت جسمانیشان ماهم نگرانی داریم و تا جایی که من اطلاع دارم اطلاعرسانی و تماسی هم با خانواده نداشتند که از وضعیت جسمیشان مطلع بشویم.
* راه آتی جنبش دانشجویی فکر میکنید چگونه خواهد بود؟
- خب این نداییاست که به نظر نمیرسد هنوز شکل گرفته باشد و هر صحبتی در واقع نوعی پیشبینی است. من فکر میکنم که اولا متاثر از کلیت جنبش دموکراسیخواهی ایران و جنبش اصلاحطلبی ایران خواهد بود و تا حد زیادی رویکرد آن جنبش بر جنبش دانشجویی هم تاثیر میگذارد. علاوه براین در کلیت جنبش اصلاحطلبی همیشه جنبش دانشجویی پیشرو بوده.در نهایت من فکر میکنم که ماجرای انتخابات دهم ریاست جمهوری و اتفاقات بعد از آن، یک سطح جدیدی در فعالیتهای سیاسی دانشگاه ایجاد کند و یک گروه سیاسی و نسل تازه از فعالان سیاسی را در دانشگاهها ایجاد خواهد کرد. علیرغم این که شاید گفته بشود این شرایط باعث نوعی سرخوردگی شود، ولی به نظر میرسد این اتفاقاتی که جامعه را به سمت سیاسیشدن پیش برد فصلی تازه از فعالیت سیاسی در دانشگاه و نسل جدیدی را ایجاد خواهد کرد.
*****
اعدام نرگسها
نوشین شاهرخی
اعدام نرگسها
نوشین شاهرخی
درویشیان در داستانهای دیگرش نیز به تیرباران و زندان پرداخته است. اگر در داستان "چرا بابام نام مرا فراموش کرده بود؟" داستان از زاویهی دید کودکی حکایت میشود که والدینش در زندان به سر میبرند، داستان "نرگس برای نرگس" زاویهی دید دیگری را بازتاب میدهد.
علی اشرف درویشیان
شهرزادنیوز: داستان کوتاه "نرگس برای نرگس" نوشتهی علی اشرف درویشیان (1320 کرمانشاه) گوشهای از درد پدری را به تصویر میکشد که تنها دخترش را در زندان اعدام کردهاند.
داستان بسیار دردناک و زیباست و حسهای پدر را با تصویرهایی روشن و رنگی با هر واژه و سطری در شنونده قطرهقطره فرومیچکاند و او را با خود به سفری ذهنی میبرد تا جهان تنهایی و حسرت پدر را درک کند.
گذری بر داستان
آذرماه است و مردی چهل و هشت ساله چشم به راه گل نرگس. نرگس برای او یادآور و نماد دخترش است. هر سال برای دخترش گل نرگس میخریده، گلی مثل دختر و همنام دختر.
مرد باور نمیکند که نرگس هنوز نیامده. ده سال است که آخر پاییز به گلفروشی میرود و نرگس میخرد. او اولین نرگسهای پاییز را میخرد و راه میافتد در مسیری که ده سال آن را رفته و بازگشته، از آن روز دوشنبهای که رفت تا چمدان نرگس را تحویل بگیرد.
و با چه حالی میرود تا یادگارهای نرگس را بازگیرد، چمدانی که انگار پر از خون است.
علی اشرف درویشیانده سال پیش موهای مرد سفید نبود، اما مأمور به او میگوید پیرمرد. به هنگام نگاه کردن در چمدان پدر ناگهان به پیرمرد تبدیل میشود. مرد در آن موقع 38 ساله است و با دخترش فقط 18 سال تفاوت سنی دارد.
مرد تنهاست. مادر دختر سر زا مرده و او به تنهایی نرگس را بزرگ کرده است. به یاد میآورد که چگونه موهای دخترش را باید از ته میزد تا بتواند او را به حمام ببرد.
دختری که در یکیک خاطرههای مرد نقش دارد و همه جا با او بوده است. دختری که مرد عاشقانه دوستش داشته است و حال سالهاست مانند مادرش مرده است.
نرگس اول در بحثهای پدر با رفقایش شریک است، بعد کتابخوان میشود و پس از آن زندان است و اعدام.
چمدانهای خونین
پشت سر پدر نیز مرد و زنی با چمدان میآیند. زن میگرید و مرد چمدان به دست دارد.
در چمدان یادگارهای پسر آنان نیز خون زلالی جاریست. آنان در پارکی زیر درخت سروی مینشینند و چمدانها را به تنهی درخت تکیه میدهند.
وقتی میخواهند چمدانها را بلند کنند، نمیتوانند. چمدانها انگار به زمین چسبیده و ریشههای سرو توی جان چمدانها دویدهاند.
زمان از دست والدین خارج شده است و مرد میگوید که سالهاست که ما اینجا نشستهایم و حرف میزنیم.
زندانی بیفصل
پدر از دختر و ملاقاتش در زندان میگوید و مداد رنگیهایی که برای نرگس میبرد تا دخترش نقاشی بکشد و نرگس با تمام سختیها امید به آزادی دارد و میخواهد گل بکشد.
ولی دختر نمیداند که بیرون از زندان چه فصلی است. دختر احتمال میدهد که پاییز است و میگوید که با مدادرنگیها پاییز را خواهد کشید و پدر فقط میگوید که زمستان است.
اما خواننده با همین دیالوگ کوچک به عمق فاجعه پی میبرد، چراکه زندانی باید در سلول انفرادی و دربسته باشد که نداند در حال حاضر چه فصلی است و هر که دههی سیاه شصت زندانهای ایران را بشناسد، میداند که فضای داستان تا چه اندازه واقعی است و همین بر تأسف و درد خواننده میافزاید.
همراهان پدر نرگس نیز که فرزندشان اعدام شده، گستردگی اعدامها را بازتاب میدهند. پدر در از دست دادن فرزند تنها نیست، هرچند که بسیار تنهاست.
پیرمرد به خانهی ده سال پیش میرود، اما زن صاحبنامه بیحوصله به او میگوید که آنها ده سال پیش از اینجا رفتهاند. پیرمرد گلهای نرگس را لای نردهها میگذارد و با پشتی خمیده میرود.
زمان و مکان در داستان رنگ میبازند. چراکه مرد در لحظهی دهسال پیش خود سیر میکند. زمانی که چمدان خونین دخترش را میگیرد و پیر میشود، زمان در آستانهی مرگ جسمی و روحی برای او میایستد.
زندان از دیدهای گوناگون
درویشیان در داستانهای دیگرش نیز به تیرباران و زندان پرداخته است. اگر در داستان "چرا بابام نام مرا فراموش کرده بود؟" داستان از زاویهی دید کودکی حکایت میشود که والدینش در زندان به سر میبرند، داستان "نرگس برای نرگس" زاویهی دید دیگری را بازتاب میدهد.
پدری که زندگیاش در دختر نوجوانش خلاصه میشود، باید شاهد درد و رنج دخترک در زندان باشد و سپس اعدام هستیاش را هضم کند.
علی اشرف درویشیان
شهرزادنیوز: داستان کوتاه "نرگس برای نرگس" نوشتهی علی اشرف درویشیان (1320 کرمانشاه) گوشهای از درد پدری را به تصویر میکشد که تنها دخترش را در زندان اعدام کردهاند.
داستان بسیار دردناک و زیباست و حسهای پدر را با تصویرهایی روشن و رنگی با هر واژه و سطری در شنونده قطرهقطره فرومیچکاند و او را با خود به سفری ذهنی میبرد تا جهان تنهایی و حسرت پدر را درک کند.
گذری بر داستان
آذرماه است و مردی چهل و هشت ساله چشم به راه گل نرگس. نرگس برای او یادآور و نماد دخترش است. هر سال برای دخترش گل نرگس میخریده، گلی مثل دختر و همنام دختر.
مرد باور نمیکند که نرگس هنوز نیامده. ده سال است که آخر پاییز به گلفروشی میرود و نرگس میخرد. او اولین نرگسهای پاییز را میخرد و راه میافتد در مسیری که ده سال آن را رفته و بازگشته، از آن روز دوشنبهای که رفت تا چمدان نرگس را تحویل بگیرد.
و با چه حالی میرود تا یادگارهای نرگس را بازگیرد، چمدانی که انگار پر از خون است.
علی اشرف درویشیانده سال پیش موهای مرد سفید نبود، اما مأمور به او میگوید پیرمرد. به هنگام نگاه کردن در چمدان پدر ناگهان به پیرمرد تبدیل میشود. مرد در آن موقع 38 ساله است و با دخترش فقط 18 سال تفاوت سنی دارد.
مرد تنهاست. مادر دختر سر زا مرده و او به تنهایی نرگس را بزرگ کرده است. به یاد میآورد که چگونه موهای دخترش را باید از ته میزد تا بتواند او را به حمام ببرد.
دختری که در یکیک خاطرههای مرد نقش دارد و همه جا با او بوده است. دختری که مرد عاشقانه دوستش داشته است و حال سالهاست مانند مادرش مرده است.
نرگس اول در بحثهای پدر با رفقایش شریک است، بعد کتابخوان میشود و پس از آن زندان است و اعدام.
چمدانهای خونین
پشت سر پدر نیز مرد و زنی با چمدان میآیند. زن میگرید و مرد چمدان به دست دارد.
در چمدان یادگارهای پسر آنان نیز خون زلالی جاریست. آنان در پارکی زیر درخت سروی مینشینند و چمدانها را به تنهی درخت تکیه میدهند.
وقتی میخواهند چمدانها را بلند کنند، نمیتوانند. چمدانها انگار به زمین چسبیده و ریشههای سرو توی جان چمدانها دویدهاند.
زمان از دست والدین خارج شده است و مرد میگوید که سالهاست که ما اینجا نشستهایم و حرف میزنیم.
زندانی بیفصل
پدر از دختر و ملاقاتش در زندان میگوید و مداد رنگیهایی که برای نرگس میبرد تا دخترش نقاشی بکشد و نرگس با تمام سختیها امید به آزادی دارد و میخواهد گل بکشد.
ولی دختر نمیداند که بیرون از زندان چه فصلی است. دختر احتمال میدهد که پاییز است و میگوید که با مدادرنگیها پاییز را خواهد کشید و پدر فقط میگوید که زمستان است.
اما خواننده با همین دیالوگ کوچک به عمق فاجعه پی میبرد، چراکه زندانی باید در سلول انفرادی و دربسته باشد که نداند در حال حاضر چه فصلی است و هر که دههی سیاه شصت زندانهای ایران را بشناسد، میداند که فضای داستان تا چه اندازه واقعی است و همین بر تأسف و درد خواننده میافزاید.
همراهان پدر نرگس نیز که فرزندشان اعدام شده، گستردگی اعدامها را بازتاب میدهند. پدر در از دست دادن فرزند تنها نیست، هرچند که بسیار تنهاست.
پیرمرد به خانهی ده سال پیش میرود، اما زن صاحبنامه بیحوصله به او میگوید که آنها ده سال پیش از اینجا رفتهاند. پیرمرد گلهای نرگس را لای نردهها میگذارد و با پشتی خمیده میرود.
زمان و مکان در داستان رنگ میبازند. چراکه مرد در لحظهی دهسال پیش خود سیر میکند. زمانی که چمدان خونین دخترش را میگیرد و پیر میشود، زمان در آستانهی مرگ جسمی و روحی برای او میایستد.
زندان از دیدهای گوناگون
درویشیان در داستانهای دیگرش نیز به تیرباران و زندان پرداخته است. اگر در داستان "چرا بابام نام مرا فراموش کرده بود؟" داستان از زاویهی دید کودکی حکایت میشود که والدینش در زندان به سر میبرند، داستان "نرگس برای نرگس" زاویهی دید دیگری را بازتاب میدهد.
پدری که زندگیاش در دختر نوجوانش خلاصه میشود، باید شاهد درد و رنج دخترک در زندان باشد و سپس اعدام هستیاش را هضم کند.
*****
دیروز به دلیل تراکم مطالب، التهابات ناشی از وقایعی که در تهران و دیگر شهرها در سراسر ایران در جریان بود و نیز تاخیر و پائین آوردن سرعت اینترنت بطرزی کم سابقه در ایران، برخی از مطالب و یا مقالات رسیده را نتوانستیم انتشار دهیم و یا راستش، از قلم افتاد.
از جمله این مقالات، نامه ایست که آقای مهدی سحرخیر، فرزند دلیر و سلحشور آقای عیسی سحرخیز( روزنامه نگاری که اینک در اوین تحت شرایطی بسیار سخت زیر شکنجه و آزار است) خطاب به "عنتری نژاد" نوشت و آن را برای چند نشریه اینترنتی و نیز برای ما ارسال نموده بودند. با عرض پوزش از ایشان، این نامه را در زیر انتشار میدهیم:
احمدی نژاد تو دیپلم انسانیت هم نداری!
مهدی سحرخیز
مهدی سحرخیز
----
دکتر...!!!! سلام
در این روزهای شادی! آرامش! وپیروزی! می خواستم برخی از حقایق را بازگو کنم تا دشمنان ما متوجه شوند که چقدر دروغ های آنها مسخره و بی پایه است.
· احمدی نژاد! تو نماد راستی و صداقت هستی و لحظه لحظه ی چهار سال گذشته گواه حقیقت این مطلب است.
· احمدی نژاد! آن روز که محمدرضا جلایی پور در فرودگاه بازداشت شد، او دنبال خارج کردن اسناد و مدارک ملی برای فروش به بیگانگان و دشمنان بود. این عین حقیقت است و اینکه او در حال بازگشت برای اتمام دکترایش بود کذب محض است.
· احمدی نژاد! سعید حجاریان در روزهای بعد از انتخابات در بالای سکوهای بلند می ایستاد و به مردم خط می داد که چگونه انقلاب مخملی، رنگارنگ و گل گلی انجام دهند. همه بیماری وی با پول و کمک بیگانگان یک شبه درمان شد تا او بتواند به خدمت خود به آنان ادامه دهند. آنها که ادعا می کنند شما او را در حال بیماری بدون مدرک بازداشت کرده اید و به علت سو رفتار با وی مجبور شده اید او را به بیمارستان ببرید دروغ می گویند. او از همه ما سالم تر است.
· احمدی نژاد! این یک شایعه و دروغ بزرگ است که موسوی نخست وزیر زمان جنگ بوده و فیلم های وی ساختگی است. آقای خامنه ای هیچ وقت از او خوب نگفته است. او همواره همکار آمریکا بوده و مدارک تک تک چک های دریافتی وی از بانک های صهیونیستی در دسترس است.
· احمدی نژاد! خاتمی، این ضد قانون ضد ولایت فقیه، به مدت 8 سال به عنوان یک اغتشاش گر خارجی رئیس جمهور نمایشی ما بود و همکاران وی چون ابطحی جملگی از بهمن 57 ضد انقلاب بودند.
· احمدی نژاد! این حقیقت ندارد که همفکران تو در 18 تیر 1379 به کوی دانشگاه حمله کردند و موجب کشته و زخمی شدن دانشجویان بی گناه شدند؛ و بعد از ده سال این مأموران سیا و ام آی 6 بودند که به خوابگاه دانشجویان حمله بردند و تنها هدفشان این بود که بتوانند از آن برای پیش برد اهداف استکباری خود استفاده کنند.
· احمدی نژاد! این راست نیست که پدر من هیچ وقت در تظاهراتی شرکت نداشته و فقط در مسافرت به شمال به جرم و گناه نوشتن دستگیر شده.
· احمدی نژاد! این حقیقت ندارد که پدر من و دوستانش در زندان، تحت بازجویی هستند. مطمئنم آنها الان در هتلی پنج ستاره هستند و تنها دلیل اینکه ما نتوانسته ایم با آنها تماس بگیریم این است که آنها خود نمی خواهند که آرامش شان را بر هم بزنیم.
· احمدی نژاد! این روزها کیفیت هالیوود آنقدر بالا رفته است که فیلم ندای ما را در خارج درست می کند و موذیانه از آن سوی دنیا با کیفیت پایین در youtube پخش می کند. غافل از اینکه برادران هوشیار ما youtube را در ایران فیلتر کرده اند و توطئه شان خنثی شده است.
· احمدی نژاد! حقیقت این است که خواهر من به همراه 4 نفر از دوستانش به زور وارد خانه ای شده است که دوستان شما در حال نگهداری از آن بوده اند و اینکه 4 مرد نامحرم از یاران شما بدون حکم وارد خانه ای شده اند که دختری 19 ساله در آن تنها بوده است، دروغی بیش نیست.
· احمدی نژاد! واقعا درست است که از فرزندان این ملت در زندان ها با چلوکباب سلطانی بر روی مبلمان های لوکس پذیرایی می شود و اینکه آنها جای نشستن ندارند و باید ایستاده بخوابند شایعه منافقان است.
· احمدی نژاد! طبق شواهد و مدارک موجود (از آنها که مو لای درزشان نمی رود) هلیکوپترهای شما در حماسه حضور 3 میلیونی مردم در خیابان در حال ریختن گلاب بر روی خس و خاشاک خیابانی بودند و این از بزرگواری شماست!
· احمدی نژاد! آزادی در کشور ما آنقدر زیاد است که مردم عادی می توانند از هر مغازه ای لباس ضد شورش بخرند و خراب کاری کنند. این روزها پلیس از جان گذشتگی زیادی کرده و همواره از امنیت مردم مواظبت نموده است. حتی مشاهده شده است که بعضی از نیروهای پلیس، از شدت شوق خدمت، وقت پوشیدن یونیفرم نداشته و با لباس عادی بدون هیچگونه حفاظی با یک شاخه چوب ساده از مردم حمایت نموده اند.
· امروز در سالگرد 18 تیر نیز مردم علیرغم تمام تبلیغات رسانه های صهیونیستی به خیابانها نیامدند! و نشان دادند که با تو هیچ مخالفتی ندارند. و مأموران تو از گازهای اشک آور استفاده کردند چون می خواستند به مردم دراشک ریختن برای آسیب دیدگان 18 تیر 1379 کمک کنند.
دست مزن! چشم ببستم دو دست
دکتر...!!!! سلام
در این روزهای شادی! آرامش! وپیروزی! می خواستم برخی از حقایق را بازگو کنم تا دشمنان ما متوجه شوند که چقدر دروغ های آنها مسخره و بی پایه است.
· احمدی نژاد! تو نماد راستی و صداقت هستی و لحظه لحظه ی چهار سال گذشته گواه حقیقت این مطلب است.
· احمدی نژاد! آن روز که محمدرضا جلایی پور در فرودگاه بازداشت شد، او دنبال خارج کردن اسناد و مدارک ملی برای فروش به بیگانگان و دشمنان بود. این عین حقیقت است و اینکه او در حال بازگشت برای اتمام دکترایش بود کذب محض است.
· احمدی نژاد! سعید حجاریان در روزهای بعد از انتخابات در بالای سکوهای بلند می ایستاد و به مردم خط می داد که چگونه انقلاب مخملی، رنگارنگ و گل گلی انجام دهند. همه بیماری وی با پول و کمک بیگانگان یک شبه درمان شد تا او بتواند به خدمت خود به آنان ادامه دهند. آنها که ادعا می کنند شما او را در حال بیماری بدون مدرک بازداشت کرده اید و به علت سو رفتار با وی مجبور شده اید او را به بیمارستان ببرید دروغ می گویند. او از همه ما سالم تر است.
· احمدی نژاد! این یک شایعه و دروغ بزرگ است که موسوی نخست وزیر زمان جنگ بوده و فیلم های وی ساختگی است. آقای خامنه ای هیچ وقت از او خوب نگفته است. او همواره همکار آمریکا بوده و مدارک تک تک چک های دریافتی وی از بانک های صهیونیستی در دسترس است.
· احمدی نژاد! خاتمی، این ضد قانون ضد ولایت فقیه، به مدت 8 سال به عنوان یک اغتشاش گر خارجی رئیس جمهور نمایشی ما بود و همکاران وی چون ابطحی جملگی از بهمن 57 ضد انقلاب بودند.
· احمدی نژاد! این حقیقت ندارد که همفکران تو در 18 تیر 1379 به کوی دانشگاه حمله کردند و موجب کشته و زخمی شدن دانشجویان بی گناه شدند؛ و بعد از ده سال این مأموران سیا و ام آی 6 بودند که به خوابگاه دانشجویان حمله بردند و تنها هدفشان این بود که بتوانند از آن برای پیش برد اهداف استکباری خود استفاده کنند.
· احمدی نژاد! این راست نیست که پدر من هیچ وقت در تظاهراتی شرکت نداشته و فقط در مسافرت به شمال به جرم و گناه نوشتن دستگیر شده.
· احمدی نژاد! این حقیقت ندارد که پدر من و دوستانش در زندان، تحت بازجویی هستند. مطمئنم آنها الان در هتلی پنج ستاره هستند و تنها دلیل اینکه ما نتوانسته ایم با آنها تماس بگیریم این است که آنها خود نمی خواهند که آرامش شان را بر هم بزنیم.
· احمدی نژاد! این روزها کیفیت هالیوود آنقدر بالا رفته است که فیلم ندای ما را در خارج درست می کند و موذیانه از آن سوی دنیا با کیفیت پایین در youtube پخش می کند. غافل از اینکه برادران هوشیار ما youtube را در ایران فیلتر کرده اند و توطئه شان خنثی شده است.
· احمدی نژاد! حقیقت این است که خواهر من به همراه 4 نفر از دوستانش به زور وارد خانه ای شده است که دوستان شما در حال نگهداری از آن بوده اند و اینکه 4 مرد نامحرم از یاران شما بدون حکم وارد خانه ای شده اند که دختری 19 ساله در آن تنها بوده است، دروغی بیش نیست.
· احمدی نژاد! واقعا درست است که از فرزندان این ملت در زندان ها با چلوکباب سلطانی بر روی مبلمان های لوکس پذیرایی می شود و اینکه آنها جای نشستن ندارند و باید ایستاده بخوابند شایعه منافقان است.
· احمدی نژاد! طبق شواهد و مدارک موجود (از آنها که مو لای درزشان نمی رود) هلیکوپترهای شما در حماسه حضور 3 میلیونی مردم در خیابان در حال ریختن گلاب بر روی خس و خاشاک خیابانی بودند و این از بزرگواری شماست!
· احمدی نژاد! آزادی در کشور ما آنقدر زیاد است که مردم عادی می توانند از هر مغازه ای لباس ضد شورش بخرند و خراب کاری کنند. این روزها پلیس از جان گذشتگی زیادی کرده و همواره از امنیت مردم مواظبت نموده است. حتی مشاهده شده است که بعضی از نیروهای پلیس، از شدت شوق خدمت، وقت پوشیدن یونیفرم نداشته و با لباس عادی بدون هیچگونه حفاظی با یک شاخه چوب ساده از مردم حمایت نموده اند.
· امروز در سالگرد 18 تیر نیز مردم علیرغم تمام تبلیغات رسانه های صهیونیستی به خیابانها نیامدند! و نشان دادند که با تو هیچ مخالفتی ندارند. و مأموران تو از گازهای اشک آور استفاده کردند چون می خواستند به مردم دراشک ریختن برای آسیب دیدگان 18 تیر 1379 کمک کنند.
دست مزن! چشم ببستم دو دست
راه مرو! چشم دو پایم شکست
حرف مزن! قطع نمودم سخن
حرف مزن! قطع نمودم سخن
نطق مکن! چشم ببستم دهن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن
خواهش نا فهمی انسان مکن
لال شوم، کور شوم، کر شوم
لال شوم، کور شوم، کر شوم
لیک محال است که من خر شوم
امروز باری دیگر ثابت كردی كه الحق فریبکاری. هیج وقت یادم نمیرود كه به ١٠ هزار نفر مردم گفتی كه تو همچون امام حسین هستی. هر چه به این موضوع فكر می كنم می بینم كه راست گفتی ولی باز هم مثل همیشه شخصیت ها را اشتباه گرفتی، همانطور كه دستمال سبز رئیس جمهور موسوی را دزدیدی امروز نیز با دزدیدن شعار آقای كروبی كه تغییر است ثابت كردی كه یزیدی بیش نیستی در این عاشورایی كه از ایران سبز من ساختی.
احمدی نژاد! الحق که در این مدت نه تنها دکترای خود را ثابت کردی بلکه فوق دکترای جنایتکاری را هم گرفتی. اما صد حیف که دیپلم انسانیت نداری!
امروز باری دیگر ثابت كردی كه الحق فریبکاری. هیج وقت یادم نمیرود كه به ١٠ هزار نفر مردم گفتی كه تو همچون امام حسین هستی. هر چه به این موضوع فكر می كنم می بینم كه راست گفتی ولی باز هم مثل همیشه شخصیت ها را اشتباه گرفتی، همانطور كه دستمال سبز رئیس جمهور موسوی را دزدیدی امروز نیز با دزدیدن شعار آقای كروبی كه تغییر است ثابت كردی كه یزیدی بیش نیستی در این عاشورایی كه از ایران سبز من ساختی.
احمدی نژاد! الحق که در این مدت نه تنها دکترای خود را ثابت کردی بلکه فوق دکترای جنایتکاری را هم گرفتی. اما صد حیف که دیپلم انسانیت نداری!
*****
یک مقاله از قلم افتاده، بعلت زیادی و تراکم مطالبی که دیروز دریافت کردیم و امروز آن را انتشار میدهیم:
و ده سال گذشت...!
ساسان آقایی
به یاد و خاطرهی بلند و ماندگار:
به یاد و خاطرهی بلند و ماندگار:
تامی حامیفر و فرشته علیزاده دختران ایران زمین
**
شش سال گذشته بود که خود را دلداری دادم؛ «هیجدهم تیرماه، در ششمین سالگردش مظلومتر و خاموشتر از همیشه شده است.امروز دیگر نه صدایی بلند میشود، نه اشکی ریخته و نه کسی است که به دادخواهی مظلومان تیرماه 78 برخیزد. ملت ایران بنا به یک درد مزمن زود از یاد بردهاند آن فجایع رفته بر سر فرزندانشان را...اما و اما که هیجدهم تیر حتی اگر از یادها رود،در "تاریخ" میماند و ... روزی دوباره به خاطرهها بازمی گردد. هیجدهم تیر سند روشن مظلومیت ماست، برگهایی مستند از یک ظلم حقیقی و همینهاست که "فراموشناشدنیاش" میسازد»... و هفت سال گذشت و ناله سر دادیم؛ «در هیجده تیرماه 1385، غوغای جام جهانی فوتبال سایه افکنده بر همه چیز و سخت است که یک نیم بند انگشت غبار و زنگار نشسته بر اذهان مان را پاک کنیم تا به یاد آوریم...سالگرد و سوگواری ما برای فاجعه ی هیجدهم تیرماه بماند برای بعد، برای خیلی بعدتر»... هشتمین سال هم سپری شد، در سکوت؛ «نه، به ما نمی آید که چیزی به یاد داشته باشیم. به این ملت می آید که فراموش کرده یا خودش را به نفهمی زده باشد، آخر مگر می شود، به یاد داشت که "امروز" 18 تیر است و نگریست؟»... یک سال پیش تر دیگر عادت کرده بودیم، تنها مینوشتیم تا از یادمان نبریم؛ «نسل ما به تمامی، مدیون همهی کسانی است که از فاجعهی 18 تیر، حماسهای ساختند سرشار ایستادگی در برابر ستم و پر از رشادتهای جوانانه پیش روی چشم فرتوت قدرت»... و امروز، ده ساله میشود؛ 18 تیر. از یاد بردهایم؟ نه، هرگز! گفتهاند؛ «حافظهی تاریخی ضعیفی داریم» اما نه آنقدر که فراموشمان شود به کوی مقدس دانشگاه تهران ریختند، زدند و کشتند و به نام حسن و حسین، اسلام و ولایت فاجعه آفریدند. ده سال پس از آن روز، بار دیگر خاماندیشانه، کوربینان فاجعه را بازآفرینی کردند، به بامداد بیست و چهارم خرداد اما باور نداشتند که جوانان این ملک به یکباره سر برآوردند از تمام پستوهایی که در این سالها به آن خزیده بودند. اینجایش را دیگر نمیخواندند؛ ایران 24 خرداد 88 دوباره کوی را تکه تکه یافت و کاش اکبر محمدی، عزتالله ابراهیمنژاد، فرشته و تامی و آن پنج شهید خردادی فردایش را هم از فراز آسمانها به تماشا آمده باشند که چهار میلیون انسان در پایتخت ایران زمین با "سکوت"، به بلندای رساترین ناقوس این کرهی خاکی فریاد زدند که «هستیم، ایستادهایم و فراموش نمیکنیم». در آن بعدازظهر تاریخ را "تغییر" دادیم، چه روزی و چه شکوهی که در آن هم ما و هم جهان شگفتزده انگشت به دهان گزیدیم. قدرت بدمست تازه درمییافت که ما زندهایم، نمرده بودیم و در همهی این سالها ذره ذره خشم وجودمان را پر میکرد تا در روزگاری از آن نردبان آزادی را بسازیم. اکنون 18 تیر دگربار از راه رسیده اما این بار نه به سان هیچ هنگامهی دیگری. 18 تیر 88، نخستین 18 تیر پس از ده سال است که میشود، "لبخند" زد و "امید" بست. ما سالهاست که چنین نبودهایم.
*****
بهمن، همسر داغدار و دل شکسته "پریسا" یار عزیز و جانباخته ما، در قبرس و به هنگام همایشی تعرض آمیز همراه با عده ای از هم میهنان به مناسبت سالگرد 18 تیر، در برابر سفارت رژیم ملایان در "نیکوزیا"، مورد حمله وحشیانه پلیس فاشیست و وحشی آن سرزمین قرار گرفت و دستگیر و به اداره پلیس انتقال یافت. البته ساعتی پس از دستگیری، او را که بسختی مورد اذیت و آزار قرار گرفته و مضروب شده بود، رها کردند. فیلم زیر را خوب تماشا کنید:
*****
*****
یاران و هم میهنان و همرزمان گرامی درود برشما.
امروز هم نخستین "پست" خود را با دو تصویر (پوستر) آغاز می کنیم. نخستین تصویر در ستایش از شیرزنان میهن است که در یکماهه اخیر در تمامی همایش ها و راهپیمائی ها و مبارزات و جنبش انقلابی میهن در خون نشسته ما، همراه و همگام و در بسیاری موارد پیشگام و در صف اول قرار داشته اند و دومین تصویر، پوستری است که از امروز تا روز سوم مرداد که از سوی فعالان حقوق بشر و دموکراسی در ایران و جهان، روز فراخوانی و همبستگی با قیام ملت ایران نامگزاری گردیده، دوباره، و دوباره تکرار خواهد شد.
اینک دقایقی پس از نیمه شب آدینه 19 تیرماه، و در واقع آغاز شنبه 20 تیرماه است و ما با ساعتی استراحت که بدان نیاز داریم، و با ترتیب بندی مطالبی که برای "پست" جدید در نظر گرفته شده است، ظرف یک تا دو ساعت آینده کار خویش را ادامه خواهیم داد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر